|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
قرآن و حدیث>تفسیر قرآن>سوره نجم > تفسیر سوره نجم از تفسیر راستین ترجمه تیسیر الکریم الرحمن
شماره مقاله : 9450 تعداد مشاهده : 315 تاریخ افزودن مقاله : 17/1/1390
|
تفسیر سوره نجم
مکی و 62 آیه دارد. بسم الله الرحمن الرحیم آیه ی 18-1: وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى قسم به آن ستاره چون پنهان شد ، مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى که ، یار شما نه گمراه شده و نه به راه کج رفته است. وَمَا ینطِقُ عَنِ الْهَوَى و سخن از روی هوی نمی گوید. إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْی یوحَى نیست این سخن جز آنچه بدو وحی می شود. عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوَى او را آن فرشته بس نیرومند تعلیم داده است : ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوَى صاحب نیرویی که استیلا یافت. وَهُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَى و او به کناره بلند آسمان بود. ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى سپس نزدیک شد و بسیار نزدیک شد ، فَكَانَ قَابَ قَوْسَینِ أَوْ أَدْنَى تا به قدر دو کمان ، یا نزدیک تر فَأَوْحَى إِلَى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى و خدا به بنده خود هر چه باید وحی کند وحی کرد مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى دل آنچه را که دید دروغ نشمرد أَفَتُمَارُونَهُ عَلَى مَا یرَى آیا در آنچه می بینید با او جدال می ، کنید ? وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَى او را دیگر بار هم بدید ، عِندَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى نزد سدره المنتهی ، عِندَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَى که آرامگاه بهشت نزد آن درخت است. إِذْ یغْشَى السِّدْرَةَ مَا یغْشَى وقتی که سدره را چیزی در خود می پوشید ، مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَى چشم خطا نکرد و از حد در نگذشت لَقَدْ رَأَى مِنْ آیاتِ رَبِّهِ الْكُبْرَى هر آینه پاره ای از آیات بزرگ پروردگارش را بدید. خداوند متعال به ستاره سوگند خورده است بدانگاه که در آخر شب در افق پنهان می شود و غروب می کند و شب پایان می یابد و روز می آید. چون در این نشانه های بزرگی است که ایجاب می کند خداوند به آن قسم بخورد. و صحیح آن است که «نجم» اسم جنس است و شامل همه ستارگان می باشد. خداوند به ستارگان قسم می خورد که شک و تردیدی در صحت وحی الهی نیست، چون در این مناسبت عجیبی است و آن این که خداوند ستارگان را زینت بخش آسمان قرار داده است، هم چنان که وحی و پیامدهای آن زینت بخش زمین هستند و اگر نبود دانشی که از پیامبران برجای مانده است، مردم به چنان تاریکی در می افتادند که بسی شدیدتر از تاریکی شب ظلمانی است. و سوگند یاد نمود که پیامبر از این که در دانش و هدف خود گمراه باشد منّزه است. و این مستلزم آن است که پیامبر در علم خود راهیافته و هادی و دارای هدفی نیکو خیرخواه خلق باشد. برعکس آن چه اهل گمراهی بر آن هستند که دانش آن ها فاسد و قصد و هدفشان باطل است. و فرمود:« صَاحِبُكُمْ» یار شما. تا آن ها را یادآور شود که آن ها راستگویی و راهیابی پیامبر را می دانند و کار و بارش بر آن ها پوشیده نیست. « وَمَا ینطِقُ عَنِ الْهَوَى» و سخنان او از روی هوی و هوس و امیال نفسانی اش نمی باشد. « إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْی یوحَى» پیامبر جز آن چه از هدایت و پرهیزگاری که بر او وحی می شود پیروی نمی کنند، و این دلالت می نماید که سنّت و حدیث از جانب خدا بر پیامبرش وحی می شود. همان طور که خداوند متعال فرموده است:« وَأَنزَلَ اللَّهُ عَلَیکَ الکِتَبَ وَالحِکمَةَ» و خداوند کتاب و حکمت = سنت را بر تو نازل فرموده است. و بر این دلالت می نماید که پیامبر در آن چه از خداوند خبر می دهد و در تبیین شریعت الهی معصوم است چون کلام او از روی هوی و هوس صادر نمی گردد، بلکه از وحی بر می آید که بر او وحی می شود. سپس از معلّم پیامبر سخن به میان آورد، معلّمش جبرئیل علیه السلام نیروندتین و کامل ترین و فاضل ترین فرشتگان است. پس فرمود:« عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوَى» جبرئیل علیه السلام که در ظاهر و باطن بسیار نیرومند است وحی را بر پیامبر فرود آورده است. او بر اجرای آن چه خداوند دستور داده است قوی می باشد. و بر رساندن وحی به پیامبر و جلوگیری شیاطین از ربودن آن تواناست. نیز بر این تواناست که نگذارد شیطان چیزی را به وحی داخل کند که از آن نیست. و این شیوه ای است برای حفظ و حراست وحی از جانب خداوند بزرگ؛ و آن اینکه وحی را توسط این فرستاده ی قوی و امین فرستاده است. « ذُو مِرَّةٍ» دارای توانمندی و اخلاق نیکو، و زیبایی ظاهری و باطنی است.