Untitled Document
 
 
 
  2024 Nov 21

----

19/05/1446

----

1 آذر 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

رسول الله صلى الله عليه و سلم ميفرمايد:
"العهد الذي بيننا وبينهم الصلاة فمن تركها فقد كفر" (ترمذى : 2621)،

يعنى: "عهد و پيماني كه بين ما مسلمانان و كافران است أداي نماز ميباشد، و كسيكه نماز را ترك كند كافر شمرده ميشود".

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

قرآن و حدیث>تفسیر قرآن>سوره اعراف > تفسیر سوره اعراف از تفسیر راستین ترجمه تیسیر الکریم الرحمن

شماره مقاله : 9208              تعداد مشاهده : 361             تاریخ افزودن مقاله : 14/1/1390

تفسیر سوره اعراف


مکی و 206 آیه است.
آیه ی 7-1:
بسم الله الرحمن الرحيم
المص ؛ الف  ، لام  ، ميم  ، صاد
كِتَابٌ أُنزِلَ إِلَيْكَ فَلاَ يَكُن فِي صَدْرِكَ حَرَجٌ مِّنْهُ لِتُنذِرَ بِهِ وَذِكْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ؛ کتابی  است  که ، بر تو نازل  شده  ، در دل  تو از آن  ترديدی  نباشد ، تا به   آن بيم  دهی  و مؤمنان  را پندی  باشد.
اتَّبِعُواْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكُم مِّن رَّبِّكُمْ وَلاَ تَتَّبِعُواْ مِن دُونِهِ أَوْلِيَاء قَلِيلاً مَّا تَذَكَّرُونَ؛ از آنچه  از جانب  پروردگارتان  برايتان  نازل  شده  است  پيروی  کنيد و  سوای او ، از خدايان  ديگر متابعت  مکنيد  شما چه  اندک  پند می  پذيريد.
وَكَم مِّن قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا فَجَاءهَا بَأْسُنَا بَيَاتًا أَوْ هُمْ قَآئِلُونَ؛ چه  بسا قريه  هايی  که  مردمش  را به  هلاکت  رسانيديم  ، و عذاب  ما شب   هنگام  يا، آنگاه  که  به  خواب  نيمروزی  فرو رفته  بودند ، به  آنان  در رسيد.
فَمَا كَانَ دَعْوَاهُمْ إِذْ جَاءهُمْ بَأْسُنَا إِلاَّ أَن قَالُواْ إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ؛ چون  عذاب  ما به  آنان  در رسيد سخنشان  جز اين  نبود که  گفتند : ما  ستمکاربوديم.
فَلَنَسْأَلَنَّ الَّذِينَ أُرْسِلَ إِلَيْهِمْ وَلَنَسْأَلَنَّ الْمُرْسَلِينَ؛ البته  از مردمی  که  برايشان  پيامبرانی  فرستاده  شده  و نيز از پيامبرانی   که فرستاده  شده  اند سؤال  خواهيم  کرد.
فَلَنَقُصَّنَّ عَلَيْهِم بِعِلْمٍ وَمَا كُنَّا غَآئِبِينَ؛ و از هر چه  کرده  اند با آگاهی  تمام  برايشان  حکايت  خواهيم  کرد ، زيرا  ما هرگز غايب  نبوده  ايم.
خداوند متعال در حالی که عظمت قرآن را برای پیامبرش محمد (ص) بیان می دارد، به او می فرماید:« كِتَابٌ أُنزِلَ إِلَيْكَ» این قرآن کتاب بزرگی است که به سوی تو فرستاده شده است و تمام آنچه را که بندگان بدان نیاز دارند، و همه مطالب الهی و  اهداف شرعی را به طور  استوار و مشروح در بردارد.
« فَلاَ يَكُن فِي صَدْرِكَ حَرَجٌ مِّنْهُ» پس نباید از ناحیه آن در دل تو هیچ تنگی و تردیدی باشد. بلکه باید بدانی که این کتاب از جانب خداوند با حکمت و ستوده نازل شده است:« لَّا یَأِتِیهِ البَطِلُ مِن بَینَ یَدیَه وَلَا مِن خَلفِهِ تَنزِیلِ مِّن حَکیِمِ حَمِیدِ» باطل از هیچ سمت و سو در آن راه نمی یابد، از سوی خداوند فرزانه و ستوده فرو فرستاده شده است. و این قرآن راست ترین سخن است. پس باید در مورد آن سینه ای گشاد داشته باشی . و خاطرات جمع باشد، و باید اوامر و نواهی آن را آشکارا ابلاغ کنی، و از هیچ سرزنش کننده و مخالفی نترسی.
« لِتُنذِرَ بِهِ» تا بوسیله آن مردم را بیم داده و آنان را پند دهی و حجّت بر مخالفان اقامه شود. « وَذِكْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ» و تا برای مومنان پند باشد. و همانطور که خداوند متعال فرموده است:« وَذَکرِّ فَإِنَّ الذِّکرَی تَنفَعُ المُومِنینَ» و پند بده. زیرا پند دادن مومنان را فایده می دهد. و مومنان بوسیله قرآن راه راست را یافته و خوب و بد کارهای ظاهری و باطنی را یافته و خوب و بدِ کارهای ظاهری و باطنی را شناخته و راه را از چاه تشخیص داده و با موانع راه آشنا می شوند.
سپس خداوند متعال بندگانش را مورد خطاب قرار داد و توجه آنها را به این کتاب جلیل القدر جلب کرد و فرمود:« اتَّبِعُواْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكُم مِّن رَّبِّكُمْ» از کتابی که برای شما نازل شده است پیروی کنید. « مِّن رَّبِّكُمْ» و این کتاب از جانب پروردگارتان است، و تربیت خویش را از طریق این کتاب در مورد شما کامل می گرداند. پس این کتاب را بر شما نازل می گردد، و نعمت بر شما کامل می شود، و شما به بهترین کارها و بهترین اخلاق و والاترین آن رهنمود می شوید. « وَلاَ تَتَّبِعُواْ مِن دُونِهِ أَوْلِيَاء» و از اولیا و معبودانی غیر از او پیروی نکنید. یعنی آنها را به دوستی نگیرید و از هوی و هوسشان پیروی مکنید، و به خاطر آنان حق را ترک ننمایید.
« قَلِيلاً مَّا تَذَكَّرُونَ» بسیار کم پند می پذیرید، و اگر پند می گرفتید و صلاح کار را تشخیص می دادید زیان و ضرر را به نفع و سود ، و دشمن را بر دوست ترجیح نمی دادید. سپس خداوند آنها را از عذابی برحذر داشت که دامن امت هایی را گرفت که پیامبران را تکذیب کردند. و آنان را برحذر داشت که نباید با آنها مشابهت داشته باشند، پس فرمود:« وَكَم مِّن قَرْيَةٍ أَهْلَكْنَاهَا فَجَاءهَا بَأْسُنَا» چه بسیار اهالی آبادی هایی را هلاک نموده ایم، پس عذاب سخت ما آنها را ، « بَيَاتًا أَوْ هُمْ قَآئِلُونَ» شبانگاه یا به هنگام ظهر فرا گرفت. یعنی زمانی آنان را از میان برداشتیم که آنها غافل و بی خبر بودند و هلاک شدن به دل آنها خطور نمی کرد.
پس وقتی که  عذاب خدا پیش آنها آمد، آن را از خودشان دور نکردند، و خدایانشان که به آنان دل بسته بودند چیزی را از آنها دور نکرده و نتوانستند ستم و گناهانی را که مرتکب شده بودند انکارکنند. « فَمَا كَانَ دَعْوَاهُمْ إِذْ جَاءهُمْ بَأْسُنَا إِلاَّ أَن قَالُواْ إِنَّا كُنَّا ظَالِمِينَ» پس سخن آنها وقتی که عذاب ما پیش آنها آمد جز  این نبود که گفتند:همانا ما ستمگر بوده ایم. همچنان که خداوند متعال فرموده است:« وَکَم قَصَمنَا مِن قَریِةَ کَانَت ظَلِمَةَ وَأَنشَأنَا بَعدَهَا قَوماً ءَاخَرینَ، فَلَّما أَحَسُّوا بَأسنَا إِذا هُم مِنهَا یَرکُضُونَ ، لَا تَرکٌضُوا وَارجِعُوا إِلَی مَآ آُترِفتُم فِیهِ ظَلِمینَ ، فَمَا زَالَت تِّلکَ دَعوَئهُم حَتَّی جَعَلنَهُم حَصِیداً خَمِدینَ» و چه بسیار شهرها و آبادیها و ساکنانشان را که بر اثر کفر ورزیدن به آنچه پیامبران آورده بودند، و به سبب ستمی که در حق خود روا داشته بودند، هلاک و نابود ساختیم، و بعد از آنان قوم دیگری را بوجود آوریم. هنگامیکه آن ستمگران عذاب ما را دیدند، به سرعت از آبادیهایشان فرار کردند، در آن حال فرا خوانده شدند که فرار نکنید، و به سوی عیش و تنعمی برگردید که در آن قرار داشتید و به سوی خانه های مرتفع و محکم خود بازگردیده باشد که مورد پرسش قرار گیرید. گفتند: « ای وای بر ما»، واقعا ما ستمکار بودیم. پیوسته این سخنشان بود تا اینکه آنان را درو شده بی جان گرداندیم.
« فَلَنَسْأَلَنَّ الَّذِينَ أُرْسِلَ إِلَيْهِمْ» پس حتما از امت هایی که پیامبران به سوی آنها فرستاده شدند خواهیم پرسید که پیامبرانشان را چه پاسخ دادند؟« وَیَومَ یُنَادیِهِم فَیَقُولُ مَاذَا أَجَبتُمُ المُرسِلَینَ» و روزی که خداوند آنان را صدا می زند و می فرماید: پیامبران را چه جواب دادید؟ « وَلَنَسْأَلَنَّ الْمُرْسَلِينَ» و حتما از پیامبران در مورد رساندن پیام پروردگارشان خواهیم پرسید، و از پاسخی که امت هایشان به آنان دادند می پرسیم. « فَلَنَقُصَّنَّ عَلَيْهِم» و همه کارهایی را که مردم کرده اند، آگاهانه برای آنان بیان می کنیم. « بِعِلمِ» از روی آگاهی و علمی که خداوند متعال نسبت به اعمالشان دارد. « وَمَا كُنَّا غَآئِبِينَ» و ما در هیچ وقتی از اوقات غائب نبوده ایم. همان طور که خداوند متعال فرموده است:« وَلَقَد خَلَقنَا فَوقُکُم سَبعَ طَرَائِقَ وَمَا کُنَّا عِنِ الخَلِق غَفِلینَ» و همانا بر بالای سر شما هفت آسمان را آفریده ایم و ما از خلق بی خبر نبوده  ایم . سپس پاداش و جزا را بر طبق اعمالتان بیان کرد و فرمود:
آیه ی 9-8:
وَالْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَن ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ فَأُوْلَـئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛ در آن  روز ، وزن  کردن  به  حق  خواهد بود  آنها که  ترازويشان  سنگين  است ، رستگارانند.
وَمَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ فَأُوْلَـئِكَ الَّذِينَ خَسِرُواْ أَنفُسَهُم بِمَا كَانُواْ بِآيَاتِنَا يِظْلِمُونَ؛ آنان  که  ترازوی  اعمالشان  سبک  گشته  است  کسانی  هستند که  به  آيات  ما  ايمان  نياورده  بودند و از اين  رو به  خود زيان  رسانيده  اند.
موازنه وسنجش اعمال در روز قیامت به دادگری و انصاف انجام می شود و به هیچ وجه در آن ظلم و ستمی وجود ندارد. « فَمَن ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ» پس هرکس ترازوی اعمالش سنگین باشد، به این صورت که کفه نیکی هایش از بدی هایش سنگین تر شود. « فَأُوْلَـئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» یعنی ایشان نجات یافتگانِ از ناگواریها و دست یافتگان به دوست داشتنیها هستند، و فایده بزرگ و سعادت همیشگی را به دست می آورند. « وَمَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ» و هرکس ترازوی اعمالش سبک باشد، به این صورت که کفه بدیهایش سنگی تر باشد، « فَأُوْلَـئِكَ الَّذِينَ خَسِرُواْ أَنفُسَهُم» ایشان کسانی اند که خویشتن را تباه کرده اند. زیرا نعمت جاودان را از دست داده اند و به عذاب دردناک گرفتار شده اند، « بِمَا كَانُواْ بِآيَاتِنَا يِظْلِمُونَ» بدان سبب که نسبت به آیات ما ستم روا می داشتند. پس آن چنانکه بر آنان واجب بود در برابرش منقاد و تسلیم نشدند.
آیه ی 10:
وَلَقَدْ مَكَّنَّاكُمْ فِي الأَرْضِ وَجَعَلْنَا لَكُمْ فِيهَا مَعَايِشَ قَلِيلاً مَّا تَشْكُرُونَ؛ در زمين  جايگاهتان  داديم  و راههای  معيشتتان  را در آن  قرار داديم   و  چه اندک  سپاس  می  گزاريد.
خداوند متعال با بیان اینکه بندگانش را در زمین سُکنی داد و اسباب معیشت آنان را فراهم ساخت بر آنان منت می نهد و می فرماید:« وَلَقَدْ مَكَّنَّاكُمْ فِي الأَرْضِ» و همانا زمین را برایتان آماده نمودیم، طوری که بتوانید در آن خانه بسازید ، و آن را شخم بزنید و انواع استفاده ها را از آن ببرید. « وَجَعَلْنَا لَكُمْ فِيهَا مَعَايِشَ» و در آن برایتان وسایل زندگی قرار دادیم، از قبیل درختان و گیاهان و معادن زیرزمینی و انواع صنایع و تجارت ها. اینها را خداوند برایتان فراهم نمودو اسباب آن را در اختیار شما قرار داد. « قَلِيلاً مَّا تَشْكُرُونَ» اما بسیار کم شکر خداوند را به جای می آورید که انواع نعمت ها را به شما داده، و سختی و رنج ها را از شما دور نموده است.
آیه ی 15-11:
وَلَقَدْ خَلَقْنَاكُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاكُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلآئِكَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِيسَ لَمْ يَكُن مِّنَ السَّاجِدِينَ؛ و شما را بيافريديم  ، و صورت  بخشيديم  ، آنگاه  به  فرشتگان  گفتيم  : آدم   را سجده  کنيد  همه  ، جز ابليس  ، سجده  کردند و ابليس  در شمار سجده  کنندگان  نبود.
قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلاَّ تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قَالَ أَنَاْ خَيْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ؛ خدا گفت  : وقتی  تو را به  سجده  فرمان  دادم  ، چه  چيز تو را از آن   بازداشت ، ? گفت  : من  از او بهترم  ، مرا از آتش  آفريده  ای  و او را از  گل.
قَالَ فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا يَكُونُ لَكَ أَن تَتَكَبَّرَ فِيهَا فَاخْرُجْ إِنَّكَ مِنَ الصَّاغِرِينَ؛ گفت  : از اين  مقام  فرو شو  تو را چه  رسد که  در آن  گردنکشی  کنی  ?  بيرون رو که  تو از خوار شدگانی.
قَالَ فَأَنظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ؛ گفت  : مرا تا روز قيامت  که  زنده  می  شوند مهلت  ده.
قَالَ إِنَّكَ مِنَ المُنظَرِينَ؛ گفت  : تو از مهلت  يافتگانی.
خداوند متعال انسانها را مخاطب قرار داده و می فرماید:« وَلَقَدْ خَلَقْنَاكُمْ» و همانا اصل و ماده ای را که شما از آن پدید آمدید، آفریدیم. و آن آدم علیه السلام است، « ثُمَّ صَوَّرْنَاكُمْ» سپس به صورتگری آدم پرداختیم و او را به بهترین وجه خلق کردیم. و خداوند آنچه را که مکمل صورت باطنی آدم بود، به وی آموخت، و آن عبارت از نام اشیابود.
سپس فرشتگان بزرگوار را دستور داد تا به منظور اکرام و احترام آدم و برای اظهار فضیلت او در مقابل وی سجده کنند. فرشتگان از دستور پروردگارشان فرمان برده و اطاعت نمودند، « فَسَجَدُواْ» پس همه سجده کردند، « إِلاَّ إِبْلِيسَ» جز ابلیس که به خاطر اینکه خود را از او بزرگتر می دید و به خاطر خودپسندی، از سجده بردن امتناع ورزید. پس خداوند او را بر این کار سرزنش نمود و فرمود:« مَا مَنَعَكَ أَلاَّ تَسْجُدَ» چه چیز ترا بازداشت از اینکه سجده کنی برای کسی که من با دو دوست خود آفریده ام؟! یعنی او را شرافت دادم، و با این فضیلت او را برتری بخشیدم به گونه ای که کسی دیگر این فضیلت را ندارد، و تو از فرمان سرپیچی نموده، و در مورد دستورم سهل انگاری کردی! «قَالَ» شیطان در حالی که با پروردگارش معارضه می کرد، گفت:« أَنَاْ خَيْرٌ مِّنْهُ» من از او بهتر هستم. سپس برای اثبات این ادعای باطل دلیل آورد و گفت:« خَلَقْتَنِي مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِينٍ» مرا از آتش آفریده ای و او را از خاک ، و این اقتضا می کند که آنکه از آتش آفریده شده از آنچه از خاک آفریده شده است بهتر باشد، چون آتش بر بالای خاک قرار می گیرد و این قیاس از چند جهت فاسد و باطل است:
1- این قیاس در مقابل دستور خدا به سجده کردن انجام شد، و قیاس وقتی که با نص معارض و مخالف باشد قیاس باطلی است، چون منظور از قیاس این است حکمی که در مورد آن نصّی نیامده است، با اموری که در مورد آن نصّ وارد شده است نزدیک شود و تابع آن قرار گیرد. اما قیاسی که با نصّ مخالفت کند، و معتبر دانسته شدن آن منجر به لغو شدن نصّی گردد، چنین قیاسی از زشت ترین قیاس هاست.
2- شیطان گفت:« أَنَاْ خَيْرٌ مِّنْهُ» من از او بهتر هستم. و همین گفته برای نقص و کمبود ابلیس پلید کافی است ، چون  او نقص و کمبود خود را با خودپسندی و تکبر و سخن گفتن در مورد خدا آن هم بدون علم و آگاهی اثبات نمود. و چه کمبودی بزرگتر از این وجود دارد؟!
3- شیطان در برتر قرار دادن آتش بر خاک دروغ گفت، زیرا در ماده خاک فروتنی و سکون و متانت وجود دارد، و برکت های زمین از قبیل درختان و انواع گیاهان گوناگون از خاک می رویند، اما آتش صفت سبکی و شتابزدگی و سوزندگی دارد.
بنابراین وقتی که ابلیس از فرمان خدا سرپیچی کرد از مقام والای خود به پایین ترین جایگاه سقوط نمود، و خداوند به او فرمود:« فَاهْبِطْ مِنْهَا» از بهشت فرو شو، « فَمَا يَكُونُ لَكَ أَن تَتَكَبَّرَ فِيهَا» تو حق نداری در آن تکبر کنی، چون بهشت سران پاکان است و شایسته پلیدترین و بدترین خلق خدا نیست.
« فَاخْرُجْ إِنَّكَ مِنَ الصَّاغِرِينَ» پس بیرون برو، تو از ذلیل شدگان و خوارشدگان هستی. و این، کیفر تکبر و خودپسندی او بود. بنابراین هنگامی که ابلیس دشمنی با خدا و با آدم و فرزندانشان را اعلام کرد، از خداوند خواست که او را تا روز رستاخیز مهلت بدهد تا بتواند فرزندان آدم را هرچه بیشتر گمراه سازد. و از آن جا که حکمت الهی اقتضا می کند بندگان را مورد آزمایش قرار دهد و راستگو از دروغگو، و کسی که از خدا اطاعت می کند از کسی که از دشمن خدا تبعیت می نماید مشخص گردد، خواسته او را پذیرفت و فرمود:« إِنَّكَ مِنَ المُنظَرِينَ» تو از مهلت یافته گانی.
آیه ی 17-16:
قَالَ فَبِمَا أَغْوَيْتَنِي لأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ؛ گفت  : حال  که  مرا نوميد ساخته  ای  ، من  هم  ايشان  را از راه  راست  تو  منحرف  می  کنم.
ثُمَّ لآتِيَنَّهُم مِّن بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمَانِهِمْ وَعَن شَمَآئِلِهِمْ وَلاَ تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ؛ آنگاه  از پيش  و از پس  و از چپ  و از راست  بر آنها می  تازم   و  بيشترينشان ، را ناسپاس  خواهی  يافت.
شیطان وقتی از رحمت خدا ناامید شد، گفت:« فَبِمَا أَغْوَيْتَنِي لأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ» به سبب اینکه مرا گمراه ساختی، بر سر راه راست تو به کمین مردم می نشینم. یعنی همواره بر سر راه راست تو خواهم بود و نهایت تلاش خود را مبذول می دارم تا مردم را از در پیش گرفتن راه تو بازدارم.
« ثُمَّ لآتِيَنَّهُم مِّن بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمَانِهِمْ وَعَن شَمَآئِلِهِمْ» سپس از همه جهات و اطراف بر آنها حمله ور خواهم شد، و از هر راهی که بتوانم به پاره ای از اهدافم دست یابم استفاده خواهم کرد. و از آنجا که شیطان ِ خبیث می دانست که آنها ناتوانند، و غفلت بر بسیاری از آنها غالب است، و برای گمراه کردن آنها تصمیم قطعی داشت، گمان برد و گمانش راست درآمد، و گفت:« وَلاَ تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ» و بیشتر آنها را سپاسگزار نخواهی یافت، زیرا به جای آوردن شکر یکی از نشانه های پیمودن راه راست است. و او می  خواست آنان را از راه راست باز دارد، و شکر خدا را به جای نیاورند. خداوند متعال فرموده است:« إِنَّما یَدعُوا حِزبَهُ لِیَکُونُوا مِن أَصحَبِ السَّعیِرِ» همانا شیطان گروهش را فرا می خواند تا از اهل دوزخ شوند. و خداوند ما را از آنچه که شیطان گفته، و بر انجام آن تصمیم قطعی گرفته است، آگاه کرد تا خود را برای مقابله با دشمن آماده کنیم و با شناخت راهی که شیطان از آن می آید و روزنه هایی که از آن به انسان راه پیدا می کند از وی پرهیز  کنیم. پس خداوند با این کار بزگترین منّت را بر ما نهاده و بزرگترین نعمت را به ما داده است.
آیه ی 18:
قَالَ اخْرُجْ مِنْهَا مَذْؤُومًا مَّدْحُورًا لَّمَن تَبِعَكَ مِنْهُمْ لأَمْلأنَّ جَهَنَّمَ مِنكُمْ أَجْمَعِينَ؛ گفت  : از اينجا بيرون  شو ، منفور مطرود  از کسانی  که  پيروی  تو گزينندو  از همه  شما جهنم  را خواهم  انباشت.
وقتی که شیطان چنین گفت، خداوند فرمود: « اخْرُجْ مِنْهَا» با حقارت و ذلت از اینجا بیرون برو، نه با احترام و اکرام، بلکه « مَذْؤُومًا» ذلیل و خوار و نکوهیده، « َّمدْحُورًا» و طرد شده، و رانده شده از خدا. و از رحمت او و از هر خوبی بری شو. « لَّمَن تَبِعَكَ مِنْهُمْ لأَمْلأنَّ جَهَنَّمَ مِنكُمْ أَجْمَعِينَ» بی گمان جهنم را از تو و از هرکس از آنان که از تو پیروی کند پرمی سازم. و این سوگند خداست که جهنم جایگاه و سرای گناهکاران می باشد و آن را از شیاطین و انسانها و جن هایی که از او پیروی می کنند پر می سازد.
آیه ی 24-19:
وَيَا آدَمُ اسْكُنْ أَنتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ فَكُلاَ مِنْ حَيْثُ شِئْتُمَا وَلاَ تَقْرَبَا هَـذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ؛ ای  آدم  ، تو و همسرت  در بهشت  مکان  گيريد  از هر جا که  خواهيد  بخوريدولی  به  اين  درخت  نزديک  مشويد که  در شمار بر خويش  ستم  کنندگان   خواهيد شد.
فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّيْطَانُ لِيُبْدِيَ لَهُمَا مَا وُورِيَ عَنْهُمَا مِن سَوْءَاتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَـذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَن تَكُونَا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الْخَالِدِينَ ؛ پس  شيطان  آن  دو را وسوسه  کرد ، تا شرمگاهشان  را که  از آنها پوشيده ، بوددر نظرشان  آشکار کند  و گفت  : پروردگارتان  شما را از اين  درخت  منع   کردتا مباد از فرشتگان  يا جاويدانان  شويد.
وَقَاسَمَهُمَا إِنِّي لَكُمَا لَمِنَ النَّاصِحِينَ؛ و برايشان  سوگند خورد که  نيکخواه  شمايم.
فَدَلاَّهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْءَاتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَكُمَا عَن تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُل لَّكُمَا إِنَّ الشَّيْطَآنَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُّبِينٌ ؛ و آن  دو را بفريفت  و به  پستی  افکند  چون  از آن  درخت  خوردند شرمگاههايشان  آشکار شد و به  پوشيدن  خويش  از برگهای  بهشت  پرداختند پروردگارشان ندا داد : آيا شما را از آن  درخت  منع  نکرده  بودم  و نگفته   بودم  که  شيطان به  آشکارا دشمن  شماست  ?
قَالاَ رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَإِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ؛ گفتند : ای  پروردگار ما ، به  خود ستم  کرديم  و اگر ما را نيامرزی  و بر، مارحمت  نياوری  از زيان  ديدگان  خواهيم  بود.
قَالَ اهْبِطُواْ بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِي الأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَى حِينٍ؛ گفت  : فرو شويد ، برخی  دشمن  برخی  ديگر ، و تا روز قيامت  زمين  قرارگاه و  جای  تمتع  شما خواهد بود.
 سپس خداوند آدم را از شر شیطان برحذر داشت و فرمود:« وَيَا آدَمُ اسْكُنْ أَنتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ» و ای آدم! تو و همسرت در بهشت ساکن شوید. یعنی خداوند متعال آدم و همسرش حوا را که به وی ارزانی داده بود تا در کنار او آرامش یابد، دستور داد تا از هر کجای بهشت که می خواهند بخورند، و هرگونه که می خواهند در بهشت بهره مند شوند، اما خداوند برای آنها درختی را مشخص کرد و آنها را از خوردن آن نهی کرد، و خداوند بهتر می داند که چه درختی بوده است، و در تعیین  کردن آن درخت را بر آن دو حرام کرد، به دلیل اینکه فرمود:« فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ» پس، از ستمکاران می شوید . آدم و حوا همواره از دستور خدا اطاعت می کردند تا اینکه شیطان به وسیله فریب و مکرش در آنها نفوذ کرد، و وسوسه ای در دل آنها ایجاد نمود و آنان را فریب داد و گفت:« مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَـذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَن تَكُونَا مَلَكَيْنِ» پروردگارتان شما را از  این درخت بازنداشته است مگر به خاطر اینکه مبادا دو فرشته شوید. یعنی از جنس فرشتگان شوید. « أَوْ تَكُونَا مِنَ الْخَالِدِينَ» یا اینکه مبادا از جاودانگان شوید. همانطور که در آیه ای دیگر گفته است:« هَل أَدلُّکَ عَلَی شَجَرَةِ الخُلدِ وَمُلکِ لَّا یَبلَی» آیا ترا به درخت جاودانگی و سلطنت و ملکی که تمام نمی شود راهنمایی کنم؟ و با گفتن این سخن، برای آدم و حوا سوگند خورد که ، « إِنِّي لَكُمَا لَمِنَ النَّاصِحِينَ» من از زمره خیرخواهان شما هستم که این سخنان را به شما گفتم. آدم و حوا با این چیزها فریب خوردند و در این حالت شهوت بر عقل غالب آمد.
« فَدَلاَّهُمَا بِغُرُورٍ» و شیطان آنها را از مقام والایشان که دوری از گناهان بود فرود آورد، و به وادی آلوده شدن به پلیدی های گناه در انداخت. پس آن دو  اقدام به خوردن میوه آن درخت کردند.
« فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْءَاتُهُمَا» وقتی از میوه درخت چشیدند، عورتشان آشکار شد. یعنی عورت هریک که پوشیده و پنهان بود نمایان شد، پس لخت شدن درون از لباسِ پرهیزگاری  ،در لباسِ ظاهر اثر کرد و لباس بیرون و درون بیرون آمد و عورتهایشان آشکار گردید و شرمنده شدند، و شروع به چسباندن برگ های درختان بهشت به شرمگاههایشان کردند ، تا اینگونه خود را بپوشانند.
« وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا» و در این حالت خداوند آنان را ندا داد و در قالب توبیخ و سرزنش فرمود:« أَلَمْ أَنْهَكُمَا عَن تِلْكُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُل لَّكُمَا إِنَّ الشَّيْطَآنَ لَكُمَا عَدُوٌّ مُّبِينٌ» آیا شما را از خوردن این درخت بازنداشته بودم، و به شما نگفتم که شیطان برایتان دشمنی آشکار است؟ پس چرا آنچه را که از آن نهی شده بودید مرتکب شدید و از دشمن خود  اطاعت کردید؟!
پس در این هنگام خداوند با توبه و پذیرفتن آن بر آنان منّت نهاد و آنان به گناهانشان اعتراف کردند و از خداوند عفو و بخشش را طلب نموده و گفتند:« رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَإِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ» « پروردگارا! ما با محو کردن اثر گناه و عقوبت آن و قبول توبه، و عفو سایر گناهان بر ما رحم نکنی قطعا از زیانکاران خواهیم بود. پس خداوند گناهانشان را بخشید، « وَعَصَی ءَادَمُ رَبَّهُ فَغَوَی، ثُمَّ اجتَبَهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَیهِ وَهَدَی» و آدم از پروردگارش نافرمانی کرد و گمراه شد. سپس پروردگارش او را برگزید و توبه اش را پذیرفت و هدایت نمود.
این در حالی است که ابلیس همچنان بر سرکشی خود ادامه داده و از گناهش دست نمی کشد. پس هرکس چون آدم به گناه اعتراف کند و از خداوند بخواهد که او را بیامرزد، و از گناهش پشیمان شود و از آن دست بکشد، پروردگارش او را برگزیده و هدایت می نماید. و هرکس مانند ابلیس باشد و هرگاه گناهی از او سربزند آن را  ادامه دهد همواره از خدا دورتر می شود.
آیه ی 26-25:
قَالَ فِيهَا تَحْيَوْنَ وَفِيهَا تَمُوتُونَ وَمِنْهَا تُخْرَجُونَ؛ گفت  : در آنجا زندگی  خواهيد کرد و در آنجا خواهيد مرد و از آن   بيرونتان آورند.
يَا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَيْكُمْ لِبَاسًا يُوَارِي سَوْءَاتِكُمْ وَرِيشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَىَ ذَلِكَ خَيْرٌ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللّهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ ؛ ای  فرزندان  آدم  ، برای  شما جامه  ای  فرستاديم  تا شرمگاهتان  را بپوشد و، نيز جامه  زينت   و جامه  پرهيزگاری  از هر جامه  ای  بهتر است   و اين  يکی   ازآيات  خداست  ، باشد که  پند گيرند.
وقتی خداوند آدم و همسر و فرزندانشان را به زمین پایین آورد و آنها را از چگونگی اقامتشان در زمین خبر داد، و برایشان در زمین درجات و زندگی قرار داده است و برایشان در زمین حیات و زندگی قرار داده است و به دنبال آن مرگ می آید، و این زندگی سرشار از امتحان و آزمایش است و آنان همواره در آن بسر می برند. و همواره پیامبران خود را برای آنان می فرستد و کتابهایش را بر آنان نازل می کند تا زمانیکه مرگشان فرا می رسد، پس در زمین دفن می شوند. سپس وقتی که مدت خود را در قبر کامل گرداندند خداوند آنها را بر می  انگیزد و از زمین به سویی سرایی که سرای حقیقی است بیرون می کند.
سپس با بیان اینکه دو نوع لباس را برای آنان فراهم نمود؛ لباس ضروری و لباس تجمل و آرایش، و نیز با بیان اینکه دیگر اشیا را از قبیل غذا و آب و مرکب و نکاح و غیره را برایشان فراهم نمود، و اینکه نعمات لازم و ضروری را برای آنان فراهم کرد، و مکمل آنها را نیز فراهم نمود بر آنان منت گذاشت، و برایشان بیان کرد که این نعمات ذاتا هدف نیستند، بلکه خداوند آنها را آفریده است تا در راستای عبادت و طاعت او از آنها بهره گیرند. بنابراین فرمود:« وَلِبَاسُ التَّقْوَىَ ذَلِكَ خَيْرٌ» و لباس پرهیزگاری از لباس ظاهری برتر است. زیرا لباس پرهیزگاری همواره همواره بنده خواهد بود، و کهنه نمی شود، و از بین نمی رود، و آن لباس زیبایی قلب و روح است ولی لباس ظاهری فقط مدتی عورت را می پوشاند، و یا برای زیبایی انسان است و غیر از این فایده ای دیگر ندارد.
نیز به فرض نبودن این لباس، عورت ظاهری انسان آشکار می شود که ظاهر شدن آن در صورت ناچاری و ضرورت زیانی ندارد، ولی اگر لباس پرهیزگاری وجود نداشته باشد عورت درونی انسان نمایان می گردد و خوار و رسوا می شود.
« ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللّهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ » آنچه از لباس که ذکر شد بوسیله آن چیزهایی را می آموزید که به شما  فایده می دهد. و نیز مسایلی را که به شما زیان می رساند متذکر می شوید و از لباس ظاهری برای لباس باطنی کمک می گیرید.
آیه ی 27:
يَا بَنِي آدَمَ لاَ يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُم مِّنَ الْجَنَّةِ يَنزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوْءَاتِهِمَا إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لاَ تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاء لِلَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ ؛ ای  فرزندان  آدم  ، شيطان  شما را نفريبد ، همچنان  که  پدر و مادرتان  را  ازبهشت  بيرون  راند ، لباس  از تنشان  کند تا شرمگاهشان  را به  ايشان   بنماياند  او و قبيله  اش  از جايی  که  آنها را نمی  بينيد شما را می   بينند  ما شيطانها را دوستان  کسانی  قرار داديم  که  ايمان  نمی  آورند.
خداوند متعال انسانها را برحذر می دارد که مبادا شیطان با آنها کاری کند که با پدرشان کرد: « يَا بَنِي آدَمَ لاَ يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ» ای  فرزندان آدم! شیطان شما را نفریبد به این صورت که نافرمانی را برایتان زیبا جلوه دهد، و شما را به سوی گناه و نافرمانی فرا بخواند و بر آن تشویق کند، و از او فرمان ببرید. « كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُم مِّنَ الْجَنَّةِ» همان گونه که پدر و مادرتان را از بهشت بیرون کرد و آنها را از مقام والا به مقام پایین کشاند. پس شیطان می خواهد همان کار را با شما نیز بکند. و برای اینکه شما را گمراه سازد از هیچ کوششی دریغ نمی دارد. پس شما باید همیشه از او بپرهیزید و لباس جنگ علیه شیطان را بپوشید و دروازه هایی را ببندید که شیطان از آن به سوی شما وارد می شود.
« إِنَّهُ» شیطان همواره مراقب شماست ، و او « يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ» و دیگر شیاطین جنّی همدستش شما را می بینند، « مِنْ حَيْثُ لاَ تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاء لِلَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ» از جایی که شما آنها را نمی بینید. همانا شیطان ها را دوستان کسانی قرار داده ایم که  ایمان نمی آورند، پس ایمان نداشتن موجب منعقد شدن میان انسان و شیطان می شود.
« إِنَّهُ لَیسَ لَهُ سُلطَنُ عَلَی الذَّینَ ءَامَنُوا وَعَلَی رَبِّهِم یَتَوَکَلُونَ، إِنَّمَا سُلطَنُهُ عَلَی الذَّیِنَ یَتَولَّونَهُ وَالَّذِینَ هُم بِهِ مُشرِکُونَ» همانا او بر کسانی که ایمان آورده اند و بر پروردگارشان توکل می کنند هیچ قدرت و سلطه ای ندارد ،بلکه سلطه او بر کسانی است که او را به دوستی گرفته اند، و سلطه او بر کسانی است که با خدا شریک می گیرند.
آیه ی 30-28:
وَإِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَةً قَالُواْ وَجَدْنَا عَلَيْهَا آبَاءنَا وَاللّهُ أَمَرَنَا بِهَا قُلْ إِنَّ اللّهَ لاَ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاء أَتَقُولُونَ عَلَى اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ ؛ چون  کار زشتی  کنند ، گويند : پدران  خود را نيز چنين  يافته  ايم  و خدا، مارا بدان  فرمان  داده  است   بگو : خدا به  زشتکاری  فرمان  نمی  دهد  چرا  چيزهايی  به  خدا نسبت  می  دهيد که  نمی  دانيد ?
قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ وَأَقِيمُواْ وُجُوهَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ كَمَا بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ؛ بگو : پروردگار من  به  عدل  فرمان  داده  است  ، و به  هنگام  هر نماز روی   به جانب  او داريد و او را با ايمان  خالص  بخوانيد  و همچنان  که  شما را  آفريده  است  باز می  گرديد.
فَرِيقًا هَدَى وَفَرِيقًا حَقَّ عَلَيْهِمُ الضَّلاَلَةُ إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاء مِن دُونِ اللّهِ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُم مُّهْتَدُونَ؛ فرقه  ای  را هدايت  کرده  و فرقه  ای  گمراهی  را در خورند  اينان  شيطانها  را به  جای  خدا به  دوستی  گرفتند و می  پندارند که  هدايت  يافته  اند.
خداوند متعال در حالی که زشتی حالت مشرکین را بیان می کند که گناه را انجام داده و آن را به خدا نسبت می دهند و می گویند: او ما را به گناهان دستور داده است، می فرماید:« وَإِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَةً» و هنگامی که کار زشتی را انجام می دهند. « فاحشه» هرکاری است که زشت دانسته شود، و از آن جمله این بود که آنها گرداگرد کعبه بدون لباس و به صورت لخت و عریان طواف می کردند.
« قَالُواْ وَجَدْنَا عَلَيْهَا آبَاءنَا» گفتند: ما پدران خود را بر آن دیده ایم. و آنها در این مورد راست می گفتند و پدرانشان چنین بودند، « وَاللّهُ أَمَرَنَا بِهَا» و خداوند ما را به این کار دستور داده است، اما در این سخن دروغ می گفتند، بنابراین خداوند این نسبت را رد کرد و فرمود:« قُلْ إِنَّ اللّهَ لاَ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاء» بگو: قطعا خداوند به کار زشت و فحشا دستور نمی دهد. یعنی شایسته کمال و حکمت او نیست که بندگانش را دستور دهد تا کارهای زشت را انجام دهند. خداوند به کار زشتی که مشرکان انجام می دهند و به کار زشتی که دیگران می کنند، دستور نداده است.
« أَتَقُولُونَ عَلَى اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ » آیا چیزی به خدا نسبت می دهید که نمی دانید؟! و چه تهمتی بزرگتر از این است؟!
سپس آنچه را که بدان دستور می دهد بیان کرد و فرمود:« قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ» بگو: پروردگارم به عدالت و دادگری در عبادات و معاملات فرمان داده است نه به ظلم و ستم.« وَأَقِيمُواْ وُجُوهَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِدٍ» و در هر مسجدی روی به خدا  کنید و در تکمیل کردن عبادت ها کوشش نمایید، به خصوص «نماز» و آن را به طور ظاهری و باطنی برپا داشته و از هر نقص و کمبودی که آن را فاسد می کند پاک دارید.
« وَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ»  و در حالی که مخلصانه او را می پرستید وی را بخوانید. یعنی هدفتان از عبادت فقط خدای یگانه باشد که شریکی ندارد. و دعا شامل دعای خواستن و دعای عبادت می شود، یعنی در دعایتان هدفی جز بندکی کردن برای خدا و طلب رضای او نداشته باشید. « كَمَا بَدَأَكُمْ» همان طور که نخستین بار شما را آفریده است. « تَعُودُونَ» برای رستاخیز بر می گردید، و بدانید کسی که توانایی آفریدن آغازین شما را داشته است، می تواند دوباره شما را بیافریند، و تکرار آفرینش از آفرینش نخستین آسان تر است.
« فَرِيقًا» دسته ای از شما را، « هَدی» خداوند هدایت کرده است. یعنی آنها را برای هدایت توفیق داده ، و اسباب هدایت را برایشان فراهم کرده و موانع آن را برایشان برداشته است. « وَفَرِيقًا حَقَّ عَلَيْهِمُ الضَّلاَلَةُ» و عده ای به خاطر آنچه برای خود به وجود آورده و اسباب گمراهی را به کار گرفته اند، گمراه شدن بر آنان واجب شده است.
« إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاء مِن دُونِ اللّهِ» چون آنان شیاطین را به دوستی گرفتند نه خدا را . « وَمّن یَتَّخِذ الشَّیطَنَ وَلِیَّا مِّن دُونِ اللهِ فَقَد خَسِرَ خُسرَانَا مُّبِینَا» و هرکس به جای خدا شیطان را به دوستی بگیرد دچار زیان و خسارت آشکاری شده است.
پس وقتی که از دایره دوستی خداوند بخشنده بیرون آمدند، و دوستی شیطان را ترجیح دادند، رسوایی کامل نصیب آنان گردید، و به خودشان سپرده شدند، پس سخت ترین زیان متوجه آنان گردید. « وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُم مُّهْتَدُونَ» و آنان چنین می پندارند که هدایت شده اند. چون حقایق برای آنان دگرگون شده است، بنابراین باطل را حق، و حق را باطل می پندارند.
و از این آیات استنباط می شود که اوامر و نواهی تابع حکمت خداوند و مصلحت بندگان است. و آن این که ممکن نیست، خداوند به چیزی دستور دهد که عقلها آن را زشت و ناپسند بدانند، و خداوند جز به دادگری و اخلاص فرمان می دهد. و از این آیات استنباط می شود که هدایت بنده به سبب فضل و منت خدا حاصل می گردد، و گمراه شدن او بدان سبب  است که خداوند او را به حال خود رها  کرده است، و آن زمانی است که بنده به سبب جهالت و ستم، شیطان را به دوستی بگیرد، و عامل گمراهی خودش بگردد. و هرکس بپندارد که او راه یافته است، در حالیکه گمراه باشد، عذری ندارد، زیرا توانایی دست یابی به هدایت را دارد، و این پندار او از ستمی سرچشمه گرفته است که آن را انجام داده است، و آن عبارت است از ترک راهی که انسان را به هدایت می رساند.
