|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
قرآن و حدیث>مسائل قرآنی و حدیث>قرآن > قرآن و تواتر آن از رسول خدا صلی الله علیه و سلم
شماره مقاله : 9898 تعداد مشاهده : 331 تاریخ افزودن مقاله : 30/1/1390
|
دلائل بسیاری موجود است بر اینکه قرآن معمولی در بین مسلمین، همان قرآنی است که به رسول خدا(ص) نازل شده، و خود آن حضرت مدوّن آن بود، و در حضور او و بدستور او جمعآوری و تنظیم و تدوینشده و بعد به صورت فعلی درآمده، و اصحاب گراميش در زیر نظر او بهمین ترتیب درآوردهاند، و آن جناب تصویب نموده و برای أمّت خود گذاشته: دلیل اول: احادیث و روایات بسیاری رسیده که هر چه نازل میشد به اصحاب خود قرائت مینمود و میفرمود: بنویسید و از حفظ کنید. و بسیاری از این روایات در کتاب "الاتقان" سیوطی و کتاب "تاریخ القرآن" زنجانی ص 35 و تفسیر "مجمعالبیان" و "صحیح بخاری" و "تفسیرالبیان" خوئی و سایر کتب آمده. از آن جمله روایت کردهاند از عبدالله بن مسعود که گفت: من هفتاد و چند سوره از دهان مبارک رسول خدا(ص) فرا گرفتم. و نیز روایت کردهاند که ابن مسعود گفت: رسول خدا(ص) درغاری بود که سورة المرسلات بر او نازل شد و من از او فراگرفتم. و نیز روایت کردهاند از ابوعبیده وابن جریر و ابن منذر و ابن مردویه از عمر بن عامر انصاری که گفت عمر بن خطاب قرائت کرد: وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ (التوبة/100) و کلمة "الأنصار" را برفع خواند و بدون "واو" قبل از کلمة "الذین"، زید بن ثابت گفت: "والذین" با "واو" است، عمر گفت بروید أبی بن کعب را بیاورید، چون آبی آمد عمر از او سؤال کرد که؛ الّذین با "واو" است یا خیر؟ ابی گفت: بلی رسول خدا(ص) آنرا با "واو" برای من قرائت کرد وقتیکه تو مشغول فروش گندم بودی. عمر قبول کرد. و باز عامة و خاصّه نوشتهاند و روایت کردهاند که أبیّ بن کعب گفت رسول خدا(ص) بمن فرمود خدا مرا أمر کرده که قرآن را بر تو قرائت نمایم و بتو یاد دهم، أبی گفت آیا خدای تعالی مرا نام برده؟ رسول خدا(ص) فرمود: بلی پروردگار جهان تو را یاد نموده. ابی از شوق چشمهایش پر از اشک شد. وباز روایت کردهاند که عمر گفت: رسول خدا(ص) سورههائی از قرآن به من آموخت. و من شنیدم که هشام بن حکیم سورة فرقان را میخواند در زمان رسول خدا(ص). من گوش دادم دیدم آن طوریکه او قرائت میکند رسول خدا(ص) به من نیاموخته. صبر کردم تا نمازش تمام شد، رداء او را گرفتم و گفتم: چه کس چنین قرائت را بتو آموخته؟ گفت رسول خدا(ص). گفتم: دروغ میگوئی، چون رسول خدا(ص) این سوره را به من آموخته نه این چنین که تو میخوانی، پس با او به خدمت رسول خدا(ص) رفتیم، من عرض کردم: یا رسول الله این سورة فرقان را به لهجهای میخواند که بمن نیاموختهای؟ حضرت فرمود: او را رها کن و به هشام فرمود: بخوان. پس او همانطوریکه من از او شنیده بودم قرائت کرد. رسول خدا(ص) فرمود: صحیح میخواند این چنین نازل شده! پس ازهشام من قرائت کردم، حضرت فرمود: قرائت تو نیز صحیح است، قرآنی که نازل شده هر طور و هر لهجه که برای شما آسان است بخوانید. و باز روایت کردهاند که رسول خدا(ص) برای تشویق اصحاب خود به حفظ قرآن فرمود: «فلیؤمکم أقرئکم». یعنی در نمازها هر کس به قرائت قرآن و حفظ آن بهتر وارد است برای شما امامت کند. و باز روایت مشهور آمده که رسول خدا(ص) فرمود: «أبی أقرئکم». و نیز عامه و خاصه روایت کردهاند که آیة 12 سورة الحاقّه: وَتَعِيهَا أُذُنٌ وَاعِيةٌ(الحاقة/12) نازل شد در مدح کسانی که چون قرآن نازل میشد آنرا از حفظ میکردند. از این قبیل اخبار متواتر است که دلالت دارد بر اینکه رسول خدا(ص) قرآن را به بزرگ و کوچک اصحاب خود یاد میداده و همّت میگماشته که از حفظ کنند و اصحاب او چون عرب فصیح بودند و لطافت معانی قرآن را درک میکردند و لذا با شوق و شغف زیادی به حفظ آن میکوشیدند و آیات قرآن در مذاق ایشان بسیار شیرین و دلنشین بود. و باز عدة زیادی نوشتهاند که اصحاب رسول خدا(ص) آیهای را که فرا میگرفتند مکرّر میآمدند نزد رسول خدا(ص) میخواندند تا در حافظة ایشان بماند، و عرض میکردند: یا رسول الله آن طوریکه نازل شده آیا من حفظ کردهام یا خیر؟ تا اینکه رسول خدا(ص) میفرمود: بلی، و حفظ ایشان را تقریر مینمود. اصحاب رسول خدا(ص) چنان بودند که حضرت علی(ع) در زمان خلافت خود در خطبة 121 یادی از ایشان نمود و بر فقدان ایشان تأسّف میخورد و آرزوی ملاقات ایشان را داشت و میفرمود: «أین القوم الذین دعوا إلی الإسلام فقبلوه و قرؤا القرآن فأحکموه». یعنی؛ کجایند آن عدهای که به اسلام دعوت شده و آنرا پذیرفتند و قرآن را قرائت نموده و محکم کردند. بسیاری از مورّخین و محدّثین روایت کردهاند از خارجه بن زید از پدرخود که گفت: رسول خدا(ص) وارد مدینه شد در حالیکه من هفده سوره قرائت کرده و از حفظ داشتم و بر رسول خدا(ص) خواندم، حضرت را خوشآمد و فرمود: ای زید نوشتن یهود را یاد بگیر زیرا من از یهود بر این قرآن، ایمن نیستم. زید گفت: من نوشتن یهود را در نصف ماه به خوبی یاد گرفتم. و اصحاب رسول خدا(ص) را عادت چنین بود که چون قرآن را یاد میگرفتند، به دیگران تعلیم مینمودند، به اولاد خود و به کسانیکه وقت نزول حاضر نبودند از اهل مدینه و مکه و اطراف آن و به همه قرائت میکردند، پس یک روز و یا دو روز از نزول سورهای نمیگذشت مگر اینکه اشخاص بسیاری آنرا در سینههای خود حفظ کرده بودند و میآمدند نزد حضرت رسول(ص) قرائت میکردند و به أمر او میخواندند و ختم میکردند. "آمِدی" که یکی از بزرگان علما میباشد و ـ هم دیگران ـ نقل کردهاند که قرآنهائی که در دست اصحاب رسول خدا(ص) بود بر آن حضرت عرضه و قرائت شده بود و آخرین قرآنهائی که بر آن حضرت عرضه شد قرآن عثمان بود، و نماز را طبق قرآن عثمان میخواندند. تا اینکه رسول خدا(ص) وفات نمود. و نیز از عبیدة سلمانی که از ثقات اصحاب امیرالمؤمنین علی(ع) است روایت کردهاند که گفته: قرآنی را که امروزه