|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
قرآن و حدیث>تفسیر قرآن>سوره ذاریات > تفسیر سوره ذاریات از تفسیر راستین ترجمه تیسیر الکریم الرحمن
شماره مقاله : 9448 تعداد مشاهده : 287 تاریخ افزودن مقاله : 17/1/1390
|
تفسیر سوره ذاریات
مکی و 60 آیه است. بسم الله الرحمن الرحیم آیه ی 6-1: وَالذَّارِیاتِ ذَرْوًا سوگند به بادهایی که خاک می پراکنند ،، فَالْحَامِلَاتِ وِقْرًا سوگند به ابرهای گرانبار ، فَالْجَارِیاتِ یسْرًا سوگند به کشتیهایی که به آسانی روانند ، فَالْمُقَسِّمَاتِ أَمْرًا و سوگند به فرشتگانی که تقسیم کننده کارهایند ، إِنَّمَا تُوعَدُونَ لَصَادِقٌ که آنچه شما را وعده می دهند راست است ، وَإِنَّ الدِّینَ لَوَاقِعٌ و روز جزا آمدنی است. در این جا خداوندِ راستگو به این آفریده های بزرگ که منافع و مصالح زیادی در آن ها قرار داده شده است سوگند می خورد که وعده اش راست است و روز جزا و محاسبه قطعا خواهد آمد و هیچ چیزی نمی تواند آن را دفع کند. خداوند صادق عظیم از آمدن روز جزا و محاسبه خبر داد، روزی که بسیار عظیم است، و بر حتمّیت آن قسم یاد کرد، و برای اثبات آن برهان ها و دلایل زیادی را اقامه نمود، پس چرا تکذیب کنندگان آن را تکذیب می کنند و عمل کنندگان از عمل برای آن روی می گردانند؟!« وَالذَّارِیاتِ ذَرْوًا» سوگند به بادهایی که به سختی و نرمی پراکنده می دارند. « فَالْحَامِلَاتِ وِقْرًا» و سوگند به ابرهایی که آب فراوان را با خود بر می دارند که خداوند با آن به بندگان و شهرها فایده می رساند. « فَالْجَارِیاتِ یسْرًا» و سوگند به ستارگانی که به آسانی در حرکت هستند. و آسمان با آن ها آراسته می شود و در تاریکی های دریا و خشکی مردم با آن راه خود را می یابند و با عبرت گرفتن از آن فایده می برند.« فَالْمُقَسِّمَاتِ أَمْرًا» و سوگند به فرشتگانی که به اذن خدا کارها را تقسیم و تدبیر می کنند. پس هریک از آن ها را خداوند به تدبیر کاری از کارهای دنیا و آخرت بر گماشته و از آن چه برای او مقّدر شده تجاوز نمی کند و نیز در آن کوتاهی نمی ورزد. آیه ی 9-7: وَالسَّمَاء ذَاتِ الْحُبُكِ و سوگند به آسمان که آراسته به ستارگان است ، إِنَّكُمْ لَفِی قَوْلٍ مُّخْتَلِفٍ که شما سخن گونه گون می ، گویید یؤْفَكُ عَنْهُ مَنْ أُفِكَ از حق منصرف گردد آن که منصرفش خواسته اند « وَالسَّمَاء ذَاتِ الْحُبُكِ» و سوگند به آسمان که دارای راه های نیکو است که به چین و بافت ریگ ها و آب های حوض ها می مانند آن گاه که باد آن را به حرکت در می آورد. « إِنَّكُمْ» شما ای کسانی که محمّد(ص) را تکذیب می کنید! درباره او « لَفِی قَوْلٍ مُّخْتَلِفٍ» سخن گوناگونی دارید؛ برخی می گویید: جادوگر است و برخی می گویید کاهن است، و بعضی می گویید دیوانه است، و دیگر سخن ها که نشانگر حیرت و تردید آن هاست. و دال بر این است که آن چه آن ها بر آن هستند باطل و پوچ است. « یؤْفَكُ عَنْهُ مَنْ أُفِكَ» از آن بازگردانده می شود هرکس که از ایمان بازگردانده شده باشد، و از دلایل یقینی خداوند منصرف و روی گردان شده باشد. اختلاف گفته هایشان دلیلی است بر باطل بودن سخنانشان، امّا سخن راستی که محمّد(ص) آورده است هماهنگ و هم گون است و برخی از آن برخی دیگر را تصدیق می کند و تناقض و تضادّی در آن وجود ندارد و اختلافی در آن نیست، و این دلیلی است بر صحّت و درستی آن و دلیلی است بر این که از سوی خداوند است. « وَلَو کَانَ مِن عِندَ غَیرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اختِلَفَا کَثَیرَاَ» و اگر از جانب غیر خداوند بود در آن اختلاف زیادی می یافتند. آیه ی 14-10: قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ مرگ باد بر آن دروغگویان : الَّذِینَ هُمْ فِی غَمْرَةٍ سَاهُونَ آنان که به غفلت در جهل فرو مانده اند. یسْأَلُونَ أَیانَ یوْمُ الدِّینِ می پرسند روز جزا کی خواهد بود ? یوْمَ هُمْ عَلَى النَّارِ یفْتَنُونَ روزی است که بر آتش ، عذابشان می کنند ذُوقُوا فِتْنَتَكُمْ هَذَا الَّذِی كُنتُم بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ عذاب خود را بچشید : این است آن چیزی که به شتاب می طلبیدید. « قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ» خداوند کسانی را نابود کند که بر وی دروغ بستند و آیات او را انکار کردند و در صدد آن برآمدند تا به وسیله باطل، حق را از بین ببرند، همان کسانی که چیزهایی به خداوند نسبت می دهند که نمی دانند.« الَّذِینَ هُمْ فِی غَمْرَةٍ سَاهُونَ» کسانی که در ورطه کفر و جهالت و گمراهی سرگشته اند. « یسْأَلُونَ أَیانَ یوْمُ الدِّینِ» از روی شک و تکذیبِ روز قیامت می پرسند چه وقت مبعوث خواهند شد؟ یعنی آن را بعید می پندارند. بنابراین از حالت و سرانجامشان مپرس.