|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
قرآن و حدیث>تفسیر قرآن>سوره طور > تفسیر سوره طور از تفسیر راستین ترجمه تیسیر الکریم الرحمن
شماره مقاله : 9449 تعداد مشاهده : 293 تاریخ افزودن مقاله : 17/1/1390
|
تفسیر سوره طور
مکی و 49 آیه است. بسم الله الرحمن الرحیم آیه ی 16-1: وَالطُّورِ قسم به کوه طور ، وَكِتَابٍ مَّسْطُورٍ و قسم به کتاب ، نوشته شده ، فِی رَقٍّ مَّنشُورٍ در صفحه ای گشاده ، وَالْبَیتِ الْمَعْمُورِ و قسم به بیت المعمور ، وَالسَّقْفِ الْمَرْفُوعِ و قسم به این سقف بر افراشته ، وَالْبَحْرِ الْمَسْجُورِ و قسم به ، دریای مالامال ، إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ لَوَاقِعٌ که عذاب پروردگارت واقع شدنی است. مَا لَهُ مِن دَافِعٍ و آن را دفع کننده ای نیست یوْمَ تَمُورُ السَّمَاء مَوْرًا روزی که آسمان سخت بچرخد ، وَتَسِیرُ الْجِبَالُ سَیرًا و کوهها به شتاب روان شوند ، فَوَیلٌ یوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِینَ پس در آن روز ، وای بر تکذیب کنندگان : الَّذِینَ هُمْ فِی خَوْضٍ یلْعَبُونَ آنان که سرگرم کارهای باطل خویشند. یوْمَ یدَعُّونَ إِلَى نَارِ جَهَنَّمَ دَعًّا روزی که آنها را به قهر به جانب جهنم کشند : هَذِهِ النَّارُ الَّتِی كُنتُم بِهَا تُكَذِّبُونَ این است آن آتشی که دروغش می انگاشتید أَفَسِحْرٌ هَذَا أَمْ أَنتُمْ لَا تُبْصِرُونَ آیا این جادوست یا شما نمی بینید ? اصْلَوْهَا فَاصْبِرُوا أَوْ لَا تَصْبِرُوا سَوَاء عَلَیكُمْ إِنَّمَا تُجْزَوْنَ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ به آتش در آیید خواه بر آن صبر، کنید یا صبر نکنید ، تفاوتی نکند شما را در برابر کارهایی که می کرده اید ، کیفر می دهند. خداوند بزرگ به این امور بزرگ که دربرگیرنده ی حکمت های گران قدر است برای اثبات حقّانیت رستاخیز و پاداش پرهیزگاران و سزای تکذیب کنندگان سوگند می خورد. پس به «طور» سوگند خورد و آن کوهی است که خداوند بر بالای آن با موسی بن عمران علیه الصلاة و السلام سخن گفت و به او احکامی را وحی کرد. و این احکام منّتی بر او وامّتش بود و از آیات بزرگ خدا و از نعمت هایش بودند که بندگان نمی توانند ارزش آن را برشمارند. « وَكِتَابٍ مَّسْطُورٍ» و سوگند به کتاب نوشته شده . احتمال دارد که منظور از آن لوح محفوظ باشدکه خداوند در آن همه چیز را نوشته است. و احتمال دارد که منظور از کتاب نوشته شده قرآن کریم باشد که برترین کتاب هاست و خداوند آن را نازل فرموده در حالی که خبر و حکایت پیشنیان و پسینیان را در بردارد و مشتمل بر دانش های گذشتگان و آیندگان است. « فِی رَقٍّ مَّنشُورٍ» در ورقی نوشته شده که آشکار است و بر هیچ عاقل و بیننده ای پوشیده نیست. « وَالْبَیتِ الْمَعْمُورِ» و قسم به خانه آباد و آن خانه ایست که بر بالای آسمان هفتم است و همواره به وسیله فرشتگان بزرگوار آباد می باشد و هر روز هفتاد هزار فرشته وارد آن می شوند و در آن پروردگارشان را بندگی می کنند، هرگاه از آن خارج شود تا روز قیامت نوبت بازگشت به آن ها نمی رسد. و گفته شده که «بیت المعمور» بیت الحرام= کعبه است که با طواف کنندگان و نمازگزاران و با زایرانی که به قصد انجام حج و عمره می ایند در هر وقت آباد است. همان طور که خداوند در آیه ای دیگر به بیت الحرام قسم خورده و می فرماید:« وَهَذا البَلَدِ الأَمیِنِ» و سوگند به این شهر امین. و خانه ای که برترین خانه های زمین است و مردم به قصد انجام حج و عمره که یکی از ارکان اسلام و ارزش های بزرگ آن می باشد به سوی آن می آیند، خانه ای که ابراهیم و اسماعیل آن را ساخته اند و خداوند آن را مایه پاداش و ثواب مردم و محلّی امن قرار داده است. چنین خانه ای سزاوار است که خداوند به آن سوگند بخورد و عظمت شایسته آن را بیان نماید و به حرمت آن سوگند بخورد. « وَالسَّقْفِ الْمَرْفُوعِ» و سوگند به سقف برافراشته، یعنی آسمان که خداوند آن را سقفی برای مخلوقات و زمین قرار داده که زمین روشنایی اش را از آن می گیرد، و مردم با استفاده از علامت ها و نشانه های آن راهیاب می شوند و خداوند باران رحمت و انواع روزی را از آن نازل می کند. « وَالْبَحْرِ الْمَسْجُورِ» و سوگند به دریای سرشار از آب که خداوند آن را پر کرده و از طغیان و جاری شدن بر روی زمین منع کرده است با این که به اقتضای