Untitled Document
 
 
 
  2024 Nov 21

----

19/05/1446

----

1 آذر 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

معجزه پيامبر اكرم صلى الله عليه و سلم هست كه دست مباركشان را روى سلمان فارسى گذاشت و فرمودند: " لَوْ كَانَ الْإِيمَانُ عِنْدَ الثُّرَيَّا لَنَالَهُ رِجَالٌ مِنْ هَؤُلَاءِ " (متفق عليه)، يعنى: " اگر ايمان در ستاره ثريا بود مردانى از اينها (يعنى اهل فارس) به آن دست مييافتند".

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

قرآن و حدیث>تفسیر قرآن>سوره یونس > تفسیر سوره یونس از تفسیر راستین ترجمه تیسیر الکریم الرحمن

شماره مقاله : 9211              تعداد مشاهده : 304             تاریخ افزودن مقاله : 14/1/1390

تفسير سوره ي يونس


بسم الله الرحمن الرحيم
آيه ي 2-1
الر تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْحَكِيمِ  الف – لام – را اين آيات كتاب حكمت آميز است.
أَكَانَ لِلنَّاسِ عَجَبًا أَنْ أَوْحَيْنَا إِلَى رَجُلٍ مِّنْهُمْ أَنْ أَنذِرِ النَّاسَ وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُواْ أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِندَ رَبِّهِمْ قَالَ الْكَافِرُونَ إِنَّ هَـذَا لَسَاحِرٌ مُّبِينٌ  آيا براي مردم شگفتي آور است كه به مردي از خودشان وحي نموديم كه مردمان را بترسان، و مؤمنان را مژده بده كه آنان نزد پروردگارشان پيشنة راستين دارند؟ كافران گفتند: «بي گمان اين جادوگر آشكاري است»
خداوند متعال مي فرمايد: « الر تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْحَكِيمِ» اين است آيات كتاب حكمت آميز، و آن قرآن است كه مشتمل بر حكمت و احكام است، و آيات آن بر حقايق ايماني و اوامر و نواهي شرع دلالت مي نمايد، و بر همة امت واجب است آن را بپذيرند و از آن فرمان برند.
با وجود اين بيشتر آنان روي گرداندند، و آن را درك نكردند. بنابراين تعجب نمودند: « أَنْ أَوْحَيْنَا إِلَى رَجُلٍ مِّنْهُمْ أَنْ أَنذِرِ النَّاسَ» كه به مردي از خودشان وحي نموديم تا مردمان را از عذاب خدا بيم دهد، و از عذاب الهي بترساند، و آنان را به آيات  الهي يادآور شود. « وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُواْ أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِندَ رَبِّهِمْ» و كساني را كه ايمان راستين آوردند مژده بده كه به خاطر كارهاي شايسته و راستيني كه از پيش فرستاده اند براي آنان نزد پروردگارشان پاداشي كامل و نيك است. پس كافران از اين مرد بزرگ تعجب كردند، تعجبي كه آنها را واداشت تا به او كفر ورزند. « قَالَ الْكَافِرُونَ» و كافران در مورد او گفتند: « إِنَّ هَـذَا لَسَاحِرٌ مُّبِينٌ» بي گمان اين جادويش آشكار است و به ادعاي آنها بر هيچ كس پوشيده نيست. و اين به خاطر بي خردي و عنادشان بود، زيرا تعجب كردند كه هيچ جاي تعجب و شگفتي نداشت، بلكه بايد از ناداني و عدم شناخت آنها نسبت به منافعشان در شگفت بود.
چگونه به اين پيامبر بزرگوار ايمان نياوردند، پيامبري كه خداوند او را از ميان آنان مبعوث نمود وا و را به خوبي مي شناختند، اما دعوتش را نپذيرفتند و براي باطل كردن و از بين بردن دينش كوشيدند؟ ولي خداوند نور خويش را كامل مي گرداند گرچه كافران دوست نداشته باشند.
إِنَّ رَبَّكُمُ اللّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يُدَبِّرُ الأَمْرَ مَا مِن شَفِيعٍ إِلاَّ مِن بَعْدِ إِذْنِهِ ذَلِكُمُ اللّهُ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ أَفَلاَ تَذَكَّرُونَ پروردگار شما خداوندي است كه آسمانها و زمین را در شش روز آفريد، آن گاه آن گونه كه شايستة شكوه اوست بر عرش بلند و مرتفع گرديد، (و) كار (هستي) را تدبير مي كند، هيچ شفاعت كننده اي نيست مگر پس از اجازة او، اين است خداوند پروردگارتان. پس از او بترسيد، آيا پند نمي پذيريد؟
إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا وَعْدَ اللّهِ حَقًّا إِنَّهُ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ لِيَجْزِيَ الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ بِالْقِسْطِ وَالَّذِينَ كَفَرُواْ لَهُمْ شَرَابٌ مِّنْ حَمِيمٍ وَعَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُواْ يَكْفُرُونَ بازگشت همة شما به سوي اوست، اين وعدة راستين خداوند است، او آفرينش را آغاز مي كند، سپس آن را باز مي گرداند تا كساني را كه ايمان آورده و كردار شايسته انجام داده اند به دادگري پاداش دهد، و اما كساني كه كفر ورزيده اند شرابي از آب داغ و سوزان دارند و داراي عذابي دردناك هستند، به سبب آنكه كفر مي ورزيدند.
خداوند متعال با بيان ربوبيت و الوهيت و عظمت خويش مي فرمايد: (إِنَّ رَبَّكُمُ اللّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ) بي گمان پروردگار شما خداوندي است كه آسمانها و زمين را در شش روز آفريد. هر چند كه او مي تواند آن را در يك لحظه بيافريند، اما چون در اين حكمتي بود و در كارهايش مهربان است چنين كرد. و از جمله حكمت الهي در آفرينش آسمانها و زمين اين است كه آن را به حق و براي حق آفريد، تا از طريق نامها و صفاتش شناخته شود و تنها او عبادت گردد.
( ثُمَّ ) پس از آفرينش آسمانها و زمين، (اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ) آن گونه كه شايسته و مناسب شكوه و عظمت اوست بر عرش بند و مرتفع گرديد. ( يُدَبِّرُ الأَمْرَ ) كار جهان بالا و پايين را مي گرداند و تدبير مي كند؛ مي ميراند و زنده مي نمايد، و روزي فرو مي فرستد، و روزها را ميان مردم مي گرداند، گاه به سود برخي و گاه به زيان برخي ديگر، و زيان را از آسيب ديدگان دور مي كند، و خواستة جويندگان را اجابت مي نمايد.
پس انواع تدابير از جانب اوست، و همة خلق در برابر قدرت او سر تسليم فرود آورده، و در برابر عظمت و فرمانروايي اش فروتن اند. (مَا مِن شَفِيعٍ إِلاَّ مِن بَعْدِ إِذْنِهِ) هيچ شفاعت كننده اي نيست مگر (اينكه) پس از اجازة او (به شفاعت بر مي خيزد)، پس هيچ مخلوقي اقدام به شفاعت نمي نمايد گرچه از برترين مخلوقات باشد، مگر اينكه خدا به وي اجازه بدهد. و او جز به كسي كه از وي راضي و خشنود است اجازه نمي دهد. و شفاعت كردن را جز براي مخلصان و يكتاپرستان نمي پسندد.
(ذَلِكُمُ ) كسي كه چنين است (اللّهُ رَبُّكُمْ) خداوند، پروردگارتان است. او خداوندي است داراي صفات الوهيت كه همة صفات كمال را در بر دارد، و داراي صفت ربوبيت كه همه ي صفات افعال را در بر دارد. ( فَاعْبُدُوهُ ) پس همه عبادتها را تنها براي او انجام دهيد و فقط او را بپرستيد. (أَفَلاَ تَذَكَّرُونَ) آيا پند نمي پذيريد و نشانه ها و دلايلي را كه بر اين دلالت مي نمايند او يكتاست و معبود ستوده و داراي عظمت و بخشش است به ياد نمي آوريد؟
پس از آنكه خداوند متعال حكم تقديري خويش را بيان كرد كه تدبير عام و فراگير او است، و حكم ديني اش را بيان كرد كه آن شريعت اوست و مقصود و مضمون آن اين است كه او تنها است و هيچ شريكي ندارد، حكم جزائي اش را بيان نمود و آن مجازات بندگان به سبب اعمالشان در جهان پس از مرگ است. پس فرمود (إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا) همة شما را پس از مرگتان در روزي مشخص گرد خواهد آورد. ( وَعْدَ اللّهِ حَقًّا) وعدة خداوند راست است و حتماً آن را كامل مي گرداند ( إِنَّهُ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ) او آفرينش را آغاز مي كند، سپس آن را باز مي گرداند. پس آن كس كه بر افرينش تواناست بر بازگرداندن آن نيز تواناست.
و كسي كه مي بيند خداوند آفرينش را آغاز نموده، سپس آفرينش دوبارة او را انكار مي كند، فاقد عقل است ، چرا كه از دو چيز كه همانند يكديگرند يكي را انكار مي كند، با اين آغاز آفرينش را كه مهمتر از بازگرداندن آن است اثبات مي نمايد، پس اين يك دليل عقلي روشن بر اثبات معاد است.
سپس دليل نقلي را بيان داشت و فرمود : (لِيَجْزِيَ الَّذِينَ آمَنُواْ) تا كساني را كه قلباً به آنچه خدا بدان دستور داده ايمان آورده اند، ( وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ ) و با اعضاي خود كارهاي شايسته از قبيل واجبات و مستحبات را انجام داده اند، (بِالْقِسْطِ) به دادگري پاداش دهد. پس به جزاي ايمان آوردن و كارهايشان پاداشي به آنان مي دهد كه آن را براي بندگانش بيان كرده است و خبر داده كه هيچ كس نمي داند چه چيزهاي لذت بخشي را برايشان پوشيده نگاه داشته است. ( وَالَّذِينَ كَفَرُواْ) و كساني كه به آيات خدا كفر ورزيدند و پيامبران را تكذيب نمودند، ( لَهُمْ شَرَابٌ مِّنْ حَمِيمٍ) شرابي از آب داغ كه چهره ها را بريان مي نمايد و معده و روده ها را تكه تكه مي كند ( وَعَذَابٌ أَلِيمٌ ) و عذابهاي دردناك ديگري دارند. (بِمَا كَانُواْ يَكْفُرُونَ) به سبب كفر و ستمشان به اين عذاب دردناك گرفتار مي شوند، و خداوند بر آنان ستم نكرده است ، بلكه آنها خودشان بر خويشتن ستم مي كنند.
آيه ي 6-5:
(هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِيَاء وَالْقَمَرَ نُورًا وَقَدَّرَهُ مَنَازِلَ لِتَعْلَمُواْ عَدَدَ السِّنِينَ وَالْحِسَابَ مَا خَلَقَ اللّهُ ذَلِكَ إِلاَّ بِالْحَقِّ يُفَصِّلُ الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ ) او ذاتي است كه خوريد را درخشان و ماه را تابان گردانده و براي ماه منازلي مقرر نموده است تا شمارة‌سالها و حساب را بدانيد. خداوند آن را جز به حق نيافريده است . خداوند آيات را براي آنان كه مي دانند به روشني بيان مي دارد.
(إِنَّ فِي اخْتِلاَفِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَمَا خَلَقَ اللّهُ فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ لآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَّقُونَ ) بي گمان درآمد و رفت شب و روز و آنچه خداوند در آسمانها و زمين آفريده است براي پرهيزگاران نشانه هاست.
وقتي ربوبيت و الوهيت را بيان نمود، دلايل عقلي موجود در جهان هستي را كه بر الوهيت و ربوبيت و نامها و صفات كاملش دلالت مي نمايد بيان كرد؛ دلايلي مانند خورشيد و ماه و آسمانها و زمين و همه آنچه كه در آسمانها و زمين از ساير مخلوقات آفريده شده است. و خبر داد كه اينها نشانه هايي هستند، (لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ) براي گروهي كه مي دانند، و (لِّقَوْمٍ يَتَّقُونَ) براي گروهي كه پرهيزگارند زيرا علم و دانش آدمي را راهنمايي مي كند كه اين چيزها بر چه چيزي دلالت مي كنند. نيز كيفيت استنباط دلايل را از اين پديده ها به نزديكترين صورت ممكن به انسان ياد مي دهد. و پرهيزگاري، علاقه مندي به خير و پرهيز از شر رادر قلب به وجود مي آورد كه اين ناشي از شناخت حجت ها و براهين و پيدايش علم و يقين است. و خلاصه مطلب اينكه آفرينش مخلوقات به اين صورت بر كمال قدرت خداوند متعال و علم و حيات و پايدار بودن او دلالت مي نمايد، و استواري و آفرينش زيبا و مستحكم مخلوقات بر كمال حكمت خدا و گستردگي آگاهي او دلالت مي نمايد.
و درآفرينش زيباي خدا منافع و مصالح فراواني وجود دارد. خورشيد درخشان وماه تابان كه از مخلوقات وي مي باشند داراي فوايد بسياري مي باشند كه بر رحمت خدا و توجه او به بندگانش و گستردگي بخشش و نكيو كاريش دلالت مي نمايند، و ويژگيهاي هر يك از اين مخلوقات بر مشيت و ارادة نافذ خدا دلالت نموده، و همة اينها بيانگر آنند كه تنها او معبود و محبوب و ستايش شده و داراي عظمت و بخشش و صفت هاي بزرگ است، و بايد به او علاقه مند بود و به او اميد داشت و فقط از او ترسيد، و فقط از او طلب نمود، نه از كساني ديگر كه در همة كارهايشان نيازمند و محتاج اويند.
و در اين آيات بندگان به انديشيدن و فكر كردن و نگاه كردن با چشم عبرت در اين مخلوقات تشويق و تحريك شده اند. زيرا با تفكر و تامل در اين مخلوقات بينش به دست آمده و بر ايمان و عقل افزوده مي گردد، و قريحه و استعداد (خداشناسي9 تقويت مي شود. و به كار نگرفتن انديشه در اين چيزها به منزلة سستي در كاري است كه خداوند به آن دستور داده است، و در واقع بستن راه افزايش ايمان است و باعث جمود ذهن و استعداد مي گردد.
 
