|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
قرآن و حدیث>تفسیر قرآن>سوره زخرف > تفسیر سوره زخرف از تفسیر راستین ترجمه تیسیر الکریم الرحمن
شماره مقاله : 9255 تعداد مشاهده : 394 تاریخ افزودن مقاله : 14/1/1390
|
تفسیر سوره زخرف
مکی و 89 آیه است. بسم الله الرحمن الرحیم آیه ی 5-1: حم؛ حا ، میم وَالْكِتَابِ الْمُبِینِ؛ سوگند به این کتاب روشنگر، إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِیا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ؛ ما این کتاب را قرآنی عربی قرار دادیم ، باشد که به عقل در یابید. وَإِنَّهُ فِی أُمِّ الْكِتَابِ لَدَینَا لَعَلِی حَكِیمٌ؛ و آن در ام الکتاب است در نزد ما ، کتابی ارجمند و حکمت آمیز. أَفَنَضْرِبُ عَنكُمُ الذِّكْرَ صَفْحًا أَن كُنتُمْ قَوْمًا مُّسْرِفِینَ؛ آیا بدان سبب که مردمی گزافکار هستید ، از شما اعراض کنیم و قرآن را از شما دریغ داریم ? در اینجا خداوند به قرآن سوگند خورده است، پس به کتاب روشنگر و روشن، سوگند یاد کرده و به طور مطلق بیان نموده و متعلق را بیان نکرده است که چه چیزی را روشن می نماید، تا بر این دلالت نماید که قرآن تمامی امور دنیوی و دینی و اخروی که بندگان به آن نیاز دارند روشن می نماید. « إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِیا» این چیزی است که بر آن سوگند یاد شده و آن این است که قرآن با شیواترین و روشن ترین زبان ها آمده است و این از روشنی و وضوح آن است. و حکت آن را بیان کرد و فرمود:« لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ» تا شما کلمات و معانی آن را درک کنید و بفهمید، چون کلمات و مفاهیم آن آسان و نزدیک به ذهن است. « وَإِنَّهُ فِی أُمِّ الْكِتَابِ لَدَینَا» و همانا این کتاب در ملأ اعلی در بالاترین جایگاه، و نزد ما دارای برترین مقام است. « لَعَلِی حَكِیمٌ» مقام و شرافت و جایگا آن والاست و مشتمل بر اوامر و نواهی و اخبارِ حکمت آمیز است. پس هیچ حکم و فرمانی در آن وجود ندارد که مخالف با حکمت و عدالت و میزان باشد. سپس خداوند متعال خبر داد که حکمت و فضل او اقتضاء می نماید بندگانش را بیهوده رها نکند، به گونه ای که پیامبری برای آنها نفرستد و کتابی بر آنان نازل نکند گرچه متجاوز و ستمگر باشند، پس فرمود:« أَفَنَضْرِبُ عَنكُمُ الذِّكْرَ صَفْحًا» آیا از شما روی گردان شویم و نازل کردن پند قرآن را بر شما ترک کنیم به خاطر آن که شما روی گردان هستید و فرمان نمی برید؟ بلکه ما کتاب را برای شما نازل می کنیم و در آن همه چیز را برایتان روشن می گردانیم. پس اگر به آن ایمان آوردید و هدایت شدید این از توفیق یافتن شماست، و اگر ایمان نیاوردید و هدایت نشدید حجّت بر شما اقامه شده و تکلیفتان روشن گردیده است. آیه ی 8-6: وَكَمْ أَرْسَلْنَا مِن نَّبِی فِی الْأَوَّلِینَ؛ به میان پیشینیان پیامبران بسیاری فرستادیم. وَمَا یأْتِیهِم مِّن نَّبِی إِلَّا كَانُوا بِهِ یسْتَهْزِؤُون؛ و هیچ پیامبری بر آنها، مبعوث نمی شد مگر آنکه مسخره اش می کردند. فَأَهْلَكْنَا أَشَدَّ مِنْهُم بَطْشًا وَمَضَى مَثَلُ الْأَوَّلِینَ؛ آنها را که از ایشان نیرومندتر بودند هلاک کردیم و داستان پیشینیان گذشت. خداوند متعال می فرماید که این سنّت و شیوه ما در میان مردم است که آنها را بدون پیامبر و کتاب، بیهوده رها نمی کنیم. « وَكَمْ أَرْسَلْنَا مِن نَّبِی فِی الْأَوَّلِینَ» و چه بسیار پیامبران را در میان پیشنیان فرستاده ایم که آنها را به پرستش خدای یگانه که شریکی ندارد فرمان می دادند، اما امّت ها همواره آنان را تکذیب می کردند. « وَمَا یأْتِیهِم مِّن نَّبِی إِلَّا كَانُوا بِهِ یسْتَهْزِؤُون» و هیچ پیامبری به نزد آنان نمی آمد مگر ان که او را به ریشخند و مسخره می گرفتند و آنچه را که آورده بود انکار می کردند و با خود بزرگ بینی حق را نمی پذیرفتند. « فَأَهْلَكْنَا أَشَدَّ مِنْهُم بَطْشًا» و ما کسانی را هلاک کردیم که از اینها قدرت بیشتری داشتند و کارهای مهم تری می کردند و نشانه ها و آثار بیشتری در زمین داشتند.« وَمَضَى مَثَلُ الْأَوَّلِینَ» و حکایات و نمونه های زندگی شان گذشته است، و برخی از آنها را برایتان بیان کرده ایم که مایه ی عبرت هستند و شما را از تکذیب برحذر می دارند. آیه ی 14-9: وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَیقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ الْعَزِیزُ الْعَلِیمُ؛ اگر از آنها بپرسی : چه کسی آسمانها و زمین را آفریده است ? می گویند :آنها را آن پیروزمند دانا آفریده است. الَّذِی جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْدًا وَجَعَلَ لَكُمْ فِیهَا سُبُلًا لَّعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ؛ آن که زمین را بستر شما ساخت و برایتان راهها درآن پدید آورد ، باشد که هدایت شوید. وَالَّذِی نَزَّلَ مِنَ السَّمَاء مَاء بِقَدَرٍ فَأَنشَرْنَا بِهِ بَلْدَةً مَّیتًا كَذَلِكَ تُخْرَجُونَ؛ و آن که از آسمان آب فرستاد ، به اندازه و بدان سرزمین مرده را، زنده کردیم شما نیز اینچنین از گورها بیرون آورده شوید. وَالَّذِی خَلَقَ الْأَزْوَاجَ كُلَّهَا وَجَعَلَ لَكُم مِّنَ الْفُلْكِ وَالْأَنْعَامِ مَا تَرْكَبُونَ؛ و آن که همه جفتها را بیافرید و برایتان از کشتیها و چارپایان مرکبهاساخت که سوار شوید. لِتَسْتَوُوا عَلَى ظُهُورِهِ ثُمَّ تَذْكُرُوا نِعْمَةَ رَبِّكُمْ إِذَا اسْتَوَیتُمْ عَلَیهِ وَتَقُولُوا سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَذَا وَمَا كُنَّا لَهُ مُقْرِنِینَ ؛ و چون بر پشت آنها قرار گرفتید ، نعمت پروردگارتان را یاد کنید و بگویید : منزه است آن کس که اینها را رام ما کرد و گرنه ما را توان آن نبود. وَإِنَّا إِلَى رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ؛ و ما به سوی پروردگارمان باز می گردیم. خداوند متعال از مشرکان خبر می دهد که « وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَیقُولُنَّ خَلَقَهُنَّ الْعَزِیزُ الْعَلِیمُ» اگر از آنها بپرسی چه کسی آسمان ها و زمین را آفریده است ، می گویند: خداوندِ یگانه که شریکی ندارد آنها را آفریده است، توانمند است و همه مخلوقات تسلیم قدرت او هستند، خداوندی که به آشکار و پنهان کارها و ابتدا و انتهای آن ها داناست. پس وقتی آنها به این اقرار می کنند چگونه برای خداوند فرزند و همسر و شریک قایل می شوند؟! و چگونه کسی را شریک او قرار می دهند که نمی آفریند و روزی نمی دهد و نمی میراند و زنده نمی گرداند؟! سپس دلایلی را بیان کرد که بر کمال نعمت و توانمندی اش دلالت می کند و آن اینکه برای بندگانش زمین را آفرید و آن را محل آرامش و استقرار آنان قرار داد به گونه ای که هرچه بخواهند در آن می یابند. « وَجَعَلَ لَكُمْ فِیهَا سُبُلًا» و در آن راه هایی به وجود آورد. یعنی بین کوه های متصل به هم منافذی قرار داد که از آن راه ها و منافذ به آبادی های آن سوی راه می یابید. « لَّعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ» تا در طی مسیرها راهیاب گردید و گم نشوید، و تا شاید شما با عبرت گرفتن از این، هدایت شوید. « وَالَّذِی نَزَّلَ مِنَ السَّمَاء مَاء بِقَدَرٍ» و خدایی که از آسمان آبی به اندازه لازم فرو فرستاد ، نه زیاد و نه کم. و نیز این آب به اندازه نیاز می باشد و چنان کم نیست که فایده ای نداشته باشد و چنان زیاد نیست که به بندگان و شهرها آسیب و زیان برساند. بلکه به وسیله آن به کمک بندگان شتافت و آبادی ها را از سختی ها نجات بخشید. بنابراین فرمود:« فَأَنشَرْنَا بِهِ بَلْدَةً مَّیتًا» پس به وسیله آن آب زمین مرده را زنده می گردانیم. « كَذَلِكَ تُخْرَجُونَ» و همان گونه که زمین پژمرده و خشک را به وسیله آب زنده می گردانیم شما را پس از آن که دوران برزختان کامل گردد زنده می نماید تا سرای اعمالتان را بدهد. « وَالَّذِی خَلَقَ الْأَزْوَاجَ كُلَّهَا» و خدایی که همه گونه ها را آفرید، از آنچه زمین می رویاند و از خوشحال ، و از آنچه که نمی دانند از قبیل شب و روز و سرما و گرما و نر و ماده و غیره. « وَجَعَلَ لَكُم مِّنَ الْفُلْكِ وَالْأَنْعَامِ مَا تَرْكَبُونَ ؛ لِتَسْتَوُوا عَلَى ظُهُورِهِ » و برایتان از کشتی های بادبانی و بخاری، و از چهارپایان مرکب هایی پدید آورد تا بر پشت آنها قرار بگیرید، « ثُمَّ تَذْكُرُوا نِعْمَةَ رَبِّكُمْ إِذَاسْتَوَیتُمْ عَلَیهِ» و چون بر آن جای گرفتید نعمت پروردگارتان را یاد کنید، به نحوی که اعتراف نمایید که این نعمت متعلق به خداست که آن را برایتان فراهم و مسخّر نموده است، و او را بر آن ستایش کنید. بنابراین فرمود:« وَتَقُولُوا سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنَا هَذَا وَمَا كُنَّا لَهُ مُقْرِنِینَ » و بگویید پاک و منزه است خدایی که این را به زیر فرمان درآورده و بر آن توانا نبودیم. یعنی اگر خداوند این کشتی ها و چهارپایان را تحت فرمان ما قرار نمی داد ما نمی توانستیم آنها را مسخّر کنیم. امّا خداوند از روی لطف و کرم خویش اینها را برای ما مسخّر کرد و اسباب آن را فراهم نمود. منظور این است که پروردگاری که چنین است و این نعمت ها را به بندگان بخشیده است همو سزاوار پرستش و بندگی می باشد و سزاوار است که برای او نماز بخوانید و سجده ببرید. « وَإِنَّا إِلَى رَبِّنَا لَمُنقَلِبُونَ» یعنی بعد از این زندگی به سوی پروردگارمان باز می گردیم تا هریک را طبق انچه انجام داده است محاسبه و محاکمه کند. و در اینجا اعلام می شود که فرد سوار و مسافر، باید مسافرت بزرگ را به خاطر بیاورد؛ مسافرتی که در آن به سوی خداوند باز می گردد. پس کارهایش را در طی سفر با این ملاحظه انجام دهد، و کاری نکند که با این ملاحظه متضاد باشد، و باید سفر او برای امری جایز انجام شود. آیه ی 25-15: وَجَعَلُوا لَهُ مِنْ عِبَادِهِ جُزْءًا إِنَّ الْإِنسَانَ لَكَفُورٌ مُّبِینٌ؛ و برای او از میان بندگانش ، فرزندی قائل شدند آدمی به آشکارا ناسپاس است. أَمِ اتَّخَذَ مِمَّا یخْلُقُ بَنَاتٍ وَأَصْفَاكُم بِالْبَنِینَ؛ آیا او از میان مخلوقاتش برای خود دختران برگرفته و پسران را خاص شماکرده است ? وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُم بِمَا ضَرَبَ لِلرَّحْمَنِ مَثَلًا ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَهُوَ كَظِیمٌ؛ و چون به یکی از آنها مژده تولد همان چیزی را دهند که به خدای رحمان نسبت داده رویش سیاه گردد و خشم خود فرو خورد. أَوَمَن ینَشَّأُ فِی الْحِلْیةِ وَهُوَ فِی الْخِصَامِ غَیرُ مُبِینٍ ؛ آیا آن که به آرایش پرورش یافته و در هنگام جدال آشکار نمی گردد از آن خداست ? وَجَعَلُوا الْمَلَائِكَةَ الَّذِینَ هُمْ عِبَادُ الرَّحْمَنِ إِنَاثًا أَشَهِدُوا خَلْقَهُمْ سَتُكْتَبُ شَهَادَتُهُمْ وَیسْأَلُونَ؛ و فرشتگان را که بندگان خدایند زن پنداشتند آیا به هنگام خلقتشان ، آنجاحاضر بوده اند ? زودا که این شهادتشان را می نویسند و از آنها بازخواست می شود. وَقَالُوا لَوْ شَاء الرَّحْمَنُ مَا عَبَدْنَاهُم مَّا لَهُم بِذَلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا یخْرُصُونَ؛ گفتند : اگر خدای رحمان می خواست ما فرشتگان را نمی پرستیدیم آنچه می گویند از روی نادانی است و جز به دروغ سخن نمی گویند. أَمْ آتَینَاهُمْ كِتَابًا مِّن قَبْلِهِ فَهُم بِهِ مُسْتَمْسِكُونَ؛ آیا پیش از قرآن کتابی برایشان نازل کرده ایم که اکنون بدان تمسک می جویند ? بَلْ قَالُوا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِم مُّهْتَدُونَ؛ نه ، می گویند : پدرانمان آیینی داشتند و ما از پی آنها می رویم. وَكَذَلِكَ مَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ فِی قَرْیةٍ مِّن نَّذِیرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِم مُّقْتَدُونَ؛ بدین سان ، پیش از تو ، به هیچ قریه ای بیم دهنده ای نفرستادیم مگر، آنکه متنعمانش گفتند : پدرانمان آیینی داشتند و ما به اعمال آنها اقتدا می کنیم. قَالَ أَوَلَوْ جِئْتُكُم بِأَهْدَى مِمَّا وَجَدتُّمْ عَلَیهِ آبَاءكُمْ قَالُوا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ كَافِرُونَ؛ گفت : حتی اگر برای شما چیزی بیاورم که از آنچه پدرانتان را بر آن یافته بودید هدایت کننده تر باشد ? گفتند : ما به آیینی که شما را بدان فرستاده اند بی ایمانیم. فَانتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَانظُرْ كَیفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِینَ؛ پس ، از آنها انتقام گرفتیم و بنگر که عاقبت تکذیب کنندگان چگونه بوده است ? خداوند از زشتی سخن مشرکان خبر می دهد که برای خداوند فرزندی مقّرر داشتند در حالی که او یکتای یگانه و بی نیاز است و او خدایی است که همسر و فرزند و همتایی ندارد. و ادّعای فرزند برای خداوند از چند جهت باطل و پوچ است: 1- مردم همه بندگان خدایند و عبودیت با متولّد شدن و داشتن فرزند منافات دارد. 2- فرزند بخشی از پدر می باشد در حالی که خداوند از خلق و بندگانش جداست و در صفاتش با آنها متفاوت است، حال آنکه فرزند بخشی از پدر است. پس محال است که خداوند فرزندی داشته باشد. 3- آنها گمان می برند که فرشتگان دختران خدا هستند، و مشخص است که دختران از پسران مقام کم تری دارند، پس چگونه فرزندان خداوند دختر هستند، و آنان را با فرزندان پسر برگزیده و برتری داده است؟! چون در این صورت آنان از خداوند بهتر و برتر خواهند بود. خداوند پاک و بسی برتر است از آنچه می گویند. 4- آنچه آنها به خدا نسبت داده اند پایین ترین نوع فرزند است و خود آن را دوست ندارند: « وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُم بِمَا ضَرَبَ لِلرَّحْمَنِ مَثَلًا ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَهُوَ كَظِیمٌ» و هرگاه یکی از آنان را به همان چیزی مژده دهند که برای خداوند مهربان مقّرر می دارند از بسی که از آن نفرت دارد، چهره اش سیاه می شود و مملو از خشم و اندوه می گردد. پس چگونه چیزی را به خداوند نسبت می دهند که خودشان آن را نمی پسندند؟ 5- زنان ناقص هستند و در گفتار و منطق توانایی ندارند، بنابراین خداوند متعال فرمود:« أَوَمَن ینَشَّأُ فِی الْحِلْیةِ» آیا کسی که در میان زیور و زینت پرورش می یابد، و چون زیبایی اش ناقص است با یک چیز خارجی خود را می آراید؟ « وَهُوَ فِی الْخِصَامِ غَیرُ مُبِینٍ» و به هنگام مجادله و گفتگو که فرد باید سخنش را آشکار نماید، او نمی تواند حجّت و دلیل خود را بیان کند و آنچه را در دل دارد به شیوایی بیان نماید. پس چگونه آنها را به خداوند نسبت می دهند؟ 6- آنها « وَجَعَلُوا الْمَلَائِكَةَ الَّذِینَ هُمْ عِبَادُ الرَّحْمَنِ إِنَاثًا» فرشتگان را که بندگان خدای مهربانند، دختر به شمار آوردند پس در حق فرشتگان که بندگان مقّرب خدا هستند جسارت کرده و آنها را از مقام بندگی فراتر بوده و در پاره ای از خصوصیّت های خداوند شریک خدا قرار داده اند. سپس آنها را از مقام مرد بودن به مقام زن بودن پایین کشیدند! پس پاک است خداوندی که تناقض گفتار کسی را که بر او دروغ بسته و با پیامبرانش مخالفت ورزیده آشکار نموده است. 7- خداوند سخن آنها را رد نمود و فرمود آنان به هنگام آفرینش فرشتگان حضور نداشتند، پس چگونه در مورد چیزی سخن می گویند که برای هرکسی مشخصّ است که آنها از آن آگاهی ندارند؟! ولی حتما در رابطه با این گواهی که می دهند مورد سوال قرار خواهند گرفت و آنچه که می گویند نوشته می شود و به خاطر آن مورد مجازات قرار می گیرند. فرموده خداوند متعال را که می فرماید:« وَقَالُوا لَوْ شَاء الرَّحْمَنُ مَا عَبَدْنَاهُم» اگر خداوند مهربان می خواست ما فرشتگان را پرستش نمی کردیم آنها دلیل پرستش فرشتگان را خواسته ی خداوند قرار دارند، و این دلیلی است که همواره مشرکین ارائه می دادند، در حالی که از نظر عقل و شرع دلیلی باطل و پوچ است؛ امّا از نظر عقل، انسان عاقل قضا و قدر را بهانه نمی کند، و اگر در برخی از حالات خویش این راه را در پیش بگیرد برای همیشه بر آن پافشاری نمی کند. وامّا از نظر شرع، خداوند متعال بهانه کردن تقدیر را باطل قرار داده است، و این موضوع را فقط از زبان مشرکین بیان کرده و این که آنها تقدیر را بهانه ی کارهایشان کرده اند؛ همان مشرکانی که پیامبران خدا را تکذیب کرده اند. به درستی که خداوند حجّت را بر بندگانش اقامه کرده است، بنابراین در اینجا فرمود:« مَّا لَهُم بِذَلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّا یخْرُصُونَ» آنان کمترین اطلاع و کوچک ترین خبری از این ندارند و سخنانشان بر پایه ی حدس و گمان است. یعنی حدسی می زنند که بر آن دلیلی ندارند . سپس فرمود:« أَمْ آتَینَاهُمْ كِتَابًا مِّن قَبْلِهِ فَهُم بِهِ مُسْتَمْسِكُونَ» آیا پیش از قرآن به آنان کتابی داده ایم که به آن جنگ زده باشند و این کتاب آنها را به درستیِ کارهایشان و راستی گفته هایشان خبر دهد؟ چنین نیست، خداوند محمّد (ص) را به عنوان بیم دهنده و هشداردهنده به سوی آنها فرستاده است و بیم دهنده ای غیر از محمّد برای آنها نیامده است. پس نه دلیل عقلی دارند و نه دلیل نقلی، و هرگاه هیچ یک از این دو نباشد گفته هایشان چیزی جز یاوه و باطل نیست. بلکه آنان یک شبهه دارند که از واهی ترین شبهات است و آن این آنها از پدران و نیاکان گمراهشان تقلید می کنند. کافران همواره پیام پیامبران را به دلیل تقلید از پدران و نیاکان خود رد کرده و نمی پذیرند. بنابراین در اینجا فرمود:« بَلْ قَالُوا إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءنَا عَلَى أُمَّةٍ» بلکه گفتند: ما پدران خود را بر دین و آیینی یافته ایم، « وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِم مُّهْتَدُونَ» و قطعا ما در پی آنان می رویم. یعنی از آنچه که محمد (ص) آورده است پیروی نمی کنیم. « وَكَذَلِكَ مَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ فِی قَرْیةٍ مِّن نَّذِیرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا» و همچنین در هیچ شهر و دیاری پیش از تو بیم دهنده ای نفرستاده ایم مگر این که ثروتمندان و سران آن جا که نعمت های دنیا آنها را مغرور و سرکش کرده بود و با خود بزرگ بینی حق را نپذیرفتند ، گفتند:« إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِم مُّقْتَدُونَ » ما پدران و نیاکان خود را بر دینی یافته ایم و ما به دنبال آن می رویم. یعنی اینها نخستین افراد نیستند که چنین می گویند، بلکه پیش از اینها نیز کسانی چنین می گفته اند. و منظور مشرکان گمراه از این که از پدرانشان تقلید می کنند پیروی از حق و هدایت نیست، بلکه تعصّب محض است و می خواهند بدین وسیله باطلی را که دارند یاری دهند. بنابراین هر پیامبری که با این شبهه باطل با او مخالف می کردند، در جواب می گفت:« أَوَلَوْ جِئْتُكُم بِأَهْدَى مِمَّا وَجَدتُّمْ عَلَیهِ آبَاءكُمْ» آیا اگر من آیینی را هم برای شما آورده باشم که هدایت بخش تر از آیینی باشد که پدرانتان را بر آن یافته اید به خاطر هدایت از من پیروی می کنید؟« قَالُوا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ كَافِرُونَ» گفتند: ما به آنچه شما به آن رسالت یافته اید باور نداریم. پس مشخّص است که منظورشان پیروی از حق و هدایت نبود، بلکه هدفشان پیروی از باطل و هوای نفس بود. و به سبب آن که حق را تکذیب کردند و با این شبهه باطل آن را نپذیرفتند.« فَانتَقَمْنَا مِنْهُمْ» از آنان انتقام گرفتیم، « فَانظُرْ كَیفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِینَ» پس بنگر سرانجام تکذیب کنندگان چگونه بود؟ پس باید اینها از این که تکذیب خود ادامه دهند بپرهیزند، چون گرفتار عذابی خواهند شد که آنها بدان گرفتار شدند. آیه ی 32-26: وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ لِأَبِیهِ وَقَوْمِهِ إِنَّنِی بَرَاء مِّمَّا تَعْبُدُونَ؛ و ابراهیم به پدر و قومش گفت : من از آنچه شما می پرستید بیزارم ، إِلَّا الَّذِی فَطَرَنِی فَإِنَّهُ سَیهْدِینِ؛ مگر آن که مرا آفریده ، که او راهنماییم خواهد کرد. وَجَعَلَهَا كَلِمَةً بَاقِیةً فِی عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ یرْجِعُونَ؛ و این سخن را در فرزندان خود سخنی پاینده کرد ، باشد که به خدا بازگردند. بَلْ مَتَّعْتُ هَؤُلَاء وَآبَاءهُمْ حَتَّى جَاءهُمُ الْحَقُّ وَرَسُولٌ مُّبِینٌ؛ و من اینان و پدرانشان را از زندگی بهره مند کردم تا آنگاه که حق و پیامبری روشنگر به سویشان آمد. وَلَمَّا جَاءهُمُ الْحَقُّ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ وَإِنَّا بِهِ كَافِرُونَ؛ چون حق بر آنها آشکار شد گفتند : این جادوست و ما بدان ایمان نمی آوریم. وَقَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ هَذَا الْقُرْآنُ عَلَى رَجُلٍ مِّنَ الْقَرْیتَینِ عَظِیمٍ؛ گفتند : چرا این قرآن بر مردی از بزرگمردان آن دو قریه نازل نشده است ? أَهُمْ یقْسِمُونَ رَحْمَةَ رَبِّكَ نَحْنُ قَسَمْنَا بَینَهُم مَّعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِیتَّخِذَ بَعْضُهُم بَعْضًا سُخْرِیا وَرَحْمَتُ رَبِّكَ خَیرٌ مِّمَّا یجْمَعُونَ ؛ آیا آنان رحمت پروردگارت را تقسیم می کنند ? حال آنکه ما روزی آنها، رادر این زندگی دنیا میانشان تقسیم می کنیم و بعضی را به مرتبت ، بالاتراز بعضی دیگر قرار داده ایم تا بعضی دیگر را به خدمت گیرند و رحمت پروردگارت از آنچه آنها گرد می آورند بهتر است. خداوند متعال از آئین ابراهیم علیه السلام که اهل کتاب و مشرکان، خود را به آن نسبت می دهند و هریک ادعا می کند که بر راه و شیوه اوست، خبر می دهد؛ پس خداوند از دین ابراهیم که آن را برای فرزندانش باقی گذاشته خبر داده و می فرماید:« وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ لِأَبِیهِ وَقَوْمِهِ» و هنگامی که ابراهیم به پدر خود و قومش که به جای خدا معبودهایی را برگرفته بودند و آنها را پرستش می کردند، گفت:« إِنَّنِی بَرَاء مِّمَّا تَعْبُدُونَ» بی گمان من از آنچه شما عبادت می کنید متنفّرم و با کسانی که آنها را عبادت می کنند، دشمن می باشم. « إِلَّا الَّذِی فَطَرَنِی» به جز خدایی که مرا آفریده است، که او را دوست می دارم و امیدوارم مرا راهنمایی کند تا حق را بشناسم و بدان عمل کنم. پس همان طور که مرا آفریده، و آن گونه که شایسته جسم و دنیای من است سامانم داده است، « فَإِنَّهُ سَیهْدِینِ» نیز مرا به آنچه که شایسته دین و آخرت می باشد راهنمایی خواهد کرد. « وَجَعَلها» و این خصلت پسندیده را که اساس خصلت هاست و آن یکتاپرستی و بیزاری جستن از پرستش غیر خدا می باشد، « كَلِمَةً بَاقِیةً فِی عَقِبِهِ» در میان فرزندانش سخنی ماندگار قرار داد، « لَعَلَّهُمْ یرْجِعُونَ» تا شاید به سوی آن بازگردند. چون این سخن از گفته های معروف و مشهور او ست و او فرزندش را به این توصیه کرده است و برخی از فرزندانش همانند اسحاق و یعقوب همین توصیه را به یکدیگر کرده اند، همان طور که خداوند متعال فرموده است:« وَمَن یَرغَبُ عَن مِّلّةِ إِبرَاهیَمَ إِلَّا مَن سَفِهَ نَفسَهُ» و چه کسی از آئین ابراهیم روی گردانی می کند مگر آن کس که بی خرد باشد؟! پس همواره این سخن در میان فرزندان ابراهیم علیه السلام موجود بوده است تا این که خوشگذرانی و سرکشی در میان آنها پدید آمد. خداوند متعال فرمود:« بَلْ مَتَّعْتُ هَؤُلَاء وَآبَاءهُمْ» بلکه من اینان و پدرانشان را از انواع شهوات و لذّت ها بهره مند ساختم تا جایی که این شهوت ها هدف نهایی آنها گردید و همواره محبّت آن در دل هایشان پرورش یافت تا این که این شهوت ها در وجود آنان تبدیل به صفت ها و حالاتی همیشگی و عمیق و باورهای ریشه دار گردید. « حَتَّى جَاءهُمُ الْحَقُّ وَرَسُولٌ مُّبِینٌ» تا اینکه حق که هیچ شک و تردیدی در آن نیست و پیامبری نزدشان آمد که رسالت آن واضح و دلایل نبوّتش به سبب اخلاق و معجزاتش، و به سبب آنچه که آورده بود و پیامبران گذشته را تصدیق می کرد بسیار روشن بود. « وَلَمَّا جَاءهُمُ الْحَقُّ» و هنگامی که حق به نزد آنان آمد، حقّی که هرکس کم ترین عقل و دینی داشته باشد، باید آن را بپذیرد و از آن پیروی نماید، « قَالُوا هَذَا سِحْرٌ وَإِنَّا بِهِ كَافِرُونَم گفتند: این جادو است و ما بدان باور نداریم. و این بزرگ ترین مخالفت است. و آنها فقط به روی گردانی از حق و انکار آن بسنده نکردند بلکه طعنه بسیار زشتی به آن زدند و آن را جادو برشمردند؛ جادویی که جز پلیدترین انسان و دروغگوترین فرد آن را انجام نمی دهد. چیزی که آنها را بر این امر واداشت سرکشی آنها بود، زیرا به سبب نعمت هایی که خداوند آنان و پدرانشان را از آن بهره مند ساخته بود سرکش و مغرور شده بودند. « وَقَالُوا لَوْلَا نُزِّلَ هَذَا الْقُرْآنُ عَلَى رَجُلٍ مِّنَ الْقَرْیتَینِ عَظِیمٍ» و آنها با عقل های فاسد خود به خداوند پیشنهاد کردند که چرا این قرآن بر مردی بزرگ از مردم دو شهر فرو فرستاده نشده است؟ یعنی چرا بر مردی از مردان مکه یا طایف که نزد آنها بزرگوار بودند، همانند ولید بن مغیره و امثال او نازل نشد؟ خداوند با رد پیشنهاد آنان فرمود:« أَهُمْ یقْسِمُونَ رَحْمَةَ رَبِّكَ» آیا آنها رحمت پروردگارت را تقسیم می کنند؟ یعنی آیا آنها کلیددار و خزانه دار رحمت پروردگارت هستند و تدبیر رحمت الهی به دست آنهاست؟ پس آن گاه نبّوت و رسالت را به هرکس که بخواهند می دهند، و هرکس را که بخواهند از آن محروم می کنند؟ « نَحْنُ قَسَمْنَا بَینَهُم مَّعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِیتَّخِذَ بَعْضُهُم بَعْضًا سُخْرِیا وَرَحْمَتُ رَبِّكَ خَیرٌ مِّمَّا یجْمَعُونَ » ما معیشت آنان را در زندگی دنیا بین آنان تقسیم کرده ایم و برخی را بر برخی دیگر در زندگی دنیا برتری داده ایم در حالی که رحمت پروردگارت از ثروت و دنیایی که آنان جمع آوری می کنند بهتر است. پس وقتی معیشت بندگان و روزی دنیوی در دست خداوند است و اوست که آن را میان بندگانش تقسیم می کند سپس رزق و روزی را برای هرکس که بخواهد فراوان می نماید و برای هرکس که بخواهد کم و تنگ می دارد و طبق حکمت خویش چنین می نماید. پس رحمت دینی خداوند که بالاترین آن نبّوت و رسالت است به طریق اولی باید در دست خداوند باشد و او بهتر می داند که رسالت خود را کجا قرار دهد. پس معلوم شد که پیشنهاد آنها بی ارزش و پوچ است و تدبیر همه کارهای دینی و دنیوی فقط در دست خداست. با این استدلال خداوند آنها را قانع می نماید که پیشنهاد نامعقولی ارائه می دهند و چیزی در دست آنها نیست و این سخن نشانه ی ستمگری و نپذیرفتن حق است که آنها می گویند:« لَوْلَا نُزِّلَ هَذَا الْقُرْآنُ عَلَى رَجُلٍ مِّنَ الْقَرْیتَینِ عَظِیمٍ» چرا این قرآن بر یکی از مردان بزرگ دو شهر نازل نشد؟ اگر آنها حقیقت مردان را شناختند و صفاتی را که موجب ارتقای مقام آدمی می شود و مقام او را نزد خدا و بندگانش بزرگ می نماید، می دانستند ، یقین حاصل می کردند که محمّد بن عبدالله بن عبدالمطلب (ع) برترین و بزرگ ترین مردان است و عقل و دانش و رای و همّت و قاطعّیت او و اخلاق و مهربانی و دلسوزی اش از همه بهتر و بیشتر است، و او از همه هدایت یافته تر و پرهیزگارتر می باشد و محور و مرکز دایره کمالات است و او دارای بالاترین صفات مردانگی است و به طور مطلق او بالاترین مرد جهان است. این را دشمنان و دوستان محمّد(ص) همه می دانند مگر کسی که گمراه گشته و با خود بزرگ بینی روی برتافته است. پس چگونه مشرکان کسی را بر او برتر قرار می دهند که به اندازه ذرّه ای از کمال محمّد به مشام او نرسیده است؟! اوج حماثت و جنایت مشرکان آن است که معبودی را پرستش می کنند و آن را به فریاد می خوانند و به آن نزدیکی می جویند که بتی از سنگ یا چوب است و سود و زیانی نمی رساند، و نمی بخشد و محروم نمی کند و این خود باری است بر دوش صاحبش و نیازمند آن است کسی کارهایش را انجام دهد. آیا این کار جز کار دیوانگان و بی خردان چیزی دیگر است؟! پس چگونه چنین کسی بزرگ شمرده می شود؟ و چگونه بر خاتم پیامبران و سیّد و سرور فرزندان آدم محمّد(ص) برتری داده می شود؟! ولی کافران عقل ندارند و نمی فهمند. در این آیه خداوند به حکمت خویش در برتری دادن برخی از بندگان بر برخی دیگر در زندگی دنیا اشاره نموده و می فرماید:« لِیتَّخِذَ بَعْضُهُم بَعْضًا سُخْرِیا» تا این که برخی ، برخی دیگر را به خدمت گیرند و در کارها و حرفه ها و صنعت ها از آنها استفاده کنند. پس اگر همه ی مردم در توانگری و ثروت برابر بودند و نیازی به یکدیگر نداشتند بسیاری از منافع و مصالح آنها از دست می رفت و این دلیلی است بر این که نعمت دینی خداوند از نعمت دنیوی او بهتر است. همان طور که خداوند در آیه ای دیگر فرموده است:« قُل بِفَضلِ اللَّهِ وَبِرَحمَتهِ فَبِذَلِکَ فَلیَفرَحُوا هُوَ خَیرُ مِمَّا یَجمَعُونَ» بگو: به فضل و رحمت خدا باید شادمان باشند، آن از آنچه جمع آوری می کنند بهتر است. آیه ی 35-33: وَلَوْلَا أَن یكُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَجَعَلْنَا لِمَن یكْفُرُ بِالرَّحْمَنِ لِبُیوتِهِمْ سُقُفًا مِّن فَضَّةٍ وَمَعَارِجَ عَلَیهَا یظْهَرُونَ؛ و اگر نه آن بود که همه مردم یک امت می شدند ، سقفهای خانه های کسانی را که خدای رحمان را باور ندارند از نقره می کردیم و بر آنها نردبامهایی می نهادیم تا بر آن بالا روند. وَلِبُیوتِهِمْ أَبْوَابًا وَسُرُرًا عَلَیهَا یتَّكِؤُونَ؛ و برای خانه هایشان نیز درهایی از نقره می کردیم و تختهایی که بر آن ، تکیه زنند. وَزُخْرُفًا وَإِن كُلُّ ذَلِكَ لَمَّا مَتَاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَالْآخِرَةُ عِندَ رَبِّكَ لِلْمُتَّقِینَ؛ و از هر گونه زینت و همه اینها برخورداری ناچیز دنیوی است ، حال آنکه آخرت در نزد پروردگار تو برای پرهیزگاران است. خداوند متعال خبر می دهد که دنیا نزد او ارزشی ندارد و اگر لطف و رحمت او که چیزی را بر آن مقدم نمی دارد نسبت به بندگانش نبود دنیا و نعمت های فراوانی برای کافران فراهم می آورد. « لِبُیوتِهِمْ سُقُفًا مِّن فَضَّةٍ وَمَعَارِجَ عَلَیهَا یظْهَرُونَ» تا جایی که برایشان خانه هایی با سقف هایی از نقره فراهم می آورد و برایشان نردبان هایی سیمین قرار می داد که از آنها به پشت بام هایشان بالا بروند. « وَلِبُیوتِهِمْ أَبْوَابًا وَسُرُرًا عَلَیهَا یتَّكِؤُونَ» و برای خانه هایشان درهایی از نقره، و تخت هایی نقره ای قرار می دادیم که بر آنها تکیه زنند. « وَزُخْرُفًا» و تجمّل و زینت فراوان برایشان قرار می دادیم. یعنی دنیا را با انواع لذت ها و زیبایی ها برایشان می آراست و آنچه می خواستند به آنها عطا می کرد. امّا آنچه او را از این کار بازداشته است رحمت و لطف او نسبت به بندگانش است که مبادا شتابان به علّت محبّت دنیا به سوی کفر و کثرت گناهان بروند . پس دلیلی است بر آن که خداوند بندگان را به طور کلّی یا به طور ویژه از برخی چیزها محروم می کند و این به خاطر منافع و مصالحِ خودشان است. و دنیا نزد خداوند به اندازه بال پشه ای ارزش ندارد و همه ی آنچه بیان شد کالای زندگی دنیاست که ناگوار و فانی است و آخرت نزد خداوند متعال برای کسانی بهتر است که با اطاعت از دستوراتش و پرهیز از آنچه او نهی کرده است پروا می دارند. چون نعمت آخرت از هر جهت کامل است و در بهشت همه ی آنچه که دل ها می خواهند و چشم ها از دیدن آن لذّت می برند فراهم است و آنها در آن جاودانه خواهند بود.