طبیعت می بایست روی زمین را بپوشاند، ولی حکمت خداوند اقتضا نموده است که دریا را از جاری شدن باز دارد تا انواع حیوانات بتوانند روی زمین زندگی نمایند. و گفته شده که «مسجور» به معنی بر افروخته شده می باشد که روز قیامت آب آن به آتش تبدیل می گردد و دریا سراپا آتش می شود و سرشار از انواع عذاب می گردد. چیزهایی که خداوند به آن سوگند خورده است بر این دلالت می نمایند که این ها از نشانه های خدا هستند و دلایل یگانگی و توانمندی او می باشند. و دلایلی بر این هستند که او می تواند مردگان را زنده نماید. پس فرمود:« إِنَّ عَذَابَ رَبِّكَ لَوَاقِعٌ» قطعا عذاب پروردگارت واقع می شود و خداوند خلاف وعده نمی کند. « مَا لَهُ مِن دَافِعٍ» باز دارنده ای برای عذاب خدا و جود ندارد که از آن جلوگیری کند چون هیچ چیزی بر قدرت خداوند چیره نمی گردد و هیچ فرار کننده ای از دست او در نمی رود. سپس وصف و حالت آن روز را بیان کرد که عذاب در آن واقع می شود، پس فرمود:« یوْمَ تَمُورُ السَّمَاء مَوْرًا» روزی که آسمان به چرخش و تکان و جنبش در می آید و آشفتگی و لرزش آن ادامه می یابد. « وَتَسِیرُ الْجِبَالُ سَیرًا » و کوه ها از جاهایشان برکنده می شوند و همانند ابرها به حرکت در آمده و مانند پنبه حلّاجی شده به رنگ های مختلف درمی آیند، سپس پراکنده می گردند و همه این ها به خاطر وحشت روز قیامت است. سپ انسان ضعیف در آن روز چگونه خواهد بود؟! « فَوَیلٌ یوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِینَ» ویل کلمه ایست که هر نوع عذاب و غم و اندوه و ترسی را شامل می شود. در آن روز تکذیب کنندگان به همه این ها گرفتار می شوند. سپس حالت تکذیب کنندگان را بیان کرد؛ کسانی که به سبب تکذیب حق سزاوار ویل گشته اند، پس فرمود:« الَّذِینَ هُمْ فِی خَوْضٍ یلْعَبُونَ» کسانی که سرگرم کارهای باطل خود هستند و دانش و پژوهش آن ها علوم زیانباری است که تکذیب حق و تصدیق باطل را در بردارد. و اعمال و کارهایشان کارهای جاهلان و بی خردان است. به خلاف آن چه اهل تصدیق و ایمان بر آن ها هستند که علومشان مفید و کارهایشان شایسته است. « یوْمَ یدَعُّونَ إِلَى نَارِ جَهَنَّمَ دَعًّا» روزی که با قهر و خشونت به سوی آتش جهنّم برده شده و بر چهره هایشان کشانده می شوند و با لومه و سرزنش به آن ها گفته می شود: « هَذِهِ النَّارُ الَّتِی كُنتُم بِهَا تُكَذِّبُونَ» این همان آتشی است که آن را دروغ می پنداشتید پس امروز بچشید عذاب همیشگی را؛ عذابی که مقدار و حالت آن را کسی جز خدا نمی داند. « أَفَسِحْرٌ هَذَا أَمْ أَنتُمْ لَا تُبْصِرُونَ» آیا این جادو است یا این که شما نمی بینید؟ احتمال دارد که اشاره به آتش و عذاب باشد. همان طور که سیاق آیات بر همین دلالت می کند. یعنی وقتی آن ها آتش و عذاب را ببینند به صورت توبیخ به آن ها گفته می شود: « آیا این جادویی است که حقیقت ندارد حال آن که آن را دیده اید، یا این که در دنیا نمی توانستید ببینید؟» یعنی بینش و دانش نداشتید بلکه به این چیز جاهل و ناآگاه بودید و حجّت بر شما اقامه نشده است؟ و پاسخ منتفی بودن هر دو چیز است. امّا سحر و جادو آشکار است که قرآن راست ترین کلام سات و از همه جهات با جادو متضاد است. و امّا این که آن ها بینش و دانش نداشتند مسئله برخلاف این است بلکه خداوند حجّت را بر آن ها اقامه نمود و پیامبران آنها را فرا خواندند تا به این روز ایمان بیاورند . و دلایل و حجّت هایی بر آن اقامه شد که آن را از بزرگترین امور مدّلل و واضح قرار می دهد. و احتمال دارد که « اصْلَوْهَا» وارد آن شوید به صورتی که شما را از هر سو در بر می گیرد و بدن هایتان را می پوشاند و آتش به دل هایتان می رسد. « فَاصْبِرُوا أَوْ لَا تَصْبِرُوا سَوَاء عَلَیكُمْ» چه شکیبایی کنید چه بیتابی نمایید برایتان یکسان است. یعنی شکیبایی ورزیدنتان در برابر آتش فایده ای ندارد و برخی از شما در کنار برخی دیگر احساس آرامش نخواهد کرد، و عذاب از شما کاسته نخواهد شد و این عذاب از چیزهایی نیست که هرگاه بنده بر آن شکیبایی بورزد سختی و مشقّت آن آسان شود. و آن ها به سبب اعمال ناپاکشان به چنین عذابی گرفتار شده اند، بنابراین فرمود:« إِنَّمَا تُجْزَوْنَ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ» تنها برابر کارهایی که خودتان کرده اید کیفر داده می شوید. آیه ی 20-17: إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَنَعِیمٍ پرهیزگاران در بهشتها و نعمتند. فَاكِهِینَ بِمَا آتَاهُمْ رَبُّهُمْ وَوَقَاهُمْ رَبُّهُمْ عَذَابَ الْجَحِیمِ؛ از آنچه پروردگارشان به آنها داده است شادمانند ، و خدا آنها را از عذاب جهنم نگه داشته است. كُلُوا وَاشْرَبُوا هَنِیئًا بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ به پاداش کارهایی که کرده اید بخورید و بیاشامید گوارایتان باد. مُتَّكِئِینَ عَلَى سُرُرٍ مَّصْفُوفَةٍ وَزَوَّجْنَاهُم بِحُورٍ عِینٍ بر آن تختهای کنار هم چیده ، تکیه می زنند حوریان را همسرشان می ، گردانیم. وقتی کیفر تکذیب کنندگان را بیان کرد، نعمت پرهیزگاران را نیزذکر نمود تا هم تشویق کرده باشد و هم بیم داده باشد و دل ها در میان ترس و امید به سر ببرند. پس فرمود:« إِنَّ الْمُتَّقِینَ» بی گمان کسانی که با انجام دادن دستورات و پرهیز از منهّیات از خشم وناخشنودی و عذاب خداوند پروا داشته و پرهیز نموده اند، « فِی جَنَّاتٍ» در باغ هایی هستند که درختان پرشکوفه و نهرهای خروشان و منظره های شگفت انگیز و منزل های آراسته آن باغ ها را فرا گرفته اند. « وَنَعِیمٍ» و در ناز و نعمت هستند. و این شامل نعمت های قلبی و روحی و بدنی می باشد. « فَاكِهِینَ بِمَا آتَاهُمْ رَبُّهُمْ» از آن چه پروردگارشان به آنان داده شاد و خوشحالند و با شادی و لذّت از آن بهره می برند و از نعمت های وصف ناپذیری که خداوند به آن ها داده خوشحالند و هیچ کس نمی داندکه چه نعمت های لذّت بخشی برای وی پنهان شده است. « وَوَقَاهُمْ رَبُّهُمْ عَذَابَ الْجَحِیمِ» و خداوند آنان را از عذاب دوزخ محفوظ داشته است. پس هر آن چه را که دوست داشتنی است به آن ها داده است و از آن چه مایه ترس و وحشت است آنان را نجات داده است، چون کارهایی کرده اند که خداوند دوست داشته است، و از آن چه خدا را ناخشنود می کند پرهیز کرده اند. « كُلُوا وَاشْرَبُوا» و از انواع خوردنیها و نوشیدنی ها که دوست دارید بخورید و بیاشامید، « هَنِیئًا» و نوش و گواریتان باد. « بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ» آن چه بدان دست یافته اید به سبب کارهای نیک و گفته های خوبتان است که انجام داده اید. « مُتَّكِئِینَ عَلَى سُرُرٍ مَّصْفُوفَةٍ» آنان با راحتی و آرامش بر تخت هایی که با انواع پرده ها آراسته شده اند و در کنار هم قرار گرفته اند تکیه می زنند. و خداوند تخت ها را این گونه توصیف نمود که در کنار هم و ردیف هستند. تا بر کثرت آن و ترتیب زیبایشان دلالت نماید و نشانگر آن باشد که آن ها گردهم می آیند و با مهربانی و شادی زندگی می کنند. پس وقتی از نعمت های قلبی و روحی و جسمی برخودار شدند، آن گونه که در تصوّر هیچ انسانی نمی گنجد، خوردنی های لذیذ و نوشیدنی های گوارا و مجالس زیبا که به دل هیچ انسانی خطور نمی کند، بهره مند شدن از زنانی باقی می ماند که شادی جز با آن ها کامل نمی شود. پس خداوند متعال بیان کرد آن ها همسرانی دارند که از نظر هیئت و آفرینش و اخلاق از همه زن ها کامل تر می باشند. بنابراین فرمود:« وَزَوَّجْنَاهُم بِحُورٍ عِینٍ» و حورهای درشت چشم را به همسری آنان در می آوریم و آن ها زنانی هستند که از زیبایی ظاهری برخوردار هستند و هم دارای اخلاق خوب می باشند که این باعث می شود بینندگان از زیبایی آن ها به حیرت بیافتند و عقل های جهانیان را بربایند و نزدیک است که دل ها از اشتیاق و علاقه به سوی آن ها پر بگشایند. «عِین» یعنی درشت چشم ، حورهایی که چشم هایی دلکش دارند که سیاهی و سفیدی آن بسیار زیباست. آیه ی 28-21: وَالَّذِینَ آمَنُوا وَاتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّیتُهُم بِإِیمَانٍ أَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّیتَهُمْ وَمَا أَلَتْنَاهُم مِّنْ عَمَلِهِم مِّن شَیءٍ كُلُّ امْرِئٍ بِمَا كَسَبَ رَهِینٌ کسانی که خود ایمان آوردند و فرزندانشان در ایمان ، پیرویشان کردند فرزندانشان را به آنها ملحق می کنیم و از پاداش عملشان هیچ نمی کاهیم که هر کسی در گرو کار خویشتن است. وَأَمْدَدْنَاهُم بِفَاكِهَةٍ وَلَحْمٍ مِّمَّا یشْتَهُونَ و پیوسته از هر گونه که بخواهند ، میوه و گوشت ، عطایشان می کنیم. یتَنَازَعُونَ فِیهَا كَأْسًا لَّا لَغْوٌ فِیهَا وَلَا تَأْثِیمٌ در آنجا جام می دهند و جام می ستانند ، که در آن نه سخن بیهوده باشد و نه ارتکاب