|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>سیره نبوی>حلف الفضول
شماره مقاله : 95 تعداد مشاهده : 333 تاریخ افزودن مقاله : 12/5/1388
|
بعد از بازگشت قریش از جنگ فجار پیمانی تحت عنوان «حلف الفضول» منعقد گردید. سبب انعقاد این پیمان این بود که مردی از زبید[1] کالائی را به مکه آورد. عاص بن وائل آنها را از او خرید، اما بهای آن را نپرداخت. زبیدی از اشراف قریش کمک خواست اما آنها به خاطر منزلت و جایگاه عاص، از کمک به او خودداری نمودند. او در کنار کعبه ایستاد و از آل فهر و جوانمردان کمک خواست و با صدای بلند صدا زد: یا آل فهر لمظلوم بضاعته
ببطن مکه نائی الدار و النفر
«ای آل فهر! به یاری مظلومی بشتابید که در مرکز مکه، کالاهایش را از او گرفتند و او از خانه و کسان خود دور است.» و محرم اشعث لم یقض عمرته
یا للرجال و بین الحِجر و الحَجَر
«به داد کسی که در احرام به سر میبرد و هنوز عمرهاش را به پایان نبرده و میان حجر اسماعیل و حجر الاسود قرار دارد، برسید.» ان الحرام لم تمت کرامته
و لاحرم لثوب الفاجر الغدر[2]
«حرمت این مکان از بین نرفته است، البته نیرنگباز و تبهکار حرمتی ندارد.» زبیر بن عبدالمطلب برخاست و گفت: چرا این مرد تنها و بییار و مددکار مانده است؟ بنی هاشم، زهره و بنوتیم بن مره در خانه عبدالله بن جدعان جمع شدند و او برایشان غذایی درست کرد و در ماه حرام ذی القعده با یکدیگر هم سوگند و هم پیمان شدند و به خدا سوگند خوردند تا زمانی که قطره آبی در دریاها باقی است و تا زمانی که زمین و آسمان برجا است در مقابل هر ستمگری بایستند تا آن هنگام که حق ستمدیده را به وی بازگردانند[3]. سپس پیش عاص بن وائل رفتند وکالای زبیدی را از او پس گرفتند و به زبیدی دادند. قریش این پیمان را «حلف الفضول» نامیدند و عمل بانیان این پیمان را ستودند. و زبیر بن عبدالمطلب در مورد این پیمان چنین سرود: ان الفضول تعاقدوا و تحالفوا
الا یقیم ببطن مکه ظالم
«افرادی که در حلف الفضول شرکت داشتند، بر این همپیمان شدند که در مکه هیچ ستمگری، ستم نکند.» امر علیه تعاقدوا و تواثقوا
فالجار و المعتر فیهم سالم
«این امری بود که بر آن همپیمان شدند و با یکدیگر عهد بستند و از این پس همسایگان و زائران این شهر از هر گزندی ایمن خواهد بود.» پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم در این پیمان که به وسیلة آن دژ ستم را نابود کردند و پرچم حق را برافراشتند، حضور داشت و این پیمان از افتخارات عربها شمرده میشود[4] و پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم فرمود: «در پیمان پاکان همراه با عموهایم در حالی که نوجوان بودم حضور داشتم و حتی دوست ندارم که در مقابل شتران سرخ مو آن را بشکنم.»[5] همچنین فرمود: «در خانه عبدالله بن جدعان شاهد پیمانی بودم که دوست ندارم این پیمان را با شتران سرخ موی فراوان عوض کنم و اگر در اسلام نیز به آن فرا خوانده شوم، اجابت خواهم کرد.»[6] درسها، فوائد و عبرتهای آموزندة حلف الفضول 1- عدالت، ارزشی است که سرچشمة آن نسب نیست و پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم به مشارکت خود در تحکیم اصل عدالت قبل از بعثت، افتخار مینماید، پس ارزشهای مثبت اگرچه از سوی اهل جاهلیت انجام گرفته باشند، شایستة تقدیراند.[7] 2- حلف الفضول علاوه بر اینکه درخشی در تاریکی دوران جاهلیت بود، این نکته را نیز به اثبات رساند که شیوع فساد در نظام و جامعهای به معنی خالی بودن آن از سایر ارزشها وخوبیها نیست. مکه جامعهای جاهلی بود که بتپرستی و ستم و اخلاق زشت وظلم و زنا و رباخواری آن را فرا گرفته بود، امّا با وجود این در مکه جوانمردان و غیرتمندانی بودند که ظلم را نمیپسندیدند و اجازه ظلم را نیز به کسی نمیدادند و این درس بزرگی است برای دعوتگرانی که در جامعة آنها بر حسب دستورات اسلام حکم نمیشود یا اینکه برخی با اسلام مبارزه میکنند.