|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
الهیات و ادیان>فرقه ها و مذاهب>شیعه > فرهنگ تاريخي نهضت عاشورا با دو ديدگاه در مذهب شيعه
شماره مقاله : 9626 تعداد مشاهده : 551 تاریخ افزودن مقاله : 18/1/1390
|
فرهنگ تاريخي نهضت عاشورا با دو ديدگاه در مذهب شيعه
به طوركلي هرنهضتي كه با رويا و مسائل فوق بشري درآميزد قابل الگو برداري و سرمشق قرار گرفتن نيست ، زيرا انسان ها از شبيه سازي صحنه هاي آن عاجز خواهند بود. به همين ترتيب، اگر ما امام حسين را جز انساني كه در برابر ظلم و ستم قيام كرده در نظر نگيريم چگونه او مي تواند برايمان الگو، رهبر، و امام باشد و ابراز احساسات براي شخصيتي به دور از ذهن و خارج از ادراك انساني ، چه هدفي را براي ما ـ ساكنان اين كره خاكي ـ بر آورده خواهد كرد ؟ متأسفانه در دوراني به سر مي بريم كه آن نهضت عظيم و حماسه با شكوه فرزندان راستين اسلام و اصحاب صديق رسول خدا ( صلي الله عليه وسلم ) را از“ اوج ”به “حضيض ” آورده اند به طوري كه روح و هدف و واقعيت آن حركت از ميان رفته و اشك و عزا مقصد نهايي نشان داده شده است . البته نقش تلطيف روحي كه ابعاد احساسي اين واقعه براي ايرانيان داشته و مظلوميت امام حسين (عليه السلام) و يارانش و جاذبه اخلاقي و ايماني آن بزرگان ، مورد انكار نيست. چه بسا افراد تحت تأثير اين عوامل بي اختيار اشكشان جاري شود. چنين گريه هائي خصوصاً اگر كمالي به بار آورد ، مغتنم است . اما غلط است كه صرف گريه ، مايه ثواب تلقي گردد و به قصدكسب شفاعت باشد، تا جايي كه برخي از روحانيان گفته اند « اگر اشكتان نمي آيد تباكي كنيد» اگر مداحان دكان دار كه به خصوص طي چند سال اخير پرورش يافته اند، دست از حسين كشي بر مي داشتند و اجازه مي دادند آن روحيه مقدس وحماسي كربلا در جان ملتها وارد شود ، آ ن وقت عاشورا هاي واقعي تـكرار مي شد و مردم همواره آماده مي شدند والبته چنين روحيه اي مورد قبول استثمارگران و ايادي خود فروخته آنان نيست . از اين رو منفي ترين برداشتهاي تاريخي در مورد نهضت امام حسين(عليه السلام ) صورت گرفته و آن قدر روايات ساخته و پرداخته به ميان حقايق آن ريخته كه واقعيّت نهضت محو شد و مردم بر آن اباطيل ، لباس حقّ پوشانده اند و سرسختانه از آنها دفاع مي كنند . شيعيان ادعا دارند كه امام حسين الگوي عملي آنها از خاندان رسول خداست از اين رو امتياز بزرگي نسبت به ديگر مسلمانان براي خود قائلند . امّا متأسفانه در ميدان عمل فقط اشك ريز امام حسين بودند و زندگي آنها هيچگونه شباهت عملي به امام حسين (عليه السلام ) نداشته است ، امام حسين ، امام مردماني بي تفاوت و اشك ريز نبود ، بلكه پرچم مبارزه عليه ظلم و ستم را برافراشت و در اين مبارزه تا نثار جان پيش رفت . البته كساني كه حتي در زندگي خانوادگي اجتماعي خود كمتر اعتنايي به عـدالت داشته انـد با مختصر تطميع دست از حقّ كشيده نمي توانند پيشوائي چون امام حسين (عليه السلام ) و علي (عليه السلام ) داشته باشند . علي (عليه السلام ) كسي بود كه براي احياي دين حقّ جاي ذره اي ارفاق در حقّ كسي باقي نمي گذاشت . ولي متأسفانه شيعيان امروزي او ، پيرو علي بودن را در « يا علي مدد» صوفيانه ! و مدح هاي غلو آميز در باره آن حضرت جستجو مي كنند چون راه آن بزرگوار و فرزندانش را نرفتند ، به سرانجامي رسيده اند كه گرفتاري و مشكلاتشان بسيار بيش از خوشبختي و سعادتشان شده است . حيدر علي قلمداران
امروز ، فرهنگ تاريخي نهضت عاشورا با دو ديدگاه در مذهب شيعه روبرو مي باشد : 1. ديدگا سنتي شيعه اماميه 2. ديدگاه جديد شيعه 1ـ ديدگاه سنتي شيعه اماميه ماخذاصلي ديدگاه سنتي شيعه رابايددر كتاب ( لهوف ) سيد بن طاووس(متوفي به سال 664 )يافت. او كه ازعلما و زاهدان قرن ششم هجري است ، مي نويسد : پس از به حكومت رسيدن يزيد و امتناع امام حسين(عليه السلام )ازبيعت بـااو ، بــرادر ناتني اش(محمّد بن حنيفه)در مكّه به ديدار او رفت و گفت : مردم عراق نسبت به پدروبرادرشما در برابر معاويه راه خيانت پيش گرفتند ،پس به آنان اعتماد مكن و در مكّه بمان ، امام حسين (عليه السلام ) فرمود : مي ترسم كه ماموران يزيد مرادرمكّه تروركنندوموجب هتك حرمت حرم امن الهي گردند. محمّد بن حنيفه گفت : پس به طرف يمن برو كه طرفداران پدر شما آنجا هستند تا درامان بمانيد و حكومت يزيد نمي تواند به شما دسترسي داشته باشد . امام حسين ( عليه السلام ) فرمودند : من درباره پيشنهاد شما فكر خواهم كرد . ولي امام تصميم به ترك مكّه نمود و روز بعد به محمّدبن حنيفه خبر دادند كه برادرت حسين(عليه السلام )سحرگاهان بـاخانواده اش مكّه رابه طرف كوفه تــــرك مي كند ، او خود را به امام حسين رسانده عرض مي كند : اي برادر شما قرار بود درباره پيشنهاد من فكركنيد ، چرا حركت كرديد ؟! امام فرمود : ديشب رسول خدا (ص) را در خواب ديدم كه فرمود : اُخْرُجْ اِنَّ اللهَ شاءَ اَن يَراكَ قَتيلا ( از مكّه خارج شو كه خداوند مي خواهد تو را كشته ببيند ) (كتاب لهوف ـ ص 84 چاپ قم ( بهمن 1337). محمّد حنفيه پرسيد چرا خانواده ات را مي بري ؟! امام گفت : پيامبر خدا فرمود: ان الله قد شاء ان يراهن سبايا = يعني : خداوند مي خواهد خانواده ات را اسير ببيند . در ايران آغاز بدعت ها و تحريف هاي نهضت عاشورا را بايد در قرن ششم و هفتم جستجو كرد . ده ها جلد كتاب مانند: مقتل بحار، ناسخ التواريخ ، محرق القلوب(آتش زننده قلبها)طوفان البكاء(طوفان گريه ها)مفتاح البكاء(كليداشكها) ، روضه الشهداء ، محيط البكاء ، اسرار الشهاده ، و كتب ديگري به مشتاقان عرضه شد و بتدريج مجالس عزاداري ، سينه زني و زنجير و قمه زني همه جا را فرا گرفت و قضيه كم كم شكل ماتم سرايي محض به خود گرفت . از همان ايّام اين تفكّر براي دسته اي پيش آمد كه آيا آن قيام بر مبناي يك رؤيا رخ داد ؟ و اصولاً آيا قيام امام حسين(عليه السلام ) متّكي بر عقل و دلائل قرآني بوده است يا رويا و امثال آن ؟ نتيجه آنچه «سيد بن طاووس» نقل كرده ، دعوت مردم به گريه به حال امام (عليه السلام ) براي نجات از دوزخ شده است ! چنانكه ( ملا احمد نراقي ) در كتاب “ محرق القلوب ” صفحه 4 مي نويسد : {قطعاً منافع شهادت«لاتعد و لا تحصي» است (قابل شمارش نيست)از آن جمله حقانيت طريق آل محمّد و بطلان طـريقه مخالفانشان را مبرهن مي دارد ، و مي نويسد كه : علاوه برآن بسياري ازگناهكاران پريشان روزگاربا گريه برمصائب امام حسين(عليه السلام )به رستگاري نائل مي گردند}! “ ماربين ” آلماني در كتاب( سياسه الحسينيه ) در يك برداشت منفي مي نويسد : امام حسين مخصوصاً اين ماجرا را خونين كرد تا بني اميه را خراب و منقرض كند . و همچنين “ صدر الدين واعظ قزويني ” در رياض القدس جلد دوم ص 113و 114 مي نويسد : (وقتي كه ”جعفرجني“ با شصت و شش هزار تن از جنيان در كربلا به ياري امام حسين آمدند،امام اجازه نداد كه آنان در ركاب وي بجنگند و او را ياري كنند و فرمود : علاقه اي به زندگي در اين جهان ندارم . من محتاج پيوستن به لقاءالله هستم ، هركه خواهد مرا ياري كند فقط بايد برايم بگريد!) 2ـ ديدگاه جديد شيعه : ]استاد شهيد مرتضي مطهري مي نويسد : واقعاً عاشورا مورد تحريف قرار گرفته است ، و هـر چند عوامل تحريف در هر حادثه تاريخي رابايددراغراض دشمنان آن يافت ، ولي متاسفانه در حادثه كربلا هرچه تحريف شده از ناحيه دوستان است ، و از آنجايي كه تمايل بشر به اسطوره سازي و افسانه پردازي است ـ چنانكه در تمام تواريخ دنياوجود دارد ـ دراين قضيه نيزاسطوره سازي وافسانه پردازي غوغاكرده است در بشر يك حس قهرمان پرستي وجود دارد مانند افسانه هايي كه در كتاب ما براي بوعلي سينا ساختند يا آنچه را براي شيخ بهائي جعل نموده اند ، حال اگر مردم براي نوابغ افسانه درست كنند، ضرر چنداني ندارد ولي در مورد پيشوايان دين چنين نيست واين كار زيان فراوان به بارمي آورد . مثلاً در مورد علي (عليه السلام ) نوشته اند چون آنحضرت در جنگ خيبر با مرحب خيبري روبرو شد و ضربتش را فرود آورد و آن مرد را به دو نيم كرد ، خداوند جبرئيل را هنگامي كه علي مي خواست شمشيرش را فرود آورد فرستاد و گفت اگر شمشير علي فرود بيايد زمين را به دو قسمت مي كند ! پس تو اي جبرئيل برو خود را زير شمشير علي بگير . جبرئيل هم چنين كرد و علي آن چنان شمشيرش را فرود آورد كه«مرحب» به دونيم شد و بال جبرئيل نيز از شمشير علي مجروح گرديد و چنان آسيب ديد كه تا چهل روز نتوانست به آسمان برگردد . حاج ميرزا حسين نوري از باب انتقاد (در كتاب لؤلؤ و مرجان ) مي نويسد كه در شجاعت«ابوالفضل» نوشته اند كه در جنگ صفين او مردي را به هوا انداخت ، و سپس مرد ديگر و سپس نفر ديگر را و همينطور تا هشتاد نفر را به هوا انداخت و نفر هشتادم را كه انداخت، هنوز نفراوّل به زمين برنگشته بود، گردن يكايك آن ها را زده بود ، در حالي كه حضرت عباس(عليه السلام )درآن ايّام جواني 15 ساله بوده و اساساً حضور او در جنگ مورد سوال است. در اسرار الشهداء « ملا