گناه. وَیطُوفُ عَلَیهِمْ غِلْمَانٌ لَّهُمْ كَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَّكْنُونٌ غلامانشان چون مروارید پنهان در صدف ، به گردشان می چرخند. وَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ یتَسَاءلُونَ پرسش کنان روی به یکدیگر می کنند ، قَالُوا إِنَّا كُنَّا قَبْلُ فِی أَهْلِنَا مُشْفِقِینَ می گویند : پیش از این در میان ، کسانمان ، تنها ما از خدا می ترسیدیم. فَمَنَّ اللَّهُ عَلَینَا وَوَقَانَا عَذَابَ السَّمُومِ پس خدا بر ما منت نهاد و ما را از عذاب سموم نگه داشت. إِنَّا كُنَّا مِن قَبْلُ نَدْعُوهُ إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحِیمُ ما پیش از این او را می خواندیم ، که او احسان کننده و مهربان است. این از کمال نعمت بهشت است که خداوند فرزندان اهل بهشت را به خودشان ملحق می گرداند، فرزندانی که در ایمان آوردن از پدران خود پیروی کرده اند، یعنی به واسطه ی ایمانی که از پدرانشان صادر شده به آنان ملحق شده اند، پس اگر پیروی نمودنشان به سبب ایمانی باشد که از خودشان صادر شده باشد به طریق اولی آنان به پدرانشان ملحق میشوند. پس خداوند آن ها را در بهشت به پدرانشان ملحق می گرداند و به مقام و منزلت آنان می رساند، گرچه آن ها به وسیله عمل و کردار خود به آن مقامات نرسند، و این کار را به پاداش پدرانشان انجام می دهند تا ثوابشان بیش تر گردد. با وجود این خداوند چیزی از اعمالشان را نمی کاهد. ممکن است کسی گمان ببرد که اهل دوزخ نیز چنین هستند و خداوند فرزندانشان را به آن ها ملحق می نماید . بنابراین خداوند خبر داد که حکم هر دو سرا بهشت و جهّنم یکی نیست چرا که دوزخ سرای عدالت است. و از جمله عدالت الهی این است که هیچ کس را بدون گناه عذاب نمی دهد، بنابراین فرمود:« كُلُّ امْرِئٍ بِمَا كَسَبَ رَهِینٌ » هرکس در گروه عمل خود است. پس هیچ کس بار گناه دیگری را بر دوش نمی کشد و بار گناه هیچ کسی بر دوش کسی دیگر گذاشته نمی شود. و این جمله ای معترضه است و یکی از فواید آن، این است که توّهم مذکور را رفع می نماید. « وَأَمْدَدْنَاهُم» و همواره از فضل گسترده و روزی فراگیر خودمان به اهل بهشت می رسانیم. « بِفَاكِهَةٍ» هر میوه ای از انگور، انار، سیب و انواع میوه های لذیذی که بخواهند به آنان می دهیم، و میوه هایی دیگر اضافه بر آن چه می خورند. « وَلَحْمٍ مِّمَّا یشْتَهُونَ» و هرگوشتی که بخواهند از گوشت های پرندگان و غیره به آن ها می دهیم. « یتَنَازَعُونَ فِیهَا كَأْسًا» و در بهشت جامی را از دست یکدیگر می گیرند یعنی جام های شراب را از دست یکدیگر می گیرند و به هم دیگر می دهند و نوجوانان، شراب را با لیوان ها و پارچ ها بر آن ها می گردانند.« لَّا لَغْوٌ فِیهَا وَلَا تَأْثِیمٌ» در بهشت سخنی بیهوده و گفتاری که فایده ای ندارد و آن چه که در آن گناه است وجود ندارد، و هرگاه این دو چیز وجود نداشته باشند چیزسومی محقّق می شود و آن این که سخن آن ها در بهشت سلام و پاکیزگی است که جان ها را شاد می نماید و دل ها را خوشحال می گرداند. آنان به بهترین صورت با هم دیگر همنشینی می نمایند و از پروردگارشان فقط چیزهایی می شنوند که آن ها را مسرور می گرداند. و این بیانگر آن است که خداونداز آن ها راضی است و آن ها را دوست دارد. « وَیطُوفُ عَلَیهِمْ غِلْمَانٌ لَّهُمْ كَأَنَّهُمْ لُؤْلُؤٌ مَّكْنُونٌ» و نوجوانانی که خدمتگزار ایشان هستند پیوسته گرداگرد آنان در چرخش و گردشند و از بس که زیبا هستند گویا مرواریدهای پنهانِ در صدف هستند و برای خدمتگزاری آنان و انجام دادن کارهایشان پیرامون آن ها رفت و آمد می کنند. و این نشانگر آن است که آنان از نعمت های فراوانی برخوردارند، و دالّ بر کمال آسایش آنان میباشد. « وَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ یتَسَاءلُونَ» و روی به هم دیگر می کنند و در مورد امور دنیا و احوال آن از یکدیگر پرسش می کنند. « قَالُوا» در رابطه با آن چه که آن ها را به این شادی و سرور رسانده است می گویند:« إِنَّا كُنَّا قَبْلُ فِی أَهْلِنَا مُشْفِقِینَ» ما پیش از این در دنیا در میان خانواده هایمان بیمناک بودیم، پس از ترس و بیم خداوند گناهان را ترک نمودیم و به سبب آن به اصلاح عیب هایمان پرداختیم . « فَمَنَّ اللَّهُ عَلَینَا» خداوند با هدایت و توفیق دادن به ما بر ما منّت گذارد. « وَوَقَانَا