|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>اشخاص>مصعب بن عمیر رضی الله عنه > فرستادن وی به طرف مدینه
شماره مقاله : 9883 تعداد مشاهده : 343 تاریخ افزودن مقاله : 28/1/1390
|
بعثه عليه السلام مصعباً إلى المدينة أخرج أبو نعيم في الحلية عن عُروة بن الزبير رضي الله عنهما: أنَّ الأنصار لما سمعوا من رسول الله صلى الله عليه وسلم قوله، وأيقنوا واطمأنَّت أنفسهم إلى دعوته، فصدَّقوه وآمنوا به ــــ كانوا من أسباب الخير، وواعدوه الموسم من العام القابل فرجعوا إلى قومهم ــــ بعثوا إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم أن أبعث إلينا رجلاً من قِبَلِك فيدعو الناس إلى كتاب الله فإنه أدنى أن يُتبع. فبعث إليهم رسول الله صلى الله عليه وسلم مُصْعَب بن عُمير رضي الله عنه أخا بني عبد الدار، فنزل في بني غَنْم على أسعد بن زُرارة يحدِّثهم ويقصُّ عليهم القرآن. فلم يزل مصعب عند سعد بن معاذ يدعو ويهدي الله على يديه حتى قلّ دار مندور الأنصار إلا أسلم فيه ناس ولا محالة، وأسلم أشرافهم، وأسلم عمرو بن الجَموح، وكُسرت أصنامهم، ورجع مصعب بن عمير إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم وكان يُدعى المُقرىء. وأخرجه الطبراني عن عروة رضي الله عنه طوَّلاً، فذكر عرضه صلى الله عليه وسلم الدعوة على الأنصار كما سيأتي في ابتداء أمر الأنصار ــــ رضي الله عنهم ــــ وفيه: فرجعوا إلى قومهم فدعَوْهم سرّاً، وأخبروهم برسول الله صلى الله عليه وسلم والذي بعثه الله به (ودعا عليه بالقرآن) حتى قلّ دار من دور الأنصار إِلا أسلم فيها ناس لا محالة. ثم بعثوا إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم أن أبعث إِلينا رجلاً من قِبَلك، فيدعو الناس بكتاب الله، فإنَّه أدنى أن يُتبع. فبعث إليهم رسول الله صلى الله عليه وسلم مُصْعب بن عمر أخا بني عبد الدار. فنزل في بني غَنْم على أسعد بن زرارة، فجعل يدعو الناس، ويفشو الإِسلام، ويكثر أهله، وهم في ذلك مستخْفون، بدعائهم. ثم ذكر دعوة مصعب لسعد بن معاذ وإسلامه وإسلام بني عبد الأشهل كما سيأتي في دعوة مصعب. ثم قال: ثم إِنَّ بني النجار أخرجوا مصعب بن عمير واشتدوا على أسعد بن زرارة، فانتقل مصعب بن عمير إلى سعد بن معاذ، فلم يزل يدعو ويهدي (الله) على يديه حتى قلّ دار من دور الأنصار إلا أسلم فيها ناس لا محالة، وأسلم أشرافهم، وأسلم عمرو بن الجموح، وكُسرت أصنامهم. فكان المسلمون أعزَّ أهلها، وصلح أمرهم. ورجع مصعب بن عمير إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم وكان يُدعى المُقرىء. قال الهيثمي وفيه: ابن لَهيعة وفيه ضعف، وهو حسن الحديث، وبقية رجاله ثقات. انتهى. وهكذا أخرجه أبو نُعيم في الدلائل (ص 108) بطوله، وقد أخرجه أبو نُعيم في الحلية عن الزُّهري بمعنى حديث عروة عنده مختصراً، وفي حديثه: أنهم بعثوا إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم مُعاذ بن عَفْراء ورافع بن مالك أنِ أبعث إلينا رجلاً من قِبَلكَ فليدُع الناس بكتاب الله، فإنه قَمِنَّ ــــ أي حقيق ــــ أن يُتبع. فبعث إليهم رسول الله صلى الله عليه وسلم مصعب بن عمير رضي الله عنه ــــ فذكر مثله.