« یوْمَ هُمْ عَلَى النَّارِ یفْتَنُونَ» روزی که به سبب پلیدیِ ظاهری و باطنی که با خود دارند در آتش، عذاب می بینند. به آنها گفته می شود:« ذُوقُوا فِتْنَتَكُمْ» عذاب آتش را بچشید زیرا اثر و پیامد چیزی است که به سبب آن دچار فتنه شده بودید، از قبیل آزمایشی که آن ها را به کفر و گمراهی برگرداند. « هَذَا الَّذِی كُنتُم بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ» عذابی که شما به آن گرفتار شده اید چیزی است که در فرا رسیدن آن شتاب می ورزیدید. پس اکنون از انواع کیفرها و شکنجه ها و زنجیرها و خشم و عذاب بهره ببرید. آیه ی 19-15: إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی جَنَّاتٍ وَعُیونٍ پرهیزگاران در باغها و کنار چشمه ساران باشند. آخِذِینَ مَا آتَاهُمْ رَبُّهُمْ إِنَّهُمْ كَانُوا قَبْلَ ذَلِكَ مُحْسِنِینَ آنچه را خدا ارزانیشان داشته است گرفته اند زیرا پیش از آن ، نیکوکاربودند ، كَانُوا قَلِیلًا مِّنَ اللَّیلِ مَا یهْجَعُونَ اندکی از شب را می خوابیدند ، وَبِالْأَسْحَارِ هُمْ یسْتَغْفِرُونَ و به هنگام سحر استغفار می کردند ، وَفِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِّلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ و در اموالشان برای سائل و محروم حقی بود. خداوند در بیان پاداش پرهیزگاران و اعمالشان که به سبب آن به این پاداش رسیده اند می فرماید:« إِنَّ الْمُتَّقِینَ» بی گمان پرهیزگاران که تقوا و اطاعت از خدا را شعار خود ساخته بودند، « فِی جَنَّاتٍ» در میان باغ های بهشت خواهند بود، باغ هایی که انواع درختان و میوه ها را در بردارند که برخی از آن ها همانندی در دنیا دارند و برخی در دنیا نظیری ندارند. میوه ها و درختانی که چشم ها مانند آن را ندیده اند و گوش ها اخبار آن را نشنیده اند و تصّور آن به دل هیچ کسی خطور نکرده است. « وَعُیونٍ» و در میان چشمه های روان هستند، و این باغ ها با این چشمه های آبیاری می شوند و بندگان از آن می نوشند و آن را می جوشانند. « آخِذِینَ مَا آتَاهُمْ رَبُّهُمْ» احتمال دارد که معنی آیه این باشد که خداوند همه آرزوهای اهل بهشت را برآورده می سازد و همه انواع نعمت ها را به آنان می دهد و آنان این نعمت ها را دریافت می دارند در حالی که خشنود و شادمان هستند و جایگزینی برای آن را نمی جویند و نمی خواهند از آن بیرون آورده شوند و به هریک اندازه ای از نعمت داده می شود که بیش تر از آن نمی خواهند. و احتمال دارد که این ، صفت و حالت پرهیزگاران در دنیا باشد و آن ها اوامر و نواهی خداوند را فرا می گیرند. یعنی با شرح صدر و دلی شاد آن را فرا گرفته و از آن چه نهی شده اند به کامل ترین صورت دوری می گزینند. پس کسانی که خداوند به آن ها اوامر و نواهی داده این ها از بهترین بخشش های الهی هستند که باید آن را فرا بگیرند و شکر آن را به جای آورند و منقاد شوند. امّا معنی اوّل به سیاق عبارت نزدیک تر است چون خداوند وصف آن ها و اعمالشان را در دنیا بیان داشته است که « إِنَّهُمْ كَانُوا قَبْلَ ذَلِكَ مُحْسِنِینَ» اینان پیش از این که به این نعمت دست یابند نیکوکار بوده اند. و نیکوکاری آن ها عبادت پروردگارشان را شامل می شود که او را چنان بپرستند که انگار او را می بینند و اگر او را نمی بینند او آن ها را می بیند . هم چنین نیکی کردن با بندگان خدا با رساندن فایده به آن ها و احسان با آن ها با دادن مال یا علم، یا خیرخواهی برایشان و استفاده از مقام و موقعیت خود در راه رساندنِ خیر به آنان و امر به معروف و نهی از منکر و دیگر راه های نیک را شامل می شود. حتّی نیکی کردن با سخن نرم و نیکویی کردن با زیردستان و حیواناتی که در ملکّیت آدمی هستند و یا مربوط به دیگران می باشند در این داخل است. و از بهترین انواع احسان و نیکی کردن در عبادت خالق، نماز شب است که دالّ بر اخلاص و هماهنگ بودن زبان و قلب است. بنابراین فرمود:« كَانُوا قَلِیلًا مِّنَ اللَّیلِ مَا یهْجَعُونَ» نیکوکاران خوابشان در شب اندک است. امّا بیش تر شب را با عبادت پروردگارشان سپری می نمایند؛ نماز می خوانند و تلاوت می کنند و خدا را یاد می کنند و دعا و زاری می کنند. « وَبِالْأَسْحَارِ» و به هنگام سحر یعنی اندکی پیش از بامداد، « هُمْ یسْتَغْفِرُونَ» آنان از خداوند طلب آمرزش می کنند پس نمازشان تا سحر ادامه دارد، سپس در پایان نماز شب می نشینند و از خداوند متعال طلب آمرزش می کنند، همانند آمرزش خواستن گناه کاری که برای بخشوده شدن گناهش آمرزش می طلبد. و آمرزش خواستن به هنگام سحر فضیلت و ویژگی خاص خود را دارد که در دیگر اوقات این برتری و ویژگی را ندارد. همان طور که خداوند در توصیف اهل ایمان و طاعت فرموده است:« وَالمُستَغفِرینَ بِالأسحَارِ» و آنان که سحرگاهان طلب آمرزش می نمایند. « وَفِی أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِّلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ» و در مال هایشان حق واجب و مستحّی برای نیازمندان است، برای آن هایی که از مردم طلب و سوال می کنند، و برای آن بینوایانی که از مردم چیزی نمی خواهند. آیه ی 23-20: وَفِی الْأَرْضِ آیاتٌ لِّلْمُوقِنِینَ و در زمین برای اهل یقین عبرتهایی است ، وَفِی أَنفُسِكُمْ أَفَلَا تُبْصِرُونَ و نیز در وجود خودتان آیا نمی بینید ? وَفِی السَّمَاء رِزْقُكُمْ وَمَا تُوعَدُونَ و رزق شما و هر چه به شما وعده شده در آسمان است. فَوَرَبِّ السَّمَاء وَالْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِّثْلَ مَا أَنَّكُمْ تَنطِقُونَ پس سوگند به پروردگار آسمانها و زمین که این سخن ، آنچنان که سخن می گویید ، حتمی است. خداوند در حالی که بندگانش را به تفکّر و عبرت گرفتن فرا می خواند می فرماید:« وَفِی الْأَرْضِ آیاتٌ لِّلْمُوقِنِینَ» و در زمین برای یقین کنندگان نشانه هایی است و این شامل خود زمین و کوه ها و دریاها و نهرها و درختان و گیاهانی است که در زمین قرار دارند که هرکس در این چیزها بیاندیشد و به فلسفه آن فکر کند او را به عظمت آفریننده این مخلوقات و گستردگی فرمانروایی اش و فراگیر بودن احسانش و به این که دانش او امور پیدا و پنهان را در بر گرفته است راهنمایی می کند. و هم چنین در وجود آدمی عبرت ها و حکمت ها و رحمت هایی است که نشانگر آن است خداوند یکتاست و او والامقام است و همه برای رفع نیازهایشان به او روی می آورند، و بر این دلالت می نماید که خلق را بیهوده نیافریده است. « وَفِی السَّمَاء رِزْقُكُمْ وَمَا تُوعَدُونَ» و ماده ی روزیِ شما که عبارت است از باران و انواع روزی دینی و دنیوی که خداوند برایتان مقّرر نموده، و نیز جزایی که در دنیا و آخرت از جانب خدا به شما وعده داده می شود، همه همانند سایر چیزهایی که مقدر شده است از سوی خدا نازل می شوند. وقتی نشانه ها را بیان کرد و آن ها را یادآوری نمود طوری که هر فردی هوشیار آگاه می شود، خداوند متعال سوگند یاد کرد که وعده و جزای او حق و درست است. و آن را به بدیهی ترین و آشکارترین چیز که سخن گفتن است تشبیه نمود. پس فرمود:« فَوَرَبِّ السَّمَاء وَالْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِّثْلَ مَا أَنَّكُمْ تَنطِقُونَ» سوگند به پروردگار آسمان ها و زمین که وعده خدا و جزای او حق است ، همان گونه که شما سخن می گویید. پس همان طور که در سخن گفتن خود شک و تردیدی ندارید هم چنین نباید درباره رستاخیز و جزا شک و تردیدی داشته باشید. آیه ی 37-24: هَلْ أَتَاكَ حَدِیثُ ضَیفِ إِبْرَاهِیمَ الْمُكْرَمِینَ آیا داستان مهمانان گرامی ابراهیم به تو رسیده است ? إِذْ دَخَلُوا عَلَیهِ فَقَالُوا سَلَامًا قَالَ سَلَامٌ قَوْمٌ مُّنكَرُونَ آنگاه که نزد او آمدند و گفتند : سلام گفت : سلام ، شما مردمی ، ناشناخته اید. فَرَاغَ إِلَى أَهْلِهِ فَجَاء بِعِجْلٍ سَمِینٍ در نهان و شتابان نزد کسان خود رفت و گوساله فربهی آورد. فَقَرَّبَهُ إِلَیهِمْ قَالَ أَلَا تَأْكُلُونَ طعام را به نزدشان گذاشت و گفت : چرا نمی خورید ? فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَةً قَالُوا لَا تَخَفْ وَبَشَّرُوهُ بِغُلَامٍ عَلِیمٍ و از آنها بیمناک شد گفتند : مترس و او را به فرزندی دانا مژده دادند. فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ فِی صَرَّةٍ فَصَكَّتْ وَجْهَهَا وَقَالَتْ عَجُوزٌ عَقِیمٌ و زنش فریادزنان آمد و بر روی زد و گفت : من پیزالی نازایم. قَالُوا كَذَلِكَ قَالَ رَبُّكِ إِنَّهُ هُوَ الْحَكِیمُ الْعَلِیمُ گفتند : پروردگار تو اینچنین گفته است و او حکیم و داناست. قَالَ فَمَا خَطْبُكُمْ أَیهَا الْمُرْسَلُونَگفت : ای رسولان ، به چه کار آمده اید ? قَالُوا إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَى قَوْمٍ مُّجْرِمِینَ گفتند : ما را بر مردمی ، تبهکار فرستاده اند ، لِنُرْسِلَ عَلَیهِمْ حِجَارَةً مِّن طِینٍ تا تکه های کلوخ بر سرشان بباریم . مُسَوَّمَةً عِندَ رَبِّكَ لِلْمُسْرِفِینَ که بر آنها از جانب پروردگارت برای متجاوزان نشان گذاشته اند. فَأَخْرَجْنَا مَن كَانَ فِیهَا مِنَ الْمُؤْمِنِینَ پس همه کسانی را که ایمان آورده بودند بیرون بردیم. فَمَا وَجَدْنَا فِیهَا غَیرَ بَیتٍ مِّنَ الْمُسْلِمِینَ و در آن شهر جز یک خانه از فرمانبرداران نیافتیم. وَتَرَكْنَا فِیهَا آیةً لِّلَّذِینَ یخَافُونَ الْعَذَابَ الْأَلِیمَ و در آن سرزمین برای کسانی که از عذاب دردآور می ترسند نشانی باقی گذاشتیم. خداوند متعال می فرماید:« هَلْ أَتَاكَ حَدِیثُ ضَیفِ إِبْرَاهِیمَ الْمُكْرَمِینَ » آیا خبر شگفت انگیز مهمانان گرامی ابراهیم به تو رسیده است؟ آن مهمانان فرشتگانی بودند که خداوند آن ها را برای هلاک کردن قوم لوط فرستاده بود، و به آن ها فرمان داد تا بر ابراهیم نیز گذر کنند. پس آن ها به صورت مهمان نزد ابراهیم آمدند. « إِذْ دَخَلُوا عَلَیهِ فَقَالُوا سَلَامًا قَالَ سَلَامٌ قَوْمٌ مُّنكَرُونَ» آن گاه که بر ابراهیم وارد شدند و گفتند: سلام بر تو، ابراهیم درپاسخ گفت: سلام بر شما. شما گروهی ناشناس هستید، پس دوست دارم که خودتان را معرفی کنید. و تا آن ها خود را معرفی نکردند آنان را نشناخت. « فَرَاغَ إِلَى أَهْلِهِ» پس آهسته به سوی خانواده اش رفت تا از مهمانان پذیرانی کند. « فَجَاء بِعِجْلٍ سَمِینٍ فَقَرَّبَهُ إِلَیهِمْ» سپس گوساله فربه ای را آورد و نزد آنان گذاشت تا از آن بخورند. گفت:« أَلَا تَأْكُلُونَ» آیا نمی خورید؟!« فَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَةً» پس وقتی دید که به سوی آن دست دراز نمی کنند در دل خود از آن ها احساس ترس و وحشت نمود. « قَالُوا لَا تَخَفْ» آن ها گفتند: مترس، و او را به آن چه که برای انجام دادنش آمده بودند خبر دادند. « وَبَشَّرُوهُ بِغُلَامٍ عَلِیمٍ» او را به فرزندی دانا که اسحاق علیه السلام بود مژده دادند. « فَأَقْبَلَتِ امْرَأَتُهُ فِی صَرَّةٍ فَصَكَّتْ وَجْهَهَا» وقتی زن ابراهیم مژده را شنید با خوشحالی و فریاد جلو آمد و سیلی ای بر چهره خود زد. این از جنس آن حالتی است که در حالت شنیدن سخن شادی آور و دیدن حالتی که معمول و متداول نباشد به زنان دست می دهد. « وَقَالَتْ عَجُوزٌ عَقِیمٌ» و گفت: از کجا من فرزندی به دنیا می آورم در حالی که پیر شده و به سنّی رسیده ام که زنان در این سن دیگر فرزند به دنیا نمی آورند؟! در ضمن من نازا و عقیم هستم و اصلا صلاحّیت باردار شدن را ندارم. پس دو مانع وجود دارد که هریک از آن ها مانع به دنیا آمدن فرزند می شوند. و مانع سوّم را در سوره هود بیان کرده است:« وَهَذَا بَعلِی شَیخاً إِنَّ هَذَا لَشَیءُ عَجِیبُ» و این شوهرم پیرمردی است. بی گمان این چیز عجیبی است. « قَالُوا كَذَلِكَ قَالَ رَبُّكِ» گفتند: خداوند این امر را مقّدر و واجب نموده است پس نباید در قدرت الهی تعّجب کرد. « إِنَّهُ هُوَ الْحَكِیمُ الْعَلِیمُ» بی گمان خداوند فرزانه داناست. یعنی او خدایی است که هر چیزی را در جای مناسبش قرار می دهد و دانایی و آگاهی اش هر چیزی را فرا گرفته است. پس تسلیم فرمان او باشید و سپاس او را در برابر نعمت هایش به جای آورید. « قَالَ فَمَا خَطْبُكُمْ أَیهَا الْمُرْسَلُونَ» ابراهیم علیه السلام به فرشتگان گفت: کارتان چیست و چه می خواهید؟ چون ابراهیم فهمید که خداوند آن ها را برای کار مهّمی فرستاده است . « قَالُوا إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَى قَوْمٍ مُّجْرِمِینَ» گفتند: همانا ما به سوی قومی گناهکار فرستاده شده ایم. و آن ها قوم لوط بودند که با شرک ورزیدن به خدا و تکذیب پیغمبرشان و انجام دادن کار زشتِ هم جنس بازی که پیش از آن ها هیچ یک از جهانیان مرتکب این جنایت نشده بود، جرم و گناه کرده بودند. « لِنُرْسِلَ عَلَیهِمْ حِجَارَةً مِّن طِینٍ؛ مُسَوَّمَةً عِندَ رَبِّكَ لِلْمُسْرِفِینَ» تا بر آنان سنگ هایی از گل فرو ریزیم و این سنگ ها نزد پروردگارت نشاندار شده و بر هر سنگی اسم صاحب آن نوشته شده است چون آن ها اسراف کرده و از حد تجاوز کرده اند. ابراهیم با آن ها درباره قوم لوط مجادله کرد تا شاید خداوند عذاب را از آن ها دور نماید. پس به ابراهیم گفته شد:« یَابرَهیم أَعرِض عَن هَذَآ إِنَّهُ قَد جَآءَ أَمرُ رَبِّکَ وَإِنَّهُم ءَاتیِِهِم عَذَابُ غَیرُ مَردُودِ» ای ابراهیم! از این روی بگردان، بی گمان فرمان پروردگارت آمده است و بر آن ها عذابی خواهد آمد که بر نخواهد گشت. « فَأَخْرَجْنَا مَن كَانَ فِیهَا مِنَ الْمُؤْمِنِینَ؛ فَمَا وَجَدْنَا فِیهَا غَیرَ بَیتٍ مِّنَ الْمُسْلِمِینَ» آن گاه کسانی از مومنان را که درآن جا بودند بیرون آوردیم. آن جا جز یک خانه از مسلمانان نیافتیم. و آن خانه لوط علیه السلام بود ، به جز همسرش که او از هلاک شدگان بود. « وَتَرَكْنَا فِیهَا آیةً لِّلَّذِینَ یخَافُونَ الْعَذَابَ الْأَلِیمَ» و در آن برای کسانی که از عذاب دردناک می ترسند نشانه ای بر جای گذاشتیم که از آن عبرت می گیرند و می دانند که خداوند سخت کیفر است و پیامبرانش راستگویند. حکمت ها و احکامی که در این داستان وجود دارد: 1- خداوند متعال براساس حکمت خود داستان خوبان و بدان را برای بندگانش نقل کرده تا از آنها عبرت بگیرند و بدانند که سرانجام آنها چه بوده است. 2- خداوند در آغاز داستان، فضیلت ابراهیم خلیل علیه السلام را بازگو کرده است که بر مهم بودن ماجرای او دلالت می نمایند. 3- مهمان داری و مهمان نوازی از سنّت های ابراهیم خلیل علیه السلام است که خداوند به محّمد(ص) و امّتش دستور داده از آئین او پیروی کنند. و خداوند در این جا ابراهیم را به خاطر مهمان نوازی ستوده است. 4- مهمان باید با عمل و سخن گرامی داشته شود چون خداوند بیان کرد که مهمانان ابراهیم علیه السلام گرامی بودند یعنی ابراهیم آن ها را گرامی داشت، و خداوند بیان کرد که ابراهیم با عمل و سخن از آن ها پذیرایی به عمل آورد همچنین بیان کرد که آن ها نزد ما هم گرامی هستند. 5- خانه ابراهیم علیه السلام پناهگاهی برای مهمانان و مسافران بود چون آن ها بدون اجازه وارد خانه او شدند امّا ادب را رعایت کرده و ابتدا سلام کردند. ابراهیم نیز سلام آن ها را کامل تر از سلامشان جواب داد، چون او جمله اسمیه ای را ذکر کرد که دالّ بر ثبوت و استمرار است. 6- کسی که نزد انسان می آید یا نوعی ارتباط با او دارد باید خود را معرفی کند چون این کار فواید زیادی دارد. 7- ادب ابراهیم و نرمی اش در حرف زدن که فرمود:« قَومُ مُنکِرُونَ» قومی ناآشنا هستید و نگفت:« أَنکَرتُکُم» شما را نشناختم. و این دو کلمه با هم فرق دارند که تفاوت آن مشخّص است. 8- شتاب در پذیرایی از مهمان. چون بهترین نیکویی ، همان است که هر چه زودتر انجام شود. بنابراین ابراهیم خیلی زود و شتابان رفت و خوراک مهمان هایش را آورد. 9- حیوانی که قبل از آمدن مهمان ذبح شده و برای کس دیگری آماده شده است اگر به مهمان داده شود توهینی به او نیست، بلکه این بزرگداشت مهمان است . همان طور که ابراهیم علیه السلام چنین کرد و خداوند خبر داد که مهمانانش گرامی بودند. 