آيه ي 8-7:
إَنَّ الَّذِينَ لاَ يَرْجُونَ لِقَاءنَا وَرَضُواْ بِالْحَياةِ الدُّنْيَا وَاطْمَأَنُّواْ بِهَا وَالَّذِينَ هُمْ عَنْ آيَاتِنَا غَافِلُونَ بي گمان كساني كه به لقاي ما اميد ندارند و به زندگي دنيا خشنود گشته و به آن دل بسته اند و كساني كه از آيات ما غافل اند.
(أُوْلَـئِكَ مَأْوَاهُمُ النُّارُ بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُونَ ) چنين كساني به سبب كارهايي كه مي كنند جايگاهشان دوزخ است.
خداوند متعال مي فرمايد: (إَنَّ الَّذِينَ لاَ يَرْجُونَ لِقَاءنَا) بي گمان كساني كه به ديدار و ملاقات خدا اميد ندارند چيزي كه اميدواران بسيار به آن اميد دارند، و بالاترين مساله اي است كه آروزمندان در آرزوي آنند، اما اينان نه تنها به آن اميدوار نيستند بلكه از آن روي گردانده و بسا آن را تكذيب مي كنند، ( وَرَضُواْ بِالْحَياةِ الدُّنْيَا) و به زندگي دنيا و جاي آخرت خشنود گشته اند، ( وَاطْمَأَنُّواْ بِهَا) و به آن گرايش يافته و آن را آخرين هدف خود قرار داده اند، بنابراين براي آن تلاش كرده و به لذت ها و شهوت هاي آن روي آورده و خود را به آن سپرده. لذت هاي دنيا را از هر راهي كه ميسور باشد به دست مي آورند، و از هر جهتي كه به دست بيايد به سوي آن مي شتابند و اراده و افكار و اعمالشان را مصرف آن مي سازند، انگار كه هميشه در آن مي مانند. آنان هرگز تصور نمي كنند كه زندگي دنيا گذرگاهي است كه مسافران جهان باقي از آن عبور كرده و گذشتگان و آيندگان به سوي آن كوچ مي كنند . اما توفيق يافتگان براي رسيدن به نعمت ها و لذت هاي آن آستين همت را بالا زده و از آن توشه بر مي گيرند .
( وَالَّذِينَ هُمْ عَنْ آيَاتِنَا غَافِلُونَ) و كساني كه از آيات ما غافل اند، و از آيات قرآني و نشانه هاي هستي آفاق و انفس بهره نمي برند. اعراض كردن از دليل و راهنما مستلزم اعراض و غفلت از مدلول و هدف است.
(أُوْلَـئِكَ ) چنين كساني ، (مَأْوَاهُمُ النُّارُ ) جايگاه و مسكن آنان دوزخ است كه از آن بيرون نمي روند، (بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُونَ) به سبب كفر و شرك و انواع گناهاني كه مرتكب مي شدند.
وقتي كه سزا و عذاب آنان را بيان داشت، پاداش فرمانبرداران را نيز بيان كرد و فرمود:
آيه 10-9
(إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ يَهْدِيهِمْ رَبُّهُمْ بِإِيمَانِهِمْ تَجْرِي مِن تَحْتِهِمُ الأَنْهَارُ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ ) بي گمان كساني كه ايمان آوردندو كارهاي شايسته انجام دادند پروردگارشان آنان را به سبب ايمانشان به باغهاي پر ناز و نعمت و بهشت هدايت مي كند كه جويبارها در زير (كاخهاي ) آن روان است.
(دَعْوَاهُمْ فِيهَا سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَتَحِيَّتُهُمْ فِيهَا سَلاَمٌ وَآخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ ) دعايشان در آن جا «پروردگار را تو پاكي» است و سلام آنها در آن «درودتان باد« مي باشد، و پايان دعايشان اين است: «شكر و سپاس مخصوص پروردگار جهانيان است».
خداوندمتعال مي فرمايد: (إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ) بي گمان كساني كه ايمان آوردند و كارهاي شايسته انجام دادند. يعني هم ايمان آوردند و هم به مقتضاي آن كه عبارت است از انجام دادن كارهاي شايسته اعم از كارهاي قلبي و كارهاي بدني از روي اخلاص و پيروي از كتاب و سنت.
( يَهْدِيهِمْ رَبُّهُمْ بِإِيمَانِهِمْ) پروردگارشان آنان را به سبب ایمانی که دارند بزرگترین پاداش می دهد و آن پاداش هدایت است، پس خداوند آنچه را که به سودشان است به آنان می آموزد و کارهایی که از هدایت بر می آید به آنان الهام می کند، و آنان را برای نگریستن در نشانه ها و آیاتش هدایت می نماید و آنان را در این هدایت می نماید و آنان را در این دنیا به راه راست رهنمود می گرداند، و در سرای آخرت به راهی که به باغهای پر ناز و نعمت بهشت می ساند آنان را هدایت می کند. بنابراین فرمود: ( تَجْرِي مِن تَحْتِهِمُ الأَنْهَارُ) به صورت مداوم از زیر آنان جویبارها روان است، ( فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ) در باغهای پر ناز و نعمت بهشت. خداوند باغها را به نعمت ها نسبت داد، چون آن باغها مشتمل بر ن عمت نیکو و کا مل هستند. ناز و نعمت دل که از سرور و خوشحالی ای که از دیدن خداوند و شنیدن سخن او و لذت بردن از خشنودی و نزدیکی او، و دیدار دوستان و برادران و بهره مند شدن از جمع آنها و شنیدن صدای ترانه های دل انگیز و منظره های فرح بخش حاصل می گردد. و نعمت جسم که از تناول انواع خوردنی ها و نوشیدنی ها، و تمتع از همسرانی که انسانها نمی توانند آنان را توصیف کنند، و خیال آنها هم به ذهن هیچ کس خطور نکرده است، به دست می آید.
(دَعْوَاهُمْ فِيهَا سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ ) عبادتشان در آن جا برای خداست؛ اول آن بیان پاکی خداوند و منزه قرار دادن او از عیب ها و کاستی هاست، و آخر آن ستایش خداوند است. و تکلیف ها و وظایف در بهشت ساقط می شود و تنها بهره مندی از کاملترین لذت ها برای آنان باقی می ماند که برای آنان از خوردنی های لذیذ، لذیذتر است و آن ذکر خدا است که دلها با آن آرام گیرد و روح ها با ان شاد شود. ذکر خدا برای آنان به منزلۀ نفس کشیدن است، بدون اینکه احساس سختی و دشواری بکنند. (وَ) و اما، (تَحِيَّتُهُمْ فِيهَا) آنها به هنگام دیدار، به یکدیگر سلام می کنند. یعنی سخنی که از بیهودگی و گناه دور بوده و به «سلام» موصوف است، در بین یکدیگر رد و بدل می کنند.
و گفته شده که تفسیر (دَعْوَئهُمّ فِيهَا سُبّحَنَكَ) این است که اهل بهشت هرگاه به غذا و نوشیدنی و امثال آن نیاز داشته باشند، می گویند (سُبّحَنَكَ اَللّهُمَ)و بلافاصله غذا و نوشیدنی برایشان حاضر ی شود.
(وَآخِرُ دَعْوَاهُمْ ) و پایان عبادتشان آنگاه که فارغ شوند این است: (أَنِ الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ) شکر و سپاس ویژۀ پروردگار جهانیان است.
آیه ی 11:
وَلَوْ يُعَجِّلُ اللّهُ لِلنَّاسِ الشَّرَّ اسْتِعْجَالَهُم بِالْخَيْرِ لَقُضِيَ إِلَيْهِمْ أَجَلُهُمْ فَنَذَرُ الَّذِينَ لاَ يَرْجُونَ لِقَاءنَا فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ ) و اگر خداوند برای مردم چنان که خیر را به شتاب می طلبند شر را پیش می انداخت عقوبت و عذاب، آنها را نابود می کرد. اما کسانی را که به لقای خدا امید ندارند رها می کنیم تا در سرکشی و نافرمانی خود سرگردان شوند.
و این از لطف و احسان او نسبت به بندگانش است که اگر او در رساندن بدی و مصیبت آنگاه که اسبابش را فراهم سازد شتاب ورزد، و به عذاب دادن آنان مبادرت ورزد، همانطور که درآوردن خوبی برای آنها وقتی که اسبابش را انجام دهند شتاب می ورزند. (لَقُضِيَ إِلَيْهِمْ أَجَلُهُمْ) عقوبت و عذاب، آنها را نابود می کرد. اما خداوند متعال به آنان مهلت می دهد و آنان را فراموش نمی کند، و از بسیاری از حقوق خود در می گذرد. و اگر خداوند مردم را به سبب ستمشان به عذاب خویش دچار کند هیچ جنبده ای را در روی زمین نخواهد گذاشت.
و از همین مقوله است دعای بنده به هنگام خشم و عصبانیت علیه فرزندان یا خانواده یا مالش، که اگر این دعا پذیرفته شود همۀ فرزندان و خانواده و اموالش از بین می رفت و پذیرفته شدن این دعا بیش از حد به او زیان می رساند، اما خداوند بردبار و با حکمت است. (فَنَذَرُ الَّذِينَ لاَ يَرْجُونَ لِقَاءنَا) اما کسانی را که به قیامت ایمان ندارند، و خود را برای آن آماده نمی نمایند، و کارهایی نمی کنند که آنها را از غذاب خدا نجات دهد، ( فِي طُغْيَانِهِمْ ) آنان را در باطلشان رها می کنیم که به وسیلۀ آن از حق و از حد و مرز بیرون می روند.
(يَعْمَهُونَ) سرگردان و حیران مانده، و به راه هدایت نمی روند و به یافتن بهترین و محکم ترین دلیل توفیق نمی یابند. و این عذاب و سزایی است که به سبب ستم و کفر ورزیدنشان به آیات خدا به آنان می رسد.
آیه 12:
وَإِذَا مَسَّ الإِنسَانَ الضُّرُّ دَعَانَا لِجَنبِهِ أَوْ قَاعِدًا أَوْ قَآئِمًا فَلَمَّا كَشَفْنَا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَن لَّمْ يَدْعُنَا إِلَى ضُرٍّ مَّسَّهُ كَذَلِكَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفِينَ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ و چون به انسان رنج و مصیبتی برسد چه بر پهلو خوابیده و چه نشسته و چه ایستاده باشد ما را به کمک می خواند، و چون رنج و ناراحتی را از او برداریم چنان راه خود را در پیش می گیرد که گویا ما را به دور کردن رنجی که به او رسیده بود به فریاد نخوانده است. این چنین برای اسراف کنندگان کاری را انجام می دهند زینت داده شده است.
در اینجا خداوند از سرشت و طبیعت انسان خبر می دهد که هرگاه رنج و مصیبتی به او برسد در دعا کردن می کوشد، و بر همۀ حا لتها؛ ایستاده و نشسته و بر پهلو خوابیده خدا را می خواند و در دعا اصرار می ورزد تا خداوند مصیبت را از او دور نماید.
(فَلَمَّا كَشَفْنَا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَن لَّمْ يَدْعُنَا إِلَى ضُرٍّ مَّسَّهُ) و چون رنج و ناراحتی را از او برداریم به غفلت خویش ادامه داده و از پروردگارش اعراض می نماید گویا به او مصیبتی نرسیده و خداوند آن را از وی دور نکرده است. پس چه ستمی بالاتر از این ستم است؟ از خداوند می خواهد که هدف او را برآورده سازد، و چون او به هدفش رساند، حقوق پروردگارش را نادیده می انگارد، انگار که خداوند هیچ حقی بر او ندارد. و این فریب و آرستگی شیطان است، زیر آنچه را که در پیشگاه عقل و سرشت زشت و بد است برایش می آراید. ( كَذَلِكَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفِينَ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ) این چنین برای اسراف کنندگان کاری را که انجام می دهند زینت داده است
آیه ی 14-34:
(وَلَقَدْ أَهْلَكْنَا الْقُرُونَ مِن قَبْلِكُمْ لَمَّا ظَلَمُواْ وَجَاءتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ وَمَا كَانُواْ لِيُؤْمِنُواْ كَذَلِكَ نَجْزِي الْقَوْمَ الْمُجْرِمِينَ ) و به درستی که ما نسلهایی را که پیش از شما بوده اند هلاک کردیم، هنگامی که ستم کردند و پیامبرانشان برای آنان نشانه های روشن آوردند، و هرگز بر آن نبودند که ایمان بیاورند. این چنین گروه گناهکاران را سزا می دهیم.
(ثُمَّ جَعَلْنَاكُمْ خَلاَئِفَ فِي الأَرْضِ مِن بَعْدِهِم لِنَنظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ ) آنگاه شما را پس از آنان در زمین جانشین کردیم تا بنگریم که چگونه عمل می کنید.
(ثُمَّ جَعَلْنَاكُمْ) پس شما را (خَلاَئِفَ فِي الأَرْضِ مِن بَعْدِهِم لِنَنظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ ) پس آنان در زمین جانشین کردیم تا بنگریم که چگونه عمل می کنید. پس اگر از کسانی که پیش از شما بوده اند عبرت آموختید و پند گرفتید و از آیات خدا پیروی کردید و پیامبرانش را تصدیق نمودید، در دنیا و آخرت نجات می یابید و اما چنانچه راه ستمکاران را در پش گیرید عذابی که بر آنان فرود آمد بر شما هم فرود خواهد آمد، و هر کس بیم داده شد دیگر عذری ندارد.
آیه ی17-15:
(وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ لاَ يَرْجُونَ لِقَاءنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هَـذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِن تِلْقَاء نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ ) و هنگامی که آیات روشن ما بر آنان خوانده شود کسانی که به لقای ما امید ندارند، می گویند: «قرآنی دیگر غیر از این بیاور، یا آن را دگرگون ساز»، بگو: «مرا نرسد که از پیش خود آن را تغییر دهم، جز از آنچه که به من وحی می شود پیروی نمی کنم. من اگر از فرمان پروردگارم سرپیچی کنم از غذاب روزی بزرگ می ترسم»
(قُل لَّوْ شَاء اللّهُ مَا تَلَوْتُهُ عَلَيْكُمْ وَلاَ أَدْرَاكُم بِهِ فَقَدْ لَبِثْتُ فِيكُمْ عُمُرًا مِّن قَبْلِهِ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ ) بگو : «اگر خداوند می خواست آن را بر شما نمی خواندم، و (خداوند) شما را از آن آگاه نمی کرد، به راستی که پیش از خواندن آن و قبل از اینکه آن را بدندند، عمری را در میان سشما سپری کرده ام، آیا نمی فهمید؟
(فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ إِنَّهُ لاَ يُفْلِحُ الْمُجْرِمُونَ ) پس کیست ستمگرتر از کسی که بر خداوند دروغ بندد یا آیات او را تکذیب کند؟ به راستی که مجرمان هرگز رستگار نمی شوند.
خداوند متعال سرسختی کسانی که پیامبرش (ص) را تکذیب می کردند بیان داشته و می فرماید: هرگاه آیات قرآن که حق را بیان می دارند بر آنان خوانده شود از آن روی می گردانند، و راههای دشوار را می پیمایند، پس از روی عناد و ستم می گوید: (ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هَـذَا أَوْ بَدِّلْهُ ) قرآنی دیگر غیر از این را بیاور یا آن را تغییر بده. خداوند آنها را رسوا کند. چقدر بر خدا جرأت کردند، و خیلی ستمگر بودند، و بسیار آیات خدا را رد نمودند.
پس خداوند ، پیامبر بزرگ را دستور می دهد که به آنان بگوید: (قُلْ مَا يَكُونُ لِي) مرا نسزد، و شایستۀ من نیست، ( أَنْ أُبَدِّلَهُ مِن تِلْقَاء) که از پیش خود آن را تغییر دهم، زیرا من فقط یک پیامبر و پیام رسان هستم، و هیچ چیزی در دست من نیست، و اختیاری ندارم. (إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ ) جز از آنچه که به من وحی می شود پیروی نمی کنم. یعنی اختیار غیر از این ندارم، زیرا من بنده ای مامور هستم. (إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ ) من اگر از فرمان پروردگارم سرپیچی کنم از عذاب روزی بزرگ می ترسم. این سخن بهترین مردم و ادب او در برابر دستورات پروردگار و وحی اوست، پس این بی خردان گمراه که هم نادانند، و هم گمراه، هم ستم کرده و هم مخالفت ورزیده اندف هم سخت گیری نموده و هم پروردگار جهانیان را ناتوان شمرده اند، چگونه خواهند بود؟ آیا از عذاب روزی بزرگ نمی ترسند؟ اگر ادعا می کنند که می خواهند به وسیلۀ معجزه هایی که خواسته اند حق روشن شود، آنها دروغ می گویند، زیرا خداوند نشانه هایی را بیان داشته استا که با مشاهدۀ آنها انسان ایمان می آورد. و خداوند بنا بر حکمت خویش و مهربانی اش نسبت به بندگانش هر طور که بخواهد و به شیوه های مختلف نشان ها را بیان می دارد.
(قُل لَّوْ شَاء اللّهُ مَا تَلَوْتُهُ عَلَيْكُمْ وَلاَ أَدْرَاكُم بِهِ فَقَدْ لَبِثْتُ فِيكُمْ عُمُرًا) بگو: اگر خداوند می خواست آن را بر شما نمی خواندم، و (او) شما را از آن آگاه نمی کرد. به راستی که عمری طولانی با شما بوده ام. ( مِّن قَبْلِهِ) پیش از خواندن آن و قل از اینکه ان را بدانید، چنین چیزی به ذهن من خطور نکرد، (أَفَلاَ تَعْقِلُونَ) آیا نمی فهمید که من آن را در مدت عمر خود نخوانده ام، و چیزی از من سر نزده که بر آن دلالت نماید؟ پس چگونه بعداً آن را ساخته و به زبان می آورم؟ حال آنکه در میان شما عمری طولانی را گذرانده ام و شما حقیقت حال مرا می دانید؟ و می دانید که من بی سوادم و خواندن و نوشتن را بلد نیستم و درس نمی خوانم، و از هیچ کس چیزی یاد نمی گیریم و نمی آموزم؟
و کتابی بزرگ را پیش شما آورده ام که سخنوران و افراد فصیح و بلیغ را ناتوان کرده و علما و دانشمندان را درمانده نموده است، پس آیا با وجود این ممکن است که قرآن از جانب من باشد؟ یا اینکه این دلیل قاطعی است بر این که از سوی خداوند حکیم و ستوده فرو فرستاده شده است؟ و اگر شما افکارو عقلهایتان را بکار بگیرید و به من و حقیقت این کتاب بیاندیشید یقین خاهید کرد که در صداقت و درستی آن شکی نیست، و به یقین خواهید دانست که آن حق است و بعد از آن چیزی جز گمراهی نمی باشد، اما شما جز دروغ و مخالفت چیزی نداشتید. پس بدون شک شما ستمگرید.
(فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ) پس کیست ستمگرتر از کسی که بر خداوند دروغ بندد، یا آیات او را تکذیب کند؟ و اگر من از خود حرف در می آورم و دروغ می بافم ستمگرترین مردم بودم، و رستگاری را از دست می دادم، وحالت من بر شما پنهان نمی ماند، اما من آیات خدا را پیش شما آوردم و شما آن را تکذیب کردید، پس مشخص شد که شما ستمگرید و به زودی ن ابود خواهید شد، و تا وقتی که چنین باشید هرگز به رستگاری دست نخواهید یافت.
(قَالَ الّذِینَ لاَ یَرجُونَ لِقَآءَنَا) این دلالت می نماید که آنچه آنان را به سخت گیری و به بیراهه رفتن وادار کرد ایمان نداشتن به لقای خداوند بود. و هر کس به لقای خدا ایمان بیاورد حتماً از این کتاب فرمان می برد و به آن ایمان می آورد، چرا که او قصد و هدفی نیکو دارد.
آیه 18
(وَيَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَ يَضُرُّهُمْ وَلاَ يَنفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هَـؤُلاء شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللّهِ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللّهَ بِمَا لاَ يَعْلَمُ فِي السَّمَاوَاتِ وَلاَ فِي الأَرْضِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ ) و اینان غیر از خدا چیزهایی را می پرستند که به آنان زیانی نمی رسانند و سودی به آنان نمی بخشند، و می گویند: «اینها میانجی های ما نزد خدا هستند» . بگو: »آیا خداوند را به آنچه که در آسمانها و زمین نمی داند، خبر می دهید؟» او پاک و فراتر است از چیزهایی که با وی شریک می سازند.
خداوند متعال می فرماید: (وَيَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَ يَضُرُّهُمْ وَلاَ يَنفَعُهُمْ ) مشرکان و کسانی که پیامبر(ص) را تکذیب می کنند غیر از خدا چیزهایی را می پرستند که به آنان زیانی نمی رساند، و سودی به آنان نمی بخشد. یعنی خدایان و معبودان باطلشان ذره ای نمی توانند به آنان سودی برسانند و هیچ چیزی را از آنان دور نمی کنند.
(وَيَقُولُونَ هَـؤُلاء شُفَعَاؤُنَا عِندَ اللّهِ) و سخنی بدون دلیل می گویند و ابراز می دارند که اینها میانجی های ما در نز خدا هستند. یعنی بت ها را می پرستند تا آنان را به خدا نزدیک کنند، و برایشان نزد خدا شفاعت و سفارش نمایند، و این سخنی است که از خود درآورده اند . بنابراین خداوند با باطل قرار دادن این سخن می فرماید: ( قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللّهَ بِمَا لاَ يَعْلَمُ فِي السَّمَاوَاتِ وَلاَ فِي الأَرْضِ) بگو: آیا خداوند را به آنچه که در آسمانها و زمین نمی دانند خبر می دهید؟ یعنی خداوند داناست و آگاهی او همۀ آنچه را که در آسمانها و زمین شریک هایی دارد؟ آیا او را به چیزی که بر وی پوشیده مانده و شما آن را می دانید خبر می دهید؟ آیا شما داناترید یا خدا؟ پس آیا سخنی یاوه تر و باطل تر از این گفته وجود دارد؟ زیرا سخن باطل آنان به این معنی است که این گمراهان و نادانان بی خرد از پروردگار جهانیان دانا ترند.
پس فرد عاقل باید فقط به تصور کردن این گفته کفایت کند، و هرگاه این سخن را تصور کند به فاسد و یاوه بودن آن یقین می کند.
( سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ ) پاک و منزه است از اینکه او را شریک یا همانندی باشدف بلکه او خدای یگانه و یکتا و بی نیاز است و هیچ خدایی در آسمانها و زمین جز او نیست، و هر معبودی غیر از او خواه در عالم بالا باشد یا در عالم پایین از نظر عقل و شریعت و فطرت باطل است.
(ذَلِکَ بِاَنَ اللَه هُوَ الحَقُ وَ اَنّ مَا یَدعُونَ مِن دُوِنِه، هُوَ البطِلُ وَ اَنَ الله هُوَ اَلعِلیُ الکبِیِرُ) این بدان علت است که خداوند حق می باشد و آنچه غیر از او مشرکان به فریاد می خوانند باطل، و خداوند برتر و بزرگ است .
 
