هر متاعی در جهان میزانی دارد که کم و زیاد آن را با آن میزان میسنجند و معلوم میگردانند، دکّان خوار وبار فروشی میزان یعنی ترازوئی دارد که کم و زیاد جنس را با آن معلوم میکنند، و دکان بزّازّی متری دارد که کم و زیاد هر پارچهای را با آن متر معلوم میگردانند، آیا پروردگار جهان برای دین اسلام میزانی قرار نداده، اسلامی که باید تا قیامت بماند و کم و زیاد نشود هر کس آنرا کم و زیاد کند و از قوانین آن کم نماید نباید میزانی باشد که آنرا معلوم کنند، آیا خدا دستگاه تصفیهای برای اسلام نگذاشته که حقائق اسلام را از خرافات وارده در آن تصفیه کنند؟ اگر آب زلال صافی که مایه حیات است چندین فرسخ در هزار و چهار صد کوچه و خیابان گردش کند و هر گونه آشغال و کثافات در آن وارد کنند بطوریکه آب مضاف شود و در عوض اینکه مایة زندگی باشد مایه بیماری و بیچارگی گردد آیا نباید آن آب را پس از تصفیه آشامید؟ دین اسلام که هزار و چهار صد سال است میان بشر آمده، دسترس هر منافق و کافری شده و هر کس تا توانسته بنام اسلام و یا امام و رسول بعنوان خیرخواهی مطالبی در آن وارد کرده. حال اگر کسی بخواهد بفهمد این مطالب از اسلام است و یا ضد اسلام چه بکند؟ آیا خدای جهان برای دین خود میزان و معیاری قرار داده و یا هرج و مرج گذاشته؟
باید فهمید که خدا برای دین میزانی گذاشته که هر کس صحت و بطلان مطالب اسلامی را بتواند با آن میزان معلوم کند و آن میزان قرآن است که خدا در کتاب خود ذکر کرده و رسول خدا(ص) و ائمه(ع) نیز صریحا بیان کردهاند:
اما آیات قرآن: در سوره شوری آیه 17 فرموده:
اللَّهُ الَّذِي أَنْزَلَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ وَالْمِيزَانَ
«خدا آنستکه فرو فرستاد این قرآن را و این میزان را بحق».
و در سوره حدید آیه 25 فرموده:
لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَينَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ
«بتحقیق که ما فرستادیم رسولان خود را با دلیلهای روشن و نازل کردیم با ایشان کتاب و میزان را تا مردم بعدالت قیام کنند».
پس بصریح قرآن این کتاب الهی میزانست برای حق و باطل، ودر این آیات عطف میزان بر کتاب عطف خاص است بر عام، و حق تعالی قرآن را فرقان نامیده در اول سوره فرقان فرموده:
تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ (فرقان: 1)
«با برکت است آن خدائیکه نازل کرده بر بنده خود فرقان را».
و فرقان یعنی جداکننده حق از باطل و صحیح از سقیم، یعنی بواسطه آیاتش حق از ناحق جدا و معلوم میگردد. پس هر چه موافق قرآن باشد حق و گر نه باطل است، و همچنین خدا قرآن را فصل نامیده، و در آیه 13 سوره طارق فرموده:
إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ(الطارق/13)
«و فصل جداکننده حق است از باطل».
و اما روایات رسول اکرم(ص) و امام(ع)
بحدّ تواتر وارد شده که قرآن میزان مطالب اسلامی است و معیار صحت و بطلان هر دعا و قصه و شعر و فضیلت و حکم و روایت و هر چیز دیگر است و همه را باید با قرآن سنجید، اگر قرآن هر یک از اینها را تصدیق کرد صحیح و إلا باطل است. ما بعضی از روایات را در اینجا میآوریم:
1- روایت کرده کافی و وسائل الشیعه ج 18 ص 78 از امام جعفر صادق(ع) از رسول خدا(ص) که فرمود: " إن علی کل حق حقیقه و علی کل صواب نورا، فما وافق کتاب الله فخذوه و ما خالف کتاب الله فدعوه"، یعنی: «محققا برای هر حقیقتی و برای هر صوابی نوری است پس آنچه موافق کتاب خدا شد بگیرید و آنچه با کتاب خدا مخالف شد واگذارید» و برقی در محاسن و صدوق در امالی همین روایت را نقل کردهاند.