عَذَابَ السَّمُومِ» و ما را از عذاب سوزان و بسیار داغ حفظ کرد. « إِنَّا كُنَّا مِن قَبْلُ نَدْعُوهُ» همانا ما پیش از این او را به فریاد می خواندیم که ما را از عذاب شعله ور دوزخ دور بدارد و به سرای نعمت برساند. این به فریاد خواندن شامل دعای عبادت و خواستن است. یعنی همواره با انجام انواع عبادت ها به او تقّرب می جستیم و در همه اوقات او را به فریاد می خواندیم. « إِنَّهُ هُوَ الْبَرُّ الرَّحِیمُ» بی گمان او نیکوکار مهربان است. از جمله نیکی و مهربانی اش به ما این است که از ما خشنود گردید و ما را وارد بهشت گرداند و از ناخشنودی خویش و عذاب جهنّم نجات داد. آیه ی 43-29: فَذَكِّرْ فَمَا أَنتَ بِنِعْمَتِ رَبِّكَ بِكَاهِنٍ وَلَا مَجْنُونٍ پندشان ده ، که تو به برکت نعمت پروردگارت نه کاهن هستی و نه مجنون . أَمْ یقُولُونَ شَاعِرٌ نَّتَرَبَّصُ بِهِ رَیبَ الْمَنُونِ یا می گویند : شاعری است و ما برای وی منتظر حوادث روزگاریم. قُلْ تَرَبَّصُوا فَإِنِّی مَعَكُم مِّنَ الْمُتَرَبِّصِینَ بگو : شما منتظر بمانید که من نیز با شما انتظار می کشم. أَمْ تَأْمُرُهُمْ أَحْلَامُهُم بِهَذَا أَمْ هُمْ قَوْمٌ طَاغُونَ آیا آنان را رویاهایشان به این پندارها کشانده یا خود مردمی طاغی هستند، أَمْ یقُولُونَ تَقَوَّلَهُ بَل لَّا یؤْمِنُونَ یا می گویند : قرآن را خود ساخته است نه ، آنها ایمان نمی آورند. فَلْیأْتُوا بِحَدِیثٍ مِّثْلِهِ إِن كَانُوا صَادِقِینَ اگر راست می گویند ، سخنی مانند آن بیاورند. أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَیرِ شَیءٍ أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ آیا بی هیچ خالقی پدید آمده اند یا خود خالق خویشند ? أَمْ خَلَقُوا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بَل لَّا یوقِنُونَ یا آسمانها و زمین را خلق کرده اند ? نه ، به یقین نرسیده اند. أَمْ عِندَهُمْ خَزَائِنُ رَبِّكَ أَمْ هُمُ الْمُصَیطِرُونَ یا خزاین پروردگارت نزد آنهاست ? یا بر چیزی تسلطیافته اند ? أَمْ لَهُمْ سُلَّمٌ یسْتَمِعُونَ فِیهِ فَلْیأْتِ مُسْتَمِعُهُم بِسُلْطَانٍ مُّبِینٍ یا نردبامی دارند که از آن بالا می روند و گوش فرا می دهند ? پس آنکه ، گوش فرا داده حجتی آشکار بیاورد. أَمْ لَهُ الْبَنَاتُ وَلَكُمُ الْبَنُونَ؛ یا خداوند را دختران است و شما را پسران ? أَمْ تَسْأَلُهُمْ أَجْرًا فَهُم مِّن مَّغْرَمٍ مُّثْقَلُونَ یا از آنها مزدی می طلبی و پرداخت غرامت بر آنها دشوار است ? أَمْ عِندَهُمُ الْغَیبُ فَهُمْ یكْتُبُونَ یا علم غیب می دانند و می نویسند ? أَمْ یرِیدُونَ كَیدًا فَالَّذِینَ كَفَرُوا هُمُ الْمَكِیدُونَ یا می خواهند حیلتی کنند ? اما کافران خود به حیلت گرفتارند. أَمْ لَهُمْ إِلَهٌ غَیرُ اللَّهِ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یشْرِكُونَ یا آنها را خدایی است جز خدای یکتا ? منزه است خدای یکتا از هر چه شریکش می سازند. خداوند متعال به پیامبرش (ص) فرمان می دهد به همه مردم اعم از مسلمان و کافر پند و اندرز بدهد تا حجّت خدا بر ستمگران اقامه شود، و توفیق یافتگان به سبب اندرز او هدایت شوند. و به پیامبر فرمان می دهد که به گفته های تکذیب کنندگان و اذیّت و آزار و سخنانی که به وسیله آن مردم را از اطاعت پیامبر باز می دارند توّجه نکند. آن ها سخنانی درباره پیامبر می گویند که خودشان می دانند او دورترین مردم از این چیزهاست .بنابراین هر نقصی را که مشرکین پیامبر را بدان متّهم می نمایند از او نفی نمود و فرمود:« فَمَا أَنتَ بِنِعْمَتِ رَبِّكَ بِكَاهِنٍ» تو به فضل و لطف پروردگارت کاهن نیستی . کاهن کسی است که جنّی نزد اومی آید و از خبرهای غیبی به او می رساند و یک سخن راست را با صد دروغ در می آمیزد . « وَلَا مَجْنُونٍ» ودیوانه نیستی، و فاقد عقل نمی باشی، بلکه از همه مردم عقلت کامل تر است و از همه ، از شیاطین دورتر هستی و از همه مردم راستگوتر و کامل تر و بزرگوارتر می باشی. « أَمْ یقُولُونَ شَاعِرٌ» و گاهی درباره او می گویند:شاعری است که شعر می سرای در حالیکه خداوند می فرماید:« وَمَا عَلَّمنَهُ الشِعرَ وَمَا یَنبَغَی لَهُ» و شعر را به او نیاموخته ایم و نه شعر سرایی سزاوار اوست .