فرستادن مُصْعَب به طرف مدینه ابونُعیم در الحِلیه (107/1) از عَرْوه بن زُبیر (رضىاللَّه عنهما) روایت نموده كه: هنگامى انصار سخنان پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم را شنیدند، و به آن یقین نموده و دلهاى شان به دعوت وى اطمینان و آرامش حاصل كرد، و پیامبر صلی الله علیه و سلم را تصدیق نموده و به وى ایمان آوردند - اینها به این عمل خود تردیدى نیست كه اسباب انگیزههاى خیر بودند، و در ابتداى ایمان آوردن براى پیامبر صلی الله علیه و سلم به او وعده دادند كه سال آینده درموسم حج نزد وى مشرّف شوند، و به این صورت دوباره به طرف قوم خود برگشتند - (بعد از گذرانیدن مدّتى در مدینه) كسى را نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم فرستادند، كه یك تن را از طرف خود براى مان بفرست تا مردم را به كتاب خداوند (جل جلاله) دعوت نماید. چون احتمال زیاد دارد كه دعوت وى پذیرفته شده و ازدین خدا پیروى شود. پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم جهت انجام این مأموریت حضرت مُصعَب بن عُمیر بنى عبدالدارى را با ایشان فرستاد، و مصعب در ابتداى انجام مأموریت خود در بنى غنم نزد اسعد بن زُراره رفت، و براى آنها حدیث و درس هایى از قرآن و حكایتهاى آن را شروع نمود. مصعب در ادامه انجام این مأموریت خودتا آن وقت نزد سعد بن معاذ باقى ماند، و به دعوت خود ادامه داد، كه خداوند (جل جلاله) به دست وى كسان زیادى را هدایت نمود، به اندازهاى كه خانه كمى از انصار سراغ مىشد كه عدّهاى در آن ایمان نیاورده باشند. بزرگان و اشراف آنها به اسلام گرویدند، و در این راستا، عمروبن جَمُوح نیز اسلام آورد و بتهاىشان همه شكسته و نابود گردیدند، و مصعب در حالى به طرف پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم برگشت كه وى را «مُقرىء» «معلم قرآن» لقب مىدادند.[1] این حدیث را طبرانى از عروه طولانىتر روایت نموده، و چگونگى دعوت وى را از انصار، چنان كه در ابتداى كارهاى انصار (رضىاللَّه عنهم) خواهد آمد، متذكر شده است، و در آن آمده: آن عده كسانى كه از انصار ایمان آورده بودند به طرف قوم خود برگشتند، و آنها را مخفیانه دعوت نمودند، و از پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم كه خداوند (جل جلاله) او را به دین حق فرستاده، آنان را با خبر ساختند، و براى شان قرآن را تلاوت نمودند، حتى معدود خانهاى از انصار باقى ماند، كه در آن عدّهاى ایمان نیاورده باشند. بعد كسى را نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم فرستادند، كه مردى را از طرف خود نزد ما بفرست، تا مردم را به كتاب خدا (جل جلاله) دعوت نماید، چون بسیار احتمال دارد كه دعوت وى مورد قبول واقع شود و از دین خدا پیروى گردد. بر این اساس پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم مُصْعَب بن عُمَیر بنى عبدالدارى را به سوى آنها فرستاد. وى در بنى غنم نزد اسعد بن زراره رفت، شروع به دعوت نمودن مردم، و انتشار اسلام نمود، و بر اثر دعوتهاى وى اهل اسلام رو به فزونى گذاشت ولى آنها درضمن این، كارهاى دعوت را مخفیانه پیش مىبردند. بعد از این دعوت نمودن، سعد بن معاذ را توسط مصعب و اسلام آوردن وى را یا اسلام آوردن بنىعبد الاشهل چنان كه در بخش دعوت مصعب خواهد آمد، متذكّر گردیده. بعد از این مىگوید: بنى نجار مصعب بن عمیر را اخراج نمودند، و بر اسعد بن زراره سختگیرى و شدّت روا داشتند، بنابراین مصعب بن عمیر از آنجا به نزد سعد بن معاذ نقل مكان نمود، و در آنجا تا آن وقت به دعوت خود ادامه داد، و خداوند (جل جلاله) مردم را توسط وى هدایت مىنمود كه كم و اندك خانهاى از انصار باقى مانده بود كه در آن عدّهاى اسلام نیاورده باشند. اشراف و بزرگان آنها مسلمان گردیدند، و در این میان عمرو بن جموح نیز اسلام آورد، و بتهاى شان شكسته و منهدم گردیدند، به این صورت مسلمانان از با عزّتترین اهل مدینه محسوب مىشدند، و كارهاى شان رونق زیادى یافته بود. (پس از انجام این مأموریت) مُصعب بن عُمَیر در حالى به طرف پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم برگشت كه به وى «مُقرىء» لقب داده مىشد.[2] هیثمى (42/6) میگوید: درین روایت ابن لُهِیعَه آمده و ضعیف مىباشد، ولى در ضمن ضعف خود، حسن الحدیث نیز هست، گذشته از وى بقیه رجال او همه ثقه اند. این را همچنان ابونُعیم در الدلائل (ص108) به همین طولش روایت كرده و ابونعیم در الحلیه (107/1) آن را از زُهرى به معناى حدیث عروه نزدش به اختصار روایت نموده، و در حدیث وى آمده: آنها معاذ بن عَفراء و رافع بن مالك را نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم فرستادند، كه براى ما از طرف خودت مردى را بفرست تا با كتاب خدا مردم را دعوت نماید، چون مىسزد كه دین خدا پیروى شود. بنابراین پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم مُصعب بن عُمَیر را نزد آنها فرستاد... و حدیث را به مانند حدیث قبل متذكّر شده است.
[1] ضعیف مرسل. ابونعیم در «الحلیة» (1/107) در سند آن ابولهیعة است که ضعیف میباشد. [2] ضعیف. به روایت طبرانی. در سند آن ابن لهیعة است که در وی ضعف است همانگونه که هیثمی در «المجمع» میگوید (6/42).
از کتاب: حیات صحابه، مؤلّف علّامه شیخ محمّد یوسف كاندهلوى، مترجم: مجیب الرّحمن (رحیمى)، جلد اول، به همراه تحقیق احادیث کتاب توسط:محمد احمد عیسی (به همراه حکم بر احادیث بر اساس تخریجات علامه آلبانی) مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی IslamWebPedia.Com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|