10- خداوند کرم و سخاوتمندی فراوانی را به ابراهیم ارزانی داشته بود، زیرا همواره خوراک در خانه اش آماده و حاضر بود و نیازی نبود که از بازاز یا از پیش همسایه ها بیاورد. 11- ابراهیم خودش از مهمانانش پذیرایی کرد در حالیکه او خلیل خداوند و سردار مهمان نوازی بود. 12- ابراهیم خوراکشان را به آن ها نزدیک کرد و پیش آن ها گذاشت و خوراک را در جایی دیگر نگذاشت که به آن ها بگوید: بفرمائید، یا بروید غذا بخورید. چون این کار آسان تر و راحت تر بود. 13- ابراهیم با مهربانی با آن ها سخن گفت به خصوص وقتی که عذا را به آن ها داد. ابراهیم با مهربانی به آن ها گفت:« أَلَا تَأکُلُونَ» آیا نمی خورید. ونگفت: بخوید، و یا کلمه ای دیگر نگفت. پس کسی که از او پیروی می نماید باید چنین کلمات خوب و شایسته ای را بگوید. مثلا بگوید: به ما افتخار بدهید . و امثال آن. 14- اگر کسی از کسی ترسید باید ترس را از او دور کند و هراس او را به آرامش تبدیل کند. همانت طور که زمانی ابراهیم از فرشتگان ترسید به وی گفتند:« لَا تَخَفُ» مترس. و او را به آن مژده شادی آفرین خبر دادند بعد از آن که از آن ها احساس ترس نموده بود. 15- شدّت شادی همسر ابراهیم «ساره» به جایی رسید که سیلی بر چهره اش زد و فریاد برآورد؛ کاری که قبلا از وی مشاهده نشده بود. 16- خداوند ابراهیم و همسرش ساره را با مژده دادنشان به فرزندی دانا گرامی داشت. آیه ی 40-38: وَفِی مُوسَى إِذْ أَرْسَلْنَاهُ إِلَى فِرْعَوْنَ بِسُلْطَانٍ مُّبِینٍ و عبرتی است در موسی آنگاه که او را با برهانی آشکار نزد فرعون ، فرستادیم. فَتَوَلَّى بِرُكْنِهِ وَقَالَ سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ و او با همه نیرویش اعراض کرد و گفت : جادوگری است یا دیوانه ای. فَأَخَذْنَاهُ وَجُنُودَهُ فَنَبَذْنَاهُمْ فِی الْیمِّ وَهُوَ مُلِیمٌ او و لشکرهایش را فروگرفتیم و به دریا افکندیم و او مستوجب ملامت بود. « وَقَال مُوسی» و در داستان موسی و این که خداوند او را با نشانه ها و معجزات روشن به سوی فرعون و اشراف قومش فرستاد نشانه ای است برای کسانی که از عذاب دردناک می ترسند. پس وقتی که موسی با این دلیل آشکار آمد، « فَتَوَلَّى بِرُكْنِهِ» فرعون از حقّ روی برتافت و به آن توّجه نکرد و بزرگ ترین عیب و طعنه را به او زد و گفت:« سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ» موسی از دو حال خالی نیست؛ یا آن چه آورده جادو و شعبده بازی است و حقّ نیست، و یا این که دیوانه است و عقل ندارد و هرکاری که از او سر می زند نباید مواخذه شود. این در صورتی بود که آن ها به خصوص فرعون می دانست که موسی راستگوست. همان طور که خداوند متعال فرموده است:« وَجَحَدُوا بِهَا وَاستَیقَنَهتهَآ أَنفُسُهُم ظُلمَا وَعُلُوَاَ» و آنان از روی ستمگری و برتری جویی آن را انکار کردند و در دل به حقّانیت آن یقین داشتند. و موسی به فرعون گفت:« لَقَد عَلِمتَ مَآ أَنزَلَ هَوُلَآءِ إِلَّا رَبُّ السَّمَوتِ وَالأَرضِ بَصَآئِرَ» تو می دانی که خداوند آسمان ها و زمین این ها را جز به عنوان رهنمودهایی نازل نکرده است. « فَأَخَذْنَاهُ وَجُنُودَهُ فَنَبَذْنَاهُمْ فِی الْیمِّ وَهُوَ مُلِیمٌ» پس او و لشکریانش را گرفتار کردیم و آن ها را در دریا انداختیم و او سرکش و گناه کار بود. پس خداوند او را با تمام قدرت به عذاب گرفتار کرد. آیه ی 42-41: وَفِی عَادٍ إِذْ أَرْسَلْنَا عَلَیهِمُ الرِّیحَ الْعَقِیمَ و نیز عبرتی است در قوم عاد آنگاه که باد عقیم را بر آنها فرستادیم. مَا تَذَرُ مِن شَیءٍ أَتَتْ عَلَیهِ إِلَّا جَعَلَتْهُ كَالرَّمِیمِ بر هیچ چیز نوزید مگر آنکه چون استخوانی پوسیده اش بر جای نهاد. و برای آن ها نشانه و مایه عبرتی است، « فی عَادٍ» در قبیله معروف عاد. « إِذْ أَرْسَلْنَا عَلَیهِمُ الرِّیحَ الْعَقِیمَ» آنگاه که تندباد بی خبر و برکتی بر آنان فرستادیم که هیچ خیری در آن نبود. و این عذاب وقتی آمد که آن ها پیامبرشان هود علیه السلام را تکذیب کردند.« مَا تَذَرُ مِن شَیءٍ أَتَتْ عَلَیهِ إِلَّا جَعَلَتْهُ كَالرَّمِیمِ» بر هر چیزی که می وزید آن را مانند استخوان های خشک و پودر شده می گرداند. خداوند آن ها را با وجود قدرت و توانمندی شان هلاک کرد. این دلیلی است بر کمال قدرت و قدرتمندی خداوند که هیچ چیزی او را درمانده نمی کند، و او از کسانی که از فرمانش سرپیچی کنند، انتقام خواهد گرفت. آیه ی 45-43: وَفِی ثَمُودَ إِذْ قِیلَ لَهُمْ تَمَتَّعُوا حَتَّى حِینٍ و نیز عبرتی است در قوم ثمود آنگاه که به آنها گفته شد : تا زمانی چندبرخوردار شوید. فَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ وَهُمْ ینظُرُونَ آنان از فرمان پروردگارشان سرباز زدند و همچنان که می نگریستند صاعقه فروگرفتشان. فَمَا اسْتَطَاعُوا مِن قِیامٍ وَمَا كَانُوا مُنتَصِرِینَ ایستادن نتوانستند و یارای انتقام نداشتند. « وَفِِی ثَمُودَ» و در قوم ثمود نشانه بزرگی است، آن گاه که خداوند صالح علیه السلام را به سوی آنان فرستاد و او را تکذیب کردند و با او مخالفت ورزیدند، و خداوند شتر را به عنوان نشانه ای راهنما و روشنگر برایش پدید آورد، امّا این نشانه جز سرکشی و گریز چیزی به آنان نیفزود.