Untitled Document
 
 
 
  2024 Nov 23

----

21/05/1446

----

3 آذر 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

وكان من دعاء النبي:"أسألك الرضا بعد القضاء". 
پيامبر ـ صلى الله عليه وسلم ـ در دعاهايش مدام چنين مي فرمود: " از تو خرسندي پس از مصيبت را مي خواهم."

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

قرآن و حدیث>تفسیر قرآن>سوره هود > تفسیر سوره هود از تفسیر راستین ترجمه تیسیر الکریم الرحمن

شماره مقاله : 9213              تعداد مشاهده : 314             تاریخ افزودن مقاله : 14/1/1390

تفسیر سوره هود


بسم الله الرحمن الرحيم
آيه ي 4-1
لَر كِتَابٌ أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِن لَّدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ الف لا را. اين كتابي است كه آيات آن استوار و محكم گرديده، سپس از سوي خداوند حكيم و آگاه تشريح و تبيين شده است.
أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ اللّهَ إِنَّنِي لَكُم مِّنْهُ نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ اينكه جز خدا را نپرستيد كه من از سوي او براي شما هشدار دهنده و مژده دهنده هستم.
وَأَنِ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَيْهِ يُمَتِّعْكُم مَّتَاعًا حَسَنًا إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى وَيُؤْتِ كُلَّ ذِي فَضْلٍ فَضْلَهُ وَإِن تَوَلَّوْاْ فَإِنِّيَ أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ كَبِيرٍ و اينكه از پروردگارتان آمرزش بخواهيد و به سوي او برگرديد و توبه كنيد تا شما را تا زماني معين به طرز نيكويي بهره مند سازد، و تا به هر صاحب فضلي فضل و احسانش را بدهد. و اگر روي بگردانيد من بر شما از عذاب روز بزرگي بيمناكمك
إِلَى اللّهِ مَرْجِعُكُمْ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ بازگشتتان به سوي خداست و او بر همه چيزي تواناست.
خداوند متعال مي فرمايد: اين (كِتَابٌ ) كتاب بزرگي است (أُحْكِمَتْ آيَاتُهُ ) كه آيات منظم و محكم و نيكو گرديده است؛ اخبارش راست است و عادلانه امر و نهي مي نمايد و كلمات آن فصيح و مباني آن زيباست. (ثُمَّ فُصِّلَتْ ) آن گاه اياتش مشخص گرديده و به نحو احسن بيان شده است (مِن لَّدُنْ حَكِيمٍ ) از جانب خداوند حكيم كه هر چيزي را در جاي آن قرار مي دهد، و امر و نهي نمي كند، مگر به چيزي كه حكمتش اقتضا نمايد. (خَبِيرٍ) خداوندي كه به ظاهر و باطن آگاه است.
پس از آنجا كه استوار گرداندن و شرح و بيان آن از جانب خداوند حكيم و آگاه است، از عظمت و مرتبه اي بلند و كمال و حكمت و رحمتي واسع برخوردار است و پروردگار كتابش را نازل كرده است تا (أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ اللّهَ ) دين را خالصانه و به طور كامل براي خدا اقامه كنيد، و هيچ كس را با او شريك نگردانيد.
(إِنَّنِي لَكُم مِّنْهُ ) اي مردم! همانا من براي شما از سوي پروردگارتان (نَذِيرٌ ) بيم دهنده ي كساني هستم كه بر ارتكاب گناهان جرات مي كنندف و از عذاب دنيا و آخرت بر حذر مي دارم. (وَبَشِيرٌ ) و مژده دهنده ي فرمانبرداران هستم به پاداش دنيا و آخرت. (وَأَنِ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَيْهِ ) و به خاطر گناهاني كه از شما سرزده است از پروردگارتان آمرزش بخواهيد، پس در بقيه ي عمري كه داريد به سوي او برگرديد و از انچه خدا نمي پسندد دست برداريد، و به سوي آنچه كه دوست مي دارد و مي پسندد، روي آورد.
سپس به پاداش تائبان اشاره كرد و فرمود: (يُمَتِّعْكُم مَّتَاعًا حَسَنًا إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى ) تا وقت مردنتان به طرز نيكويي از روزي خود به شما مي بخشد و از آن بهره مند مي شويد. (وَيُؤْتِ كُلَّ ذِي فَضْلٍ فَضْلَهُ ) و به هر صاحب فضلي از شما پاداش همسنگ فضل و احسانش را مي دهد؛ پس آنچه را كه دوست دارد برايش حال مي كند و آنچه را كه نمي پسندد از وي دور مي گرداند (وَإِن تَوَلَّوْاْ ) و اگر از آنچه شما را به سوي آن دعوت مي كنم روي بگردانيد كه واقعاً اين كار را كرديد، و احتمالاً آن را تكذيب هم نموديد (فَإِنِّيَ أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ كَبِيرٍ ) من بر شما ازعذاب روز بزرگي بيمناكم، و آن روز قيامت است كه پيشينيان و پسينيان در آن گرد مي آيند . پس بر اساس اعمال خير و شري كه انجام داده اند پاداش خوب و بد را دريافت مي دارند.
(وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ) اين دليلي است بر زنده گرداندن مردگان، زيرا او بر هر كاري تواناست. از جملة اين امور زنده كردن مرده هاست و خداوند از اين خبر داده است و او راستگوترين گويندگان است. و تحقق آن از نظر عقلي و نقلي حتمي است.
آيه ي 5:
أَلا إِنَّهُمْ يَثْنُونَ صُدُورَهُمْ لِيَسْتَخْفُواْ مِنْهُ أَلا حِينَ يَسْتَغْشُونَ ثِيَابَهُمْ يَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ وَمَا يُعْلِنُونَ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ هان! آنان سينه هايشان را كج مي كنند تا خويشتن را از خدا پنهان دارند. هان! آنان هنگامي كه خود را با جامعه هايشان مي پوشانند خداوند آنچه را كه پنهان مي دارند و آنچه را آشكار مي سازند مي داند، و او به راز دلها داناست.
خداوند متعال از نادانی مشرکان و شدت گمراهی شان خبر می دهد که آنان (يَثْنُونَ صُدُورَهُمْ ) سینه هایشان را کج می کنند، (لِيَسْتَخْفُواْ مِنْهُ ) تا خود را از خدا پنهان دارند، و با چرخاندن سینه هایشان حجابی در مقابل علم خدا ایجاد کنند و خداوند احوال آنان را نداند و قیافه هایشان را نبیند. خدا با بیان اشتباه آنها و گمان پوچشان می فرماید: (أَلا حِينَ يَسْتَغْشُونَ ثِيَابَهُمْ ) هان! آنان هنگامی که با جامه هایشان خود را می پوشانند خداوند در این حالت که یکی از مخفی ترین حالات است، از آنها آگاه است. بلکه خداوند (يَعْلَمُ مَا يُسِرُّونَ ) گفته ها و کارهایی را که پنهان می دارند، (وَمَا يُعْلِنُونَ ) و گفته ها و کارهایی را که آشکار می کنند، می داند ، وحتی پوشیده تر از این را نیز می داند، (إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ) همانا خدا به اراده ها و وسوسه ها و افکاری که در دلهاست و نه در پنهان و نه در آشکار آن را بر زبان نیاورده اند، آگاه است. پس چگونه حالت شما بر او پوشیده می ماند آنگاه که سینه هایتان را کج می کنید تا خود را از او پنهان بدارید؟
احتمال دارد معنی آیه این باشد که خداوند از کسانی صحبت می کند که پیامبر را تکذیب کردند و از دعوتش غافل شدند، و از شدت روی گردانی شان وقتی پیامبر علیه السلام را می دیدند (يَثْنُونَ صُدُورَهُمْ ) خود را خم می کردند تا آنها را نبیند و دعوتش را به گوش آنان نرساند و آنان را به چیزی که به نفع آنان است اندرز ندهد. پس آیا از این روی گردانی بالاتر چیزی هست؟
سپس خداوند آنها را هشدار داد که او به همۀ حالاتشان آگاه است و هیچ چیزی بر او پوشیده نمی ماند، و به زودی آنها را به خاطر کارهایشان مجازات خواهد کرد.
آیه ی 6:
وَمَا مِن دَآبَّةٍ فِي الأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللّهِ رِزْقُهَا وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ و هیچ جنبده ای در زمین نیست مگر اینکه روزی آن بر عهدۀ خداست، و قرارگاه و محل ایاب و ذهابشان را می داند. همۀ اینها در کتاب روشنی ثبت است .
هر چیزی ک در زمین حرکت می کند از قبیل انسان و حیوان، بری باشد یا بحری، خداوند روزی همه را به عهده گرفته و به همه روزی می دهد (وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا) و قرارگاه این جنبدگان و محل زیست و جایی که در آن قرار می گیرند را می داند و محل رفت و آمد آنها را که در حالت های مختلف به آن روی می آورند می داند ( كُلٌّ ) تفاصیل احوال آنها، (فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ ) در لوح محفوظ که همۀ اتفاقاتی که پیش می آید و آنچه در آسمانها و زمین اتفاق می افتد را در بر دارد. ثبت و ضبط شده است. و علم خداوند به همه اینها احاطه دارد، و قلمش آن را نگاشته است، و مشیت او بر آن جاری گردیده است و روزیش به همه می رسد. پس دلها آرام گیرند به کفایت و شایستگی کسی که روزی آنها را به عهده گرفته است آنان را به عهده گرفته است و با علم و دانش خود ذات و صفات آنها را در برگرفته است.
آیه ی 8-7:
وَهُوَ الَّذِي خَلَق السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاء لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَلَئِن قُلْتَ إِنَّكُم مَّبْعُوثُونَ مِن بَعْدِ الْمَوْتِ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِنْ هَـذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُّبِينٌ  و او خدایی است که اسمانها و زمین را در شش روز آفرید و عرشش بر آب بود، تا شما را بیازماید که چه کسی کارهای نیکوتر انجم می دهد، و اگر بگویی شما پس از مرگ برانگیخته می شوید، کافران می گویند: «این سخن جز جادوی آشکار نیست».
وَلَئِنْ أَخَّرْنَا عَنْهُمُ الْعَذَابَ إِلَى أُمَّةٍ مَّعْدُودَةٍ لَّيَقُولُنَّ مَا يَحْبِسُهُ أَلاَ يَوْمَ يَأْتِيهِمْ لَيْسَ مَصْرُوفًا عَنْهُمْ وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُواْ بِهِ يَسْتَهْزِؤُونَ و اگر عذاب را تا مدت زمان محدودی به تأخیر اندازیم، می گویند: «چه چیزی آن را باز می دارد؟ » آگاه باشید روزی که عذاب به سراغ آنان بیاید از آنان بازداشته نمی شود، و چیزی را که مسخره می کردند آنان را در بر می گیرد.
خداوند متعال خبر می دهد که او ،( خَلَق السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ) آسمانها و زمین را در شش روز آفریده است، نخستین این ایام روز یکشنبه و اخرین آن روز جمعه است (وَ) هنگامی که آسمانها و زمین را آفرید، (كَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاء ) عرشش بر روی آب و بر بالای آسمان هفتم بود. و بعد از اینکه آسمانها و زمین را آفرید بر عرش خود بلند و مرتفع گردید و کارها و احکام قدری و شرعی را طبق مشیت خود تدبیر می کند.
بنابراین فرمود: (لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً ) تا شما را بیازماید که چه کسی کارهای نیکوتری ا نجام می دهد. یعنی خداوند به خاطر پیروی شما از اوامر و نواهی وی آنچه را در آسمانها و زمین است آفرید تا امتحان کند و ببیند کدام یک از شما عمل نیکوتری را نجام می دهد.
فضیل بن عیاض رحمه الله گفته است «یعنی تا شما را بیازماید که چه کسی عمل خالص تر و درست تر انجام می دهد».
گفته شد: ای ابا علی! عمل خالص و درست تر کدام است؟ گفت: «اگر عمل خالصانه انجام شود و درست نباشد پذیرفته نمی شود و اگر درست باشد و خالصانه انجام نشود (باز) پذیرفته نمی شود، مگر اینکه خالصانه و درست باشد. عمل خالص این است که برای خدا انجام شود. و عمل درست یعنی عملی که در انجام آن از قرآن و سنت پیروی شود. همانطور که خداوند متعال فرمود هاست: (و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون) من جن ها و انسانها را نیافریدم مگر برای اینکه مرا پرستش نمایند».
و خداوند متعال فرموده است: «الله الذی خلق سبع سموات و من الارض مثلهن یتنزل الامر بینهن لتعلموا ان الله علی کل شی قدیر و ان الله قد احاط بکل شی علما) «الله» تعالی ذاتی است که هفت آسمان را آفرید و در زمین نیز مثل آن را آفرید، امر خود را میان آنها نازل می گرداند، تا بدانید که خداوند بر همه چیز توانا است، و علم او همه چیز را احاطه نموده است، پس خداوند متعال خلق را به خاطر عبادت خویش و شناختن ذات و اسما و صفت هایش آفریده است، و آنها را به این دستور داده است. پس هر کس فرمان ببرد و آنچه را که به آن دستور داده است انجام دهد از رستگاران است، و هر کس روی بگرداند از زیان کاران می باشد و حتماً خداوند آنها را در جهانی دیگر جمع خواهد کرد تا آنان را جزا و سزا بدهد. بنابراین خداوند به تکذیب سزا و جزا از سوی مشرکین پرداخت و فرمود : (وَلَئِن قُلْتَ إِنَّكُم مَّبْعُوثُونَ مِن بَعْدِ الْمَوْتِ لَيَقُولَنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِنْ هَـذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُّبِينٌ  ) و اگر از سوی من به ایشان بگویی، و آنها را زنده شدن پس از مرگ خبر دهی، کافران تو را تصدیق نمی کنند، بلکه به شدت تو را تکذیب می نمایند، و از آنچه آورده ای عیب گرفته و می گویند: (إِنْ هَـذَا إِلاَّ سِحْرٌ مُّبِينٌ  ) این چیزی جز جادوی آشکار نیست. آگاه باشید و بدانید که آن حق آشکار است.
(وَلَئِنْ أَخَّرْنَا عَنْهُمُ الْعَذَابَ إِلَى أُمَّةٍ مَّعْدُودَةٍ ) و اگر عذاب را تا مدت زمانی مشخص از آنان به تأخیر بیاندازیم، می گویند: چرا نیامده است، و چرا دیر می آید؟ و از روی نادانی و ستمگری شان می گویند: (مَا يَحْبِسُهُ ) چه چیزی آن را باز می دارد؟ و مفهوم سخنشان این است که آن را دروغ می انگارند ، و آنها از اینکه عذاب زود نمی آیدبر دروغگو بودن پیامبر استدلال می کنند که از آمدن عذاب خبر می  دهد.چه استدلال بی جایی است.
(أَلاَ يَوْمَ يَأْتِيهِمْ لَيْسَ مَصْرُوفًا عَنْهُمْ ) آگاه باشید روزی که عذاب به سراغ آنان بیاید از آنان باز داشته نمی شود، و نمی توانند در کار خویش بنگرند (وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُواْ بِهِ يَسْتَهْزِؤُونَ) و چیزی را که مسخره می کردند آنان را احاطه کرده و دربر می گیرد. یعنی عذابی که آن را مسخره می کردند و آن را ناچیز می انگاشتند تا جایی که قاطعانه به دروغگو بودن پیامبر حکم کردند، آنان را از هر سو فرا می گیرد.
آیه های 11-9:
وَلَئِنْ أَذَقْنَا الإِنْسَانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْنَاهَا مِنْهُ إِنَّهُ لَيَئُوسٌ كَفُورٌ  و اگر به انسان از سوی خدا رحمتی بچشانیم سپس آن را از او بستانیم بسی ناامید و ناسپاس گردد.
وَلَئِنْ أَذَقْنَاهُ نَعْمَاء بَعْدَ ضَرَّاء مَسَّتْهُ لَيَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّيِّئَاتُ عَنِّي إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ و اگر بعد از رنج و ناخوشی که به انسانها رسیده است خوشی و نعمت بدو برسانیم، می گوید: «بدیها و سختی ها از من دور شدند» و بسی شادمان شده و فخر فروشی می کند
إِلاَّ الَّذِينَ صَبَرُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أُوْلَـئِكَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ كَبِيرٌ مگر کسانی که شکیبایی ورزند و کارهای شایسته انجام دهند، اینان آمرزش و پاداش بزرگی دارند.
خداوند متعال از طبیعت انسان خبر می دهد که وی نادان و ستمکار است و هر وقت رحمتی را از سوی خود به او بچشاند از قبیل سلامتی، روزی، فرزندان و امثال آن، سپس آن نعمتها را از او بگیرد، به ناامیدی و یاس تن می دهد، و امیدی به پاداش خدا نخواهد داشت و به ذهنش نمی آید که خداوند آن را باز خواهد گرداند یا بهتر از آن را باز به او خواهد داد. و هرگاه خداوند بعد از رنج و ناخوشی که به انسان می رسد نعمت و رحمتی به وی عطا کند شادمان می شود و به خود می بالد و گمان می برد که آن خیر برای همیشه برایش باقی می ماند، و می گوید: (ذَهَبَ السَّيِّئَاتُ عَنِّي إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ) بدیها و سختی ها از من دور شدند، و او شادمان و خودستا است.
یعنی به آنچه که طبق میل و دلخواهش به او داده شده است شاد می گردد، و با نعمت هایی که خداوند به و عطا کرده است بر بندگان خدا فخر فروشی می کند و این حالت او را به خود پسندی و تکبر ورزیدن بر مردم و تحقیر آنان وادار می کند و چه عیبی بزرگتر از این وجود دارد؟
و این طبیعت انسان است ، مگر کسانی که خداوند آنان را توفیق دهد و ازاین اخلاق زشت بیرون آورد، و به ضد آن راهنمایی کند، و آنان کسانی هستند که به هنگام ناخوشی و رنج بردباری کرده و ناامید نمی شوند، و هنگام راحتی و خوشی به خود نبالیده و کارهای شایسته و واجب و مستحب را انجام می دهند. (أُوْلَـئِكَ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ كَبِيرٌ) با بخشوده شدن گناهانشان هر امر نامطلوبی از آنها دور می گردد و به پاداش بزرگی می رسند و آن دست یابی به باغهای پرناز و نعمت و بهشت است که هر چه انسان بخواهد و چشمها از دیدن آن لذت ببرند در آن موجود است.
آیه های 14-12
 فَلَعَلَّكَ تَارِكٌ بَعْضَ مَا يُوحَى إِلَيْكَ وَضَآئِقٌ بِهِ صَدْرُكَ أَن يَقُولُواْ لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَيْهِ كَنزٌ أَوْ جَاء مَعَهُ مَلَكٌ إِنَّمَا أَنتَ نَذِيرٌ وَاللّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ مبادا برخی از چیزهایی را که به تو وحی می شود رها کنی و از اینکه می گویند: «چرا گنجی بر او فرستاده نشده است یا چرا فرشته ای با او نیامده است» دلتنگ و ناراحت شوی، تو تنها بیم دهنده هستی و خداوند بر همه چیز مراقب و نگهبان است.
أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُواْ بِعَشْرِ سُوَرٍ مِّثْلِهِ مُفْتَرَيَاتٍ وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ می گویند: «آن را خودش ساخته است، و به دروغ به خدا نسبت می دهد». بگو: «اگر راستگو هستید ده سورۀ دروغین همانند آن را بیاورید و غیر از خدا هر کس را که می توانید به یاری فراخوانید.
فَإِن لَّمْ يَسْتَجِيبُواْ لَكُمْ فَاعْلَمُواْ أَنَّمَا أُنزِلِ بِعِلْمِ اللّهِ وَأَن لاَّ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ فَهَلْ أَنتُم مُّسْلِمُونَ پس اگر سخن شما را نپذیرفتند ، بدانید که این قرآن همراه با علم الهی نازل شده است و معبود به حقی جز او نیست، پس آیا شما فرمانبردار می گردید؟
خداوند متعال با دلجویی دادن پیامبر علیه السلام در مقابل تکذیب کنندگان می فرماید: (فَلَعَلَّكَ تَارِكٌ بَعْضَ مَا يُوحَى إِلَيْكَ وَضَآئِقٌ بِهِ صَدْرُكَ أَن يَقُولُواْ ) یعنی شایسته نیست که گفتۀ آنان در تو اثر بگذارد، و از آنچه که بر آن هستی باز بدارد، و آنگاه برخی از مطالبی را که به سوی تو وحی می شود رها کنی و به خاطر خیره سری آنان دلتنگ گردی، که می گویند: (لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَيْهِ كَنزٌ أَوْ جَاء مَعَهُ مَلَكٌ ) چرا گنجی بر او فرو فرستاده نشد یا چرا فرشته ای با او نیامده است؟ زیرا این سخن ناشی از خیره سری و ستمگری و مخالفت و گمراهی و عدم شناخت آنان نسبت به حجت ها و دلایل است . پس به کارت ادامه بده و این گفته های پوچ که جز فردی بی خرد آن را بر زبان نمی آورد تو را باز ندارد و دلت را تنگ و ناراحت نکند. آیا دلیلی ارائه داده اند که از حل آن درمانده باشی؟ یا در آنچه آورده ای عیبی گرفته اند که عیب جویی آنها در آن اثر گذارد و ارزش آن را کم کند؟ پس دل تنگ نشو، زیرا حساب آنها بر گردن تو نیست، و با زور نمی توان آن را هدایت کنی. بلکه تو (إِنَّمَا أَنتَ نَذِيرٌ وَاللّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ )تنها بیم دهنده هستی و خداوند بر هر چیزی نگاهبان است و اعمالشان را ثبت و ضبط می نماید و آنها را طبق اعمالشان سزا و جزا می دهد.
(أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ ) آیا مشرکان می گویند : محمد این قرآن را از پیش خود ساخته است؟ خداوند آنان را پاسخ داد و فرمود: (قُلْ) به آنان بگو: ( فَأْتُواْ بِعَشْرِ سُوَرٍ مِّثْلِهِ مُفْتَرَيَاتٍ وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ(  اگر راستگو هستید ده سورۀ دروغن همانند آن را بیاورید و غیر از  خدا هر کس را که می توانید به یاری فرا خوانید. یعنی اگر او قرآن را از خود ساخته است شما هم مانند وی فصاحت و بلاغت دارید، و دشمنان حقیقی او هستید و برای باطل کردن دعوتش هر چه را که دارید صرف می کنید، پس اگر راست می گویید ده سورۀ دروغین همانند آن را بیاورید.
(فَإِن لَّمْ يَسْتَجِيبُواْ لَكُمْ) پس اگر سخن شما را در این مورد نپذیرفتند، ( فَاعْلَمُواْ أَنَّمَا أُنزِلِ بِعِلْمِ اللّهِ) بدانید که این قرآن از جانب خدا نازل شده است. چون برای اثبات اینکه از جانب خدا است دلیل وجود دارد، و معارضی برای آن پیدا نشده است. ( وَأَن لاَّ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ ) و بدانید که جز خدا هیچ معبود بر حقی که سزاوار الوهیت و پرستش باشد وجود ندارد (فَهَلْ أَنتُم مُّسْلِمُونَ( پس آیا شما تسلیم الوهیت خدا گشته و فمران بردار بندگی او می شوید؟
و این آیات مبین آنند که برای دعوتگر راه خدا شایسته نیست اعتراض معترضین و انتقاد منتقدان و عیب جویان او را از دعوت و فراخوانی به سوی دین باز دارد . به خصوص وقتی که اعتراض و انتقاد بی دلیل باشد و معترض نتواند در آنچه که دعوتگر به سوی آن دعوت می کند کاستی و نقصی بیاورد. و نباید دلتنگ شود بلکه بایداطمینان خاطر داشته باشد و کارش را ادامه بدهد، و به آن روی آورد. و نیز لازم نیست پیشنهادایت که پیشنهاد کنندگان بنا به دلایلی که برای خود دارند مطرح می کنند، جواب داده شود. بلکه کافی است در پاسخ تمام این مسایل و خواسته ها دلیلی را اقامه کرد که معارض و مخالفی نداشته باشد.
و این آیات بیانگر آنند که قرآن در ذات خود معجزه است و هیچ کس نمی توانند مانند آن را بیاورد، و نمی تواند ده سوره مانند آن را بیاورد، و حتی نمی تواند یک سوره مانند آن را بیاورد. چون خداوند دشمنان فصیح و بلیغ را به مبارزه طلبید اما با آن معارضه نکردند، چون می دانستند توانایی آن را ندارند.
و در این آیات به این مطلب اشاره شده است که یکی از چیزهایی که باید نسبت به آن یقین داشت و نباید به گمان غالب بسنده کرد قران و توحید است، زیرا فرموده است:
(فَاعْلَمُواْ أَنَّمَا أُنزِلِ بِعِلْمِ اللّهِ وَأَن لاَّ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ) پس بدانید که این قرآن همراه با علم خدا نازل شده است و هیچ معبود راستینی جز او نیست.
آیه ی 16-15:
مَن كَانَ يُرِيدُ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا نُوَفِّ إِلَيْهِمْ أَعْمَالَهُمْ فِيهَا وَهُمْ فِيهَا لاَ يُبْخَسُونَ  کسانی که زندگانی دنیا و زینت آن را بخواهند اعمالشان را در این جهان تمام و کمال به انها می دهیم و آنها در آنجا کاستی نبینند.
أُوْلَـئِكَ الَّذِينَ لَيْسَ لَهُمْ فِي الآخِرَةِ إِلاَّ النَّارُ وَحَبِطَ مَا صَنَعُواْ فِيهَا وَبَاطِلٌ مَّا كَانُواْ يَعْمَلُونَ ایشان کسانی اند که در آخرت جز آتش بهره ای ندارند و آنچه در دنیا کرده بودند ضایع و هدر می رود، و کارهایشان پوچ و باطل است.
خداوند متعال می فرماید: (مَن كَانَ يُرِيدُ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَزِينَتَهَا ) هر کس که هدف نهایی اش زندگانی دنیا و زینت آن از قبیل زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسب های نشان دارد و چهارپایان و کشتزارها باشد و تمام هم و غمش را در این چیزها منحصر نماید، و آخرت و دنیای باقی در تفکر او جایگاهی نداشته باشد، این فرد را جز کافر نمی توان نامید، زیرا اگر مومن بود، ایمانش را از این کار و از این طرز تفکر باز می داشت، بلکه ایمان او و آنچه که از اعمال (خیر) انجام داده است، نشانه ای است از نشانه های آخرت خواهی او.
اما این بدبختان که گویا فقط برای این دنیا آفریده شده اند (نُوَفِّ إِلَيْهِمْ أَعْمَالَهُمْ فِيهَا وَهُمْ فِيهَا) یعنی آن پاداش دنیای که برای آنان در «لوح المحفوظ» رقم زده شده است و به آنان می دهیم ، (وَهُمْ فِيهَا لاَ يُبْخَسُونَ ) و آنان در آنجا کاستی نبینند  یعنی از آنچه برایشان مقدر شده است کم نمی شود ولی این نهایت و پایان نعمت ها است. (أُوْلَـئِكَ الَّذِينَ لَيْسَ لَهُمْ فِي الآخِرَةِ إِلاَّ النَّارُ ) ایشان کسانی اند که در آخرت بهره ای جز آتش ندارند، و در آن جادوانه می مانند و یک لحظه عذاب از آنها دور نمی شود، و به راستی که از پاداش فراوان محروم گشته اند، (وَحَبِطَ مَا صَنَعُواْ فِيهَا ) و نقشه هایی که علیه حق و اهل حق می کشیدند مضمحل و نابود گشته و کارهای خیری که انجام می دادند و اساسی نداشت و بر اساس ایمان انجام نیافته بود پوچ گشته و به هدر می رود.
آیه 17:
أَفَمَن كَانَ عَلَى بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّهِ وَيَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِّنْهُ وَمِن قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إَمَامًا وَرَحْمَةً أُوْلَـئِكَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَمَن يَكْفُرْ بِهِ مِنَ الأَحْزَابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ فَلاَ تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِّنْهُ إِنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ وَلَـكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يُؤْمِنُونَ  آیا کسی که دلیل و حجت روشنی از سوی پروردگارش دارد، و گواهی از سوی خدا به دنبال آن می آید، و قبل از قرآن (هم) کتاب موسی پیشوا و رحمت بوده است (مانند کسی است که در تاریکی ها به سر می برد)؟ اینان (که در پی کشف حقایقند) به آن ایمان می آورند، و هر کس از گروهها به آن کفر بورزد میعادگاه او آتش است. پس دربارۀ آن به خود شک و تردیدی راه مده، بی گمان آن (قرآن) حق است و از سوی پروردگارت آمده است ولی بیشتر مردم ایمان نمی آورند.
خداوند متعال حالت پیامبرش محمد صلی الله علیه و اله و سلم را و حالت وارثان و جانشینان او را که به تبلیغ دینش و اقامه ی حجت های آن می پردازند و به آن یقین دارند بیان کرده و اینکه کسی جز آنان دارای این صفت نیست، و اصولاً هیچ کس نمی تواند مانند آنان باشد، و می فرماید: (أَفَمَن كَانَ عَلَى بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّهِ ) آیا کسی که به واسطه ی وحیی که خداوند آن را فرو فرستاده و مسایل مهم و دلایل آشکار را در آن بیان کرده است و او هم در نتیجه به آن یقین کرده باشد دلیل و حجت روشنی از سوی پروردگارش داشته باشد، (وَيَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِّنْهُ ) و شاهدی از سوی خدا به دنبال آن بیاید یعنی به دنبال این دلیل و برهان دلیل دیگری بیاید و آن دلیل فطرت و سرشت مستقیم و عقل درست است که بر صحت (آن) وحی گواهی می دهند و با عقل خود نیکویی و پاکی آن وحی را بداند، و از این رهگذر بر ایمانش بیافزاید، (وَمِن قَبْلِهِ )و پیش از قرآن گواه سومی وجود دارد، (كِتَابُ مُوسَى ) پیشوا و رحمتی برای مردم قرار داده و بر راست بودن قرآن گواهی می دهد، و با حقی که قرآن آورده موافق و مطابق است.
یعنی آیا کسی که چنین است، و شواهد و دلایل یقین آور نزد وی به وفور یافت می شود، مانند کسی است که در تاریکی ها و جهالت ها به سر می برد و نمی تواند از آن بیرون رود؟ به راستی نزد خداوند برابر نیستند و نزد بندگان خدا نیز برابر نمی باشند. (أُوْلَـئِكَ ) اینان که دلایل یقین آور به وفور نشان یافته می شود (يُؤْمِنُونَ بِهِ ) به طور حقیقی به قرآن ایمان می آورند و ایمانشان هر نوع خوبی و برکت را در دنیا و آخرت برای آنان به بار می آورد.
(وَمَن يَكْفُرْ بِهِ مِنَ الأَحْزَابِ ) و هرگروه از گروه های روی زمین که بر نپذیرفتن حق اتفاق نظر دارد، به قرآن کفر می ورزد، (فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ )میعادگاهشان آتش است، و حتماً به آن وارد می شوند، (فَلاَ تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِّنْهُ ) پس دربارۀ آن کوچکترین شکی به خود راه مده، (إِنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ وَلَـكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يُؤْمِنُونَ  ) بی گمان آن (= قرآن) حق می باشد، و از سوی پروردگارت آمده است، ولی بیشتر مردمان ایمان نمی آورند . یا به خطار جهالت و گمراهی شان ایمان نمی آورند، یا از روی ستمگری و عناد و تجاوز، زیرا هر کس قصد و هدفش نیکو، و فهمش درست باشد، باید به آن ایمان بیاورد، چون دلایل و شواهد قاطعی وجود دارد که او را به ایمان آوردن فرا می خوانند .
آیه های 22-18:
وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ كَذِبًا أُوْلَـئِكَ يُعْرَضُونَ عَلَى رَبِّهِمْ وَيَقُولُ الأَشْهَادُ هَـؤُلاء الَّذِينَ كَذَبُواْ عَلَى رَبِّهِمْ أَلاَ لَعْنَةُ اللّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ و کیست ستمگرتر از کسی که بر خدا دروغ ببندد؟ آنان به پیشگاه پروردگارشان عرضه می گردند و گواهان می گویند: «اینانند کسانی که بر پروردگار خود دروغ بسته اند هان! نفرین بر ستمکاران باد».
الَّذِينَ يَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللّهِ وَيَبْغُونَهَا عِوَجًا وَهُم بِالآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ آن ستمکارانی که(مردم را) از راه خدا باز می دارند و آن را کج و نا درست نشان می دهند و آنان منکر آخرتند.
أُولَـئِكَ لَمْ يَكُونُواْ مُعْجِزِينَ فِي الأَرْضِ وَمَا كَانَ لَهُم مِّن دُونِ اللّهِ مِنْ أَوْلِيَاء يُضَاعَفُ لَهُمُ الْعَذَابُ مَا كَانُواْ يَسْتَطِيعُونَ السَّمْعَ وَمَا كَانُواْ يُبْصِرُونَ ایشان چنان نیستند که بتوانند در دنیا (خدا را ) ناتوان و درمانده سازند و آنان به غیر از خدا دوستان  یاورانی ندارند ، عذاب برای آنان دو چندان خواهد شد (و آنان) نمی توانستند بشنوند و ببینند.
أُوْلَـئِكَ الَّذِينَ خَسِرُواْ أَنفُسَهُمْ وَضَلَّ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَفْتَرُونَ اینان کسانی اند که خودشان را زیانبار کردند و آنچه به دروغ به هم می بافتند از آنان گم و ناپدید گردید.
لاَ جَرَمَ أَنَّهُمْ فِي الآخِرَةِ هُمُ الأَخْسَرُونَ  مسلماً آنان در آخرت زیانکارترند
خداوند متعال خبر می دهد که هیچکس (أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ كَذِبًا ) ستمگرتر از کسی نیست که بر خدا دروغ ببندد. و این شامل حال هر کسی است که به خدا دروغ نسبت دهد؛ شریکی را به او نسبت بدهد یا او را به چیزی توصیف بکند که شایسته اش نیست. و یا سختی را به وی نسبت دهد که نگفته است، یا ادعای نبوت کند، و دیگر دروغ هایی که به خدا نسبت داده می شود