« نَّتَرَبَّصُ بِهِ رَیبَ الْمَنُونِ» منتظر مرگ او هستیم، پس وقتی بمیرد کارش تمام می شود و از دست او راحت می شویم. «قُل» در پاسخ یاوه سرایی شان بگو: « تَرَبَّصُوا» منتظر مرگ باشید، « فَإِنِّی مَعَكُم مِّنَ الْمُتَرَبِّصِینَ»بی گمان من منتظرم تا خداوند شما را به عذابی از سوی خود یا به عذابی به وسیله ما گرفتار نماید. « أَمْ تَأْمُرُهُمْ أَحْلَامُهُم بِهَذَا» آیا این تکذیب و سخنانی که درباره تو گفته اند از خرد و عقل هایشان برآمده است؟ اگر چنین است چه بدعقل و خردی دارند، زیرا عاقل ترین انسان را دیوان قرار داده و راست ترین سخن و حق ترین سخن را دروغ و باطل انگاشته اند. قطعا دیوانگان نیز از داشتن چنین خردی دور هستند.« أَمْ هُمْ قَوْمٌ طَاغُونَ» یا ستمگری و سرکشی شان، آن ها را به گفتن چنین سخنانی واداشته است؟! و واقعیت همین است و سرکشی حدّی ندارد که بر آن توقّف نمایند پس، از فرد سرکش و کسی که از حدّ تجاوز کرده است هر سخن و کاری برمی آید. « أَمْ یقُولُونَ تَقَوَّلَهُ» آیا می گویند: محمّد قرآن را از پیش خود ساخته است؟!« بَل لَّا یؤْمِنُونَ» بلکه ایمان نمی آورند، و اگر ایمان می آوردند چنین سخنانی نمی گفتند. « فَلْیأْتُوا بِحَدِیثٍ مِّثْلِهِ إِن كَانُوا صَادِقِینَ» یعنی اگر راست می گویید که او قرآن را از پیش خود ساخته است، شما هم عرب شیوا زبان و فصیح و بلیغ هستیدو قرآن شما را به مبارزه طلبیده که هم چون آن را بیاورید. پس همانند آن را بیاورید، آن گاه مخالفت شما درست خواهد بود، وگرنه به صداقت و راست بودن آن اقرار کنید، پس اگر شما وهمه انسان ها و جن ها جمع شوند نخواهند توانست همانند قرآن را بیاورید. بنابراین در میان دو چیز قرار دارید یا به آن ایمان می آورید و به رهنمود آن اقتدا می کنید و یا دشمنی می ورزید و از باطلی که از بطلان آن آگاه هستید پیروی می نمایید. « أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَیرِ شَیءٍ أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ» این استدلال علیه آن هاست با امری که آنان را ناچار می سازد که یا در برابر حق تسلیم شوند و یا از مقتضای عقل و دین بیرون روند. و بیان آن امر این است که آن ها یگانگی خداوند را انکار می کنند و پیامبرش را تکذیب می نمایند و این مستلزم آن است که آن ها منکر آنند که خداوند آن ها را آفریده است، و عقلا و شرعا ثابت است که حقیقت این قضیه از یکی از این سه حالت خالی نیست: یا این که آن ها بدون هیچ آفریدگاری آفریده شده اند و این محال و غیرممکن است. و یا این که خودشان خویشتن را آفریده اند که این هم محال و غیرممکن است، چون تصوّر نمی شود که کسی خودش را پدید بیاورد. وقتی این دو امر باطل باشند و ناممکن بودنشان روشن گردد حالت سوم ثابت و مقّرر می گردد و آن این که خداوند آن ها را آفریده است. بنابراین معبود به حق تنها خداوند است که عبادت سزاوار هیچ کسی جز او نیست. « أَمْ خَلَقُوا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ» آیا آسمان ها و زمین را آفریده اند؟ این استفهامی است که بر تاکید نفی دلالت می کند. یعنی آن ها آسمان ها و زمین را نیافریده اند تا شریکان خدا باشند و این چیزی بسیار واضح است.« بَل لَّا یوقِنُونَ» بلکه تکذیب کنندگان دارای آن چنان علم کافی و یقینی نیستند که به سبب آن از دلایل شرعی و عقلی استفاده ببرند. « أَمْ عِندَهُمْ خَزَائِنُ رَبِّكَ» آیا خزانه ها و گنجینه های رحمت پروردگارت در اختیار این تکذیب کنندگان است که هرکس را بخواهند بدهند و هرکس را بخواهند محروم نمایند؟ یعنی به این خاطر اجازه نمی دهند که خداوند نّبوت را به بنده و پیامبرش محمّد(ص) بدهد که گویا آن ها سرپرستان گنجینه های رحمت خداوند هستند، در حالی که آن ها بسیار حقیرتر و خوارتر از این می باشند که چنین چیزی در اختیارشان باشد. پس آن ها سود و زیان و مرگ و زندگی خودشان را نیز در اختیار ندارند « أَهُم یَقسِمُونَ رَحمَتَ رَبِّکَ نَحنُ قَسَمنَا بَینَهُم مَّعِیشَتَهُم فِی الحَیوةِ الدُّنیَا» آیا آن ها رحمت پروردگارت را تقسیم می کنند؟ ما زندگی شان را در دنیا میان آن ها تقسیم کرده ایم.« أَمْ هُمُ الْمُصَیطِرُونَ» یا این که آن ها بر خلق خدا و ملک الهی چیره و مسلّط هستند؟ چنین نیست، بلکه آنان عاجز و نیازمندند. « أَمْ لَهُمْ سُلَّمٌ یسْتَمِعُونَ فِیهِ» آیا آن ها از غیب اطلاعی دارند و یا به ملکوت اعلی بالا می روند و گوش فرا می دهند آن گاه از چیزهایی خبر می دهند که غیر از ایشان کسی دیگر آن را نمی داند؟