آقا دربندي » آمده است كه عدد لشكر « عمر سعد » يك ميليون پياده و ششصد هزار نفر سواره بود اين لشكرهمه از اهل كوفه بودند و حسين بن علي (عليه السلام ) سيصد هزار نفرازآنان را كشت در حالي كه كوفه را به فرمان « عمر بن خطاب » ساختند و در زمان شهادت سيد الشهداء ، حدود 35 سال از عمر اين شهر نوسازمي گذشت ، واين شهر مركز سپاه اسلام جهت كنترل ايران بود و شايد در آنوقت هفتاد يا هشتاد هزار نفر جمعيت بيشتر نداشت! و باز « حاجي نوري » در انتقاد از اهل منبر مي نويسد : يكي از طلّاب اهل يزد برايم نقل كرد كه از راه كوير به خراسان مي رفتم،در يكي از دهات نيشابور مسجدي بود و من چون جايي نداشتم به مسجد رفتم و پيش نماز مسجد آمد نماز خواند و بعد منبر رفت ، در اين حال با كمال تعجّب ديدم كه فرّاش مقداري سنگ آورد و تحويل پيش نماز داد ، وقتي امام جماعت روضه را شروع كرد دستور داد چراغها را خاموش كنند ، چراغها خاموش شد ، سنگها را به طرف جمعيت حاضر پرتاب مي كرد كه صداي فرياد مردم بلند مي شد ، وقتي كه چراغها روشن شد ، مـردم سرشكسته و مجروح و اشك ريزان از مسجد خارج مي شدند ، من به نزد وي رفتم وگفتم اين چه كاري بودكه كرديد ؟! گفت : ايـن مردم با هيچ روضه اي گريه نمي كنند ، من ديدم چون گريه براي امام حسين اجروثواب زيادي دارد ، و چاره گرياندن اين مردم را دركوبيدن سنگ به كله هايشان ديدم تا گريه كنند! قصه روضه خواني به كتاب معروف “ روضه الشهدا ” باز مي گردد ، اين كتاب را « ملا حسين كاشفي » پانصد سال قبل (اواخر قرن نهم )به فارسي و به صورت مرثيه نوشته است . قبل ازاين كتاب منابع مهمّي چون ارشاد شيخ مفيد ـ تاريخ طبري ـ كامل ابن اثير ـ و كتاب ابن عساكر و خوارزمي براي مطالعه وقايع عاشورا وجود داشت . اما اغلب روضه خوانها يا بي سواد بودند يا سواد عربي نداشتند كه كتب مزبور را كه به عربي بود بخوانند ، از اين رو آنان به «روضه الشهدا»كه به فارسي بود روي آوردند و مطالبي را كه از اين كتاب حفظ كرده و بالاي منابر مي گفتند و از زماني كه اين كتاب دروغ آميز شايع شد ، ديگر كسي به سراغ تاريخ واقعي عاشورا نرفت ، و به كتب متقّن و منابع اصلي مراجعه نشد . يـكي ديـگر از علماي شيعه « صالحي نجف آبادي » است كه با نوشتن كتاب « شهيد جاويد » اظهار داشت كه اصولاً امام حسين به قصد حكومت قيام كرد(نه براي كشته شدن)و باتوجّه به اينكه ازديدگاه شيعي ، حكومت امام ، حكومتي الهي و منصوص است مطالب اين كتاب با موافقت و مخالفت عده اي روبرو شد و بحث هاي فراواني را پيش آورد . جوهره آن کتاب ، تشكيل حكومت توسط بزرگان دين است . در اينجا مسئله اي پيش مي آيدكه اگر خاندان پيامبر(صلي الله عليه وسلم )، كسب قدرت و حكومت را حقّ الهي خود مي دانستند ، پس : چرا علي(عليه السلام ) با مخالفان عثمان همكاري نكرد ، بلكه برعكس واسطه بين آنها و عثمان شد تا صلح برقرار گردد ؟. و چرا از خون عثمان تبرّي جست ؟ چرا پس از كشته شدن عثمان كه مردم نزدعلي(عليه السلام )آمدندوگفتند بيا و حكومت را برعهده بگير ، آن حضرت استنكاف كرد و به آنها گفت : دعوني و التمسوا غيري* = مرا رها كنيد و به ديگري التماس كنيد و چون مردم زياد اصرار كردند حضرت پذيرفت !؟ بحار مجلسي ، جلد 32 صفحه 31 و خطبه 92 نهج البلاغه بنابراين به نظر نمي رسدكه خاندان پيامبر(صلي الله عليه وسلم )حكومت را حقّ منصوص خود مي دانستند و امام حسين(عليه السلام )نيزدربرابريزيد قيام كرد ، در حقيقت از بيعت با او استنكاف ورزيد ، نه آنكه حكومت را حقّ الهي خود بداند ، هر چند به حكومت بر مسلمانان از هر كس لايقتر بود. ديگرازعلماي بزرگ شيعه « سيد محسن امين عاملي » بود كه به پاكسازي مراسم عزاداري حسيني از بدعت ها پرداخت و خطبا و اهل منبر را هشدار داد كه حقايق را بازگو كنند تا مردم از آداب و رسوم جاهليت دست بردارند . چنان كه در « اعيان الشيعه » جلد دهم صفحه 363 مي نويسد : قمه زني ، نواختن طبل و شيپور و اعمالي از اين قبيل به حكم عقل وشرع حرام است ، اينگونه اعمال موجب تمسخر و وحشي قلمداد كردن ما توسط خارجيان شده است . نامبرده همچنن كتاب « التنزيه لاعمال الشبيه » را نوشت و آنجا در باره اعمال ناروائي چون،آزارنفس و بر سرو سينه زدن و فرياد برآوردن مي نويسد: زشتي اين اعمال از آنجا بيشتر مي شود كه به حساب دين گذاشته شود ، در حاليكه ائمه دين گفته اند : كونوا زينا لنا و لا تكونوا شينا علينا = براي ما زينت آفرين باشيد نه باعث سر افكندگي و