پس اینها ستمگرترین مردم هستند (أُوْلَـئِكَ يُعْرَضُونَ عَلَى رَبِّهِمْ ) آنان به پیشگاه پروردگارشان عرضه می گردند تا آنها را به سبب ستمگریشان مجازات نماید، و چون به پیشگاه او عرضه گردند عذاب سختی را برایشان مقرر می دارد. (وَيَقُولُ الأَشْهَادُ ) و گواهان که بر دروغ بستن و دروغ گفتن آنها گواهی می دهند، می گویند: (هَـؤُلاء الَّذِينَ كَذَبُواْ عَلَى رَبِّهِمْ أَلاَ لَعْنَةُ اللّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ(  اینان کسانی اند که بر پروردگار خود دروغ بسته اند، هان! نفرین خدا بر ستمکاران باد؛ نفرین و لعنتی که قطع نمی شود، زیرا ستم کردن صفت همیشگی آنان بوده است، به همین خاطر عذابشان تخفیف پذیر نیست.
سپس خداوند از ظلم و ستم آنها سخن به میان آورد و فرمود: (الَّذِينَ يَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللّهِ) آنان کسانی هستند که (مردم را ) از راه خدا باز می دارند، پس خودشان را از راه خدا که راه پیامبران است و مردم را به سوی آن فرا خوانده اند باز داشته، و دیگران را نیز از رفتن به این راه باز می دارند و آنان پیشوایانی شده اند که به آتش جهنم فرا می خوانند. (وَيَبْغُونَهَا عِوَجًا ) و برای کج و زشت قرار دادن راه خدا و معیوب کردنش تلاش می نمایند، تا راه خد انزد مردم درست جلوه نکند، پس آنان باطل را خوب و زیبا نشان داده و حق را تقبیح می نمایند. خداوند آنان را زشت بگرداند. (وَهُم بِالآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ ) و آنان منکر آخرت هستند (أُولَـئِكَ لَمْ يَكُونُواْ مُعْجِزِينَ فِي الأَرْضِ ) ایشان چنین نیستند که بتوانند از دست خداوند در روند، چون آنها در قبضه و تحت فرمانروایی او هستند (وَمَا كَانَ لَهُم مِّن دُونِ اللّهِ مِنْ أَوْلِيَاء ) و آنان به غیر از خدا دوستان و یاورانی ندارند که امر ناگوار و ناخوشایند را از آنان دور کنند، و یا آنچه را که به سود آنهاست برایشان فراهم نمایند، بلکه دستشان از توسل به هر وسایلی کوتاه شده است.
(يُضَعَفُ لَهُمُ الْعَذَابُ ) عذاب برای آنان سخت تر خواهد گردید و بر آن افزوده می شود، و چون آنان خود گمراه شدند و دیگران را نیز گمراه کردند. (مَا كَانُواْ يَسْتَطِيعُونَ السَّمْعَ ) به خاطر نفرت آنها از حق و گریزان بودنشان از ان نمی توانستند آیات خدا را بشنوند و فایده ببرند. (فما لهم عن التذکره معرضین، کانهم حمر مستنفره، فرت من قسوره) چرا آنها از یادآور شدن به وسیلۀ قرآن روی گردان هستند؟انگار گور خرهایی هستند که از دست شیر فرار می کنند (وَمَا كَانُواْ يُبْصِرُونَ ) و نمی توانستند با عبرت و تفکر در آنچه که به آنها فایده می رساند، بنگرند، بلکه آنان مانند کر و لالهایی بودند که نمی فهمند. (أُوْلَـئِكَ الَّذِينَ خَسِرُواْ أَنفُسَهُمْ ) اینان کسانی اند که خودشان را متضرر کردند ، چون بزرگترین پاداشت را از دست دادند، و سزاوار سخت ترین عذاب گشتند (وَضَلَّ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَفْتَرُونَ ) و دینشان که مردم را به سوی آن دعوت می کردند و آن را خوب معرفی می نمودند نابود گردید، و از بین رفت. و هنگامی که عذاب پروردگارت آمد، معبودانی که آنها به غیر از «الله» می پرستیدند برای آنها هیچ کاری نکردند و هیچ چیزی را از آنان دور ننمودند.
(لاَ جَرَمَ ) مسلماً (أَنَّهُمْ فِي الآخِرَةِ هُمُ الأَخْسَرُونَ) آنان در آخرت زیانکارترین (مردمان) هستند. خداوند متعال زیان را منحصراً برای آنان قرار داد. و حتی بیشترین زیان را برای آنان مقرر نمود و این به خاطر شدت حسرت و محرومیت آنان، نیز شدت مشقت و عذابی است که به آن گرفتار می شوند. از حالت آنان به خداوند پناه می بریم.
هنگامی که وضعیت شقاوتمندان را بیان کرد، صفات نیک بختان و سعادتمندان و پاداشی را که نزد خداوند دارند بیان نمود. پس فرمود:
آیه ی 24-23:
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَأَخْبَتُواْ إِلَى رَبِّهِمْ أُوْلَـئِكَ أَصْحَابُ الجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ  بی گمان کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند و در برابر خدای خود فروتنی کردند، اینان بهشتی اند، آنان در آن جاودانه می ماند.
مَثَلُ الْفَرِيقَيْنِ كَالأَعْمَى وَالأَصَمِّ وَالْبَصِيرِ وَالسَّمِيعِ هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلاً أَفَلاَ تَذَكَّرُونَ حال این دو گروه مانند کور و کر، و بینا و شنواست، آیا حال این دو گروه یکی است؟ آیا پند نمی پذیرید؟
خداوند متعال می فرماید: (إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ ) بی گمان کسانی که اصول و قواعدی را که خداوند دستور داده است به آن ایمان بیاورند، تصدیق کردند، و به آن اقرار نمودند (وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ ) و کارهای شایسته، مشتمل بر اعمال قلوب و جوارح و زیان انجام دادند. (وَأَخْبَتُواْ إِلَى رَبِّهِمْ ) و در برابر خدای خود فروتنی کردند ، و درمقابل عظمت و شکوه او کرنش و سجده ن مودند، و با محبت و دوست داشتن خدا و ترس از او و امید به او وزاری به درگاهش به سویش باز گشتند.(أُوْلَـئِكَ ) اینان که دارای همۀ این صفات هستند، (أَصْحَابُ الجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ) یاران بهشت اند، آنان در آن جاودانه می مانند، چون آنها از هر خیر و خوبی برخوردار شده و در انجام خیرات از دیگران پیشی گرفتند.
(مَثَلُ الْفَرِيقَيْنِ ) حالت این دو گروه، یعنی گروه شقاوتمندان و سعادتمندان (كَالأَعْمَى وَالأَصَمِّ) مانند حالت کور و کر است . این مثال بدبختان است (وَالْبَصِيرِ وَالسَّمِيعِ ) (یا) مانند حالت بینا و شنوا است . و این حالت سعادتمندان است
(هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلاً ) آیا این دو گروه حالتشان یکی است؟ حالت این دو گروه یکی نیست، بلکه تفاوت و فرقشان چنان زیاد است که قابل توصیف نیست. (أَفَلاَ تَذَكَّرُونَ) آیا پند نمی پذیرید؟ و کارهایی را به یاد نمی آورید که به شما فایده می دهد تا آن را انجام دهید؟ و نیز کارهایی را که به شما زیان می رساند آنها را ترک کنید.
آیه ی 28-25:
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ إِنِّي لَكُمْ نَذِيرٌ مُّبِينٌ  و به راستی که ما نوح را به سوی قومش فرستادیم (و گفت): «همانا من برای شما بیم دهنده ای آشکار هستم»
أَن لاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ اللّهَ إِنِّيَ أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ أَلِيمٍ که جز خداوند را پرستش نکنید، بدون شک من از عذاب روز دردناک بر شما می ترسم.
فَقَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قِوْمِهِ مَا نَرَاكَ إِلاَّ بَشَرًا مِّثْلَنَا وَمَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إِلاَّ الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِيَ الرَّأْيِ وَمَا نَرَى لَكُمْ عَلَيْنَا مِن فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كَاذِبِينَ سران کافر قوم او گفتند: «تو را جز بشری همچون خودمان نمی بینیم، و ما می بینیم که جز افراد فرومآیه و کوتاه فکر ما کسی از او پیروی نکرده اند، و شما هیچ فضل و برتری بر ما نندارید، بلکه شما را دروغگو می پنداریم.»
قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِن كُنتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّيَ وَآتَانِي رَحْمَةً مِّنْ عِندِهِ فَعُمِّيَتْ عَلَيْكُمْ أَنُلْزِمُكُمُوهَا وَأَنتُمْ لَهَا كَارِهُونَ گفت: «ای قوم من! به من بگویید اگر دلیلی روشن از سوی پروردگارم داشته باشم و رحمتی از نزد خود به من داده باشد و این رحمت الهی بر شما پنهان مانده باشد، آیا می توانم شما را به پذیرش آن وادارم در حالی که شما دوستش نمی دارید؟»
(وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ ) و به راستی که نوح (شیخ پیامبران) را به سوی قومش فرستادیم تا آنان را به سوی خدا دعوت کند و از شرک ورزیدن باز دارد. پس گفت: (إِنِّي لَكُمْ نَذِيرٌ مُّبِينٌ(   همانا من برای شما بیم دهنده ای آشکار هستم . یعنی آنچه را که شما را از آن بیم می دهم طوری برایتان بیان می نمایم که هیچ اشکال و ابهامی در ان باقی نماند. (أَن لاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ اللّهَ ) که عبادت را خالصانه و تنها برای خدا انجام دهید، و عبادت غیر خدا را رها کنید.
(إِنِّيَ أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ أَلِيمٍ ) همانا من بر شما از عذاب روزی دردناک می ترسم، و اگر خدا را یکتا ندانید و از من اطاعت نکنید، دچار آن عذاب دردناک می گردید. (فَقَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قِوْمِهِ ) سران کافر و اشراف قومش دعوت او را نپذیرفتند . و آنها اولین کسانی بودند که دعوت پیامبر را رد کرده و گفتند: (مَا نَرَاكَ إِلاَّ بَشَرًا مِّثْلَنَا) تو را جز بشری همچون خودمان نمی بینم وانسان بودن نوح به ادعای آنها مانعی برای پیروی کردن از وی بود، با اینکه در حقیقت همین درست است و غیر از آن جایز نیست، چون انسانها می توانند از انسان یاد بگیرند و در هر کاری به او مراجعه نمایند، به خلاف فرشتگان: ( وَمَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إِلاَّ الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا ) و می بینیم که جز افراد فرومآیه ی ما کسی از تو پیروی نکرده است.
اما در حقیقت آنان اشراف و اهل عقل بودند که از حق فرمان بردند و مانند فرومایگانی نشدند که به آنها سران قوم گفته می شد، اما از هر شیطان سرکشی پیروی کرده و خدایانی از سنگ و درخت برای خود برگرفته و برای آن سجده برده و به آن تقرب می جستند . آیا فرومآیه تر و ذلیل تر از اینها کسی وجود دارد؟
(بَادِيَ الرَّأْيِ ) یعنی بدون فکر و اندیشه از تو پیروی کردند. منظورشان این بود که آنها از روی بینش و تفکر این کار را نکرده اند، بلکه به محض اینکه آنان را عوت نمودی از تو پیروی کردند. غافل از اینکه عقل های سلیم حق آشکار را به طور بدیهی می پذیرند و خردمندان آن را تصدیق می نمایند، به خلاف کارها و امور پنهانی که به تأمنل و تفکر طولانی احتیاج دارد. (وَمَا نَرَى لَكُمْ عَلَيْنَا مِن فَضْلٍ )و برای شما فضیلتی بر خویش نمی بینیم. یعنی از ما برتر نیستند تا از شما اطاعت کنیم.
(بَلْ نَظُنُّكُمْ كَاذِبِينَ ) بلکه شما را دروغگو می پنداریم . و آنها در این سخن دروغ می گفتند، چون آنها نشانه هایی را که خداوند برای تأیید نوح فرستاده بود؛ دیدند؛ نشانه هایی که باعث می شد به طور کامل به صداقت نوح پی ببرند.
بنابراین ، (قَالَ ) نوح در پاسخ آنان گفت: (يَقَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِن كُنتُ عَلَى بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّيَ ) ای قوم من! به من بگویید، اگر به من دلیلی روشن تر و قاطع (دال بر حقانیتم) از سوی پروردگارم داشته باشم (باز هم از من پیروی نمی کنید) نوح که پیامبری کامل و پیشوا است که خردمندان از او فرمان می برند و عقل مردان خردمند در کنار عقل او چیزی به حساب نمی آید، و به حقیقت راستگوست، اگر بگویید: «من دلیلی روشن و قاطع (دال بر حقانیتم) از سوی پروردگارم دارم» . همین گفته برای تصدیقش کافی است.
(وَآتَنِي رَحْمَةً مِّنْ عِندِهِ ) و به سوی من وحی نموده و مرا فرستاده، و هدایت را به من ارزانی نموده است. (فَعُمِّيَتْ عَلَيْكُمْ ) و این رحمت الهی بر شما پوشیده شده است، به همین خاطر تنبلی و سستی می کنید. (أَنُلْزِمُكُمُوهَا ) آیا می توانم شما را به پذیرفتن آنچه ما به آن یقین داریم و شما در آن شک نموده اید مجبور کنیم؟ (وَأَنتُمْ لَهَا كَارِهُونَ ( در حالی که شما دوستش نمی دارید و برای رد کردن آنچه آورده ام می کوشید؟ و این به ما زیانی نمی رساند و به یقین ما نقصی وارد نمی کند. و تهمت زدن شما، ما را از آنچه که بر آن هستیم باز نمی دارد، بلکه خودتان را از آن با زداشته اید و این امر باعث می شود تا شما (از پذیرش حق) باز دارد، و موجب شود در برابر حق تسلیم نشوید؛ حقی که ادعا می کنید باطل است. پس قومی را که این چنین هستند نمی توانیم به پذیرش آنچه خدا بدان دستور داده است وادار کنیم. و نمی توانیم شما را به چیزی وادار نماییم که از آن گریزان هستید، بنابراین فرمود: (أَنُلْزِمُكُمُوهَا وَأَنتُمْ لَهَا كَارِهُونَ) آیا می توانیم شما را به پذیرش آن واداریم در حالی که شما دوستش نمی دارید؟
آیه ی 31-29:
  وَيَا قَوْمِ لا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مَالاً إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى اللّهِ وَمَآ أَنَاْ بِطَارِدِ الَّذِينَ آمَنُواْ إِنَّهُم مُّلاَقُو رَبِّهِمْ وَلَـكِنِّيَ أَرَاكُمْ قَوْمًا تَجْهَلُونَ و ای قوم من! در مقابل (رساندن) آن (دعوت) از شما چیزی نمی خواهم، چرا که پاداش من جز بر خدا نیست. و من مومنان را نمی رانم، آنان خدای خود را ملاقات می کنند ولی من شما را گروهی نادان می بینم.
وَيَا قَوْمِ مَن يَنصُرُنِي مِنَ اللّهِ إِن طَرَدتُّهُمْ أَفَلاَ تَذَكَّرُونَ و ای قوم من! اگر مومنان را طرد کنم چه کسی مرا در برابر «الله» یاری می کند؟ آیا پند نمی پذیرید؟
وَلاَ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَآئِنُ اللّهِ وَلاَ أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلاَ أَقُولُ إِنِّي مَلَكٌ وَلاَ أَقُولُ لِلَّذِينَ تَزْدَرِي أَعْيُنُكُمْ لَن يُؤْتِيَهُمُ اللّهُ خَيْرًا اللّهُ أَعْلَمُ بِمَا فِي أَنفُسِهِمْ إِنِّي إِذًا لَّمِنَ الظَّالِمِينَ   و من به شما نمی گویم که خزاین خدا در دست من است و غیب نمی دانم. و نمی گویم که من فرشته هستم، و به آنان که در نظر شما خوار می آیند نمی گویم خداوند خیری به آنان نخواهد داد. خداوند به آنچه در دلهای آنان است آگاه تر است در این صورت من از زمرۀ ستمکاران خواهم بود.
(وَيَقَوْمِ لا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مَالاً )و ای قوم من! در برابر رساندن دعوت خویش از شما مالی نمی خواهم، تا آن را تاوان پنداشته و بر شما دشوار بیابد. (إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى اللّهِ )چرا که پاداش من جز عهدۀ خدا نیست. آنان از نوح خواستند تا مومنان ضعیف را از خود براند و طرد کند، بنابراین در جواب آنان فرمود: (وَمَآ أَنَاْ بِطَارِدِ الَّذِينَ آمَنُواْ )و برای من شایسته نیست که مومنان را طرد کنم و از خود دور نمایم، بلکه آنان را به گرمی و محترمانه در آغوش می گیرم.
(إِنَّهُم مُّلاَقُو رَبِّهِمْ )آنان با پروردگارشان ملاقات می کنند، و خداوند به خاطر ایمان و پرهیزگاریشان باغهای پر از و نعمت بهشت را به ایشان پاداش می دهد. (وَلَـكِنِّيَ أَرَاكُمْ قَوْمًا تَجْهَلُونَ ) ولی من شما را گروهی نادان می بینم. چون مرا دستور می دهید تا دوستان خدا را طرد کنم و از خود برانمک و حق را به خاطر اینکه آنان پیروان آن هستند، نپذیرفتند و بر باطل بودن حق اینگونه استدلال کردید که من مانند شما انسان هستم، و اینکه بر شما برتری ندارم. (وَيَقَوْمِ مَن يَنصُرُنِي مِنَ اللّهِ إِن طَرَدتُّهُمْ ) و ای قوم من! چه کسی مرا از عذاب خدا نجات می دهد اگر آنان را طرد کنم؟ زیرا طرد کردن آنان باعث عذاب و بلایی می شود که کسی جز خداوند نمی تواند آن را باز بدارد. (أَفَلاَ تَذَكَّرُونَ ) آیا آنچه را که برایتان سودمندتر و شایسته تر است به یاد نمی آورید؟ و در امور خود نمی اندیشید؟
(وَلاَ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَآئِنُ اللّهِ ) و من به شما نمی گویم که خزاین خدا نزد من است. من فقط فرستادۀ خدا به سوی شما هستم، شما را مژده می دهم و از عذاب خدا بر حذر می دارم،غیر از این کاری در دست من نیست. پس خزانه های خداوندی در دست من نمی باشد تا به هر کس که بخواهم بدهم، و هر کس را که بخواهم محروم کنم.
(وَلاَ أَعْلَمُ الْغَيْبَ )و غیب نمی دانم تا شما را از رازهای درونتان آگاه سازم. (وَلاَ أَقُولُ إِنِّي مَلَكٌ ) و نمی گویم فرشته هستم. یعنی مقامی بالاتر از آنچه خداوند به من داده است، اغدعا نمی کنم. و بر حسب گمان خود بر مردم حکم نمی رانم. (وَلاَ أَقُولُ لِلَّذِينَ تَزْدَرِي أَعْيُنُكُمْ ) و من نمی گویم مومنان ضعیفی که سران و اشراف کافر آنها را تحقیر می کنند. (لَن يُؤْتِيَهُمُ اللّهُ خَيْرًا اللّهُ أَعْلَمُ بِمَا فِي أَنفُسِهِمْ ) خداوند چیزی به آنان نخواهد داد. خداوند به آنچه در در دلهای آنان است آگاه تر است. پس اگر در ایمانشان راستگو باشند خیر فراوان بهرۀ آنان خواهد بود، و اگر چنین نباشند حسابشان با خداست.
(إِنِّي إِذًا ) اگر چیزی از مطالب گذشته را بگویم، آنگاه (لَّمِنَ الظَّالِمِينَ) من از زمرۀ ستمکاران خواهم بود. و نوح علیه السلام با این سخنان، قومش را از اینکه مومنان فقیر را طرد کند، یا از آنان ابراز بیزاری نماید ناامید کرد . و با است،اده از روش هایی که هر منصفی با آن قانع می شود، قومش را به قناعت رساند.
آیه ی 37-32:
قَالُواْ يَا نُوحُ قَدْ جَادَلْتَنَا فَأَكْثَرْتَ جِدَالَنَا فَأْتَنِا بِمَا تَعِدُنَا إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ  گفتند: «ای نوح! به راستی که با ما جر و بحث کردی و جر و بحث را به درازا کشاندی، پس اگر راست می گویی آنچه را که ما را از آن می ترسانی به ما برسان.
قَالَ إِنَّمَا يَأْتِيكُم بِهِ اللّهُ إِن شَاء وَمَا أَنتُم بِمُعْجِزِينَ گفت: «خداوند اگر بخواهد آن را برای شما می آورد، و شما نمی توانید خدا را درمانده کنید».
وَلاَ يَنفَعُكُمْ نُصْحِي إِنْ أَرَدتُّ أَنْ أَنصَحَ لَكُمْ إِن كَانَ اللّهُ يُرِيدُ أَن يُغْوِيَكُمْ هُوَ رَبُّكُمْ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ و اگر بخواهم شما را اندرز بگویم، اندرز من – چنانچه خداوند بخواهد شما را گمراه سازد. به شما سودی نمی رساند، و او پروردگارتان است و به سوی او باز گردانده می شوید.
أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ فَعَلَيَّ إِجْرَامِي وَأَنَاْ بَرِيءٌ مِّمَّا تُجْرَمُونَ آیا می گویند که (محمد) این (قرآن) را از پیش خود ساخته است؟ بگو: «اگر آن را از پیش خود ساخته باشیم گناهش برگردن من است، و من از گناهی که می کنید بیزارم».
وَأُوحِيَ إِلَى نُوحٍ أَنَّهُ لَن يُؤْمِنَ مِن قَوْمِكَ إِلاَّ مَن قَدْ آمَنَ فَلاَ تَبْتَئِسْ بِمَا كَانُواْ يَفْعَلُونَ  و به نوح وحی شد که از قومت جز آنان که ایمان آورده اند کسی ایمان نخواهد آورد، بنابراین آنچه می کنند غمگین مباش.
وَاصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا وَلاَ تُخَاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُواْ إِنَّهُم مُّغْرَقُونَ و زیر نظر ما و به فرمان ما کشتی بساز، و با من دربارۀ ستمگران گفتگو مکن. بی گمان آنان غرب خواهند شد.
هنگامی که دیدند نوح از دعوت کردن آنها دست بر نمی دارد، و به هدفشان دست نیافتند، (قَالُواْ يَا نُوحُ قَدْ جَادَلْتَنَا فَأَكْثَرْتَ جِدَالَنَا فَأْتَنِا بِمَا تَعِدُنَا إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ(   گفتند: «ای نوح! به راستی که با ما جر و بحث کردی و جر و بحث را به درازا کشاندی، پس اگر راست می گویی عذابی را که ما را از آن می ترسانی به ما برسان.
چقدر نادان و گمراه بودند که این سخن را به پیامبر خیر خواه خود گفتند! آنان اگر راسگو بودند باید چنین می گفتند: نوح تو ما را اندرز دادی، و برای ما خیر خواهی و دلسوزی کردی، و ما را به چیزی فراخواندی که برایمان روشن و آشکار نبود، ما از تو می خواهیم که آن را بیشتر برای ما توضیح دهی تا از تو فرمان ببریم. وگرنه به خاطر خیر خواهی ات از تو تشکر می کنیم.
این پاسخ منصفانۀ کسی است که به چیزی دعوت شده است و آن چیز بر وی پوشیده مانده است. اما آنها دروغگو بودند، و نسبت به پیامبرشان جسارت کردند و آنچه را که او گفته بود بدون کوچکترین شبهه ای رد نمودند و هیچ دلیلی بر این کار نداشتند.
بنابراین به خاطر جهالت و ستمگری شان شتاب ورزیدند و عذاب خدا را درخواست کردند و گمان بردند که می توانند خدا را ناتوان سازند. بنابراین نوح به آنها پاسخ داد و فرمود: (إِنَّمَا يَأْتِيكُم بِهِ اللّهُ إِن شَاء ) اگر حکمت و ارادۀ خداوند اقتضا نماید که آن را بر شما فرو آورد و این کار را خواهد کرد. (وَمَا أَنتُم بِمُعْجِزِينَ ) و شما نمی توانید خدا را درمانده کنید، و هیچ کاری در دست من نیست .
(وَلاَ يَنفَعُكُمْ نُصْحِي إِنْ أَرَدتُّ أَنْ أَنصَحَ لَكُمْ إِن كَانَ اللّهُ يُرِيدُ أَن يُغْوِيَكُمْ) یعنی ارادۀ خداوند چیره و غالب است، پس اگر او بخواهد شما را به خاطر اینکه حق را نپذیرفتند گمراه سازد. هر چند من تمام تلاش خود را مبذول دارم و شما این کار را کردند این کار به شما سودی نخواهد رساند. ( هُوَ رَبُّكُمْ ) او پروردگار شماست، هر چه را بخواهد با شما می کند، و هر آنچه بخواهد در مورد شما حکم می نماید.(وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ )و به سوی او باز گردانده می شوید و شما را طبق کارهایتان سزا و جزا می دهد.
(أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ )آیا مشرکان می گویند که این را از پیش خود ساخته است ؟ احتمال دارد که ضمیر به نوح برگردد، همانطور که سیاق کلام در رابطه با داستان او و قومش می باشد. در این صورت معنی این طور می شود: آیا قوم نوح می گویند: نوح به خدا دروغ نسبت می دهد و در رابطه با وحیی که ادعا می نماید از جانب خداست دروغ م یگوید؟ و خداوند به نوح دستور داد: (قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ فَعَلَيَّ إِجْرَامِي وَأَنَاْ بَرِيءٌ مِّمَّا تُجْرَمُونَ) بگو: اگر من آن را از پیش خود ساخته ام گناهش بر گردن خودم است، و من از گناهی که می کنید بیزارم. یعنی گناه هر کس بر گردن خودش است (ولا تزر وازره وزر اخری) و هیچ کس بار گناه دیگران را به دوش نمی کشد.
و احتمال دارد که ضمیر به پیامبر، محمد علیه السلام برگردد و این آیه در اثنای داستان نوح و قومش آمده باشد. چون این داستان از جمله اموری است که جز پیامبران کسی آن را نمی داند ، و هنگامی که خداوند آن را برای پیامبرش تعریف کرد، و این داستان همانند سایر نشانه ها بر راستگویی و رسالت او دلالت نمود. به ذکر این مطلب پرداخت که قومش آن را تکذیب کردند هر چند که آن را به صورت تمام برایشان بیان کرده بود، و فرمود: (أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ) آیا می گویند: محمد این قرآن را از پیش خود ساخته است؟ این از عجیب ترین گفته ها و باطل ترین سخنان است، زیرا آنها می دانند که محمد خواندن و نوشتن را نمی داند، و برای درس خوانده به سوی اهل کتاب نرفته است، ولی این کتاب را آورد که آنان را به مبارزه طلبید تا سوره ای همانندآن را بیاورند.
با وجود این اگر ادعا کنند که پیامبر آن را از پیش خود ساخته است نشانۀ آن است که آنها معاندند و مجادله کردن با آنها فایده ای ندارد، بلکه در این صورت شایسته است از آنها اعراض نمود: بنابراین فرمود: (قُلْ إِنِ افْتَرَيْتُهُ فَعَلَيَّ إِجْرَامِي) بگو: اگر آن را از پیش خود ساخته باشم گناه دروغ و افترایم بر گردن خودم است. ( وَأَنَاْ بَرِيءٌ مِّمَّا تُجْرَمُونَ) و من از گناهی که می کنید، بیزارم. پس چرا در تکذیب و دروغ انگاشتن من پافشاری می کنید؟
(وَأُوحِيَ إِلَى نُوحٍ أَنَّهُ لَن يُؤْمِنَ مِن قَوْمِكَ إِلاَّ مَن قَدْ آمَنَ ) و به نوح وحی شد که از قومت جز انان که ایمان آورده اند کسی دیگر ایمان نخواهد آورد. یعنی آنها سنگدل شده اند، (فَلاَ تَبْتَئِسْ بِمَا كَانُواْ يَفْعَلُونَ(  بنابراین بر آنچه می کنند غم مخور، و به آنان کارهایشان توجه نکن. خداوند آنها را نفرین نموده و عذاب خودش را بر گردانده نمی شود بر آنان قرار داده است.
(وَاصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنَا وَوَحْيِنَا ) و زیر نظر ما و به فرمان ما کشتی را بساز ) (وَلاَ تُخَاطِبْنِي فِي الَّذِينَ ظَلَمُواْ ) و در مورد هلاک ساختن ستمگران به من مراجعه نکن. (إِنَّهُم مُّغْرَقُونَ) بی گمان آنان غرق خواهند شد. یعنی فرمان و تقدیر من در مورد آنها نافذ شده است.
آیه ی 40-38:
  وَيَصْنَعُ الْفُلْكَ وَكُلَّمَا مَرَّ عَلَيْهِ مَلأٌ مِّن قَوْمِهِ سَخِرُواْ مِنْهُ قَالَ إِن تَسْخَرُواْ مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنكُمْ كَمَا تَسْخَرُونَ  و نوح کشتی را می ساخت، و هرگاه گروهی از اشراف قومش بر او می گذشتند و او را مسخره می کردند، و می گفتند: «اگر شما ما را مسخره می کنید ما هم همانگونه شما را مسخره خواهیم کرد».
فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَن يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ وَيَحِلُّ عَلَيْهِ عَذَابٌ مُّقِيمٌ آنگاه خواهید دانست که عذاب رسوا کننده و شکنجۀ همیشگی از آن چه کسی خواهد شد .
حَتَّى إِذَا جَاء أَمْرُنَا وَفَارَ التَّنُّورُ قُلْنَا احْمِلْ فِيهَا مِن كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَأَهْلَكَ إِلاَّ مَن سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ وَمَنْ آمَنَ وَمَا آمَنَ مَعَهُ إِلاَّ قَلِيلٌ تا آنگاه که فرمان ما در رسیدن و آب از تنور فوران کرد، گفتم : « از هر جنسی دو تن (نر و ماده) در آن سوار کن و خاندان خود را، مگر کسانی که فرمان هلاک آنان از پیش صادر شده است و کسانی را در آن اسکان بده که ایمان آورده اند، و جز افراد اندکی بدو ایمان نیاورده بودند».
پس نوح از دستور پروردگارش اطاعت نمود و شروع به ساختن کشتی کرد، (وَكُلَّمَا مَرَّ عَلَيْهِ مَلأٌ مِّن قَوْمِهِ ) و هرگاه گروهی  از اشراف قومش بر او می گذشتند و می دیدند که او کشتی می سازد، (سَخِرُواْ مِنْهُ قَالَ إِن تَسْخَرُواْ مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنكُمْ كَمَا تَسْخَرُونَ فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَن يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ وَيَحِلُّ عَلَيْهِ عَذَابٌ مُّقِيمٌ ) او را مسخره می کردند. (نوح) می گفت: اگر شما اکنون ما را مسخره می کنید ما هم شما را مسخره خواهیم کرد، آن گاه خواهید دانست که عذاب رسوا کننده و پاینده بر چه کسی فرود می اید. و هنگامی که عذاب بر آنان فرود آمد این حقیقت را دریافتند.
(حَتَّى إِذَا جَاء أَمْرُنَا )تا آنگاه که تقدیر و حکم ما در خصوص نازل شدن عذاب بر آنان در رسید. (وَفَارَ التَّنُّورُ ) و اب از تنور فوران کرد یعنی خداوند از آسمان آب فراوانی فرستاد، و تمام زمین به صورت چشمه های جوشان درآمد، حتی تنورها که معمولاً جای آتش می باشند و خیلی از آب دور هستند آب از آنها فوران کرد و (ارتفاع) آب به جایی رسید که مقرر شده بود.
(قُلْنَا ) (آنگاه) به نوح گفتیم: (احْمِلْ فِيهَا مِن كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ ) از هر مخلوقی ، نر و ماده ای را سوار کشتی کن تا جنس آنها باقی بماند، زیرا کشتی بیشتر از یک نر و ماده را نمی تواند حمل کند. (وَأَهْلَكَ إِلاَّ مَن سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَوْلُ ) و خاندان خود را در آن سوار کن مگر کسانی از کافران که فرمان هلاکشان از پیش صادر شده است ، مانند پسرش که غرق شد. (وَمَنْ آمَنَ) و کسانی را که ایمان آورده اند (سوار کن) در حالی که ، (وَمَا آمَنَ مَعَهُ إِلاَّ قَلِيلٌ) جز افراد اندکی بدو ایمان نیاورده بودند.
آیه ی 45-41:
وَقَالَ ارْكَبُواْ فِيهَا بِسْمِ اللّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا إِنَّ رَبِّي لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ و گفت: «سوار کشتی شوید، روان شدنش و لنگر انداختنش به نام خداست، بی گمان پروردگارم آمرزنده و مهربان است».
وَهِيَ تَجْرِي بِهِمْ فِي مَوْجٍ كَالْجِبَالِ وَنَادَى نُوحٌ ابْنَهُ وَكَانَ فِي مَعْزِلٍ يَا بُنَيَّ ارْكَب مَّعَنَا وَلاَ تَكُن مَّعَ الْكَافِرِينَ  و کشتی آنان را در موجی کوه آسا (با خود) می برد، و نوح پسرش را در حالی که در کناری بود فریاد زد (و فرمود): «پسر جان! با ما سوار شو، و با کافران مباش»
قَالَ سَآوِي إِلَى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاء قَالَ لاَ عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللّهِ إِلاَّ مَن رَّحِمَ وَحَالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكَانَ مِنَ الْمُغْرَقِينَ گفت: «به کوهی پناه خواهم برد که مرا از آب محفوظ دارد»(نوح) گفت: «امروز هیچ پناه دهنده ای از عذاب خدا نیست مگر کسی که مشمول رحمت خدا گردد». و موج میان آنان حایل آمد و (پسر) از غرق شدگان گردید.
وَقِيلَ يَا أَرْضُ ابْلَعِي مَاءكِ وَيَا سَمَاء أَقْلِعِي وَغِيضَ الْمَاء وَقُضِيَ الأَمْرُ وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ وَقِيلَ بُعْداً لِّلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ و گفته شد: «ای زمین! آبت را فرو بر، و ای آسمان! از باریدن بایست» و آب فرونشانده شد و فرمان اجرا گردید و کشتی بر کوه جودی پهلو گرفت و گفته شد: «نابود باد گروه ستمکاران»
وَنَادَى نُوحٌ رَّبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابُنِي مِنْ أَهْلِي وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَأَنتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ و نوح پروردگارش را صدا زد و گفت: « پروردگارا! پسرم از خاندان من است و وعدۀ تو راست است و تو (داورترین داوران و ) دادگرترین دادگرانی».
(وَقَالَ) و نوح به کسانی که خداوند دستور داده بود تا آنها را بر کشتی سوار نماید، گفت: (ارْكَبُواْ فِيهَا بِسْمِ اللّهِ مَجْرَاهَا وَمُرْسَاهَا ) در آن سوار شوید، روان شدن و لنگر انداختنش به نام و فرمان خداست. (إِنَّ رَبِّي لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ ) بی گمان پروردگارم آمرزنده و مرهبان است، ما را عفو کرد و بر ما رحم نمود و از گروه ستمکاران رهایمان بخشید.
سپس حرکت و روان شدن کشتی را آن گونه توصیف نمود که انگار آن را مشاهده می کنیم. پس فرمود: (وَهِيَ تَجْرِي بِهِمْ ) کشتی، نوح و کسانی را که همراه او در آن بودند، (فِي مَوْجٍ كَالْجِبَالِ ) در میان امواجی کوه آسا می برد، و خداوند حافظ و نگاهبان کشتی و اهل آن بود، (وَنَادَى نُوحٌ ابْنَهُ ) و نوح هنگامی که سوار شد پسرش را صدا کرد تا با او سوار شود، (وَكَانَ فِي مَعْزِلٍ )و پسر در کناری بود. هنگامی که آنها سوار شدند واز وی خواست که نزدیک شود تا سوار شود. بنابراین به او گفت: (يَا بُنَيَّ ارْكَب مَّعَنَا وَلاَ تَكُن مَّعَ الْكَافِرِينَ  ) پسر جان با ما سوار شو، و با کافران مباش تا (مبادا) به تو برسد آنچه را که به آنان می رسد.
