Untitled Document
 
 
 
  2024 Dec 03

----

01/06/1446

----

13 آذر 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

پيامبر صلی الله عليه وسلم فرمود:

«لَا تَذْهَبُ الدُّنْيَا حَتَّى يَمْلِكَ الْعَرَبَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي يُوَاطِئُ اسْمُهُ اسْمِي وَاسْمُ أَبِيهِ اسْمُ أَبِي يَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطًا وَعَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ ظُلْمًا وَجَوْرًا» سنن أبي داود 4 / 306 (4282)
«دنيا به پايان نمي‌رسد تا اينکه مردي از اهل بيتم که هم اسم من و اسم پدرش هم اسم پدر من است حکومت عرب را بدست گيرد و زمين را همانگونه كه پر از ظلم و ستم شده پر از عدل و داد مي كند.».

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

قرآن و حدیث>مسائل قرآنی و حدیث>قرآن > قرآن حجّت کافیه و معجزه باقیه و امام است

شماره مقاله : 9908              تعداد مشاهده : 323             تاریخ افزودن مقاله : 31/1/1390

اگر کسی بگوید قرآن کتابی است کافی، بعضی از بی‌خبران فوری او را ببهانة اینکه "عمر" گفته حسبنا کتاب الله، می‌کوبند و به این بهانه از سخن حقّ اعراض می‌کنند، در صورتیکه خدا و رسول و أئمة هدی تماماً قرآن را برای أمّت اسلامی کافی شمرده و دانسته‌اند. حال اگر "عمر" چنین گفته باشد چه ضرر دارد، اگر "عمر" گفت من مسلمانم نباید کسی از مسلمانی فرار کند. بهرحال ما در اینجا کلمات خدا و رسول و ائمّه علیهم السّلام را می‌آوریم برای اتمام حجّت: 
1- خدا در بسیاری از آیات قرآن را کافی، و هدایت را منحصر به آن دانسته و چیز دیگری را هادی مردم قرار نداده. در سورة انعام آیة 71 و سورة بقره آیة 120 فرموده:
قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى
«بگو محقّقاً هدایت خدا فقط هدایت است».
در این آیات ضمیر فصل دلیل بر حصر است، و در آیة 56 سورة قصص برسول خود فرموده:
إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ يهْدِي مَنْ يشَاءُ
«محقّقاً تو هر کسی را که بخواهی هدایت نمی‌کنی ولیکن خدا هدایت می‌کند هر که را بخواهد».
و خدا هدایت خود را در قرآن قرار داده، در سورة إسراء آیة 9 فرموده:
إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يهْدِي
و در آیة 272 سورة بقره فرموده:
لَيسَ عَلَيكَ هُدَاهُمْ
«هدایت مردم بر عهدة تو نیست».
و در سورة روم آیة 53 فرموده:
وَمَا أَنْتَ بِهَادِ الْعُمْي عَنْ ضَلَالَتِهِمْ
«تو هدایت‌کنندة گمراهان از ضلالت نبوده‌ای».
پس جائیکه پیغمبر(ص) هادی نباشد آیا ممکن است امام یا کس دیگر را هادی بدانیم؟! و اگر در بعضی از آیات پیغمبر(ص) را هادی دانسته، فرموده تو بوسیلة قرآن هدایت می‌کنی و وسیلة هدایت خود تو و دیگران قرآنست، مانند آیة 52 سورة شوری:
مَا كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ وَلَكِنْ جَعَلْنَاهُ نُورًا نَهْدِي بِهِ مَنْ نَشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا
«تو نمی‌دانستی کتاب و ایمان چیست ما قرآن را نوری قرار دادیم که بسبب آن هر کس از بندگان را که بخواهیم هدایت کنیم».
