|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
الهیات و ادیان>مسائل و عقايد اسلامي>اهل سنت و جماعت > تعریف درست ایمان
شماره مقاله : 931 تعداد مشاهده : 409 تاریخ افزودن مقاله : 15/7/1388
|
تعریف درست ایمان از دیدگاه اهل سنت و جماعت
ايمان قول، عمل و شناخت است
ايمان با طاعت، افزايش و با گناه و معاصي كاهش مي يابد
از نشانه هاي مذهب اهل حديث اين است كه ايمان را قول، عمل و شناخت مي دانند؛ كه با طاعت فزوني وبا انجام گناه كاهش مي يابد.
محمد بن علي بن حسن بن شقيق گفت: از ابا عبدالله، احمد بن حنبل، خدا او را رحمت كند، در باره چگونگي زياد و كم شدن ايمان سؤال كردم؟(او در جواب) گفت: حسن بن موسي اشيب از حماد بن سلمة، او از ابو جعفر خطمي، او از پدرش، پدرش هم از جدش، او نيز از عمير بن خبيب نقل كرد كه گفت: ايمان زياد مي شود و نقصان مي يابد. در جواب گفت: چگونه زياد و كم مي شود؟ گفت: هنگامي كه ياد الله مي كنيم و حمد و تسبيحات او را مي گوييم آن (ايمان) زياد مي شود و هرگاه غفلت و كوتاهي نموديم و فراموش كرديم در آن هنگام آن(ايمان) نقصان مي پذيرد.
مذهب اهل حديث و اهل سنت و جماعت در باره ايمان اين است كه: ايمان قول ، عمل و شناخت است كه با عبادت كردن افزايش و با انجام گناه كاهش مي يابد؛ اين عقيده اهل سنت و جماعت و عقيده صحابه، تابعين، ائمه و علماء مي باشد كه ايمان اقرار به زبان و گفتن شهادتين: اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد رسول الله، ياد الله كردن، قرآن خواندن، امر به معروف و نهي از منكر كردن، دعوت كردن به سوي الله، تمام اينها از جمله ايمان است و تأييد قلب، پس قلب تصديق مي كند و مؤمن به آن اقرار دارد و عمل و كردار قلب است.
از جمله اعمال قلب كه داخل در ايمان است عبارتند از: نيت، اخلاص، ميل و آرزو، ترس، محبت، هراس مي باشد. و اعمال جوارح مانند نماز، روزه، زكات و حج، همه اينها داخل در نام ايمان هستند.
ايمان چهار مورد است: اول: قول زبان كه شامل اقرار و گفتن (آن با زبان) مي باشد. دوم: قول قلب كه شامل تصديق و اقرار قلب مي باشد. سوم: عمل قلب كه شامل نيت و اخلاص است. چهارم: عمل اعضا و جوارح مي باشد. براي همين مؤلف ، خدا او را رحمت كند، گفته است: "مذهب اهل حديث ايمان قول، عمل و معرفت است."
قول شامل قول قلب و قول زبان مي باشد،عمل شامل عمل قلب و عمل زبان مي باشد و معرفت يعني تصديق قلب كه با انجام عبادت زيادمي شود و با گناه كردن نقصان مي پذيرد. هرگاه انسان اعمال خوب انجام دهد ايمانش افزايش و هرگاه دچار گناه شود ايمانش كاهش مي يابد و سخن بسياري از مسلمين اين است كه ايمان قول و عمل مي باشد. بعضي از آنها مي گويند: ايمان قول زبان، تصديق قلب و عمل جوارح مي باشد كه با طاعت زياد و با انجام گناه كم مي شود.
از علماء كساني هستند كه مي گويند: ايمان قول، عمل و نيت است. پس ايمان قول و عمل است و قول دو تا است: قول زبان و قول قلب. و عمل نيز دو تا مي باشد: عمل قلب و عمل جوارح. و اين سخن بر خلاف مرجئه سخن تمام اهل سنت مي باشد.
آنها(مرجئه) مي گويند:ايمان تنها تصديق قلب است. و مرجئه چهار دسته مي باشند:
دسته اول: مرجئه جهميه، مرجئه خالص، مي گويند: ايمان تنها شناخت قلب است و كفر عدم شناخت خدا با قلب مي باشد. هر كس پروردگارش را با قلبش شناخت، او ايماندار است در غير اين صورت او كافر است. اين قول جهم بن صفوان است ، با تعريفي كه از ايمان نمود آن را تباه كرد.
با اين تعريف جهم، ابليس نيز ايماندار است زيرا او خدا را با قلبش مي شناسد. يهود نيز ايماندار هستند زيرا آنها نيز خدا را با قلهايشان مي شناسند. ابوطالب عمو رسول الله صلي الله عليه وسلم در حاليكه بر دين شرك فوت نمود نيز ايماندار است زيرا او خدا را با قلبش شناخته بود.