مذّلت! براستي با آنگونه اعمال آبروي اسلام و تشيع را برده اند ، در حالي كه ماچنان اعمالي را در ميان شيعيان در دوران آزادي و قدرتشان يعني در زمان مأمون و تا اوايل حكومت آل بويه و عباسيان كه عـلماي بزرگي چـون « شيـخ مفيد » و « سيد مرتضي » را هم در بين خود داشتند نمي بينيم . روي آورن به اين اعمال زشت و نامشروع به عنوان عزاداري براي امام حسين (ع) از القائات شيطان و از گناهاني است كه خدا و رسولش را به غضب مي آورد و امام حسين (ع) نيز از كساني كه دست به چنين اعمالي مي زنند اعلام بيزاري نموده است {رجوع شود به وصيت آن حضرت به خواهرش زينب (عليه السلام )} . دين اسلام دين عقل است و مسلمانان واقعي بر مبناي عقل آنرا پذيرفته اند ، بنابراين هركاري كه مخالف عقل باشد قطعاً حرام است ، اين وحشيگري ها چه در ايران باشد و چه در عراق ، چه در مكّه و چه در آفريقا و چه در هندو پاكستان ، هرجا كه باشد حرام و مخالف دين و شرع است . بـا اين گونه اعمال اسلام را ديـن جنون و بـي آبروئي در انظار و معابـر عـمومي جلوه داده اند. واكثر علماي نجف چون « سيد ابوالحسن اصفهاني » ، « مـيرزاي قمي » و «كاشف الغطاء » ، همه در رساله هاي خود در پاسخ سوالات مردم اين اعمال را حرام دانسته اند ! بزرگترين گناهان اينست كه انسان بدعتها را به جاي امور مستحب گرفته يا امور مستحبي را بدعت وانمود كند . چنان كه در صفحه هاي 18و 19 كتاب « عزاداريهاي نا مشروع » از قول دكتر علي شريعتي مي خوانيم كه : ]عاشورا و فرهنگ خون و شهادت در پيشينه تاريخي مردم اين مرز و بوم همواره موتور محرك بسياري از انقلابها و خيزشهاي اجتماعي و سياسي بوده و همواره ياد و ذكر اين قيام و حركت ، خون تازه اي بوده كه در عروق مردم خموش و خفته ، حيات و جنبش مي آفريده است . حكومت صفوي به دستياري ” آخوندهاي درباري “ و عمله ظلمه براي آنكه از اين ” تهديد مدام “ رهائي يابد و اين خون تپنده و انقلاب زا رابه مخدر و مسكني براي خلق هاي ستم ديده مبدّل سازدوحسين حماسه وايثاررابه حسين اشك و عزا تبديل كند،با دامن زدن به آداب و رسوم انحرافي و سنت هاي غلط”عزا داري“ و حتي با وارد كردن آئين هاي سوگواري مسيحيان به ايران تلاش كردندتا روح حماسه حسيني رامنقطع كرده و آن را به صورت يك سلسله آداب و رسوم چشم پركن امّا بي محتوي در آوردند . [ تاريخ گواهي مي دهد كه علماي شيعه امامّيه در عصر قاجاريّه هم به تبعيت از علماي دوران صفويه مردم را از حقيقت نهضت عاشورا آگاه نكردند ، شعراء ، علماء ، عوام و سرمايه داران همه در يك راستا راه استحمار خلق و انحطاط جامعه را مي پيمودند.چنانكه«ميرزاحبيب الله خاقاني»كه درعصر قاجاريه او را «مجتهد الشعراء» لقب داده بودند چنين مي گويد : بارت چه ؟ خون زديده ، چه سان ؟ روز و شب چـرا ؟ غـم ، كدام غـم ؟ غم سـلطان اولـياء نـامـش چـه بود ؟ حـسين ، زنژاد كه ؟ از علي مامش كه بود ؟ فاطمه ، جدش كه ؟ مصطفي چون شد ؟ شهيد شـد !؟ به كجا ؟ دشت كربلاء شب كشته شد ؟ نه ، روز! چه هنگام ؟وقت ظهر كـي ؟ عـاشـرمـحرم ؟ پـنهان ؟ نـه ، برمـلا شـد از كلـو بـريـده سـرش ؟ نـي ازقـفـــا سيراب كشته شـد ؟ نه ، كس آبش نداد ؟ داد كـــه ؟ شـمـر ، از چــه ؟ زسـر چـشمـه فـنــا مظلوم شد شـهـيد ؟ بـلي ، جـرم داشت ؟ نـه كارش چه بود ؟ هدايت ، ياورش كـه بُد ؟ خدا بهرچه ؟بهر آنكه شود خلق را شفيع شـرط شفاعتش چه بود ؟ نوحــــــــــــه و بكا بـه ايـن ترتيـب بـزرگان و پـيشوايان مذهبي بــه مـردم مي گفتند كه فايده مهم مبارزه امام حسين(عليه السلام ) شفاعتِ از شماست و شرط شفاعت او هم در گريه كردن و سينه و زنجير زني براي اواست ! و اين همان فلسفه فكري مسيحيان است كه مي گويندخداوندپسر يگانه خود را فرستادتاقرباني شود و هركس به او ايمان آورد، گناهانش را باز خريد مي كند ، به زبان ديگرمسيح (عليه السلام) پيشقدم شد تا پس ازتحمل رنج بيگناه كشته شود تا از آن پس پيروان او با عشق و ايمان به او نجات پيدا كنند ( هرچند فاقد عمل صالح باشند) . پولس در رسائل خود كه همراه انجيل است اين مطلب را آورده است همين طرز فكر را ما ايرانيان دنبال مي كنيم يعني بر اين باوريم كه هدف امام حسين طرفداري از قوانين الهي نبود در نهايت او از قانون شكنان حمايت خواهد كرد ، چرا كه اگر خيانتكاران،جنايت پيشگان و منحرفان با عشق و محبّت و اشك ، ناله خود را به ميدان نمايش برسانند به شفاعت امام حسين نجات پيدا مي يابند! يعني عيسي (عليه السلام ) و امام حسين (عليه السلام ) در نظر پيروان امروزي بر ضد شريعت و قوانين الهي عمل كردند ! سايت نوار اسلام IslamTape.Com