« فَلْیأْتِ مُسْتَمِعُهُم بِسُلْطَانٍ مُّبِینٍ» پس گوش فرا دهنده ایشان که مدّعی چنین چیزی است باید دلیلی آشکار بیاورد، و از کجا می تواند دلیلی ارائه بدهد؟ زیرا خداوند دانای پنهان و پیداست و او هیچ کسی را از غیب آگاه نمی کند مگر پیامبری را، که به آن چه بخواهد او را آگاه می نماید. پس اگر محمّد(ص) که برترین پیامبران و داناترین و پیشوای آنان است و به توحید خداوند و وعید الهی و دیگر اخبار راستین خبر داده، با این حال چیزی جز آن چه خداوند به او آموخته است نمی داند، و تکذیب کنندگان اهل ضلالت و سرکشی و جهالت باشند، کدام یک از این دو مُخبر سزاوار آن است که خبرش قبول گردد؟! به ویژه این که پیامبر برای اثبات آن چه از آن خبر داده دلایل و حجّت هایی اقامه نموده است که باعث یقین قطعی می گردند، و آن ها بر آن چه ادّعا کرده اند شبهه ای مطرح نکرده اند، گذشته از این که دلیلی ارائه داده باشند. « أَمْ لَهُ الْبَنَاتُ وَلَكُمُ الْبَنُونَ» آیا آن گونه که ادعا نموده اید پسران سهم او هستند و دختران سهم شما؟! پس شما دو امر ممنوع را اعلام می دارید: یکی این که برای خداوند فرزند مقّرر می دارید و ناقص ترین نوع آن را برای خدا مقّرر می دارید! پس آیا طعنه ای بزرگ تر از این به خدا وجود دارد؟ « أَمْ تَسْأَلُهُمْ أَجْرًا» یا این که ای پیامبر! در مقابل تبلیغ رسالت از آن ها مزد و پاداشی می طلبی؟!« فَهُم مِّن مَّغْرَمٍ مُّثْقَلُونَ» که همچون بار گرانی بر دوش آنان سنگینی می کند و آنان از تاوان آن گرانبارند؟ چنین نیست، بلکه تو علاقمند هستی که بدون هیچ مزد و پاداشی آن ها را تعلیم دهی، و حاضر هستی که اموال هنگفتی خرج کنی تا آن ها رسالت تو را بپذیرند و دعوت تو را لبیک گویند. و به « مولفة القلوب» اموالی می دهی تا دل هایشان را به دست آوری و علم و ایمان در دل هایشان جای بگیرد. « أَمْ عِندَهُمُ الْغَیبُ فَهُمْ یكْتُبُونَ» آیا نزد خود علم غیب دارند، پس آن ها امور غیبی را می نویسند، در نتیجه به اموری از غیب اطلاع یافته اند که پیامبر خدا از آن اطلاع نیافته است؟! آن گاه با علمی از غیب که دارند با او به مخالفت برخاسته اند؟ معلوم است که آن ها ملّتی بی سواد و جاهل و گمراه هستند، و علم و دانش پیامبر از دیگران بیش تر است، و خداوند از غیب او را به چیزهای آگاه کرده است که هیچ یک از خلق خدا از آن اطلاع نیافته اند. و این ها همه راه های نقلی و عقلی هستند که بر فساد گفته هایشان دلالت می نماید و این راه ها بطلان سخن آن ها را به بهترین و واضح ترین شیوه ترسیم می نماید.« أَمْ یرِیدُونَ» آیا آن ها می خواهند با عیب جویی از تو و از آن چه آورده ای، « کَیدَاَ» نیرنگی بزنند تا به وسیله آن دین تو را باطل کرده و کارت را نابود نمایند؟« فَالَّذِینَ كَفَرُوا هُمُ الْمَكِیدُونَ» پس مکر و نیرنگ کافران به خودشان بر می گردد و زیان آن به سوی خودشان باز خواهند گشت. و خداوند چنین نمود و کافران هر چقدر توانستند حیله ومکر ورزیدند امّا خداوند پیامبرش را بر آن ها پیروز گرداند و دینش را چیره نمود و آن ها را خوار و ذلیل گرداند. « أَمْ لَهُمْ إِلَهٌ غَیرُ اللَّهِ» آیا آنان معبودی جز خداوند دارند؟! آیا غیر از الله معبود دیگری دارند که به سود و نفع او امیدوار باشند و از زیان او بیم داشته باشند؟! « سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یشْرِكُونَ» پاک و منّزه است خداوند از آن چه شرک می ورزند. پس او هیچ شریکی در فرمانروایی ندارد، و هیچ شریکی در یگانگی و عبادت ندارد. ومقصود از کلامی که آورده شده همین است. یعنی باطل بودن پرستش معبودهای غیر از الله و بیان فساد آن با این دلایل قطعی گردید. و آن چه مشرکان بر آن هستند باطل می باشد و کسی که سزاوار است که پرستش گردد و برایش نماز گزارده شود و سجده برده شود و دعای عبادت و دعای خواستن خاص او باشد خداوند است که معبود به حق است واسماء و صفات او کامل هستند، و صفت های نیکوی زیادی دارد و کارهای زیبای زیادی انجام داده است. پس دارای شکوه و بزرگی و قدرتی است که شکست نمی خورد؛ یگانه و یکتاست و آن قدر والا است که برای رفع نیازها به او روی آورده می شود. پس بزرگ و ستوده و بزرگوار است خداوند قادر و دانا. آیه ی 46-44: وَإِن یرَوْا كِسْفًا مِّنَ السَّمَاء سَاقِطًا یقُولُوا سَحَابٌ مَّرْكُومٌ اگر بنگرند که قطعه ای از آسمان فرو می افتد ، می گویند : ابری است متراکم فَذَرْهُمْ حَتَّى یلَاقُوا یوْمَهُمُ الَّذِی فِیهِ یصْعَقُونَ پس آنها را واگذار تا روزی را که در آن به هلاکت می رسند بنگرند. یوْمَ لَا یغْنِی عَنْهُمْ كَیدُهُمْ شَیئًا وَلَا هُمْ ینصَرُونَ روزی که مکرشان هیچ به حالشان سود نکند و کس به یاریشان برنخیزد. خداوند در بیان این که مشرکان تکذیب کننده حق از حقیقت روی برتافته اند وبه باطل روی آورده اند می فرماید: اگر هر دلیلی برای اثبات حق آورده شود آن ها از حق پیروی نخواهند کرد و با آن ها به مخالفت برخواهند خواست.