پس چقدر این دو جهان با هم فرق می کنند. آیه ی 39-36: وَمَن یعْشُ عَن ذِكْرِ الرَّحْمَنِ نُقَیضْ لَهُ شَیطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ؛ هر کس که از یاد خدای رحمان روی گرداند ، شیطانی بر او می گماریم که همواره همراهش باشد. وَإِنَّهُمْ لَیصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِیلِ وَیحْسَبُونَ أَنَّهُم مُّهْتَدُونَ ؛ و آن شیطانها آنان را از راه خدا باز می گردانند ، ولی پندارند که هدایت یافتگانند. حَتَّى إِذَا جَاءنَا قَالَ یا لَیتَ بَینِی وَبَینَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَینِ فَبِئْسَ الْقَرِینُ؛ تا آنگاه که نزد ما آید ، می گوید : ای کاش دوری من و تو دوری مشرق و، مغرب بود و تو چه همراه بدی بودی. وَلَن ینفَعَكُمُ الْیوْمَ إِذ ظَّلَمْتُمْ أَنَّكُمْ فِی الْعَذَابِ مُشْتَرِكُونَ؛ چون ستم کردید آن روز پشیمانی سود نکند و هر دو در عذاب شریک باشید. خداوند متعال از کیفر سخت خود به کسی که از یاد او روی گردانی کرده است خبر داده و می فرماید:« وَمَن یعْشُ عَن ذِكْرِ الرَّحْمَنِ» و هرکس از یاد خداوند که قرآن عظیم است روی گردان شود و مردم را از آن باز دارد، در حالی که قرآن بزرگ ترین رحمتی است که خداوند با آن بر بندگانش رحم نموده است. پس هرکس آن را بپذیرد بهترین بخشش را دریافته و به بالاترین خواسته دست یازیده است. و هرکس از آن روی بگرداند و آن را رد کند ناکام گردیده و چنان زیانبار شده که بعد از آن هرگز روی سعادت و خوشبختی را نخواهد دید، و خداوند برای او شیطانی سرکش برمی گمارد که همواره همنشین او می شود و او را همراهی می کند و به او وعده می دهد و او را به سوی گناهان می کشاند. « وَإِنَّهُمْ لَیصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِیلِ» و شیاطین آنها را از راه راست و دین درست باز می دارند، « وَیحْسَبُونَ أَنَّهُم مُّهْتَدُونَ» و آنان به سبب این که شیطان، باطل را برایشان آراسته و زیبا جلوه داده است و به خاطر این که از حق روی گردانده اند گمان می برند که راه یافته اند. اگر گفته شود: آیا چنین کسی که گمان برده او هدایت یافته است حال آن که در حقیقت هدایت یافته نمی باشد معذور نیست؟ گفته می شود: چنین افرادی و امثال او که منع جهالت آنان روی گردانی از قرآن خداوند است از آن جا که می توانسته اند در پرتو آن راهیاب گردند معذور نیستند. آنها به هدایت تمایلی نشان ندادند با این که توانایی رسیدن به آن را داشتند و به باطل علاقمند شدند پس گناه، گناهِ خودشان است. و این است حالت کسی که از ذکر خدا در دنیا اعراض کرده و همنشین و همراهش او را گمراه نموده و حقایق را در نظر وی وارونه کرده است. و امّا وضعیت او به هنگامی که در روز قیامت نزد پروردگارش می آید بسیار وضعّیت بدی است، چرا که پشیمانی و اندوه و حسرت از سیمایش هویدا است و او از همنشین خود بیزاری می جوید. بنابراین خداوند متعال فرمود:« حَتَّى إِذَا جَاءنَا قَالَ یا لَیتَ بَینِی وَبَینَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَینِ فَبِئْسَ الْقَرِینُ» تا آن گاه که چنین کسی به پیش ما می آید، می گوید: ای کاش بین من و تو به اندازه شرق و غرب فاصله بود، چه همنشین بدی بودی! همان طور که خداوند متعال فرموده است:« وَیَومَ یَعَضُّ الَّظالِمُ عَلَی یَدَیهِ یَقُولُ یَلَیتَنی اتَّخَذتُ مَع َالرَّسُولِ سَبِیلَا، یَویَلَتَی لَیتَنَی لَم اتَّخِذ فُلَانَا خَلِیلَاَ، لَّقَد أَضَلَّنِی عِنِ الذِّکرِ بَعدَ إِذ جَآءَنِی وَکَانَ الشَّیطَنُ لِلإِنسَنِ خَذُولَا» و روزی که ستمگر دست هایش را گاز می گیرد و می گوید: ای کاش با پیامبر راهی بر می گرفتم ! ای وای بر من کاش فلانی را به دوستی بر نمی گرفتم! همانا مرا از پند گمراه ساخت بعد از آن که پند به نزد من آمد و شیطان انسان را بیار خوار می گرداند. « وَلَن ینفَعَكُمُ الْیوْمَ إِذ ظَّلَمْتُمْ أَنَّكُمْ فِی الْعَذَابِ مُشْتَرِكُونَ» و شریک بودن شما و همنشین ها و دوستانتان در عذاب به شما سودی نمی بخشد و شما به این خاطر در عذاب شریک هستید چون در ستمگری شریک بوده اید. و همچنین روحیه دلجویی دادن به یکدیگر به هنگام معصیت به شما سودی نمی رساند. چون هنگامی که در دنیا مصیبت و بلایی بیاید و مجازات شدگان در آن مشترک باشند برایشان کمی آسان می گردد و برخی با دیدن برخی دیگر تسلّی می یابند. امّا مصیبت آخرت همه کیفرها و عذاب ها را در بر دارد و کوچک ترین آسایش و تسلّی در آن نیست. بار خدایا! از تو سلامتی را می خواهیم و از تو می طلبیم که ما را در پناه رحمت خویش قرار دهی. آیه ی 45-40: أَفَأَنتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ أَوْ تَهْدِی الْعُمْی وَمَن كَانَ فِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ؛ آیا تو می خواهی به کران سخن بشنوانی ، یا کوران و آنهایی را که در گمراهی آشکار هستند راه بنمایی ? فَإِمَّا نَذْهَبَنَّ بِكَ فَإِنَّا مِنْهُم مُّنتَقِمُونَ؛ و اگر تو را ببریم ، از آنها انتقام می گیریم ، أَوْ نُرِینَّكَ الَّذِی وَعَدْنَاهُمْ فَإِنَّا عَلَیهِم مُّقْتَدِرُونَ؛ یا آن عذابی را که به آنها وعده داده ایم به تو نشان می دهیم ، که ما برایشان توانا هستیم. فَاسْتَمْسِكْ بِالَّذِی أُوحِی إِلَیكَ إِنَّكَ عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ؛ پس در آنچه به تو وحی شده است چنگ بزن که تو بر راه راست هستی. وَإِنَّهُ لَذِكْرٌ لَّكَ وَلِقَوْمِكَ وَسَوْفَ تُسْأَلُونَ؛ و، قرآن سبب بلند آوازه گشتن تو و قوم توست ، و زودا که بازخواست شوید. وَاسْأَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رُّسُلِنَا أَجَعَلْنَا مِن دُونِ الرَّحْمَنِ آلِهَةً یعْبَدُونَ؛ از پیامبران ما که پیش از تو فرستاده ایم بپرس : آیا جز خدای رحمان ،دیگری را برای پرستش آنها قرار داده بودیم ? خداوند متعال، پیامبرش را دلجویی می دهد که از عدم اجابت تکذیب کنندگان ناراحت نشود و بداند که خیری در اینها نیست، و از آن چنان شایستگی و لیاقتی برخوردار نیستند که سبب هدایتشان شود، و می فرماید:« أَفَأَنتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ أَوْ تَهْدِی الْعُمْی وَمَن كَانَ فِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ» آیا می توانی کسانی را که نمی شنوند بشنوانی؟ و یا این که کسانی را که نمی بینند راهنمایی کنی؟ و یا این که کسانی را که در گمراهی آشکاری هستند و خود به گمراهی خویش واقف و به آن راضی هستند رهنمود گردانی؟! پس همان طور که ناشنوا صداها را نمی شنود و کور نمی بیند و کسی که در گمراهی آشکاری است هدایت نمی شود اینها نیز سرشت و عقل هایشان به سبب روی گردانی از قرآن فاسد گشته است و باورهای فاسد و صفت های پلیدی در خودشان به وجود آورده اند که آنها را از هدایت باز می دارد و باعث می شود تا هلاکتشان بیشتر گردد. اینان جز عذاب و کیفر چیزی برایشان باقی نمانده است، پس یا در دنیا عذاب می شوند یا در آخرت. بنابراین خداوند متعال فرمود:« فَإِمَّا نَذْهَبَنَّ بِكَ فَإِنَّا مِنْهُم مُّنتَقِمُونَ» و پس هرگاه تو را از این دنیا ببریم قبل از این که عذابِ آنها را به تو نشان دهیم بدان که از آنان انتقام خواهیم گرفت. « أَوْ نُرِینَّكَ الَّذِی وَعَدْنَاهُمْ» یا عذابی را که به آنان وعده داده ایم به تو نشان خواهیم داد. « فَإِنَّا عَلَیهِم مُّقْتَدِرُونَ» زیرا ما بر آنان مسلّط و تواناییم. امّا زود یا دیر فرا رسیدن عذاب به حکمت خدا بستگی دارد. پس این است حالت تو و حالت تکذیب کنندگان. « فَاسْتَمْسِكْ بِالَّذِی أُوحِی إِلَیكَ» پس با انجام آنچه که به تو وحی شده است و با متصّف کردن خود به آنچه وحی به اتّصافِ آن وتلاش برای عملی کردن آن در خود و دیگران به وی چنگ بزن، « عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ» بی گمان تو بر راه راست قرار داری؛ راهی که انسان را به خدا و بهشت می رساند و این چیزی است که بر تو لازم می گرداند بیشتر به وحی چنگ بزنی و در پرتو آن راهیاب گردی. زیرا می دانی که آن حق و عدل و راستی است و کارهایت را بر پایه محکمی بنا نهاده اند در حالی که دیگران امورشان را براساس شک و اوهام و ستم و ظلم بنا کرده اند. « وَإِنَّهُ لَذِكْرٌ لَّكَ وَلِقَوْمِكَ» و این قرآن افتخار و فضیلت بزرگی است برای شما و نعمت بسیار گرانقدری می باشد و شما را به آنچه که خیر دنیا و آخرت در آن نهفته است پند می دهد و شما را بر آن تشویق می کند و بدی و شر را برایتان یادآوری می کند و شما را از آن برحذر می دارد. « وَسَوْفَ تُسْأَلُونَ» و از آن پرسیده خواهید شد که آیا آن را برپا داشته و دستورات آن را انجام داده اید که آن گاه مقامتان بالا می رود و بهره مند می شوید؟ یا اینکه به آن عمل نکرده اید؟ پس حجّتی علیه شما خواهد بود و نشان ناسپاسی تان در برابر این نعمت خواهد بود. « وَاسْأَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رُّسُلِنَا أَجَعَلْنَا مِن دُونِ الرَّحْمَنِ آلِهَةً یعْبَدُونَ» از پیامبرانی که پیش از تو فر ستاده ایم بپرس که آیا به جز خداوند مهربان معبودهایی قرار داده ایم که عبادت شوند؟ حالت موسی و دعوت او را بیان کرد که یکی از مشهورترین دعوت های پیامبران می باشد و خداوند در کتاب خود بسیار از آن سخن گفته و حالت او را با فرعون بیان نموده است: آیه ی 56-46: وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآیاتِنَا إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَقَالَ إِنِّی رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِینَ؛ و هر آینه موسی را همراه با آیات خود بر فرعون و مهتران قومش فرستادیم و گفت : من فرستاده پروردگار جهانیانم. فَلَمَّا جَاءهُم بِآیاتِنَا إِذَا هُم مِّنْهَا یضْحَكُونَ؛ چون آیات ما را بر آنان عرضه داشت ، به ناگاه همه از آن به خنده افتادند. وَمَا نُرِیهِم مِّنْ آیةٍ إِلَّا هِی أَكْبَرُ مِنْ أُخْتِهَا وَأَخَذْنَاهُم بِالْعَذَابِ لَعَلَّهُمْ یرْجِعُونَ؛ گفتند : ای جادوگر ، پروردگارت را با آن عهدی که با تو نهاده است برای ما بخوان که ما هدایت شدگانیم. وَقَالُوا یا أَیهَا السَّاحِرُ ادْعُ لَنَا رَبَّكَ بِمَا عَهِدَ عِندَكَ إِنَّنَا لَمُهْتَدُونَ؛ چون عذاب را از آنها برداشتیم ، پیمان خود را شکستند. فَلَمَّا كَشَفْنَا عَنْهُمُ الْعَذَابَ إِذَا هُمْ ینكُثُونَ؛ فرعون در میان مردمش ندا داد که : ای قوم من ، آیا پادشاهی مصر و این ، جویباران که از زیر پای من جاری هستند از آن من نیستند ? آیا نمی بینید ? وَنَادَى فِرْعَوْنُ فِی قَوْمِهِ قَالَ یا قَوْمِ أَلَیسَ لِی مُلْكُ مِصْرَ وَهَذِهِ الْأَنْهَارُ تَجْرِی مِن تَحْتِی أَفَلَا تُبْصِرُونَ؛ آیا من بهترم یا این مرد خوار ذلیل که درست سخن گفتن نتواند ? أَمْ أَنَا خَیرٌ مِّنْ هَذَا الَّذِی هُوَ مَهِینٌ وَلَا یكَادُ یبِینُ؛ چرا دستهایش را به دستبندهای طلا نیاراسته اند ? و چرا گروهی از فرشتگان همراهش نیامده اند ? فَلَوْلَا أُلْقِی عَلَیهِ أَسْوِرَةٌ مِّن ذَهَبٍ أَوْ جَاء مَعَهُ الْمَلَائِكَةُ مُقْتَرِنِینَ؛ پس قوم خود را گمراه ساخت تا از او اطاعت کردند ، که مردمی تبهکار بودند. فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِینَ؛ چون ما را به خشم آوردند ، از آنها انتقام گرفتیم و همگان را غرقه ساختیم. فَلَمَّا آسَفُونَا انتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْنَاهُمْ أَجْمَعِینَ؛ آنان را در شمار گذشتگان و داستان برای آیندگان کردیم. فَجَعَلْنَاهُمْ سَلَفًا وَمَثَلًا لِلْآخِرِینَ؛ و چون داستان ، پسر مریم آورده شد ، قوم تو به شادمانی فریاد زدند ، « وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآیاتِنَا» و به راستی که ما موسی را همراه با نشانه ها و معجزات خود که قاطعانه بر صحت آنچه وی آورده بود، دلالت می کرد فرستادیم؛ معجزاتی همانند عصا، مار، فرستادن ملخ ها، و شپش ها و بقیه نشانه ها . « إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَقَالَ إِنِّی رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِینَ» به سوی فرعون و اشراف دربار او. موسی گفت: من فرستاده پروردگار جهانیانم پس آنها را به اعتراف و اقرار به پروردگارشان فرا خواند و از پرستش غیر خدا نهی کرد. « فَلَمَّا جَاءهُم بِآیاتِنَا إِذَا هُم مِّنْهَا یضْحَكُونَ» وقتی که با نشانه های ما به نزد آنان آمد ناگهان همگی بدانها خندیدند. یعنی نشانه ها را رد کردند و نپذیرفتند و از روی ستمگری و برتری جویی آنها را به یاد تمسخر و استهزا گرفتند. عدم پذیرش آنها به خاطر کوتاهی در معجزات و نشانه ها و واضح نبودن آنها نبود. بنابراین فرمود:« وَمَا نُرِیهِم مِّنْ آیةٍ إِلَّا هِی أَكْبَرُ مِنْ أُخْتِهَا» و هیچ معجزه و نشانه ای به آنها نشان نمی دادیم مگر این که یکی از دیگری بزرگ تر بود.« وَأَخَذْنَاهُم بِالْعَذَابِ» و آنان را گرفتار عذاب هایی چون ملخ، شپش ، قورباغه و خون که نشانه هایی روشن بودند، کردیم. « لَعَلَّهُمْ یرْجِعُونَ» تا شاید به اسلام برگردند و تسلیم آن شوند و شرک و شّر آنها از بین برود. « وَقَالُوا یا أَیهَا السَّاحِرُ» وقتی عذاب برآنها نازل شد، گفتند: ای جادوگر! منظورشان موسی علیه السلام بود و این یا از روی تمسخر بود و یا این که این نوع خطاب نزد آنها مدح و ستایش شمرده می شد.پس پیش او زاری و فروتنی کردند و او را به صورتی مورد خطاب قرار دادند که به کسانی را که گمان می بردند علما و دانشمندان هستند و جادوگرند مورد خطاب قرار می دادند. پس گفتند:« دْعُ لَنَا رَبَّكَ بِمَا عَهِدَ عِندَكَ» پروردگارت را با آن چه به تو اختصاص داده و تو را با آن برتری داده بخوان تا عذاب را از ما دور نماید.« إِنَّنَا لَمُهْتَدُونَ» اگر خداوند عذاب را از ما دور کند بدون شک هدایت خواهیم شد. « فَلَمَّا كَشَفْنَا عَنْهُمُ الْعَذَابَ إِذَا هُمْ ینكُثُونَ» پس وقتی عذاب را از ایشان دور ساختیم آن گاه آنان عهدشکنی کردند. یعنی به آنچه گفتند وفا ننمودند ، بلکه عهدشکنی کرده و به کفر ورزی ادامه دادند.همان گونه که خداوند متعال فرموده است:« فَأَرسَلنَا عَلَیهُم الطُّوفَانَ وَالجَرادَ والقُمَّلَ وَالصَّفَادِعَ والدَّمَ ءَایَتِ مُّفَصَّلَتِ فَاستَکبِرُوا وَکَانُوا قَومَا مُّجرِمینَ، وَلَّمَا وَقَعَ عَلََیهِمُ الرِّجزُ قَالُوا یَمُوسَی ادعُ لَنَا رَبَّکَ بِمَا عَهِدَ عِندَکَ لَئِن کَشَفتَ عَنَّا الرِّجزَ لَنُومِنَنَّ لَکَ وَلَنُرسِلَنَّ مَعَکَ بَنِی إِسرَءِیلَ ، فَلَمَّا کَشَفنَا عَنهُمُ الرِّجزَ إِلَی أَجَلِ هُم بَلِغُوهُ إِذا هُم یَنکُثُونَ» پس طوفان و ملخ و شپش و قورباغه و خون را بر آنها فرستادیم که نشانه های روشنی بودند امّا آنان استکبار ورزیدند و قومی جنایت پیشه بودند. و وقتی عذاب بر آنان فرود آمد، گفتند:« ای موسی! پروردگارت را با آنچه که به تو اختصاص داده و تو را با آن برتری داده است بخوان که اگر عذاب را از ما دور نمودی به تو ایمان می آوریم و بنی اسراییل را با تو می فرستیم. وقتی عذاب را تا مدّتی که به آن می رسیدند از آنها دور نمودیم آنان هرچه زودتر عهدشکنی کردند.» « وَنَادَى فِرْعَوْنُ فِی قَوْمِهِ قَالَ یا قَوْمِ أَلَیسَ لِی مُلْكُ مِصْرَ» و فرعون در حالی که پادشاهی اش او را فریب داده بود و مال و لشکریانش او را سرکش کرده بودند، در میان قومش ندا در داد و گفت: ای قوم من! آیا فرمانروایی مصر از آن من نیست؟ آیا من مالک آن نیستم که در آن تصّرف می کنم؟« وَهَذِهِ الْأَنْهَارُ تَجْرِی مِن تَحْتِی» و این رودها که از رود نیل جدا شده اند از میان کاخ ها و باغ های من می گذرند، « أَفَلَا تُبْصِرُونَ» آیا شما این فرمانروایی گسترده و پهناور را نمی بینید؟ و این از جهالت عمیق او بود که به چیزی افتخار می کرد که خارج از ذات او بود و به صفت های پسندیده و کارهای درست افتخار نمی کرد. « أَمْ أَنَا خَیرٌ مِّنْ هَذَا الَّذِی هُوَ مَهِینٌ » خداوند فرعون را خوار بگرداند! منظور او از خوار، موسی بن عمران کلیم خدا بود؛ کسی که نزد خداوند با ارزش و محترم بود. پس فرعون گفت: من محترم و با عزت هستم و او خوار و ذلیل است. پس کدام یک از ما بهتر می باشد؟ « وَلَا یكَادُ یبِینُ» و گفت: با وجود این او نمی تواند مراد خویش را روشن بیان کند چون او زبان گویایی ندارد. امّا موسی آنچه در دل داشت بیان کرد گرچه سخن گفتن برای او سنگین بود. و صد البته که این عیبی به حساب نمی آید. سپس فرعون گفت:« فَلَوْلَا أُلْقِی عَلَیهِ أَسْوِرَةٌ مِّن ذَهَبٍ » چرا موسی با زیورآلات و دستبندهایی از طلا آراسته نشده است؟« أَوْ جَاء مَعَهُ الْمَلَائِكَةُ مُقْتَرِنِینَ» و چرا فرشتگان برای یاری او نیامده اند تا او را در امر دعوتش کمک کنند و گفته ی او را تایید نمایند؟ « فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ» فرعون با ایجاد شبهات بی معنی و پوچ که هیچ حقیقتی نداشت و فقط انسان های کم عقل گول آن را می خوردند و دلیلی بر حق یا باطل نبود قوم خ ویش را سبک سر و بی خرد انگاشت، آن گاه از او اطاعت کردند. پس اینکه فرعون دارای فرمانروایی مصر است و جویبارها از زیر کاخ هایش روان است، چگونه می تواند دلیلی بر حقانیت او باشد؟! و بر چه اساسی موسی به دلیل این که پیروانش کم هستند و زبانش لکنت دارد و دستبندهای طلایی ندارد بر باطل است؟ اما فرعون با درباریان و اطرافیانی سروکار داشت که عقل نداشتند پس فرعون هرچه می گفت آنها از آن پیروی می کردند؛ خواه حق بود یا باطل. « إِنَّهُمْ كَانُوا قَوْمًا فَاسِقِینَ» بی گمان آنان قومی فاسق بودند، پس به سبب فسقشان فرعون بر آنها گماشته شد و شرک و شر را برایشان زیبا جلوه داد. « فَلَمَّا آسَفُونَا» پس وقتی با کارهایشان ما را خشمگین کردند، « انتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْنَاهُمْ أَجْمَعِینَ ؛ فَجَعَلْنَاهُمْ سَلَفًا وَمَثَلًا لِلْآخِرِینَ» از آنان انتقام گرفتیم و همگی آنان را غرق نمودیم سپس آنان را برای آیندگان پیشینه و مایه عبرتی قرار دادیم تا عبرت گیرندگان از آنها عبرت بگیرند و پند پذیران از حالات آنها پند بگیرند. آیه ی 65-57: وَلَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْیمَ مَثَلًا إِذَا قَوْمُكَ مِنْهُ یصِدُّونَ؛ و چون داستان ، پسر مریم آورده شد ، قوم تو به شادمانی فریاد زدند ، وَقَالُوا أَآلِهَتُنَا خَیرٌ أَمْ هُوَ مَا ضَرَبُوهُ لَكَ إِلَّا جَدَلًا بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ؛ و گفتند : آیا خدایان ما بهترند یا او ? و این سخن را جز برای جدال با تو نگفتند ، که مردمی ستیزه جویند. إِنْ هُوَ إِلَّا عَبْدٌ أَنْعَمْنَا عَلَیهِ وَجَعَلْنَاهُ مَثَلًا لِّبَنِی إِسْرَائِیلَ؛ او جز بنده ای نبود که ما نعمتش ارزانی داشتیم و مایه عبرت بنی اسرائیلش گردانیدیم. وَلَوْ نَشَاء لَجَعَلْنَا مِنكُم مَّلَائِكَةً فِی الْأَرْضِ یخْلُفُونَ؛ اگر می خواستیم به جای شما فرشتگانی پدید می آوردیم تا در روی زمین جانشین شما گردند. وَإِنَّهُ لَعِلْمٌ لِّلسَّاعَةِ فَلَا تَمْتَرُنَّ بِهَا وَاتَّبِعُونِ هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ؛ و هر آینه او نشانه فرا رسیدن قیامت است در آن شک مکنید ، و از، من متابعت کنید این است راه راست. وَلَا یصُدَّنَّكُمُ الشَّیطَانُ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ؛ شیطان شما را از راه باز نگرداند ، زیرا او دشمن آشکار شماست. وَلَمَّا جَاء عِیسَى بِالْبَینَاتِ قَالَ قَدْ جِئْتُكُم بِالْحِكْمَةِ وَلِأُبَینَ لَكُم بَعْضَ الَّذِی تَخْتَلِفُونَ فِیهِ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُونِ؛ و چون عیسی با دلیلهای روشن خود آمد ، گفت : برایتان حکمت آورده ام و آمده ام تا چیزهایی را که در آن اختلاف می کنید بیان کنم پس ، از خدابترسید و از من اطاعت کنید. إِنَّ اللَّهَ هُوَ رَبِّی وَرَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ؛ خدای یکتا پروردگار من و پروردگار شماست او را بپرستید راه راست این ، است. فَاخْتَلَفَ الْأَحْزَابُ مِن بَینِهِمْ فَوَیلٌ لِّلَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْ عَذَابِ یوْمٍ أَلِیمٍ؛ گروهها با هم اختلاف کردند پس وای بر ستمکاران از عذاب دردآور قیامت. خداوند متعال می فرماید:« وَلَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْیمَ مَثَلًا» وقتی که از پرستش پسر مریم نهی شد و عبادت او به منزله ی عبادت بت ها و انبازها قرار داده شد، « إِذَا قَوْمُكَ مِنْهُ یصِدُّونَ» آن گاه قومت که تو را تکذیب می کردند به خاطر این مثل فریاد برآوردند و سرو صدا راه انداختند و در مجادله و دشمنی با تو لجاجت ورزیدند و گمان بردند که آنها در دلیل و حجّت خود موفّق و کامیاب شده اند. « وَقَالُوا أَآلِهَتُنَا خَیرٌ أَمْ هُوَ» و گفتند: معبودهای ما بهترند یا عیسی؟ چرا که از پرستش همه نهی شده بود، و تمامی کسانی که آنها را می پرستیدند مورد تهدید واقع شدند. و این آیه نیز نازل شده است:« إِنَّکُم وَمَا تَعبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنتُم لَهَا وَرِدُونَ» بدون شک شما و آنچه پرستش می کنید هیزم جهّنم هستید و وارد آن می شوید. شبهه ی باطل آنها این بود که می گفتند: تو ای محمّد! و ما هم همه قبول داریم که عیسی از بندگان مقّرب خدا می باشد؛ بندگانی که سرانجامی نیکو دارند، پس چرا تو، هم از عبادت معبودهای ما نهی می کنی و هم از پرستش عیسی باز می داری؟ پس اگر حجّت تو باطل نبود تناقضی در آن وجود نداشت. تو می گویی:« إِنَّکُم وَمَا تَعبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنتُم لَهَا وَرِدُونَ» شما و آنچه به جای خدا پرستش می کنید هیزم جهنّم هستید و وارد آن خواهید شد. آنها گمان می بردند که این جمله هم عیسی را شامل می شود و هم بت ها را. پس این تناقض می شمردند، و تناقض نشانه بطلان است. این شبهه ای بود که بدان دل خوش کرده بودند و مردم را باز می داشتند و به خاطر آن سروصدا راه انداختند. اما این شبهه به حمدالله از ضعیف ترین و باطل ترین شبهات است. خداوند هم از پرستش بت ها نهی کرده و هم از پرستش عیسی، زیرا عبادت حق خداوند تعالی است و هیچ احدی از مخلوقات سزاوار آن نیست ، نه فرشتگان مقرّب و نه پیامبران و نه افراد دیگری. پس این که خداوند این مطلب را بیان نموده چه شبهه ای می تواند در آن وجود نداشته باشد؟ و این که به عیسی علیه السلام برتری داده شده است و او نزد پروردگارش مقرب می باشد نشانگر این نیست که سزاوار پرستش می باشد، بلکه عیسی همان گونه است که خداوند فرموده است:« إِنْ هُوَ إِلَّا عَبْدٌ أَنْعَمْنَا عَلَیهِ» عیسی بنده ای بیش نیست که ما نعمت نبّوت و حکمت و دانش و عمل را به او ارزانی داشتیم. « وَجَعَلْنَاهُ مَثَلًا لِّبَنِی إِسْرَائِیلَ» و او را برای بنی اسرائیل مایه عبرتی قرار دادیم که با نگاه کردن به او به قدرت خداوند پسی می بردند، زیرا خداوند او را بدون پدر آفریده بود. و اما این که خداوند متعال فرموده است:« إِنَّکُم وَمَا تَعبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنتُم لَهَا وَرِدُونَ» شما و آنچه به جای خدا پرستش می کنید هیزم جهّنم هستید و شما به آن وارد خواهید شد. پاسخ آن به سه صورت است: 1- در فرموده ی الهی که می فرماید:« إِنَّکُم وَمَا تَعبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ» کلمه ی «ما» اسم غیر ذوی العقول است و عیسی در این داخل نمی گردد. 2- در اینجا مشرکین که در مکّه و اطراف آن بودند مورد خطاب قرار گرفته اند و آنها بت ها را پرستش می کردند ولی مسیح را پرستش نمی کردند. 3- خداوند بعد از این آیه فرموده است:« إِنَّ الَّذِینَ سَبَقَت لَهُم مِّنَّا الحُسنَی أُولَئِکَ عَنهَا مُبعَدُونَ» بی گمان کسانی که از پیش از جانب ما نیکویی برایشان مقّرر گشته است از جهنّم دور کرده می شوند. پس تردیدی نیست که عیسی و دیگر پیامبران و اولیاء در این آیه داخل هستند. سپس خداوند متعال فرمود:« وَلَوْ نَشَاء لَجَعَلْنَا مِنكُم مَّلَائِكَةً فِی الْأَرْضِ یخْلُفُونَ» و اگر ما می خواستیم، به جای شما فرشتگانی قرار می دادیم که در زمین جانشین شما شوند تا برایشان پیامبرانی از جنس خودشان بفرستیم. امّا شما ای انسان ها! توانایی آن را ندارید که پیامبران و اولیاء در این آیه داخل هستند. سپس خداوند متعال فرمود:« وَلَوْ نَشَاء لَجَعَلْنَا مِنكُم مَّلَائِكَةً فِی الْأَرْضِ یخْلُفُونَ» و اگر ما می خواستیم، به جای شما فرشتگانی قرار می دادیم که در زمین جانشین شما شوند تا برایشان پیامبرانی از جنس خودشان بفرستیم. امّا شما ای انسان ها! توانایی آن را ندارید که پیامبرانی از جنس فرشتگان برایتان فرستاده شود. پس، از رحمت و لطف خداوند نسبت به شما این است که پیامبرانی از جنس خودتان برایتان فرستاده شده است که می توانید از آنها فرا بگیرید. « وَإِنَّهُ لَعِلْمٌ لِّلسَّاعَةِ» و همانا عیسی علیه السلام دلیل و نشانه ای بر قیامت است و نشانگر آن می باشد کسی که توانایی داشته است عیسی را بدون پدر به دنیا بیاورد همو می تواند مردگان را از قبرهایشان برانگیزد. و یا معنی آیه این است که عیسی علیه السلام در آخرالزمان از آسمان به دنیا خواهد آمد و نزول او یکی از علامت های قیامت است. « فَلَا تَمْتَرُنَّ بِهَا» پس، از آمدن قیامت هرگز شک نکنید که شک کردن درباره قیامت کفر است. « وَاتَّبِعُونِ هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ» و با امتثال آنچه که به شما دستور داده ام و دوری کردن از آنچه شما را از آن نهی کرده ام از من پیروی کنید. این است راه راست که انسان را به خداوند عزوّجل می رساند. « وَلَا یصُدَّنَّكُمُ الشَّیطَانُ» و شیطان شما را از آنچه خداوند شما را به آن فرمان داده است باز ندارد، « إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ» همانا شیطان دشمن آشکار شماست و برای گمراه کردنتان حریص و آزمند است و در این راستا نهایت کوشش خود را مبذول می دارد. « وَلَمَّا جَاء عِیسَى بِالْبَینَاتِ» و هنگامی که عیسی با معجزات آشکاری آمد که بر راست بودن نبّوت او و صحّت آنچه برایشان کرده بود دلالت می کرد، از قبیل زنده کردن مردگان و بینا کردن کورهای مادرزاد و شفا بخشیدن به کسانی که مبتلا به بیماری پوستی بودند، و دیگر نشانه ها، « قَالَ قَدْ جِئْتُكُم بِالْحِكْمَةِ وَلِأُبَینَ لَكُم بَعْضَ الَّذِی تَخْتَلِفُونَ فِیهِ» عیسی به بنی اسرائیل گفت: من برایتان حکمت و نبّوت و علم را آورده ام تا برخی از امور را برایتان روشن گردانم که در آنها اختلاف می ورزید. یعنی تا پاسخ آن و صورت درست مسئله را برایتان بیان کنم و به وسیله آن اختلاف و اشتباه از شما دور شود. پس او علیه السلام برای تکمیل نمودن شریعت موسی و استوار ساختن تورات آمده بود. و برخی تسهیلات ارائه داد که باعث می شد تا آنها از او اطاعت کنند و چیزهایی را که برایشان آورده است بپذیرند. « فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِیعُونِ» پس، خدای یگانه را پرستش نموده و از فرمان او اطاعت کنید و از آنچه نهی کرده است پرهیز نمایید و به من ایمان آورید و مرا تصدیق نمایید و از من اطاعت کنید. « إِنَّ اللَّهَ هُوَ رَبِّی وَرَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ» بی گمان خداوند پروردگار من و پروردگار شماست، پس او را بندگی کنید، این است راه راست. پس در این آیه به توحید ربوّبیت اقرار شده و این که خداوند همه ی آفریده هایش را با انواع نعمت های ظاهری و باطنی خود پرورش داده است. نیز به توحید عبودیت و عبادت برای خداوند یگانه که شریکی ندارد فرمان داده شده است. وعیسی علیه السلام خبر داده است که او بنده ای از بندگان خداست و آن طور نیست که نصاری در مورد او می گویند مبنی بر این که او فرزند خداست یا سومین سه تاست. و در اینجا خبر داده شده آنچه ذکر شده است راه راست می باشد و انسان را به خدا و به بهشت می رساند. وقتی عیسی علیه السلام این مطلب را گفت،« اخْتَلَفَ الْأَحْزَابُ مِن بَینِهِمْ» گروه هایی که براساس تکذیب، تحزّب کرده بودند با همدیگر اختلاف ورزیدند و هریک درباره عیسی همدیگر اختلاف ورزیدند و هریک درباره عیسی علیه السلام گفتار باطلی بر زبان آوردند و آنچه را که آورده بود ردّ کردند، مگر کسانی از مومنان که خداوند آنها را هدایت کرده بود؛ کسانی که به رسالت او شهادت دادند و همه ی آنچه را که او آورده بود تصدیق نمودند و گفتند: او بنده خدا و پیامبر می باشد. « فَوَیلٌ لِّلَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْ عَذَابِ یوْمٍ أَلِیمٍ» پس وای به حال کسانی که ستم کرده اند از عذاب روز دردناک. یعنی چه قدر اندوهشان زیاد خواهد بود! و در آن روز گرفتار چه زیان بزرگی خواهند شد! آیه ی 73-66: هَلْ ینظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ أَن تَأْتِیهُم بَغْتَةً وَهُمْ لَا یشْعُرُونَ؛ آیا چشم به راه چیزی جز قیامتند که ناگاه و بی خبرشان بیاید ? الْأَخِلَّاء یوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِینَ؛ در آن روز دوستان غیر از پرهیزگاران دشمن یکدیگرند. یا عِبَادِ لَا خَوْفٌ عَلَیكُمُ الْیوْمَ وَلَا أَنتُمْ تَحْزَنُونَ؛ ای بندگان من ، در آن روز بیمی بر شما نیست و شما غمگین نمی شوید. الَّذِینَ آمَنُوا بِآیاتِنَا وَكَانُوا مُسْلِمِینَ؛ آن کسان که به آیات ما ایمان آورده اند و تسلیم امر ما شده اند ، ادْخُلُوا الْجَنَّةَ أَنتُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ تُحْبَرُونَ؛، شما و جفتهایتان با شادکامی به بهشت داخل شوید. یطَافُ عَلَیهِم بِصِحَافٍ مِّن ذَهَبٍ وَأَكْوَابٍ وَفِیهَا مَا تَشْتَهِیهِ الْأَنفُسُ وَتَلَذُّ الْأَعْینُ وَأَنتُمْ فِیهَا خَالِدُونَ؛ قدحهای زرین و سبوها را در میانشان به چرخش می آورند در آنهاست هر چه نفس آرزو کند و دیده از آن لذت ببرد و در آنجا جاودانه خواهید بود. وَتِلْكَ الْجَنَّةُ الَّتِی أُورِثْتُمُوهَا بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ؛ این بهشتی است که به پاداش کارهایی که کرده اید به میراثش می برید. لَكُمْ فِیهَا فَاكِهَةٌ كَثِیرَةٌ مِنْهَا تَأْكُلُونَ؛ در آنجا برایتان میوه های بسیار هست که از آنها می خورید. خداوند متعال می فرماید:« هَلْ ینظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ أَن تَأْتِیهُم بَغْتَةً وَهُمْ لَا یشْعُرُونَ» آیا جز این است که تکذیب کنندگان منتظر هستند که ناگهان قیامت در حالی که از آن بی خبرند به سراغشان بیاید؟ پس هرگاه قیامت بیاید از حالات کسی که آن را تکذیب کرده و کسی که خبر قیامت را داده و مورد استهزا قرار گرفته است مپرس! « الْأَخِلَّاء یوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ» در روز قیامت کسانی که براساس کفر و تکذیب معصیت در دنیا با همدیگر دوست بوده اند دشمن یکدیگر خواهند شد. و چون محبّت و دوستی آنها در دنیا برای غیرالله بوده است . پس در روز قیامت به دشمنی تبدیل می گردد.« إِلَّا الْمُتَّقِینَ» مگر کسانی که از شرک و گناهان پرهیز می کنند که محبّت چنین کسانی ادامه می یابد زیرا کسی که به خاطر او همدیگر محبّت می ورزیدند محبّتش جاودانه و همیشگی است. سپس پاداش پرهیزگاران را بیان کرد و ذکر نمود که خداوند متعال در روز قیامت به آنها ندایی می دهد که دل هایشان از آن شاد می گردد و هر آفت و بدی از آنها دور می شود. پس خداوند می گوید:« یا عِبَادِ لَا خَوْفٌ عَلَیكُمُ الْیوْمَ وَلَا أَنتُمْ تَحْزَنُونَ» ای بندگانم! از آنچه در آینده به سراغ شما می آید ترسی نداشته باشید و درباره گذشته خود نیز اندوه مدارید. و چون امر ناخوشایند از هر جهت متنفی است آنچه که دوست داشتنی و مطلوب است برایشان ثابت و مقّرر می باشد. « الَّذِینَ آمَنُوا بِآیاتِنَا» همان کسانی که به آیات خدا ایمان دارند، و این شامل تصدیق آیات و آنچه که تصدیق جز با آن کامل نمی گردد از قبیل دانستن مفهوم آیات و عمل نمودن به مقتضای آن می شود. « وَكَانُوا مُسْلِمِینَ» و آن ها در همه ی احوال خود مطیع و فرمانبردار خداوند بودند پس آنها هم در ظاهر عمل می کردند و هم در باطن. « ادْخُلُوا الْجَنَّةَ أَنتُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ» شما و همه همنشینانتان از قبیل همسر و فرزند و دوست و غیره که عملشان همانند عمل شما نیکو بوده است، وارد بهشت شوید؛ بهشتی که سرای ماندگاری و پایداری است، « تُحْبَرُونَ» در آن جا شادمان و مکرّم خواهید بود و خوبی ها و شادی ها و لذّت های به لطف پروردگار به شما می رسد که زبان ها نمی توانند حالت آن را توصیف نمایند. « یطَافُ عَلَیهِم بِصِحَافٍ مِّن ذَهَبٍ وَأَكْوَابٍ » پسران جاویدانی که خدمت گزاران آنها هستند غذای آنها را در بهترین ظرف ها که کاسه های طلایی هستند و نوشیدنی هایشان را در بهترین لیوان های نقره ای بدون دسته که شفاف تر از شیشه است پیش آنها می برند. « وَفِیهَا مَا تَشْتَهِیهِ الْأَنفُسُ وَتَلَذُّ الْأَعْینُ» و در بهشت هرچه دل بخواهد و هرچه چشم از آن لذّت ببرد وجود دارد. این کلمه جامع است و شامل هر نعمت و شادی و سرور قلبی می شود. پس هر نوشیدنی و خوردنی و پوشیدنی و همسران زیبایی که دل بخواهد، نیز منظره های زیبا که چشم ها از دیدن آن لّذت می برند، و درختان پرشکوفه و نعمت های فراوان و ساختمان های آراسته شده در بهشت فراهم است و برای اهل بهشت در کامل ترین صورت ها و برترینِ آن آماده است. همان طورکه خداوند متعال فرموده است:« لَهُم فِیَها فَکِهَةُ وَلَهُم مَّا یَدَّعُونَ» آنان در آن جا میوه دارند و هرچه بخواهند برایشان فراهم است. « وَأَنتُمْ فِیهَا خَالِدُونَ» و شما در بهشت جاودانه خواهید بود. و این کمال نعمت اهل بهشت است و آن جاودانگی همیشگی است که دوام نعمت های بهشت و افزون شدن آن و پایان نیافتن آن را در بردارد. « وَتِلْكَ الْجَنَّةُ» و آن بهشتی که با کامل ترین صفت ها توصیف شد، « الَّتِی أُورِثْتُمُوهَا بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ» بهشتی است که خداوند شما را به سبب کارهایتان وارث آن گردانده و به فضل خویش آن را پاداش اعمالتان قرار داده و آنچه از رحمت خویش که خواسته در آن قرار داده است. « لَكُمْ فِیهَا فَاكِهَةٌ كَثِیرَةٌ » در آن جا میوه های فراوانی برایتان است. همان طور که در آیه ای دیگر آمده است:« فِیهِمَا مِن کُلِّ فَکِهَةِ زَوجَانِ» در آن از هر میوه ای دو گونه است. « مِنْهَا تَأْكُلُونَ» آنچه از این میوه های لذیذ که دلتان می خواهد انتخاب می کنید و می خورید. آیه ی 87-74: إِنَّ الْمُجْرِمِینَ فِی عَذَابِ جَهَنَّمَ خَالِدُونَ؛ گناهکاران در عذاب جهنم جاویدانند. لَا یفَتَّرُ عَنْهُمْ وَهُمْ فِیهِ مُبْلِسُونَ؛ عذابشان کاهش نمی یابد و آنها از، نومیدی خاموش باشند. وَمَا ظَلَمْنَاهُمْ وَلَكِن كَانُوا هُمُ الظَّالِمِینَ؛ ما به آنها ستمی نکرده ایم ، آنها خود به خویشتن ستم کرده اند. وَنَادَوْا یا مَالِكُ لِیقْضِ عَلَینَا رَبُّكَ قَالَ إِنَّكُم مَّاكِثُونَ؛ فریاد بر آورند که : ای مالک ، کاش پروردگار تو ما را بمیراند می گوید : نه ، شما در اینجا ماندنی هستید. لَقَدْ جِئْنَاكُم بِالْحَقِّ وَلَكِنَّ أَكْثَرَكُمْ لِلْحَقِّ كَارِهُونَ؛ ما شما را با حق آشنا کردیم ولی بیشترتان از حق کراهت داشتید. وقتی نعمت های بهشت را بیان کرد به دنبال آن عذاب جهّنم را ذکر نمود و فرمود:« إِنَّ الْمُجْرِمِینَ فِی عَذَابِ جَهَنَّمَ» بی گمان کسانی که با کفر ورزیدن و تکذیب کردن مرتکب جرم و گناه شده اند در عذاب جهنّم فرو می روند و عذاب از هر سو آنها را احاطه می کند.« خَالِدُونَ» و در آن عذاب جاودانه خواهند بود و هرگز از آن بیرون نمی شوند. « لَا یفَتَّرُ عَنْهُمْ» یک لحظه از عذاب آنان کاسته نمی شود؛ نه از آنها دور می شود و نه سبک می گردد. « وَهُمْ فِیهِ مُبْلِسُونَ» و آنها در آن از هر خیر و برکتی ناامیدند و امیدی به رهایی ندارند. آنها پروردگارشان را صدا می زنند و می گویند:« رَبَّنَا أَخرِجنَا فَإِن عُدنَا فَإِنَّا ظَلِمُونَ ، قَالَ اخسَئُلوا فِیهَا تُکَلِّمُونَ» پروردگارا! ما را از جهنم بیرون بیاور، اگر ما باز به سوی کارهای بد بازگردیم بی گمان ستمکار هستیم. می فرماید: بتمرکید در آن و سخن نگویید . و این عذاب بزرگ به سبب کارهایی است که کرده و به علّت ستمی است که بر خود روا داشته اند. « وَمَا ظَلَمْنَاهُمْ وَلَكِن كَانُوا هُمُ الظَّالِمِینَ» و ما بر آنان ستم نکردیم بلکه آنان خود ستمکار بودند. پس خداوند بر آنها ستم نکرد و بدون گناه و جرم آنان را مجازات نکرده است. « وَنَادَوْا یا مَالِكُ لِیقْضِ عَلَینَا رَبُّكَ» و در حالی که در جهنم هستند برای اینکه احتمالا به استراحتی دست یابند فریاد می زنند: ای مالک! پروردگارت ما را بمیرند تا راحت شویم، چرا که ما در اندوهی سخت و عذابی شدید قرار داریم و توانایی تحمّل آن را نداریم. « قَالَ إِنَّكُم مَّاكِثُونَ» مالک که نگهبان جهنم است، زمانی که از او می خواهند تا برایشان پیش خدا دعا کند تا آنها را بمیراند، می گوید: شما در جهّنم ماندگارید و هرگز از آن بیرون آورده نمی شوید. پس آنچه که می خواستند به آن دست نمی یابند و مالک به ضد آنچه می خواهند آنان را پاسخ می دهد و غمی بر غمشان می افزاید. سپس آنها را به خاطر کارهایی که کرده اند نکوهش می کند و می گوید:« لَقَدْ جِئْنَاكُم بِالْحَقِّ» ما حق را برای شما آوردیم که می بایست از آن پیروی می کردید، و اگر شما از آن پیروی می نمودید موفقّ و خوشبخت می شدید، « وَلَكِنَّ أَكْثَرَكُمْ لِلْحَقِّ كَارِهُونَ» ولی بیشترشان حق را نپسندیدند، بنابراین گرفتار شقاوت و بدبختی شدید که شقاوتی فراتر از آن نیست. آیه ی 80-79: أَمْ أَبْرَمُوا أَمْرًا فَإِنَّا مُبْرِمُونَ؛ آیا آنها در اعتقاد خویش پای فشرده اند ? ما هم پای فشرده ایم. أَمْ یحْسَبُونَ أَنَّا لَا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَنَجْوَاهُم بَلَى وَرُسُلُنَا لَدَیهِمْ یكْتُبُونَ؛ آیا می پندارند ما راز و نجوایشان را نمی شنویم ? آری ، رسولان ما نزد، آنها هستند و می نویسند. خداوند متعال می فرماید:« أَمْ أَبْرَمُوا أَمْرًا» کسانی که حق را دروغ می انگاشتند و با آن مخالف بودند حیله و مکری ورزیدند و برای نابودی حق و کسی که آن را آورده به وسیله ی باطلی که آن را آراسته بودند تا مردم را گول زنند، توطئه کردند. « فَإِنَّا مُبْرِمُونَ» ما نیز تصمیم گرفتیم و تدبیری نمودیم که برتر از تدبیر آنهاست و تدبیر آنان را در هم می شکند و آن را ابطال می نماید و آن اسباب و دلایلی است که خداوند برای اثبات حق و ابطال باطل فراهم نمود. همان طور که خداوند متعال می فرماید:« بَل نَقذِفُ بِالحَّقِ عَلَی البَطِلِ فَیَدمَغُهُ» بلکه حق را بر باطل می زنیم پس آن را نابود می کند. « أَمْ یحْسَبُونَ أَنَّا لَا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَنَجْوَاهُم» آیا به سبب جهالت و ستمگری شان گمان می برند که ما اسرار پنهانی آنان را که در دلشان نهفته است و بر زبان نیاورده اند و سخنان آهسته ی آنها را که در گوش می گویند، نمی شنویم؟! یعنی به این خاطر اقدام به ارتکاب گناهان می نمایند که گمان می برند پیگرد و مجازاتی بر گناهان پنهانی شان نخواهد بود. سپس خداوند این گمان را رد نمود و فرمود:« بَلَی» آری! ما می شنویم و رازهای دل هایشان و سخنان در گوشی شان را می دانیم. « وَرُسُلُنَا لَدَیهِمْ یكْتُبُونَ» و فرستادگان ما که فرشتگان گرامی هستند نزد آنان می باشند و هر آنچه می کنند می نویسند و ثبت و ضبط می نمایند تا این که آنها وارد قیامت می شوند آن گاه همه ی آنچه را که کرده اند حاضر می یابند و پروردگارت بر هیچ کس ستمی روا نمی دارد. آیه ی 83-81: قُلْ إِن كَانَ لِلرَّحْمَنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعَابِدِینَ؛ بگو : اگر خدای رحمان را فرزندی می بود ، من از نخستین پرستندگان می بودم. سُبْحَانَ رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یصِفُونَ؛ منزه است پروردگار آسمانها و زمین و پروردگار عرش از آن نسبتها که به او می دهند. فَذَرْهُمْ یخُوضُوا وَیلْعَبُوا حَتَّى یلَاقُوا یوْمَهُمُ الَّذِی یوعَدُونَ؛ پس رهایشان کن تا به همان سخنان باطل مشغول باشند و به بازیچه سرگرم ،تا آن روزی که آنها را وعده داده اند برسد. ای پیامبر بزرگوار ! به کسانی که برای خداوند فرزندی قرار داده اند در حالی که او یکتای یگانه و بی نیاز است و او خدایی است که همسر و فرزندی بر نگرفته است و همتایی ندارد بگو:« إِن كَانَ لِلرَّحْمَنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعَابِدِینَ » اگر خداوند مهربان فرزندی داشت من نخستین کسی بودم که آن را پرستش می نمودم چون در آن صورت او بخشی از پدرش بود و من اولین کسی هستم که از دستورات خدا پیروی می کنم، ولی من اولین منکر این قضیه هستم و بیش از همه و با شدّت این را که خداوند فرزندی داشته باشد انکار و نفی می کنم. پس باطل بودن این امر مشخّص گردید. این دلیل بزرگی است و کسی آن را ارائه می دهد که حالات پیامبران را دانسته است. وقتی که معلوم است که پیامبران کامل ترین مخلوق می باشند و از همه ی مردم بیشتر به خیر دست می یازند و اعمال خیر را بیش از دیگران به تمام و کمال انجام می دهند، و هر شرّی را قبل از همه ی مردم ترک نموده و از آن دوری می جویند و منکرش می شوند پس اگر خداوند مهربان فرزندی داشت و این سخن راست بود محمّد بن عبدالله که برترین پیامبران است اولّین کسی می بود که آن فرزند را پرستش می کرد و مشرکان در این کار از او گوی سبقت را نمی ربودند. و احتمال دارد که معنی آیه این باشد که اگر خداوند فرزندی داشته باشد پس من نخستین کسی هستم که خداوند را پرستش می کنم، و از جمله عبادت و پرستش می کنم، و از جمله عبادت و پرستش من این است که آنچه را خداوند ثابت قرار داده اثبات می کنم و آنچه را که نفی کرده است نفی می کنم. پس این عبادت قولی و اعتقادی است و مستلزم آن است که اگر این حق باشد من اولین کسی خواهم بود که آن را باور می کردم. پس به این طریق باطل بودن ادعای مشرکین و فاسد بودن آن از نظر عقلی و نقلی معلوم و مشخص گردید. « سُبْحَانَ رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یصِفُونَ» خداوندگار آسمان ها و زمین و عرش از داشتن شریک و همتا و مددکار و فرزند و دیگر چیزهایی که شریک ان به او نسبت می دهند پاک و منزّه است. « فَذَرْهُمْ یخُوضُوا وَیلْعَبُوا» پس آنان را به حال خود واگذار تا در باطل خویش فرو روند و با آنچه که محال است خود را سرگرم کنند. پس دانش های آنان زیان آور است و آن فرو رفتن و پرداختن به دانش هایی است که به وسیله ی آن با حق و با آنچه پیامبران آورده اند مخالفت می ورزند. و کارهایشان بازی و بی خردی است که آنان را تزکیه نمی کند و معارف و شناخت به بار نمی آورد. بنابراین آنها را به روز قیامت که در پیش دارند تهدید کرد و فرمود:« حَتَّى یلَاقُوا یوْمَهُمُ الَّذِی یوعَدُونَ» تا آن روزی را که بدیشان وعده داده می شود ملاقات کنند. پس در آن وقت خواهند دانست که چه به دست آورده اند و به بدبختی همیشگی و عذاب پایداری که گرفتارش شده اند پی خواهند برد. آیه ی 89-84: وَهُوَ الَّذِی فِی السَّمَاء إِلَهٌ وَفِی الْأَرْضِ إِلَهٌ وَهُوَ الْحَكِیمُ الْعَلِیمُ؛ اوست که هم در آسمان خداست و هم در زمین خداست و حکیم و داناست. وَتَبَارَكَ الَّذِی لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَینَهُمَا وَعِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَإِلَیهِ تُرْجَعُونَ؛ برتر و بزرگوارتر است آن کس که فرمانروایی آسمانها و زمین و هر چه ، درمیان آنهاست از آن اوست و علم فرا رسیدن قیامت نزد اوست و به او بازگردانده می شوید. وَلَا یمْلِكُ الَّذِینَ یدْعُونَ مِن دُونِهِ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَن شَهِدَ بِالْحَقِّ وَهُمْ یعْلَمُونَ؛ کسانی سوای او را که به خدایی می خوانند قادر به شفاعت کسی نیستند مگر کسانی که از روی علم ، به حق شهادت داده باشند. وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَهُمْ لَیقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّى یؤْفَكُونَ؛ اگر از ایشان بپرسی که چه کسی آنها را آفریده است ، می گویند : الله پس چرا از حق روی می گردانند ? وَقِیلِهِ یارَبِّ إِنَّ هَؤُلَاء قَوْمٌ لَّا یؤْمِنُونَ؛ گفتارش این بود : ای پروردگار من ، اینان مردمی هستند که ایمان نمی آورند. فَاصْفَحْ عَنْهُمْ وَقُلْ سَلَامٌ فَسَوْفَ یعْلَمُونَ ؛ پس ، از آنها در گذر و بگو : ایمنی است شما را آری به زودی خواهند دانست. خداوند متعال خبر می دهد که معبود به حق در آسمان ها و زمین تنها اوست پس همه ی اهالی آسمان ها و مومنان اهل زمین او را پرستش می کنند و وی را تعظیم می نمایند و در برابر شکوه و بزرگی او کرنش می نمایند و در برابر کمال او اظهار نیازمندی می کنند.« تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَوتُ السَّبعُ وَالأَرضُ وَمَ فِیهِنَّ وَإِن مِّن شَیءِ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمِدهِ» آسمان های هفتگانه و زمین و کسانی که در آن ها هستند او را به پاکی می ستایند و هیچ چیزی نیست مگر این که او را به پاکی تسبیح می گویند.« وَلِلَّهِ یَسجُدُ مَن فِی السَّمَوتِ وَالأَرضِ طَوعَاَ وَکَرهَاَ » و آنچه در آسمان ها و زمین است به دلخواه یا به اجبار برای خداوند سجده می کنند. پس او تعالی معبود به حق است و همه ی خلائق با اختیار یا با اکره او را خدای خود قرار می دهند. مانند این که می فرماید:« وَهُوَ اللَّهُ فِی السَّمَوتِ فِی الأَرضِ» الوّهیت و محبّت او آسمان ها و زمین را در برگرفته است ، اما خودش بر بالای عرش می باشد و از آفریده هایش جداست و یگانه و بزرگوار می باشد. « وَهُوَ الْحَكِیمُ» و او با حکمت است و هرچه را که آفریده محکم نموده و آنچه را به عنوان آئین و برنامه مشروع نموده استوار گردانده است. پس او هیچ چیزی را نیافریده مگر به خاطر حکمتی، و فرمان تقدیری و تشریعی و جزایی او سراسر رحمت و حکمت است. « العَلیمُ» و به همه چیز داناست. پنهان و پوشیده تر از آن را می داند و به اندازه ذره ای در آسمان ها و زمین و نه کوچک تر و نه بزرگ تر از آن، از او پنهان نمی ماند. « وَتَبَارَكَ الَّذِی لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَینَهُمَا» و بالا و بزرگوار است، و خیرش فراوان است و صفاتش گسترده و فرمانروایی اش بزرگ است خدایی که فرمانروایی آسمانها و زمین و هر آنچه میان آن دو است از آن اوست. بنابراین گستردگی فرمانروایی اش را بر آسمان ها و زمین و آنچه میان آنهاست، و گستردگی علم خود را بیان کرد، و این که تنها او تعالی از غیب های که هیچ یک از بندگانش و هیچ پیامبر و فرشته مقربی را از آن آگاه نکرده است آگاه می باشد. بنابراین فرمود:« وَعِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ» و آگاهی از زمان فرا رسیدن قیامت با اوست. ظرف را مقدم کرد تا مفید حصر باشد. یعنی هیچ کس جز او نمی داند که قیامت چه زمانی فرا می رسد. و از کمال فرمانروایی او و گستردگی سلطه اش این است که او صاحب دنیا و آخرت است . بنابراین فرمود:« وَإِلَیهِ تُرْجَعُونَ» و در آخرت به سوی او بازگردانده می شوید، آن گاه با حکم دادگرانه اش میان شما داوری می نماید. و از کمال فرمانروایی اش این است که هیچ یک از آفریده هایش اختیاری ندارد و نمی تواند نزد او سفارش و شفاعت کند مگر با اجازه او. « وَلَا یمْلِكُ الَّذِینَ یدْعُونَ مِن دُونِهِ الشَّفَاعَةَ » و هیچ کدام از پیامبران و فرشتگان دیگران که به جای خدا به نیایش خوانده می شوند اختیار شفاعت ندارند و شفاعت نمی کنند مگر با اجازه ی خدا، و شفاعت نمی کنند مگر برای کسی که خدا بپسندد. بنابراین فرمود:« إِلَّا مَن شَهِدَ بِالْحَقِّ» مگر کسی که با زبانش حق را بگوید و با قلب به آن اقرار نماید و به آنچه گواهی می دهد آگاه باشد. و باید شهادت او به حق باشد و آن گواهی دادن به یگانگی خداوند است و گواهی دادن از قبیل اصول و فروع دین و حقائق و دستورات آن می باشد. پس شفاعتِ شفاعت کنندگان درباره اینها مفید خواهد بود و اینها نجات یافتگانِ از عذاب خدا هستند و اینها به پاداش الهی دست می یابند. سپس خداوند متعال فرمود:« وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَهُمْ لَیقُولُنَّ اللَّهُ» و اگر از مشرکان در مورد توحید و ربوبیّت و درباره ی این که چه کسی آفریننده است بپرسی، خواهند گفت و اقرار خواهند کرد که آفریننده خداوند یگانه است و شریکی ندارد.« فَأَنَّى یؤْفَكُونَ» پس چگونه از یکتاپرستی و خالص گرداندن طاعت و عبادت برای خدا منحرف می شوند؟ پس اعتراف آنها به توحید ربوبّیت آنان را ملزم می نماید تا به توحید الوّهیت نیز اقرار کنند و این بزرگ ترین دلیل بر بطلان شرک است. « وَقِیلِهِ یارَبِّ إِنَّ هَؤُلَاء قَوْمٌ لَّا یؤْمِنُونَ» این عطف است بر « وَعِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ» و آگاهی از قیامت با اوست و نیز از گفتار پیامبر (ص) آگاه است که تکذیب قومش را به نزد پروردگارش شکایت می کند و غمگین می شود و به خاطر ایمان نیاوردن آنها حسرت می خورد. پس خدا از این حالت آگاه است و بر کیفر دادن آنها تواناست. امّا خداوند متعال بردبار است و به بندگان مهلت و فرصت می دهد تا شاید برگردند و توبه نمایند، بنابراین فرمود:« فَاصْفَحْ عَنْهُمْ وَقُلْ سَلَامٌ» پس، از آنان روی بگردان و در برابر آزارهایی که با زبان و با کارهایشان به تو می رسانند از آنان درگذر و آنچه از تو به آنها می رسد باید تنها سلام باشد که خردمندان و صاحبان بینش به وسیله ی آن با جاهلان روبرو می شوند، و پاسخ می دهند ، زیرا خداوند در مورد بندگان صالحش فرموده است:« وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الجَهِلُونَ قَالُوا سَلَمَاَ» و هرگاه جاهلان به اقتضای جهالت خود آنان را مورد خطاب قرار دهند، می گویند: سلام بر شما باد. پیامبر (ص) از فرمان پروردگارش اطاعت کرد و در مقابل اذیّت و آزاری که قومش به او می رساندند راه گذشت و بخشش را درپیش گرفت و در مقابل آنها جز نیکویی و سخن زیبا چیزی دیگر انجام نداد. پس درود و سلام خدا بر کسی باد که خداوند او را با اخلاق بزرگ آراست؛ اخلاقی که او به سبب آن بر اهل آسمان ها و زمین برتری یافت و به وسیله آن از ستارگان مقامش فراتر رفت. « فَسَوْفَ یعْلَمُونَ» پس آنها زشتی گناهان و سرانجام جرمشان را بعدها خواهند دانست. پایان تفسیر سوره زخرف
تفسیر راستین (ترجمه تیسیر الکریم الرحمن)، تألیف:علامه شیخ عبدالرحمن بن ناصر السعدی «رحمه الله» متوفای 1376 هجری قمری (1334هجری شمسی)، ترجمه: محمد گل گمشادزهی مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی islamwebpedia.com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|