(قَالَ ) پسر نوح گفته ی پدرش را تکذیب کرد که می گفت: «هیچ کس نجات نخواهد یافت جز کسانی که سوار کشتی شوند» و گفت: (سَآوِي إِلَى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاء ) به بالای کوهی می روم و خودم را از آب محفوظ می دارم. (قَالَ ) نوح گفت: (لاَ عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللّهِ إِلاَّ مَن رَّحِمَ ) امروز هیچ نگاه دارنده ای نیست مگر کسی که مشمول رحمت خدا بگردد، پس کوه یا چیزی دیگر هیچ کسی را در امان نخواهد داشت گرچه بالاترین اسباب ممکن را برای نجات و حفاظت خود اختیار نماید. و اگر خداوند او را نجات ندهد هرگز نجات پیدا نخواهد کرد. (وَحَالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكَانَ مِنَ الْمُغْرَقِينَ ) و موج میان آنان حایل آمد و پسر از غرق شدگان گردید.
(وَ) و هنگامی که خداوند آنها را غرق نمود و نوح و همراهانش را نجات داد، (قِيلَ يَا أَرْضُ ابْلَعِي مَاءكِ ) گفته شد: ای زمین! آبی که از تو بیرون آمده و آبی که از آسمان بر تو فرود آمده است و اکنون بر روی تو می باشد همه را فرو ببر (وَيَا سَمَاء أَقْلِعِي ) و ای آسمان! از باریدن بایست. پس زمین و آسمان دستور خداوند را به جای آوردند؛ زمین ابش را فرو برد، و آسمان از باریدن باز ایستاد. (وَغِيضَ الْمَاء ) و آب از زمین فرونشانده شد (وَقُضِيَ الأَمْرُ ) و فرمان هلاک شدن تکذیب کنندگان و نجات یافتن مومنان اجرا گردید. (وَاسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ ) و کشتی بر آن کوه معروف در سرزمین موصل لنگر انداخت (وَقِيلَ بُعْداً لِّلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ ) و گفته شد: نابود باد گروه ستمکاران یعنی پس از هلاک شدنشان لعنت و دوری از رحمت خدا و عذاب همواره به دنبال آنهاست.(وَنَادَى نُوحٌ رَّبَّهُ فَقَالَ رَبِّ إِنَّ ابُنِي مِنْ أَهْلِي وَإِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ) و نوح پروردگارش را صدا زد و گفت: پروردگارا! پسرم از خاندان من است و وعدۀ تو راست است، و تو به من فرمودی: (قُلْنَا احْمِلْ فِيهَا مِن كُلٍّ زَوْجَيْنِ اثْنَيْنِ وَأَهْلَكَ) « از هر جنسی دو تن (نر و ماده) در ان سوار کن، و خاندان خودت را » و تو وعده ای را که به من داده ای خلاف نخواهی کرد. شاید نوح علیه السلام به خاطر دلسوزی برای پسرش و اینکه خداوند به او وعده داده بود که خاندانش را نجات  دهد گمان برده بود این وعده برای همۀ آنهاست؛ هم برای کسانی که ایمان آورده اند و نیز برای کسانی که ایمان نیاورده اند، پس این درخواست را از پروردگار کرد. و با این وجود مسئله را به حکمت رسا و کامل خداوند سپرد گفت: ( وَأَنتَ أَحْكَمُ الْحَاكِمِينَ)و تو داورترین داورانی و دادگرترین دادگرانی
آیه ی 49-46:
قَالَ يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ فَلاَ تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّي أَعِظُكَ أَن تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ گفت: «ای نوح! او از خاندان تو نیست. به راستی که این، عمل ناشایست است، بنابراین آنچه را که از آن آگاه نیستی از من مخواه من به تو پند می دهم که از نادانان نباشی».
قَالَ رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْأَلَكَ مَا لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ وَإِلاَّ تَغْفِرْ لِي وَتَرْحَمْنِي أَكُن مِّنَ الْخَاسِرِينَ  گفت: «پروردگارا! من به تو پناه می برم از اینکه چیزی را از تو بخواهم که بدان آگاه نباشم، و اگر مرا نیامرزی و بر من رحم ننمائی از زیان کاران خواهم بود» .
قِيلَ يَا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلاَمٍ مِّنَّا وَبَركَاتٍ عَلَيْكَ وَعَلَى أُمَمٍ مِّمَّن مَّعَكَ وَأُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ يَمَسُّهُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ گفته شد: «ای نوح! به سلامتی از سوی ما و همراه با برکت های فرود آمده بر تو و بر امت هایی که با تو هستند فرود آی، ملت ها و گروه های دیگری را از نعمت ها بهره مند خواهیم کرد، سپس عذابی دردناک از سوی ما بدانان می رسد».
تِلْكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنتَ تَعْلَمُهَا أَنتَ وَلاَ قَوْمُكَ مِن قَبْلِ هَـذَا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ این از خبرهای غیب است که آن را به تو وحی می کنیم. تو و قومت پیش از این آن را نمی دانستید، پس شکیبایی کن که سرانجام از آن پرهیزگاران است.
خداوند به او فرمود: (إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ) او (پسرت) از خاندانت نیست که تو را به نجات دادنشان وعده دادم. ( إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ ) دعای تو برای نجات یافتن انسان کافری که به خدا و پیامبرش ایمان ندارد مصداقی از کار ناشایست است .
(فَلاَ تَسْأَلْنِ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ ) بنابراین آنچه را که سرانجام و خوب و بد بودن آن را نمی دانی از من مخواهک
( إِنِّي أَعِظُكَ أَن تَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ ) من به تو پندی می دهم که با التزام به آن از زمرۀ افراد کامل خواهی شد و به وسیلۀ آن پند از صفت ها و ویژگی های نادانان رهایی خواهی یافت.
در این هنگام نوح علیه السلام به شدت از کاری که از او سر زده بود پشیمان شد و گفت:
(رَبِّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ أَنْ أَسْأَلَكَ مَا لَيْسَ لِي بِهِ عِلْمٌ وَإِلاَّ تَغْفِرْ لِي وَتَرْحَمْنِي أَكُن مِّنَ الْخَاسِرِينَ(  پروردگارا! من به تو پناه می برم از اینکه چیزی را از تو بخواهم که بدان آگاه نباشم، و اگر مرا نیامرزی و بر من رحم ننمایی از زیان کاران خواهم بود . پس آمرزش و رحمت خدا ، بنده را از اینکه از زیان کاران بگردد نجات می هد. و این دلالت می نماید که نوح علیه السلام نمی دانست طلب او از پروردگارش مبنی بر نجات دادن پسرش حرام و غیر جایز است ، و در (ولا تخطبنی فی الدین ظلموا انهم مغرقون) داخل است. یعنی در مورد ستمکاران با من گفتگو مکن، چرا که آنان غرق خواهند شد بلکه این مطلب در نزد او مشتبه شد و او گمان برد که پسرش در فرمودۀ الهی (وَاَهلَکَ) داخل است، اما بعداً برای نوح روشن شد که پسرش در زمرۀ کسانی است که نباید برای آنها دعا کرد، و در مورد هلاک ساختن آنان به خدا مراجعه نمود.
(قِيلَ يَا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلاَمٍ مِّنَّا وَبَركَاتٍ عَلَيْكَ وَعَلَى أُمَمٍ مِّمَّن مَّعَكَ) گفته شد: ای نوح! به سلامتی از سوی ما و همراه با برکتی فرود آمده بر تو و بر امت هایی از آدمیان و غیر آنان که با تو هستند و با خود سوار کشتی کرده ای فرود آی. پس خداوند به همه برکت داد به گونه ای که تمام دنیا را (دوباره) پر کردند. (وَأُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ يَمَسُّهُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ ) و ملت ها و گروه های دیگری را در دنیا از نعمت ها بهره مند می سازیم . سپس عذابی دردناک از سوی ما بدان می رسد. یعنی این نجات دادن مانع آن نمی شود که چنانچه کسی پس از آن کفر بورزد او را عذاب ندهیم . گرچه ممکن است مدت اندکی در دنیا بهره مند شوند، اما بعد از آن آنان را خواهیم گرفت.
خداوند متعال بعد از اینکه این داستان مفصل را برای پیامبرش تعریف نمود؛ داستانی که جز کسی که خداوند با اعطای رسالتش به او بر وی منت نهاده باشد، آن را نمی داند، می فرماید: (تِلْكَ مِنْ أَنبَاء الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ مَا كُنتَ تَعْلَمُهَا أَنتَ وَلاَ قَوْمُكَ مِن قَبْلِ هَـذَا) این از خبرهای غیب است که آن را به تو وحی می کنیم، تو و قومت قبلاً آن را نمی دانستید، تا قومت به شما بگویند: قبلاً آن را می دانست. پس خداوند را ستایش بگو و سپاس او را به جای آور و بر دینش استوار باش و بر راه راست که در پیش گرفته ای و بر دعوت به سوی او شکیبایی کن(إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ ) همانا سرانجام (نیک) از آن پرهیزگاران است؛ کسانی که از شرک و سایر گناهان دوری می کنند. پس همان طور که سرانجام و پایان نیک از آن نوح شد، تو هم سرانجام بر قومت پیروز می شوی.
آیه ی 53-50:
وَإِلَى عَادٍ أَخَاهُمْ هُودًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَـهٍ غَيْرُهُ إِنْ أَنتُمْ إِلاَّ مُفْتَرُونَ و به سوی عاد برادرشان هود را فرستادیم، گفت: «ای قوم من! خدا را بپرستید که جز او معبودی ندارید. شما دروغگویانی بیش نیستید.
يَا قَوْمِ لا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى الَّذِي فَطَرَنِي أَفَلاَ تَعْقِلُونَ ای قوم من! در برابر (تبلیغ رسالت و بیان) آن پاداشی از شما نمی خواهم، پاداش من تنها بر عهدۀ کسی است که مرا آفریده است؛ آیا نمی فهمید؟
وَيَا قَوْمِ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّمَاء عَلَيْكُم مِّدْرَارًا وَيَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلَى قُوَّتِكُمْ وَلاَ تَتَوَلَّوْاْ مُجْرِمِينَ و ای قوم من! از پروردگارتان آمرزش بخواهید، آنگاه به سوی او برگردید تا آسمان را بر شما ریزنده و بارنده کند و توانی بر توانتان بیافزایید و گناهکارانه روی برنتابید.
قَالُواْ يَا هُودُ مَا جِئْتَنَا بِبَيِّنَةٍ وَمَا نَحْنُ بِتَارِكِي آلِهَتِنَا عَن قَوْلِكَ وَمَا نَحْنُ لَكَ بِمُؤْمِنِينَ گفتند: «ای هود! تو دلیلی برای ما نیاورده ای و ما به خاطر سخن تو خدایان خود را ترک نخواهیم کرد و به تو ایمان نمی آوریم».
(وَإِلَى عَادٍ أَخَاهُمْ هُودًا ) و به سوی عاد قبیلۀ معروفی که در احقاف یمن زندگی می کردند برادرشان هود را فرستادیم تا بتوانند از او یاد بگیرند و در صداقت و درستی او علم حاصل کنند. ( قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَـهٍ غَيْرُهُ إِنْ أَنتُمْ إِلاَّ مُفْتَرُونَ) گفت: ای قوم من! خدا را بپرستید که جز او معبود بر حقی ندارید. شما دروغگویانی بیش نیستید. یعنی آنها را به پرستش خدا دستور داد، و از پرستش غیر او که بر آن بودند نهی کرد، و به آنان خبر داد که آنها در عبادت کردن غیر خدا به او دروغ می بندند، و در روا دانستن آن دروغگو هستند . و برای آنها توضیح داد که پرستش خدا واجب وعبادت غیر او باطل است.
سپس به بیان این مطلب پرداخت که هیچ مانعی برای اطاعت نکردن آنها وجود ندارد و گفت: (يَقَوْمِ لا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا ) ای قوم من! در برابر دعوت چیزی از امولتان را نمی گیرم تا مبادا بگویید می خواهد مالهای ما را بگیرد، بلکه شما را بدون هیچ توقع و انتظاری دعوت و تعلیم می دهم. (إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى الَّذِي فَطَرَنِي أَفَلاَ تَعْقِلُونَ ) پاداش من تنها بر عهدۀ کسی است که مرا آفریده است؛ آیا آنچه را که شما را به سوی آن فرا می خوانم، درک نمی کنید و نمی دانید که این چیزها موجب قبول کردن دعوت من است و دلیلی برای عدم پذیرش آن وجود ندارد؟
(وَيَقَوْمِ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ ) و ای قوم من! از پروردگارتان به خاطر گناهان گدشتۀ خود آمرزش بخواهید، (ثُمَّ تُوبُواْ إِلَيْهِ ) سپس در باقیمانده ی عمر خویش با توبۀ واقعی از گناهان به سوی خدا برگردید.
زیرا وقتی این کار را بکنید(يُرْسِلِ السَّمَاء عَلَيْكُم مِّدْرَارًا ) آسمان را بر شما ریزنده و بارنده می کند. یعنی بارانهای زیاد بر شما فرود خواهد امد که زمین را آباد کرده و خیر آن را فراوان می نماید. (وَيَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلَى قُوَّتِكُمْ ) و توانی بر توانتان می افزاید. و آنها قویترین مردم بودند، بنابراین گفتند: (من اشد منا قوه) چه کسی از ما قویتر و نیرومندتر است؟ بنابراین خداوند به آنها وعده داد که اگر ایمان بیاورند توانایی آنها دو چندان خواهد شد. (وَلاَ تَتَوَلَّوْاْ مُجْرِمِينَ ) و با سرباز زدن از پرستش خدا و جرات بر ارتکاب امور حرام، گناهکارانه از پروردگارتان روی برنتابید.
آنان سخن هود را رد کردند و گفتند: (يَهُودُ مَا جِئْتَنَا بِبَيِّنَةٍ ) ای هود! تو دلیلی برای ما نیاورده ای اگر منظورشان دلیلی بود که آنها پیشنهاد می کردند، لزومی ندارد چنین دلیلی ارائه شود، بلکه پیامبر باید دلیل بیاورد که بر صحت و درستی آنچه آورده است دلالت نماید. و اگر منظورشان این بود که هود دلیل برای آنها نیاورده است که بر صحت و درتی آنچه به او گفته است دلالت نماید، دروغ گفته اند، زیرا هیچ پیامبری برای قومش نیامده است مگر اینکه خداوند نشانه ها و دلایلی در دست او قرار داده که با مشاهدۀ آنها انسان ایمان می آورد.
هود آنها را به داشتن اخلاص در دین و عبادت خداوند بی شریک دعوت کرد و آنها را به هر کار شایسته و اخلاق زیبایی فرمان داد و از هر اخلاق ناپسند از قبیل شرک ورزیدن به خدا، و زشتی ها و ستم، و انواع منکرات نهی کرد. این موضوع و ویژگی هایی که هود دارا بود و کسی جز بندگان برگزیدۀ خدا و راستگوترین آنان از آن برخوردار نیست بهترین دلیل و نشانه بر صداقت او می باشد.
و از نظر عقلا و خردمندان این نشانه از ارائۀ معجزه و امور خارق العاده که بعضی مردم فقط آن را معجزه می دانند بزرگتر است. و از نشانه ها و دلایلی که بر صداقت او دلالت می کرد این بود که او تنها بود و یاور و مددکاری نداشت و اما در میان قومش فریاد توحید را سر داد و آنها را فراخواند و ناتوان به حساب آور و گفت: (انی توکلت علی الله ربی و ربکم) من بر خدا توکل نموده ام که پروردگار من و پروردگار شماست.
(انی اشهد الله و اشهدوا انی بری مما تشرکون، من دونه فکیدونی جمیعا ثم لا تنظرون) من خدا را گواه می گیرم و شما (هم) گواه باشید که از آنچه شما می پرستید و شریک خدا می سازید بیزارم. پس همگی به نیرنگ و چاره جویی بپردازید و مرا مهلت ندهید.
و آنان دشمن بودند و قدرت و نیرو داشتند و می خواستند نور و روشنایی هود را به هر طریق ممکن خاموش کنند، اما به آنها اعتنا نکرد و نتوانستند کوچکترین زیانی به او برسانند. همانا در این چیزها برای کسانی که می فهمند نشانه هاست.
( وَمَا نَحْنُ بِتَارِكِي آلِهَتِنَا عَن قَوْلِكَ ) و ما پرستش خدایان خود را به خاطر سخن تو خدایان که بی ادعای آنها دلیلی بر آن نیاورده بود ترک نخواهیم کرد. (وَمَا نَحْنُ لَكَ بِمُؤْمِنِينَ ) و ما و به تو ایمان نمی آوریمو آنها با این سخن هود را از ایمان آوردنشان ناامید کردند، و همچنان در کفر خود سرگردان ماندند.
آیه ی 55-54
إِن نَّقُولُ إِلاَّ اعْتَرَاكَ بَعْضُ آلِهَتِنَا بِسُوَءٍ قَالَ إِنِّي أُشْهِدُ اللّهِ وَاشْهَدُواْ أَنِّي بَرِيءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ جز این چیزی دربارۀ تو نمی گوییم که یکی از خدایان ما به تو بلایی رسانده است . گفت: «خدا را گواه می گیرم و شما (هم) گواه باشید که من از آنچه شما می پرستید و شریک خدا می سازید بیزارم»
مِن دُونِهِ فَكِيدُونِي جَمِيعًا ثُمَّ لاَ تُنظِرُونِ به جز خدا (از تمامی معبودانتان متنفرم، پس) همگی به نیرنگ و چاره جویی بپردازید و مرا مهلت ندهید.
(إِن نَّقُولُ ) دربارۀ تو چیزی جز این نمی گوییم که (إِلاَّ اعْتَرَاكَ بَعْضُ آلِهَتِنَا بِسُوَءٍ ) یکی از خدایان ما تو را دیوانه کرده است به گونه ای که چیزی را که نمی فهمی بر زبان آورده و هذیان می گویی. پاک است خداوند که بر دلهای ستمکاران مهر زده است! چگونه راستگوترین مردم را که همراه با بزرگترین حق نزد آنها آمده بود در این جایگاه قرار دادند، که اگر خداوند سخن آنها را حکایت نکرده بود فرد عاقل از حکایت آن شرم می کرد. بنابراین هود علیه الصلاه و السلام بیان کرد که او کاملاًٌ مطمئن است که از جانب آنها و معبودانشان بلا و رنجی به او نخواهد رسید، پس گفت: (إِنِّي أُشْهِدُ اللّهِ وَاشْهَدُواْ أَنِّي بَرِيءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ مِن دُونِهِ فَكِيدُونِي جَمِيعًا) من خدا را گواه می گیرم و شما (هم) گواه باشید که از آنچه شما می پرستید و شریک خدا می سازید بیزارم، پس همگی به هر طریق ممن برای رسیدن ضرر به من بکوشید. ( ثُمَّ لاَ تُنظِرُونِ ) و مرا مهلت ندهید.
آیه ی 57-56:
إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَى اللّهِ رَبِّي وَرَبِّكُم مَّا مِن دَآبَّةٍ إِلاَّ هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا إِنَّ رَبِّي عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ من بر خداوند، پروردگار خود و پروردگار شما توکل نموده ام، هیچ جنبده ای نیست مگر اینکه خداوند بر او تسلط دارد، بی گمان پروردگارم بر راه راست قرار دارد.
فَإِن تَوَلَّوْاْ فَقَدْ أَبْلَغْتُكُم مَّا أُرْسِلْتُ بِهِ إِلَيْكُمْ وَيَسْتَخْلِفُ رَبِّي قَوْمًا غَيْرَكُمْ وَلاَ تَضُرُّونَهُ شَيْئًا إِنَّ رَبِّي عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ پس اگر روی بگردانید من آنچه را ه با آن به سوی شما مأمور شدم به شما رساندم، پروردگارم قومی دیگر را به جای شما می نشاند، و شما کمترین زیانی به او نمی رسانید. همانا پروردگارم بر همه چیز نگاهبان است.
(إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَى اللّهِ رَبِّي وَرَبِّكُم ) من در همه کارهایم بر خدا توکل کرده ام و او آفرینندۀ هم چیز است و به تدبیر امور ما و شما می پردازد، و اوست که ما را پرورش می دهد.
(مَّا مِن دَآبَّةٍ إِلاَّ هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا ) هیچ جنبده ای نیست مگر اینکه خداوند بر او تسلط دارد، پس حرکت نمی کند و از حرکت باز نمی ایستد مگر به فرمان خدا، بنابراین اگر همۀ شما جمع شوید تا به من بلا و زیانی برسانید، مادامی که خداوند شما را بر من مسلط نکرده باشد نخواهید توانست زیانی به من برسانید، و اگر شما را بر من مسلط نماید ح تماً به خاطر حکمتی است که آن را خواسته است.
( إِنَّ رَبِّي عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ(  همانا پروردگارم بر راه راست قرار دارد. یعنی بر راه دادگری و انصاف و حکمت قرار دارد و در تقدیر و قضا و فرمان خویش و در سزا و پاداش قابل حمد و ستایش است. هیچکدام از کارهایش از راه راست خارج نیست؛ راه راستی که یکی از نعمت های والاست و بندگان ، خدا را بر آن می ستایند.
(فَإِن تَوَلَّوْاْ فَقَدْ أَبْلَغْتُكُم مَّا أُرْسِلْتُ بِهِ) پس اگر از آنچه من شما را به سوی آن دعوت می کنیم روی بگردانید(بدانید ) پیامی را که با آن به سوی شما رسالت یافته بودم به شما رساندم. پس مسئولیتی در مورد شما بر دوش من باقی نمی ماند.
(وَيَسْتَخْلِفُ رَبِّي قَوْمًا غَيْرَكُمْ ) پروردگارم قومی دیگر را به جای شما می نشاند که عبادت او را انجام می دهند و چیزی را با و شریک نمی سازند، (وَلاَ تَضُرُّونَهُ شَيْئًا) و شما کمترین زیانی به او نمی رسانید. بلکه ضرر و زیانتان به خودتان بر می گردد، زیرا نافرمانی گناهکاران به زیان او نبوده و طاعت فرمانبرداران نیز به او سودی نمی رساند.
(من عمل صلحا فلنفسه و من اساء فعلیها) و هر کس کار شایسته ای انجام دهد به نفع خودش است و هر کس بدکند به زیان او می باشد. ( إِنَّ رَبِّي عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ) همانا پروردگارم بر همه چیز نگاهبان است
آیه ی 60-58:
وَلَمَّا جَاء أَمْرُنَا نَجَّيْنَا هُودًا وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِّنَّا وَنَجَّيْنَاهُم مِّنْ عَذَابٍ غَلِيظٍ و هنگامی که فرمان ما در رسید هود و کسانی را که همراه او ایمان آورده بودند به (واسطۀ ) رحمتی از جانب خویش نجات دادیم و ایشان را از عذاب سخت و شدید رهانیدیم.
وَتِلْكَ عَادٌ جَحَدُواْ بِآيَاتِ رَبِّهِمْ وَعَصَوْاْ رُسُلَهُ وَاتَّبَعُواْ أَمْرَ كُلِّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ و این قوم عاد بودند که آیات پروردگارشان را انکار کردند و از فرستادگانش سرپیچی نمودند، و از دستور هر سرکش ستیزه جویی پیروی کردند.
وَأُتْبِعُواْ فِي هَـذِهِ الدُّنْيَا لَعْنَةً وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ أَلا إِنَّ عَادًا كَفَرُواْ رَبَّهُمْ أَلاَ بُعْدًا لِّعَادٍ قَوْمِ هُودٍ و در این دنیا دچار نفرین شدند و در روز قیامت نیز هان! عاد به خدای خود کافر شدند. هان بر عاد قوم هود نفرین باد.
(وَلَمَّا جَاء أَمْرُنَا ) و هنگامی که عذاب ما سر رسید که باد و طوفانی سخت بود، طوفانی که (ما تذر من شی اتت علیه الا جعله کالرمیم) بر هر چیزی می گذشت آن را همچون استخوان های پوسیده و پودر شده می گرداند؛ (نَجَّيْنَا هُودًا وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِّنَّا وَنَجَّيْنَاهُم مِّنْ عَذَابٍ غَلِيظٍ(   هود و کسانی را که همراه با او ایمان آورده بودند به (واسطۀ ) رحمتی از جانب خویش نجات دادیم و ایشان را از عذاب سخت و شدیدی که خداوند بر عاد فرود آورد به گونه ای که چیزی جز خانه هایشان دیده نمی شد، رهانیدیم.
(وَتِلْكَ عَادٌ ) و این قوم عاد بودند که به خاطر اینکه ستم کرده بودند خداوند عذاب خود را بر آنان فرود آورد، چون آنها (جَحَدُواْ بِآيَاتِ رَبِّهِمْ ) آیات پروردگارشان را انکار کردند، بنابراین به هود گفتند: (ما جئتنا ببینه) تودلیلی برای ما نیاورده ای، پس روشن است که آنها به دعوت او یقین داشتند و آن را خوب می شناختند، ولی مخالفت ورزیده و انکار کردند، (وَعَصَوْاْ رُسُلَهُ ) و از فرستادگان خدا نافرمانی نمودند ، زیرا هر کس از یک پیامبر نافرمانی کند در واقع از همۀ پیامبران نافرمانی کرده است، چون دعوت همۀ پیامبران یکی است. (وَاتَّبَعُواْ أَمْرَ كُلِّ جَبَّارٍ ) و از کسی تبعیت کردند که با زور و ستم خود را بر مردم مسلط کرده بود. (عَنِيدٍ ) کسی که با آیات خدا مخالفت می ورزد ، پس آنها از هر انسان خیرخواه و دلسوزی نافرمانی کردند و از هر کسی که آنها را فریب می داد و می خواست آنها را هلاک سازد پیروی کردند. و خداوند آنها را هلاک ساخت. (وَأُتْبِعُواْ فِي هَـذِهِ الدُّنْيَا لَعْنَةً ) و در این دنیا نفرین و لعنت به دنبال آنهاست، پس هر نسلی که می آید داستان زشت آنها را به یاد آورده و مورد نکوهش و نفرین قرار می دهد. (وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ ) و در روز قیامت هم برای آنان لعت است
(أَلا إِنَّ عَادًا كَفَرُواْ رَبَّهُمْ )هان! عاد به خدای خود کافر شدند. یعنی کسی را انکار کردند که آنها را آفریده است و به آنان روزی می دهد. (أَلاَ بُعْدًا لِّعَادٍ قَوْمِ هُودٍ! )هان! خداوند آنها را از هر خیر و خوبی دور کند و به هر شر و بدی مبتلا نماید.
آیه 62-61:
وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَـهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنشَأَكُم مِّنَ الأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُّجِيبٌ  و به سوی ثمود برادرشان صالح را فرستادیم. گفت:«ای قوم من! خدا را بپرستید که معبودی جز او برای شما وجود ندارد، اوست که شما را از زمین آفریده، و شما را به آباد کردن آن گمارده است، پس از او آمرزش بخواهید و به سوی او برگردید، بی گمان پروردگارم نزدیک و اجابت کننده ی (دعا) است».
قَالُواْ يَا صَالِحُ قَدْ كُنتَ فِينَا مَرْجُوًّا قَبْلَ هَـذَا أَتَنْهَانَا أَن نَّعْبُدَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا وَإِنَّنَا لَفِي شَكٍّ مِّمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ گفتند: «ای صالح! پیش از این مایۀ امید ما بودی، ایا ما را از پرستش چیزی باز می داری که پدران ما آن را عبادت می کردند؟ به راستی از آنچه ما را به سوی آن دعوت می کنی سخت در شک و تردید هستیم».
(وَإِلَى ثَمُودَ ) و به سوی قوم ثمود که به عاد دوم معروف بودند، و در سرزمین حجر و وادی القری سکونت داشتند، (أَخَاهُمْ صَالِحًا) برادر نسبی شان صالح، بنده و پیامبر خدا را فرستادیم تا آنها را به پرستش خدای یگانه فراخواند. ( قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللّهَ) گفت: ای قوم من! خدا را یگانه بدانید و دین و عبادت را خالصانه و فقط برای او انجام دهید. (مَا لَكُم مِّنْ إِلَـهٍ غَيْرُهُ ) شما نه در آسمان و نه در زمین جز او معبود به حقی ندارید.
(هُوَ أَنشَأَكُم مِّنَ الأَرْضِ ) اوست که شما را از زمین آفرید، (وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا ) و شما را در آن جایگزین نمود و نعمت های ظاهری و باطنی را ارزانیتان کرد، و شما را در زمین قدرت داد به گونه ای که خانه می سازید و درخت می کارید و کشاورزی می کنید و آنچه را که می خواهید، می کارید،  واز منافع آن است،اده می کنید. پس همانطور که او در عطا کردن این همه نعمت به شما شریکی ندارد شما هم در عبادت او چیزی را شریک وی نسازید. (فَاسْتَغْفِرُوهُ ) و به خاطر کفر و شرک و گناهانی که از شما سرزده است از او آمرزش بخواهید و از آن دست بکشید. (ثُمَّ تُوبُواْ إِلَيْهِ ) سپس با توبۀ قطعی و واقعی به سوی او برگردید. (إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُّجِيبٌ ) بی گمان پروردگارم از کسی که او را فرا بخواند و چیزی را از وی بخواهد یا او را پرستش نماید نزدیک است. و طلبش را اجابت می نماید و آنچه را که درخواست کرده است به او می دهد. و عبادتش را می پذیرد و بزرگترین پاداش را به وی عطا می کند.
و بدان که نزدیکی خداوند به دو نوع است: یکی عام و دیگری خاص. نزدیکی عام آن است که خداوند با علم و آگاهی اش به تمام خلق نزدیک است و این مطلب در این فرمودۀ الهی بیان شده است (و نحن اقرب اللیه من حبل الورید) و ما به او از رگ گردن نزدیکتر هستیم.
و نزدیکی خاص، نزدیک بودن خداوند به کسانی است که او را پرستش می کنند و (حاجات خود را ) از وی می خواهند و او را دوست دارند. و این مطلب در این فرمودۀ الهی بیان شده است (و اسجد و اقترب) و سجده کن و نزدیک شو.
واین نوع «قربت» که در این آیه و در آیۀ (واذا سالک عبادی عنی فانی قریب اجیب دعوه الداع) ذکر شده است مقتضی مهربانی خداوند متعال و پذیرش دعاهای بندگان از سوی او و بر اورده ساختن خواسته هایشان می باشد. بنابراین در کنار اسم «قریب»، «مجیب» را بیان کرده است.
پس هنگامی که پیامبرشان صالح علیه السلام آنها را به اخلاص دستور داد، دعوتش را رد کردند و به زشت ترین صورت با او رو به رو شدند. (قَالُواْ يَا صَالِحُ قَدْ كُنتَ فِينَا مَرْجُوًّا قَبْلَ هَـذَا) گفتند: ای صالح! پیش از این ما به تو امیدوار بودیم، و امید داشتیم که عقل داشته باشی و به ما سود و نفع برسانی . و با این سخنان، برای پیامبرشان صالح گواهی دادند که همواره به فضایل اخلاقی و عادت های خوب معروف و از بهترین و برگزیده ترین افراد بوده است.
اما وقتی صالح این فرمان را به آنها داد که با خیال های فاسد شان موافق نبود، این گونه لب به سخن گشودند. و مفهوم آن این است که تو فرد کاملی بودی و اکنون بر خلاف گمان ما از آب درآمدی، به صورتی که امید خیری از تو نمی رود. گناه صالح این بود که انها در موردش گفتند. ( أَتَنْهَانَا أَن نَّعْبُدَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا ) آیا ما را از پرستش چیزی باز می دارید که پدران ما آن را عبادت می کردند؟ به گمان آنها این بزرگترین عیب صالح بود چرا که عقل های آنها و پدرانشان را مورد انتقاد و عیب جویی قرار داده و آنان را از پرستش سنگها و درختانی که فایده و زیانی نمی رسانند و هیچ کاری نمی کنند باز داشت.
و آنها را به انجام دادن عبادت خالصانه برای پروردگار فرمان داد که همواره نعمت هایش به سوی آنان سرازیر است، و احسانش بر آنان فرو می آید، خداوندی که تمامی نعمت های آنان از جانب اوست و جز او کسی بدیها را از آنان دور نمی کد.
(وَإِنَّنَا لَفِي شَكٍّ مِّمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ(  و به راستی همواره در رابطه با آنچه ما را بدان فرا می خوانی در شک هستیم؛ شکی که تردید را در دل های ما به وجود آورده است. و آنان ادعا می کردند که اگر صحبت آنچه را که وی آنان را به سویش دعوت می کرد، می دانستند حتماً از او تبعیت می کردند، حال آنکه آنان در این ادعا دروغگو بودند، به همین جهت دروغگویی آنان را بیان کرد.
آیه ی 64-63:
قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِن كُنتُ عَلَى بَيِّنَةً مِّن رَّبِّي وَآتَانِي مِنْهُ رَحْمَةً فَمَن يَنصُرُنِي مِنَ اللّهِ إِنْ عَصَيْتُهُ فَمَا تَزِيدُونَنِي غَيْرَ تَخْسِيرٍ گفت: «ای قوم من! به من بگویید اگر از سوی پروردگارم دلیل روشنی داشته باشم و از جانب خود رحمتی به من ارزانی داشته باشد، حال اگر از فرمان او سرپیچی کنم چه کسی در برابر (کیفر) خدا من را یاری خواهد کرد؟ شما که جز زیان بر من نمی افزایید؟
وَيَا قَوْمِ هَـذِهِ نَاقَةُ اللّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللّهِ وَلاَ تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ قَرِيبٌ  و ای قوم من! این شتر خداست، و برای شما معجزه ای است ، پس آن را بگذارید تا در زمین خدا بچرد، و هیچ گزندی به او نرسانید که هر چه زودتر به عذاب سختی گرفتار می آیید.
(قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِن كُنتُ عَلَى بَيِّنَةً مِّن رَّبِّي ) به من بگویید، اگر من از سوی پروردگارم دلیلی داشته باشم و بر یقین باشم، (وَآتَانِي مِنْهُ رَحْمَةً ) و از جانب خود رحمتی به من ارزانی داشته باشد، یعنی خداوند متعال با رسالت و وحی خویش بر من منت گذارده است، پس آیا از آنچه شما بر آن هستید و مرا به سوی آن فرا می خوانید پیروی کنم؟
(فَمَن يَنصُرُنِي مِنَ اللّهِ إِنْ عَصَيْتُهُ فَمَا تَزِيدُونَنِي غَيْرَ تَخْسِيرٍ(   حال اگر از فرمان او سرپیچی کنم چه کسی در برابر (کیفر) خدا مرا یاری خواهد کرد؟ شما که جز زیان و هلاکت به من نمی افزایید؟(وَيَا قَوْمِ هَـذِهِ نَاقَةُ اللّهِ لَكُمْ آيَةً ) و ای قوم من! این شتر خداست، و برای شما معجزه ای است ، یک روز شتر آب می خورد سپس همه از شیر آن می نوشید، و یک روز شما آب می نوشید (فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللّهِ ) پس آن را بگذارید تا در زمین خدا بچرد، یعنی مخارج و علف آن بر شما نیست ، ( وَلاَ تَمَسُّوهَا بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ قَرِيبٌ ) و هیچ گزندی به او نرسانید و آن را پی نزنید چرا که فوراً به عذاب سختی گرفتار می آید.
 
