|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
قرآن و حدیث>تفسیر قرآن>سوره سبأ > تفسیر سوره سبأ از تفسیر راستین ترجمه تیسیر الکریم الرحمن
شماره مقاله : 9246 تعداد مشاهده : 389 تاریخ افزودن مقاله : 14/1/1390
|
تفسیر سوره سبأ
مکی و 54 آیه است. بسم الله الرحمن الرحیم آیه ی 2-1: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَلَهُ الْحَمْدُ فِی الْآخِرَةِ وَهُوَ الْحَكِیمُ الْخَبِیرُ؛ ستایش از آن خدایی است که هر چه در، آسمانها و هر چه در زمین است از آن اوست و در آن جهان نیز ستایش از آن اوست و او حکیم و آگاه است. یعْلَمُ مَا یلِجُ فِی الْأَرْضِ وَمَا یخْرُجُ مِنْهَا وَمَا ینزِلُ مِنَ السَّمَاء وَمَا یعْرُجُ فِیهَا وَهُوَ الرَّحِیمُ الْغَفُورُ؛ هر چه را که در زمین فرو شود و هر چه را که از زمین بیرون آید و هر چه ، را که از آسمان فرود آید و هر چه را که بر آسمان بالا رود ، می داند و اومهربان و آمرزنده است. حمد به معنی ستایش است که به خاطر داشتن صفات پسندیده و کارهای نیکو صورت می پذیرد. پس ستایش برای خداست چون همه صفت های او صفاتی هستند که بر آن ستایش می شود، زیرا صفات او صفات کمال است، و بر همه کارهایش ستایش می گردد، چرا که کارهایش یا از روی فضل او می باشند که به خاطر آن ستایش می شود و یا از روی عدل او می باشند که بر آن ستوده می شود، و اعتراف و اذعان می شود که واقعا این عدالت سرشار از حکمت است . خداوند در اینجا خویشتن را ستوده است: « لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ» زیرا آنچه که در آسمان ها و زمین است همه از آن اوست و همه در ملکیت او می باشند و طبق حمد خویش در آنها تصرف می نماید. « وَلَهُ الْحَمْدُ فِی الْآخِرَةِ» و ستایش آخرت نیز او را سزاست چون در آخرت از حمد و ثنای خدا چیزهایی ظاهر می شود که در دنیا پدیدار نمی آید. پس وقتی خداوند بین همه خلائق قضاوت نماید و مردم و همه خلائق آنچه را که خدا بدان حکم نموده است مشاهده کنند و کمال دادگری و عدالت و حکمت او را ببینند همگی او را بر این قضاوت و داوری اش ستایش می نمایند. حتی کسانی که سزاوار کیفر هستند وارد جهنّم نخواهند شد مگر این که دل هایشان از ستایش خدا مالامال می گردد و می دانند که عذابشان ، جزای اعمالشان می باشد و خداوند در این که به عذاب دادن آنها حکم نموده از روی عدالت و دادگری است. و اما آشکار شدن حمد خداوند در سرای نعمت و پاداش چیزی است که اخبار متواتر و فراوانی در مورد آن آمده و دلیل شنیدنی و عقلی نیز بر صحت آن موجود است. اهل بهشت نعمت های فراوان خدا و کثرت برکات او و گستردگی بخشش هایش را در بهشت مشاهده می کنند که در دل های اهل بهشت هیچ آرزو و خیالی باقی نمی ماند مگر اینکه به هریک از آنها بالاتر و بیشتر از آنچه که می خواهد و آرزو می نماید داده می شود. بلکه نعمت ها و برکاتی به آنها داده می شود که آرزوی آن را در سر خود نمی پروراندند و به دل هایشان خطور نمی کرد. پس در این حالت در مورد ستایش پروردگارشان از سوی آنها چه فکر می کنی! با اینکه در بهشت چیزهایی که انسان را از شناخت خدا و محبت و ستایش او باز می دارد از بین می روند، و ستایش خداوند چیزی است که اهل بهشت از همه نعمت ها بیشتر آن را دوست دارند و برایشان از هر لذتی لذیذتر است. بنابراین وقتی خداوند را ببینند و سخن او را بشنوند آن گاه که آنها را مورد خطاب قرار می دهد همه نعمت ها را فراموش می کنند. و ذکر خداوند در بهشت برای آنها مانند نَفَس است که در همه اوقات به آن نیاز دارند. اضافه بر این که برای اهل بهشت در هر وقت چیزهایی از عظمت و شکوه و زیبایی پروردگارشان و گستردگی کمالش ظاهر می گردد که ایجاب می کند ستایش او را به طور کامل بگویند. « وَهُوَ الْحَكِیمُ» و او در ملک و تدبیرش و در امر و نهی خود با حکمت و فرزانه است. « الخَبِیرُ» آگاه است و بر رازها و پوشیدگی ها آگاه می باشد. بنابراین آگاهی و دانایی خود را توضیح داد و فرمود:« یعْلَمُ مَا یلِجُ فِی الْأَرْضِ وَمَا یخْرُجُ مِنْهَا» باران و بذر و موجودات زنده ای را که وارد زمین می شود می داند، و انواع گیاهان و موجودات زنده ای را که از آن بیرون می آید می داند، « وَمَا ینزِلُ مِنَ السَّمَاء وَمَا یعْرُجُ فِیهَا» و روزی ها و تقدیرهایی را که از آسمان فرود می آید و فرشتگان و ارواحی را که در آن بالا می روند می داند. وقتی که مخلوقات خود و حکمت خویش را در آفرینش آنها و آگاهی خویش به احوال آنان را بیان کرد متذکر شد که او نسبت به این مخلوقات آمرزنده و مهربان است، پس فرمود:« وَهُوَ الرَّحِیمُ الْغَفُور» یعنی او خداوندی است که آمرزش و مهربانی صفت اوست و همواره آثار مهربانی و آمرزش در هر وقت و به هر میزان که بندگان اسباب رحمت و آمرزش را فراهم نمایند بر آنها فرود می آید. آیه ی 5-3: وَقَالَ الَّذِینَ كَفَرُوا لَا تَأْتِینَا السَّاعَةُ قُلْ بَلَى وَرَبِّی لَتَأْتِینَّكُمْ عَالِمِ الْغَیبِ لَا یعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَلَا فِی الْأَرْضِ وَلَا أَصْغَرُ مِن ذَلِكَ وَلَا أَكْبَرُ إِلَّا فِی كِتَابٍ مُّبِینٍ ؛ کافران گفتند : ما را قیامت نخواهد آمد بگو : آری ، به پروردگارم آن دانای غیب سوگند که شما را خواهد آمد به قدر ذره ای یا کوچک تر از آن و یا بزرگ تر از آن در آسمانها و زمین از خدا پنهان نیست ، و همه در کتاب مبین آمده است. لِیجْزِی الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُوْلَئِكَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِیمٌ؛ تا کسانی را که ایمان آورده اند و کارهای شایسته کرده اند پاداش دهد، برای آنهاست آمرزش و رزقی کرامند. وَالَّذِینَ سَعَوْا فِی آیاتِنَا مُعَاجِزِینَ أُوْلَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مِّن رِّجْزٍ أَلِیمٌ؛ و آنان که به آیات ما می تازند و می پندارند که از ما می گریزند ، برایشان عذابی است سخت دردآور. وقتی خداوند عظمت خویش و آنچه که خودش را با آن توصیف نمود بیان کرد و این موجب تعظیم و تقدیس او و ایمان آوردن به وی می باشد بیان نمود که گروهی از مردم آن گونه که شایسته خداوند است قدر او را نشناخته و آن گونه که حق عظمت اوست او را تعظیم نکرده اند، بلکه به خداوند کیفر ورزیده و قدرت او را بر زنده کردن مرده ها و برپا شدن قیامت انکار نموده و با پیامبران او مخالف ورزیده اند. پس فرمود:« وَقَالَ الَّذِینَ كَفَرُوا» و کسانی که به خدا و پیامبرانش و به آنچه پیامبران آورده اند به خدا و پیامبرانش و به آنچه پیامبران آورده اند کفر ورزیده اند ، به علّت کفر ورزیدنشان گفتند: « لَا تَأتِینَا السَّاعَةُ» قیامت به سراغ ما نخواهد آمد. یعنی زندگی فقط زندگی این جهان است و ما وقتی بمیریم دوباره زنده نخواهیم شد . پس خداوند پیامبرش را فرمان داد تا گفته ی آنها را رد نماید و سوگند بخورد که قیامت خواهد آمد. پس فرمود:« قُلْ بَلَى وَرَبِّی لَتَأْتِینَّكُمْ » بگو: آری! سوگند به پروردگارم که قیامت به سراغ شما می آید، و برای اثبات قیامت به دلیلی استناد نمود که هرکس بدان اقرار نماید به ناچار بر او لازم است که آمدن قیامت را باور نماید، و آن دلیل عبارت است از علم واسع و گسترده ی خداوند. پس فرمود:« عَالِمِ الْغَیبِ» خداوندی که دانای چیزهایی است که از نگاه و آگاهی ما پنهان است و چیزهای آشکار را به طریق اولی می داند. سپس بر آگاهی و علم خداوند تاکید کرد و فرمود:« لَا یعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَلَا فِی الْأَرْضِ» هیچ چیزی از علم و آگاهی او پنهان نمی ماند و همه ی چیزها با تمام اجزایشان، حتی کوچک ترین جزء را به ذره می باشد، می داند و به آن آگاه است.« وَلَا أَصْغَرُ مِن ذَلِكَ وَلَا أَكْبَرُ إِلَّا فِی كِتَابٍ مُّبِینٍ» و نه کوچکتر از اندازه ی ذره و نه بزرگتر از آن چیزی نیست مگر این که در کتابی روشن ثبت و ضبط است. پس دانش و آگاهی او به آن احاطه دارد و قلم او بر آن رفته است و کتاب روشنش آن را دربردارد که آن کتاب لوح محفوظ است. پس خدایی که از علم و آگاهی او به اندازه ی ذره یا کمتر از آن پوشیده و پنهان نیست، و او می داند که زمین چه اندازه از اجساد مرده ها را خورده و کم کرده و چه اندازه از اجساد آن را باقی گذاشته است چنین کسی بر زنده کردن دوباره مرده ها به طریق اولی توانایی دارد و زنده کردن آنها از داشتن این علم فراگیر عجیب تر نیست. سپس منظور از رستاخیز و زنده شدن پس از مرگ را بیان نمود و فرمود:« لِیجْزِی الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» تا به کسانی که با دل هایشان ایمان آورده و خدا و پیامبرش را به طور قطعی و یقینی تصدیق کرده و در راستای تصدیق ایمانشان کارهای شایسته انجام داده اند پاداش بدهد. « أُوْلَئِكَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِیمٌ» اینها به خاطر ایمان و عملشان گناهانشان بخشوده می شود و به سبب این آمرزش هر نوع شر و کیفری از آنها دور می گردد، و به خاطر نیکوکاری شان روزیِ ارزشمندی به آنها داده می شود که به وسیله ی آن به هر امری نیک و به هر آرزویی دست می یابند. « وَالَّذِینَ سَعَوْا فِی آیاتِنَا مُعَاجِزِینَ» و کسانی که تلاش کردند به آیات ما کفر ورزند و آن را تکذیب کنند و تصور کردند که می توانند پیامبر و کسی که آیات را نازل کرده است درمانده سازند، همانطور که خداوند را از زنده کردن مردگان ناتوان شمردند، « أُوْلَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مِّن رِّجْزٍ أَلِیمٌ» اینان عذابی دردناک دارند که جسم و دل هایشان را به درد می آورد. آیه ی 6: وَیرَى الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِی أُنزِلَ إِلَیكَ مِن رَّبِّكَ هُوَ الْحَقَّ وَیهْدِی إِلَى صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ؛ آنان که از دانش برخورداری یافته اند می دانند که آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده است حق است و به راه خدای پیروزمند ستودنی راه می نماید. وقتی خداوند متعال گفته کسانی را بیان کرد که زنده شدن پس از مرگ را انکار می کنند و گمان می برند آنچه خداوند بر پیامبرش نازل فرموده حق نیست، حالت بندگان موفق را بیان کرد و آنها اهل علم و دانش هستند، و کتابی را که خداوند بر پیامبرش نازل نموده و مطالبی را که در این کتاب آمده است حق می دانند، یعنی حق را در آن منحر می بینند، و هرآنچه را که مخالف با این کتاب باشد باطل می شمارند، چون آنها از مرحله ی علم و آگاهی به مرحله ی یقین رسیده اند، و نیز می بینند که این کتاب با اوامر و نواهی خود « وَیهْدِی إِلَى صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ» به راه خدای چیره و ستوده هدایت می کند چون آنها از جهات زیادی به راست بودن آنچه این کتاب از آن خبر داده است یقین قطعی دارند که به چند مورد از آن اشاره می کنیم: 1- آنها می دانند که آنچه این کتاب از آن خبر داده است راست و درست می باشد. 2- نیز می دانند که آنچه این کتاب از آن سخن می گوید با واقعیت مطابقت دارد و با کتاب های گذشته موافق است. 3- آنها می بینند که آنچه این کتاب بیان می دارد آشکارا اتفاق می افتد. 4- هم چنین در آفاق و در وجود خود نشانه های بزرگی می بینند که بر حقانیت مطالب این کتاب دلالت می نماید. 