|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>سیره نبوی>جنگ فجار
شماره مقاله : 94 تعداد مشاهده : 326 تاریخ افزودن مقاله : 12/5/1388
|
این جنگ، میان قریش و قبیله کنانه از یک طرف و قبیله هوازن از طرفی دیگر درگرفت. علت اصلی درگیری این بود که عروه الرحال بن عتبه بن هوازن، یکی از کاروانهای تجاری نعمان بن منذر را که حامل کالاهای تجاری، عطر و پارچه بود در بازار عکاظ به مسئولیت خود جای داد. براض بن قیس بن کنانه به عروه گفت: آیا در مقابل کنانه هم از آنان دفاع میکنی؟ عروه گفت: آری و در مقابل همگان. عروه به همراه کاروان به راه افتاد و از طرفی براض هم به راه افتاد تا او را غافلگیر کرد و به قتل رساند. قبیله کنانه آهسته حرکت کردند تا از مکه بگریزند. قبیلة هوازن وقتی از این موضوع اطلاع یافتند، به تعقیب آنان پرداختند و قبل از ورود به حرم به آنها رسیدند و جنگ میان آنها در گرفت و با یکدیگر جنگیدند تا اینکه شب شد و داخل حرم رفتند و از جنگ دست کشیدند، سپس بعد از آن، چندین روز دیگر با یکدیگر جنگیدند و قریش، کنانه را کمک کرد و محمد نیز در کنار عموهایش در جنگ شرکت نمود. و این روز به خاطر اینکه حرمت مکه در آن شکسته شد، روز فجار (فسق و فجور) نامگذاری شد.[1] پیامبر در مورد این جنگ فرموده است: «من برای عموهایم تیر آماده میکردم و به آنها میدادم.»[2] سن پیامبر در آن زمان چهارده یا پانزده سال بیش نبود. البته بعضی گفتهاند او بیست ساله بوده است. اما قول اول بر قول دوم ترجیح دارد؛ زیرا اوتیرها را جمع مینمود و به دست عموهایش میدادکه این کار بیانگر سن وسال کم او میباشد. ایشان با این کار، جرأت و شهامت را فرا گرفت و از سنین نوجوانی، جنگ راتمرین کرد، امّا بعد از رسالت پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم تمامی دشمنیها و جنگهای خونین اعراب، جای خود را به الفت و مهربانی دادند و پایان پذیرفتند.[3]
به نقل از: الگوی هدایت (تحلیل وقایع زندگی پیامبر اکرم)، جلد اول، مؤلف : علی محمّد صلّابی، مترجم : هیئت علمی انتشارات حرمین.
زيرنويسها:
[1]- وقفات تربویة مع السیرة النبویه، ص 53. [2]- السیرة النبویه، ابن هشام، ج 1، ص 221، 224 – السیرة الحلبیه، ج 1، ص 127 – 129. [3]- وقفات تربویه، ص 53.
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|