آیه 20-19:
(وَمَا كَانَ النَّاسُ إِلاَّ أُمَّةً وَاحِدَةً فَاخْتَلَفُواْ وَلَوْلاَ كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّكَ لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ فِيمَا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ ) و مردم جز یک ملت نبودند، پس اختلاف کردند، وا گر سخن پروردگارت از پیش بر این نرفته بود، حتماً میانشان بر سر آنچه در آن اختلاف می ورزند داروی می شد.
(وَيَقُولُونَ لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلّهِ فَانْتَظِرُواْ إِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ ) و می گویند: «چرا نشانه ای از سوی پروردگارش بر او فرو فرستاده نشده است؟ » بگو: «تنها خداست که بر غیبت آگاه است، پس منتظر باشید من هم با شما از منتظرانم»
(وَمَا كَانَ النَّاسُ إِلاَّ أُمَّةً وَاحِدَةً ) و مردم جز یک ملت نبودند، که بر دین درست و صحیح و واحد قرار داشتند ، اما اختلاف کردند پس خداوند پیامبران را به عنوان ترساننده و مژده دهنده نزد آنان فرستاد و همراه آنان کتاب را نازل کرد تا در میان مردم در آنچه که در آن اختلاف کرده اند داروی کند.
(وَلَوْلاَ كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبِّكَ ) و اگر سخن پروردگارت از پیش بر این نرفته بود که گناهکاران را مهلت داده و به خاطر گناهانشان آنان را زود عذاب ندهد، (لَقُضِيَ بَيْنَهُمْ فِيمَا فِيهِ يَخْتَلِفُونَ ) ،در آنچه که در آن اختلاف می ورزند میان آنان داوری می شد. به این صورت که مومنان را نجات داده و کافران را تکذیب کننده را هلاک می ساختیم. و این چیز میان آنها جدایی می آورد.
اما خداوند می خواست تا برخی از آنان را به وسیلۀ برخی دیگر امتحان کند، و مورد آزمایش قرار دهد تا راستگو از دروغگو مشخص گردد.
(وَيَقُولُونَ لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّبِّهِ) و تکذیب کنندگان بهانه گیر می گویند: چرا که جانب پروردگارش نشانه ای بر او فرو فرستاده نمی شود؟
منظورشان نشانه ها و معجزاتی بود که آنها پیشنهاد می کردند. از قبیل اینکه گفتند: (لَولاَ اُنزِلَ إلَیهِ مَلَکُ فَیَکُونَ مَعَهُ نَذِیرا...) چرا فرشتهای فرستاده نشده تا همراه او بیم دهد و مانند اینکه گفتند: (وَ قَالُوا لَن نُومِنَ لَکَ حَتی تَفجُرَ لَنَا مِنَ الاَرضِ یَنُبُوعًا...) هرگز به تو ایمان نمی آوریم مگر اینکه چشمه ای از زمین برای ما بجوشانی.
( فَقُلْ ) پس وقتی که از تو معجزه طلب کردند به آنان بگو: (إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلّهِ) تنها خدا بر غیب آگاه است. یعنی علم او حالات بندگان را احاطه کرده است، پس او طبق علم و حکمت بی نظیرش به تدبیر امورشان می پردازد و هیچ کس غیر از خدا در هیچ زمینه ای نمی تواند به تدبیر امور بپردازد. ( فَانْتَظِرُواْ إِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ )بگو: منتظر باشید، همانا من هم همراه شما از منتظرانم . یعنی هر یک برای دیگری چیزی را انتظار بکشد که شایستۀ آن است . پس بنگرید که سرانجام نیک از آن چه کسی خواهد بود؟
(وَإِذَا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً مِّن بَعْدِ ضَرَّاء مَسَّتْهُمْ إِذَا لَهُم مَّكْرٌ فِي آيَاتِنَا قُلِ اللّهُ أَسْرَعُ مَكْرًا إِنَّ رُسُلَنَا يَكْتُبُونَ مَا تَمْكُرُونَ ) و چون پس از مصیبت و بلایی که به مردم رسیده است رحمتی به آنان بچشانیم، آن گاه در آیات ما مکر می کنند، بگو: «خداوند در مکر سریعتر است». بی گمان فرستادگان ما مکر و حیله های شما را می نویسند.
خداوند متعال می فرماید: (وَإِذَا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً مِّن بَعْدِ ضَرَّاء مَسَّتْهُمْ) و هنگامی که مردم را پس از مصیبت و بلایی که به آنان رسیده است رحمتی بچشانیم، مانند تندرستی بعد از بیماری، و ثروتمندی بعد از فقر، و امنیت بعد از ترس، مصیبت و رنجی را که به آنان رسیده است فراموش می کنند و شکر خداوند را بر فراخی رحمتش به جای نمی آورند، بلکه به سرکشی و مکر ورزی خود ادامه می دهند.
بنابراین فرمود: ( إِذَا لَهُم مَّكْرٌ فِي آيَاتِنَا) آنگاه در آیات ما مکر می کنند، یعنی تلاش می نند که به وسیلۀ باطل، حق را از بین ببرند.( قُلِ اللّهُ أَسْرَعُ مَكْرًا ) بگو: همانا خداوند در مکر سریعتر است. زیرا مکر بد جز به اهل آن بر نمی گردد. پس اهداف و نقشه های پلیدشان علیه خودشان بر می گردد، و از پیگرد خدا در امان نمی مانند، بلکه کارهایی که انجام می دهند فرشتگان آن را می نویسند و خداوند آن را می شمارد، سپس آنها را بر آن سزا می دهد.
آیه 23-22
(هُوَ الَّذِي يُسَيِّرُكُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ حَتَّى إِذَا كُنتُمْ فِي الْفُلْكِ وَجَرَيْنَ بِهِم بِرِيحٍ طَيِّبَةٍ وَفَرِحُواْ بِهَا جَاءتْهَا رِيحٌ عَاصِفٌ وَجَاءهُمُ الْمَوْجُ مِن كُلِّ مَكَانٍ وَظَنُّواْ أَنَّهُمْ أُحِيطَ بِهِمْ دَعَوُاْ اللّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ لَئِنْ أَنجَيْتَنَا مِنْ هَـذِهِ لَنَكُونَنِّ مِنَ الشَّاكِرِينَ ) اوست که شما را در خشکی و دریا راه می برد تا آنکه در کشتی ها قرار گیرید، و باد موافق آنان را پیش برد و سرنشینان بدان شادمان گردند، و به ناگاه بادی سخت به آنان در رسد و از هر سو موج به سویشان آید، و آنان یقین کنند که گرفتار شده اند (آن وقت) خداوند را در حالی که دین و عبادت خالص را تنها از آن وی می دانند، به فریاد می خوانند و اگر ما را از این حال برهانی قطعاً از سپاسگزاران خواهیم بود.
(فَلَمَّا أَنجَاهُمْ إِذَا هُمْ يَبْغُونَ فِي الأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا بَغْيُكُمْ عَلَى أَنفُسِكُم مَّتَاعَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ثُمَّ إِلَينَا مَرْجِعُكُمْ فَنُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ ) اما هنگامی که نجاتشان داد ناگهان در زمین به ناحق ستم می کنند. ای مردم! ستمتان تنها به زیان خودتان است، چند روزی از متاع و لذت دنیا بهره مند می شوید سپس بازگشت شما به سوی ماست، و آن گاه شما را از آنچه می کردید آگاه می سازیم.
پس از آنکه خداوند متعال به طبیعت و سرشت عموم مردم به هنگام برخورداری از رحمت و عنایت خدا و برطرف شدن مصیبت و ضرر وز یان و خروج از بن بست و تنگنا اشاره کرد، برای تبیین بیشتر این موضو به بیان مثالی پرداخت. و آن مثال انسانی است که در میان امواج خروشان دریا قرار گرفته و کاملاً نگران آیندۀ خویش است. پس فرمود: (هُوَ الَّذِي يُسَيِّرُكُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ) اوست که شما را در بر و بحر به حرکت در می آورد و اسباب و عوامل آن را برایتان فراهم می نماید و راه و روش حرکت در خشکی و دریا را به شما الهام می کند. ( حَتَّى إِذَا كُنتُمْ فِي الْفُلْكِ) تا اینکه در کشتی های اقیانوس پیما استقرار یافتید، ( وَجَرَيْنَ بِهِم بِرِيحٍ طَيِّبَةٍ) و بادی آرام که همسو با مسیر حرکت شما می وزد، شما را به حرکت به مشقت و زحمتی درافتید، ( وَفَرِحُواْ بِهَا) و ایشان بدان اطمینان و آرامش یافته و خوشحال می شوند. و در این حالت ناگهان (جَاءتْهَا رِيحٌ عَاصِفٌ ) طوفان شدیدی بر آنها می وزد، (وَجَاءهُمُ الْمَوْجُ مِن كُلِّ مَكَانٍ وَظَنُّواْ أَنَّهُمْ أُحِيطَ بِهِمْ) و امواج توفنده ای از هر سو آنها را محاصره کرده به گونه ای که یقین می کنند راه گریزی ندارند، و به یقین می دانند که جز خداوند یکتا هیچ احدی نمی تواند آنان را از این ورطه برهاند. پس مخلصانه او را به فریاد طبیده و بر خویش لازم می دارند که (لَئِنْ أَنجَيْتَنَا مِنْ هَـذِهِ لَنَكُونَنِّ مِنَ الشَّاكِرِينَ) اگر ما را از این مخمصه نجات دهی قطعاً از شکرگزاران خواهیم بود.
(فَلَمَّا أَنجَاهُمْ إِذَا هُمْ يَبْغُونَ فِي الأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ)اما هنگامی که نجاتشان داد ناگهان در زمین به ناحق ستم می کنند یعنی آن سختی و آن دعا را و آن وعده و آنچه را که بر خود لازم شمردند از یاد می برند و کسی را با خدا شریک می سازند که خود معترفند آنها را از سختی ها نجات نمی دهد، و تنگناها را از آنان دور نمی کند. پس چرا در حالت راحتی و آسایش همانطور که در حالت سختی عبادت را برای خدا خالص گرداندند؟
او وبال و زیان این ستم به خود آنان بر می گردد. بنابراین فرمود: ( يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا بَغْيُكُمْ عَلَى أَنفُسِكُم مَّتَاعَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا) چیزی که شما به وسیلۀ ستم و گریز از اخلاص برای خدا به دست می آورید مقداری از کالا و مقام اندک و ناچیز دنیا است که خیلی زود تمام می شود و از دست می رود سپس باید از دنیا منتقل شوید. ( ثُمَّ إِلَينَا مَرْجِعُكُمْ) و بازگشت شما در روز قیامت به سوی ماست.( فَنُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ) و شما را از آنچه می کردید آگاه می سازیم. در این بخش از آیه به شدت از اصرار بر عملشان بر حذر داشته شده اند.
آیه ی 24:
(إِنَّمَا مَثَلُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَاء أَنزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاء فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الأَرْضِ مِمَّا يَأْكُلُ النَّاسُ وَالأَنْعَامُ حَتَّىَ إِذَا أَخَذَتِ الأَرْضُ زُخْرُفَهَا وَازَّيَّنَتْ وَظَنَّ أَهْلُهَا أَنَّهُمْ قَادِرُونَ عَلَيْهَآ أَتَاهَا أَمْرُنَا لَيْلاً أَوْ نَهَارًا فَجَعَلْنَاهَا حَصِيدًا كَأَن لَّمْ تَغْنَ بِالأَمْسِ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ ) جز این نیست که مثل زندگی دنیا همانند آبی است که از آسمان فرو می فرستیم و بر اثر آن گیاهان زمین که انسانها و چهارپایان از آن می خورند به هم می آمیزند و زمین پیرآیه اش را به دست می آورد، و زیبایی می گیرد و اهل زمان گمان می برند که بر (است،ادۀ ) از آن توانا هستند . (آن گاه) فرمان ما در شب یا روز در می رسد و آن را چون کشت درو شده می گرداند، گویی دیروز در اینجا نبوده است. این چنین آیات را برای گروهی که می اندیشند تشریح و تبیین می کنیم.
این مثال از بهترین مثالهاست و با حالت دنیا مطابق است، زیرا لذت و شهوت و مقام دنیا برای مدت کمی زیبا و درخشنده است. و چون وقت آن به پایان رسد از بین رفته و از دست صاحبش می رود، یا اینکه صاحبش از او جدا می شود و با دست خالی و دلی آکنده و مملو از غم و حسرت از دنیا می رود.
پس زندگی دنیا (كَمَاء أَنزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاء فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الأَرْضِ) مانند آبی است که از آسمان فرو می فرستیم و بر اثر آن هر نوع گیاهی نیکو در زمین می روید . ( مِمَّا يَأْكُلُ النَّاسُ) از گیاهانی که انسانها آنها را می خورد از قبیل دانه ها و میوه ها، ( وَالأَنْعَامُ) نیز از گیاهانی که چهارپایان می خورند، مانند علف ها و دیگر گیاهان، (حَتَّىَ إِذَا أَخَذَتِ الأَرْضُ زُخْرُفَهَا وَازَّيَّنَتْ) منظرۀ زمین زیبا و دلکش شود و آراسته گردد و موجب شادی ناظران شود و تفریحگاهی برای تفریح کنندگان گردد، و نشانه ای برای صاحبان بینش شود منظره ای زیبا و عجیب در زمین مشاهده می کنی؛ برخی گیاهان سبز و برخی زرد و برخی سفید و دیگر رنگها.
(وَظَنَّ أَهْلُهَا أَنَّهُمْ قَادِرُونَ عَلَيْهَآ ) و اهل زمین گمان می برند که بر (است،ادۀ از) آن تونا هستند. یعنی این طمع و امید در آنها به وجود می آید که این سبزی و خرمی ادامه یابد. چون به آن دل بسته اند و هدف نهایی آنان همین دنیاست. پس آنها که در این حالت هستند، (أَتَاهَا أَمْرُنَا لَيْلاً أَوْ نَهَارًا فَجَعَلْنَاهَا حَصِيدًا كَأَن لَّمْ تَغْنَ بِالأَمْسِ) ناگهان فرمان ما در شب یا روز در می رسد و آن را پون کشت درو شده می گرداند، گویی که دیروز در اینجا چیزی نبوده است . پس حالت دنیا عیناً همین است. ( كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الآيَاتِ) این چنین آیات را با نزدیک کردن مفاهیم به اذهان و زدن مثالها بیان می کنیم، ( لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ ) برای گروهی که افکارشان را در آنچه به آنان سود می دهد به کار می گیرند. و اما آیات ما به غافل روی گردان فایده ای نمی دهد و تبیین آیات شک را از او دور نمی نماید.
پس از اینکه خداوند حالت دنیا و حاصل نعمت های ان را بیان کرد مردم را برای سرای باقی تشویق نمود و فرمود:
آیه ی 26-25:
(وَاللّهُ يَدْعُو إِلَى دَارِ السَّلاَمِ وَيَهْدِي مَن يَشَاء إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ) و خداوند به سرای امن و امان را می خواند، و هر کس را که بخواهد به راه راست هدایت می کند.
(لِّلَّذِينَ أَحْسَنُواْ الْحُسْنَى وَزِيَادَةٌ وَلاَ يَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَرٌ وَلاَ ذِلَّةٌ أُوْلَـئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ) کسانی که نیکوکاری کرده اند ، نکویی (بهشت) و افزوده ای (برآن) دارند؛ و هیچ سیاهی و ذلتی رویشان را نپوشاند، اینان اهل بهشتند و آنان در آن جاودانه اند.
خداوند به طور عموم همۀ بندگانش را به سرای سلامتی فراخوانده و همه را برای آن تحریک و تشویق کرده است، اما هدایت را به کسی اختصاص می دهد که نجات یافتن و برگزیده شدن او را بخواهد. پس این فضل و احسان اوست و خداوند رحمت خویش را به هر کس که بخواهد اختصاص می دهد، و این ناشی از عدل و حکمت اوست. و بعد از بیان راه راست و بیراهه، و فرستادن پیامبران، هیچ کس علیه او سخن و دلیلی ندارد. و خداوند بهشت را (دَارِ السَّلاَمِ) نامیده است، چون از همۀ آفت ها و کمبودها سالم است، و این به خاطر کامل بودن و بقا و زیبایی نعمت های آناست. و چون مردم را به «دارالسلام» فراخواند انگار مردم به انجام کارهایی شوق پیدا کردد که باعث ورود به آن می گردند و آدمی را به آن می رساند. به همین جهت خداوند خبر داد (لِّلَّذِينَ أَحْسَنُواْ الْحُسْنَى وَزِيَادَةٌ ) برای کسانی که در عبادت و پرستش خدا نیکوکاری کرده اند به گونه ای که او را بر خویش مراقب دانسته و در عبادتش اخلاص داشته، و به اندازۀ توان خود آن را انجام داده اند، و به اندازۀ توان خود آن را انجام داده اند، و با بندگان خدا به اندازۀ توان خود با گفتار و کردار نکیویی کرده اند، و با جان و مال به آنان نیکی کرده؛ امر به معروف و نهی از منکر نموده و جاهلان را تعلیم داده و اعراض کنندگان را به صورت های گوناگون نصحیت کرده اند. پس کسانی که نیکوکاری کرده اند پاداش نیکو برای آنان است و آن بهشت می باشد که در حسن و زیبایی کامل است.  و نیز افزوده ای بر آن دارند و آن نگاه کردن به چهرۀ خداوند بزرگوار و شنیدن سخن او، و دستیابی به خشنودی وی و شاد شدن به نزدیکی اوست. پس با برخورداری از این نعمت ها، بالاترین چیزی را که آروزمندان در آرزوی آنند و جویندگان آنرا می طلبند به دست می آورند .
سپس دور شدن امر ناگوار را از آنان بیان کرد و فرمود: (وَلاَ يَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَرٌ وَلاَ ذِلَّةٌ ) و هیچ امر ناپسند و ناگواری به آنان نرسد، چون وقتی امری ناگوار به انسان برسد در چهره اش نمایان می گردد، و چهره اش دگرگون و تیره می شود.
اما ایشان همانطور که خداوند متعال در موردشان فرموده است: (تعرف فی وجوهه نضره النعیم) طراوت  ناز و نعمت از چهره هایشان پیداست. (أُوْلَـئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ)اینان اهل بهشت اند و همواره در آن خواهنند بود. ( هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ) و آنان در آن جاودانه می مانند، نه به جایی دیگر برده می شوند و نه از آن دور شده و نه دگرگون می گردند.
آیه ی 27:
(وَالَّذِينَ كَسَبُواْ السَّيِّئَاتِ جَزَاء سَيِّئَةٍ بِمِثْلِهَا وَتَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ مَّا لَهُم مِّنَ اللّهِ مِنْ عَاصِمٍ كَأَنَّمَا أُغْشِيَتْ وُجُوهُهُمْ قِطَعًا مِّنَ اللَّيْلِ مُظْلِمًا أُوْلَـئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ) و کسانی که مرتکب کارهای زشت شده اند کیفر هر کار زشتی به اندازۀ آن خواهد بود، و آنان را خواری فرا خواهد گرفت، در برابر خدا پناه دهنده ای ندارند. انگار با پاره هایی از شب چهره هایشان پوشانده شده است. اینان دوزخیانند، آنان در آن جاودانه می مانند.
وقتی اهل بهشت را یاد کرد، از اهل جهنم نیز سخن به میان آورد و بیان نمود تنها کالایی که از دنیا به دست آورده اند کارهای بدی است که خدا را ناخشنود می کند، از قبیل  انواع کفر و تکذیب کردن و انواع گیاهان . پس (جَزَاء سَيِّئَةٍ بِمِثْلِهَا) کسانی که مرتکب کارهای زشت شده اند، پاداش هر کار زشتی به اندازۀ همان کار زشت خواهد بود . یعنی بر حسب کارهای بدی که کرده اند و بر حسب اختلاف احوالشان سزایی به آنان می رسد که سبب غم و اندوه آنان خواهد شد. ( وَتَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ ) و ذلت و خواری و ترسی که از عذاب خدا در دلهایشان دارند، آنان را می پوشاند، و هیچ کس نمی تواند عذاب خدا را از آنها دور نماید، و هیچ پناه دهنده ای نیست که آنها را از عذاب او پناه دهد. و این خواری درونی به بیرونشان نیز سرایت می نماید، پس اثر آن سیاهی در چهره هایشان نمایان خواهد شد. (كَأَنَّمَا أُغْشِيَتْ وُجُوهُهُمْ قِطَعًا مِّنَ اللَّيْلِ مُظْلِمًا أُوْلَـئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ) انگار با پاره هایی از شب چهره هایشان پوشانده شده است. اینان دوزخیانند. آنان در آن جاودانه می مانند. این دو گروه چه تفاوت زیادی با هم دارند (وجوه یومئذ ناضره الی ربها ناظره و وجوه یومئذ باسره تظن ان یفعل بها فاقره) در آن روز چهره هایی شادابند. به سوی پروردگارشان می نگرند و در آن روز چهره هایی عبوس و ترش رو هستند. (زیرا) می دانند که به عذاب کمر شکنی گرفتار خواهند شد. (وجوه یومئذ مسفره ضاحکه مستبشره و وجوه یومئذ علیها غبره ترهقها قتره اولئک هم الکفره الفجره ) چهره هایی در آن روز درخشانند، خندان و شادانند، و چهره هایی است که بر آنها غبار نشسته، و آنها را تاریکی پوشانده است. آنان خود کافران فاجرند.
آیه ی 30-28
(وَيَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِيعًا ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِينَ أَشْرَكُواْ مَكَانَكُمْ أَنتُمْ وَشُرَكَآؤُكُمْ فَزَيَّلْنَا بَيْنَهُمْ وَقَالَ شُرَكَآؤُهُم مَّا كُنتُمْ إِيَّانَا تَعْبُدُونَ ) و به یاد آور روزی که همگی شان را گرد می آوریم، سپس به مشرکان می گوییم: «شما و معبودانی که با خداشریک می گرفتید در جای خود بایستید». سپس در میانشان جدایی می افکنیم و شرکایشان می گویند: «شما ما را نمی پرستیدید».
(فَكَفَى بِاللّهِ شَهِيدًا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ إِن كُنَّا عَنْ عِبَادَتِكُمْ لَغَافِلِينَ ) پس خداوند بین ما و شما کافی است . بدون شک ما از عبادت شما بی خبر بوده ایم.
(هُنَالِكَ تَبْلُو كُلُّ نَفْسٍ مَّا أَسْلَفَتْ وَرُدُّواْ إِلَى اللّهِ مَوْلاَهُمُ الْحَقِّ وَضَلَّ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَفْتَرُونَ ) در آنجا هر کس کارهایی را که قبلاً کرده است می آزماید، و به سوی خدا، مولای حقیقیشان برگردانده می شوند، و آنچه به دروغ ساخته و به م بافته بودند از آنان ناپدید می شود.
خداوند متعال می فرماید: (وَيَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِيعًا) و به یاد آور روزی که همگان را گرد می آوریم. یعنی همۀ خلایق را در روزی مشخص جمع نموده و مشرکان و آنچه را که به جای خدا می پرستیدند حاضر می کنیم. ( ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِينَ أَشْرَكُواْ مَكَانَكُمْ أَنتُمْ وَشُرَكَآؤُكُمْ)سپس به مشرکان می گوییم : شما و معبودانی که با خدا شریک می گرفتید در جای خود بایستید تا میان شما و آنها داوری کنیم. ( فَزَيَّلْنَا بَيْنَهُمْ ) سپس در میان جسمها و قلبهایشان جدایی می آوریم و دشمنی سختی میان آنها پدید می آید. این در حالی است که در دنیا خالص ترین محبت و صمیمت را به پای یکدیگر ریخته بودند ، سپس این محبت و دوستی به نفرت و دشمنی تبدیل می گردد. (وَقَالَ شُرَكَآؤُهُم) و معبوداتی را که با خدا شریک می کردند از آنان بیزاری جسته و می گویند: ( مَّا كُنتُمْ إِيَّانَا تَعْبُدُونَ ) شما ما را نمی پرستید. ما خدا را از اینکه شریک یا همتایی داشته باشد پاک و منزه می دانیم. (فَكَفَى بِاللّهِ شَهِيدًا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ إِن كُنَّا عَنْ عِبَادَتِكُمْ لَغَافِلِينَ ) خداوند کافی است که بین ما و شما گواه باشد. ما بدون شک از عبادت شما بی خبر بوده ایم. ما نه شما را به آن دستور داده، و نه شما را به آن فرا خوانده ایم، در واقع شما کسی را عبادت کرده اید که شما را به آن فرا خوانده است و آن شیطان است. همانطور که خداوند متعال فرموده است: (الم اعهد الیکم بیئیءاد ا ن لا تعبدوالشیطان انه لکم عدو مبین) ای بنی آدم! مگر از شما پیمان نگرفتم که شیطان را عبادت و فرمانبرداری نکنید، زیرا او دشمنی آشکار است؟ و فرموده است: (و یوم یحشرهم جمیعا ثم یقول للمئلکه اهولاء ایاکم کانوا یعبدون قالوا سبحانک اهولاء ایاکم کانوا یعبدون قالوا سبحانک انت ولینا من دونهم بل کانوا یعبدون الجن اکثرهم بهم مومنون) و(یاد کن) روزی را که (خداوند) تمامی آنها را حشر می کند، سپس به فرشتگان می گوید: «آیا اینها بودند که شما را می پرستیدند؟» می گویند: «پاک و منزهی تو، سرپرست و یاور ما تویی نه آنان! بلکه جنیان را پرستش می کردند، بیشترشان به آنها اعتقاد و ایمان داشتند».
پس فرشتگان بزرگوار و پیامبران و اولیا و امثالشان در روز قیامت، از کسانی که آنها را برای رفع مشکلات و برآوری حاجات و نیازها خوانده اند بیزاری می جویند، و آنان در این مورد راستگویند. پس در این هنگام مشرکان چنان حسرت و تاسف می خورند که قابل وصف نیست. و مشرکان مقدار و اندازۀ اعمالی را که انجام داده و کارهای زشتی که در گذشته کرده اند، می دانند و در این رو برای آنها روشن می شود که آنان دروغگو بوده و بر خدا دروغ بسته اند و عبادتشان از دیده ناپدید می شود و معبودهایشان از بین می روند و اسباب و وسیله ها را از دست می دهند. بنابراین فرمود: (هُنَالِكَ) در آن روز، ( تَبْلُو كُلُّ نَفْسٍ مَّا أَسْلَفَتْ) هر کس به بررسی اعمال و کارهایش می پردازد و سزا و جزای آن را می بیند. و به اندازۀ اعمالی که انجام داده است جزا و سزا داده می شود، پس اگر اعمالش بد باشد به او سزای بد داده می شود ( وَرُدُّواْ إِلَى اللّهِ مَوْلاَهُمُ الْحَقِّ وَضَلَّ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَفْتَرُونَ) و به سوی خدا، آقا و مولای حقیقی شان برگردانده می شوند و آنچه به دروغ ساخته، و گفته بودند: «شرکی که ما بر آن هستیم درست است و آنچه را که به غیر از خدا می پرستیم به ما فایده می دهد و عذاب را از ما دور می کند» از آنها ناپدید می شود.
آیه ی 33-31
(قُلْ مَن يَرْزُقُكُم مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ أَمَّن يَمْلِكُ السَّمْعَ والأَبْصَارَ وَمَن يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَيُخْرِجُ الْمَيَّتَ مِنَ الْحَيِّ وَمَن يُدَبِّرُ الأَمْرَ فَسَيَقُولُونَ اللّهُ فَقُلْ أَفَلاَ تَتَّقُونَ( بگو: «چه کسی از آسمان و زمین به شما روزی می دهد؟ یا چه کسی مالک گوش و چشمها است؟ و چه کسی زنده را از مرده بیرون می آورد، و چه کسی مرده را از زنده بیرون می آورد؟ و چه کسی امور (هستی) را تدبیر می کند؟ خواهند گفت: «خدا»، پس بگو : «آیا نمی ترسید و پرهیزگار نمی شوید؟»
(فَذَلِكُمُ اللّهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلاَلُ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ )آن خداست که پروردگار راستین شماست، و پس از حق جز گمراهی دیگر چیست؟ پس چگونه (از حق) برگردانده می شوید؟
(كَذَلِكَ حَقَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ عَلَى الَّذِينَ فَسَقُواْ أَنَّهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ ) این گونه فرمان پروردگارت بر کسانی که نافرمانی می کنند محقق گشت که آنان ایمان نمی آورند.
(قُلْ) با کسانی که چیزهایی را شریک خدا ساخته و خداوند دلیلی بر صحت آن نازل نکرده است، به گفتگو بنشین و آنچه را که آنان در رابطه با توحید ربوبیت اقرار کرده اند دلیلی بر بطلان شرکشان در توحید الوهیت قرار ده و بگو ( مَن يَرْزُقُكُم مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ) چه کسی با فرستادن روزی از آسمان و بیرون آوردن انواع غذاها از زمین و فراهم آوردن اسباب آن به شما روزی می دهد؟ ( أَمَّن يَمْلِكُ السَّمْعَ والأَبْصَارَ) یا چه کسی گوشها و چشمها را آفریده و چه کسی مالک آن است؟ و فقط گوش و چشم را ذکر کرد، و این از باب اشاره به «مفضول» از طریق «فاضل» است، و نیز اینکه دو عضو فواید بسیار زیادی برای آدامی دارند. ( وَمَن يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ ) و چه کسی زنده را از مرده بیرون می آورد؟ مانن بیرون آوردن انواع درختان و گیاهان از دانه ها و هسته ها، و بیرون آوردن مومن از کافر و پرنده از تخم و مثال آن. (وَيُخْرِجُ الْمَيَّتَ مِنَ الْحَيِّ ) و (چه کسی) مرده را از زنده بیرون می کند و نیز عکس آنچه که ذکر شد انجام می دهد؟ (وَمَن يُدَبِّرُ الأَمْرَ ) و (چه کسی) کار هستی را در جهان بالا و پایین تدبیر می کند؟ و این شامل همۀ انواع تدابیر الهی است . و چون در رابطه با این چیزها از آنان بپرسی، (فَسَيَقُولُونَ اللّهُ) خواهند گفت : خدا چون آنها به همۀ اینها اعتراف کرده و اقرار می کنند که خداوند در این چیزها شریکی ندارد. ( فَقُلْ) پس حجت را بر آنان تمام کن و بگو: ( أَفَلاَ تَتَّقُونَ(آیا از خداوند نمی ترسید؟ و چرا عبادت را تنها برای او انجام نمی دهید و از همتایان و بت هایی که به جای او می پرستید دست نمی کشید؟
(فَذَلِكُمُ) کسی که ذات خویش را به این امور توصیف نمود، ( اللّهُ رَبُّكُمُ) خدای معبود و ستده که همۀ خلایق را با نعمت های خویش پرورش می دهد. و او ( الْحَقُّ ) معبود به حق است. (فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلاَلُ) و چیست پس از حق جز گمراهی؟
خداوند متعال در آفرینش و تدبیر همۀ امور یگانه و یکتاست، خداوندی که بندگان را از تمامی نعمات و برکات برخوردار نموده، و تنها اوست که خوبیها را می آورد و بدهیا را دور می کند ، و او دارای نامهای نیکو و صفتهای کامل و بزرگ و صاحب شکوه و احسان است. ( فَأَنَّى تُصْرَفُونَ )پس چگونه از عبادت کسی که چنین است به سوی عبادت کسی که وجود ندارد و حتی نمی تواند سودی به خود برساند یا زیانی را از خویشتن دور کند و مالک مرگ و زنگی و حشر و نشر نیست، برگردانده می شوید. پس آنچه که شما به جای خدا می پرستید به اندازۀ ذره ای از فرمانروایی بهره ندارد، و به هیچ صورتی در آن شریک نیست، و جز با اجازۀ خدا نمی تواند شفاعت بکند.
پس هلاک باد کسی که برای او شریک می گیرد! و وای بر کسی که به او کفر می ورزد! به راستی که این دسته از انسانها دین و خرد و عقلهایشان را از دست داده، بلکه آنها دنیا و آخرتشان را نیز تباه کرده اند.
بنابراین خداوند در مورد آنها فرمود: (كَذَلِكَ حَقَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ عَلَى الَّذِينَ فَسَقُواْ أَنَّهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ ) این گونه فرمان پروردگارت بر کسانی که نافرمانی می کنند محقق گشت که آنان ایمان نمی آورند، زیرا بعد از اینکه نشانه ها و دلایل روشن را که مایۀ عبرت خردمندان و پند پرهیزگاران و هدایت جهانیان است به آنها نشان داد، از آن روی برتافتند.
آیه 36-34:
(قُلْ هَلْ مِن شُرَكَآئِكُم مَّن يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ قُلِ اللّهُ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ ) بگو: «آیا از انبازان شما کسی هست که آفرینش را آغاز کند سپس آن را باز گرداند؟» بگو: «تنها خدا آفرینش را آغاز می کند سپس آن را باز می گرداند.» پس چگونه منحرف می شوید؟
(قُلْ هَلْ مِن شُرَكَآئِكُم مَّن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَفَمَن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ يَهِدِّيَ إِلاَّ أَن يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ ) بگو: «آیا از انبازان شما کسی هست که به سوی حق راهنمایی کند؟» بگو: «خداوند به سوی حق راهنمایی می کند. آیا آن کس که به سوی حق هدایت می کند سزاوارتر است که پیروی شود یا کسی که خود راه نمی یابد مگر اینکه راهنمایی گردد؟ پس شما را چه شده است؟ چگونه حکم می کنید؟
وَمَا يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلاَّ ظَنًّا إَنَّ الظَّنَّ لاَ يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا إِنَّ اللّهَ عَلَيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ ) و بیشترشان جز از گمان پیروی نمی کنند، و همانا گمان، انسان را از حق بی نیاز نمی کند. به راستی خداوند به آنچه می کنند آگاه است.
خداوند متعال با بیان ناتوانی معبودان مشرکین و اینکه معبودان مشرکان به چنان صفاتی متصف نیستند که موجب معبود گشتن آنها باشد، می فرماید: (قُلْ هَلْ مِن شُرَكَآئِكُم مَّن يَبْدَأُ الْخَلْقَ) آیا از انبازان شما کسی هست که آفرینش را آغاز نماید؟ ( ثُمَّ يُعِيدُهُ ) سپس آن را باز گرداند؟ و این است،هام به معنی نفی و تاکید است. یعنی هیچ کس از آنان نیست که بتواند آفرینش را آغاز کند، سپس آن را باز بگرداند. این انبازان ضعیف تر و ناتوانتر از آنند که بتوانند آفرینش را آغاز کنند و سپس آن را باز بگردانند. (قُلِ اللّهُ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ ) بگو: تنها خدا است که آفرینش را آغاز می کند، و سپس آن را باز می گرداند، بدون اینکه در این کار شریک و یاوری داشته باشد. (فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ ) پس چگونه از عبادت خداوند یگانه ای که در آفرینش اولیه و باز گرداندن آن یکتاست، به عبادت کسانی منحرف می شوید که چیزی نمی آفرینند و خودشان آفریده می شود. (قُلْ هَلْ مِن شُرَكَآئِكُم مَّن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ) بگو: آیا از انبازان شما کسی هست که به سوی حق راهنمایی کند و با بیانات و ارشادات و الهام و توفیق خود مردم را به حق هدایت نماید؟» (قُلِ اللّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ ) بگو: تنها خدا به سوی حق و به وسیلۀ دلایل و ارائۀ حجت و با الهام و توفیق دادن و کمک برای در پیش گرفتن بهترین و استوارترین راه، مردم را هدایت می کند. (أَفَمَن يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لاَّ يَهِدِّيَ) آیا آن کس که به سوی حق هدایت می کند سزاوارتر است که پیروی شود یا کسی که خود راه نمی یابد مگر اینکه راهنمایی گردد؟ چون نمی داند و گمراه است. و این همان معبودان آنهایند که با خدا شریک می ساختند؛ نه هدایت می کنند و نه هدایت می یابند مگر اینکه هدایت شوند. (فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ ) پس چه چیزی چنین بلایی را بر سر شما آورده است که به باطل حکم کرده و به درست بودن عبادت طاغوت هایی همراه با خدا حکم می کنید؟ در حالی که برایتان آشکار شده است که جز خدا هیچ کس سزاوار عبادت نیست؟ پس روشن شد معبودان دروغینی را که همراه با «الله» پرستش می کنند دارای آن چنان صفت های معنوی و علمی نیستند که اقتضا نماید در کنار خدا عبادت شوند، بلکه معبودان باطل آنها به کمبود و نقص هایی که موجب بطلان الوهیت آنهاست متصف اند، پس پرا این معبودان را به خدایی می گیرند؟
پاسخ این است که شیطان زشت ترین دروغ و گمراه ترین گمراهی را برای انسان می آراید،  وآن را چنان برای او آراسته می گرداند که انسان به آن معتقد شده و به آن انس گرفته و آن را حق می گمارد، در حالی که آن چیزی نیست.
بنابراین فرمود: (وَمَا يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلاَّ ظَنًّا) و بیشتر کسانی که همراه با خدا شریکانی را به فریاد می خوانند جز از گمان پیروی نمی کنند . یعنی در حقیقت آنها از شریکانی که برای خدا قرار داده اند پیروی نمی کنند، زیرا خداوند اصلاً شریکی ندارد، بلکه آنان از گمان خود پیروی می کنند و ( إَنَّ الظَّنَّ لاَ يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا) به درستی که ظن و گمان انسان را از حق بی نیاز نمی کند. پس آنان معبودان باطل را خدا نامیده و آنان را همراه با او پرستش کردند. (ان هی الا اسماء سمیتموها انتم و اباوکم ما انزل الله بها من سلطان) این معبودان جز نام هایی نیستند که شما و پدرانتان نام نهاده اید. و خداوند بر (حقانیت) آنها هیچ دلیلی نازل نکرده است. (إِنَّ اللّهَ عَلَيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ ) به راستی خداوند به آنچه می کنند آگاه است. و به شدت آنان را بر این کار عقوبت می دهد.
آیه 41-37:
وَمَا كَانَ هَـذَا الْقُرْآنُ أَن يُفْتَرَى مِن دُونِ اللّهِ وَلَـكِن تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَتَفْصِيلَ الْكِتَابِ لاَ رَيْبَ فِيهِ مِن رَّبِّ الْعَالَمِينَ ممکن نیست که این قرآن از سوی غیر خدا ساخته و پرداخت شود، بلکه تصدیق کنندۀ آن دسته از کتابهای آسمانی است که پیش از آن نازل شده اند، و بیانگر حلال و حرام و احکام دینی و قدری و اخبار راستین است که شکی در آن نیست و از سوی پروردگار جهانیان است.
أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّثْلِهِ وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ آیا می گویند: «پیامبران آن را به دروغ به خدا نسبت  داده است؟» بگو: «اگر راست می گویید سوره ای مانند آن بیاورید و در این کار هر کس را که می توانید به جز خدا به فریاد بخوانید و به کمک بطلبید».
بَلْ كَذَّبُواْ بِمَا لَمْ يُحِيطُواْ بِعِلْمِهِ وَلَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ كَذَلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الظَّالِمِينَ  بلکه آنان چیزی را تکذیب کردند که آگاهی کامل از آن پیدا نکرده و هنوز تاویلش به آنان نرسیده است، بدینسان کسانی هم که پیش از آنان بودند تکذیب کردند، پس بنگر که سرانجام ستمکاران چگونه خواهد شد؟
وَمِنهُم مَّن يُؤْمِنُ بِهِ وَمِنْهُم مَّن لاَّ يُؤْمِنُ بِهِ وَرَبُّكَ أَعْلَمُ بِالْمُفْسِدِينَ و برخی از آنان به آن ایمان می آورند و برخی به آن ایمان نمی آورند، و پروردگارت به حال تبهکاران داناتر است.
وَإِن كَذَّبُوكَ فَقُل لِّي عَمَلِي وَلَكُمْ عَمَلُكُمْ أَنتُمْ بَرِيئُونَ مِمَّا أَعْمَلُ وَأَنَاْ بَرِيءٌ مِّمَّا تَعْمَلُونَ و اگر تو را تکذیب کردند، بگو: «عمل من از آن خودم و عمل شما از آن خودتان است، شما از آنچه من می کنم بیزارید و من (نیز) از آنچه شما می کنید بیزارم».
خداوند متعال می فرماید: (وَمَا كَانَ هَـذَا الْقُرْآنُ أَن يُفْتَرَى مِن دُونِ اللّهِ) ممکن و قابل تصور نیست که این قرآن به دروغ به خدا نسبت داده شود، چون آن کتاب بزرگی است که (لا یاتیه البطل من بین یدیه و لا من خلفه تنزیل من حکیم حمید) باطل از جلو و پشت به آن راهی ندارد، بلکه از جانب خداوند حکیم و ستوده نازل شده است. و آن کتابی است که (لئن اجتمعت الانس و الجن علی ان یاتوا بمثل هذا القران لا یاتون بمثله ولو کان بعضهم لبعض ظهیرا) اگر انسانها و جنیان جمع شوند تا مانند آن را بیاورند، نمی توانند مانند آن را بیاورند، گرچه برخی پشتیبان برخی دیگر باشند. و آن کتابی است که پروردگار جهانیان با آن سخن گفته است. پس چگونه کسی از مردم می تواند مانند آن را بگوید؟ و سخن، پیرو عظمت و صفت گویندۀ آن است.
پس اگر کسی در بزرگی و داشتن صفت های کمال، مشابه خداوند است، می تواند مانند این قرآن را بیاورد. و اگر به فرض کسی به دروغ آن را به خدا نسبت می داد خداوند فوراً او را عذاب می کرد. ( وَلَـكِن) اما خداوند این کتاب را به عنوان رحمت، و به منظور اتمام حجت بر تمام بندگان فرو فرستاده است. ( تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ) خداوند آن را فرو فرستاده و تصدیق کنندۀ کتاب های آسمانی است که پیش از آن بوده اند، به این صورت که با آنها همسو بوده و آنچه را که آن کتاب ها به آن گواهی داده و به نزول آن مژده داده اند، تصدیق می کند. ( وَتَفْصِيلَ الْكِتَابِ) و بیانگر حلال و حرام و احکام دینی و قدری و اخبارهای راستین است. ( لاَ رَيْبَ فِيهِ مِن رَّبِّ الْعَالَمِينَ ) به هیچ صورتی در آن شک و تردیدی نیست، بلکه آن حق و یقین است.
(تنزیل من رب العلمین) از سوی پروردگار جهانیان نازل شده است؛پروردگاری که همۀ هستی را با نعمت های خود پرورش می دهد. و بزرگترین پرورش او عبارت است از اینکه این کتاب را بر آنان نازل فرمود که منافع دینی و دنیوی بندگان در آن است و مشتمل بر اخلاق و اعمال نیک می باشد.
(أَمْ يَقُولُونَ) یا کسانی که آن را از روی سرکشی و ستمگری و عناد تکذیب می کنند، می گویند: ( افْتَرَاهُ) محمد(ص) آن را به دروغ به خدا نسبت داده و آن را از طرف خودش آورده است؟
(قُلْ) (حجت را بر آنان تمام کن و)بگو: ( فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّثْلِهِ وَادْعُواْ مَنِ اسْتَطَعْتُم مِّن دُونِ اللّهِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ) اگر راست می گویید سوره ای مانند آن بیاورید، و در این کار هر کس را که می توانید به فریاد بخوانید، و به کمک بطلبید تا شما را برآوردن سوره ای مانند آن یاری دهد و این محال است ، و اگر ممکن بود آنها ادعا می کردند که توانایی این را دارند و مانند آن را می آورند. اما وقتی ناتوانی آنان روشن شد، مشخص گردید که آنچه گفته اند باطل است، و هیچ دللی بر صحت آن ندارند. آنچه را که آنان را به تکذیب کردن قرآن که مشتمل بر حق است و حقی بالاتر از آن وجود ندارد، واداشت این بود که کاملاً به آن آگاهی می داشتند و آن را به حق می فهمیدند یقیناً آنرا تصدیق می کردند و هنوز تاویل آن مبنی بر این که عذاب بر آنها فرود می آید برایشان نیامده است . و این تکذیب آنان از نوع تکذیب کسانی است که پیش از آنان بوده اند. بنابراین فرمود: (كَذَلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الظَّالِمِينَ ) بدینسان کسانی هم که پیش از آنان بودند تکذیب کردند، پس بنگر که سرانجام ستمکاران چگونه بوده است. سرانجامشان هلاکت بود و هیچ کس از آنان باقی نماند. پس اینان باید بپرهیزند از اینکه به تکذیبشان ادامه دهند، زیرا در این صورت همان عذابی که بر ملت های تکذیب کننده و نسل های هلاکت شده فرود آمد بر آنان هم فرود خواهد آمد.
از این آیه بر می آید که در کارها باید تحقیق کرد، و اینکه شایسته نیست انسان قبل از اینکه از ماهیت چیزی کاملاً آگاهی پیدا کند به پذیرفتن یا نپذیرفتن آن مبادرت ورزد. 
(وَمِنهُم مَّن يُؤْمِنُ بِهِ) و برخی به آن ایمان نمی آورند، و پروردگارت به حال تباهکاران داناتر است، و آنها کسانی هستندکه از روی ستم و مخالفت به آن ایمان نمی آورند، پس خداوند آنها را به خاطر فسادشان به شدت مجازات خواهد کرد.
(وَإِن كَذَّبُوكَ) و اگر تو را تکذیب کردند، به دعوت خودت ادامه بده. چیزی از حساب آنان بر تو نیست و از حساب تو چیزی بر آنان نیست، و هر یک از شما در مقابل عملش جوابگو می باشد. ( فَقُل لِّي عَمَلِي وَلَكُمْ عَمَلُكُمْ أَنتُمْ بَرِيئُونَ مِمَّا أَعْمَلُ وَأَنَاْ بَرِيءٌ مِّمَّا تَعْمَلُونَ) و بگو: عمل من از آن خودم و عمل شما از آن خودتان است، شما از آنچه من انجام می دهم بیزارید، و من (نیز ) از آنچه شما می کنید بیزارم. همانطور که خداوند متعال فرموده است: (من عمل صلحا فلنفسه و من اساء فعلیها) هر کس کا ر شایسته ای انجام دهد به نفع او می باشد، و هر کس کار بدی را انجام دهد به زیان خودش است.
آیه ی 44-42
وَمِنْهُم مَّن يَسْتَمِعُونَ إِلَيْكَ أَفَأَنتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ وَلَوْ كَانُواْ لاَ يَعْقِلُونَ و از آنان کسانی هستند که به تو گوش فرا می دهند، آیا تو (می توانی) کران را هر چند که عقل و خردی نیز نداشته باشند – بشنوانی؟
وَمِنهُم مَّن يَنظُرُ إِلَيْكَ أَفَأَنتَ تَهْدِي الْعُمْيَ وَلَوْ كَانُواْ لاَ يُبْصِرُونَ و گروهی از آنان به تو می نگرند، آیا تو می توانی نابینایان را هر چند که نبینند رهنمود کنی؟
إِنَّ اللّهَ لاَ يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئًا وَلَـكِنَّ النَّاسَ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ  همانا خداوند بر مردم هیچ ستمی نمی کند اما مردم بر خویشتن ستم می کنند.
خداوند از حال کسانی که پیامبر و پیامش را تکذیب می کنند خبر داده و می فرماید: (وَمِنهُم مَّن يَنظُرُ إِلَيْكَ ) و از آنان کسانی هستند که به هنگام قرائت قرآن به پیامبر گوش فرامی دهند، اما نه به خاطر راه یافتن و هدایت شدن، بلکه به صورت تفریحی و برای اینکه تکذیب کنند، و به خاطر جستجوی اشتباه و لغزش گوش می دهند، و این گوش فرا دادن مفید نیست و خیری را برای آنان به بار نمی آورد. قطعاً دروازۀ توفیق بر آنان بسته شده و از قفایدۀ گوش دادن محروم می شوند. بنابراین فرمود: (أَفَأَنتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ وَلَوْ كَانُواْ لاَ يَعْقِلُونَ) آیا تو می توانی (سختی را) به کران بشنوائی هر چند که نفهم و ندان باشند؟ و این است،هام به معنی نفی موکد است. یعنی تو هرگز نمی توانی کران را بشنوانی. کسانی که کر هستند هر چند با صدای بلند با آنان صحبت کنی نمی توانی سخن را به سمع آنان برسانی. به ویژه وقتی که عقل هم نداشته باشند. پس وقتی که شنوانیدن کر نفهم محال است، همچنین شنوانیدن تکذیب کنندگان به گونه ای که از آن فایده ای ببرند محال و غیر ممکن است. اما همین کران آنچه را که حجت رسای خدا را بر آنان اقامه کند شنیده اند. و این نیکی از راه های بسیار اساسی برای کسب علم و دانش است که بر آنان مسدود شده است، و آن راه مسموعاتی است که متعلق به خبر می باشند.
سپس بسته شدن راه دوم را که راه نگاه کردن است بیان نمود و فرمود: (وَمِنهُم مَّن يَنظُرُ إِلَيْكَ) و گروهی از آنان به تو می نگرند، اما نگریستن آنان به تو و احوال شما را جویا شدن برایشان فایده ای ندارد، پس همانگونه که تو نمی توانی نابینایان را رهنمود کنی، نیز اینها را هدایت نخواهی کرد.
پس وقتی که عقل و شنوایی و بینایی شان که راه رسیدن به علم و آگاهی و شناخت حقایق می باشد فاسد شده است چه راهی آنان را به حق می رساند؟ (وَمِنهُم مَّن يَنظُرُ إِلَيْكَ) بیانگر آن است که در نگاه کردن به پیامبر (ص) و اندیشه در رهنمود و اخلاق و کارهایش و آنچه او به سوی آن فرا می خواند از بزرگترین دلایل بر راستی و صداقت او و صحت آنچه که آورده است می باشد، و فردی که دارای بینایی و بینش است با نگریستن به پیامبر از هر دلیل دیگری مستغنی می شود.
(إِنَّ اللّهَ لاَ يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئًا) بدون شک خداوند بر مردم هیچ ستمی نمی کند؛ پس به بدیهایشان نمی افزاید و از نیکی هایشان نمی کاهد. ( وَلَـكِنَّ النَّاسَ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ  ) اما مردم بر خویشتن ستم می کنند، چرا که حق پیش آنان می آید اما آن را نمی پذیرند، و در نتیجه خداوند با مهر زدن بر دل و گوش و چشمهایشان آنان را سزا می دهد.
آیه ی 45:
(وَيَوْمَ يَحْشُرُهُمْ كَأَن لَّمْ يَلْبَثُواْ إِلاَّ سَاعَةً مِّنَ النَّهَارِ يَتَعَارَفُونَ بَيْنَهُمْ قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِلِقَاء اللّهِ وَمَا كَانُواْ مُهْتَدِينَ ) و روزی که آنان را گرد می آورد، گویی جز ساعتی از روز نمانده اند، با همدیگر آشنا می شوند. به راستی کسانی که لقای خدا را تکذیب کردند زیان دیده و راه یافته نبودند.
خداوند متعال از سرعت سپری شدن دنیا خبر می دهد، و اینکه مردم را در روزی گرد می آورد که هیچ شکی در آن نیست و مردم فکر می کنند جز ساعتی از روز (در دنیا) نمانده اند . و انگار نعمت و رنجی بر آنها نگذشته است، و آنها همدیگر را می شناسند، همانطور که در دنیا چنین بودند. پس در این روزگار پرهیزگاران فایده می برند و کسانی که لقای خدا را دروغ انگاشته و به راه راست و دین استوار هدایت نشدند، زیان می بینند، چون نعمت را از دست داده و سزاوار وارد شدن به جهنم گردیده اند.
آیه ی 46:
(وَإِمَّا نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِلَيْنَا مَرْجِعُهُمْ ثُمَّ اللّهُ شَهِيدٌ عَلَى مَا يَفْعَلُونَ )و اگر بخشی از آنچه بدیشان وعده داده ایم به تو نشان دهیم، یا تو را بمیرانیم (در هر دو صورت) بازگشت شان به سوی ماست، و خداوند از آنچه می کنند آگاه است .
ای پیامبر (ص) برای این تکذیب کنندگان غم مخور، و برای نابودی آن شتاب مکن، زیرا لازم است عذابی را که به آنان وعده داده ایم به آنان برسد؛ پس یا در دنیا آن را چشم های خود خاهی دید و آرام خواهی گرفت، و یا در آخرت، پس بازگشت آنان به سوی خداست، و خداوند آنان را به آنچه که می کردند آگاه خواهد ساخت؛ چیزی که خداوند آن را بر شمرده است ولی آنان آن را از یاد برده اند، و خداوند بر هر چیزی آگاه است.
پس در اینجا به آنان وعید سختی داده شده است، و این دلجویی است از پیامبری که قومش او را تکذیب کرده و با او مخالفت ورزیده اند.
آیه ی 49-47:
 )وَلِكُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولٌ فَإِذَا جَاء رَسُولُهُمْ قُضِيَ بَيْنَهُم بِالْقِسْطِ وَهُمْ لاَ يُظْلَمُونَ ) و هر امتی دارای پیامبری است ، پس هرگاه پیامبرشان آید به دادگری در میانشان داوری می شود، و هیچ ستمی بدیشان نمی شود.
(وَيَقُولُونَ مَتَى هَـذَا الْوَعْدُ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ) و می گویند: «اگر راست می گویید این وعده چه وقت خواهد آمد؟»
(قُل لاَّ أَمْلِكُ لِنَفْسِي ضَرًّا وَلاَ نَفْعًا إِلاَّ مَا شَاء اللّهُ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ إِذَا جَاء أَجَلُهُمْ فَلاَ يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ يَسْتَقْدِمُونَ ) بگو: «من اختیار هیچ سود و زیانی برای خودم ندارم مگر آنچه که خدا بخواهد. هر امتی دارای مدت زمان محدودی است، و چون زمان آنان به سر رسد نه لحظه ای از آن پس افتند و نه پیش می افتند».
خداوند متعال می فرماید: )وَلِكُلِّ ُامَّةٍ) و برای هر امتی پیامبری است ، (رَّسُولٌ ) پیامبری بوده است که آنها را به سوی توحید و دین فرامی خواند (فَإِذَا جَاء رَسُولُهُمْ) و چون پیامبرشان با نشانه های روشنی پیش آنان آمد، برخی وی را تصدیق کردند و برخی تکذیب . پس خداوند به انصاف و دادگری میان آنان داوری می نماید؛ مومنان را نجات داده و تکذیب کنندگان را هلاک می سازد. (وَهُمْ لاَ يُظْلَمُونَ) و ستمی بدیشان نمی شود. زیرا قبل از فرستادن پیامبران و اتمام حجت بر آنان عذاب داده نمی شوند. یا بدون گناه و ارتکاب جرم عذاب بر آنان فرود نمی آید. پس کسانی که تو را تکذیب می کنند باید از تشابه با امت های هلاک شده بترسند، چرا که به عذابی گرفتار خواهند شد که انها بدان گرفتار شدند.
و عقوب را دیر نپندارند و بگویند: (و مَتَى هَـذَا الْوَعْدُ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ) اگر راست می گویید این وعده کی خواهد آمد؟ این ستمی است که آنها مرتکب شدند، آنگاه که از پیامبر (ص) خواستند قیامت و عذاب را بیاورد، در حالی که می دانستند هیچ چیزی در اختیار و نیست، بلکه فقط رساندن و بیان کردن برای مردم بر او واجب است.
و اما آمدن روز حساب ، و فرود آوردن عذاب بر آنها از جانب خداست، و زمانی که مدت تعیین شده از سوی خدا فرا رسد بر آنان فرود می آید، و هرگاه آن وقت طبق حکمت الهی بیاید نه لحظه ای از آن پس می افتند و نه لحظه ای از آن پیشی می گیرند. پس تکذیب کنندگان از شتاب ورزیدن بپرهیزند زیرا آنان در آمدن عذاب خدا عجله دارند و شتاب می ورزند اما هرگاه فرود بیاید عذاب او از گروه مجرمان برگردانده نمی شود. بنابراین مفرود:
آیه ی 52-50:
 قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَتَاكُمْ عَذَابُهُ بَيَاتًا أَوْ نَهَارًا مَّاذَا يَسْتَعْجِلُ مِنْهُ الْمُجْرِمُونَ بگو: «به من بگویید: اگر عذاب او (= خداوند) شبانگاه یا در روز به سراغ شما بیاید گناهکاران به خاطر چه چیز برای فرا رسیدن آن شتاب دارند؟
أَثُمَّ إِذَا مَا وَقَعَ آمَنْتُم بِهِ آلآنَ وَقَدْ كُنتُم بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ سپس آیا وقتی که تحقق یابد به آن ایمان می آورید؟ آیا تاکنون (ایمان می آورید) در حالی که برای فرا رسیدن آن شتاب می ورزیدید؟
(ثُمَّ قِيلَ لِلَّذِينَ ظَلَمُواْ ذُوقُواْ عَذَابَ الْخُلْدِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاَّ بِمَا كُنتُمْ تَكْسِبُونَ ) سپس به ستمکاران گفته می شود: «عذاب جاودانه را بچشید، آیا جز در برابر کارهایی که می کردید کیفر داده می شوید».
خداوند متعال می فرماید: (قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَتَاكُمْ عَذَابُهُ بَيَاتًا أَوْ نَهَارًا) بگو: به من بگویید اگر عذاب خداوند به هنگام خوابتان در شب یا روز و به هنگام بی خبری تان بیاید، ( مَّاذَا يَسْتَعْجِلُ مِنْهُ الْمُجْرِمُونَ). این گناهکاران به خاطر چه چیز برای فرا رسیدن آن شتاب دارند؟یعنی این چه بشارتی است که در ان شتاب می کنند؟ و برای فرا رسیدن چه عذابی شتاب می ورزند؟
(أَثُمَّ إِذَا مَا وَقَعَ آمَنْتُم بِهِ) سپس، آیا وقتی که (عذاب بر شما) تحقق یافت به ان ایمان می اورید؟ بایددانست که ایمان آوردن به هنگام فرا رسیدن عذاب فایده ای ندارد. و در حالی که ادعا می کرند آنها ایمان آورده اند از روی سرزنش و توبیخ به آنها گفته می شود( آلآنَ ) آیا اکنون و در حالت سختی و دشواری ایمن می آورید؟ (وَقَدْ كُنتُم بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ (و حکمت خداوند در میان بندگانش این گونه جاری است که اگر آنها قبل از وقوع عذاب به سوی او باز گردند آنان را می آمرزد. همانطور که خداوند متعال در مورد فرعون آنگاه که داشت غرق می شد، می فرماید (قال امنت انه لا اله الا الذی ءامنت به بنو اسرائیل و انا من المسملین) فرعون گفت: ایمان آوردم که هیچ معبود بر حقی نیست جز خدایی که بنی اسراییل به او ایمان آورده اند، و من از مسلمانان هستم، اما خداوند به او گفت (ءآلن قد عصیت قبل و کنت من المفسدین) آیا اکنون ایمان می آوری حال آنکه قبلاً سرپیجی کردی و از تباهکاران بودی؟ و خداوند متعال فرموده است: (فلم یک ینفعه ایمنهم لما راواباسنا سنت الله التی قد خلت فی عباده). پس ایمانشان به آنان فایده ای نداد آنگاه که عذاب ما را دیدند. این قانون خداست که (از قدیم) در میان بندگانش جاری گشته است.
و در اینجا فرمود: (أَثُمَّ إِذَا مَا وَقَعَ آمَنْتُم بِهِ آلآنَ) سپس، آیا وقتی که عذاب تحقق یابد به آن ایمان می آورید و ادعای ایمان می کنید؟ حال آنکه ( وَقَدْ كُنتُم بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ) برای فرا رسیدن آن شتاب می ورزیدید؟ پس این چیزی است که خود انجام دادید و این چیزی است که برای آمدنش شتاب ورزیدید.
(ثُمَّ قِيلَ لِلَّذِينَ ظَلَمُواْ) سپس در روز قیامت به ستمکاران که سزای اعمالشان به طور کامل دریافت کردند گفته می شود: ( ذُوقُواْ عَذَابَ الْخُلْدِ) عذابی بچشید، که شما در آن همیشه می مانید، و یک لحظه از شما دور نمی شود. (هَلْ تُجْزَوْنَ إِلاَّ بِمَا كُنتُمْ تَكْسِبُونَ ) آیا جز در برابر کارهایی که انجام می دادید از قبیل کفر و تکذیب و گناهان کیفر داده می شوید».
آیه ی 56-53
وَيَسْتَنبِئُونَكَ أَحَقٌّ هُوَ قُلْ إِي وَرَبِّي إِنَّهُ لَحَقٌّ وَمَا أَنتُمْ بِمُعْجِزِينَ و از تو می پرسند: «آیا آن (وعده) راست است؟ » بگو: «آری! سوگند به پروردگارم که آن راست است و شما نمی توانید خدا را درمانده کنید»
وَلَوْ أَنَّ لِكُلِّ نَفْسٍ ظَلَمَتْ مَا فِي الأَرْضِ لاَفْتَدَتْ بِهِ وَأَسَرُّواْ النَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُاْ الْعَذَابَ وَقُضِيَ بَيْنَهُم بِالْقِسْطِ وَهُمْ لاَ يُظْلَمُونَ و اگر هر کسی که ستم کرده است آنچه را که در زمین است در اختیار داشت آن را برای نجات خود می پرداخت. و چون عذاب خدا را ببینند آهسته و پنهانی اظهار ندامت می کنند و در میان آنان به دادگری داوری می گردد، و بدیشان ستمی نمی شود.
أَلا إِنَّ لِلّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ أَلاَ إِنَّ وَعْدَ اللّهِ حَقٌّ وَلَـكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ آگاه باشید آنچه که در آسمانها و زمین است از آن خداست. آگاه باشید که وعدۀ خداوند حق  است ولی بیشتر آنان نمی دانند
هُوَ يُحْيِي وَيُمِيتُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ. اوست که زنده می کند و می میراند، و به سوی او باز گردانده می شوید.
خداوند متعال به پیامبرش (ص) می فرماید: (وَيَسْتَنبِئُونَكَ أ) و تکذیب کنندگان از روی خیره سری و مخالفت ورزیدن از و می پ، نه برای اینکه مسئله روشن شود و راه یابند.( َحَقٌّ هُوَ ) که آیا محشور شدن بندگان و برانگیختن شدن آنها پس از مرگشان و در روز قیامت، و جزا داده شدن بندگان بر حسب اعمالشان ؛ اگر کار نیک انجام داده باشند پاداش نیک دریافت کنند و اگر کار بد انجام داده باشند پاداش بد، راست است؟ (قُلْ ) بر راست بودن آن سوگند یاد کن، و با استدلال واضح به آنان بگو: (إِي وَرَبِّي إِنَّهُ لَحَقٌّ ) آری! سوگند به پروردگارم که آن راست است و هیچ شک و شبهه ای در آن نیست. (وَمَا أَنتُمْ بِمُعْجِزِينَ) و نمی توانید خدا را از اینکه شما را برانگیزد درمانده کنید. پس همانطور که شما را ابتدا آفرید در حالی که چیزی نبودید، همانطور باری دیگر شما را باز می گرداند تا طبق اعمالتان سزا و جزا دهد.
و چون قیامت فرا رسد در آن روز، (وَلَوْ أَنَّ لِكُلِّ نَفْسٍ ظَلَمَتْ ) اگر کسی که با کفر ورزیدن و انجام گناه بر خویشن ستم کرده است، (مَا فِي الأَرْضِ ) همۀ آنچه را که در زمین است از قبیل طلا و نقره و غیره را داشته باشد و آن را برای نجات خود از عذاب خدا بپردازد، (لاَفْتَدَتْ بِهِ ) و آن را بلا گردان خود دهد و فدیۀ گناهانش کند، به او فایده ای نخواهد داد، زیرا سود و زیان و پاداش و عذابی مبنی بر کارهای شایسته و بد آدمی خواهد بود. (وَأَسَرُّواْ النَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُاْ الْعَذَابَ ) و چون عذاب را ببینند، کسانی که ستم کرده اند آهسته و پنهانی اظهار ندامت می کنند، و بر کارهایی که در گذشته کرده اند پشیمان می شوند. اما دیگر کار از کار گذشته است، (وَقُضِيَ بَيْنَهُم بِالْقِسْطِ ) و به دادگری کامل و به دور از هر نوع ستم و ظلمی در میان آنان داوری می شود.
(أَلا إِنَّ لِلّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ ) آگاه باشید که آنچه که در آسمانها و زمین است از آن خداست. و طبق حکم دینی و قدری خود در آن حکم می نماید، و در میان آنها به فرمان جزایی اش حکم خواهد کرد. بنابراین (أَلاَ إِنَّ وَعْدَ اللّهِ حَقٌّ وَلَـكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ(آگاه باشید که وعدۀ خداوند حق است ولی بیشتر آنان نمی دانند. پس خود را برای لقای خدا آماده نمی کنند بلکه حتی به آن ایمان نمی آورند در حالی که دلایل قطعی و حجت های عقلی و نقلی بر صحت آن دلالت می نماید. (هُوَ يُحْيِي وَيُمِيتُ ) زنده گرداندن و میراندن و انواع تدابیر در اختیار اوست و در آن شریکی ندارد. (وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ) و در روز قیامت به سوی او برگردانده می شوید، و شما را طبق اعمالتان جزا و سزا می دهد؛ اگر اعمالتان خوب باشد پاداش خوب به شما می دهد و اگر اعمالتان بد باشد سزای بد به شما می دهد.
آیه ی 58-57
يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءتْكُم مَّوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَشِفَاء لِّمَا فِي الصُّدُورِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ  ای مردم! از سوی پروردگارتان اندرزی، و در مان چیزهایی که در سینه هاست برای شما آمده است، و هدایت و رحمتی است برای مومنان.
قُلْ بِفَضْلِ اللّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِكَ فَلْيَفْرَحُواْ هُوَ خَيْرٌ مِّمَّا يَجْمَعُونَ بگو: « به فضل و رحمت خداست که (مسلمانان) باید شادمان شوند. و این از آنچه فراهم می آورند بهتر است»
خداوند متعال با بیان صفت های خوب این کتاب بزرگوار ، مردم را به روی آوردن به آن تشویق می کند. پس فرمود (يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءتْكُم مَّوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ ) ای مردم، از سوی پروردگارتان اندرزی، برای شما آمده است که شما را پند داده و از کارهایی که باعث ناخشنودی خدا و گرفتار شدن به عذابش می گردد بیم می دهد، و با بیان آثار و مفاسد آن شما را از آن بر حذر می دارد. (وَشِفَاء لِّمَا فِي الصُّدُورِ) و درمانی است برای آنچه که در سینه هاست. این قرآن برای بیماریهای حاصل از شهوات که در سینه هاست و آدمی را از فرمان بردن از شریعت باز می دارد، نیز برای بیماریهای حاصل از شبهات که علم یقینی را دچار نقص و کمبود می کنند، درمان است. چون در قرآن پندها و تشویق و ترساندن و وعده و وعیدهایی است که باعث روی آوردن بنده و ترساندن او می گردد. و چون علاقه به انجام کارهای خوب، و ترس بر اساس تکرار معانی و مفاهیم قرآنی در وی رشد نماید، از این کار واجب می آید که خواستۀ خدا را بر خواستۀ نفس مقدم بداردف نیز این امر موجب می شود تا آنچه را که خدا می پسندد از شهوت نفس برای او دوست داشتنی تر شود.
و همچنین دلایل و حجت هایی که در قرآن است و خداوند آن را به شیوه های مختلف و به بهترین صورت بیان کرده است هر شک و شبهه ای که به «ساحت» حق وارد شود از بین می برد و قلب را به بالاترین درجات یقین می رساند و چون قلب از بیماری رهایی یابد و لباس تندرستی به تن کند همۀ اعضا از آن پیروی می کنند، زیرا اعضا با سلامت قلب تندرستی به دست می آورند، و با فاسد شدن آن فاسد می گردند. (وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ ) و هدایت و رحمتی است برای مومنان. پس هدایت شناخت حق و عمل کردن به آن است. و رحمت عبارت است از خیر و احسان و پاداش دنیا و قیامت که نصیب کسی می شود که به هدایت قرآن رهنمون شده باشد. پس هدایت بزرگترین وسیله، و رحمت بهترین و برترین اهداف است. اما به وسیلۀ این قرآن جز مومن هدایت نمی شود، و این قرآن فقط برای مومنان مآیه رحمت است.
و چون هدایت به دست آید و رحمت پدید آمده از هدایت نازل شود، سعادت و رستگاری و سود و موفقیت و شادی و سرور به دست خواهد آمد. بنابراین خداوند متعال دستور داده است تا به آن خوشحال شوند. پس فرمود: (قُلْ بِفَضْلِ اللّهِ)بگو:  به فضل خدا که قرآن است و بزرگترین نعمت و احسان و فضلی است که به بندگانش ارزانی نموده است. (وَبِرَحْمَتِهِ) و به رحمت او که دین و ایمان و عبادت خدا و دوست داشتن او و شناخت اوست. (فَبِذَلِكَ فَلْيَفْرَحُواْ هُوَ خَيْرٌ مِّمَّا يَجْمَعُونَ ) به همین باید شادمان شوند، و این از هر آنچه فراهم می آورند اعم از کالاهای دنیا و لذت های آن بهتر است.
پس نعمت دین که سعادت هر دو جهان را به همراه دارد با تمام آنچه که در دنیا هست و از بین می رود قابل مقایسه نیست. دین کجا و دنیا کجا!
و خداوند دستور داده است به هنگام برخورداری از فضل و رحمتش شاد شویم، چون این مر باعث شاداب گشتن و با نشاط شدن نفس می گردد، و سبب می شود تا انسان شکر خدا را به جای بیاورد و نیرو بگیرد و به علم و ایمان علاقه مند شود و به آنها بیافزاید. و این امر پسندیده ای است، به خلاف شاد شدن به شهوت های دنیا و لذتهایش، یا شاد شدن به خاطر باطل، زیرا این امر مذموم است. خداوند متعال در مورد قوم قارون بیان فرموده است که به وی گفتند: (لا تفرح ان الله لا یحب الفرحین) شاد مباش! همانا خداوند شادمانان را دوست نمی دارد.
همانطور که خداوند متعال در مورد کسانی که به باطلی که نزدشان بود خوشحال شده بودند، با آنچه پیامبران آورده بودند متناقض بود، فرموده است: (فلما جاء تهم رسلهم بالبینت فرحوا بما عندهم من العلم) و هنگامی که پیامبرانشان با دلایل روشن نزد آنان آمدند به دانشی که نزدشان بود شاد شدند.
آیه ی 60-59:
قُلْ أَرَأَيْتُم مَّا أَنزَلَ اللّهُ لَكُم مِّن رِّزْقٍ فَجَعَلْتُم مِّنْهُ حَرَامًا وَحَلاَلاً قُلْ آللّهُ أَذِنَ لَكُمْ أَمْ عَلَى اللّهِ تَفْتَرُونَ بگو: «به من بگویید آنچه از روزی که خداوند برایتان فرستاده است (چرا) برخی از آن را حرام و برخی از آن را حلال نموده اند؟ آیا خداوند به شما اجازه داده است یا بر خداوند دروغ می بندید؟
وَمَا ظَنُّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللّهِ الْكَذِبَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّ اللّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَـكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لاَ يَشْكُرُونَ  آیا کسانی که بر خد دروغ می بندند و در روز قیامت به سوی خدا بر می گردند، گمان می برند چگونه با آنان رفتار شود؟ به راستی خداوند نسبت به مردم دارای فضل و مهربانی است ولی بیشترشان سپاسگزار نیستند.
خداوند متعال با اعتراض بر مشرکانی که حرام خدا را حلال نمودند و حلال او را حرام کردند، می فرماید: (قُلْ أَرَأَيْتُم مَّا أَنزَلَ اللّهُ لَكُم مِّن رِّزْقٍ) بگو: «به من بگویید: انواع حیوانات حلال گوشت که خداوند روزی شما قرار داده و رحمتی برای شما گردانده است، ( فَجَعَلْتُم مِّنْهُ حَرَامًا وَحَلاَلاً) (چرا) برخی از آن را حرام و برخی از آن را حلال نموده اند؟ آنان را سرزنش کن و به خاطر این گفتۀ فاسدشان به آنها بگو: (قُلْ آللّهُ أَذِنَ لَكُمْ أَمْ عَلَى اللّهِ تَفْتَرُونَ) آیا خداوند به شما اجازه داده است (این کار را بکنید ) یا بر خداوند دروغ می بندید؟ و مشخص است که خداوند به آنان اجازه نداده است. پس دانسته شد که آنها دروغ می بندند.
(وَمَا ظَنُّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللّهِ الْكَذِبَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ) آیا کسانی که بر خدا دروغ می بندند دربارۀ عذابی که پروردگار در روز قیامت به آنان می چشاند چه گمان دارند؟ خداوند متعال فرموده است: (و یوم القیمه تری الذین کذبوا علی الله وجوههم مسوده) و روز قیامت می بینی کسانی را که بر خدا دروغ بسته اند چهره هایشان سیاه شده است. (إِنَّ اللّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ) به راستی که خداوند نسبت به مردم دارای فضل و مهربانی زیاد و بخشش فراواغن است. (وَلَـكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لاَ يَشْكُرُونَ ) ولی بیشترشان سپاسگزار نیستند؛ یا شکر و فضل خدا را به جای نمی آورند و یا اینکه از فضل و نعمت خدا در راستای نافرمانی او کمک می گیرند . و یا از آن محروم گردند و آنچه را که خدا بر بندگانش ارزانی نموده است نپذیرند. و تعداد اندکی از آنان سپاس گزارند و به نعمتهای او اعتراف می کنند و ستایش خدا را بر نعمت هایش به جای می آورند و از آن در راه طاعت خدا کمک می گیرند.
و ازاین آیه استنباط می شود که اصل در همۀ خوراکها حلال بودن است، مگر آن چیزی که شریعت حرام کرده است، چون پروردگار بر کسی که رزق و روزی وی را حرام کند اعتراض کرده است.
آیه ی 61:
وَمَا تَكُونُ فِي شَأْنٍ وَمَا تَتْلُو مِنْهُ مِن قُرْآنٍ وَلاَ تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلاَّ كُنَّا عَلَيْكُمْ شُهُودًا إِذْ تُفِيضُونَ فِيهِ وَمَا يَعْزُبُ عَن رَّبِّكَ مِن مِّثْقَالِ ذَرَّةٍ فِي الأَرْضِ وَلاَ فِي السَّمَاء وَلاَ أَصْغَرَ مِن ذَلِكَ وَلا أَكْبَرَ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ  و تود در هیچ حالتی قرار نمی گیری و چیزی از قرآن نمی خوانی، و هیچ کاری را نمی کنید مگر اینکه برای شما گواهیم آنگاه که شما بدان مبادرت می ورزید، و به آن مشغول می شوید. و به اندازۀ ذره ای در زمین و آسمان از پروردگارت پوشیده نمی ماند، و نه کوچکتر از آن و نه بزرگتر از آن مگر اینکه در کتابی روشن نوشته شده است.
خداوند متعال از فراگیری نظارت و آگاهی اش بر تمام حالات بندگان و حرکت و سکونت آنان خبر می دهد، و در ضمن آنان را فرا می خواند که همواره او را مراقب و حاضر و ناظر بدانند.
پس فرمود: (وَمَا تَكُونُ فِي شَأْنٍ) و تو در هیچ حالت دینی و دنیوی قرار نمی گیری. (وَمَا تَتْلُو مِنْهُ مِن قُرْآنٍ) و چیزی از قرآنی که به سوی تو وحی شده است، نمی خوانی، ( وَلاَ تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ ) و هیچ کار کوچک یا بزرگی را انجام نمی هید، (إِلاَّ كُنَّا عَلَيْكُمْ شُهُودًا إِذْ تُفِيضُونَ فِيهِ) مگر اینکه در آن وقت که آن را آغاز کرده و سپس ادامه می دهید بر شما گواهیم. و آنها را مخلصانه و مجدانه انجام دهید، و از آنچه خداوند نمی پسندد، بپرهیزید، زیرا از شما اطلاع دارد و ظاهر و باطن شما را می داند( وَمَا يَعْزُبُ عَن رَّبِّكَ مِن مِّثْقَالِ ذَرَّةٍ فِي الأَرْضِ وَلاَ فِي السَّمَاء وَلاَ أَصْغَرَ مِن ذَلِكَ وَلا أَكْبَرَ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ) و به اندازۀ ذره ای در زمین و آسمان از آگاهی و سمع و بصر پروردگارت پوشیده نمی ماند و نه کوچکتر از آن و نه بزرگتر از آن مگر اینکه در کتابی روشن نوشته شده است. یعنی علم  و آگاهی او آن را فراگرفته و قلمش آن را نوشته است.
و این دو قسمت از اقسام چهارگانه ی قضا و قدر است که خداوند در بسیاری جاها آن دور را همراه با هم بیان می دارد. و آن دو، علم فراگیر خداوند به همۀ اشیا و نوشتن همه اتفاقات است. همچنانکه در جای دیگر می فرماید: (الم تعلم ان الله یعلم ما فی اسماء و الارض ان ذلک فی کتب ان ذلک علی الله یسیر) آیا نمی دانی که خداوند آنچه را که در آسمانها و زمین است می داند، بی گمان آن در کتابی نوشته شده است، همانا آن بر خداوند آسان است.
آیه ی 64-62:
أَلا إِنَّ أَوْلِيَاء اللّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ همانا بی گمان دوستان خدا بیمی بر آنان نیست و آنها اندوهگین نمی شوند
الَّذِينَ آمَنُواْ وَكَانُواْ يَتَّقُونَ  کسانی که ایمان آورده و پرهیزگاری پیشه کرده اند
لَهُمُ الْبُشْرَى فِي الْحَياةِ الدُّنْيَا وَفِي الآخِرَةِ لاَ تَبْدِيلَ لِكَلِمَاتِ اللّهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ برای آنان در زندگانی دنیا و آخرت بشارت است، و عده های خداوند هیچ دگرگونی نمی پذیرد، این همان رستگاری بزرگ است.
خداوند متعال از دوستانش خبر می دهد و کارها و صفت ها و پاداش آنان را بیان می نماید. پس فرمود: (أَلا إِنَّ أَوْلِيَاء اللّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ ) هان! بی گمان دوستان خدا بیمی بر آنان نیست. و ترسی از شداید و سختی هایی ندارند که در آینده فرا روی آنان است.
(وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ )و بر گذشته (نیز) اندوهگین نمی شوند، چون آنها در گذشته جز کارهای شایسته انجام نداده اند. و چون ترسی ندارند و اندوهی بر آنان نیست از امنیت و سعادت و نیکی فراوانی که جز خدا کسی آن را نمی داند برخوردار خواهند شد.
سپس صفتشان را بیان کرد و فرمود: (الَّذِينَ آمَنُواْ ) کسانی که به خدا و فرشتگان و کتابها و پیامبرانش، و به روز قیامت و تقدیر خیر و شر او ایمان آورده و با پرهیزگاری و به جای آوردن دستورات و پرهیز از منهیات، راستی ایمانشان را نشان داده اند
پس هر کس که مومنی پرهیزگار باشد، دوست خداوند است. بنابراین (لَهُمُ الْبُشْرَى فِي الْحَياةِ الدُّنْيَا وَفِي الآخِرَةِ ) برای آنان در زندگانی دنیا و آخرت بشارت است،اما بشارت در دنیا ذکر خیر و محبت در دلهای مومنان و خواب راستین، و برخورداری از لطف خدا و اینکه پروردگار برای او میسر گرداند که بهترین اعمال را انجام دهد و به نیکوترین اخلاق متصف گردد، و اینکه او را از اخلاق و رفتار زشت باز دارد.
و اما بشارت در آخرت، ابتدا به هنگام گرفتن ارواح است، همان طور که خداوند متعال فرموده است: (ان الذین قالو ربنا الله ثم استقموا تتنزل علیهم الملکه الا تخافوا و لا تحزنوا و ابشروا بالجنه التی کنتم توعدون» بی گمان کسانی که گفتند: «پروردگار ما «الله» است» سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان فرود می آیند (و می گویند: ) نترسید و اندوهگین نشوید و شما را مژده باد و شاد شوید به بهشتی که وعده داده می شوید.
و در قبر نیز به خشنودی خدا و نعمت همیشگی مژده داده می شوند. و بشارت کامل در آخرت با ورود به باغهای بهشت و نجات از عذاب دردناک حاصل می شود.
( لاَ تَبْدِيلَ لِكَلِمَاتِ اللّهِ ) وعده های خداوند هیچ دگرگونی نمی پذیرد، بلکه آنچه خداوند وعده داده حق است، و تغییر و دگرگونی در آن به وجود نمی آید، چون خداوند در گفتارش راستگوست ، و هیچ کس نمی تواند در آنچه او مقرر نموده با وی مخالفت کند.
(ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ ) این است رستگاری بزرگ چون مشتمل بر نجات از هر امر ناگوار و ناخوشایند و دست یابی به هر خواسته و آرزوی دوست داشتنی است. و رستگاری را در آن منحصر کرد، چون رستگاری برای غیر اهل ایمان و تقوا وجود ندارد.
حاصل مطلب این که مژده، هر خیر و ثوابی را در بر دارد، و خداوند در دنیا و آخرت آن را نتیجۀ ایمان و پرهیزگاری قرار داده است بنابراین آن را به طور مطلق بیان فرمود و مقیدش نکرد.
آیه ی 65:
وَلاَ يَحْزُنكَ قَوْلُهُمْ إِنَّ الْعِزَّةَ لِلّهِ جَمِيعًا هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ  و سخنان آنان تو را اندوهگین نسازد، زیرا عزت کاملاًٌ از آن خداست، او شنوای آگاه است.
سخنانی که تکذیب کنندگان دربارۀ تو می گویند و از این طریق به عیب جویی از تو و دینت می پردازند، شما را اندوهگین نسازد، و بد ان که این سخنان آنان را عزت و قدرت نمی بخشد و به شما نیز زیانی نمی رساند. (إِنَّ الْعِزَّةَ لِلّهِ جَمِيعًا) چرا که عزت کاملاٌ از آن خداست؛ به هر کس که بخواهد آن را می دهد و آن را از هر کس بخواهد می گیرد. خداوند متعال می فرماید: (من کان یرید العزه فلله العزه جمیعا) هر کس عزت را می خواهد پس عزت، همگی از آن خداست. یعنی باید آن را با اطاعت از خدا بجویید. به دلیل اینکه بعد از آن فرموده است: (الیه یصعد الکم الطیب و العمل الصلح یرفعه) سخن پاک به سوی او بالا می رود و کردار شایسته را بلند می نماید. و مشخص است که شما بر طاعت الهی قرار داری، و عزت خدا از آن شما و پیروانت است (والله العزه و لرسوله و للمومنین ) و عزت از آن خدا و پیامبر و مومنان است.
( هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ) او شنوای داناست. یعنی شنوایی او همۀ صداها را احاطه نموده است و هیچ چیزی بر او پوشیده نمی ماند، و آگاهی و دانایی او همۀ آشکارها و پنهانها را احاطه کرده است، پس به اندازۀ ذره ای در آسمانها و زمین، نه کوچکتر از آن و نه بزرگتر از آن از پروردگارت پوشیده نمی ماند. و او تعالی سخن شما و دشمنانت را می شنود، و به طور مصل از آن آگاه است. پس به دانش و آگاهی خدا بسنده کن، زیرا هر کس از خدا بترسد خدا او را کافی است.
آیه ی 67-66:
أَلا إِنَّ لِلّهِ مَن فِي السَّمَاوَات وَمَن فِي الأَرْضِ وَمَا يَتَّبِعُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ شُرَكَاء إِن يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلاَّ يَخْرُصُونَ و آگاه باش هر کس که در آسمانها و زمین است از آن خداست. کسانی که غیر از خدا شریکانی را به فریاد می خوانند جز از گمان پیروی نمی کنند، و کارشان جز تخمین و دروغ گفته نیست.
هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِتَسْكُنُواْ فِيهِ وَالنَّهَارَ مُبْصِرًا إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَسْمَعُونَ او خدایی است که شب را برای شما پدید آورده است تا در آن آرامش یابید. بی گمان در این کار برای گروهی که می شنوند نشانه هاست.
خداوند متعال خبر می دهد که آفرینش، و فرمانروایی آسمانها و زمین و تمام بندگانی که در آن دو می باشند از آن دو می باشند، و هرگونه که بخواهد در آنها تصرف می کند. پس همه از آن خدایند، و تحت تدبیر او هستند، ومسخر او می باشند، و سزاوار هیچ چیزی از عبادت نیستند و به هیچ وجهی شریک خدا نمی باشند.
بنابراین فرمود: (وَمَا يَتَّبِعُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ شُرَكَاء إِن يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ)و کسانی که غیر از خدا شریکانی را به فریاد می خوانند، جز از گمان پیروی نمی کنند و گمان نیز آدمی را از حق بی نیاز نمی گرداند. ( وَإِنْ هُمْ إِلاَّ يَخْرُصُونَ ) و کارشان جز تخمین و دروغ گفته نیست.
پس اگر در اینکه می گوید: «معبودانشان شریکان خدا هستند» راست می گویند، بروند و از صفات آنان چیزی را بیاورند که با وجود آن معبودانشان سزاوار یک ذره عبادت گردند اما هرگز نمی توانند صفتی از صفات ربوبیت را برای آنان اثبات کنند. آیا کسی از معبودانشان هست که چیزی بیافریند؟ یا روزی بدهد و یا مالک چیزی از مخلوقات باشد؟ یا شب و روز را که خداوند آنها را مایۀ پایداری مردم قرار داده است بگرداند.
(هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِتَسْكُنُواْ فِيهِ) و او خدایی است که شب را برای شما پدید آورده است تا به سبب تاریکی که زمین را می پوشاند در خواب و استراحت بیارامید.  و اگر روشنایی ادامه می یافت آنها آرام نمی گرفتند.
(وَالنَّهَارَ مُبْصِرًا ) و خداوند روز را روشن گردانیده است تا مردم به وسیلۀ روشنایی آن را ببیند و به کار و زندگی و کسب منافع دین و دنیای خود بپردازند.
(إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَسْمَعُونَ ) بی گمان در این کار برای گروهی که (مطالبی را ) از سر فهم و پذیرش و رهنمود شدن نه از روی خود بزرگ بینی و دشمنی از خداوند می شنوند نشانه هایی برای آنان وجود دارد. و با این آیات استدلال می کنند که فقط خداوند معبود یگانه و خداوند بر حق است و الوهیت غیر از او باطل  است و او مهربان و دانا و حکیم است.
آیه ی 70-68:
قَالُواْ اتَّخَذَ اللّهُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ هُوَ الْغَنِيُّ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَات وَمَا فِي الأَرْضِ إِنْ عِندَكُم مِّن سُلْطَانٍ بِهَـذَا أَتقُولُونَ عَلَى اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ گفتند: «خداوند فرزندی برگرفته است» او پاک (و منزه) است او بی نیاز است. آنچه در آسمانها و زمین است از آن اوست، هیچ دلیلی بر این (ادعا) ندارید، آیا به خداوند چیزی نسبت می دهید که نمی دانید!
قُلْ إِنَّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللّهِ الْكَذِبَ لاَ يُفْلِحُونَ  بگو: «به راستی آیا که بر خدا دروغ می ببندند رستگار نمی شوند».
مَتَاعٌ فِي الدُّنْيَا ثُمَّ إِلَيْنَا مَرْجِعهُمْ ثُمَّ نُذِيقُهُمُ الْعَذَابَ الشَّدِيدَ بِمَا كَانُواْ يَكْفُرُونَ بهره ای ازاین دنیا است، سپس بازگشت شان به سوی ماست، و آن گاه ما عذاب سخت را به سبب کفری که می ورزیدند به آنان می چشانیم.
خداوند متعال از تهمتی که مشرکان به پروردگار جهانیان می زنند خبر داده و می فرماید: (قَالُواْ اتَّخَذَ اللّهُ وَلَدًا ) گفتند : خداوند فرزندی برگرفته است . پس خداوند خویشتن را از چنین چیزی منزه قرار داده و می فرماید: (سُبْحَانَهُ) پاک (و منزه) است از آنچه ستمگران می گویند. و او فراتر از آن کمبودهایی است که به وی نسبت می دهند. سپس خداوند بر این مر چندین دلیل آورد. دلیل اول ( هُوَ الْغَنِيُّ ) بی نیاز فقط منحصر در اوست، و از هر جهت و به هر صورت و از هر نظر بی نیاز است. پس او که بی نیاز است چرا برای خود فرزندی می گیرد؟ آیا به خاطر نیازی که به فرزند دارد این کار را می کند؟ این با بی نیازی او متضاد است، زیرا هیچ کس فرزندی بر نمی گیرد مگر اینکه به آن نیاز داشته باشد.
دلیل دوم (لَهُ مَا فِي السَّمَاوَات وَمَا فِي الأَرْضِ ) آنچه در آسمانها و زمین است از آن اوست. و این یک قاعدۀ جامع و فراگیر است و هیچ موجودی از اهل آسمانها و زمین از آن بیرون نمی رود و همۀ مخلوق و بندگان خدا هستند
و مشخص است که این صفت کلی و فراگیر منافی آن است که برای او فرزندی باشد، زیرا فرزند از جنس پدرش است و مخلوق و مملوک نخواهد بود. پس مالکیت او بر آسمانها و زمین با فرزند داشتن متضاد است.
دلیل سوم (إِنْ عِندَكُم مِّن سُلْطَانٍ بِهَـذَا ) آیا دلیلی دارید که خدا فرزندی داشته باشد؟ و اگر آنان دلیلی داشتند آن را آشکار می کردند. و هنگامی که خداوند آنها را به مبارزه طلبید و آنها از آوردن دلیل ناتوان شدند، بطلان گفته هایشان آشکار شد، و معلوم گشت که سخنی بدون علم و آگاهی است. بنابراین فرمود: (أَتقُولُونَ عَلَى اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ ) آیا چیزی را به خداوند نسبت می دهید که نمی دانید؟ زیرا این از بزرگترین کارهای حرام است.
(قُلْ إِنَّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللّهِ الْكَذِبَ لاَ يُفْلِحُونَ )  بگو: به راستی آنان که بر خدا دروغ می ببندند به خواسته هایشان دست نمی یابند، و هدفشان حاصل نمی گردد، بلکه آنها در دنیا از کفر و دروغ خود بهره من می شوند، سپس به سوی خدا منتقل شده و به سوی او باز می گردند. و آن گاه عذاب سخت را به سبب کفری که می ورزیدند به آنان می چشاند. (ما ظلمهم الله ولکن انفهسم یظلمون) و خداوند بر آنان ستم نکرده است ، بلکه آنان خودشان بر خویشتن ستم می کنند.
آیه ی 73-71:
وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِن كَانَ كَبُرَ عَلَيْكُم مَّقَامِي وَتَذْكِيرِي بِآيَاتِ اللّهِ فَعَلَى اللّهِ تَوَكَّلْتُ فَأَجْمِعُواْ أَمْرَكُمْ وَشُرَكَاءكُمْ ثُمَّ لاَ يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُواْ إِلَيَّ وَلاَ تُنظِرُونِ و سرگذشت نوح را بر آنان بخوان، آنگاه که به قوم خود گفت: «ای قوم من! اگر ماندن من و پند دادنم به آیات خدا بر شما گران می آید، پس بر خدا توکل نموده ام. تصمیم قاطع بگیرید و انبازان خود را حاضر کنید سپس کارتان نباید بر خودتان پوشیده باشد. سپس آنچه را که می خواهید در حق من انجام دهید، درغ نکنید و مرا مهلت ندهید.
فَإِن تَوَلَّيْتُمْ فَمَا سَأَلْتُكُم مِّنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى اللّهِ وَأُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ و اگر (از دعوت من ) روی گرداندید (به من زیانی نمی رسانید) و از شما پاداشی نخواسته بودم، مزد و پاداش من جز بر خدا نیست، و فرمان داده شده ام که از تسلیم شدگان باشم.
فَكَذَّبُوهُ فَنَجَّيْنَاهُ وَمَن مَّعَهُ فِي الْفُلْكِ وَجَعَلْنَاهُمْ خَلاَئِفَ وَأَغْرَقْنَا الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُنذَرِينَ پس او را تکذیب کردند و او و کسانی را که با وی در کشتی بودند نجات دادیم، و آنان را جانشین گردانیدیم، و کسانی را که ایات ما را تکذیب کردند غرق نمودیم. پس بنگر که سرانجام بیم داده شدگان چگونه شد؟
خداوند متعال به پیامبرش می فرماید: (وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ ) إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِن كَانَ كَبُرَ عَلَيْكُم مَّقَامِي وَتَذْكِيرِي بِآيَاتِ اللّهِ فَعَلَى اللّهِ تَوَكَّلْتُ فَأَجْمِعُواْ أَمْرَكُمْ وَشُرَكَاءكُمْ ثُمَّ لاَ يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُواْ إِلَيَّ وَلاَ تُنظِرُونِ و سرگذشت نوح را بر آنان بخوان، آنگاه که به قوم خود گفت: «ای قوم من! اگر ماندن من و پند دادنم به آیات خدا بر شما گران می آید، پس بر خدا توکل نموده ام. تصمیم قاطع بگیرید و انبازان خود را حاضر کنید سپس کارتان نباید بر خودتان پوشیده باشد. سپس آنچه را که می خواهید در حق من انجام دهید، درغ نکنید و مرا مهلت ندهید.
فَإِن تَوَلَّيْتُمْ فَمَا سَأَلْتُكُم مِّنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى اللّهِ وَأُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ و اگر (از دعوت من ) روی گرداندید (به من زیانی نمی رسانید) و از شما پاداشی نخواسته بودم، مزد و پاداش من جز بر خدا نیست، و فرمان داده شده ام که از تسلیم شدگان باشم.
فَكَذَّبُوهُ فَنَجَّيْنَاهُ وَمَن مَّعَهُ فِي الْفُلْكِ وَجَعَلْنَاهُمْ خَلاَئِفَ وَأَغْرَقْنَا الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُنذَرِينَ پس او را تکذیب کردند و او و کسانی را که با وی در کشتی بودند نجات دادیم، و آنان را جانشین گردانیدیم، و کسانی را که ایات ما را تکذیب کردند غرق نمودیم. پس بنگر که سرانجام بیم داده شدگان چگونه شد؟
خداوند متعال به پیامبرش می فرماید: (وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ ) و سرگذشت نوح را برای قوم خود بخوان آنگاه که قومش را مدت طولانی دعوت کرد و نهصد و پنجاه سال در میان آنها ماند و آنان را به سوی خدا فراخواند، اما دعوت او جز سرکشی چیزی به آنان نیافزود. و آنها از نوع خسته و رنجیده شدند در حالی که او علیه الصلاه و السلام سست و بیزار نگشته و از دعوت کردن آنها خسته نشده بود. پس به آنان گفت: (إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِن كَانَ كَبُرَ عَلَيْكُم مَّقَامِي وَتَذْكِيرِي بِآيَاتِ اللّهِ) «ای قوم من! اگر ماندن من نزد شما و یادآوری آنچه که به نفع شماست با آیات و دلایل و روشن بر شما دشوار آمده است و می خواهید به من آزار برسانید، یا حق را رد کنید. (فَعَلَى اللّهِ تَوَكَّلْتُ ) پس به منظور دور شدن هر شر و آزاری که می خواهید به من و دعوت من برسانید به خدا تکیه می کنم و بر او توکل می نمایم، چرا که ابزار و سلاح دفاعی من همین است و شما هر سپاه و تجهیزاتی را که می توانید آماده کنید. (فَأَجْمِعُواْ أَمْرَكُمْ ) و تصمیم قاطع بگیرید به صورتی که هیچ کس یک از شما باز نماند و از هیچ کوشش و تلاشی دریغ نورزید. (وَشُرَكَاءكُمْ ) و انبازانی را که با خدا شریک می گیرند؛ آنهایی که  می پرستید و به جای خدا که پررودگار جهانیان است دوست می دارید، حاضر کنید.( .ثُمَّ لاَ يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ) آن گاه کارتان نباید بر شما پوشیده و مشتبه باشد. بلکه باید ظاهر و آشکار باشد. (ثُمَّ اقْضُواْ إِلَيَّ ) سپس هر عقوبت و بدرفتاری که در توانتان هست با من انجام دهید. (وَلاَ تُنظِرُونِ ) ومهلت یک لحظه به من ندهید. پس این دلیلی قاطع و نشانۀ بزرگی است بر صحت رسالت او، چون او تنها بود و قبیله و لشکریانی نداشت که وی را حمایت کنند و پناه دهند. در حالی که او دین آنها را فاسد قلمداد کرده و از خدایانشان عیب و ایراد گرفته بود.
و خشم و دشمنی آنها نسبت به نوح بیسار بسیار شدید بود، و آنها دارای قدرت و فرمانروایی نیز بودند، اما به آنها می گوید: شما و معبودانتان جمع شوید و هر کس را که می توانید بیاورید و به هر اندازه که می توانید نقشه بکشید و توطئه کنید، آنگاه اگر می توانید به من ضربه بزنید و دریغ نکنید. اما آنها نتوانستند کاری بکنند پس دانسته شد که به حقیقت او راستگوست و آنها در تهدیدهایی که می کنند دروغ می گویند. بنابراین گفت (فَإِن تَوَلَّيْتُمْ ) پس اگر از آنچه که شما را به آن فرا می خوانم روی برگردانید ، این عمل شما دلیل و برهانی ندارد، چون روشن است که به حق روی نمی آورید، بلکه از حقی که دلایل زیادی بر صحت آن وجود دارد روی می گردانید و به باطلی که دلایل بسیاری بر فاسد بودن آن وجود دارد روی می آورید.
با وجود این (فَمَا سَأَلْتُكُم مِّنْ أَجْرٍ ) در مقابل اینکه شما را دعوت می کنم، و در برابر اینکه دعوت مرا بپذیید از شما پاداشی نخواسته ام، تا مبادا بگویید: او آمده است تا مالهای ما را از دست ما بگیرد و آنگاه به خاطر این از پذیرش دعوت امتناع بورزید. (إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى اللّهِ) ، مزد و پاداش من را جز از خدا نمی خاهم. (وَ) و نیز شما را به کاری دستور نداده ام که خودم به ضد آن عمل کنم، بلکه (أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ ) فرمان داده شده ام تا از تسلیم شدگان باشم. پس من اولین کسی هستم که شما را به آن فرمان می دهم (فَكَذَّبُوهُ ) پس نوح آنان را شب و روز و به صورت پنهان و آشکار فراخواند اما دعوت و فراخوانی او جز گریز و فرار بر آنان نیافزود، و تکذیبش کردند، (فَنَجَّيْنَاهُ وَمَن مَّعَهُ فِي الْفُلْكِ ) و او و کسانی را که با وی در کشتی بودند که به وی دستور دادیم زیر نظر ما آن را بسازد نجات دادیم و به و گفتیم هرگاه تنور پر شد، (احمل فیها من کل زوجین اثنتین واهلک الا من سبق علیه القول و من امن) در کشتی از هر حیوانی یک جفت سوار کن، و خانواده ات را نیز سوار کن مگر کسی که از پیش بر (هلاکت) آنها سخن رفته بود. و کسانی را که ایمان آورده اند نیز سوار کن و او چنین کرد، پس خداوند به آسمان دستور داد تا آب فراوانی بباراند، و زمین و چشمه هایی را جوشاند و آب آسمان و زمین در جایی به هم رسیدند که خداوند مقدر کرده بود. (وحملته عل ذات الوح و دسر) و او را بر (کشتی) تخته دار و میخ آجین سوار کردیم. (تجری باعیننا) که زیر نظر ما حرکت می کرد. (وَجَعَلْنَاهُمْ خَلاَئِفَ ) و آنان را بعد از هلاک ساختن تکذیب کنندگان در زمین جایگزین گردانیدیم.
سپس خداوند در نسل نوح برکت انداخت و تنها نسل و فرزندان او را باقی گذاشت و آنها را در مناطق مختلف زمین پخش کرد. (وَأَغْرَقْنَا الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا ) و کسانی را که آیات ما را تکذیب کردند بعد از تبیین حق و اقامه دلیل غرق نمودیم. (فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُنذَرِينَ) پس بنگر که سرانجام بیم داده شدگان چه شد؟ سرانجام آنها هلاکت خوار کننده و لعنت و نفرین پی در پی در میان تمام نسل هایی گشت که پس از آنها می آیند. به گونه ای که چیزی جز سرزنش و نکوهش و  عیب و طعنه در مورد آنان سرزنش و نکوهش وعیب و طعنه در مورد آنان نمی شنوی . پس این تکذیب کنندگان باید بپرهیزند از اینکه به رسوایی و هلاکتی گرفتار شوند که اقوام تکذیب کننده به ان گرفتار شدند.
آیه 74:
ثُمَّ بَعَثْنَا مِن بَعْدِهِ رُسُلاً إِلَى قَوْمِهِمْ فَجَآؤُوهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كَانُواْ لِيُؤْمِنُواْ بِمَا كَذَّبُواْ بِهِ مِن قَبْلُ كَذَلِكَ نَطْبَعُ عَلَى قُلوبِ الْمُعْتَدِينَ آنگاه پس از او پیامبرانی را به سوی قومشان فرستادیم، آنان برایشان دلایل روشن اوردند، اما ایشان هرگز بر آن نبودند به آنچه که پیش از این تکذیب نموده بودند، ایمان بیاورند. بدینسان دلهای متجاوزان را مهر می زنیم.
(ثُمَّ بَعَثْنَا مِن بَعْدِهِ رُسُلاً إِلَى قَوْمِهِمْ ) پس از نوح علیه السلام پیامبرانی را به سوی قومشان فرستادیم، که آنها را تکذیب کردند . پیامبران آنها را هدایت فرا می خواندند و آنها را از عوامل نابودی و هلاکت برحذر می داشتند. (فَجَآؤُوهُم بِالْبَيِّنَاتِ ) و برایشان دلایل روشن آوردند، هر پیامبری دعوتش را با دلایل روشن ارائه می داد.(.فَمَا كَانُواْ لِيُؤْمِنُواْ بِمَا كَذَّبُواْ بِهِ مِن قَبْلُ ) اما ایشان هرگز بر آن نبودند که به آنچه که پیش از این تکذیب کرده بودند، ایمان بیاورند. یعنی وقتی که پیامبر پیش آنها آمد و آنها را تکذیب کردند خداوند آنها را مجازات کرده و به کیفر آن بر دلهایشان مهر زد و بعد از آنکه توانایی ایمان آوردن را داشتند میان آنها و ایمان آوردن حایل قرار داد. همانطور که خداوند متعال فرموده است (و نقلب افئدتهم و ابصرهم کما لم یومنوا به اول مره) و دلها و چشمهایشان را دگرگون می کنیم آن گونه که اولین بار به آن ایمان نیاورند. بنابراین در اینجا فرمود: (كَذَلِكَ نَطْبَعُ عَلَى قُلوبِ الْمُعْتَدِينَ ) بدینسان بر دلهای متجاوزان مهر می زنیم پس هیچ خبری وارد آن نمی شود و خداوند بر آنها ستم نکرد، بلکه آنان خودشان با نپذرفتن حق و تکذیب پیامبران بر خویشتن ستم کردند.
 