 
آیه ی 68-65
فَعَقَرُوهَا فَقَالَ تَمَتَّعُواْ فِي دَارِكُمْ ثَلاَثَةَ أَيَّامٍ ذَلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ  پس آنان شتر را پی زدند و صالح بدیشان گفت: «سه روز در خانه و کاشانۀ خود بهره مند گردید، این و عده ای است که دروغی در آن نیست»
فَلَمَّا جَاء أَمْرُنَا نَجَّيْنَا صَالِحًا وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِّنَّا وَمِنْ خِزْيِ يَوْمِئِذٍ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِيزُ پس هنگامی که فرمان ما در رسید صالحج و کسانی را که همراه او ایمان آورده بودند به (سبب) رحمتی از سوی خویش نجات دادیم و از خاری و رسوایی آن روز رهانیدیم، بی گمان پروردگارت نیرومند و چیره است.
وَأَخَذَ الَّذِينَ ظَلَمُواْ الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُواْ فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ و صدای شدیدی افراد ستمکار را فرا گرفت، و در خانه و کاشانۀ خود خشکیدند و بر چهره افتادند.
كَأَن لَّمْ يَغْنَوْاْ فِيهَا أَلاَ إِنَّ ثَمُودَ كَفرُواْ رَبَّهُمْ أَلاَ بُعْدًا لِّثَمُودَ آن چنان که گویی هرگز در آنجا نبودند، آری، قوم ثمود پروردگارشان را انکار کردند. هان! نفرین بر ثمود باد.
(فَعَقَرُوهَا فَقَالَ تَمَتَّعُواْ فِي دَارِكُمْ ثَلاَثَةَ أَيَّامٍ ذَلِكَ وَعْدٌ غَيْرُ مَكْذُوبٍ ) اما آنان شتر را پی زدند و صالح به آنان گفت: «سه روز در خانه و کاشانۀ خود بهره مند گردید، این و عده ای است که دروغی در آن نیست، بلکه حتماً به وقوع می پیوندند.
(فَلَمَّا جَاء أَمْرُنَا ) پس هنگامی که فرمان ما مبنی بر آمدن عذاب در رسید (نَجَّيْنَا صَالِحًا وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِّنَّا وَمِنْ خِزْيِ يَوْمِئِذٍ ) صالح و کسانی را که همراه او ایمان آورده بودند در سایۀ رحمتی از سوی خویش نجات دادیم و از خواری و رسوایی آن روز رهانیدیم.
( إِنَّ رَبَّكَ هُوَ الْقَوِيُّ الْعَزِيزُ ) بی گمان پروردگارت نیرومند و چیره است. از جمله نیرومندی و چیرگی اش این است که ملت های سرکش را هلاک نموده و پیامبران و پیروانشان را نجات داده است. (وَأَخَذَ الَّذِينَ ظَلَمُواْ الصَّيْحَةُ ) و صدای شدیدی افراد ستمکار را فرا گرفت، و دلهایشان را تکه و پاره کرد، (فَأَصْبَحُواْ فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ ) و در خانه و کاشانۀ خود خشکیدند و بی حرکت بر رخسارشان افتادند. (كَأَن لَّمْ يَغْنَوْاْ فِيهَا ) گویی هرگز در آنجا نبودند، یعنی هنگامی که عذاب بر آنها وارد آمده طوری شدند که گویا (هرگز) در آن خانه ها به سر نبرده اند، و ناز و نعمت ها از آنها سلب شد پیش آنها آمد و عذاب همیشگی آنها را فرا گرفت، عذابی که گویا همواره به آن گرفتار بوده اند (أَلاَ إِنَّ ثَمُودَ كَفرُواْ رَبَّهُمْ ) آری، قوم ثمود بعد از اینکه نشانه و معجزه ای پیش آنها آمد که راه را برایشان روشن کرد پروردگارشان را و به او کفر ورزیدند. (أَلاَ بُعْدًا لِّثَمُودَ ) هان! نفرین بر ثمود باد. چقدر بدبخت و ذلیل شدند! از عذاب دنیا و رسوایی شان به خدا پناه می بریم.
آیه ی 71-69:
وَلَقَدْ جَاءتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِيمَ بِالْبُـشْرَى قَالُواْ سَلاَمًا قَالَ سَلاَمٌ فَمَا لَبِثَ أَن جَاء بِعِجْلٍ حَنِيذٍ  و همانا فرستادگان ما همواره با مژدگانی پیش ابراهیم آمدند. سلام گفتند،  ابراهیم جواب سلامشان را داد، آنگاه طولی نکشید که گوساله ای بریان آورد.
فَلَمَّا رَأَى أَيْدِيَهُمْ لاَ تَصِلُ إِلَيْهِ نَكِرَهُمْ وَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً قَالُواْ لاَ تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَى قَوْمِ لُوطٍ هنگامی که دید دستشان به سوی آن دراز نمی شود این کار را از آنان ناپسند (و ناشناخته) دانست (و آن را بر خلاف آنچه که از یک مهمان انتظار می رود دانست) و در دل خود( نسبت به آنان )ترسی یافت، گفتند: «مترس، ما به سوی قوم لوط فرستاده شده ایم».
وَامْرَأَتُهُ قَآئِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَقَ وَمِن وَرَاء إِسْحَقَ يَعْقُوبَ و همسرش ایستاده بود و خندید، آنگاه او را مژده اسحاق و به دنبال وی یعقوب دادیم.
(وَلَقَدْ جَاءتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِيمَ بِالْبُـشْرَى ) و فرستادگان و فرشتگان ما با مژدگانی نزد ابراهیم خلیل آمدند و او را به تولد فرزندی مژده دادند. هنگامی که خداوند آنها را بر هلاک ساختن قوم لوط فرستاد دستور داد تا از کنار ابراهیم بگذرند و او را به تولد اسحاق مژده بدهند. فرشتگان هنگامی که بر ابراهیم وارد شدند (قَالُواْ سَلاَمًا قَالَ سَلاَمٌ) آنها ابراهیم را سلام کردند و او علیه السلام - جواب سلامشان را داد .
این دلیلی بر مشروعیت سلام است، و اینکه سلام کردن همواره از آیین ابراهیم علیه السلام بوده است. و اشاره به این مطلب است که قبل از سخن گفتن باید سلام کرد و مناسب است که پاسخ سلام بهتر و رساتر از سلام گفته شود. زیرا سلام کردن آنها  در قالب جملۀ فعلیه است که بر تجدد دلالت می نماید، و پاسخ ان با جملۀ اسمیه آمده است که بر ثبوت و استمرار دلالت می کند، و این دو، فرق بزرگی دارند، همانطور که در علم بلاغت معروف است. (فَمَا لَبِثَ أَن جَاء بِعِجْلٍ حَنِيذٍ  )وقتی آنها بر ابراهیم وارد شدند شتابان به سوی خانه اش رفت و برای مهمانانش گوساله ای چاق و بریان شده روی سنگ تفتیده حاضر کرد، و پیش آنها گذاشت، و گفت: چرا نمی خورید؟ (فَلَمَّا رَأَى أَيْدِيَهُمْ لاَ تَصِلُ إِلَيْهِ ) و هنگامی که دید دستشان به سوی آن ضیافت دراز نمی شود (نَكِرَهُمْ وَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً ) این کار را از آنان ناپسند و ناشناخته دانست و آن را بر خلاف آنچه که از یک مهمان انتظار می رود دانست، و در دل خود نسبت به آنان ترسی یافت و احساس کرد که آنان شری برای او آورده اند. و این قبل از آن بود که جیان کار آنها را بداند، (قَالُواْ لاَ تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَى قَوْمِ لُوطٍ) گفتند : مترس اما فرستادگان خدا هستیم و خداوند ما را برای هلاک ساختن قوم لوط فرستاده است. (وَامْرَأَتُهُ قَآئِمَةٌ ) و هنگامی که از حال آنها و هدفی که برای انجام آن فرستاده شده بودند یا خیر شد با تعجب خندید. (فَضَحِكَتْ ) و هنگامی که از حال آنها و هدفی که برای انجام آن فرستاده شده بودند با خبر شد با تعجب خندید.(.فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَقَ وَمِن وَرَاء إِسْحَقَ يَعْقُوبَ) آنگاه او را به (تولد) اسحاق و به دنبال وی به (تولد) یعقوب مژده دادیم
آیه ی 76-72:
قَالَتْ يَا وَيْلَتَى أَأَلِدُ وَأَنَاْ عَجُوزٌ وَهَـذَا بَعْلِي شَيْخًا إِنَّ هَـذَا لَشَيْءٌ عَجِيبٌ  گفت: «وای بر من! آیا من که پیرزنم و این (هم) شوهرم است و پیر شده است فرزند به دنیا خواهم آورد؟ این چیزی شگفت آور است.
قَالُواْ أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللّهِ رَحْمَتُ اللّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَّجِيدٌ گفتند: «آیا از کار خود به شگفت می آیی؟ رحمت خدا و برکاتش بر شماست از اهل بیت (نبوت و رسالت) ، بی گمان او ستوده و بزرگوار است.
فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ الرَّوْعُ وَجَاءتْهُ الْبُشْرَى يُجَادِلُنَا فِي قَوْمِ لُوطٍ پس هنگامی که ترس از ابراهیم دور شد و مژده بدو رسید، دربارۀ قوم لوط با فرستادگان ما به مجادله پرداخت.
إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُّنِيبٌ همانا باراهیم بسی بردبار، آه کشنده و توبه کار بود.
يَا إِبْرَاهِيمُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا إِنَّهُ قَدْ جَاء أَمْرُ رَبِّكَ وَإِنَّهُمْ آتِيهِمْ عَذَابٌ غَيْرُ مَرْدُودٍ  ای ابراهیم ! از این (مجادله) دست بکش چرا که عذاب پروردگارت در رسیده است و به راستی برایشان عذابی بی بازگشت خواهد آمد.
پس او با تعجب گفت: (يَا وَيْلَتَى أَأَلِدُ وَأَنَاْ عَجُوزٌ وَهَـذَا بَعْلِي شَيْخًا ) وای بر من! آیا در حالی که من پیرزنم و شوهرم نیز پیر شده است فرزند به دنیا خواهم آورد؟ چرا که پیری م انع باردار شدن است ( إِنَّ هَـذَا لَشَيْءٌ عَجِيبٌ  ) همانا این چیزی شگفت آور است! (قَالُواْ أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللّهِ ) گفتند: آیا از کار خدا به شگفت می آیی؟ کار خداوند جای تعجب ندارد، زیرا مشیت او در هر چیزی نافذ است . پس هیچ چیزی از قدرت او بعید نیست، به ویژه آنچه که برای اهل این خانه ی مبارک تدبیر نماید.
(رَحْمَتُ اللّهِ وَبَرَكَاتُهُ ) همواره رحمت خدا و برکاتش که خیر و احسان فراوان است، (عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ ) برشماست ای اهل خانه! بی گمان او هم در صفات و هم در افعال ستوده است؛ چون صفت های او صفات کمال اند و کارهایش جملگی احسان و بخشایش و نیکی و حکمت و دادو انصاف است، (مَّجِيدٌ) دارای بزرگواری است؛ و «المجد» یعنی عظمت صفات و گستردگی آن، پس او دارای صفت های کمال است و هر صفتی را در کاملترین و بالاترین حد دارا می باشد.
(فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ الرَّوْعُ ) و هنگامی که ترس از ابراهیم دور شد؛ ترسی که از ناحیه ی مهمانانش به او وارد شده بود، (وَجَاءتْهُ الْبُشْرَى ) و مژده تولد فرزند به او رسید، در این هنگام دربارۀ هلاک شدن قوم لوط با فرستادگان به مجادله پرداخت به آنها گفت: (ان فیها لوطا قالوا نحن اعلم بمن فیها لننجینه و اهله الا امراته) به درستی که لوط در آن جا است، گفتند: ما بهتر می دانیم که آن جا کی هست. ما او و خانواده اش جز همسرش را نجات خواهیم داد. (إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَحَلِيمٌ ) همانا ابراهیم دارای اخلاق نیک و تحمل و سعۀ صدر است، و هنگامی نادانی نادانان خشم نمی گیرد (أَوَّاهٌ ) و درهمۀ اوقات به درگاه خداوند زاری و تضرع می کند (مُّنِيبٌ ) و توبه کار و بسیار رجوع کننده و بازگردنده به سوی خداست، چون خدا را می شناسد و او را دوست دارد، و به او روی می آورد و از غیر خدا روی می گرداند. بنابراین در مورد کسانی که خداوند به هلاکت قطعی آنها حجکم کرده بود مجادله می کرد.
پس به او گفته شد. (يَا إِبْرَاهِيمُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا إِنَّهُ قَدْ جَاء أَمْرُ رَبِّكَ وَإِنَّهُمْ آتِيهِمْ عَذَابٌ غَيْرُ مَرْدُودٍ ) ای ابراهیم ! از این مجادله دست بکش چرا که فرمان پروردگارت مبنی بر هلاک شدن آنان در رسیده است، و به راستی برایشان عذابی بی بازگشت خواهد آمد. پس جر و بحث و مجادلۀ تو فایده ای ندارد.
آیه ی 78-77:
وَلَمَّا جَاءتْ رُسُلُنَا لُوطًا سِيءَ بِهِمْ وَضَاقَ بِهِمْ ذَرْعًا وَقَالَ هَـذَا يَوْمٌ عَصِيبٌ و هنگامی که فرستادگان ما پیش لوط آمدند از آنان اندوهگین شد و از اینکه قدرت دفاع از ایشان را نداشت سخت دلتنگ شد و گفت: «امروز روز بسیار سختی است»
وَجَاءهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ وَمِن قَبْلُ كَانُواْ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ قَالَ يَا قَوْمِ هَـؤُلاء بَنَاتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ فَاتَّقُواْ اللّهَ وَلاَ تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي أَلَيْسَ مِنكُمْ رَجُلٌ رَّشِيدٌ و قومش شتابان به سوی او آمدند، و پیش از آن کارهای زشت انجام می دادندف گفت: «ای قوم من! آنها دختران من هستند، و برای شما پاکیزه ترند، پس از خداوند بترسید و دربارۀ مهمانانم مرا رسوا نکنید. آیا در میان شما مردی راهیاب و راهنما یافت نمی شود»؟
(وَلَمَّا جَاءتْ رُسُلُنَا لُوطًا سِيءَ بِهِمْ) و هنگامي كه فرستادگان ما، يعني فرشتگاني كه پيش ابراهيم آمدند به نزد لوط رسيدند، آمدنشان بر لوط دشوار آمد، (وَضَاقَ بِهِمْ ذَرْعًا وَقَالَ هَـذَا يَوْمٌ عَصِيبٌ ) و چون قدرت دفاع از ايشان را نداشت سخت دلتنگ گشت، و گفت: امروز روزي سخت و مشكل است. چون او مي دانست كه قومش آنان را رها نخواهند كرد، زيرا فرشتگان به صورت جوانهاي تازه به دوران رسيده كه در نهايت زيبايي و كمال بودند به نزد لوط آمدند بنابراين آنچه لوط تصور مي كرد پيش مي آمد.
(وَجَاءهُ قَوْمُهُ يُهْرَعُونَ إِلَيْهِ) و قومش شتابان به سوي او آمدند و خواستند با مهمان هاي او عمل زشت را انجام دهند، به دليل اينكه خداوند مي فرمايد: ( وَمِن قَبْلُ كَانُواْ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ) و پيش از آن كارهاي زشتي انجام مي دادند كه قبل از آنان هيچ كس انجام نداده بود. ( قَالَ يَا قَوْمِ هَـؤُلاء بَنَاتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ) لوط گفت: اي قوم من! اينها دختران من هستند و براي شما از مهمانان من پاكيزه ترند . همانطور كه سليمان عليه السلام به آن دو زن پيشنهاد كرد فرزندي را كه هر يك ادعا مي كرد مال اوست دو نيم كنند، و هدفش اين بود تا حق روشن شود. و لوط مي دانست كه دسترسي آنها به دخترانش غير ممكن است و هيچ حقي در آنها ندارند و هدفش دفع اين كار زشت و بزرگ بود. ( فَاتَّقُواْ اللّهَ وَلاَ تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي ) يعني يا تقواي خدا را رعايت كنيد و يا رعايت حال مهمانانم را بكنيد و مرا به نزد آنان رسوا ننمايد. (أَلَيْسَ مِنكُمْ رَجُلٌ رَّشِيدٌ ) آيا در ميان شما مردي راهياب و راهنما يافت نمي شود كه شما را باز دارد؟ و اين دليلي بر بي بندو باري آنها و دوربودنشان از خير و جوانمردي بود.
آيه ي 81-79:
قَالُواْ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا لَنَا فِي بَنَاتِكَ مِنْ حَقٍّ وَإِنَّكَ لَتَعْلَمُ مَا نُرِيدُ گفتند: «تو كه مي داني ما به دخترانت نيازي نداريم، و مي داني كه چه چيزي مي خواهيم».
قَالَ لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلَى رُكْنٍ شَدِيدٍ گفت: «اي كاش بر شما توانايي داشتم! يااينكه پناهگاه محكمي داشتم و به آن پناه مي بردم».
قَالُواْ يَا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّكَ لَن يَصِلُواْ إِلَيْكَ فَأَسْرِ بِأَهْلِكَ بِقِطْعٍ مِّنَ اللَّيْلِ وَلاَ يَلْتَفِتْ مِنكُمْ أَحَدٌ إِلاَّ امْرَأَتَكَ إِنَّهُ مُصِيبُهَا مَا أَصَابَهُمْ إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ أَلَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ گفتند: «اي نوح! ما فرستادگان پروردگارت هستيم، آنان به تو نخواهند رسيد، خانواده ات را در پاسي از شب ببر و نبايد كسي از شما به پشت سر خود بنگرد، مگر همسرت كه هر آنچه به آنان برسد به او (هم) خواهد رسيد، همانا موعد ايشان صبح است، آيا صبح نزديك نيست».
(قَالُواْ) آنها به لوط گفتند: ( لَقَدْ عَلِمْتَ مَا لَنَا فِي بَنَاتِكَ مِنْ حَقٍّ وَإِنَّكَ لَتَعْلَمُ مَا نُرِيدُ(  تو كه مي دني ما دربارة دخترانت خواسته اي نداريم، و مي داني كه چه چيزي مي خواهيم. ما جز شهوت راني با مردان چيزي را نمي خواهيم و علاقه اي به زنان نداريم. بنابراين اضطراب و پريشاني لوط بيشتر و سخت تر شد و گفت: ( لَوْ أَنَّ لِي بِكُمْ قُوَّةً أَوْ آوِي إِلَى رُكْنٍ شَدِيدٍ) كاش بر شما توانايي داشتم مانندقبيله اي كه مرا پناه مي داد و شما را از اين كار باز مي داشتم.
مراد از اين سخن داشتن پايگاه و تكيه گاه محسوس و مادي است، و گرنه او به نيرومندترين پناهگاه كه خداوند است و هيچ كس توان مقابله با قدرت او را ندارد پناه مي برد. بنابراين وقتي كه كار به آخرين حد رسيد و شديداً اندوهگين شد، (قَالُواْ) به او گفتند:‌( يَا لُوطُ إِنَّا رُسُلُ رَبِّكَ ) اي لوط! ما فرستادگان پروردگارت هستيم. او را از حالت خودبا خبر كردند تا دلش آرام گيرد، ( لَن يَصِلُواْ إِلَيْكَ ) آنان هرگزبه تو گزندي نخواهند رسيد.
سپس جبرئيل بالهايش را گستراند و چشمهايشان كور گشت و آنها رفتند و لوط را تهديد كردندكه فردا صبح بر خواهند گشت. فرشتگان به لوط دستور دادند تا خانواده اش را شب هنگام ببرد، (بِقِطْعٍ مِّنَ اللَّيْلِ ) در پاسي از شب و خيلي قبل از فجر، تا بتوانند از آبادي خود دور شوند، (وَلاَ يَلْتَفِتْ مِنكُمْ أَحَدٌ ) و به سرعت بيرون رويد، و فقط به نجات خويش بيانديشيد و به پشت سر خود ننگريد. (إِلاَّ امْرَأَتَكَ إِنَّهُ مُصِيبُهَا مَا أَصَابَهُمْ) مگر همسرت كه هر آنچه از عذاب به آنان برسد به او هم خواهد رسيد، چون با قومش در گناه شريك بود و هرگاه براي لوط مهمانهايي مي آمد آنها را خبر مي كرد. ( إِنَّ مَوْعِدَهُمُ الصُّبْحُ ) بدون شك موعد ايشان صبح است. گويا لوط عجله داشت ، بنابراين به او گفته شد: (أَلَيْسَ الصُّبْحُ بِقَرِيبٍ) آياصبح نزديك نيست..
آيه ي 83-82
فَلَمَّا جَاء أَمْرُنَا جَعَلْنَا عَالِيَهَا سَافِلَهَا وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهَا حِجَارَةً مِّن سِجِّيلٍ مَّنضُودٍ و هنگامي كه فرمان ما در رسيد آن را زير و رو نموديم و آن جا را با سنگ گل و (به طور ) پياپي سنگباران كرديم.
مُّسَوَّمَةً عِندَ رَبِّكَ وَمَا هِيَ مِنَ الظَّالِمِينَ بِبَعِيدٍ سنگ هايي كه از سوي پروردگارت نشان دار بودند و اين چنين سنگ هايي از ستمكاران دور نيست.
(فَلَمَّا جَاء أَمْرُنَا) و هنگامي كه فرمان ما مبني بر فرود آمدن عذاب و واقع شدنش بر آنها در رسيد (جَعَلْنَا عَالِيَهَا سَافِلَهَا) سرزمين آنها را زيرو رو نموديم، ( وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهَا حِجَارَةً مِّن سِجِّيلٍ ) و آن جا را با سنگ گل سنگباران نموديم. (مَّنضُودٍ ) به طور پياپي، و هر كسي كه مي خواست از روستا فرار كند وي را اصابت مي كرد. (مُّسَوَّمَةً عِندَ رَبِّكَ) سنگ هايي كه نزد پروردگارت با علامت عذاب و خشم نشان دار شده بودند، ( وَمَا هِيَ مِنَ الظَّالِمِينَ بِبَعِيدٍ(  اين چنين سنگ هايي از ستمكاران كه عمل قوم لوط را انجام دهند دور نيست، پس بندگان بايد بپرهيزند از اينكه كار آنها راانجام دهند، مبادا عذابي كه به آنان رسيده است به ايشان هم برسد.
آيه ي 86-84:
وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَـهٍ غَيْرُهُ وَلاَ تَنقُصُواْ الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ إِنِّيَ أَرَاكُم بِخَيْرٍ وَإِنِّيَ أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ مُّحِيطٍ و به سوي قوم مدين برادرشان شعيب را فرستاديم، گفت: «اي قوم من! خدا را بپرستيد، شما جز او معبود (راستيني) نداريد، و از پيمانه و ترازو مكاهيد، من شما را خوب و در آسايش مي بينم، و من بر شما از عذاب روز فراگير مي ترسم».
وَيَا قَوْمِ أَوْفُواْ الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ وَلاَ تَبْخَسُواْ النَّاسَ أَشْيَاءهُمْ وَلاَ تَعْثَوْاْ فِي الأَرْضِ مُفْسِدِينَ و اي قوم من! پيمانه و ترازو را دادگرانه و به تمام و كمال دهيد و از چيزهاي مردم نكاهيد، و در زمين فساد وتباهي نكنيد.
بَقِيَّةُ اللّهِ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ وَمَا أَنَاْ عَلَيْكُم بِحَفِيظٍ (اي قوم من) چيزي را كه خداوند (ازمال حلال برايتان) باقي مي گذارد. برايتان بهتر است، اگر مؤمن هستيد، و من بر شما نگاهبان نيستم.
(وَإِلَى مَدْيَنَ ) و به سوي قبيلة معروف «مدين» كه در جنوب فلسطين زندگي مي كردند، (أَخَاهُمْ شُعَيْبًا) برادر نسبي شان شعيب را فرستاديم، چون آنها او را مي شناختند و مي توانستند از او ياد بگيرند. ( قَالَ ) شعيب به آنها گفت: (يَقَوْمِ اعْبُدُواْ اللّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَـهٍ غَيْرُهُ ) اي قوم من! خدا را بپرستيد كه معبود راستني جز او نداريد. و عبادت را خالصانه براي او انجام دهيد. آنها شرك مي ورزيدند و پيمانه و ترازو را كم مي دادند. بنابراين آنان را از اينكار نهي كرد و گفت: (وَلاَ تَنقُصُواْ الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ ) و از پيمانه و ترازو مكاهيد، بلكه دادگرانه پيمانه و ترازو را به كمال و تمام بدهيد. (إِنِّيَ أَرَاكُم بِخَيْرٍ) من شما را خوب و در آسايش مي بينم. يعني شما از نعمت هاي زياد و سلامتي فراوان و اموال و فرزندان بسياري برخوردار هستيد، پس خداوند را به خاطر آنچه كه به شما داده است سپاسگزار باشيد و كفران نعمت نكنيد كه آن را از شما خواهد گرفت. ( وَإِنِّيَ أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ مُّحِيطٍ ) و من بر شما از عذاب روزي فراگير مي ترسم، عذابي كه همة شما را فرا بگيرد، و هيچ اثري از شما باقي نگذارد. (وَيَقَوْمِ أَوْفُواْ الْمِكْيَالَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ)  و اي قوم من! پيمانه و ترازو را به دادگري و انصاف بدهيد همانگونه كه دوست داريد، به شما داده شود. ( وَلاَ تَبْخَسُواْ النَّاسَ أَشْيَاءهُمْ ) و از چيزهاي مردم نكاهيد و با كم كردن پيمانه و ترازو آن را ندزديد. (وَلاَ تَعْثَوْاْ فِي الأَرْضِ مُفْسِدِينَ) و در زمين فساد وتباهي نكنيد. زيرا استمرار و گناه دين و دنيا را فاسد و تباه مي نمايد، و كشتزارو نسل او نابود مي كند.
(بَقِيَّةُ اللّهِ خَيْرٌ لَّكُمْ ) مال حلالي كه از آن شماست و خداوند آن را باريتان باقي مي گذارد بهتر است، پس چشم طمع به چيزي ندوزيد كه به آن نياز نداريد و بسيار برايتان مضر است. (إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ ) اگر شما مومن هستيد، پس به مقتضاي ايمان عمل كنيد. (وَمَا أَنَاْ عَلَيْكُم بِحَفِيظٍ)  و من مراقب و نگاهبان اعمالتان نيستم، بلكه اعمالتان را خداوند ثبت و ضبط مي نمايد، و من فقط پيامي را كه با آن مبعوث شده ام به شما مي رسانم.
 