« وَإِن یرَوْا كِسْفًا مِّنَ السَّمَاء سَاقِطًا» و اگر از آسمان از ن شانه های روشن پاره و تکّه بزرگی از عذاب بر آنان بیافتد. « یقُولُوا سَحَابٌ مَّرْكُومٌ» می گویند : این ابری است که به طور طبیعی روی هم انباشته شده است. یعنی به نشانه هایی که می بینند توجّه نمی کنند و از آن درس عبرت نمی آموزند. و این ها جز عذاب و شکنجه علاجی ندارند بنابراین فرمود:« فَذَرْهُمْ حَتَّى یلَاقُوا یوْمَهُمُ الَّذِی فِیهِ یصْعَقُونَ» آنان را به حال خود واگذار تا به آن روزی برسند که در آن بیهوش می شوند و آن، روز قیامت است که در آن به عذابی گرفتار می شوند که اندازه و مقدار آن قابل توصیف نیست. « یوْمَ لَا یغْنِی عَنْهُمْ كَیدُهُمْ شَیئًا» روزی که نیرنگشان کمترین سودی به حالشان نخواهد داشت و کمترین چیزی از عذاب خدا را از آن ها دور نمی کند. گرچه در دنیا نیرنگی می ورزند که به وسیله آن اندک زمانی زندگی می کنند. پس در روز قیامت نیرنگ و توطئه آن ها نابود می گردد و تلاش هایشان باطل خواهد شد و از عذاب خدا رهایی نمی یابند. « وَلَا هُمْ ینصَرُونَ» و آنان یاری نمی شوند. آیه ی 49-47: وَإِنَّ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا عَذَابًا دُونَ ذَلِكَ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا یعْلَمُونَ برای کسانی که ستم می کنند ، باز هم عذابی است جز این عذاب ، ولی بیشترینشان نمی دانند. وَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ فَإِنَّكَ بِأَعْینِنَا وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ حِینَ تَقُومُ در برابر فرمان پروردگارت شکیبا باش که تو در برابر چشمان مایی و هنگامی که برخاستی ، به ستایش پروردگارت تسبیح گوی وَمِنَ اللَّیلِ فَسَبِّحْهُ وَإِدْبَارَ النُّجُومِ و تسبیح گوی در پاره ای از شب و به هنگام ناپدید شدن ستارگان. وقتی خداوند عذاب ستمگران را در روز قیامت ذکر کرد خبر داد که آن ها قبل از روز قیامت هم عذابی دارند و این شامل عذاب دنیا می شود که آن ها با کشته شدن و اسیر گشتن و اخراج شدن از شهرها به آن ها گرفتار می آیند . هم چنین به عذاب قبر و برزخ گرفتار می شوند.« وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا یعْلَمُونَ» ولی بیش ترشان نمی دانند، زیرا بر آن چه که باعث عذاب و شدت کیفر می شود باقی مانده اند. وقتی خداوند حجّت و دلایلی را بر باطل بودن گفته های تکذیب کنندگان ارائه داد، به پیامبر دستور داد تا به آن ها توّجه نکند و با التزام به فرمان تقدیری و تشریعی پروردگار و با استقامت نمودن بر آن شکیبایی ورزد. و به او وعده داد که وی را حفاظت خواهد کرد.« فَإِنَّكَ بِأَعْینِنَا» بی گمان تو تحت نظر و حفاظت ما هستی. و به او فرمان داد که ذکر و عبادت را وسیله و کمکی برای شکیبایی قرار دهد. پس فرمود:« وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ حِینَ تَقُومُ» و هنگامی که در شب از خواب بر می خیزی با ستایش پروردگار تسبیح گوی. در این جا به قیام شب امر شده است. یا معنی آیه این است که وقتی برای انجام نمازهای پنج گانه بر می خیزی پروردگارت را به پاکی یاد نما، به دلیل اینکه می فرماید:« وَمِنَ اللَّیلِ فَسَبِّحْهُ وَإِدْبَارَ النُّجُومِ» و در پاره ای از شب او را به پاکی یاد کن و نیز در پی نهان شدن ستارگان، یعنی در آخر شب تسبیح او را بگوی. و نماز صبح در این داخل است. والله اعلم. پایان تفسیر سوره طور
تفسیر راستین (ترجمه تیسیر الکریم الرحمن)، تألیف:علامه شیخ عبدالرحمن بن ناصر السعدی «رحمه الله» متوفای 1376 هجری قمری (1334هجری شمسی)، ترجمه: محمد گل گمشادزهی مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی islamwebpedia.com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|