« فَاسْتَوَى» پس جبرئیل علیه السلام راست و درست ایستاد. « وَهُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَى» در حالی که او در جهت بلند و افق آسمان که از زمین بلندتر و برتر است، قرار داشت. پس روحی از ارواح علوی است که شیاطین نمی توانند به آن برسند. « ثُمَّ دَنَا» سپس جبرئیل برای رساندن وحی به پیامبرش (ص) نزدیک شد. « فَتَدَلَّى» و از افق اعلی و آسمان بلند بر او فرود آمد. « فَكَانَ قَابَ قَوْسَینِ أَوْ أَدْنَى» و به اندازه دو کمان یا کمتر از آن به او نزدیک شد. و این بر کمال نزدیک شدن او به پیامبر دلالت می نماید، و نشانگر آن است که میان او و جبرئیل واسطه ای نبوده است. « فَأَوْحَى إِلَى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى» پس خداوند به وسیله جبرئیل علیه السلام آن چه را از شریعت بزرگ و خبر درست و راست را که باید به بنده خدا می رساند، وحی نمود. « مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى» دل پیامبر و دیده اش وحیی را که خداوند به او وحی نمود انکار نکرد و چشم و گوش و قلبش با آن متفق بود. و این دلیلی است بر کمال وحیی که خداوند بر او وحی نموده است. و پیامبر آن را طوری از جبرئیل فرا گرفته که هیچ شک و تردیدی درآن نیست. دلش آن چه را که چشمانش دیده بود تکذیب نکرد و در آن شکّی نکرد. و احتمال دارد منظور نشانه های بزرگی است که پیامبر (ص) در شب معراج دید و او با قلب و چشم به آن یقین نمود و همین در تاویل آیه کریمه مذکور درست است. و گفته شده که منظور از آن دیدن پروردگار از سوی پیامبر در شب معراج و سخن گفتن با اوست. و این را بسیاری از علما برگزیده اند و ثابت کرده اند که پیامبر پروردگارش را در دنیا دیده است. امّا قول اوّل درست است و منظور جبرئیل علیه السلام است. همان طور که سیاق آیه بر آن دلالت می نماید. یعنی محّمد جبرئیل را به صورت اصلی دوبار دیده است؛ یک بار در افق اعلی زیر آسمان دنیا، همان طور که گذشت. و بار دوّم بالای آسمان هفتم در شب معراج؛ شبی که پیامبر (ص) به آسمان های بالا برده شد. بنابراین فرمود: « وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَى» و همانا محمّد جبرئیل را باری دیگر در حالی که به سوی او فرود می آمد دید. « عِندَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهَى» نزد «سدرة المنتهی»؛ و آن درخت بسیار بزرگی است بر بالای آسمان هفتم و این درخت «سدرة المنتهی» نامیده می شود، چون هرچه از زمین به سوی بالا می رود به آن منتهی می گردد و آن چه از وحی و غیره که از سوی خداوند نازل می گردد از آن فرود می آید. و یا به خاطر این «سدرة المنتهی» نامیده می شود که علم مخلوقات بدان منتهی می شود. یعنی چون آن بالای آسمان ها و زمین قرار دارد پس آن در اوج بلندی است. و یا به خاطر مسایلی دیگر. و الله اعلم . پس محمّد(ص) جبرئیل را در آن جا دید؛ جایی که محل ارواح علوی و پاک شده زیباست که هیچ شیطانی و هیچ روح پلیدی نمی تواند به آن نزدیک شود. « عِندَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَى » جنّت نزد آن درخت است که همه انواع نعمت ها در آن فراهم است ، طوری که همه آرزوها در آن تحقّق می یابد و دل ها به آن علاقمند می شوند، و این دلیلی است بر آن که بهشت در بالاترین جا و بالای آسمان هفتم است. « إِذْ یغْشَى السِّدْرَةَ مَا یغْشَى» آن گاه که امری بزرگ از سوی خدا آن را می پوشاند که وصف و حالت آن را جز خداوند عزوجل نمی داند. « مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَى» چشم پیامبر به راست و چپ از مقصود و هدف منحرف نشد و به خطا نرفت. و این کمال ادب پیامبر(ص) است که در جایی قرار گرفت که خداوند وی را در آن جا قرار داد و در انجام آن کوتاهی نورزید و از آن تجاوز نکرد. و این کامل ترین نوع ادب است که در آن از گذشتگان و آیندگان پیشی گرفته است و کوتاهی ورزیدن به روش های زیر صورت می گیرد: این که بنده به آن چه خداوند او را بدان دستور داده به آن عمل نکند و آن را انجام ندهد یا آن را به صورتی انجام دهد که در آن کوتاهی بورزد، یا در انجام دهد که در آن کوتاهی بورزد، یا در انجام آن افراط نماید، و یا به صورتی انجام دهد که به چپ و راست منحرف شود. و همه این چیزها از منتفی و دور است. « لَقَدْ رَأَى مِنْ آیاتِ رَبِّهِ الْكُبْرَى» او در شب إسرا بخشی از نشانه های بزرگ پروردگارش از قبیل بهشت وجهنّم و دیگر نشانه ها را مشاهده کرد. آیه ی 25-19: أَفَرَأَیتُمُ اللَّاتَ وَالْعُزَّى آیا لات و عزا را دیده اید ? وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَى و منات آن بت سومی دیگر را ? أَلَكُمُ الذَّكَرُ وَلَهُ الْأُنثَى آیا شما را پسر باشد و او را دختر ? تِلْكَ إِذًا قِسْمَةٌ ضِیزَى این تقسیمی است خلاف عدالت إِنْ هِی إِلَّا أَسْمَاء سَمَّیتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَاؤُكُم مَّا أَنزَلَ اللَّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ إِن یتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَمَا تَهْوَى الْأَنفُسُ وَلَقَدْ جَاءهُم مِّن رَّبِّهِمُ الْهُدَى اینها چیزی نیستند جز نامهایی که خود و، پدرانتان به آنها داده اید و خداوند هیچ دلیلی بر آنها نفرستاده است تنها از پی گمان و هوای نفس خویش می روند و حال آنکه از جانب خدا راهنماییشان کرده اند. أَمْ لِلْإِنسَانِ مَا تَمَنَّى آیا هر چه آدمی آرزو کند برایش حاصل است ? فَلِلَّهِ الْآخِرَةُ وَالْأُولَى هم آخرت و هم دنیا از آن خداست. وقتی خداوند آن چه را از هدایت و دین راستین و فرمان دادن به پرستش پروردگار و یگانه دانستن او، که محمّد(ص) آورده است بیان کرد، بطلان آن چه را که مشرکان بر آن هستند نیز بیان نمود. از جمله پرستش چیزهایی که هیچ چیزی از صفات کمال را دارا نیستند و سود و زیانی نمی رسانند، بلکه نام های بی معنی هستند که مشرکان و پدران گمراه و نادانشان نام گذاری نموده و نام های باطلی برای آن ها ایجاد کرده اند که سزاوار آن نیستند. پس آن ها خود و دیگر گمراهان را با آن فریفتند. پس معبودهایی که چنین هستند به اندازه ذرّه ای سزاوار پرستش نمی باشند و انبازهایی که آنان نام گذاری کرده اند به ناحق چنین پنداشته اند از اوصافی که معبودها بدان متصف می باشند مشتق اند. آن ها « اللات» را از «اله» که به معنی سزاوار پرستش است گرفته و بر بت خود نهاده اند. و « العزی» را از عزیز و «مناة» را از منّان گرفته اند. این گونه نام های الهی را منحرف کرده و راه الحاد را در پیش گرفته و به خود جرأت داده اند که با او شرک بورزند. و این نام ها معنی ندارند. پس هرکس که کم ترین بهره از عقل و خرد داشته باشد باطل بودن این اوصاف را می داند. « أَلَكُمُ الذَّكَرُ وَلَهُ الْأُنثَى» آیا به گمان و پندار باطل خویش دختران را به خدا نسبت می دهید و پسران از آن شما هستند؟ « تِلْكَ إِذًا قِسْمَةٌ ضِیزَى» این تقسیم ستمگرانه ای است، و چه ستمی بالاتر از تقسیمی است که بنده مخلوق بر خداوند خالق برتری داده شود؟! بسی والا و پاک و منّزه است خداوند از آن چه می گویید. « إِنْ هِی إِلَّا أَسْمَاء سَمَّیتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَاؤُكُم مَّا أَنزَلَ اللَّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ» این ها فقط نام هایی است که شما و پدرانتان آن ها را نام گذاری کرده اید و خداوند هیچ حجّت و دلیلی بر صحّت باور و مذهبتان نازل نکرده است و هر آن چه که خداوند درباره صحّت آن دلیلی نازل نکرده باشد باطل و فاسد است و به عنوان دین و آیین برگرفته نمی شود. هم چنین آن ها پیش خودشان از دلیلی پیروی نمی کنند تا به راهی که در پیش گرفته اند یقین داشته باشند، بلکه آن چه که آن ها را بر این سخنشان یاری کرده است گمان فاسد و پوچ ، و جهالت بی ارزش و شرک و بدعت هایی است که امیال نفسانی شان آن ها را به سوی آن می کشاند. آنان چز پیروی از گمان، انگیزه ای برای کارشان ندارند چرا که فاقد دانش و هدایت اند. بنابراین فرمود:« وَلَقَدْ جَاءهُم مِّن رَّبِّهِمُ الْهُدَى» حال آن که از سوی پروردگارشان برای آنان هدایت آمده است . یعنی چیزی آمده که آن ها را به سوی توحید و نبّوت و همه مطالبی که بندگان بدان نیاز دارند راهنمایی می نماید. و همه این موارد را خداوند به کامل ترین و روشن ترین صورت بیان کرده و چنان بیان نموده است که بیش از هر چیزی انسان را به سوی هدف راهنمایی می کند. و دلایل و حجّت هایی بر آن اقامه نموده که باعث می شود تا آن ها و دیگران از آن پیروی نمایند. پس بعد از بیان روشنگر و ارائه دلیل، برای هیچ کسی حجّت و عذری باقی نمانده است. و از آن جا که آن چه آن ها بر آن هستند پیروی از گمان است و سرانجام آن شقاوت و عذاب همیشگی است، باقی ماندن بر این حالت کمال بی خردی و نهایت ستمگری است، با وجود این آن ها خیالات و آرزوهایی در سر می پرورانند و فریب می خورند. بنابراین خداوند بر کسی که ادعا می کند هر آن چه آرزو کند بدان می رسد اعتراض نمود و بیان داشت که چنین فردی دروغ می گوید: پس فرمود:« أَمْ لِلْإِنسَانِ مَا تَمَنَّى؛ فَلِلَّهِ الْآخِرَةُ وَالْأُولَى» آیا انسان هر آن چه را که آرزو کند بدان می رسد؟آری! آخرت و دنیا از آن خداست پس به هرکس بخواهد می دهد و به هرکس که بخواهد نمی دهد، و این امر پیرو آرزوهای آنان نیست و طبق میل آن ها انجام نمی شود. آیه ی 26: وَكَم مِّن مَّلَكٍ فِی السَّمَاوَاتِ لَا تُغْنِی شَفَاعَتُهُمْ شَیئًا إِلَّا مِن بَعْدِ أَن یأْذَنَ اللَّهُ لِمَن یشَاء وَیرْضَى؛ و چه بسیار فرشتگان در آسمانند که شفاعتشان هیچ سود ندهد ، مگر از آن پس که خدا برای هر که خواهد رخصت دهد و خشنود باشد. خداوند با اعتراض بر کسی که فرشتگان و غیر از الله را پرستش می کند و گمان می برد که به او سود می بخشد و روز قیامت نزد خداوند برایش شفاعت می کند، می فرماید:« وَكَم مِّن مَّلَكٍ فِی السَّمَاوَاتِ» چه بسیار فرشتگان مقّرب و بزرگواری در آسمان ها هستند که « لَا تُغْنِی شَفَاعَتُهُمْ شَیئًا» که برای کسی که آن ها را به فریاد خوانده و دست به دامانشان شده و به آن ها امید بسته سودی نمی بخشند و فایده ای نمی