آيه ي 88-87:
قَالُواْ يَا شُعَيْبُ أَصَلاَتُكَ تَأْمُرُكَ أَن نَّتْرُكَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَوْ أَن نَّفْعَلَ فِي أَمْوَالِنَا مَا نَشَاء إِنَّكَ لَأَنتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ گفتند: «اي شعيب ! آيا نمازت به تو فرمان مي دهد كه آنچه را پدرانمان مي پرستيدند رها سازيم يا نتوانيم در اموال خود آن گونه كه مي خواهيم تصرف كنيم؟ بي گمان تو بردبار و خردمند هستي».
قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِن كُنتُ عَلَىَ بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّي وَرَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلاَّ الإِصْلاَحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلاَّ بِاللّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ گفت: «اي قوم من! به من بگوييد اگر دليل آشكاري از پروردگارم داشته باشم و از سوي خود رزق و روزي خوبي به من داده باشد (آيا مي توانم به خلاف دستورات او عمل كنم) و نمي خواهم شما را از چيزي نهي كنم و خودم مرتكب آن شوم. من تا آنجا كه مي توانم جز اصلاح چيزي را نمي خواهم، و توفيق من هم جز با خدا نيست، و بر او توكل نموده ام و به سوي او باز مي گردم».
(قَالُواْ يَا شُعَيْبُ أَصَلاَتُكَ تَأْمُرُكَ أَن نَّتْرُكَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا) گفتند: «اي شعيب ! آيا نمازت ترا فرمان مي دهد كه آنچه را پدرانمان مي پرستيدند رها سازيم؟ اين سخن را در قالب مسخره ود ر قالب اينكه هرگز سخن او را نخواهند پذيرفت به پيامبرشان گفتند. ومعني سخنشان اين است كه نماز خواندنت سبب شده است ما را از عبادت آنچه نياكان ما مي پرستيدند باز داري. پس پرستش خدا از سوي شما مو.جب آن مي گردد كه ما آنچه را نياكانمان مي پرستيدند بدون دليل و فقط به خاطر ميل و خواهش تو رها كنيم؟ پس چگونه از تو پيروي كنيم و پدران ونيماكانمان راكهداراي عقل و خرد بودند رها سازيم.
و همچنين سخن تو بر ما لازم نمي گرداند، ( أَوْ أَن نَّفْعَلَ فِي أَمْوَالِنَا ) كه نتوانيم در اموال خود آن گونه كه مي خواهيم تصرف كنيم. يعني تو كه به ما مي گويي پيمانه و ترازو را كامل بدهيم و حق آن را بپردازيم ما را از اينكه به دلخواه خود در اموالمان تصرف كنيم باز نمي دارد، بلكه ما هر چه بخواهيم مي كنيم چون اموالمان متعلق به خود ماست و تو در آن حقي نداري.
بنابراين با مسخره به و گفتند:‌(إِنَّكَ لَأَنتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ(   بي گمان بردباري و متانت و اخلاق نيك و راهيابي صفت توست، پس چيزي جز راهنمايي از تو سر نمي زند، و جز به خوبي فرمان نمي دهي، و جز از گمراهي و زشتي باز نمي داري. منظورشان اين بود كه شعيب به ضد اين دو صفنت متصف ، يعني به بي خردي و گمراهي، يعني چگونه تو بردبار و راه يافته هستي و پدران ما بي خرد و گمراه!
آنها از روي تمسخر اين سخنان را بر زبان آورده و عكس آن را گمان مي بردند. اما حقيقت مساله آن گونه نبود كه آنها گمان مي بردند.، بلكه حقيقت همانطور بود كه مي گفتند. نماز شعيب به او فرمان مي داد تا آنها را از آنچه نياكان گمراهشان مي پرستيدند، و از اينكه هر طور بخواهند در اموال خود تصرف نمايند باز دارد، زيرا نماز از كارهاي زشت و منكر باز مي دارد، و چه منكري بزرگتر از پرستش غير خداوند است؟ و چه منكر و كار زشتي بزرگتر از ندادن حقوق مردم يا دزديدن آن از طريق كم كردن پيمانه و ترازو است؟ و در حقيقت شعيب عليه السلام راهياب و خردمند بود.
(قَالَ ) شعيب به آنها گفت: (يَقَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِن كُنتُ عَلَىَ بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّي) اي قوم من! چه مي انديشيد اگر من در صحت و درستي آنچه آورده ام يقين و اطمينان داشته باشم، ( وَرَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا) و خداوند انواع مالها را به من بخشيده باشد.
( وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ ) و من نمي خواهم در آنچه شما را از آن نهي مي كنم با شما مخالفت ورزم، و نمي خواهم شما را از كم كردن پيمانه و ترازو نهي كنم و خودم آن را انجام دهم تا درا ين مورد متهم شوم. بلكه شما را از هيچ كاري باز نمي دارم مگر اينكه پيش از همه به ترك آن مبادرت مي ورزم.
(إِنْ أُرِيدُ إِلاَّ الإِصْلاَحَ مَا اسْتَطَعْتُ) من هدفي جز اين كه حالات شما اصلاح شود و منافعتان تامين گردد، ندارم. هدف شخصي ندارم و تا آنجا كه مي توانم براي اصلاح شما مي كوشم.
و از آنجا كه اين سخن به نوعي تعريف و تمجيد از مقام خودش بود، سوء تفاهم را برطرف كرد و گفت: ( وَمَا تَوْفِيقِي إِلاَّ بِاللّهِ ) و من براي انجام كار خوب و دوري از كار بد، هنري از خود ندارم مگر اينكه خداوند مرا توفيق دهد، و من با قدرت و حركت خود نمي توانم كاري بكنم. (عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ ) در كارهايم به او تكيه كرده و به او اعتماد كافي دارم. (وَإِلَيْهِ أُنِيبُ(  و به سوي او باز مي گردم و عبادت هايي را انجام مي دهم كه مرا به انجام آن فرمان داده است و بااين دو كار ، يعني كمك خواستن از پروردگارم و بازگشت به سوي او حالات بندگان درست مي شود، همانطور كه خداوند متعال فرموده است: (فاعبده و توكل عليه) او را پرستش كنم و بر او توكل نما. و فرموده است(اياك نعبد و اياك نستعين) تنها ترا مي پرستم و تنها از تو ياري مي جويم.
 
