Untitled Document
 
 
 
  2024 Nov 21

----

19/05/1446

----

1 آذر 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

پيامبر صلى الله عليه و سلم فرمودند: " من ترك شيئاً لله عوضه الله خيراً منه " (روايت ترمذي 2/79 و حاكم 4/183 وأحمد 3/439)، يعنى: "هر كسى كه چيزى را بخاطر رضاى خدا ترك كند، خداوند چيز بهترى را بجاى آن نصيبش ميكند".

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

قرآن و حدیث>تفسیر قرآن>سوره صافات > تفسیر سوره صافات از تفسیر راستین ترجمه تیسیر الکریم الرحمن

شماره مقاله : 9249              تعداد مشاهده : 393             تاریخ افزودن مقاله : 14/1/1390

تفسیر سوره صافات


مکی است و 182 آیه می باشد.

بسم الله الرحمن الرحیم
آیه ی 11-1:
وَالصَّافَّاتِ صَفًّا؛ سوگند به آن فرشتگان که برای نیایش صف ، بسته اند.
فَالزَّاجِرَاتِ زَجْرًا؛ سوگند به آن فرشتگان که ابرها را می رانند.
فَالتَّالِیاتِ ذِكْرًا؛ سوگند به آن فرشتگان که ذکر خدا را می خوانند.
إِنَّ إِلَهَكُمْ لَوَاحِدٌ؛ که خدای شما خدایی یکتاست.
رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَینَهُمَا وَرَبُّ الْمَشَارِقِ؛ پروردگار آسمانها و زمین است و هر چه در میان آنهاست و پروردگار مشرقهاست.
إِنَّا زَینَّا السَّمَاء الدُّنْیا بِزِینَةٍ الْكَوَاكِبِ؛ ما آسمان فرودین را به زینت ستارگان بیاراستیم.
وَحِفْظًا مِّن كُلِّ شَیطَانٍ مَّارِدٍ؛ و از هر شیطان نافرمان نگه داشتیم.
لَا یسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلَى وَیقْذَفُونَ مِن كُلِّ جَانِبٍ؛ تا سخن ساکنان عالم بالا را نشنوند و از هر سوی رانده شوند.
دُحُورًا وَلَهُمْ عَذَابٌ وَاصِبٌ؛ تا دور، گردند و برای آنهاست عذابی دایم.
إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ؛ مگر آن شیطان که ناگهان چیزی برباید و ناگهان شهابی ثاقب دنبالش کند.
فَاسْتَفْتِهِمْ أَهُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَم مَّنْ خَلَقْنَا إِنَّا خَلَقْنَاهُم مِّن طِینٍ لَّازِبٍ؛ پس ، از کافران بپرس که آیا آفرینش آنها دشوارتر است یا آنچه ما آفریده ایم ما آنها را از گلی چسبنده آفریده ایم.
در اینجا خداوند متعال برای اثبات وحدانیت خویش در صفات الوهیت و ربوبیت به فرشتگان بزرگواری قسم یاد می کند که در حالت عبادت هستند و کارهایی را به فرمان خدا انجام می دهند که به آنان محول شده است . پس فرمود:« وَالصَّافَّاتِ صَفًّا» قسم به فرشتگانی که در خدمت پروردگارشان صف بسته اند.
« فَالزَّاجِرَاتِ زَجْرًا» و قسم به آن دسته از فرشتگان که ابرها و غیره را به فرمان خدا می رانند. « فَالتَّالِیاتِ ذِكْرًا» و قسم به فرشتگانی که کتاب خدا را تلاوت می کنند.
پس ، از آن جا که فرشتگان دارای چنین حالتی هستند که خداوند آن را بیان نمود، یعنی پروردگارشان را عبادت می کنند و در خدمت او هستند به اندازه ی یک چشم به هم زدن از فرمان وی سرپیچی نمی کنند، خداوند به آنها قسم خورد، که او به تنهایی معبود به حق است: « إِنَّ إِلَهَكُمْ لَوَاحِدٌ» بی گمان معبودتان یکی است که در الوهّیت شرکی ندارد. پس تنها و مخلصانه او را دوست بدارید و فقط از او بترسید و فقط به او امیدوار باشید وعبادت را تنها برای او انجام دهید.
« رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَینَهُمَا وَرَبُّ الْمَشَارِقِ» او این مخلوقات را آفریده و به آنها روزی می دهد و آنها را رام ساخته است، پس همان طور که در آفرینش اینها شریکی ندارد، در الوّهیت نیز شریکی ندارد. در بسیاری مواقع خداوند توحید الوّهیت را در کنار توحید ربوبّیت ذکر می نماید، چون توحید ربوبّیت بر توحید الوّهیت دلالت می کند. و حتی مشرکانی نیز که در عبادت برای خدا شریک قرار داده بودند ، به توحید ربوبیت اقرار کرده بودند، به همین جهت خداوند متعال با همان چیزی که بدان اقرار کرده بودند آنان را به چیزی ملزم نمود که انکارش می کردند.
خداوند مشرق ها را به طور ویژه بیان کرد ، چون بر مغرب ها دلالت می کند، و یا این که محل برآمدن و مشرقِ ستارگانی هستند که به بیان آنها خواهد پرداخت.بنابراین فرمود:« إِنَّا زَینَّا السَّمَاء الدُّنْیا بِزِینَةٍ الْكَوَاكِبِ؛ وَحِفْظًا مِّن كُلِّ شَیطَانٍ مَّارِدٍ؛ لَا یسَّمَّعُونَ إِلَى الْمَلَإِ الْأَعْلَى» خداوند در مورد ستارگان دو فایده بیان کرده است؛ یکی این که ستارگان زینت بخش آسمان هستند، چون اگر ستارگان نبودند آسمان تاریک و بی نور می شد. امّا خداوند آسمان را به وسیله ی ستارگان زینت داده است تا گوشه های آسمان روشن گردد و سیمای آن زیبا شود و در تاریکی های دریا و خشکی مردم به وسیله ی ستاره ها راهیاب شوند که منافعی دیگر از این رو برای مردم به دست می آید. دوم پاسداری آسمان و حفاظت آن از هر شیطان سرکشی است که به سبب سرکشی اش به ملاء اعلی می رود تا به خبرهای آنان گوش دهد. ملاء اعلی فرشتگان هستند. پس وقتی شیطان ها به سخنان آنها گوش بدهند، « وَیقْذَفُونَ مِن كُلِّ جَانِبٍ» از هر سو به وسیله شهاب ها سنگباران می شوند. و این کار برای آن است تا آنها طرد گردند و از گوش دادن به سخنان فرشتگان رانده شوند. « دُحُورًا وَلَهُمْ عَذَابٌ وَاصِبٌ» برای آنان عذاب همیشگی است که برایشان آماده شده است، چون از فرمان پروردگارشان سرپیچی کرده اند. اگر خداوند استثنایی قایل نمی شد، این بیانگر آن بود که آنها به هیچ چیزی گوش نمی کنند، امّا فرمود:« إِلَّا مَنْ خَطِفَ الْخَطْفَةَ » مگر آن دسته از شیاطین سرکش که سخنی را مخفیانه و دزدکی گوش کنند و بربایند، « فَأَتْبَعَهُ شِهَابٌ ثَاقِبٌ» پس آن گاه شعله ای سوزاننده به دنبالش می افتد. گاهی قبل از آن که شیطان سخن را به نزد دوستانش برساند، شعله ی آتشین او را فرا می گیرد و خبر آسمانی به کسی نمی رسد. او گاهی موفق می شود قبل از آن که شعله ی آتشی به او برسد خبر را برساند. پس در چنین حالتی صد دروغ را با آن خبر راست در می آمیزند.
وقتی این مخلوقات بزرگ را بیان کرد فرمود:« فَاسْتَفْتِهِمْ» از کسانی که منکر زنده شدن پس از مرگ هستند بپرس، « أَهُمْ أَشَدُّ خَلْقًا» آیا به وجود آوردن اینها پس ازمرگشان سخت تر و دشوارتر است؟« أَم مَّنْ خَلَقْنَا» یا چیزهایی از این مخلوقات که آفریده ایم؟ پس باید آنها اقرار کنند که آفرینش آسمانها و زمین از آفریدن مردم بزرگ تر است. پس در این وقت بر آنها لازم است که به زنده شدن پس از مرگ و رستاخیز اقرار کنند، بلکه اگر به خودشان بازگردند و در وجود خود فکر کنند خواهند دانست که آفرینش اولیه آنها از گلی چسبنده، بسی سخت تر و دشوارتر است از پدید آوردن آنها پس از مرگشان. بنابراین فرمود:« إِنَّا خَلَقْنَاهُم مِّن طِینٍ لَّازِبٍ» ما آنها را از گل چسبنده ای آفریده ایم. یعنی گل قوی و سخت. هم چنان که می فرماید:« وَلَقَد خَلَقنَا اَلإِنسَنَ مِن صَلصَل مِّن حَمَا مَّسنُونِ» و انسان را از گلی خشک مانند گل سفال آفریده ایم.
آیه ی 21-12:
بَلْ عَجِبْتَ وَیسْخَرُونَ؛ تو در شگفت شدی و آنها مسخره می کنند.
وَإِذَا ذُكِّرُوا لَا یذْكُرُونَ؛ و چون پندشان دهی ، پند نمی پذیرند.
وَإِذَا رَأَوْا آیةً یسْتَسْخِرُونَ؛ و چون آیه ای ببینند ، از یکدیگر می خواهند تا به ریشخندش گیرند.
وَقَالُوا إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّبِینٌ؛ و می گویند : این چیزی جز جادویی آشکار نیست .
أَئِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًا وَعِظَامًا أَئِنَّا لَمَبْعُوثُونَ؛ آیا وقتی که ما مردیم و خاک و استخوان شدیم ما را زنده می کنند ?
أَوَآبَاؤُنَا الْأَوَّلُونَ؛، یا نیاکان مارا ?
قُلْ نَعَمْ وَأَنتُمْ دَاخِرُونَ؛ بگو : بلی ، و شما خوار و بیچاره می شوید.
فَإِنَّمَا هِی زَجْرَةٌ وَاحِدَةٌ فَإِذَا هُمْ ینظُرُونَ؛ و آنان خود خواهند دید که به یک فرمان همه را زنده می کنند.
وَقَالُوا یا وَیلَنَا هَذَا یوْمُ الدِّینِ؛ می گویند : وای بر ما ، این همان روز جزاست.
هَذَا یوْمُ الْفَصْلِ الَّذِی كُنتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ؛ این همان روز داوری است که دروغش می پنداشتید.
« بَلْ عَجِبْتَ» امّا توای پیامبر! یا ای انسان! از تکذیب کسی که زنده شدن پس از مرگ را انکار می کند بعد از آن که نشانه های بزرگ و دلایل درست را به آنها نشان دادم تعجب می کنی، و این یک حقیقتا جای تعجب می باشد. چون زنده شدن پس از مرگ چیزی نیست که بتوان انکارش کرد. « وَیسْخَرُونَ» و عجیب تر از انکارشان این است که آنها کسی را که خبر زنده شدن پس از مرگ را می دهد مسخره می کنند. آنها فقط به انکار بسنده نکردند، بلکه اضافه بر انکار سخن حق را به مسخره گرفتند.
« وَإِذَا ذُكِّرُوا» و از جمله کارهای عجیب آنان یکی این است که آنها هرگاه پند داده شوند و به چیزی یادآور گرداند که آن را در فطرت و عقل هایشان می شناسند، « لَا یذْكُرُونَ» آن را به یاد نمی آورند. اگر از روی جهالت و نادانی چنین می کنند این از روشن ترین دلیل بر شدّت کودنی و حماقت آنها است، زیرا آنها چیزی را به یاد نمی آورند که در سرشت آنها قرار دارد و از نظر عقل مشخص و روشن است و اشکالی در آن نیست. و اگر از روی تجاهل چنین می کنند پس این عجیب تر است. و نیز این هم عجیب است که هرگاه دلایل بر آنها اقامه شود و به نشانه هایی تذکر داده شوند که مردان بزرگ و خردمند آن را می پذیرند اینها آن چیزها را مورد تمسخر قرار داده و از آن تعجب می کنند.
واین هم عجیب است که وقتی سخن حق نزد آنها آمد به آن گفتند:« إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّبِینٌ» این جز جادویی آشکار نیست. پس آنها برترین و بزرگ ترین چیز را که حق است در مقام و جایگاه حقیرترین و بی ارزش ترین چیز قرار دارند. و از جمله چیزهای عجیب یکی این است که آنها قدرت پروردگار آسمان ها و زمین را با قدرت انسانی که از همه جهات ناقص است قیاس می کنند. آنها از روی انکار و بعید دانستن گفتند:« أَئِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًا وَعِظَامًا أَئِنَّا لَمَبْعُوثُونَ أَوَآبَاؤُنَا الْأَوَّلُونَ» آیا هنگامی که مُردیم و تبدیل به استخوان گشتیم، زنده گردانده می شویم؟ و آیا پدران و نیاکان گذشته ی ما هم زنده می گردند؟ از آنجا که این تمام دلیل و فکری بود که آنها داشتند خداوند به پیامبرش دستور داد تا به آنها پاسخی بدهد که بطور ضمنی مشتمل بر هشدار آنان نیز باشد. پس فرمود:« قُلْ نَعَمْ» بگو: بلی! نه تنها شما پس از مرده شدن زنده خواهید شد، بلکه پدران گذشته تان هم زنده خواهند شد. « وَأَنتُمْ دَاخِرُونَ» و شما خوار و زبون خواهید بود و نمی توانید امتناع ورزید و از قدرت الهی سرپیچی کنید.
« فَإِنَّمَا هِی زَجْرَةٌ وَاحِدَةٌ» زنده شدن پس از مرگ تنها یک صدا است که اسرافیل در صور می دمد، « فَإِذَا هُمْ ینظُرُونَ» که ناگهان آنان از قبرهایشان بر می خیزند و نگاه می کنند و همانند آفرینش آغازین با همه ی اعضای خود بلند می شوند در حالی که لخت هستند و ختنه نشده اند. و در این حالت اظهار ندامت و پشیمانی می کنند و احساس خواری و زیانمندی می نمایند و فریاد و واویلا سر می دهند و آرزوی مرگ و نابود شدن را می کنند.
« وَقَالُوا یا وَیلَنَا هَذَا یوْمُ الدِّینِ» و می گویند: این روز حساب است؛ روزی که آدمی بر اعمالشان جزا داده می شود. پس آنها به آنچه که در دنیا مسخره اش می کردند اعتراف و اقرار می نمایند.