مردم قرائت میکنند همان قرآنی است که به رسول خدا(ص) عرضه شد در سالیکه آن حضرت وفات نمود. و نیز روایت کردهاند از زید بن ثابت که گفت: در آخرین مرتبهایکه قرآن به رسول خدا(ص) عرضه شد من حضور داشتم و در حضور آن حضرت استنساخ شد. و خود زید گوید: من برای حضرت رسول خدا(ص) قرآنی نوشتم و بر آن حضرت قرائت کردم و مردم طبق همان قرائت، قرائت میکردند تا آنکه حضرت وفات نمود. و لذا این زید مورد اعتماد خلفاء و سایر مردم بود وحتّی برای عثمان چنانچه خواهد آمد، یک مرتبة دیگر به تصویب امیرالمؤمنین علی(ع) قرآنی نوشت، و چندین قرآن دیگر طبق همان نوشت. و باز روایت کردهاند که رسول خدا(ص) زمانیکه مکّه بود جماعتی را به سوی مدینه فرستاد تا به اهل مدینه قرآن بیاموزند. از جمله کسانی وجوانانی که فرستاد مصعب بن عمیر و عمار و بلال و ابن امّ مکتوم بود، و پس از هجرت بسوی مدینه چون مکّه را فتح کرد معاذ بن جبل را درمکّه گذاشت برای اینکه قرآن به مردم یاد دهد، و هر کس به سوی مدینه هجرت میکرد رسول خدا(ص) او را به یکی از حافظین قرآن میسپرد، که به او قرآن تعلیم دهد. مختصر اینکه شهر مدینه مانند دانشگاهی شده بود که مرد و زن و کوچک و بزرگ آن در شب و روز به قرائت قرآن و یا تعلیم و یا تعلّم و یا کتابت آن مشغول بودند، یکی میگفت دیگری مینوشت. و درس دیگر و حدیث دیگر و علم دیگر نبود جز قرآن تا اینکه صدها و هزارها حافظ قرآن و قاری قرآن بوجود آمد. و در این دانشگاه شاگرد مکتبی مانند أمیرالمؤمنین علی(ع) بود که افتخار داشت به شاگردی مکتب قرآن. وحتّی آن حضرت قرآن را امام خود میدانست چنانچه بنام «قرآن از نظرعلی(ع)» خواهد آمد. کار به جائی رسید که برای جهاد سپاهیانی تشکیل میشد که تمام افراد آن سپاه حافظان و قاریان قرآن بودند و سپاهی که بنام کتیبة القرآء بود از تمام سپاهیان کاریتر و شجاعتر بود و «کتیبه القراء» که پرچم آن کتیبه القرّآء بود بر سایر سپاهیان افتخار و مزیّت داشت. یکی از غزوات چنانکه تمام مورخین نوشتهاند غزوة بئر معونه است که غزوة کوچکی بود هفتاد نفر از قراء و حافظان قرآت که اصحاب رسول(ص) بودند و در آن سال قاریان کمتر بودند در آن غزوه شهید شدند. و لذا رسول خدا(ص) بسیار متأثّر شد، درحالي که غزوة بئر معونه در سال چهارم هجرت بود و در آن سال قاریان و حافظان قرآن کمتر بودند، در این سال که چنین باشد باید فهمید سالهای بعد که اسلام منتشر شده و مسلمین یک به صد برابر زیاد شدهاند چگونه بود، خصوصا اهل حجاز که آنجا هوای خشک وگرمی دارد و حافظة اهالی آن بسیار خوبست که بخواندن و یا بشنیدن یک مرتبه اکثراً هر چیز را حفظ میکردند، و خدا خواسته بود که کتاب او محفوظ بماند و از کم و زیاد مصون باشد ولذا آن را در میان مردمی قوی حافظه نازل فرمود.
تابشی از قرآن (جلد اول،دوم،سوم و چهارم)
تألیف: آیت الله العظمی سید ابوالفضل ابن الرضا برقعی قمی
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|