آيه ي 90-89:
  وَيَا قَوْمِ لاَ يَجْرِمَنَّكُمْ شِقَاقِي أَن يُصِيبَكُم مِّثْلُ مَا أَصَابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صَالِحٍ وَمَا قَوْمُ لُوطٍ مِّنكُم بِبَعِيدٍ و اي قوم من ! مخالف با من، شما را بر آن ندارد كه همان بلائي به شما برسد كه به قوم نوح يا قوم هود يا قوم صالح رسيد، و قوم لوط از شما دور نيستند.
وَاسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُودٌ و از پروردگارتان آمرزش بخواهيد سپس به سوي او برگرديد، بي گمان پروردگارم مهربان (و) دوستدار است.
(وَيَقَوْمِ لاَ يَجْرِمَنَّكُمْ شِقَاقِي ) و اي قوم من! دشمني و مخالفت با من شما را بر آن ندارد، كه (أَن يُصِيبَكُم مِّثْلُ مَا أَصَابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صَالِحٍ وَمَا قَوْمُ لُوطٍ مِّنكُم بِبَعِيدٍ(   به شما بلا و عذابي برسد كه به قوم نوح يا قوم هود يا قوم صالح رسيد، و قوم لوط از شما دور نيستند، چرا كه هم از نظر زماني و هم از نظر مكاني به شما نزديكند.( وَاسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ) و به خاطر گناهاني كه مرتكب شده ايد از پروردگارتان آمرزش بخواهيد، ( ثُمَّ تُوبُواْ إِلَيْهِ) سپس در زندگي آينده تان با توسل به انجام طاعت او و ترك مخالفتش به سويش باز گرديد.
( إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُودٌ ( بي گمان پروردگارم نسبت به كسي كه توبه كند و به سوي او بازگردد مهربان است؛ به او رحم مي كند و او را مي آمرزد و توبه اش را مي پذيرد و اورا دوست مي دارد. (وَدُودٌ ) از نامهاي خدا مي باشد و بدين معني است كه او بندگان مؤمن خود را دوست دارد، و آنها هم او را دوست مي دارند. پس كلمة (وَدُودٌ ) «فعول» به معني «فاعل» و نيز معني «مفعول» است.
 
آيه ي 91:
قَالُواْ يَا شُعَيْبُ مَا نَفْقَهُ كَثِيرًا مِّمَّا تَقُولُ وَإِنَّا لَنَرَاكَ فِينَا ضَعِيفًا وَلَوْلاَ رَهْطُكَ لَرَجَمْنَاكَ وَمَا أَنتَ عَلَيْنَا بِعَزِيزٍ گفتند:‌«اي شعيب! بسياري از آنچه را كه مي گويي نمي فهميم و ما تو را در ميان خود ناتوان مي بينيم، و اگر قبيله ات نبود تو را سنگسار مي كرديم، و تو پيش ما گرانقدر نيستي».
(قَالُواْ يَا شُعَيْبُ مَا نَفْقَهُ كَثِيرًا مِّمَّا تَقُولُ ) آنان از موعظه و اندرزهاي شعيب به ستوه آمده و گفتند: بسياري از آنچه را كه مي گويي نمي فهميم، و اين به خاطر نفرت آنها از شعيب و گفته هايش بود.
(وَإِنَّا لَنَرَاكَ فِينَا ضَعِيفًا) و ما تو را در ميان خود ناتوان مي بينيم. يعني تو از بزرگان و سران نيستي، بلكه از مستضعفان و ناتوانان مي باشي. ( وَلَوْلاَ رَهْطُكَ) و اگر قبيله ات نبود، ( لَرَجَمْنَاكَ وَمَا أَنتَ عَلَيْنَا بِعَزِيزٍ(   حتماً تو را سنگسار مي كرديم. تو نزد ما ارزش واحترامي نداري و اگر ما با تو كاري نداريم به خاطر احترام قبيله ات است.
آيه ي 93-92:
قَالَ يَا قَوْمِ أَرَهْطِي أَعَزُّ عَلَيْكُم مِّنَ اللّهِ وَاتَّخَذْتُمُوهُ وَرَاءكُمْ ظِهْرِيًّا إِنَّ رَبِّي بِمَا تَعْمَلُونَ مُحِيطٌ گفت: «اي قوم من! آيا قبيله ام در نزد شما از خداوند گرامي تر است؟ و خدا را پشت سر خويش انداخته و فراموش كرده ايد، بي گمان پروردگارم به آنچه مي كنيد احاطه دارد».
وَيَا قَوْمِ اعْمَلُواْ عَلَى مَكَانَتِكُمْ إِنِّي عَامِلٌ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَن يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ وَمَنْ هُوَ كَاذِبٌ وَارْتَقِبُواْ إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ و اي قوم من بر روش و شيوة خودتان عمل كنيد، من نيز (به شيوة خود) عمل مي كنم، به زودي خواهيد دانست كه عذاب رسوا كننده به چه كسي مي رسد، (و خواهيد دانست) چه كسي دروغگو است، چشم براه باشيد من هم چشم براهم».
(قَالَ ) شعيب با دلسوزي به آنها گفت: (يَقَوْمِ أَرَهْطِي أَعَزُّ عَلَيْكُم مِّنَ اللّهِ ) اي قوم من! آيا قبيله ام در نزد شما از خداوند گرامي تر است؟ چگونه به خاطر قبيله ام رعايت مرا مي كنيد و به خاطر خدا رعايت مرا نمي كنيد؟ پس قبيله ام براي شما از خداوند مهمتر و گرامي تر است. (وَاتَّخَذْتُمُوهُ وَرَاءكُمْ ظِهْرِيًّا) و خدا را پشت سر انداخته و به آن توجه نكرده و از او نمي هراسيد ( إِنَّ رَبِّي بِمَا تَعْمَلُونَ مُحِيطٌ(   همانا پروردگارم به آنچه مي كنيد احاطه دارد  و به اندازة ذره اي از كارهاي شما در زمين و آسمان بر او پوشيده نمي ماند، و به زودي به كيفر كارهايي كه مي كنيد سخت ترين سزا را به شما خواهد داد. و هنگامي كه شعيب از آنها خسته شد، گفت:
(يَقَوْمِ اعْمَلُواْ عَلَى مَكَانَتِكُمْ ) اي قوم من! به روش و دينتان عمل كنيد. (إِنِّي عَامِلٌ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَن يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ) من نيز به شيوة خود عمل مي كنم  به زودي خواهيد دانست كه عذاب رسوا كننده به چه كسي مي رسد روايش مي كند، و عذاب هميشگي بر چه كسي فرود مي آيد؟ (مَنْ هُوَ كَاذِبٌ) و به زودي خواهيد دانست كه چه كسي دروغگو است، من يا شما؟ و وقتي عذاب بر آنان وارد شد اين حقيقت را دانستند. (وَارْتَقِبُواْ إِنِّي مَعَكُمْ رَقِيبٌ) و چشم به راه و منتظر باشيد كه چه بلايي به من مي رسد، و من هم چشم به راه عذابي هستم كه به آن گرفتار خواهيد شد.
 