به طوركلي هرنهضتي كه با رويا و مسائل فوق بشري درآميزد قابل الگو برداري و سرمشق قرار گرفتن نيست ، زيرا انسان ها از شبيه سازي صحنه هاي آن عاجز خواهند بود. به همين ترتيب، اگر ما امام حسين را جز انساني كه در برابر ظلم و ستم قيام كرده در نظر نگيريم چگونه او مي تواند برايمان الگو، رهبر، و امام باشد و ابراز احساسات براي شخصيتي به دور از ذهن و خارج از ادراك انساني ، چه هدفي را براي ما ـ ساكنان اين كره خاكي ـ بر آورده خواهد كرد ؟ متأسفانه در دوراني به سر مي بريم كه آن نهضت عظيم و حماسه با شكوه فرزندان راستين اسلام و اصحاب صديق رسول خدا ( صلي الله عليه وسلم ) را از“ اوج ”به “حضيض ” آورده اند به طوري كه روح و هدف و واقعيت آن حركت از ميان رفته و اشك و عزا مقصد نهايي نشان داده شده است . البته نقش تلطيف روحي كه ابعاد احساسي اين واقعه براي ايرانيان داشته و مظلوميت امام حسين (عليه السلام) و يارانش و جاذبه اخلاقي و ايماني آن بزرگان ، مورد انكار نيست. چه بسا افراد تحت تأثير اين عوامل بي اختيار اشكشان جاري شود. چنين گريه هائي خصوصاً اگر كمالي به بار آورد ، مغتنم است . اما غلط است كه صرف گريه ، مايه ثواب تلقي گردد و به قصدكسب شفاعت باشد، تا جايي كه برخي از روحانيان گفته اند « اگر اشكتان نمي آيد تباكي كنيد» اگر مداحان دكان دار كه به خصوص طي چند سال اخير پرورش يافته اند، دست از حسين كشي بر مي داشتند و اجازه مي دادند آن روحيه مقدس وحماسي كربلا در جان ملتها وارد شود ، آ ن وقت عاشورا هاي واقعي تـكرار مي شد و مردم همواره آماده مي شدند والبته چنين روحيه اي مورد قبول استثمارگران و ايادي خود فروخته آنان نيست . از اين رو منفي ترين برداشتهاي تاريخي در مورد نهضت امام حسين(عليه السلام ) صورت گرفته و آن قدر روايات ساخته و پرداخته به ميان حقايق آن ريخته كه واقعيّت نهضت محو شد و مردم بر آن اباطيل ، لباس حقّ پوشانده اند و سرسختانه از آنها دفاع مي كنند . شيعيان ادعا دارند كه امام حسين الگوي عملي آنها از خاندان رسول خداست از اين رو امتياز بزرگي نسبت به ديگر مسلمانان براي خود قائلند . امّا متأسفانه در ميدان عمل فقط اشك ريز امام حسين بودند و زندگي آنها هيچگونه شباهت عملي به امام حسين (عليه السلام ) نداشته است ، امام حسين ، امام مردماني بي تفاوت و اشك ريز نبود ، بلكه پرچم مبارزه عليه ظلم و ستم را برافراشت و در اين مبارزه تا نثار جان پيش رفت . البته كساني كه حتي در زندگي خانوادگي اجتماعي خود كمتر اعتنايي به عـدالت داشته انـد با مختصر تطميع دست از حقّ كشيده نمي توانند پيشوائي چون امام حسين (عليه السلام ) و علي (عليه السلام ) داشته باشند . علي (عليه السلام ) كسي بود كه براي احياي دين حقّ جاي ذره اي ارفاق در حقّ كسي باقي نمي گذاشت . ولي متأسفانه شيعيان امروزي او ، پيرو علي بودن را در « يا علي مدد» صوفيانه ! و مدح هاي غلو آميز در باره آن حضرت جستجو مي كنند چون راه آن بزرگوار و فرزندانش را نرفتند ، به سرانجامي رسيده اند كه گرفتاري و مشكلاتشان بسيار بيش از خوشبختي و سعادتشان شده است . حيدر علي قلمداران
امروز ، فرهنگ تاريخي نهضت عاشورا با دو ديدگاه در مذهب شيعه روبرو مي باشد : 1. ديدگا سنتي شيعه اماميه 2. ديدگاه جديد شيعه 1ـ ديدگاه سنتي شيعه اماميه ماخذاصلي ديدگاه سنتي شيعه رابايددر كتاب ( لهوف ) سيد بن طاووس(متوفي به سال 664 )يافت. او كه ازعلما و زاهدان قرن ششم هجري است ، مي نويسد : پس از به حكومت رسيدن يزيد و امتناع امام حسين(عليه السلام )ازبيعت بـااو ، بــرادر ناتني اش(محمّد بن حنيفه)در مكّه به ديدار او رفت و گفت : مردم عراق نسبت به پدروبرادرشما در برابر معاويه راه خيانت پيش گرفتند ،پس به آنان اعتماد مكن و در مكّه بمان ، امام حسين (عليه السلام ) فرمود : مي ترسم كه ماموران يزيد مرادرمكّه تروركنندوموجب هتك حرمت حرم امن الهي گردند. محمّد بن حنيفه گفت : پس به طرف يمن برو كه طرفداران پدر شما آنجا هستند تا درامان بمانيد و حكومت يزيد نمي تواند به شما دسترسي داشته باشد . امام حسين ( عليه السلام ) فرمودند : من درباره پيشنهاد شما فكر خواهم كرد . ولي امام تصميم به ترك مكّه نمود و روز بعد به محمّدبن حنيفه خبر دادند كه برادرت حسين(عليه السلام )سحرگاهان بـاخانواده اش مكّه رابه طرف كوفه تــــرك مي كند ، او