|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
قرآن و حدیث>مسائل قرآنی و حدیث>قرآن > شرايط فهم و استفاده از قرآن مجيد
شماره مقاله : 929 تعداد مشاهده : 307 تاریخ افزودن مقاله : 15/7/1388
|
شرايط فهم و استفاده از قرآن مجيد
نويسنده: مولانا سيد ابوالحسن علي حسني ندوي ترجمه: محمدقاسم بنيكمال(قاسمي)
شرايط فهم و استفاده از قرآن مجيد قرآن كتاب الهي، نسخه سعادت و خوشبختي، منشور جاويدان موفقيت و رستگاري، داروي شفابخش قلوب و نفوس، گنجينهي راهنمايي و هدايت براي بشريت و بهترين وسيلهي حصول تقوا و پاكي است: «ذلك الكتاب لاريب فيه هُدًي للمتقين»؛ اين كتاب هيچ ترديدي در آن نيست، هدايت براي جويندگان تقواست.
قرآن پند جاوداني پروردگار عالم، قانون حياتبخش الهي و مژده جانافزا براي اهل ايمان و شميم زندگي براي مرده دلان است: «إنّ هذا القرآن يهدي للتي هي أقوم و يبشّر المؤمنين الّذين يعملون الصالحات أنّ لهم أجراً كبيراً»؛ بدون شك اين قرآن به راستترين راه راهنمايي ميكند و مومناني را كه كار نيك انجام ميدهد به اجر بزرگ مژده ميدهد.
اما چگونه از اين كتاب استفاده ميشود، و چه زماني اين كتاب وسيله نجات و سعادت ابدي قرار ميگيرد.
در اين خصوص بايد ديد كه كه خود قرآن چه ميگويد، و چه راهكارهايي را نشان ميدهد تا در پرتو آن بهتر و زودتر بتوان از اين گنج عظيمالشان بهره برد.
مطلب ذيل كه ترجمه و اقتباسي از نوشتههاي دانشمند بزرگ علامه سيد ابوالحسن ندوي (رحمهالله) ميباشد در همين موضوع پرتو مياندازد و راه را براي پويندگان راه حقيقت روشن ميسازد. براستي كه با اختيار كردن صفات زير ميتوان در خود تحولي جديد ايجاد كرد و در جهاني نوين قدم گذاشت؛ جهاني كه هرگز كهنگي و فرسودگي ندارد و طراوت و تازگي آن ابدي و سرمدي است:
چون شود كهنه جهان اندر برش ميدهد قرآن جهاني ديگرش
1ـ طلب
نخستين شرط بهرهگيري و استفادهي از قرآن مجيد اين است كه در درون انسان طلب وجود داشته باشد، زيرا سنت الهي است كه بر اساس طلب عطا ميفرمايد و طلب نزد او تعالي بسيار ارزش دارد. عدم رضايت و عدم قناعت بر وضعيت موجود و تلاش براي اصلاح حال و جستجوي راه بهتر، نخستين قدم به سوي سعادت است؛ پس اول انابت بايد و پس از آن تغيير حال رخ خواهد داد: «و يهدي إليه من ينيب»(1)؛ «خدا كسي را كه به سوي او رجوع داشته باشد راه مينمايد».
«إنّ الله لا يغيّر ما بقوم حتّي يغيّروا ما بأنفسهم»(2)؛ «همانا خداوند حال و وضع هيچ قوم و ملتي را تغيير نميدهد مگر اينكه آنان احوال خود را تغيير دهند".
استغناء و بينيازي در دين نشانهي محروميت و بدبختي است: «فكفروا و تولّوا و استغني الله و الله غنيٌّ حميدٌ»(3)؛ «آنان نپذيرفتند و روي برگرداندند، و خدا هم بينياز (از ايمان و اطاعت ايشان) بود و همانا خدا (هميشه هم) بينياز است و سزاوار ستايش و سپاس".
«يأيها النّاس أنتم الفقرآء إلي الله و الله هو الغنّي الحميد»(4)؛ « اي مردم شما محتاج خدا هستيد و خدا مستغني و سزاوار حمد است».
آنهايي كه طلب دين ندارند و در نداي دين جاذبهاي احساس نميكنند قرآن مجيد دربارهي آنان ميفرمايد: «أفأنت تسمع العمي و لو كانوا لايعقلون»(5)؛ «آيا تو ميتواني به كران بشنواني گر چه نفهمند".
«أفانت تهدي العمي و لو كانوا لايبصرون»(6)؛ « آيا تو ميتواني به نابينايان راه بنمايي و لو اينكه نبينند".
