|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
ادبیات>شرح واژه>ارطی
شماره مقاله : 9765 تعداد مشاهده : 275 تاریخ افزودن مقاله : 26/1/1390
|
ارطی . [ اَ طا / اَ ] (ع اِ) بلغت رومی درخت وزک را گویند که پده است و بعربی غرب خوانند. (برهان قاطع). درختی است که شکوفه ٔ آن مانند شکوفه ٔ بید و برگش پهن است و برِ آن تلخ و مانند عناب و تر و تازه ٔآنرا شتر میخورد. بیخهایش سرخ است . (آنندراج ). گیاهی است که به آن پوست پیرایند. (مهذب الاسماء). درختی است که بدان ادیم را دبغه کنند. درختی است از درختان ریگ . (منتهی الأرب ). درختی است که در ریگ روید و شبیه غصنی باشد و بقدر بالای مردی شود و گلش چون گل بید، لکن خردتر باشد و بویش خوش باشد و میوه اش چون عناب باشد و مزه ٔ تلخ دارد و ریشه ٔ آن سرخ است . شورتاغ . شورتاخ . شورطاغ سپید. گز سرخ . سپیدار. (مؤید الفضلاء). بُسُنگل . (دستوراللغه ). سپنگل . (نسخه ای از دستوراللغه ). سنبگل . (نسخه ای ازدستوراللغه ) . اسکنبیل : اِذا الارطی توسّد ابردَیه خدودجوازِی بالرّمل عین . شماخ بن ضرار. (البیان و التبیین چ حسن السندوبی). بار آنرا بعربی عبل گویند. (منتهی الأرب ). واحد آن : ارطاة. ج ، ارطیات ، اراطی ، اراط.
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|