آیه ی 75:
(ثُمَّ بَعَثْنَا مِن بَعْدِهِم مُّوسَى وَهَارُونَ إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ بِآيَاتِنَا فَاسْتَكْبَرُواْ وَكَانُواْ قَوْمًا مُّجْرِمِينَ) سپس بعد از آنان موسی و هارون را با آیات خود به سوی فرعون و سران قوم او فرستادیم ولی تکبر ورزیدند و گروهی گناهکار بودند.
(ثُمَّ بَعَثْنَا مِن بَعْدِهِم مُّوسَى ) و بعد از این پیامبران که خداوند آنها را به سوی قومهای تکذیب کننده و هلاک شده فرستاده بود، موسی بن عمران، کلیم رحمان، و یکی از پیامبران اولوالعزم و پیشوایان بزرگ را فرستاده که آیین های بزرگ و گسترده بر آنها نازل شده است. (وَ) و برادرش (هَارُونَ ) هارون را وزیر او قرار دادیم و آن دو را (إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ ) به سوی فرعون و سران و بزرگان دربار او فرستادیم.چون تودۀ مردم پیرو سرانشان هستند (بِآيَاتِنَا ) موسی و هارون را با آیات خود فرستادیم که بر راست بودن آنچه از توحید خدا و نهی از پرستش غیر وی آورده بودند دلالت می نمود. (فَاسْتَكْبَرُواْ ) پس آنها بعد از اینکه به حقانیت آن یقین کردند از روی ستم، خود را پذیرفتن آن بزرگتر انگاشتند و تکبر ورزیدند (وَكَانُواْ قَوْمًا مُّجْرِمِينَ) و گروهی گناهکار بودند. یعنی به گناهکاری و تکذی کردن عادت کرده بودند.
آیه ی 77-76:
فَلَمَّا جَاءهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِندِنَا قَالُواْ إِنَّ هَـذَا لَسِحْرٌ مُّبِينٌ و هنگامی که از نزد ما حق به آنان رسید، گفتند: « به رسایت این جادوی آشکاری است»
قَالَ مُوسَى أَتقُولُونَ لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءكُمْ أَسِحْرٌ هَـذَا وَلاَ يُفْلِحُ السَّاحِرُونَ  موسی گفت : «آیا حق (را) که به سوی شما آمه است سحر می نامید؟ آیا این جادو است؟ و جادوگران رستگار نمی شوند».
(فَلَمَّا جَاءهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِندِنَا ) و هنگامی که از سوی ما حق به آنان رسید، حقی که از جانب خداوند بود، آن ذات بزرگواری که همۀ موجودات در برابر عظمت او سر تسلیم فرود آورده اند، و او پروردگار جهانیان است و تمام مخلوقات را با نعمت های خود پرورش داده است، هنگامی که این حق توسط موسی به آنان رسید، آن را رد کردند، (قَالُواْ إِنَّ هَـذَا لَسِحْرٌ مُّبِينٌ) و گفتند: این جادوی آشکار است . آنها به روی گردانی و نپذیرفتن اکتفا نکردند، بلکه آن را باطل ترین باطل که سحر است به حساب آوردند، سحر هم یک نوع متشبه کردن و وارونه جلوه دادن (حقایق) است. و به واژه ی «سحر» هم اکتفا نکردند بلکه گفتند: جادوی روشن و اشکار است. در حالی که حق روشن بود. بنابراین (قَالَ مُوسَى ) موسی با سرزنش آنها حق را رد کردند که حق را جز ستمگرترین مرم کسی رد نمی کند به آنان گفت (أَتقُولُونَ لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءكُمْ ) «آیا حق (را) چون به سوی شما آمد سحر می نامید؟ یعنی به آن می گویید جادوی آشکاری است؟(أَسِحْرٌ هَـذَا ) به محتوای این پیام و ویژگی آن بنگرید، آیا این دو جادو است؟ زیرا در نگاه اول معلوم می شود که ان حق است. (وَلاَ يُفْلِحُ السَّاحِرُونَ  ) و جادوگران در دنیا رستگار نمی شوند. پس بنگرید که سرانجام از آن چه کسی است، و چه کسی رستگار می شود و کامیابی در دست چه کسی است؟ و آنها بعداً دانستند که موسی رستگار شد و موفقیت دنیا و آخرت را به دست آورد.
 
آیه ی 78:
قَالُواْ أَجِئْتَنَا لِتَلْفِتَنَا عَمَّا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءنَا وَتَكُونَ لَكُمَا الْكِبْرِيَاء فِي الأَرْضِ وَمَا نَحْنُ لَكُمَا بِمُؤْمِنِينَ گفتند: «آیا پیش ما آمده ای تا ما را از چیزهایی که پدران و نیاکان خود را بر آن نیافته ایم منصرف گردانی؟ و می خواهید دراین سرزمین بزرگی و مهتری برای شما دو نفر باشد؟ ما به شما ایمان نمی آوریم».
(قَالُواْ ) آنها در حالی که سخن موسی را رد می کردند، به او گفتند (أَجِئْتَنَا لِتَلْفِتَنَا عَمَّا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءنَا) آیا تو پیش ما آمده ای تا ما را از شرک و پرستش غیر خدا که پدران خود را بر آن یافته ایم باز داری؟ و ما را دستور می دهی تا تنها خدایی را که شریکی ندارد عبادت کنیم ؟ پس آنان سخنان پدران و گمراهشان را حجت و دلیل قرار دادند و به وسیلۀ آن حقی را که موسی علیه السلام پیش آنه آورده بود رد کردند.
(وَتَكُونَ لَكُمَا الْكِبْرِيَاء فِي الأَرْضِ ) و شما دو نفر پیش ما آمده اید تا رئیس باشید و مهتری و بزرگی برای شما دو نفر باشد. آمده اید تا ما را از سرزمینمان بیرون کنید. آنها با این سخنان می خواستند عوام فریبی کنند و مردمان نادان را گول بزنند و آنان را بر دشمنی با موسی و ایمان نیاوردن به او تحریک کنند.
و کسی که حقایق را بداند و خوب و بد را تشخیص بدهد چنین استدلال نمی کند، زیرا دلیل جز با حجت و دلیل رد نمی شود. اما کیس که حق را اورده است با این دلایل پوچ و واهی گفتار او رد شود مبین ناتوانی طرف است و اینکه او نمی تواند چیزی را بیاورد که ادعای طرفش را رد نماید، چون اگر او دلیلی داشت ان را ارائه می داد، و به این پناه نمی برد که بگوید: قصد شما این یا آن است، خواه در بیان قصد و نیت طرف مقابلش راستگو باشد یا دروغگو. حال آنکه هر کس موسی و دعوت او را بشناسد، می دند که او قصد ریاست طلبی و حکمرانی بر زمین را نداشته است، بلکه قصد او به مانند قصد دیگر پیامبران هدایت مردم و راهنمایی آنان به سوی چیزی است که نفع آنان در آن می باشد.
 اما همانطور که خودشان گفتند: (وَمَا نَحْنُ لَكُمَا بِمُؤْمِنِينَ ) و ما به شما ایمان نمی آوریم ، از روی تکبر و سرکشی ایمان نیاوردند، اما نه به خاطر باطل بودن آنچه که موسی و هارون آورده بودند، یا به خاطر اینکه اشتباهی در آن باشد، و نه به خاطر دیگر دلایل، بلکه تنها از روی ستم و دشمنی و بلند پروازی هایی که موسی و هارون را به آن متهم کردند و خودشان هم درپی آن بودند.
آیه ی 81-79:
وَقَالَ فِرْعَوْنُ ائْتُونِي بِكُلِّ سَاحِرٍ عَلِيمٍ  و فرعون گفت: «همۀ جادوگران ماهر و دانان را نزد من آورید».
فَلَمَّا جَاء السَّحَرَةُ قَالَ لَهُم مُّوسَى أَلْقُواْ مَا أَنتُم مُّلْقُونَ و هنگامی که جادوگران آمدند، موسی به آنان گفت: «آنچه شما می خواهید بیافکنید، بیاندازید»
فَلَمَّا أَلْقَواْ قَالَ مُوسَى مَا جِئْتُم بِهِ السِّحْرُ إِنَّ اللّهَ سَيُبْطِلُهُ إِنَّ اللّهَ لاَ يُصْلِحُ عَمَلَ الْمُفْسِدِينَ و هنگامی که افکندند ، موسی گفت: «آنچه را آورده اید جادو است ، همانا خداوند آن را باطل خواهد کرد، بدون شک خداوند کار تباهکاران را شایسته و سودمند نمی گرداند. »
(وَقَالَ فِرْعَوْنُ) فرعون با حقی که موسی آورده بود مبارزه کرد، و به منظور به اشتابه انداختن قومش گفت: ( ائْتُونِي بِكُلِّ سَاحِرٍ عَلِيمٍ ) همۀ جادوگران ماهر را نزد من بیاورید. پس کسانی را به شهرهای مصر فرستاد تا انواع جادوگران را علی رغم اختلاف و تفاوتی که در جنس و طبقات آنان بود پیش او آوردند. (فَلَمَّا جَاء السَّحَرَةُ ) و هنگامی که جادوگران برای مقابله با موسی آمدند، (قَالَ لَهُم مُّوسَى أَلْقُواْ مَا أَنتُم مُّلْقُونَ ) موسی به آنان گفت: هر چیزی را که می خواهید بیاندازید عملی کنید و من برای شما تعیین نمی کنم که فلان چیز را بیاندازید . این به خاطر آن بود که موسی به پیروز شدن خود یقین داشت، و به آنان و به آنچه آورده بودند اهمیتی نمی داد. (فَلَمَّا أَلْقَواْ ) و هنگامی که ریسمانها و عصاهایشان را انداختند، انگار مارهایی شدند که حرکت می کردند. (قَالَ مُوسَى مَا جِئْتُم بِهِ السِّحْرُ) موسی گفت: این جادوی واقعی و بزرگ است، اما با وجود بزرگی آن (إِنَّ اللّهَ سَيُبْطِلُهُ إِنَّ اللّهَ لاَ يُصْلِحُ عَمَلَ الْمُفْسِدِينَ ) خداوند قطعاً آن را باطل خواهد کرد، همانا خداوند کار تباهکاران را شایسته و سودمند نمی گرداند. چون آنها با این کار می خواهندباطل بر حق پیروز شود، و چه فساد و تباهی بزرگتر از این وجود دارد؟
نیز هر فساد کننده ای که نقشه ای بکشد یا توطئه ای بکند کارش باطل و نابود خواهد گشت. گرچه زمانی کار او رونق بگیرد، اما سرانجام آن اضمحلال و نابودی است. ولی اصلاح کنندگانی که هدفشان رضای خداست و کارها و وسایلی که از آن است،اه می کنند مشروع و به انجام آن دستور داده است، خداوند کارهایشان را ساماندهی کرده، و آن را پیش می برد و همیشه آن را رونق می دهد. پس موسی عصای خود را انداخت و همۀ آنچه را که جادوگران درست کرده بودند بلعید و جادویشان باطل شد و باطل آنها نابودگردید.
آیه 83-82:
وَيُحِقُّ اللّهُ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ و خداوند با سخنان خود حق را پایدار و ماندگار می نماید گرچه کافران نپسندند.
فَمَا آمَنَ لِمُوسَى إِلاَّ ذُرِّيَّةٌ مِّن قَوْمِهِ عَلَى خَوْفٍ مِّن فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِمْ أَن يَفْتِنَهُمْ وَإِنَّ فِرْعَوْنَ لَعَالٍ فِي الأَرْضِ وَإِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفِينَ پس هیچ کس به موسی ایمان نیاورد مگر جوانانی از بنی اسرائیل (آن هم) با ترس از فرعون و سرانشان که مبادا آنان را از این دین برگردانند. بی گمان فرعون در زمین طغیان کرده بود و از زمرۀ متجاوزان بود.
وَيُحِقُّ اللّهُ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُجْرِمُونَ  و خداوند با سخنان خود حق را پايدار و ماندگار مي سازد گرچه كافران نپسندند.
پس جادوگران وقتي كه حق برايشان روشن شد تسليم شدند و ايمان آوردند. فرعون آنها را به اعدام و قطع كردن دستها و پاهايشان تهديد كرد. اما آنها به تهديد او توجهي نكردند و بر ايمانشان پايدار ماندند. و اما فرعون و سران قومش و پيروان آنها ايمان نياوردند و همچنان در سركشي خود سرگردان ماندند.
بنابراين فرمود: (فَمَا آمَنَ لِمُوسَى إِلاَّ ذُرِّيَّةٌ مِّن قَوْمِهِ ) پس هيچ كس به موسي ايمان نياورد مگر جواناني از بني اسراييل، آنان وقتي كه ايمان در دلهايشان جاي گرفت با ترس و هراس بردباري كردند. (عَلَى خَوْفٍ مِّن فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِمْ أَن يَفْتِنَهُمْ) با ترس از فرعونو سرانشان كه مبادا آنان را از دينشان برگردانند. ( وَإِنَّ فِرْعَوْنَ لَعَالٍ فِي الأَرْضِ ) و بي گمان فرعون قدرت و فرمانروايي گسترده اي داشت. پس شايسته است كه آنها نيز از عذاب و هجوم فرعون بترسند. (وَإِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفِينَ ) و به ويژه او (فرعون) در ستم و تجاوز از حد گذشته بود.
و حكمت اينكه خدا بهتر مي داند جز جواناني از قوم موسي كسي به او ايمان نياورد اين است كه جوانان زودتر حق را مي پذيرند، و زودتر از آن فرمان مي برند، به خلاف پيرمردان و امثالشان كه بر كفر پرورش يافته اند، زيرا آنها به خاطر عقايد فاسدي كه در دلهايشان جاي گرفته و ماندگار شده است نسبت به ديگران از حق دورترند.
آيه 84:
وَقَالَ مُوسَى يَا قَوْمِ إِن كُنتُمْ آمَنتُم بِاللّهِ فَعَلَيْهِ تَوَكَّلُواْ إِن كُنتُم مُّسْلِمِينَ و موسي گفت: «اي قوم من! اگر شما به خدا ايمان آورده ايد پس بر او توكل كنيد اگر خدا را به او تسليم كرده ايد».
(وَقَالَ مُوسَى ) وموسي قومش را به بردباري توصيه كرد و وسايلي را كه در اين امر به كمكشان مي آيد به آنان تذكر داد و گفت: (يقَوْمِ إِن كُنتُمْ آمَنتُم بِاللّهِ ) اي قومن! اگر شما به خدا ايمان آورده ايد، پس به مقتضاي ايمان عمل كنيد. (فَعَلَيْهِ تَوَكَّلُواْ إِن كُنتُم مُّسْلِمِينَ) به وي تكيه كنيد، و به او پناه ببريد و از او ياري بجوييد، اگر خود را به او تسليم كرده ايد.
آيه ي 85:
فَقَالُواْ عَلَى اللّهِ تَوَكَّلْنَا رَبَّنَا لاَ تَجْعَلْنَا فِتْنَةً لِّلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ پس ممنان گفتند: «برخدا توكل مي كنيم، پروردگارا! ما را دستخوش فتنةستمكاران مگردان
(فَقَالُواْ ) آنها با فرمان بردن از اين دستور گفتند: (عَلَى اللّهِ تَوَكَّلْنَا رَبَّنَا لاَ تَجْعَلْنَا فِتْنَةً لِّلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ) بر خدا توكل نموديم، پروردگار! ستمكاران را بر ما مسلط مگردان كه ما را به فتنه مبتلا كنندو از دين برگردانند، يا ما را شكست دهند و با اين كار دچار فتنه شوندو بگويند: اگر اينها بر حق بودند شكست نمي خوردند.
آيه ي 86:
وَنَجِّنَا بِرَحْمَتِكَ مِنَ الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ وما را به فضل و رحمت خود از گروه كافران رهايي بخش
(وَنَجِّنَا بِرَحْمَتِكَ مِنَ الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ) و ما را به فضل و رحمت خود از گروه كافران نجات بده، تااز شر آنها در امان بمانيم و آيين وقوانين دين رااقامه كنيم، بدون اينكه كسي با ما مخالفت و ستيزه جويي كند.
آيه 87
(وَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى وَأَخِيهِ أَن تَبَوَّءَا لِقَوْمِكُمَا بِمِصْرَ بُيُوتًا وَاجْعَلُواْ بُيُوتَكُمْ قِبْلَةً وَأَقِيمُواْ الصَّلاَةَ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ ) و به موسي و برادرش وحي كرديم كه براي قوم خود خانه هايي در مصر برگزينند و خانه هايتان را محل برگزاري نماز قرار دهيد، و نماز را بر پا داريد و مؤمنان را مژده بده.
(وَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى وَأَخِيهِ) و هنگامي كه از جانب فرعون و قومش بر بني اسراييل سخت گيري شد و فرعونو قومش خواستند آنها را از دينشان برگردانند، به موسي و هارون وحي كرديم. ( أَن تَبَوَّءَا لِقَوْمِكُمَا بِمِصْرَ بُيُوتًا ) قوم خود را دستور دهيد كه براي خود در مصر خانه درست كند تا بتوانند در آن پنهان شوند. (وَاجْعَلُواْ بُيُوتَكُمْ قِبْلَةً ) و چون شما نمي توانيددر كليساها و عبادتگاههاي عمومي نماز بگزاريد خانه هايشان را محل برگزاري نماز قرار دهيد. (وَأَقِيمُواْ الصَّلاَةَ ) و نماز را برپا داريد، زيرا نماز در همة كارهايتان به شما كمك مين مايد. (وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ ) و مومنان را به فرارسيدن كمك خدا و پيروزي دينشان مژده بده (فان مع العسر يسرا ان مع العسر يسرا) زيرا به دنبال سختي آساني است و با سختي، آساني همراه است .و هرگاه اندوه شدت بگيرد و اوضاع و احوال وخيم شود خداوند گشايش مي آورد.پس وقتي موسي ديد كه فرعون و قومش سنگدلي مي كنندو اعراض مي نمايد عليه آنها دعا كرد، و هارون بر دعايش آمين گفت: پس فرمود:
آيه 88:
(وَقَالَ مُوسَى رَبَّنَا إِنَّكَ آتَيْتَ فِرْعَوْنَ وَمَلأهُ زِينَةً وَأَمْوَالاً فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا رَبَّنَا لِيُضِلُّواْ عَن سَبِيلِكَ رَبَّنَا اطْمِسْ عَلَى أَمْوَالِهِمْ وَاشْدُدْ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَلاَ يُؤْمِنُواْ حَتَّى يَرَوُاْ الْعَذَابَ الأَلِيمَ ) و موسي گفت: «پروردگارا! تو به فرعونو سران قومش درد نيا زينت و اموال داده اي، پروردگارا تا (مردم را) از راه تو گمراه سازند. پروردگارا! مالهايشان رانابود نما و بردلهايشان (بندقسوت) را محكم كن تا ايمان نياورند مگر آنكه به عذاب دردناك گرفتارآيند».
(رَبَّنَا إِنَّكَ آتَيْتَ فِرْعَوْنَ وَمَلأهُ زِينَةً ) پروردگارا! تو به فرعون و سران قومش در نيا زينت وا موال فراوان داده اي كه با آن خود را مي آرايند، زينت هايي از قبيل زيور آلات و لباسها وخانه هاي آراسته و سواريهاي خوب و خدمت گزاران. (وَأَمْوَالاً ) و مالهاي زياد و فراواني (فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا رَبَّنَا لِيُضِلُّواْ عَن سَبِيلِكَ ) در زندگاني دنيا به آنان داده اي، پروردگارا تا (مردم را) از راه تو گمراه سازند. يعني از مالهايشان براي گمراه كردن مردم كمك مي گيرند، پس هم خود گمراه مي شوند و هم ديگران را گمراه مي سازند (رَبَّنَا اطْمِسْ عَلَى أَمْوَالِهِمْ ) پروردگارا! مالهايشان را يا از بين ببر و يا آن را همچون سنگ بگردان كه غير قابل است،اده باشد. (وَاشْدُدْ عَلَى قُلُوبِهِمْ ) و بند (قسوت) را بر دلهايشان محكم كن، و آنها را سنگدل بگردان، (فَلاَ يُؤْمِنُواْ حَتَّى يَرَوُاْ الْعَذَابَ الأَلِيمَ ) تا ايمان نياورند مگر آنكه به عذاب دردناك گرفتار آيند. موسي اين رااز روي خشم و عصبانيت گفت، چرا كه بر ارتكاب حرام جرات كردند و بندگان خدا را فاسد گرداندند، و از راه وي بازداشتند. و چون موسي كاملاً مي دانست كه خداوند به زودي آنها را بر كارهايي كه كرده اند با بستن دروازة ايمان به روي آنها مجازات خواهد كرد.
آيه 89:
قَالَ قَدْ أُجِيبَت دَّعْوَتُكُمَا فَاسْتَقِيمَا وَلاَ تَتَّبِعَآنِّ سَبِيلَ الَّذِينَ لاَ يَعْلَمُونَ (خداوند) فرمود: «دعاي شما پذيرفته شد، پس پايداري كنيد و از راه كساني پيروي نكنيد كه نادانند».
(قَالَ)‌خداوند متعال فرمود:‌( قَدْ أُجِيبَت دَّعْوَتُكُمَا ) دعاي شما پذيرفته شده است. از اين آيه بر مي آيد كه موسي دعا مي كرد و هارون آمين مي گفت. نيز از اين آيه استنباط مي شود كسي كه آمين بگويد در آن دعا شريك است (فَاسْتَقِيمَا ) پس بر دينتان پايداري كنيد، و دعوت خود را ادامه بدهيد، (وَلاَ تَتَّبِعَآنِّ سَبِيلَ الَّذِينَ لاَ يَعْلَمُونَ) و شما از راه نادانان گمراه كه از راه راست منحرف گشته و راههاي جهنم را در پيش گرفته اند پيروي نكنيد.
پس خداوند موسي را دستور داد تا شب هنگام بني اسراييل را با خود ببرد، و او را خبر داد كه فرعونيان وي را دنبال خواهند كرد و فرعون كساني را به شهرها فرستاد كه مردم را جمع كنند، و مي گفتند : (ان هولاء مه لشرد قليلون و انهم لنا لغابطون و انا لجميع حذرون) همان موسي و موقش گروه اندكي هستند و آنها بر ما خشمگين بوده و ما همة آمادة (نبرد با آنان) هستيم.
پس فرعون لشكريان دور و نزديك خود را جمع كرد و بني اسرايل را دنبال نمود (بغيا وعدوا) در حالي كه بر موسي و قومش تجاوز گر بودند و در زمين سركشي مي كردند. و هرگاه تجاوز و گناه شدت بگيرد و ريشه بداوند منتظر عقوبت و عذاب خدا باش.
 
