Untitled Document
 
 
 
  2024 Nov 21

----

19/05/1446

----

1 آذر 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

«خَيْرُ أُمَّتِي قَرْنِي ثُمَّ الَّذِينَ يَلُونَهُمْ ثُمَّ الَّذِينَ يَلُونَهُمْ …» [متفق عليه]. 
بهترين مردمان، مردم قرن من است، سپس مردمي كه بعد از قرن من مى آيد، سپس مردمي كه بعد از قرن دوم مى‌آيد (سه قرن پس از پيامبر)

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

تاریخ اسلام>اشخاص>نضیر بن حارث عبدری رضی الله عنه > اسلام آوردن وی

شماره مقاله : 9989              تعداد مشاهده : 332             تاریخ افزودن مقاله : 24/2/1390

قصة إسلام النضير بن الحارث العبدري رضي الله عنه 
أخرج الواقدي عن إبراهيم بن محمد بن شُرحبيل العبدري عن أبيه قال: كان النُضير بن الحارث من أعلم الناس، وكان يقول: الحمد لله الذي أكرمنا بالإِسلام، ومنَّ علينا بمحمد صلى الله عليه وسلم لم نَمُتْ على ما مات عليه الآباء، لقد كنت أوضعُ مع قريش في كل وجهة، حتى كان عام الفتح وخرج إلى حنين، فخرجنا معه ونحن نريد إِن كانت دَبْرة على محمد أن نُعين عليه فلم يمكنّا ذلك. فلما صار بالجِعرَّانة فوالله إني لعلَى ما أنا عليه إنْ شعرتُ إلا برسول الله صلى الله عليه وسلم تلقَّاني بفرحة، فقال: «النضير؟» قلت: لبيك. قال: «هذا خيرٌ ممَّا أردت يوم حنين» قال: فأقبلت إليه سريعاً فقال: «قد آن لك أن تبصر ما أنت فيه». فقلت: قد أرى فقال: «اللهم زده ثباتاً» قال: فوالذي بعثه بالحق لكان قلبي حجراً ثباتاً في الدين ونصرة في الحق. ثم رجعت إلى منزلي فلم أشعر إِلا برجل من بني الدُّؤَل يقول: يا أبا الحارث قد أمر لك رسول الله صلى الله عليه وسلم بمائة بعير، فأجِزْ لي منها فإنَّ عليَّ ديناً قال: فأردت أن لا آخذها وقلت: ما هذا منه إِلا تألُّف، ما أُريد أن أرتشي على الإِسلام، ثم قلت: والله ما طلبتها ولا سألتها، فقبضتها وأعطيت الدُّؤَلي منها عشراً. كذا في الإِصابة .


داستان اسلام آوردن نُضَیر بن حارث عبدرى رضی الله عنه
واقدى از ابراهیم بن محمّد بن شَرَحبیل عبدرى از پدرش روایت نموده كه گفت: نضیر بن حارث از عالم‏ترین مردمان بود، و مى‏گفت: ستایش خدایى راست كه ما را به اسلام عزت بخشید، و با ارسال محمّد صلی الله علیه و سلم بر ما منت گذاشت، و ما بر آن چه پدران مان بر آن مردند، نمردیم. من در هر حركتى به جانب قریش ایستاده بودم، حتى در سال فتح، هنگامى كه پیامبر صلی الله علیه و سلم به طرف حنین بیرون رفت، ما نیز با وى خارج شدیم، و اراده داشتیم كه اگر وى مغلوب گردد، در این امر طرف مخالفین را گرفته و بر ضد محمّد با ایشان همكارى كنیم، ولى این كار براى ما دست نداد، و نتوانستیم آن را انجام دهیم. و هنگامى كه به جعرانه رفت، من بر همان حالت سابقه خودبودم، ناگهان بدون این كه بدانم، پیامبر با خوشرویى با من روبرو گردیده گفت: «نضیر؟» گفتم: لبیك، فرمود: «این بهتر از آن است كه در روز حنین خواسته بودى!!» مى‏گوید: به شتاب خود را به طرف وى گردانیده و به او رسانیدم، افزود: «اكنون وقت آن فرارسیده است تا آنچه را در آن قرار دارى، ببینى». پاسخ دادم، مى‏بینم، آن گاه فرمود: «بار خدایا، در ثبات وى بیفزا». نضیر مى‏گوید: سوگند به ذاتى كه او را به حق برانگیخته است، قلبم بعد از آن چون سنگ در دین و نصرت حق ثابت گردید. بعد از آن به منزلم برگشتم، و در حالى كه هیچ اطلاعى نداشتم، مردى از بنى دؤل به من گفت: اى ابوالحارث رسول خدا صلی الله علیه و سلم اعطاى صد رأس شتر را دستور داده است، چیزى از آن را به من بده چون قرضدار هستم. نضیر مى‏گوید: خواستم تا آن را نگیرم و گفتم: این جز به خاطر تألیف قلبم به اسلام نیست، ولى من نمى‏خواهم به اسلام آوردن خود رشوه بخورم، بعد از آن گفتم: به خدا سوگند، نه من این را طلب نموده‏ام، و نه هم خواسته‏ام، به این صورت آنها را متصرّف شدم، و براى آن دؤلى ده رأس را از میان آنها اعطا نمودم.[1] این چنین در الاصابه (558/3) آمده است.


[1] بسیار ضعیف. در اسناد آن واقدی متروک است.همچنین ابراهیم بن محمد را تنها ابن حبان موثق دانسته است و پدرش نیز ثابت نیست که صحابی باشد.

از کتاب: حیات صحابه، مؤلّف علّامه شیخ محمّد یوسف كاندهلوى، مترجم: مجیب الرّحمن (رحیمى)، جلد اول، به همراه تحقیق احادیث کتاب توسط:محمد احمد عیسی (به همراه حکم بر احادیث بر اساس تخریجات علامه آلبانی)
 
مصدر:
دائرة المعارف شبکه اسلامی
IslamWebPedia.Com




 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

روزى عمر رضي الله عنه مردى را ديد كه در مسجد نشسته و ذكر ميكند، به مردم گفت كه خرج او و رزق و روزيش از كجاست؟ آنها گفتند كه نزد ما ميآيد و گدايى ميكند و ما او را كمك ميكنيم، سپس عمر رضي الله عنه آن مرد را از مسجد بيرون كرد و به او گفت برو كار كن. (به نقل از سایت جامع فتاوی اهل سنت و جماعت به زبان فارسی)

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 12727
دیروز : 5614
بازدید کل: 8802886

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010