Untitled Document
 
 
 
  2024 Nov 23

----

21/05/1446

----

3 آذر 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

پيامبر صلى الله عليه و سلم فرمودند: "لا تصاحب إلا مؤمنا، ولايأکل طعامک إلا تقي" (صحيح – ابن ماجة 7341)، يعنى: "تنها با مؤمن دوستي کن و کسي بجز انسان متقي از غذاي شما نخورد".

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

قرآن و حدیث>مسائل قرآنی و حدیث>قرآن > قرآن از نظر علی و أئمه رضی الله عنهم

شماره مقاله : 9907              تعداد مشاهده : 321             تاریخ افزودن مقاله : 31/1/1390

قرآن زمان ما همان قرآن رسول خدا(ص) و اصحابش می‌باشد که بتواتر بما رسیده، اکنون مدارکی از نهج‌البلاغه و سایر سخنان أئمه (علیهم السلام) می‌آورییم تا برای پیروان ایشان عذری نماند و از توجه به قرآن و تعلیم و تعلّم و عمل به آن کوتاهی نکنند. حضرت أمیر(ع) صریحاً در کلمات خود همین قرآن بین أمت را امام و حجّت برای همه دانسته و مردم را أمر باتباع آن نموده، در خطبة 1 فرموده: « و خلَّف فیکم ما خلفت الأنبیاء فی أممها إذ لم یترکوهم هَمَلا بغیر طریق واضح و لا علم قائم، کتاب ربکم فیکم: مبینا حلاله و حرامه». یعنی چون خدایتعالی رسول خدا را از دنیا برد، گذاشت در میان شما آنچه پیغمبران در میان أمم خود گذاشتند زیرا أنبیا أمم خود را مهمل و بلاتکلیف نگذاشتند بدون راه روشن و نشانة برپا، گذاشت میان شما کتاب پروردگارتان را در حالیکه حلال و حرام آن روشن و بیان شده بود. از این خطبه معلوم می‌شود که رسول خدا(ص) قرآن را در دسترس أمّت خود گذارده و رفته نه اینکه فقط بوصی خود سپرده باشد.
در خطبة 2 فرموده: « أرسله بالدین المشهور و العلم المأثور و الکتاب المسطور و النور الساطع و الضیاء اللامع و الأمر الصادع ازاحة للشبهات و احتجاجاً بالبینات و تحذیرا بالآیات». یعنی خدا فرستاده رسول خود را بدین مشهور و نشانة مأثور و کتاب نوشته شده و نور درخشان و روشنی نورافشان و امر آشکار برای برطرف کردن شبهات و حجّت‌آوردن به آیات روشن و حذردادن بواسطة آیات (یعنی قرآن که کتابی بود در زمان رسول نوشته شده).
در خطبة 18 فرموده: « والله سبحانه یقول: *مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيْءٍ & وفیه تبیان کل شی و ذکر أن الکتاب یصدّق بعضه بعضا و أنه لا اختلاف فیه فقال: *أَفَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلافاً كَثِيراً&، و إن القرآن ظاهره أنیق و باطنه عمیق لا تفنی عجائبه و لا تنقضی غرائبه و لا تکشف الظلمات إلا به». یعنی خدای سبحائنه می‌فرماید ما فروگذار نکردیم در این قرآن چیزی را و در این کتاب بیان هر چیزیست و ذکر نمود که این کتاب بعضی از آن بعض دیگر را تصدیق می‌کند و اختلافی در آن نیست، پس خدا سبحانه فرمود و اگر قرآن از نزد غیرخدا بود در آن اختلاف بسیاری پیدا می‌کردند و به تحقیق قرآن ظاهرش زیبا و باطنش عمیق است. عجائب آن از بین نمی‌رود و مطالب بلند آن تمام نمی‌شود تاریکیها جز با آن برطرف نمی‌شود.