[8] 3- ظلم به هر نحو و شکلی پذیرفتنی نیست. برای قیام علیه ستمگران فقط این شرط نیست که به دعوتگران راه خدا ستم روا دارند؛ بلکه باید با ستمگران حتی اگر بر پایینترین طبقة مردم ستم کنند، مبارزه گردد[9]. اسلام با ظلم مبارزه مینماید و از مظلوم بدون اینکه به رنگ و دین و وطن و ملیت وی توجه داشته باشد، حمایت مینماید.[10] 4- جواز بستن پیمان و تعهد همکاری: چنانکه در قرآن کریم نیز به آن فرمان داده شده است: { يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تُحِلُّواْ شَعَآئِرَ اللّهِ وَلاَ الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَلاَ الْهَدْيَ وَلاَ الْقَلآئِدَ وَلا آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِّن رَّبِّهِمْ وَرِضْوَاناً وَإِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُواْ وَلاَ يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَن صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَن تَعْتَدُواْ وَتَعَاوَنُواْ عَلَى الْبرِّ وَالتَّقْوَى وَلاَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ (2)} (مائده، 2) «ای مؤمنان! شعائر خدا را برای خود حلال ندانید و نه ماه حرام را و نه قربانیهای بینشان و نه قربانیهای نشانداری را و نه کسانی را که آهنگ آمدن به خانة خدا را دارند و به دنبال لطف و خشنودی خدایند. هر وقت که از احرام بدر آمدید و از سرزمین حرم خارج شدید، شکار کنید. و (مواظب باشید که) شما را دشمنی با قومی که مانع آمدن شما به مسجدالحرام شدهاند، وادار نکند به اینکه از حد تجاوز بکنید و با یکدیگر بر نیکوکاری و تقوا همکاری داشته باشید و بر گناه و تجاوز همدیگر همکاری نکنید و از خدا بترسید، همانا خداوند دارای مجازات شدیدی است.» پس برای مسلمانان جایز است که در چنین حالتی با یکدیگر پیمان ببندند؛ چون این تأکید به امری است که از نظر شرعی مطلوب است به شرط اینکه مانند قضیه مسجد ضرار نباشد که پیمان بر ضد مسلمانان و برای وارد ساختن ظلم و ستم باشد، اما پیمان بستن مسلمانان با غیر مسلمانان برای دفع ظلم یا ایستادن در مقابل ظالم، جایز است به شرط اینکه در آن مصلحت کنونی و منافع آینده مسلمانان در نظر گرفته شده باشند.[11] چنانکه رسول الله فرمود: دوست ندارم به جای این پیمان، شتران سرخ موی فراوان به من داده میشد[12].» و همچنین فرمود: «اگر در اسلام به آن فرا خوانده شوم، اجابت خواهم کرد.» پس آنچه عدالت را تحقق میبخشد و یا از ظلمی جلوگیری میکند، نمیتوان با چیزی دیگر معاوضه نمود. بنابراین فرمود: در مقابل شتران سرخ مو حاضر نیست این پیمان را بشکند. 5- مسلمان باید در جامعة خود عنصری مثبت و کارآمد باشد نه اینکه نسبت به مسائل گوناگون جامعة خود نقشی نداشته باشد. پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم در جامعة خود چنان بود که الگوی دیگران قرار گرفته بود و در میان آنها ضرب المثل بود تا اینکه به امین ملقب گردید و زنان و مردان او را به خاطر اخلاق خوبی که خداوند به وی بخشیده بود، دوست داشتند و این اخلاق خوب همچنان رشد میکرد و میبالید تا اینکه قومش به او دلبسته شدند و این تصویری زنده از ارزش اخلاق و احترام و بزرگداشت فرد متخلق به اخلاق نیک حتی در جامعة منحرف میباشد.[13]
به نقل از: الگوی هدایت (تحلیل وقایع زندگی پیامبر اکرم)، جلد اول، مؤلف : علی محمّد صلّابی، مترجم : هیئت علمی انتشارات حرمین.
زيرنويسها: [1]- شهری در یمن است. [2]- الروض الانف، سهیلی، ج 1، ص 155 – 156. [3]- السیره النبویه، ابی شهبه، ج 1، ص 213. [4]- همان، ج 1، ص 214. [5]- صحیح السیرة النبویه، ابراهیم العلی، ص 59 و صحح الآلبانی رحمه الله. [6]- السیرة النبویه، ابن هشام، ج 1، ص 134 - فقه السیره، غضبان، ص 102. [7]- السیرة النبویه الصحیحه، عمری، ج 1، ص 112. [8]- فقه السیره، غضبان، ص 110. [9]- همان. [10]- السیرة النبویه، ابی فارس، ص 121. [11]- الاساس فی السنه و فقها، السیره النبویه، ج 1، ص 171 - 172. [12]- السیرة النبویه، ابن هشام، ج 1، ص 134. [13]- فقه السیره، غضبان، ص 110 - 111.
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|