آیه ی 31:
يَا بَنِي آدَمَ خُذُواْ زِينَتَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِدٍ وكُلُواْ وَاشْرَبُواْ وَلاَ تُسْرِفُواْ إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ؛ ای  فرزندان  آدم  ، به  هنگام  هر عبادت  لباس  خود بپوشيد  و نيز بخوريد، وبياشاميد ولی  اسراف  مکنيد ، که  خدا اسرافکاران  را دوست  نمی  دارد.
خداوند متعال بعد از اینکه برای بنی آدم لباسی آفرید که عورتشان را می پوشاند و آن را برایشان بیاراست، فرمود:« يَا بَنِي آدَمَ خُذُواْ زِينَتَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِدٍ» ای بنی آدم! عورت خود را به هنگام نماز، فرض باشد یا نفل بپوشانید، زیرا پوشاندن عورت زینتی برای بدن است همان گونه که ظاهر شدن عورت بدن انسان را زشت و بد ریخت می کند. و احتمال دارد که منظور از «زینت» در اینجا فراتر از این بوده و به معنی لباس پاکیزه و خوب باشد. پس در اینجا دستور داده شده است که در نماز عورت پوشانده شود، و از لباس زیبا استفاده شده و عورت از آلودگیها و پلیدی ها پاک گردد.
سپس فرمود:« وكُلُواْ وَاشْرَبُواْ» و از روزیهای پاکیزه ای که خدا به شما داده است بخورید و بیاشامید، و « وَلاَ تُسْرِفُواْ»  در آن اسراف نکنید. و اسراف با استفاده بیش از اندازه از نعمت صورت می گیرد، یا با علاقه شدید به خوردنی ه ایی که به بدن زیان وارد می کند، یا با زیاده روی در خوشگذرانی و سفره آرایی و شیک پوشی، انجام می شود، و یا با تجاوز از حلال به سوی حرام صورت می گیرد، « إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُسْرِفِينَ» قطعا خداوند اسراف کنندگان را دوست نمی دارد، زیرا خداوند از زیاده روی متنفر است و آن را نمی پسندد. و اسراف، به بدن انسان و زندگی اش زیان وارد می کند تا جایی که از پرداختن مخارجی که بر عهده اوست ناتوان می ماند. پس در این آیه کریمه به خوردن و نوشیدن دستور داده شده است، و از ترک خوردن و نوشیدن و اسراف در آن نهی شده است.
آیه ی 33-32:
قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللّهِ الَّتِيَ أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالْطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِي لِلَّذِينَ آمَنُواْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ ؛ بگو : چه  کسی  لباسهايی  را که  خدا برای  بندگانش  پديد آورده  ، و  خوردنيهای  خوش  طعم  را حرام  کرده  است  ? بگو : اين  چيزها در اين  دنيا  برای  کسانی است  که  ايمان  آورده  اند و در روز قيامت  نيز خاص  آنها باشد  آيات  خدارا برای  دانايان  اينچنين  به  تفصيل  بيان  می  کنيم.
قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالإِثْمَ وَالْبَغْيَ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَأَن تُشْرِكُواْ بِاللّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَأَن تَقُولُواْ عَلَى اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ ؛ بگو : پروردگار من  زشتکاريها را چه  آشکار باشند و چه  پنهان  و نيز، گناهان و افزونی  جستن  به  ناحق  را ، حرام  کرده  است  ، و نيز حرام  است   چيزی  را شريک  خدا سازيد که  هيچ  دليلی  بر وجود آن  نازل  نشده  است  ، يا  در باره  خداچيزهايی  بگوييد که  نمی  دانيد.
خداوند متعال بر کسی که سخت گیری کرده و چیزهای پاکی را که خدا حلال کرده است حرام می کند، اعتراف نموده و می فرماید:« قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللّهِ الَّتِيَ أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ» بگو: چه کسی زینت خدا را از قبیل لباسهای گوناگون، و روزی های پاک از قبیل خوردنی ها و نوشیدنی ها که برای بندگانش آفریده، حرام کرده است؟! یعنی چه کسی بر حرام کردن نعمت هایی که خداوند به بندگانش ارزانی نموده است اقدام می کند؟ و چه کسی آنچه را که خداوند برای آنان گسترده نموده است تنگ می کند؟!
و این که خداوند چیزهای پاکیزه را برای بندگانش به صورت گسترده و بدون محدودیت آفریده بدان خاطر است که بندگان در مسیر عبادت خدا از آن کمک بگیرند، پس این چیزها را خداوند جز برای بندگان مومنش مباح و جایز قرار داده است. بنابراین فرمود:« قُلْ هِي لِلَّذِينَ آمَنُواْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ» بگو: این ، در زندگی دنیا برای کسانی است که ایمان آورده اند و در قیامت تنها برای مومنان است. یعنی در روز قیامت این نعمت ها منحصرا برای مومنان است و آنان آزادند هرگونه که بخواهند از آنها استفاده  کنند و بر استفاده ی از آنها هیچ محاسبه ای ندارند. و مفهوم آیه این است که هرکس به خدا ایمان نیاورد، و از نعمت های خدا در راستای نافرمانی او استفاده کند، این نعمت ها برای او نیستند، و برای او مباح نمی باشند، بلکه او بر این نعمت ها و استفاده از آنها مجازات شده و در روز قیامت در رابطه با آنها بازخواست می شود.
« كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الآيَاتِ» اینگونه آیات را توضیح می دهیم، « لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ» برای قومی که می دانند، زیرا آنان از آنچه که خداوند از آیات خویش توضیح و تفصیل داده است بهره مند می شوند. و می دانند که از جانب خدا هستند، پس آیات خدا را فهم می  کنند و آن را درک می نمایند.
سپس خداوند چیزهای حرامی را که تمام شریعت ها حرام نموده است بیان کرد و فرمود:« قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَوَاحِشَ» بگو: همانا پروردگارم گناهان بزرگ را که زشت شمرده می شوند حرام کرده است، مانند زنا و لواط و غیره. « مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ» آنچه آشکارا انجام شود و آنچه که به صورت پنهان صورت گیرد. یعنی زشت هایی که به ظاهر و بدن، و کارهای زشتی که به باطن و قلب مربوط است، مانند تکبر و خودپسندی و ریا و نفاق و امثال آن.
« وَالإِثْمَ وَالْبَغْيَ بِغَيْرِ الْحَقِّ» و گناه و ستم ناحق. یعنی گناهانی که منجر به پایمال کردن حقوق خدا شده  و عقوبت وی را در پی دارد، و تجاوز بر خون و مال و آبروی مردم است. و  این شامل گناهانی است که مربوط به حقوق خدایند، نیز گناهانی که به حقوق انسانها مربوط می شوند. « وَأَن تُشْرِكُواْ بِاللّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا» و اینکه چیزی را شریک خدا سازید که بر صحت آن دلیل و حجتی نازل نکرده است، بلکه خداوند دلیل و برهان را بر توحید فرستاده است.
و شرک یعنی اینکه یکی از  مخلوقات و آفریدگان در عبادت با خداوند شریک قرار داده شود. و شرک اصغر مانند ریا و سوگند خوردن به غیر خدا و امثال آن در این داخل هستند. « وَأَن تَقُولُواْ عَلَى اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ» و  اینکه در مورد اسما و صفات و کارها و شریعت خدا چیزی به وی نسبت دهید که نمی دانید.
پس خداوند همه اینها را حرام کرده، و بندگان را از ارتکاب آنها باز داشته است، چون در این کارها مفاسد خاص و عامی وجود دارد، و  انجام این کارها ستم، و جرات کردن بر خدا و دست درازی بر بندگان خدا و تغییر دادن شریعت وی محسوب می شود.
آیه ی 34:
وَلِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاء أَجَلُهُمْ لاَ يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ يَسْتَقْدِمُونَ؛ و برای هر گروهی مدت زمانی است، پس هرگاه مدت آن فرا رسد نه لحظه ای از آن تاخیر خواهند کرد و نه لحظه ای پیشی می گیرند.
خداوند بنی آدم را به سوی زمین پایین آورد و آنها را در آن ساکن گردانید، و برایشان مدتی مشخص قرار داد که هیچ ملت وگروهی نه جوامع و نه افراد نمی تواند از مدت معیّن شده پیشی جسه و یا از آن تاخیر بورزد.
آیه ی 36-35:
يَا بَنِي آدَمَ إِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ رُسُلٌ مِّنكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي فَمَنِ اتَّقَى وَأَصْلَحَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ؛ ای  فرزندان  آدم  ، هر گاه  پيامبرانی  از خود شما بيايند و آيات  مرا بر  شما بخوانند ، کسانی  که  پرهيزگاری  کنند و به  صلاح  آيند بيمی  بر آنها  نيست  وخود غمگين  نمی  شوند.
وَالَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا وَاسْتَكْبَرُواْ عَنْهَا أُوْلَـَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ؛ و آنها که  آيات  ما را به  دروغ  نسبت  داده  و از آن  سر بر تافته  اند، اهل جهنمند و جاودانه  در آن  خواهند بود.
وقتی خداوند بنی آدم را از بهشت بیرون کرد، آنان را با فرستادن پیامبران و نازل کردن کتابها مورد آزمایش قرار داد، و پیامبران، آیات خدا را بر آنها خواندند و احکام خدا را برایشان بیان نمودند. سپس خداوند فضیلت  کسانی را که پیامبران را اجابت می کنند و زیان کسانی را که دعوت پیامبران را اجابت نمی کنند بیان داشت و فرمود:« فَمَنِ اتَّقَى» پس هرکس از آنچه خدا حرامنموده، از قبیل شرک، گناهان کبره و صغیره پرهیز کند، « وَأَصْلَحَ» و اعمال ظاهری و باطنی اش را اصلاح نماید، « فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ» پس آنان از شری که دیگران از آن می ترسند نمی هراسند، « وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ» و آنان بر آنچه از دست داده اند غمگین نمی گردند. و وقتی که ترس و اندوه منتفی شد امنیت کامل و سعادت و رستگاری همیشگی به دست می آید.
« وَالَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا وَاسْتَكْبَرُواْ عَنْهَا» و کسانی که آیات ما را تکذیب کردند و تکبر ورزیدند. یعنی نه دلهایشان به آیات ما باور و  ایمان آورد ونه اعضایشان تسلیم آن شد. « أُوْلَـَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ» ایشان اهل دوزخ اند و برای همیشه در آن می مانند. و همانگونه که به آیات خدا توهین  کردند و همواره آن را تکذیب نمودند، با عذاب همیشگی مورد اهانت قرار می گیرند.
آیه ی 37:
فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ أُوْلَـئِكَ يَنَالُهُمْ نَصِيبُهُم مِّنَ الْكِتَابِ حَتَّى إِذَا جَاءتْهُمْ رُسُلُنَا يَتَوَفَّوْنَهُمْ قَالُواْ أَيْنَ مَا كُنتُمْ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ قَالُواْ ضَلُّواْ عَنَّا وَشَهِدُواْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كَانُواْ كَافِرِينَ ؛ کيست  ستمکارتر از آن  که  به  خدا دروغ  بندد يا آيات  او را دروغ  انگارد  ?نصيبی  که  برايشان  مقرر شده  به  آنها خواهد رسيد  آنگاه  که  فرستادگان   مابيايند تا جانشان  را بگيرند ، می  پرسند : آن  چيزهايی  که  به  جای  خدا  پرستش  می  کرديد ، اکنون  کجايند ? گويند : تباه  شدند و از دست  ما رفتند  و در اين  حال  به  زيان  خود شهادت  دهند ، زيرا که  کافر بوده  اند.
یعنی هیچ کس ستمگرتر از کسی نیست که ، « افْتَرَى عَلَى اللّهِ كَذِبًا» با قرار دادن شریک برای خدا و یا نسبت دادن نقص به او بر وی دروغ ببندد، و یا چیزی را به او نسبت دهد که نگفته است. « أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ» یا آیات واضح و روشن کننده حق، و هدایت کننده به راه راست را تکذیب کند، پس ایشان گرچه از دنیا بهره مند شوند و بهره ای که برایشان در « لوح المحفوظ» نوشته شده است بدانان برسد، اما سودی به آنها نمی رساند، چرا که مدت اندکی بهره مند شده، سپس مدتی طولانی عذاب داده می شوند.
« حَتَّى إِذَا جَاءتْهُمْ رُسُلُنَا يَتَوَفَّوْنَهُمْ» تا اینکه فرشتگانی که موظف به گرفتن جان و قبض ارواحشان می باشند، پیش آنها می آیند، « قَالُوا» فرشتگان در این حالت از روی سرزنش به آنها می گویند:« أَيْنَ مَا كُنتُمْ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ» کجا هستند بت هایی که به فریاد می خواندید؟ اکنون وقت نیاز است، اگر آنها می توانند به شما فایده ای برسانند یا ضرری را دور کنند، دست به کار شوند.
« قَالُواْ ضَلُّواْ عَنَّا» می گویند: از ما ناپدید شدند، و از بین رفتند و مضمحل گشتند و نمی توانند چیزی از عذاب خدا را از ما دور  کنند، « وَشَهِدُواْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كَانُواْ كَافِرِينَ» و بر خود گواهی می دهند که آنها کافر بوده اند، و سزاوار عذاب خوار کننده وهمیشگی هستند.
آیه ی 39-38:
قَالَ ادْخُلُواْ فِي أُمَمٍ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِكُم مِّن الْجِنِّ وَالإِنسِ فِي النَّارِ كُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَّعَنَتْ أُخْتَهَا حَتَّى إِذَا ادَّارَكُواْ فِيهَا جَمِيعًا قَالَتْ أُخْرَاهُمْ لأُولاَهُمْ رَبَّنَا هَـؤُلاء أَضَلُّونَا فَآتِهِمْ عَذَابًا ضِعْفًا مِّنَ النَّارِ قَالَ لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَلَـكِن لاَّ تَعْلَمُونَ ؛ گويد : به  ميان  امتهايی  که  پيش  از شما بوده  اند ، از جن  و انس  ، در  آتش ، داخل  شويد  هر امتی  که  به  آتش  داخل  شود امت  همکيش  خود را لعنت   کند  تا چون  همگی  در آنجا گرد آيند ، گروههايی  که  پيرو بوده  اند در  باره  گروههايی  که  پيشوا بوده  اند گويند : پروردگارا ، اينان  ما را گمراه   کردند، دو چندان  در آتش  عذابشان  کن   گويد : عذاب  همه  دو چندان  است   ولی  شمانمی  دانيد.
وَقَالَتْ أُولاَهُمْ لأُخْرَاهُمْ فَمَا كَانَ لَكُمْ عَلَيْنَا مِن فَضْلٍ فَذُوقُواْ الْعَذَابَ بِمَا كُنتُمْ تَكْسِبُونَ؛ پيشوايان  به  پيروان  گويند : شما را بر ما هيچ  برتری  نيست  ، اينک  به ، کيفر کارهايی  که  کرده  بوديد عذاب  را بچشيد.
فرشتگان به آنها می گویند:« ادْخُلُواْ فِي أُمَمٍ» در زمره گروههایی وارد شوید، « قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِكُم مِّن الْجِنِّ وَالإِنسِ» گروههایی از جن و انس که پیش از شما بوده اند و بر کفر و استکباری که شما بر آن  قرار دارید، قرار داشتند. پس همه سزاوار رسوایی و نابودی و هلاکت و ماندگاری در جهنم شدند. هر وقت که گروهی از آدمهای سرکش وارد جهنم می شود، « لَّعَنَتْ أُخْتَهَا» هم جنس و هم کیش خود را نفرین می کند. همان طور که خداوند متعال فرموده است: « ثُمَّ یَومَ القِیَمةِ یَکفُرُ بَعضُکُم بِبَعضِ وَیَلعَنُ بَعضُکُم بَعضَاَ » و روز قیامت برخی از شما به برخی دیگر  کفر می ورزد و برخی از شما برخی دیگر را نفرین می کند.
« حَتَّى إِذَا ادَّارَكُواْ فِيهَا جَمِيعًا» تا اینکه تمام اهل آتش اعم از اولین و آخرین، رهبران و روسا و مقلدین و پیروان همه در آتش جهنم گرد می آیند، « قَالَتْ أُخْرَاهُمْ» پسینیان و پیروان « لأُولاَهُمْ» به روسای خود می گویند، و پیش خدا شکایت می کنند که این روسا ما را گمراه ساخته اند، « رَبَّنَا هَـؤُلاء أَضَلُّونَا فَآتِهِمْ عَذَابًا ضِعْفًا مِّنَ النَّارِ» پروردگارا! اینان ما را گمراه کردند، پس به ایشان عذابی دو چندان از آتش بده. یعنی عذاب آنان را چندین برابر کن، چون آنها ما را گمراه ساختند و کارهای پلید و زشت را برایمان آراستند.« قَالَ لِكُلٍّ ضِعْفٌ» خداوند می فرماید: عذاب هریک از شما چندین برابر است، و هریک از شما بهره ای از عذاب دارید « وَلَـكِن لاَّ تَعْلَمُونَ» ولی نمی دانید.
« وَقَالَتْ أُولاَهُمْ لأُخْرَاهُمْ» و سران و روسا به پیروانشان گفتند: « فَمَا كَانَ لَكُمْ عَلَيْنَا مِن فَضْلٍ» شما هیچ گونه برتری بر ما ندارید. یعنی همه ما در گمراهی و فراهم کردن اسباب عذاب مشترک هستیم، پس شما چه فضیلتی بر ما دارید؟ « فَذُوقُواْ الْعَذَابَ بِمَا كُنتُمْ تَكْسِبُونَ» پس بچشید عذاب را به سبب آنچه خود می کردید. اما مشخص است که عذاب سران و پیشوایان گمراه کننده سخت تر و زشت تر از عذاب پیروان است همان طور که نعمت های پیشوایان هدایت و روسای آن از پاداش پیروان بزرگتر است.  خداوند متعال فرموده است:« الَّذیِنَ کَفَرُوا وَصَدُّوا عَن سَبِیلِ اللهِ زِدنَهُم عَذَابَا فَوقَ العَذَابِ بِمَا کَانُوا یُفسِدُونَ » کسانی که کفر ورزیدند و مردم را از راه خدا بازداشتند، به سبب آنچه که می کردند بر عذابشان افزودیم. پس این آیات و امثال آن دلالت می نمایند سایر کسانی که  آیات خدا را تکذیب می کنند، برای همیشه در  عذاب می مانند، و در اصل عذاب آن مشترک اند گرچه برحسب اعمالشان و برحسب عناد و مخالفت و ستم و افترایشان در مقدار عذاب با یکدیگر تفاوت دارند. و دوستی و مودّتی که در دنیا میان آنها برقرار بود در روز قیامت به دشمنی و نفرین مبدّل می شود.
آیه ی 41-40:
إِنَّ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا وَاسْتَكْبَرُواْ عَنْهَا لاَ تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاء وَلاَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى يَلِجَ الْجَمَلُ فِي سَمِّ الْخِيَاطِ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُجْرِمِينَ ؛ درهای  آسمان  بر روی  کسانی  که  آيات  ما را تکذيب  کرده  اند و از آنها  سربر تافته  اند ، گشوده  نخواهد شد تا آنگاه  که  شتر از سوراخ  سوزن  بگذرد  ومجرمان  را اينچنين  کيفر می  دهيم.
لَهُم مِّن جَهَنَّمَ مِهَادٌ وَمِن فَوْقِهِمْ غَوَاشٍ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الظَّالِمِينَ؛ بستری  از آتش  جهنم  در زير و پوششی  از آتش  جهنم  بر روی  دارند  و  ستمکاران  را اينچنين  کيفر می  دهيم.
خداوند متعال از عذاب کسی خبر می دهد که آیات او را تکذیب می کند و به آن ایمان نمی آورد و با اینکه آیات او آیاتی روشن اند اما خود را از پذیرفتن آن بالاتر می داند و تسلیم احکام آن نشده، بلکه آنها را تکذیب کرده و روی می گرداند. و خبر می دهد که ایشان از هر خیر و برکتی ناامیداند، و چون بمیرند درهای آسمان بر ارواحشان گشوده نمی شود. هرچند ارواحشان بالا می روند و می خواهند به سوی خدا عروج کنند، و اجازه می خواهند، اما به ارواح آنان اجازه بالا آمدن داده نمی شود.
همانطور که ارواحشان در دنیا به سوی  ایمان آوردن به خدا و شناخت و محبت او بالا نرفته و عروج نکردند، پس به همان صورت بعد از مرگ نیز بالا نمی روند، زیرا جزا از نوع و جنس عمل داده می شود. و مفهوم آیه این است که برای  ارواح مومنان که از دستور خدا فرمان می برند و آیات او را تصدیق می کنند درهای آسمان گشوده می شود تا به سوی خدا عروج کنند و به جای در عالم اعلی برسند که خدا خواسته است و با نزدیک شدن به پروردگارشان شاد و مسرور، و با به دست آوردن خشنودی وی بهره مند گردند.
و در مورد اهل جهنم فرموده است:« وَلاَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى يَلِجَ الْجَمَلُ فِي سَمِّ الْخِيَاطِ» و وارد بهشت نمی شوند مگر اینکه شتر از سوراخ سوزن خیاطی بگذرد. یعنی مگر اینکه شتر که از نظر جسمی از بزرگترین حیوانات است از سوراخ سوزن خیاطی که تنگ ترین سوراخ است عبور کند، و این معلّق کردن چیزی است به امر غیر ممکن. یعنی همان طور که داخل شدن و عبور کردن شتر از سوراخ سوزن خیاطی غیرممکن و محال است، داخل شدن به بهشت برای کسانی که آیات خدا را تکذیب می کنند محال و غیرممکن است. خداوند  متعال فرموده است:« إِنَّهُ مَن یُشرِک بِاللهِ فَقَد حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیهِ الجَنَّةِ وَمَأوَئهُ النَّارُ» همانا کسی که برای خدا شریک قایل شود، خداوند بهشت را بر او حرام کرده و جایگاهش آتش جهنم است، و در اینجا فرمود:« وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُجْرِمِينَ» و این گونه کسانی را که جنایتکار و مجرم هستند و سرکشی شان شدید است سزا می دهیم.
« لَهُم مِّن جَهَنَّمَ مِهَادٌ» برای آنان فرش و زیراندازی از جهنم است. « وَمِن فَوْقِهِمْ غَوَاشٍ» و بر بالای سرشان سایه هایی از عذاب است و آنان را می پوشاند. « وَكَذَلِكَ نَجْزِي الظَّالِمِينَ» و این گونه کسانی را که بر خود ستم کرده اند سزا می دهیم، و این سزایی کامل و برابر است، و پروردگارت بر بندگان ستم نمی کند.
آیه ی 43-42:
وَالَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ لاَ نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا أُوْلَـئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ؛ به  هيچ  کس  جز اندازه  توانش  تکليف  نمی  کنيم   آنان  که  ايمان  آورده   اندو، کارهای  نيکو کرده  اند اهل  بهشتند و در آنجا جاويدانند.
وَنَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِم مِّنْ غِلٍّ تَجْرِي مِن تَحْتِهِمُ الأَنْهَارُ وَقَالُواْ الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي هَدَانَا لِهَـذَا وَمَا كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلا أَنْ هَدَانَا اللّهُ لَقَدْ جَاءتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ وَنُودُواْ أَن تِلْكُمُ الْجَنَّةُ أُورِثْتُمُوهَا بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ  ؛ و هر گونه  کينه  ای  را از دلشان  بر می  کنيم   نهرها در زير پايشان  جاری   است   گويند : سپاس  خدايی  را که  ما را بدين  راه  رهبری  کرده  و اگر ما  رارهبری  نکرده  بود ، راه  خويش  نمی  يافتيم   رسولان  پروردگار ما به  حق   آمدند و آنگاه  ايشان  را ندا دهند که  به  پاداش  کارهايی  که  می  کرديد اين   بهشت  را به  شما داده  اند.
وقتی خداوند عقاب و عذاب گناهکاران ِ ستمگر را بیان کرد، پاداش فرمانبرداران را نیز ذکر نمود و فرمود:« وَالَّذِينَ آمَنُواْ» و کسانی که قلبا ایمان آوردند، « وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ» و با اعضا و جوارح خود کارهای شایسته انجام دادند، پس هم ایمان آوردند، و هم عمل کردند، هم اعمال ظاهری را انجام دادند و هم اعمال باطنی را، هم کارهای واجب را انجام دادند و هم کارهای حرام را ترک گفتد. و از آن جا که فرموده الهی، « وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ» عام و فراگیر است و همه کارهای شایسته اعم از واجب و مستحب را در بر می گیرد، و ممکن است برخی از آن برای بنده مقدور نباشد، فرمود:« لاَ نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا» هیچ کس را جز به اندازه توانش مکلف نمی سازیم. یعنی به مقدار و اندازه ای که در توانش هست، و انجام آن برایش مشکل نیست، پس در این حالت بر او لازم است که به اندازه توانش از خداوند بترسد،  و وقتی که از انجام برخی از واجبات ناتوان شد که دیگران می توانستند آن را انجام دهند، آن واجب از او ساقط می شود. همان طور که خداوند متعال فرموده است:« لَا یُکَلِفُ اللَّهُ نَفسَاَ إِلَّا وُسعَهَا» خداوند هیچ کس را جز به اندازه توانش مکلف نمی سازد. « لَا یُکَلِفُ اللَّهُ نَفسَاَ إِلَّا مَآ ءَاتَئَهَا » خداوند هیچ کس را مکلف نمی سازد مگر به اندازه آنچه به او داده است.« وَمَا جَعَلَ عَلَیکُم فِی الدِّینِ مِن حَرَجِ» و خداوند در دین مشکلی برایتان قرار نداده است، « فَاتَّقُوا اللَّهَ مَا استَطَعتُم» پس به اندازه ای که می توانید از خدا بترسید.
بنابراین در صورت ناتوانی، واجبی بر گردن آدمی نیست، و در صورت ضرورت و ناچاری حرامی در میان نمی باشد. « أُوْلَـئِكَ» ایشان که به ایمان و عمل صالح متصف اند، « أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ» اهل بهشت اند و برای همیشه در آن باقی می مانند. یعنی از آن برگردانده نمی شوند، و به جای آن چیزی دیگر را طلب نمی کنند، چون آنها در بهشت انواع لذت ها و خواسته ها را می بینند که فراتر از آن چیزی نیست، و بالاتر از آن چیزی خواسته نمی شود.
« وَنَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِم مِّنْ غِلٍّ» و هرگونه کینه را از دلهایشان بیرون می کشیم. و این از کرم و احسان خدا برای اهل بهشت است، زیرا کینه ای را که در دلهایشان بود و رقابتی را که درمیان آنان بود برطرف کرده و از بین می برد، تا برادران ودوستانی همدل و صمیمی باشند. خداوند متعال فرموده است :« وَنَزَعنَا مَا فِی صُدُورِهِم مِنّ غِلِ ّ إِخوَنَّا عَلَی سُرِِرُ مُّتَقَبِلینَ» و هرگونه کینه ای را که در دلهایشان بود بیرون آوردیم، و آنان تبدیل به برادرانی می شوند که بر تخت ها و روبرو نشسته اند. و خداوند به هریک کرامت و بزرگواری می دهد به گونه ای که شادو خوشحال می شود و هیچ نعمتی را بالاتر از آنچه که او در آن بسر می برد. تصور نمی کند. پس، از حسادت و کینه ورزی در امام می مانند، زیرا در بهشت اسباب حسادت و کینه ورزی وجود ندارد.
« تَجْرِي مِن تَحْتِهِمُ الأَنْهَارُ» رودها از زیرشان روان است و آن را به هر کجا که بخواهند جاری می کنند. اگر بخواهند آن را در داخل قصرها یا در اتاق های بلند و بالا یا در باغهای بهشت و در زیر باغچه های شکوفا جاری می کنند، رودهایی که در کانال های فراوانی بر سطح زمین نه زیر آن جریان دارند و نیکی هایی که نهایتی ندارد.
« وَقَالُوا» بنابراین وقتی نعمتهایی را مشاهده می کنند که خداوند به آنها ارزانی نموده، و آنان را بوسیله آنها اکرام نموده است، می گویند:« الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِي هَدَانَا لِهَـذَا» سپاس خداوندی را که ما را به این رهنمود ساخت و بر ما منت نهاد و به دلهایمان القا و الهام کرد، پس دلهایمان به او ایمان آورد و بر انجام کارهایی که انسان را به این سرا می رساند منقاد و مطیع شد، و خداوند ایمان و اعمال ما را حفاظت نمود تا اینکه بوسیله آن ما را به این سرا رسانید. پس چه خوب است پروردگار بزرگ و بخشنده که از همان ابتدا به ما نعمت داد و نعمت های ظاهری و باطنی را که غیر قابل شمارش است به سوی ما سرازیر کرد.
« وَمَا كُنَّا لِنَهْتَدِيَ لَوْلا أَنْ هَدَانَا اللّهُ» و اگر خداوند با هدایت خویش و پیروی از پیامبرانش بر ما منت نمی گذاشت در وجود ما قابلیت پذیرش هدایت نبود.« لَقَدْ جَاءتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ» همانا پیامبر و فرستادگانِ پروردگار ما حق را آوردند. یعنی وقتی که آنها از نعمت هایی بهره مند شدند که پیامبران از آن خبر داده بودند و این خبر برایشان تبدیل به حق یقین گشت، بعد از آنکه علم یقین هم داشتند می گویند: آنچه را که پیامبران به ما وعده داده بودند، دیدیم و آن را به دست آوردیم و همه آنچه آنها آوردند حق بود و شک و اشکالی در آن وجود نداشت، « وَنُودُواْ» و به عنوان تبریک و بزرگداشت و احترام ندا داده می شوند که ، « أَن تِلْكُمُ الْجَنَّةُ أُورِثْتُمُوهَا بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ» شما وارث این بهشت شدید. یعنی شما آن را به ارث بردیدو سهمیه شما قرار گرفت. اما سهمیه کافران آتش جهنم است، و شما این بهشت را به سبب آنچه می کردید به ارث بردید. برخی از سلف گفته اند: اهل بهشت با بخشش و عفو خدا از آتش جهنم نجات یافته و به وسیله رحمت خدا وارد بهشت شده و منازل را تقسیم می کنند و به سبب اعمال صالح و  ارث آن می شوند و این از رحمت خدا، بلکه از بالاترین انواع رحمت اوست.
آیه ی 45-44:
وَنَادَى أَصْحَابُ الْجَنَّةِ أَصْحَابَ النَّارِ أَن قَدْ وَجَدْنَا مَا وَعَدَنَا رَبُّنَا حَقًّا فَهَلْ وَجَدتُّم مَّا وَعَدَ رَبُّكُمْ حَقًّا قَالُواْ نَعَمْ فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَيْنَهُمْ أَن لَّعْنَةُ اللّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ  ؛ بهشتيان  دوزخيان  را آواز دهند که  ما به  حقيقت  يافتيم  آنچه  را که ، پروردگارمان  وعده  داده  بود ، آيا شما نيز به  حقيقت  يافته  ايد آنچه  را  که  پروردگارتان  وعده  داده  بود ? گويند : آری   آنگاه  آواز دهنده  ای  در  آن  ميان  آواز دهد که  لعنت  خدا بر کافران  باد .
الَّذِينَ يَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللّهِ وَيَبْغُونَهَا عِوَجًا وَهُم بِالآخِرَةِ كَافِرُونَ؛ آنان  که  از راه  خدا روی  بر می  گردانند و آن  را کجروی  می  پندارند و به   قيامت  ايمان  ندارند.
خداوند متعال پس از بیان استقرار هر یک از دو گروه در سرایشان و پس از آنکه پاداش و عذابی را دریافتند که پیامبران از آن خبر داده و کتابها آن را بیان کرده بودند، می فرماید: اهل بهشت اهل جهنم را صدا کرده و می گویند:« أَن قَدْ وَجَدْنَا مَا وَعَدَنَا رَبُّنَا حَقًّا» آنچه را که پروردگارمان به ما وعده داده بود حق یافتیم، آنگاه که به ما وعده داد در برابر ایمان و عمل صالح ، بهشت را به ما بدهد، پس ما وارد آن شدیم و چیزی را که خدا برایمان توصیف کرده بود مشاهده  کردیم.
« فَهَلْ وَجَدتُّم مَّا وَعَدَ رَبُّكُمْ حَقًّا» پس آیا آنچه را که پروردگارتان به شما در برابر کفر و نافرمانی وعده داده بود حق یافتید؟ « قَالُواْ نَعَمْ» می گویند: آری! ما آن را حقیقت و درست یافتیم. پس راست بودن وعده خدا را برای همه مردم روشن می گردد، و چه کسی از خدا راستگوتر است؟!
وتردید و شبهات از آنها دور می شود و مسئله تبدیل به حق الیقین می گردد و مومنان به وعده خدا خوشحال می شوند، و کافران از هر خیر و خوبی ناامید می گردند و اقرار و اعتراف می کنند که آنان سزاوار عذاب هستند.
« فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَيْنَهُمْ » پس  ندا دهنده ای بین اهل بهشت و اهل دوزخ ندا داده و می گوید:« أَن لَّعْنَةُ اللّهِ» نفرین خدا و دوری از هر خیر و خوبی، « عَلَى الظَّالِمِينَ» بر ستمکاران باد، زیرا وقتی که خداوند دروازه های رحمت خویش را برای آنان باز کرد از روی ستم، خودشان را از آن بازداشته و دور کردند، و دیگران را هم از آن بازداشتند. پس هم خود گمراه شدند و هم دیگران را گمراه کردند. و خداوند آن راه را راه راست می خواهد و اینکه سالکان راه ا و اهل اعتدال و میانه روی باشند.
« وَ» اما  اینها، « وَيَبْغُونَهَا عِوَجًا» آن را منحرف و کج می خواهند و در صددند آن را کج نشان دهند، « وَهُم بِالآخِرَةِ كَافِرُونَ» و آنان به آخرت کافرند. و این چیزی است که انحراف از راه و روی آوردن به شهوات حرام نفس، و ایمان نیاوردن به رستاخیز و نترسیدن از عذاب و  امید نداشتن به پاداش را برای آنان پدید آورده است.
مفهوم این ندا این است که رحمت خدا بر مومنان است ونیکی او آنان را در بر می گیرد و احسانش همواره بر آنهاست.
آیه ی 49-46:
وَبَيْنَهُمَا حِجَابٌ وَعَلَى الأَعْرَافِ رِجَالٌ يَعْرِفُونَ كُلاًّ بِسِيمَاهُمْ وَنَادَوْاْ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَن سَلاَمٌ عَلَيْكُمْ لَمْ يَدْخُلُوهَا وَهُمْ يَطْمَعُونَ ؛ و ميانشان  حايلی  است  ، و بر اعراف  مردانی  هستند که  همه  را به ، نشانيشان می  شناسند و اهل  بهشت  را آواز می  دهند که  سلام  بر شما باد  اينان  هر چند طمع  بهشت  دارند ولی  هنوز بدان  داخل  نشده  اند.
وَإِذَا صُرِفَتْ أَبْصَارُهُمْ تِلْقَاء أَصْحَابِ النَّارِ قَالُواْ رَبَّنَا لاَ تَجْعَلْنَا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ؛ چون  چشم  به  جانب  دوزخيان  گردانند گويند : ای  پروردگار ما ، ما را در  شمار ستمکاران  قرار مده.
وَنَادَى أَصْحَابُ الأَعْرَافِ رِجَالاً يَعْرِفُونَهُمْ بِسِيمَاهُمْ قَالُواْ مَا أَغْنَى عَنكُمْ جَمْعُكُمْ وَمَا كُنتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ ؛ ساکنان  اعراف  مردانی  را که  از نشانيشان  می  شناسند آواز دهند و گويند :آن  خواسته  که  گرد آورده  بوديد و آن  همه  سرکشی  که  داشتيد شما را فايده  ای نبخشيد.
أَهَـؤُلاء الَّذِينَ أَقْسَمْتُمْ لاَ يَنَالُهُمُ اللّهُ بِرَحْمَةٍ ادْخُلُواْ الْجَنَّةَ لاَ خَوْفٌ عَلَيْكُمْ وَلاَ أَنتُمْ تَحْزَنُونَ؛ آيا اينان  همان  کسانند که  شما سوگند خورده  بوديد که  رحمت  خداوند، نصيبشان  نمی  شود ? داخل  در بهشت  شويد ، نه  بيمی  بر شماست  و نه  غمگين   می  شويد.
بین اهل بهشت و اهل دوزخ مانعی وجود دارد که به آن اعرافگفته می شود؛ نه از بهشت است و نه از جهنم و بر بالای هر دو سرا قرار دارد و هرکس که روی آن باشد هر دو گروه را نگاه می کند. و بر بالای این مانع مردانی هستند که هر یک از اهل بهشت و اهل جهنم را با سیمایشان یعنی با نشانه ها و علامت هایی که با آن شناخته می شوند، می شناسند. پس وقتی به اهل جنت نگاه می کنند آنا را صدا می زنند که ، « أَن سَلاَمٌ عَلَيْكُمْ» درودتان باد. یعنی آنان را سلام می کنند، و آنان هنوز وارد بهشت نشده اند اما امیدوارانه وارد آن شوند و خداوند امید ورود به بهشت را در دلهایشان قرار داده است، چون می خواهد آنها را از بخشش خویش بهره مند سازد.
« وَإِذَا صُرِفَتْ أَبْصَارُهُمْ تِلْقَاء أَصْحَابِ النَّارِ» و وقتی که چشمهایشان متوجه اهل دوزخ می شود و منظره ای زشت و هولناک را می بینند، « قَالُواْ رَبَّنَا لاَ تَجْعَلْنَا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ» می گویند: پروردگارا! ما را همراه قوم ستمکار قرار مده. وقتی اهل اعراف اهل بهشت را ببینند، امیدواراند همراه آنها به بهشت درآیند، و به آنان سلام می کنند. و هنگامی که بدون اختیار چشمشان به سوی اهل دوزخ برگردانده می شود از حالت آنها بصورت عام به خدا پناه می برند.
سپس « خاص» را پس از « عام » بیان کرد و فرمود:« وَنَادَى أَصْحَابُ الأَعْرَافِ رِجَالاً يَعْرِفُونَهُمْ بِسِيمَاهُمْ» و اهل اعراف مردانی را صدا می زنند که آنا را از سیمایشا می شناسند و آنها اهل دوزخند که در دنیا دارای اُبّهت و شرافت و اموال و فرزندان بودند. اهل اعراف وقتی آنها را در عذاب، تنها و بدون یاور و فریادرس می بینند به آنها می گویند:« مَا أَغْنَى عَنكُمْ جَمْعُكُمْ» جمعیت و گروهبندی شما در دنیا که بوسیله آن ناگواری ها را دور می کردید و به خواست هایتان می رسیدید، امروز از بین رفته است و چیزی را از شما دور نمی  کند. همچنین تکبر ورزیدنتان بر حق و خود را بالاتر دانستن از پذیرش آن و از کسی که آن را وارد و از کسی که از آن پیروی کرد چه سودی به شما داد.
سپس آنها به سوی مردمی از اهل بهشت اشاره می کنند که در دنیا فقیر و ناتوان بودند و دوزخیان در دنیا آنها را مسخره می  کردند، پس به اهل جهنم می گویند:« أَهَـؤُلاء» آیا اینان که خداوند آنها را وارد بهشت نموده است، « الَّذِينَ أَقْسَمْتُمْ لاَ يَنَالُهُمُ اللّهُ بِرَحْمَةٍ» کسانی نیستند که شما سوگند می خوردید خداوند چیزی از رحمت خویش را به ایشان نمی رساند؟! و شما آنها را تحقیرمی کردید و به خود می بالیدید؟! همانا سوگندهایتان شکسته شد و چیزی از جانب خدا برایتان آشکار گردید که فکرش را نمی کردید.
« ادْخُلُواْ الْجَنَّةَ» پس به سبب آنچه می کردید وارد بهشت شوید. یعنی به عنوان احترام و بزرگداشت به این ناتوانان گفته می شود: به سبب اعمال صالح و کارهای شایسته تان وارد بهشت شوید، « لاَ خَوْفٌ عَلَيْكُمْ» شما نه از ناگواری های آینده ترسی دارید، « وَلاَ أَنتُمْ تَحْزَنُونَ» و نه بر گذشته اندوهگین می شوید، بلکه در امنیت و آسایش و اطمینان خاطر قرار دارید و از خوبی و برکتی که بر شما داده شده است خوشحال می گردید. و این مانند گفته خداوند متعال است که فرموده است:« إِنَّ الَّذیِنَ أَجرَمُوا کَانُوا مِنَ الَّذِینَ ءَامَنُوا یَضحَکُونَ، وَإِذا مَرُّوا بِهِم یَتَغامَزُونَ» همانا کسانی که جنایت پیشه بودند به مومنان می خندیدند، و هرگاه مومنان از کنارشان می گذشتند با چشم به آنان اشاره می کردند . تا اینکه می فرماید:« فَالیَومَ الذَِّینَ ءَامنَوُا مِنَ الکُفَّارِ یَضحَکُونَ، عَلَی الأَرَآئِکِ یَنظُرُونَ» پس امروز کسانی که ایمان آوردند، به کافران می خندند و بر تخت ها تکیه زده و نگاه می کنند.
و اهل علم در مورد اینکه اهل اعراف چه کسانی هستند و کارشان چیست، اختلاف کرده اند. و صحیح آن است که اهل اعراف گروهی هستند که نیکی و بدی هایشان برابر است، پس نه بدیهایشان بیشتر است که وارد جهنم شوند و نه نیکی هایشان بیشتر است تا وارد بهشت بگردند. پس در اعراف مانده اند تا وقتی که خدا بخواهد، سپس خداوند متعال آنها را به سبب رحمت خویش وارد بهشت می نماید، زیرا رحمت او بر خشم و غضبش پیشی گرفته و غالب آمده است و رحمت او هر چیزی را در بر می گیرد.
آیه ی 53-50:
وَنَادَى أَصْحَابُ النَّارِ أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَنْ أَفِيضُواْ عَلَيْنَا مِنَ الْمَاء أَوْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللّهُ قَالُواْ إِنَّ اللّهَ حَرَّمَهُمَا عَلَى الْكَافِرِينَ ؛ دوزخيان  بهشتيان  را آواز دهند که  اندکی  آب  يا از چيزهايی  که  خدا به  شماارزانی  کرده  است  بر ما فرو ريزيد  گويند : خدا آنها را بر کافران  حرام کرده  است.
الَّذِينَ اتَّخَذُواْ دِينَهُمْ لَهْوًا وَلَعِبًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا فَالْيَوْمَ نَنسَاهُمْ كَمَا نَسُواْ لِقَاء يَوْمِهِمْ هَـذَا وَمَا كَانُواْ بِآيَاتِنَا يَجْحَدُونَ  ؛ امروز آنان  را که  دين  خويش  لهو و بازيچه  پنداشتند و زندگی  دنيا  فريبشان داده  بود فراموش  می  کنيم  ، همچنان  که  آنها نيز رسيدن  به  اين  روز را ازياد برده  بودند و آيات  ما را تکذيب  می  کردند.