و به آنها می شود:« هَذَا یوْمُ الْفَصْلِ» این روز داوری است نسبت به حقوقی که میان بندگان و پروردگارشان وجود دارد، و حقوقی که میان خود بندگان و سایر مخلوقات وجود دارد.
آیه ی 26-22:
احْشُرُوا الَّذِینَ ظَلَمُوا وَأَزْوَاجَهُمْ وَمَا كَانُوا یعْبُدُونَ؛ آنان را که ستم می کردند و همپایگانشان و آنهایی را که به جای خدای یکتامی پرستیدند گرد آورید.
مِن دُونِ اللَّهِ فَاهْدُوهُمْ إِلَى صِرَاطِ الْجَحِیمِ؛ همه را به راه جهنم راه بنمایید.
وَقِفُوهُمْ إِنَّهُم مَّسْئُولُونَ؛ و نگه داریدشان ، باید بازخواست شوند.
مَا لَكُمْ لَا تَنَاصَرُونَ؛ چرا یکدیگر را یاری نمی کنید ?
بَلْ هُمُ الْیوْمَ مُسْتَسْلِمُونَ؛ نه ، امروز همه تسلیم شوندگانند.
وقتی که در روز قیامت حاضر شوند و آنچه را تکذیب می کنند مشاهده نمایند و آنچه را که مسخره می کنند ببینند، آن گاه دستور داده می شود تا اینها را به جهنّم ببرند؛ جهّنمی که آن را دروغ می انگاشتند. پس گفته می شود:« احْشُرُوا الَّذِینَ ظَلَمُوا» کسانی را که با کفر ورزیدن و ارتکاب شرک و گناهان بر خود ستم کرده اند، « وَأَزْوَاجَهُمْ» و همکیشانشان را که اعمالشان از نوع اعمال آنهاست اهل هر نوع معصیتی با هم جمع می شوند، « وَمَا كَانُوا یعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ» و بت ها و همتایانی را که ستمکاران ادعا می کردند که گویا آنها شریک خدا هستند به جای خدا پرستش می کردند، همه را جمع آوری کنید، « فَاهْدُوهُمْ إِلَى صِرَاطِ الْجَحِیمِ» آن گاه آنان را به راه جهنّم رهنمون شوید. یعنی با درشتی و سختی آنها را به سوی جهنّم حرکت دهید.
و بعد از آن که مقّرر گردید که به جهّنم بروند، و می دانند که آنها اهل سرای هلاکت هستند، گفته می شود:« وَقِفُوهُمْ» قبل از این که آنان را به جهّنم برسانید آنها را نگاه دارید، « إِنَّهُم مَّسْئُولُون» زیرا بی گمان آنها از چیزی که در دنیا دروغش می پنداشتند باید مورد پرسش قرار گیرند تا دروغگویی و رسوایی آنها برای همه ی مردم آشکار گردد. پس به آنها گفته می شود:« مَا لَكُمْ لَا تَنَاصَرُونَ» امروز چه بر سر شما آمده است که یکدیگر را یاری نمی کنید، بعد از آن که در دنیا ادعا نمودید معبودهایتان عذاب را از شما دفع خواهند کرد و به فریادتان می رسند و برای شما در نزد خدا شفاعت خواهند کرد؟ آنها به این سوال پاسخ نمی دهند، چون ذلّت و خواری آنها را فرا گرفته است و در برابر عذاب جهّنم تسلیم شده اند، و دچار ترس و سرافکندگی و ناامیدی گشته اند، پس سخن نمی گویند. بنابراین فرمود:« بَلْ هُمُ الْیوْمَ مُسْتَسْلِمُونَ» بلکه آنها در این روز کاملا مطیع و خوارند و هریک تسلیم است و یاوری ندارد.
آیه ی 39-27:
وَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ یتَسَاءلُونَ؛ و آنگاه روی به یکدیگر کنند و بپرسند.
قَالُوا إِنَّكُمْ كُنتُمْ تَأْتُونَنَا عَنِ الْیمِینِ؛ گویند : شما بودید که از در نیکخواهی بر ما در می آمدید.
قَالُوا بَل لَّمْ تَكُونُوا مُؤْمِنِینَ؛ گویند : نه ، شما ایمان نیاورده بودید.
وَمَا كَانَ لَنَا عَلَیكُم مِّن سُلْطَانٍ بَلْ كُنتُمْ قَوْمًا طَاغِینَ؛ ما را بر شما هیچ تسلطی نبود شما خود مردمانی نافرمان بودید.
فَحَقَّ عَلَینَا قَوْلُ رَبِّنَا إِنَّا لَذَائِقُونَ؛ گفته پروردگارمان بر ما ثابت شد اکنون باید بچشیم.
فَأَغْوَینَاكُمْ إِنَّا كُنَّا غَاوِینَ؛ ما شما را گمراه کردیم و خود نیز گمراه بودیم.
فَإِنَّهُمْ یوْمَئِذٍ فِی الْعَذَابِ مُشْتَرِكُونَ؛ در آن روز ، همه در عذاب شریکند.
إِنَّا كَذَلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِینَ؛ ما با مجرمان چنین می کنیم.
إِنَّهُمْ كَانُوا إِذَا قِیلَ لَهُمْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ یسْتَكْبِرُونَ؛ چون به آنان گفته می شد که جز خدای یکتا خدایی نیست تکبر می کردند .
وَیقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِكُوا آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَّجْنُونٍ؛ و می گفتند : آیا به خاطر شاعر دیوانه ای خدایانمان را ترک گوییم ?
بَلْ جَاء بِالْحَقِّ وَصَدَّقَ الْمُرْسَلِینَ؛ نه ، آن پیامبر حق را آورد و پیامبران پیشین را تصدیق کرد.
إِنَّكُمْ لَذَائِقُو الْعَذَابِ الْأَلِیمِ؛ شما عذاب دردآور را خواهید چشید.
وَمَا تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ؛ جز در برابر اعمالتان کیفر نخواهید دید.
وقتی آنها و همراهان و معبودهایشان جمع شده و به سوی جهنّم پیش برده شدند، نگاه داشته می شوند و مورد سوال واقع می گردند و پاسخ نمی دهند، بلکه رو به همدیگر می نمایند و یکدیگر را مقصر می دانند.پس پیروان به سران می گویند:« إِنَّكُمْ كُنتُمْ تَأْتُونَنَا عَنِ الْیمِینِ» شما با قدرت و زور نزد ما آمدید و ما را گمراه کردید، اگر شما نبودید ما ایمان می آوردیم.
« قَالُوا» آنها می گویند:« بَل لَّمْ تَكُونُوا مُؤْمِنِینَ» بلکه شما همواره مشرک بودید، و ایمان نیاوردید همان طور که ما مشرک بودیم. پس چه چیزی شما را بر ما برتری داد؟ و چه چیزی ایجاب می کند که شما ما را سرزنش کنید؟ « وَمَا كَانَ لَنَا عَلَیكُم مِّن سُلْطَانٍ» و ما هیچ قدرت و سلطه ای بر شما نداشتیم تا شما را مجبور به کفر ورزیدن کنیم، « بَلْ كُنتُمْ قَوْمًا طَاغِینَ» بلکه خودتان گروهی بودید که از حق تجاوز کردید.
« فَحَقَّ عَلَینَا قَوْلُ رَبِّنَا إِنَّا لَذَائِقُونَ» پس بر ما و بر شما و بر همه گفته ی پروردگارمان لازم آمد مبنی بر اینکه باید عذاب را بچشیم. یعنی تقدیر الهی بر ما و شما محقّق گشت و ما و شما عذاب را خواهیم چشید و در کیفر مشترک خواهیم بود . « فَأَغْوَینَاكُمْ إِنَّا كُنَّا غَاوِینَ» بنابراین شما را به راهی که خود بر آن بودیم فرا خواندیم، و راه ما گمراهی بود، و شما هم پذیرفتید. پس ما را سرزنش نکنید بلکه خودتان را ملامت نمایید.
خداوند متعال می فرماید:« فَإِنَّهُمْ یوْمَئِذٍ فِی الْعَذَابِ مُشْتَرِكُون» به راستی آنها در روز قیامت در عذاب شریک خواهند بود گرچه عذاب آنها برحسب جرمشان متفاوت است. همان طور که در دنیا در کفر ورزیدن اشتراک داشتند. در آخرت و در سزای آن نیز مشترک خواهند بود. بنابراین فرمود:« إِنَّا كَذَلِكَ نَفْعَلُ بِالْمُجْرِمِینَ» ما با گناهکاران چنین می کنیم.
سپس بیان کرد که گناه ورزی آنان به اوج رسیده و از حد گذشته است. پس فرمود:« إِنَّهُمْ كَانُوا إِذَا قِیلَ لَهُمْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» آنان چنان بودند که وقتی به آنها گفته می شد جز خدا معبود به حقّی نیست، و به یگانه پرستی جز خدا معبود به حقّی نیست، و به یگانه پرستی و معبود قرار ندادن غیرخداوند فرمان داده شدند، « یسْتَكْبِرُونَ» از روی خود بزرگ بینی از آن سرباز زدند و از کسانی که پیام توحید را آورده بودند، از روی تکبّر روی برتافتند.
و در مخالف با آن می گفتند:« أَئِنَّا لَتَارِكُوا آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَّجْنُون» آیا معبودهای خویش را که همواره ما و پدرانمان آنها را پرستش می کردیم به خاطر گفته ی شاعری دیوانه ترک گوییم؟ منظورشان از شاعری دیوانه محمّد (ص) بود. پس آنها به روی گردانی از او و تکذیب کردنش بسنده نکردند، بلکه ظالمانه ترین حکم را در حق او نمودند، و او را شاعری دیوانه قرار دادند، در حالی که می دانستند او شعر را نمی داند و حالت شعر و شعر را نمی شناسد، و او از همه ی خلق خدا غافل تر است و رای و فکر بزرگ تری دارد.
بنابراین خداوند متعال با رد گفته ی آنها فرمود:« بَلْ جَاء بِالْحَقِّ» بلکه محمّد(ص) به حق آمده، و شریعت و کتابی را که آورده است حق می باشد، « وَصَدَّقَ الْمُرْسَلِینَ» و آمدن وی پیامبران را تصدیق نمود. پس اگر او نمی آمد پیامبران راستگو نبودند. بنابراین او نشانه و معجزه ای است برای هر پیامبری که قبل از او بوده است، چون پیامبران آمدن او را خبر و مژده داده اند، و خداوند از آنها عهد و پیمان گرفت که اگر محّمد به میانشان آمد، به او ایمان بیاورند و وی را یاری کنند. و پیامبران این وعده را از امّت های خود گرفته بودند. پس وقتی که محّمد(ص) آمد پیامبران ِ پیش ز خود را تصدیق نمود، و دروغگویی مخالفان پیامبران روشن گردید. بنابراین اگر پیامبر نمی آمد و راستگویی سایر پیامبران زیر سوال می رفت. و نیز او پیامبران گذشته را تصدیق نمود زیرا چیزهایی را آورد که پیامبران آورده بودند، و به چیزهایی دعوت داد که آنها به آن دعوت کرده بودند، و به آنها ایمان آورد و صحّت رسالت و پیامبری و شریعت آنها را تایید نمود.
از آنجا که حرف قبلی آنان که گفتند: « بدون شک ما عذاب را خواهیم چشید» از سوی آنان صادر شده بود احتمال صدق و خطا را داشت. خداوند متعال از جانب خود سختی را مطرح کرد که جز صدق و یقین هیچ احتمال دیگری از آن نمی رود، به همین جهت فرمود:« إِنَّكُمْ لَذَائِقُو الْعَذَابِ الْأَلِیمِ» شما قطعا عذاب دردناک را خواهید چشید. « وَمَا تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ» و چشاندن عذاب دردناک به شما جز در بر ابر کارهایی که می کردید نیست. پس ما بر شما ستم نکرده ایم، بلکه در مورد شما به عدالت رفتار نموده ایم. و از آن جا که این خطاب عام است و منظور از آن مشرکین است، خداوند مومنان را استثنا کرد:
آیه ی 49-40:
إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ؛ مگر بندگان مخلص خدا .
أُوْلَئِكَ لَهُمْ رِزْقٌ مَّعْلُومٌ؛ که آنها راست رزقی معین .
فَوَاكِهُ وَهُم مُّكْرَمُونَ؛ از میوه ها ، و گرامی داشتگانند ،
فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ؛ در بهشتهای پر نعمت .
عَلَى سُرُرٍ مُّتَقَابِلِینَ؛ بر، تختهایی که رو به روی هم اند.
یطَافُ عَلَیهِم بِكَأْسٍ مِن مَّعِینٍ؛ و جامی از چشمه خوشگوار میانشان به گردش در آید.
بَیضَاء لَذَّةٍ لِّلشَّارِبِینَ؛ سفید است و نوشندگانش را لذت بخش .
لَا فِیهَا غَوْلٌ وَلَا هُمْ عَنْهَا ینزَفُونَ؛ نه عقل از آن تباهی گیرد و نه نوشنده مست شود.
وَعِنْدَهُمْ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ عِینٌ؛ زنانی درشت چشم که تنها به شوهران خود نظر دارند ، همدم آنهایند.
كَأَنَّهُنَّ بَیضٌ مَّكْنُونٌ؛ همانند تخم مرغهایی دور از دسترس.
خداوند متعال می فرماید:« إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ» مگر بندگان مخلص خدا که آنها عذاب دردناک را نمی چشند، چون آنها اعمال را خالصانه برای خدا انجام داده اند، در نتیجه خداوند هم آنچه را به رحمت خویش اختصاص داده و لطف خود را بر آنها ارزانی داشته است. « أُوْلَئِكَ لَهُمْ رِزْقٌ مَّعْلُومٌ» اینان روزیِ معیّن دارند. یعنی روزی شان نامعلوم نیست بلکه روزیِ بزرگی است که مقدار آن را کسی نمی داند. روزی آنان را با این جمله تفسیر کرد و فرمود:« فَوَاكِهُ» از انواع میوه ها که مردم از خوردن آن لذّت می برند و رنگ و طعم آن لذّت بخش است برخوردارند. « وَهُم مُّكْرَمُونَ» و ایشا گرامی اند و حقیر و خوار نیستند، بلکه گرامی داشته می شوند و اکرام می گرداند. آنها یکدیگر را گرامی می دارند و فرشتگان آنها را گرامی داشته و از هر دری بر آنها وار می شوند و آنها را به رسیدن بهترین پاداش تبریک می گویند. و خداوند بزرگوار آنها را گرامی داشته و انواع خوبی ها و نعمت های معنوی و مادّی را به آنها داده است.
« فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ» یعنی باغ هایی که پرناز و نعمت اند و مایه شادمانی اند، چون در این باغ ها چیزهایی هست که هیچ چشمی تاکنون آن ها را ندیده و هیچ گوشی اخبار آن را نشنیده و به قلب هیچ انسانی خطور نکرده است. و این باغ ها از همه آنچه که در نعمت های آن خلل ایجاد کند و از همه ناگواری ها سالم می باشند.
و از جمله نشانه های بزرگداشت آنها نزد پروردگارشان و این که آنها یکدیگر را گرامی می دارند این است که آنها« عَلَى سُرُرٍ» بر تخت هایی نشسته اند. و آن محل هایی مرتفع و بلند برای نشستن است که با انواع پرده ها و پوشش های فاخر و زیبا آراسته شده است و اهل بهشت با راحتی و آرامش و شادی بر آنها تکیه می زنند و روبه روی هم می نشینند و از این که گردهم جمع شده اند لّذت می برند. و روبه رو قرار گرفتن آنها بر این دلالت دارد که دل هایشان نیز « مُتَقَبِلِینَ» روبه روی هم است و نسبت به یکدیگر ادب را رعایت می کنند. بنابراین به یکدیگر پشت نمی کنند و از همدیگر روی برنمی تابند. بلکه این روبه روی هم قرار گرفتن بر کمال شادی و ادب دلالت دارد.
« یطَافُ عَلَیهِم بِكَأْسٍ مِن مَّعِینٍ» و نوجوانانی که برای خدمت آنها آماده اند و با نوشیدنی های لذیذ در جام های زیبا که برگرفته شده از شراب نابِ مُهر شده است ، در میان آنها به گردش در می آیند.
و این شراب با شراب های دنیا از هر جهت فرق می کند، رنگ آن « بَیضَاء» سفید است که از بهترین رنگهاست، و طعم آن « لَذَّةٍ لِّلشَّارِبِینَ» لذیذ است که نوشنده، وقتی آن را می نوشد و بعد از آن نیز از آن لذّت می برد.
و این شراب از بیهوشی و زوال عقل و تلف شدن اموال صاحبش و سردرد و هر نوع ناگواری دور است. بعد از آنکه خداوند متعال طعام و شراب و مجالس آنها را بیان کرد هرچند که تمام نعمت ها و تفاصیل آنها در « جَنَّاتِ النَّعِیمِ» داخل اند؛ باغ هایی که پر از ناز و نعمت و شادمانی اند، اما به تفصیل آنها را ذکر نمود تا نفس ها بدان مشتاق گردند همسرانشان را ذکر نمود و فرمود:« وَعِنْدَهُمْ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ عِینٌ» و اهل بهشت در کنار خود حورهای زیبایی دارند که بی عیب و نقص هستند و چشمانی درشت و خمارآلود دارند، « قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ» یعنی این که آنها فقط به شوهرانشان نگاه می کنند و به دیگران نگاه نمی کنند، چون پاکدامن هستند و به دیگران چشم نمی دوزند، و بدان جهت که همسرانشان زیبا و کامل می باشند، به گونه ای که آنان در بهشت هیچ کسی را جز همسرانشان نمی خواهند و فقط به آنان علاقه دارند. و یا این که منظور این است که شوهرش به او چشم دوخته، و این بیانگر آن است که زن بهشتی زیبا و کامل است و زیبایی اش باعث شده تا شوهرش نگاهش فقط به او باشد. و منحصر بودن نگاه نیز بر این دلالت دارد که محبّت آنها منحصر به یکدیگر است. و هر دو معنی محتمل درست میباشند.
و همه ی اینها بر زیبایی مردان و زنان بهشت دلالت می کند، و بیانگر آن است که آنها یکدیگر را دوست دارند و هیچ کس آرزو نمی کند که به جای همسرش کسی دیگر را داشته باشد . و نیز به شدّت پاکدامنی همه ی آنها دلالت می نماید. و نیز نشانگر آن است که آنها در آن جا به همدیگر حسد و کینه نمی ورزند، چون سببی برای حسد و کینه وجود ندارد. « عِنُ ُ» به معنی زیبا چشم و سیاه چشم است.
« كَأَنَّهُنَّ» حوریان بهشتی انگار، « بَیضٌ مَّكْنُونٌ» تخم های پوشیده شده ای هستند، و این به خاطر زیبایی و صفای آنهاست. و به خاطر آن است که رنگ هایشان زیباترین و درخشنده ترین رنگ هاست و هیچ تیرگی و بدی در آن نیست.
آیه ی 61-50:
فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ یتَسَاءلُونَ؛ رو به یکدیگر کنند و به گفت و گو پردازند.
قَالَ قَائِلٌ مِّنْهُمْ إِنِّی كَانَ لِی قَرِینٌ؛ یکی از آنها گوید : مرا همنشینی بود .
یقُولُ أَئِنَّكَ لَمِنْ الْمُصَدِّقِینَ؛ که می گفت : آیا تو از آنها هستی که تصدیق می کنند ?
أَئِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًا وَعِظَامًا أَئِنَّا لَمَدِینُونَ؛ آیا آنگاه که ، مردیم و خاک و استخوان شدیم ، کیفرمان می دهند ?
قَالَ هَلْ أَنتُم مُّطَّلِعُونَ؛ گوید : می توانید از بالا بنگرید ?
فَاطَّلَعَ فَرَآهُ فِی سَوَاء الْجَحِیمِ؛ از بالا بنگرد و او را در میان آتش دوزخ بیند.
قَالَ تَاللَّهِ إِنْ كِدتَّ لَتُرْدِینِ؛ گویدش : به خدا سوگند ، نزدیک بود که مرا به هلاکت افکنی.
وَلَوْلَا نِعْمَةُ رَبِّی لَكُنتُ مِنَ الْمُحْضَرِینَ؛ و اگر موهبت پروردگارم نبود ، من نیز همراه تو می بودم.
أَفَمَا نَحْنُ بِمَیتِینَ؛ آیا ما را مرگی نیست .
إِلَّا مَوْتَتَنَا الْأُولَى وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ؛ جز آن مرگ نخستین ? و دیگر عذابمان نمی کنند ?
إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ؛ هر آینه این است کامیابی بزرگ.
لِمِثْلِ هَذَا فَلْیعْمَلْ الْعَامِلُونَ؛ عمل کنندگان باید برای چنین پاداشی عمل کنند.
وقتی خداوند متعال بهره مند شدن آنها را از نعمت ها و شادمانی کامل و خوردنی ها و نوشیدنی ها و همسران زیبا و مجالس نیکو بیان کرد، نیز گفتگوی آنان را به همدیگر در رابطه با چیزهای گذشته توصیف نمود و فرمود: آنان همچنان مشغول گفتگو و پرسیدن از یکدیگر هستند تا این که گفتگویشان به اینجا می کشد که یکی از آنها می گوید:« إِنِّی كَانَ لِی قَرِینٌ» من یک همنشین داشتم که در دنیا همنشین من بود و او زنده شدن پس از مرگ را انکار می کرد و مرا به خاطر این که به زنده شدن پس از مرگ باور داشتم سرزنش می نمود:« یقُولُ أَئِنَّكَ لَمِنْ الْمُصَدِّقِینَ أَئِذَا مِتْنَا وَكُنَّا تُرَابًا وَعِظَامًا أَئِنَّا لَمَدِینُونَ» و می گفت: آیا تو از زمره کسانی هستی که قیامت را باور می کنند؟ آیا زمانی که مُردیم و تبدیل به خاک و استخوان شدیم به خاطر اعمالتان به ما سزا و جزا داده می شود؟ یعنی چگونه وقتی از هم پاشیده شویم و به خاک و استخوان تبدیل گردیم دوباره زنده خواهیم شد و محاسبه می شویم و به خاطر اعمالتان سزا و جزا می بینیم؟! و آیا این امر غریب و بعید را تصدیق می کنی؟! یعنی آن فرد بهشتی به برادرانش می گوید: این داستان من است و این حکایت من و همنشینم بود. و من همچنان مومن باقی ماندم و تصدیق کردم و او هم چنان تکذیب می کرد و زنده شدن پس از مرگ را انکار می نمود تا اینکه مُردیم و باز دوباره زنده شدیم . و من به این ناز و نعمت رسیدم که می بینید؛ نعمت هایی که پیامبران، ما را از آن خبر داده بودند، و او بدون شک به عذاب گرفتار شده است.
« قَالَ هَلْ أَنتُم مُّطَّلِعُونَ» آن بهشتی به دوستانش می گوید: آیا به دوزخ نگاه نمی کنید تا به آن همنشین من که در دنیا در کنار هم بودیم نگاه کنیم، تا شادی ما بیشتر گردد و این را با چشم خود مشاهده نماییم؟ و از ظاهر احوال بهشتیان و شاد شدن آنها به دیدار یک دیگر و موافقت آنها با همدیگر چنین بر می آید که آنها خواسته ی او را اجابت کرده و به دنبال او راه افتاده تا از همنشین اواطلاع یابند. « فَاطَّلَعَ فَرَآهُ» و او نگاه می کند و همنشین خود را « فِی سَوَاء الْجَحِیمِ» در وسط عذاب می بیند، در حالی که عذاب او را از هر طرف احاطه کرده است.
پس به خاطر حالتی که دارد خدا را سپاس می گوید، زیرا او را از مکر آن فرد نجات داده است. پس آن فرد را سرزنش کرده و می گوید:« تَاللَّهِ إِنْ كِدتَّ لَتُرْدِین» سوگند به خدا نزدیک بود که مرا با شبهاتی که به من القاء می کردی هلاک گردانی.
« وَلَوْلَا نِعْمَةُ رَبِّی لَكُنتُ مِنَ الْمُحْضَرِینَ» و اگر نعمت پروردگارم نبودکه مرا بر اسلام ثابت قدم و استوار گردانید من هم به همراه تو از احضارشدگان در عذاب بودم. « أَفَمَا نَحْنُ بِمَیتِینَ؛ إِلَّا مَوْتَتَنَا الْأُولَى وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ» و مومن با ابراز شادی از نعمت های خداوند که به اهل بهشت داده، و این که در بهشت جاودانه می مانند و از عذاب در امان هستند، می گوید: آیا ما نمی میریم؟! مگر مرگ نخستین که داشتیم و ما عذاب نخواهیم دید؟! استفهام برای اثبات و تاکید است. یعنی پس آیا ادعا می کنی که ما نمی میریم به جز مرگ نخستین، و پس از آن هیچ زنده شدن و عذابی در کار نیست.
« فَأقبَل بَعضُهُم عَلَی بَعضِ یَتَسآءلُونَ» و بعضی رو به بعضی دیگر می کنند و از یکدیگر می پرسند. در اینجا معمول حذف شده است. و مقام، مقام لّذت و شادمانی است و بر این دلالت می نماید که آنها در مورد همه آن چیزهایی از هم دیگر سوال می کنند که از گفتگو کردن درباره آن لذّت می برند. و یکدیگر را در مورد مسائلی جویا می شوند که در آن اختلاف داشتند. و مشخصّ است که لذّت بردن اهل علم از پرس و جو درباره مسایلی علمی بالاتر از لذّتی است که به سبب یادآوری مسایل دنیا به آنان دست می دهد. پس آنها از این نوع لّذت، بهره کاملی دارند، وحقایقی از علم در بهشت برایشان روشن می گردد که نمی توان آن را بیان کرد.
وقتی نعمت های بهشت را بیان کرد و با این اوصاف زیبا آنها را توصف نمود، بهشت را ستود و عاملان را تشویق کرد که برای رسیدن به آن کار و تلاش نمایند و فرمود:« إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ» این واقعا پیروزی بزرگی است، زیرا آنها به هر خوبی دست یافته اند و هر آنچه که دلشان می خواهد به دست آورده اند، و هر امر مکروه و نامطلوبی از آنها دور گشته است. پس چرا که این آخرین مقاصد است که خشنودی پروردگار آسمان ها و زمین آنان را فرا گرفته است. و از نزدیکی پروردگار شاد گشته و با شناخت او بهره مند شده و از دیدن او خوشحال گردیده و از سخن گفتن با او شادمان شده اند!
« لِمِثْلِ هَذَا فَلْیعْمَلْ الْعَامِلُونَ» برای رسیدن به چنین چیزی کارکنان باید کار کنند، پس بهشت شایسته ترین و سزاوارترین چیزی است که ارزشمندترین لحظه ها در آن تصرف شده است، و بهترین چیزی است که عارفان هوشیار برای بدست آوردن آن آستین بالا زده اند. و حسرت و افسوس فراوان برای انسان محتاط و عاقبت اندیشی است که وقتی بر او سپری شود که در آن وقت به کاری نپردازد که وی را به این سرا نزدیک گرداند، پس چگونه خواهد بود اگر با پای خود به سوی هلاکت گام بردارد؟!
آیه ی 74-62:
أَذَلِكَ خَیرٌ نُّزُلًا أَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّومِ؛ آیا خورش را این بهتر، یا درخت زقوم ?
إِنَّا جَعَلْنَاهَا فِتْنَةً لِّلظَّالِمِینَ؛ ما آن درخت را برای ابتلای ستمکاران پدید آورده ایم
إِنَّهَا شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِی أَصْلِ الْجَحِیمِ؛ درختی است که از اعماق جهنم می روید ،
طَلْعُهَا كَأَنَّهُ رُؤُوسُ الشَّیاطِینِ؛ میوه اش همانند سر شیاطین است ،
فَإِنَّهُمْ لَآكِلُونَ مِنْهَا فَمَالِؤُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ؛ دوزخیان از آن می خورند و شکم انباشته می سازند ،
ثُمَّ إِنَّ لَهُمْ عَلَیهَا لَشَوْبًا مِّنْ حَمِیمٍ؛ و بر سر آن آمیزه ای از آب سوزان می نوشند.
ثُمَّ إِنَّ مَرْجِعَهُمْ لَإِلَى الْجَحِیمِ؛ سپس بازگشتشان به همان جهنم است.