 
آيه ي 95-94:
وَلَمَّا جَاء أَمْرُنَا نَجَّيْنَا شُعَيْبًا وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مَّنَّا وَأَخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُواْ الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُواْ فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ و هنگامي كه فرمان ما در رسيد شعيب و كساني را كه همراه او ايمان آورده بودند به رحمتي از سوي خود نجات داديمف و صدايي مرگبار ستمكاران را در گرفت، پس در خانه و كاشانة خود خشكيدند و از پاي درآمدند.
كَأَن لَّمْ يَغْنَوْاْ فِيهَا أَلاَ بُعْدًا لِّمَدْيَنَ كَمَا بَعِدَتْ ثَمُودُ (چنان كه) گويي هرگز در آنجا نبودند، هان! نفرين و لعنت بر قوم مدين باد همانطور كه قوم ثمود نفرين شدند.
(وَلَمَّا جَاء أَمْرُنَا) و هنگامي كه فرمان ما مبني بر هلاك كردن قوم شعيب در رسيد، ( نَجَّيْنَا شُعَيْبًا وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مَّنَّا وَأَخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُواْ الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُواْ فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ(  شعيب و كساني را كه همراه او ايمان آورده بودند به رحمتي از سوي خود نجات داديم و صدايي مرگبار ستمكاران را در گرفت، پس در خانه و كاشانة خود خشكيدند و از پاي درآمدند و صدايي از آنان به گوش نرسيد و حركتي از آنان به چشم نخورد. (كَأَن لَّمْ يَغْنَوْاْ فِيهَا) چنان كه گويي اصلاًٌ در خانه هايشان سكونت نداشته و از ناز و نعمت بهره مند نبوده اند.
(أَلاَ بُعْدًا لِّمَدْيَنَ) هان! نفرين بر قوم مدين باد كه خداوند آن را هلاك ساخت و رسوا كرد، (كَمَا بَعِدَتْ ثَمُودُ) همانطور كه قوم ثمود نفرين شدند، يعني اين دو قبيله در نابودي و دوري از رحمت خدا و هلاكت مشترك بودند.
شعيب عليه السلام خطيب و سخنران پيامبران ناميده مي شود، چون او خيي زيبا با قومش گفتگو مي كرد. داستان او فوايد و درسهاي عبرت آموز زيادي دارد؛ كه به برخي از آنها اشاره مي كنيم:
1 – همانطور كه كافران به پذيرش اصل اسلام دعوت مي شوند و به خاطر نپذيرفتن ان مجازات مي گردند همچنين به پذيرش قوانين و فروع اسلام نيز فراخوانده مي شوند و به خاطر نپذيرفتن ان مجازات مي گردند. زيرا شعيب قومش را به توحيدو كامل دادن پيمانه و ترازو فراخواند و به دنبال آن تهديد كرد كه چنانچه سرپيچي كنند دچار عذاب الهي خواهند شد.
2- كاستن از پيمانه و ترازو از گناهان كبيره است، و هر كس با تقلب و كم كردن از پيمانه و ترازو دادو ستد نمايد بيم آن مي رود كه در دنيا دزديدن اموال مردم است، و وقتي كه دزديدن اموال مردم با كاستن پيمانه و ترازو سبب عذاب گردد، پس دزديدن اموال مردم و گرفتن آن با زور به طريق اولي موجب عذاب مي باشد.
3- جز از نوع عمل است، پس هر كس اموال مردم را كم دهد و بخواهد با كاستن از اموال آنها بر مال خودش بيفزايد، به كيفر اين كار مال او كم خواهد شد، و اين كار باعث از بين رفتن روزي حلال او مي گردد، زيرا فرمود: (إنيَ أرئكُم بِخَيّرِ) من شما را به خوبي و آسايش مي بينم . يعني با اين كارهايتان سبب از بين رفتن خوبي و آسايش خود نشويد.
4- بنده بايد به آنچه خداوند به او داده است قانع شود و به روزي و درآمدهاي حرام چشم ندوزد و به شغل هاي مشروع و حلال قانع گردد و اين برايش بهتر است (بَقِيّتُ اللهِ خَير لَكُم) روزي حلالي كه خداوند برايتان باقي مي گذارد بهتر است، و روي آوردن به اسباب حرام براي به دست آوردن روزي باعث تلف شدن مال و ثروت مي گردد، و اين روزي حلال است كه داراي خير و بركت باشد.
5- قناعت به رزق حلال از ملزومات ايمان و آثار آن مي باشد، زيرا بر حسب آية شريفه زماني آدمي به رزق حلال خدا قناعت مي كند كه ايمان داشته باشد، و اين دلالت مي نمايد كه هر گاه عمل نباشد ايمان ناقص است، يا اصلاً ايماني در كار نيست.
6- نماز همواره برپيامبران گذشته واجب بوده است، و نماز از بهترين اعمال است و حتي كافران فضيلت و برتري و مقدم بودن آن را بر ساير اعمال قبول داشتند، نماز از كارهاي زشت و منكر باز مي دارد. و نماز ترازويي براي سنجش ايمان و آيين قوانين ايماني است . پس اگر نماز به صورت شايسته بر پا شود. احوال بنده كامل مي گردد. و اگر نماي به صورت واقعي بر پا نشود دين آدمي مختل مي گردد.
7- مالي كه خداوند به عنوان روزي به انسان مي دهد گرچه خداوند آن را به او بخشيده است اما نمي تواند هر طور كه دلش بخواهد در ان تصرف كند، زيرا آن مال امانتي است نزد او، و بر اوست كه با پرداختن حقوقي كه در آن است، و با پرهيز از شغل هايي كه خدا و پيامبرش حرام نموده اند حق خداوند را از آن بپردازد. نه آن گونه كه كافران و امثال آنها گمان مي برند مالهايشان از آن خودشان است، و هر طور بخواهند مي توانند در آن تصرف نمايند، خواه با دستور خدا مطابق و موافق، و خواه مخالف باشد.
8- آنچه كه مكمل كار دعوتگر مي باشد اين است كه به انجام دادن چيزي بپردازد كه ديگران را به انجام آن دستور مي دهد. او بايد قبل از همه به انجام اين كارها مبادرت ورزد و قبل از همه از آنچه مردم رااز آن باز مي دارد باز آيد. همانطور كه شعيب عليه السلام گفت:
(وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ ) و من نمي خواهم در آنچه شما را از آن نهي مي كنم با شما مخالفت ورزم. نيز به دليل اينكه خداوند فرموده است:‌(يايها الذين ءآمنوا لم تقولون مالا تفعلون) اي مومنان! چرا چيزهايي را مي گوييد كه خود انجام نمي دهيد؟
9- پيامبران موظفند بر حسب توانايي خويش براي تحصيل منافع و مصالح عمومي جامعة اسلامي تلاش نمايند و مفاسد و مضار را دفع نموده و يا آنرا كم كنند، ومصالح عام را بر مصالح خاص مقدم بدارند. تامين مصلحت يعني اين كه حالات مختلف بندگان بهبود يابد، و امور ديني و دنيوي شان سامان پذيرد.
10- هر كس بايد به اندازة توان خود براي اصلاح جامعه بپاخيزد اما در مسايلي كه قدرت و توانايي اصلاحگري را ندارد مورد نكوهش و مذمت قرار نمي گيرد. پس بنده بايد به اندازة توان خود به اصلاح خود و ديگران بپردازد.
11- شايسته است بنده حتي به اندازة يك چشم به هم زدن به خودش تكيه نكند، بلكه همواره از پروردگارش ياري بجويد، و بر او توكل نمايد و از او توفيق مسئلت كند. و هرگاه توفيقي يافت آن را به توفيق دهنده نسبت دهد و به خود نبالد: (وَمَا تَوْفِيقِي إِلاَّ بِاللّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ) توفق من جز با خدا نيست، بر او توكل نموده ام و به سوي او باز مي گردم.
12 – بايد از آنچه كه بر سر امت هاي گذشته آمده است بر حذر باشيم، و شاسته است داستانهايي كه در آن فرود آمدن عذاب بر مجرمان ذكر شده است در قالب وعظ و اندرز يادآوري شود. نيز به منظور تشويق و تحريك مسلمانان نعمت هايي را كه خداوند به پرهيزگاران ارزاني داشته است يادآوري شود.
13- خداوند گناه توبه كننده را مي آمرزد و از او صرف نظر مي كند و او را دوست مي دارد اما سخن كسي كه مي گويد: « توبه كننده هرگاه توبه نمايد خداوند او را عفو خواهد كرد، اما او را دوست نخواهد داشت، »‌اعتباري ندارد زيرا خداوند متعال فرموده است: (وَاسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُودٌ) و از پروردگارتان آمرزش بخواهيد سپس به سوي او برگرديد، بي گمان پروردگارم مهربان و دوستدار است.
14- خداوند به طرق زيادي از مومنان دفاع مي كند كه مردم برخي از اين طرق را مي دانند و گاهي چيزي را از آن نمي دانند.
و در بخري مواقع خداوند به وسيلة‌قبيله يا هموطنانشان كافران را ازآنان دفع مي نمايد، همانطور كه خداوند قبيلة شعيب را مانعي جهت سنگسار شدن وي از سوي قومش قرار داد، و ايرادي ندارد براي ايجاد روابطي كه منجر به دفاع از اسلام و مسلمانان گردد سعي و تلاش شود، بلكه گاهي اوقات واجب است براي ايجاد چنين روابطي اقدام نمود، چرا كه سعي و تلاش در راستاي اصلاح و ساماندهي (امور مسلمين) بر حسب توانايي و امكانات  امري مطلوب و پسنديده است.
بنابراين اگر مسلماناني كه تحت حكومت كافران هستند ديگران را ياري دادند تا حكومت جمهوري راتشكيل دهند تا افراد و ملتها بتوانند حقوق ديني و دنيوي خود را استيفا كنند، بهتر ازآن است كه در برابر دولتي كه مي خواهد حقوق ديني و دنيوي آنان را زير پا بگذارد و بر نابود كردن و قرار دادن آنان به عنوان برده و كارگر خودش حريص است، تسليم شوند.
آري، در حال توانستن واجب است كاري كنند كه حكومت از آن مسلمانان و آنان حاكم شوند. اما اگر رسيدن به اين مرحله امكان پذير نبود مرحله اي كه محافظت از دين و دنياي مسلمانان درآن است مقدم بر هر چيزي است والله اعلم.
آيه ي 97-96:
وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُّبِينٍ و به راستي موسي را همراه با نشانه هاي خود و دليل روشن فرستاديم.
إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَاتَّبَعُواْ أَمْرَ فِرْعَوْنَ وَمَا أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِيدٍ به سوي فرعون و اشراف و روسايش (فرستاديم) پس آنان از فرمان فرعون پيروي كردنددر حالي كه فرمان فرعون راست، و ماية هدايت نبود.
خداوند متعال مي فرمايد: (وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا) و به راستي كه موسي پسر عمران را همراه با نشانه هاي خود كه به راستي آنچه او آورده بود دلالت مي نمود، از قبيل عصا و دست و امثال آن فرستاديم. ( وَسُلْطَانٍ مُّبِينٍ(   و (همراه با) دليل روشني كه چون خورشيد آشكار و روشن بود. (إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ ) به سوي فرعون و اشراف قومش فرستاديم، چون مردم از آنها پيروي مي كردند. اما آنها تسليم معجزاتي نشدند كه موسي به آنها نشانه داد. همانطوركه مشروح قصة آنان در سوره اعراف گذشت. (فَاتَّبَعُواْ أَمْرَ فِرْعَوْنَ وَمَا أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِيدٍ) ولي آنان از فرمان فرعون پيروي كردند در حالي كه فرمان فرعون راست و ماية هدايت نبود، بلكه او گمراه و سركش بود، و جز به آنچه كه زيان محض بود دستور نمي داد .و چون قومش از او پيروي كردند آنها را هلاك و نابود ساخت.
آيه ي 99-98:
يَقْدُمُ قَوْمَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ وَبِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ فرعون در روز قيامت پيشاپيش قوم خود حركت كرده، آنگاه آنان را به آتش درخواهد آورد، چه بد جايگاهي است كه بدان وارد مي شوند!
وَأُتْبِعُواْ فِي هَـذِهِ لَعْنَةً وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ بِئْسَ الرِّفْدُ الْمَرْفُودُ در اين دنيا و در روز قيامت نفرين بدرقة راه آنان است. چه بد عطائي به آنان داده مي شود.
 (يَقْدُمُ قَوْمَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ وَبِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ(  فرعون در روز قيامت پيشاپيش قوم خود حركت كرده، آنگاه آنان را به آتش درخواهد آورد، چه بد جايگاهي است كه بدان وارد مي شوند!(وَأُتْبِعُواْ فِي هَـذِهِ لَعْنَةً وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ) و خدا و فرشتگان و همة مردم آنان را در دنيا و آخرت نفرين مي كنند ( بِئْسَ الرِّفْدُ الْمَرْفُودُ) چه بد چيزي است عذاب خدا و لعنت دنيا و آخرت كه بر آنان قرار مي گيرد.
آية 101-100:
ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْقُرَى نَقُصُّهُ عَلَيْكَ مِنْهَا قَآئِمٌ وَحَصِيدٌ اين از خبرهاي شهرهايي است كه براي تو بازگو مي كنيم، برخي از اين شهرها هنوز باقي هستند و برخي از بيخ بركنده شده اند.
وَمَا ظَلَمْنَاهُمْ وَلَـكِن ظَلَمُواْ أَنفُسَهُمْ فَمَا أَغْنَتْ عَنْهُمْ آلِهَتُهُمُ الَّتِي يَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ مِن شَيْءٍ لِّمَّا جَاء أَمْرُ رَبِّكَ وَمَا زَادُوهُمْ غَيْرَ تَتْبِيبٍ وما بر آنان ستم نكرديم، بلكه خودشان بر خويشتن ستم كردند، و معبودانشان كه به غير از خدا مي پرستيدند و به فرياد مي خواندند وقتي كه فرمان پروردگارت در رسيد چيزي را از آنان دفع نكردند، و بر آنان جز نابودي نيافزودند.
وقتي كه خداوند داستان اين امت ها و پيامبرانشان را بيان نمود به پيامبرش فرمود: (ذَلِكَ مِنْ أَنبَاء الْقُرَى نَقُصُّهُ عَلَيْكَ) اين از خبرهاي شهرهاست كه براي تو بازگو مي كنيم تا با آن مردمان را بيم دهي، و نشانه اي براي رسالت تو و موعظه و پندي براي مومنان باشد.
(مِنْهَا قَآئِمٌ) برخي از آنها باقي است و از بين نرفته و آثار خانه هايشان باقي مانده است ( وَحَصِيدٌ ) و برخي از آنها از بيخ كنده شده است؛ خانه ها و منزلهايشان ويران شده، و هيچ اثري از آن باقي نمانده است.
(وَمَا ظَلَمْنَاهُمْ ) و ما با گرفتار كردن آنها به انواع عذاب بر آنها ستم نكرديم، (وَلَـكِن ظَلَمُواْ أَنفُسَهُمْ ) بلكه خودشان با ارتكاب شرك و كفر و مخالفت ورزيدن بر خويشتن ستم كردند.
(فَمَا أَغْنَتْ عَنْهُمْ آلِهَتُهُمُ الَّتِي يَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ مِن شَيْءٍ لِّمَّا جَاء أَمْرُ رَبِّكَ) و معبودهايي كه به غير از خدا مي پرستيدند و به فرياد مي خواندند وقتي كه فرمان پروردگار در رسيد چيزي را از آنان دفع نكردند. و هر كس كه به غير از خداوند پناه ببرد به هنگام پيش آمدن سختي ها به او فايده اي نمي دهد.
( وَمَا زَادُوهُمْ غَيْرَ تَتْبِيبٍ (و بر عكس آنچه تصور مي كردند جز نابودي و زيان و هلاكت بر آنان نيافزودند.
 
 
 