وَلَقَدْ جِئْنَاهُم بِكِتَابٍ فَصَّلْنَاهُ عَلَى عِلْمٍ هُدًى وَرَحْمَةً لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ؛ برای  هدايت  مؤمنان  و بخشايش  به  ايشان  کتابی  آورديم  که  در آن  هر چيز، رااز روی  دانش  به  تفصيل  بيان  کرده  ايم.
هَلْ يَنظُرُونَ إِلاَّ تَأْوِيلَهُ يَوْمَ يَأْتِي تَأْوِيلُهُ يَقُولُ الَّذِينَ نَسُوهُ مِن قَبْلُ قَدْ جَاءتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ فَهَل لَّنَا مِن شُفَعَاء فَيَشْفَعُواْ لَنَا أَوْ نُرَدُّ فَنَعْمَلَ غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ قَدْ خَسِرُواْ أَنفُسَهُمْ وَضَلَّ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَفْتَرُونَ ؛ آيا جز نتيجه  اعمال  انتظاری  دارند ? روزی  که  نتيجه  اعمال  پديدار شود ،  کسانی  که  آن  روز را از ياد برده  بودند می  گويند : پيامبران  پروردگار ما  به حق  آمدند  آيا شفيعانی  هستند که  ما را شفاعت  کنند ? يا آنکه  کسی   هست که  ما را بازگرداند تا کارهای  ديگری  جز آن  کارها که  می  کرديم  ،  انجام  دهيم  ? به  خود زيان  رسانيدند و آن  بتان  را که  شريک  خدا می خواندند اينک  ازدست  داده  اند.
اهل دوزخ که عذاب خدا آنها را به اوج بدبختی و هلاکت افکنده، و گرسنگیِ بیش از حد آنها را فراگرفته و تشنگی دردآور به آنان دست داده است، اهل بهشت را صدا می زنند و از آنان کمک خواسته و می گویند:« أَنْ أَفِيضُواْ عَلَيْنَا مِنَ الْمَاء أَوْ مِمَّا رَزَقَكُمُ اللّهُ» مقداری آب یا آنچه خدا به شما روزی داده است به ما ببخشید. پس اهل بهشت به آنان پاسخ داده و می گویند:« إِنَّ اللّهَ حَرَّمَهُمَا» همانا خداوند آب و غذای بهشت را، « عَلَى الْكَافِرِينَ » بر کافران حرام نموده است. و این سزای کافر ورزیدنشان به آیات خدا است، و اینکه دینشان را که دستور داده شده بودند بر آن مستقیم و استوار باشند، به بازیچه و سرگرمی گرفتند:« لَهْوًا وَلَعِبًا» یعنی دلهایشان از آن غافل شد و از آن اعراض نمود، و آن را به بازی گرفته و مسخره کردند. و یا اینکه معنی آن چنین است: و آنها بازی و سرگرمی را آیین و دین خود قرار دادند و با چنگ زدن به بازی و سرگرمی از دین استوار روی گرداندند.
« فَالْيَوْمَ نَنسَاهُمْ» پس امروز انها را از یاد می بریم یعنی آنان را در عذاب رها می کنیم. « كَمَا نَسُواْ لِقَاء يَوْمِهِمْ هَـذَا» همانگونه که آنها فرا رسیدن این روز را از یاد بردند، انگار که فقط برای زندگی کردن در دنیا آفریده شده بودند و سزا و جزایی پیش روی ندارند. « وَمَا كَانُواْ بِآيَاتِنَا يَجْحَدُونَ » و آیات ما را انکار کردند در حالی که این انکارشان به خاطر کمبود و نقص آیات و دلایل خدا نبود، بلکه « جِئْنَاهُم بِكِتَابٍ فَصَّلْنَاهُ»  کتابی را پیش آنها آوردیم که آن را بیان کردیم. یعنی همه مطالبی را که مردم به آن نیاز دارند در آن کتاب بیان نمودیم. « عَلَى عِلْمٍ» آنچه را که به طور مفصل در آن کتاب آوردیم مبتنی بر آگاهی ِ خدا از حالتهای بندگان در تمامی زمانها و مکانها، و علم به آنچه که به صلاح آنان است و آنچه که برای آنان شایسته نیست، بود. و توضیح خدا توضیحی ناآگاهانه نیست که برخی از حالات را نداند و حکمی نامناسب را صادر نماید. بلکه بیان خدا از روی آگاهی و دانشی است که هرچیزی را احاطه نموده و رحمت او هر چیزی را در برگرفته است. « هُدًى وَرَحْمَةً لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ» در سایه این کتاب، هدایت مومنان حاصل شده و حق و باطل و گمراهی و هدایت برای آنان بیان می شود . نیز بوسیله این کتاب مومنان به رحمت الهی یعنی خیر و سعادت دنیا و آخرت دست می یابند. پس در سایه قرآن گمراهی و بدبختی از آنها دور می شود. و کسانی که عذاب بر آنان واجب شده است به این کتاب بزرگ ایمان نیاورده و از اوامر و نواهی آن فرمان نبرده اند، پس برای آنان هیچ  راه حلّی نمانده است جز اینکه مستحق نزول عذابی باشند که قرآن از آن خبر داده است.
بنابراین فرمود:« هَلْ يَنظُرُونَ إِلاَّ تَأْوِيلَهُ» آیا جز این انتظار می کشند که تاویل آن بیاید؟ یعنی چیزی بیاید که قرآن از آن خبر داده است ؟همان طور که یوسف علیه السلام وقتی تعبیر خوابش اتفاق افتاد، گفت:« هَذَا تَأوِیلُ رُءیَیَ مِن قَبلُ» این تاویل رویا و خواب گذشته من است.
« يَوْمَ يَأْتِي تَأْوِيلُهُ يَقُولُ الَّذِينَ نَسُوهُ مِن قَبْلُ» روزی که تاویلش می آید کسانی که آن را قبلا در دنیا فراموش کرده اند پشیمان شده و به سبب انچه که در گذشته از دست داده اند تاسف می خورند، و در حالی که جویای شفاعت کننده ای هستند تا سفارش کند گناهانشان آمرزیده شود، به آنچه پیامبران از آن خبر داده اند اقرار کرده و می گویند:« قَدْ جَاءتْ رُسُلُ رَبِّنَا بِالْحَقِّ فَهَل لَّنَا مِن شُفَعَاء فَيَشْفَعُواْ لَنَا أَوْ نُرَدُّ» بی گمان پیامبران پروردگارمان حق را آوردند، پس آیا برای ما میانجیگرانی وجود دارد که برایمان میانجیگری کنند، یا به دنیا برگردانده شویم؟ « فَنَعْمَلَ غَيْرَ الَّذِي كُنَّا نَعْمَلُ» و عملی غیر از آنچه که انحام می دادیم انجام دهیم؟ فرصت از دست رفته است و وقت بازگشت به دنیا نیست. « فَمَا تَنفَهُمُ شَفَعَةُ الشَّفِعینَ» پس شفاعتِ میانجیگران به آنان سودی نمی دهد. و درخواست آنها مبنی بر این که به دنیا بازگردند تا عملی غیر از عملی که انجام داده اند ، انجام دهند دروغی بیش نیست، و هدفشان دور کردن عذابی است که به آن گرفتار شده اند. خداوند متعال می فرماید:« وَلَو رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنهُ وَإِنَّهُم لَکَذِبُونَ» و اگر برگردانده شوند باز آنچه را که از آن نهی شده اند تکرار می کنند، همانا ایشان دروغگویانند. « قَدْ خَسِرُواْ أَنفُسَهُمْ» بدون شک خویشتن را ضایع کردند، آنگاه که سودهای فراوان را از دست دادند و راه هلاکت را در پیش گرفتند. و این زیان، همانند زیانِ از دست دادن اموال و کالاها یا فرزندان نمی باشد، بلکه این زیانی است که قابل جبران نمی باشد.
« وَضَلَّ عَنْهُم مَّا كَانُواْ يَفْتَرُونَ» و آنچه را که در دنیا به دروغ برای خود ساختند از دست دادند. یعنی چیزهایی که مبتنی بر امیال و آرزوهای خودشان بود و شیطان به آنها وعده می داد، از آنان ناپدید می شود، و به جایی آمده اند که گمان آن را نداشتند، و باطل و گمراهی شان برایشان روشن گردیده، و راستی آنچه که پیامبران آورده بودند برایشان واضح و روشن گشته است.
آیه ی 54:
إِنَّ رَبَّكُمُ اللّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ أَلاَ لَهُ الْخَلْقُ وَالأَمْرُ تَبَارَكَ اللّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ ؛ پروردگار شما الله  است  که  آسمانها و زمين  را در شش  روز آفريد  پس   به عرش ، پرداخت   شب  را در روز می  پوشاند و روز شتابان  آن  را می  طلبد  وآفتاب  و ماه  و ستارگان  مسخر فرمان  او هستند  آگاه  باشيد که  او راست   آفرينش  و فرمانروايی  خدا آن  پروردگار جهانيان  به 
غايت  بزرگ  است.
خداوند با بیان اینکه او پروردگار و معبود یگانه است و شریکی ندارد ، می فرماید:« إِنَّ رَبَّكُمُ اللّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ» همانا پروردگارتان خداوندی است که آسمانها و زمین و آنچه در بین آنهاست را با بزرگی و گستردگی و محکمی و شگفتی شان آفریده است . « فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ» آنها را در مدت شش روز آفریده است، که اول آن یکشنبه و آخر آن روز جمعه است. و وقتی که آفرینش آسمانها و زمین را به پایان رساند و حکم و فرمانش را در آنها به ودیعه نهاد، « اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ» خداوند تبارک و تعالی بر عرش تعظیم بلند ومرتفع گردید که آسمانها و زمین و آنچه را در آنهاست و آنچه را میان آنهاست در بر می گیرد. منظور از استوا بلندی و  ارتفاع بلندی و ارتفاعی است که شایسته و مناسب شکوه و عظمت و پادشاهی اوست. پس بر « عرش» بلند و مرتفع گردید و بر هستی فرمانروایی کرد و احکام کونی و احکام دینی اش را بر آن اجرا نمود. بنابراین فرمود:« يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ» روز روشن را با شب تاریک می پوشاند، پس تاریکی، گستره زمین را فرا گرفته و انسانها آرام می گیرند و مخلوقات به منازل و خانه هایشان پناه می برند، و از خستگی رفت و آمد روزانه می آسایند.
« يَطْلُبُهُ حَثِيثًا» شب شتابان به دنبال روز است، هر وقت شب بیاید روز می رود، و هر وقت روز بیاید شب می رود، و تا ابد این روند ادامه دارد، تا روزی که خداوند بساط این جهان را در هم می پیچد و بندگان از این سرا و جهان به سرا و جهانی دیگر منتقل می شوند.
« وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ» و خورشید و ماه و ستارگان را که به فرمان او مسخر هستند پدید آورد. یعنی ماه و خورشید و ستارگان به سبب اینکه خداوند آنها را تسخیر نموده است رام و مسخر شده اند؛ امری که بر صفت های کمال خداوند دلالت می نماید. پس خداوند این مخلوقات با عظمت را آفریده است که بیانگر کمال و قدرت او هستند. و استحکام و نظم سیستماتیک آنها بر کمال حکمت خداوند دلالت می کند. و منافع و مصالحی که در آنهاست بر گستردگی رحمت و دانش خداوند دلالت می نماید، و اینکه او معبود حقیقی است و عبادت جز برای او شایسته نیست.
« أَلاَ لَهُ الْخَلْقُ وَالأَمْرُ» آگاه باشید که آفرینش و فرمان دادن تنها از آن اوست. یعنی آفریدن از آن اوست، زیرا همه مخلوقات بالا و پایین، و صفت ها و کارهایشان را او آفریده است. و فرمان دادن نیز از آن اوست که شامل شریعت ها و ارسالِ پیامبران است . پس « خلق» متضمن احکام کَونی و تقدیری خداست، و « امر» متضمن احکام دینی، شرعی و جزایی خدا در روز قیامت است.
« تَبَارَكَ اللّهُ» بزرگ است خداوند تعالی و خیر و احسان او فراوان است، پس درذات خودش با برکت است چون اوصاف و کمالاتش بزرگ است . و برای دیگران نیز با برکت است، چرا که خیر فراوان و نیکی زیاد به آنان داده است. پس هر خیر و برکتی که در جهان است از آثار رحمت اوست. بنابراین فرمود:« تَبَارَكَ اللّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ» با برکت و دارای خیر فراوان است خداوندی که پروردگار جهانیان است. وقتی عظمت و شکوهش را بیان نمود که خردمندان را راهنمایی می کند تا تنها او را بپرستند و همه نیازها و حاجاتشان را از آستانه او بطلبند، به آنچه که بر این امر مترتب می شود دستور داد و فرمود:
آیه ی 56-55:
ادْعُواْ رَبَّكُمْ تَضَرُّعًا وَخُفْيَةً إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ؛ پروردگارتان  را با تضرع  و در نهان  بخوانيد ، زيرا او متجاوزان  سرکش   را دوست  ندارد.
وَلاَ تُفْسِدُواْ فِي الأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاَحِهَا وَادْعُوهُ خَوْفًا وَطَمَعًا إِنَّ رَحْمَتَ اللّهِ قَرِيبٌ مِّنَ الْمُحْسِنِينَ؛ در زمين  آنگاه  که  به  صلاح  آمده  است  فساد مکنيد  و خدا را از روی  بيم ، واميد بخوانيد  و رحمت  خدا به  نيکوکاران  نزديک  است.
دعا، شامل دعای خواستن و دعای عبادت است. پس خداوند دستور داد تا او را فروتنانه بخوانند، « تَضَرُّعًا» یعنی در دعا و ینایش جدی و در عبادت نیز مستمر باشید. « وَخُفْيَةً» دعای پنهانی و آهسته نه آشکارا و علنی که بیم ریا در آن باشد. بلکه دعا باید آهسته و به صورت پنهانی صورت پذیرد و مخلصانه برای خدا باشد.
« إِنَّهُ لاَ يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ» بدون شک خداوند آنان را که در هرکاری از حد می گذرند دوست ندارد. و از جمله ی تجاوز این است که بنده چیزهایی را از خدا بخواهد که شایسته او نیست، و با دعای قطع صله رحم را بکند، و یا اینکه در دعا صدایش را بیش از حد بلند کند. پس همه اینها در تجاوزی که از آن نهی شده است داخل اند.
« وَلاَ تُفْسِدُواْ فِي الأَرْضِ» و با انجام گناه، در زمین فساد و تباهی مکنید، « بَعْدَ إِصْلاَحِهَا» بعد از آبادانی و اصلاح آن به وسیله طاعت و عبادت، زیرا گناه باعث تباهی اخلاق و کارها و روزی ها می گردد. همان طور که خداوند متعال فرموده است:« ظَهرَ الفَساَدُ فِی البَرِّ وَالبَحرِ بِمَا کَسَبَت أیدِی النَّاسِ» به سبب آنچه که مردم کرده اند فساد در خشکی و دریا آشکار شده است. همان طور که اخلاق و اعمال و حالات دنیا و آخرت با طاعات و عبادات سامان می یابد. « وَادْعُوهُ خَوْفًا وَطَمَعًا» و خداوند را با بیم و امید بخوانید، یعنی در حالی که از عذاب او می ترسید و به پاداش او و پذیرفته شدن عبادتتان امیدوارید و از رد شدن دعایتان می ترسید. و خدا را مانند بنده ای دعا نکنید که به پروردگارش دستور می دهد و او را راهنمایی می کند که چنین کن و چنان کن؛ بنده ای که خودپسند بوده و خویشتن را بالاتر از جایگاهش قرار می دهد. نیز خدا را بسان کسی مخوانید که بی خبر و غافل است و دعا می کند. خلاصه آدابی که خداوند برای دعا بیان کرده چنین است: دعا باید مخلصانه و تنها برای خدا انجام شود، چون دعای پنهانی متضمن اخلاص است. و اینکه قلب باید بیم و امید داشته باشد نه اینکه بی خبر بوده و به اجابت و پذیرفته شدن دعا توجهی نداشته باشد، و این بهترین نوعِ دعا کردن، و احسانِ در دعا است، زیرا احسان در هر عبادتی آن است که تلاش شود به صورت کامل و بدون اینکه هیچ نقص و کمبودی در آن وجود داشته باشد ادا شود. بنابراین فرمود:« إِنَّ رَحْمَتَ اللّهِ قَرِيبٌ مِّنَ الْمُحْسِنِينَ» بی گمان رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است، کسانی که عبادت خدا را با نیکویی و احسان انجام داده و با بندگان خدا به نیکی رفتار می نمایند. پس هر چه بنده احسان و نیکوکاری اش بیشتر باشد به رحمت پروردگارش نزدیک تر می شود. در این آیه انسان مسلمان بر احسان و نیکوکاری تشویق شده است.
آیه ی 58-57:
وَهُوَ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّيَاحَ بُشْرًا بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ حَتَّى إِذَا أَقَلَّتْ سَحَابًا ثِقَالاً سُقْنَاهُ لِبَلَدٍ مَّيِّتٍ فَأَنزَلْنَا بِهِ الْمَاء فَأَخْرَجْنَا بِهِ مِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ كَذَلِكَ نُخْرِجُ الْموْتَى لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ ؛ و اوست  که  پيشاپيش  رحمت  خود بادها را به  بشارت  می  فرستد  چون   بادهاابرهای  گرانبار را بردارند ، ما آن  را به  سرزمينهای  مرده  روان   سازيم  و از آن  باران  می  فرستيم  و به  باران  هر گونه  ثمره  ای  را می   رويانيم   مردگان را نيز اينچنين  زنده  می  گردانيم  شايد پند گيريد.
وَالْبَلَدُ الطَّيِّبُ يَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَالَّذِي خَبُثَ لاَ يَخْرُجُ إِلاَّ نَكِدًا كَذَلِكَ نُصَرِّفُ الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَشْكُرُونَ؛ و سرزمين  خوب  گياه  آن  به  فرمان  پروردگارش  می  رويد ، و زمين  بد جز  اندک ، گياهی  از آن  پديد نمی  آيد  برای  مردمی  که  سپاس  می  گويند آيات   خدا رااينچنين  گونه  گون  بيان  می  کنيم.
خداوند اثری از آثار قدرت و نسیمی از نسیمهای عطرآگین رحمت خویش را بیان کرده و می فرماید:« وَهُوَ الَّذِي يُرْسِلُ الرِّيَاحَ بُشْرًا بَيْنَ يَدَيْ رَحْمَتِهِ» و خداوند است که  بادها را می فرستد؛ بادهایی که مژده دهنده ی نزول باران هستند، بارانی که آن را به فرمان خدا از زمین بر می خیزانند، آنگاه مردم به رحمت خدا شادمان می گردند و قلب هایشان نیز از نزول باران آرام می گیرد.
« حَتَّى إِذَا أَقَلَّتْ سَحَابًا ثِقَالاً» تا هنگامی که بادها ابرهای سنگینی را بردارند. برخی از بادها ابرها را تحریک کرده، و بادی دیگر آن را جمع می نماید و بادی دیگر آن را از جایی به جایی می برد. « سُقْنَاهُ لِبَلَدٍ مَّيِّتٍ» آنگاه آن را به سوی سرزمینی مرده می رانیم که نزدیک است حیوانات آن هلاک شده و مردمانِ آن از رحمت خدا ناامید شوند.
« فَأَنزَلْنَا بِهِ الْمَاء» پس در آن سرزمین مرده، آب فراوان از آن ابر فرو می فرستیم، و خداوند برای آن بادی را مسخر می کند که آن را سرازیر کند، و باد دیگری را مسخر می سازد که آن را به فرمان خدا پراکنده نماید.
« فَأَخْرَجْنَا بِهِ مِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ» پس بوسیله آن از انواع میوه  ها پدید می آوریم بنابراین مردم به رحمت خدا خوشحال می گردند و از خیرات و برکات وی بهره مند می شوند.
« كَذَلِكَ نُخْرِجُ الْموْتَى لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ» اینگونه مردگان را بیرون می آوریم، باشد که شما متذّکر شوید. یعنی همان طور که زمین را پس از اینکه مرده بود با رویاندن سبزیها در آن، زنده کردیم، همان گونه نیز مردگان را پس از اینکه فرسوده شده و از بین رفته و پاره پاره شدند از قبرهایشان بیرون می آوریم. و این استدلال روشنی است، زیرا این دو مسئله با هم فرقی  ندارند، پس کسی که رستاخیز و زنده شدن پس از مرگ را انکار می کند با وجود اینکه او نظیر و مانند آن را می بیند، از روی عنادِ و انکارِ امور محسوس چنین می کند. و دراین آیه آدمی به تامّل در نعمت های خدا و نظر افکندن در آن با چشم عبرت و استدلال نه با چشم غفلت ، تشویق شده است.
سپس تفاوت زمین هایی را که بر آن باران می بارد بیان کرد و فرمود:« وَالْبَلَدُ الطَّيِّبُ» و زمین که خاکش خوب و آماده است وقتی که باران بر آن ببارد، « يَخْرُجُ نَبَاتُهُ» گیاه و سبزه آن می روید، چرا که آن زمین برای روش آمادگی دارد، « بِإِذْنِ رَبِّه» یعنی گیاه و سبزه آن به اراده و خواست پروردگارش بیرون می آید. پس اسباب، مستقلا نمی توانند هیچ چیزی را بوجود بیاورند مگر اینکه خداوند به آن فرمان دهد. « وَالَّذِي خَبُثَ» و زمینی که  خوب نیست، « لاَ يَخْرُجُ إِلاَّ نَكِدًا» جز گیاه ناچیزی که فایده و برکتی ندارد نمی رویاند.
« كَذَلِكَ نُصَرِّفُ الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَشْكُرُونَ» این چنین آیات را به صورت های گوناگون بیان می داریم، و در آن مثالها ذکر می کنیم و آن را برای موسی بیان می نماییم که با اعتراف و اقرار به نعمتهای خدا و به کار بردنِ آن در راه خشنودی او، شکر وی را به جای می آورند. پس آنان کسانی اند که از احکام و مطالبی که خداوند در کتابش به شیوه های مختلف بیان کرده است بهره مند شده و فایده می برند، چون آنان آنچه را که خداوند در کتابش بیان کرده است جز بزرگترین نعمتهایی می دانند که از سوی پروردگارشان به آنان رسیده است. پس خود را نیازمند آن می دانند و با خوشحالی آن را فرا می گیرند و در آن می  اندیشند، و به تامل فرو می روند. پس برحسب استعداشان معانی آن را در می یابند. و این مثالی است برای دلهایی که وحی بر آنها نازل می شود؛ وحیی که اساس حیات و زندگی است، همان طور که باران اساس زندگی است. پس دل خوب و پاک وقتی که وحی به سوی ان می آید آن را می پذیرد و برحسب پاک و خوب بودن عنصرش خوبی و نیکی می رویاند.
و اما دلهای ناپاک و بد که خیری در آن نیست وقتی که وحی به سوی آنها می آید آنرا نپذیرفته بلکه خود را به خواب غفلت زده و از آن روی گردانده و با آن مخالفت می کنند. پس نزول وحی بر این دلها مانند بارانی است که بر شوره زار و ریگ ها و صخره ها می بارد و هیچ اثری بر جای نمی گذارد. واین مانند فرموده الهی که می فرماید:« أَنزَلَ مِنَ السَّماءِ مَآءَ فَسَالَت أَودِیَةُ بِقَدَرَهَا فَاحتَمَلَ السَّیلُ زَیَدَا رَّابِیاَ» از آسمان آبی فرو فرستاد ، پس رودهایی به اندازه دره ها سرازیر شد، و سیل، کف انباشته شده ای را برداشت.
آیه 64-59:
لَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ فَقَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَـهٍ غَيْرُهُ إِنِّيَ أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ ؛ نوح  را بر قومش  به  رسالت  فرستاديم   گفت  : ای  قوم  من  ، الله  را  بپرستيد ، شما را خدايی  جز او نيست  ، من  از عذاب  روزی  بزرگ  بر شما  بيمناکم.
قَالَ الْمَلأُ مِن قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاكَ فِي ضَلاَلٍ مُّبِينٍ؛ مهتران  قومش  گفتند : تو را به  آشکارا در گمراهی  می  بينيم.
قَالَ يَا قَوْمِ لَيْسَ بِي ضَلاَلَةٌ وَلَكِنِّي رَسُولٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِينَ؛ گفت  : ای  قوم  من  ، گمراهی  را در من  راهی  نيست  ، من  پيامبری  از جانب ، پروردگار جهانيانم.
أُبَلِّغُكُمْ رِسَالاَتِ رَبِّي وَأَنصَحُ لَكُمْ وَأَعْلَمُ مِنَ اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ؛ پيامهای  پروردگارم  را به  شما می  رسانم  و شما را اندرز می  دهم  و از خدا  ،آن  می  دانم  که  شما نمی  دانيد.
أَوَعَجِبْتُمْ أَن جَاءكُمْ ذِكْرٌ مِّن رَّبِّكُمْ عَلَى رَجُلٍ مِّنكُمْ لِيُنذِرَكُمْ وَلِتَتَّقُواْ وَلَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ؛ آيا از اينکه  بر مردی  از خودتان  از جانب  پروردگاتان  وحی  نازل  شده   است تا شما را بترساند و پرهيزگاری  کنيد و کاری  کند که  مورد رحمت  قرار  گيريد، به  شگفت  آمده  ايد ?
فَكَذَّبُوهُ فَأَنجَيْنَاهُ وَالَّذِينَ مَعَهُ فِي الْفُلْكِ وَأَغْرَقْنَا الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا إِنَّهُمْ كَانُواْ قَوْماً عَمِينَ؛ پس  تکذيبش  کردند و ما او و کسانی  را که  با او در کشتی  بودند رهانيديم و، آنان  را که  آيات  ما را دروغ  می  انگاشتند غرقه  ساختيم  ، که  مردمی  بی   بصيرت  بودند.
پس از آنکه خداوند مجموعه ای شایسته از دلایل توحید و یگانگی خویش را بیان کرد، با ذکر سرگذشت پیامبران که مردم را به سوی یگانگی و توحید خدا فرا خواندند، و با ذکر سرگذشت امت هایشان که به انکار و مخالفت با آنان پرداختند، و اینکه خداوند چگونه اهل توحید را یاری نمود و کسانی را که با آنان مخا لفت کردند و از آنها فرمان نبردند هلاک ساخت، دلایل دالّ بر توحید خویش را مویّد و مستحکم ساخت. و بیان نمود که دعوت همه پیامبران بر یک آیین و یک عقیده و باور متفق  است. پس در مورد نوح اولین پیامبر فرمود:« لَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ» بی گمان نوح را به سوی قومش فرستادیم تا آنها را به عبادت و پرستش خدای یگانه فرا خواند، در حالی که آنان بتان را می پرستیدند. « فَقَال» پس به آنها گفت:« يَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللَّهَ» ای قوم من! تنها خدا را بپرستید، « مَا لَكُم مِّنْ إِلَـهٍ غَيْرُهُ» شما غیر از او معبودی ندارید. چون او آفریننده و روزی دهنده و مدّبر همه امور است و غیر از او جملگی آفریده و مخلوق اند و تحت تدبیر خدا قرار داشته و از خود اختیاری ندارند. سپس نوح آنها را ترساند و بیم داد که اگر از او اطاعت نکنند به عذاب خدا گرفتار می شوند . پس گفت:« إِنِّيَ أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ» من بر شما می ترسم که به عذاب روزی بزرگ گرفتار شوید. و این از اندرزگویی و خیرخواهی و مهربانی نوح علیه السلام برای آنها بود که آنان را از عذاب همیشگی و شقاوت و جاودانگی بیم داد. همچنانکه برادران پیامبرش که بیشتر از پدران و مادران نسبت به مردم مهربان و دلسوز بودند، مردم را از گرفتار شدن به عذاب خدا بر حذر می داشتند. وقتی نوح این سخن را گفت، به زشت ترین صورت او را پاسخ دادند، « قَالَ الْمَلأُ مِن قَوْمِهِ» روسا و ثروتمندان قومش که مردم از آنها پیروی می کردند که غالبا همین گروه در برابر حق تکبر می ورزند و به پیامبران گوش فرا نمی دهند گفتند:« إِنَّا لَنَرَاكَ فِي ضَلاَلٍ مُّبِينٍ» همانا ما تورا گمراهی آشکاری می بینیم. آنان به این اکتفا نکردند که از فرمان نوح سرپیچی کنند، بلکه خود را بالاتر از آن دانستند که از وی اطاعت کنند، و بزرگترین توهین را به او روا داشتند و او را به گمراهی متهم کردند و گمراهی او را گمراهی آشکاری نامیدند.
و این زشت ترین نوع تکبر است که در عقلِ ضعیف ترین مردم نمی گنجد. و این صفت در میان قوم نوح وجود داشت، چرا که آنها به نزد بت هایی می آمدند که خود آن را صورتگری کرده و با دست های خودشان آن را تراشیده بودند؛ جماداتی که نمی دیدند و نمی شنیدند و کاری از آنها ساخته نبود. و آنها این جمادات را به جای آفریننده آسمانها و زمین قرار داده بودند و انواع عبادتها را برای این بتها انجام می دادند .
و اگر آنها عقلی داشتن که بوسیله آن حجت خدا بر آنان اقامه شود، بر آن حکم می شد که دیوانگان از آنان راه یافته ترند. پس نوح با نرمی و مهربانی و دلسوزی پاسخ آنها را داد تا شاید فرمان برند. بنابراین گفت:« يَا قَوْمِ لَيْسَ بِي ضَلاَلَةٌ» ای قوم من! در من هیچ گونه گمراهی نیست. یعنی من در هیچ مسئله ای به گمراهی نیافته ام، بلکه من هدایت کننده و راه یافته هستم وبلکه هدایت او علیه الصلاة و السلام از نوع و جنس هدایت پیامبران اولوالعزم است که بالاترین انواع هدایت و کاملترین آن محسوب می شود، و این هدایت همان رسالت تام و کامل است . بنابراین گفت: « وَلَكِنِّي رَسُولٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِينَ» بلکه من فرستاده ای از جانب پروردگار جهانیان هستم. پروردگاری که پروردگار من و شما و همه خلایق است و من و شما و همه را پرورش داده است . بزرگترین پرورش او این است تا آنها را به انجام کارهای شایسته و اخلاق برتر و عقاید نیکو دستور دهند، و آنان را از مخالفت با این چیزها برحذر دارند.
بنابراین فرمود:« أُبَلِّغُكُمْ رِسَالاَتِ رَبِّي وَأَنصَحُ لَكُمْ» و پیامهای پروردگارم را به شما می رسانم و شما را اندرز می گویم. یعنی وظیفه من تبلیغ و بیان توحید و  اوامر و نواهی خداست، و آن را از سرِ اندارز و خیرخواهی و مهربانی نسبت به شما بیان می کنم . « وَأَعْلَمُ مِنَ اللّهِ مَا لاَ تَعْلَمُونَ» و از جانب خدا چیزهایی می دانم که شما نمی دانید. پس اگر می دانید باید از من پیروی کنید و از دستورم فرمان ببرید.
« أَوَعَجِبْتُمْ أَن جَاءكُمْ ذِكْرٌ مِّن رَّبِّكُمْ عَلَى رَجُلٍ مِّنكُمْ » آیا تعجب می کنید از اینکه یاد آوری و پند و موعظه از جانب پروردگار توسط مردی از شما برایتان آمده است؟ چگونه از حالتی تعجب می کنید که شایسته نیست از آن تعجب شود، و آن این است که پند و موعظه و نصیحت توسط مردی از خودتان آمده است که شما صداقت و حالت او را می دانید.
 پس این از زمره عنایت و توجه خدا و  نیکی و احسان او نسبت به شماست که باید با پذیرش و شکرگذاری به استقبال آن رفت. « لِيُنذِرَكُمْ وَلِتَتَّقُواْ وَلَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ» تا شما را از عذاب دردناک بیم دهد، و اسبابی را که مایه نجات شماست فراهم کنید، که آن هم پرهیزگاری و ترس از خدا در ظاهر و باطن است . و بدین وسیله رحمت گسترده خود را شامل حال خود سازید.
ولی این سخنان در مورد آنها کار ساز نشد و فایده ای برای آنان در برنداشت.« فَكَذَّبُوهُ فَأَنجَيْنَاهُ وَالَّذِينَ مَعَهُ فِي الْفُلْكِ» اما  او را تکذیب کردند، پس او و کسانی را که همراه با وی در کشتی بودند، نجات دادیم. همان کشتی ای که خداوند، نوح علیه السلام را به ساختن آن دستور داد و به او وحی  کرد که از هر نوع حیواناتی دو جفت را در آن سوار کند، و خانواده اش، و هرکس را که ایمان آورده است در آن سوار کند، پس آنها را سوار کرد و خداوند آنان را بوسیله کشتی نجات داد.
« وَأَغْرَقْنَا الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا إِنَّهُمْ كَانُواْ قَوْماً عَمِينَ» و کسانی را که آیات ما را تکذیب کردند غرق نمودیم، همانا آنها در برابر هدایت قومی نابینا بودند، در حالیکه حق را دیدند، و خداوند دلایل روشنی توسط نوح به آنان نشان داد که هر انسان خردمندی با مشاهده آن  ایمان می آورد. اما آنها نوح را مسخره کردند و به او توهین نمودند و کفر ورزیدند.
آیه ی 72-65:
وَإِلَى عَادٍ أَخَاهُمْ هُوداً قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَـهٍ غَيْرُهُ أَفَلاَ تَتَّقُونَ؛ و بر قوم  عاد ، برادرشان  هود را فرستاديم   گفت  : ای  قوم  من  ، الله  رابپرستيد که  شما را جز او خدايی  نيست  ، و چرا نمی  پرهيزيد ?
قَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاكَ فِي سَفَاهَةٍ وِإِنَّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الْكَاذِبِينَ؛ مهتران  قوم  او که  کافر شده  بودند ، گفتند : می  بينيم  که  به  بيخردی   گرفتار شده  ای  و پنداريم  که  از دروغگويان  باشی.
قَالَ يَا قَوْمِ لَيْسَ بِي سَفَاهَةٌ وَلَكِنِّي رَسُولٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِينَ؛ گفت  : ای  قوم  من  ، در من  نشانی  از بيخردی  نيست  ، من  پيامبر پروردگار  جهانيانم.
أُبَلِّغُكُمْ رِسَالاتِ رَبِّي وَأَنَاْ لَكُمْ نَاصِحٌ أَمِينٌ؛ پيامهای  پروردگارم  را به  شما می  رسانم  و شما را اندرزگويی  امينم.
أَوَعَجِبْتُمْ أَن جَاءكُمْ ذِكْرٌ مِّن رَّبِّكُمْ عَلَى رَجُلٍ مِّنكُمْ لِيُنذِرَكُمْ وَاذكُرُواْ إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفَاء مِن بَعْدِ قَوْمِ نُوحٍ وَزَادَكُمْ فِي الْخَلْقِ بَسْطَةً فَاذْكُرُواْ آلاء اللّهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ؛ ، آيا از اينکه  بر مردی  از خودتان  از جانب  پروردگارتان  وحی  نازل  شده   است تا شما را بترساند ، تعجب  می  کنيد ? به  ياد آريد آن  زمان  را که  شما  راجانشين  قوم  نوح  ساخت  و به  جسم  فزونی  داد  پس  نعمتهای  خدا را به  ياد  آوريد ، باشد که  رستگار گرديد.
قَالُواْ أَجِئْتَنَا لِنَعْبُدَ اللّهَ وَحْدَهُ وَنَذَرَ مَا كَانَ يَعْبُدُ آبَاؤُنَا فَأْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ؛ گفتند : آيا نزد ما آمده  ای  تا تنها الله  را بپرستيم  و آنچه  را که ، پدرانمان  می  پرستيدند رها کنيم  ? اگر راست  می  گويی  آنچه  را که  به  ما  وعده  می دهی  بياور.
قَالَ قَدْ وَقَعَ عَلَيْكُم مِّن رَّبِّكُمْ رِجْسٌ وَغَضَبٌ أَتُجَادِلُونَنِي فِي أَسْمَاء سَمَّيْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَآؤكُم مَّا نَزَّلَ اللّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ فَانتَظِرُواْ إِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ ؛ گفت  : عذاب  و خشم  پروردگارتان  حتما بر شما نازل  خواهد شد آيا در  باره  اين  بتهايی  که  خود و پدرانتان  بدين  نامها ناميده  اند و خدا هيچ  دليلی  بر آنها نازل  نساخته  است  ، با من  ستيزه  می  کنيد ? به  انتظار  بمانيد من  هم با شما به  انتظار می  مانم.
فَأَنجَيْنَاهُ وَالَّذِينَ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِّنَّا وَقَطَعْنَا دَابِرَ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا وَمَا كَانُواْ مُؤْمِنِينَ؛ هود و همراهانش  را به  پايمردی  رحمت  خويش  رهانيديم  و کسانی  را که   آيات ، ما را تکذيب  کردند و ايمان  نياورده  بودند از ريشه  برکنديم.
« وَإِلَى عَادٍ أَخَاهُمْ هُوداً» و به سوی عادِ نخستین که در سرزمین یمن بودند، برادر نسبی آنان هود علیه السلام را فرستادیم که آنها را به سوی توحید فرا خواند، و از شرک و سرکشی در زمین بازداشت. « قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَـهٍ غَيْرُهُ أَفَلاَ تَتَّقُونَ» گفت: ای قوم من! خدا را بپرستید، شما معبود برحقی جز او ندارید، آیا اگر بر آنچه که بر آن قرار دارید پایدار بمانید از عذاب و ناخشنودی او نمی ترسید؟ اما آنها نپذیرفتند و فرمان نبردند.
« قَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَوْمِهِ» اشراف و روسای کافرِ قومش در حالی که دعوت او را رد کرده و رای و نظر او را خار شمردند ، گفتند:« إِنَّا لَنَرَاكَ فِي سَفَاهَةٍ وِإِنَّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الْكَاذِبِينَ» همانا ما تو را جز فردی ابله و بی خرد نمی بینیم، و گمان غالب ما این است که تو از زمره دروغگویانی. و حقیقت برای آن دگرگون و منقلب شده بود، و کوری شان شدیدتر شد، آنگاه که پیامبرشان علیه السلام را به سبب آنچه که خود بدان متصف بودند مورد نکوهش و مذمت قرار دادند، حال آنکه او از هرعیبی دور بود، زیرا در حقیقت آنان خود ابله و کم خرد و دروغگو بودند. و چه سفاهت و بی خردی بزرگتر از آن است که کسی حق را انکار و با آن مقابله نماید، و از فرمان بردن از رهبران و خیرخواهان سرباز زند، و قلب و جسمش از هر شیطان سرکشی اطاعت کند، و عبادت را برای غیر خدا انجام دهد و درختان و سنگ هایی را بپرستد که برای او کاری نمی کنند؟! و چه دروغی بزرگتر از آن است که کسی چیزی از این امور را به خدا نسبت دهد؟!
« قَالَ يَا قَوْمِ لَيْسَ بِي سَفَاهَةٌ» گفت: ای قوم من! به هیچ وجه من سفیه وبی خرد نیستم. بلکه او و پیامبر و راهنما وعاقل بود. « وَلَكِنِّي رَسُولٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِينَ» بلکه من  فرستاده ای از سوی پروردگار جهانیانم. « أُبَلِّغُكُمْ رِسَالاتِ رَبِّي وَأَنَاْ لَكُمْ نَاصِحٌ أَمِينٌ» اوامر و احکام خدا را به شما می رسانم و من برای شما اندرزگویی امین هستم. پس بر شما واجب است که آن را بپذیرید و از پروردگار جهانیان فرمان برید.
« أَوَعَجِبْتُمْ أَن جَاءكُمْ ذِكْرٌ مِّن رَّبِّكُمْ عَلَى رَجُلٍ مِّنكُمْ لِيُنذِرَكُمْ» یعنی چگونه از چیزی تعجب می کنید که جای هیچ تعجبی در آن نیست؟ و آن این که خداوند مردی از شما را به سویتان فرستاده است که او را می شناسید، و شما را به آنچه که مصلحت و منفعت شماست پند می دهد، و شما را بر آنچه که به سود شماست بر می انگیزد، پس شما از روی انکار از وی تعجب می کنید!
« وَاذكُرُواْ إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفَاء مِن بَعْدِ قَوْمِ نُوحٍ» پروردگارتان را ستایش کنید و سپاس بگوئید زیرا قدرت ونعمت به شما داده و شما را جانشینان امت های هلاک شده کرده است؛ کسانی که پیامبران را تکذیب کردند پس خداوند آنها را هلاک ساخت و شما را باقی گذاشت تا ببیند که چگونه عمل می کنید. و بپرهیزید از اینکه به تکذیب کردن بپردازید همان طور که آنها تکذیب کردند ، پس عذابی که به آنان رسید به شما نیز می رسد.
و نعمت خدا را به یاد آورید که آن را اختصاصا به شما داده. و آن این است که :« وَزَادَكُمْ فِي الْخَلْقِ بَسْطَةً» قدرت و بزرگی جسم شما را از دیگر مردمان بیشتر کرده است. « فَاذْكُرُواْ آلاء اللّهِ» پس نعمت هایی گسترده و پی در پی او را به یاد آورید. « لَعَلَّکُم» باشد که با به جای آوردن شکر نعمت و ادا کردن حق آن، « تُفْلِحُونَ» به خواسته هایتان دست یازید و از امر ناگوار و نامطلوب نجات پیدا کنید. پس هود برای آنها موعظه کرد و آنان را پند  داد، و به توحید و یکتاپرستی امر نمود، و برای آنها بیان کرد که خیرخواه و  اندرزگویی امین برای آنان است. و آنان را برحذر داشت که خداوند آنها را به عذاب گرفتار کند، همانطور کسانی را که پیش از آنها بودند به عذاب خویش گرفتار کرد. و نعمتهایی را که خداوند به آنها ارزانی نهموده و روزی فراوانی را که به سوی آنان سرازیر کرده بود به آنان یادآور شد، اما فرمان نبردند و دعوت او را نپذیرفتند.
