|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
>>خديجه بنت خويلد رضي الله عنها
شماره مقاله : 96 تعداد مشاهده : 395 تاریخ افزودن مقاله : 12/5/1388
|
ازدواج خديجه با پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم خدیجه، زنی بیوه و ثروتمند بود. وقتی راستگویی و امانتداری و آوازة اخلاق نیک محمد به گوش وی رسید، به ایشان پیشنهاد کرد که همراه کاروانهای تجاری به نمایندگی از وی به شام برود و برای او مزدی بیشتر از دیگران در نظر گرفت. محمد با میسره، غلام خدیجه، عازم شام شدند. در نتیجه در این سفر سود کلانی نصیب خدیجه گردید و علاوه بر آن رسول الله صلي الله عليه و سلم ازشهرهای زیادی از جمله مدینه، که بعداً مرکز دعوتش قرار گرفت، دیدن کرد و با آنها آشنا گردید. همچنین این سفر مقدمهای برای ازدواج رسول الله با خدیجه گردید. میسره با خدیجه از اخلاق نیک و صداقت و امانت وی سخن گفته بود[1]، خدیجه گمشدهاش را یافته بود. او راز خود را با نفیسه، دختر منبه، در میان گذاشت[2]. نفیسه از این موضوع پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم را آگاه نمود و سرانجام وی به اتفاق عمویش، حمزه، به خواستگاری خدیجه رفت و پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم مهریة خدیجه را بیست ماده شتر جوان قرار دادند. خدیجه، نخستین زنی بود که پیامبر با او ازدواج کرد و با زنی دیگر تا خدیجه رضی الله عنها از جهان چشم فروبست، ازدواج ننمود[3]. پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم از خدیجه صاحب دو پسر و چهار دختر شد. پسران او قاسم و عبدالله نام داشتند که کنیه پیامبر به نام قاسم بود و طاهر و طیب لقبهای عبدالله میباشند. فرزندان پسر پیامبر صلي الله عليه و سلم ، قاسم و عبدالله، در کودکی وفات نمودند، امّا دختران پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم زینب، رقیه، ام کلثوم و فاطمه همگی دوران اسلام را درک نمودند و به مدینه هجرت نمودند و ازدواج کردند و همگی آنان در طول حیات پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم وفات نمودند به غیر از فاطمه که شش ماه بعد از وفات پیامبر صلي الله عليه و سلم درگذشت.[4] سن پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم هنگام ازدواج با خدیجه بیست و پنج سال و عمر خدیجه چهل سال بود.[5]
درسها و فوائد 1- امانتداری و صداقت، مهمترین ویژگیهای یک تاجر موفق به شمار میروند و امانتداری و صداقت محمد اوصافی بودند که خدیجه را علاقمند ساخت تا اموال خود را به او بسپارد و به تجارت بپردازد و به شام سفر نماید. خداوند نیز به تجارت خدیجه برکت داد و دروازههایی از خیر به فضل و کرمش بر وی گشود. 2- تجارت، یکی از منابع درآمدی بود که خداوند برای پیامبرش در دوران قبل از بعثت مهیا کرد و پیامبر فنون تجارت را آموخت و فرمود: تاجر راستگوی امانتدار با صدیقان و شهدا و پیامبران حشر میشود. تجارت، شغل مهمی برای مسلمانان است و تاجر تحت سیطره و بردگی و ستم و تحقیر دیگران قرار نمیگیرد؛ زیرا او به آنان نیازی ندارد؛ بلکه دیگران به آگاهی و امانتداری و پاکدامنی او نیاز دارند. 3- ازدواج پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم با خدیجه براساس تقدیر الهی بود. خداوند متعال برای پیامبرش همسری انتخاب کرد که شایسته او بود، با او همکاری میکرد و مصیبتها را میکاست و او را در حمل مسئولیتهای رسالتش یاری مینمود و در غمهایش شریک بود.