إِنَّهُمْ أَلْفَوْا آبَاءهُمْ ضَالِّینَ؛ آنها پدران خود را پیش از خود گمراه یافتند ،
فَهُمْ عَلَى آثَارِهِمْ یهْرَعُونَ؛ و بر پی ایشان شتابان ، می روند.
وَلَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِینَ؛ و پیش از آنها بیشتر پیشینیان گمراه شدند.
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا فِیهِم مُّنذِرِینَ؛ و ما بیم دهندگانی به میانشان فرستادیم.
فَانظُرْ كَیفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُنذَرِینَ؛ پس بنگر که سرانجام آن بیم یافتگان چگونه بود.
إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ؛ جز بندگان مخلص خدا.
« أَذَلِكَ خَیرٌ نُّزُلًا» آیا نعمت هایی که بیان نمودیم برای بهشتیان بهتر است یا انواع عذابی که در جهنّم می باشد؟ پس، از این دو غذا کدامیک بهتر است؛ خوراکی که در بهشت است؟ یا خوراک اهل جهنم؟ و خوراک اهل جهنّم« شَجَرَةُ الزَّقُّومِ إِنَّا جَعَلْنَاهَا فِتْنَةً لِّلظَّالِمِینَ» درخت زقّوم است که آن را مایه عذاب و شکنجه کسانی قرار داده ایم که با کفر ورزیدن و ارتکاب گناهان بر خود ستم کرده اند. « إِنَّهَا شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِی أَصْلِ الْجَحِیمِ» زقّوم درختی است که در وسط جهنّم می روید. پس محل برآمدن و محل روئیدن را دارد. و بد بودن محل کاشته شدن آن مبیّن بد و زشت بودن نهالی است که در آن جا کاشته شده است. بنابراین خداوند ما را با بیان جایی که در آن می روید از بد بودن آن آگاه نموده است. نیز با بیان حالت میوه آن زشتی آن را به ما گوشزد می نماید.
« طَلْعُهَا كَأَنَّهُ رُؤُوسُ الشَّیاطِینِ» شکوفه و میوه آن انگار کلّه های شیطان است، و بی نهایت بد مزه است و شکم های مجرمین را قطعه قطعه می کند، چاره ای از آن ندارند و نمی توانند به جای آن چیزی دیگر را انتخاب کنند. بنابراین فرمود:« فَإِنَّهُمْ لَآكِلُونَ مِنْهَا فَمَالِؤُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ» آنان از آن می خورند و شکم هایشان را پُر می کنند. پس این خوراک اهل دوزخ است و چه بد خوراکی است خوراک آنها!
سپس نوشیدنی دوزخیان را بیان می کند و می فرماید:« ثُمَّ إِنَّ لَهُمْ عَلَیهَا» سپس آنان بعد از خوردن این خوراک، « لَشَوْبًا مِّنْ حَمِیمٍ» آب بسیار داغی را می نوشند. همان گونه که خداوند متعال می فرماید:« وَإِن یَستَغِیثُوا یُغَاثُوا بِمَآءِ کَالمُهلِ یَشوِِی الوُجُوهِ بِئس الشَّرابُ وَسَآءَت مُرتَفَقَاَ» واگر طلب کمک کنند با آب داغی که چهره ها را کباب می کند به فریادشان رسیده می شود. بدنوشیدنی و بد جایگاهی است و همان طور که فرموده است:« وَسُقُوا مَآءَ حَمِیمَاَ فَقَطَّعَ أَمعَآءَهُم » و آب داغی نوشانیده می شوند، پس روده هایشان را تکه تکه می کند.
« ثُمَّ إِنَّ مَرْجِعَهُمْ لَإِلَى الْجَحِیمِ» سپس سرانجام و جایگاهشان به سوی دوزخ است و به سوی آن بر می گردند تا عذاب سخت آن و گرمای بزرگش را بچشند که هیچ بدبختی بالاتر از این برایشان نیست. انگار گفته می شود: چه چیزی آنها را به دوزخ و این جایگاه رسانده است؟ پس می فرماید:« إِنَّهُمْ أَلْفَوْا آبَاءهُمْ ضَالِّینَ؛ فَهُمْ عَلَى آثَارِهِمْ یهْرَعُونَ» آنان پدرانشان را گمراه یافتند و به دنبال پدرانشان شتابان رانده می شوند. یعنی شتابان به سوی گمراهی می روند . پس آنها به دعوت پیامبران توجّه ننموده و به آنچه کتاب ها آنان را از آن برحذر داشته بودند مبالات نکردند و نیز به گفته های نصیحت کنندگان التفات نکردند، بلکه با آنها مخالفت کرده و گفتند:« إِنَّا وَجَدنَآ ءَابَآءَنَا عَلَی أُمَّةِ وَإِنَّا عَلَی ءَاثَرِهِم مُّقتَدُونَ» ما پدران خود را بر ملت و آیینی یافته ایم و ما به آثار آنان اقتدا می کنیم.
« وَلَقَدْ ضَلَّ قَبْلَهُمْ أَكْثَرُ الْأَوَّلِینَ» و به راستی پیش از این مخاطبان بیشتر گذشتگان گمراه بودند و تعداد اندکی از آنها ایمان آورده و هدایت یافته بودند. « وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا فِیهِم مُّنذِرِینَ» و ما در میانشان بیم دهندگانی فرستادیم که آنها را از گمراهی و سرکشی شان بیم داده و برحذر می داشتند. « فَانظُرْ كَیفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُنذَرِینَ» پس بنگر که سرانجام بیم داده شدگان چه شده است؟ سرانجام آنها هلاکت و خواری و رسوایی بوده است. پس اینا باید بپرهیزند از اینکه گمراهی شان را ادامه دهند و گرفتار عذابی شوند که آنها بدان گرفتار آمدند.
و از آنجا که بیم داده شدگان همه گمراه نبودند، بلکه افرادی از آنها ایمان آورده و دین و عبادت را خالصانه برای خدا انجام دادند، خداوند آنها را از هلاک شدن استثنا کرد و فرمود:« إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ» به جز بندگانی که خداوند آنها را پاکیزه و خالصه گرداند و به خاطر اخلاصشان آنها را مشمول رحمت خویش قرار داد، پس سرانجام چنین کسانی نیکو گردیده است.
آیه ی 82-75:
وَلَقَدْ نَادَانَا نُوحٌ فَلَنِعْمَ الْمُجِیبُونَ؛ نوح ما را ندا داد و ما چه نیک پاسخ دهنده ای بودیم.
وَنَجَّینَاهُ وَأَهْلَهُ مِنَ الْكَرْبِ الْعَظِیمِ؛ او و کسانش را از اندوه بزرگ رهانیدیم.
وَجَعَلْنَا ذُرِّیتَهُ هُمْ الْبَاقِینَ؛ و فرزندانش را باقی گذاشتیم.
وَتَرَكْنَا عَلَیهِ فِی الْآخِرِینَ؛ و نام نیک او را در نسلهای بعد باقی ، نهادیم.
سَلَامٌ عَلَى نُوحٍ فِی الْعَالَمِینَ؛ سلام بر نوح باد ، در سراسر جهان.
إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ؛ ما نیکوکاران را چنین پاداش می دهیم.
إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ؛ او از بندگان مؤمن ما بود.
ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِینَ؛ سپس دیگران را غرقه ساختیم.
سپس نمونه ای از عواقب ملّت های تکذیب کننده را بیان می کند و می فرماید:« وَلَقَدْ نَادَانَا نُوحٌ » تا « ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِینَ» خداوند متعال از بنده و پیامبرش نوح که اولّین پیامبر است خبر می دهد. او مدّت طولانی قومش را به سوی خدا دعوت داد اما دعوت کردنش چیزی جز گریز به آنها نیافزود. پس در این هنگام نوح پروردگارش را به فریاد خواند و گفت:« رَّبّ لَاَ تَذَر عَلَی الأَرضِ مِنَ الکَفِریِنَ دَیَّارَاَ» پروردگارا! هیچ کس از کافران را روی زمین زنده باقی مگذار. و گفت:« رَبِّ انصُرِنِی عَلَی القَومِ المُفسِدِینَ» پروردگارا! مرا بر قوم تبهکار یاری کن. خداوند دعای او را پذیرفت. و خداوند خویشتن را ستایش نمود و فرمود:« فَلَنِعْمَ الْمُجِیبُونَ» و ما بهترین پاسخ دهندگان بودیم. و بهترین اجابت کننده برای دعای دعا کنندگان و شنیدن آه و زاری آنها هستیم . خداوند دعای نوح را پذیرفت و مطابق آنچه که او خواسته بود پدید آمد. پس خداوند او و خانواده و پیروانش را از اندوه بزرگ نجات داد و همه کافران را غرق کرد و ذرّیه و نسل نوح را باقی گذاشت . پس همه مردم از ذرّیه نوح علیه السلام هستند ، و خداوند نام نیکی از او در میان ملت های بعد بر جای گذاشت، چون او عبادت خداوند را به نیکویی انجام داد و با بندگان خدا به نیکی رفتار کرد. و این سنّت الهی در مورد نیکوکاران است که برحسب نیکوکاری شان نام نیک از آنها بر جا می گذارد. و این گفته الهی که می فرماید:« إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ» او از بندگان با ایمان ما بود، بر این دلالت می نماید که ایمان بالاترین مقام بندگان است، و ایمان شامل همه شرایع و اصول و فروع دین می شود، چون خداوند بندگان برگزیده اش را به همین صفّت ستوده است.
آیه ی 111-83:
وَإِنَّ مِن شِیعَتِهِ لَإِبْرَاهِیمَ؛ ابراهیم از پیروان او بود.
إِذْ جَاء رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ؛ آنگاه که با دلی رسته از تردید روی به پروردگارش آورد.
إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ وَقَوْمِهِ مَاذَا تَعْبُدُونَ؛ به پدرش و قومش گفت : چه می پرستید ?
أَئِفْكًا آلِهَةً دُونَ اللَّهِ تُرِیدُونَ؛ آیا به جای خدای یکتا ، خدایان دروغین را می خواهید ?
فَمَا ظَنُّكُم بِرَبِّ الْعَالَمِینَ؛ به پروردگار، جهانیان چه گمان دارید ?
فَنَظَرَ نَظْرَةً فِی النُّجُومِ؛ نگاهی به ستارگان کرد.
فَقَالَ إِنِّی سَقِیمٌ؛ و گفت : من بیمارم.
فَتَوَلَّوْا عَنْهُ مُدْبِرِینَ؛ از او رویگردان شدند و بازگشتند.
فَرَاغَ إِلَى آلِهَتِهِمْ فَقَالَ أَلَا تَأْكُلُونَ؛ پنهانی نزد خدایانشان آمد و گفت : چیزی نمی خورید ?
مَا لَكُمْ لَا تَنطِقُونَ؛ چرا سخن نمی گویید ?
فَرَاغَ عَلَیهِمْ ضَرْبًا بِالْیمِینِ؛ و در نهان ، دستی به قوت بر آنها زد.
فَأَقْبَلُوا إِلَیهِ یزِفُّونَ؛ قومش شتابان نزدش آمدند.
قَالَ أَتَعْبُدُونَ مَا تَنْحِتُونَ؛ گفت : آیا چیزهایی را که خود می تراشید می پرستید ?
وَاللَّهُ خَلَقَكُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ؛ خدای یکتاست که شما و هر کاری را که می کنید آفریده است.
قَالُوا ابْنُوا لَهُ بُنْیانًا فَأَلْقُوهُ فِی الْجَحِیمِ؛ گفتند : برایش بنایی برآورید و در آتشش اندازید.
فَأَرَادُوا بِهِ كَیدًا فَجَعَلْنَاهُمُ الْأَسْفَلِینَ؛ خواستند تا بد، اندیشی کنند ، ما نیز آنها را زیر دست گردانیدیم.
وَقَالَ إِنِّی ذَاهِبٌ إِلَى رَبِّی سَیهْدِینِ؛ گفت : من به سوی پروردگارم می روم ، او مرا راهنمایی خواهد کرد.
رَبِّ هَبْ لِی مِنَ الصَّالِحِینَ؛ ای پروردگار من ، مرا فرزندی صالح عطا کن.
فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِیمٍ؛ پس او را به پسری بردبار مژده دادیم.
فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْی قَالَ یا بُنَی إِنِّی أَرَى فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُكَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ یا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ ؛ چون با پدر به جایی رسید که باید به کار بپردازند ، گفت : ای پسرکم ، در خواب دیده ام که تو را ذبح می کنم بنگر که چه می اندیشی گفت : ای پدر ، به هر چه مامور شده ای عمل کن ، که اگر خدا بخواهد مرا از صابران خواهی یافت.
فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِینِ؛ چون هر دو تسلیم شدند و او را به پیشانی افکند ،
وَنَادَینَاهُ أَنْ یا إِبْرَاهِیمُ؛ ما ندایش دادیم ، : ای ابراهیم ،
قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیا إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ؛ خوابت را به حقیقت پیوستی و ما نیکوکاران را چنین پاداش می دهیم.
إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلَاء الْمُبِینُ؛ این آزمایشی آشکارا بود.
وَفَدَینَاهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ؛ و او را به گوسفندی بزرگ باز خریدیم.
وَتَرَكْنَا عَلَیهِ فِی الْآخِرِینَ؛ و نام نیک او را در نسلهای بعد باقی گذاشتیم.
سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِیمَ؛ سلام بر ابراهیم
كَذَلِكَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ؛ ما نیکوکاران را اینچنین پاداش می دهیم.
إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ؛ او از بندگان مؤمن ما بود.