2- کافی و وسائل در همان صفحه روایت کردهاند از امام صادق(ع) که فرمود: "إذا ورد علیکم حدیث فوجدتم له شاهدا من کتاب الله أو من قول رسول الله وإلا فالذی جاءکم به أولی به" یعنی: هر گاه حدیثی بر شما وارد شد پس شاهدی از کتاب خدا و یا از قول رسول(ص) بر آن یافتید بپذیرید و إلا آنکه برای شما آن حدیث را آورده خودش سزاوارتر است به آن حدیث.
3- کافی و وسائل در همان صفحه روایت کردهاند از امام صادق(ع) که فرمود: ما لم یوافق من الحدیث القرآن فهو زخرف یعنی: آن حدیثی که موافق قرآن نباشد مزخرفست.
4- کافی و وسائل ص 79 جلد 18 روایت کرده از امام صادق(ع) كه می فرمود: "کل شیء مردود إلی الکتاب والسنه وکل حدیث لایوافق کتاب الله فهو زخرف"، یعنی هر چیزی باید به کتاب و سنت برگردانیده شود و هر حدیثی که موافق کتاب خدا نباشد مزخرفست.
5- کافی و وسائل الشیعه همان جلد ص 79 روایت کرده از همان امام(ع) كه فرمود: " خطب النبی بمنی: فقال: أیها الناس ما جاءکم عنی یوافق کتاب الله فأنا قلته و ماجاءکم یخالف کتاب الله فلم أقله". یعنی: رسول خدا(ص) در منی خطبه خواند و فرمود: اي مردم آنچه از قول من برای شما آمد که موافق کتاب خدا باشد پس من آن را گفتهام و آنچه از قول من آمد برای شما که مخالف کتاب خدا بود من نگفتهام.
6- کافی و وسائل جلد 18 ص 79 روایت کردهاند از همان امام(ع) که میفرمود: "من خالف کتاب الله و سنه نبیه فقد کفر". یعنی: هر کس مخالف کتاب خدا و سنت پیمبر(ص) بگوید کافر است.
7- کافی و وسائل جلد 18 ص80 روایت کردهاند از امام محمد باقر(ع) که فرمود: "إذا جاءکم عنا حدیث فوجدتم علیه شاهدا أو شاهدین من کتاب الله فخذوا به وإلا فقفوا عنده". یعنی: هر گاه برای شما از قول ما حدیثی آمد که یک شاهد و یا دو شاهد از کلام خدا برای آن یافتید آنرا بگیرید و إلا توقّف کنید.
8- کافی و وسائل جلد 18 ص 80 روایت کرده از موسی بن جعفر(ع) که فرمود: "أعرضوهما علی کتاب الله عزوجل فما وافق کتاب الله عزوجل فخذوه وما خالف کتاب الله فردوه"، یعنی: دو خبر مخالف و معارض را بر کتاب خدا عرضه بدارید، آنچه موافق کتاب خدای عزوجل بود بگیرید و آنچه مخالف کتاب خدای عزوجل بود رد کنید.
9- روایت کرده وسائل الشیعه جلد 18 ص 72 که امام رضا(ع) فرمود: " فما ورد علیکم من خبرین مخالفین فأعرضوهما علی کتاب الله فما کان فی کتاب الله موجودا حلالا أو حراما فاتبعوا ما وافق الکتاب وما لم یکن فی الکتاب فأعرضوه علی سنن رسول الله(ص)"، یعنی: آنچه بر شما وارد شد از دو خبر مختلف، عرضه بدارید بر کتاب خدا پس آنچه در کتاب خدا بود چه حلال و حرام پیروی کنید آنچه با کتاب خدا موافق است، و آنچه در کتاب الهی نبود عرضه دارید بر سنتهای رسول خدا(ص).
10- وسائل الشیعه جلد 18 ص 84 روایت کرده عن الصادق(ع): "إذا ورد علیکم حدیثان مختلفان فأعرضوهما علی کتاب الله فما وافق کتاب الله فخذوه و ما خالف کتاب الله فردوه".
11- وسائل جلد 18 ص 86 روایت کرده از امام صادق(ع) که فرمود: "فما وافق کتاب الله فخذوه".
12- شیخ طوسی در امالی و وسائل جلد 18 ص 86 روایت کردهاند از امام محمد باقر(ع) که فرمود: "أنظروا أمرنا و ما جاءکم عنا فإن وجدتموه للقرآن موافقا فخذوه و إن لم تجدوه موافقا فردوه". یعنی: به امر ما و آنچه از ما به شما رسید نظر کنید اگر موافق قرآن یافتید بگیرید و اگر موافق قرآن نیافتید آنرا رّد کنید.