[6] شیخ محمد غزالی رحمه الله میگوید: خدیجه نمونة زیبا برای زنی است که زندگی مردی بزرگ را تکمیل میکند و با او در زندگی شریک میشود. صاحبان رسالتها دلهای بسیار حساسی دارند و با فریبکاری بزرگی از وضعیتی که میخواهند آن را دگرگون کنند، مواجه میشوند و جهاد بزرگی را در راه خیری که میخواهند آن را تثبیت کنند انجام میدهند و سختیهای آن را تحمل مینمایند بنابراین، آنها بیش از دیگران نیازمند کسی هستند که در زندگی خصوصی، آنان را شادمان و سرحال کند و خدیجه در داشتن این خصلتها، گوی سبقت را از همه ربوده بود و در زندگی محمد صلي الله عليه و سلم اثر بزرگی به جا گذاشت.[7] 4- پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم طعم تلخ از دست دادن فرزندان را چشید همان طور که قبل از آن طعم تلخ از دست دادن پدر و مادر را چشیده بود. خواست خدا چنین بود، و او حکیم و داناست، که هیچ یک از فرزندان پسرش زنده نماند تا برای بعضی بهانه و دستاویزی برای مبتلا شدن به فتنه نشوند. حکمت عنایت نمودن فرزندان پسر به پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم از جانب خداوند این بود تا سرشت انسانی او تکمیل گردد و نیازهای نفسانی او برطرف گردد و علاوه بر آن هیچ خودخواه و کینهتوزی کمال مردانگی پیامبر را خرده نگیرد و دروغپردازی به او دروغی نسبت ندهد. سپس در عهد کودکی خداوند، پسرانش را از وی گرفت تا مورد دلجویی و تسلیتی باشد برای کسانی که فرزند پسر ندارند یا صاحب پسر میشوند و سپس پسرانشان میمیرند و نیز در گذشت پسران پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم نوعی آزمایش و گرفتار شدن به مصیبت بود؛ چرا که پیامبران بیش از دیگران به مصیبت گرفتار میشوند[8] و خداوند خواسته بود تا دلسوزی و غمخواری را بخشی از وجود او بگرداند؛ زیرا مردانی که به رهبری ملتها و پرداختن به امورشان میپردازند به سنگدلی گرایش نمییابند مگر اینکه قلبشان با سنگدلی و مقدم داشتن خود، خوی گرفته باشد و در شادیهایی زیسته باشند که هیچ امر ناخوشایندی صفای آن را تیره نکرده است، اما مردی که دردها را تجربه کرده است، بهتر از همة مردم به همدردی غمزدهها و مداوای زخمیان میشتابد.[9] 5- از خلال داستان ازدواج پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم با خدیجه به این نتیجه میرسیم که هدف پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم از ازدواج با خدیجه برآورده کردن لذتهای جسمی و اهتمام به این امور نبود؛ زیرا اگر او مانند دیگر جوانان به این امر اهمیت میداد، دلباختة زنی میگردید که از نظر سنی از او کوچکتر یا هم سن او باشد؛ بلکه پیامبر به شرافت و جایگاه خدیجه در میان قومش علاقمند بود؛ زیرا در جاهلیت به پاکدامنی و پاکیزگی معروف بود. 6- ازدواج پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم با خدیجه زبان و قلم خاور شناسان و مزدوران سکولاریست آنها را میبندد؛ آنانی که کینه اسلام و بغض قدرت فرمانروایی آن را در دل دارند و گمان بردهاند که در موضوع ازدواج پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم میدانی یافتهاند که میتوانند در آن بتازند و به اسلام ضربه بزنند، آنها از پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم سیمای مردی شهوت ران که غرق در لذت و منافع شخصی میباشد به تصویر کشیدهاند. غافل از اینکه پیامبر تا بیست و پنج سالگی در محیطی جاهلی و آزاد، با پاکدامنی زندگی نموده است بدون اینکه به سوی محیطهای فاسدی