Untitled Document
 
 
 
  2024 Dec 03

----

01/06/1446

----

13 آذر 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

رسول‌خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: (إِنَّکم سَتَحْرِصُونَ عَلَى الإِمارَةِ، وَسَتَکونُ نَدَامةً یوْم الْقِیامةِ، فَنِعْم الْمرْضِعَةُ، وَبِئسَتِ الْفَاطِمةُ) یعنی: «شما، برای رسیدن به فرمانروایی و ریاست، حرص و آز می‌ورزید، ولی روز قیامت باعث پشیمانی شما خواهد شد. ریاست، شیردهنده‌ی خوبی است (و لذات زیادی دارد)، اما (پس از مردن یا برکنار شدن از آن،) چه جدا شدن بدی دارد».[بخاري، شماره‌ي7148]

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

تاریخ اسلام>اشخاص>مصعب بن عمیر رضی الله عنه > فرستادن وی به طرف مدینه

شماره مقاله : 9883              تعداد مشاهده : 343             تاریخ افزودن مقاله : 28/1/1390

بعثه عليه السلام مصعباً إلى المدينة 
أخرج أبو نعيم في الحلية عن عُروة بن الزبير رضي الله عنهما: أنَّ الأنصار لما سمعوا من رسول الله صلى الله عليه وسلم قوله، وأيقنوا واطمأنَّت أنفسهم إلى دعوته، فصدَّقوه وآمنوا به ــــ كانوا من أسباب الخير، وواعدوه الموسم من العام القابل فرجعوا إلى قومهم ــــ بعثوا إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم أن أبعث إلينا رجلاً من قِبَلِك فيدعو الناس إلى كتاب الله فإنه أدنى أن يُتبع. فبعث إليهم رسول الله صلى الله عليه وسلم مُصْعَب بن عُمير رضي الله عنه أخا بني عبد الدار، فنزل في بني غَنْم على أسعد بن زُرارة يحدِّثهم ويقصُّ عليهم القرآن. فلم يزل مصعب عند سعد بن معاذ يدعو ويهدي الله على يديه حتى قلّ دار مندور الأنصار إلا أسلم فيه ناس ولا محالة، وأسلم أشرافهم، وأسلم عمرو بن الجَموح، وكُسرت أصنامهم، ورجع مصعب بن عمير إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم وكان يُدعى المُقرىء.
وأخرجه الطبراني عن عروة رضي الله عنه طوَّلاً، فذكر عرضه صلى الله عليه وسلم الدعوة على الأنصار كما سيأتي في ابتداء أمر الأنصار ــــ رضي الله عنهم ــــ وفيه: فرجعوا إلى قومهم فدعَوْهم سرّاً، وأخبروهم برسول الله صلى الله عليه وسلم والذي بعثه الله به (ودعا عليه بالقرآن) حتى قلّ دار من دور الأنصار إِلا أسلم فيها ناس لا محالة. ثم بعثوا إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم أن أبعث إِلينا رجلاً من قِبَلك، فيدعو الناس بكتاب الله، فإنَّه أدنى أن يُتبع. فبعث إليهم رسول الله صلى الله عليه وسلم مُصْعب بن عمر أخا بني عبد الدار. فنزل في بني غَنْم على أسعد بن زرارة، فجعل يدعو الناس، ويفشو الإِسلام، ويكثر أهله، وهم في ذلك مستخْفون، بدعائهم. ثم ذكر دعوة مصعب لسعد بن معاذ وإسلامه وإسلام بني عبد الأشهل كما سيأتي في دعوة مصعب. ثم قال: ثم إِنَّ بني النجار أخرجوا مصعب بن عمير واشتدوا على أسعد بن زرارة، فانتقل مصعب بن عمير إلى سعد بن معاذ، فلم يزل يدعو ويهدي (الله) على يديه حتى قلّ دار من دور الأنصار إلا أسلم فيها ناس لا محالة، وأسلم أشرافهم، وأسلم عمرو بن الجموح، وكُسرت أصنامهم. فكان المسلمون أعزَّ أهلها، وصلح أمرهم. ورجع مصعب بن عمير إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم وكان يُدعى المُقرىء. قال الهيثمي وفيه: ابن لَهيعة وفيه ضعف، وهو حسن الحديث، وبقية رجاله ثقات. انتهى.
وهكذا أخرجه أبو نُعيم في الدلائل (ص 108) بطوله، وقد أخرجه أبو نُعيم في الحلية عن الزُّهري بمعنى حديث عروة عنده مختصراً، وفي حديثه: أنهم بعثوا إلى رسول الله صلى الله عليه وسلم مُعاذ بن عَفْراء ورافع بن مالك أنِ أبعث إلينا رجلاً من قِبَلكَ فليدُع الناس بكتاب الله، فإنه قَمِنَّ ــــ أي حقيق ــــ أن يُتبع. فبعث إليهم رسول الله صلى الله عليه وسلم مصعب بن عمير رضي الله عنه ــــ فذكر مثله.