آيه ي 104-102:
وَكَذَلِكَ أَخْذُ رَبِّكَ إِذَا أَخَذَ الْقُرَى وَهِيَ ظَالِمَةٌ إِنَّ أَخْذَهُ أَلِيمٌ شَدِيدٌ و عذاب پروردگارت چنين است هرگاه شهرهايي را عقاب دهد كه مردمانشان ستمگر باشند، به راستي عذاب خدا دردناك و سخت است.
إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لِّمَنْ خَافَ عَذَابَ الآخِرَةِ ذَلِكَ يَوْمٌ مَّجْمُوعٌ لَّهُ النَّاسُ وَذَلِكَ يَوْمٌ مَّشْهُودٌ به راستي در اين براي كسي كه از عذاب آخرت بترسد نشانه اي است، آن روزي است كه مردم در آن گرد آورده مي شوند و آن روز روزي است كه (اهوال و صحنه هاي وحشت انگيزش) مشاهده مي گردد.
(وَمَا نُؤَخِّرُهُ إِلاَّ لِأَجَلٍ مَّعْدُودٍ ) و آنرا مگر تا مدتي معين به تاخير نمي اندازيم.
(وَكَذَلِكَ أَخْذُ رَبِّكَ إِذَا أَخَذَ الْقُرَى وَهِيَ ظَالِمَةٌ إِنَّ أَخْذَهُ أَلِيمٌ شَدِيدٌ ) و عذاب پروردگارت چنين است هرگاه شهرهايي را عقاب دهد كه مردمانشان ستمگر باشند، به راستي عذاب خدا دردناك و سخت است. یعنی آنان را از بین برده و نابود می کند و آنچه را به جای خدا به فریاد می خواندند کوچکترین سودی به آنان نمی رساند.
(إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لِّمَنْ خَافَ عَذَابَ الآخِرَةِ) به راستي در اين براي كسي كه از عذاب آخرت بترسد عبرت و دلیلی است بر اینکه ستمگران و گناهکاران هم در دنیا و هم در آخرت به عذاب گرفتار خواهند شد. سپس به بیان حالت آخرت پرداخت و فرمود: (ذَلِكَ يَوْمٌ مَّجْمُوعٌ لَّهُ النَّاسُ ) آن روزي است كه مردم در آن گرد آورده مي شوند تا سزا و جزا یابند و تا عظمت خدا و عدالت گستردۀ او برای آنان آشکار شود و او را آن گونه که شایسته است بشناسند. (وَذَلِكَ يَوْمٌ مَّشْهُودٌ)  و آن روز روزي است كه خدا و فرشتگان و همۀ آفریدگان در آن حاضر می آیند. (وَمَا نُؤَخِّرُهُ إِلاَّ لِأَجَلٍ مَّعْدُودٍ ) و آمدن روز قیامت را مگر تا مدتی معین به تأخیر نمی اندازیم. پس هرگاه مدت زمان دنیا و عمر مخلوقاتی که خدا در آن خلق نموده است به پایان رسید آنگاه خداوند را به سرای آخرت منتقل می نماید، و احکام جزائی اش را بر آنان اجرا می کند، همانطور که احکام شرعی خود را در دنیا بر آنان اجرا نمود.
آیه ی 108-105:
يَوْمَ يَأْتِ لاَ تَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلاَّ بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِيٌّ وَسَعِيدٌ  روزی که (قیامت) فرا می رسد هیچ کس جز به اذا او سخن نمی گوید، پس دسته ای از آنان بدبختند و دسته ای از آنان خوشبخت.
فَأَمَّا الَّذِينَ شَقُواْ فَفِي النَّارِ لَهُمْ فِيهَا زَفِيرٌ وَشَهِيقٌ  اما آنان که بدبختند در آتش اند، آنان در آن جا (در دم و بازدم خود) ناله دارند.
خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالأَرْضُ إِلاَّ مَا شَاء رَبُّكَ إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٌ لِّمَا يُرِيدُ آنان که در آن جا تا زمانی که آسمانها و زمین باقی است جاودانه می مانند مگر مدت زمانی که پروردگارت بخواهد، بی گمان پروردگار تو هر کاری را که بخواهد انجام می دهد.
وَأَمَّا الَّذِينَ سُعِدُواْ فَفِي الْجَنَّةِ خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالأَرْضُ إِلاَّ مَا شَاء رَبُّكَ عَطَاء غَيْرَ مَجْذُوذٍ و اما کسانی که خوشبخت اند در بهشت به سر می برند و در انجا تا زمانی که آسمانها و زمین باقی است جاودانه اند مگر مدت زمانی که پروردگارت بخواهد، بخشش بزرگی می دهد که گسستنی نیست.
(يَوْمَ يَأْتِ) آن روزی که (قیامت) فرا می رسد و خلق گرد می آیند، (لاَ تَكَلَّمُ نَفْسٌ إِلاَّ بِإِذْنِهِ ) هیچ کس جز به اجازۀ خدا سخن نمی گوید، حتی پیامبران و فرشتگان بزرگوار جز با اجازۀ او شفاعت نمی کنند. ( فَمِنْهُمْ) برخی از مردم، ( شَقِيٌّ وَسَعِيدٌ ) بدبختند و برخی خوشبخت. بدبختان کسانی اند که به خدا کفر ورزیده، و پیامبران را تکذیب کرده و از دستور خدا سرپیچی کرده اند. و خوشبختان، مومنان پرهیزگار هستند.
(فَأَمَّا الَّذِينَ شَقُواْ) و سزای کسانی که دچار بدرختی و رسوایی شده اند این است که، ( فَفِي النَّارِ ) در عذاب آتش غوطه ور شده و عذاب آتش بر آنان سخت می آید، (لَهُمْ فِيهَا ) آنان از سختی عذابی که در آن گرفتار آمده اند، (زَفِيرٌ وَشَهِيقٌ ) در آن جا در هر دم و بازدم خود ناله سر می دهند، و آن بدترین و زشت ترین صداست.
(خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالأَرْضُ إِلاَّ مَا شَاء رَبُّكَ) آنان که در جهتنم که چنین عذاب سختی دارد برای همیشه در آن جاودانه می مانند، مگر مدت زمانی که پروردگارت بخواهد در آن نباشند، و این قبل از دخول آن است. همانطور که جمهور مفسرین گفته ان. پس استثنا بر این مبنا مربوط به قبل از وارد شدن به جهنم است. پس آنان همواره در جهنم جاودانه می مانند، به جز زمانی که قبل از وارد شدن به جهنم است.
( إِنَّ رَبَّكَ فَعَّالٌ لِّمَا يُرِيدُ ) بی گمان پروردگارت تو هر کاری را که بخواهد انجام دهد انجام می دهد. پس آنچه را که بخواهد انجام دهد و حکمت او انجام شدنش را اقتضا نماید آن را انجام می دهد، و هیچ کس نمی تواند او را از آنچه که می خواهد باز دارد.
(وَأَمَّا الَّذِينَ سُعِدُواْ) و اما کسانی کهبه سعادت و رستگاری و موفقیت دست یافته اند ، ( فَفِي الْجَنَّةِ خَالِدِينَ فِيهَا مَا دَامَتِ السَّمَاوَاتُ وَالأَرْضُ إِلاَّ مَا شَاء رَبُّكَ ) در بهشت اند، و تا زمانی که آسمانها و زمین باقی است جاودانه می مانند مگر مدت زمانی که پروردگارت بخواهد. این را با ( عَطَاء غَيْرَ مَجْذُوذٍ ) بخشش ناگسستنی ، تاکید کرد. یعنی ناز و نعمت پایدار و لذت عالی که خداوند به آنها بخشیده است همیشگی می باشد، و هیچ وقت قطع نمی شود. از خداوند بزرگوار می خواهیم که ما را از زمرۀ آنان بگرداند.
آیه ی 109:
فَلاَ تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِّمَّا يَعْبُدُ هَـؤُلاء مَا يَعْبُدُونَ إِلاَّ كَمَا يَعْبُدُ آبَاؤُهُم مِّن قَبْلُ وَإِنَّا لَمُوَفُّوهُمْ نَصِيبَهُمْ غَيْرَ مَنقُوصٍ پس ، از بطلان آنچه می پرستند در تردید مباش، اینان همان چیزهایی را می پرستند که پدرانشان در گذشته می پرستیدند، و ما بهرۀ آنان را بدون هیچ کم و کاستی به آنان خواهیم داد.
خداوند متعال به پیامبرش علیه السلام می فرماید: (فَلاَ تَكُ فِي مِرْيَةٍ مِّمَّا يَعْبُدُ هَـؤُلاء ) از باطل بودن آنچه این مشرکان می پرستند تردید نکن، زیرا دلیل عقلی و شرعی ندارند، بلکه دلیل و شبهۀ آنان این است که، (مَا يَعْبُدُونَ إِلاَّ كَمَا يَعْبُدُ آبَاؤُهُم مِّن قَبْلُ ) آنان همان چیزهایی را می پرستند که پدرانشان در گذشته می پرستیدند . و مع لوم است که این حتی شبهه ای را نیز ایجاد نمی کند، گذشته از اینکه دلیلی باشد، چون به جز سخن پیامبران که سند و مدرک معتبری هستند سخن دیگران معتبر نیست، و باید برای اثبات صحت آن دلیل آورد. خصوصاً سخن چنین افرادی گمراه که در رابطه با موضوع دین سخنان پوچ و باطل فراوانی از آنان روایت شده است، زیرا گفته هایشان هر چند که بر آن اتفاق نموده بودند اشتباه و آکنده از گمراهی است.
(وَإِنَّا لَمُوَفُّوهُمْ نَصِيبَهُمْ غَيْرَ مَنقُوصٍ (و ما بهرۀ آنان را بدون هیچ کم و کاستی به آنان خواهیم داد. حتماً بهره شان از دنیا که برایشان مقدور شده است به آنان می رسد گرچه آن بهره در نگاه مردم زیاد یا زیبا باشد. اما این امر دلیلی بر شایستگی آنان نیست زیرا خداوند دنیا را به کسی که دوستش بدارد و نیز به کسی که دوست نمی دارد می بخشد، اما ایمان و دین را جز به کسی که دوستش دارد نمی دهد. بنابراین از اتفاق نظر گمراهان بر سخنان پدران گمراهشان و نعمت هایی که خداوند به آنان ارزانی داشته است نباید فریب خورد.
آیه ی 111-110:
وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ فَاخْتُلِفَ فِيهِ وَلَوْلاَ كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ وَإِنَّهُمْ لَفِي شَكٍّ مِّنْهُ مُرِيبٍ  و به درستی که ما کتاب را به موسی دادیم، آن گاه در آن اختلاف شد، و اگر سخن پروردگارت از پیش بر این نرفته بود قطعاً در میان آنان داوری می شد و آنان سخت در شک و تردیدند.
وَإِنَّ كُـلاًّ لَّمَّا لَيُوَفِّيَنَّهُمْ رَبُّكَ أَعْمَالَهُمْ إِنَّهُ بِمَا يَعْمَلُونَ خَبِيرٌ و پروردگارت (سزای) اعمال همگان را کم و کا ست می دهد و او به آنچه می کنند آگاه است.
خداوند متعال خبر می دهد که کتاب تورات را که موجب آن است بر اوامر و نواهی اش اتفاق نمود و بر آن اجماع نمود به موسی داده است. اما با وجود این کسانی که خود را به تورات منسوب می کنند در آن اختلاف نمودند و این اختلاف به عقاید  و جامعۀ دینی شان ضرر وارد کرد. (وَلَوْلاَ كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّكَ ) و اگر سخن پروردگارت از پیش بر این نرفته بود که آنها را مهلت دهد و در دنیا آنان را به عذاب گرفتار نکند، (لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ ) قطعاً در میان آنان داوری می شد، و عذاب او بر ستمگران فرود می آمد، و اما حکمت خداوند متعال اقتضا نموده است که حکم و داوری میان آنها را تا روز قیامت به تأخیر اندازد، و آنها در شک باقی مانده اند . پس وقتی موضعگیری آنان در مقابل کتاب خودشان چنین ا ست بعید نیست که گروهی از یهود به قرآنی که به تو وحی شده است ایمان نیاورند و در آن شک داشته باشند. (وَإِنَّ كُـلاًّ لَّمَّا لَيُوَفِّيَنَّهُمْ رَبُّكَ أَعْمَالَهُمْ ) و قطعاً خداوند در روز قیامت دادگرانه میان آنها قضاوت خواهد کرد و هر کس را آن گونه که سزاوارش باشد سزا و جزا می دهد. (إِنَّهُ بِمَا يَعْمَلُونَ خَبِيرٌ) و او به آنچه از خوبی و بدی انجام می دهند آگاه است، پس هیچ یک از کارهای بزرگ و کوچکشان بر او پوشیده نیست.
آیه ی 115-112:
فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَن تَابَ مَعَكَ وَلاَ تَطْغَوْاْ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ پس همانگونه که فرمان یافته اند استقامت کن و (نیز) کسی که همراه تو روی به خدا آورده است (باید چنین کند) و سرکشی می کنید، بی گمان او به آنچه می کنید بیناست.
وَلاَ تَرْكَنُواْ إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ اللّهِ مِنْ أَوْلِيَاء ثُمَّ لاَ تُنصَرُونَ و به ستمکاران گرایش پیدا نکنید که آتش دوزخ به شما خواهد رسید، و جز خدا دوستان و سرپرستانی ندارید، و یاری نمی گردید.
وَأَقِمِ الصَّلاَةَ طَرَفَيِ النَّهَارِ وَزُلَفًا مِّنَ اللَّيْلِ إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّـيِّئَاتِ ذَلِكَ ذِكْرَى لِلذَّاكِرِينَ و در دو طرف روز و در اوائل شب نماز بگزار، بی گمان نیکی ها بدی ها را از میان می برند. این پندی است برای پندپذیران
وَاصْبِرْ فَإِنَّ اللّهَ لاَ يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ  و شکیبایی کن که خداوند پاداشن نیکوکاران را ضایع نخواهد کرد.
خداوند هنگامی که از عدم استقامت  اهل کتاب خبر داد که موجب اختلاف و دو دستگی آنان شد، پیامبرش محمد علیه السلام و مومنان را دستور داد تا همان گونه که فرمان یافته اند پایداری و استقامت ورزند و آیین هایی را که خداوند مشروع نموده است در پیش بگیرند، و عقاید درستی را که خداوند به انان ارزانی داشته است پاس بدارند. و از آن منحرف نشون و بر آن مواظبت نمایند و همیشه به آن پایبند باشند و بر رعایت حد و مری که خداوند برایشان معین نموده است پابرجا مانده و از آن تجاوز نکنند.
(إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ) بی گمان او به آنچه می کنید بیناست. یعنی هیچ چیزی از کارهایتان بر او پوشیده نمی ماند و شما را بر آن مجازات خواهد کرد. در این آیه مسلمانان بر استقامت و پایداری تشویق، و از ضد آن نهی شده اند. به همین خاطر آنان را بر حذر داشت و از اینکه به کسانی تمایل و گرایش پیدا کنند که از راه راست منحرف شده اند و فرمود:
(وَلاَ تَرْكَنُواْ إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُواْ ) و به ستمکاران گرایش پیدا نکنید ، زیرا وقتی که به سوی آنان گرایش پیدا کنید و در ستمشان با آنان موافقت نمایید و یا به ستمی که آنان روا می دارند خشنود شوید، (فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ ) آتش دوزخ به شما خواهد رسید. (وَمَا لَكُم مِّن دُونِ اللّهِ مِنْ أَوْلِيَاء ) جز خدا دوستان و سرپرستانی ندارید،  که شما را از عذاب خدا نجات بدهند، و چیزی از پاداش خدا را برای شما فراهم نمی کنند. (ثُمَّ لاَ تُنصَرُونَ(  و عذاب را آنگاه که فرا رسد از شما دور نمی کنند. پس در این آیه از گرایش به ستمگران نهی شده است، و منظور از «رکون» گرایش و پیوستن به ستم ستمگر، و همسویی با او و راضی شدن به ستمی است که انجام می دهد. پس وقتی که چنین وعیدی در مورد گرایش به ستمگران آمده است، حالت ستمگران چگونه خواهد بود؟ از خداوند می خواهیم که ما را از ستم دور بدارد.
(وَأَقِمِ الصَّلاَةَ ) و خداوند متعال به بر پا داشتن نماز به طور کامل در (طَرَفَيِ النَّهَارِ ) اول و آ[ر روز که نماز صبح و ظهر و عصر در آن داخل شده است دستور می دهد (وَزُلَفًا مِّنَ اللَّيْلِ ) و در ساعتی از شب نماز بگذار. نماز مغرب و عشا و نماز شب «قیام اللیل» در این داخل است، زیرا این نماز انسان را به خدا نزدیک می نماید.
(إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّـيِّئَاتِ) بی گمان نیکی ها ، بدی ها را از میان می برد. یعنی نمازهای پنج گانه و نمازهای نقل که به دنبال آنها انجام می شوند از بزرگترین نیکی ها به حساب آمده و انسان را به خدا نزدیک می نمایند و پاداش زیادی به همراه دارند. زیرا بدیها، گناهان صغیره است همانطور که احادیث صحیحی که از پیامبر علیه السلام ثابت شده آن را مقید کرده است. مانند فرمودۀ پیامبر که می فرماید: « و نمازهای پنج گانه ، و جمعه تا جمعه ای دیگر و رمضان تا رمضانی دیگر گناهانی را که در این میان انجام شده اند محو می کنند ، به شرطی که از گناهان کبیره پرهیز شود» آیه ی ای در سورۀ نساء نیز آن را مقید به پرهیز از گناهان کبیره نموده است (ان تجتنبوا کبایر ما تنهون عنه تکفر عنکم سیاتکم و تدخلکم مدخلاٌ کریما) اگر از گناهان کبیره ای که از آن نهی می شوید، بپرهیزید، بدیهایتان ر می زداییم، و شما را به جایگاه خوبی در می آوریم.
(ذَلِكَ ) آن . شاید به همۀ مطالبی باشد که گذشت، اعم از استقامت بر راه است و تعدی نکردن از ان و گرایش پیدا نکردن به ستمگران، و امر به برپا داشتن نماز و اینکه نیکی ها، بدی ها را می زدایند. همۀ اینها (ذِكْرَى لِلذَّاكِرِينَ ) پندی است برای پند پذیران و از این طریق آنچه را که خداوند آنان را به آن فرمان داده و یا از آن بازداشته است می فهمند. و از اوامری که نیکی ها را به دنبال دارند و بدیها را دور می کنند فرمان می برند اما این کارها نایز به مجاهدۀ با نفس و تلاش و شکیبایی دارد. بنابراین فرمود: (وَاصْبِرْ ) و دل را بر طاعت خدا پایدار ساز، و از نافرمانی او بر حذر دار، و بر آن استوار دار. و این راه را ادامه بده و دلتنگ و آزرده خاطر مش. (فَإِنَّ اللّهَ لاَ يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ) چرا که خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نخواهد کرد، بلکه کارهای خوب آنان را می پذیرد، و پاداش آنها را بر اساس بهترین کارشان به آنان می هد. و این تشویق بزرگی است برای صبر و شکیبایی ورزیدن، و هرگاه انسان ضعیف و سست شود با به یادآوردن پاداش خدا تقویت می گردد.
آیه ی 117-116:
فَلَوْلاَ كَانَ مِنَ الْقُرُونِ مِن قَبْلِكُمْ أُوْلُواْ بَقِيَّةٍ يَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسَادِ فِي الأَرْضِ إِلاَّ قَلِيلاً مِّمَّنْ أَنجَيْنَا مِنْهُمْ وَاتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُواْ مَا أُتْرِفُواْ فِيهِ وَكَانُواْ مُجْرِمِينَ در سده های قبل از شما اگر انسان هایی فاضل و نیکوکار را به وجود نمی آوردم که از فساد در روی زمین نهی می کردند، ادیان الهی به طور کلی از میان می رفتند، اما این نوع انسان ها کم بودند و سرانجام نجاتشان دادم. و ستمکاران به دنبال خوشگذرانی و تنعمی بودند که آنان را مغرور و فاسد کرده بود،  گناهکار بودند.
وَمَا كَانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُرَى بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا مُصْلِحُونَ و پروردگارت هرگز بر آن نبوده است که شهرها را از روی ستم ویران کند در حالی که ساکنان آن جاها نیکوکاران باشند.
پس از آنکه خداوند متعال بیان داشت امت هایی را هلاک ساخت که پیامبران را تکذیب کردند و فرمود بیشتر امت های گذشته منحرف بودند، و حتی بیشتر کسانی که اهل کتاب بودند، نیز منحرف بودند، و این امر سبب می شود تا ادیان آسمانی نابود شوند، فرمود: اگر خدا در میان امت های پیش از شما، افرادی فاضل و نیکوکار را به وجود نمی آورد که مردم را به هدایت فرا خوانده و از فساد و گمراهی باز دارند که ادیان به برکت وجود همین افراد ماندگار شدند اگر چنین نبود فساد و انحرافی بزرگ روی می داد و به طور کلی ادیان الهی از بین می رفتند، اما تعداد آنان بسیار اندک بوده است و سرانجام کارشان چنین شد که با پیروی کردن از پیامبران و پایبندی به امور دینی شان خداوند آنان را نجات داد و خداوند حجت خویش را بر دست آنان به اتمام رساند (لیهلک من هلک عن بینه و ییحی من حی عن بینه) و این بدان خاطر بود که تا هر کس از آنان که هلاک می شود از روی دلیل هلاک شود و هر کس که زنده می ماند از روی دلیل زنده بماند؛ دلیل و حجتی که از سوی خدا بر وی ظاهر گشته است.
(وَاتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُواْ مَا أُتْرِفُواْ فِيهِ ) ولی ستمکاران به دنبال ناز و نعمت و خوشگذرانی رفتند و آن را با چیزی دیگر عوض نکردند.
(وَكَانُواْ مُجْرِمِينَ ) به سبب غوطه ور شدن در ناز و نعمت و خوشگذرانی ستمکار شدند. بنابراین عذاب بر آنان واجب گردید، و خداوند آنها را ریشه کن کرد. و این تشویقی است برای این امت که بایددر میان آنها افراد مصلح باشد تا آنچه را مردم فاسد کرده اند اصلاح نمایند و دین خدا را بر پا دارند، و هر کس را که گمراه شده است به سوی هدایت فرا بخوانند و در مقابل اذیت و آزار آنان شیکبایی ورزند، و آنان را از کوری به بینایی بیاورند و روشنایی بخشند. و این بالاترین حالتی است که باید برای رسیدن به آن تلاش نمود. و صاحب چنین صفتی اگر عملش را خالصانه برای پروردگار جهانیان انجام دهد به مقام پیشوا و رهبریت دینی می رسد.
(وَمَا كَانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُرَى بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا مُصْلِحُونَ ) و پروردگارت هرگز بر آن نبوده است که ستمگرانه اهل شهرها را نابود نماید در حالی که نیکوکاران باشند. و به ا عمال خوب و نیکو ادامه دهند. پس خداوند آنها را هلاک نکرد مگر وقتی که ستم کردند و حجت بر آنان اقامه گردید.
و احتمال دارد که معنی آیه چنین باشد که خداوند آبادی ها را به خاطر ستمی که در گذشته انجام داده اند هلاک نخواهد کرد. به شرطی که توبه کنند و اعمالشان را صالح گردانند. زیرا خداوند آنها را می بخشد و ستم گذشتۀ آنان را محو می نماید.
آیه ی 123-118:
   وَلَوْ شَاء رَبُّكَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلاَ يَزَالُونَ مُخْتَلِفِينَ و اگر پروردگارت می خواست مردمان را یک امت قرار می داد، ولی همواره اختلاف دارند .
إِلاَّ مَن رَّحِمَ رَبُّكَ وَلِذَلِكَ خَلَقَهُمْ وَتَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ لأَمْلأنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ مگر کسی که خداوند به و رحم کرده باشد، و برای این آنان را آفریده است، و سخن پروردگارت بر این رفته است که قطعاً جهنم را از همگی جن و انس پر می کن م.
وَكُـلاًّ نَّقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنبَاء الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَكَ وَجَاءكَ فِي هَـذِهِ الْحَقُّ وَمَوْعِظَةٌ وَذِكْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ و از اخبار پیامبران تمام آنچه را که بدان نیازی داری به تو می خوانیم تا دلت را بدان استوار بداریم، در ضمن این (سوره) برای تو حق آمده است، و برای مومنان پند و یادآوری (مهمی است).
وَقُل لِّلَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ اعْمَلُواْ عَلَى مَكَانَتِكُمْ إِنَّا عَامِلُونَ و به کسانی که ایمان نمی آورند، بگو:« بر شیوۀ خود عمل کنید ما نیز عمل می کنیم»
وَانتَظِرُوا إِنَّا مُنتَظِرُونَ و چشم به راه باشید، ما نیز چشم به راهیم.
وَلِلّهِ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَإِلَيْهِ يُرْجَعُ الأَمْرُ كُلُّهُ فَاعْبُدْهُ وَتَوَكَّلْ عَلَيْهِ وَمَا رَبُّكَ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ و (آگاهی از) غیب آسمانها و زمین ویژۀ خداست، و همۀ کارها به او بر می گردد، پس او را بپرست، و بر او توکل کن، و پروردگارت از آنچه می کنند غافل نیست.
خداوند متعال خبر می دهد که اگر او می خواست همه ی مردم را در قالب یک امت بر دین اسلام قرار می داد، زیرا مشیت و خواست او محدودیتی ندارد و انجام هیچ کاری برای او غیر ممکن نیست، اما حکمت او اقتضا نموده است که آنان همواره مختلف و با راه راست مخالف باشند و از راههایی پیروی کنند که به جهنم منتهی می شود. و هر گروه چیزی را که می گوید حق می پندارد و سخن دیگری را گمراهی می بینند. (إِلاَّ مَن رَّحِمَ ) مگر کسی که خداوند به آنان رحم کند و آنها را به شناخت حق و عمل کردن به آن رهنمون گرداند، پس ایشان سعادت را دریافته و عنایت خداوند و توفیق الهی آنان را دربرگرفته است،  وغیر از ایشان همه خوارند و به خودشان واگذار شده اند. (وَلِذَلِكَ خَلَقَهُمْ ) و آنان را برای این آفریده است. یعنی حکمت او اقتضا نمود که آنان را بیافریند تا برخی از آنان نیک بخت باشند و برخی بدبخت، برخی متحد و برخی مختلف باشند، دسته ای را هدایت نمود، و گمراهی را بر دسته ای از آنان مقرر گرداند، تا عدل و حکمت الهی برای بندگانش روشن شود و خوبی و بدی که در سرشت انسانها نهاده شده است آشکار گردد، و تا بازار جهاد و عبادت هایی که جز با امتحان و آزمایش میسر نمی شود دایر گردد.
(وَتَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ لأَمْلأنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ ) و برای اینکه سخن پروردگارت بر این رفته است که قطعاً جهنم را از همگی جن و انس پر می کنم. پس باید برای جهنم افرادی فراهم شوند تا کارهایی را انجام دهند که انسان را به جهنم می رساند.
در این سوره سرگذشت و اخبار پیامبران بیان شد، سپس حکمت آن را بیان کرد و فرمود: (وَكُـلاًّ نَّقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنبَاء الرُّسُلِ مَا نُثَبِّتُ بِهِ فُؤَادَكَ ) و از اخبار پیامبران تمام آنچه را که بدان نیازی داری به تو می خوانیم تا بدین وسیله دلت را بدان استوار بداریم، و قلبت آرام گیرد و پا برجا شود، و شکیبایی بورزی، همانطور که پیامبر اولوالعزم صبر و شکیبایی ورزیدند. زیرا انسان دوست دارد از دیگران الگو بدراری کند، و با اقتدار به دیگران بهتر می تواند کارهایش را انجام دهد و از این طریق می خواهد از دیگران گوی سبقت را ببرد، و حق نیز با بیان شواهد، و در صورت فراوانی کسانی که آن را بر پا می دارند استوار می گردد. (وَجَاءكَ فِي هَـذِهِ الْحَقُّ ) و در این سوره حق و یقین برایت آمده است، و به هیچ صورت در آن شکی نیست. پس آگاهی یافتن از آن آگاهی یافتن از حق است، و بزرگترین برتری انسانها شناخت حق است. (وَمَوْعِظَةٌ وَذِكْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ ) و اندرز و پندی است برای مومنان زیرا از آن پند می گیرند و از کارهای ناپسند باز می آیند و کارهایی را که مورد پسند خداست به یاد می آورند و آن را انجام می دهند. اما هر کس که اهل ایمان نیست موظعه و اندرز به آنان سودی نمی بخشد. بنابراین فرمود: (وَقُل لِّلَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ ) و به کسانی که ایمان نمی آورند بعد از آنکه حجت بر آنان اقامه گردید به آنها بگو: (اعْمَلُواْ عَلَى مَكَانَتِكُمْ ) به حالت و شیوۀ خود عمل کنید. (إِنَّا عَامِلُونَ ) و چشم به راه باشید که چه چیزی بر سرما می آید. (إِنَّا مُنتَظِرُونَ ) ما (هم) چشم به راه هستیم که چه چیزی بر سر شما می آید.
و خداوند بین هر دو گروه جدایی آورد، و کاری کرد که بندگان مومنش هلاکت دشمنان خدا را با چشم سر ببیند.
(وَلِلّهِ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ ) و آگاهی از امور پنهان و غیب آسمانها و زمین ویژۀ خداوند است.
(وَإِلَيْهِ يُرْجَعُ الأَمْرُ كُلُّهُ ) و همۀ کارها و انجام دهندگان آن به سوی او بر می گردند، پس پاک را از ناپاک جدا می نماید. (فَاعْبُدْهُ وَتَوَكَّلْ عَلَيْهِ) بنابراین عبادت را برای او انجام بده و آن عبارت از انجام چیزهایی است که خداوند به انجام آن فرمان داده است، و بر انجام آن توانایی داری. و در این کار بر خدا توکل کن. ( وَمَا رَبُّكَ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ) و پروردگارت از کار خوب و بدی که انجام می دهند غافل نیست، بلکه آگاهی اش آن را احاطه کرده و قلمش بر آن رفته و فرمان او و سزا و جزایش بر آن جاری است.  
پایان تفسیر سوره هود

تفسیر راستین (ترجمه تیسیر الکریم الرحمن)، تألیف:علامه شیخ عبدالرحمن بن ناصر السعدی «رحمه الله» متوفای 1376 هجری قمری (1334هجری شمسی)، ترجمه: محمد گل گمشادزهی
 
مصدر:
دائرة المعارف شبکه اسلامی
islamwebpedia.com
 





 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

حضرت علي رضی الله عنه در توصيف رسول‎الله  صلی الله علیه و سلم ‌ يكي از صفات ايشان را وجود مهر نبوت ذكر كرده كه واضحترين دلايل حسي بر نبوت او است،. علي گويد: بين دو شانه‌ی مبارك مُهر و نشانه‌ی نبوّت بود. ( مصنف ابي شيبه 11/513، بخاري، كتاب المناقب)




تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 3018
دیروز : 5831
بازدید کل: 8836332

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010