که پیرامون او وجود داشته است، برود. سپس با زنی سالمند ازدواج میکند که تقریباً دو برابر او سن دارد و با او زندگی را ادامه میدهد. خدیجه در سن شصت و پنج سالگی دار فانی را وداع گفت و در این زمان پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم پنجاه سال داشت. در طی مدت زندگی با خدیجه در فکر ازدواج مجدد نیفتاد. حساسترین دورة زندگی هر انسانی از نظر انگیزهها و غرایز جنسی و تمایل داشتن به چند همسری، سن بیست تا پنجاه سالگی است، اما در این دوران، پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم با این وجود به این فکر نیفتاد که زن یا کنیز دیگری به خانه بیاورد. بعد از فوت ایشان، ازدواج با عایشه و دیگر امهات المؤمنین حکمت و سببی دارد که موجب تقویت ایمان مسلمان به عظمت محمد و جایگاه والا و کمال اخلاقی وی میگردد.[10]
اسلام آوردن خدیجه رضی الله عنها نخستین زنی که به پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم ایمان آورد و یا نخستین فردی که به ایشان ایمان آورد، خدیجه رضی الله عنها بود. او اولین کسی بود که وحی الهی را از زبان پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم شنید و اولین کسی بود که قرآن را تلاوت کرد و نیز اولین کسی بود که نماز را از پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم یاد گرفت، در نتیجه خانه خدیجه بعد از غار حرا نخستین مکانی است که جبرئیل بر پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم آیههای الهی را تلاوت نمود.[11] اولین چیزی که خداوند بعد از اقرار به توحید فرض نمود، بر پاداشتن نماز بود و در روایات حدیث آمده است که پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم به همسرش، خدیجه، وضو و نماز را آموخت. وقتی بعد از فرض شدن نماز، جبرئیل نزد پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم آمد و طریقه وضو گرفتن و نماز خواندن را به ایشان آموخت، پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم نیز همانند جبرئیل وضو گرفت و سپس پشت سر جبرئیل نماز را ادا نمود و بعد از آن پیامبر خدا نزد خدیجه آمد و وضو گرفت. خدیجه همانند پیامبر وضو گرفت، سپس پیامبر با خدیجه نماز خواند آن گونه که جبرئیل با او نماز خوانده بود.[12]
نقش خدیجه رضی الله عنها در گسترش اسلام پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم در حالی که قلبش به شدت میتپید و نزد خدیجه بنت خویلد برگشت و گفت مرا بپوشانید! او را پوشاندند تا اینکه هراس از او دور شد. پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم ماجرا را به اطلاع خدیجه رسانید و گفت: بر خودم میترسم و احساس خطر میکنم. خدیجه گفت : نه هرگز، سوگند به خدا که خداوند تورا خوار نمیکند؛ تو پیوند خویشاوندی را برقرار میداری و بینوایان را کمک میکنی و بار دیگران را بر دوش میکشی و مهماننواز هستی و کسانی را که در راه حق دچار گرفتاری و مشکلات میشوند، یاری میدهی. گفتار خدیجه بر قوت قلب او دلالت مینماید؛ زیرا او از شنیدن این خبر پریشان نشد و نترسید و با آرامش از ماجرای اتفاق افتاده استقبال کرد و علاوه بر این رفتن او نزد ورقه بن نوفل و بازگو کردن ماجرا برای او بیانگر قوت قلب خدیجه میباشد[13]. واکنش خدیجه در برابر خبر وحی بر گستردگی ادراک او دلالت مینماید؛ چراکه او آنچه را شنیده بود با وضعیت واقعی پیامبر مقایسه کرد و فهمید که چون محمد بر خوبیهای اخلاقی خو گرفته است، هیچ گاه خداوند او راخوار نخواهد کرد و این توصیف خدیجه در مورد پیامبر که پیوند خویشاوندی را برقرار میدارد بیانگر این مطلب است که هر کس چنین کند، آمادگی لازم را دارد که به سایر مردم خیر و خوبی برساند؛ زیرا رفتار انسان با خویشاوندانش آیینهای برای هویدا شدن اخلاق او است. اگر در به دست آوردن و جمع نمودن خویشاوندانش با خوبی کردن به آنها موافق شود، طبیعی است که در به دست آوردن دیگران موفقتر خواهد بود.