« إِذْ قِیلَ لَهُمْ تَمَتَّعُوا حَتَّى حِینٍ؛ فَعَتَوْا عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ وَهُمْ ینظُرُونَ» آن گاه که به آنان گفته شد: تا مدّتی بهره مند شوید. پس آنان از فرمان پروردگارشان سرپیچی کردند آن گاه صدای بزرگ و مرگبار صاعقه آن ها را فرا گرفت و با چشمان خود به عذابشان نگاه می کردند. « وَقَوْمَ نُوحٍ مِّن قَبْلُ» آن ها نتوانستند برخیزند و خود را از عذاب نجات بدهند. « وَمَا كَانُوا مُنتَصِرِینَ» و نتوانستند خود را یاری نمایند. آیه ی 46: وَقَوْمَ نُوحٍ مِّن قَبْلُ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِینَ و از پیش قوم نوح را فرو، گرفتیم ، که قومی نافرمان بودند. هم چنین وقتی که قوم نوح، نوح علیه السلام را تکذیب کردند و از فرمان خدا سرپیچی نمودند خداوند آنان را هلاک کرد و از آسمان آب فراوانی بر آن ها فرو فرستاد و همه آنان را هلاک ساخت و از کافران کسی را بر جای نگذاشت. و این عادت و سنّت خدا درباره کسانی است که از فرمان او سرپیچی می کنند. آیه ی 51-47: وَالسَّمَاء بَنَینَاهَا بِأَیدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ؛ و آسمان را به نیرو برافراشتیم و حقا که ما تواناییم. وَالْأَرْضَ فَرَشْنَاهَا فَنِعْمَ الْمَاهِدُونَ و زمین را گستردیم ، و چه نیکو گسترندگانیم. وَمِن كُلِّ شَیءٍ خَلَقْنَا زَوْجَینِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ و از هر چیز جفتی بیافریده ایم ، باشد که عبرت گیرید. فَفِرُّوا إِلَى اللَّهِ إِنِّی لَكُم مِّنْهُ نَذِیرٌ مُّبِینٌ؛ پس به سوی خداوند بگریزید من شما را از جانب او بیم دهنده ای آشکارم. وَلَا تَجْعَلُوا مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ إِنِّی لَكُم مِّنْهُ نَذِیرٌ مُّبِینٌ و با خدای یکتا خدای دیگری را مپرستید من شما را از جانب او بیم می دهم. خداوند با بیان قدرت بزرگش می فرماید: « وَالسَّمَاء بَنَینَاهَا بِأَیدٍ» و آسمان را با توانمندی بنا نموده و آن را محکم کرده و آن را سقفی برای زمین و آن چه روی زمین است قرار داده ایم. « وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ» و ما همواره گوشه و کرانه های آن را وسعت می بخشیم. و روزی را برای بندگان خود گشاده و فراوان می داریم، که هیچ جنبنده ای در دل صحراها و قعر دریاها و گوشه های جهان نیست مگر این که به اندازه کافی به آن روزی می رسد. و خداوند از احسان خویش آن قدر به او می دهد که او را بی نیاز سازد. پس پاک است خداوندی که بخشش او همه مخلوقات را فرا گرفته است. و خجسته است خداوندی که رحمت او همه آفریده ها را فرا گرفته است. « وَالْأَرْضَ فَرَشْنَاهَا» و زمین را بستری برای خلق قرار داده ایم که می توانند در آن خانه بسازند و درخت بکارند و کشاورزی کنند و بنشینند. و راه هایی در آن قرار داده ایم که می توانند به وسیله آن به مقاصد خود برسند و منافعشان را در زمین تامین نمایند. و از آن جا که بستر و فرش ممکن است از جهتی قابل استفاده و مناسب باشد. و از جهتی نامناسب، خداوند خبر داد که آن را به بهترین صورت گسترده است، و خود را بر این چیز ستوده و فرمود:« فَنِعْمَ الْمَاهِدُونَ» و چه نیک گسترانیده ایم، خدایی که آن چه رحمت و رحمتش اقتضا نموده برای بندگانش گسترانده است! « وَمِن كُلِّ شَیءٍ خَلَقْنَا زَوْجَینِ» و از هر حیوانی دو نوع نر و ماده آفریدیم، « لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ» تا نعمت های خداوند را که به شما ارزانی داشته یاد آورید. و چنین مقّدر نموده هر حیوانی دارای نر و ماده باشد. و حکمت الهی را به یاد آورید که نر و ماده بودن را سبب بقای همه حیوانات گردانده است تا به پرورش دادن و تربیت آن بپردازید و در نتیجه منافع فراوانی برایتان به دست آید. وقتی بندگان را به اندیشیدن در نشانه هایش فراخواند که موجب ترس از خدا و روی آوردن به او می شوند به چیزی فرمان داد که از تامل و اندیشه کردن در آیات خدا همان چیز حاصل می شود، و آن فرار به سوی خداست. یعنی فرار از آن چه خدا در ظاهر و باطن دوست ندارد و روی آوردن به آن چه در ظاهر و باطن دوست دارد؛ گریز از جهالت به سوی علم و از کفر به سوی ایمان و از معصیت به سوی طاعت و از غفلت به سوی یادآوری. پس هرکس این چیزها را کامل نماید به راستی که تمام دین را کامل نموده و هر امر نامطلوبی از او دور شده و به مقصود و مراد خود رسیده است. و خداوند بازگشت به سوی خویش را فرار نامیده است، چون بازگشت به سوی غیر او دارای انواع هراس ها و ناگواری هاست و در بازگشتن به سوی او انواع امور دوست داشتنی و امنّیت و شادی و سعادت و رستگاری است. پس بنده از قضا و تقدیر الهی به سوی قضا و تقدیر او می گریزد و از هر آن چه که بترسد از آن به سوی خدا می گریزد. پس به هر اندازه که انسان از چیزی بترسد به همان اندازه از آن به سوی خدا فرار می کند. « إِنِّی لَكُم مِّنْهُ نَذِیرٌ مُّبِینٌ» همانا من برای شما از جانب او بیم دهنده آشکاری هستم. یعنی شما را از عذاب خدا می ترسانم و بیم دهنده و ترساننده آشکاری هستم.