ولقـد علمـت بأن دين محمد من خير أديان البرية دينا
به تحقيق دانستم كه دين محمد از تمام اديان دنيا بهتر است.
دسته دوم: كراميه هستند كه مي گويند: ايمان تنها اقرار كردن به زبان مي باشد. نزد كراميه كسي كه شهادتين را بگويد و با زبان به آن اقرار نمايد او مؤمن است و اگر قلباً دروغ گفته باشد او در آتش انداخته مي شود. كسي كه با زبان اقرار كند او داراي ايمان كامل است و اگر دروغ گفته باشد در آتش انداخته مي شود. با اين سخنشان مؤمني كه داراي ايمان كامل است در آتش انداخته مي شود و اين گفته سخنشان را باطل مي كند.
دسته سوم: مرجئه ماتريديه و اشعريه هستند كه معتقند ايمان تنها تصديق قلب است كه از امام ابو حنيفه روايت شده است.
دسته چهارم: ايشان فقهاء مرجئه ابوحنيفه و يارانش مي باشند و مي گويند: ايمان اقرار به زبان و تصديق به قلب است اما اعمال داخل در كلمه ايمان نيست. اگرچه واجب باشند، مانند: نماز، روزه، زكات و حج، اما اسم ايمان بر آنها اطلاق نمي گردد. مي گويند اين(اعمال) نيكي و تقوي است و اسم ايمان بر آنها اطلاق نمي شود هرچند مفيد باشند.
فرق بين اين گروه و جهميه در اين است كه جهميه معتقد است اعمال هيچ نفعي نمي رسانند اما اين گروه معتقد است اعمال (به انسان) نفع مي رسانند.
اما اهل سنت و جماعت كه شامل مذهب مالك، شافعي و احمد، صحابه، تابعين و ائمه مي باشد معتقدند ايمان قول زبان، تصديق قلب، عمل قلب و عمل جوارح مي باشد.
فقهاء مرجئه، ابوحنيفه و يارانش مي گويند: ايمان اقرار به زبان و تصديق قلب است اما اعمال جوارح با آنكه در آن پاداش هست اما داخل در كلمه ايمان نيستند. كسي كه مرتكب گناه كبيره مي شود براي او تهديد و عذاب آماده است و مجازات مي بيند و كسي كه عبادت خدا را انجام دهد ستايش مي شود و پاداش مي گيرد ولي اسم ايمان بر آن اطلاق نمي گردد.
اما جهميه مي گويند: آن(اعمال) به(انسان) نفع نمي رسانند، اگر انسان تمام گناهان كبيره و منكرات را انجام دهد كافر نمي شود مگر اينكه به وسيله قلبش نسبت به پروردگار جاهل باشد و او را نشناسد و اين از باطل ترين سخنان است. پس به اين ترتيب مرجئه چهار گروه هستند: جهميه، كراميه،ماتريديه و اشعريه، و فقهاء مرجئه.
تمام اهل سنت بر اين اعتقاد هستند كه اعمال داخل در ايمان مي باشد. مؤلف از امام احمد نقل مي كند كه ايمان زياد و كم مي شود. هرگاه انسان عبادت الله را انجام دهد ايمانش زياد و هرگاه دچار عصيان شود ايمانش كم مي شود اما مرجئه مي گويد: ايمان كم و زياد نمي پذيرد، آن (ايمان) در قلب واحد است(و قابل تغيير نمي باشد)، ايمان اهل زمين و اهل آسمان يكي است و آن تصديق است پس كسي كه با قلبش آن را تصديق نمود او مؤمن است و ايمان كم و زياد نمي پذيرد و اين از باطل ترين سخنان است.
بلكه ايمان كم و زياد مي شود؛ هنگامي كه انسان مشغول عبادت است، ايمانش زياد مي شود و هنگامي كه گناه مرتكب مي شود ايمانش كاهش مي يابد.
و براي اين است كه مؤلف(خدا او را رحمت كند) از امام احمد او نيز از عمير بن حبيب نقل مي كند كه گفت: ايمان كم و زياد مي شود. به او گفته شد: چگونه زياد و كم مي شود؟ گفت: هرگاه ياد الله مي كنيم و او را حمد و تسبيح مي گوييم ايمان فزوني مي يابد، زياد مي گردد، و هرگاه دچار غفلت ، سستي و فراموشي شديم، آن كاهش مي يابد. و اين سخن تعدادي از سلف است ( هنگامي كه به هم مي رسيدند) مي گفتند: ساعتي چند با ما بنشين تا ايماندار شويم، پس مي نشستند و ياد الله مي كردند. ايماندار شويم يعني اينكه ايمانمان زياد شود پس مي نشستند و ياد الله مي كردند.
به نقل از سايت ايمان
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|