[14] ام المؤمنین خدیجه رضی الله عنها براساس فطرت و شناخت خود از سنتهای خدا در آفرینش الهی و براساس یقینی که به سرمایه بزرگ اخلاقی پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم داشت که هیچ انسانی در زندگی عادی خود و در برخوردبا مردم از چنین سرمایهای برخوردار نیست و همچنین با الهام از سوابق محمد که مورد عنایت خداوند بود و نشان میداد که محمد مورد بزرگداشت خداست، ایمان آورد.[15] خصوصیات ذاتی و درونی پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم خدیجه را واداشت تا بلافاصله ایمان بیاورد؛ زیرا او یقین داشت که شوهرش دارای سرشت و خصلتهای نیک کامل است و بهترین و کاملترین خصلتها آن است که موفقیت انسان را تضمین بکند. بنابراین، خدیجه از متصف بودن محمد به آن صفات و ویژگیهای کمال چنین استنباط کرد که او هرگز در معرض خواری قرار نخواهد گرفت؛ چون خداوند او را بر خوبیهای اخلاقی سرشته بود. طوری که در داشتن کمالات و خوبیهای اخلاقی ضرب المثل بود و سابقه نداشت که خداوند یکی از بندگانش را با صفات و اخلاق نیک بیاراید، سپس او را در زندگی خوار و ذلیل بگرداند. پس چگونه با محمد که در اوج صفات کمال است، چنین مینماید؟![16] خدیجه تنها به این اکتفا نکرد؛ بلکه نزد پسر عمویش، عالم بزرگوار ورقه بن نوفل، رفت. ورقه که عالمی نصرانی بود و از تعالیم انجیل آگاهی داشت، منتظر ظهور ایشان بود، سخنان ارزندهای گفت که اثر خوبی در پا برجایی و تقویت قلب پیامبر گذاشت. همچنین ورقه پیامبر را خبر داد که رازدار بزرگ با او سخن گفته است که سفیر میان خدا و پیامبرانش میباشد. از اشعار ورقه نیز به این نتیجه میرسیم که منتظر مبعث پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم بوده است: لججت و کنت فی الذکری لجوجا لهمٍّ طالما بعث النشیجا و وصف من خدیجه بعد وصف فقد طال انتظاری یا خدیجا ببطن المکَّتین علی رجائی حدیثک ان اری منه خروجا بما خبَّرتنا من قول قِسٍّ من الرهبان اکراه ان یعوجا بان محمدا سیسود فینا و یخصم من یکون له حجیجا[17]
«نابینا شدهام و حافظهام یاری نمیدهد. به خاطر اندوهی که از دیرباز اشکها را جاری میسازد. خدیجه مکرر توصیف نمود و انتظار من ای خدیجه طولانی شده است. برحسب گفتههای تو من امیدوارم که در دل شهر مکه ظهور بکند. با توجه به گفتههای تو و براساس سخن راهبان من امیدوارم که محمد به زودی سرور ما بشود و با کسانی که علیه او قیام میکنند، بجنگد.» بدین صورت ورقه بن نوفل رسالت پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم را تصدیق نمود و پیامبر در مورد ورقه گواهی داد که در بهشت است؛ چنانکه از عایشه رضی الله عنها روایت است که پیامبر گفت: «به ورقه ناسزا نگویید، من برای او یک یا دو باغ (در بهشت) دیدهام.»