در خطبة 83 فرموده: «و کفی بالکتاب حجیجا و خصیما»، یعنی این قرآن برای حجت و بحث در مقابل دشمن کافی است.
در خطبة 86 فرموده: «و أنزل علیکم الکتاب تبیانا لکل شيء و عَمَّر فیکم نبیه أزمانا حتی أکمل له و لکم فیما أنزل من کتابه دینه». یعنی: خدا این کتاب را بر شما نازل نمود که بیان‌کنندة هر چیزی است و پیغمبر خود را در میان شما عمر داد، تا برای او و شما در کتابیکه نازل نمود دین خود را کامل نمود.
در خطبة 91 فرموده: «فما ذلک القرآن علیه من صفته فأئتم به». یعنی آنچه را که قرآن تو را راهنمائی کرده از صفت حقّتعالی به آن اقتدا کن و او را امام قرار ده.
در خطبة 110 فرموده: «و تعلموا القران فإنه أحسن الحدیث و تفقهوا فیه، فإنه ربیع القلوب و استشفوا بنوره فإنه شفاء الصدور و أحسنوا تلاوته فإنه أنفع القصص». یعنی قرآن را فرا گیرید زیرا قرآن نیکوترین حدیث است و در قرآن فقیه شوید، زیرا قرآن زنده‌کنندة دلها است و بنور قرآن شفا جوشید زیرا شفاء سینه‌ها است و آنرا نیکو تلاوت کنید که نافع‌ترین قصّه‌ها است.
در خطبة 127 فرموده: « فإنما حُکّم الحکمان لیحییا ما أحیا القرآن و یمیتا ما أمات القرآن و إحیاؤه الاجتماع علیه و إماتته الافتراق عنه». یعنی همانا دو نفر حاکم شدند (در صفّین) برای آنکه آنچه قرآن زنده کرده زنده کنند و آنچه را قرآن میرانیده بمیرانند، و احیاء قرآن اجتماع بر آن است و میرانیدن قرآن جدا شدن از آن است، در این خطبه مردم را ترغیب کرده که بر قرآن اجتماع کنند، معلوم می‌شود قرآن در دسترس مردم بوده نه آنکه در صندوق مخفی باشد.
در خطبة 133 فرموده: «وکتاب الله بین أظهرکم ناطق لایعیا لسانه و بیت لا تهدم أرکانه و عز لاتهزم أعوانه». یعنی: کتاب خدا بین شما است (نه اینکه در صندوقی مخفی باشد) کتاب خدا ناطقی است که خسته نمی‌شود و خانه‌ای است که خراب نمی‌گردد، و عزّتی است که یارانش شکست نمی‌خورند. (در این خطبه صریحاً همان قرآنی که بین مردم بود را توصیف می‌کند).
در خطبة 133 فرموده: «کتاب الله تبصرون به و تنطقون به و تسمعون به و ینطق بعضه ببعض و یشهد بعضه علی بعض و لایختلف فی الله و لایخالف بصاحبه عن الله». یعنی: کتاب خدا قرآن را می‌بینید و به آن تکلم می‌کنید و به آن می‌شنوید و این کتاب بعضی از آن ببعض دیگر گواه است، در شناسانیدن خدا و راه او اختلاف ندارد و رفیق خود را دور نگرداند.
در خطبة 138 فرموده: «یعطف الهوی علی الهدی إذا عطفوا الهدی علی الهوى، و یعطف الرأي علی القرآن إذا عطفوا القرآن علی الرأي». یعنی مرد عاقل دین‌دار، میل خود را بر هدایت می‌گرداند وقتیکه می‌روند مردم به هوی، و رأی خود را بر قرآن برمی‌گرداند، یعنی رأی خود را تابع قرآن می‌کند وقتیکه دیگران قرآن را بر رأی خود برمی‌گردانند.