از زمره پیروان نوح علیه السلام وکسی که در نبوّت و رسالت و دعوت کردن مردم به سوی خدا و پذیرفته شدن دعا بر شیوه و راه او بود ابراهیم خلیل علیه السلام است. « إِذْ جَاء رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ» وقتی که با دلی سالم و خالی از شرک و شبهه و شهواتی که مانع از شناخت حق و عمل کردن به آن می شوند به پروردگارش روی آورد. و هرگاه دل بنده سالم باشد، از هر بدی و شرّی سالم می ماند و هر خیر و خوبی را به دست می آورد.
و از جمله سالم بودن دلش این بود که از فریب دادن مردم و کینه ورزیدن نسبت به آنها و دیگر زشتی ها سالم و پاک بود. بنابراین مردم را در مورد خدا نصیحت کرد و از پدر و قومش آغاز نمود:« إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ وَقَوْمِهِ مَاذَا تَعْبُدُونَ» آنگاه که به پدرش و قومش گفت: چه چیزی را می پرستید؟ این استفهامِ انکار است و حجّت را بر آنها اقامه می کند.
« أَئِفْكًا آلِهَةً دُونَ اللَّهِ تُرِیدُونَ» آیا به جای خدا معبودهای دروغینی را می پرستید که در حقیقت معبود نیستند و شایسته پرستش نمی باشند؟ پس گمان می برید پروردگارتان با شما چه کار کند حال آن که غیر از او را پرستش کرده اید؟ در اینجا آنها را تهدید می کند که اگر بر شرک ورزی خود باقی بمانند دچار کیفر خواهند شد.
« فَمَا ظَنُّكُم بِرَبِّ الْعَالَمِینَ» درباره پروردگارتان چه گمان می برید و چه نقص و کمبودی را در او سراغ دارید که برای او همتایان و شریکانی قرار داده اید؟!
او علیه السلام خواست بت هایشان را بشکند و به آنان ضربه ای بزند. پس زمان که آنها غافل و بی خبر بودند فرصت را غنیمت شمرد، آن گاه که آنها برای یکی از جشن هایشان بیرون رفتند، پس ابراهیم علیه السلام همراه آنها بیرون رفت. « فَنَظَرَ نَظْرَةً فِی النُّجُومِ، فَقَالَ إِنِّی سَقِیمٌ» سپس نگاهی به ستارگان انداخت و گفت: من بیمارم. در حدیث صحیح آمده است که : « ابراهیم علیه السلام جز سه دروغ، دروغی بر زبان نیاورده است: یکی اینکه گفت:« إِنِّی سَقِیمٌ» همانا من بیمار هستم. و دیگر اینکه گفت:« بَل فَعَلَهُ کَبِیرُهُم هَذَا» بلکه بزرگشان این کار را کرده است. و اینکه در مورد همسرش گفت: این خواهرم است.»
منظور این است که او از آنها بازماند تا بتواند معبودهایشان را بشکند. بنابراین« فَتَوَلَّوْا عَنْهُ مُدْبِرِینَ» آنها رفتند و ابراهیم فرصت این کار را یافت. « فَرَاغَ إِلَى آلِهَتِهِمْ» پس به صورت پنهانی و شتابان به سوی معبودهایشان رفت،« فَقَالَ» و با تمسخر گفت:« أَلَا تَأْكُلُونَ ، مَا لَكُمْ لَا تَنطِقُونَ» آیا نمی خورید؟ شما را چه شده که سخن نمی گویید؟! یعنی چگونه این بت ها شایستگی آن را دارند که پرستش شوند در حالی که ناقص تر از حیواناتی هستند که غذا می خورند و حرف می زنند؟ اینها جمادات وچیزهای بی جانی هستند که غذا نمی خورند و حرف نمی زنند.
« فَرَاغَ عَلَیهِمْ ضَرْبًا بِالْیمِینِ» پس با تمام قدرت خود بر آنها ضربه های سخت و پیاپی فرود آورد تا این که آنها را تکّه تکّه کرد. به چز بت بزرگشان تا شاید به سوی آن برگردند. « فَأَقْبَلُوا إِلَیهِ یزِفُّونَ» و با شتاب آمدند و دویدند و خواستند او را کیفر دهند. بعد از آن که جستجو کردند، گفتند:« مَن فَعَلَ هَذَا بَِالِهَتِنَآ إِنَّهُ لَمِنَ الظَّلِمینَ» چه کسی با خدایان ما چنین کرده است؟ هرکس این کار را کرده بی گمان از ستمکاران است . و به آنها گفته شد:« سَمِعنَا فَتَی یَذکُرُهُم یُقَالُ لَهُ إِبرَهِیمُ» جوانی را شنیدیم که معبودها را به زشتی یاد می کرد و به او ابراهیم گفته می شود. او می گفت:« تَالِلَّهِ لَأکِیدَنَّ أَصنَمَکُم بَعدَ أَن تُوَلُّوا مُدبِرینَ » سوگند به خدا که بت هایتان را مورد حمله قرار خواهم داد، بعد از آن که پشت کرده و رفتید. پس آنها ابراهیم را سرزنش و ملامت کردند. و ابراهیم گفت:« بَل فَعَلهُ کَبِیرُهُم هَذَا فَسئَلُوهُم إن کَانُوا یَنطِقُونَ ، فَرَجَعُوا إِلَی أَنفُسِهِم فَقالُوا إِنَّکُم أَنتُم الظَّلِمُونَ ، ثُمَّ نُکِسُوا عَلَی رُءوُسِهِم لَقَد عَلِمتَ مَا هَوُلَآءِ یَنطِقُونَ، قَالَ أَفَتَعبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَا یَنفَعُکُم شَیئَا وَلا یَضُرُّکُم» بلکه این بزرگشان، این کار را با آنها کرده است. پس آنها را بپرسید اگر سخن می گویند. آنها به خودشان بازگشته و گفتند:« همانا شما ستمگرید»سپس سرافکنده شدند و گفتند: بی شک تو می دانی که اینها سخن نمی گویند.» ابراهیم گفت: « آیا به جای خدا چیزهایی را می پرستید که به شما سود و زیانی نمی بخشد؟!»
« قَالَ أَتَعْبُدُونَ مَا تَنْحِتُونَ» دراینجا ابراهیم گفت: آیا چیزهایی را می پرستید که با دست های خودتان می تراشید و آن را درست می کنید؟ پس چگونه آنها را پرستش می کنید حال آن که شما خودتان آنها را درست کرده اید؟! و چگونه یگانه پرستی و اخلاص برای خدا را رها می کنید؟!
« وَاللَّهُ خَلَقَكُمْ وَمَا تَعْمَلُونَ؛ قَالُوا ابْنُوا لَهُ بُنْیانًا» حال آن که خداوند شما و آنچه را انجام می دهید آفریده است. گفتند:« برای او ساختمانی بلند بسازید و در آن آتش بیافروزید.« فَأَلْقُوهُ فِی الْجَحِیمِ» سپس به کیفر این کارش که بت ها را شکسته او را در آتش بیاندازید.
« فَأَرَادُوا بِهِ كَیدًا » آنها نقشه کشیدند تا ابراهیم را به بدترین وضعیت بکشند و نابود کنند.« فَجَعَلْنَاهُمُ الْأَسْفَلِینَ» ولی ما آنان را مغلوب و ذلیل نمودیم، و خداوند نقشه و نیرنگ آنها را به خودشان بازگرداند وآتش را برای ابراهیم سرد و سالم نمود.
وقتی با ابراهیم چنین کردند و او بر آنها حجت اقامه نمود، و معذور قرار گرفت، « قَالَ إِنِّی ذَاهِبٌ إِلَى رَبِّی» گفت: من به سوی پروردگارت هجرت می کنم و قصدِ سرزمین مبارک شام را دارم و به سوی آن رهسپار می شوم،« سَیهْدِینِ» و خداوند مرا به آنچه خیر دین و دنیای من در آن است راهنمایی خواهد کرد. و در آیه دیگر آمده که گفت:« وَأَعتَزلُکُم وَمَا تَدعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ وَأدعُوا رَبِیّ عَسَی أَلَّآ أَکُونَ بِدُعَآءِ رَبِّی شَقِِیّاَ» و از شما و از آنچه که به جای خدا می پرستید کناره گیری می کنم، و پروردگارم را به فریاد می خوانم، امید است که در قرآن پروردگارم شقی و بدبخت نباشم.
« رَبِّ هَبْ لِی مِنَ الصَّالِحِینَ» پروردگارا! به من فرزندی عطا کن که از صالحان و درستکاران باشد. این زمانی بود که ابراهیم از قومش ناامید گشت و در آنها هیچ خبری ندید، در این هنگام از پروردگارش خواست که به او فرزند صالحی بدهد که خداوند به وسیله آن فرزند هم در زندگی و هم پس از مرگش به او فایده بدهد.
پس خداوند دعای او را پذیرفت و فرمود:« فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِیمٍ» او را به پسری بردبار مژده دادیم. و این پسر بدون شک اسماعیل است چون بعد از او مژده توّلد اسحاق به او داده شده است. و خداوند در مورد مژده دادن به توّلد اسحاق می فرماید:« فَبَشَّرنَهَا بِإسحَقَ وَمِن وَرَآءِ إِسحَقَ یَعقُوبَ» سپس او همسر ابراهیم را به اسحاق و پس از اسحاق به یعقوب مژده دادیم. پس دلالت می نماید که اسحاق غیر از اسماعیل ذبیح است و خداوند اسماعیل علیه السلام را به بردباری توصیف کرده، و بردباری متضمن صبر و شکیبایی و خوش اخلاقی و داشتن سعه صدر و گذشت از کسی است که در حق وی مرتکب بدی شده است.
« فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْی» وقتی فرزندش به سنی رسید که می توانست هم =ای او راه برود، و به سنی رسید که در این سن ، اغلب پدر و مادر بیش از هر زمانی فرزندشان را دوست دارند، چون سختی پرورش آن به اتمام رسیده و زمان بهره برداری و فایده بردن از فرزند فرا رسیده است، ابراهیم علیه السلام به فرزندش گفت:« إِنِّی أَرَى فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُكَ» همانا من در خواب دیده ام که خداوند مرا به ذبح کردن تو دستور می دهد، و خواب پیامبران وحی است.« فَانظُرْ مَاذَا تَرَى» پس بنگر نظرت چیست، و دستور خداوند باید اجرا شود.« قَالَ یا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ » اسماعیل با صبر و شکیبایی و با چشمداشت ثواب و در حالی که خشنودی پروردگارش را می جست، و نسبت به پدر و مادرش نیکوکار بود، گفت: کاری که به تو دستور داده می شود انجام بده، به خواست خدا مرا از شکیبایان خواهی یافت. او به پدرش خبر داد که خود را مقرون به خواست خدا گرداند، چون هیچ چیزی بدون خواست خدا انجام نمی شود.
« فَلَمَّا أَسْلَمَا» وقتی که ابراهیم و اسماعیل هر دو تسلیم شدند و ابراهیم قاطعانه تصمیم گرفت که فرزندش و جگرگوشه اش را به خاطر اطاعت از فرمان خدا و به خاطر ترس از کیفر او ذبح ک ند و فرزند خود را وادار به شکیبایی کرد، طوری که فدا کردن جانش در مسیر اطاعت از فرمان پروردگارش و خشنودی پدرش برایش آسان شده بود، « وَتَلَّهُ لِلْجَبِینِ» و ابراهیم، اسماعیل را به طرف روی به زمین انداخت تا او را به پهلو بخواباند و ذبحش کند و او بر چهره افتاد تا به هنگام سر بریدن، ابراهیم به چهره اش نگاه نکند.
« وَنَادَینَاهُ أَنْ یا إِبْرَاهِیمُ؛ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیا» و در این حالت پریشانی و وضعیت هولناک، او را ندا دادیم که ای ابراهیم! کاری را که به انجام آن دستور داده شده بودی انجام دادی، و خود را برای آن آماده ساختی، و همه کارها را کردی و فقط باقی مانده بود که با کارد حلقش را پاره کنی. « إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ» ما کسانی را که عبادتمان را به نیکویی انجام می دهند و خشنودی ما را بر شهوات و امیال خودشان مقدم می دارند اینگونه جزا می دهیم.
« إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلَاء الْمُبِینُ» بی گمان چیزی که ابراهیم علیه السلام را بدان آزمودیم آزمونی آشکار بود که به وسیله آن صفای ابراهیم و کمال محبت او نسبت به پروردگارش و محبت پروردگارش نسبت به او آشکار گردید. خداوند وقتی اسماعیل علیه السلام را به ابراهیم علیه السلام عطا کرد ابراهیم به شدّت او را دوست داشت. ابراهیم، خلیل خدا بود و خلیل بودن بالاترین انواع محبت است و مقامی است که مشارکت را نمی پذیرد، و اقتضا می نماید که همه ی اجزای قلب متعلق و وابسته به محبوب باشند. پس وقتی بخشی از بخش های قلبش وابسته به فرزندش گردید خداوند خواست که محبّت او را خالص گرداند. و خلیل بودن او را آزمایش کند. بنابراین به او فرمان داد که کسی را ذبح کند که محبّت او با محبّت پروردگارش رقابت می کرد و مزاحمت ایجاد می نمود. وقتی ابراهیم محبّت خدا را مقدّم داشت و آن را برخواسته و میل خود ترجیح داد و تصمیم قطعی بر ذبح فرزندش گرفت و مزاحمت و رقابتی که در رابطه با محبت خداوند در قلبش پدید آمده بود از بین رفت، دراین وقت ذبح کردن اسماعیل فایده ای نداشت، بنابراین فرمود:« إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلَاء الْمُبِینُ؛ وَفَدَینَاهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ» این آزمایشی است که مبّین صداقت ابراهیم است.
و به جای اسماعیل گوسفند بزرگی آورده شد، و ابراهیم آن را ذبح کرد. پس آن گوسفند از این جهت بزرگ و ارزشمند بود که بلاگردان و فدیه اسماعیل بود. و از این جهت نیز مهم و بزرگ بود که قربانی تا روز قیامت سنت گردید.