و لذا حضرت أمیر(ع) در خطب خود تذکر داده که رسول خدا(ص) بوسیلة قرآن هدایت می‌کرده، یعنی عربی که رسول خدا(ص) را قبول نداشتند بواسطة قرآن هدایت می‌شدند و باو ایمان می‌آوردند، چنانکه در خطبة 2 و خطبة 86 و خطبة 147 تذکر داده که؛ فبعث الله محمدا(ص) بالحق لیخرج عباده ... بقرآن قد بینه – به فصل سابق مراجعه شود – خدایتعالی در بسیاری از آیات تذکر داده که هدایت او و هادی ‌بودن رسول او بسبب قرآن است مانند آیة 15 و 16 سورة مائده که مي فرماید:
قَدْ جَاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُبِينٌ(15) يهْدِي بِهِ اللَّهُ
«برای شما از طرف خدا نور و کتاب روشنی آمد که خدا بوسیلة آن هدایت می کند».
و حتّی قرآن را هادی برای خود محمّد(ص) قرار داده. در سورة سبا آیة 50 فرموده:
قُلْ إِنْ ضَلَلْتُ فَإِنَّمَا أَضِلُّ عَلَى نَفْسِي وَإِنِ اهْتَدَيتُ فَبِمَا يوحِي إِلَي رَبِّي
«بگو اگر گمراه شوم پس همانا گمراهیم بر ضرر خودم، و اگر هدایت یابم پس به آن چیزی است که پروردگارم وحی می‌کند».
حال اگر قرآن که کلام خدا است برای هدایت کافی نباشد کلام پیغمبران و أوصیا یقیناً کافی نخواهد بود، سخن خدا که نور مبین و هدایت روشنی است اگر برای طالب هدایت کافی نباشد سخن مشکل دیگران یقیناً هادي نخواهد بود.
عجب این است که عدّه‌ای در زمان ما دم از اسلام می‌زنند، و کتاب خدا را کافی نمی‌دانند ولی کتاب کلینی را برای هدایت کافی می‌دانند، کتاب کلینی که صدها خرافات و ضد و نقیض و مطالب باطله دارد کافی می‌دانند! و به دروغ جعل کردند که: "الکافی کاف لشیعتنا". بهرحال این سخنان در جائی است که خدا کتاب خود را کافی و کامل ندانسته باشد، ولی خدا صریحاً کتاب خود را کافی و کامل دانسته، در سورة عنکبوت آیة 51 فرموده:
أَوَلَمْ يكْفِهِمْ أَنَّا أَنْزَلْنَا عَلَيكَ الْكِتَابَ يتْلَى عَلَيهِمْ
«آیا کفایت ایشان نکرده که بر تو کتابی نازل نمودیم تا بر ایشان تلاوت شود».
پس خدا بدون قید و بطور اطلاق کتاب خود را کافی دانسته و بعضی گفته‌اند کتاب خدا از جهت معجزه‌بودن کافی است، زیرا این آیه در جواب یهودیان که معجزه می‌خواستند نازل شده؟ جواب این است که: اوّلاً؛ آیه اطلاق دارد و مورد نزول مخصّص آیه نمی‌شود. ثانیاً؛ اگر شما قبول دارید که از جهت معجزه‌بودن کافی است پس چرا صدها معجزه برای رسول خدا(ص) نقل کرده‌اید؟! آیا خدا که فرموده قرآن از جهت معجزه کافی است بقول خود عمل نکرده، و برای رسول خود معجزات دیگری ایجاد کرده، و یا می‌گوئید معجزات منقوله دروغ است. ثالثاً؛ کتابیکه از جهت اعجاز کافي بوده خود می‌گوید من هدایتم و برای هر چیز و هر کس بیانم، چنانکه در سورة انعام آیة 38 فرموده:
مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيءٍ
و در سورة نحل آیة 89 فرموده:
وَنَزَّلْنَا عَلَيكَ الْكِتَابَ تِبْيانًا لِكُلِّ شَيءٍ
«ما این کتاب را بر تو نازل نمودیم که برای هر چیزی بیان است».
البته برای هر چیزی از امور دینی و قانونی. حال ما می‌پرسیم بیان هر چیزی شده برای که و برای چه کسانی؟ قرآن جواب داده که؛ بیان برای همة مردم. از آن جمله در سورة آل عمران آیة 138 فرموده:
هَذَا بَيانٌ لِلنَّاسِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِينَ
پس اگر کسی قرآن را بیان کافی و هادی برای مردم نداند قرآن را تکذیب کرده و به خدا ایمان نیاورده، ازملّت خود می‌پرسیم آیا از عقل و دیانت است که کسی قرآن را که رسول(ص) و امام(ع) وهمة مسلمین باید از آن پیروی کنند، کافی نداند، ولی کتاب یک نفر آخوند را کافی بداند، آیا این از انصاف و عدالت و وجدان است؟!! یعنی بگوئیم ملّت اسلام و خود رسول خدا(ص) کتاب کفایت‌کننده نداشت تا پس از سیصد سال محمد بن یعقوب از کلین آمد و کتاب کافی کفایت‌کننده را آورد، مسلمانی که چنین می‌گوید لابدّ محمد بن یعقوب را ازمحمّد بن عبدالله(ص) افضل و برتر می‌داند، حال باید دید این مسلمان تابع کیست، اگر پیرو خدا و رسول خدا(ص) و أئمَّة هدی است، ایشان همه قرآن را کافی دانسته‌اند. أمّا خدا که کتاب و آیات مربوط به آن ذکر شد.
و أمّا رسول خدا(ص) در بسیاری از اخبار وارده فرموده قرآن امام همه و حجّت کافیه برای همه می‌باشد، در جلد 92 بحار جدید ص 17 فرموده: «فإذا التبست علیکم الفتن کقطع اللیل المظلم فعلیکم بالقرآن، من جعله امامه قاده إلی الجنة، و هو الدلیل علی خیر سبیل». یعنی: «هرگاه فتنه‌های دینی راه را مانند پاره‌های شب تاریک بر شما مشتبه کرد بر شما باد به قرآن، هر کس آنرا امام و پیشوای خود قرار دهد، قرآن او را به بهشت می‌برد و قرآن راهنمائی است برای بهترین راه». و در ص 19 همان جلد و در وسائل الشیعه باب اول قرائة القرآن روایت کرده‌اند از رسول خدا(ص) که فرموده: «القرآن غنی لا غنی دونه و لا فقر بعده و نجاة لمن تبعه». یعنی: «قرآن سبب بی‌نیازی است و پس از قرآن هیچ احتیاجی به چیزی نیست و برای پیروان خود نجاتست». و در ص 12 همان جلد رسول خدا(ص) فرموده: «من أعطاه الله القرآن فرآی أن أحدا أعطي شیئا أفضل مما أعطي فقد صغر عظیما و عظم صغیرا». و در ص 14 همان جلد روایت کرده از رسول خدا(ص) که فرمود: «من طلب الهدی من غیر القرآن أضله الله». یعنی: «هر کس هدایت را در غیر قرآن طلب کند خدا او را به گمراهی خودش واگذارد».
و أمّا علیّ بن ابیطالب(ع) که کلمات او در فصل سابق ذکر شد، و در خطبة 83 وخطبة 159 و سایر خطب قرآن را هم امام و هم حجّت و کافی دانسته و همچنین در خطبة 86 فرموده: «فألقی ذلکم المعذرة، و اتخذ علیکم الحجة». یعنی: «پس خدا با قرآن جای عذر برای شما تمام کرد» و در خطبة 161 فرموده: «أرسله بحجة کافیة». یعنی: خداوند رسول خود را با حجّت کافیه که قرآن است فرستاد، و در خطبة 90 فرموده: «تمت بنبینا محمد(ص) حجته»، و در جلد 92 بحار ص 26 در خطبة خود فرمود: «فجعل فی اتّباعه کل خیر یرجی، شرع فیه الدین إعذارا أمر نفسه و حجة علی خلقه». یعنی: «خدا در پیروی قرآن هر خیری که امید باشد قرار داد، و در قرآن دین را تشریع کرد برای آنکه عذر را تمام و حجّت را بر خلق برساند».