در خطبة 156 فرموده: «و علیکم بکتاب الله فإنه الحبل المتین و النور المبین و الشفاء النافع و الرّي النافع والعصمة للمتمسک و النجاة للمتعلق لا یعوج فیقام و لا یزیع فیستعتب و لاتخلقه کثرة الرد و لوج السمع من قال به صدق و من عمل به سبق». یعنی: بر شما باد بکتاب خدا؛ زیرا که آن ریسمانی است محکم، و نوری است روشن، و شفائی است نافع، از عطش سیراب می‌کند، برای چنگ‌زننده دستگیری است، و نجاتی است برای دست‌آویز، کج نشود تا آن را راست کنند، و منحرف نکند تا مورد عتاب گردد، به شنیدن کهنه نشود، کسیکه بر طبق قرآن سخن گوید گفتارش راست باشد، و کسیکه به آن عمل کند پیشی گرفته است.
در خطبة 158 فرمود: «فجاءهم بتصدیق الذی بین یدیه و النور المقتدی به؛ ذلک القرآن لاستنطقوه و لن ینطق ولکن أخبرکم عنه: ألا إن فیه علم ما یأتی و الحدیث عن الماضی و دوآء دآئکم و نظم ما بینکم». یعنی پس از زمان فترت، خدا او را فرستاد کتابی آورد که تصدیق کتب گذشته و نور مورد اقتدا باشد، آن قران است، از او سخن بخواهید و او هرگز بزبان سخن نگوید، آگاه باشید در اوست علم آنچه بیاید و خبر از آنچه گذشته است، در اوست دواء درد شما و نظم بی‌سروسامانی شما. مؤلف گوید خدایتعالی نامة اعمال و کتب آسمانی را ناطق خوانده، در سورة جاثیه آیة 29 فرموده:
هَذَا كِتَابُنَا ينْطِقُ عَلَيكُمْ بِالْحَقِّ
پس ممکن است به کتابیکه مطالب آن روشن باشد ناطق گفته شود مانند قرآن، و حضرت امیر(ع) قرآن را ناطق خوانده در خطبة 145 و 181 و خطبة 131، و چون مانند انسان زبان گوشتی ندارد باعتباری آنرا صامت خوانده در خطبة 145 و 181.
در خطبة 176 فرموده: «واعلموا أن هذا القرآن هو الناصح الذی لا یغش و الهادي الذی لا یضل و المحدث الذی لا یکذب، وما جالس هذا القرآن أحد إلا قام عنه بزیادة أو نقصان: زیادة فی هدی و نقصان من عمی، و اعلموا أنه لیس علی أحد بعد القرآن من فاقة و لا لأحد قبل القرآن من غنی، فاستشفوه من أدوائکم و استعینوا به علی لأوائکم فإن فیه شفاءا من أکبر الداء و هو الکفر و النفاق و الغی و الضلال، فاسئلوا الله به و توجهوا إلیه بحبه و لا تسئلوا به خلقه إنه ما توجه العباد إلی الله بمثله، و اعلموا أنه شافع و مشفع وقائل و مصدق و أنه من شفع له القرآن یوم القیامة شفع فیه و من محل به القرآن یوم القیامة صدق علیه فإنه ینادی مناد یوم القیامة ألا إن کل حارث مبتلی فی حرثه و عاقبة عمله، غیر حرثة القرآن، فکونوا من حرثته و أتباعه و استدلوه علی ربکم، و استنصحوه علی أنفسکم و اتهموا علیه آرائکم و استغشوا فیه أهوائکم». یعنی: بدانید که این قرآن همان نصیحت‌گوئی است که گول نمی‌زند و رهنمائی است که گمراه نمی‌کند، و گوینده‌ای است که دروغ نمی‌گوید، و کسی با آن ننشست مگر اینکه پس از کنار آن، بزیاده و یا نقصان برخاست، زیادتی در هدایت، و نقصان از کوری، و بدانید که برای احدی پس از قرآن و آشنائی با آن، احتیاجی و کمبودی نمی‌ماند (یعنی به هیچ کتابی محتاج نخواهد بود) و برای احدی پیش از قرآن بی‌نیازی نیست (یعنی اگر هزاران کتاب بخوانی بدون قرآن فقیر خواهی بود)، از قرآن شفا بجوئید برای دردهای خود، و بر سختیها، به آن یاری جوئید، زیرا در آن شفاء است از بزرگترین