« إنّك لاتسمع الموتي و لاتسمع الصّمّ الدّعآء إذا ولّوا مدبرين و ما أنت بهدي العمي عن ضللتهم إن تسمع إلاّ من يّؤمن بآيتنا فهم مّسلمون»(7)؛ «بدون ترديد تو نميتواني دعوتتت را به مردهدلان و كران بشنواني در حالي كه به حق پشت كرده ميگريزند. و تو نميتواني كوردلان را از انحرافشان بازداشته و به راه بياوري. تو فقط به كساني ميتواني بشنواني كه به نشانههاي ما ايمان داشته باشند، همينها فرمانبرداران واقعي هستند".
2ـ استماع و اتباع
قرآن مجيد در هر حال صحيفه و كتاب هدايت است و نخستين كار براي استفاده از آن، به دقت گوش فرا دادن به آن است. بديهي است كسي كه حاضر به شنيدن آن نباشد از هدايت آن محروم ميماند: «الذين يستمعون القول فيتبعون أحسنه أولئك الذين هداهم الله و أولئك هم أولو الألباب»(8)؛ «به بندگاني كه به سخنان گوش فرا ميدهند و آنگاه از بهترينش پيروي ميكنند مژده بده. هدايتيافتگان از جانب خدا و صاحبان عقل و خرد همينها هستند".
البته بايد بدانيم كه تنها گوش كردن با دقت كافي نيست بلكه آنچه مربوط به عمل است بايد به آن عمل كرد. علم بدون عمل نوعي سرگرمي فكري است به همين دليل بعد از استماع، به اتباع تأكيد شده است.
3ـ خوف خدا
اساس تعليمات قرآن بر ياد خدا و خشيت از وي استوار است. كسي كه دلش كاملاً از خوف خدا خالي است و گرفتن نام الله برايش جاذبهاي ندارد، در واقع چنين شخصي از حاسّهي دين محروم است.
آري قرآن مجيد براي كساني مفيد و مؤثر است كه بر دلهايشان نام الله اثر بگذارد و در خاكستر وجودشان اخگري فروزان نهفته باشد. اما كساني كه اجاق دلهايشان كاملاً دچار خمود و سردي شده است گر چه به قرآن گوش فرا ميدهند اما در وجودشان حرارت و جنبشي به وجود نميآيد: «فذّكر بالقران من يّخاف وعيد»(9)؛ «به وسيلهي قرآن به كسي كه از وعيدم ميترسد تذكّر بده".
«إنّما تنذر من اتّبع الذّكر و خشي الرّحمن بالغيب»(10)؛ «تو فقط كسي را ميتواني بترساني كه از قرآن پيروي كند و ناديده از خدا بترسد».
«سيذكر من يخشي»(11)؛ «كسي كه دلش مملو از خشيت الهي است نصيحت خواهد پذيرفت".
«فويلٌ لّلقاسية قلوبهم مّن ذكرالله»(12)؛ «هلاكت باد بر آن دلهايي كه از عدم ذكر خدا سخت شدهاند».
4ـ ايمان به غيب
بخش بزرگ و مهمي از دين آن است كه از محدودهي حواس پنجگانه و قلمرو عقل خارج ميباشد. اين بخش مشتمل بر حقايقي است كه انسان نميتواند آن را با حواس ظاهري ادراك نمايد، زيرا اين حقايق نه قابل رؤيت و لمس ميباشند و نه بوييده و چشيده ميشوند و نه در دايره عقل قرار دارند، چرا كه كار عقل اين است كه از طريق محسوسات و معلومات و تجربيات به اشياء غير محسوس و غير معلوم برسد، و مسلماً آنچه در قلمرو حواس و تجربيات نباشد و امكان قياس در آن موجود نباشد آنجا عقل نميتواند كاري انجام دهد(13(
بايد دانست كه صفات الهي، وحي، فرشتگان، آخرت، جنت و دوزخ همه اينها اموري هستند كه نه بر خلاف عقل بلكه ماوراء عقل هستند، و در واقع همه اينها از امور غيب ميباشند(14). و اعتماد كردن به انبيا درباره آنها و باور نمودن آنچه آنان ميگويند لازم است. همين اعتماد كردن و باور نمودن ايمان بالغيب نام دارد. كساني كه در يقين و اعتقاد خويش، پايبند ماديات و محسوسات هستند و آنچه مطابق عقل و قياسشان نباشد آن را انكار مينمايند، در واقع از حقيقت دين بيخبراند و ورودشان به حوزهي دين خيلي مشكل است و چنين افرادي نميتوانند از قرآن بهرهمند گردند و در هر قدم با مشكلات روبرو ميشوند.