آيه 90:
وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَجُنُودُهُ بَغْيًا وَعَدْوًا حَتَّى إِذَا أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قَالَ آمَنتُ أَنَّهُ لا إِلِـهَ إِلاَّ الَّذِي آمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِيلَ وَأَنَاْ مِنَ الْمُسْلِمِينَ  و بني اسراييل را از دريا عبور داديم، آن گاه فرعون و لشكريانش از روي ستم و تجاوز كاري در پي ايشان راه افتادند تا هنگامي كه غرقاب فرعون را در خود گرفت، گفت: «ايمان آوردم كه معبودي نيست مگر كسي كه بني اسراييل به او ايمان آورده اند و من از فرعون برادران هستم»
(وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ ) وقتي موسي به دريا رسيد خداوند به او وحي كرد كه دريا را با عصايش بزند، پس او عصايش را به دريا زد، آنگاه دوازده راه در آن شكافته شد، و بني اسراييل در اين راهها حركت كردند، و فرعون و لشكريانش به دنبال آنها به دريا زدند وقتي موسي و قومش همه به طور كامل از دريا بيرون رفتند و فرعون و لشكريانش در آن داخل شدند خداوند دريا را دستور داد و امواج آن از هر سو بر فرعون و لشكريانش تلاطم گرفت و آنها را غرق كرد، در حالي كه بني اسراييل اين منظرة هولناك را نگاه مي كردند. وقتي كه غرقاب فرعون را در برگرفت و به هلاك شدن خودش يقين حاصل كرد، (قَالَ آمَنتُ أَنَّهُ لا إِلِـهَ إِلاَّ الَّذِي آمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِيلَ ) گفت: ايمان آوردم كه هيچ معبودي نيست مگر خدايي كه بني اسراييل به او ايمان آورده اند، و خداوند معبود به حق است، كسي كه هيچ معبود راستيني جز او نيست . (وَأَنَاْ مِنَ الْمُسْلِمِينَ) و من از فرمانبرداران از دين خدا و آنچه موسي آورده است مي باشم.
 