رسانند. « إِلَّا مِن بَعْدِ أَن یأْذَنَ اللَّهُ لِمَن یشَاء وَیرْضَى» بعد از آن که خداوند برای هرکسی که بخواهد و بپسندد اجازه دهد. یعنی حتما باید دو شرط وجود داشته باشد: یکی این که خداوند متعال اجازه شفاعت بدهد، و از کسی که برای او شفاعت می شود راضی و خشنود باشد. و معلوم است که فقط عملی پذیرفته می شود که خالصانه برای خدا انجام بگیرد و کسی که آن را انجام می دهد آن را مطابق شریعت انجام دهد. پس مشرکان هیچ بهره ای از شفاعتِ شفاعت کنندگان ندارند چرا که آن ها درِ رحمت مهربان ترین مهربانان را به روی خود بسته اند. آیه ی 30-27: إِنَّ الَّذِینَ لَا یؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ لَیسَمُّونَ الْمَلَائِكَةَ تَسْمِیةَ الْأُنثَى آنان که به آخرت ایمان ندارند فرشتگان را به نامهای زنان می نامند. وَمَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِن یتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا یغْنِی مِنَ الْحَقِّ شَیئًا، اینان را بدانچه می گویند هیچ دانشی نیست تنها از پندار خود پیروی می کنند و پندار برای شناخت حقیقت کافی نیست. فَأَعْرِضْ عَن مَّن تَوَلَّى عَن ذِكْرِنَا وَلَمْ یرِدْ إِلَّا الْحَیاةَ الدُّنْیا پس تو نیز از کسی که از سخن ما رویگردان می شود و جز زندگی دنیوی را نمی جوید اعراض کن. ذَلِكَ مَبْلَغُهُم مِّنَ الْعِلْمِ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهْتَدَى منتهای دانششان همین است پروردگار تو به آن که از طریق او گمراه می شود یا به راه هدایت می افتد داناتر است. کسانی که برای خدا شریک قرار می دهند و پیامبرانش را تکذیب می نمایند و به آخرت ایمان نمی آورند به سبب آن که به خدا ایمان نیاورده اند گفته ها و کارهایی از آن ها سر می زند که مخالف با شریعت خدا و پیامبرش می باشد. از جمله می گویند:« فرشتگان دختران خدایند». پس آن ها پروردگارشان را از داشتن فرزند منّزه ندانسته و فرشتگان را گرامی داشته و آن ها را زن نامیده اند. حال آن که آن ها بدان علم و آگاهی ندارند؛ نه از سوی خدا در این باره به آن ها دانشی رسیده و نه از سوی پیامبرش، و نه سرشت ها و خِرَدها بر این دلالت می کنند. و خداوند از داشتن فرزند و همسر منّزه و پاک است چرا که او یگانه یکتاست و تنهای بی نیاز می باشد. خدایی است که نه از کسی زاده شده و نه کسی از او زاده می شود و هیچ همتایی ندارد. و فرشتگان بزرگوار، مقّرب بارگاه خداوند هستند و کمر به خدمت او بسته اند. «لَّا یَعصُونَ اللَّهَ أَمَرَهُم وَیَفعَلُونَ مَا یُومَرُونَ» از آن چه خداوند به آن ها فرمان دهد سرپیچی نمی کنند و هر آن چه را فرما یابند انجام دهند. و مشرکان دراین باره از سخن زشتی پیروی می کنند و آن گمان است که انسان را از حق و حقیقت بی نیاز نمی کند، و به جای یقین نمی نشیند چون حق باید در آن یقین باشد؛ یقینی که برآمده از دلایل و حجّت های روشن است. و از آن جا که شیوه کسانی که ذکر شدند چنین است و هدف آن ها پیروی کردن از حق نیست و هدفشان پیروی از خواسته ها و امیال و هوی و هوس می باشد، خداوند به پیامبرش فرمان داد تا از کسانی که از ذکر و پند الهی که قرآن بزرگ است روی گردانده اند روی بگرداند. زیرا کسی که به قرآن پشت کرده از علوم مفید و سودمند روی گردانده و جز زندگی دنیوی چیزی نخواسته است و نهایت هدف او همین است. و معلوم است که آن را می خواهد، پس تلاش این ها منحصر به دنیا و لذّت هایش می باشد، و از هر راه و به هر صورتی که به دست بیاید آن را به دست می آورند. « ذَلِكَ مَبْلَغُهُم مِّنَ الْعِلْمِ» این مُنتهای دانش آنان است. امّا کسانی که به آخرت ایمان دارند و آن را تصدیق می کنند دارای عقل و خرد هستند. پس هدف آن ها سرای آخرت است و علوم آن ها برترین و بزرگ ترین دانش هاست و علوم آن ها از کتاب خدا و سنّت پیامبرش (ص) برگرفته شده است. و خداوند کسی را که سزاوار هدایت است بهتر می شناسد و او را هدایت می نماید و هم چنین کسی را که شایسته هدایت نیست بهتر می شناسد و به احوال او آگاه تر است و او رابه حال خودش واگذار می کند و خوارش می گرداند، در نتیجه آن فرد از راه خدا گمراه می شود. بنابراین خداوند متعال فرمود:« إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اهْتَدَى» بی گمان پروردگارت به کسی که از راه او گمراه شده داناتر است و به کسی که هدایت یافته داناتر است. پس خداوند فضل و لطف خویش را در جای مناسب و شایسته قرار می دهد . آیه ی 32-31: وَلِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ لِیجْزِی الَّذِینَ أَسَاؤُوا بِمَا عَمِلُوا وَیجْزِی الَّذِینَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَى از آن خداست هر چه در آسمانها و هر چه در زمین است تا بدکاران را در، برابر اعمالشان کیفر دهد و نیکوکاران را به کردار نیکشان پاداش الَّذِینَ یجْتَنِبُونَ كَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ إِلَّا اللَّمَمَ إِنَّ رَبَّكَ وَاسِعُ الْمَغْفِرَةِ هُوَ أَعْلَمُ بِكُمْ إِذْ أَنشَأَكُم مِّنَ الْأَرْضِ وَإِذْ أَنتُمْ أَجِنَّةٌ فِی بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ فَلَا تُزَكُّوا أَنفُسَكُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقَى کسانی که از گناهان بزرگ و زشتیها اجتناب می کنند جز آنکه گناهی کوچک از آنها سر زند بدانند که آمرزش پروردگار تو وسیع است و او به شما ، آنگاه که از زمین بیافریدتان و آنگاه که در شکم مادرتان پنهان بودید ، آگاه تر است خویشتن را بی گناه مدانید اوست که پرهیزگار را بهتر می شناسد. خداوند متعال خبر می دهد که او فرمانروای هستی است و در فرمانروایی و پادشاهی دنیا و آخرت تنها و یگانه است و همه آن چه که در آسمان ها و زمین است ملک خدا و از آن او است. و او چون پادشاهی بزرگ در بندگانش تصّرف می کند و تقدیر او در آن ها نافذ است و شریعت او بر آن ها جاری می شود و آن ها را امر می نماید و یا نهی می کند آنان را جزا می دهد، به فرمانبردار پاداش می دهد و گناهکار را کیفر می دهد. « لِیجْزِی الَّذِینَ أَسَاؤُوا بِمَا عَمِلُوا» تا کسانی را که بد کرده اند به کیفر کارهای بدی از قبیل کفر و دیگر گناهانی که انجام داده اند کیفر سخت بدهد. « وَیجْزِی الَّذِینَ أَحْسَنُوا بِالْحُسْنَى» و به کسانی که عبادت خداوند را به نیکویی انجام داده و با خلق خدا به نیکی رفتار کرده اند پاداش نیک بدهد. یعنی حالت آن ها را در دنیا و آخرت نیک گرداند و بالاتر و بزرگ تر از این خشنودی پرورگارشان ، و دست یابی به بهشت و نعمت های آن می باشد. سپس حالتشان را بیان کرد و فرمود:« الَّذِینَ یجْتَنِبُونَ كَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ» کسانی که از گناهان کبیره و زشتی ها جز گناهان صغیره دوری می گزینند. یعنی واجباتی را انجام می دهند که خداوند به انجام آن فرمان داده و ترک کردن آن از گناهان کبیره است. و گناهان کبیره از قبیل زنا، نوشیدن شراب، رباخواری، قتل و امثال آن از گناهان بزرگ را ترک می نمایند و از آن دوری می گزینند. « إِلَّا اللَّمَمَ» به جز گناهان کوچک که انجام دهنده آن بر آن اصرار نمی ورزد، و یا گناهانی که هر از چند گاهی بنده آن را انجام می دهد و بسیار کم و به ندرت مرتکب آن ها می شود. این گناه طوری نیست که به محض این که بنده آن را انجام داد از زمره نیکوکاران خارج شود، چنین گناهانی اگر انجام داده شود و در ضمن آن واجبات به جای آورده شود و در ضمن آن واجبات به جای آورده شود و محرّمات ترک شوند تحت آمرزش خداوند قرار می گیرند؛ آمرزشی که هر چیزی را فرا گرفته است . بنابراین فرمود:« إِنَّ رَبَّكَ وَاسِعُ الْمَغْفِرَةِ» بی گمان پروردگارت دارای آمرزش گسترده است و اگر آمرزش او نبود آبادی ها و مردم هلاک می شدند. و اگر گذشت و بردباری اش نبود آسمان روی زمین فرو می افتاد و خداوند هیچ جانوری را روی زمین باقی نمی گذاشت. بنابراین پیامبر(ص) فرمود:« نمازهای پنج گانه و هر جمعه و تا جمعه دیگر و هر رمضان تا رمضان دیگر، کفّاره گناهانی هستند که میان آن دو اتّفاق می افتند به شرطی که از گناهان کبیره پرهیز شود».« هُوَ أَعْلَمُ بِكُمْ إِذْ أَنشَأَكُم مِّنَ الْأَرْضِ وَإِذْ أَنتُمْ أَجِنَّةٌ فِی بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ» خداوند متعال به حالات شما و به ضعفی که شما را بر آن سرشته است و این که در انجام بسیاری از فرمان های او سستی می ورزید و انگیزه های فراوانی که برای انجام کارهای حرام در وجود شما است. و گناهان و جاذبه های زیادی که دارند و موانع قوی در برابر آن ندارید آگاه تر است. و ضعف در شما مشاهده می شود، از زمانی که خداوند شما را از زمین پدید آورد و آن گاه که در شکم مادرانتان بودید همواره ضعیف و ناتوان هستید، گرچه خداوند نیرویی در شما به وجود آورده که شما را بر انجام آن چه بدان دستور داده است کمک می نماید، ولی همواره ضعیف و ناتوان هستید. پس، از آنجا که خداوند به این حالات شما آگاه است حکمت الهی و کَرَم ربّانی اقتضا نموده تا شما را غرق رحمت و آمرزش و عفو خویش گرداند و با احسان خود شما را بپوشاند و گناهان را از شما دور کند. به خصوص اگر بنده در همه اوقات به دنبال خشنودی پروردگارش باشد و در اکثر اوقات بکوشد تا کارهایی انجام دهد که او را به پروردگارش نزدیک نماید و از گناهان بگریزد؛ گناهانی که پروردگارش را از او ناخشنود می گرداند. امّا گاهی گناهانی از آدمی سر می زنند پس خداوندت بخشنده ترین بخشندگان است و نسبت به بندگانش از مادر به فرزندش مهربانتر است. پس قطعا چنین فردی همواره به آمرزش پروردگارش نزدیک است و خداوند همواره او را اجابت می کند. بنابراین فرمود:« فَلَا تُزَكُّوا أَنفُسَكُمْم پس، از پاک بودن خود سخن مگویید. یعنی با ستودن خویش نزد مردم از پاکیزگی خود سخن مگویید.« هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقَى» خداوند به پرهیزگاران داناتر است، چون تقوی و پرهیزگاری در قلب جای دارد و خداوند از قلب آگاه است و مطلع است و انسان را طبق نیکی و پرهیزگاری که در دل دارد جزا می دهد. و مردم هیچ چیزی از عذاب خدا را از شما دور نمی کنند. آیه ی 33-62: أَفَرَأَیتَ الَّذِی تَوَلَّى آیا آن را که از تو رویگردان شد دیدی ? وَأَعْطَى قَلِیلًا وَأَكْدَى اندک می بخشید و در انفاق بخل می ورزید أَعِندَهُ عِلْمُ الْغَیبِ فَهُوَ یرَى آیا علم غیب دارد و می بیند، ? أَمْ لَمْ ینَبَّأْ بِمَا فِی صُحُفِ مُوسَى یا از آنچه در صحیفه های موسی آمده بی خبر مانده است ? وَإِبْرَاهِیمَ الَّذِی وَفَّى یا از ابراهیم ، که حق رسالت را ادا کرد ? أَلَّا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى که هیچ کس بار گناه دیگری را بر ندارد ? وَأَن لَّیسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى و اینکه : برای مردم پاداشی جز آنچه خود کرده اند نیست ? وَأَنَّ سَعْیهُ سَوْفَ یرَى و زودا که کوشش او در نظر آید ثُمَّ یجْزَاهُ الْجَزَاء الْأَوْفَى سپس به او پاداشی تمام دهند وَأَنَّ إِلَى رَبِّكَ الْمُنتَهَى و پایان راه همه ، پروردگار توست وَأَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَأَبْكَى و اوست که می خنداند و می گریاند وَأَنَّهُ هُوَ أَمَاتَ وَأَحْیا و اوست که می میراند و زنده می کند وَأَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَینِ الذَّكَرَ وَالْأُنثَى و اوست که جفتهای نر و ماده را آفریده است ، مِن نُّطْفَةٍ إِذَا تُمْنَى از نطفه ، آنگاه که در، رحم ریخته می شود وَأَنَّ عَلَیهِ النَّشْأَةَ الْأُخْرَى و بر خداوند است که آن را بار دیگر زنده کند وَأَنَّهُ هُوَ أَغْنَى وَأَقْنَى و اوست که بی نیاز کند و روزی دهد وَأَنَّهُ هُوَ رَبُّ الشِّعْرَى و اوست پروردگار ستاره شعری وَأَنَّهُ أَهْلَكَ عَادًا الْأُولَى و اوست که عاد ، آن قوم پیشین را هلاک کرد ، وَثَمُودَ فَمَا أَبْقَى و از ثمود هیچ باقی نگذاشت وَقَوْمَ نُوحٍ مِّن قَبْلُ إِنَّهُمْ كَانُوا هُمْ أَظْلَمَ وَأَطْغَى و پیش از آنها قوم نوح را ، که ستمکارتر و سرکش تر بودند ، وَالْمُؤْتَفِكَةَ أَهْوَى و نیز مؤتفکه را نابود کرد فَغَشَّاهَا مَا غَشَّى و فرو پوشید آن قوم را ، هر چه باید فرو پوشد فَبِأَی آلَاء رَبِّكَ تَتَمَارَى پس به کدام یک از نعمتهای پروردگارت شک می کنی ? هَذَا نَذِیرٌ مِّنَ النُّذُرِ الْأُولَى این بیم دهنده ای است همانند بیم دهندگان پیشین أَزِفَتْ الْآزِفَةُ قیامت فرا رسید، لَیسَ لَهَا مِن دُونِ اللَّهِ كَاشِفَةٌ کس جز خداوند آشکارش نکند أَفَمِنْ هَذَا الْحَدِیثِ تَعْجَبُونَ آیا از این سخن در شگفت افتاده اید ? وَتَضْحَكُونَ وَلَا تَبْكُونَ و می خندید و نمی گریید ? وَأَنتُمْ سَامِدُونَ و شما غافل شده اید فَاسْجُدُوا لِلَّهِ وَاعْبُدُوا پس خدا را سجده کنید و او را بپرستید. خداوند متعال می فرماید: « أَفَرَأَیتَ» آیا زشتی حالت کسی را دیده ای که به عبادت پروردگار و یگانه دانستن او مامور شد سپس از آن روی گرداند؟ اگر اندکی بذل و بخشش نماید آن را ادامه نخواهد داد بلکه بخل می ورزد و نمی دهد. چون احسان و نیکوکاری خوی و عادت طبیعی اونیست بلکه طبیعت او چنان است که از عبادت روی می گرداند و بر انجام دادن کار خوب استوار نمی ماند و با وجود این خودش را می ستاید و ادّعای پاک بودن می کند و خودش را در جایی قرار می دهد که خداوند او را در آن مقام قرار نداده است. « أَعِندَهُ عِلْمُ الْغَیبِ فَهُوَ یرَى» آیا او علم غیب دارد پس او دنیای پنهان و غیب را می بیند و از آن خبر میدهد؟ یا اینکه بر خدا دروغ می بندد و به خود جرأت داده تا مرتکب زشتی = روی گرداندن از عبادت، و تعریف و تمجید از خویشتن شده است، همانگونه که این ، حقیقت حالِ چنان کسانی است . چون می داند که علم غیب ندارد و به فرض این که اگر ادّعای علم غیب کند، اخبار قاطعی از علم غیب که پیامبر معصوم(ص) آن را آورده است برخلاف سخن او دلالت می نماید. و این نشانگر باطل بودن سخن اوست. « أَمْ لَمْ ینَبَّأْ بِمَا فِی صُحُفِ مُوسَى؛ وَإِبْرَاهِیمَ الَّذِی وَفَّى» آیا این مدّعی ِ غیب، به آن چه در صحیفه های موسی و ابراهیم بوده است با خبر نشده است؛ ابراهیمی که همه فرامین و دستورات خدا و اصول و فروع دین را انجام داد و از تمامی آزمایش های خداوند سربلند بیرون آمد. و در این صحیفه ها احکام زیادی بوده است که یکی از مهم ترین آن ها عبارت است از آن چه خداوند بیان داشته است که « أَلَّا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى؛ وَأَن لَّیسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى» هیچ کس بار گناه دیگری را بر دوش نمی کشد و انسان جز بهره کارهایی که کرده است بهره و پاداشی ندارد. یعنی هرکس پاداش عمل نیک و بدی که انجام داده است به دست می آورد و عمل و تلاش دیگران به او نمی رسد. و هیچ کس گناه کسی دیگر را بر دوش نمی کشد. « وَأَنَّ سَعْیهُ سَوْفَ یرَى» و این که حاصل تلاش او در آخرت دیده می شود، پس عمل نیکش از عمل بدش جدا ساخته می شود.