اما افرادي كه حواس پرت نيستند و دايره ممكنات را خيلي گسترده ميپندارند و همه چيز را در موجودات و محسوسات منحصر نميدانند، اينگونه افراد در واقع به حقيقت دين پي بردهاند و سرچشمه علم صحيح و قطعي براي آنان فقط وحي الهي است. آنان به خبرهاي پيامبران و تعليمشان كاملاً اعتماد دارند و برايشان در اين خصوص هيچ مشكلي وجود ندارد، دين براي آنها يك واقعيت روشن و قرآن سراسر هدايت است: «هدي لّلمتّقين. الّذين يؤمنون بالغيب»(15)؛ « قرآن پرهيزگاراني را كه به غيب ايمان ميآورند راه مينمايد».
«فأمّا الذين آمنوا فيعلمون أنّه الحقّ من رّبّهم و أمّا الّذين كفروا فيقولون ماذآ أراد الله بهذا مثلاً يضلّ به كثيراً وّ يهدي به كثيراً و مايضلّ به إلاّ الفاسقين»(16)؛ « كساني كه ايمان آوردهاند ميدانند كه قرآن حق است و از جانب پروردگارشان فرود آمده است، و اما كافران ميگويند: منظور خدا از ذكر اين مثال چيست؟ خدا به وسيلهي آن بسياري را گمراه و بسياري را هدايت ميكند. و البته خداوند جز كجروان و منحرفان را با آن گمراه و حيران نميگرداند».
اشخاصي كه تحت تأثير ماديگرايي و حواسزدگي قرار گرفته و ميكوشند بدون نردبان بالا بروند يا بدون بال در آسمان پرواز نمايند، چنين اشخاصي هر قدر براي صعود به بالا تلاش كنند، اما سنگيني ماديت آنها را دچار سقوط خواهد كرد. قرآن مجيد بسيار جالب حالت چنين افرادي را به تصوير كشيده است:
«فمن يّرد الله أن يّهديه يشرح صدره للإسلام و من يّرد أن يّضله يجعل صدره ضيقاً حرجاً كأنّما يصّعد في السّمآء كذلك يجعل الله الرّجس علي الّذين لايؤمنون»(17)؛ «خداوند هر كسي را بخواهد هدايتش دهد سينهاش را باز ميكند و هر كس را بخواهد گمراه كند سينهاش را تنگ ميگرداند گويا به دشواري ميخواهد به بالا برود. الله تعالي اينگونه كساني را كه نميخواهند ايمان بياورند به پليدي سوق ميدهد".
5ـ تدبر
يكي از شرطهاي استفاده از قرآن مجيد تدبر است. خود قرآن در جاهاي متعدد به تدبر فرا خوانده است و مؤمناني را كه قرآن را با تدبر ميخوانند و همچون كور و كر رد نميشوند مورد ستايش قرار داده است: «و الّذين إذا ذكّروا بآيات ربّهم لميخّروا عليها صماًّ وّ عمياناً»(18)؛ «كساني هستند كه هنگامي كه به وسيلهي نشانهها و سخنان پرودگارشان تذكر داده ميشوند كوركورانه تن در نميدهند».
«أفلايتدبّرون القران و لو كان من عند غير الله لوجدوا فيه إختلافاً كثيراً»(19)؛ «آيا در قرآن نميانديشند؟ و اگر از سوي غير خدا آمده بود در آن تناقضات و اختلافات فراواني پيدا ميكردند".
6ـ مجاهده
براي فهم قرآن مجيد، تدبر در معاني آن و بهرهمندي از هدايت آن به مجاهده و مخالفت با هواي نفس نياز است. قرآن مجيد مانند كتابهاي انساني نيست كه انسان بتواند فقط به كمك علم و تيزهوشياش به هدف و منظور نويسنده پي ببرد و از فوايد آن بهرهمند شود.
انسان براي اينكه به منظور كلام الهي پي ببرد، به كمك و رضاي الهي نيازمند است. هنگاميكه انسان زحمت ميكشد و به تطهير اخلاق و تزكيهي نفس ميپردازد، رحمت الهي متوجه او ميشود و خداوند متعال سينهاش را براي كتاب خود باز ميكند و به او فهم عنايت ميفرمايد. از آنجايي كه قرآن داراي لطافت بسياري است بنابراين انسان هر قدر از تراكم ماديت به دور باشد به همان نسبت ارتباط و مناسبتش با قرآن مجيد افزايش مييابد و جمال و زيبايي قرآن بدون پرده برايش هويدا ميگردد: «و الّذين جاهدوا فينا لنهدينّهم سبلنا و إن الله لمع المحسنين»(20)؛ « به كساني كه براي ما ميكوشند راههايمان را نشان خواهيم داد، و به درستي خداوند با نيكوكاران است».