13- در مقدمه هفتم کتاب تفسیر صافی روایت کرده از امام محمد باقر(ع) که به اصحاب خود فرمود: "إذا حدثتکم بشیء فاسئلونی أین هو من کتاب الله"، یعنی: هر گاه من برای شما حدیثی گفتم از من سئوال کنید این حدیث کجای کتاب خدا است.
14- روایت کرده عیاشی در تفسیر خود و کتاب وسائل جلد 18 ص 89 که امام باقر و صادق علیهما السلام فرمودند: "لا تصدق علینا إلا ما وافق کتاب الله و سنه نبیه". یعنی: بر ما تصدیق مکن مگر آنچه با کتاب خدا و سنت رسول او موافق باشد.
15- روایت کرده جلد اول بحار و جلد دوم احتجاج طبرسی ص 251 که امام علی بن محمد العسکری(ع) در رساله خود به اهل اهواز مرقوم فرمودند: " اجتمعت الأمة قاطبه لا اختلاف بینهم فی ذلک ان القرآن حق لاریب فیه عند جمیع فرقها فهم فی حالة الإجتماع علیه مصیبون و علی تصدیق ما أنزل الله مهتدون، و لقول النبی(ص): لا تجتمع أمتی علی ضلالة فاخبر ان ما اجتمعت علیه الأمة ولم یخالف بعضها بعضا هو الحق، فهذا معنی الحدیث لا ما تأوله الجاهلون ولا ماقاله المعاندون من إبطال حکم الکتاب و اتباع حکم الأحادیث المزورة و الرویات المزخرفة، فإذا شهد الکتاب بتصدیق خبر و تحقیقه فأنکرت طائفة من الأمة و عارضته بحدیث من هذه الأحادیث المزورة فصارت بإنکارها و دفعها الکتاب کفارا ضلالا". یعنی: «تمام امت بدون اختلاف در این مطلب اجماع دارند که قرآن بدون شک نزد تمام فرق اسلامی حق است، پس ایشان در حالت اجتماع بر قرآن بصواب رفتهاند و بواسطة تصدیق به آنچه خدا نازل نموده به هدایت رسیدهاند، و برای همین بود که رسول خدا(ص) فرموده امت من بر ضلالت اجتماع نمیکنند، پس رسول خدا(ص) خبر داده که آنچه امت او اجتماع کرده باشند و بعضی با بعضی مخالفت نکرده باشند، همان حق است، پس معنی حدیث این است، نه آنچه نادانها تأویل کردند و نه آنچه دشمنان گفتهاند از ابطال حکم کتاب و پیروی احادیث تزویر شده و روایات مزخرفه، پس چون کتاب خدا گواهی دهد و خبری را تصدیق نماید و آن را محقق شمرد، سپس طائفهای از امت آن را انکارکنند و بحدیثی از این مجعولات معارض قرار دهند، در نتیجه بواسطة انکار خبر موافق کتاب و ترک کتاب خدا از گمراهان و کافران گشتهاند».
و صدها خبر دیگر به همین مضامین که در این مختصر نگنجد. پس بنا بر «این اخبار» قرآن میزان صحت و بطلان روایات اسلامی است و باید هر حدیثی را با قرآن سنجید، ولی در زمان ما کار بعکس شده، یعنی قرآن را با خبر میسنجند، و میگویند باید ببینیم حدیث چه میگوید، اگر آیهای موافق حدیث نشد آن آیه را نمیپذیرند و یا قرآن را تأویل و بزور حمل به آن خبر میکنند و یا چیزی در آیه تقدیر میگیرند تا موافق خبر شود و آیهای که موافق خبر مجعول از امامی نباشد آن را ترک میکنند و لذا هرکس طبق احادیث مجعوله عقیده و مذهبی ضد قرآن اختراع کرده، و آیاتی که ضد عقائد او است تأویل میکنند. راستی عداوتی که مسلمین زمان ما با قرآن دارند هیچ ملتی با کتاب آسمانی خود نداشته. ما اگر بخواهیم اسلام را از خرافات و موهومات نجات دهیم و آلودگیهای اسلام را از رخ آن بشوئیم و حقائق آن را از خرافات دشمنان آن جدا سازیم باید پیکار شدیدی نموده تا مردم را بقرآن ارجاع داده و با کتاب خدا دین او را تصفیه نمائیم و آب زلال صاف دین را با دستگاه تصفیه قرآن استخراج نموده و به تشنگان برسانیم. تا تیرهگی از چهرة حق زائل نشود بر باطلها غالب نگردد چون حق تیره و تار است باطلها را گرمی بازار است، جوانان ما که به اسلام اعتنا ندارند حق دارند زیرا اسلام حقیقی را ندیدهاند، هر کس حقائق را خریدار است از خرافات دینی بیزار است. اکثر گویندگان و مراجع دینی ما مروّج و ناشر خرافات و موهوماتند و از کتاب آسمانی اسلام بیخبر و به بافتههای خیالی مغرورند، و عجب این است که با بیخبری از قرآن خود را مبلّغ آن میدانند، در حوزههای علمیّه قرآن تدریس نمیشود و تدّبر در آن رسمیّت ندارد، و سالها است که از برنامة تحصیلی حذف شده و بلکه افکار ضدّ قرآن بطلاّب تزریق میشود، و بدترین دشمن قرآن مقدّسین میباشند.