5- و با آنچه که اسماء و صفات خداوند بر آن دلالت دارد موافق است. 6- و آنها اعتقاد دارند که اوامر و نواهی این کتاب آدمی را به راه راست هدایت می نماید؛ راه راستی که متضمن امر نمودن به هر صفت و خصلتی است که نفس را تزکیه می کند و اجر و پاداش را افزایش می دهد، و به انجام دهنده ی آن و دیگران فایده می رساند، از قبیل صدق، اخلاص و نیکی کردن با پدر و مادر، و برقرار داشتن صله رحم و نیکی کردن با همه مردم و امثال آن. و از هر صفت زشتی که نفس و وجود انسان را آلوده می نماید و پاداش را از بین می برد و باعث گناه می شود از قبیل شرک ورزیدند و زنا و رباخواری و ستمگری و ریختن خون دیگران و خوردن اموال و هتک حرمت و ریختن آبرو، نهی می نماید. و این فضیلتی برای اهل علم می باشد و نشانه آنهاست، و هر اندازه انسان به آنچه پیامبر گفته است آگاهی بیشتری داشته باشد و بیشتر آن را تصدیق نماید و بیشتر اوامر و نواهی او را بشناسد از اهل علم خواهد بود؛ و از کسانی خواهد بود که خداوند آنها را دلیلی بر آنچه پیامبر آورده قرار داده است و تصدیق آنها را دلیلی علیه تکذیب کنندگان قرار داده است. همان طور که در این آیه و در جاهایی دیگر بیان داشته است. آیه ی 9-7: وَقَالَ الَّذِینَ كَفَرُوا هَلْ نَدُلُّكُمْ عَلَى رَجُلٍ ینَبِّئُكُمْ إِذَا مُزِّقْتُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّكُمْ لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ؛ کافران گفتند : آیا می خواهید به مردی دلالتتان کنیم که شما را می گوید :آنگاه که پاره پاره شوید و ریز ریز ، از نو آفریده خواهید شد ? أَفْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَم بِهِ جِنَّةٌ بَلِ الَّذِینَ لَا یؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ فِی الْعَذَابِ وَالضَّلَالِ الْبَعِیدِ؛ آیا بر خدا دروغ می بندد ، یا دیوانه است ? نه ، آنان که به آخرت ایمان ، ندارند ، در عذابند و سخت از راه دورند. أَفَلَمْ یرَوْا إِلَى مَا بَینَ أَیدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُم مِّنَ السَّمَاء وَالْأَرْضِ إِن نَّشَأْ نَخْسِفْ بِهِمُ الْأَرْضَ أَوْ نُسْقِطْ عَلَیهِمْ كِسَفًا مِّنَ السَّمَاء إِنَّ فِی ذَلِكَ لَآیةً لِّكُلِّ عَبْدٍ مُّنِیبٍ ؛ آیا به پیش روی یا پشت سر خود از آسمانها و زمین نمی نگرند ? اگر بخواهیم ، آنها را در زمین فرو می بریم یا قطعه ای از آسمان را بر سرشان می افکنیم و در این برای هر بنده ای که به خدا باز می گردد عبرتی است. «وَقَالَ الَّذِینَ كَفَرُوا» و کافران در قالب تکذیب و تمسخر و بعید دانستن به یکدیگر گفتند:« هَلْ نَدُلُّكُمْ عَلَى رَجُلٍ ینَبِّئُكُمْ إِذَا مُزِّقْتُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّكُمْ لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ» آیا مردی را به شما نشان دهیم که به شما خبر می دهد هنگامی پیکرهایتان کاملا متلاشی شد آفرینش تازه ای پیدا می کنید؟ منظورشان از آن مرد پیامبر خدا(ص) بود . و مرادشان این بود که او خبری را آورده که تحقق آن بعید است، تا جایی که سخن او را خنده آور می دانستند و او را مورد تمسخر قرار داده و می گفتند: او چگونه می تواند شما پس از مرده شدن زنده می شوید، پس از آن که بدنتان خشک و متلاشی شد و اعضایتان از بین رفت؟! آیا مردی که این خبر را آورده « أَفْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا» بر خداوند دروغی بسته و نسبت به ایشان جسارت نموده و این گونه گفته است؟ « أَم بِهِ جِنَّةٌ» یا نوعی دیوانگی دارد؟ و اگر دیوانه است پس بعید نیست چنین سخنی بگوید ، زیرا دیوانگی فنون و ترفندهای خاص خود را دارد. آنها از روی ستمگری و عناد چنین می گفتند و می دانستند که پیامبر از همه ی مردم راستگوتر و عاقل تر است. از این رو با اودشمنی ورزیده و جان و مال خود را در راه جلوگیری و بازداشتن مردم از او به کار بردند. پس اگر او دروغگو و دیوانه بود ای بی خردان سزاوار نبود که به آنچه می گوید گوش دهید و دعوت او را لبیک گویید. زیرا فرد عاقل و فر زانه نباید به دیوانه توجه نماید و یا تحت تاثیر سخنانش قرار گیرد. و چنانچه سرکشی و ستم شما در میان نبود، به اجابت و پاسخگویی ایشان مبادرت می روزیدید، ولی « مَا تُغنِی الأَیَتُ وَالنُّذُرُ عَن قَومِ لَّا یُومِنُونَ» آیات و بیم ها قومی را که ایمان نمی آورند فایده ای نمی دهد. بنابراین خداوند متعال فرمود:« بَلِ الَّذِینَ لَا یؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ» بلک کسانی که به آخرت ایمان نمی آورند و کسانی که این گفتار کفر آمیز را گفته اند جزو این دسته از کافرانند. « فِی الْعَذَابِ وَالضَّلَالِ الْبَعِید» در بدبختی بزرگ و گمراهی دور و درازی هستند؛ گمراهی ای که به راه راست و درست نزدیک نیست و با آن فاصله زیادی دارد. و چه بدبختی و گمراهی ای بزرگتر از آن است که آنها قدرت خداوند را بر زنده کردن مردگان انکار کردند و پیامبرش را که این خبر را آورده بود تکذیب نمودند و او را مورد تمسخر قرار دادند و یقین حاصل کردند که آنچه خودشان می گویند حق است؟ پس آنها حق را باطل انگاشتند و باطل و گمراهی را حق و هدایت دیدند. سپس دلیل عقلی را به آنها گوشزد نمود که بر بعید نبودن رستاخیز آن چنان که آنها آن را بعید می دانستند دلالت می نماید و فرمود: اگر آنها به آنچه پیش رو و پشت سرشان است بنگرند از قبیل آسمان و زمین آن چنان قدرت الهی را در این چیزها می بینند که عقل ها را به حیرت می اندازد، و چنان چیزهایی از عظمت خداوند را مشاهده نخواهد کرد که علمای برجسته را حیرت زده می نماید. و آفرینش آسمان و زمین و عظمت آنها و مخلوقاتی که در آنها وجود دارند از دوباره زنده کردن مردم به مراتب بزرگ تر و مهم تر است. پس چه چیزی آنها را به تکذیب وا می دارد در صورتی که بزرگ تر از آن را تصدیق می نمایند؟ آری! زنده شدن مرده ها پس از مرگ یک خبر غیبی است که تاکنون پنهانی است و آن را مشاهده نکرده اند، از این رو آن را تکذیب می کنند. خداوند متعال می فرماید:« إِن نَّشَأْ نَخْسِفْ بِهِمُ الْأَرْضَ أَوْ نُسْقِطْ عَلَیهِمْ كِسَفًا مِّنَ السَّمَاء» اگر بخواهیم آنان را در زمین فرو می بریم یا پاره هایی از آسمان را بر آنان می افکنیم. یعنی پاره هایی از عذاب بر آنها فرود می آوریم. چون آسمان و زمین تحت تدبیر و تصرف ما هستند و اگر ما به آسمان و زمین فرمان دهیم سرپیچی نمی کنند. پس ، از اصرار بر تکذیب بپرهیزید که در آن صورت سخت ترین کیفر را به شما خواهیم داد. « إِنَّ فِی ذَلِكَ لَآیةً لِّكُلِّ عَبْدٍ مُّنِیبٍ» بی گمان در آفرینش آسمان ها و زمین و مخلوقاتی که در آنها هست نشانه ایست برای هر بنده ای که به سوی پروردگارش بازگردد و از او اطاعت نماید. پس چنین کسی یقین می کند که خداوند بر زنده کردن مردم پس از مرگ تواناست. بنابراین هرچند بنده بیشتر به سوی خدا انابت و رجوع داشته باشد از آیات و نشانه های بیشتری بهره مند می شود، چون او به سوی خدا روی آورده و اراده و خواست او متوجه خدایش بوده و در همه ی کارهایش به سوی خدا بازگشته است. از این رو به پروردگارش نزدیک شده و هدفی جز کسب خشنودی او را ندارد. بنابراین او از روی فکر و عبرت به مخلوقات می نگرد و نگاه او به مخلوقات نگاهی عاقلانه و غیرمفید نمی باشد. آیه ی 11-10: وَلَقَدْ آتَینَا دَاوُودَ مِنَّا فَضْلًا یا جِبَالُ أَوِّبِی مَعَهُ وَالطَّیرَ وَأَلَنَّا لَهُ الْحَدِیدَ؛ داود را از سوی خود فضیلتی دادیم که : ای کوهها و ای پرندگان ، با او، هماواز شوید و آهن را برایش نرم کردیم . أَنِ اعْمَلْ سَابِغَاتٍ وَقَدِّرْ فِی السَّرْدِ وَاعْمَلُوا صَالِحًا إِنِّی بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ؛ که زرههای بلند بساز و در بافتن زره اندازه ها را نگه دار و کارهای شایسته کنید ، که من به کارهایتان بصیرم. ما بر بنده و پیامبرمان داود علیه الصلاة والسلام منت گذاردیم و به او فضلی از علم مفید و عمل صالح و نعمت های دینی و دنیوی بخشیدیم. و از جمله نعمت های خدا بر داود این بود که خداوند به جمادات یعنی کوه ها و پرندگان فرمان داده بود که هرگاه داود تسبیح بکند و خداوند را ستایش گوید، آنها هم همراه با وی خدا را تسبیح کنند و ستایش او را به جای آورند، و این نعمتی از جانب خدا بود که به داود داده بود، و یکی از ویژگی های وی بود که خداوند قبل و بعد از داود به هیچ احدی نداده است. و این امر داود و دیگران را بر آن داشت تا بیشتر خدا را به پاکی بستایند، چرا که می دیدند آن جمادات و حیوانات به همراه وی تسبیح و تمجید و تکبیر خدا را تکرار می نمایند، و این چیز آنها را به ذکر خداوند تشویق می نمود. و یکی از علل اینکه هرگاه داود خدا را تسبیح می نمود جمادات و حیوانات نیز همراه با او خدا را تسبیح می نمودند این بود که همانگونه که بسیاری از علما نیز گفته اند با شنیدن صدای داود دچار وجد و طرب می شدند، زیرا خداوند آن چنان صدای دلنشینی به او داده بود که نظیر نداشت، و هرگاه او با آن صدای دل انگیز تسبیح و تهلیل و تسبیح می نمود انسان ها و جن ها و حتی کوه ها و پرندگان که آن را می شنیدند به وجد آمده و پروردگارشان را به پاکی یاد می کردند و او را می ستودند. و شاید یکی از این علل این باشد که اجر و ثواب تسبیح این جمادات و حیوانات هم به داود برسد، زیرا علت و سبب تسبیح آنها داود بود و به تبعیت از او خدا را تسبیح می کردند. و از جمله فضل خداوند بر داود این بود که آهن را برای او نرم کرد تا از آن زره های پهن و فراخ بسازد و خداوند به او یاد داد که چگونه زره بسازد و بافته های حلقه های آن ها را به اندازه و متناسب کند، و سپس هر حلقه را در دیگری فرو ببرد. خداوند متعال می فرماید:« وَعَلَّمنهُ صَنعَةَ لَبُوسِ لَّکُم لِتُحصِنَکُم مِّن بَأسِکُم فَهلَ أَنتُم شَکِرُونَ» و به او ساختن لباس هایی برای شما آموختیم تا شما را در جنگ محافظت نماید، پس آیا شکر می گذارید. وقتی که نعمت های خود را که به او و خانواده اش داده بود، متذکر شد، او را به سپاسگزاری فرمان داد و اینکه کار شایسته کنند و در کارهایشان همواره خدا را مدنظر داشته باشند، و کارها را از مفسدات و مبطلات در امان دارند. چون خداوند به اعمالشان بیناست و از آن آگاه است و هیچ چیزی بر او پوشیده نمی ماند. آیه ی 14-12: وَلِسُلَیمَانَ الرِّیحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَرَوَاحُهَا شَهْرٌ وَأَسَلْنَا لَهُ عَینَ الْقِطْرِ وَمِنَ الْجِنِّ مَن یعْمَلُ بَینَ یدَیهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَمَن یزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنَا نُذِقْهُ مِنْ عَذَابِ السَّعِیرِ ؛ و باد را مسخر سلیمان کردیم بامدادان یک ماهه راه می رفت و شبانگاه یک ماهه راه و چشمه مس را برایش جاری ساختیم و گروهی از دیوها به فرمان پروردگارش برایش کار می کردند و هر که از آنان سر از فرمان ما می پیچید به او عذاب آتش سوزان را می چشانیدیم. یعْمَلُونَ لَهُ مَا یشَاء مِن مَّحَارِیبَ وَتَمَاثِیلَ وَجِفَانٍ كَالْجَوَابِ وَقُدُورٍ رَّاسِیاتٍ اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُكْرًا وَقَلِیلٌ مِّنْ عِبَادِی الشَّكُورُ ؛ برای وی هر چه می خواست از بناهای بلند و تندیسها و کاسه هایی چون حوض و، دیگهای محکم بر جای ، می ساختند ای خاندان داود ، برای سپاسگزاری کاری کنید و اندکی از بندگان من سپاسگزارند. فَلَمَّا قَضَینَا عَلَیهِ الْمَوْتَ مَا دَلَّهُمْ عَلَى مَوْتِهِ إِلَّا دَابَّةُ الْأَرْضِ تَأْكُلُ مِنسَأَتَهُ فَلَمَّا خَرَّ تَبَینَتِ الْجِنُّ أَن لَّوْ كَانُوا یعْلَمُونَ الْغَیبَ مَا لَبِثُوا فِی الْعَذَابِ الْمُهِینِ ؛ چون حکم مرگ را بر او راندیم حشره ای از حشرات زمین مردم را بر مرگش آگاه کرد : عصایش را جوید چون فرو افتاد ، دیوها دریافتند که اگر علم غیب می دانستند ، در آن عذاب خوارکننده نمی ماندند. وقتی خداوند فضل خویش را بر داود علیه السلام یادآور شد فضل خود را بر فرزندش سلیمان علیه الصلاة و السلام را نیز بیان نمود و فرمود: خداوند باد را مسخر سلیمان کرد که به فرمان او به حرکت درمی آمد و سلیمان و همه ی آنچه را که همراه او بود با خود می برد و مسافت های بسیار دور و دراز را در مدت کوتاهی می پیمود، پس در یک روز، مسافت دو ماه را طی می کرد. « غُدُوُّهَا شَهْرٌ» یعنی از صبح تا ظهر مسافت یک ماه را می پیمود، « وَرَوَاحُهَا شَهْرٌ» و از ظهر تا غروب مسافت یک ماه دیگر، « وَأَسَلْنَا لَهُ عَینَ الْقِطْرِ» و چشمه ی مس را برای او مسخر کردیم، و اسباب و وسایلی را از قبیل ظروف و دیگر چیزها که برای درست کردن فرآورده های مسی از آن استفاده می شود برایش فراهم و آسان گردانیدیم. و خداوند شیاطین و جن ها را نیز مسخر سلیمان کرده بود که نمی توانستند از فرمان او سرپیچی کنند. « وَمَن یزِغْ مِنْهُمْ عَنْ أَمْرِنَا نُذِقْهُ مِنْ عَذَابِ السَّعِیرِ» و اگر یکی از آنها از فرما ما سرپیچی می کرد از آتش سوزان بدو می چشاندیم. و آنان هرچه سلیمان می خواست برایش درست می کردند، « مِن مَّحَارِیبَ» از قبیل بناها و قلعه های بزرگ، « وَتَمَاثِیلَ» و مجسمه ی حیوانات و جمادات، چون این فنون را خوب بلد بودند و توانایی آن را داشتند.« وَجِفَانٍ كَالْجَوَابِ» و کاسه های بزرگی همچون حوض های بزرگ . این کاسه ها را برای سلیمان درست می کردند که او در این کاسه ها غذا می داد، و به چنین کاسه هایی نیاز داشت. « وَقُدُورٍ رَّاسِیاتٍ» و برای او دیگ هایی درست می کردند که از بس بزرگ بودند قابل جا به جایی نبوده و در جای خود ثابت بودند. وقتی خداوند منّت و احسان خویش را بر آنها بیان کرد به آنان فرمان داد تا شکر خدا را به جای آورند. پس فرمود:« اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ» ای خاندان داود! چون منت خدا شامل حال همه ی شما شده و منافع بسیاری به شما رسیده است، « شُکرَاَ» شکر نعمت ها را که خداوند به شما داده به جای آورید. « وَقَلِیلٌ مِّنْ عِبَادِی الشَّكُورُ » و بندگان سپاسگزار من اندک هستند، بلکه بیشتر بندگان، شکر خدا را به خاطر نعمت هایی که به آنها بخشیده و بلاهایی که از آنها دور نموده است به جای نمی آورند. و شکر یعنی اعتراف قلب به منت و احسان خداوند و احسان نیازمندی به آن و به کار بردن نعمت خداوند در راه اطاعت او و عدم به کارگیری آن در راه گناه و معصیت. جن ها همواره برای سلیمان کار می کردند، آنها انسان ها را گول زده و به آنها گفته بودند که ما غیب می دانیم و از چیزهای پنهان آگاهی داریم. پس خداوند خواست که به بندگان نشان دهد که ادعّای جن ها دروغ است، پس آنها برای سلیمان کار می کردند و خداوند مرگ را بر سلیمان مقرر داشت و او بر عصایش تکیه زده بود و در همین حالت از جهان چشم فروبست. جن ها هر وقت از کنار او می گذشتند، می دیدند که او بر عصایش تکیه زده و گمان می بردند که او زنده است و از او می ترسیدند . گفته شده که جن ها یک سال به کار خود ادامه دادند تا اینکه موریانه بر عصای سلیمان مسلّط گردید و هم چنان آن را می خورد تا اینکه عصا از بین رفت و شکست، آن گاه سلیمان به زمین افتاد و جن ها متفرق شدند و انسان ها فهمیدند که آنان، « أَن لَّوْ كَانُوا یعْلَمُونَ الْغَیبَ مَا لَبِثُوا فِی الْعَذَابِ الْمُهِینِ» اگر غیب می دانستند در این عذاب خوارکننده که کار سخت و دشوار بود باقی نمی ماندند. پس اگر آنها غیب می دانستند مردن سلیمان را متوجه می شدند. مردن سلیمان چیزی بود که آنها بیش از همه به آن علاقه داشتند تا از وضعیتی که در آن بودند رهایی یابند. آیه ی 21-15: لَقَدْ كَانَ لِسَبَإٍ فِی مَسْكَنِهِمْ آیةٌ جَنَّتَانِ عَن یمِینٍ وَشِمَالٍ كُلُوا مِن رِّزْقِ رَبِّكُمْ وَاشْكُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَیبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ؛ مردم سبا را در مساکنشان عبرتی بود : دو بوستان داشتند ، یکی از جانب ، راست و یکی از جانب چپ از آنچه پروردگارتان به شما روزی داده است بخورید و شکر او به جای آورید شهری خوش و پاکیزه و پروردگاری آمرزنده. فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنَا عَلَیهِمْ سَیلَ الْعَرِمِ وَبَدَّلْنَاهُم بِجَنَّتَیهِمْ جَنَّتَینِ ذَوَاتَى أُكُلٍ خَمْطٍ وَأَثْلٍ وَشَیءٍ مِّن سِدْرٍ قَلِیلٍ؛ اعراض کردند ما نیز سیل ویرانگر را بر آنها فرستادیم و دو بوستانشان را به دو بوستان بدل کردیم با میوه ای تلخ و شوره گز و اندکی سدر. ذَلِكَ جَزَینَاهُم بِمَا كَفَرُوا وَهَلْ نُجَازِی إِلَّا الْكَفُورَ؛ آنها را که ناسپاس بودند اینچنین جزا دادیم آیا ما جز ناسپاسان را مجازات می کنیم ? وَجَعَلْنَا بَینَهُمْ وَبَینَ الْقُرَى الَّتِی بَارَكْنَا فِیهَا قُرًى ظَاهِرَةً وَقَدَّرْنَا فِیهَا السَّیرَ سِیرُوا فِیهَا لَیالِی وَأَیامًا آمِنِینَ؛ میان آنان و قریه هایی که برکت داده بودیم ، قریه هایی آبادان و بر، سرراه پدید آوردیم و منزلهای برابر معین کردیم در آن راهها ایمن از گزند ، شبها و روزها سفر کنید. فَقَالُوا رَبَّنَا بَاعِدْ بَینَ أَسْفَارِنَا وَظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ فَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِیثَ وَمَزَّقْنَاهُمْ كُلَّ مُمَزَّقٍ إِنَّ فِی ذَلِكَ لَآیاتٍ لِّكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ ؛ بر خویشتن ستم کردند و گفتند : ای پروردگار ما ، منزلگاههای ما را از هم دور گردان ما نیز افسانه روزگارشان گردانیدیم و سخت پراکنده شان ساختیم و در این عبرتهاست برای شکیبایان سپاسگزار. وَلَقَدْ صَدَّقَ عَلَیهِمْ إِبْلِیسُ ظَنَّهُ فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِیقًا مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ؛ شیطان گمان خود را در باره آنها درست یافت و جز گروهی از مؤمنان ،، دیگران از او پیروی کردند. وَمَا كَانَ لَهُ عَلَیهِم مِّن سُلْطَانٍ إِلَّا لِنَعْلَمَ مَن یؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْهَا فِی شَكٍّ وَرَبُّكَ عَلَى كُلِّ شَیءٍ حَفِیظٌ؛ و شیطان را بر آنان تسلطی نبود ، مگر آنکه می خواستیم بدانیم که چه کسانی به قیامت ایمان دارند و چه کسانی از آن در شک هستند و پروردگار تونگهبان هر چیزی است. سبا قبیله ی معروفی در منطقه ی جنوب یمن بود و محل سکونت آنها شهری بود که به آن «مارب» گفته می شد. یکی از نعمت های خدا و الطاف او به همه ی مردم و به ویژه به عرب ها این است که خداوند اخبار هلاک شدگان و کیفر داده شدگانی را که در کنار عرب ها بودند و آثار آنها مشاهده می شود و مردم اخبار و حکایت آنها را برای یکدیگر نقل می کردند بیان کرده است ، تا بهتر حقیقت را تصدیق نمایند، و این امر کمک می کند که موعظه و پند بیشتر پذیرفته شود. پس فرمود:« لَقَدْ كَانَ لِسَبَإٍ فِی مَسْكَنِهِمْ آیةٌ» به درستی که برای قوم سبأ در محل سکونتشان نشانه ایست، و آن نعمت هایی بود که خداوند به آنها بخشیده و رنج هایی را نیز از آنان دور کرده بود. و این اقتضا می کرد که آنها خدا را بپرستند و شکر او را به جای آورند. سپس این نشانه را توضیح داد که « جَنَّتَانِ عَن یمِینٍ وَشِمَالٍ» دو باغ از راست و چپ و رودخانه ی بزرگی داشتند که سیل های زیادی در آن جریان می یافت. آنان در دهانه ی این رودخانه سد بزرگ و محکمی بسته بودند که آب در آن جا ذخیره می شد. سیل ها جاری می گردید و آب زیادی در آن جا جمع می شد، سپس با این آب باغ های خود را که در چپ و راست رودخانه قرار داشتند آبیاری می کردند و آن دو باغ بزرگ میوه های زیادی به اندازه ی نیاز آنها به بار می آورد و موجب شادی و سرورشان می گردید . پس خداوند آنها را دستور داد تا شکر نعمت های فراوان او را به جای آورند. یکی دیگر از نعمت ها این بود که خداوند شهر آنها را شهری پاکیزه قرار داده بود، چون هوای آن خوب بود و از آلودگی خبری نبود که روزی فراوان در آن وجود داشت. و یکی این که خداوند به آن ها وعده داد که اگر شکر او را به جای آورند آن ها را می آمرزد و مورد رحمت خویش قرار می دهد. بنابراین فرمود:« بَلْدَةٌ طَیبَةٌ وَرَبٌّ غَفُورٌ» شهری پاک و پرودگاری آمرزنده دارید. و دیگر اینکه وقتی خداوند دانست آنها در تجارت و کسب خود به سرزمین پربرکت و نعمت که ظاهرا همچنانکه عده ای از علمای سلف می گویند این سرزمین پربرکت عبارت از آبادی های «صنعاء» بوده است. نیز گفته شده است که مراد سرزمین شام بوده است نیاز دارند اسبابی را برایشان فراهم کرد که در نهایت راحتی و آسانی و در امنیت کامل می توانستند به آن سرزمین بروند. و آبادی های بین محل سکونت آنان و آن سرزمین پیوسته بود، طوری که آنها از مشقت حمل کردن توشه و خوراک راه در امان بودند. بنابراین فرمود:« وَجَعَلْنَا بَینَهُمْ وَبَینَ الْقُرَى الَّتِی بَارَكْنَا فِیهَا قُرًى ظَاهِرَةً وَقَدَّرْنَا فِیهَا السَّیرَ» و میان آنان و آبادی هایی که پربرکت و نعمت گردانده بودیم آبادی های پیوسته قرار دادیم و در آن جا آمد و رفت مقرر داشتیم. یعنی مسافتی که آن را می شناختند و سرگردان نمی شدند. « سِیرُوا فِیهَا لَیالِی وَأَیامًا آمِنِینَ» شب ها و روزها بدون ترس و با اطمینان خاطر در آن سفر کنید. و این نعمت کامل خداوند بر آنها بود که آنان را از ترس و هراس ایمان کرد. پس آنها یادِ خداوند نعمت دهنده و از عبادت او روی گرداندند و مست و مغرور و غرق در نعمت ها گشتند و از راحتی و آسایش به ستوه آمدند، تا اینکه خواستند و آرزو کردند که فاصله ی سفرهایشان بین این آبادی ها زیاد باشد. « وَظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ» و با کفر ورزیدن به خدا و نعمت هایش بر خود ستم کردند، آن گاه خداوند به وسیله همین نعمتی که آنان را سرکش و مغرور کرده بود کیفر داد، و بر آنها سیل مخرّب و ویرانگری فرستاد که سد آنها را خراب کرد و باغ هایشان را از بین برد. پس آن باغ های زیبا و درختان پرمیوه از بین رفتند و درختانی بی فایده جایگزین آن شدند. بنابراین فرمود:« وَبَدَّلْنَاهُم بِجَنَّتَیهِمْ جَنَّتَینِ ذَوَاتَى أُكُلٍ خَمْطٍ وَأَثْلٍ وَشَیءٍ مِّن سِدْرٍ قَلِیل» به جای دو باغشان دو باغ دیگر با میوه های تلخ و دارای درخت گز و چیزی اندک از درخت کُنار جایگزین کردیم. پس همان طور که آنها به جای شکرگذاری ناشکری کردند نعمت های زیبای آنها نیز به چیزهای زشت و بی فایده تبدیل گشت . بنابراین فرمود:« ذَلِكَ جَزَینَاهُم بِمَا كَفَرُوا وَهَلْ نُجَازِی إِلَّا الْكَفُورَ» این کیفر را به سزای آن که ناسپاسی کردند به آنها دادیم. و آیا ما جز کسی را که به خدا کیفر ورزیده و ناسپاسی کرده است مجازات می کنیم؟ وقتی خداوند این عذاب را به آنها چشاند، متلاشی و پراکنده شدند، این در حالی بود که قبلا در کنار هم بودند . و خداوند آنها را افسانه و سخن هایی بر سر زبان ها قرار داد که مردم حکایت آنها را بیان می کردند و طوری شدند که مردم در رابطه با تفرقه و دسته دسته شدن از آنان به عنوان ضرب المثل استفاده می کردند، و می گفتند:« همچون فرزندان سبا دچار تفرقه و چند دستگی شدند.» و همه کس حوادثی را که برایشان اتفاق افتاده بود بیان می کردند. اما از واقعه ی آنها درس عبرت نمی آموزد مگر کسی که خداوند درباره ی او فرموده است:« إِنَّ فِی ذَلِكَ لَآیاتٍ لِّكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ » بی گمان در این واقعه برای هر شکیبایی سپاسگزاری نشانه های عبرتی است؛ کسی که در بر ابر سختی ها صبور و شکیباست و آن را به خاطر خدا تحمل می کند و در برابر آن اظهار خشم و ناخشنودی نمی نماید، بلکه صبر می ورزد و شکر نعمت های خداوند را می گذارد و به آن اعتراف و اقرار می نماید، و خداوندی را که این نعمت ها را به او ارزانی کرده است می ستاید، و نعمت ها را در راه اطاعت از خدا به کار می برد. پس چنین فردی هرگاه داستان سبا و آنچه که برایشان رخ داده است بشنود ، می داند که این کیفر و عذاب سزای ناشکری نعمت خدا بوده است، و هرکس مانند آنها ناسپاسی کند به سزای آنها گرفتار خواهد شد. و شکر نعمت، نعمت را افزون کند و عذاب را دور می نماید. و پیامبران خدا در گفته هایشان صادق اند، و روز جزا حق است همان طور که نمونه های آن در دنیا مشاهده می شود. سپس بیان نمود که قوم سبا کسانی بودند که شیطان پندار خود را درباره آنها راست گرداند؛ آن جا که شیطان به پروردگارش گفت:« فَبِعِزَّتِکَ لَأُغوِینَّهُم أَجمَعِینَ، إِلَّا عِبَادَکَ مِنهُم المُخلَصیِنَ» سوگند به عزت و قدرت تو همه ی آنها را گمراه خواهم ساخت جز بندگان مخلص تو. و این پندار و گمان شیطان بود و به این یقین نداشت چون غیب نمی دانست و خبری از سوی خداوند برای او نیامده بود که او همه ی بندگان را گمراه خواهد کرد به جز بندگان مخلص خدا. پس قوم سبا و امثال آنها از کسانی هستند که شیطان پندار خود را درباره آنها راست یافت، و آنها را دعوت داد و گمراهشان کرد، « فَاتَّبَعُوهُ إِلَّا فَرِیقًا مِّنَ الْمُؤْمِنِینَ» پس، از او پیروی کردند جز گرو اندکی از مومنان که به نعمت خدا کفر نورزیده بودند. چنین کسانی تحت گمان و پندار شیطان قرار نگرفتند. و احتمال دارد که داستان سبا در آنجا که فرمود:« إِنَّ فِی ذَلِكَ لَآیاتٍ لِّكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ » به پایان رسیده است. سپس این مطلب را آغاز نمود و فرمود:« وَلَقَدْ صَدَّقَ عَلَیهِمْ» و به درستی که شیطان پندارش را درباره مردم راست گرداند. پس آیه عام است و هرکس را که از شیطان پیروی نماید شامل می شود. سپس خداوند متعال فرمود:« وَمَا كَانَ لَهُ عَلَیهِم مِّن سُلْطَانٍ» و شیطان هیچ تسلّط و قدرتی بر آنها ندارد و نمی تواند آنها را به آنچه می خواهد وادار کند، اما حکمت الهی اقتضا نمود که شیطان را بر انسان ها مسلّط گرداند و آنها را بفریبد، « لِنَعْلَمَ مَن یؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْهَا فِی شَكٍّ» تا بازار امتحان برپا شود و راستگو از دروغگو مشخص گردد، و کسی که ایمانش درست است و به هنگام امتحان و آزمایش و القای شبهه ی شیطانی ثابت قدم می ماند مشخص گردد، و کسی که ایمانش استوار نیست و با کمترین شبهه ای متزلزل می شود و با کوچکترین انگیزه ای می لغزد مشخص گردد. پس خداوند این را یک امتحان قرار داده است و با آن بندگانش را می آزماید و پاک را از ناپاک مشخص می گرداند. « وَرَبُّكَ عَلَى كُلِّ شَیءٍ حَفِیظٌ» و پروردگارت بر هر چیزی نگهبان است؛ بندگان را حفاظت می کند و اعمالشان را ثبت و ضبط می نماید و پاداش کارهایشان را به طور کامل به آنها می دهد. آیه ی 23-22: قُلِ ادْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ لَا یمْلِكُونَ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَلَا فِی الْأَرْضِ وَمَا لَهُمْ فِیهِمَا مِن شِرْكٍ وَمَا لَهُ مِنْهُم مِّن ظَهِیرٍ ؛ بگو : بخوانید کسانی را که جز خدای یکتا خدا می پندارید مالک ذره ای در آسمانها و زمین نیستند و در آفرینش آن دو شرکتی نداشته اند و خدا رادر آفرینش یاری نکرده اند. وَلَا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ عِندَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ حَتَّى إِذَا فُزِّعَ عَن قُلُوبِهِمْ قَالُوا مَاذَا قَالَ رَبُّكُمْ قَالُوا الْحَقَّ وَهُوَ الْعَلِی الْكَبِیرُ؛ شفاعت نزد خدا سود نکند ، مگر در باره کسی که او خود اجازت دهد و چون ، بیم از دلهایشان برود ، گویند : پروردگارتان چه گفت ? گویند : سخن حق گفت و او بلند مرتبه و بزرگ است. «قُل» ای پیامبر! به کسانی که چیزهایی از مخلوقات را شریک خداوند قرار می دهند که فایده و ضرری نمی تواند برسانند، و بطلان عبادت و عجز و ناتوانی آن چیزها را برایشان بیان نما و بگو:« ادْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ» آنان را که به جای خداوند می پندارید، به فریاد بخوانید. یعنی چیزهایی را که گمان می برید شریک خداوند هستند بخوانید، اما خواندن شما فایده ای ندارد، زیرا آنها کاملا ناتوانند و به هیچ صورت قادر به اجابت دعا و فریاد شما نیستند. آنها کوچکترین اختیاری ندارند، « لَا یمْلِكُونَ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَلَا فِی الْأَرْضِ» و نه بطور مستقل و نه بصورت مشترک مالک ذرّه ای در آسمان ها و زمین نیستند، و به همین جهت فرمود:« وَمَا لَهُمْ» و این معبودان خیالی «فِیِهمَا» در آسمان ها و زمین، « مِن شِرّکِ» هیچ مشارکت زیاد و کمی ندارند. پس آنها نه مُلک و سلطنتی دارند و نه در آن شراکت دارند. شاید گفته شود با این که آنها مالک ذرّه ای در آسمانها و زمین نیستند و هیچ مشارکتی در آفرینش و تدبیر آسمان ها و زمین ندارند اما آنها یاوران مالک و وزیران او هستند، از این رو صدا زدن و به فریاد خواندن آنها مفید خواهد بود، چون از آن جا که مالک به آنها نیاز دارد نیازهای کسانی را که دست به دامان آنها می شوند برآورده می سازند. پس خداوند این را هم نفی کرد و فرمود: « وَمَا لَهُ مِنْهُم مِّن ظَهِیرٍ» و خداوند یگانه قهار از میان آنها هیچ معاون و یاور و وزیر و پشتیبانی ندارد که در فرمانروایی و تدبیر جهان او را یاری دهد. پس چیزی جز شفاعت باقی نماند و آن را هم خداوند نفی کرد و فرمود:« وَلَا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ عِندَهُ إِلَّا لِمَنْ أَذِنَ لَهُ» این انواع تخلفاتی است که به وسیله آن مشرکین به بت ها و انبازهای خود از قبیل انسان ها و درختان و غیره متوسّل می شوند، و خداوند همه ی این تعلقات را قطع نمود و باطل بودن آن را بیان داشت؛ بیانی که تمامی اصول و مواد شرک را قطع می نماید. چون مشرک که غیر از خداوند را پرستش می کند بدان جهت است که از او امید نفع و فایده دارد، و همین امیدواری است که او را دچار شرک گردانده است. پس اگر کسی را که به فریاد می خواند غیر از خدا باشد و هیچ نفع و ضرری را نداشته باشد ، و با مالک «خدا» شریک نباشد و به وی هیچ کمک و مساعدتی نرساند، و نتواند بدون اذن و اجازه ی او شفاعت نماید، این فراخوانی و عبادت از نظر عقل گمراهی محسوب شده و شرع نیز آن را باطل به حساب می آورد. بلکه آنچه شرک می خواهد عکس آن واقع می شود! او می خواهد از معبود باطلش فایدهای بدست آورد اما خداوند باطل و بی فایده بودن آن را بیان نمود. و در آیات دیگر زیان آن را برای کسانی که به عبادت آن مشغول شدند بیان کرده ومی فرماید در روز قیامت آنها به همدیگر کفر می ورزند و یکدیگر را نفرین می کنند و جایگاه همه آتش جهنّم است:« وَإِذَا حُشِرَ النَّاسُ کَانُوا لَهُم أَعدَآءَ وَکَانُوا بِعِبَادَتِهِم کَفِرینَ» و هنگامی که مردم در قیامت گرد آورده می شوند آنان دشمن ایشان می گردند و پرستش آنان را انکار می نمایند. عجیب است فرد مشرک که متکبرانه از اطاعت پیامبران روی بر می تابد با این استدلال که اینها انسان هستند، اما راضی است که درخت و سنگ را بپرستند و به فریاد بخواند و از عبادت خالصانه ی خداوند مهربان متکبرانه روی برتابد، و به پرستش چیزی راضی است که زیانش بیشتر از فایده اش می باشد. و این گونه از سرسخت ترین دشمن خود که شیطان است اطاعت می کند. « حَتَّى إِذَا فُزِّعَ عَن قُلُوبِهِمْ قَالُوا مَاذَا قَالَ رَبُّكُمْ قَالُوا الْحَقَّ» احتمال دارد که ضمیر در اینجا به مشرکین برگردد چون آنها در عبارت ذکر شده اند و قاعده در مورد ضمیرها این است که به نزدیک ترین کلمه مذکور برگردند. در این حالت معنی این طور می شود: در روز قیامت وقتی که ترس و اضطراب از دل های مشرکین دور شد و عقلشان سرجایش آمد از حالتشان در دنیا و تکذیب حقی که پیامبران آورده بودند مورد سوال واقع خواهند شد، و آنها اقرار و اعتراف می کنند کفر و شرکی که آنها بر آن بودند باطل بود و به آنچه که خدا فرموده بود و پیامبرانش از آن خبر دادند حق است. « بَل بَدَا لَهُم مَّا کَانُوا یُخفُونَ مِن قَبلُ» پس آنچه را که قبلا پنهان می کردند برایشان آشکار می گردد و خواهند دانست که حق از آن خداست و به گناهان خود اعتراف می کنند. « وَهُوَ الْعَلِی» و ذات خداوند برتر و بالاتر است و او فراتر از همه ی مخلوقات است و برآنها چیره می باشد و مقامش والا و دارای صفاتی بزرزگ است. « الْكَبِیرُ» و در ذات و صفات خود بزرگ است. و از مصادیق والا بودن او این است که فرمان خدا رفیع است و مردم در برابر آن سر تسلیم فرود می آورند، حتی متکبران و مشرکان را می پذیرند. و این معنی آشکارتر است و سیاق بر همین دلالت می نماید. و احتمال دارد که ضمیر به فرشتگان برگردد، چون خداوند وقتی سخن بگوید فرشتگان آن را می شنوند و سجده کنان فرو می افتند. و اولین فرشته ای که سربلند می کند جبرئیل است و خداوند از وحی خویش آنچه می خواهد به او می گوید، و چون بیهوشی و اضطراب از دل های فرشتگان به در رود از یکدیگر در مورد این سخن الهی که از آن بیهوش گشتند می پرسند و می گویند پروردگارتان چه گفت؟ پس آنان به یکدیگر می گویند: خداوند حق فرمود: بنابراین آنها یا به طور اجمالی می گویند:« خداوند حق می گوید» ، چرا که می دانند خداوند جز حق نمی گوید، و یا اینکه وارد جزئیات شده و مصادیق صداقت و راستگویی و حق گویی خدا را بیان می کنند. پس معنی این طور می شود: مشرکانی که معبودان باطل را پرستش کرده اند که ناتوانی و نقص آنها و بی فایده بودنشان را برای شما بیان داشتیم، چگونه از عبادت پروردگار بزرگ و والا مقام روی برتافته اند در حالی که فرشتگان و آنهایی که مقرب خداوند هستند چنان در برابر او فروتن می باشند که به هنگام شنیدن سخن او بی هوش می افتند و همه اقرار می کنند که خداوند جز حق چیزی نمی گوید؟! این مشرکان را چه شده که از عبادت کسی روی گردانده اند که چنین عظمت و شکوهی دارد! بسی والا و برتر است خداوند والا مقام از شرک مشرکین و از تهمت و دروغشان. آیه ی 27-24: قُلْ مَن یرْزُقُكُم مِّنَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ وَإِنَّا أَوْ إِیاكُمْ لَعَلَى هُدًى أَوْ فِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ؛ بگو : از آسمانها و زمین چه کسی به شما روزی می دهد ? بگو : خدای یکتا اینک ما و شما یا در طریق هدایت هستیم یا در گمراهی آشکار. قُل لَّا تُسْأَلُونَ عَمَّا أَجْرَمْنَا وَلَا نُسْأَلُ عَمَّا تَعْمَلُونَ؛ بگو : اگر ما مرتکب جرمی شویم ، شما را باز خواست نمی کنند و اگر شمامرتکب کاری زشت گردید ما را باز خواست نخواهند کرد. قُلْ یجْمَعُ بَینَنَا رَبُّنَا ثُمَّ یفْتَحُ بَینَنَا بِالْحَقِّ وَهُوَ الْفَتَّاحُ الْعَلِیمُ؛ بگو : پروردگار ما ، ما و شما را گرد می آورد ، سپس میان ما به حق ، داوری می کند زیرا اوست حکم کننده و دانا. قُلْ أَرُونِی الَّذِینَ أَلْحَقْتُم بِهِ شُرَكَاء كَلَّا بَلْ هُوَ اللَّهُ الْعَزِیزُ الْحَكِیمُ؛ بگو : آنهایی را که شریک خدا پنداشتید به من نشان بدهید هرگز ، که اوست خدای پیروزمند و حکیم. خداوند جلّ جلاله پیامبرش محمد(ص) را فرمان می دهد تا از کسانی که به خدا شرک ورزیده اند در رابطه با صحت و درستی شرکشان سوال کند:« قُلْ مَن یرْزُقُكُم مِّنَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» بگو: چه کسی از آسمان و زمین به شما روزی می دهد؟ آنها باید اقرار کنند که خداوند به آنها روزی می دهد، و اگر اقرار نکردند، « قُلِ اللَّهُ» بگو: خداوند به شما روزی می دهد، و کسی نیست که این سخن را رد کند. پس وقتی روشن شد که تنها خداوند است که از آسمان ها و زمین روزی می رساند و باران را برایتان می فرستد و گیاهان را برای شما می رویاند و چشمه ها را می جوشاند واز درختان میوه می آفریند، و حیوانات را برای روزی و سود شما آفریده است، چرا شما کسانی را پرستش می کنید که هیچ رزقی به شما نمی دهند و هیچ فایده ای به شما نمی رسانند؟ « وَإِنَّا أَوْ إِیاكُمْ لَعَلَى هُدًى أَوْ فِی ضَلَالٍ مُّبِینٍ» و از ما و شما یک گروه بر هدایت یا بر گمراهی می باشد . و این سخن را کسی می گوید که حق برایش روشن گردیده و راه درست برایش واضح گشته و به حقّی که او برآن است و به باطل بودن آنچه که طرفش بر آن قرار دارد یقین کرده است. یعنی دلایل آشکار را در نظر ما و شما برایتان توضیح داده ایم که در نظر ما و شما برایتان توضیح داده ایم که در پرتو آن به یقین دانسته می شود چه کسی برحق است و چه کسی بر باطل می شود، و چه کسی هدایت یافته و چه کسی گمراه شده است؟ و بعد از این تبیین و توضیح هیچ فایده ای در تعیین اهل حق و باطل وجود ندارد. پس کسی که مردم را به عبادت خداوند آفریننده دعوت می کند؛ خداوندی که همه مخلوقات را آفریده و به شیوه های گوناگون در آنها تصرف می نماید؛ خدایی که همه ی نعمت ها را به آنها ارزانی داشته و به آنها روزی داده و رنج ها را از آنان دور کرده است؛ خداوندی که ستایش همه او را سزاست و فرمانروایی همه از آن اوست، و تمامی فرشتگان و همه مخلوقات در برابر شکوه و هیبت او فروتن اند و در برابر عظمت او کرنش می کنند، و همه شفاعت کنندگان بیم او را دارند، و هیچ کسی از آنان جز با اجازه ی او که بزرگوار و بلند مرتبه است شفاعت نمی کند؛ خداوندِ والا و بزرگ که در ذات و صفات و کارهایش والا و بزرگوار است و دارای هر کمال و شکوه و جمالی است، و هر نوع و حمد و ستایش و مجد و عظمتی سزاوار اوست. پس هرگاه کسی را که دعوت می کند به چنین خدایی نزدیک شوید و عبادت را فقط برای او انجام دهید و عبادت غیر خدا نهی می کند با کسی مقایسه کنید که به بت ها و قبرها تقرب می جوید؛ بت ها و قبرهایی که توان آفریدن و روزی دادن را ندارند، و نمی توانند هیچ سود و زیانی را برای خودشان و کسانی که آنها را پرستش می نمایند برسانند، و مرگ و زندگی و رستاخیز در دست آنها نیست، بلکه جماداتی هستند که نمی فهمند ، و دعا و فریاد کسانی را که آنها را پرستش می کنند نمی شنوند، و اگر نیز بشنوند جواب نخواهند داد، و در روز قیامت به شرک آنها کفر می ورزند، و از آنها بیزاری می جویند، و یکدیگر را نفرین می کنند، و آنها هیچ بهره و مشارکتی در فرمانروایی جهان هستی ندارند و در آفرینش آن نیز به خداوند کمک نکرده اند ، و به طور مستقل و بدون اجازه ی خدا حق شفاعت ندارند، پس کسی که چنین معبودی را به فریاد می خواند و با انواع عبادت ها و به هر طریق ممکنی به او تقرب می جوید و با کسی دشمنی می ورزد که عبادت را خالصانه برای خدا انجام می دهد، و پیامبران خدا را تکذیب می نماید؛ پیامبرانی که پیامشان این بوده است که فقط خدای یگانه را پرستش کنید، اگر این دو نفر و این دو گروه را با هم مقایسه کنی روشن است که گروه هدایت یافته کدام است و گمراه کدام می باشد و بدبخت و شقی کدام است و خوشبخت و سعادتمند کدام است؟ و احتیاجی نیست که مشخص گردد کدام گروه هدایت یافته یا گمراه است، چون توصیف حالت، بهتر از تصریح و گفتن ، قضیه را روشن می کند. « قُل لَّا تُسْأَلُونَ عَمَّا أَجْرَمْنَا وَلَا نُسْأَلُ عَمَّا تَعْمَلُونَ» بگو: هرکدام از ما و شما درباره ی عمل خود مورد سوال واقع می شود؛ از شما درباره ی گناهان ما اگر گناه کرده باشیم سوال نمی شود، و ما نیز از کارهایی که شما می کنید مورد سوال واقع نخواهیم شد. پس هدف ما و شما باید طلب حق و در پیش گرفتن راه عدالت و انصاف باشد. و آنچه ما می کردیم نباید شما را از تبعیت از حق باز دارد، زیرا احکام دنیا مبتنی بر ظواهر امر است و در آن از حق تبعیت می گردد و از باطل اجتناب ورزیده می شود. اما اعمال در سرای آخرت مورد بررسی قرار می گیرند و داورترینِ داوران و عادل ترین عادلان درباره آن قضاوت می نماید. بنابراین فرمود:« قُلْ یجْمَعُ بَینَنَا رَبُّنَا ثُمَّ یفْتَحُ بَینَنَا» بگو: پروردگارمان ما را گرد می آورد، سپس در میان ما حکم می نماید و به تبع آن راستگو از دروغگو مشخص می گردد، و کسی که سزاوار پاداش است از کسی که سزاوار عذاب است مشخص می شود. « وَهُوَ الْفَتَّاحُ» و او داور قضایای پیچیده است، « الْعَلِیمُ» و به آنچه که باید حکم شود داناست. «قُل» ای پیامبر وای کسی که در جای او قرار گرفته ای! به مشرکان بگو:« أَرُونِی الَّذِینَ أَلْحَقْتُم بِهِ شُرَكَاء» کسانی را که به عنوان شریک خدا به او ملحق ساخته اید به من نشان دهید. یعنی آنها کجا هستند؟ و راه شناخت آنها چیست؟ و آیا آنها در زمین هستند یا درآسمان؟ و خداوند که دانای پنهان و پیداست به ما خبر داده که او در جهان هستی شریکی ندارد.« وَیَعبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ مَا لَا یَضُّرُّهُم وَلَا یَنفَعُهُم وَیَقُولُونَ هَوُلَآءِ شُفَعَونُاَ عِنَدَ اللَّهِ قُل أَتُنبِّئُونَ اللَّهَ بِمَا لَا یَعلَمُ» و به جای خداوند چیزهایی را می پرستند که به آنها هیچ سود و زیانی نمی رسانند، و می گویند: « اینها برای ما نزد خدا شفاعت می کنند» بگو:« آیا خدا را به چیزی آگاه می کنید که نمی داند؟!» « وَمَا یَتَّبِعُ الَّذِینَ یَدعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ شُرَکَآءَ إِن یَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنِ وَإِن هُم إِلَّا یَخرُصُونَ» و کسانی که به جز خداوند انبازانی را به فریاد می خوانند جز از گمان پیروی نمی کنند و آنها فقط تخمین می زنند. همچنین بندگان خاص خدا از قبیل پیامبران شریکی برای خدا نمی شناسند، پس ای مشرکان! کسانی را که با گمان باطل خود شریک خدا قرار داده اید به من نشان بدهید. آنها نمی توانند به این سوال پاسخ بدهند، بنابراین فرمود:« کَلَّا» هرگز! یعنی خداوند شریک و همتایی ندارد، « بَلْ هُوَ اللَّهُ» بلکه او خداوندی است که جز او کسی شایسته ی پرستش نمی باشد. « العزِیزُ» و بر همه چیز چیره و غالب است و همه مسخّر و تحت تدبیر او می باشند. « الْحَكِیمُ» و فرزانه و با حکمت است، و هرآنچه را که آفریده خوب آفریده و بهترین قانون را مشروع نموده است. و اگر خداوند در شریعت و قانون خویش حکمتی جز امر به توحید و یگانه پرستی و اینکه توحید راه نجات است، و همچنین جز نهی از شرک و اینکه شرک راه شقاوت و هلاکت است، را بیان نمی کرد همین به عنوان دلیل بر کمال حکمت او کافی بود، و هر آنچه را خداوند بدان امر نموده و یا از آن نهی کرده مشتمل بر حکمت است. آیه ی 30-28: وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا كَافَّةً لِّلنَّاسِ بَشِیرًا وَنَذِیرًا وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا یعْلَمُونَ؛ تو را به پیامبری نفرستادیم ، مگر بر همه مردم ، مژده دهنده و بیم دهنده ولی بیشتر مردم نمی دانند. وَیقُولُونَ مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِن كُنتُمْ صَادِقِینَ؛ و می گویند : اگر راست می گویید ، این وعده چه وقت فرا رسد ? قُل لَّكُم مِّیعَادُ یوْمٍ لَّا تَسْتَأْخِرُونَ عَنْهُ سَاعَةً وَلَا تَسْتَقْدِمُونَ؛ بگو : آن روز که میعاد شماست ، نه ساعتی تاخیر کنید و نه ساعتی پیش ، افتید. خداوند متعال خبر می دهد که او پیامبرش (ص) را نفرستاده است مگر برای اینکه همه ی مردم را به پاداش خداوند مژده دهد، و آنها را از اعمال و کارهایی که باعث پاداش خداوندی می شود آگاه نماید. نیز آنها را از عذاب خداوند بترساند و آنان را از کارهایی که باعث گرفتار شدن به عذاب او می گردد با خبر کند. پس چیزی در اختیار تو نیست و انجام دادن آنچه که تکذیب کنندگان به تو پیشنهاد می کنند وظیفه ی تو نمی باشد، بلکه آنها در دست خدا هستند.« وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا یعْلَمُونَ» ولی بیشتر مردم نمی دانند. یعنی آگاهی و دانش درستی ندارند؛ یا نادان و جاهل هستند و یا اینکه می دانند اما از روی عناد و کینه توزی مخالفت می ورزند و به علم خود عمل نمی کنند، انگار که آنها علم و آگاهی ندارند. و از آنجا که علم و آگاهی ندارند زمانی که پیامبر پیشنهاد آنان را عملی نکرد، این را سببی برای نپذیرفتن دعوت او قرار دادند. یکی از پیشنهادهای آنان این بود که پیامبر عذابی را که آنها را از آن ترسانده بود به شتاب و فوری بر آنان نازل کند:« وَیقُولُونَ مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِن كُنتُمْ صَادِقِینَ» و می گویند: اگر راستگویید این وعده کی خواهد بود؟ این ستمی بود از جانب آنها. چه ملازمتی هست میان راستگو بودن پیامبر و این که آمدن زمان عذاب را بگوید؟ و آیا این جز نپذیرفتن حق و بی خردی چیزی دیگر است؟ چنانچه در امور دنیا کسی به نزد قومی بیاید که به صداقت و خیرخواهی او واقف باشند، و دشمنی نیز داشته باشند که در پی ضربه زدن به آنان باشد و برای آنها خود را آماده نماید، اگر چنین فرد خیرخواهی بگوید: دشمن شما را دیده ام که به سویتان حرکت کرده و می خواهد با شما حمله ور شود و شما را ریشه کن کند، اگر برخی از مردم به این فرد بگویند: اگر راستگو هستی به ما بگو که دشمن چه لحظه ای نزد ما می رسد و هم اکنون کجاست؟ آیا کسی که چنین بگوید عاقل به حساب می آید یا اینکه به بی خردی و جنون او حکم می شود؟ البته چنین فردی احتمال راستگو و دروغگو بودن را دارد، چرا که ممکن است دشمن به سوی گروهی دیگر برود، یا منصرف شود، و یا آنها توان دفاع از خودشان را داشته باشند. اما چه حالی خواهد داشت کسی که راستگوترین انسان را تکذیب کند که در خبر دادنش در مورد عذاب روز قیامت معصوم است و از سر هوی و هوس سخن نمی گوید؛ عذابی که در آن هیچ شکی نیست، و هرگز نمی توان آن را دفع نمود و در برابر آن یاوری به دست آورد؟! آیا رد کردن خبر او به دلیل اینکه زمان اتفاق افتاده عذاب را بیان نکرده است نهایتِ بی خردی نیست؟! «قُل» به آنها بگو و آنان را از وقت وقوع عذاب که هیچ شکی در آن نیست خبر ده، « لَّكُم مِّیعَادُ یوْمٍ لَّا تَسْتَأْخِرُونَ عَنْهُ سَاعَةً وَلَا تَسْتَقْدِمُون» وعده ی شما روز مشّخصی است که لحظه ای از آن پیش و پس نخواهید شد. پس بترسید از آن روز و برای آن آمادگی پیدا کنید. آیه ی 33-31: وَقَالَ الَّذِینَ كَفَرُوا لَن نُّؤْمِنَ بِهَذَا الْقُرْآنِ وَلَا بِالَّذِی بَینَ یدَیهِ وَلَوْ تَرَى إِذِ الظَّالِمُونَ مَوْقُوفُونَ عِندَ رَبِّهِمْ یرْجِعُ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ الْقَوْلَ یقُولُ الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِینَ اسْتَكْبَرُوا لَوْلَا أَنتُمْ لَكُنَّا مُؤْمِنِینَ ؛ و کافران گفتند : ما نه به این قرآن ایمان می آوریم و نه به کتابهای پیش از آن اگر ببینی ، آن روز که ستمکاران را به پیشگاه پروردگارشان نگه دارند ، رو به یکدیگر کنند و سخن گویند زبون شدگان به قدرتمندان گویند :اگر شما نبودید ، ما ایمان آورده بودیم. قَالَ الَّذِینَ اسْتَكْبَرُوا لِلَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا أَنَحْنُ صَدَدْنَاكُمْ عَنِ الْهُدَى بَعْدَ إِذْ جَاءكُم بَلْ كُنتُم مُّجْرِمِینَ؛ قدرتمندان به زبون شدگان گویند : آیا از آن پس که شما را به راه ، هدایت فرا خواندند ، ما شما را باز داشتیم ? نه ، شما خود گناهکار بودید. وَقَالَ الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِینَ اسْتَكْبَرُوا بَلْ مَكْرُ اللَّیلِ وَالنَّهَارِ إِذْ تَأْمُرُونَنَا أَن نَّكْفُرَ بِاللَّهِ وَنَجْعَلَ لَهُ أَندَادًا وَأَسَرُّوا النَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذَابَ وَجَعَلْنَا الْأَغْلَالَ فِی أَعْنَاقِ الَّذِینَ كَفَرُوا هَلْ یجْزَوْنَ إِلَّا مَا كَانُوا یعْمَلُونَ ؛ زبون شدگان به قدرتمندان گویند : نه ، شما شب و روز حیلت می کردید ،، آنگاه که ما را فرمان می دادید که به خدای یکتا کافر شویم و برای او همتایانی قرار دهیم و چون عذاب را ببینند در دل پشیمانی کنند و ما غلها را بر گردن کافران بگذاریم آیا نه چنین است که در برابر اعمالشان مجازات می شوند ? خداوند خبر می دهد میعاد کسانی که بر آمدن عذاب عجله و شتاب دارند حتما به هنگام فرا رسیدن زمانش خواهد آمد. سپس حالت آنها را در آن روز بیان کرد و فرمود: اگر حالت آنها را ببینی آن گاه که نزد پروردگارشان نگاه داشته می شوند و سران کفر و گمراهی و کسانی که از آنها پیروی می کردند جمع می شوند، حالتی وحشتناک را مشاهده خواهی کرد، و می بینی که چگونه با یکدیگر گفتگو می کنند، « یقُولُ الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا» مستضعفان و زیردستان که پیروان هستند، « لِلَّذِینَ اسْتَكْبَرُوا» به مستکبران و رهبران می گویند:« لَوْلَا أَنتُمْ لَكُنَّا مُؤْمِنِینَ» اگر شما نبودید ما ایمان می آوردیم، اما شما بین ما و بین ایمان آوردنمان حایل گشتید و ناسپاسی را برایمان آراستید. پس ما از شما پیروی کردیم . منظورشان این است که سران عذاب داده شوند، اما آنها مورد عذاب قرار نمی گیرند. « قَالَ الَّذِینَ اسْتَكْبَرُوا لِلَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا أَنَحْنُ صَدَدْنَاكُمْ عَنِ الْهُدَى بَعْدَ إِذْ جَاءكُم بَلْ كُنتُم مُّجْرِمِینَ» مستکبران به صورت پرسش و در حالی که می گویند همه ی ما در جرم و گناه شریک هستیم، به مستضعفان می گویند:آیا ما با زور و قدرت شما را از هدایتی که برایتان آمده بود بازداشتیم؟ خیر، بلکه شما خود مجرم بودید. یعنی با اختیار خود به جرم و گناه دست یازیدید، و شما را بر آن مجبور نکردیم، اگرچه ما گناه و جنایت را برایتان زیبا و آراسته جلوه دادیم و ما بر شما هیچ سلطه و قدرتی نداشتیم. « وَقَالَ الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِینَ اسْتَكْبَرُوا بَلْ مَكْرُ اللَّیلِ وَالنَّهَارِ إِذْ تَأْمُرُونَنَا أَن نَّكْفُرَ بِاللَّهِ وَنَجْعَلَ لَهُ أَندَادًا » و مستضعفان می گویند: بلکه توطئه ی شب و روز شما سبب شد که ما از هدایت بازمانیم، چرا که شما کفر را برای ما زیبا جلوه دادید و ما را به سوی آن دعوت می کردید و می گفتید: آن حق است، و حق را مورد عیب جویی قرار می دادید و ادعا نمودید که باطل است. و همواره به توطئه ومکر می پرداختید تا اینکه ما را فریب دادید و دچار فتنه امان کردید. پس این گفتگو به آنها فایده ای نمی دهد جز اینکه از یکدیگر بیزاری می جویند و پشیمانی بزرگ عایدشان می شود. بنابراین فرمود:« وَأَسَرُّوا النَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذَابَ» و دلایلی که هریک برای نجات خود از عذاب می آورد کارساز نیست و هریک می داند که او ستمگر و سزاوار عذاب می باشد. پس هریک از آنها به شدّت پشیمان می شود و آرزو می کند که ای کاش برحق بود و باطلی که او را به این عذاب گرفتار کرده اس رها می کرد! و آنها این را در دل خود می گویند چون از اقرار علیه خود می ترسند. و در بعضی جایگاه های قیامت و وقتی که وارد آتش می شوند این پشیمانی را آشکارا اعلام می دارند:« وَیَومَ یَعَصُّ الظَّالِمُ عَلَی یَدَیهِ یَقُولُ یَلَیتِنِی اتَّخَذتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلَاَ، یَویَلَتَی لَیتَنِی لَم أَتَّخَذِ فُلَانَا خَلِِیلَاَ» و روزی که ستمگر دست هایش را گاز می گیرد و می گوید: ای کاش همراه با پیامبر راهی بر می گرفتم! ای وای بر من ! کاش فلانی را به دوستی بر نمی گرفتم! « وَقَالُوا لَو کُنَّا نَسمَعُ أَو نَعقِلُ مَا کُنَّا فِِی أَصحَبِ السَّعیِر، فَاعتَرفُوا بِذَنبِهِم فَسُحقَاَ لِّأَصحَبِ السَّعیِر» و می گویند : « اگر می شنیدیم یا خرد می ورزیدیم در زمره ی دوزخیان قرار نمی گرفتیم. پس به گناهانشان اعتراف می کنند. نفرین بر دوزخیان باد. « وَجَعَلْنَا الْأَغْلَالَ فِی أَعْنَاقِ الَّذِینَ كَفَرُوا» و ما بر گردن کافران زنجیرها می اندازیم و به زنجیر کشیده می شوند، همان طور که زندانی با زنجیر بسته می شود. خداوند متعال فرموده است: « إِذِ الأَغلَلُ فِی أَعنَقِهِم وَالسَّلَسِلُ یُسحَبُونَ ، فِی الحَمِِیمِ ثُمَّ فِی النَّارِ یُسجَرُونَ» آن گاه که طوق ها و زنجیرها بر گردنشان است و در آتش داغ کشیده شده، و انگهی در آتش سوخته می شوند. « هَلْ یجْزَوْنَ إِلَّا مَا كَانُوا یعْمَلُونَ» این عذاب و شکنجه و زنجیرها و طوق های سنگین جزای کفر و گناهانی است که می کردند. آیه ی 39-34: وَمَا أَرْسَلْنَا فِی قَرْیةٍ مِّن نَّذِیرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ كَافِرُونَ؛ ما هیچ بیم دهنده ای به قریه ای نفرستادیم ، جز آنکه توانگران عیاشش گفتند : ما به آنچه شما را بدان فرستاده اند ایمان نمی آوریم. وَقَالُوا نَحْنُ أَكْثَرُ أَمْوَالًا وَأَوْلَادًا وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ؛ و گفتند : اموال و اولاد ما از همه بیشتر است و کس ما را عذاب نکند. قُلْ إِنَّ رَبِّی یبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یشَاء وَیقْدِرُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا یعْلَمُونَ؛ بگو : پروردگار من است که روزی هر کس را که بخواهد فراوان می کند و برهر که بخواهد تنگ می گیرد ولی بیشتر مردم نمی دانند. وَمَا أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُم بِالَّتِی تُقَرِّبُكُمْ عِندَنَا زُلْفَى إِلَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَأُوْلَئِكَ لَهُمْ جَزَاء الضِّعْفِ بِمَا عَمِلُوا وَهُمْ فِی الْغُرُفَاتِ آمِنُونَ ؛ اموال و اولادتان چیزی نیست که شما را به ما نزدیک سازد مگر آنان ، که ایمان آورده اند و کارهای شایسته کرده اند ، که پاداش اینان به سبب اعمالشان دو برابر است و ایمن در غرفه های بهشت هستند. وَالَّذِینَ یسْعَوْنَ فِی آیاتِنَا مُعَاجِزِینَ أُوْلَئِكَ فِی الْعَذَابِ مُحْضَرُونَ؛ آنان که به آیات ما می تازند و می پندارند که از ما می گریزند ، طعمه عذابند. قُلْ إِنَّ رَبِّی یبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَیقْدِرُ لَهُ وَمَا أَنفَقْتُم مِّن شَیءٍ فَهُوَ یخْلِفُهُ وَهُوَ خَیرُ الرَّازِقِینَ؛ بگو : پروردگار من است که روزی هر که از بندگانش را که بخواهد فراوان می کند یا او را به تنگی می افکند و اگر چیزی انفاق کنید ، عوضش را خواهد داد و او بهترین روزی دهندگان است. خداوند متعال از حالت امتّ های گذشته خبر می دهد؛ امتّ هایی که پیامبران را تکذیب کردند، و می فرماید: حالت آنها همان حالت و وضعیت کسانی است که پیامبرشان محمّد(ص) را تکذیب کردند. و هر زمان خداوند پیامبری به آبادی و شهری فرستاده است صاحبان قدرت و نعمت، رسالت پیامبر را انکار کرده اند و نعمت هایی که از آن برخوردار بوده اند آنان را مغرور ساخته و بدان افتخار ورزیده اند. « وَقَالُوا نَحْنُ أَكْثَرُ أَمْوَالًا وَأَوْلَادًا وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ» و گفتند: ما از کسانی که از حق پیروی کرده اند اموال و اولاد بیشتری داریم، و عذاب داده نخواهیم شد. یعنی پس از مرگ زنده نخواهیم شد، و اگر هم زنده گردانده شویم کسی که در دنیا به ما این همه اموال و اولاد بخشیده است در آخرت نیز مال و فرزند بیشتری به ما