انسان به هر مقدار براي يك هدف نيكو متحمل زحمت گردد و در راه آن رنج و سختي ببيند با رسيدن به آن هدف به حلاوتها و شيرينيهاي بسياري دست خواهد يافت.
ديگر اينكه درك واقعي اغلب آيات قرآن مجيد به عمل بستگي دارد و صرفاً با بحث و نظر فهميده نميشود، البته علم الفاظ و معاني آن به دست ميآيد اما درك واقعي مفاهيم آن و مشاهده ثمراتش بدون عمل و تجربه حاصل نميگردد. و در واقع امتياز بزرگ صحابهكرام رضياللهعنهم در زمينه فهم قرآن مجيد به اين نكته بر ميگردد.
7ـ ادب و تعظيم
براي استفاده از قرآن مجيد جهت تغذيهي روح و قلب و تزكيهي نفس، اين واقعيت همواره بايد مدنظر باشد كه قرآن مجيد صرفاً دفتري از معلومات يا مجموعهاي از ضوابط و قوانين محض نيست كه فقط به خواندن و ياد گرفتن آن اكتفا ميشود، بلكه اين كتاب در واقع كلام أحكمالحاكمين و سلطانالسلاطين ميباشد، كلام پروردگاري است كه با صفات جلال و جمال و عطا و نوال متصف ميباشد: «هو الله الّذي لآ إله إلاّ هو الملك القدّوس السّلام المؤمن المهيمن العزيز الجبّار المتكبّر»(21)؛ «خدا همان است كه غير از او كسي شايستگي عبادت و بندگي را ندارد. او پادشاه حقيقي، ذات پاك، بيعيب و نقص، اماندهنده و امنيت بخشنده، محافظ و مراقب، قدرتمند چيره، زبردست و والامقام و فرازمند است».
قرآن مجيد كلام كسي است كه خود صاحب كلام دربارهي كلامش چنين ميفرمايد: «لو أنزلنا هذا القران علي جبلٍ لرأيته خاشعاً مّتصدّعاً مّن خشية الله و تلك الأمثال نضربها للنّاس لعلّهم يتفكّرون»(22)؛ «اگر ما اين قرآن را بر كوهي فرود ميآورديم تو ميديدي كه چگونه كوه از ترس خدا ميلرزيد و شكاف بر ميداشت و فرو ميريخت. ما اين سخنان را براي مردم بيان ميكنيم باشد كه به فكر فرو روند و در آن بينديشند».
«في صحفٍ مّكرّمةٍ . مّرفوعةٍ مطهّرة ٍ. بأيدي سفرة . كرامٍ بررةٍ»(23)؛ «در ورقههايي قابل احترام نوشته شده است؛ در جايي بلند گذاشته شده است و پاك است؛ به دست نويسندگاني است كه بزرگوار و نيكوكار هستند".
در جايي ديگر ميفرمايد: «إنّه لقرانٌ كريمٌ . في كتاب مّكنونٍ . لايمسّه إلّا المطهّرون»(24)؛ « همانا اين، قرآن كريم است. در كتابي نوشته شده است. فقط پاكان ميتوانند به آن دست بزنند".
نتيجهي طبيعي مطالب بالا اين است كه آنان كه با قرآن مجيد تعلقخاطر دارند و به عظمت و بزرگي نازلكنندهاش معتقد ميباشند قرآن مجيد قطعاً بر آنان تأثير خواهد گذاشت، چنانكه ميفرمايد: «و إذا تليت عليهم آياته زادتهم إيماناً وّ علي ربّهم يتوكّلون»(25)؛ «وقتي كه آياتش بر آنان خوانده ميشود ايمانشان فزوني مييابد و بر پروردگارشان توكل و اعتماد دارند".