« قَالُواْ» با تعجب از دعوت هود، و در حالی که او را مطلع ساختند که محال است از  او  اطاعت کنند، گفتند:« أَجِئْتَنَا لِنَعْبُدَ اللّهَ وَحْدَهُ وَنَذَرَ مَا كَانَ يَعْبُدُ آبَاؤُنَا» آیا پیش ما آمده ای تا تنها خدا را بپرستیم و آنچه را که پدران ما می پرستیدند رها کنیم؟
خداوند خوار و شرمسارشان کند! آنان چیزی را که واجب ترینِ واجبات و کامل ترینِ آن است در ردیف چیزی قرار دادند که در آن به مخالفت راه و برنامه ای نمی پردازند که پدران و نیاکان خود را بر آن یافتند. پس شرک و پرستش بت ها را که پدرانِ گمراه خود را بر آن یافته بودند بر توحید و یگانگی خدا ترجیح دادند و پیامبران را تکذیب کردند و گفتند:« فَأْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ» پس آنچه را که به ما وعده می دهی برایمان بیاور اگر تو از راستگویانی! و آنان با این درخواست نابودی خویش را طلب  کردند.
« قَالَ» هود علیه السلام به آنان گفت:« قَدْ وَقَعَ عَلَيْكُم مِّن رَّبِّكُمْ رِجْسٌ وَغَضَبٌ» عذاب و  خشم بزرگی از جانب پروردگارتان بر شما واقع شد. یعنی حتما واقع می شود. زیرا اسباب آن فراهم شده و وقت و زمان هلاکت فرا رسیده است.
« أَتُجَادِلُونَنِي فِي أَسْمَاء سَمَّيْتُمُوهَا أَنتُمْ وَآبَآؤكُم» چگونه با من در مورد چیزهایی مجادله می کنید که حقیقت ندارند؟ و چگونه در مورد بت هایی با من مجادله می کنید که آن را خدا نامیده اید، و هیچ چیزی حتی به اندازه ی ذره ای از صفات الوهیت و خدایی در آن بت ها وجود ندارد؟
« مَّا نَزَّلَ اللّهُ بِهَا مِن سُلْطَانٍ» خداوند در  تایید این قضیه دلیلی نفرستاده است ، زیرا اگر آن درست بود خداوند برصحت آن دلیلی فرو می فرستاد. پس این دلیلی است بر باطل بودن این ادعا، زیرا هیچ مساله ای نیست به ویژه در امور بزرگ و کلان مگر اینکه خداوند در مورد آن دلایلی بیان کرده که در سایه آن، مساله بر کسی پوشیده نمی ماند.
« فَانتَظِرُواْ» پس منتظر عذابی باشید که من شما را بدان وعده داده ام، « إِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ» همانا من همراه شما از منتظران هستم. و میان این دو انتظار فرق  است، انتظار کشیدن کسی که از واقع شدن عذاب می ترسد، و انتظار کشیدن کسی که از خدا چشم پاداش و یاری دارد. بنابراین خداوند میان دو گروه قصاوت کرد و این موضوع را فیصله داد. پس فرمود:« فَأَنجَيْنَاهُ» یعنی هود را نجات دادیم، « وَالَّذِينَ» و آنان که ایمان آوردند« مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِّنَّا» همراه با او به رحمتی از جانب ما.
آنان همان کسانی بودند که خداوند به سوی ایمان هدایتشان کرد و ایمان آنان را سببی برای نیل آنها به رحمت خویش قرار داد. پس آنان را به سبب رحمت خویش نجات داد. « وَقَطَعْنَا دَابِرَ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا» و بوسیله عذاب سختی که هیچ کس از آنان را باقی نگذاشت آنها را ریشه کن نمودیم و نابودشان کردیم و خداوند طوفان و تند باد شدیدی را برآنها مسلط نمود، که با هر چیزی برخورد می کرد آن را چون استخوان پودر شده می گرداند. پس هلاک شدند و چنان بلایی بر سر آنان آمد که چیزی جز مسکن هایشانبه چشم می خورد . پس بنگر سرانجام بیم داده شدگان چه شد! کسانی که حجت بر آنها اقامه شد اما تسلیم آن نشدند، وبه ایمان فرا خوانده شدند ولی ایمان نیاورده اند ، و سرانجامی آنها و هلاکت و خواری و رسوایی شد.
«وَأُتِبعُوا فِی هَذِهِ الدُّنیا لَعنَةَ وَیَومَ القِیَمَةَ أَلَآ إِنَّ عَادَاَ  کَفَرُوا رَبَّهُم أَلَا بُعدَاَ لِعادِ قَومِ هُودِ» و در این دنیا و در روز قیامت نفرین به دنبالشان است. آگاه باشی! همانا قوم عاد پروردگارشان را ناسپاسی کردند ، نابود باد قبیله عاد، قوم بود.
و در اینجا فرمود: « وَقَطَعْنَا دَابِرَ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا وَمَا كَانُواْ مُؤْمِنِينَ» و کسانی را که آیات ما را تکذیب کردند و ایمان نیاوردند نابود و ریشه کن ساختیم. و آنان آیات را تکذیب کردند و به هیچ وجهی ایمان نیاوردند ، بلکه تکذیب و مخالفت و تکبر و فساد در قلب آنان رسوخ کرد.
آیه ی 79-73:
وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَـهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَاءتْكُم بَيِّنَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ هَـذِهِ نَاقَةُ اللّهِ لَكُمْ آيَةً فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللّهِ وَلاَ تَمَسُّوهَا بِسُوَءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ ؛ بر قوم  ثمود ، برادرشان  صالح  را فرستاديم   گفت  : ای  قوم  من  ، الله   را بپرستيد ، شما را هيچ  خدايی  جز او نيست  ، از جانب  خدا برای  شما  نشانه  ای  آشکار آمد  اين  ماده  شتر خدا ، برايتان  نشانه  ای  است   رهايش  کنيد تا در زمين  خدا بچرد و هيچ  آسيبی  به  او نرسانيد که  عذابی   دردآور شما را فرا خواهد گرفت.
وَاذْكُرُواْ إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفَاء مِن بَعْدِ عَادٍ وَبَوَّأَكُمْ فِي الأَرْضِ تَتَّخِذُونَ مِن سُهُولِهَا قُصُورًا وَتَنْحِتُونَ الْجِبَالَ بُيُوتًا فَاذْكُرُواْ آلاء اللّهِ وَلاَ تَعْثَوْا فِي الأَرْضِ مُفْسِدِينَ ؛ به  ياد آريد آن  زمان  را که  شما را جانشينان  قوم  عاد کرد و در اين  زمين ، جای  داد تا بر روی  خاکش  قصرها برافرازيد و در کوهستانهايش  خانه  هايی   بکنيد نعمتهای  خدا را ياد کنيد و در زمين  تبهکاری  و فساد مکنيد.
قَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ مِن قَوْمِهِ لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُواْ لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ أَتَعْلَمُونَ أَنَّ صَالِحًا مُّرْسَلٌ مِّن رَّبِّهِ قَالُواْ إِنَّا بِمَا أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ ؛ مهتران  قومش  که  گردنکشی  می  کردند ، به  زبون  شدگان  قوم  که  ايمان  آورده ، بودند گفتند : آيا می  دانيد که  صالح  از جانب  پروردگارش  آمده  است  ?  گفتند : ما به  آيينی  که  بدان  مامور شده  ايمان  داريم.
قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ إِنَّا بِالَّذِيَ آمَنتُمْ بِهِ كَافِرُونَ؛ گردنکشان  گفتند : ما به  کسی  که  شما ايمان  آورده  ايد ايمان  نمی  آوريم.
فَعَقَرُواْ النَّاقَةَ وَعَتَوْاْ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ وَقَالُواْ يَا صَالِحُ ائْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا إِن كُنتَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ؛ پس  ماده  شتر را پی  کردند و از فرمان  پروردگارشان  سر باز زدند و گفتند  :ای  صالح  ، اگر پيامبر هستی  آنچه  را به  ما وعده  می  دهی  بياور.
فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُواْ فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ؛ پس  زلزله  ای  سخت  آنان  را فرو گرفت  و در خانه  های  خود بر جای  مردند.
فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ يَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالَةَ رَبِّي وَنَصَحْتُ لَكُمْ وَلَكِن لاَّ تُحِبُّونَ النَّاصِحِينَ؛ ، صالح  از آنان  روی  برگردانيد و گفت  : ای  قوم  من  ، رسالت  پروردگارم  را  به  شما رسانيدم  و اندرزتان  دادم  ولی  شما نيکخواهان  را دوست  نداريد.
« وَإِلَى ثَمُودَ» و خداوند به سوی قبیله معروف ثمود که در «حجر» و اطراف آن در سرزمین حجاز و جزیرة العرب سکونت داشتند، « أَخَاهُمْ صَالِحًا» برادرشان صالح را فرستاد، که پیامبر بود و آنان را به ایمان و توحید فرا خواند و از شرک و  انباز گرفتن برای خدا نهی کرد. « قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَـهٍ غَيْرُهُ» گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید، شما جز او معبودی به حق ندارید. دعوت صالح علیه السلام از جنس و نوع دعوت سایر برادران پیامبرش بود که مردم را به عبادت خدا فرا می خواند و برای آنان بیان می کرد که معبودی جز «الله » ندارند.
« قَدْ جَاءتْكُم بَيِّنَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ» بی گمان معجزه ای از جانب پروردگارتان نزد شما آمده است. یعنی امری خارق العاده که جز نشانه ای آسمانی چیزی دیگر نمی تواند باشد، و مردم نمی توانند مانند آن را بیاورند. سپس این معجزه را توضیح داد و گفت:« هَـذِهِ نَاقَةُ اللّهِ لَكُمْ آيَةً» این شتر خداست، نشانه و معجزه ای است برای شما. یعنی این، شتری شریف و برتر است، چون به خدا نسبت داده شده است، و این نسبت ، نسبت اکرام و بزرگداشت و نشانه بزرگی است. و در آیه ای دیگر فرموده است:« لَّهَا شِربُ وَلَکُم شِربُ یَومٍ مَّعلومٍ» برای او روزی مشخص برای آب نوشیدن است، و برای شما روزی مشخص.
و آنان چاهی داشتند و آن معروف به چاه شتر بود که آنها و شتر به نوبت از آن آب می خوردند؛ روزی شتر از آن آب می نوشید و آنان از پستانهایش شیر می نوشیدند، و یک روز نوبت آنها بود که بر چاه می آمدند و شتر از آنها دور می شد.
و پیامبرشان صالح علیه السلام به آنها گفت:« فَذَرُوهَا تَأْكُلْ فِي أَرْضِ اللّهِ» آن را بگذارید تا در زمین خدا بچرد و مخارج آن بر شما نیست. « وَلاَ تَمَسُّوهَا بِسُوَءٍ» و آن را آزار ندهید، با سر بریدن یا غیرآن.« فَيَأْخُذَكُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ» که عذابی دردناک شما را فرا می گیرد.
« وَاذْكُرُواْ إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفَاء» و به یاد آورید وقتی که شما را در زمین جانشین قرار داد، و بهره مندتان ساخت. « مِن بَعْدِ عَادٍ» بعد از قوم عاد که خداوند آنها را هلاک نمود، و شما را پس از آنها جانشین قرار داد.
« وَبَوَّأَكُمْ فِي الأَرْضِ» و در زمین جایتان داد. یعنی به شما در زمین قدرت و نعمت داد و برایتان اسبابی را فراهم آورد که شما را به آنچه می خواستید می رساند. « تَتَّخِذُونَ مِن سُهُولِهَا قُصُورًا» در زمین های هموار و صاف برای خود کاخ های بلند و ساختمان های مستحکم می سازید. « وَتَنْحِتُونَ الْجِبَالَ بُيُوتًا» و کوهها را تراشیده و از آن برای خود خانه بنا می کنید که تاکنون آثار آنان از قبیل خانه ها و تونل هایشان در کوهها مشاهده می شود . و این آثار تا وقتی که کوهها باقی هستند باقی است.
« فَاذْكُرُواْ آلاء اللّهِ» پس نعمت های خدا و بخشش و روزی و قدرتی را که به شما ارزانی نموده است به یاد آورید. « وَلاَ تَعْثَوْا فِي الأَرْضِ مُفْسِدِينَ» و زمین را به وسیله ی فساد و گناه و  تباه و خراب نکنید، زیرا گناهان سرزمین های آباد را خراب و ویران می کند. و گناهان سرزمینشان را از آنان خالی گرداند و خانه های آنان را پس از آنها متروکه نمود.
« قَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ مِن قَوْمِهِ» روسا و اشراف مستکبر قومش که از پذیرفتن  حق تکبر ورزیده بودند، « لِلَّذِينَ اسْتُضْعِفُواْ» به مستضعفان گفتند. و از آن جا که مستضعفان همه مومن نبودند، « لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ أَتَعْلَمُونَ أَنَّ صَالِحًا مُّرْسَلٌ مِّن رَّبِّهِ» به کسانی از آنان که ایمان آورده بودند، گفتند: آیا شما می دانید که صالح از جانب پروردگارش فرستاده شده است؟ یعنی آیا او راست می  گوید یا دروغ؟ مستضعفان گفتند:« إِنَّا بِمَا أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ» همانا ما به آنچه او بدان رسالت یافته است از قبیل توحید و خبر دادن از آن و  امر و نهی او ایمان داریم.
« قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ إِنَّا بِالَّذِيَ آمَنتُمْ بِهِ كَافِرُونَ» مستکبران گفتند: ما به آنچه شما بدان ایمان آورده اید کافر هستیم. پس تکبر، آنها را وادار ساخت تا تسلیم حق نشوند که ناتوانان و مستضعفان تسلیم آن شده بودند. « فَعَقَرُواْ النَّاقَةَ» پس شتری را کشتند که صالح آنها را هشدار داده بود چنانچه به آن آزاری برسانند عذاب دردناکی به آنها می رسد.
« وَعَتَوْاْ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِمْ» و از فرمان پروردگارشان سرپیچی کردند. یعنی سنگدلی کردند و از روی تکبر از دستور خدا سربرتافتند، که هرکس از دستور او سرپیچی نماید خداوند عذاب سختی را به او می چشاند. و خداوند عذابی را بر آنها فرود آورد که آن را بر هیچ کس دیگری فرود نیاورده بود.
« وَقَالُوا» و با وجود اینکه با انجام دادنِ این افعال در مقابل خدا جسارت و گستاخی نموده، و عجز و ناتوانی را به خدا نسبت می دادند و نسبت به آنچه که انجام داده بودند بی مبالاتی کرده، بلکه حتی به آن افتخار می ورزیدند، گفتند:« يَا صَالِحُ ائْتِنَا بِمَا تَعِدُنَا» ای صالح! عذابی ر اکه به ما وعده می دهی، بیاور، اگر شما در مسئله ی «گرفتار شدن ما به عذاب» از راستگویانی. پس صالح فرمود:« تَمتَّعُوا فِی دَارِکُم ثَلَثةَ أَیَّامِ ذَلِکَ وَعدُ غَیرُ مَکذُوبِ» در خانه هایتان سه روز بهره مند شوید، آن وعده دروغینی نیست. « فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُواْ فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ» پس زلزله آنها را فرا گرفت و در خانه هایشان بر زانوهایشان افتادند و خداوند آنها را هلاک و ریشه کن کرد. « فَتَوَلَّى عَنْهُمْ» وقتی خداوند آنان را دچار عذاب ساخت، صالح علیه السلام از آنان روی برتافت و پس از اینکه خداوند آنها را هلاک کرد، از روی سرزنش و توبیخ خطاب به آنها گفت:« يَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالَةَ رَبِّي وَنَصَحْتُ لَكُمْ» ای قوم من! همانا همه آنچه را که خداوند مرا با آن به سویتان فرستاده بود به شما رساندم، و برای هدایت شما تلاش کردم، و کوشش نمودم تا راه راست و دین استوار را در پیش بگیرید.
« وَلَكِن لاَّ تُحِبُّونَ النَّاصِحِينَ» ولی شما نصیحت کنندگان را دوست ندارید. و گفته  اندرزگویان و نصیحت کنندگان را ردّ کرده، و ازهر شیطان رانده شده ای اطاعت می کنید. بدان که بسیاری از مفسرین در رابطه با این قصه می گویند: شتر از صخره ای سخت و صاف بیرون آمد که آنها به صالح پیشنهاد کرده بودند شتر را از آن بیرون آورد. و این صخره چون زنِ باردار به درد زایمان مبتلا شد تا اینکه شتر بیرون آمد و آن را مشاهده کردند. و گفته اند: وقتی شتر را پی زدند و کشتند بچه شتری داشت که سه تا فریاد برآورد و کوه برایش شکافته گردید و در آن داخل شد، و صالح علیه السلام به آنها گفت: نشانه آمدن عذاب بر شما این است که در روز اول چهره هایتان زرد، و در روز دوم چهره هایتان قرمز، و در روز سوم چهره هایتان سیاه می گردد. و همانطور که صالح گفت:« این داستان از روایتهای اسراییلی است که نقل کردن آن در تفسیر  کتاب خداوند متعال شایسته نیست، و در قرآن به هیچ صورت چیزی وجود ندارد که بر صحت آن دلالت نماید، و اگر این داستان درست بود خداوند آن را بیان می کرد. چون در این داستان چیزهایی شگفت انگیز و عبرت ها و نشانه هایی وجود دارد که خداوند آنها را مهمل و سرپوشیده نگذاشته است تا از طریق کسی به مردم برسد که به نقل کردن او  اعتمادی نیست. بلکه قرآن پاره ای از امور مذکور در این داستان را تکذیب می نماید. صالح به آنها گفت:« تَمتَعُوا فِی دَارِکُم ثَلَثَة أَیَّامِ» سه روز در خانه هایتان بهره مند شوید و عیش و نوش نمایید. و در این وقتِ بسیار کم، لذّت ببرید چون بهره مندی و لذتی جز این چند روز برایتان وجود ندارد. و برای کسانی که پیامبرشان عذاب را به آنها وعده داد، و مقدمات آن را برایشان بیان کرده است چه لذتی وجود دارد؟! و انگهی مقدمات آن عذاب روز به روز بیشتر تحقق پیدا کند، به صورتی که همه آنها چهره هایشان سرخ سپس زرد و سپس سیاه شود. آیا این مسایل با قرآن مخالف و متضاد نیست؟! در قرآن هدایت و رهنمودهایی وجود دارد که ما را از غیر قرآن بی نیاز می کند. البته اگر حدیثی صحیح از پیامبر (ص) در این زمینه ثابت شده باشد که با کتاب خدا مخالفت نورزد آن را بر سر و چشم می گذاریم، زیرا قرآن به پیروی کردن از آن دستور داده است.« وَمَآ ءَاتَئکُمُ الرَّسُولُ فَنخُذُوهُ وَمَا نَهَکُم عَنهُ فَانتَهُوا » آنچه را پیامبر به شما داده است، بگیرید و از آنچه که شما را از آن باز داشته است باز آیید. و قبلا گذشت که تفسیر کردن کتاب خدا با اخبار اسرائیلی جایز نیست، هرچند که روایت اسرائیلیات را در اموری که به دروغ بودن آن یقین نیست جایز قرار بدهیم، زیرا معانی کتاب خدا یقینی هستند و اخبار و روایتهای اسرائیلی را نمی توان  تصدیق یا تکذیب کرد. پس برابر قرار دادن امور یقینی با اموری که در آن تردید هست امکان پذیر نمی باشد.
آیه ی 84-80:
وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَكُم بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِّن الْعَالَمِينَ؛ و لوط را فرستاديم   آنگاه  به  قوم  خود گفت  : چرا کاری  زشت  می  کنيد ،  که  هيچ  کس  از مردم  جهان  پيش  از شما نکرده  است  ?
إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِّن دُونِ النِّسَاء بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ مُّسْرِفُونَ؛ شما به  جای  زنان  با مردان  شهوت  می  رانيد شما مردمی  تجاوزکار هستيد.
وَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلاَّ أَن قَالُواْ أَخْرِجُوهُم مِّن قَرْيَتِكُمْ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ يَتَطَهَّرُونَ؛ جواب  قوم  او جز اين  نبود که  گفتند : آنها را از قريه  خود برانيد که ، آنان  مردمی  هستند که  از کار ما بيزاری  می  جويند.
فَأَنجَيْنَاهُ وَأَهْلَهُ إِلاَّ امْرَأَتَهُ كَانَتْ مِنَ الْغَابِرِينَ؛ لوط و خاندانش  را نجات  داديم   جز زنش  که  با ديگران  در شهر ماند.
وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِم مَّطَرًا فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُجْرِمِينَ؛ بر آنها بارانی  باريديم  ، بنگر که  عاقبت  مجرمان  چگونه  بود.
« وَلُوطاً» و بنده ما لوط علیه السلام را به یاد بیاور، وقتی که او را به سوی قومش فرستادیم تا آنان را به پرستش خداوند یگانه دستور دهد، و از کار زشتی که پیش از آنان هیچ کس آن را انجام نداد، نهی کند. « إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ» آنگاه که به قومش گفت: آیا کار زشتی را انجام می دهید که هیچ زشتی بالاتر از آن وجود ندارد؟ « مَا سَبَقَكُم بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِّن الْعَالَمِينَ» این عمل، کار بسیار زشتی بود که قوم لوط ابداع کردند، و این راه منحرف را برای پسینیان خود به یادگار گذاشتند. سپس آن را بیان نمود و فرمود:« إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ شَهْوَةً مِّن دُونِ النِّسَاء» چگونه زنان را که خدا برایتان آفریده است رها می کنید که در زنان محل بهره برداری و شهوت رانی و ارضای غریزه جنسی وجود دارد و با فطرت موافق است، و به مردان روی می آورید و با آنان آمیزش می کنید که این کار، بی نهایت زشت و پلید است؟! و این محلی است که آلودگی و کثافت از آن بیرون می آید و انسان از نام بردن آن شرم می کند تا چه رسد به اینکه در این محل با کسی آمیزش نماید. « بَلْ أَنتُمْ قَوْمٌ مُّسْرِفُونَ» بلکه شما قومی هستید که از مرز خدا تجاوز نموده و بر ارتکاب حرام جرات کرده اید. « وَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلاَّ أَن قَالُواْ أَخْرِجُوهُم مِّن قَرْيَتِكُمْ إِنَّهُمْ أُنَاسٌ يَتَطَهَّرُونَ» و پاسخ قوم لوط جز این نبود که گفتند:آنها را از شهر و دیارتان بیرون کنید، آنان قومی هستند که از انجام دادن زشتی دوری می جویند.« وَمَا نَقَمُوا مِنهُم إِلَّا أَن یُومِنُوا بِاللَّهِ العَزیزِ الحَمیدِ» و از آنان انتقام نگرفتند جز به خاطر اینکه به خدای توانا و ستوده ایمان آوردند.
« فَأَنجَيْنَاهُ وَأَهْلَهُ إِلاَّ امْرَأَتَهُ كَانَتْ مِنَ الْغَابِرِينَ» پس او و خانواده اش را نجات دادیم جز همسرش که از باقی ماندگانِ هلاک شده معذّب بود. خداوند به لوط دستور داد تا شب هنگام خانواده اش را بیرون ببرد، زیرا عذاب به هنگام صبح بر قومش فرود می آمد، پس لوط به هنگام شب خانواده اش را بیرون برد جز همسرش که باقی ماند، و عذابی که به قومش رسید به او هم رسید. « وَأَمْطَرْنَا عَلَيْهِم مَّطَرًا» و آنان را با سنگ های گرم و سخت که از سنگ و گل تشکیل یافته بود سنگباران کردیم، و خداوند آن دهکده ومردمانش را زیر و رو کرد. « فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُجْرِمِينَ» پس بنگر که سرانجام گناهکاران چگونه بوده است؟ سر انجامشان هلاکت و رسوایی همیشگی بوده است.
آیه ی 87-85:
وَإِلَى مَدْيَنَ أَخَاهُمْ شُعَيْبًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَـهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَاءتْكُم بَيِّنَةٌ مِّن رَّبِّكُمْ فَأَوْفُواْ الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ وَلاَ تَبْخَسُواْ النَّاسَ أَشْيَاءهُمْ وَلاَ تُفْسِدُواْ فِي الأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاَحِهَا ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ ؛ و بر مردم  مدين  برادرشان  شعيب  را فرستاديم   گفت  : ای  قوم  من  ، الله   را، بپرستيد ، شما را خدايی  جز او نيست  ، از جانب  پروردگارتان  نشانه  ای   روشن  آمده  است   در پيمانه  و ترازو خيانت  مکنيد و به  مردم  کم  مفروشيد  واز آن  پس  که  زمين  به  صلاح  آمده  است  در آن  فساد مکنيد ، که  اگر ايمان   آورده  ايد ، اين  برايتان  بهتر است.
وَلاَ تَقْعُدُواْ بِكُلِّ صِرَاطٍ تُوعِدُونَ وَتَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللّهِ مَنْ آمَنَ بِهِ وَتَبْغُونَهَا عِوَجًا وَاذْكُرُواْ إِذْ كُنتُمْ قَلِيلاً فَكَثَّرَكُمْ وَانظُرُواْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ ؛ و بر سر راهها منشينيد تا مؤمنان  به  خدا را بترسانيد و از راه  خدا، رويگردان  سازيد و به  کجروی  واداريد  و به  ياد آريد آنگاه  که  اندک   بوديد ، خدا بر شمار شما افزود  و بنگريد که  عاقبت  مفسدان  چگونه  بوده   است.
وَإِن كَانَ طَآئِفَةٌ مِّنكُمْ آمَنُواْ بِالَّذِي أُرْسِلْتُ بِهِ وَطَآئِفَةٌ لَّمْ يْؤْمِنُواْ فَاصْبِرُواْ حَتَّى يَحْكُمَ اللّهُ بَيْنَنَا وَهُوَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ؛ اگر گروهی  از شما به  آنچه  من  از جانب  خدا بدان  مبعوث  شده  ام  ، ايمان   آورده  اند و گروهی  هنوز ايمان  نياورده  اند ، صبر کنيد تا خدا ميان  ما  حکم کند که  او بهترين  داوران  است.
« وَإِلَى مَدْيَنَ» و به سوی قبیله معروف مدین، « أَخَاهُمْ شُعَيْبًا» برادرشان شعیب را فرستادیم تا آنان را به عبادت خداوند یگانه و بی شریک فرا بخواند، و به آنها دستور دهد که پیمانه و ترازو را به صورت کامل بپردازند، و حقوق مردم را کم نکنند و با انجام دادن گناه در زمین فساد و تباهی ننمایند. بنابراین فرمود:« وَلاَ تُفْسِدُواْ فِي الأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاَحِهَا ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ» و در زمین بعد از اصلاح آن فساد مکنید این برایتان بهتر است اگر شما مومن هستید. زیرا ترک گناهان به خاطر فرمان بردن از دستور خدا و نزدیکی جستن به او برای بنده بهتر و سودمندتر از آن است که مرتکب گناهان شود، و موجب ناخشنودی خداوند جبار و عذاب جهنم گردد.
« وَلاَ تَقْعُدُواْ بِكُلِّ صِرَاطٍ» و بر سر هر راهی به  کمین مردم ننشیند. یعنی راهی که رفت و آمد در آن زیاد است، و مردم را از آن بر حذر ندارید، « تُوعِدُونَ» و مردم را از در پیش گرفتن آن مترسانید، « وَتَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللّهِ مَنْ آمَنَ بِهِ» و کسانی را که به خدا ایمان آورده اند از راه او باز ندارید. یعنی کسانی را که می خواهند به وسیله این راه هدایت شوند، بازندارید، « وَتَبْغُونَهَا عِوَجًا» و راه خدا را کج می خواهید، به گونه ای که آن را با هواهای نفسانی خود همسو ساید. حال آنکه بر شما ودیگران واجب بود راهی را که خداوند برای بندگانش قرار داده است و آدمی را به خشنودی او و سرای کرامت راهنمایی می کند در پیش بگیرید. راهی که بزرگترین رحمت و مهربانی خدا نسبت به بندگان است . پس به یاری آن مسلک بشتابید و به سوی آن فرا بخوانید و از آن حمایت کنید. نه اینکه راهزنان این راه باشید، و مردم را از آن بازدارید، زیرا این کار ناسپاسی نعمت خدا و مخالفت و مبارزه با او، و کج کردن راست ترین و میانه ترین راه است. اما شما به کسی که این راه را در پیش گیرد توهین می کنید.« وَاذْكُرُواْ إِذْ كُنتُمْ قَلِيلاً فَكَثَّرَكُمْ» و به یاد آورید نعمت خدا را، آنگاه که کم بودید، پس شما را زیاد نمود. یعنی شما را با دادنِ همسران و فرزندان و سلامتی رشد داد و شما را با بیماری هایی از قبیل «وبا» و دیگر بیماری هایی که از نسل و تعداد شما می کاست نیازمود، و دشمنی را بر شما مسلط نگرداند که نابودتان کند. و شما را در زمین پراکنده نکرد، بلکه با گرد آوردن در یکجا و سرازیر کردن روزی به سویتان و فراوانی نسل بر شما انعام کرد. « وَانظُرُواْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ» و بنگرید که سرانجام فسادکنندگان چگونه است؟ پس شما آنها را در گروه هایشان جز پراکنده نمی بیند، و جز وحشت و گیاهانی در اماکن سکونتشان نمی یابید. و نام نیکی از خود برجای نگذاشته اند، بلکه در دنیا نفرین و در روز قیامت خواری و رسوایی بهره آنان است.
« وَإِن كَانَ طَآئِفَةٌ مِّنكُمْ آمَنُواْ بِالَّذِي أُرْسِلْتُ بِهِ وَطَآئِفَةٌ لَّمْ يْؤْمِنُواْ» و اگر گروهی از شما به آنچه من بدان فرستاده شده ام ایمان آوَرَد و گروهی دیگر ایمان نیاوَرَد که بخش اعظم آنان را گروه بی ایمان تشکیل می دهد، « فَاصْبِرُواْ حَتَّى يَحْكُمَ اللّهُ بَيْنَنَا وَهُوَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ» پس صبر کنید تا خدا میان ما داوری کند، و او بهترین داوران است؛ اهل حق را یاری داده و باطل گرایان را به عذاب و عقوبت دچار خواهد کرد.
آیه ی 93-88:
قَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ مِن قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّكَ يَا شُعَيْبُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَكَ مِن قَرْيَتِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا قَالَ أَوَلَوْ كُنَّا كَارِهِينَ؛ مهتران  قومش  که  سرکشی  پيشه  کرده  بودند گفتند : ای  شعيب  ، تو و کسانی   را، که  به  تو ايمان  آورده  اند از قريه  خويش  می  رانيم  مگر آنکه  به  آيين   ما برگرديد  گفت  : و هر چند از آن  کراهت  داشته  باشيم  ?
قَدِ افْتَرَيْنَا عَلَى اللّهِ كَذِبًا إِنْ عُدْنَا فِي مِلَّتِكُم بَعْدَ إِذْ نَجَّانَا اللّهُ مِنْهَا وَمَا يَكُونُ لَنَا أَن نَّعُودَ فِيهَا إِلاَّ أَن يَشَاء اللّهُ رَبُّنَا وَسِعَ رَبُّنَا كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا عَلَى اللّهِ تَوَكَّلْنَا رَبَّنَا افْتَحْ بَيْنَنَا وَبَيْنَ قَوْمِنَا بِالْحَقِّ وَأَنتَ خَيْرُ الْفَاتِحِينَ ؛ پس  از آنکه  خدا ما را از کيش  شما رهانيده  است  اگر بدان  بازگرديم  ،، برخدا دروغ  بسته  باشيم  ، و ما ديگر بار بدان  کيش  باز نمی  گرديم  ، مگر  آنکه  خدا آن  پروردگار ما خواسته  باشد  زيرا علم  پروردگار ما بر همه  چيز  احاطه  دارد  ما بر خدا توکل  می  کنيم   ای  پروردگار ما ، ميان  ما و قوم   ما به  حق  ، راهی  بگشا که  تو بهترين  راهگشايان  هستی.
وَقَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَوْمِهِ لَئِنِ اتَّبَعْتُمْ شُعَيْباً إِنَّكُمْ إِذاً لَّخَاسِرُونَ؛ مهتران  قومش  که  کافر بودند ، گفتند : اگر از شعيب  پيروی  کنيد سخت   زيان  کرده  ايد.
فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ فَأَصْبَحُواْ فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ؛ پس  زلزله  ای  سخت  آنان  را فرو گرفت  و در خانه  های  خود بر جای  مردند.
الَّذِينَ كَذَّبُواْ شُعَيْبًا كَأَن لَّمْ يَغْنَوْاْ فِيهَا الَّذِينَ كَذَّبُواْ شُعَيْبًا كَانُواْ هُمُ الْخَاسِرِينَ؛ آنان  که  شعيب  را به  دروغگويی  نسبت  دادند ، گويی  که  هرگز در آن  ديار  نبوده  اند  آنان  که  شعيب  را به  دروغگويی  نسبت  دادند خود زيان  کردند.
فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ يَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالاَتِ رَبِّي وَنَصَحْتُ لَكُمْ فَكَيْفَ آسَى عَلَى قَوْمٍ كَافِرِينَ؛ پس  ، از آنها رويگردان  شد و گفت  : ای  قوم  من  ، هر آينه  پيامهای ، پروردگارم  را به  شما رسانيدم  و اندرزتان  دادم   چگونه  بر مردمی  کافر  اندوهگين  شوم  ?
« قَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ مِن قَوْمِهِ» اشراف و سران متکبر قومش که از خواست ها و امیال خود پیروی کرده و با لذت ها و خوش گذرانی ها سرگرم و غافل شده بودند، وقتی که حق پیش آنان آمد و دیدند که با خواستهای پلیدشان موافق نیست، آن را رد کردند و از پذیرفتن آن امتناع ورزیدند ، و به پیامبرشان شعیب و مومنان مستضعفی که همراه او بودند، گفتند:« لَنُخْرِجَنَّكَ يَا شُعَيْبُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَكَ مِن قَرْيَتِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا» ای شعیب! حتما تو و کسانی را که همراه تو  ایمان آورده اند از شهر و آبادی خود بیرون می کنیم، یا اینکه باید به دین ما برگردید. آنها نیروی ردمنشانه و درنده خویی خود را در مقابله با حق به کار گرفتند و هیچ دین و عهد و حقی را رعایت نکردند، بلکه هوی وهوس و خواستهایشان را در نظر گرفتند و از سفاهت و ابلهی خود که آنان را بر این سخن فاسد راهنمایی کرده بود پیروی نموده وگفتند:یا تو و کسانی که به شما  ایمان آورده اند به دین ما بر می گردید و یا اینکه از شهر و آبادی خود بیرونتان می کنیم. پس شعیب علیه الصلاة و السلام آنان را فرا خواند وامیدوار بود ایمان بیاورند. اما او را تهدید کردند که اگر از ما پیروی نکنید شما را از وطن اخراج می کنیم . در حالی که او و کسانی که همراهش بودند به اقامت در آن سزاوارتر بودند. « قَالَ» شعیب علیه الصلاة و السلام با تعجب از سخنشان گفت: « أَوَلَوْ كُنَّا كَارِهِينَ» آیا علی رغم اینکه از دین و آئین باطلتان متنفر هستیم و آن را باطل می دانیم باز از شما پیروی نماییم؟! زیرا کسی به دین شما فرا خوانده می شود که به آن علاقه داشته باشد، اما کسی که آشکارا مردم را از آن باز می دارد و پیروان آن را تقبیح می کند چگونه به سوی آن فرا خوانده می شود؟!
« قَدِ افْتَرَيْنَا عَلَى اللّهِ كَذِبًا إِنْ عُدْنَا فِي مِلَّتِكُم بَعْدَ إِذْ نَجَّانَا اللّهُ مِنْهَا» بر ما گواه باشید که اگر به دین شما برگردیم بعد از آنکه خدا ما را از شر آن نجات داده است، ما دروغگو هستیم، و به خدا دروغ نسبت می دهیم، زیرا می دانیم که هیچ دروغ و افترایی بزرگتر از آن نیست که کسی برای خدا شریک قرار بدهد، حال آنکه او یگانه و یکتا و بی نیاز است؛  خداوندی که نه همسری دارد ونه فرزندی و نه در پادشاهی شریکی دارد. « وَمَا يَكُونُ لَنَا أَن نَّعُودَ فِيهَا» و ما را نسزد که به آن درآییم و به آن برگردیم.
یعنی غیر ممکن است که به آن برگردیم و این یک امر محال است. پس شعیب علیه الصلاة و السلام آنها را از اینکه با آنان موافقت  کند از چند جهت ناامید کرد؛ یکی اینکه دین آنها را نمی پسندند، و از شرکی که بر آن قرار دارند متنفر هستند. دیگر اینکه شعیب آیین آنها را توهم و دروغ به حساب آورد ، و آنها را گواه گرفت که اگر او و کسانی که همراهش هستند از آنها پیروی کنند دروغگو می باشند. و دیگر اینکه شعیب و یارانش به نعمتی که خدا به آنان ارزانی داشته بود اعتراف کردند و آن اینکه خداوند آنان را از آن دین منحرف نجات داده است. و دیگر اینکه برگشتن آنها به آن دین خرافی پس از اینکه خداوند آنها را هدایت  کرد غیرممکن و محال است. و با توجه به تعظیم خدا در دلهایشان و اعتراف به بندگی او و اینکه او معبود یکتا است و عبادت جز برای او شایست نیست، و اقرار به اینکه معبودان مشرکان باطل هستند ، امکان ندارد که به دین آنان برگردند، زیرا خداوند به آنان عقل و خردی را ارزانی نموده است که بوسیله آن حق و باطل و هدایت و گمراهی را تشخیص می دهند.
اما از آنجا که مشیت خدا و اراده او در آفریدگانش نافذ است و هیچ کس  نمی تواند از دایره مشیّت و خواست او بیرون رود گرچه تمامی اسباب دست به دست هم دهند وتمامی نیروها همسو باشند آنها بر خود حکم نمی کنند که چیزی را خواهند کرد یا آن را ترک کنند. بنابراین استثنایی قایل شدند و گفتند: « وَمَا يَكُونُ لَنَا أَن نَّعُودَ فِيهَا إِلاَّ أَن يَشَاء اللّهُ رَبُّنَا وَسِعَ رَبُّنَا» و ما را نسزد که به آن برگردیم مگر اینکه پروردگار ما بخواهد. یعنی برای ما و دیگران ممکن نیست که از دایره خواست و مشیّت خدا که تابع علم و حکمت اوست بیرون رویم. « وَسِعَ رَبُّنَا كُلَّ شَيْءٍ عِلْمًا» و علم و آگاهی پروردگارمان هر چیزی را حاطه نموده است. پس خداوند آنچه را که شایسته بندگان است، می داند، و تدبیر امور آنان بر عهده اوست. « عَلَى اللّهِ تَوَكَّلْنَا» بر او اعتماد نموده ایم و او ما را به راه راست هدایت خواهد کرد. بر او توکل نموده ایم و او ما را از همه راههای جهنم نجات می دهد، زیرا هرکس بر خدا توکل کند خدا او را کافی است و امر دین و دنیایش را برای او آسان می گرداند.
« رَبَّنَا افْتَحْ بَيْنَنَا وَبَيْنَ قَوْمِنَا بِالْحَقِّ» پروردگارا! بین ما و قوم ما به حق داوری کن. یعنی مظلوم و صاحب حق را بر ظالم و مخالف حق پیروز گردان. « وَأَنتَ خَيْرُ الْفَاتِحِينَ» و تو بهترین گشایندگان هستی. و خداوند برای بندگانش به دو صورت گشایش می آورد؛ گشودن علم ودانش به وسیله روشن شدن حق از باطل و هدایت از گمراهی، و روشن کردن اینکه چه کسی بر راه راست است و چه کسی از آن منحرف گشته است. و نوع دوم داوری و گشایش خدا به وسیله عقوبت ستمگران و نجات و بزرگداشت صالحان صورت می پذیرد. پس آنان از خدا خواستند که میان آنها وقومشان به حق و عدالت داوری کند و از نشانه ها و عبرتهایش چیزهایی به آنان نشان دهد که هر دو گروه راهشان را از یکدیگر جدا کنند.
« وَقَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَوْمِهِ» و اشراف و روسای کافر قومش مردم را از پیروی کردن از شعیب برحذر داشته و می گفتند:« لَئِنِ اتَّبَعْتُمْ شُعَيْباً إِنَّكُمْ إِذاً لَّخَاسِرُونَ» اگر شما از شعیب پیروی کنید آن گاه از زیان کاران هستید . این چیزی بود که نفسشان برای آنها آراسته و آنان را فریب داده بود که زیان و بدبختی در پیروی کردن از هدایت ورشد است. اما ندانستند که زیان کامل و همه جانبه در پایبندی به گمراهی و گمراه کردن دیگران است، که آنان بر آن بودند . و زمانی متوجه این قضیه شدند که عذاب آنها را فرا گرفت.
« فَأَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ» پس زلزله شدیدی آنان را فرا گرفت، « فَأَصْبَحُواْ فِي دَارِهِمْ جَاثِمِينَ» و در خانه هایشان بیهوش و خشکیده و مرده افتادند . خداوند متعال حال بد آنها را بیان کرده و می فرماید:« الَّذِينَ كَذَّبُواْ شُعَيْبًا كَأَن لَّمْ يَغْنَوْاْ فِيهَا»  کسانی که شعیب را تکذیب کردند گویی که در خانه هایشان سکونت نداشته و از آن لذت نبرده و از سایه های دلپذیر آن استفاده نکرده اند.
انگار در تفریحگاه ها و نهرهای آن تفرّج نکرده و از میوه های درختان آن نخورده اند. پس عذاب ، آنان را در برگرفت و مکان سرگرمی و بازی و لذت جویی آنها را تبدیل به مکان اندوه و بدبختی و عذاب کرد. بنابراین فرمود:« الَّذِينَ كَذَّبُواْ شُعَيْبًا كَانُواْ هُمُ الْخَاسِرِينَ» اگر شما از شعیب پیروی کنید همانا آن گاه از زیان کاران هستید.
پس وقتی که هلاک شدند پیامبرشان علیه الصلاة و السلام از آنان روی برتافت، « وَقَالَ» و پس از مرگشان با سرزنش و توبیخ خطاب به آنان گفت:« يَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالاَتِ رَبِّي» ای قوم من! همانا پیامهای پروردگارم را به شما رساندم، و برایتان بیان کردم به نحوی که به اعماق وجود و دلهایتان رسید، و در آن جای گرفت، و در یافتید که پیامی بالاتر از آن وجود ندارد. « وَنَصَحْتُ لَكُمْ» و شما را نصیحت کردم اما شما نصیحت مرا نپذیرفتید و از راهنمایی ها اطاعت نکردید بلکه سرپیچی و سرکشی نمودید.
