|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>اشخاص>احنف بن قیس رضی الله عنه > دعای رسول الله صلی الله علیه و سلم بر وی
شماره مقاله : 9885 تعداد مشاهده : 331 تاریخ افزودن مقاله : 28/1/1390
|
بعثه عليه السلام رجلاً إلى بني سعد
وأخرج ابن أبي عاصم عن الأحنف بن قيس رضي الله عنه قال: بينما أنا أطوف بالبيت في زمن عثمان رضي الله عنه إِذ أخذ رجل من بني ليث بيدي، فقال: أَلا أُبشِّرك؟ قلت: بلى. قال: أتذكر إذ بعثني رسول الله صلى الله عليه وسلم إلى قومك فجعلت أعرض عليهم الإِسلام وأدعوهم إليه فقلتَ أنت: إنك لتدعونا إلى خير وتأمر به، وإنه ليدعو إِلى الخير؟ فبلغ ذلك النبي صلى الله عليه وسلم فقال: «اللهم إغفر للأحنف». فكان الأحنف يقول: فما شيء من عملي أرْجَى عندي من ذلك ــــ يعني دعوة النبي ــــ صلى الله عليه وسلم ـ تفرَّد به علي بن زيد وفيه ضعف، كذا في الإِصابة . وأخرجه الحاكم في المستدرك بنحوه. وأخرجه أيضاً أحمد والطبراني وفي حديثهما: إذ بعثني رسول الله صلى الله عليه وسلم إلى قومك من بني سعد أدعوهم إلى الإِسلام فقلتَ: والله، ما قال إلا خيراً. ــــ أو لا أسمع إلا حسناً ــــ فإني رجعت وأخبرت النبي صلى الله عليه وسلم مقالتك، فقال: «اللَّهم أغفر للأحنف. قال: فما أنا لشيء أرْجَى مني لها. قال الهيثمي : رجال أحمد رجال الصحيح غير علي بن زيد وهو حسن الحديث.
پیامبر صلی الله علیه و سلم و فرستادن مردى به بنى سعد ابن ابى عاصم از احنف بن قیس رضی الله عنه روایت نموده، كه گفت: در حالى كه در زمان عثمان رضی الله عنه در خانه كعبه طواف مىكردم، مردى از بنى لیث دستم را گرفته گفت: آیا مژده و خوش خبرى به تو ندهم؟ گفتم: بلى، بده. گفت: آیا به خاطر دارى كه مرا پیامبر صلی الله علیه و سلم به سوى قوم تو به خاطر دعوت به اسلام و فراخواندن آنها به سوى این دین فرستاده بود، و من ایشان را به طرف اسلام دعوت مىنمودم، و تو گفتى: تو ما را به سوى خیر دعوت مىكنى، و به آن دستور مىدهى، و او - (پیامبر صلی الله علیه و سلم) - نیز به طرف خیر و نیكویى دعوت مىكند، و این حرف به پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم رسید و او گفت: «بار خدایا، براى احنف مغفرت فرما و او را ببخش».[1] احنف مىگفت: هیچ عملى از آن برایم امید بخشتر نیست - یعنى از همان دعاى پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم -. این را على بن زید به تنهایى روایت كرده، و در وى ضعف مىباشد. این چنین در الاصابه (100/1) آمده. و حاكم در المستدرك (614/3) مانند این را روایت كرده. این را همچنان احمد و طبرانى روایت نمودهاند و در حدیث آنها آمده: وقتى كه پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم مرا به سوى قومت بنى سعد فرستاد، و آنها را به اسلام دعوت مىنمودم، تو گفتى: به خدا سوگند، وى جز خیر نگفته است - یا این كه جز خوبى چیز دیگرى نمىشنوم - من برگشته و این سخن تو را به پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم خبر دادم، گفت: «بار خدایا براى احنف مغفرت نما و او را ببخش». احنف مىگوید: چنان كه من به همان دعا امیدوار هستم، به چیزى دیگرى از خود امیدوار نیستم. هیثمى (2/10) مىگوید: رجال احمد غیر على بن زید كه حسن الحدیث مىباشد، رجال صحیح اند.
[1] ضعیف. احمد (5/372) و طبرانی در «الکبیر» (2785) در سند آن علی بن زید است که همانگونه که در «التقریب» (2/37) آمده ضعیف میباشد.
از کتاب: حیات صحابه، مؤلّف علّامه شیخ محمّد یوسف كاندهلوى، مترجم: مجیب الرّحمن (رحیمى)، جلد اول، به همراه تحقیق احادیث کتاب توسط:محمد احمد عیسی (به همراه حکم بر احادیث بر اساس تخریجات علامه آلبانی) مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی IslamWebPedia.Com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|