درد و آن کفر و نفاق و گمراهی و ضلالت است. و به برکت قرآن از خدا درخواست کنید (یا بدستور او و با دوستی قرآن ویاری او بسوی خدا توجه کنید)، و با بودن قرآن از مخلوق چیزی نخواهید، زیرا بندگان توجه نکرده‌اند بسوی خدا بدستور چیزی مانند قرآن، بدانید که این قرآن شافعی است مورد قبول و گوینده‌ایست مورد تصدیق، و محققا هر که را قرآن شفاعت کند پذیرفته شود، و کسیکه قرآن علیه او بگوید تصدیق گردد، محققا روز قیامت منادی ندا کند که آگاه باشید هر زارعی مبتلا بزراعت و عاقبت عمل خود می‌باشد جز آنانکه در دل خود بذر قرآن کاشته باشند، از حافظان و پیروان قرآن باشید و او را دلیل و راهنمای خود قرار دهید و از آن پند بخواهید، و عقائدخود را متّهم بدانید و بر قرآن عرضه بدارید و آراء و خود را در قرآن تصفیه کنید.
در خطبة 176 نیز فرموده: «و إن الله سبحانه لم یعظ أحدا بمثل هذا القرآن فإنه حبل الله المتین و سببه الأمین و فیه ربیع القلب، و ینابیع العلم، وما للقلب جلاء غیره». یعنی: خدای سبحانه به احدی پند نداده بمانند این قرآن، زیرا قرآن ریسمان محکم خدا، و سبب و وسیلة امن‌آور اوست، و در آن زندگی دلها و چشمه‌های دانش است، و برای دل جز قرآن جلائی نیست.
و در صدر همین خطبه فرموده: «إنتفعوا ببیان الله و اتعظوا بمواعظ الله و اقبلوا نصیحة الله فإن الله قد أعذر إلیکم بالجلیة و أخذ علیکم الحجة». یعنی: ببیان خدا بهره برید و نصایح خدا را بگیرید و پندهای خدا را بپذیرید، زیرا خدا راه عذر را بر شما بسته و بر شما حجّت گرفته. (و اگر این قرآن میان مردم صحیح نبود چگونه آنرا حجّت خوانده و فرموده از آن بهره برید).
و در خطبة 183 فرمود: «فالقرآن آمر زاجر و صامت ناطق، حجة الله علی خلقه أخذ علیه میثاقهم و ارتهن علیه أنفسهم، أتم نوره، و أکمل به دینه و قبض نبیه وقد فرغ إلی الخلق من أحکام الهدی به، فعظموا منه سبحانه ما عظم من نفسه فإنه لم یخف عنکم شیئا من دینه و لم یترک شیئا رضیة أو کرهه إلا وجعل له علما بادیا و آیة محکمة تزجر عنه أو تدعو إلیه. و أعلموا أنه لن یرضی عنکم بشیء سخطه علی من کان قبلکم و لن یسخط علیکم بشیء رضیه ممن کان قبلکم». یعنی: «پس قرآن امری است نهی‌کننده و ساکتی است گویا، حجّت خدا است بر خلق او، بر قرآن از ایشان پیمان گرفته و خودشان را بر آن گرو گرفته است، نور خود را به آن تمام، و دین خود را به آن کامل نموده و پیغمبر خود را از دنیا برد، درحالیکه از احکام هدایت بواسطة قرآن فارغ شده بود، پس آنچه او بزرگ شمرده شما بزرگش شمارید، بدرستیکه از شما پنهان نکرده چیزی از دین خود را و فروگذار نکرده چیزی را که مورد رضایت و کراهت او باشد، مگر آنکه برای آن در قرآن نشانة ظاهری و آیة محکمی قرار داده، تا از آن مکروه را نهی کند و به آن مورد رضایت را بخواند، و بدانیدکه خدا هرگز خوشنود نشود از شما بواسطة چیزیکه بر گذشتگان غضب نمود، و غضبناک نمی‌شود بر شما بواسطة چیزیکه از گذشتگان خوشنود بوده است».