« فَكَيْفَ آسَى عَلَى قَوْمٍ كَافِرِينَ» پس چگونه برای کسانی اندوهگین شوم که خیری در آنها نیست؟ و خیر پیش آنها آمد اما آن را رد کرده و نپذیرفتند. بنابراین جز شر و بدی چیزی شایسته اندوه خورد، بلکه به هلاکت و نابودشدنشان باید شاد شد. بار خدایا! از رسوایی و خواری به تو پناه می برم! و چه شقاوت و عقوبتی بزرگتر از آن است که آدمی به حالتی برسد که خیرخواه ترین مردم از وی بیزاری جوید؟!
آیه ی 95-94:
وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِّن نَّبِيٍّ إِلاَّ أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ؛ و ما هيچ  پيامبری  را به  هيچ  قريه  ای  نفرستاديم  مگر آنکه  ساکنانش  را  به سختی  و بيماری  گرفتار کرديم  ، باشد که  تضرع  کنند.
ثُمَّ بَدَّلْنَا مَكَانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ حَتَّى عَفَواْ وَّقَالُواْ قَدْ مَسَّ آبَاءنَا الضَّرَّاء وَالسَّرَّاء فَأَخَذْنَاهُم بَغْتَةً وَهُمْ لاَ يَشْعُرُونَ؛ آنگاه  جای  بلا و محنت  را به  خوشی  و خوبی  سپرديم  ، تا شمارشان  افزون  شد  وگفتند : آن  پدران  ما بودند که  دچار سختی  و بيماری  شدند  ناگهان  آنان   را بی  خبر فرو گرفتيم.
خداوند متعال می فرماید:« وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِّن نَّبِيٍّ» و در هیچ شهر و آبادی پیامبری را نفرستاده ایم که آنان را به عبادت خدا فرا خواند و از شر و بدی باز دارد، و آنان از دین وی پیروی نکنند، « إِلاَّ أَخَذْنَا أَهْلَهَا» مگر اینکه اهل آن جارا، « بِالْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء» با فقر و بیماری و انواع مصیبت ها مورد آزمایش قرار داده ایم. « لَعَلَّهُمْ» تا شاید وقتی که به این مصیبت ها دچار گردند فروتن شوند. و « يَضَّرَّعُونَ» به درگاه خدا زاری و تضرع نمایند و تسلیم حق شوند.
« ثُمَّ» سپس وقتی که دچار شدن به مصایب در آنان کارساز نشد و استکبار آنها ادامه یافت و طغیان و سرکشی شان بیشتر شد، « بَدَّلْنَا مَكَانَ السَّيِّئَةِ الْحَسَنَةَ» به جای سختی و بدی، نیکی را قرار دادیم. پس خداوند روزی ها را به سوی آنها سرازیر نمود و جسمهایشان را تندرست و سلامت کرد، و بلا و مصیبت ها را از آنان دور ساخت، « حَتَّى عَفَواْ» تا اینکه زیاد شدند و روزی هایشان فراوان شد، و در نعمت و فضل خدا فرو رفتند، و مصیبتهایی که بر آنان آمده بود فراموش نمودند، «  وَّقَالُواْ قَدْ مَسَّ آبَاءنَا الضَّرَّاء وَالسَّرَّاء» و گفتند: پدرانمان را ناخوشی و خوشی رسیده است. یعنی این عادت و شیوه همواره در میان گذشتگان و آیندگان موجود بوده است؛ و برحسب دگرگونیهای زمان و چرخش روزگار گاهی درخوشی و ثروتمندی به سر برده و گاهی در ناراحتی و تنگدستی قرار داشتند. و پنداشتند که این مصیبت ها به خاطر پند گرفتن و موعطه و  استدراج و باز آمدن نیست. تا اینکه شاد شدند و به آنچه داده شده بودند خوشحال گردیدند و دنیا آنها را شیفته و مجذوب خود کرد. « َفأَخَذْنَاهُم» پس بناگاه گریبان آنها را گرفتیم.« بَغْتَةً وَهُمْ لاَ يَشْعُرُونَ» ناگهان آنان را گرفتیم در حالی که آنان نمی فهمیدند. یعنی هلاک شدن و نابود گشتن به ذهن آنان خطور نمی کرد و گمان می بردند که آنها شایستگی برخورداری از این نعمات را دارند و می توانند آنها را در قبضه خود نگاه دارند. و در این پندار بودند که این نعمت ها همیشه در دسترس آنان بوده و به جایی دیگر منتقل نخواهند شد.
آیه ی 99-96:
وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ وَلَـكِن كَذَّبُواْ فَأَخَذْنَاهُم بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُونَ ؛ اگر مردم  قريه  ها ايمان  آورده  و پرهيزگاری  پيشه  کرده  بودند برکات ، آسمان و زمين  را به  رويشان  می  گشوديم  ، ولی  پيامبران  را به  دروغگويی   نسبت  دادند  ما نيز به  کيفر کردارشان  مؤاخذه  شان  کرديم.
أَفَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَى أَن يَأْتِيَهُمْ بَأْسُنَا بَيَاتاً وَهُمْ نَآئِمُونَ؛ آيا مردم  قريه  ها پنداشتند از اينکه  عذاب  ما شب  هنگام  که  به  خواب   رفته  اند بر سر آنها بيايد ، در امانند ?
أَوَ أَمِنَ أَهْلُ الْقُرَى أَن يَأْتِيَهُمْ بَأْسُنَا ضُحًى وَهُمْ يَلْعَبُونَ؛ و آيا مردم  قريه  ها پنداشتند از اينکه  عذاب  ما به  هنگام  چاشت  که  به   بازيچه  مشغولند بر سر آنها بيايد ، در امانند ?
أَفَأَمِنُواْ مَكْرَ اللّهِ فَلاَ يَأْمَنُ مَكْرَ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ؛ آيا پنداشتند که  از مکر خدا در امانند ? از مکر خدا جز زيانکاران  ايمن ، ننشينند.
خداوند متعال ذکر نمود کسانی که پیامبران را تکذیب می کنند به منظور پندپذیری و برحذر داشته شدن به ناخوشی و ناگواریها گرفتار می شوند، و از باب استدراج و مکر به خوشی ها دست می یازند. سپس بیان نمود که اگر اهالی آبادی ها قلبا ایمان بیاورند؛ ایمانی صادق و راست که اعمال آن را تصدیق نمایند، و در ظاهر و باطن با ترک  کردن همه آنچه از خدا حرام نموده است تقوای الهی را رعایت کنند، برکت های آسمان و زمین بر روی آنان گشوده می شود، و خداوند پی درپی از آسمان برای آنان باران می فرستد و از زمین چیزهایی برای آنان می رویاند که خود و چهارپایانشان به وسیله آن زندگی شاد و خرم و روزی فراوان خواهند داشت، و بدون اینکه برای به دست آوردن آن دچار رنج و خستگی و زحمت شوند.  اما آنها ایمان نیاوردند و پرهیزگاری نکردند، « فَأَخَذْنَاهُم بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُونَ »  پس ناگهان آنان را به سبب آنچه که می کردند به عقوبت ها و بلاها و قطع برکات، و نزول آفت های زیاد گرفتار کردیم، و این سزای پاره ای از اعمالشان است، و اگر خداوند آنها را به سبب همه آنچه که کرده اند مجازات نماید، هیچ جنبده ای را بر روی زمین باقی نخواهد گذاشت.« ظَهَرَ الفَسَادُ فِِی البَرِ والبَحرِ بِمَا کَسَبَت أَیدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُم بَعضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُم یَرجِعُونَ» فساد و تباهی در خشکی و دریا به سبب آنچه مردمان کردند آشکار گردید، تا سزای پاره ای از آنچه که کرده اند را به آنان بچشاند، شاید باز آیند.
« أَفَأَمِنَ أَهْلُ الْقُرَى» آیا مردمان و اهالی آبادی هایی که پیامبران را تکذیب کردند ایمن شدند، « أَن يَأْتِيَهُمْ بَأْسُنَا» از اینکه عذاب  سخت ما به سراغ آنها بیاید؟ « بَيَاتاً وَهُمْ نَآئِمُونَ» شبانگاهان در حالی که خوابیده اند؟ یعنی در حالت غفلت و بی خبری و در حالی که در استراحت هستند آنها را فرا گیرد؟ « أَوَ أَمِنَ أَهْلُ الْقُرَى أَن يَأْتِيَهُمْ بَأْسُنَا ضُحًى وَهُمْ يَلْعَبُونَ» و آیا مردمان شهرها ایمن شدند از اینکه عذاب ما چاشتگاه به سراغ آنها بیاید، در حالی که مشغول بازی هستند؟! پس چه چیزی آنها را ایمن داشته است، در حالی که آنها اسبابش را فراهم کرده و انجام داده و جنایت های بزرگی را مرتکب شده اند که برای هلاکت و نابودیشان فقط پاره ای از آن جنایت ها کافی است؟!
« أَفَأَمِنُواْ مَكْرَ اللّهِ» آیا از مکر خدا ایمن شدند، و مطمئن هستند که آنان را مهلت داده و ناگهان آنان را نابود نمی نماید؟ همانا مکر خدا بسیار محکم است. « فَلاَ يَأْمَنُ مَكْرَ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخَاسِرُونَ» و از مکر خدا ایمن نمی شود مگر قومی که زیان کارند، زیرا هرکس که از عذاب خدا ایمن باشد بدان معنی است که به سزا و جزای اعمال ، و به پیامبران ایمان واقعی نیاورده است. در این آیه شریفه به شدت بر حذر داشته شده ایم که بنده نباید به خاطر ایمانی که دارد ایمن باشد بلکه همیشه باید بترسد از اینکه به بلایی گرفتار شود که ایمان او را سلب کند. و همواره باید خداوند را چنین بخواند:« ای گرداننده دلها! دلم را بر زینت استوار بگردان». و باید سعی و تلاش کند هر سبب و وسیله ای را که به هنگام واقع شدن فتنه ها او را نجات می دهد، به دست آورد. زیرا بنده در هر مقامی که باشد ضمانتی نیست که از آفت ها سالم بماند.
آیه ی 102-100:
أَوَلَمْ يَهْدِ لِلَّذِينَ يَرِثُونَ الأَرْضَ مِن بَعْدِ أَهْلِهَا أَن لَّوْ نَشَاء أَصَبْنَاهُم بِذُنُوبِهِمْ وَنَطْبَعُ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لاَ يَسْمَعُونَ ؛ آيا برای  آنان  که  زمين  را از پيشينيان  به  ارث  برده  اند ، باز ننموده   است  که  اگر بخواهيم  آنها را نيز به  کيفر گناهانشان  به  عقوبت  می  رسانيم   وبر دلهايشان  مهر می  نهيم  تا شنيدن  نتوانند ?
تِلْكَ الْقُرَى نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنبَآئِهَا وَلَقَدْ جَاءتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَمَا كَانُواْ لِيُؤْمِنُواْ بِمَا كَذَّبُواْ مِن قَبْلُ كَذَلِكَ يَطْبَعُ اللّهُ عَلَىَ قُلُوبِ الْكَافِرِينَ ؛ اينها قريه  هايی  است  که  ما اخبارشان  را بر تو حکايت  کنيم   پيامبرانشان ، با دلايل  روشن  آمدند  و به  آن  چيزها که  از آن  پيش  دروغ   خوانده  بودند ،ايمان  نياوردند  و خدا بر دلهای  کافران  اينچنين  مهر می   نهد.
وَمَا وَجَدْنَا لأَكْثَرِهِم مِّنْ عَهْدٍ وَإِن وَجَدْنَا أَكْثَرَهُمْ لَفَاسِقِينَ؛ در بيشترينشان  وفای  به  عهد نيافتيم  و بيشترين  را جز نافرمانان  نديديم.
خداوند متعال با تذکر به امت هایی که پس از امتهایی هلاک شده گذشته آمده اند، می گوید:« أَوَلَمْ يَهْدِ لِلَّذِينَ يَرِثُونَ الأَرْضَ مِن بَعْدِ أَهْلِهَا أَن لَّوْ نَشَاء أَصَبْنَاهُم بِذُنُوبِهِمْ» آیا برای امت ها و ملت هایی که پس از گذشتگانِ گناهکار و هلاک شده خود وارث زمین گشتند، سپس اعمالی شبیه اعمال آن قوم هلاک شده انجام دادند روشن نشده است که اگر خدا بخواهد آنان را به سبب گناهانشان دچار مصیب می نماید؟ زیرا این، سنت و روش جاریِ خدا در میان پیشینیان و پسینیان است.
« وَنَطْبَعُ عَلَى قُلُوبِهِمْ فَهُمْ لاَ يَسْمَعُونَ» یعنی وقتی که خداوند آنها را آگاه ساخت اما آگاه نشدند، و آنان را تذکر داد ولی پند نگرفتند و یادآور نشدند، و آنان را با دلایل و عبترها راهنمای کرد اما هدایت نیافته و راه نیافتند، پس خداوند آنها را مجازات می نماید و بر دلهایشان مهر می زند، و زنگ و چرک بر دلهایشان انباشته می شود، تا اینکه دلهایشان سفت و محکم گشته و حق وارد آن نمی شود، و هیچ خیر و خوبی به آن نمی رسد، و چیزهایی را که به سودشان است نمی شنوند، و چیزی را می شنوند که حجّت را بر آنان اقامه می کند.
« تِلْكَ الْقُرَى» این آبادی هایی که پیش تر ذکر آن گذشت، « نَقُصُّ عَلَيْكَ مِنْ أَنبَآئِهَا» بخشی از اخبار آن را برای تو بیان می کنم، اخباری که عبرت گیرندگان از آن عبرت می گیرند، و باعث می شود که ستمکاران از ستم خویش بازآیند. و این اخبار، پندی است برای پرهیزگاران .
« وَلَقَدْ جَاءتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ» و به درستی که پیامبرانشان به نزد این تکذیب کنندگان آمدند تا آنان را به سوی چیزی فرا خوانند که سعادتشان در آن بود، و خداوند این پیامبران را با معجزات آشکار و دلایلی که حق را به طور کامل بیان می کرد، تائید نمود، اما سودی به آنها نرساند و فایده ای برایشان نداشت، و آنان را از هیچ چیزی بی نیاز نکرد، « فَمَا كَانُواْ لِيُؤْمِنُواْ بِمَا كَذَّبُواْ مِن قَبْلُ» اما آنان چیزی را که قبلا تکذیب کردند بدان ایمان نیاوردند. یعنی به سبب اینکه در همان ابتدای کار حق را تکذیب  کردند و آن را رد نمودند خداوند آنها را به سوی ایمان هدایت نکرد. و این پاداش آنان بر تکذیب و رد کردن حق بود. همان طور که پروردگار متعال فرموده است:« وَنُقَلِبُ أَفِئدَتَهُم وَأَبصَرَهُم کَمَا لَم یُومِنُوا بِهِ أَوَّلَ مَرَّةِ وَنَذَرُهُم فِی طُغیَنِهمِ یَعمَهُونَ» و دلها و چشم هایشان را دگرگون می کنیم، همانطور که نخستین بار به آن ایمان نیاوردند، و آنان را در گمراهی شان سرگشته رها می کنیم. « كَذَلِكَ يَطْبَعُ اللّهُ عَلَىَ قُلُوبِ الْكَافِرِينَ» این گونه خداوند بر دلهای کافران مهر می نهد، و این سزا و کیفری است از جانب خدا. و خداوند بر آنها ستم نکرده است، بلکه آنان  خود بر خویشتن ستم کردند.
« وَمَا وَجَدْنَا لأَكْثَرِهِم مِّنْ عَهْدٍ» و بیشتر امتهایی را که پیامبرانی به سوی آنها فرستاده شد، وفادار ِ به عهد نیافتیم. یعنی پایدار و پایبند نبودند، و به وصیت الهی که همه جهانیان را بدان سفارش نمود، و از دستوراتی که خداوند بر زبان پیامبران به سوی آنان فرستاده بود اطاعت نکردند. « وَإِن وَجَدْنَا أَكْثَرَهُمْ لَفَاسِقِينَ» بلکه بیشترشان را نافرمان و فاسق یافتیم. یعنی از اطاعت خدا بیرون رفته و سرپیچی کردند، و از هوی و  هوس خود پیروی نمودند. پس خداوند بندگان را با فرستادن پیامبران و نازل کردن کتابهایش مورد آزمایش قرار داده و آنان را دستور داده است تا از پیمان و رهنمود او پیروی کنند، پس جز تعداد اندکی از مردم که خداوند قبل از همه سعادت را به آنان داده است، از فرمان او اطاعت نکردند، بلکه بیشتر مردم از هدایت او روی گردانند و در مقابل آنچه پیامبران آورده اند تکبر ورزیده و سر بر می تابند. پس خداوند عذابهای گوناگونی را بر آنان فرود می آورد.
آیه ی 104-103:
ثُمَّ بَعَثْنَا مِن بَعْدِهِم مُّوسَى بِآيَاتِنَا إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَظَلَمُواْ بِهَا فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ؛ بعد از آنها موسی  را با آياتمان  بر فرعون  و قومش  مبعوث  داشتيم   به   خلافش  برخاستند  اينک  بنگر که  عاقبت  مفسدان  چگونه  بوده  است.
وَقَالَ مُوسَى يَا فِرْعَوْنُ إِنِّي رَسُولٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِينَ؛ موسی  گفت  : ای  فرعون  ، من  پيامبری  از جانب  پروردگار عالميانم.
بعد از این پیامبران، موسی کلیم و پیشوای پیامبران بزرگوار را به سوی قومی سرکش و متجاوز، فرعون و اطرافیان و اشراف سرکشش فرستادیم، و موسی دلایل و نشانه ها و معجزات بزرگی را به آنا نشان داد که نظیر آن مشاهده نشده است.« فَظَلَمُواْ بِهَا» اما بدان ستم ورزیدند، به این صورت که تسلیم حق نشدند و از آن فرمان نبردند، و هرکس از آن فرمان نبرد ستمکار است. آنان تکبر ورزیده و خود را از پذیرفتن آن بالاتر دانستند. « فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ» پس بنگر که سرانجام فساد کنندگان چگونه بوده است؟!
بنگر که چگونه خداوند آنها را هلاک و نابود نمود و نفرین و مذمت و نکوهش دنیا و آخرت را بهره آنان قرار داد؟ چه بد است عذاب خدا و لعنت دنیا و آخرت که برای آنان فراهم آمده است! این خلاصه ای است که آن را این گونه توضیح داده و می فرماید:« وَقَالَ مُوسَى» و موسی وقتی که به نزد فرعون آمد او را به سوی ایمان فرا خواند و گفت:« يَا فِرْعَوْنُ إِنِّي رَسُولٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِينَ» یعنی من فرستاده ای از جانب فرستنده ای بزرگوار هستم، و او پروردگار جهانیان است، و ربوبیت او عالم بالا و پایین را در برگرفته  است. مربی همه آفریده هایش است و با تدابیر خود به پرورش آنان می پردازد. از جمله تدابیرش این است که آنها را بیهوده و بی هدف رها نمی کند، بلکه پیامبران را به عنوان مژده دهنده و بیم دهنده به سوی آنان می فرستد. و او کسی است که هیچ فردی نمی تواند بر وی جرات نموده و ادعا کند که خدا او را فرستاده است در حالی که خدا او را نفرستاده باشد. پس وقتی که خداوند این گونه است، و مرا برای رسالت خویش برگزیده است، بر او دروغ نبسته و به جز حق چیزی را به او نسبت ندهم. زیرا اگر غیر از آن را بگویم مرا سزا خواهد داد، و به شدت گریبانم را خواهد گرفت. بنابراین می بایست آنها فرمان برند و از موسی پیروی کنند، به ویژه این که دلیل روشنی از جانب خدا پیش آنها آمده است که بر صحت ادعاهای  او دلالت می نمود.
پس بر آنها واجب بود تا به مقصود و منظور رسالت او عمل کنند، و رسالت وی دو هدف و منظور بزرگ را دنبال می کرد؛ ایمان آوردن به خدا و پیروی کردنشان از او، و فرستادن نبی خدا و پیروی  کردنشان از او، و فرستادن نبی اسرائیل به همراه وی؛ ملتی که خداوند آنان را بر جهانیان برتری داده بود، چرا که فرزندان پیامبران، و از دودمان یعقوب علیه السلام بودند که موسی علیه السلام یکی از آنها بود.
آیه ی 119-105:
حَقِيقٌ عَلَى أَن لاَّ أَقُولَ عَلَى اللّهِ إِلاَّ الْحَقَّ قَدْ جِئْتُكُم بِبَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ فَأَرْسِلْ مَعِيَ بَنِي إِسْرَائِيلَ؛ شايسته  است  که  در باره  خدا جز به  راستی  سخن  نگويم   من  همراه  با، معجزه ای  از جانب  پروردگارتان  آمده  ام   بنی  اسرائيل  را با من  بفرست.
قَالَ إِن كُنتَ جِئْتَ بِآيَةٍ فَأْتِ بِهَا إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ؛ گفت  : اگر راست  می  گويی  و معجزه  ای  به  همراه  داری  ، آن  را بياور.
فَأَلْقَى عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ ثُعْبَانٌ مُّبِينٌ؛ عصايش  را انداخت  ، اژدهايی  راستين  شد.
وَنَزَعَ يَدَهُ فَإِذَا هِيَ بَيْضَاء لِلنَّاظِرِينَ؛ و دستش  را بيرون  آورد ، در نظر آنان  که  می  ديدند سفيد و درخشان  بود.
قَالَ الْمَلأُ مِن قَوْمِ فِرْعَوْنَ إِنَّ هَـذَا لَسَاحِرٌ عَلِيمٌ؛ مهتران  قوم  فرعون  گفتند : اين  جادوگری  است  دانا.
يُرِيدُ أَن يُخْرِجَكُم مِّنْ أَرْضِكُمْ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ؛ می  خواهد شما را، از سرزمينتان  بيرون  کند ، چه  می  فرماييد ?
قَالُواْ أَرْجِهْ وَأَخَاهُ وَأَرْسِلْ فِي الْمَدَآئِنِ حَاشِرِينَ؛ گفتند : او و برادرش  را نگه  دار و کسان  به  شهرها بفرست.
يَأْتُوكَ بِكُلِّ سَاحِرٍ عَلِيمٍ؛ تا همه  جادوگران  دانا را نزد تو بياورند.
وَجَاء السَّحَرَةُ فِرْعَوْنَ قَالْواْ إِنَّ لَنَا لأَجْرًا إِن كُنَّا نَحْنُ الْغَالِبِينَ؛ جادوگران  نزد فرعون  آمدند و گفتند : اگر غلبه  يابيم  ، ما را پاداشی  هست ?
قَالَ نَعَمْ وَإَنَّكُمْ لَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ؛ گفت  : آری  ، و شما از مقربان  خواهيد بود.
قَالُواْ يَا مُوسَى إِمَّا أَن تُلْقِيَ وَإِمَّا أَن نَّكُونَ نَحْنُ الْمُلْقِينَ؛ گفتند : ای  موسی  ، آيا نخست  تو می  افکنی  ، يا ما بيفکنيم  ?
قَالَ أَلْقُوْاْ فَلَمَّا أَلْقَوْاْ سَحَرُواْ أَعْيُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ وَجَاءوا بِسِحْرٍ عَظِيمٍ؛ گفت  :، شما بيفکنيد  چون  افکندند ، ديدگان  مردم  را جادو کردند و آنان   را ترسانيدند و جادويی  عظيم  آوردند.
وَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَلْقِ عَصَاكَ فَإِذَا هِيَ تَلْقَفُ مَا يَأْفِكُونَ؛ و به  موسی  وحی  کرديم  که  عصای  خود را بيفکن   به  ناگاه  ديدند که  همه   جادوهايشان  را می  بلعد.
فَوَقَعَ الْحَقُّ وَبَطَلَ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ؛ پس  حق  به  ثبوت  رسيد و کارهای  آنان  باطل  شد.
فَغُلِبُواْ هُنَالِكَ وَانقَلَبُواْ صَاغِرِينَ؛ در همان  جا مغلوب  شدند ، و خوار و زبون  بازگشتند.
فرعون به موسی گفت:« إِن كُنتَ جِئْتَ بِآيَةٍ فَأْتِ بِهَا إِن كُنتَ مِنَ الصَّادِقِينَ» اگر معجزه ای آورده ای آن را نشان بده اگر از راستگویان هستی.« فَأَلْقَى عَصَاهُ» پس موسی عصایش را به زمین انداخت.« فَإِذَا هِيَ ثُعْبَانٌ مُّبِينٌ» و ناگهان به صورت ماری آشکار در آمده که راه می رفت و آن را مشاهده می  کردند. « وَنَزَعَ يَدَهُ» و دستش را از گریبانش بیرون آورد، « فَإِذَا هِيَ بَيْضَاء لِلنَّاظِرِينَ» پس بینندگان آن را سفید و درخشندگی بدون اینکه این سفیدی و درخشندگی ناشی از مرض و دردی باشد ، پس این، دو نشانه و معجزه بزرگی بود که بر صحت و راستی آنچه موسی آورده بود، و اینکه موسی فرستاده و پیامبر خدا است دلالت می  کرد.
اما کسانی که ایمان نمی آورند هر چند معجزه هم پیش آنان بیاید ایمان نمی آورند مگر اینکه عذاب دردناک را ببینید.
بنابراین « قَالَ الْمَلأُ مِن قَوْمِ فِرْعَوْنَ» اشراف و روسای قوم فرعون وقتی که آنچه از آیات دیدند آنان را خیره کرد، و به آنان ایمان نیاوردند، آن را تاویل نموده و گفتند:« إِنَّ هَـذَا لَسَاحِرٌ عَلِيمٌ» همانا این جادوگر ماهری است.
سپس  کسانی را که از نظر خرد و عقل ناتوان بودند ترساندند و گفتند:« یُریدُ» موسی با این کارش می خواهد، « أَن يُخْرِجَكُم مِّنْ أَرْضِكُمْ» که شما را از وطن و سرزمینتان آواره  نماید. « فَمَاذَا تَأْمُرُونَ» پس چه نظری می دهید؟ آنها با یکدیگر مشورت کردند که با موسی چه کار بکنند، و چگونه می تواند ضررش را به گمان آنها از خود دور نمایند، و گفتند: اگر آنچه موسی آورده است درهم شکسته نشود، در عقلِ بسیاری از مردم جای خواهد گرفت، پس در این هنگام نظر همه بر این متفق شد که به فرعون بگویند: « أَرْجِهْ وَأَخَاهُ» او و برادرش را نگاه دار و به آنان مهلت بده، و مردمانی را بفرست که اهالی منطقه را گرد آورده و هر جادوگر ماهری را بیاورند. یعنی ساحران ماهر را بیاورند تا با چیزی که موسی آورده است مقابله کنند. پس گفتند: ای موسی! میان ما و شما وعده ای بگذار که نه تو خلاف آن عمل کنی و نه ما. « قَالَ مَوعِدکُم یَومُ الزِّینَه وَأَن یُحشَرَ النَّاسُ صُحَیَ ، فَتَوَلَّی فِرعَونُ فَجَمَعَ کَیدَهُ ثُمَّ أَتَی» گفت: میعاد شما روز زینت است، و این که مردم به هنگام چاشت جمع شوند، پس فرعون روی گرداند و توطئه چینی کرد، سپس آمد.
و اینجا فرمود:« وَجَاء السَّحَرَةُ فِرْعَوْنَ» و جادوگران نزد فرعون آمدند و در صورت غلبه یافتن از او پاداش خواستند و گفتند:« إِنَّ لَنَا لأَجْرًا إِن كُنَّا نَحْنُ الْغَالِبِينَ» آیا اگر پیروز شویم پاداشی خواهیم داشت؟ «قَالَ» پس فرعون گفت:« نَعَم» آری! شما پاداشی خواهید  داشت، « وَإَنَّكُمْ لَمِنَ الْمُقَرَّبِينَ» و حتما شما از مقربان خواهید بود. پس هم وعده پاداش به آنان داد و هم وعده نزدیک شدن به او، و بالا رفتن مقامشان در نزد وی، تا تلاش کنند و تمام نیرو و توان  خود را برای شکست دادن موسی بکار بگیرند. و وقتی که ساحران در حضور جمع بزرگی از مردم در مقابل موسی حاضر شدند، «قَالُوا» به منظور بی اعتنایی به آنچه موسی آورده است، گفتند:« يَا مُوسَى إِمَّا أَن تُلْقِيَ» یا تو آنچه را همراه خود داری بیانداز، « وَإِمَّا أَن نَّكُونَ نَحْنُ الْمُلْقِينَ» یا ما می اندازیم.
«قَالَ» موسی گفت:« أَلْقُوْاْ» بیاندازید. تا مردم آنچه را که با خود دارند و آنچه را که موسی آورده است مشاهده کنند. « فَلَمَّا أَلْقَوْاْ» وقتی که ریسمان ها و عصایشان را انداختند، ناگهان بر اثر جادوی آنها ریسمان ها تبدیل به مارهایی شدند که راه می رفتند، « سَحَرُواْ أَعْيُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ وَجَاءوا بِسِحْرٍ عَظِيمٍ» و با آن چشم مردم را بستند و آنان را ترساندند و جادوی بزرگی از خود نشان دادند که تا آن زمان نظیرش یافت نشده بود.
« وَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَلْقِ عَصَاكَ» و به  موسی وحی کردیم که عصایت را بیانداز، پس آن را انداخت، « فَإِذَا هِيَ» پس ناگهان چون ماری شد که راه می رفت، « تَلْقَفُ مَا يَأْفِكُونَ» و همه آنچه را که آنها به دروغ ساخته بودند و با آن مردم را گول می زدند بلعید.
« فَوَقَعَ الْحَقُّ» پس حق ثابت و آشکار شد و در آن جمع برای همه مشخص گردید. « وَبَطَلَ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَم فَغُلِبُواْ هُنَالِكَ» و آنچه که جادوگران در آن جا از خود نشان دادند باطل شد، و مغلوب شدند، « وَانقَلَبُواْ صَاغِرِينَ» و آنان خوار و رسوا گشتند، و باطلشان مضمحل شد و جادویشان از هم پاشید و از بین رفت، و هدفی که گمان می بردند به دست خواهند آورد به دست نیاورده و ناامید برگشتند. و بزرگترین کسانی که حق برایشان روشن گشت اهل فن و جادو بودند؛ آنهایی که انواع جادو و جزئیات آن را می دانستند که دیگران آن را نمی دانستند . پس آنان دانستند که این نشانه و معجزه ای بزرگ از نشانه های خداست که آن را جز به پیامبران به هیچ کس نمی دهد.
آیه ی 129-120:
وَأُلْقِيَ السَّحَرَةُ سَاجِدِينَ؛ جادوگران  به  سجده  وادار شدند.
قَالُواْ آمَنَّا بِرِبِّ الْعَالَمِينَ؛ گفتند : به  پروردگار جهانيان  ايمان  آورديم .
رَبِّ مُوسَى وَهَارُونَ؛ پروردگار موسی  و، هارون.
قَالَ فِرْعَوْنُ آمَنتُم بِهِ قَبْلَ أَن آذَنَ لَكُمْ إِنَّ هَـذَا لَمَكْرٌ مَّكَرْتُمُوهُ فِي الْمَدِينَةِ لِتُخْرِجُواْ مِنْهَا أَهْلَهَا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ؛ فرعون  گفت  : آيا پيش  از آنکه  من  به  شما رخصت  دهم  به  او ايمان  آورديد?  اين  حيله  ای  است  که  در باره  اين  شهر انديشيده  ايد تا مردمش  را بيرون کنيد  به  زودی  خواهيد دانست.
لأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُم مِّنْ خِلاَفٍ ثُمَّ لأُصَلِّبَنَّكُمْ أَجْمَعِينَ؛ دستها و پايهايتان  را به  خلاف  يکديگر خواهم  بريد و همگيتان  را بر دار  خواهم  کرد.
قَالُواْ إِنَّا إِلَى رَبِّنَا مُنقَلِبُونَ؛ گفتند : ما به  نزد پروردگارمان  باز می  گرديم.
وَمَا تَنقِمُ مِنَّا إِلاَّ أَنْ آمَنَّا بِآيَاتِ رَبِّنَا لَمَّا جَاءتْنَا رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا وَتَوَفَّنَا مُسْلِمِينَ؛ خشم  بر ما نمی  گيری  ، جز آنکه  چون  نشانه  های  پروردگارمان  بر ما آشکار، شد به  آنها ايمان  آورديم   ای  پروردگار ما ، بر ما شکيبايی  ببار و ما را مسلمان  بميران.
وَقَالَ الْمَلأُ مِن قَوْمِ فِرْعَونَ أَتَذَرُ مُوسَى وَقَوْمَهُ لِيُفْسِدُواْ فِي الأَرْضِ وَيَذَرَكَ وَآلِهَتَكَ قَالَ سَنُقَتِّلُ أَبْنَاءهُمْ وَنَسْتَحْيِـي نِسَاءهُمْ وَإِنَّا فَوْقَهُمْ قَاهِرُونَ ؛ مهتران  قوم  فرعون  گفتند : آيا موسی  و قومش  را می  گذاری  تا در زمين   فسادکنند و تو و خدايانت  را ترک  گويد ? گفت  : پسرانشان  را خواهم  کشت   و زنانشان  را زنده  خواهم  گذاشت   ما بالاتر از ايشانيم  و بر آنها غلبه   می  يابيم.
قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ اسْتَعِينُوا بِاللّهِ وَاصْبِرُواْ إِنَّ الأَرْضَ لِلّهِ يُورِثُهَا مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ؛ موسی  به  قومش  گفت  : از خدا مدد جوييد و صبر پيشه  سازيد که  اين  زمين ، ازآن  خداست  و به  هر کس  از بندگانش  که  بخواهد آن  را به  ميراث  می  دهد  و سرانجام  نيک  از آن  پرهيزگاران  است.
قَالُواْ أُوذِينَا مِن قَبْلِ أَن تَأْتِينَا وَمِن بَعْدِ مَا جِئْتَنَا قَالَ عَسَى رَبُّكُمْ أَن يُهْلِكَ عَدُوَّكُمْ وَيَسْتَخْلِفَكُمْ فِي الأَرْضِ فَيَنظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ ؛ گفتند : پيش  از آنکه  تو بيايی  در رنج  بوديم  و پس  از آنکه  آمدی  باز  در رنجيم   گفت  : اميد است  که  پروردگارتان  دشمنتان  را هلاک  کند و شما  را در روی  زمين  جانشين  او گرداند  آنگاه  بنگرد که  چه  می  کنيد.
« قَالُواْ آمَنَّا بِرِبِّ الْعَالَمِينَ  رَبِّ مُوسَى وَهَارُونَ » گفتند معجزات روشنی را که موسی آورده است تصدیق کردیم.« قَالَ فِرْعَوْنُ» فرعوت در حالی که آنان را به خاطر ایمان آوردنشان تهدید می کرد به آنان گفت:« آمَنتُم بِهِ قَبْلَ أَن آذَنَ لَكُمْ» آیا قبل از این که به شما اجازه دهم به او ایمان آوردید؟ آن خبیث، حاکمی مستبد و خودکامه بود که ادیان و گفته های مخالف را به شدت سرکوب می کرد، و دیگران چنان می پنداشتند که سخن فرعون را باید اطاعت کرد و دستور او را اجرا نمود و هیچ کس نباید از گفته و فرمانش بیرون رود. و در این حالت ملت ها دچار انحطاط می شوند و ارزش و مکانت آنان از بین می رود، و عقل ها به ضعف و خاموشی می گراید، و ملت ها نمی توانند از حقوق خود دفاع کنند. بنابراین خداوند در مورد فرعون فرمود:« فَاستَخفَّ قَومَهُ فَأطاعُوهُ» پس قومش را خوار و سبک انگاشت و از او اطاعت کردند . و در اینجا فرمود:« آمَنتُم بِهِ قَبْلَ أَن آذَنَ لَكُمْ» آیا پیش از آن که به شما اجازه دهم به او ایمان آوردید؟ پس این بی ادبی و جسارت است، و شما با این کار نسبت به من اسائه ادب روا داشته و بر من جرات کرده اید. سپس قومش را فریب داد و گفت:« إِنَّ هَـذَا لَمَكْرٌ مَّكَرْتُمُوهُ فِي الْمَدِينَةِ لِتُخْرِجُواْ مِنْهَا أَهْلَهَا» همانا این توطئه ایست که آن را در این شهر چیده اید تا صاحبانش را از آن بیرون کنید.
یعنی موسی بزرگ و رهبر شما است و جادو را به شما آموخته است. و شما همراه با او دسیسه نموده اید تا در مقابل او شکست بخورید و او پیروز شود، آنگاه شما از او پیروی کنید، سپس مردم یا بیشتر توده مردم از شما پیروی کنند، و صاحبان این شهر را از آن بیرون کنید. و این دروغ است زیرا فرعون می دانست و نیز هرکس که موضوع را بررسی کند می داند موسی علیه الصلاة والسلام با هیچ یک از جادوگران گرد نیامده بود بلکه جادوگران زیر نظر فرعون و فرستاده هایشان جمع شده بودند، و آنچه را که موسی آورده بود نشانه خدا بود و جادوگران آنچه در توان داشتند برای شکست دادن موسی مبذول داشتند، تا اینکه در ماندند و ناتوان شدند و حق برایشان روشن گردید.
پس، از او پیروی نمودند. سپس فرعون آنها را تهدید کرد و گفت: « فَسَوفَ تَلَمُونَ» و خواهید دانست که چه بلایی بر سرتان خواهد آمد.
« لأُقَطِّعَنَّ أَيْدِيَكُمْ وَأَرْجُلَكُم مِّنْ خِلاَفٍ» بدون شک دستها و پاهایتان را در جهت خلاف یکدیگر دست راست و پای چپ یا برعکس قطع خواهم کرد. فرعون خبیث ادعا می کرد که اینها تباهی کنندگان در زمین هستند و باید با آنها کاری کرد که با مفسدان می شود، از قبیل قطع  کردن دستها و پها در جهت خلاف یکدیگر. « ثُمَّ لأُصَلِّبَنَّكُمْ» سپس شما را بر تنه درختان خرما به دار خواهیم آویخت تا به زعم او رسوا شوید. « أَجْمَعِينَ» همه تان را. یعنی این کار فقط با یکی انجام نمی شود بلکه همه تان این عذاب را خواهید چشید. جادوگرانی که ایمان آورده بودند وقتی که تهدید فرعون را شنیدند به او گفتند:« إِنَّا إِلَى رَبِّنَا مُنقَلِبُونَ» همانا ما به سوی پروردگارمان بر می گردیم. بنابراین از عقوبت و سزایی که ما را از آن می ترسانی پروایی نداریم، و خدا بهتر و پایدارتر است. پس هر آنچه که می خواهی بکن.
« وَمَا تَنقِمُ مِنَّا» و اعتراض و تهدید تو به خاطر آن نیست که ما گناهی داریم، « إِلاَّ أَنْ آمَنَّا بِآيَاتِ رَبِّنَا لَمَّا جَاءتْنَا» بلکه بدان جهت است که ما به نشانه های پروردگارمان وقتی به ما رسید ایمان آوردیم. اگر این گناه و عیب است و صاحب آن سزاوار عقوبت و سزا می باشد، پس این گناه ماست. سپس از خداوند خواستند که آنها را پایدار و ثابت قدم نماید و به آنان صبر و شکیبایی عطا فرماید. پس گفتند:« رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا» پروردگارا! بر ما شکیبایی فرو ریز. یعنی صبری بزرگ به ما عطا کن . همانطور که نکره آمدن کلمه « صَبْرًا» بر این موضوع دلالت می نماید. چون این آزمایش و گرفتاری بزرگی است که به از بین رفتن جانها منجر می شود. پس در اینجا به صبر و شکیبایی زیادی نیاز است تا دل محکم و استوار گردد و مومن بر ایمانش ثابت باشد و پریشانی و اضطراب زیاد از او دور شود. « وَتَوَفَّنَا مُسْلِمِينَ» و ما را مسلمان، یعنی تسلیم امر خودت و پیرو پیامبران بمیران. و ظاهرا فرعون تهدیدش را عملی کرد، و آن سزا را به آنان رسانید، و خداوند آنها را بر ایمان ثابت قدم و استوار گرداند.
این در حالی بود که فرعون و اشراف و روسا و عموم مردم که از اشراف پیروی می کردند ، در مقابل آیات خدا تکبر ورزیده و آن را نپذیرفتند، و از روی ستم و خودبزرگ بینی آن را انکار کردند، و فرعون را بر ضربه زدن به موسی تحریک کردند و ادّعا کردند که آنچه موسی آورده باطل و فاسد  است. پس به فرعون گفتند:« أَتَذَرُ مُوسَى وَقَوْمَهُ لِيُفْسِدُواْ فِي الأَرْضِ» آیا موسی و قومش را آزاد می گذاری تا با دعوت به سوی خدا و فراخوانی به سوی خوبیها و کارهای نیک که آبادانی و صلاح زمین در این کارهاست در زمین فساد کنند؟! حال آنکه فساد همان است که آنان بر آنان قرار داشتند. اما ستمگران به آنچه که می گویند توجهّی نمی کنند. « وَيَذَرَكَ وَآلِهَتَكَ» و تو و معبودانت را رها کنند و مردم را از پیروی کردن از تو باز دارد؟ « قَالَ» فرعون در پاسخ آنها گفت: همانا او بنی اسرائیل را همراه با موسی در حالتی رها می کند که در آن رشد و نمو نمی کنند، و فرعون و قومش به زعم او از آسیب آنان در امان خواهند بود.
« سَنُقَتِّلُ أَبْنَاءهُمْ وَنَسْتَحْيِـي نِسَاءهُمْ» پسرانشان را خواهیم کشت و زنانشان را زنده نگه می داریم و آنان را به قتل نمی رسانیم، پس وقتی که این کار را بکنیم از فزونی و زیاد شدن آنها در امان خواهیم بود، و  کسانی که از آنها باقی می مانند خدمتکار ما خواهند بود، و برای ما کار می کنند، و آنان را به هر کاری که بخواهیم می گماریم. « وَإِنَّا فَوْقَهُمْ قَاهِرُونَ» و ما کاملا بر آنا چیره و مسلط هستیم. آنها نمی توانند از فرمان ما سر بتابند، و بیرون روند. و این نهایت ستم و خود کامگی و سرکشی و سنگدلی فرعون بود.
« قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ» موسی علیه السلام در این حالت به نصیحت آنان پرداخت؛ حالتی که در آن نمی توانستند کاری انجام دهند و مقاومتی از خود نشان دهند. پس آنان را سفارش نمود که در راه خدا پایداری نمایند و ازاو یاری بطلبند، و گفت:« اسْتَعِينُوا بِاللّهِ» برای جلب آنچه که به سود شماست، و دور کردن آنچه که به زیانتان است بر خدا توکل کنید، و به خدا اعتماد داشته باشید، که به زودی گرهِ کار شما را باز خواهد کرد، « وَاصْبِرُواْ» و بر آنچه که برایتان پیش می آید صبر کنید و منتظر پیروزی باشید.