فرستادن مُصْعَب به طرف مدینه
ابونُعیم در الحِلیه (107/1) از عَرْوه بن زُبیر (رضى‏اللَّه عنهما) روایت نموده كه: هنگامى انصار سخنان پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم را شنیدند، و به آن یقین نموده و دل‏هاى شان به دعوت وى اطمینان و آرامش حاصل كرد، و پیامبر صلی الله علیه و سلم را تصدیق نموده و به وى ایمان آوردند - اینها به این عمل خود تردیدى نیست كه اسباب انگیزه‏هاى خیر بودند، و در ابتداى ایمان آوردن براى پیامبر صلی الله علیه و سلم به او وعده دادند كه سال آینده درموسم حج نزد وى مشرّف شوند، و به این صورت دوباره به طرف قوم خود برگشتند - (بعد از گذرانیدن مدّتى در مدینه) كسى را نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم فرستادند، كه یك تن را از طرف خود براى مان بفرست تا مردم را به كتاب خداوند (جل جلاله) دعوت نماید. چون احتمال زیاد دارد كه دعوت وى پذیرفته شده و ازدین خدا پیروى شود. پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم جهت انجام این مأموریت حضرت مُصعَب بن عُمیر بنى عبدالدارى را با ایشان فرستاد، و مصعب در ابتداى انجام مأموریت خود در بنى غنم نزد اسعد بن زُراره رفت، و براى آنها حدیث و درس هایى از قرآن و حكایت‏هاى آن را شروع نمود. مصعب در ادامه انجام این مأموریت خودتا آن وقت نزد سعد بن معاذ باقى ماند، و به دعوت خود ادامه داد، كه خداوند (جل جلاله) به دست وى كسان زیادى را هدایت نمود، به اندازه‏اى كه خانه كمى از انصار سراغ مى‏شد كه عدّه‏اى در آن ایمان نیاورده باشند. بزرگان و اشراف آنها به اسلام گرویدند، و در این راستا، عمروبن جَمُوح نیز اسلام آورد و بت‏هاى‏شان همه شكسته و نابود گردیدند، و مصعب در حالى به طرف پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم برگشت كه وى را «مُقرى‏ء» «معلم قرآن» لقب مى‏دادند.[1]
این حدیث را طبرانى از عروه طولانى‏تر روایت نموده، و چگونگى دعوت وى را از انصار، چنان كه در ابتداى كارهاى انصار (رضى‏اللَّه عنهم) خواهد آمد، متذكر شده است، و در آن آمده: آن عده كسانى كه از انصار ایمان آورده بودند به طرف قوم خود برگشتند، و آنها را مخفیانه دعوت نمودند، و از پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم كه خداوند (جل جلاله) او را به دین حق فرستاده، آنان را با خبر ساختند، و براى شان قرآن را تلاوت نمودند، حتى معدود خانه‏اى از انصار باقى ماند، كه در آن عدّه‏اى ایمان نیاورده باشند. بعد كسى را نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم فرستادند، كه مردى را از طرف خود نزد ما بفرست، تا مردم را به كتاب خدا (جل جلاله) دعوت نماید، چون بسیار احتمال دارد كه دعوت وى مورد قبول واقع شود و از دین خدا پیروى گردد. بر این اساس پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم مُصْعَب بن عُمَیر بنى عبدالدارى را به سوى آنها فرستاد. وى در بنى غنم نزد اسعد بن زراره رفت، شروع به دعوت نمودن مردم، و انتشار اسلام نمود، و بر اثر دعوت‏هاى وى اهل اسلام رو به فزونى گذاشت ولى آنها درضمن این، كارهاى دعوت را مخفیانه پیش مى‏بردند. بعد از این دعوت نمودن، سعد بن معاذ را توسط مصعب و اسلام آوردن وى را یا اسلام آوردن بنى‏عبد الاشهل چنان كه در بخش دعوت مصعب خواهد آمد، متذكّر گردیده. بعد از این مى‏گوید: بنى نجار مصعب بن عمیر را اخراج نمودند، و بر اسعد بن زراره سخت‏گیرى و شدّت روا داشتند، بنابراین مصعب بن عمیر از آنجا به نزد سعد بن معاذ نقل مكان نمود، و در آنجا تا آن وقت به دعوت خود ادامه داد، و خداوند (جل جلاله) مردم را توسط وى هدایت مى‏نمود كه كم و اندك خانه‏اى از انصار باقى مانده بود كه در آن عدّه‏اى اسلام نیاورده باشند. اشراف و بزرگان آنها مسلمان گردیدند، و در این میان عمرو بن جموح نیز اسلام آورد، و بت‏هاى شان شكسته و منهدم گردیدند، به این صورت مسلمانان از با عزّت‏ترین اهل مدینه محسوب مى‏شدند، و كارهاى شان رونق زیادى یافته بود.
(پس از انجام این مأموریت) مُصعب بن عُمَیر در حالى به طرف پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم برگشت كه به وى «مُقرى‏ء» لقب داده مى‏شد.[2] هیثمى (42/6) میگوید: درین روایت ابن لُهِیعَه آمده و ضعیف مى‏باشد، ولى در ضمن ضعف خود، حسن الحدیث نیز هست، گذشته از وى بقیه رجال او همه ثقه‏ اند.
این را همچنان ابونُعیم در الدلائل (ص108) به همین طولش روایت كرده و ابونعیم در الحلیه (107/1) آن را از زُهرى به معناى حدیث عروه نزدش به اختصار روایت نموده، و در حدیث وى آمده: آنها معاذ بن عَفراء و رافع بن مالك را نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم فرستادند، كه براى ما از طرف خودت مردى را بفرست تا با كتاب خدا مردم را دعوت نماید، چون مى‏سزد كه دین خدا پیروى شود. بنابراین پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم مُصعب بن عُمَیر را نزد آنها فرستاد... و حدیث را به مانند حدیث قبل متذكّر شده است.