در خطبة 198 فرموده: «ثم أنزل علیه الکتاب نورا لاتطفأ مصابیحه، و سراجا لایخبو توقده، و بحرا لا یدرک قعره و منهاجا لا یضل نهجه و شعاعا لا یظلم ضوؤه، فرقانا لا یخمد برهانه، و تبیانا لا تهدم أرکانه و شفاءا لا تخشی أسقامه، و عزا لا تهزم أنصاره و حقا لا تخذل أعوانه، فهو معدن الإیمان و بحبوحته، و ینابیع العلم و بحوره، و ریاض العدل و غدرانه، و أثافي الإسلام و بنیانه، و أودیة الحق و غیطانه و بحر لا ینزفه المستنزفون و عیون لا ینضبها الماتحون و مناهل لا یغیضها الواردون، و منازل لا یضل نهجها المسافرون، و أعلام لا یعمی عنها السائرون، و آکام لا یجوز عنها القاصدون، جعله الله ریّا لعطش العلماء، و ربیعا لقلوب الفقهاء، و محاج لطرق الصلحاء، و دواء لیس بعده داء، و نورا لیس معه ظلمة، و حبلا وثیقا عروته، ومعقلا منیعا ذروته، عزا لمن تولاه، و سلما لمن دخله، و هدی لمن ائتم به و عذرا لمن انتحله، وبرهانا لمن تکلم به، و شاهدا لمن خاصم به وفلجا لمن حاج به ....» تا آخر.
یعنی «و سپس نازل نمود بر او کتابی را که نوریست خاموش نشدنی، و چراغی است که فروغ آن محو نمی‌شود، و دریائی است که قعر آن ناپیداست، و راهی است که روندة آن گم نشود و پرتوی است که شعاع آن برطرف نشود، و جداکنندة حق و باطلی است که برهانش سست نباشد، و بیانی است که ارکانش خراب نگردد، و شفائی است که از امراض ترس نباشد، و عزّتی است که یارانش شكست نخورند، و حقّی است که یاران آن منکوب نگردند، پس قرآن معدن ایمان و مرکز آن است، و چشمه‌های علم و دریاهای آنست، و باغهای عدالت و منابع آنست، و ریشة اسلام و بنیان آن، و وادیهای حقّ و محلّ آن است، دریائی است که برندگان تمامش نکنند و چشمه‌هائی که نوشندگان کمش نکنند، نهرهائی است که واردین بر آن، از آن نکاهند، و نشانه‌های راهی است که سیرکنندگان گمش ننمایند، و تپّه‌هائی است که قاصدین از آن نگذرند، خدای تعالی قرار داد آنرا سیراب‌کننده برای تشنگی علما، و زندگی برای قلوب فقها، و راه‌گشاده برای صلحا، و دوائیکه پس ازآن دردی نباشد، و نوریکه با آن ظلمتی نباشد، و ریسمانی است که رشتة آن محکم، و پناهگاهی است که با روی آن بلند است، و عزّتی است برای دوستانش و نردبانی است برای بالاروندگان، و امام هدایت است برای مأمومینش، و عذر است برای چنگ‌زنندگان و برهانی است برای سخن گویانش، و شاهد پیروزی است برای بحث‌کنندگان و رستگاری است برای حجّت‌آورندگانش، تا آخر».
در خطبة 145 فرموده: «فبعث الله محمدا (ص) بالحق لیخرج عباده من عبادة الأوثان إلی عبادته، و من طاعة الشیطان إلی طاعته بقرآن قد بینه و أحکمه، فتجلی لهم سبحانه فی کتابه من غیر أن یكونوا رأوه بما أراهم من قدرته و خوّفهم من سطوته و إنه سیأتی علیکم من بعدی زمان لیس فیه شيء أخفی من الحق و لا أظهر من الباطل و لا أکثر من الکذب علی الله و رسوله و لیس عند أهل ذلك الزمان سلعة أبور من الکتاب إذا تلي حق تلاوته، و لا أنفق منه إذا حرف عن مواضعه، و لا فی البلاد شيء أنکر من المعروف و لا أعرف من المنکر، فقد نبذ الکتاب حملته و تناساه حفظته، فالکتاب یومئذ و أهله طریدان منفیان و صاحبان مصطحبان فی طریق واحد لا یؤویهما مؤو، فالکتاب و أهله فی ذلک الزمان فی الناس و لیسا فیهم و معهم و لیسا معهم لأن الضلالة لا توافق الهدی و إن اجتمعا فاجتمع القوم علی الفرقة و افترقوا عن الجماعة کأنهم إئمة الکتاب و لیس الکتاب إمامهم فلم یبق عندهم منه إلا اسمه و لا یعرفون إلا خطه و زبره».