خود را به امام حسين رسانده عرض مي كند : اي برادر شما قرار بود درباره پيشنهاد من فكركنيد ، چرا حركت كرديد ؟! امام فرمود : ديشب رسول خدا (ص) را در خواب ديدم كه فرمود : اُخْرُجْ اِنَّ اللهَ شاءَ اَن يَراكَ قَتيلا ( از مكّه خارج شو كه خداوند مي خواهد تو را كشته ببيند ) (كتاب لهوف ـ ص 84 چاپ قم ( بهمن 1337). محمّد حنفيه پرسيد چرا خانواده ات را مي بري ؟! امام گفت : پيامبر خدا فرمود: ان الله قد شاء ان يراهن سبايا = يعني : خداوند مي خواهد خانواده ات را اسير ببيند . در ايران آغاز بدعت ها و تحريف هاي نهضت عاشورا را بايد در قرن ششم و هفتم جستجو كرد . ده ها جلد كتاب مانند: مقتل بحار، ناسخ التواريخ ، محرق القلوب(آتش زننده قلبها)طوفان البكاء(طوفان گريه ها)مفتاح البكاء(كليداشكها) ، روضه الشهداء ، محيط البكاء ، اسرار الشهاده ، و كتب ديگري به مشتاقان عرضه شد و بتدريج مجالس عزاداري ، سينه زني و زنجير و قمه زني همه جا را فرا گرفت و قضيه كم كم شكل ماتم سرايي محض به خود گرفت . از همان ايّام اين تفكّر براي دسته اي پيش آمد كه آيا آن قيام بر مبناي يك رؤيا رخ داد ؟ و اصولاً آيا قيام امام حسين(عليه السلام ) متّكي بر عقل و دلائل قرآني بوده است يا رويا و امثال آن ؟ نتيجه آنچه «سيد بن طاووس» نقل كرده ، دعوت مردم به گريه به حال امام (عليه السلام ) براي نجات از دوزخ شده است ! چنانكه ( ملا احمد نراقي ) در كتاب “ محرق القلوب ” صفحه 4 مي نويسد : {قطعاً منافع شهادت«لاتعد و لا تحصي» است (قابل شمارش نيست)از آن جمله حقانيت طريق آل محمّد و بطلان طـريقه مخالفانشان را مبرهن مي دارد ، و مي نويسد كه : علاوه برآن بسياري ازگناهكاران پريشان روزگاربا گريه برمصائب امام حسين(عليه السلام )به رستگاري نائل مي گردند}! “ ماربين ” آلماني در كتاب( سياسه الحسينيه ) در يك برداشت منفي مي نويسد : امام حسين مخصوصاً اين ماجرا را خونين كرد تا بني اميه را خراب و منقرض كند . و همچنين “ صدر الدين واعظ قزويني ” در رياض القدس جلد دوم ص 113و 114 مي نويسد : (وقتي كه ”جعفرجني“ با شصت و شش هزار تن از جنيان در كربلا به ياري امام حسين آمدند،امام اجازه نداد كه آنان در ركاب وي بجنگند و او را ياري كنند و فرمود : علاقه اي به زندگي در اين جهان ندارم . من محتاج پيوستن به لقاءالله هستم ، هركه خواهد مرا ياري كند فقط بايد برايم بگريد!) 2ـ ديدگاه جديد شيعه : ]استاد شهيد مرتضي مطهري مي نويسد : واقعاً عاشورا مورد تحريف قرار گرفته است ، و هـر چند عوامل تحريف در هر حادثه تاريخي رابايددراغراض دشمنان آن يافت ، ولي متاسفانه در حادثه كربلا هرچه تحريف شده از ناحيه دوستان است ، و از آنجايي كه تمايل بشر به اسطوره سازي و افسانه پردازي است ـ چنانكه در تمام تواريخ دنياوجود دارد ـ دراين قضيه نيزاسطوره سازي وافسانه پردازي غوغاكرده است در بشر يك حس قهرمان پرستي وجود دارد مانند افسانه هايي كه در كتاب ما براي بوعلي سينا ساختند يا آنچه را براي شيخ بهائي جعل نموده اند ، حال اگر مردم براي نوابغ افسانه درست كنند، ضرر چنداني ندارد ولي در مورد پيشوايان دين چنين نيست واين كار زيان فراوان به بارمي آورد . مثلاً در مورد علي (عليه السلام ) نوشته اند چون آنحضرت در جنگ خيبر با مرحب خيبري روبرو شد و ضربتش را فرود آورد و آن مرد را به دو نيم كرد ، خداوند جبرئيل را هنگامي كه علي مي خواست شمشيرش را فرود آورد فرستاد و گفت اگر شمشير علي فرود بيايد زمين را به دو قسمت مي كند ! پس تو اي جبرئيل برو خود را زير شمشير علي بگير . جبرئيل هم چنين كرد و علي آن چنان شمشيرش را فرود آورد كه«مرحب» به دونيم شد و بال جبرئيل نيز از شمشير علي مجروح گرديد و چنان آسيب ديد كه تا چهل روز نتوانست به آسمان برگردد . حاج ميرزا حسين نوري از باب انتقاد (در كتاب لؤلؤ و مرجان ) مي نويسد كه در شجاعت«ابوالفضل» نوشته اند كه در جنگ صفين او مردي را به هوا انداخت ، و سپس مرد ديگر و سپس نفر ديگر را و همينطور تا هشتاد نفر را به هوا انداخت و نفر هشتادم را كه انداخت، هنوز نفراوّل به زمين برنگشته بود، گردن يكايك آن ها را زده بود ، در حالي كه حضرت عباس(عليه السلام )درآن ايّام جواني 15 ساله بوده و اساساً حضور او در جنگ مورد سوال است. در اسرار الشهداء « ملا آقا دربندي » آمده است كه عدد لشكر « عمر سعد » يك ميليون پياده و ششصد هزار نفر سواره بود اين لشكرهمه از اهل كوفه بودند و حسين بن علي (عليه السلام ) سيصد هزار