|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
ادبیات>شرح واژه>ارشاء
شماره مقاله : 9668 تعداد مشاهده : 234 تاریخ افزودن مقاله : 24/1/1390
|
ارشاء.[ اِ ] (ع مص ) رشوه دادن . (منتهی الأرب ). پاره دادن حاکم یا قاضی را. || خاریدن پس شتر و ارشه ارشه گفتن تا بدود. (منتهی الأرب ). || ارشاء دلو؛ رسن بر دلو بستن . رسن بستن بر دلو. (منتهی الأرب ). دلو را رسن بستن . دلو را رسن ساختن . (تاج المصادر بیهقی ). || ارشاء فصیل ؛ شیر دادن شتربچه را. (منتهی الأرب ). شیر دادن اشتربچه . (تاج المصادر بیهقی ). || بچه شیر دادن . || ارشاء قوم در قتل کسی ؛ شریک شدنشان در خون او: ارشی القوم فی دمه . (منتهی الأرب ). || ارشاء قوم بسلاح خویش در خون کسی ؛ راست کردن قوم سلاح خود را در خون وی : ارشی القوم بسلاحهم دمه . || ارشاء حنظل ؛ دراز شدن شاخهای حنظل . (منتهی الأرب ).
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|