« ثُمَّ یجْزَاهُ الْجَزَاء الْأَوْفَى» سپس جزایِ کامل عمل به او داده می شود. یعنی پاداش کامل در برابر آن دسته از اعمال نیک که کاملا نیک میباشند. و سزای کامل در برابر آن دسته از اعمال زشت که کاملا زشت هستند. و آن دسته از اعمال نیک و زشتی که به طور کامل نیک و زشت نیستند، پاداشی برحسب نیک و زشت بودنشان دارند؛ پاداش و سزایی که همه مردم به عدالت خداوندی اقرار می نمایند و خداوند را در بر ابر این دادگری می ستایند. حتّی اهل دوزخ وارد جهنّم می شوند و دل هایشان سرشار از ستایش پروردگار می باشد و به کمال حکمت او و بدی خودشان اقرار می نمایند و اعتراف می کنند که آن ها خودشان خویشتن را به چنین جایی رسانده و خود را به بدترین جا وارد کرده اند. کسانی که معتقدند اهدای ثواب عبادات به دیگران خواه مرده باشند یا زنده سودی به آنها نمی رساند، به این آیه استدلال کرده اند:« وَأَن لَّیسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى» آنان می گویند: چون خداوند متعال فرموده است:« وَأَن لَّیسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى» و برای انسان نیست جز آنچه که برایش تلاش کرده است، پس رسیدن محصول تلاش کسی به دیگری منافی این آیه است. امّا این استدلال جای تامّل دارد چون آیه بر این دلالت می نماید که انسان بهره و پاداشی ندارد جز آن چه که خود کرده و برای آن تلاش نموده است، این درست است و اختلاف در آن نیست. امّا بر این دلالت نمی کند که انسان از تلاش و عملکرد کسی دیگر چنان چه کار خودش را به او ببخشد بهره مند نمی شود. همان گونه که انسان چیزی جز دارایی و مالی که تحت تصرف خودش می باشد ، ندارد، ولی از این لازم نمی آید که اگر کسی از مال خودش چیزی را به او بخشید مال او قرار نگیرد. « وَأَنَّ إِلَى رَبِّكَ الْمُنتَهَى» و همانا کاری به سوی او باز می گردند و مردم با زنده شدن پس از مرگ و رستاخیز به سوی پروردگارت بر می گردند و در همه حالات بازگشت به سوی اوست. علم و دانش و حکمت و رحمت و سایر کمالات در نهایت به او منتهی می گردند. « وَأَنَّهُ هُوَ أَضْحَكَ وَأَبْكَى» یعنی و اوست که اسباب خنده و گریه را فراهم آورده است، و آن عبارت از خیر و شرّ و شادی و اندوه است.و او تعالی در این باره حکمت فراوان دارد. « وَأَنَّهُ هُوَ أَمَاتَ وَأَحْیا» و تنها اوست که به وجود می آورد و از میان می برد. و کسی که خلق را به وجود می آورد و آن ها را امر و نهی می کند آنان را پس از مرگشان دوباره زنده خواهد کرد و در برابر کارهایی که در دنیا کرده اند آنان را سزا و جزا خواهد داد.« وَأَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَینِ» و این که اوست که جفت ها را آفریده است. سپس آن را توضیح داد و فرمود:« الذَّكَرَ وَالْأُنثَى» نر و ماده را آفریده است. و این اسم جنس است و شامل همه حیوانات و انسان ها می شود. پس خداوند به تنهایی همه آن ها را آفریده است. « مِن نُّطْفَةٍ إِذَا تُمْنَى» از نطفه ای بدانگاه که در رحم ریخته می شود. و این از بزرگ ترین دلایل کمال قدرت خداوند و یگانه بودن وی در توانمندی است، و این که همه حیوانات کوچک و بزرگ را از آب ناچیزی به وجود آورده، آن گاه آن ها را رشد داده و کامل می گرداند تا سرانجام به رشد مطلوب می رسند سپس ایشان یا به بالاترین مقام ارتقا می یابد و یا به نازل ترین و پست ترین جایگاه فرو می افتد. بنابراین با بیان آفرینش نخستین، بر اعاده آن استدلال نمود و فرمود:« وَأَنَّ عَلَیهِ النَّشْأَةَ الْأُخْرَى» و این که پدید آوردن دوباره بر عهده خداست. پس خداوند مردگان را دوباره از گورها زنده بیرون می آورد و آن ها را برای روز میعاد گردهم می آورد و در برابر نیکی ها و بدی هایی که کرده اند سزا و جزاشان می دهد. « وَأَنَّهُ هُوَ أَغْنَى » و با فراهم آوردن امور زندگی از قبیل تجارت و انواع کسب ها و حرفه ها وغیره بندگان را بی نیاز گردانده است.« وَأَقْنَى» و بندگانش را از انواع اموال و دارایی بهره مند کرده است به گونه ای که آن را دارا می باشند و مالک بسیاری چیزها هستند. و این از نعمت الهی است که به آن ها خبر داده که همه نعمت ها از آن اوست و او باعث می شود تا بندگان او را سپاس گزارند و وی را به یگانگی بپرستند. « وَأَنَّهُ هُوَ رَبُّ الشِّعْرَى» و اوست پروردگار شعری. شعری ستاره ایست که به «الشعری العبور» معروف بود و آن را مرزم نامیده اند. خداوند با آن که پروردگار همه چیز است به طور ویژه بیان کرد که او پروردگار ستاره شعری می باشد. چون این ستاره در ایاّم جاهلّیت پرستش می شد. پس خداوند متعال خبر داد که آن چه آن ها می پرستند خود آفریده شده اند و تحت تدبیر خداوند قرار دارند پس چنین چیزی چگونه می تواند در کنار خداوند معبود قرار داده شود. « وَأَنَّهُ أَهْلَكَ عَادًا الْأُولَى» و این که او عاد نخستین را هلاک کرد. و آن ها قوم عاد علیه السلام بودند، وقتی که هود را تکذیب کردند خداوند آن ها را با تند بادی ویرانگر نابود و هلاک ساخت. « وَثَمُودَ» و ثمود را هلاک کرد. ثمود قوم صالح علیه السلام بودند. خداوند صالح را به سوی