« إِنَّ الأَرْضَ لِلّهِ» همانا زمین از آن خدا است، نه مال فرعون و قومش تا در آن زورگویی کنند، « يُورِثُهَا مَن يَشَاء مِنْ عِبَادِهِ» هرکس از بندگانش را که بخواهد وارث آن قرار می دهد. یعنی برحسب خواست و حکمت خود آن را میان مردم می گرداند اما سرانجام از آن پرهیزگاران است، زیرا پرهیزگاران گرچه  مدتی از سوی خدا و بنا بر حکمتی مورد امتحان و آزمایش قرار می گیرند اما سرانجام پیروزی از آن آنها است.
« وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ» و سرانجام نیکو و خوب از آن پرهیزگاران است. و این وظیفه بنده است که کاری را انجام دهد که اذیت و آزار دیگران را به اندازه توان از خویشتن دور سازد، و در صورت ناتوان بودن وظیفه اوست که شکیبایی کند و از خدا یاری جوید و منتظر پیروزی باشد.« قَالُواْ» قوم موسی در حالی که مدتی طولانی در عذاب و اذیت فرعون بودند و از این وضعیت به ستوه آمده بودند به او گفتند:« أُوذِينَا مِن قَبْلِ أَن تَأْتِينَا» پیش از آنکه نزد ما بیایی مورد اذیت و آزار قرار گرفتیم، و فرعونیان بدترین عذاب را به ما رساندند؛ پسران ما را کشتند و زنان ما را زنده گذاشتند، « وَمِن بَعْدِ مَا جِئْتَنَا» و همچنین پس از آمدنت هم مورد  اذیت و آزار قرار گرفتیم. « قَالَ» موسی در حالیکه آنان را به پیروزی و رهایی یافتن از شر فرعونیان امیدوار می کرد، گفت:« عَسَى رَبُّكُمْ أَن يُهْلِكَ عَدُوَّكُمْ وَيَسْتَخْلِفَكُمْ فِي الأَرْضِ» امید است پروردگارتان دشمنتان را هلاک کند، و شما را در زمین جایگزین بگرداند. یعنی شما را در آن قدرت بدهد. و فرمانروایی و تدبیر اُمور را به دست شما بسپارد. « فَيَنظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ» و بنگرد که چگونه عمل می کنید؛ آیا سپاسگزاری می کنید یا ناسپاسی ؟ و این وعده ای بود که خداوند در زمان مقرر به آن وفا کرد.
آیه ی 137-130:
وَلَقَدْ أَخَذْنَا آلَ فِرْعَونَ بِالسِّنِينَ وَنَقْصٍ مِّن الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ؛ قوم  فرعون  را به  قحطو نقصان  محصول  مبتلا کرديم  ، شايد پند گيرند.
فَإِذَا جَاءتْهُمُ الْحَسَنَةُ قَالُواْ لَنَا هَـذِهِ وَإِن تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَطَّيَّرُواْ بِمُوسَى وَمَن مَّعَهُ أَلا إِنَّمَا طَائِرُهُمْ عِندَ اللّهُ وَلَـكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ ؛ چون  نيکيی  نصيبشان  می  شد می  گفتند : حق  ماست   و چون  بديی  به  آنها می ، رسيد ، موسی  و همراهانش  را بدشگون  می  دانستند  آگاه  باشيد ، آن  نيک  و  بد که  به  ايشان  رسد از خداست  ، ولی  بيشترينشان  نمی  دانند.
وَقَالُواْ مَهْمَا تَأْتِنَا بِهِ مِن آيَةٍ لِّتَسْحَرَنَا بِهَا فَمَا نَحْنُ لَكَ بِمُؤْمِنِينَ؛ و گفتند: « هر اندازه برای ما معجزه بیاوری تا ما را با آن جادو کنی به تو ایمان نمی آوریم.»
فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمُ الطُّوفَانَ وَالْجَرَادَ وَالْقُمَّلَ وَالضَّفَادِعَ وَالدَّمَ آيَاتٍ مُّفَصَّلاَتٍ فَاسْتَكْبَرُواْ وَكَانُواْ قَوْمًا مُّجْرِمِينَ؛ ما نيز بر آنها نشانه  هايی  آشکار و گوناگون  چون  طوفان  و ملخ  و شپش  و، قورباغه  و خون  فرستاديم   باز سرکشی  کردند ، که  مردمی  مجرم  بودند.
وَلَمَّا وَقَعَ عَلَيْهِمُ الرِّجْزُ قَالُواْ يَا مُوسَى ادْعُ لَنَا رَبَّكَ بِمَا عَهِدَ عِندَكَ لَئِن كَشَفْتَ عَنَّا الرِّجْزَ لَنُؤْمِنَنَّ لَكَ وَلَنُرْسِلَنَّ مَعَكَ بَنِي إِسْرَآئِيلَ ؛ و چون  عذاب  بر آنها فرود آمد ، گفتند : ای  موسی  ، بدان  عهدی  که  خدا  را با تو هست  او را بخوان  ، که  اگر اين  عذاب  از ما دور کنی  به  تو ايمان   می آوريم  و بنی  اسرائيل  را با تو می  فرستيم.
فَلَمَّا كَشَفْنَا عَنْهُمُ الرِّجْزَ إِلَى أَجَلٍ هُم بَالِغُوهُ إِذَا هُمْ يَنكُثُونَ؛ چون  تا آن  زمان  که  قرار نهاده  بودند عذاب  را از آنها دور کرديم  ،  پيمان خود را شکستند.
فَانتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْنَاهُمْ فِي الْيَمِّ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا وَكَانُواْ عَنْهَا غَافِلِينَ؛ پس  ، از ايشان  انتقام  گرفتيم  و در دريا غرقشان  کرديم   زيرا آيات  ما  را، دروغ  می  انگاشتند و از آنها غفلت  می  ورزيدند.
وَأَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِينَ كَانُواْ يُسْتَضْعَفُونَ مَشَارِقَ الأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنَى عَلَى بَنِي إِسْرَآئِيلَ بِمَا صَبَرُواْ وَدَمَّرْنَا مَا كَانَ يَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَقَوْمُهُ وَمَا كَانُواْ يَعْرِشُونَ ؛ و به  آن  مردمی  که  به  ناتوانی  افتاده  بودند ، شرق  و غرب  آن  سرزمين  را  که  برکت  داده  بوديم  به  ميراث  داديم  ، و وعده  نيکويی  که  پروردگار تو به   بنی  اسرائيل  داده  بود بدان  سبب  که  شکيبايی  ورزيده  بودند ، به  کمال  رسيد  و هر چه  را فرعون  و قومش  می  ساختند و کاخهايی  را که  بر می  افراشتند  ويران کرديم.
خداوند متعال در رابطه با برخوردی که در این اواخر با آن  فرعون نمود، می فرماید: این شیوه و سنت خدا در میان امت ها است که آنها را با سختی و ناخوشی گرفتار می کند تا شاید تضرع و زاری کنند.« وَلَقَدْ أَخَذْنَا آلَ فِرْعَونَ بِالسِّنِينَ» و ما فرعونیان را با قحط سالی گرفتار کردیم.« وَنَقْصٍ مِّن الثَّمَرَاتِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ» و با  کمبود میوه ها گرفتارشان کردیم تا پند پذیرند که آنچه بر آنان آمده است و مصیبتی که بدان گرفتار شده اند، سرزنشی است از جانب خدا تا شاید از کفرشان برگردند. پس این چیزها در مورد آنان موثر واقع نشد و فایده ای به آنها نرساند، بلکه به ستم و فساد خود ادامه دادند.
« فَإِذَا جَاءتْهُمُ الْحَسَنَةُ» وقتی که خیر و برکت و فراوانی روزی به ایشان دست می داد، « قَالُواْ لَنَا هَـذِهِ» می گفتند: این برای ماست. یعنی ما سزاوار و شایسته این هستیم. و شکر خدا را به خاطر آن به جای نمی آوردند، « وَإِن تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ» و اگر قحطی و خشکسالی بدیشان می رسید، « يَطَّيَّرُواْ بِمُوسَى وَمَن مَّعَهُ» به موسی و همراهانشان فال بد می زدند. یعنی می گفتند: آنچه برای ما پیش آمده است به سبب نحس و شومی موسی و تبعیت بنی اسرائیل از او می باشد. خداوند متعال می فرماید: « أَلا إِنَّمَا طَائِرُهُمْ عِندَ اللّهُ» آگاه باشید که خوب و بد آنان از جانب خدا، و به قضا و قدرت اوست، و آن گونه نیست که آنها می گویند، بلکه گناهان و کفرشان عامل اصلی مصیبتی است که بدان گرفتار آمده اند. « وَلَـكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لاَ يَعْلَمُونَ» اما بیشترشان نمی دانند. به همین خاطر هر آنچه که خواستند گفتند.
« وَقَالُوا» و آنها برای موسی بیان کردند، که همواره بر باطل خود خواهند ماند و از آن دور نمی شوند، و گفتند:« مَهْمَا تَأْتِنَا بِهِ مِن آيَةٍ لِّتَسْحَرَنَا بِهَا فَمَا نَحْنُ لَكَ بِمُؤْمِنِينَ» یعنی برای ما ثابت شده و بر این باوریم که تو جادوگر هستی، پس هر اندازه معجزه بیاوری یقینی می کنیم که جادو است و به تو ایمان نمی آوریم و ترا تصدیق نمی کنیم. و این نهایت عناد و کینه توزی است که کافران در آن قرار داشتند، تا جایی که همه چیز برای آنان مساوی است، خواه آیات و معجزات بر آنان بیاید، یا نیاید.
« فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمُ الطُّوفَانَ» پس بر آنان سیل فرستادیم. آب زیادی که درختان و کشتزارهایشان را غرق کرد و به آنان زیان و خسارت فراوانی وارد ساخت. « وَالجَرَادَ» و ملخ را فرستادیم، پس میوه و کشتزارها و گیاهانشان را خورد. « َوالْقُمَّلَ» گفته شده است که آن عبارت از ملخ کوچک می باشد. اما ظاهرا همان شپش معروف است. « وَالضَّفَادِعَ» و قورباغه، به گونه ای که ظرفهایشان پر از قورباغه شد، و آنان را پریشان، و به شدت اذیت کرد. «وَالَّدمَ» و خون. منظور از آن خونی است که از بینی می ریزد، یا آن طور که بیشتر مفسران گفته اند آبی که آنها می نوشیدند و تبدیل به خون می شد، پس آنان خون می نوشیدند و در پخت و پز از آن استفاده می کردند. « آيَاتٍ مُّفَصَّلاَتٍ» این موارد دلایل روشنگری است دال بر این که آنان دروغگو و ستمکار بودند . و بیانگر آن است که آنچه موسی آورده حق و راست است. « فَاسْتَكْبَرُواْ» پس وقتی که این نشانه ها را دیدند، تکبر ورزیدند، « وَكَانُواْ قَوْمًا مُّجْرِمِينَ» و آنان قومی گناه پیشه بودند. بنابراین خداوند آنها را مجازات کرد به این صورت که آنان را بر گمراهی باقی گذاشت.
« َلَمَّا وَقَعَ عَلَيْهِمُ الرِّجْزُ» و هنگامی که خداوند عذاب را بر آنان وارد کرد. احتمال دارد که منظور طاعون باشد، همان طور که بسیاری از مفسران گفته اند. و احتمال دارد که منظور از آن نشانه های مذکور اعم از سیل و ملخ و شپش و قورباغه و خون باشد، زیرا اینها عذاب بودند. و هرگاه به یکی از آن عذابها گرفتار می شدند، « قَالُواْ يَا مُوسَى ادْعُ لَنَا رَبَّكَ بِمَا عَهِدَ عِندَكَ» می گفتند: ای موسی! با توسل به وحیی که خداوند برایت فرستاده است پروردگارت را بخوان تا این عذاب را از ما بردارد. یعنی موسی را به سبب وحی و شریعتی که خدا به او داده بود، شفیع و میانجی قرار می دادند. « لَئِن كَشَفْتَ عَنَّا الرِّجْزَ لَنُؤْمِنَنَّ لَكَ وَلَنُرْسِلَنَّ مَعَكَ بَنِي إِسْرَآئِيلَ» که اگر عذاب را از ما دور کنی به تو ایمان خواهیم آورد، و بنی اسرایل را همراه با تو خواهیم فرستاد. و آنها در این باره دروغ گفتند، و هدفی جز دور شدن عذابی که بر آنان وارد آمده بود، نداشتند و می پنداشتند که اگر این عذاب از آنان برداشته شود دیگر عذابی به آنان نخواهد رسید.
« فَلَمَّا كَشَفْنَا عَنْهُمُ الرِّجْزَ إِلَى أَجَلٍ هُم بَالِغُوهُ» پس وقتی عذاب را تا مدتی به آن می رسیدند از آنان دور کردیم. یعنی تا مدتی که خداوند باقی ماندن آنها را مقرر کرده بود. و عذاب از آنان برای همیشه دور نشد، بلکه این دور کردن موقتی بود. « إِذَا هُمْ يَنكُثُونَ» ناگهان آنان پیمانی را شکستند که با موسی بسته، و به او وعده داده بودند که ایمان خواهند آورد، و بنی اسرائیل را خواهند فرستاد. پس نه به او ایمان آوردند و نه بنی اسرائیل را با او فرستادند، بلکه همچنان سرگشته به کفر خود و شکنجه دادن بنی اسرائیل ادامه دادند.
« فَانتَقَمْنَا» پس وقتی که زمان مشخص شده برای هلاکت آنان فرا رسید، خداوند به موسی دستور داد تا شب هنگام بنی اسرائیل را با خود ببرد، و به او خبر داد که فرعون و لشکریانش آنها را دنبال خواهند کرد. « فَأَرسَلَ فِرعُونَ فِی المَدائِنِ حَشِرینَ» و فرعون در شهرها کسانی را مامور ساخت که مردم را جمع کرده و بنی اسرائیل را دنبال کنند. فرعون به آنها گفت:« إِنَّ هَوُلَاءِ لَشِرذِمَةُُ قَلیِلُونَ، وَإِنَّهُم لَنَا لَغَآئِظُونَ ، وَإِنَّا لَجَمیعُ حَذِرُونَ، فَأَخرَجنَهُم مِنّ جَنَّتِ وَعُیُونِ ، وَکُنُوزِ وَمَقامِ کَریِمِ، کَذَلِکَ وَأَورَثنَهَا بَنِی إِسراءِیلَ، فَأَتبَعُوهُم مُّشرِقینَ، فَلَمَّا تَرَءآ الجَمعَانِ قَالَ أَصحَبُ مُوسَِی إِنَّا لَمُدرَکُونَ، قَالَ کَلَآ إِنَّ مَعِیَ رَبّیِ سَیَهدِینِ ، فَأُوحَینَآ إِلَی مُوسَی أَنِ اضرِب بِعّصَاکَ البَحرَ فَانفَلقَ فَکَان َ کُلُّ فِرقِ کَالَّطودِ العَظِیمِ، وَأَزلَفنَا ثَمَّ الأَخَرینَ ، وَأَنَجینَا مُوسیَ وَمَن مَّعَهُ أَجمَعینِ، ثُمَّ أَغرَقنَا اَلأَخَرِینَ» همانا اینها بنی اسرائیل گروه و طایفه ای ناچیز و کم هستند.
و آنان ما را به خشم می آورند، و همانا ما گروهی با احتیاط هستیم. سرانجام بنی اسرائیل بر  فرعونیان پیروز شدند و آنان را از باغها و چشمه سارها بیرون راندیم. و ایشان را از میان گنج ها و کاخهای مجلل بیرون بردیم، این چنین آنها را میراث بنی اسرائیل قرار دادیم.» و فرعونیها بنی اسرائیل را تعقیب  کردند و به دنبالشان راه افتادند و به هنگام طلوع آفتاب به آنان رسیدند. هنگامی که هر دو گروه به هم رسیدند یاران موسی گفتند:« ما در چنگال آنان گرفتار می شویم.» موسی فرمود:« چنین نیست، پروردگارم با من است، رهنمودم خواهد کرد.» پس به موسی فرمان دادیم که با عصایت به دریا بزن، پس دریا از هم شکافت و هر بخشی از آن مانند کوه بزرگی شد. و در آنجا دیگران را به آنها نزدیک کردیم، و موسی و همراهانش را همگی نجات دادیم، و فرعونیها را در دریا غرق کردیم.
و در اینجا فرمود:« فَأَغْرَقْنَاهُمْ فِي الْيَمِّ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا وَكَانُواْ عَنْهَا غَافِلِينَ» پس آنان را به سبب تکذیب کردنشان آیات خدا را و به سبب روی گردانی اشان از حقی که نشانه ها و معجزات الهی بر آن دلالت می نمود، غرق کردیم.
« وَأَوْرَثْنَا الْقَوْمَ الَّذِينَ كَانُواْ يُسْتَضْعَفُونَ» بنی اسرائیل را که در خدمت آل  فرعون بودند و آنان را عذاب می دادند، وارث« مَشَارِقَ الأَرْضِ وَمَغَارِبَهَا» همه جهات زمین قرار دادیم. منظور از زمین در اینجا سرزمین مصر است که بنی اسرائیل در آن مستضعف و خوار بودند. خداوند آنها را مالک تمام سرزمین مصر قرار داد و آنان را در آنجا قدرت بخشید، « الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا وَتَمَّتْ كَلِمَتُ رَبِّكَ الْحُسْنَى عَلَى بَنِي إِسْرَآئِيلَ بِمَا صَبَرُواْ» سرزمینی که در آن برکت دادیم. و وعده و سخن پروردگارت در مورد بنی اسرائیل به خاطر اینکه صبر کردند، تحقق یافت، آنگاه که موسی به آنها  گفت:« استَعِینُوا بِاللَّهِ وَاصبُروا إِنَّ الأَرضَ لِلَّهِ یُورِثُهَا مَن یَشآءُ مِن عِبَادِهِ وَالعقِبَةُ لِلمُتَّقِینَ» از خدا یاری بجویید و شکیبایی ورزید، همانا زمین از آنِ خدا است و هرکس از بندگانش را که بخواهد وارث آن قرار می دهد و سرانجام از آن پرهیزگاران است. « وَدَمَّرْنَا مَا كَانَ يَصْنَعُ فِرْعَوْنُ وَقَوْمُهُ» و ساختمان های بزرگ و منازل زیبایی را که فرعون و قومش ساخته بودند ویران نمودیم. « وَمَا كَانُواْ يَعْرِشُونَ» و آنچه را که بر می افراشتند ویران ساختیم. « فَتِلکَ بُیُوتُهُم خَاوِیَةَ بِمَا ظَلَمُوا إِنَّ فِی ذَلِکَ لَأَیَة لِّقُومِِ یَعلَمُونَ» پس به سبب ظلم وستمی که کرده بودند سقف خانه هایشان واژگون شد، همانا در این نشانه ایست برای قومی که می دانند.
آیه ی 143-138:
وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَآئِيلَ الْبَحْرَ فَأَتَوْاْ عَلَى قَوْمٍ يَعْكُفُونَ عَلَى أَصْنَامٍ لَّهُمْ قَالُواْ يَا مُوسَى اجْعَل لَّنَا إِلَـهًا كَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ قَالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ ؛ و بنی  اسرائيل  را از دريا گذرانيديم   بر قومی  گذشتند که  به  پرستش ، بتهای  خود دل  بسته  بودند  گفتند : ای  موسی  ، همان  طور که  آنها را  خدايانی  است  برای  ما هم  خدايی  بساز  گفت  : شما مردمی  بی  خرد هستيد.
إِنَّ هَـؤُلاء مُتَبَّرٌ مَّا هُمْ فِيهِ وَبَاطِلٌ مَّا كَانُواْ يَعْمَلُونَ؛ آنچه  اينان  در آنند ، نابود شونده  و کاری  که  می  کنند باطل  است.
قَالَ أَغَيْرَ اللّهِ أَبْغِيكُمْ إِلَـهًا وَهُوَ فَضَّلَكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ؛ گفت  : آيا جز الله  ، برايتان  خدايی  بجويم  ، و حال  آنکه  اوست  که  شما  رابر جهانيان  برتری  بخشيد ?
وَإِذْ أَنجَيْنَاكُم مِّنْ آلِ فِرْعَونَ يَسُومُونَكُمْ سُوَءَ الْعَذَابِ يُقَتِّلُونَ أَبْنَاءكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءكُمْ وَفِي ذَلِكُم بَلاء مِّن رَّبِّكُمْ عَظِيمٌ ؛ و شما را از آل  فرعون  رهانيديم   به  عذابهای  سختتان  می  آزردند ،، پسرانتان  را می  کشتند و زنانتان  را زنده  می  گذاشتند و در اين  از جانب  پروردگارتان  آزمايشی  بزرگ  بود.
وَوَاعَدْنَا مُوسَى ثَلاَثِينَ لَيْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً وَقَالَ مُوسَى لأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلاَ تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ ؛ سی  شب  با موسی  وعده  نهاديم  و ده  شب  ديگر بر آن  افزوديم  تا وعده ، پروردگارش  چهل  شب  کامل  شد  و موسی  به  برادرش  هارون  گفت  : بر قوم  من   جانشين من  باش  و راه  صلاح  پيش  گير و به  طريق  مفسدان  مرو.
وَلَمَّا جَاء مُوسَى لِمِيقَاتِنَا وَكَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِي أَنظُرْ إِلَيْكَ قَالَ لَن تَرَانِي وَلَـكِنِ انظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِي فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَخَرَّ موسَى صَعِقًا فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ سُبْحَانَكَ تُبْتُ إِلَيْكَ وَأَنَاْ أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ؛ چون  موسی  به  ميعادگاه  ما آمد و پروردگارش  با او سخن  گفت  ، گفت  : ای   پروردگار من  ، بنمای  ، تا در تو نظر کنم   گفت  : هرگز مرا نخواهی  ديد  به  آن  کوه  بنگر ، اگر بر جای  خود قرار يافت  ، تو نيز مرا خواهی  ديد  چون پروردگارش  بر کوه  تجلی  کرد ، کوه  را خرد کرد و موسی  بيهوش  بيفتاد  چون  به  هوش  آمد گفت  : تو منزهی  ، به  تو بازگشتم  و من  نخستين  مؤمنانم.
« وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَآئِيلَ الْبَحْرَ» و بنی اسرائیل را از دریا گذراندیم. بعد از اینکه خداوند آنها را از فرعون و قومش نجات داد و آنان را هلاک کرد، و بنی اسرائیل خود نظاره گر این جریان بودند. « فَأَتَوْاْ عَلَى قَوْمٍ يَعْكُفُونَ عَلَى أَصْنَامٍ لَّهُمْ» پس بر قومی گذشتند که نزد بتهایی اقامت می کردند و از آنان تبرک می جستند و آنان را عبادت می کردند. و آنان به خاطر نادانی و بی خردی شان، پس از اینکه خداوند نشانه هایی بدانان نشان داد، به پیامبرشان موسی، « قَالُوام گفتند:« يَا مُوسَى اجْعَل لَّنَا إِلَـهًا كَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ» برای ما این را مشروع بگردان تا بت هایی را به خدایی بگیریم همان طور که  ایشان بت را به خدایی گرفته اند.« قَالَ» موسی به آنان گفت:« إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ» شما قومی نادان هستید. و چه نادانی و جهالتی بزرگتر از این است که انسان پروردگار و آفریننده اش را نشناسد و چیزی را که هیچ سود و زیان و مرگ و زندگی ندارد با او برابر  قرار دهد.
بنابراین اموسی به آنها گفت:« إِنَّ هَـؤُلاء مُتَبَّرٌ مَّا هُمْ فِيهِ وَبَاطِلٌ مَّا كَانُواْ يَعْمَلُونَ» شرکی که در آن قرا ردارند و عبادتی که برای آن بت ها انجام می دادند، نابود و هلاک شده است. « قَالَ أَغَيْرَ اللّهِ أَبْغِيكُمْ إِلَـهًا» گفت:« آیا برای شما غیر از الله که معبود حقیقی است و در ذات و صفات و کارهایش کامل است، معبودی بجوییم؟» . « وَهُوَ فَضَّلَكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ» حال آنکه او شما را بر جهانیان برتری داده است؟! پس این اقتضا می نماید تا در مقابل بخشش و فضلش و اینکه شما را برتری داده است
سپاسگزاری کنید، و عبادت و کفرورزیدن به همه آنچه به جای او خوانده می شود انجام می گیرد.
سپس خداوند نعمت هایی را که به آنان ارزانی نموده بود به آنان یادآور شد و فرمود:« وَإِذْ أَنجَيْنَاكُم مِّنْ آلِ فِرْعَونَ» و به یاد آورید هنگامی که شما را از فرعون و خاندان او نجات دادیم، « يَسُومُونَكُمْ
سُوَءَ الْعَذَابِ» بدترین عذاب را به شما می رساندند؛ « يُقَتِّلُونَ أَبْنَاءكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءكُمْ وَفِي ذَلِكُم» پسرانتان را می کشتند و زنانتان را زنده نگاه می داشتند ، و نجات دادن شما از عذاب آنها، « بَلاء مِّن رَّبِّكُمْ عَظِيمٌ » نعمتی  بزرگ و بخششی عظیم از جانب پروردگارتان برای شماست. یا اینکه، عذابی که آنان به شما می دادند برایتان آزمایش و بلای بزرگی از جانب پروردگارتان بود. و هنگامی که موسی آنان را تذکر داد و موعظه کرد از تمایل به بت پرستی باز آمدند.
وقتی که خداوند با نجات دادن و قدرت بخشیدن به آنها در زمین، نعمت خویش را بر آنان تکمیل نمود، خواست تا با فرو فرستادن کتابی که احکام شرعی و عقاید پسندیده در آن است نعمت خود را بر آنها کامل بگرداند. پس با موسی سی شب وعده گذاشت ،  و ده شب دیگر را نیز بر آن افزود، پس چهل شب شد، تا موسی را برای ملاقات خدا و نازل شدن آن کتاب بزرگ آماده نماید و قومش برای تلقیِ آن علاقه  مند بودند.
و هنگامی که موسی به سوی میعاد پروردگارش رفت، برادرش هارون را در مورد بنی اسرائیل بسیار مهربان و دلسوز بود، پس به برادرش گفت:« اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي» در میان قومم جانشین من باش، و در میان آنان همان کاری را بکن که من می کردم، « وَأَصلِح» و راه اصلاح را دنبال کن، « وَلاَ تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ» و از راه فساد کنندگان پیروی مکن. فسادکنندگان کسانی اند که گناه انجام می دهند.
« وَلَمَّا جَاء مُوسَى لِمِيقَاتِنَا» و هنگامی که موسی به میعادگاه ما آمد؛ همان زمانی که ما برای فرستادن کتاب بر او تعیین کرده بودیم، « وَكَلَّمَهُ رَبُّهُ» و پروردگارش با او سخن گفت، و نواهی و دستوراتی را بر او عرضه داشت، موسی به دیدن خدا علاقمند شد و بر این امر بیقراری نمود، چون پروردگارش را دوست داشت و به دیدن او علاقمند بود.
« قَالَ رَبِّ أَرِنِي أَنظُرْ إِلَيْكَ قَالَ» گفت: پروردگارا! خودت را به من بنما تا ترا ببینم، خداوند فرمود:« لَن تَرَینِی» نمی توانی مرا ببینی و توان دیدن من را در این دنیا نداری، زیرا خداوند مردم را در این دنیا به گونه ای آفریده است که نمی توانند او را ببینند، و یارای دیدن خدا را ندارند. و این بیانگر آن نیست که مردم پروردگارشان را در  بهشت نمی بینند. چون نصوص قرآنی و احادیث نبوی دلالت می نماید که اهل بهشت پروردگارشان را می برند، و خداوند آنها را در آن دنیا به صورت کامل می آفریند به گونه ای که می توانند خداوند را ببینند. بنابراین خداوند امکان رویت را در این آیه به برقرار ماندن کوه مشروط کرده است، پس موسی را در اینکه خداوند خواسته اش را نپذیرفته است چنین قانع کرد و فرمود:« انظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكَانَهُ فَسَوْفَ تَرَانِي» اما به کوه بنگر، پس وقتی که پروردگارت به آن جلوه گر شد، و آن نیز برقرار ماند، تو مرا خواهی دید. « فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ» و هنگامی که پروردگارش برای کوهِ سرسخت و محکم جادوگر شد، « جَعَلَهُ دَكًّا» بر اثر تجلی خدا دچار نارامی و ناآرامی شد و تبدیل به تپه ای از شن روان گردید. « وَخَرَّ موسَى صَعِقًا» و موسی وقتی که آن را مشاهده کرد بیهوش افتاد. « فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ» وقتی که به هوش آمد در این هنگام برای او روشن شد که چنانچه کوه نتواند در مقابل تجّلی خدا پابرجا باشد، موسی به طریق  اولی پابرجا نخواهد ماند. و از پروردگارش به خاطر درخواستش که چندان به جا نبود آمرزش خواست. بنابراین گفت:« سُبْحَانَكَ» بار خدایا! تو از همه آنچه که شایسته شکوه و عظمتت نیست پاک هستی، « تُبْتُ إِلَيْكَ» از همه گناهان و جسارتی که نسبت به تو روا داشتم توبه کردم، « وَأَنَاْ أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ» و من اولین مومنان هستم . یعنی موسی علیه الصلاة و السلام به سبب آنچه که خداوند برایش کامل گرداند و آنچه را که قبلا نمی دانست به او یاد داد، ایمانش را تجدید نمود.
آیه ی 149-144:
قَالَ يَا مُوسَى إِنِّي اصْطَفَيْتُكَ عَلَى النَّاسِ بِرِسَالاَتِي وَبِكَلاَمِي فَخُذْ مَا آتَيْتُكَ وَكُن مِّنَ الشَّاكِرِينَ؛ گفت  : ای  موسی  ، من  تو را به  پيامهايم  و سخن  گفتنم  از ميان  مردم ، برگزيدم  ، پس  آنچه  را به  تو داده  ام  فرا گير و از سپاسگزاران  باش.
وَكَتَبْنَا لَهُ فِي الأَلْوَاحِ مِن كُلِّ شَيْءٍ مَّوْعِظَةً وَتَفْصِيلاً لِّكُلِّ شَيْءٍ فَخُذْهَا بِقُوَّةٍ وَأْمُرْ قَوْمَكَ يَأْخُذُواْ بِأَحْسَنِهَا سَأُرِيكُمْ دَارَ الْفَاسِقِينَ ؛ برای  او در آن  الواح  هر گونه  اندرز و تفصيل  هر چيز را نوشتيم   پس   گفتيم  : آن  را به  نيرومندی  بگير ، و قومت  را بفرمای  تا به  بهترين  آن   عمل  کنند ، به  زودی  جايگاه  نافرمانان  را به  شما نشان  دهم.
سَأَصْرِفُ عَنْ آيَاتِيَ الَّذِينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَإِن يَرَوْاْ كُلَّ آيَةٍ لاَّ يُؤْمِنُواْ بِهَا وَإِن يَرَوْاْ سَبِيلَ الرُّشْدِ لاَ يَتَّخِذُوهُ سَبِيلاً وَإِن يَرَوْاْ سَبِيلَ الْغَيِّ يَتَّخِذُوهُ سَبِيلاً ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا وَكَانُواْ عَنْهَا غَافِلِينَ ؛ آن  کسانی  را که  به  ناحق  در زمين  سرکشی  می  کنند ، زودا که  از آيات ، خويش رويگردان  سازم  ، چنان  که  هر آيتی  را که  ببينند ايمان  نياورند و اگر طريق هدايت  ببينند از آن  نروند و اگر طريق  گمراهی  ببينند از آن  بروند زيرااينان  آيات  را دروغ  انگاشتند و از آن  غفلت  ورزيدند.
وَالَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا وَلِقَاء الآخِرَةِ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ هَلْ يُجْزَوْنَ إِلاَّ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ؛ و اعمال  آنان  که  آيات  ما و ديدار قيامت  را دروغ  انگاشتند ، ناچيز شد، آيا جز در مقابل  کردارشان  کيفر خواهند ديد ?
وَاتَّخَذَ قَوْمُ مُوسَى مِن بَعْدِهِ مِنْ حُلِيِّهِمْ عِجْلاً جَسَدًا لَّهُ خُوَارٌ أَلَمْ يَرَوْاْ أَنَّهُ لاَ يُكَلِّمُهُمْ وَلاَ يَهْدِيهِمْ سَبِيلاً اتَّخَذُوهُ وَكَانُواْ ظَالِمِينَ ؛ قوم  موسی  بعد از او از زيورهايشان  تنديس  گوساله  ای  ساختند که  بانگ   می کرد  آيا نمی  بينند که  آن  گوساله  با آنها سخن  نمی  گويد و ايشان  را به   هيچ  راهی  هدايت  نمی  کند ? آن  را به  خدايی  گرفتند و بر خود ستم  کردند.
وَلَمَّا سُقِطَ فَي أَيْدِيهِمْ وَرَأَوْاْ أَنَّهُمْ قَدْ ضَلُّواْ قَالُواْ لَئِن لَّمْ يَرْحَمْنَا رَبُّنَا وَيَغْفِرْ لَنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ؛ و چون  از آن  کار پشيمان  شدند و ديدند که  در گمراهی  افتاده  اند ، گفتند  :اگر پروردگارمان  به  ما رحم  نکند و ما را نيامرزد ، در زمره  زيان   کردگان خواهيم  بود.
« يَا مُوسَى إِنِّي اصْطَفَيْتُكَ عَلَى النَّاسِ» هنگامی که خداوند موسی را بعد از اینکه بسیار مشتاق رویت خداوند بود از دیدن خود باز داشت، خیر و نیکی فراوانی به او بخشید، پس فرمود: ای موسی ! تو را انتخاب کردم و برگزیدم و تو را برتری دادم و فضیلت های بزرگ و مناقب فراوان را بویژه تو گردانیدم، « بِرِسَالاَتِي» به واسطه رسالت هایم، که آن را جز به بهترین مردم اختصاص نمی دهم.
« وَبِكَلاَمِي» و ترا با سخن گفتن ِ بدون واسطه ام با تو برتری دادم و برگزیدم. و این فضیلتی است که به موسی کلیم اختصاص یافته و در میان برادران پیامبرش به آن معروف است.« فَخُذْ مَا آتَيْتُكَ» پس نعمت ها و نهی و امری که به تو دادم با شرح صدر برگیر و آن را با پذیرفتن و فرمان بردن فراگیر. « وَكُن مِّنَ الشَّاكِرِينَ» و از شاکرین باش. یعنی خدا را به خاطر آنچه که تو را بدان اختصاص داده و تو را با آن فضیلت و برتری بخشیده است، سپاسگزار باش.
« وَكَتَبْنَا لَهُ فِي الأَلْوَاحِ مِن كُلِّ شَيْءٍ» و برای او در الواح از هر چیزی که بندگان به آن نیاز دارند، نوشتیم. « مَّوْعِظَةً» تا پند و اندرزی باشد که مردم را بر انجام کارهای خوب تشویق نماید و از انجام کارهای بد برحذر دارد. « وَتَفْصِيلاً لِّكُلِّ شَيْءٍ» و بیانگر هر چیزی از احکام شرعی و عقاید و اخلاق و  ادب باشد. « فَخُذْهَا بِقُوَّةٍ» پس آن را با جدیت بگیر و برای عمل کردن به آن و تحکیم نمودنش نهایت سعی خود را بکن، « وَأْمُرْ قَوْمَكَ يَأْخُذُواْ بِأَحْسَنِهَا» و قومت را دستور بده تا نیکوترین آن را بگیرند، و آن اوامر واجب و مستحب است، زیرا آن بهترین و نیکوترین است. و این دلیلی است بر اینکه دستورات خدا در هر شریعتی کامل و دادگرانه و خوب و نیکو است. « سَأُرِيكُمْ دَارَ الْفَاسِقِينَ » و به شما سرزمین فاسقان و گناهکاران را نشان خواهم داد که خداوند آنها را هلاک ساخت و سرزمین هایشان را پس از آنان برای عبرت دیگران باقی گذاشت تا مومنانِ توفیق یافته و فروتن از آن عبرت گیرند.
و اما در مورد کسانی دیگر غیر از مومنان فرمود:« سَأَصْرِفُ عَنْ آيَاتِيَ» از نشانه هایم باز می دارم. یعنی از درس گرفتن و عبرت آموختن از نشانه های الهی در آفاق و انفس، و فهم آیات کتاب، کسانی را باز می دارم، « الَّذِينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ» که در زمین به ناحق تکبر می ورزند. یعنی بر بندگان خدا و بر حق و برکسانی که حق را آورده اند  تکبر می ورزند، پس هرکس چنین باشد خداوند او را خیر زیادی محروم می نماید، و او را رسوا می کند و از نشانه های خدا چیزی نمی فهمد که از آن استفاده ببرد، بلکه حقایق در مقابل دیدگان او دگرگون می شود و او زشت را خوب می انگارد. « وَإِن يَرَوْاْ كُلَّ آيَةٍ لاَّ يُؤْمِنُواْ بِهَا» و اگر هر دلیل و نشانه ای را ببینند به خاطر اعتراض و روی گردانیشان و مبارزه با خدا و پیامبرش به آن ایمان نمی آورند، « وَإِن يَرَوْاْ سَبِيلَ الرُّشْدِ لاَ يَتَّخِذُوهُ» و اگر راه هدایت و استقامت را  ببینند آن را در پیش نمی گیرند، و رغبتی بدان نشان نمی دهند، و آن راهی است که انسان را به خدا و سرای بهشت می رساند. « وَإِن يَرَوْاْ سَبِيلَ الْغَيِّ» و اگر راه گمراهی را ببینند که صاحبش را به سرای بدبختی و شقاوت می رساند، « يَتَّخِذُوهُ سَبِيلاً» آن را در پیش می گیرند. « ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا وَكَانُواْ عَنْهَا غَافِلِينَ» و سبب  انحرافشان این است که آنان آیات ما را تکذیب کردند و از آن غافل شدند. پس رد کردن آیات خدا و غفلتشان از مقاصد آن و تحقیر آیات، باعث شد تا آنها راه گمراهی را در پیش بگیرند و راه هدایت را رها کنند.
« وَالَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا وَلِقَاء الآخِرَةِ» و کسانی که آیات بزرگ ما را که  بر صحت آنچه پیامبرانمان آورده اند د لالت می کنند، و ملاقات روز آخرت را تکذیب نمایند، « حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ» اعمالشان نابود می شود، چون اعمال آنها اساسی ندارد و فاقد شرط پذیرفته شدن است، که شرط ندارد وفاقد شرط پذیرفته شدن است، که شرط پذیرفته شدن اعمال ایمان داشتن به آیات خدا و معتقد بودن به پاداش و جزای اوست.« هَلْ يُجْزَوْنَ» آیا سزایی که به آنان داده می شود و بر اثر آن اعمالشان باطل می گردد و به هدفشان نمی رسند، « إِلاَّ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ» جز پاداش کارهایی که می کردند چیزی دیگر است؟ زیرا اعمال کسی که به روز قیامت ایمان ندارد پاداش و سرانجام خوبی ندارد بنابراین مضمحل و باطل می گردد. « وَاتَّخَذَ قَوْمُ مُوسَى مِن بَعْدِهِ مِنْ حُلِيِّهِمْ عِجْلاً جَسَدًا» و قوم موسی بعد از او از زبورهایشان پیکر گوساله ای را ساختند و به خدایی گرفتند، و پیکر گوساله را سامری ساخته بود و بر آن مشتی از رد پای فرستاده انداخت . پس چنان شد که « لَّهُ خُوَارٌ» برای آن صدایی مانند صدای گاو بود. و بنی اسرائیل آن را عبادت کردند و به خدایی گرفتند و گفتند:« هَذآ إِلَهُکُم وَإِلَهُ مُوسیَ فَنَسِیَ» این خدای شما و موسی است، ولی موسی آن را فراموش کرده و در پس آن رفته است. و این ناشی از بی خردی آنان بود، زیرا چگونه جایز است پروردگار زمین و آسمانها را با گاو ناقص اشتباه بگیرند؟! بنابراین خداوند با بیان اینکه این مجسمه فاقد ویژگیهای فعلی و ذاتی آن چنانی است که او را معبود بگرداند فرمود:« أَلَمْ يَرَوْاْ أَنَّهُ لاَ يُكَلِّمُهُمْ» آیا ندیدند که آن گاو با آنان سخن نمی گوید؟ و سخن نگفتن نقص و کمبودی پس بزرگ است. و آنان حالتشان از این حیوان یا جمادی که سخن نمی گوید بهتر و کاملتر است.
« وَلاَ يَهْدِيهِمْ سَبِيلاً» و آنان را به راه دین راهنمایی ننموده و مصلحتی دنیوی را برایشان حاصل نمی کند، چون برای عقل ها و سرشت ها ثابت است خدایی که سخن نمی گوید، فایده نمی رساند و ضرر نمی دهد، به خدایی گرفتن چنین خدایی از باطل ترین باطل هاست و نهایت بی خردی است. بنابراین فرمود:« اتَّخَذُوهُ وَكَانُواْ ظَالِمِينَ » آن را به خدایی گرفتند و ستمکار بودند، چرا که عبادت را در غیر از جای آن گذاردند و با خداوند چیزی را شریک گرفتند که دلیلی بر صحت آن وجود ندارد. و این بیانگر آن است که هرکس سخن گفتن خدا را انکار کند بدون شک یکی از ویژگیهای  الوهیت «الله» را انکار کرده است، چون خداوند بیان داشته کسی که سخن نمی گوید صلاحیت و شایستگی الوهیت و عبادت را ندارد.
« وَلَمَّا» و هنگامی که موسی به سوی قومش برگشت و آنان را  بر این حالت دید و آنان را به گمراهیشان آگاه ساخت، پشیمان شدند، « سُقِطَ فَي أَيْدِيهِمْ» و از ناراحتی و پشیمانی برکار خود زانوی غم را در بغل گرفتند، و گیج و مات شدند. « وَرَأَوْاْ أَنَّهُمْ قَدْ ضَلُّواْ» و دانستند که آنها گمراه شده اند، پس روی به خدا کردند و زاری نمودند، « قَالُواْ لَئِن لَّمْ يَرْحَمْنَا رَبُّنَا» و گفتند: اگر پروردگارمان به ما رحم نکند و ما را به سوی خود راهنمایی ننماید و فضیلت عبادت خویش را به ما ارزانی نکند، و ما را بر انجام کارهای شایسته توفیق ندهد، « وَيَغْفِرْ لَنَا» و پرستش گوساله را که از ما سرزده است،  نیامرزد، « لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ» حتما از زمره زیانکاران خواهیم شد؛ کسانی که دنیا و آخرت را از دست داده اند.