« وَتَرَكْنَا عَلَیهِ فِی الْآخِرِینَ» و برای او در میان پسینیان نام نیکی باقی گذاردیم، همان طور که در میان پسینیان نیز نام نیکی داشت. پس در آینده نیز ابراهیم علیه السلام محبوب خواهد بود و مورد بزرگداشت و ستایش قرار می گیرد. « سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِیمَ» درود بر ابراهیم. همچنان که خداوند متعال می فرماید:« قُلِ الحَمدُ لِلَّهِ وَسَلَمُ عَلَی عِبَادِهِ الَّذِینَ اصطَفَی» بگو: « ستایش خدای را سزاست و درود بر بندگان برگزیده اش باد».
« كَذَلِكَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ» ما کسان را که عبادت خداوند را به نیکویی انجام می دهند و با خلق خدا به نیکویی رفتار می نمایند این گونه جزا میدهیم؛ سختی ها را از آنان دور می کنیم و سرانجام نیک را از آن آنها می گردانیم و نام نیکشان را باقی می گذاریم.
« إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ» بی گمان او از بندگان با ایمان ما بود و به آنچه که خداوند دستور داده بود که به آن ایمان بیاورد، ایمان داشت. او از بندگانی بود که ایمان، آنان را به مقام یقین رسانده بود. همانطور که خداوند متعال می فرماید:« وَکَذَلِکَ نُرِی إِبرَاهیِمِ مَلَکُوتَ السَّمَوَاتِ وَالأَرضِ وَلِیکُونَ مِنَ المُوقِنینَ» و این گونه به ابراهیم ملکوت آسمان ها و زمین را نشان می دهیم تا از یقین کنندگان باشد.
آیه ی 113-112:
وَبَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَقَ نَبِیا مِّنَ الصَّالِحِینَ؛ او را به اسحاق ، پیامبری شایسته ، مژده دادیم.
وَبَارَكْنَا عَلَیهِ وَعَلَى إِسْحَقَ وَمِن ذُرِّیتِهِمَا مُحْسِنٌ وَظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ مُبِینٌ؛ او و اسحاق را، برکت دادیم و از فرزندانشان بعضی نیکوکار هستند و بعضی به آشکارا بر خود ستمکار.
« وَبَشَّرْنَاهُ بِإِسْحَقَ نَبِیا مِّنَ الصَّالِحِینَ» این مژده دوّم، مژده به تولّد اسحاق است که بعد از او یعقوب است. پس ابراهیم را به تداوم یافتن ذریّه اسحاق مژده داد. نیز او را به این مژده داد که اسحاق پیامبر و از زمره صالحان است . پس این مژده های متعددی است.
« وَبَارَكْنَا عَلَیهِ وَعَلَى إِسْحَقَ» و برکت را بر آنها نازل نمودیم. برکت به معنی رشد و فزونی یافتن دانش و عمل ، و زیاد شدن نسل و فرزندانشان است. و خداوند از دودمان آنها سه ملّت بزرگ پخش و منتشر کرد. ملّت عرب از دودمان و نسل اسماعیل، و ملّت بنی اسرائیل و ملّت روم از فرزندان و نسل اسحاق هستند.« وَمِن ذُرِّیتِهِمَا مُحْسِنٌ وَظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ مُبِینٌ» و برخی از ذریه آنها نیکوکاراند، و افرادی نیز ناصالح هستند. و برخی عادل و برخی ستمکارند که ستمگری شان به سبب کفر و شرک ورزیدنِ آشکار است. و احتمالا این فرموده برای دفع ایهام باشد، زیرا هنگامی که خداوند متعال فرمود:« وَبَارَكْنَا عَلَیهِ وَعَلَى إِسْحَقَ» این فرموده مقتضی آن است که برکت شامل ذّریه و نسل ابراهیم و اسحاق نیز باشد، و یکی از مظاهر کمال برکت این است که نسل و فرزندان، همگی نیکوکار باشند، بنابراین خداوند متعال خبر داد که برخی از آنان نیکوکار و برخی دیگر ستمکار بودند. « واللّه اعلم».
آیه ی 122-114:
وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلَى مُوسَى وَهَارُونَ؛ ما به موسی و هارون نعمت دادیم.
وَنَجَّینَاهُمَا وَقَوْمَهُمَا مِنَ الْكَرْبِ الْعَظِیمِ؛ آن دو و مردمشان را از رنجی بزرگ نجات بخشیدیم.
وَنَصَرْنَاهُمْ فَكَانُوا هُمُ الْغَالِبِینَ؛ آنان را یاری دادیم تا پیروز شدند.
وَآتَینَاهُمَا الْكِتَابَ الْمُسْتَبِینَ؛ و کتابی روشنگرشان دادیم.
وَهَدَینَاهُمَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ؛ و به راه راست هدایتشان کردیم.
وَتَرَكْنَا عَلَیهِمَا فِی الْآخِرِینَ؛ و نام نیکشان را در نسلهای بعد باقی گذاشتیم.
سَلَامٌ عَلَى مُوسَى وَهَارُونَ؛ سلام بر موسی و هارون ،
إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ؛ ما نیکوکاران را اینچنین پاداش می دهیم.
إِنَّهُمَا مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ؛ آن دو از بندگان مؤمن ما بودند.
خداوند متعال منّت و احسان خویش بر دو بنده و پیامبرش موسی و هارون که فرزندان عمران بودند بیان می دارد. بر آنها منّت نهاد و به آنها پیامبری و نبّوت داد و آنان را امر نمود تا به سوی خداوند متعال دعوت کنند. و آنها قومشان را از دشمنشان فرعون نجات داد و آنها را بر فرعون پیروز گردانید تا این که خدا فرعون را غرق کرد در حالی که آنها نگاه می کردند. و کتاب روشنگر را بر آنها نازل فرمود و آن تورات بود که احکام و مواعظ و توضیح هرچیزی در آن است. و خداوند آنها را به راه راست رهنمون کرد و برایشان دینی تشریع نمود که دارای احکام و آیین های درستی بود و انسان را به خدا می رسانید. و خداوند بر آنها منّت نهاد و به آنها توفیق داد تا راه آن را در پیش گیرند. « وَتَرَكْنَا عَلَیهِمَا فِی الْآخِرِینَ؛ سَلَامٌ عَلَى مُوسَى وَهَارُونَ» و برای آن دو در میان ملتّ های بعدی نام نیک و درود فرستادن را برجای نهادیم، و در میان ملّت های گذشته به طریق اولی این کا را کرده ایم.« إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ؛ إِنَّهُمَا مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ» ما نیکوکاران را این گونه جزا می دهیم، بی گمان آن دو از بندگان مومن ما بودند.
آیه ی 132-123:
وَإِنَّ إِلْیاسَ لَمِنْ الْمُرْسَلِینَ؛ و الیاس از پیامبران بود.
إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَلَا تَتَّقُونَ؛ به مردم خود گفت : آیا پروا نمی کنید ?
أَتَدْعُونَ بَعْلًا وَتَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخَالِقِینَ؛ آیا بعل را به خدایی می خوانید ، و آن بهترین آفرینندگان را وامی گذارید?
وَاللَّهَ رَبَّكُمْ وَرَبَّ آبَائِكُمُ الْأَوَّلِینَ؛ پروردگار شما و پروردگار نیاکانتان ، خدای یکتاست.
فَكَذَّبُوهُ فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ؛ پس تکذیبش کردند و آنان از احضار شدگانند.
إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ؛ مگر بندگان مخلص خدا،
وَتَرَكْنَا عَلَیهِ فِی الْآخِرِینَ؛ و نام نیک او را در نسلهای بعد باقی گذاشتیم.
سَلَامٌ عَلَى إِلْ یاسِینَ؛ سلام بر خاندان الیاس.
إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ؛ ما نیکوکاران را اینچنین پاداش می دهیم.
إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ؛ او از بندگان مؤمن ما بود.
خداوند بنده و پیامبرش الیاس علیه السلام را به خاطر نبوّت و رسالت و دعوت کردن به سوی خدا ستایش می کند. و او قومش را به پرهیزگاری و عبادت خدای یگانه فرمان داد و آنها را از پرستش بتی که داشتند و نامش بعل بود، نهی کرد و از این که آنها عبادت خداوند را ترک کرده بودند؛ خداوندی که مردم را آفریده و به بهترین شیوه آنها را صورتگری کرده است و خوب آنها را پرورش داده و تربیت نموده و نعمت های ظاهری و باطنی را به آنان ارزانی داشته است، آنان را سرزنش کرده و گفت: چگونه عبادت کسی را ترک کرده اید که این گونه است و به پرستش بتی روی آورده اید که فایده و ضرری نمی دهد و چیزی نمی آفریند و روزی نمی رساند و نمی خورد و سخن نمی گوید؟ و آیا عبادت چنین چیزی جز بزرگ ترین گمراهی و بی خردی چیزی دیگر می تواند باشد؟!
« فَكَذَّبُوهُ» آنان الیاس را در چیزهایی که به سوی آن دعوت می کرد تکذیب کردند، و از او اطاعت ننمودند. خداوند آنها را تهدید کرد و فرمود:« فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ» قطعا آنان روز قیامت در عذاب گردآورده خواهند شد. و برایشان کیفری دنیوی که بدان گرفتار شده باشند ذکر نکرده است.
« إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ» مگر کسانی که خداوند آنها را برگزیده و نعمت پیروی کردن از پیامبرشان را به آنها بخشیده است، پس این افراد در عذاب گردآورده نمی شوند، بلکه خداوند به اینها پاداش فراوانی خواهد داد.
« وَتَرَكْنَا عَلَیهِ فِی الْآخِرِینَ» و برای الیاس در میان ملّت های بعدی نام نیکی باقی گذاردیم. « سَلَامٌ عَلَى إِلْ یاسِینَ» از جانب خدا و بندگانش بر او درود باد. « إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ؛ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ» خداوند الیاس را مورد ستایش قرار داده، همان طور که دیگر برادران پیامبرش را ستوده است. صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین.
آیه ی 138-133:
وَإِنَّ لُوطًا لَّمِنَ الْمُرْسَلِینَ؛ و لوط از پپامبران بود.
إِذْ نَجَّینَاهُ وَأَهْلَهُ أَجْمَعِینَ؛و و همه کسانش را نجات دادیم.
إِلَّا عَجُوزًا فِی الْغَابِرِینَ؛ مگر پیرزنی که با مردم شهر بماند.
ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِینَ؛ سپس دیگران را هلاک کردیم.
وَإِنَّكُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَیهِم مُّصْبِحِینَ؛ شما بر آنها می گذرید ، بامدادان ،
وَبِاللَّیلِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ؛ و شامگاهان آیا تعقل نمی ، کنید ?
در اینجا خداوند بنده و پیامبرش لوط را به خاطر نبوّت و رسالت و دعوت کردن قومش به سوی خدا ونهی کردن آنها از شرک و از کار زشت ، می ستاید. پس وقتی قوم لوط از شرک و کار زشت باز نیامدند خداوند لوط و خانواده اش، همگی را نجات داد و آنها شب هنگام از آنجا حرکت کردند و از عذاب نجات یافتند. « إِلَّا عَجُوزًا فِی الْغَابِرِینَ» مگر پیرزنی که در میان عذاب داده شدگان باقی ماند و آن پیرزن همسر لوط بود که به دین لوط نگرویده بود. « ثُمَّ دَمَّرْنَا الْآخَرِینَ» سپس دیگران را با زیرو رو کردن شهرشان نابود کردیم.« جَعَلنَا عَلِیهَاَ سَافِلَهَا وَأمطَرنَا عَلَیها حِجَارَة مِّن سِجّیلِ مَّنضُودِ» و آن شهر را زیر و رو کردیم و بر آنها سنگ هایی از گل پخته باراندیم تا اینکه از بین رفتند و نابود گشتند.
« وَإِنَّكُمْ لَتَمُرُّونَ عَلَیهِم مُّصْبِحِینَ؛ وَبِاللَّیلِ» و شما به هنگام صبح از سرزمین قوم لوط عبور می کنید و به هنگام شب نیز از آنجا می گذرید. یعنی در این وقت ها زیاد از آن جا عبور می کنید، پس در هلاک شدن آنها شک و تردیدی نیست. « أَفَلَا تَعْقِلُونَ» آیا در نشانه ها وعبرت ها نمی انشید و از آنچه که باعث هلاکت و نابودی می شود باز نمی آیید؟!
آیه ی 148-139:
وَإِنَّ یونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ؛ و یونس از پیامبران بود
إِذْ أَبَقَ إِلَى الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ؛ چون به آن کشتی پر از مردم گریخت ،
فَسَاهَمَ فَكَانَ مِنْ الْمُدْحَضِینَ؛ قرعه زدند و او در قرعه مغلوب شد
فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِیمٌ؛ ماهی ببلعیدش و او در خور سرزنش بود
فَلَوْلَا أَنَّهُ كَانَ مِنْ الْمُسَبِّحِینَ؛ پس اگر نه از تسبیح گویان می بود ،
لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ إِلَى یوْمِ یبْعَثُونَ؛ تا روز قیامت در شکم ماهی می ماند
فَنَبَذْنَاهُ بِالْعَرَاء وَهُوَ سَقِیمٌ؛ پس او را که بیمار بود به خشکی افکندیم ،
وَأَنبَتْنَا عَلَیهِ شَجَرَةً مِّن یقْطِینٍ؛ و بر فراز سرش بوته کدویی رویانیدیم