ثمود فرستاد پس آن ها او را تکذیب کردند آن گاه خداوند شتر ماده را به عنوان نشانه و معجزه به سوی آن ها فرستاد امّا آن ها شتر را پی زدند و صالح را تکذیب کردند . در نتیجه خداوند آن ها را هلاک و نابود کرد. « فَمَا أَبْقَى» و از آن ها هیچ کسی را باقی نگذاشت بلکه همه آنان را نابود ساخت. « وَقَوْمَ نُوحٍ مِّن قَبْلُ إِنَّهُمْ كَانُوا هُمْ أَظْلَمَ وَأَطْغَى» و نیز قوم نوح را قبل از آنان هلاک کرد و آنان از همه این امّت ها ستمگرتر و سرکش تر بودند . پس خداوند آنان را هلاک کرد و غرق نمود. « وَالْمُؤْتَفِكَةَ» آن ها قوم لوط علیه السلام هستند « أَهْوَى» یعنی خداوند به آن ها عذابی داد که هیچ یک از جهانیان را چنان عذابی نداده است. خداوند شهرهای آنان را زیرو رو کرد و بر آن ها سنگ هایی از گلِ باراند. بنابراین فرمود:« فَغَشَّاهَا مَا غَشَّى» مقدار بزرگی از عذاب دردناک که نمی توان آن را توصیف کرد آن شهر و دیار را فرا گرفت و فرو پوشاند. « فَبِأَی آلَاء رَبِّكَ تَتَمَارَى» پس ای انسان! به کدام یک از نعمت های خداوند و فضل او شک و تردیدی می ورزی؟ چون نعمت های خداوند آشکار هستند و به هیچ صورت تردید و شکّی در آن وجود ندارد. و هر نعمتی که بندگان دارند از جانب خداست و جز خدا هیچ احدی رنج ها را دور نمی کند. « هَذَا نَذِیرٌ مِّنَ النُّذُرِ الْأُولَى» این پیامبر قریشیِ هاشمی، محمّد بن عبدالله(ع) نخستین پیامبر نیست، بلکه پیش از او نیز پیامبرانی آمده اند و به آن چه او به آن دعوت می کند دعوت کرده اند. پس چرا رسالت او مورد انکار قرار می گیرد؟ و با چه دلیلی دعوت او باطل قرار داده می شود؟ آیا اخلاق او همانند اخلاق و رفتار پیامبران بزرگوار نیست؟ مگر او به هر خوبی و خیر دعوت نمی کند و از هر شرّ و بدی نهی نمی کند؟! آیا او قرآن کریمی را که باطل از هیچ سویی به آن راه ندارد نیاورده است؟ قرآنی که از سوی خداوند فرزانه ستوده نازل گردیده است؟! آیا خداوند کسانی را که پیامبران پیش از او تکذیب کرده اند هلاک نکرده است؟ پس چه چیزی عذاب را از کسانی دور می نماید که محمّد سرور پیامبران و پیشوای پرهیزگاران را تکذیب می کنند؟! « أَزِفَتْ الْآزِفَةُ» یعنی قیامت نزدیک شده و وقت آن نزدیک گردیده و علامت های آن آشکار شده است. « لَیسَ لَهَا مِن دُونِ اللَّهِ كَاشِفَةٌ» هرگاه قیامت بیاید و عذابی که به آن ها وعده داده شده است فرا رسد هیچ کس نمی تواند آن را دور کند. سپس کسانی را که منکر رسالت محمّد(ص) هستند و آن چه را که قرآن آورده است تکذیب می کنند تهدید نمود و فرمود:« أَفَمِنْ هَذَا الْحَدِیثِ تَعْجَبُونَ» آیا از این سخن تعجب می کنید؟! یعنی آیا از این سخن که بهترین و برترین و شریف ترین سخن است تعّجب می کنید و آن را امری غیر عادی و غیر طبیعی می دانید که با امور و حقائق معروف و طبیعی مخالف است؟ این از جهالت و گمراهی و عناد آن هاست وگرنه قرآن سخنی است که هرگا بیان شود تصدیق می گردد و هرگاه چیزی بگوید گفته آن قطعی است و شوخی بردار نیست . این قرآن بزرگ اگر بر کوهی نازل شود کوه را از خشیت الهی تکه و پاره خواهد دید. این قرآن افرادی را که دارای شایستگی و صلاح هستند خرد و اندیشه می افزاید و به آن ها ایمان و درستکاری می بخشد . بلکه آن چه که باید از آن تعجّب کرد بی خردی و گمراهی کسی است که از قرآن تعجّب می کند. « وَتَضْحَكُونَ وَلَا تَبْكُونَ» و به آن می خندید و آن را به مسخره می گیرید، با این که انسان ها باید با شنیدن امر و نهی قرآن و گوش فرا دادن به آن به وعده و وعید آن و شنیدن اخبار راست و نیکوی آن متاّثر شوند ودل ها نرم گردند و چشم ها گریان شوند. « وَأَنتُمْ سَامِدُونَ» و شما از آن غافل و بی خبر هستید و از تدّبر و اندیشیدن در آن غافل می باشید و این نشانگر کم خردی و گمرای شماست. پس اگر شما خدا را عبادت می کردید و خشنودی او را در همه حالات طلب می نمودید در این حالت که خردمندان آن را ننگ می دانند قرار نمی گرفتید. بنابراین خداوند متعال فرمود:« فَاسْجُدُوا لِلَّهِ وَاعْبُدُوا» پس برای خدا سجده کنید و او را بندگی نمایید. این که به سجده کردن برای خدا به طور ویژه امر شده دلیلی است بر فضیلت سجده و نشانگر آن است که سجده راز عبادت ومغز آن است، زیرا روح عبادت خشوع و فروتنی برای خداست و سجده بزرگ ترین و بالاترین حالتی است که بنده با آن کرنش و فروتنی می نماید چون دل و جسمش فروتنی می کند و شریف ترین عضو خود را بر زمین و جایی که پا گذاشته می شود می گذارد .سپس به عبادت و بندگی کردن به طور عام فرمان داد که شامل تمام آن کارها و گفته های ظاهری و باطنی می شود که خداوند آن ها را دوست دارد و می پسندد. پایان تفسیر سوره نجم
تفسیر راستین (ترجمه تیسیر الکریم الرحمن)، تألیف:علامه شیخ عبدالرحمن بن ناصر السعدی «رحمه الله» متوفای 1376 هجری قمری (1334هجری شمسی)، ترجمه: محمد گل گمشادزهی مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی islamwebpedia.com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|