نفرازآنان را كشت در حالي كه كوفه را به فرمان « عمر بن خطاب » ساختند و در زمان شهادت سيد الشهداء ، حدود 35 سال از عمر اين شهر نوسازمي گذشت ، واين شهر مركز سپاه اسلام جهت كنترل ايران بود و شايد در آنوقت هفتاد يا هشتاد هزار نفر جمعيت بيشتر نداشت! و باز « حاجي نوري » در انتقاد از اهل منبر مي نويسد : يكي از طلّاب اهل يزد برايم نقل كرد كه از راه كوير به خراسان مي رفتم،در يكي از دهات نيشابور مسجدي بود و من چون جايي نداشتم به مسجد رفتم و پيش نماز مسجد آمد نماز خواند و بعد منبر رفت ، در اين حال با كمال تعجّب ديدم كه فرّاش مقداري سنگ آورد و تحويل پيش نماز داد ، وقتي امام جماعت روضه را شروع كرد دستور داد چراغها را خاموش كنند ، چراغها خاموش شد ، سنگها را به طرف جمعيت حاضر پرتاب مي كرد كه صداي فرياد مردم بلند مي شد ، وقتي كه چراغها روشن شد ، مـردم سرشكسته و مجروح و اشك ريزان از مسجد خارج مي شدند ، من به نزد وي رفتم وگفتم اين چه كاري بودكه كرديد ؟! گفت : ايـن مردم با هيچ روضه اي گريه نمي كنند ، من ديدم چون گريه براي امام حسين اجروثواب زيادي دارد ، و چاره گرياندن اين مردم را دركوبيدن سنگ به كله هايشان ديدم تا گريه كنند! قصه روضه خواني به كتاب معروف “ روضه الشهدا ” باز مي گردد ، اين كتاب را « ملا حسين كاشفي » پانصد سال قبل (اواخر قرن نهم )به فارسي و به صورت مرثيه نوشته است . قبل ازاين كتاب منابع مهمّي چون ارشاد شيخ مفيد ـ تاريخ طبري ـ كامل ابن اثير ـ و كتاب ابن عساكر و خوارزمي براي مطالعه وقايع عاشورا وجود داشت . اما اغلب روضه خوانها يا بي سواد بودند يا سواد عربي نداشتند كه كتب مزبور را كه به عربي بود بخوانند ، از اين رو آنان به «روضه الشهدا»كه به فارسي بود روي آوردند و مطالبي را كه از اين كتاب حفظ كرده و بالاي منابر مي گفتند و از زماني كه اين كتاب دروغ آميز شايع شد ، ديگر كسي به سراغ تاريخ واقعي عاشورا نرفت ، و به كتب متقّن و منابع اصلي مراجعه نشد . يـكي ديـگر از علماي شيعه « صالحي نجف آبادي » است كه با نوشتن كتاب « شهيد جاويد » اظهار داشت كه اصولاً امام حسين به قصد حكومت قيام كرد(نه براي كشته شدن)و باتوجّه به اينكه ازديدگاه شيعي ، حكومت امام ، حكومتي الهي و منصوص است مطالب اين كتاب با موافقت و مخالفت عده اي روبرو شد و بحث هاي فراواني را پيش آورد . جوهره آن کتاب ، تشكيل حكومت توسط بزرگان دين است . در اينجا مسئله اي پيش مي آيدكه اگر خاندان پيامبر(صلي الله عليه وسلم )، كسب قدرت و حكومت را حقّ الهي خود مي دانستند ، پس : چرا علي(عليه السلام ) با مخالفان عثمان همكاري نكرد ، بلكه برعكس واسطه بين آنها و عثمان شد تا صلح برقرار گردد ؟. و چرا از خون عثمان تبرّي جست ؟ چرا پس از كشته شدن عثمان كه مردم نزدعلي(عليه السلام )آمدندوگفتند بيا و حكومت را برعهده بگير ، آن حضرت استنكاف كرد و به آنها گفت : دعوني و التمسوا غيري* = مرا رها كنيد و به ديگري التماس كنيد و چون مردم زياد اصرار كردند حضرت پذيرفت !؟ بحار مجلسي ، جلد 32 صفحه 31 و خطبه 92 نهج البلاغه بنابراين به نظر نمي رسدكه خاندان پيامبر(صلي الله عليه وسلم )حكومت را حقّ منصوص خود مي دانستند و امام حسين(عليه السلام )نيزدربرابريزيد قيام كرد ، در حقيقت از بيعت با او استنكاف ورزيد ، نه آنكه حكومت را حقّ الهي خود بداند ، هر چند به حكومت بر مسلمانان از هر كس لايقتر بود. ديگرازعلماي بزرگ شيعه « سيد محسن امين عاملي » بود كه به پاكسازي مراسم عزاداري حسيني از بدعت ها پرداخت و خطبا و اهل منبر را هشدار داد كه حقايق را بازگو كنند تا مردم از آداب و رسوم جاهليت دست بردارند . چنان كه در « اعيان الشيعه » جلد دهم صفحه 363 مي نويسد : قمه زني ، نواختن طبل و شيپور و اعمالي از اين قبيل به حكم عقل وشرع حرام است ، اينگونه اعمال موجب تمسخر و وحشي قلمداد كردن ما توسط خارجيان شده است . نامبرده همچنن كتاب « التنزيه لاعمال الشبيه » را نوشت و آنجا در باره اعمال ناروائي چون،آزارنفس و بر سرو سينه زدن و فرياد برآوردن مي نويسد: زشتي اين اعمال از آنجا بيشتر مي شود كه به حساب دين گذاشته شود ، در حاليكه ائمه دين گفته اند : كونوا زينا لنا و لا تكونوا شينا علينا = براي ما زينت آفرين باشيد نه باعث سر افكندگي و مذّلت! براستي با آنگونه اعمال آبروي اسلام و تشيع را برده اند ، در حالي كه ماچنان اعمالي را در ميان شيعيان در دوران آزادي و قدرتشان يعني در زمان مأمون و تا اوايل