در جايي ديگر فرموده است: «الله نزّل أحسن الحديث كتاباً مّتشهابهاً مّثاني تقشعرّ منه جلود الذّين يخشون ربّهم ثمّ تلين جلودهم و قلوبهم إلي ذكر الله ذالك هدي الله يهدي به من يّشاء و من يّضلل الله فما له من هادٍ»(26)؛ «الله بهترين كلام را (به نام قرآن) فرو فرستاده است. كتابي را كه (از لحاظ كاربرد و گيرايي الفاظ و والايي و همآوايي معاني، در اعجاز) همگون و (مطالبي چون مواعظ و براهين و قصص، و مسائل مقابل و مختلف همانند: ايمان و كفر، حق و باطل، هدايت و ضلالت، حسنات و سيئات و… البته هر بار به شكلي تازه و به شيوهاي نو، در آن) مكرر است. از (شنيدن آيات) آن لرزه بر اندام كساني ميافتد كه از پروردگارشان ميترسند، و از آن پس پوستهايشان و دلهايشان نرم و آمادهي پذيرش قرآن ميكردد. اين (كتاب مشتمل بر) هدايت خداوندي است كه بوسيلهي آن هر كس را بخواهد راهياب ميسازد. و هر كس را خدا گمراه سازد راهنمايي نخواهد داشت».
درباره چنين تلاوتكنندگاني ميفرمايد: «الّذين آتيناهم الكتب يتلونه حقّ تلاوته أولئك يؤمنون به و من يكفر به فأولئك هم الخاسرون»(27)؛ « كساني كه ما به آنان كتاب داديم كتاب را آن چنانكه حقش است تلاوت ميكنند؛ آنان از صميم دل به آن باور دارند. و كساني كه به آن ايمان نياورند از زمرهي زيانكاران خواهند بود".
يعني كلام الهي را با چنان تعظيم و بزرگداشت و عشق و علاقهاي ميخوانند كه معمولاً كلام يك پادشاه و يا يك دوست محبوب خوانده ميشود. در اين خصوص مطالعه دو چيز خيلي مفيد است كه بايد به آن اهتمام ورزيد.
اولاً: مطالعه احاديث صحيحي كه دربارهي فضيلت قرآن مجيد وارد شده است(28).
ثانياً: مطالعه كتابهايي كه در آن شرح حال صحابه و تابعين و ائمه، مجتهدين و فقها و محدثين و علما و عارفان و اولياءالله ذكر شده، و حكايات عشق و علاقه و ادب و تعظيمشان نسبت به قرآن مجيد و كيفيت احساسات آنان هنگام تلاوت بيان گرديده است.
بدون شك مطالعه چنين مطالبي در وجود انسان شور و شوق ايجاد مينمايد و دلها را متأثر مينمايد و ديدگان را بينا ميسازد.
لذا در اينجا واقعات و حكاياتي از كتب مستند نقل ميشود كه در پرتو آن ميتوان به عشق و علاقه و ادب و تعظيم و اثرپذيري صحابه و تابعين و علما رباني در برابر قرآن پي برد(29).
نمونههايي از تلاوت و تدبر در قرآن
ابتدا به بيان واقعهاي از سيرت رسولاكرم صليالله عليه و سلم ميپردازيم. صحابي بزرگوار حضرت عبداللهبنمسعود رضياللهعنه روايت ميكند كه روزي حضرت رسولاكرم صليالله عليه و سلم به من فرمود: «برايم قرآن بخوان!» من عرض كردم آيا براي شما بخوانم در حالي كه قرآن بر خود شما نازل شده است؟ فرمود: «آري! ميخواهم آن را از ديگران بشنوم.» ابنمسعود ميگويد: من شروع به تلاوت سورهي نساء كردم، وقتي به اين آيه رسيدم: «فكيف إذا جئنا من كلّ أمّةٍ بشهيدٍ وّ جئنابك علي هؤلاء شهيداً»(30)؛ «چگونه خواهد بود زماني كه ما از هر امتي يك گواه بياوريم و تو را نيز بر اينان به طور گواه بياوريم.» يكي از اهل مجلس مرا متوجه كرد، وقتي سرم را بلند كردم، ديدم كه اشك از چشمهاي مبارك رسولاكرم صليالله عليه و سلم سرازير است(31(.
حضرت ابوذر رضياللهعنه روايت ميكند كه شبي آنحضرت صلياللهعليه و سلم تا صبح اين آيه را مرتباً تلاوت ميكرد: «إن تعذّبهم فإنّهم عبادك و إن تغفر لهم فإنّك أنت العزيز الحكيم»(32)؛ «اگر آنان را عذاب دهي بندگان تو هستند و اگر بيامرزيشان تو چيره و توانا و حكيم هستي».
أمالمؤمنين عايشه رضياللهعنها روايت ميكند كه حضرت ابوبكر صديق رضياللهعنه بسيار رقيقالقلب بود و هرگاه قرآن تلاوت ميكرد بياختيار به گريه ميافتاد و نميتوانست اشكهايش را نگهدارد.
