|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
قرآن و حدیث>مسائل قرآنی و حدیث>قرآن > قرآن امام هر مسلمان و پرچم هدایت است
شماره مقاله : 9909 تعداد مشاهده : 346 تاریخ افزودن مقاله : 31/1/1390
|
درکلمات و خطبات رسول خدا(ص) و سایر أئمه(ع) در فصل سابق ذکر شد که قرآن برای همه حتّی برای رسول خدا(ص) و أئمة هدی(ع) امام و مقتدا و هدایت است. اکنون در اینجا نیز دلائل و کلماتی ذکر میشود: در قرآن سورة هود آیة 17 تورات و قرآن را امام نامیده و فرموده: أَفَمَنْ كَانَ عَلَى بَينَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَيتْلُوهُ شَاهِدٌ مِنْهُ وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً «آیا آنکه بر دلیل روشنی از پروردگارش باشد (یعنی قرآنی به او نازل شده باشد) و با اضافه در پیروی قرآن شاهدی از خود داشته باشد و از پیش کتاب موسی یعنی تورات امام و رحمت بود». خدا در اینجا تورات را امام و رحمتخوانده جائیکه تورات امام و رحمت باشد، به طریق أولی قرآن امام و رحمت است. خدایتعالی مکرّر به رسول خود فرموده: اتَّبِعْ مَا أُوحِي إِلَيكَ مِنْ رَبِّكَ (انعام: 106) و در احزاب آیة 2 فرموده: وَاتَّبِعْ مَا يوحَى إِلَيكَ مِنْ رَبِّكَ و در اعراف آیة 203 فرمود: قُلْ إِنَّمَا أَتَّبِعُ مَا يوحَى إِلَي مِنْ رَبِّي «بگو فقط من از آنچه از طرف پروردگارم بمن وحی میشود پیروی میکنم». و در سورة زخرف آیة 43 فرموده: فَاسْتَمْسِكْ بِالَّذِي أُوحِي إِلَيكَ «چنگ بزن به آنچه به تو وحی میشود». پس چون به رسول خدا(ص) واجب شده پیرو قرآن باشد یقیناً به حکم آیة: *لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ& (الأحزاب: من الآية21) بر تمام امامان(ع) و سایر افراد أمّت واجب است پیرو قرآن باشند. به اضافه حقّ تعالی در سورة اعراف بر عموم مسلمین واجب فرموده پیروی قرآن را و در آیة 3 فرموده: اتَّبِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَيكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ (اعراف: 3) «پیروی کنید آنچه را به سوی شما از پروردگارتان نازل شده». اگرچه در فصول سابق از کلمات علی(ع) و سایر ائمّه(ع) بسیار نقل کردیم که صریحاً فرمودهاند قرآن إمام و مقتدای همه میباشد، اکنون میگوئیم حضرت علی(ع) در صحیفة علویه در دعای بعد تسلیم الصّلاه عرض میکند: «أن رسولک محمدا(ص) نبیی و أن الدین الذی شرعت له دینی و أن الکتاب الذی أنزل إلیه إمامی»، یعنی: «خدایا من شهادت میدهم که پیغمبرت محمّد(ص) پیغمبر من است و محققا آن دینی که برای او تشریع کردی دین من است و محقّقا آن کتابی که به او نازل نمودی إمام من است، و باضافه در نهجالبلاغه در خطبة 180 و سایر خطب خود فرمودند که؛ قرآن حجّت الله علی خلقه و قرآن را برای تمام خلق حجّت دانسته، و خود او از این حجّت پیروی کرده، و در وسائل الشّیعه باب سوّم از أبواب القراءة روایت کرده از آن حضرت که فرمود: «ألا أخبرکم بالفقیه حقا من لم یترک القرآن رغبة عنه إلی غیره». یعنی آیا خبردهم شما را به فقیه حقیقی، آن است که قرآن را رها نکند در حالیکه از آن اعراض کند و به غیر قرآن توجّه نماید. پس چنانکه ذکر شد آن حضرت(ع) قرآن را هم إمام و هم حجّت میداند، و خود متدّین به قرآن و احکام و آیات آن بوده، چگونه عدّهای از عوام خود را پیرو علی(ع) دانسته و از قرآن بیخبر و بلکه به آن توهین میکنند، و میگویند قرآن کافی نیست، آن وقت همان عوام چون بخواهند اثبات امامت آن حضرت کنند به قرآن چنگ میزنند، آیاتی را به ميل خود تأویل بامامت میکنند در صورتیکه تأویل قرآن برای غیر خدا جائز نيست چنانچه در بحث تأویل خواهد آمد. حال بایدگفت دوست ادّعائی علی(ع) که از قرآن بیخبر و برخلاف آیات آن رفتار و عقائدی دارد قطعاً دشمن علی(ع) است. و اگر پیغمبری از طرف خدا کتابی آورد و در آن کتاب ذکر شده باشد که در این کتاب هر چیزی بیان شده و برای رسالت من و تکالیف أمّتم کافی است، سپس بعد از هزار سال عدهای بیايند و بگویند این کتاب برای أمّتش کافی نیست، آیا میتوان آنان را پیرو او شمرد؟ لا والله، چگونه درصدر اسلام که هیچ کتابی نبود جز قرآن، قرآن را امام و حجبت خدا و برای خود کافی میدانستند، و به همین جهت ترقّی نموده و بر تمام جهان آن روز مسلّط شدند، ولی پس از آنکه هزار کتاب دینی پیدا شد مسلمین روز بروز در انحطاط و پستی و ذلّت خرافات فرو میروند. آیا میتوان علّتی پیدا کرد جز دوری از قرآن؟ پس مسلمین اگر بخواهند ترقّی نموده و به عزّت اوّلیّه برسند، باید تماماً مراجعه به متن قرآن نمایند و إلّا روز بروز جهل و پراکندگی و بیچارگی ایشان افزون خواهد شد. آیا کلمات رسول خدا(ص) که در فصل سابق فرمود: «من جعله أمامه قاده إلی الجنة»، و خطبات دیگر برای بیداری مردم ما کافی نیست؟ آیا به خطبة 145 و 198 که حضرت أمیر(ع) صریحاً میفرماید: قرآن إمام هدایت است نباید اعتنا کرد؟ خدا در سورة اعراف آیة 170 فرموده: وَالَّذِينَ يمَسِّكُونَ بِالْكِتَابِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ إِنَّا لَا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِينَ «آنانکه بکتاب إلهی تمسّک جویند و نماز را به پاداشتهاند، به تحقیق ما ضایع نمیگذاریم أجر اصلاح کنندگان را». طبق این آیه باید مسلمین به کتاب إلهی تمسّک جویند تا امور دین و دنیايشان تنظیم شود، باید همه قرآن را امام خود بدانند و آیات آنرا بفهمند و خود را به آن مجهّز سازند تا نجات یابند، و مانند بعضی از افراد که اصلاح را از دیگران خواسته و به اصلاح خود نپرداختهاند نباشند، زیرا اگر امام و مصلحی بیاید مردم را به پیروی همین قرآن دعوت خواهد کرد، و برخود او نیز واجب است از همین قرآن پیروی کند، در اینجا روایتی از حضرت عسکری(ع) وارد شده در مقدمة اول تفسیر صافی که فرمود: «قال رسول الله(ص): إن هذا القرآن هو النور المبین، و الحبل المتین، و العروة الوثقی، و الدرجة العلیا، و الشفاء الأشفی، و الفضیلة الکبری، و السعادة العظمی، من استضاء به نوره الله، و من عقد به أموره عصمه الله، و من تمسک به أنقذه الله، و من لم یفارق أحکامه رفعه الله، و من استشفی به شفاه الله، و من آثر علی ماسواه هداه الله، و من طلب الهدی فی غیره أضله الله، و من جعله شعاره و دثاره أسعده الله و من جعله امامه الذی یقتدی به و معوله الذی ینتهی إلیه أداه الله إلی جنات النعیم». یعنی: «رسول خدا(ص) فرمود: محقّقاً این قرآن همان نور روشن، و ریسمان متقن و طناب محکم، و درجة بالا، و شفاء بهتر، و فضیلت بزرگتر، و سعادت عظیمتر است، کسیکه به نور او استفاده کند خدا او را حفظ کند، و کسیکه به آن چنگ زند خدا نجاتش دهد، آنکه از احکام او جدا نگردد خدا او را با بالا برد، و آنکهاز آن شفاجوید خدایش شفا دهد، و آنکه قرآنرا بر غیر قرآن ترجیح دهد خدا او را هدایت کند، و هر کس هدایت را در غیر آن جوید خدا به گمراهیش واگذارد، و کسیکه قرآن را ظاهر و باطن خود قرار دهد خدا او را نیک بخت کند، و کسیکه آنرا إمام و پیشوای خود کند که مقتدا و مرجع او باشد خدا او را به سوی بهشتهای نعمت خود بکشاند. وحضرت أمیر(ع) در خطبة 98 نهجالبلاغه فرموده: «و نشهد أن لا إله غیره، و أن محمد عبده و رسوله، أرسله بأمره صادعا، و بذکره ناطقا فأدی أمینا، و مضی رشیدا، و خلف فینا رایة الحق، من تقدمها مرق، و من تخلف عنها زهق، و من لزمها لحق». یعنی: ما گواهیم که برآوردندة حاجتی غیر خدا نیست، و محمّد(ص) بندة او و رسول او است، او را به أمر خود فرستاد تا آشکار کند و به یاد او نطق کند، پس وظیفة خود را به امانت انجام داد، و در حال کمال رفت، و گذاشت در میان ما پرچم حقّ (قرآن) را، هر کس بر قرآن تقدّم جوید از دین خارج شده، و هر کس از آن عقب مانده هلاک شده، و هر کس لازم آن باشد به مقصد رسد. و کتاب وسائل الشیعه باب 27 قرائة القرآن روایت کرده از امام رضا(ع) که: «کان کلامه کله و جوابه و تمثله إنتزاعات من القرآن»، یعنی: عادت حضرت رضا(ع) چنین بود که سخن او و جواب او و استشهاد او در مطالب، جملاتی از قرآن بود. با این همه کلمات ایشان باز اگر مردم از خواب غفلت و جهل بیدار نشوند دیگر کسی جز خودشان مسئول نخواهد بود.
تفسیر تابشی از قرآن (جلد اول، دوم، سوم و چهارم)، تألیف: آیت الله العظمی سید ابوالفضل ابن الرضا برقعی قمی
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|