 
آيه 91 :‌
آلآنَ وَقَدْ عَصَيْتَ قَبْلُ وَكُنتَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ  آيا اكنون (ايمان مي آوري) حال آنكه قبلاً نافرماني مي كردي و از تباهكاران بودي؟
خداوند متعال با بيان اينكه ايمان در اين حالت براي او فايده اي ندارد، فرمود: (آلآنَ ) آيا اكنون ايمان مي آوري و به رسالت پيامبر خدا اقرار مي كني (وَقَدْ عَصَيْتَ قَبْلُ ) حال آنكه قبلاً با انجام گناهان و كفر و تكذيب به ستيز برخاسته بودي، (وَكُنتَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ  ) و ازتباهكاران بودي؟ پس ايمان به تو فايده اي نمي دهد، همانطور كه شيوة الهي چنين است كه وقتي كافران به حالت اضطرار برسند ايمان آوردنشان به آنان سودي نمي دهد، چون ايمانشان ايماني است ناشي از مشاهده و ديدن. همانند ايمان آوردن كسي كه وارد قيامت مي شود، زيرا ايماني فايده مي دهد كه به غيب باشد و صاحبش نديده ايمان بياورد.
آيه ي 93-92:
فَالْيَوْمَ نُنَجِّيكَ بِبَدَنِكَ لِتَكُونَ لِمَنْ خَلْفَكَ آيَةً وَإِنَّ كَثِيرًا مِّنَ النَّاسِ عَنْ آيَاتِنَا لَغَافِلُونَ  پس امروز ما لاشة تو را مي رهانيم تا براي كساني كه پس ازت و مي آيند ماية عبرتي باشي، بي گمان بسياري از مردم از آيات ما غافل و بي خبرند.
وَلَقَدْ بَوَّأْنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ مُبَوَّأَ صِدْقٍ وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ فَمَا اخْتَلَفُواْ حَتَّى جَاءهُمُ الْعِلْمُ إِنَّ رَبَّكَ يَقْضِي بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كَانُواْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ و بني اسراييل را در جايگاه خوب و پسنديده اي جاي داديم و از پاكيزه ها بديشان روزي داديم. و اختلاف نورزيدند مگر وقتي كه دانش و آگاهي به آنان رسيد. بي گمان پروردگارت روز قيامت دربارة چيزي كه در آن اختلاف داشتند و در ميان آنان داوري مي كند.
(فَالْيَوْمَ نُنَجِّيكَ بِبَدَنِكَ لِتَكُونَ لِمَنْ خَلْفَكَ آيَةً ) مفسران گفته اند: از آنجا كه فرعون در دلهاي بني اسرائيل رعب و وحشت بزرگي داشت، انگار آنان غرق شدن وي را باور نكرده بودند ود ر آن شك داشتند ، پس خداوند دريا را دستور داد تا جسد او را به مكان بلندي بياندازد تا براي آنان ماية عبرت و اندرز باشد. ( وَإِنَّ كَثِيرًا مِّنَ النَّاسِ عَنْ آيَاتِنَا لَغَافِلُونَ  ) و بسياري از مردم از آيات ما بي خبرند . بنابراين نشانه هاي ما را مكر مي بينند، اما به خاطر توجه نكردن به آنها فايده نمي برند. اما كسي كه عقل و قلبي بيدار دارد آيات خدا را بزرگترين دليل بر صحت آنچه پيامبران آورده اند مي داند. (وَلَقَدْ بَوَّأْنَا بَنِي إِسْرَائِيلَ مُبَوَّأَ صِدْقٍ) و بني اسراييل را در جايگاه خوب و پسنديده اي جان داديم. يعني خداوند آنها را در خانه هاي خاندان فرعون جاي داد، و آنان رادر سرزمين و ديار آنها جايگزين كرد. ( وَرَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ ) و پاكيزه ها را به آنان روزي داديم، از قبيل خوردني ها و نوشيدني ها و غيره
(فَمَا اخْتَلَفُواْ حَتَّى جَاءهُمُ الْعِلْمُ ) پس در مورد حق با يكديگر اختلاف نورزيدند مگر وقتي كه دانش و آگاهي به آنان رسيد، آگاهي ود انشي كه مي بايست اتحاد و يكپارچگي آنان را بهد نبال داشته باشد، اما برخي بر برخي ديگر ستم كردند و بسياري از آنان خواستها و اهدافي داشتند كه باحق مخالف بود. بنابراين در ميان خود به اختلاف زيادي دچار شدند. (إِنَّ رَبَّكَ يَقْضِي بَيْنَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِيمَا كَانُواْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ) بي گمان و پروردگارت روز قيامت دربارة چيزي كه در آناختلاف داشتند از روي حكم دادگرانه ي خود از علم تام و قدرت فراگير وي نشأت مي گيرد، در ميان آنان داوري مي كند.
و اختلاف مرض كشنده اي است كه براي اهل دين صحيح پيش مي آيد، زيرا شيطان وقتي نااميد شد از اين كه بندگان از وي پيروي نمي نمايند و دين را به صورت كامل ترك نمي كنند، براي ايجاد اختلاف و انداختن حسد و دشمني ميان آنها تلاش مي كند ، پس اين سبب بروز اختلاف مي شود . سپس گمراه قلمداد كردن يكديگر و دشمني شان با يكديگر سبب رضايت و روشني چشمان شيطان معلون مي گردد.
آنان پروردگارشان يكي است، و پيامبرشان يكي است، و دينشان يكي است و منافع عمومي آنها يكي است، پس چرا اختلاف مي ورزند؟ چرا كه اختلاف، همبستگي و اتحاد آنها را پراكنده مي نمايد و انسجام و نظام آنها رااز هم مي پاشد، و در نتيجه بسياري از منافع ديني و دنيوي رااز دست داده و بسياري از امور ديني از بين مي رود؟
بار خدايا! از تو مي جوييم به لطفي كه نسبت به بندگان مومن خويش داري، شكاف و از هم پاشيدگي آنان را باري ديگر پيوند ده، و انس و الفت را در ميان آنان برقرار كن، اي پروردگار بزرگ و بخشنده.
آيه ي 95-94:
فَإِن كُنتَ فِي شَكٍّ مِّمَّا أَنزَلْنَا إِلَيْكَ فَاسْأَلِ الَّذِينَ يَقْرَؤُونَ الْكِتَابَ مِن قَبْلِكَ لَقَدْ جَاءكَ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ پس اگر دربارة چيزي كه بر تو نازل كرده ايم، در شك و ترديد هستي از آنان كه پيش از تو كتاب مي خواندند بپرس. بي گمان از سوي پروردگارت حق براي تو آمده است. پس، از شك كنندگان مباش.
وَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِ اللّهِ فَتَكُونَ مِنَ الْخَاسِرِينَ و نيز ازآنان مباش كه آيات خدا را تكذيب كردند، آنگاه از زيانكاران خواهي بود.
خداوند متعال به پيامبرش (ص) مي فرمايد:
(فَإِن كُنتَ فِي شَكٍّ مِّمَّا أَنزَلْنَا إِلَيْكَ ) اگر دربارة‌چيزي كه بر تو نازل كرده ايم شك و ترديد داري كه آيا درست است يا نادرست؟ (فَاسْأَلِ الَّذِينَ يَقْرَؤُونَ الْكِتَابَ مِن قَبْلِكَ ) از اهل كتاب منصف و علماي راسخ بپرس، زيرا آنان به راست بودن آنچه ه تو از آن خبر داده اي و موافق بودن آنبا كتابي كه با آنهاست اقرار مي كنند. اگر گفته شود: بسياري از يهوديان و نصارا، بلكه بيشترشان پيامبر پيامبر راتكذيب كردند، وبا او مخالفت ورزيدند و دعوت او را نپذيرفتند و رد كردند، بااين حال خداوند پيامبرش رادستور داد تا آنها را گواه بگيرد، و گواهي دادن آنها را بر صحت آنچه پيامبر آورده است حجت قرار داده است، پس اين چطور تفسير مي شود؟ پاسخ اين رااز چند جهت مي توان گفت: يكي اينكه شهادت و گواهي دادن وقتي كه به گروهي يا به پيروان مذهبي يا به شهري نسبت داده شود شامل افراد منصف و راستگوي آنها ميگردد. اما غير از منصفان و راستگويان هر چند زياد هم باشند اعتبار ندارند، چون شهادت بر مبناي راستگويي و عدالت استوار است.  و اين گواهي دادن با ايمان آوردند بسياري از دانشمندان رباني آنها مانند «عبدالله بن سلام»‌و يارانش و «كعب الاحبار» و غير آن دو، و بسياري از كساني كهدر زمان پيامبر (ص) و جانشينانش و كساني كه پس از آنها بودند حال گرديده است.
و اينكه گواهي دادن اهل كتاب براي پيامبر (ص) بر اساس كتابشان تورات است كه آنها به آن منتسب اند. پس اگر در تورات چيزي وجود داشته باشد كه موافق با قرآن باشد و آن را تصديق نمايد و به صحت آن گواهي دهد، و از طرفي همة اهل كتاب جمع شوند و آن را انكار كنند به آنچه پيامبر آورده است عيبي وارد نمي كند.
و اينكه خداوند متعال پيامبرش را دستور داد تا اهل كتاب را بر صحت و درست بودن آنچه آورده است گواه بگيرد، و اين را در ملاء عام اعلان نمود. و مشخص است كه بسياري از اهل كتاب به شدت درصدد ابطال دعوت پيامبر (ص) بودند. پس اگر آنان در نزد خود چيزي داشتند كه آنچه را خدا بيان كرده است رد مي كرد حتماً آن را اشكار مي كردند. پس وقتي كه چنين نكردند اين خود روشن ترين دليل بر صحت قرآن و راستي آن است.
و اينكه بيشتر اهل كتاب دعوت پيامبر عليه السلام را رد نكردند، بلكه بيشترشان آن را پذيرفتند و از روي اختيار از آن فرمان بردند، زيرا پيامبر در حال مبعوث شد كه بيشتر مردم روي زمين اهل كتاب بودند، و مدت زيادي بر دين پيامبر نگذشت تا اينكه بيشتر اهل شام و مصر و عراق و سرزمين هايي كه در كنار آن بود و مقر دين اهل كتاب بود به اسلام گرويدند و كسي جز فرمانروايي كه رياستشان را بر حق ترجيح مي دادند، و مردمان عوام و ناداني كه از آنها پيروي مي كردند، و كساني كه فقط نام دين را يدك مي كشيدند، مانند فرنگي ها كه در حقيقت دهري و بي دين هستند و از اديان پيامبران دور مي باشند، باقي نماند. و اين فرنگي ها خود را به دين مسيح نسبت مي دهند تا فرمانروايي خود را رواج دهند، و مردم را به باطل خود بفريبند. و هر كس حالات آنها را بنگرد اين را مي داند.
(لَقَدْ جَاءكَ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ ) بي گمان از سوي پروردگارت حقي براي تو آمده است كه به هيچ صورت در آن شكي نيست. (فَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ ) پس از شك و ترديد كنندگان مباش مانند فرمودة الهي كه مي فرمايد: (كتب انزل اليك فلا يكن في صدرك حرج منه )‌كتابي است كه آن را به سوي تو فرستاده ايم، پس در دلت از آن شك و ترديدي نباشد. (وَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِ اللّهِ فَتَكُونَ مِنَ الْخَاسِرِينَ) و نيز از آنان مباش كه ايات خدا را تكذيب كردند، آنگاه از زيانكاران خواهي بود.
خلاصه مطلب اين كه خداوند از دو چيز نهي كرده است:‌شك و ترديد در قرآن و بيشتر از آن يعني تكذيب كردن آيات روشن خداوند كه به هيچ صورتي قابل تكذيب نيست. و خداوند نتيجة تكذيب قرآن يا داشتن شك و شبهه را زيانمندي قرار اده است. زيان مندي يعني از دست دادن هر سود و نفعي، و اين زيانمندي با از دست دادن پاداش دنيا و آخرت و پيش آمدن عذاب در دنيا و آخرت تحقق مي يابد. و نهي كردن از چيزي، دستور دادن به ضد آن است، پس خداوند به تصديق كردن كامل قرآن و اطمينان داشتن به آن و روي آوردن به آن در علم و عمل دستور مي دهد.
پس با اين كار بنده از سودمندان مي شود، كساني كه به بزرگترين خواسته ها و بهترين امور و كاملترين فضيلت ها دست يافته و هر زيان و ضرري از آنان دور مي شود.
آيه 97-96:
إِنَّ الَّذِينَ حَقَّتْ عَلَيْهِمْ كَلِمَتُ رَبِّكَ لاَ يُؤْمِنُونَ بي گمان آنان كه حكم پروردگارت بر آنان تحقق يافته است ايمان نمي آورند.
وَلَوْ جَاءتْهُمْ كُلُّ آيَةٍ حَتَّى يَرَوُاْ الْعَذَابَ الأَلِيمَ وگرچه هر نشانه اي برايشان بيايد (ايمان نمي آورند) تا زماني كه عذاب دردناك را ببيند.
خداوند متعال مي فرمايد: (إِنَّ الَّذِينَ حَقَّتْ عَلَيْهِمْ كَلِمَتُ رَبِّكَ ) بي گمان آنان كه حكم پروردگارت بر آنان تحقق يافته است كه از گمراهان و اهل جهنم هستند، بايد به سوي آنچه كه خداوند مقدور نموده است بروند. پس آنان ايمان نمي آورند گرچه نشانه هاي زيادي نزدشان بيايد، پس نشانه ها جز سركشي و افزودن به گمراهي چيزي به آنها نمي افزايد. و خداوند بر آنان ستم نكرده است، بلكه آنان با رد كردن حق آنگاه كه نخستين بار نزدشان آمد بر خود ستم كردند، پس خداوند به سزاي كارشان بر دلها و گوشها و چشم هايشان مهر زد. پس ايمان نمي آورند مگر آنكه عذاب دردناكي را كه به آنان وعده داده شده است ببينند.
در آن هنگام به يقين مي دانند كه آنچه بر آن بودند گمراهي بوده و آنچه پيامبران برايشان آوردند حق است.
اما اين زماني است كه ايمان آوردنشان سودي به آنان نمي بخشد، پس در آن روز عذر خواهي ستمكاران به آنان فايده اي نمي دهد، و آنان به دنيا بر نمي گردند. و اما آيات خدا به كسي فايده مي رساند كه دلي آگاه و گوشي شنوا داشته باشد.
آيه 98:
فَلَوْلاَ كَانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَهَا إِيمَانُهَا إِلاَّ قَوْمَ يُونُسَ لَمَّآ آمَنُواْ كَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الخِزْيِ فِي الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِينٍ و مردم هيچ شهري ايمان نياوردند كه ايمانشان به آنان سودي رساند مگر قوم يونس كه چون ايمان آوردند عذاب رسوايي را در زندگي دنيا از آنان برطرف نموديم و آنان را تا مدتي برخوردار كرديم.
خداوند متعال مي فرمايد: (فَلَوْلاَ كَانَتْ قَرْيَةٌ ) پس چرا مردم هيچ شهري از شهرهايي كه مردمش (حق را) تكذيب كرده اند بر ان نبودند، (آمَنَتْ ) آنگاه كه عذاب را ديدند ايمان بياورند، (فَنَفَعَهَا إِيمَانُهَا ) و ايمانشان به آنان سود برساند؟
يعني هيچ كس از آنان به هنگام ديدن عذاب فايده اي از ايمان آوردنش نبرده است. همانطور كه خداوند اندكي پيش تر حالت فرعون را بيان كرده و فرمود: (امنت انه لا اله الا الذي ءامنت به بنو اسرايل و انا من المسلمين ) ايمان آوردم كه هيچ معبودي نيست مگر خدايي كه بني اسراييل به او ايمان آورده است و من از فرمان برادران هستم، پس به او گفته شد (ءالن وقد عصيت قبل و كنت من المفسدين) آيا اكنون ايمان مي آوري حال آنكه قبلاً نافرماني كردي و از تباهكاري بودي؟ و همانطور كه خداوند متعال فرموده است (فلما راواباسنا قالوا ءامنا بالله وحده و كفرنا بما كنا به مشركين فلم يك ينفعهم ايمنهم لما راواباسنا سنت الله التي قد خلت في عباده) پس هنگامي كه عذاب ما را ديدند، گفتند: تنهابه خدا ايمان آورده، و به آنچه شريك خدا مي ساختيم كفر ورزيديم. پس ايمان آوردنشان هنگامي كه عذاب ما را ديدند به آنان سودي نبخشيد. اين سنت خداست كه در ميان بندگانش گذشته است.
و خداوند متعال فرموده است:‌(حتي اذاجاء احدهم الموت قال رب ارجعون لعلي اعمل صلحا فيما تركت كلا) تا هنگامي كه مرگ به سراغ يكي از آنها آيد، مي گويد «اي پروردگارم! من را دوباره به دنيا برگردان اميد است به تلافي كارهاي گذشته عمل صاحل انجام دهم» نه چنين نيست.
و حكمت اين امر ظاهر است، زيرا ايمان اضطراري در حقيقت ايمان نيست، چون اگر عذاب و كاري كه او را مجبور به ايمان آوردن كرده است از او دور شودبه كفر و ناسپاسي بر مي گردد.
(إِلاَّ قَوْمَ يُونُسَ لَمَّآ آمَنُواْ ) مگر قوم يونس كه چون بعد از اينكه عذاب را مشاهده كردند ايمان آوردند (كَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الخِزْيِ فِي الْحَيَاةَ الدُّنْيَا وَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِينٍ) عذاب رسوايي را در زندگاني دنيا از آنان دور كرديم، و آنان را تا مدتي برخوردار نموديم. پس آنها از اين قاعدة كلي و سابق مستثني هستند و حتماً در اين حكمتي است از جانب خدايي كه به پيدا و پنهان آگاه است و فهم و درك ما از آن عاجز است. خداوند متعال فرموده است: (و ان يونس لمن المرسلين) و بي گمان يونس از زمرة پيامبران است . تا آنجا كه مي فرمايد: (و ارسلنه الي مائه الف او يزيدون فامنوا فمعتهم الي حين) و او را به سوي صد هزار يا بيشتر فرستاديم، پس ايمان آوردند و آنان را تا مدتي بهره مند ساختيم. وشايد حكمت اين باشد كه اگر هلاك شدگان باز گردانده مي شدند به آنچه از آن نهي شده بودند برگشته و آن را تكرار مي كردند. اما خداوند دانست كه قوم يونس بر ايمانشان پايدار خواهند ماند، و خداوند بهتر مي داند.
آيه ي 100-99:
(وَلَوْ شَاء رَبُّكَ لآمَنَ مَن فِي الأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا أَفَأَنتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُواْ مُؤْمِنِينَ ) و اگر پروردگارت مي خواست همة آنان كه در زمين اند جملگي ايمان مي آوردند، آيا مي تواني مردمان را مجبور سازي كه ايمان بياورند؟
وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَن تُؤْمِنَ إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ وَيَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لاَ يَعْقِلُونَ  و هيچ كس نمي تواند ايمان بياورد مگر آنكه خدا اجازه دهد، و بر آنان كه نمي فهمند پليدي قرار مي دهد.
خداوند متعال به پيامبرش عليه السلام فرمود: (وَلَوْ شَاء رَبُّكَ لآمَنَ مَن فِي الأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا ) و اگر پروردگارت مي خواست همة آنان را در زمين هستند ايمان مي آوردند. به اين صورت كه خداوند ايمان را به آنها الهام مي كردف و دلهايشان را بر پرهيزگاري ياري مي داد. پس او مي تواند چنين كاري بكند، اما حكمتش اقتضا نموده است كه برخي از مردم مومن و برخي كافر باشند.
(أَفَأَنتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُواْ مُؤْمِنِينَ ) آيا شما مي تواني مردمان را مجبور سازي كه ايمان بياورند؟ يعني اين كار را نمي تواني بكني، و هيچ كس غير از خدا نمي تواند اين كار را بكند. (وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَن تُؤْمِنَ إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ ) و هيچ كس نمي تواند ايمان بياورد مگر اينكه خدا اجازه دهد. يعني با اراده و اجازه و تقدير شرعي خدا مي تواند ايمان بياورد. پس هر كس كه شايستة ايمان آوردن باشد خداوند او را توفيق داده و هدايت مي نمايد
(وَيَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لاَ يَعْقِلُونَ  ) و گمراهي و بدي را بر كساني قرارمي دهد كه اوامر و نواهي خداوند را نمي فهمند و به اندرز و پندهاي او توجهي نمي كنند.
آيه ي 103-101:
قُلِ انظُرُواْ مَاذَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا تُغْنِي الآيَاتُ وَالنُّذُرُ عَن قَوْمٍ لاَّ يُؤْمِنُونَ بگو: «بنگريد كه چه چيزي در آسمانها و زمين است؟» اما آيات و بيم دادنها به گروهي كه ايمان نمي آورند سودي نمي بخشد.
فَهَلْ يَنتَظِرُونَ إِلاَّ مِثْلَ أَيَّامِ الَّذِينَ خَلَوْاْ مِن قَبْلِهِمْ قُلْ فَانتَظِرُواْ إِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ پس آيا جز مانند مصيبت هاي پيشينيان را انتظار مي كشند؟ بگو: «پس چشم به راه باشيد، من نيز با شما از چشم به راهانم».
ثُمَّ نُنَجِّي رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُواْ كَذَلِكَ حَقًّا عَلَيْنَا نُنجِ الْمُؤْمِنِينَ سپس پيامبران خود و مؤمنان رانجات مي دهيم و اين حق است بر ما.
خداوند بندگانش را به تأمل و انديشه در آنچه كه در آسمانها و زمين است فرا مي خواند. و منظور از نگاه كردن، تفكر و عبرت گرفتن و انديشيدن در آنچه در آسمانها وز مين است، زيرا براي گروهي كه ايمان مي آورند و يقين مي كنند در آن عبرت ها و نشانه هايي است دال بر اين كه تنها خداوند معبود شايسته و پسنديده و بزرگ و بخشنده و داراي نامها و صفات بزرگ است. (وَمَا تُغْنِي الآيَاتُ وَالنُّذُرُ عَن قَوْمٍ لاَّ يُؤْمِنُونَ ) و آيات و بيم دادنها به گروهي كه ايمان نمي آورند سودي نمي بخشد. زيرا آنها از آيات و نشانه ها بهره مند نشده و فايده نمي برند، زيرا روي گرداني كرده و مخالفت مي ورزند. .
(فَهَلْ يَنتَظِرُونَ ) پس آيا جز مانند روزهاي پيشينيان را انتظار مي كشند؟ آيا كساني كه به ايات واضح و روشن خدا ايمان نمي آورند، جز هلاكت و عذابي را كه پيشينيان را در برگرفت انتظار مي كشند؟ اينان كارشان مانند كار آنهاست، و سنت و قانون خدا در ميان گذشتگان و آيندگان جاري است. (قُلْ فَانتَظِرُواْ إِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ ) بگو: چشم به راه باشيد، من نيز همراه شما از چشم به راهانم. پس خواهيد دانست كه سرانجام نيكو و نجات يافتن در دنيا و آخرت از آن چه كسي خواهد بود و حقيقتاً سرانجام نيك و نجات جز براي پيامبران و پيروانشان نخواهد بود. بنابراين فرمود: (ثُمَّ نُنَجِّي رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُواْ ) سپس پيامبران خود و مؤمنان را از ناگواري ها و سختي هاي دنيا و آخرت نجات مي دهيم. (كَذَلِكَ حَقًّا عَلَيْنَا نُنجِ الْمُؤْمِنِينَ ) به همان شيوه بر خود واجب كرده ايم كه مؤمنان را نجات دهيم. و اين جزو دفاع كردن خداوند از مؤمنان است. پس خداوند از مؤمنان دفاع مي نمايد و بر حسب ايماني كه بنده دارد او را از سختي ها نجات مي دهد.
 