خواهد داد و ما را عذاب نمی دهد. خداوند به آنها پاسخ داد که فراوان بودن روزی وکم بودن آن دلیلی بر آنچه گمان می برید نیست، چرا که روزی تحت خواست خداوند است؛ اگر بخواهد آن را برای بنده اش زیاد و فراوان می نماید و اگر بخواهد آن را اندک و کم می دارد. « وَمَا أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُم بِالَّتِی تُقَرِّبُكُمْ عِندَنَا زُلْفَى» و اموال و فرزندانتان چیزی نیستند که شما را به خدا نزدیک سازند، بلکه تنها چیزی که انسان را به خدا نزدیک و مقرب می سازد ایمان آوردن به آنچه پیامبران آورده اند می باشد ، و عمل صالح نیز که از لوازم ایمان است انسان را مقرب درگاه خدا می سازد. و کسانی که ایمان آورده و عمل صالح انجام داده اند پاداش آنها چند برابر است و به هر نیکی آنها ده برابر تا هفتصد برابر و بیشتر پاداش داده می شود که اندازه ی پاداش آنها را کسی جز خدا نمی داند. « وَهُمْ فِی الْغُرُفَاتِ آمِنُونَ» و آنها در منازل بلند و بسیار مرتفع سکونت دارند و در آنجا در امن و امان و با آرامش خاطر به سر می برند، چون در آن انواع لذت ها وجود دارد و خطر بیرون رفتن از آنجا و یا ناراحت شدن آنان را تهدید نمی کند. « وَالَّذِینَ یسْعَوْنَ فِی آیاتِنَا مُعَاجِزِینَ» و کسانی که برای ابطا ل آیات ما می کوشند، و آن را تکذیب می نمایند، و در تلاش اند که ما و پیامبران ما را درمانده سازند، و تصور می کنند که خواهند توانست، « أُوْلَئِكَ فِی الْعَذَابِ مُحْضَرُونَ» ایشان در عذاب آتش سوزان احضار خواهند شد، و معبودانشان به ایشان هیچ سودی نمی بخشد. سپس خداوند دوباره تکرار کرد که « یبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَیقْدِرُ لَهُ» تا فرموده اش بر آن مترتب گردد که می فرماید:« وَمَا أَنفَقْتُم مِّن شَیءٍ فَهُوَ یخْلِفُهُ» و هرآنچه از نفقه های واجب و مستحب که به خویشاوند یا همسایه یا یتیم یا به فرد بینوایی و یا به غیر آنان بدهید خداوند جای آن را پر می کند. پس گمان نبرید که بخشیدن و انفاق کردن روزی را کم می کند، بلکه خداوند وعده داده که جای آن را پر نماید، « وَهُوَ خَیرُ الرَّازِقِینَ» و خداوند بهترین روزی دهندگان است، پس، از او طلب روزی کنید و با استفاده از اسبابی که شما را بدان امر نموده در پی روزی تلاش نمایید. آیه ی 42-40: وَیوْمَ یحْشُرُهُمْ جَمِیعًا ثُمَّ یقُولُ لِلْمَلَائِكَةِ أَهَؤُلَاء إِیاكُمْ كَانُوا یعْبُدُونَ؛ روزی که همه را گرد آورد ، آنگاه ملائکه را گوید ، آیا اینان بودند که ، شما را می پرستیدند ? قَالُوا سُبْحَانَكَ أَنتَ وَلِینَا مِن دُونِهِم بَلْ كَانُوا یعْبُدُونَ الْجِنَّ أَكْثَرُهُم بِهِم مُّؤْمِنُونَ ؛ می گویند : تو منزهی تویی ولی ما ، نه آنها اینان جنها را می پرستیدند و بیشترین به آنها ایمان داشتند. فَالْیوْمَ لَا یمْلِكُ بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ نَّفْعًا وَلَا ضَرًّا وَنَقُولُ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذَابَ النَّارِ الَّتِی كُنتُم بِهَا تُكَذِّبُونَ؛ آن روز به یکدیگر هیچ سود و زیانی نتوانید رساند و به ستمکاران گوییم : بچشید عذاب آتشی را که دروغش می انگاشتید. « وَیوْمَ یحْشُرُهُمْ جَمِیعًا» و روزی که خداوند کسانی را که غیر از او را پرستش می کرده اند و آنچه را که می پرستیده اند از قبیل ملائکه و غیره جملگی را گرد می آورد، « ثُمَّ یقُولُ لِلْمَلَائِكَةِ» سپس در قالب سرزنش کسانی که فرشتگان را پرستش کرده اند به فرشتگان می گوید:« أَهَؤُلَاء إِیاكُمْ كَانُوا یعْبُدُونَ» آیا اینان شما را پرستش می کرده اند؟ پس، از عبادت و پرستش آنان تبّری می جویند و « قَالُوا سُبْحَانَكَ» می گویند: تو پاک و منزهی از اینکه شریک یا همتایی داشته باشی.« أَنتَ وَلِینَا مِن دُونِهِم» تو یار و یاور مایی، و میان ما و آنها هیچ دوستی و مودّتی وجود ندارد، ما به سرپرستی ِ تو نیازمندیم و چاره ای نداریم جز اینکه یاور ما باشی. پس چگونه کسی دیگر را دعوت می نماییم تا ما را پرستش کند؟ و یا چگونه صلاحیت داریم که شریک و انباز تو باشیم؟! « بَلْ كَانُوا یعْبُدُونَ الْجِنَّ» بلکه این مشرکان، شیطان ها را پرستش می کردند و شیاطین آنها را به پرستش ما یا پرستش دیگر چیزها دستور می دادند و ایشان از آنها پیروی می کردند. و اطاعت از شیطان ها به مثابه ی پرستش آنهاست، چون عبادت همان طاعت است. همان طور که خداوند خطاب به همه ی کسانی که چیزهایی را شریک او می سازند گفته است:« أَلَم أَعهَد إِلَیکُم یَبَنیِ ءادَمَ أنِ لَّا تَعبُدُوا الشَّیطَنَ إِنَّهُ لَکُم عَدُو مُّبِینُ ، وَأَن اعبُدُونِی هَذَا صِراطُ مُستَقِیمُ» ای فرزندان آدم! آیا از شما عهد نگرفتم که شیطان را پرستش نکنید، چرا که او دشمن آشکار شما می باشد؟ و مرا بپرستید، این است راه راست.« أَكْثَرُهُم بِهِم مُّؤْمِنُونَ» و بیشترشان به آنها ایمان داشته اند. یعنی جن ها را تصدیق کرده و فرمانبردارشان بوده اند، چون ایمان یعنی تصدیقی که موجب فرمانبرداری و اطاعت می شود. وقتی که از آنها اظهار بیزاری می کنند خداوند متعال خطاب به آنان می فرماید:« َالْیوْمَ لَا یمْلِكُ بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ نَّفْعًا وَلَا ضَرًّا» امروز هیچ یک از شما نمی تواند برای دیگری سود و زیانی داشته باشد چرا که روابط شما قطع گردیده است. « وَنَقُولُ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا» و به کسانی که با کفر ورزیدن وانجام گناهان بر خویشتن ستم کرده اند بعد از آن که آنها را وارد جهنم می کنیم می گوییم: « ذُوقُوا عَذَابَ النَّارِ الَّتِی كُنتُم بِهَا تُكَذِّبُونَ» طعم عذابی را بچشید که آن را دروغ می انگاشتید. پس امروز شما آن عذاب را با چشم های خود مشاهده می کنید و به سزای تکذیب و دروغ انگاشتن و فرار نکردن از اسباب آن وارد آن می شوید. آیه ی 45-43: وَإِذَا تُتْلَى عَلَیهِمْ آیاتُنَا بَینَاتٍ قَالُوا مَا هَذَا إِلَّا رَجُلٌ یرِیدُ أَن یصُدَّكُمْ عَمَّا كَانَ یعْبُدُ آبَاؤُكُمْ وَقَالُوا مَا هَذَا إِلَّا إِفْكٌ مُّفْتَرًى وَقَالَ الَّذِینَ كَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءهُمْ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّبِینٌ ؛ چون آیات روشن ما بر آنان خوانده شد ، گفتند : جز این نیست که این مردی ، است که می خواهد شما را از آنچه پدرانتان می پرستیدند باز دارد و گفتند : این جز دروغی به هم بافته ، چیز دیگری نیست و کسانی که به خدا کافر شده بودند ، چون سخن حق بر آنها نازل شد گفتند : این چیزی جز جادویی آشکار نیست. وَمَا آتَینَاهُم مِّن كُتُبٍ یدْرُسُونَهَا وَمَا أَرْسَلْنَا إِلَیهِمْ قَبْلَكَ مِن نَّذِیرٍ؛ پیش از این کتابی که آن را بخوانند به آنها نداده ایم و پیش از تو بیم دهنده ای بر آنان نفرستاده ایم. وَكَذَّبَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَمَا بَلَغُوا مِعْشَارَ مَا آتَینَاهُمْ فَكَذَّبُوا رُسُلِی فَكَیفَ كَانَ نَكِیرِ؛ و کسانی که پیش از آنها بودند پیامبران را تکذیب کردند و اینان خود، به ده یک آنچه به آنها داده بودیم نرسیده اند ، و با این حال پیامبران مراتکذیب کردند پس عقوبت من چه سخت بود. خداوند از مشرکان خبر می دهد بدانگاه که آیات روشنگر خداوند و دلایل آشکار حجت های قاطع او به نزد آنها می آید؛ آیاتی که بر هر خیر و خوبی راهنمایی می نماید و از هر شری باز می دارد، و بزرگترین نعمتی بود که به نزدشان آمد و می بایست به آن ایمان آورند و آن را تصدیق نمایند و فرمان برند، اما آنها عکس آنچه که می بایست انجام دهند انجام دادند، و کسی که آیات خدا را آورد تکذیب کردند و گفتند:« مَا هَذَا إِلَّا رَجُلٌ یرِیدُ أَن یصُدَّكُمْ عَمَّا كَانَ یعْبُدُ آبَاؤُكُمْ» او مردی است که می خواهد شما را از آنچه پدرانتان پرستش می کرده اند باز دارد. یعنی این پیامبر که شما را به یگانه پرستی فرا می خواند هدفش این است که سنتّ ها و عادات پدرانتان را رها کنید؛ پدرانی که آن ها را بزرگ می دارید و دنباله رو آنان می باشید.پس آنها حق را به خاطر تبعید از روش گمراهان رد کردند و نپذیرفتند، و دلیل و شبهه ای برای این عمل خود ارائه ندادند. این چه دلیل و شبهه ای است که هنگامی که پیامبران برخی از گمراهان را به پیروی از حق دعوت نمودند ادعا کردند که این، راه برادران و نیاکانشان است؟! البته اگر دقت شود به این نتیجه می رسیم هرگاه حقی رد شده باشد، یگانه دلیلی که رد کنندگان به آن استناد کرده اند اقوال و گفته های گمراهان از قبیل مشرکان، دهری ها، فلاسفه و صائبان و ملحدین بوده است. و اینها الگوی هرکسی هستند که حق را نمی پذیرد و تا قیامت این گونه است. مشرکین که کارپدرانشان را الگوی خود گرداندند و آن را وسیله ای برای دفع آنچه پیامبران آوردند قرار دادند، از حق انتقاد به عمل آوردند و به آن طعنه زدند، « وَقَالُوا مَا هَذَا إِلَّا إِفْكٌ مُّفْتَرًى» و گفتند: این قرآن دروغی است که این مرد خودش آن را برساخته است. « وَقَالَ الَّذِینَ كَفَرُوا لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءهُمْ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّبِینٌ» و کافران درباره ی حق چون به آنان برسد می گویند: این جادویی است آشکار. و آنها این گونه حق را تکذیب می کردند و بی خردان را گول می زدند. وقتی خداوند متعال دلایلی را بیان کرد که آنها برای رد کردن و نپذیرفتن حق ارائه دادند، فرمود: اینها حتی به عنوان شبهه نیز پذیرفته نمی شوند، گذشته از اینکه حجت و دلیل باشند، و فرمود: اگر آنها بخواهند حجت و دلیلی بیاورند هیچ مستندی ندارند:« وَمَا آتَینَاهُم مِّن كُتُبٍ یدْرُسُونَهَا» و به آنان کتاب هایی نداده ایم تا آن را بخوانند و منبع استناد آنها باشند. « وَمَا أَرْسَلْنَا إِلَیهِمْ قَبْلَكَ مِن نَّذِیر» و پیش از تو به سوی آنان هیچ هشدار دهنده ای نفرستادیم تا گفته ها و حالات او را برای خود دلیل قرار دهند، و آنچه را که تو آورده ای رد کنند. پس آنها دانشی ندارند. سپس خداوند آنها را از سرنوشت امتّ های تکذیب کننده ی قبل از اینها برحذر داشت و فرمود:« وَكَذَّبَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَمَا بَلَغُوا مِعْشَارَ مَا آتَینَاهُمْ» و کسانی که پیش از آنان بودند آیات و کتاب های آسمانی را تکذیب کردند، و اینها که هم اکنون مورد خطاب هستند به یک دهم قوت و قدرتی که به آنها داده بودیم نرسیده اند، « فَكَذَّبُوا رُسُلِی فَكَیفَ كَانَ نَكِیرِ» و آنها پیامبران مرا تکذیب کردند، پس بنگر که چگونه کیفرشان دادم. خداوند از کیفرهایی که به آنها داده ما را آگاه کرده است؛ برخی را غرق نمود و برخی را با زمین لرزه هلاک کرد، و برخی از آنان را به وسیله ی باد عقیم نابود کرد، و بعضی به وسیله ی صدای تند و وحشتناک نابود گشتند، و برخی در دل زمین فرو رفتند و برخی را نیز از آسمان سنگباران کرد. پس بپرهیزید ای تکذیب کنندگان از این که به تکذیب خود ادامه دهید که آن گاه خداوند