[18] همچنین از عایشه رضی الله عنها روایت شده است که خدیجه رضی الله عنها از پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم در مورد ورقه پرسید، فرمود: «در خواب او را دیدم که لباس سفید بر تن داشت، پس چنین میپندارم که اگر اهل دوزخ میبود، لباس سفید بر تن نمیداشت.» ابویعلی با سند حسن از جابر بن عبدالله روایت نموده است که از پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم در مورد ورقه بن نوفل پرسیدند، فرمود: «در خواب دیدم که او در بهشت است و لباس ابریشمی بر تن دارد.»[19] خدیجه نقش بسیار مهمی در زندگی پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم ایفا نمود؛ زیرا در جامعه و قومش دارای شخصیت مهمی بود و از نظر مهربانی و بردباری و فرزانگی و قاطعیت و دیگر خوبیهای اخلاقی دارای کفایت بود و حکمت خداوند در مورد ازدواج پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم و خدیجه این بود که پیامبر الگوی جهانیان و به ویژه سرمشق دعوتگران به سوی خدا بود، پس ازدواج ایشان و خدیجه در واقع الهامی است از جانب خداوند به تمامی حاملان دعوت اسلامی که در این زمینه به داعی بزرگ تأسی بجویند تا اهداف بلندی که آنان برای تحقق آن تلاش مینمایند، برایشان محقق شود.[20] خدیجه، نمونهای زیبا و الگویی والا برای همسران داعیان دین است؛ زیرا داعیان راه خدا با سایر مردانی که از زیر بار دعوت شانه خالی میکنند، تفاوت دارند و هیچ گونه شباهتی بین داعیان و دیگران وجود ندارد؛ چراکه او صاحب هدف و رسالت است و از اینکه امت تباه میشود و فساد منتشر میگردد و قدرت مفسدان فزونی مییابد، اندوهگین میشود. داعی به خاطر مشکلاتی از قبیل توطئههای دشمنان اسلام و ستم گرسنگی و تحقیری که مسلمانان در شرق و غرب به آن گرفتاراند، اندوهگین است و از آواره شدن و شکنجه گردیدن و در تنگنا قرار گرفتن دعوتگران رنج میبرد. داعی، صاحب پیامی است که واجب است آن را به دیگران برساند و چنین وظیفه و مسئولیتی، فرصت زیادی میخواهد که اوقات خواب و استراحت و اوقات همسر و فرزندانش را از او میگیرد. این مسئولیت، قربانی کردن مال و وقت و تمام دنیا را میطلبد به شرطی که دعوت در راه خدا و برای رضای خدا باشد. دعوتگر به همسری نیاز دارد که فریضة دعوت الی الله و اهمیت آن را درک کند وتمام کارهایی که شوهرش انجام میدهد و سختیهایی که متحمل میگردد و دشواریهایی که از آن رنج میبرد را درک نماید و آن گاه با حمایت از او کارش را آسان نماید و او را در آن یاری دهد نه اینکه مانع وخاری بر سر راه شوهرش باشد[21]. زن نیک و پارسا نقش مهمی در موفقیت دعوت دارد و خدیجه(رض) نه تنها راه کمال و ترقی پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم را نسبت؛ بلکه خود او نیز در تمامی مقاطع مختلف و حتی از اولین لحظههای نزول وحی همانند بالی جهت پرواز سریعتر پیامبر صلي الله عليه و سلم قرار گرفت. بدون تردید زن صالح و نیکوکار که آمادگی پذیرفتن چنین رسالتی را داشته باشد، نقش بزرگی در موفقیت شوهر در رسیدن به اهدافش دارد؛ به ویژه در مسئولیتهایی که مخاطبان اصلی آنها، مردم میباشند. دعوت به خداوند بزرگترین باری است که انسان آن را به دوش میکشد، پس اگر داعی راه خدا، موفق شود با همسری نیکوکار و دارای کفایت ازدواج نماید، در رفتار با دیگران نیز موفق خواهد بود.[22] پس رسول الله زیبا فرموده است که: «الدنیا متاع و خیر متاع الدنیا المرأة الصالحه» «دنیا، متاع و کالایی است و بهترین متاع دنیا، زن صالح و نیکوکار است.»[23]