یعنی: «پس خدا محمّد(ص) را بحقّ فرستاد تا اینکه بندگانش را از عبادت بت‌ها بسوی عبادت خودش، و از اطاعت شیطان بطاعت خودش بکشاند بوسیلة قرآنیکه آن را روشن و محکم نمود. پس خدایتعالی برای بندگاش در کتابش تجلّی نمود بدون آنکه او را ببینند بواسطة آنچه در کتابش از قدرت خود نشان داد و از سطوت خود ترسانید. و محقّقاً پس از من زمانی خواهد آمد که در آن زمان چیزی از حقّ مخفی‌تر و چیزی از باطل آشکارتر نیست، و چیزی از دروغ بر خدا و رسول(ص) بیشتر نباشد، و متاعی نزد اهل آنزمان بی‌ارزش‌تر از قرآن نخواهد بود هرگاه چنانچه شاهد و باید خوانده شود، و چیزی با ارزش‌تر از قرآن نباشد هرگاه معنی آنرا از موضع خود تحریف کنند و در جوامع چیزی از کار خوب زشت‌تر و چیزی خوبتر از کار زشت نباشد، پس محقّقاً حاملین قرآن آنرا فراموش کرده‌اند (یعنی مبلّغین قرآن و مراجع مسلمین بکلّی از آن بی‌خبرند آنان که مدّعی نشر قرآنند چنین باشند) پس قرآن واهلش هر دو مطرود و از مردم دورند، و ایشان دو رفیق هم سفر در یکراهند کسی ایشان را جا ندهد. پس قرآن و اهل آن در آنزمان میان مردمند ولی گویا نیستند زیرا گمراهی با هدایت موافق نباشند اگرچه باهم در یکجا باشند، پس مردم بر تفرقه اتّحاد کنند و تماماً بتفرقه خوش باشند، گویا ایشان إمام و پیشوای قرآنند و قرآن امام ایشان نیست (در حالیکه باید قرآن امام باشد) پس باقی نماند از قرآن مگر نامش و نشناسند از قرآن مگر خط و حروفش».
ما فعلا تا همینجا اکتفا می‌کنیم بکلمات آن حضرت(ع). خوانندة عزیز ملاحظه کن مصداق این خطبه اهل زمان ما می‌باشند. تو اگر از مبلّغین و مراجع اسلامی هستی بیدار شو و خودت را آشنای قرآن کن. فعلاً در تمام منابر و در تمام مطبوعات آنچه وجود ندارد مفاهیم قرآن است، وگویندگان و نویسندگان برای حفظ خرافات ضدّ قرآنی و ایجاد نفاق اتّحاد دارند، تعجب این است که علی(ع) قرآن را امام همه دانسته و امام خود، ولی اینان برعکس قرآن عمل نموده، قرآن را امام خود نمی‌دانند، نعوذ بالله آن حضرت امام اعداءالقرآن شده است!


تفسیر تابشی از قرآن (جلد اول، دوم، سوم و چهارم)، تألیف: آیت الله العظمی سید ابوالفضل ابن الرضا برقعی قمی

 


 



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

عمر بن عبدالعزیز رحمه الله می گوید: آغاز غنا از شیطان است و پایانش خشم خداوند [غذاء الألباب]

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 4422
دیروز : 5831
بازدید کل: 8837736

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010