و أما حضرت زهرا(ع) در خطبة خود که در ج 92 بحار ص 13 ذکر شده فرمود: «کتاب الله بینة بصائرها و آي منکشفة سرائرها و برهان متجلیة ظواهره مدیم للبریة استماعه و قائد إلی الرضوان اتّباعه و مؤدیا إلی النجاة أشیاعه فیه تبیان حجج الله المنیرة و جمله الکافیة». یعنی: «کتاب خدا روشن است دلائل آن، و آیاتی است که رازهای آن آشکار است و برهانی است که ظواهر آن هویدا است، مردم باید همواره آنرا استماع کنند، و پیروی از آن بسوی خوشنودی خدا می‌کشاند و پیروانش را به نجات می‌رساند، در آن است بیان حجت‌های نورانی و جملات کفایت کننده».
و أما امام باقر و صادق و سایر أئمه(ع)؛ وسائل الشیعه در باب اول از ابواب قرائة القرآن از امام باقر(ع) روایت کرده که فرمود: روز قیامت قرآن به نیکوتر صورتی در محکمة عدل إلهی می‌آید و عرض می‌کند پروردگارا «منهم من ضیعنی و استخف بحقی و کذبنی و أنا حجتک علی خلقک». یعنی: خدایا بعضی از این مردم مرا ضایع گذاشته و بحقّ من استخفاف کردند و مرا تکذیب کردند و حال آنکه من حجّت تو بر بندگانت بودم.
در همان باب روایت کرده از امام صادق(ع) که فرموده: «یدعی ابن آدم للحساب فیتقدم القرآن أمامه فی أحسن صورة فیقول: یا رب أنا القرآن و هذا عبدک المؤمن قدکان یتعب نفسه بتلاوتی». یعنی روز قیامت دعوت می‌شود فرزند آدم برای حساب، پس قرآن جلو او می‌آید در بهترین صورتی، سپس می‌گوید پروردگارا منم قرآن و این بندة مؤمن تو است که خود را بواسطة تلاوت من برنج افکنده.
و در باب سوم روایت کرده از امام صادق(ع) که فرمود: « فعلیکم بالقرآن من جعله أمامه قاده إلی الجنة». یعنی: بر شما باد بقرآن، هرکس او را امام خود قرار دهد، قرآن او را به سوی بهشت سوق می‌دهد.
و ج 92 بحار ص 14 روایت کرده از امام رضا(ع) که: «ذکر الرضا(ع) یوما القرآن، فعظم الحجة فیه و الآیة المعجزة فی نظمه فقال: هو حبل الله المتین و عروته الوثقی و طریقته المثلی المودی إلی الجنة و المنجی من النار لایخلق من الأزمنة لأنه لم یجعل لزمان دون زمان بل جعل دلیل البرهان و الحجة علی کل إنسان». یعنی: روزی امام رضا(ع) یاد قرآن نمود و حجّت در آن و نشانة اعجازیکه درنظم آنست بزرگ شمرد و فرمود: قرآن ریسمانی است متین، و دست‌آویز محکم بسوی خدا است و بهترین راه. او است که بسوی بهشت می‌برد و از آتش دوزخ نجات می‌دهد، به گذشت زمانها کهنه نشود زیرا قرآن برای این زمان و آن زمان نیامده، بلکه قرآن برای هر انسانی دلیل و برهان و حجّت قرار داده شده.

 

تفسیر تابشی از قرآن (جلد اول، دوم، سوم و چهارم)، تألیف: آیت الله العظمی سید ابوالفضل ابن الرضا برقعی قمی

 



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

حدثنا يحيى ابن يمان، قال: سمعت سفيان الثوري، يقول: «الأعمال السيئة داء، والعلماء دواء، فإذا فسد العلماء فمن يشفي الداء؟». "حلية الأولياء وطبقات الأصفياء" حافظ أبو نعيم اصفهاني. یحیی بن یمان می گوید: شنیدم که سفیان ثوری می فرمود: «اعمال و کارهای بد و زشت درد هستند و علماء دوای آن دردها هستند، هرگاه علماء فاسد شدند پس چه کسی دردها را درمان کند؟».

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 2360
دیروز : 3590
بازدید کل: 8970117

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010