آیه ی 155-150:
وَلَمَّا رَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا قَالَ بِئْسَمَا خَلَفْتُمُونِي مِن بَعْدِيَ أَعَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّكُمْ وَأَلْقَى الألْوَاحَ وَأَخَذَ بِرَأْسِ أَخِيهِ يَجُرُّهُ إِلَيْهِ قَالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَكَادُواْ يَقْتُلُونَنِي فَلاَ تُشْمِتْ بِيَ الأعْدَاء وَلاَ تَجْعَلْنِي مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ  ؛ چون  موسی  خشمگين  و اندوهناک  نزد قوم  خود بازگشت  ، گفت  : در غيبت   من چه ، بد جانشينانی  بوديد  چرا بر فرمان  پروردگار خود پيشی  گرفتيد ? و  الواح  را بر زمين  افکند ، و سر برادرش  را گرفت  و به  سوی  خود کشيد  هارون  گفت  : ای  پسر مادرم  ، اين  قوم  مرا زبون  يافتند و نزديک  بود که   مرا بکشند، مرا دشمنکام  مکن  و در شما ستمکاران  مياور.
قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَلأَخِي وَأَدْخِلْنَا فِي رَحْمَتِكَ وَأَنتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ؛ گفت  : ای  پروردگار من  ، مرا و برادرم  را بيامرز و ما را در رحمت ، خويش داخل  کن  که  تو مهربان  ترين  مهربانانی.
إِنَّ الَّذِينَ اتَّخَذُواْ الْعِجْلَ سَيَنَالُهُمْ غَضَبٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَذِلَّةٌ فِي الْحَياةِ الدُّنْيَا وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُفْتَرِينَ؛ آنان  که  گوساله  را برگزيدند به  زودی  به  غضب  پروردگارشان  گرفتار  خواهندشد و در زندگانی  اينجهانی  به  خواری  خواهند افتاد  دروغگويان  را  اينچنين کيفر می  دهيم.
وَالَّذِينَ عَمِلُواْ السَّيِّئَاتِ ثُمَّ تَابُواْ مِن بَعْدِهَا وَآمَنُواْ إِنَّ رَبَّكَ مِن بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ؛ آنان  که  مرتکب  کارهای  بد شدند ، آنگاه  توبه  کردند و ايمان  آوردند ،  بدانند که  پروردگار تو پس  از توبه  ، آمرزنده  و مهربان  است.
وَلَمَّا سَكَتَ عَن مُّوسَى الْغَضَبُ أَخَذَ الأَلْوَاحَ وَفِي نُسْخَتِهَا هُدًى وَرَحْمَةٌ لِّلَّذِينَ هُمْ لِرَبِّهِمْ يَرْهَبُونَ؛ چون  خشم  موسی  فرو نشست  ، الواح  را برگرفت   و در نوشته  های  آن  ،، برای آنهايی  که  از پروردگارشان  بيمناکند ، هدايت  و رحمت  بود.
وَاخْتَارَ مُوسَى قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلاً لِّمِيقَاتِنَا فَلَمَّا أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ قَالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَكْتَهُم مِّن قَبْلُ وَإِيَّايَ أَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ السُّفَهَاء مِنَّا إِنْ هِيَ إِلاَّ فِتْنَتُكَ تُضِلُّ بِهَا مَن تَشَاء وَتَهْدِي مَن تَشَاء أَنتَ وَلِيُّنَا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا وَأَنتَ خَيْرُ الْغَافِرِينَ ؛ موسی  برای  وعده  گاه  ما از ميان  قومش  هفتاد مرد را برگزيد  چون  زلزله   آنها را فرو گرفت  ، گفت  : ای  پروردگار من  ، اگر می  خواستی  ايشان  را و  مرا پيش  از اين  هلاک  می  کردی   آيا به  خاطر اعمالی  که  بيخردان  ما انجام   داده  اند ما را به  هلاکت  می  رسانی  ? و اين  جز امتحان  تو نيست   هر کس   رابخواهی  بدان  گمراه  می  کنی  و هر کس  را بخواهی  هدايت   تو ياور ما  هستی  ،ما را بيامرز و بر ما ببخشای  که  تو بهترين  آمرزندگانی.
« وَلَمَّا رَجَعَ مُوسَى إِلَى قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا» و هنگامی که موسی به همراه قومش خشمگین بر گشت. یعنی خشم و ناراحتی تمام وجود او را در برگرفته بود، چون غیرتش به جوش آمده، و کاملا خیرخواه و دلسوز آنها بود. « قَالَ بِئْسَمَا خَلَفْتُمُونِي مِن بَعْدِيَ» گفت: بعد از من چه بد جانشینی برای من بودید! یعنی چه بد حالتی است آن حالتی که بعد از رفتن من از نزد شما، به جانشینی من پرداختید، چرا که آن حالت مقتضی هلاکت و شقاوت ابدی است!
« أَعَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّكُمْ» آیا بر فرمان پروردگارتان شتاب ورزیدید که شما را به فرو فرستادن کتاب وعده داده است؟! ولی شما با نظر فاسدتان به این خصلت و عادت زشت روی آوردید. « وَأَلْقَى الألْوَاحَ» از شدت خشم الواح را پرت کرد، « وَأَخَذَ بِرَأْسِ أَخِيهِ يَجُرُّهُ إِلَيْهِ» و سر و ریش برادرش هارون را گرفت و آن را به سوی خود کشید و به او گفت:« مَا مَنَعَکَ إِذ رَأَیتَهُم ضَلُّوا ، أَلَّا تَتَّبِعَنِ أَفَعَصَیتَ أَمرِی » چه چیز ترا بازداشت وقتی که آنها را دیدی گمراه شدند از من پیروی نکنی؟ آیا از دستور من سرپیچی کردی که به تو فرمان دادم:« الخلُفِنی فِی قَومِی وَأَصلِح وَلَا تَتَّبِع سَبِیلَ المُفسِدینَ» در میان قومم جانشین من باشد و آنان را اصلاح کن و از راه فسادکنندگان پیروی مکن؟ « قَالَ یَبنَئُومَّ لَا تَأخُذ بِلحیتِِی وَلَا بِرَأَسِی إِنِیّ خَشِیتُ أَن تَقُولَ فَرَّقتَ بَینَ بَنِی إِسرَئِیلَ وَلَم تَرقُب قَولِیِ» گفت: ای پسر مادرم! سر و ریش من را نگیر، من ترسیدم که تو بگویی:« میان بنی اسرائیل تفرقه انداخته و گفته مرا رعایت نکردی». و در اینجا « قَالَ» گفت: « ابنَ أُمَّ» پسر مادرم.  و این برانگیختن مهربانی و شفقت برادرش  است که تنها از مادر نام می برد، و گرنه موسی برادر تنی او است و از یک پدر و مادر هستند، « إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي» همانا این قوم مرا تحقیر و درمانده کردند، وقتی که به آنها گفتم:« یَقَومِ إِنَّمَا فُتِنتُم بِهِ وَإِنَّ رَبَّکُم الرَّحمَنُ فَاتَّبِعُونِی وَأَطِیعُوا أَمرِی» ای قوم من همانا شما با پرستش گوساله مورد آزمایش قرار گرفته اید، و پروردگار شما خداوند رحمان است، پس از من پیروی نمایید و از دستورم اطاعت کنید. « وَكَادُواْ يَقْتُلُونَنِي» و نزدیک بود مرا به قتل برسانند. پس گمان مبر که من تقصیر و کوتاهی ورزیده ام، « فَلاَ تُشْمِتْ بِيَ الأعْدَاء» و با پرخاش کردن و دست درازی به سوی من، دشمنان را شاد مکن، زیرا دشمنان حریص و علاقمندند که از اشتباه و لغزش من اطلاع پیدا کنند، « وَلاَ تَجْعَلْنِي مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ» و مرا در زمره قوم ستمکار قرار مده، و همانند تعاملِ با آنان با من معامله مکن.
موسی علیه السلام خیال می کرد که برادرش مقّصر  است و شتابزده و قبل از اینکه بی گناهی او را بداند نسبت به او  اقداماتی را انجام داد. اما از عمل خود پشیمان شد و گفت:« رَبِّ اغْفِرْ لِي وَلأَخِي» پروردگارا! من و هارون برادرم را بیامرز، « وَأَدْخِلْنَا فِي رَحْمَتِكَ» و ما را در میان رحمت خود جای بده، و ما را غریق رحمت خویش بگردان، زیرا رحمت تو دژ محکمی است که انسان را از همه بدی ها حفاظت می کند، و آنجا هر خیر و سروری یافت می شود. « وَأَنتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ» و تو نسبت به ما از هر رحم کننده و از هر مهربانی مهربانتر هستی، تو نسبت به ما از پدران و مادران و فرزنداو خود ما مهربانتر هستی.
خداوند متعال با بیان حال کسانی که گوساله را پرستیدند می فرماید:« إِنَّ الَّذِينَ اتَّخَذُواْ الْعِجْلَ» کسانی که گوساله را به خدایی گرفتند، « سَيَنَالُهُمْ غَضَبٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَذِلَّةٌ فِي الْحَياةِ الدُّنْيَا» به زودی خشمی از جانب پروردگار به آنان می رسد و زندگی دنیایشان را خواری فرا می  گیرد. همان طور که آنان پروردگارشان را خشمگین کردند و برای فرمان و امر وی ارزی قایل نشدند، و به آن  توهین  کردند، « وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُفْتَرِينَ» و این گونه کسانی را که دروغ می بندند سزا می دهیم، پس هرکس که به دروغ به خدا چیزی نسبت دهد و بر شریعت او دروغ بندد و چیزی را به خدا نسبت دهد که او  نگفته است بهره از ای خشم خدا و ذلت در زندی دنیا به او خواهد رسید. و خشم خداوند به آنها رسید چرا که آنها را دستور داد تا خودشان را بکشند و اینکه خداوند جز با این کار از آنان راضی نمی شود.
پس برخی، برخی دیگر را کشتند و این معرکه تلفات زیادی را بر جای گذاشت، سپس خداوند توبه آنها را پذیرفت. به همین علت  خداوند حکم آنها را بیان فرمود که هم آنها و هم دیگران را شامل می شود. و فرمود:« وَالَّذِينَ عَمِلُواْ السَّيِّئَاتِ» و کسانی که کارهای بد را انجام می دهند از قبیل شرک و گناهان کبیره و صغیره، « ثُمَّ تَابُواْ مِن بَعْدِهَا» سپس بعد از آن توبه می کنند، به این صورت که بر گذشته پشیمان شده و از آن دست می کشند، و تصمیم می گیرند که آن گناه را تکرار نکنند، « وَءَامُنوا» و به خدا و به آنچه که واجب گردانده است به آن ایمان بیاورند ایمان می آورند. و ایمان کامل نمی شود مگر با انجام اعمال قلب و جوارح که بر ایمان مترتب است، « إِنَّ رَبَّكَ مِن بَعْدِهَا» همانا پروردگارت بعد از آن، یعنی بعد از توبه از گناهان و بازگشتن به سوی انجام عبادات، « لَغَفُورٌ» آمرزنده است و گناهان را می آمرزد، و آنها را محو می کند، گرچه به اندازه زمین باشد. « رَّحِيمٌ» و مهربان است و با پذیرفتن توبه و توفیق دادن بر انجام کارهای خیر بر انسان رحم می نماید.
« وَلَمَّا سَكَتَ عَن مُّوسَى الْغَضَبُ» و هنگامی که خشم موسی فرو نشست و به حالت اولیه خود بازگشت، و دانست که او در چه حالتی قرار دارد، و به کارهای مهّم خود مشغول شد، « أَخَذَ الأَلْوَاحَ» و  الواحی را که انداخته بود بر گرفت. و آن الواح گرانقدر و ارزشمندی بود، « وَفِي نُسْخَتِهَا» و نوشته های آن مشتمل و متضمن بر، « هُدًى وَرَحْمَةٌ» هدایت و رحمتی فراوان بود. در آن، هدایت از گمراهی روشن شده و حق و باطل و کارهای خیر و شر بیان شده بود. و در آن آدمی به نیکوترین و بهترین کارها و اخلاق و ادب راهنمایی شده بود. نیز در آن رحمت و سعادتی بود برای کسانیکه به آن عمل کنند، و رهنمودها و احکام و محتوای آن را بدانند. اما تمامی مردم هدایت خدا و رحمت وی را نمی پذیرند، بلکه کسانی آن را می پذیرند وتسلیم آن می شوند که « هُمْ لِرَبِّهِمْ يَرْهَبُونَ» از پروردگارشان می ترسند. و اما کسی که از خدا نمی ترسد و از ایستادن و قرار گرفتن در برابر او هراسی ندارد، رهنمودهای  کتاب جز سرکشی و گریز و نفرت چیزی به او نمی افزاید، در نتیجه حجت خدا بر او اقامه می شود.
« وَ» هنگامی که بنی اسرائیل توبه کردند و به عقل آمدند، « وَاخْتَارَ مُوسَى قَوْمَهُ سَبْعِينَ رَجُلاً لِّمِيقَاتِنَا» موسی از میان بهترین ِ آنان هفتاد مرد را برگزید، تا برای قوم خود پیش پروردگارشان معذرت خواهی کنند، و خداوند به آنها وعده دیدار داد که در آن حاضر شوند ، پس هنگامی که حاضر شدند، گفتند:« أَرِنَا اللَّهَ جَهرَةَ» ای موسی! خدا را آشکارا به ما نشان بده . پس جرات بزرگی بر  خدا کردند و نسبت به وی بی ادبی نمودند. بنابراین « أَخَذَتْهُمُ الرَّجْفَةُ» زمین لرزه آنها را فرو گرفت و بیهوش افتادند وهلاک شدند. و موسی به زاری و دعا پرداخت و فرمود:« رَبِّ لَوْ شِئْتَ أَهْلَكْتَهُم مِّن قَبْلُ وَإِيَّايَ» پروردگارا! اگر تو می خواستی می توانستی من و آنان را هلاک و نابود کنی پیش از اینکه حاضر شوند و برای قوم خود عذر بخواهند. پس آنان ستمکار شدند. « أَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ السُّفَهَاء مِنَّا» آیا ما را به خاطر کاری که بیخردانمان انجام داده اند هلاک می کنی؟ پس موسی به درگاه خدا زاری کرد و عذر خواست و فرمود: کسانی که نسبت به خدا جسارت کرده اند دارای عقل کاملی نبودند تا آنان را از آنچه گفتند و انجام دادند باز دارد، و همانا آنان دچار فتنه ای شده اند که آدمی را در خطر می اندازد و ترس آن را دارد که دینش را از بین ببرد. پس گفت:« إِنْ هِيَ إِلاَّ فِتْنَتُكَ تُضِلُّ بِهَا مَن تَشَاء وَتَهْدِي مَن تَشَاء أَنتَ وَلِيُّنَا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا وَأَنتَ خَيْرُ الْغَافِرِينَ» این جز آزمایش تو نیست، با آن هرکس را که بخواهی گمراه و هرکس را که بخواهی هدایت  می  کنی، تو سرپرست ما هستی، پس ما را بیامرز و بر ما رحم فرما و تو بهترین آمرزندگان هستی.
یعنی تو بهترین آمرزنده و مهربانترین مهربانان و بخشنده ترین بخشندگان هستی. انگار موسی علیه الصلاة و السلام می فرماید: نخستین هدف ما پایبندی به طاعت تو و ایمان ِ به تو است، و هرکس که عقل و فهم داشته  و از توفیق شما بهره مند شده باشد همواره بر راه راست خواهد بود. و اما کسی که عقلش ضعیف است و فتنه او را در برگرفته باشد هرچه بخواهد  انجام می دهد، با وجود این تو مهربانترین مهربانان هستی، و بهترین آمرزندگان. پس ما را بیامرز و بر ما رحم فرما.
آیه ی 159-156:
وَاكْتُبْ لَنَا فِي هَـذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الآخِرَةِ إِنَّا هُدْنَـا إِلَيْكَ قَالَ عَذَابِي أُصِيبُ بِهِ مَنْ أَشَاء وَرَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ فَسَأَكْتُبُهَا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَـاةَ وَالَّذِينَ هُم بِآيَاتِنَا يُؤْمِنُونَ ؛ برای  ما در دنيا و آخرت  نيکی  بنويس   ما به  سوی  تو راه  يافته  ايم   گفت  :، عذاب  خود را به  هر کس  که  بخواهم  می  رسانم  و رحمت  من  همه  چيز  را در بر می  گيرد  آن  را برای  کسانی  که  پرهيزگاری  می  کنند و زکات  می   دهند وبه  آيات  ما ايمان  می  آورند مقرر خواهم  داشت.
الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِندَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَآئِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلاَلَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُواْ بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِيَ أُنزِلَ مَعَهُ أُوْلَـئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ؛ آنان  که  از اين  رسول  ، اين  پيامبر امی  که  نامش  را در تورات  و انجيل ، خود نوشته  می  يابند ، پيروی  می  کنند آن  که  به  نيکی  فرمانشان  می  دهد و از ناشايست  بازشان  می  دارد و چيزهای  پاکيزه  را بر آنها حلال  می  کند و  چيزهای  ناپاک  را حرام  و بار گرانشان  را از دوششان  بر می  دارد و بند و  زنجيرشان  را می  گشايد  پس  کسانی  که  به  او ايمان  آوردند و حرمتش  را  نگاه  داشتند وياريش  کردند و از آن  کتاب  که  بر او نازل  کرده  ايم  پيروی   کردند ، رستگارانند.
قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ لا إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ يُحْيِـي وَيُمِيتُ فَآمِنُواْ بِاللّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِيِّ الأُمِّيِّ الَّذِي يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَكَلِمَاتِهِ وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ ؛ بگو : ای  مردم  ، من  فرستاده  خدا بر همه  شما هستم   آن  خدايی  که ، فرمانروايی  آسمانها و زمين  از آن  اوست  و هيچ  خدايی  جز او نيست   زنده   می  کند ومی  ميراند  پس  به  خدا و رسول  او ، آن  پيامبر امی  که  به  خدا و  کلمات  اوايمان  دارد ، ايمان  بياوريد و از او پيروی  کنيد ، باشد که   هدايت  شويد.
وَمِن قَوْمِ مُوسَى أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ؛ گروهی  از قوم  موسی  هستند که  مردم  را به  حق  راه  می  نمايند و به  عدالت   رفتار می  کنند.
پس از آنکه موسی علیه السلام به درگاه خداوند بزرگ راز و نیاز نمود و از وی حاجت خواست، خداوند خواسته او را پذیرفت و آنان را پس از مرگشان زنده گردانید و گناهانشان را بخشید.  موسی در خاتمه دعای خودش گفت: « وَاكْتُبْ لَنَا فِي هَـذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةً» و برای ما در این دنیا نیکی و خوبی از قبیل علم مفید، روزی فراوان و عمل صالح مقرر دار.« وَفِي الآخِرَةِ» و در آخرت نیز نیکی را برای ما مقرر دار، و آن پاداشی است که  خداوند برای داستان صالح خود آماده کرده است، « إِنَّا هُدْنَـا إِلَيْكَ» همانا ما  با اعتراف به تقصیرمان در همه کارهایمان به سوی تو باز گشته ایم. « قَالَ» خداوند متعال فرمود:« عَذَابِي أُصِيبُ بِهِ مَنْ أَشَاء» عذاب خود را به هرکس که بخواهم می رسانم؛  به انسانهای بدبختی که خود را در معرض عذاب قرار دهند. « وَرَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ» و رحمت من در جهان بالا و پایین، و نیک و فاسق و مومن و کافر را در بر گرفته است، پس هیچ مخلوقی نیست مگر اینکه رحمت خدا به او رسیده و فضل و احسانش او را پوشانده است. اما رحمت ویژه خدا که موجب سعادت دنیا و آخرت است به هرکس نمی رسد. بنابراین فرمود:« فَسَأَكْتُبُهَا لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ» آن را برای کسانی مقرر خواهم داشت که از گناهان کبیره و صغیره می پرهیزند. « وَيُؤْتُونَ الزَّكَـاةَ» و زکات واجب را به مستحقان آن می پردازند، « وَالَّذِينَ هُم بِآيَاتِنَا يُؤْمِنُونَ» و کسانی که به آیات ما ایمان می آورند. و از جمله اموری که ایمان به آیات خدا را کامل می گرداند دانستن معانی آن، و عمل کردن به مقتضای آن، و پیروی کردن از پیامبر (ص) در ظاهر و باطن و در اصول و فروع است.
« الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الأُمِّيَّ» کسانی که از پیامبر امّی و درس نخوانده پیروی می کنند. این  احتراز از سایر پیامبران است، زیرا منظور از این پیامبر محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب (ع) است. و سیاق آیه در مورد احوال بنی اسرائیل است و اینکه ایمان آوردن به پیامبر محمد (ص) برای داخل شدن آنها به دایره ایمان شرط است، و اینکه کسانی که به او ایمان می آورند و از او پیروی می کنند اهل رحمت مطلق هستند و خداوند آن را برایشان مقرر داشته است.
و خداوند پیامبر را امّی خوانده است چون  او از اعراب بود که  ملتی بیسواد بودند و خواندن و نوشتن را بلد نبودند و پیش از نزول  قرآن این ملت  کتابی نداشتند.« الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِندَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالإِنْجِيلِ» پیامبری که او را با نام و صفاتش در تورات و انجیل  گماشته می یابند، و از بزرگترین صفات او آن است که به چیزهایی دستور می دهد، و از اموری باز می دارد:« يَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ» آنها را به معروف امر می کنند. و معروف چیزی است که خوبی و صلاح و فایده اش شناخته شده است. « وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنكَرِ» و آنان را از منکر باز می دارد. و منکر هر آن چیزی است که زشتی آن در عقل ها و سرشت ها شناخته شده است. پس آنان را به نماز و زکات و روزه و حج و صله رحم و نیکی کردن با پدر و مادر و نیکی کردن با همسایه و خادم و برده و فایده رساندن به سایر مردم، و راستگویی و پاکدامنی و نیکی و خیر خواهی و امثال آن فرمان می دهد.
و از شرک ورزیدن به خدا و کشتن مردم به ناحق، و زنا و نوشیدن آنچه مست می کند و از ستم ورزیدن بر سایر مردم و دروغگویی و فساد و امثال آن باز می دارد. پس بزرگترین دلیل مبنی بر این که او پیامبر خدا است چیزی است که به آن امر و یا از آن نهی، و یا حلال یا حرام نموده است. زیرا او، « وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ» خوراکی ها و نوشیدنی ها و ازدواج ها و  گفتارها و کردارهای ناپاک را بر آنان حرام می گرداند، « وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلاَلَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ» و بار و زنجیرهایی را که بر آنان بود از آنان بر می دارد. یعنی یکی از صفت های او این است که دینش آسان و ساده است و مشقت و احکام دست و پاگیر و تکلیف های دشوار در آن نیست. « فَالَّذِينَ آمَنُواْ بِهِ وَعَزَّرُوهُ » پس کسانی که به او ایمان آوردند و او را احترام نهادند و بزرگ داشتند، « وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِيَ أُنزِلَ مَعَهُ» و او را یاری کردند و از نوری که با او فرو فرستاده شده است پیروی نمودند، و آن نور، قرآن است که در تاریکی های شک و جهالت به وسیله آن راه روشن می شود و به هنگام تضارب و تعارض باورها و گفتارها به آن اقتدا می شود. « أُوْلَـئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» همانا ایشان رستگارانند. آنان کسانی هستند که به خیر دنیا و آخرت دست یافته و از شر دنیا و آخرت رهیده اند، چون آنان بزرگترین اسباب رستگاری را فراهم کرده اند. و  اما کسی که به این پیامبر ایمان نیاورد و او را تعظیم و یاری نکند و از نوری که همراه با او فرستاده شده است پیروی ننماید، او زیانکار می باشد.
پس از آن که پیامبر (ص) بنی اسرائیل را به تبعیت از خویش فرا خواند به دلیل اینکه عده ای بر این باور بودند که این حکم  فقط منحصر به بنی اسرائیل است چیزی را آورد که بر عموم و کلیّت دلالت می نماید و  فرمود:« قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا» بگو: ای مردم! من فرستاده خدا به سوی همه شما هستم. به سوی همه شما اعم از عرب و عجم، اهل کتاب و غیره فرستاده شده ام، « الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ» خداوندی که پادشاهی آسمانها و زمین از آن اوست، و با فرمانها واحکام وتدابیر کَونی و شرعی خویش در آن تصرف می نماید. و از جمله احکام شرعی و دینی او این است که پیامبری بزرگ را به سویتان فرستاده که شما را به سوی خدا و سرای کرامت و عزت فرا می خواند و از هر آنچه که شما را از خدا و از سرای بهشت دور می کند برحذر می دارد. « لا إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ» هیچ معبود به حقی جز خدای یگانه نیست و شریکی ندارد.
و روش عبادت او مگر از طریق پیامبرانش دانسته نمی شود. « يُحْيِـي وَيُمِيتُ» و از جمله تدابیر او زنده کردن و میراندن است و هیچکس در این کار با او شریک نیست، و خداوند مردان را پل و گذرگاهی قرار داده است که انسان از آن به سرای جاویدان می رسد، سرایی که هرکس به آن ایمان داشته باشد به طور قطع محمد (ص)  را تصدیق می نماید. « فَآمِنُواْ بِاللّهِ وَرَسُولِهِ النَّبِيِّ الأُمِّيِّ» پس به خدا و پیامبر درس نخوانده اش ایمان بیاورید، ایمانی قلبی که  متضمن اعمال قلوب و جوارح است. « الَّذِي يُؤْمِنُ بِاللّهِ وَكَلِمَاتِهِ» پیامبر درس نخوانده ای که به خدا و سخنانش ایمان می آورد. یعنی به این پیامبر ایمان بیاورید که در عقاید و اعمالش بر راه درست و راست قرار دارد، « وَاتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ» و از او پیروی کنید تا در منافع دینی و دنیوی خود راه یابی، زیرا اگر از او پیروی نکنید بسی گمراه خواهید گشت.
« وَمِن قَوْمِ مُوسَى أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ» و از میان قوم موسی گروهی هستند که به حق راهنمایی می کنند و با آن دادگری می نمایند. یعنی در یاد دادن  مردم و فتوا صادر  کردن برایشان، آنان را به حق راهنمایی می کنند. و در حکم و داوری کردن نیز در میان مردم به حق داوری می کنند. همان گونه که خداوند متعال فرموده است:« وَجَعَلَنا مِنهُم أَئِمَّةَ یَهدُونَ بِأَمرِنَا لَمَّا صَبَروُا وَکَانُوا بِأَیَتِنَا یُوقِنوُنَ» و از آنان پیشوایانی گردانیدیم که به فرمان ما راهنمایی می کردند، به سبب آن که شکیبایی ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند . و این فضیلت برای امت موسی علیه الصلاة و السلام است و خداوند از میان آنان راهنمایانی قرار داد که به فرمان او راهنمایی می کردند. و آوردن این آیه کریمه نوعی احتراز از مسایلی است که قبلا گذشت، زیرا خداوند متعال در گذشته پاره ای از معایب بنی اسرائیل را بیان کرد که با رشد و کمال و هدایت متضاد بود. پس ممکن است کسی گمان بَرَد که همه آنان چنین بوده اند، بنابراین خداوند متعال بیان کرد که گروهی از آنا بر راه راست و هدایت شده و  هدایت کننده بودند.
آیه ی 163-160:
وَقَطَّعْنَاهُمُ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ أَسْبَاطًا أُمَمًا وَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى إِذِ اسْتَسْقَاهُ قَوْمُهُ أَنِ اضْرِب بِّعَصَاكَ الْحَجَرَ فَانبَجَسَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَّشْرَبَهُمْ وَظَلَّلْنَا عَلَيْهِمُ الْغَمَامَ وَأَنزَلْنَا عَلَيْهِمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَى كُلُواْ مِن طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَمَا ظَلَمُونَا وَلَـكِن كَانُواْ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ ؛ بنی  اسرائيل  را به  دوازده  سبطتقسيم  کرديم   و چون  قوم  موسی  از او آب ، خواستند به  او وحی  کرديم  که  عصايت  را بر سنگ  بزن   از آن  سنگ  دوازده   چشمه  روان  شد  و هر گروه  آبشخور خويش  را بشناخت   و ابر را سايبانشان   ساختيم  و برايشان  من  و سلوی  نازل  کرديم   بخوريد از اين  چيزهای  پاکيزه   که  بر شما روزی  داده  ايم   و آنان  به  ما ستم  نکردند بلکه  به  خودشان  ستم   می  کردند.
وَإِذْ قِيلَ لَهُمُ اسْكُنُواْ هَـذِهِ الْقَرْيَةَ وَكُلُواْ مِنْهَا حَيْثُ شِئْتُمْ وَقُولُواْ حِطَّةٌ وَادْخُلُواْ الْبَابَ سُجَّدًا نَّغْفِرْ لَكُمْ خَطِيئَاتِكُمْ سَنَزِيدُ الْمُحْسِنِينَ ؛ و به  آنان  گفته  شد که  در اين  قريه  سکونت  کنيد و هر جا هر چه  خواهيد  بخوريد و بگوييد که  گناهان  ما را بريز و سجده  کنان  از دروازه  داخل  شويد  ، تاگناهانتان  را بيامرزيم   به  پاداش  نيکوکاران  خواهيم  افزود.
فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُواْ مِنْهُمْ قَوْلاً غَيْرَ الَّذِي قِيلَ لَهُمْ فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِجْزًا مِّنَ السَّمَاء بِمَا كَانُواْ يَظْلِمُونَ؛ از ميان  آنان  ، آن  گروه  که  بر خود ستم  کرده  بودند سخنی  را که  به  آنها، گفته  شده  بود ديگر کردند  پس  به  کيفر ستمی  که  می  کردند برايشان  از  آسمان عذاب  فرستاديم.
واَسْأَلْهُمْ عَنِ الْقَرْيَةِ الَّتِي كَانَتْ حَاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ يَعْدُونَ فِي السَّبْتِ إِذْ تَأْتِيهِمْ حِيتَانُهُمْ يَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً وَيَوْمَ لاَ يَسْبِتُونَ لاَ تَأْتِيهِمْ كَذَلِكَ نَبْلُوهُم بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ ؛ در باره  آن  قريه  نزديک  به  دريا از ايشان  بپرس   آنگاه  که  در روز  شنبه سنت  می  شکستند  زيرا در روزی  که  شنبه  می  کردند ماهيان  آشکار بر  روی  آب می  آمدند و روزی  که  شنبه  نمی  کردند نمی  آمدند  اينان  را که   مردمی  نافرمان  بودند اينچنين  می  آزموديم.
« وَقَطَّعْنَاهُمُ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ أَسْبَاطًا أُمَمًا» و آنان را به دروازه قبیله که همدیگر را می شناختند و با همدیگر صحبت می کردند، تقسیم کردیم، به گونه ای که نسل هر  مردی از فرزندان یعقوب قبیله ای بود. « وَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى إِذِ اسْتَسْقَاهُ قَوْمُهُ» و به سوی موسی هنگامی که قومش از او آب خواست وحی نمودیم. یعنی وقتی که از او خواستند به بارگاه  خداوند تعالی دعا کند تا به آنان آبی بدهد و خودشان و چهار پایانشان از آن بنوشند. و این بدان خاطر بود که والله اعلم در محل کم آبی قرار داشتند، پس  خداوند خواسته آنها را پذیرفت و به موسی وحی نمود که ، « أَنِ اضْرِب بِّعَصَاكَ الْحَجَرَ» با عصایت سنگ را بزن. احتمال دارد که آن سنگ مشخصی باشد و احتمال دارد که اسم جنس باشد و هر سنگی را شامل شود. پس موسی آن را زد، « فَانبَجَسَتْ مِنْهُ» و از آن سنگ بر جوشید، « اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا» دوازده چشمه، « قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَّشْرَبَهُمْ» هر دسته ای از مردمان آبشخور خود را بشناخت. یعنی برای هر قبیله ای از این قبایل دوازده گانه چشمه ای مقرر گردید و هر کدام آبشخور خود را شناخت و آرامش یافتند و از خستگی و مشقت و کشمکش رهیدند. و این از کمال و تمام نعمت خدا بر آنها بود. « وَظَلَّلْنَا عَلَيْهِمُ الْغَمَامَ»  و ابرها را بر آنان سایه کردیم تا آنان را از گرمای خورشید محافظت کند. « وَأَنزَلْنَا عَلَيْهِمُ الْمَنَّ» و حلوا را بر آنان فرو فرستادیم، « وَالسَّلْوَى» و سلوا را فرستادیم. سلوا، گوشت پرنده ای از بهترین انواع پرندگان، و از لذیذترین آنان است، پس خداوند هم آنان را در سایه قرار داد، و هم به آنان غذای پاکیزه از حلوا و گوشت داد و هم آنان را از تشنگی نجات داد. و به آنها گفته شد:« كُلُواْ مِن طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَمَا ظَلَمُونَا» بخورید از روزی پاکیزه ای که به شما داده ایم، و بر ما ستم نکردند. یعنی وقتی که شکر خدا را به جای نیاوردند و آنچه را که خدا بر آنها واجب کرده بود انجام ندادند بر ما ستم نکردند، « وَلَـكِن كَانُواْ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ» بلکه بر خودشان ستم کردند، زیرا تمامی خوبیها را از دست داده و خود را در معرض شرّ و عذاب قرار دادند. و این در دوران ماندنشان در بیابان بود. « وَإِذْ قِيلَ لَهُمُ اسْكُنُواْ هَـذِهِ الْقَرْيَةَ» و آن گاه که به آنان گفته شد: در این شهر سکونت گزینید. یعنی داخل آن شوید تا وطن و مسکن شما باشد. و آن شهر «ایلیا» بود. « وَكُلُواْ مِنْهَا حَيْثُ شِئْتُمْ» و از آن هر جا که خواستید بخورید. روستای پردرخت و پر میوه ای بود و در ناز و نعمت قرار داشتند. بنابراین خداوند آنها را دستور داد تا هرجا که خواستند از آن بخورند. « وَقُولُوا» هنگامی که از دروازه وارد آن شدید، بگویید: « حِطَّةُ» خدایا! گناهان مرا عفو کن و از ما درگذر، « وَادْخُلُواْ الْبَابَ سُجَّدًا» و با خشوع و فروتنی در مقابل پروردگارتان از دروازه وارد شوید، و شکر نعمت هایش را به جای آورید. پس خداوند آنها را با فروتنی و آمرزش خواستن از او دستور داد و به آنها وعده داد که گناهانشان را می آمرزد و پاداش دنیا و آخرت را به آنان خواهد داد.پس فرمود:« نَّغْفِرْ لَكُمْ خَطِيئَاتِكُمْ سَنَزِيدُ الْمُحْسِنِينَ » گناهانتان را می آمرزیم و به نیکوکاران از خیر دنیا و آخرت بیشتر می دهیم. پس آنان از دستور الهی فرمان نبردند بلکه، « فَبَدَّلَ الَّذِينَ ظَلَمُواْ مِنْهُمْ قَوْلاً غَيْرَ الَّذِي قِيلَ لَهُمْ» کسانی که از فرمان خدا سرپیچی کردند و برای دستور او ارزش قایل نشدند، سخنی را که به آنان گفته شده بود دگرگون کردند و به جای خواستن آمرزش و گفتنِ کلمه « حِطَّةُُ» گفتند: «حنطة»، یعنی دانه گندم، و هنگامی که سخن را با وجود آسانی و سادگی آن تغییر دهند، فعل و کار را به طریق اولی تغییر می دهند . بنابراین به جای اینکه با حالت کرنش و تعظیم وارد خانه خدا شوند، برعکس با حالت خزیدن و نشسته وارد آن شدند. « فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِجْزًا مِّنَ السَّمَاء» پس وقتی که با دستور خدا مخالفت کردند و از آن سرپیچی نمودند، عذاب سختی که یا طاعون و یا دیگر عذابهای آسمانی بود بر آنان فرستادیم. و خداوند با عذاب دادن آنها بر آنان ستم نکرد، بلکه این عذاب« بِمَا كَانُواْ يَظْلِمُونَ» بدان جهت بود که از دایره ی اطاعت خدا خارج شده و به معصیت او روی آوردند، و هیچ عامل و انگیزه ای آنان را به این کار وادار نکرد و بدان سو فرا نخواند جز خباثت و شرّی که در وجودشان نهفته بود. « واَسْأَلْهُمْ عَنِ الْقَرْيَةِ الَّتِي كَانَتْ حَاضِرَةَ الْبَحْرِ» و از بنی اسرائیل درباره شهری که بر ساحل دریا بود، بپرس. آنگاه که آنان تجاوز کردند و خداوند آنان را عذاب داد، « إِذْ يَعْدُونَ فِي السَّبْتِ» هنگامی که در روز شنبه تجاوز می کردند، در حالیکه خداوند آنها را دستور داده بود تا شنبه را احترام و تعظیم کنند، و در روز شنبه به شکار نپردازند، پس خداوند آنها را آزمایش کرد، « تَأْتِيهِمْ حِيتَانُهُمْ يَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعاً» ماهی هایشان در روز شنبه به صورت وفور روی آب و نزد آنان می آمدند، « وَيَوْمَ لاَ يَسْبِتُونَ» و در غیر شنبه، « لاَ تَأْتِيهِمْ» ماهی ها نزد آنان نمی آمدند. یعنی به اعماق دریا می رفتند و آنان را نمی دیدند. « كَذَلِكَ نَبْلُوهُم بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ» این گونه آنان را به سبب فسقی که می کردند آزمایش می  نمودیم. پس فسقشان باعث شد تا خداوند آنها را بیازماید، و به  این سختی و آزمایش گرفتار شوند. و اگر آنان مرتکب فسق و گناه نمی شدند خداوند از آنها چشم پوشی می کرد و آنان را در معرض معصیت و شرّ قرار نمی داد، پس آنان برای شکار کردن ، حیله ای به کار بردند؛ آنها چاله هایی را می کندند و در آن دام می گذاشتند. وقتی روز شنبه فرا می رسید و ماهیها در این چاله ها و دام می افتادند و آنها را در آن روز بر نمی داشتند، بلکه روز یکشنبه آنها را بر می داشتند، و این کار در میان آنها زیاد شد.
آیه ی 170-164:
وَإِذَ قَالَتْ أُمَّةٌ مِّنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْمًا اللّهُ مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا قَالُواْ مَعْذِرَةً إِلَى رَبِّكُمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ؛ و آنگاه  که  گروهی  از ايشان  گفتند : چرا قومی  را پند می  دهيد که  خدا، هلاکشان  خواهد کرد و به  عذابی  دردناک  مبتلا خواهد ساخت  ? گفتند : تا ما  را نزد پروردگارتان  عذری  باشد  و باشد که  پرهيزگار شوند.
فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُكِّرُواْ بِهِ أَنجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَأَخَذْنَا الَّذِينَ ظَلَمُواْ بِعَذَابٍ بَئِيسٍ بِمَا كَانُواْ يَفْسُقُونَ؛ چون  اندرزی  را که  به  آنها داده  شده  بود فراموش  کردند ، آنان  را که  از  بدی  پرهيز می  کردند نجات  داديم  و گنهکاران  را به  سبب  گناهشان  به  عذابی   سخت  فرو گرفتيم.
فَلَمَّا عَتَوْاْ عَن مَّا نُهُواْ عَنْهُ قُلْنَا لَهُمْ كُونُواْ قِرَدَةً خَاسِئِينَ؛ و چون  از ترک  چيزی  که  از آن  منعشان  کرده  بودند سرپيچی  کردند ، گفتيم ، :بوزينگانی  مطرود شويد.
وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكَ لَيَبْعَثَنَّ عَلَيْهِمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَن يَسُومُهُمْ سُوءَ الْعَذَابِ إِنَّ رَبَّكَ لَسَرِيعُ الْعِقَابِ وَإِنَّهُ لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ؛ و پروردگار تو اعلام  کرد که  کسی  را بر آنان  بگمارد که  تا به  روز قيامت   به  عذابی  ناگوار معذبشان  گرداند  هر آينه  پروردگار تو زود عقوبت  می   کندو نيز آمرزنده  و مهربان  است.
وَقَطَّعْنَاهُمْ فِي الأَرْضِ أُمَمًا مِّنْهُمُ الصَّالِحُونَ وَمِنْهُمْ دُونَ ذَلِكَ وَبَلَوْنَاهُمْ بِالْحَسَنَاتِ وَالسَّيِّئَاتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ؛ آنان  را گروه  گروه  در زمين  تقسيم  کرديم  ، بعضی  نيکوکار و بعضی  جز آن   وبه  نيکيها و بديها آزموديم  ، شايد بازگردند.
فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُواْ الْكِتَابَ يَأْخُذُونَ عَرَضَ هَـذَا الأدْنَى وَيَقُولُونَ سَيُغْفَرُ لَنَا وَإِن يَأْتِهِمْ عَرَضٌ مُّثْلُهُ يَأْخُذُوهُ أَلَمْ يُؤْخَذْ عَلَيْهِم مِّيثَاقُ الْكِتَابِ أَن لاَّ يِقُولُواْ عَلَى اللّهِ إِلاَّ الْحَقَّ وَدَرَسُواْ مَا فِيهِ وَالدَّارُ الآخِرَةُ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ؛ بعد از اينان  گروهی  به  جايشان  نشستند و وارث  آن  کتاب  شدند که  به ، متاع دنيوی  دل  بستند و گفتند که  به  زودی  آمرزيده  می  شويم   و اگر همانند  آن  باز هم  متاعی  بيابند برگيرند  آيا از ايشان  پيمان  نگرفته  اند که  در  باره  خدا جز به  راستی  سخن  نگويند ، حال  آنکه  آنچه  در آن  کتاب  آمده  بود  خوانده بودند ? سرای  آخرت  برای  کسانی  که  می  پرهيزند بهتر است   آيا  تعقل  نمی  کنيد ?
وَالَّذِينَ يُمَسَّكُونَ بِالْكِتَابِ وَأَقَامُواْ الصَّلاَةَ إِنَّا لاَ نُضِيعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِينَ؛ آنان  که  به  کتاب  خدا تمسک  می  جويند و نماز می  گزارند بدانند که  پاداش نيکوکاران  را تباه  نمی  سازيم.
بنی اسرائیل در مجموع به سه گروه تقسیم شدند؛ بیشترشان در روز شنبه تجاوز کردند و بر ارتکاب نافرمانی جرات نمودند و آن را آشکار انجام دادند. و گروهی آشکارا آنها را نهی کردند و  بر آنان اعتراض نمودند. و گروهی نیز اکتفا کردند به اینکه گروه دوم آنان را نهی می کردند، و به گروه دوم گفتند:« لِمَ تَعِظُونَ قَوْمًا اللّهُ مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا» چرا که شما قومی را پند می دهید که خداوند آنان را هلاک می کند، یا به آنان عذاب سختی می دهد؟ انگار آنان می گفتند: موعظه کردن و پند دادن کسی که مرتکب حرام می شود و نصیحت را گوش نمی کند و به تجاوزگری و سرکشی خود ادامه می دهد، فایده ای در بر ندارد، و حتما خداوند چنین کسی را سزا خواهد داد یا او را هلاک می کند یا عذاب سختی بر وی وارد می آورد.