آيه ي 106-104:
قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِن كُنتُمْ فِي شَكٍّ مِّن دِينِي فَلاَ أَعْبُدُ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ وَلَـكِنْ أَعْبُدُ اللّهَ الَّذِي يَتَوَفَّاكُمْ وَأُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ بگو: «اي مردم! اگر شما دربارة آيين من در شك و ترديد هستيد، من كساني را نمي پرستم كه شما به غير از خدا مي پرستيد، بلكه خداوندي را مي پرستم كه شما را مي ميراند، و فرمان يافته ام از مومنان باشم».
وَأَنْ أَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا وَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ و ( به من فرمان داده شده است) كه به آييني رو كن كه خالي از هرگونه شرك و انحرافي است، و از مشركان مباش.
(وَلاَ تَدْعُ مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَ يَنفَعُكَ وَلاَ يَضُرُّكَ فَإِن فَعَلْتَ فَإِنَّكَ إِذًا مِّنَ الظَّالِمِينَ(  و به غير از خدا كسي (و چيزي) را مخوان كه سودي به تو نمي بخشد و زياني به تو نمي رساند، اگر چنين كني از ستمكاران و مشركان خواهي شد.
خداوند متعال به پيامبرش ، سرور پيامبران، و پيشواي پرهيزگاران و بهترين يقين كنندگان، محمد عليه السلام مي فرمايد: (قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِن كُنتُمْ فِي شَكٍّ مِّن دِينِي ) بگو: اي مردم اگر شما دربارة‌آيين من در شك و ترديد هستيد، من در مورد آن شكي ندارم، بلكه به يقين مي دانم آن حق است، و آنچه كه شما به غير از خداوند مي خوانيد باطل است، و من در اين مورد دلايل روشن و حجت هاي قاطع دارم.
بنابراين خداوند متعال فرمود: (فَلاَ أَعْبُدُ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللّهِ ) پس آنچه از بت ها همتايان و غيره را كه به غير از خدا مي پرستيد، نمي پرستم، چون آنها چيزي را نمي آفرينند و كسي را روزي نمي دهند و هيچ كاري را تدبير نمي كنند، بلكه آنها مخلوقات مسخري هستند و چيزي ندارند كه مقتضي پرستش آنان باشد.
(وَلَـكِنْ أَعْبُدُ اللّهَ الَّذِي يَتَوَفَّاكُمْ ) بلكه خداوندي را مي پرستم كه شما را مي ميراند. يعني او خداوندي است كه شما را آفريده است و شما را مي ميراند، سپس شما را بر مي انگيزد تا طبق اعمالتان سزا و جزايتان بدهد. پس او كسي است كه سزاوار پرستش است و براي او نماز بگذاريد و در برابر او سر سجده بر زمين آريد. (وَأُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَأَنْ أَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا ) و فرمان يافته ام كه از مؤمنان باشم، و به من فرمان داده شده است كه به آييني رو كنم كه خالي از هر شرك و انحرافي است . يعني كارهاي ظاهري و باطني خود را براي خدا خالص بگردان و با روي آوردن به خدا و روي گرداندن از غير خدا، همة قوانين دين را بر پا بدار. (وَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ) و از مشركان مباش؛ حالت آنها را به خود مگير و با آنان همراهي مكن (وَلاَ تَدْعُ مِن دُونِ اللّهِ مَا لاَ يَنفَعُكَ وَلاَ يَضُرُّكَ ) و به غير ازخدا كسي و چيزي را به فرياد مخوان كه به تو سودي نمي بخشد و زياني نمي رساند. و هيچ مخلوقي نمي تواند زياني برساند و يا سودي دهد، بلكه فايده دهنده و زيان رسانند تنها خداوند متعال است.
(فَإِن فَعَلْتَ ) پس اگر چنين كردي و به جاي خدا آنچه را كه نمي تواند به تو فايده و زياني برساند وبه فرياد خواندي، (فَإِنَّكَ إِذًا مِّنَ الظَّالِمِينَ(  همانا آنگاه از كساني خواهي شد كه با هلاك ساختن خود به خويشتن زيان رسانده اند. و منظور از اين ستم شرك ورزيدن است، همانطور كه خداوند متعال فرموده است: (ان الشرك لظلم عظيم) بي گمان شرك ستم بزرگي است. پس وقتي كه بهترين فرد (= رسول اكرم عليه السلام) اگر با خداوند غير از او را بخواند از ستمكاران مشرك خواهد شد، ديگران چطور خواهند بود؟
 
آيه ي 107:
وَإِن يَمْسَسْكَ اللّهُ بِضُرٍّ فَلاَ كَاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ وَإِن يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلاَ رَآدَّ لِفَضْلِهِ يُصَيبُ بِهِ مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ و اگر خداوند زياني به تو برساند هيچ كس جز او نمي تواند آن را برطرف گرداند، و اگر خيري در حق تو بخواهد هيچ كس نمي تواند فضلش را از تو برگرداند، آن را به هر كس از بندگانش كه بخواهد مي رساند و او آمرزنده و مهربان است.
اين بزرگترين دليل است بر اين كه تنها خداوند سزاوار عبادت است، زيرا او نفع دهنده و زيان رساننده و بخشنده و محروم كننده مي باشد، و هرگاه زياني از قبيل فقر و بيماري و مانند آن را بياورد، (فَلاَ كَاشِفَ لَهُ إِلاَّ هُوَ ) جز او هيچ كس نمي تواند آن را برطرف گرداند، چون اگر همه مردم جمع شوند تا فايده اي برسانند، نمي توانند فايده اي برسانند جز آنچه خداوند نوشته است، و اگر همه جمع شوند تا به كسي زياني برسانند نمي توانند هيچ زياني به او برسانند مگر اين كه خداوند بخواهد . بنابراين فرمود: (وَإِن يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلاَ رَآدَّ لِفَضْلِهِ) و اگر (خدا) خيري در حق تو بخواهد هيچ كس نمي تواند بخشش و احسان او را رد كند. همانطور كه خداوند متعال فرموده است (ما يفتح الله للناس من رحمه فلا ممسك لها و ما يمسك فلامرسل له من بعده) رحمتي كه خداوند براي مردم مي گشايد هيچ كس نمي تواند آن را باز دارد، و آنچه را باز دارد هيچ كس نمي تواند بعد از او آنرا روانه كند. (يُصَيبُ بِهِ مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ ) رحمت خويش را به هر كس از خلق خود كه بخواهد اختصاص مي دهد، و خداوند داراي فضل و بخشش بزرگ است.
(وَهُوَ الْغَفُورُ ) و او آمرزندة همة لغزشهاست، و بنده اش را براي كسب اسباب آمرزش خود توفيق مي دهد، سپس وقتي بنده آن اسباب را فراهم نموده خداوند گناهان كوچك و بزرگش را مي آمرزد. (الرَّحِيمُ) مهربان است و رحمت و مهرباني او هر چيزي را فرا گرفته، و احسان او به همة موجودات رسيده است، طوري كه همة موجودات نمي توانند براي يك لحظه از احسان او بي نياز باشند. پس وقتي كه بنده به يقين دانست كه تنها خدا نعمت ها را داده و تنها او رنجها را دور مي نمايد، خوبي ها را عطا كرده، و بدي ها و اندوه ها رادور مي كند، و دانست كه هيچ مخلوقي اختياري ندارد، و هيچ چيزي در دستشان نيست مگر آنچه كه خداوند اراده كند، يقين خواهد كرد كه خداوند حق است و آنچه را كه به غير از او مي خوانند باطل است. بنابراين پس از آنكه دليل روشن را بيان كرد فرمود:
آيه ي 109-108:
قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءكُمُ الْحَقُّ مِن رَّبِّكُمْ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَمَا أَنَاْ عَلَيْكُم بِوَكِيلٍ بگو: «اي مردم! براي شما از سوي پروردگارتان حق آمده است، پس هر كس راه يابد فقط خودش راهياب مي شود، و هر كس گمراه شود فقط به زيان خود گمراه مي شود، و من بر شما نگاهبان نيستم.
وَاتَّبِعْ مَا يُوحَى إِلَيْكَ وَاصْبِرْ حَتَّىَ يَحْكُمَ اللّهُ وَهُوَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ و از آنچه به تو وحي مي شود پيروي كن، و شكيبا باش، تا آنكه خداوند داوري كند و او بهترين داوران است.
( قُلْ ) اي پيامبر! بعد از آنكه حق روشن شد بگو: (يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءكُمُ الْحَقُّ مِن رَّبِّكُمْ ) اي مردم! از سوي پروردگارتان حق براي شما آمده است. يعني خبر راستين كه با دلايل واضح تاييد شده و هيچ شك و ترديدي در آن نيست، و آن از اجنب پروردگارتان به شما رسيده است. و بزرگترين عنايت او نسبت به شما اين است كه اين قرآن را براي شما فرستاده كه بيانگر هر چيز است و در آن انواع احكام و مطالب الهي و اخلاق پسنديده براي شما وجود دارد، و بزرگترين احسان او براي شماست كه در آن گمراهي از هدايت مشخص گرديده و براي هيچ كس شبهه اي باقي نگذاشته است. (فَمَنِ اهْتَدَى ) پس هر كس كه به رهنمود خدا راهياب شود، به گونه اي كه حق را بشناسد و بفهمد و آن را بر ديگر چيزها ترجيح دهد، (فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ) فقط به سود خودش است و خداوند از بندگانش بي نياز است و نتيجه و ثمرة اعمالشان به خود آنها بر مي گردد.
( وَمَن ضَلَّ ) و هر كس گمراه شود به اين صورت كه از شناخت حق يا عمل كردن به آن روي بگرداند، (فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا ) فقط به زيان خودش گمراه مي شود، و هيچ زياني به خداوند نمي رساند. پس او فقط به خودش زيان مي رساند. (وَمَا أَنَاْ عَلَيْكُم بِوَكِيلٍ ) و من بر شما نگاهبان نيستم، و مراقب اعمالتان نبوده و شما را بر اعمالتان محاسبه نمي كنم، بلكه فقط بيم دهنده اي براي شما هستم، و خداوند مراقب و نگاهبان شماست. پس تا فرصت و مهلت داريد تجديد نظر كنيد.
(وَاتَّبِعْ مَا يُوحَى إِلَيْكَ ) اي پيامبر! از آنچه بر تو وحي مي شود در علم و عمل و با زبان حال و با فرا خواندن به سوي آن پيروي كن. (وَاصْبِرْ ) و بر اين امر شكيبايي كن، زيرا اين بالاترين نوع شكيبايي و بردباري است و سرانجام پسنديده اي دارد، پس سست مباش و به كارت ادامه بده و بر آن مواظبت كن و پايدار باش.
(حَتَّىَ يَحْكُمَ اللّهُ ) تا آنكه خداوند بين شما و كساني كه تو را تكذيب كرده اند داروي نمايد. (وَهُوَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ ) و او بهترين داوران است. زيرا حكم و داوري او مشتمل بر عدالت كاملي است كه بر آن ستايش مي شود.
و پيامبر عليه السلام از دستور پروردگارش فرمان برد و بر راه راست پابرجا ماند تا اينكه خداوند دينش را بر ساير اديان و پيامبرش را بر دشمنانش پيروز گرداند، بعد از اينكه او را با دليل و برهان بر آنها چيره گرداند. پس ستايش و سپاس نيكو خدا را سزد آن گونه كه شايستة بزرگي و عظمت و كمال و گستردگي احسانش مي باشد.
پايان تفسير سوره يونس

تفسیر راستین (ترجمه تیسیر الکریم الرحمن)، تألیف:علامه شیخ عبدالرحمن بن ناصر السعدی «رحمه الله» متوفای 1376 هجری قمری (1334هجری شمسی)، ترجمه: محمد گل گمشادزهی
 
مصدر:
دائرة المعارف شبکه اسلامی
islamwebpedia.com



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

 از محمّد بن حنيفه فرزند حضرت علی بن ابی طالب رضی الله عنه روايت است: به پدرم  گفتم: بعد از رسول الله صلی الله علیه و سلم چه كسي بهتر است؟ گفت: ابوبكر، گفتم: بعد از او؟ گفت: عمر و ترسيدم بگويد عثمان، گفتم: بعد از آن دو تو هستي؟ فرمود: من مردي از مسلمانان بيش نيستم. (بخاري)

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 15712
دیروز : 5614
بازدید کل: 8805871

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010