در مهجور شدن قرآن ما را اشعاری است:
ألا ای بلبلان باغ قرآن
که از آیات آن گیرید ایمان
شما طوطیان باغ و گلزار
که از هجران گل شد حالتان زار
اگر قرآن شما را نور بخشید
ز آیاتش شما هشیار گشتید
شما را گر که قرآن رهنما شد
أسف باشد که ملّت زان جدا شد
شما را هجر گل گر نوحهگر کرد
مرا گلزار دین خونین جگر کرد
چو از قرآن جدا کردند ملّت
بیاوردند هر کفری به راحت
هزاران سد ره در راه قرآن
که هر سدی شده نانی و دکّان
مرا این غصّه و غم زار کرده
که بی دین نام دین ابزار کرده
همه دارند با قرآن حقّ جنگ
یکی با لاف عرفان میزند سنگ
یکی با فلسفه بافد در آیات
یکی اخباری از بهر وجوهات
یکی با روضههای جور واجور
کند از ثقل اکبر خلق را دور
همه گویندگان اندر غلّوند
ز قرآن دور و از دانش خلّوند
یکی شیخی شده آورده آفات
یکی صوفی بیاورده خرافات
یکی مدّاح و بافد ضدّ قرآن
ج شده از چاپلوسی او ثناخوان
برای حیدر و اولاد پاکش
شده دین گریه و زارّی و افغان
بقرآن حملوا لم یحملوا خوان
که تا بینی فلان بسیار و بهمان
برای ردّ أوهام و خرافات
نباشد چارهای جز فهم آیات
برای دفع شرک و دعوت ناس
بدست آرید آیاتی ز اخلاص
بود لازم شما را حفظ آیات
سلاحی بهر دفع این خرافات
برای مردهها خوانند قرآن
نباشد مرده را تکلیف و فرمان
برای زنده قانون است و انذار
که تا کامل کند رفتار و کردار
از این بازی که با قرآن نمودند
به اهل دین نه سر ماند ونه دستار
اگر خوانی یکی آیات توحید
همه دارند زان اعراض و انکار
بود قرآن سند در دین اسلام
ولی نتوان سند را کرد اظهار
درین شهری که ما هستیم ساکن
مقّدسهاش با قرآن به پیکار
اگرچه اکثرش باشند بیدین
ولی در اهل دینش نیست جز کین
اگر امن و امان هر جا ز دین است
در اینجا موذیان هستند دیندار
شده قرآن همی مهجور و متروک
ز جور هوچیان اهل آزار
همه غافل ز آیات الهی
به شبهه حق بپوشانند ز اخبار
شده دین زاری و افغان و ندبه
ز قرآن بیخبر هستند بازار
انیسی ز اهل قرآن نیست اینجا
بجز چندی ز ابرار و ز اخیار
برای نشر آیات الهی
نه یاری نی طرفداری نه هوشیار
ندیدم ساعتی أمن و عدالت
مگر آینده عدل آید پدیدار
بشارت بر تو پس خوش باش ای دل
برو آینده را نزدیک بشمار
به این زودی شود بیدار ملّت
که قرآن میکند افراد بیدار
مشو بیتاب از آزار جهال
که قرآن آورد دانش دگر بار
بسوزد دل نه بتوانم مداوی
که دین بر مفت خواری گشته ابزار
با رشادش تدّبر نیست کس را
همه محروم از این نور دادار
نداند کس دیگر آیات تنزیل
شده تعطیل این گنج گهربار
تمام حوزهها خالی ز آیات
شده برنامهها خالی ز انوار
نباشد در مدارس درس آیات
هدی للناس نی باشد سر و کار
خدا این بنده را تأیید کن تا
کتابت را یکی باشد ز انصار
تفسیر تابشی از قرآن (جلد اول، دوم، سوم و چهارم)، تألیف: آیت الله العظمی سید ابوالفضل ابن الرضا برقعی قمی