« وَلَا تَجْعَلُوا مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ» و با خداوند معبود دیگری را انباز مسازید. این از جمله فرار کردن به سوی خداست ، بلکه این اصل فرار و گریز به سوی خداست و انسان باید از برگرفتن معبودی دیگر به غیر از خدا از قبیل بت ها و همتایان و قبرها و دیگر چیزهایی که به جای خدا پرستش می شوند فرار کند و ترس و عبادت را خاص خداوند نماید و تنها به او امید داشته باشد و او را بخواند و فقط به سوی او روی آورد آیه ی 53-52: كَذَلِكَ مَا أَتَى الَّذِینَ مِن قَبْلِهِم مِّن رَّسُولٍ إِلَّا قَالُوا سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ بدین سان بر آنهایی که از این پیش بودند پیامبری مبعوث نشد جز آنکه ، گفتند : جادوگری است ، یا دیوانه ای است. أَتَوَاصَوْا بِهِ بَلْ هُمْ قَوْمٌ طَاغُونَ؛ آیا بدین کار یکدیگر را وصیت کرده بودند ? نه ، خود مردمی طاغی بودند. خداوند پیامبرش را دلجویی می دهد که اگر این مشرکان کسانی را برای خدا شریک قرار می دهند و پیامبر را تکذیب می کنند و درباره او سخنان زشتی می گویند که او از این سخنان پاک و بدور است این گفته ها همواره شیوه مجرمان و تکذیب کنندگان پیامبران بوده است. پس خداوند هیچ پیامبری را نفرستاده مگر این که قومش او را به جادوگری و یا دیوانگی متهّم کرده اند. خداوند متعال می فرماید: آیا گفته هایی که از این ها و از پیشینیانشان سر زده است یکدیگر را به آن توصیه نموده و آن را به یکدیگر تلقین کرده اند؟ پس اگر چنین است اتّفاقشان بر این سخنان عجیب نیست، « بَلْ هُمْ قَوْمٌ طَاغُونَ»این چنین نیست ، بلکه این ها قومی سرکشند که دل ها و اعمالشان در کفر ورزیدن و طغیان همانند یکدیگر است، در نتیجه گفته هایشان که از طغیان و سرکشی آن ها برآمده همگون و شبیه هم است. و حقیقت همین است. همان طورکه خداوند متعال فرموده است:« وَقَالَ الَّذیِنَ لَا یَعلَمُونَ لَولَا یُکَلِّمُنَا اللَّهُ أو تَأتِینَآ ءَایَةُ کَذَلِکَ قَالَ الذِّینَ مِن قَبلِهِم مِّثلَ قَولِهِم تَشَبَهَت قُلُوبُهُم» و کافران گفتند: « چرا خداوند با ما سخن نمی گوید، یا معجزه ای برای ما نمی آید؟ کسانی که پیش از ایشان بوده اند سخنی همانند سخن این ها گفتند:« دل هایشان همگون است». هم چنین مومنان که دل هایشان در یقین داشتن به حقّ و طلب نمودن آن و تلاش در راه آن شبیه یکدیگر است شتابان به پیامبرانشان ایمان آوردند و آن ها را تعظیم نموده و گرامی داشتند و با سخنانی آن ها را خطاب نمودند که شایسته آن هاست. آیه ی 55-54: فَتَوَلَّ عَنْهُمْ فَمَا أَنتَ بِمَلُومٍ پس ، از آنها رویگردان شو ، کس تو را ملامت نخواهد کرد. وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنفَعُ الْمُؤْمِنِینَ اندرز بده که اندرز ، مؤمنان را سودمند افتد . خداوند متعال به پیامبرش فرمان می دهد تا از کسانی که از حقّ روی گردانده وپیامبررا تکذیب کرده اند روی بگرداند:« فَتَوَلَّ عَنْهُمْ» به آن ها توجّه نکن و آن ها را مواخذه ننما و به کار خودت مشغول باش. « فَمَا أَنتَ بِمَلُومٍ» تو به خاطر گناه آن ها مورد سرزنش قرا نمی گیری بلکه وظیفه تو فقط رساندن است و تو وظیفه ات را انجام داده ای و پیام خدا را که به همراه آن فرستاده شده ای رسانده ای. « وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنفَعُ الْمُؤْمِنِینَ» و یادآوری کن که به راستی یادآوری مومنان را سودمند خواهند کرد. یادآوری دو نوع است: 1-یادآوری آنچه که به طور مشروح و مفصّل تعریف نشده و مردم آن را نمی دانند و عقل و سرشت فقط به صورت خلاصه و مجمل آن را می شناسند، خداوند عقل ها را بر این سرشته است که خیر را دوست دارند و آن را ترجیح می دهند واز شّر و بدی متنفر هستند، و شریعت خداوند با این امور فطری و عقلی مطابق است. و هر امر و نهی شریعت از مصادیق پند دادن و یادآوری می باشد. و کمال پند دادن و یادآوری آن است که خیر و خوبی و منافعی که در چیزی نهفته و بدان امر شده است ، تذکر داده شود و زیان هایی که از آن نهی شده یادآوری گردد. 2- آن چه برای مومنان مشخّص و معلوم است امّا غفلت و فراموشی بر آن سایه افکنده است به آنان یادآوری گردد و برایشان تکرار شود تا در اذهانشان ریشه بدواند، و بیدار شوند و به آن عمل کنند و برایشان نشاط و همّت پدید آمد؛ همّتی که سبب می شود تا آن ها استفاده ببرند و مقامشان بالا رود. و خداوند متعال خبر داده است که یادآوری و پند دادن به مومنان فایده می دهد چون ایمان و ترس از خدا و روی آوردن به او و پیروی کردن از خشنودی وی باعث می شود تا یادآوری و پند دادن به آن ها سودمند باشد و موعظه در وجودشان