شما را همان گونه کیفر می دهد و گرفتار عذاب می سازد که ملت های گذشته را کیفر داد. آیه ی 50-46: قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا مَا بِصَاحِبِكُم مِّن جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِیرٌ لَّكُم بَینَ یدَی عَذَابٍ شَدِیدٍ ؛ بگو : شما را به یک چیز اندرز می دهم : یک یک و دو دو برای خدا قیام کنید سپس بیندیشید ، تا بدانید که در یار شما دیوانگیی نیست اوست که شما را از آمدن عذابی شدید می ترساند. قُلْ مَا سَأَلْتُكُم مِّنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ إِنْ أَجْرِی إِلَّا عَلَى اللَّهِ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَیءٍ شَهِیدٌ؛ بگو : هر مزدی که از شما طلبیده ام ، از آن خودتان باد مزد من تنها برعهده خداست اوست که بر هر کاری ناظر است. قُلْ إِنَّ رَبِّی یقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَّامُ الْغُیوبِ؛ بگو : پروردگار من الهامبخش سخن حق است دانای غیبهاست. قُلْ جَاء الْحَقُّ وَمَا یبْدِئُ الْبَاطِلُ وَمَا یعِیدُ؛ بگو : حق فراز آمد و باطل نماند و یارای بازگشتنش نیست. قُلْ إِن ضَلَلْتُ فَإِنَّمَا أَضِلُّ عَلَى نَفْسِی وَإِنِ اهْتَدَیتُ فَبِمَا یوحِی إِلَی رَبِّی إِنَّهُ سَمِیعٌ قَرِیبٌ؛ بگو : اگر، من گمراه شوم زیانش بر من است ، و اگر به راه هدایت روم بدان سبب است که پروردگار من به من وحی می کند او شنوا و نزدیک است. « قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُم بِوَاحِدَةٍ» ای پیامبر! به این تکذیب کنندگان که حق را تکذیب و آن را مورد عیب جویی قرار می دهند و حامل آن را نیز طعنه می زنند. بگو: من شما را فقط به یک خصلت نصیحت می کنم ، و شما را به آن راهنمایی می نمایم که آن را در پیش بگیرید، و آنچه شما را بدان می خوانم راهی میانه و دادگرانه است، و شما را به این فرا نمی خوانم که از سخن من پیروی کنید. من نمی گویم گفته ی خودتان را بدون سبب رها کنید بلکه از روی فکر و اندیشه از آن دست بردارید. و آنچه شما را به آن فرا می خوانم این است:« أَن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى» که با همّت و نشاط و اراده برای پیروی از حقیقت دوست و یگانه پرستی به پاخیزید و با همدیگر بنشینید و در این باره به گفتگو بپردازید، و به تنهایی در این مورد فکر کنید و هریک خویشتن را مورد خطاب قرار دهد. و به تنهایی یا دو نفر دو نفر برای خدا برخیزید و اندیشه ی خود را به کار بندید و در احوال پیامبرتان فکر کنید که آیا این پیامبر دیوانه است و در سخن و هیئت و صفت او دیوانگی وجود دارد؟ یا اینکه او پیامبری راستگوست که شما را از آنچه به زبانتان است برحذر می دارد و شما را از عذاب سختی که پیش رو دارید می ترساند؟ پس اگر کا فران این موعظه و اندرز را پذیرفتند و آن را به کار گرفتند برای آنها بیش از دیگران مشخص و روشن خواهد شد که پیامبر دیوانه نیست، چون هیئت او مانند هیئت دیوانگان نمی باشد، و مانند دیوانه ها حالت هایی چون خفگی و نگاه حیرت زده به او دست نمی دهد، بلکه او دارای بهترین حالت هاست و حرکاتش بسیار بزرگوارانه می باشد، و او از همه ی مخلوقات از نظر ادب و وقار و فروتنی بالاتر و کاملتر است و چنین ادب و وقاری جز شایسته ی مردان خردمند نمی باشد، و هرگاه آنها در سخن شیوا و فصیح او بنگرند کلماتش را زیبا می یابند که دل ها را سرشار از آرامش و ایمان می نماید و نفس ها را تزکیه و دل ها را پاک می گرداند؛ سخنانی که آدمی را به اخلاق نیک وا می دارد و از زشتی ها دور می گرداند. و متوجه خواهد شد که سخنش آن چنان متین و شیرین است که از هیبت و بزرگداشت آن چشم ها به وی خیره می شوند. پس آیا این چنین سخنانی با یاوه گویی و هذیان دیوانگان و عربده کشیدن آنها مشابهتی دارد؟! پس هرکس در حالات پیامبر تفکّر کند و هدفش این باشد که بداند آیا او پیامبر خداست یا نه؟ خواه این فرد به تنهایی یا به همراه کسی دیگر در این مورد بیاندیشد، به یقین باور خواهد کرد که او پیامبر بر حق و راستگوست، به خصوص افرادی که مخاطب قرآن و همنشین پیامبر هستند و از همه چیز او آگاه می باشند. مانعی دیگر که سبب می شود مردم از دعوتگر حق پیروی نکنند آن است که دعوتگر اموال کسانی را بگیرد که دعوتش را می پذیرند، و پاداش و مزد دعوت خویش را از آنها طلب کند. پس خداوند پاک بودن پیامبرش را از چنین چیزی بیان نمود و فرمود:« قُلْ مَا سَأَلْتُكُم مِّنْ أَجْرٍ» بگو: در برابر پیروی نمودنتان از حق پاداشی از شما نمی خواهم، « فَهُوَ لَكُمْ» و اگر به فرض، از شما درخواست پاداش نیز کرده باشم، شما را شاهد می گیرم که آن را نمی خواهم و آن برای خودتان چرا که « إِنْ أَجْرِی إِلَّا عَلَى اللَّهِ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَیءٍ شَهِید» پاداش و مزد من بر عهده خداوند است و او به آنچه که به سوی آن فرا می خوانم کاملا آگاه است. پس اگر من دروغ گفته باشم او مرا کیفر خواهد داد. و نیز خداوند بر عمل شما گواه است و آن را برایتان ثبت و ضبط می نماید سپس شما را بر آن مجازات خواهد کرد. وقتی دلایلی را که بر صحت حق و پوچ بودن باطل دلالت می کنند بیان نمود خبر داد که سنت و عادت الهی بر آن است « یقْذِفُ بِالْحَقِّ» حق را به جان باطل اندازد و به وسیله ی حق، باطل را درهم شکند. حقی که در اینجا خداوند بیان نموده و به وسیله ی آن گفت های تکذیب کنندگان را رد کرده است مایه عبرتی است برای عبرت آموزان و نشانه ایست برای آنهایی که می اندیشند. و همان طور که می بینی گفته های تکذیب کنندگان مضمحل گردید و دروغ و عنادشان روش شد و حق آشکار گردید و باطل از بین رفت، و این به خاطر بیان و روشنگر « عَلَّامُ الْغُیوبِ» خداوندی است که دانای پنهانی هاست و وسوسه ها و شبهاتی را که در دلهاست می داند و حجت هایی را که به وسیله آن با وسوسه ها و شبهات مقابله می شود می داند. پس بندگانش را به آن آگاه می نماید و برایشان بیان می دارد.« قُلْ جَاء الْحَقُّ» بگو: حق آشکار و روشن گردیده و چون خورشید تابان و روشن شده و قدرت آن آشکار شده است.« وَمَا یبْدِئُ الْبَاطِلُ وَمَا یعِیدُ» و باطل نابود گشته و از بین رفته و قدرتش از هم پاشیده است؛ پس نمی تواند چیز جدیدی را آغاز نماید و گذشته را برگرداند. از آن جا که حق به سبب دعوت پیامبر روشن گردید و کسانی که آن را تکذب می کردند حق را به گمراهی متهم نمودند، خداوند آنها را از حق خبر داد و برایشان روشن گرداند و ناتوانی آنها را از رویارویی با حق بیان داشت و به آنها خبر داد که متهم کردن حق به گمراهی، زیانی به آن نمی رساند، و نمی تواند جلوی آنچه را که پیامبر آورده است بگیرد. و اگر پیامبر گمراه باشد که ایشان بسی از این مسئله پاک و مبّرا هستند اما بر سبیل تنزل در مجادله و مدارا با خصم به زیان خودش گمراه می شود و زیان آن فقط به خودش برمی گردد و به دیگران نمی رسد. « وَإِنِ اهْتَدَیتُ» و اگر من راهیاب باشم به قدرت و توان خودم نیست بلکه هدایت من بدان سبب است که « یوحِی إِلَی رَبِّی» چیزهایی از پروردگارم به من وحی می گردد. پس جوهره ی هدایت من وحی الهی است، همان طور که محور هدایت دیگران نیز می باشد. بی گمان پروردگارم، « سَمِیعٌ قَرِیبٌ» همه ی گفته ها و صداها را می شنود، و هرکس او را بخواند و از او بخواهد و وی را بندگی کند او به وی نزدیک است. آیه ی 54-51: وَلَوْ تَرَى إِذْ فَزِعُوا فَلَا فَوْتَ وَأُخِذُوا مِن مَّكَانٍ قَرِیبٍ؛ اگر ببینی ، آنگاه که سخت بترسند و رهاییشان نباشد و از مکانی نزدیک گرفتارشان سازند . وَقَالُوا آمَنَّا بِهِ وَأَنَّى لَهُمُ التَّنَاوُشُ مِن مَكَانٍ بَعِیدٍ؛ گویند : اینک به رسول ایمان آوردیم اما از آن جای دور چسان به آن دست یابند ? وَقَدْ كَفَرُوا بِهِ مِن قَبْلُ وَیقْذِفُونَ بِالْغَیبِ مِن مَّكَانٍ بَعِیدٍ؛ پیش از این به او کافر شده بودند و به گمان خویش به او تهمت می زدند. وَحِیلَ بَینَهُمْ وَبَینَ مَا یشْتَهُونَ كَمَا فُعِلَ بِأَشْیاعِهِم مِّن قَبْلُ إِنَّهُمْ كَانُوا فِی شَكٍّ مُّرِیبٍ؛ میان آنها و آن آرزو که دارند جدایی افتاد همچنان که با دیگران که چنین می اندیشیدند و سخت در تردید بودند ، نیز چنین شد. خداوند متعال می فرماید:« وَلَوْ تَرَى» ای پیامبر! و ای کسی که در جای ایشان قرار گرفته ای! اگر حالت این تکذیب کنندگان را ببینی « إِذْ فَزِعُوا» آن گاه که عذاب را و آنچه را که پیامبران از آن خبر داده و آنچه را که تکذیب کرده اند ببینند به وحشت می افتند حالتی وحشتناک و منظره ای هولناک را خواهی دید. و این زمانی است که به عذاب گرفتار می شوند. « فَلَا فَوْتَ» پس آنها راه گریزی ندارند، « وَأُخِذُوا مِن مَّكَانٍ قَرِیبٍ» و از مکانی نزدیک گرفتار می شوند. یعنی گرفتار شدنشان از محل عذاب دور نیست بلکه آنها گرفته شده سپس در آتش انداخته می شوند. « وَقَالُوا آمَنَّا بِهِ» و در این حالت خواهند گفت: به خداوند ایمان آورده و آنچه را که تکذیب کرده ایم تصدیق می کنیم. ولی « وَأَنَّى لَهُمُ التَّنَاوُشُ مِن مَكَانٍ بَعِید» چگونه دسترسی به ایمان از راهی دور ممکن است؟! فاصله ی زیادی میان آنها و ایمان حایل گشته، و رسیدن به ایمان در آن حالت غیرممکن است و اگر آنها به موقع ایمان می آوردند ایمانشان پذیرفته می شد. « وَقَدْ كَفَرُوا بِهِ مِن قَبْلُ وَیقْذِفُونَ بِالْغَیبِ مِن مَّكَانٍ بَعِیدٍ» ولی آنها پیش از این به آن کفر ورزیدند و از مکانی دور، غیب را با باطل خود هدف قرار می دهند تا حق را نابود کنند، اما راهی برای رسیدن به این هدف نیست، همان طور که فردی که از دور تیراندازی می کند به هدف نمی زند. پس امکان ندارد که باطل بر حق چیره شود یا آن را دور نماید. بلکه باطل زمانی قدرت خواهد داشت که حق در میان نباشد اما هرگاه حق آشکار گردد و به مقابله ی با باطل بپردازد آن را نابود و ریشه کن خواهد کرد. « وَحِیلَ بَینَهُمْ وَبَینَ مَا یشْتَهُونَ» و میان آنها و لذت هایی که می خواستند و فرزندان و اموال و لشکریانشان جدایی افکنده شد، و آنها با اعمال خود تنها می مانند، همان طور که تنهایی به دنیا آمدند، و نعمت هایی را که به آنان داده شده بود پشت سر می گذارند.« كَمَا فُعِلَ بِأَشْیاعِهِم مِّن قَبْلُ» همان طور که با امتّ های گذشته بدانگاه که هلاک شدند چنین عمل گردید، و میان آنها وآنچه دوست داشتند جدایی افکنده شد. « إِنَّهُمْ كَانُوا فِی شَكٍّ مُّرِیبٍ» بدون شک آنها در شکی بزرگ بودند که همواره در دل هایشان اضطراب و تردید را به وجود می آورد ، پس ایمان نیاوردند و برنگشتند آن گاه که از آنها خواسته شد از بدیها برگردند و توبه نمایند. پایان تفسیر سوره ی سبأ
تفسیر راستین (ترجمه تیسیر الکریم الرحمن)، تألیف:علامه شیخ عبدالرحمن بن ناصر السعدی «رحمه الله» متوفای 1376 هجری قمری (1334هجری شمسی)، ترجمه: محمد گل گمشادزهی مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی islamwebpedia.com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|