ابورافع ميگويد حضرت عمر رضياللهعنه در نماز فجر سورههاي كهف، مريم، طه و مانند آنها را تلاوت ميكرد. روزي در آخرين صف مردان نماز ميخواندم كه بعد از آن صفهاي زنان شروع ميشد، حضرت عمر داشت سورهي يوسف را تلاوت ميكرد و معمولاً صدايش بلند بود، وقتي به اين آيه رسيد: «إنمآ أشكوا بثّي و حزني إلي الله»(33)؛ « (سخن يعقوب عليهالسلام كه ميگفت: ) من رنج و غم خويش را فقط به خدا شكايت ميكنم.» چنان گريهاش گرفت كه قرائتش قطع شد و من فقط صداي گريهاش را شنيدم.
حضرت حسن بصري ميگويد: حضرت عمر رضياللهعنه گاهي در ورد شبانهاش به يك آيه ميرسيد چنان گريه ميكرد كه بر اثر آن بر زمين ميافتاد و حالش چنان منقلب ميشد كه در خانه بستري ميشد و مردم به عيادتش ميآمدند.
محمدبنسيرين ميگويد: حضرت عثمان رضياللهعنه تمام شب در يك ركعت قرآن را ميخواند.
امام بيهقي نقل كرده است كه حضرت عثمان رضياللهعنه ميگفت: اگر دلهاي ما پاك باشد هرگز از كلام پروردگار سير نخواهد شد. من دوست ندارم حتي يك روز از عمر من بگذرد كه قرآن مجيد را از رو نخوانده باشم. وقتي حضرت عثمان رضياللهعنه به شهادت رسيد ديدند مصحفي كه از روي آن خوانده بود به دليل كثرت تلاوت پاره شده است(34(.
ابنعمير ميگويد من سورهي يوسف را از قرائت حضرت عثمان ياد گرفتم زيرا او در نماز فجر به كثرت اين سوره را تلاوت ميكرد.
حضرت علي رضياللهعنه بعد از رحلت حضرت رسولاكرم صليالله عيله و سلم چنان با قرآن مشغول شد كه تا چندين روز از خانهاش بيرون نرفت.
درباره عبداللهبنزبير، عمروبنالعاص، عبداللهبنعمر، عبداللهبنرواحه، عبداللهبنعباس، عبدالرحمنبنعوف از صحابه كرام و درباره سعيدبنجبير، مالكبنانس، منصوربنالمعتمر از تابعين روايات و حكايات مشابهي در كتابها نقل شده است(35(.
حمزه كه خادم حضرت اسماء بنت ابوبكر رضياللهعنه بوده ميگويد: روزي حضرت اسماء مرا به بازار فرستاد. آن هنگام او مشغول تلاوت سورهي طور بود و به اين آيه رسيده بود «و وقانا عذاب السموم»(36)؛ «پروردگار ما را از عذاب سوزان نجات داد.» من به بازار رفتم و برگشتم ديدم هنوز همان آيه را ميخواند.
هارونبناياب اسدي گاهي اوقات در نماز تهجد فقط اين آيه را تكرار ميكرد و ميگريست: «ياليتنا نردّ و لانكذّب بآيات ربّنا و نكون من المؤمنين»(37)؛ «اي كاش دوباره برگردانده شويم تا ما نشانيهاي پروردگارمان را تكذيب نكنيم و از گروه مؤمنين بگرديم».
حضرت حسن بصري يك شب فقط آيهي: «و إن تعدّوا نعمة الله لاتحصوها»(38) را تكرار ميكرد تا اينكه صبح شد. مردم از وي سبب را پرسيدند، حسن بصري فرمود: در اين آيه خيلي پند و عبرت وجود دارد، به هر سو كه مينگريم نعمت مشاهده ميكنيم؛ البته نعمتهايي كه آنها را نميشناسيم خيلي بيشتراند.
اين سلسلهي اثرپذيري و ارتباط عميق با قرآن، نسل اندر نسل در ميان امت جاري بوده است. آري امت اسلامي همواره به كلام الهي محبت و عشق ورزيده و از فيض و تأثيرش بهره برده و هيچ زماني اين سلسله منقطع نشده است.
در كتابهاي تاريخ و سيره حكايات و واقعاتي از علماي راسخين، مجددان و مصلحان بزرگ و عارفان برجسته هر عصر نقل كردهاند كه نشانگر عشق و علاقه و ارتباط عميق آنان با قرآن مجيد ميباشد. انسان از حكايات آنان به خوبي پي ميبرد كه چقدر اين بزرگان در تلاوت قرآن مستغرق ميشدند و از حلاوت و لذت آن بهره ميبردند.