اثر بگذارد. خداوند متعال می فرماید:« فَذَکرِّ إِن نَّفَعَتِ الذِّکرَی ، سَیَذَّکَّرُ مَن یَخشَی ، وَیَتَجَنَّبُهَا الأَشقَی» هرگاه پند و اندرز سودمند واقع شود پند و اندرز بده، زیرا کسی که از خدا می ترسد پند و اندرز خواهد گرفت. و بدبخت ترین فرد از آن روی می گرداند. امّا کسی که فاقد ایمان باشد و برای پذیرش پند و اندرز آمادگی داشته باشد پند دادن و یادآوری برای چنین کسی سودمند نخواهد بود. همانند زمین شوره زاری که باران هیچ فایده ای برای آن ندارد. این گروه اگر نشانه و معجزه ای برایشان بیاید به آن ایمان نمی آورند مگر آن که عذاب دردناک را ببینند. آیه ی 58-56: وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِیعْبُدُونِ جن و انس را جز برای پرستش خود نیافریده ام. مَا أُرِیدُ مِنْهُم مِّن رِّزْقٍ وَمَا أُرِیدُ أَن یطْعِمُونِ از آنها رزقی نمی خواهم و نمی خواهم که مرا اطعام کنند. إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ خداست روزی دهنده و اوست صاحب نیرویی سخت استوار. این هدفی است که خداوند جن ها و انسان ها را برای آن آفریده و همه پیامبران را مبعوث کرده است تا به سوی آن دعوت کنند. و این هدف پرستش و بندگی خداوند است که باید همراه با شناخت و محبّت او و روی آوردن به وی و روی برگرداند از غیر او باشد. واین متوقّف بر معرفت خداوند متعال باشد. و کمال عبادت بستگی به شناخت خداوند دارد بلکه هر اندازه بنده شناخت خداوند دارد بلکه هر اندازه بنده شناخت بیش تری نسبت به پروردگارش داشته باشد عبادت او کامل تر خواهد بود. و عبادت چیزی است که خداوند بندگان را به خاطر آن آفریده است . پس آن ها را برای این نیافریده که به آنان نیازی داشته باشد. « مَا أُرِیدُ مِنْهُم مِّن رِّزْقٍ وَمَا أُرِیدُ أَن یطْعِمُونِ» از آنان هیچ روزی ای نمی خواهم، و نمی خواهم که مرا خوراک بدهند! پاک و بسی برتر است خداوندِ توانگر بی نیاز از این که نیازمند کسی باشد، بلکه همه در همه نیازها و خواسته های ضروری وغیر ضروری خویش نیازمند او هستند. « إِنَّ اللَّهَ هُوَ الرَّزَّاقُ» بی گمان خداوند روزی فراوان دارد و هیچ جنبنده ای در آسمان ها و زمین نیست مگر این که روزی اش بر خداوند است و قرارگاه و آرامگاه آن را می داند.« ذُو الْقُوَّةِ الْمَتِینُ» و خداوند دارای قدرت و توانمندی کامل است و اجرام بزرگ بالا و پایین را آفریده است و با قدرت کامل خویش در ظاهر و باطن تصرف می نماید و مشّیت و خواست او در همه آفریده ها نافذ است. پس هر آنچه خدا بخواهد می شود، و هرچه نخواهد نمی شود و هیچ فرار کننده ای از دست او درنمی رود و در برابر فرمانروایی او هیچ کس نمی تواند سرِ نافرمانی بلند کند. و ازقدرت و توانایی او این است که رزق خود را به تمام جهان رسنده است، و از قدرت و توانمندی اوست که مردگان را پس از آن که استخوان هایشان از هم پاشیده شد و هم بادهای تند آن ها را با خود به جاهای دور برد یا پرندگان و درندگان آن ها را فرو بلعید و در بیابان های خشک و صحراها پراکنده گشتند و یا دراعماق امواج دریا ناپدید شدند ، زنده می گرداند و هیچ یک از این ها از او گم نمی شوند و می داند که زمین چه اندازه از اجسادشان را می کاهد. پس پاک است خداوند قوی و نیرومند. آیه ی 60-59: فَإِنَّ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا ذَنُوبًا مِّثْلَ ذَنُوبِ أَصْحَابِهِمْ فَلَا یسْتَعْجِلُونِ این ستمکاران را، از عذاب بهره ای است همانند بهره ای که یارانشان داشتند پس به شتاب چیزی از من نخواهند فَوَیلٌ لِّلَّذِینَ كَفَرُوا مِن یوْمِهِمُ الَّذِی یوعَدُونَ وای بر کافران ، از آن روز که آنها را وعده داده اند. « فَإِنَّ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا» همانا کسانی که با تکذیب محمّد(ص) ستم کرده اند « ذَنُوبًا» بهره و سهمی از عذاب و شکنجه دارند هم چنانکه یاران ستمگر و تکذیب کنندشان چنین بهره ای داشته اند.« فَلَا یسْتَعْجِلُونِ» پس نباید به شتاب وقوع عذاب را از من بخواهند . چون سنّت خداوند درباره امّت ها یکی است . پس هر تکذیب کننده ای که به تکذیب خود ادامه دهد بدون آن که توبه نماید و به سوی خدا برگردد قطعا عذاب بر او واقع خواهد شد گرچه مدّتی دیر شود. بنابراین خداوند آن ها را از روی قیامت برحذر داشت و فرمود:« فَوَیلٌ لِّلَّذِینَ كَفَرُوا مِن یوْمِهِمُ الَّذِی یوعَدُونَ» پس وای به حال آنان که کفر ورزیده اند از روزی که به آن وعده داده شده اند! و آن روز قیامت است که در آن روز به انواع عذاب و شکنجه ها گرفتار می شوند و به زنجیرها بسته خواهند شد. پس هیچ فریادرسی ندارند و هیچ کسی نیست که آن ها را از عذاب خدا نجات دهد از این عذاب به خداوند پناه می جوئیم. پایان تفسیر سوره ذاریات
تفسیر راستین (ترجمه تیسیر الکریم الرحمن)، تألیف:علامه شیخ عبدالرحمن بن ناصر السعدی «رحمه الله» متوفای 1376 هجری قمری (1334هجری شمسی)، ترجمه: محمد گل گمشادزهی مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی islamwebpedia.com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|