[1] ضعیف مرسل. ابونعیم در «الحلیة» (1/107) در سند آن ابولهیعة است که ضعیف می‌باشد.
[2] ضعیف. به روایت طبرانی. در سند آن ابن لهیعة است که در وی ضعف است همانگونه که هیثمی در «المجمع» می‌گوید (6/42).

از کتاب: حیات صحابه، مؤلّف علّامه شیخ محمّد یوسف كاندهلوى، مترجم: مجیب الرّحمن (رحیمى)، جلد اول، به همراه تحقیق احادیث کتاب توسط:محمد احمد عیسی (به همراه حکم بر احادیث بر اساس تخریجات علامه آلبانی)
 
مصدر:
دائرة المعارف شبکه اسلامی
IslamWebPedia.Com



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

يحيى بن يمان، قال: سمعت سفيان الثوري، يقول: الحديث أكثر من الذهب والفضة وليس يدرك، وفتنة الحديث أشد من فتنة الذهب والفضة. یحیی بن یمان گفت: شنیدم که سفیان ثوری می فرمود: « (ارزش) حدیث بیشتر از طلا و نقره است ولی محسوس نیست، و فتنه و بلای حدیث (دروغ) بیشتر از بلای طلا و نقره است». ‏"حلية الأولياء وطبقات الأصفياء" حافظ أبو نعيم اصفهاني

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 2529
دیروز : 3590
بازدید کل: 8970286

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010