حكومت آل بويه و عباسيان كه عـلماي بزرگي چـون « شيـخ مفيد » و « سيد مرتضي » را هم در بين خود داشتند نمي بينيم . روي آورن به اين اعمال زشت و نامشروع به عنوان عزاداري براي امام حسين (ع) از القائات شيطان و از گناهاني است كه خدا و رسولش را به غضب مي آورد و امام حسين (ع) نيز از كساني كه دست به چنين اعمالي مي زنند اعلام بيزاري نموده است {رجوع شود به وصيت آن حضرت به خواهرش زينب (عليه السلام )} . دين اسلام دين عقل است و مسلمانان واقعي بر مبناي عقل آنرا پذيرفته اند ، بنابراين هركاري كه مخالف عقل باشد قطعاً حرام است ، اين وحشيگري ها چه در ايران باشد و چه در عراق ، چه در مكّه و چه در آفريقا و چه در هندو پاكستان ، هرجا كه باشد حرام و مخالف دين و شرع است . بـا اين گونه اعمال اسلام را ديـن جنون و بـي آبروئي در انظار و معابـر عـمومي جلوه داده اند. واكثر علماي نجف چون « سيد ابوالحسن اصفهاني » ، « مـيرزاي قمي » و «كاشف الغطاء » ، همه در رساله هاي خود در پاسخ سوالات مردم اين اعمال را حرام دانسته اند ! بزرگترين گناهان اينست كه انسان بدعتها را به جاي امور مستحب گرفته يا امور مستحبي را بدعت وانمود كند . چنان كه در صفحه هاي 18و 19 كتاب « عزاداريهاي نا مشروع » از قول دكتر علي شريعتي مي خوانيم كه : ]عاشورا و فرهنگ خون و شهادت در پيشينه تاريخي مردم اين مرز و بوم همواره موتور محرك بسياري از انقلابها و خيزشهاي اجتماعي و سياسي بوده و همواره ياد و ذكر اين قيام و حركت ، خون تازه اي بوده كه در عروق مردم خموش و خفته ، حيات و جنبش مي آفريده است . حكومت صفوي به دستياري ” آخوندهاي درباري “ و عمله ظلمه براي آنكه از اين ” تهديد مدام “ رهائي يابد و اين خون تپنده و انقلاب زا رابه مخدر و مسكني براي خلق هاي ستم ديده مبدّل سازدوحسين حماسه وايثاررابه حسين اشك و عزا تبديل كند،با دامن زدن به آداب و رسوم انحرافي و سنت هاي غلط”عزا داري“ و حتي با وارد كردن آئين هاي سوگواري مسيحيان به ايران تلاش كردندتا روح حماسه حسيني رامنقطع كرده و آن را به صورت يك سلسله آداب و رسوم چشم پركن امّا بي محتوي در آوردند . [ تاريخ گواهي مي دهد كه علماي شيعه امامّيه در عصر قاجاريّه هم به تبعيت از علماي دوران صفويه مردم را از حقيقت نهضت عاشورا آگاه نكردند ، شعراء ، علماء ، عوام و سرمايه داران همه در يك راستا راه استحمار خلق و انحطاط جامعه را مي پيمودند.چنانكه«ميرزاحبيب الله خاقاني»كه درعصر قاجاريه او را «مجتهد الشعراء» لقب داده بودند چنين مي گويد : بارت چه ؟ خون زديده ، چه سان ؟ روز و شب چـرا ؟ غـم ، كدام غـم ؟ غم سـلطان اولـياء نـامـش چـه بود ؟ حـسين ، زنژاد كه ؟ از علي مامش كه بود ؟ فاطمه ، جدش كه ؟ مصطفي چون شد ؟ شهيد شـد !؟ به كجا ؟ دشت كربلاء شب كشته شد ؟ نه ، روز! چه هنگام ؟وقت ظهر كـي ؟ عـاشـرمـحرم ؟ پـنهان ؟ نـه ، برمـلا شـد از كلـو بـريـده سـرش ؟ نـي ازقـفـــا سيراب كشته شـد ؟ نه ، كس آبش نداد ؟ داد كـــه ؟ شـمـر ، از چــه ؟ زسـر چـشمـه فـنــا مظلوم شد شـهـيد ؟ بـلي ، جـرم داشت ؟ نـه كارش چه بود ؟ هدايت ، ياورش كـه بُد ؟ خدا بهرچه ؟بهر آنكه شود خلق را شفيع شـرط شفاعتش چه بود ؟ نوحــــــــــــه و بكا بـه ايـن ترتيـب بـزرگان و پـيشوايان مذهبي بــه مـردم مي گفتند كه فايده مهم مبارزه امام حسين(عليه السلام ) شفاعتِ از شماست و شرط شفاعت او هم در گريه كردن و سينه و زنجير زني براي اواست ! و اين همان فلسفه فكري مسيحيان است كه مي گويندخداوندپسر يگانه خود را فرستادتاقرباني شود و هركس به او ايمان آورد، گناهانش را باز خريد مي كند ، به زبان ديگرمسيح (عليه السلام) پيشقدم شد تا پس ازتحمل رنج بيگناه كشته شود تا از آن پس پيروان او با عشق و ايمان به او نجات پيدا كنند ( هرچند فاقد عمل صالح باشند) . پولس در رسائل خود كه همراه انجيل است اين مطلب را آورده است همين طرز فكر را ما ايرانيان دنبال مي كنيم يعني بر اين باوريم كه هدف امام حسين طرفداري از قوانين الهي نبود در نهايت او از قانون شكنان حمايت خواهد كرد ، چرا كه اگر خيانتكاران،جنايت پيشگان و منحرفان با عشق و محبّت و اشك ، ناله خود را به ميدان نمايش برسانند به شفاعت امام حسين نجات پيدا مي يابند! يعني عيسي (عليه السلام ) و امام حسين (عليه السلام ) در نظر پيروان امروزي بر ضد شريعت و قوانين الهي عمل كردند !
سايت نوار اسلام IslamTape.Com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|