وَأَرْسَلْنَاهُ إِلَى مِئَةِ أَلْفٍ أَوْ یزِیدُونَ؛ و او را به رسالت بر صد هزار، کس و بیشتر فرستادیم
فَآمَنُوا فَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِینٍ؛ آنها ایمان آوردند و تا زنده بودند ، برخورداریشان دادیم
خداوند بنده و پیامبرش یونس بن متی را ستایش می کند همان طور که دیگر پیامبران را به خاطر نبوّت و رسالت و دعوت دادن به سوی خدا ستایش کرد.
خداوند متعال بیان می دارد که یونس را در دنیا کیفر داد و او را به خاطر ایمان و کارهای شایسته اش از کیفر نجات داد. پس فرمود:« إِذ أَبَقَ» آن گاه که از نزد پروردگارش در حالی که خشمگین بود گریخت، به گمان این که خداوند او را نمی گیرد و او را در شکم ماهی زندانی نمی کند. خداوند بیان نکرده است که یونس چرا خشمگین شد، و گناهی را که یونس مرتکب شده چه بود، چون دانستن آن برای ما فایده ای ندارد. آنچه برای ما فایده دارد این است که برای ما گفته شده او مرتکب گناه گردید و خداوند او را با وجود این که از پیامبران بزرگوار بود کیفر نمود، سپس او را نجات داد و سرزنش را از او دور کرد چیزی را برای او فراهم آورد که سبب صلاح و رستگاری اش بود. « إِلَى الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ» وقتی یونس به کشتیِ پر از مسافر و کالا پناه برد، سوار کشتی شد در حالی که کشتی پر بود، کشتی سنگین گردید و نیاز شد تا بعضی از مسافران را به دریا بیاندازند و آنها در این کار برای هیچ کس برتری قایل نبودند.
بنابراین قرعه کشی کردند و قرعه به نام هرکس می افتاد به دریا انداخته می شد. و این عدالتِ اهل کشتی بود، و خداوند هرگاه کاری را بخواهد بکند اسبابش را فراهم می نماید. وقتی اهل کشتی قرعه کشی کردند، قرعه به نام یونس درآمد،« فَكَانَ مِنْ الْمُدْحَضِینَ» پس او از بازندگان گردید، و در دریا انداخته شد. « فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِیمٌ» پس ماهی او را فرو بلعید در حالی که او سزاوار ملامت بود. کاری کرده بود که مستحق نکوهش گردیده بود و آن اینکه پروردگارش را به خشم آورده بود. « فَلَوْلَا أَنَّهُ كَانَ مِنْ الْمُسَبِّحِینَ» و اگر در گذشته با کثرت عبادت پروردگارش و بیان تسبیح و ستایش او از نیایشگران نبود و در شکم ماهی نیایش نمی کرد، و نمی گفت:« لا إلَهَ إلَّا أنتَ سُبحَانَکَ إنَّی کُنتُ مِنَ الظاَّلِمین» هیچ معبود به حقی جز تو نیست، پاک و منزّهی ، بی گمان من از ستمگران بوده ام.
« لَلَبِثَ فِی بَطْنِهِ إِلَى یوْمِ یبْعَثُونَ» تا روز قیامت در شکم ماهی باقی می ماند. یعنی شکم ماهی قبرش می شد، اما به سبب این که پروردگارش را ستایش می گفت و پاکی اش را بیان می کرد و به سبب این که خدا را عبادت و پرستش می نمود، خداوند متعال او را نجات داد. و این گونه خداوند، مومنان را به هنگامی که گرفتار سختی ها می شوند نجات می دهد.
« فَنَبَذْنَاهُ بِالْعَرَاء» پس او را در سرزمینی خشک و خالی از درخت و گیاه انداختیم. یعنی ماهی او را از شکم خود در سرزمینی خشک و خالی که هیچ کس در آن نبود انداخت، و شاید در آن سرزمین هیچ درخت و سایه ای وجود نداشته است، « وَهُوَ سَقِیمٌ» و او به سبب زندانی شدن در شکم ماهی مریض شده بود، و همچون جوجه ای شده بود که از تخم مرغ بیرون آورده می شود.
« وَأَنبَتْنَا عَلَیهِ شَجَرَةً مِّن یقْطِینٍ» و بر بالای او درختی از کدو رویاندیم که با سایه ی خود بر او سایه می انداخت، چون سایه درخت کدو سرد است و مگس بر آن نمی نشیند و این از لطف و مهربانی خداوند نسبت به او بود. سپس خداوند در حق او لطفی دیگر نمود و منّتی بزرگ تر بر او نهاد و آن این که او را به سوی « مِئَةِ أَلْفٍ أَوْ یزِیدُونَ» صد هزار نفر از مردم یا بیشتر فرستاد. یعنی اگر از صد هزار بیشتر نبودند کمتر هم نبودند. پس یونس آنها را به سوی خداوند دعوت کرد.
« فَآمَنُوا» آنان همه ایمان آوردند و ایمان آوردنشان در ترازوی اعمال یونس ثبت گردید، زیرا او آنها را دعوت داده بود.« فَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِینٍ» پس آنها را تا مدّت زمان معیّنی بهره مند ساختیم و خداوند عذاب را از آنها دور کرد، این در حالی بود که اسباب آن فراهم شده بود. خداوند متعال می فرماید:« فَلَولَا کَانَت قَریَةُ ءَامَنَت فَنَفَعَهَآ إِیمَنُهَآ إِلَّا قَومَ یُونُسَ لَمَّآ ءَامَنُوا کَشَفنَا عَنهُم عَذَابَ الخِزیِ فِی الحیَوةِ الدُّنیَا وَمَتَّعنَهُم إِلَی حِینِ» ایمان آوردن هیچ گروهی به هنگام فراهم شدن اسباب عذاب به آنها فایده نبخشید جز قوم یونس که وقتی ایمان آوردند عذاب خوارکننده را در زندگانی دنیا از آنها دور کردیم و تا مدت زمان معینی آنان را بهره مند ساختیم.
آیه ی 157-149:
فَاسْتَفْتِهِمْ أَلِرَبِّكَ الْبَنَاتُ وَلَهُمُ الْبَنُونَ؛ از ایشان بپرس : آیا دختران از آن پروردگار تو باشند و پسران از آن ایشان ?
أَمْ خَلَقْنَا الْمَلَائِكَةَ إِنَاثًا وَهُمْ شَاهِدُونَ؛ آیا وقتی که ما ملائکه را زن می آفریدیم آنها می دیدند ?
أَلَا إِنَّهُم مِّنْ إِفْكِهِمْ لَیقُولُونَ؛ آگاه باش که از دروغگوییشان است که می گویند :
وَلَدَ اللَّهُ وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ؛ خدا صاحب فرزند است دروغ می گویند.
أَصْطَفَى الْبَنَاتِ عَلَى الْبَنِینَ؛ آیا خدا دختران را بر پسران برتری داد ?
مَا لَكُمْ كَیفَ تَحْكُمُونَ؛ شما را چه می شود ? چگونه قضاوت می کنید ?
أَفَلَا تَذَكَّرُونَ؛ آیا نمی اندیشید ?،
أَمْ لَكُمْ سُلْطَانٌ مُّبِینٌ؛ یا بر ادعای خود دلیل روشنی دارید ?
فَأْتُوا بِكِتَابِكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِینَ؛ اگر راست می گویید کتابتان را بیاورید.
خداوند متعال به پیامبرش محمّد (ص) می فرماید:« فَاسْتَفْتِهِمْ» از کسانی که چیزهایی دیگر را شریک خداوند قرار می دهند بپرس؛ کسانی که از فرشتگان را عبادت کرده و گمان برده اند که آنها دختران خدا هستند، پس آنها هم شرک ورزیده و هم خداوند را به چیزی توصیف کرده اند که شایسته و سزاوار شکوه و بزرگی او نیست. از این مشرکان بپرس:« أَلِرَبِّكَ الْبَنَاتُ وَلَهُمُ الْبَنُون» آیا دختران از آن پروردگار تو باشند و پسران از آن خودشان؟ یعنی این از چندین جهت تقسیمی نادرست و ستمگرانه است. اول: از آن جهت که آنها برای خدا فرزند قایل شده اند. دوم : از آن جهت که از میان فرزندان همان گروه را که ضعیف تر و حقیرتر است به خدا نسبت داده اند و آن دختران هستند؛ دخترانی که مشرکان آنان را برای خود نمی پسندند. همان طور که خداوند متعال در آیه ای دیگر فرموده است:« وَیَجعَلوُنَ لِلَّهِ البَنَتِ سُبحَنَهُ وَ لَهُم مَّا یَشتَهُونَ» و آنها برای خداوند دختران مقّرر می دارند، پاک است خداوند و برای خود آنچه را که دوست دارند قرار می دهند. سوم: نیز از آن جهت که فرشتگان را دختران خدا قرار داده اند.
خداوند متعال در بیان دروغ گفتن آنها می فرماید:« أَمْ خَلَقْنَا الْمَلَائِكَةَ إِنَاثًا وَهُمْ شَاهِدُونَ» آیا ما فرشتگان را ماده آفریدیم و بر آفرینش آنها حاضر بودند؟ یعنی چنین نیست، آنها در هنگام آفرینش فرشتگان حضوری نداشته اند. بنابراین آنها این سخن را بدون علم و آگاهی می گویند، بلکه این تهمتی است که به خدا می زنند. پس خداوند متعال فرمود:« أَلَا إِنَّهُم مِّنْ إِفْكِهِمْ لَیقُولُونَ وَلَدَ اللَّهُ وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ» بدان که آنها از روی دروغ آشکار خود می گویند خداوند فرزند زاده است ، و قطعا ایشان در این سخن خود دروغ آشکار می گویند و هیچ شکی در آن نیست.
« أَصْطَفَى الْبَنَاتِ عَلَى الْبَنِینَ؛ مَا لَكُمْ كَیفَ تَحْكُمُونَ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ» آیا خدا دختران را بر پسران ترجیح داده است؟ شما را چه شده که این گونه داوری کرده و به این صورت ستمگرانه حکم می کنید؟ آیا اندیشه نمی کنید و این گفته ستمگرانه را تشخیص نمی دهید؟ زیرا شما اگر بیاندیشید این سخن را نمی گفتید.
« أَمْ لَكُمْ سُلْطَانٌ مُّبِینٌ» آیا دلیلی آشکار از کتاب یا از پیامبر بر صحّت سخن خود دارید. هیچ یک از اینها وجود ندارد. بنابراین فرمود:« فَأْتُوا بِكِتَابِكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِینَ» اگر راست می گویید کتاب خود را بیاورید، چون هرکس سخنی بگوید و دلیلی شرعی بر آن اقامه نکند قطعا دروغگو است؛ یا قصد دروغ می گوید، یا بدون علم و آگاهی درباره خداوند سخن می گوید.
آیه ی 160-158:
وَجَعَلُوا بَینَهُ وَبَینَ الْجِنَّةِ نَسَبًا وَلَقَدْ عَلِمَتِ الْجِنَّةُ إِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ؛ میان خدا و جنیان خویشاوندی قائل شدند و جنیان می دانند که احضار شدگان به آتشند.
سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یصِفُونَ؛ از آن وصف که می آورند خدا منزه است.
إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ؛ مگر بندگان مخلص خدا.
مشرکان که برای خدا شریک مقرّر می کنند بین خدا و جنّی ها نسبت خویشاوندی مقرّر کردند و ادعا نمودند که فرشتگان دختران خدا هستند و مادرانشان سران جن ها هستند. در حالی که جن ها می دانند آنها به پیشگاه خداوند احضار خواهند شد تا آنها را مجازات کند، پس جن ها بندگانی خوار هستند و اگر با خداوند نسبت خویشاوندی داشتند چنین نبودند.
« سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یصِفُونَ» خداوند، فرمانروایی بزرگ و کامل و بردبار، پاک است از هر صفتی که کفر و شرک ورزیدن آنان موجب نسبت دادن آن به ذات او می شود.
« إِلَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ» خداوند خودش را از آنچه که بندگان مخلص او را بدان توصیف می کنند منزه ندانسته است، چون بندگان مخلص، خداوند را جز به چیزهایی که شایسته شکوه اوست توصیف نکرده و با این کار مخلص گردیده اند.
آیه ی 163-161:
فَإِنَّكُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ؛ شما و بتانی که می پرستید ،
مَا أَنتُمْ عَلَیهِ بِفَاتِنِینَ؛ نتوانستید مفتون بتان کنید ،
إِلَّا مَنْ هُوَ صَالِ الْجَحِیمِ؛ مگر آن کس را که راهی جهنم باشد.
شما ای مشرکان! و چیزهایی که شریک خدا کرده اید و به همراه خدا پرستش می کنید! نمی توانید کسی را دچار فتنه سازید و گمراه کنید، مگر کسی را که خداوند مقّرر نموده که او از اهل جهنّم باشد، و تقدیر و قضای الهی در مورد او نافذ گشته است. منظور از این بیان ناتوانی آنها و معبودانشان است، و این که آنها نمی توانند کسی را گمراه سازند. نیز منظور بیان قدرت و توانایی خداوند متعال است. یعنی به گمراه کردن بندگان مخلص خدا و گروه و رستگار الهی چشم طعم ندوزید و امیدوار نباشید چرا که این کار از شما بر نمی آید.
آیه ی 166- 164:
وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَّعْلُومٌ؛ و هیچ کس از ما نیست مگر آنکه جایی معین دارد.
وَإِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ؛ هر آینه ما صف ، زدگانیم.
وَإِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ؛ و هر آینه ما تسبیح گویندگانیم.
در اینجا برائت و پاکی فرشتگان از آنچه مشرکان درباره آنها گفته بودند بیان شده است. و این که آنها بندگان خدا هستند و به اندازه یک چشم به هم زدن نافرمانی خدا را نمی کنند، و هریک از آنها مقام و کار مشخّصی دارد که خداوند او را به آن فرمان داده است، و او از آن فراتر نمی رود، و آنها هیچ اختیاری از خود ندارند.
« وَإِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ» و ما در اطاعت خدا و خدمت به او به صف ایستاده ایم، « وَإِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ» و ما جملگی به تسبیح و منزّه دانستن خداوند از همه آنچه که شایسته کبریای او نیست، مشغولیم. پس با این اوصافی که دارند، چگونه شایسته اند که شریکان خدا باشند؟! پاک است خداوند و بسی برتر و منّزه است از آنچه مشرکان می گویند.
آیه ی 182-167:
وَإِنْ كَانُوا لَیقُولُونَ؛ اگر چه می گویند :
لَوْ أَنَّ عِندَنَا ذِكْرًا مِّنْ الْأَوَّلِینَ؛ اگر از پیشینیان نزد ما کتابی مانده بود ،
لَكُنَّا عِبَادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ؛ ما از بندگان مخلص خدا می بودیم
فَكَفَرُوا بِهِ فَسَوْفَ یعْلَمُونَ؛ آنها به آن کتاب کافر شدند ، و زودا که خواهند فهمید
وَلَقَدْ سَبَقَتْ كَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا الْمُرْسَلِینَ؛ ما در باره بندگانمان که به رسالت می فرستیم از پیش تصمیم گرفته ایم ،
إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنصُورُونَ؛ که هر آینه آنان خود پیروزند
وَإِنَّ جُندَنَا لَهُمُ الْغَالِبُونَ؛ و لشکر ما خود غالبند
فَتَوَلَّ عَنْهُمْ حَتَّى حِینٍ؛ پس تا مدتی از آنها روی بگردان
وَأَبْصِرْهُمْ فَسَوْفَ یبْصِرُونَ؛ عاقبتشان را ببین ، آنها نیز خواهند دید
أَفَبِعَذَابِنَا یسْتَعْجِلُونَ؛ آیا عذاب ما را به شتاب ، می طلبند ?
فَإِذَا نَزَلَ بِسَاحَتِهِمْ فَسَاء صَبَاحُ الْمُنذَرِینَ؛ چون عذاب به ساحتشان فراز آید ، این بیم داده شدگان چه بامداد بدی خواهند داشت.
وَتَوَلَّ عَنْهُمْ حَتَّى حِینٍ؛ از آنها تا چندی روی بگردان
وَأَبْصِرْ فَسَوْفَ یبْصِرُونَ؛ پس عاقبتشان را ببین ، آنها نیز خواهند دید
سُبْحَانَ رَبِّكَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا یصِفُونَ ؛ منزه است پروردگار تو آن پروردگار پیروزمند از هر چه به وصف او می گویند.
وَسَلَامٌ عَلَى الْمُرْسَلِینَ؛ سلام بر پیامبران ،
وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ؛ و حمد از آن پروردگار جهانیان است.
خداوند متعال خبر می دهد که مشرکان آرزو می کنند و می گویند: اگر پند و کتابی همانند آنچه برای گذشتگان آمده برای ما نیز می آمد، عبادت را خالصانه برای خدا انجام می دادیم، بلکه مخلصان حقیقی می شدیم. امّا آنها در این سخن دروغ می گویند، چراکه بهترین کتاب به نزد آنها آمد و آنها بدان کفر ورزیدند. پس معلوم است که آنها در برابر حق تمّرد و سرکشی را پیشه می کنند. « فَسَوْفَ یعْلَمُونَ» پس وقتی که عذاب بر آنها فرود آمد خواهند دانست که به چه عذابی گرفتار شده اند. و گمان نبرند که در دنیا پیروزند، بلکه سخن و فرمان ما که برگشت ناپذیر است و هیچ کس نمی تواند با آن مخالفت ورزد قبلا بر این رفته است که پیامبران و لشکر رستگار خدا بر دیگران پیروز شوند و از جانب خدا یاری گردند.
و در پرتو این نصرت و پیروی می توانند دین خود را برپا دارند. و این مژده برای کسی است که از لشکریان خدا باشد. به این صورت که حالات او درست باشد و با کسانی بجنگد که به جنگیدن با آنها دستور داده شده است، و مژده بزرگی به آنان داده شده است که قطعا پیروز خواهند شد.
سپس خداوند پیامبرش را فرمان داد تا از کسانی روی بگرداند که مخالفت ورزیدند و حق را نپذیرفتند، و بیان نمودکه چیزی جز انتظار کشیدن برای عذابی که بر آنها فرو خواهد آمد باقی نمانده است. بنابراین فرمود:« وَأَبْصِرْهُمْ فَسَوْفَ یبْصِرُونَ» نگاهشان کن و آنان بالاخره خواهند دانست که چه کسی را عذاب فرو خواهد گرفت. و شکی نیست که به زودی عذاب آنان را فرا خواهند گرفت.« فَإِذَا نَزَلَ بِسَاحَتِهِمْ» پس وقتی عذاب بر آنها و از نزدیک آنها فرود بیاید، « فَسَاء صَبَاحُ الْمُنذَرِینَ» بیم داده شدگان چه بامداد بدی خواهند داشت! چون بامداد شر و کیفر و نابود شدن است. سپس خداوند مجددا تکرار نمود که از آنها روی بگرداند، و آنان را به آمدن عذاب تهدید کرد.
وقتی در این سوره بسیاری از گفته های زشت کافران که خداوند را بدان ها توصیف می کردند بیان نمود، خود را از آن چیزها منزه قرار داد و فرمود:« سُبْحَانَ رَبِّكَ» پاک و منّزه، و بسی برتر و بالاتر است پروردگارت، « رَبِّ الْعِزَّةِ» خداوندگار عزّت و قدرت. یعنی خداوندی با قدرت است، پس بر هر چیزی غالب است و از هر زشتی که آنها او را بدان توصیف می کنند پاک و برتر می باشد.
« وَسَلَامٌ عَلَى الْمُرْسَلِینَ» و سلام بر پیامبران، چون آنها از گناهان و آفت ها سالم بوده اند و توصیف هایشان درباره آفریننده آسمان ها و زمین از گناه و شرک سالم بوده است. « وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ» الف و لام برای استغراق است. پس همه انواع حمد و ستایش بر صفت های کامل و بزرگ و کارهایی که خداوند به وسیله آن جهانیان را پرورش داده و نعمت ها را بر آنان سرازیر کرده و رنج ها و سختی ها را از آنان دور نموده است و جهانیان را در حرکت و سکونشان تدبیر نموده است برای خداست. پس خداوند متعال از نقص و عیب پاک است و به خاطر اینکه دارای هر کمالی می باشد مورد ستایش قرار می گیرد و محبوب جهانیان است. و پیامبرانش سالم هستند بر آنها درود باد و هرکس از آنها در این مورد پیروی نماید در دنیا و آخرت به سلامت خواهد بود و هلاکت و نابودی در دنیا و آخرت بهره دشمنان خدا است.
پایان تفسیر سوره صافات

تفسیر راستین (ترجمه تیسیر الکریم الرحمن)، تألیف:علامه شیخ عبدالرحمن بن ناصر السعدی «رحمه الله» متوفای 1376 هجری قمری (1334هجری شمسی)، ترجمه: محمد گل گمشادزهی

مصدر:
دائرة المعارف شبکه اسلامی
islamwebpedia.com



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

عمر بن عبدالعزیز رحمه الله می گوید: آغاز غنا از شیطان است و پایانش خشم خداوند [غذاء الألباب]

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 10412
دیروز : 5614
بازدید کل: 8800571

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010