نويسنده بزرگ، محدث جليلالقدر و مؤرخ برجسته علامه ابنجوزي هر هفته يك بار قرآن را ختم ميكرد(39).
سلطان صلاحالدين ايوبي فاتح بيتالمقدس به گوش فرا دادن به تلاوت قرآن خيلي علاقه داشت، گاهي اوقات شبها در برج خود به تلاوت دو الي چهار جزء از قرآن مجيد گوش فرا ميداد. بسيار خاشع و فروتن و نرم دل بود و هر گاه قرآن را ميشنيد ديدگانش اشكبار ميشد(40(.
شيخالاسلام ابنتيميه در هفتم شعبان سال 726 هجري بازداشت شد و تاريخ 22 ذيالقعده 728 در بازداشتگاه جان سپرد. بزرگترين مشغله و ورد او در اين دوران تلاوت قرآن بود. او در اين مدت دو سال و چهار ماه همراه برادرش شيخزينالدين ابنتيميه هشتاد بار قرآن را ختم كرد. بعد از آن وقتي دور جديدي را آغاز كرد و به اين آيه رسيد: «إنّ المتّقين في جنّتٍ و نهرٍ في مقعد صدقٍ عند مليكٍ مّقتدرٍ»(41)؛ «همانا پرهيزگاران در ميان باغها و نهرها در جايگاهي بلند و نزد پادشاهي مقتدر بسر خواهند برد.» دورش را با عبداللهابنمحب و عبدالله الزرعي ادامه داد. اين دو بزرگوار خيلي نيك و با هم برادر بودند و ابنتيميه رحمهالله قرائتشان را خيلي دوست ميداشت، هنوز اين دور ختم نشده بود كه روزهاي زندگيش به پايان رسيد(42).
شيخ نظامالدين بدايوني دهلوي (725هـ) داراي ذوق و علاقه خاصي نسبت به قرآن مجيد بود، به حفظ آن خيلي تأكيد ميورزيد و به كثرت تلاوت تشويق ميكرد.
وقتي شيخ حسن سنجري با او مرتبط شد و به دستش بيعت كرد، خيلي مسن بود و از شاعران برجسته عصرش به شمار ميآمد كه ساليان بسياري را در سرودن شعر سپري كرده بود. شيخ نظامالدين به او توصيه كرد كه ذوق قرآنيش را بر ذوق شعريش غالب سازد. شيخ حسن سنجري در «فوائد الفؤاد»مينويسد: «بارها از شيخ نظامالدين شنيديم كه ميفرمود: بايد تلاوت قرآن كريم بر شعرگويي افزونتر شود و غالب آيد».
درباره حالات امام رباني مجدد الفثاني شيخ احمد سرهندي آمده است كه هنگام تلاوت قرآن كريم از رنگ چهرهاش احساس ميشد كه حقايق قرآن بر وي منكشف ميشود و بركات و فيوض آن نزول مينمايد. حضرت مجدد در ماه مبارك رمضان حداقل سه مرتبه قرآن مجيد را ختم ميكرد. حافظ قرآن بود و در طول سال به تلاوت آن ميپرداخت و در مجالسش به اهتمام به آن گوش ميكرد(43).
علامه سيد محمدعلي مونگيري (مؤسس دارالعلوم ندوةالعلماء لكنو) ميگويد: «من هنگامي كه براي اولين بار با عارفبالله شيخ فضلالرحمن گنجمرادآبادي ارتباط برقرار كردم خدمت وي عرض نمودم: چرا لذتي را كه در شعر احساس ميكنم در تلاوت قرآن احساس نميكنم؟ شيخ فرمود: هنوز خيلي دوري، هرگاه به مرتبهي قرب رسيدي آنگاه چنان لذتي در قرآن احساس خواهي كرد كه در هيچ چيز ديگر آن را نخواهي يافت. و روزي فرمود: ارتباط حقيقي با قرآن مجيد منتهياليه و هدف نهايي سلوك و عرفان است(44).
علامه عبدالقادر رايپوري كه خود از مشايخ معروف زمانش بود در شرح حال مرشد و مربي خود شيخ عبدالرحيم رايپوري ( 1337هـ/ 1919م) ميگويد: شيخ عبدالرحيم رايپوري در نماز شب قرائت را خيلي طولاني ميكرد؛ گاهي گريه ميكرد و هرگاه ذكر عذاب به ميان ميآمد ميگريست و استغفار ميكرد و چنان حالت تضرع به وي دست ميداد كه گويي مجرمي است كه براي عفو جرمش زاري و التماس مينمايد. و هرگاه به آيهاي كه در آن ذكر رحمت الهي است ميرسيد خوشحال ميشد و آرامش پيدا ميكرد و سكوت مينمود.