7- وفاداری پیامبر نسبت به خدیجه رضی الله عنها پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم نمونهای والا در وفاداری و نیکی کردن با اهل نیکی بود. او نسبت به همسر مخلص خود در زندگی و پس از مرگش نهایت وفادار بود و او را در زندگی به خانهای در بهشت مژده داد وسلام خدا و جبرئیل را به او رسانید. از ابوهریره رضي الله عنه روایت است که گفت: «جبرئیل نزد پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم آمد و گفت این خدیجه است پیش تو آمده وظرفی پر از آب و غذا همراه دارد، چون به نزد تو آمد از جانب پروردگارش و از جانب من به او سلام برسان و به خانهای طلایی در بهشت مژدهاش بده که هیچ سر و صدا و کدورت و رنجی در آن نخواهد بود.»[24] عایشه وفاداری پیامبر را نسبت به خدیجه پس از مرگ وی چنین بیان میدارد: «بر هیچ یک از زنان پیامبر به اندازه خدیجه رشک نمیبردم. من او را ندیده بودم، اما پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم به کثرت از او یاد میکرد و گاهی گوسفندی را میکشت و سپس آن را قطعه قطعه مینمود و به دوستان خدیجه میفرستاد. گاهی به او میگفتم: گویا در دنیا زنی غیر از خدیجه وجود نداشته است؟ میفرمود: او چنین و چنان بود و من از او فرزند داشتم[25].» و هنگامی که یکی از خواهران خدیجه اجازة ورود نزد پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم خواست، ایشان اظهار شادمانی و سرور نمود؛ چون به یاد خدیجه افتاد. از عایشه رضی الله عنها روایت است که گفت : «هاله بنت خویلد، خواهر خدیجه اجازه خواست نزد پیامبر بیاید. پیامبر اورا از صدایش که شبیه صدای خدیجه بود شناخت و خوشحال شد وگفت خدایا! هاله بنت خویلد است! من از شدت رشک بر خدیجه گفتم: چقدر تو، پیرزنی از پیرزنان قریش را یاد میکنی که دندانهایش از پیری افتاده بود ودیر زمانی است که وفات کرده و خداوند زنان بهتری به تو داده است.»[26] همچنین پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم زنانی را که در زمان خدیجه نزد آنها میآمدند، مورد احترام قرار میداد و میفرمود: حفظ پیمان و روابط از ایمان است.[27]
به نقل از: الگوی هدایت (تحلیل وقایع زندگی پیامبر اکرم)، جلد اول، مؤلف : علی محمّد صلّابی، مترجم : هیئت علمی انتشارات حرمین.
زيرنويس ها: زيرنويسها: [1]- رساله الانبیاء، عمر احمد عمر، ج 3، ص 27. [2]- مواقف تربوییه، ص 56. [3]- السیرة النبویه، ابی فارس، ص 122. [4]- رسالة الانبیاء، ج 3، ص 28. [5]- السیرة النبویه، ابی فارس، ص 122. [6]- السیرة النبویه، ابی شهبه، ج 1، ص 122 – 123. [7]- فقه السیره، غزالی، ص 75. [8]- السیرة النبویه، ابی شهبه، ج 1، ص 223 – 224. [9]- فقه السیره، غزالی، ص 78. [10]- فقه السیرةالنبویه، بوطی، ص 53 - 54. [11]- المراة فی العهد النبوی، عصمه الدین کرکر، ص 36. [12]- ابن هشام، ج 1، ص 244 – معین السیره، صالح الشامی، ص 41. [13]- التاریخ الاسلامی، حمیدی، ج 1، ص 61. [14]- همان، ج 1، ص 64. [15]- محمد رسول الله محمد، الصادق عرجون، ج 1، ص 307. [16]- همان، ص 232. [17]- سیره، ابن هشام، ج 1، ص 194. [18]- المستدرک، ج 2، ص 609. [19]- مجمع الزوائد، ج 9، ص 416. [20]- التاریخ الاسلامی، حمیدی، ج 1، ص 69. [21]- وقفات تربویه من السیره النبویه، البلالی، ص 40. [22]- التاریخ الاسلامی، حمیدی، ج 1، ص 68. [23]- مسلم، شمارة 1467، ص 1090، کتاب الرضاع. [24]- مسلم، کتاب فضائل الصحابه، ص 1887، شمارة 2432. [25]- البخاری، کتاب مناقب الانصار، ج 7، ص 132. [26]- مسلم، کتاب فضائل الصحابه، ص 1889، شمارة 2437. [27]- التاریخ الاسلامی، حمیدی، ج 1، ص 71.
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|