خود مولانا عبدالقادر رايپوري در ماه مبارك رمضان، بعد از نماز عصر، در گوشهاي قرآن كريم تلاوت ميكرد. يكي از ساكنان محله ميگويد: وقتي از آنجا ميگذشتم، تلاوت ايشان توجهم را جلب ميكرد و از صميم قلب دعا كردم كه خدايا به من نيز توفيق عنايت كن تا آن گونه تلاوت كنيم. پس از ماه رمضان، روزي مولانا رايپوري آن شخص را فرا خواند و خطاب به او گفت: «بيا تا به شما بياموزم كه چگونه قرآن را تلاوت كني! در قرآن آمده است كه خداوند با حضرت موسي عليهالسلام مكالمه مينمود و ايشان كلام الهي را از ناحيه يك درخت ميشنيد، شما نيز خود را به جاي همان درخت تصور كن، بدين گونه كه الفاظي را كه خود تلفظ ميكني چنين بپندار كه اينك خداي پاك با شما سخن ميگويد و با گوشهاي خود چنين احساس كن كه كلام الله را با صداي خودش ميشنوي.» پس از اين توصيه همان كيفيت را بر خود طاري كرده و در عمل به من نشان داد. بر اثر عمل به راهنمايي ايشان حالتي مشابه همان كيفيت بر قلبم طاري ميشد.
----------------------------------------------------------------------------
1ـ شوري، آيهي 42. 2ـ رعد، آيهي 11.
3ـ تغابن، آيهي 6. 4ـ فاطر، آيهي 15.
5ـ يونس، آيهي 42. 6- يونس، آيهي 43.
7ـ نمل، آيهي 81 ـ 79. 8 ـ زمر، آيهي 18.
9- ق، آيهي 45. 10ـ يس، آيهي 11.
11ـ اعلي، آيهي 10. 12ـ زمر، آيهي 22.
13ـ مراجعه شود به كتاب مذهب و تمدن از مؤلف ـ ص: 20 ـ 14.
14ـ «الغيب ما غاب عن الحس و العقل غيبة كاملة بحيث لايدرك بواحد منها بطريق البداهة» (تفسير ابوالسعود)؛ غيب آن است كه از حواس و عقل پوشيده باشد و به وسيله هيچ كدام از آن دو بديهي بودن آن ثابت نشود.
15ـ بقره، آيهي 3ـ2. 16ـ بقره، آيهي 26.
17ـ انعام، آيهي 126. 18ـ فرقان، آيهي 73.
19ـ نساء، آيهي 82 . 20ـ عنكبوت، آيهي 69.
21ـ حشر، آيهي 23. 22ـ حشر، آيهي 21.
23ـ عبس، آيهي 15. 24ـ واقعه،آيهي 79 ـ77.
25ـ انفال، آيهي 2. 26ـ زمر، آيهي 23. 27ـ بقره، آيهي 121.
28ـ مطالعهي فضايل قرآن تأليف شيخالحديث مولانا محمدزكريا رحمهالله در اين خصوص خيلي مفيد است.
29ـ در اين كتابها مطالب و حكايات بسيار جالب و مؤثري وجود دارد: 1ـ كتاب قيامالليل، محمدبننصرالمروزي، 2ـ صفةالصفوة، ابنالجوزي، 3ـ احياءالعلوم، امامغزالي، 4ـ حليةالاولياء، ابونعيم اصفهاني.
30ـ نساء،آيهي 41. 31ـ متفقعليه.
32ـ مائده، آيهي 118 33ـ يوسف، آيهي 86 .
34ـ حياةالصحابة، ج4، ص:24ـ23 . إزالةالخلفاء، ج2، ص:288.
35ـ قيامالليل،ص: 60 ـ 57. 36ـ طور، آيهي 27.
37ـ انعام، آيهي27. 38ـ نحل، آيهي 18.
39ـ روايت ابوالمظفر 40ـ تاريخ دعوت و اصلاح
41ـ قمر، آيهي 55 ـ 54. 42ـ تاريخ دعوت و اصلاح
43ـ زندگاني مجدد الفثاني. تذكره فضلالرحمان گنجمرادآبادي از مؤلف.
44ـ ذكر رحماني از سيد تجمل حسين، ص: 7.
به نقل از:
www.sunnionline.com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|