پس پند دهندگان گفتند: ما آنها را موعظه می کنیم و آنها را باز می داریم، « مَعْذِرَةً إِلَى رَبِّكُمْ» تا نزد پروردگارتان در مورد ایشان معذور بوده باشیم، « وَلَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ» و تا شاید آنها بپرهیزند. یعنی شاید گناهی را که در آن به سر می برند، ترک کنند ، پس ما از هدایت شدن آنان نا امید نیستیم شاید که موعظه در آنان کارساز باشد و سرزنش در آنان اثر  کند. و این بزرگترین هدف از اعتراض به آنان است، تا عذری باشد و برکسی که مورد امر و نهی قرار می گیرد حجت اقامه شود، و به امید اینکه خداوند او را هدایت نماید و به مقتضای آن امر و نهی عمل کند.
« فَلَمَّا نَسُواْ مَا ذُكِّرُواْ بِهِ» و هنگامی که آنچه را که بدان تذکر داده شده بودند ترک کردند و به گمراهی و تجاوزشان ادامه دادند، « أَنجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ» کسانی را که از بدی باز می داشتند نجات دادیم. و سنت خدا در مورد بندگانش این چنین است که وقتی عقوبت و عذاب بیاید، امر  کنندگان به معروف و نهی کنندگان از منکر را نجات می دهد. « وَأَخَذْنَا الَّذِينَ ظَلَمُواْ» و ستمگران را گرفتیم. و آنان کسانی بودند که در روز شنبه تجاوز  کرده بودند. « بِعَذَابٍ بَئِيسٍ» با عذاب سختی آنان را گرفتار نمودیم.« بِمَا كَانُواْ يَفْسُقُونَ» به سبب سرپیچی و گناهی که کردند. و اما گروه دیگری که به نهی کنندگان گفتند:« لِمَ تَعِظُونَ قَومَا اَللَّةُ مُهلِکُم»چرا قومی را پند می دهید که خداوند آنها را هلاک می سازد؟ مفسرین در مورد نجات یافتن یا هلاک شدن این گروه اختلاف دارند. و ظاهر قضیه این است که آنها از جمله نجات یافتگار بوده اند ، چون خداوند هلاکت را مخصوص ظالمان و ستمگران قرار داده است. و خداوند بیان نکرده است که آنها ستمگر بوده اند.
پس دلالت می نماید عقوبت و سزا ویژه کسانی بوده است که در روز شنبه تجاوز کردند. و چون امر به معروف و نهی از منکر فرض کفایه است؛ هرگاه برخی به انجام این فریضه برخیزند این واجب از گردن دیگران ساقط می شود، پس آنان به انکار و اعتراض امر کنندگان به معروف و نهی کنندگان از منکر اکتفا کردند. و چون آنها بر امر کنندگان به معروف و نهی کنندگان از منکر اعتراض کردند که « لِمَ تَعِظُونَ قَومَا اَللَّةُ مُهلِکُم أَو مُعَذِّبُهُم عَذَاباً شَدِیدَاَ» چرا قومی را پند می دهید که خداوند آنها را هلاک می کند یا عذاب سختی به آنها می دهد؟ پس آنان خشم و نفرت خود را از متجاوزان آشکار کردند، و این اقتضا می کند که آنان به شدت از متجاوزان متنفر بوده و می دانستند که خداوند متجاوزان را به شدت سزا خواهد داد.
« فَلَمَّا عَتَوْاْ عَن مَّا نُهُواْ عَنْهُ» پس وقتی که سنگدل شدند و نرم نشدند و حق را نپذیرفتند، « قُلْنَا لَهُمْ كُونُواْ قِرَدَةً خَاسِئِين» به زبان تقدیر به آنان گفتیم: به بوزینگان مطرودی تبدیل شوید. پس به فرمان خدا به بوزینگان تبدیل شدند و خداوند آنان را از رحمت خود دور کرد. سپس ذلت و خواری را بر بازماندگان آنان قرار داد و فرمود:« وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكَ» و به یادآر آنگاه که پروردگارت به صراحت اعلام کرد، « لَيَبْعَثَنَّ عَلَيْهِمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَن يَسُومُهُمْ سُوءَ الْعَذَابِ» تا روز قیامت  کسانی را بر آنان مسلط خواهد کرد که بدترین عذاب را به آنان بچشاند. یعنی آنان را خوار و ذلیل می گرداند. « إِنَّ رَبَّكَ لَسَرِيعُ الْعِقَابِ» همانا پروردگارت کسی را که از فرمانش سرپیچی کند زود عذاب می دهد، تا جایی که او را در دنیا دچار عذاب می نماید. « وَإِنَّهُ لَغَفُورٌ رَّحِيمٌ» و او برای کسی که باز گردد و توبه نماید آمرزنده و مهربان است، گناهانش را می آمرزد و عیب هایش را می پوشاند و بر او رحم می کند ؛ به این صورت که عبادتهایش پذیرفته شده و انواع پاداش ها را به دست می آورد. و خداوند آنچه را که به آنان وعده داده بود انجام داد، پس همواره آنان در ذلت و خواری و تحت حکم و فرمان دیگران به سر می برند و پرچم آنان برافراشته نمی شود.
« وَقَطَّعْنَاهُمْ فِي الأَرْضِ أُمَمًا» و پس از اینکه آنها متحد و یکپارچه بودند ، آنان را در زمین پراکنده ساختیم. « مِّنْهُمُ الصَّالِحُونَ» برخی از ایشان صالح هستند، و حقوق خدا و بندگان خدا را ادا می کنند، « وَمِنْهُمْ دُونَ ذَلِكَ» و برخی غیر از این هستند. یعنی در مقامی پایین تر از صالحان قرار دارند؛ یا «مقتصد» هستند، مقتصد به کسی گفته می شود که واجبات را ادا می کند و محرمات را ترک می کند ، و گاهی اوقات برخی از مستحبات را ترک می کند و برخی مکروهات را انجام می دهد و یا بر خود ستم می کنند، « وَ» و طبق شیوه و سنت خود، « َبَلَوْنَاهُمْ بِالْحَسَنَاتِ وَالسَّيِّئَاتِ» آنها را به آسانی و سختی آزمودیم. « لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ» تا شاید از شرارتی که بر آن هستند برگردند، و به طرف هدایتی که به سوی آنان فرستاده شده است بازآیند. پس بنی اسرائیل در این سه دسته قرار می گیرند: صالح، ناصالح و مقتصد.
« فَخَلَفَ مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُواْ الْكِتَابَ» پس جانشینان ناصالحی که بدی و شرارت آنها بیشتر بود بعد از آنان وارث کتاب شدند و مرجع کتاب قرار گرفتند، و آنها طبق خواست خود در آن تصرف می کردند، و اموال زیادی به آنان پرداخت می شد تا به ناحق فتوا دهند، و بدین ترتیب رشوه در میان آنان شایع  گردید. « يَأْخُذُونَ عَرَضَ هَـذَا الأدْنَى وَيَقُولُونَ» کالای بی ارزش این دنیا را گرفته و اقرار می کردند که این کار گناه است و اینکه همانا آنان ستمکارند، و می گفتند:« سَيُغْفَرُ لَنَا» ما آمرزیده خواهیم شد. و این گفته ای است خالی از حقیقت، و استغفار به حساب نمی آید و اگر این استغفار حقیقی بود آنها بر آنچه کرده بودند پشیمان می شدند، و تصمیم می گرفتند که باز آن را تکرار نکنند ، اما وقتی که رشوه ای دیگر به دستشان می افتاد آن را می گرفتند.
پس آیات خدا را به قیمتی اندک فروختند و به جای اینکه آنچه را که بهتر است بگیرند، آنچه را که کمتر و بی ارزش تر بود برگزیدند. خداوند در اعتراض به آنها و بیان جسارتشان فرمود:« أَلَمْ يُؤْخَذْ عَلَيْهِم مِّيثَاقُ الْكِتَابِ أَن لاَّ يِقُولُواْ عَلَى اللّهِ إِلاَّ الْحَقَّ» آیا از آنان در کتاب پیمان گرفته نشده بود که چیزی جز حق به خدا نسبت ندهند؟ پس آنها را چه شد که ناحق را به خدا نسبت داده و از هوی و هوس خود پیروی کردند، و طبق خواستهای خود منحرف شدند؟! « وَدَرَسُواْ مَا فِيهِ»حال آنکه آنان آنچه را که در کتاب است خوانده اند، و در فهم آن اشکالی ندارند. آنها از روی عمد این کار را کردند و می دانستند، و این امر، گناه را بزرگتر می نماید، و انسان را بیشتر سزاوار سرزنش و عقوبت و سزای سخت می گرداند. و این ناشی از کمبود آنها بود که زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح دادند. بنابراین فرمود:« وَالدَّارُ الآخِرَةُ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ يَتَّقُونَ» و سرای آخرت برای کسانی بهتر است که از خوردنی هایی که به عنوان رشوه در مقابل تغییر حکم خدا داده می شود و خداوند آن را حرام کرده است، پرهیز کرده، و همچنین از دیگر محرّمات دوری می کنند. « أَفَلاَ تَعْقِلُونَ» آیا شما عقل ندارید تا راجح و مرجوم را با هم مقایسه کنید و دریابید که برای کدامیک باید کوشش و تلاش نمود؟!
و کدامیک بر دیگری باید مقّدم داشته شود؟ پس خاصیت عقل، نگرش و نگاه  کردن به عواقب و سرانجام کارها است. اما کسی که به دنیای ناچیز و فناپذیر چشم بدوزد، نعمات بزرگ و ماندگاری را از دست داده است. پس چنین کسی آیا عقل و اندیشه ای دارد؟!
خردمندان عقلا در حقیقت کسانی اند که خداوند آنها را توصیف نموده ومی فرماید:« وَالَّذِينَ يُمَسَّكُونَ بِالْكِتَابِ وَأَقَامُواْ الصَّلاَةَ» و کسانی که در علم و عمل به کتاب تمسک می جویند، و احکام و اخباری را که در آن هست می آموزند، چرا که آموختن آن از شریفترین علوم است، و به اوامری که روشنی بخش چشمها و شادابی دلها و روح ها است، و صلاح دنیا و آخرت در آن است، عمل می کنند. و یکی از بزرگترین فرمانهایی که تمسک به آنها واجب می باشد برپا داشتن نماز به صورت ظاهری و باطنی است. بنابراین آن را به صورت ویژه بیان کرد ، چون فضیلت و شرافت دارد، و چون که نماز میزان  ایمان است، و برپاداشتن نماز انگیزه ای برای برپاداشتن دیگر عبادتها است. و از آنجا که عمل آنها سراسر اصلاح بود خداوند متعال فرمود:« إِنَّا لاَ نُضِيعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِينَ» و ما پاداش اصلاحگران را ضایع نمی کنیم؛ آنان که در گفتار و کردار و نیاتشان اصلاحگر هستند، و به اصلاح خویشتن و دیگران می پردازند. این آیه و امثال آن بر این دلالت می نماید که خداوند پیامبرانش علیهم الصلاة و السلام را برای اصلاح فرستاده است نه برای فساد. و برای رساندن منافع فرستاده است نه به منظور ایجاد ضرر و زیان. و آنان برای آبادانی و اصلاح هر دو جهان فرستاده شده اند. پس هر کس به اصلاح بپردازد به پیروی کردن از آنان نزدیکتر است.
آیه ی 174-171:
وَإِذ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ كَأَنَّهُ ظُلَّةٌ وَظَنُّواْ أَنَّهُ وَاقِعٌ بِهِمْ خُذُواْ مَا آتَيْنَاكُم بِقُوَّةٍ وَاذْكُرُواْ مَا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ؛ و کوه  را برفراز سرشان  چون  سايبانی  نگه  داشتيم  و می  پنداشتند که  اکنون ، بر سرشان  خواهد افتاد  کتابی  را که  به  شما داده  ايم  با نيرومندی  بگيريد  وهر چه  را که  در آن  آمده  است  به  ياد داريد ، باشد که  پرهيزگار شويد.
وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِي آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتَ بِرَبِّكُمْ قَالُواْ بَلَى شَهِدْنَا أَن تَقُولُواْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ ؛ و پروردگار تو از پشت  بنی  آدم  فرزندانشان  را بيرون  آورد  و آنان  را  برخودشان  گواه  گرفت  و پرسيد : آيا من  پروردگارتان  نيستم  ? گفتند : آری   ،گواهی  می  دهيم  تا در روز قيامت  نگوييد که  ما از آن  بی  خبر بوديم.
أَوْ تَقُولُواْ إِنَّمَا أَشْرَكَ آبَاؤُنَا مِن قَبْلُ وَكُنَّا ذُرِّيَّةً مِّن بَعْدِهِمْ أَفَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ؛ يا نگوييد که  پدران  ما پيش  از اين  مشرک  بودند و مانسلی  بوديم  بعد از، آنها و آيا به  سبب  کاری  که  گمراهان  کرده  بودند ما را به  هلاکت  می  رسانی   ?
وَكَذَلِكَ نُفَصِّلُ الآيَاتِ وَلَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ؛ آيات  را اينچنين  به  تفصيل  بيان  می  کنيم  ، شايد باز گردند.
سپس خداوند متعال فرمود:« وَإِذ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ» و یادآور هنگامی که کوه را از جای برکندیم و بر بالای سرشان نگاه داشتیم، و آن زمانی بود که از پذیرفتن آنچه که در تورات آمده بود امتناع ورزیدند. پس خداوند آنان را به عمل کردن به آنچه در  تورات است ملزم نمود و کوه را از جایش برکند و بر بالای سرشان نگاه داشت. پس کوه بالای سر آنها قرار گرفت، « كَأَنَّهُ ظُلَّةٌ وَظَنُّواْ أَنَّهُ وَاقِعٌ بِهِمْ» انگار که سایبانی بر آنان بود و گمان بردند که کوه بر آنان  فرو خواهد افتاد. و به آنان گفته شد:« خُذُواْ مَا آتَيْنَاكُم بِقُوَّةٍ» آنچه را که به شما داده ایم با جدیت و تلاش برگیرید. « وَاذْكُرُواْ مَا فِيهِ» و از طریقِ بررسی و خواندن و مباحثه و عمل به آنچه که در آن هست آن را به یاد آورید. « لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» باشد که اگر آن را انجام دهید، متقی شوید .
خداوند متعال می فرماید:« وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِي آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ» و به یادآور آن گاه که پروردگارت از پشت فرزندان آدم فرزندانشان را بیرون آورد. یعنی از پشت آنان فرزندانشان را پدید آورد و آنان را طوری آفرید که تولید مثل کنند و هر نسل، نسلی دیگر را بر جای گذارد.
«وَ» و هنگامی که آنان را از پشت پدران و شکم مادرانشان بیرون آورد، « َأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتَ بِرَبِّكُمْ» ایشان را بر خودشان گواه گرفت که آیا من پروردگار شما نیستم؟ یعنی آنان را وادار کرد که به ربوبیت او اقرار کنند، چرا که در سرشت آنها این را نهاده بود که اقرار کنند او پروردگار و آفریننده و پادشاه آنان است.
گفتند: آری! ما به آن إقرار نمودیم . چون خداوند بندگان را بر دین و آئین حق سرشته است، پس سرشت هرکسی چنین است، اما فطرت و سرشت، بعضی اوقات تغییر یافته و بر اثر عقاید فاسدی که بر عقلها عرضه می شود دگرگون می گردد. بنابراین:« قَالُواْ بَلَى شَهِدْنَا أَن تَقُولُواْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ » گفتند: آری! بر خود گواهی دادیم، تا روز قیام نگویند: ما از این غافل بودیم. یعنی ما شما را آزمایش کردیم تا اینکه به ربوبیت پروردگارتان اعتراف نمایید. تا مبادا روز قیامت انکار و ادّعا کنید که حجت خدا بر شما اقامه نشده است و شما از آن آگاهی نداشته، و از آن غافل و بی خبر بوده اید.
پس امروز دلیلی ندارید، چرا که حجت رسای خداوند بر شما تمام گردانده است، و نباید دلیل دیگری بیاورید و بگویید:« إِنَّمَا أَشْرَكَ آبَاؤُنَا مِن قَبْلُ وَكُنَّا ذُرِّيَّةً مِّن بَعْدِهِمْ» همانا پدران ما پیش از ما شرک ورزیدند، و ما فرزندان و نسلی پیش از آنها بودیم . بنابراین از آنها پیروی کردیم و در خط و راه آنها که باطل بود حرکت نمودیم، « أَفَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ» آیا ما را به سبب آنچه که باطل گرایان انجام دادند هلاک می نمایی؟! خداوند در سرشت و فطرت شما به ودیعه گذاشته که آنچه پدرانتان بر آن بوده اند باطل بوده است، و حق همان چیزی است که پیامبران آورده اند. و این مخالف آیینی است که پدرانتان را بر آن یافته اید. آری! گاه بنده گفته های پدران گمراهش، و این فقط بدان خاطر است که از حجت و دلایل ونشانه هایی که درهستی و در وجود انسان است روی گردانده است.
پس اعراض و روی گردانی او و روی آوردنش به آنچه که باطل گرایان در پیش گرفته اند چه بسا وی را به حالتی برساند که باطل را بر حق ترجیح دهد. در تفسیر این آیات همین معنی درست است. و گفته شده است : این همان روزی است که خداوند از  فرزندان آدم آن گاه که آنان را از پشت او بیرون آورد پیمان گرفت و آنان را بر خودشان گواه ساخت، پس به آن گواهی دادند، بنابراین خداوند به آنچه که آنا درآن زمان به آن اعتراف کرده اند، بر ستم و ظلمشان در ارتکاب کفر و عناد در دنیا و آخرت احتجاج می نماید. اما این آیه در حقیقت بر این مطلب دلالت نمی کند، و مناسبتی با آن ندارد، و حکمت خداوند متعال نیز آن را اقتضا نمی نماید.
واقعیت نیز بر همین نکته گواهی می دهد. زیرا عهد و پیمانی که آنها از آن سخن می گویند زمانی بوده که خداوند ذریه و نسل آدم را از پشت او بیرون آورد، در حالی که انسانها در جهانی بودن جهان اتم به سر می بردند و هیچ کس آن را به یاد نمی آورد، و به ذهن هیچ انسانی نمی آید. پس چگونه خداوند چیزی را بر آنان حجت و دلیل قرار می دهد که از آن خبر ندارند، و هیچ اثری از آن بر جای نمانده است؟!
پس از آنجا که این یک موضوع کاملا واضح و روشن است، خداوند متعال می فرماید:« وَكَذَلِكَ نُفَصِّلُ الآيَاتِ» و این گونه آیات خود را توضیح می دهیم، « وَلَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ» و تا شاید به سوی آنچه که خداوند در فطرت و سرشتشان نهاده، و به سوی آنچه که با خدا پیمان بسته اند باز گردند و از زشتی ها باز آیند.
آیه ی 178-175:
وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِيَ آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِينَ ؛ خبر آن  مرد را برايشان  بخوان  که  آيات  خويش  را به  او عطا کرده  بوديم   واو از آن  علم  عاری  گشت  و شيطان  در پی  اش  افتاد و در زمره  گمراهان  در  آمد.
وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَـكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَث ذَّلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ ؛ اگر خواسته  بوديم  به  سبب  آن  علم  که  به  او داده  بوديم  به  آسمانش  می ، برديم  ، ولی  او در زمين  بماند و از پی  هوای  خويش  رفت   مثل  او چون  مثل   آن سگ  است  که  اگر به  او حمله  کنی  زبان  از دهان  بيرون  آرد و اگر رهايش   کنی باز هم  زبان  از دهان  بيرون  آرد  مثل  آنان  که  آيات  را دروغ  انگاشتند  نيز چنين  است  قصه  را بگوی  ، شايد به  انديشه  فرو روند.
سَاء مَثَلاً الْقَوْمُ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا وَأَنفُسَهُمْ كَانُواْ يَظْلِمُونَ؛ بد است  مثل  مردمی  که  آيات  ما را دروغ  انگاشتند و به  خود ستم  روا می   داشتند.
مَن يَهْدِ اللّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِي وَمَن يُضْلِلْ فَأُوْلَـئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ؛ هر کس  را که  خدای  راه  نمايد ، راه  خويش  بيابد  و آنان  را که  گمراه   سازد زيانکار شوند.
خداوند متعال به پیامبرش (ص) می فرماید: « وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِيَ آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا» و بخوان بر آنان خبر کسی را که آیات خود را به او دادیم. یعنی کتاب خود را به او آموختیم، پس او عالمی بزرگ، و دانشمندی ماهر شد، « فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ» و از ویژگی ِ «عالم بودن به آیات خدا» بیرون رفت، زیرا علم، صاحبش را به اخلاق خوب و کارهای نیک می آراید، و به بالاترین درجات و بلندترین مقام می رساند. اما او کتاب خدا را پشت سر انداخت و  اخلاقی را که کتاب بدان دستور می داد نادیده گرفت، و آن را همچون لباس از تنِ خود بیرون آورد. پس وقتی که خود را از آن عاری نمود شیطان بر او مسلط شد و به پایین ترین جایگاه سقوط کرد، و شیطان او را به سوی ارتکاب گناهان کشانید.
« فَكَانَ مِنَ الْغَاوِينَ» پس، از زمره گناهان گردید. این پس از آن اتفاق افتاد که وی از هدایت یافتگان و هدایت دهندگان بود، و این بدان جهت بود که خداوند متعال وی را ترک نمود و تنهایش گذاشت و او را به خویشتن واگذار کرد. بنابراین فرمود:« وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا» و اگر می خواستیم او را با آن آیات بالا می بردیم، به این صورت که او را توفیق می دادیم تا به آن عمل نماید، و آنگاه در دنیا و آخرت مقامش بالا می رفت، و از شر دشمنانش محفوظ می ماند. « وَلَـكِنَّهُ» ولی او کاری کرد که رسوایی ببار آورد. پس او، « أَخْلَدَ إِلَى الأَرْضِ» به شهوتهای فرومایه و اهداف دنیوی گرایید، « وَاتَّبَعَ هَوَاهُ» و از هوی و هوس خود پیروی و اطاعتِ مولایش را ترک کرد، «فَمَثَلُهُ» پس مثال او در حریص بودن بر دنیا و وابسته بودن به آن، « كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ» مانند سگ است که اگر بر آن بتازی زبان از دهان بیرون می آورد، و اگر آن را رها  کنی، باز زبان از دهان بیرون می آورد. یعنی همواره و در هر حال زبانش از دهانش بیرون آمده، و همیشه حریص است ، حرص و آزی که دل او را بریده است، به گونه ای که هیچ چیزی از دنیا گرسنگی اش را سیر نمی کند، و تنگدستی او را برطرف نمی نماید. « ذَّلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا» این مثال قومی است که آیات ما را تکذیب کردند، و از آن اطاعت ننمودند، بلکه بعد از اینکه خداوند آن را به سویشان روانه کرد آن را تکذیب و رد کردند، چون نزد خدا عزّت و ارزشی نداشتند، و از هوی و هوس خود پیروی نمودند، بدون  اینکه خداوند آنان  را به این امر راهنمایی کرده باشد.
« فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ» پس داستانها را برایشان بخوان تا شاید در این مثال ها و عبرت و نشانه ها بیاندیشند، پس وقتی که اندیشیدند، شناخت حاصل می کنند، هرگاه شناخت حاصل کردند عمل می نمایند.
« سَاء مَثَلاً الْقَوْمُ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا وَأَنفُسَهُمْ كَانُواْ يَظْلِمُونَ» بسیار زشت است مثال کسی که آیات خدا را تکذیب کرده ، و با انجام دادن انواع گناهان بر خود ستم نموده است . همانا مثال او، مثال آدم بد و زشت است. و احتمال دارد منظور از کسی که خدوند آیات را به او داد و به وی آموخت، شخص معیّنی باشد، و خداوند داستان او را برای آگاه ساختن بندگان بیان کرد.
و احتمال دارد که اسم جنس باشد، در این حالت هرکس را شامل می شود که خداوند آیاتش را به او بدهد، و از دایره عمل کردن به آن بیرون رود. و در این آیات آدمی به عمل کردن به علم و دانشی که دارد تشویق شده است، و عمل کردن به علم ، مقام بلندی است از جانب خدا که به آدمی می بخشد و باعث  مصون ماندن از شرّ شیطان می شود. و در این آیات آدمی از عمل نکردن به علم برحذر داشته، و بیان شده است که عمل نکردن به علم مایه سقوط به پایین ترین جایگاه است، و موجب می شود شیطان بر انسان مسلط شود. در این آیات همچنین اشاره شده است که پیروی کردن از هوی و هوس وگراییدن به شهوت ها سبب رسوایی می گردد.
سپس خداوند با بیان اینکه تنها او هدایت می نماید و گمراه می سازد، فرمود:« مَن يَهْدِ اللّهُ» خدا هرکس را هدایت کند، به این صورت که او را بر انجام کارهای خوب توفیق دهد، و از زشتی ها باز دارد، و چیزهایی به وی یاد دهد که آنها را نمی دانست، «  فَهُوَ الْمُهْتَدِي» پس او به حقیقت راه یافته است، چون او هدایت پروردگارش را برگزیده است، « وَمَن يُضْلِلْ» و خدا هرکس را گمراه سازد و  او را رسوا کند، و بر انجام امور خیر توفیق  ندهد، « فَأُوْلَـئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ» پس بی گمان ایشان زیانکارانند، و خود و خانواده هایشان را در روز قیامت دچار زیان می کنند. آگاه باشید این زیانِ آشکار است.
آیه ی 179:
وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَّ يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ يَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَـئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَـئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ ؛ برای  جهنم  بسياری  از جن  و انس  را بيافريديم   ايشان  را دلهايی  است ، که بدان  نمی  فهمند و چشمهايی  است  که  بدان  نمی  بينند و گوشهايی  است  که   بدان نمی  شنوند  اينان  همانند چارپايانند حتی  گمراه  تر از آنهايند  اينان  خود غافلانند.
خداوند متعال با بیان  اینکه گمراهان و پیروان شیطان زیاد هستند، می فرماید:« وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ» و برای جهنم تعداد زیادی از جن ها و انسان ها را پدید آورده، و منتشر کرده ایم که حیوانات از آنها بهتر هستند. « هُمْ قُلُوبٌ لاَّ يَفْقَهُونَ بِهَا» و گوش هایی دارند که با آن نمی شنوند؛ شنیدنی که معنی و مفهوم آن به دلهایشان راه یابد. « أُوْلَـئِكَ» کسانی که دارای این صفات زشت هستند، « كَالأَنْعَامِ» مانند چهارپایانی هستند که عقل ندارند، زیرا آنچه را که فانی است بر آنچه که باقی می ماند و ماندگار است ترجیح می دهند، پس عقل را از دست داده اند.
« بَلْ هُمْ أَضَلُّ» بلکه از چهارپایان و حیوانات سرگشته تر می باشند، زیرا چهارپایان در راستای هدفی که برای آن آفریده شده اند حرکت می کنند، و نفع و ضرر خود را درک می نمایند. بنابراین حیوانات از اینها بهترند. « أُوْلَـئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ» و ایشان بی خبرانند، و از مفیدترین چیزها غافل مانده اند؛ به آنان دل و گوش و چشم داده شده است تا آنان را بر انجام دستورات خدا کمک کند اما از این ابزار بر ضد این هدف کمک گرفتند.
پس سزاوارند که خداوند آنها را برای آتش بیافریند. آنها را برای آتش آفرید، و اعمالی را انجام می دهند که یاران آتش آن را انجام می دهند. و اما کسی که از این اعضا در راستای عبادت خدا بهره بگیرد، و دلش را از ایمان به خدا و محبت او سرشار نماید، و از خدا غافل نباشد، پس او اهل بهشت است، و کارهای اهل بهشت را انجام می دهد.
آیه ی 180:
وَلِلّهِ الأَسْمَاء الْحُسْنَى فَادْعُوهُ بِهَا وَذَرُواْ الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمَآئِهِ سَيُجْزَوْنَ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ؛ از آن  خداوند است  نيکوترين  نامها  بدان  نامهايش  بخوانيد  آنها را  که  به  نامهای  خدا الحاد می  ورزند واگذاريد  اينان  به  کيفر اعمال  خود  خواهند رسيد.
این بیان بزرگی، شکوه و گستردگی صفات خدا است، که او را نام های بسیار زیبایی است. او دارای هر نام نیکی است. و ضابطه آن این است که هر اسمی بر صفت بزرگ از صفات کمال دلالت می نماید ، و خوب و زیبا باشد، خداوند از آن برخوردار است. اما اگر این ام بر صفت دلالت نکند و فقط عَلَم محض باشد، در این صورت نیکو نیست. و همچنین اگر نام بر صفتی دلالت نماید که صفت کمال نباشد، بلکه یا صفت نقص باشد، یا صفتی که هم مدح و هم عیب از آن استنباط شود، آن نام نیز زیبا نخواهد بود.
پس هر کدام از نام های خدا بر تمام صفاتی که از آن مشتق می شود دلالت می نماید، و تمام معنی آن را در بر می گیرد. مانند «علیم» که بیانگر آن است او علمی دارد که همه چیز را فرا گرفته، و احاطه کرده است. پس، هیچ چیزی حتی به اندازه ذره ای در زمین و آسمان از دایره علم او بیرون نیست. و مانند « رحیم» که بیانگر آن است خداوند دارای رحمتی عظیم است که هر چیزی را در بر می گیرد . و یا مانند « قدیر» که دلالت می نماید او قدرتی فراگیر دارد که هیچ چیزی نمی  تواند او را ناتوان کند. و یکی از محاسن و زیبایی نام هایش این است که او جز به واسطه نام هایش خوانده نمی شود. بنابراین فرمود:« فَادْعُوهُ بِهَا» او را با آن ها بخوانید. و این شامل دعای عبادت و دعای خواستن است. پس هر خواسته ای باید با نامی از نام های خداوند که مناسب آن خواسته است طلب شود. مثلا دعا کننده می گوید: بار خدایا! مرا بیامرز، و بر من رحم فرما، همانا تو آمرزنده و مهربان هستی، و توبه مرا بپذیر، ای توبه پذیرنده، و مرا روزی بده، ای روزی دهنده، و بر من مهربانی کن ای مهربان و امثال آن.
« وَذَرُواْ الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمَآئِهِ سَيُجْزَوْنَ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ» و ترک ک نید کسانی را که در نام های او دست به تحریف می زنند، به زودی سزای آنچه را که می کنند خواهند دید. یعنی به خاطر تحریف نام های خدا عقوبت و عذاب داده می شوند. و در حقیقت، « الحاد در نامهای خدا» به معنی تحریف کردن معنای آنها و خارج کردنشان از معانی و مفاهیمی است که برای آن وضع شده اند، به این صورت که کسی را با آن نام ها نامگذاری  کنند که شایسته و سزاوار آن نام نیست. هم چنان که مشرکین معبودان خود را با آن نام ها نامگذاری می کردند.
و یا  اینکه معانی آنها را نفی و تحریف نمایند، و برای آنها معنایی قرار دهند که خداوند و پیامبرش آن معنی را نخواسته اند. و یا اینکه چیزی دیگر را با آن ها تشبیه گردانند. پس واجب است که از الحاد و تحریف محرّفین نام های نیکوی خدا پرهیز شود. و در حدیث صحیح از پیامبر (ص) آمده است: « همانا خداوند نودونُه نام دارد، که هرکس آن ها را بشناسد و حفظشان کند و به مقتضای آنها عمل نماید وارد بهشت می شود.»
آیه ی 181:
وَمِمَّنْ خَلَقْنَا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ؛ از آفريدگان  ما گروهی  هستند که  به  حق  راه  می  نمايند و به  عدالت  رفتار، می  کنند.
از میان کسانی که آفریده ایم گروهی خوب و فاضل هستند که هم خود به تکامل رسیده اند، و هم دیگران را به سوی کمال راهنمایی کرده، و خود و دیگران را به سوی حق هدایت می نمایند. پس حق را می دانند و به آن عمل می کنند و آن را می شناسند و به سوی آن و عمل کردن به آن فرا می خوانند. « وَبِهِ يَعْدِلُونَ» و با آن میام مردم در قضاوت هایی که در مورد اموال و خ ون و حقوق و گفته ها و غیره دارند، به عدل و داد قضاوت می کنند. ایشان پیشوایان هدایت و چراغ های تاریکی هستند. آنان کسانی اند که خداوند نعمت ایمان و عمل صالح و  تواصی به حق و شکیبایی را به آنان ارزانی داشته است، و در زمره صدیقین قرار دارند، که  مقامشان بعد از مقام رسالت است. و آنها در میان خودشان مراتب و مقام های متفاوتی  دارند، و هریک برحسب حالت و وضعیت که دارد مقامش با دیگری متفاوت است. پس پاک است خدایی که رحمت خویش را به هرکس که بخواهد اختصاص می دهد، و خداوند دارای بخشش و فضل بزرگ است.
آیه ی 186-182:
وَالَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآيَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَيْثُ لاَ يَعْلَمُونَ؛ و آنان  را که  آيات  ما را دروغ  انگاشتند ، از راهی  که  خود نمی  دانند  به تدريج  خوارشان  می  سازيم.
وَأُمْلِي لَهُمْ إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ؛ و به  آنها مهلت  دهم  ، که  تدبير من  استوار است.
أَوَلَمْ يَتَفَكَّرُواْ مَا بِصَاحِبِهِم مِّن جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلاَّ نَذِيرٌ مُّبِينٌ؛ آيا فکر نکرده  اند که  در يارشان  نشانی  از ديوانگی  نيست  و او به   آشکارابيم  دهنده  آنهاست  ?
أَوَلَمْ يَنظُرُواْ فِي مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا خَلَقَ اللّهُ مِن شَيْءٍ وَأَنْ عَسَى أَن يَكُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَهُ يُؤْمِنُونَ ؛ آيا در ملکوت  آسمانها و زمين  و چيزهايی  که  خدا آفريده  است  نمی ، انديشند? و شايد که  مرگشان  نزديک  باشد  و بعد از قرآن  کدام  سخن  را  باور دارند.
مَن يُضْلِلِ اللّهُ فَلاَ هَادِيَ لَهُ وَيَذَرُهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ؛ هر کس  را که  خدا گمراه  کند هيچ  راهنمايی  برايش  نيست   و آنان  را وامی گذارد تا همچنان  در سرکشی  خويش  سرگردان  بمانند.
کسانی که آیات خدا را که بر صحت آنچه محمد (ص) از هدایت آورده است دلالت می نماید، تکذیب می کنند؛ به گونه ای که آن را رد نموده و قبول نمی نمایند، « سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَيْثُ لاَ يَعْلَمُونَ» آنان را کم کم و از جایی که نمی دانند به سوی عذاب می کشانیم، به این صورت که خداوند روزی های فراوان به سوی آنان سرازیر می کند، « وَأُمْلِي لَهُمْ» و به آنان مهلت می دهیم تا جایی که گمان می برند آنها دچار عذاب و سزا نخواهند شد، پس برکفر و سرکشی و شر و بدی خود می افزایند. و به همین سبب عقوبت آنان فزونی می گیرد، و عذابشان چند برابر می شود. پس آنان از راهی که نمی دانند به خود زیان می رسانند. بنابراین فرمود:« إِنَّ كَيْدِي مَتِينٌ» همانا حیله من قوی و مستحکم است.
« أَوَلَمْ يَتَفَكَّرُواْ مَا بِصَاحِبِهِم مِّن جِنَّةٍ» یعنی چرا فکرشان را به کار نمی برند و نمی نگرند که همنشین آنان (ع) که او را می شناسند، و هیچ چیزی از حالت وی بر آنان پوشیده نیست، دیوانه نمی باشد؟ پس باید به اخلاق و رهنمود و علایم و صفات  او بنگرند، و به آنچه که مردم را به سوی آن دعوت می کند بنگرند، و اینکه از کاملترین صفات برخوردار است. و جز کاملترین  اخلاق در او نیست، و عقل و نظرش از عقل و رای همه جهانیان بالاتر است، و او جز به خوبی فرا نمی خواند، و جز از بدی باز نمی دارد.
پس ای خردمندان! آیا چنین فردی دیوانه است؟! یا این که او پیشوای بزرگ، و نصیحت کننده آشکار، و بخشنده بزرگوار و دلسوز و مهربان است؟! بنابراین،« إِنْ هُوَ إِلاَّ نَذِيرٌ مُّبِينٌ» او تنها بیم دهنده ای آشکار است؛ مردم را به سوی آنچه که آنان را از عذاب نجات می دهد، و پاداش را برای آنان محقق می دارد، دعوت می کند.
« أَوَلَمْ يَنظُرُواْ فِي مَلَكُوتِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ» آیا در ملکوت آسمانها و زمین نمی نگرند؟ پس آنان وقتی که به آن بنگرند دلایلی بر یگانگی پروردگارشان خواهند یافت که بر صفات کمال او دلالت می نمایند. « وَ» نیز باید به همه ، « َمَا خَلَقَ اللّهُ مِن شَيْءٍ» آنچه خدا آفریده است بنگرند. زیرا تمامی اجزای جهان  بزرگترین دلیل بر علم خدا و قدرت و حکمت و گستردگی رحمت و احسان و نفوذِ مشیت و خواست او و دیگر صفات عظیمی که بیانگر آن است خداوند در «خلق» و «تدبیر» منفرد است، و این ایجاب می نماید که تنها او معبود شایسته و پسندیده باشد، و پاک و منزه و یگانه دانسته شود، و تنها دوستی و محبت او در دلها جای بگیرد.
« وَأَنْ عَسَى أَن يَكُونَ قَدِ اقْتَرَبَ أَجَلُهُمْ» و باید به حال خود بنگرند و قبل از اینکه اجلشان نزدیک شود و مرگِ ناگهان در حالی که آنها در غفلت به سر می برند و روی گردان هستند آنها را فرا بگیرد به خویشتن نظری بیافکنند. پس اگر مرگ فرا رسد نمی توانند آنچه را که در گذشته از دست داده  اند جبران نمایند. « فَبِأَيِّ حَدِيثٍ بَعْدَهُ يُؤْمِنُونَ» پس اگر به این کتاب بزرگ ایمان نیاورند به چه سخنی  ایمان می آورند؟! آیا به کتاب های دروغین گمراه کننده ایمان می آورند؟ یا به سخن هر دروغ پرداز و افترا کننده ای ؟!
و برای گمراه هیچ راه هدایتی نیست . بنابراین خداوند متعال فرمود:« مَن يُضْلِلِ اللّهُ فَلاَ هَادِيَ لَهُ وَيَذَرُهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ» و خدا هرکسرا گمراه سازد هدایت کننده ای ندارد، و آنان را در گمراهی شان سرگشته رها می کند. یعنی در حالت حیران و تردد آنها را به حال خود رها می کند. پس، از سرکشی شان بیرون نمی آیند، و به حق راه نمی یابند.
آیه ی 188-187:
يَسْأَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْسَاهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ رَبِّي لاَ يُجَلِّيهَا لِوَقْتِهَا إِلاَّ هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ لاَ تَأْتِيكُمْ إِلاَّ بَغْتَةً يَسْأَلُونَكَ كَأَنَّكَ حَفِيٌّ عَنْهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ اللّهِ وَلَـكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ ؛ در باره  قيامت  از تو می  پرسند که  چه  وقت  فرا می  رسد  بگو : علم  آن   نزد پروردگار من  است   تنها اوست  که  چون  زمانش  فرا رسد آشکارش  می   سازد فرا رسيدن  آن  بر آسمانيان  و زمينيان  پوشيده  است  ، جز به  ناگهان   بر شمانيايد  چنان  از تو می  پرسند که  گويی  تو از آن  آگاهی   بگو : علم   آن  نزدخداست  ولی  بيشتر مردم  نمی  دانند.
قُل لاَّ أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلاَ ضَرًّا إِلاَّ مَا شَاء اللّهُ وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَاْ إِلاَّ نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ ؛ بگو : من  مالک  سود و زيان  خود نيستم  ، مگر آنچه  خدا بخواهد  و اگر، علم غيب  می  دانستم  بر خير خود بسی  می  افزودم  و هيچ  شری  به  من  نمی  رسيد  من کسی  جز بيم  دهنده  و مژده  دهنده  ای  برای  مؤمنان  نيستم.
خداوند متعا ل به پیامبرش محمد (ص) می فرماید:« يَسْأَلُونَكَ» تکذیب کنندگان کلّه شق و سرسخت ، تو را« عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْسَاهَا» از قیامت می پرسند، که چه وقت قیامت می آید و مردم را فرا میگیرد؟
« قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ رَبِّي» بگو: تنها پروردگارم به آن آگاه است. یعنی اطلاع از آن مختص خداوند تعالی است. « لاَ يُجَلِّيهَا لِوَقْتِهَا إِلاَّ هُوَ» کسی جز خدا آن را در وقت معینی که برای برپایی آن در نظر گرفته شده است، پدیدار نمی سازد. « ثَقُلَتْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ» اطلاع از آن بر اهل آسمانها و زمین پوشیده است، و احوالات قیامت بر آنان دشوار است و از آن می ترسند.
« لاَ تَأْتِيكُمْ إِلاَّ بَغْتَةً» ناگهان از راهی که نمی دانید و برای آن آمادگی ندارید به سراغتان می آید. « يَسْأَلُونَكَ كَأَنَّكَ حَفِيٌّ عَنْهَا» آنها حریص اند تا درباره قیامت از تو بپرسند، گویا تو به شدّت در پی آنی که از زمان وقوع آن خبر حاصل کنی، و نمی دانند که تو به خاطر  کمال شناختی که نسبت به پروردگارت داری، و به خاطر اینکه می دانی سوال از چه چیزهایی سود و منفعت دارد، به سوال کردن در مورد آن توجه نمی کنی، و بر این امر حریص نیستی. پس چرا به شما اقتدا نمی کنند و از این اصرار و الحاح در مورد پرسش از آن دست بر نمی دارند؟! زیرا زمان وقوع قیامت را هیچ پیامبر و فرشته مقربی نمی داند، و این از اموری است که خداوند آن را به خاطر  کمال حکمت و گستردگی علم و آگاهی اش بر مردم پوشیده نگاه داشته است.
« قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ اللّهِ وَلَـكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ» بگو: فقط خداوند از آن آگاه است، اما بیشتر مردم نمی دانند. بنابراین بر دانستن چیزی حریص هستند که شایسته نیست بر آن حرص بورزند. بویژه اینها پرسش از چیزهای مهمتر را ترک می نمایند، و آنچه را که دانستنش واجب است رها می کنند، سپس به چیزی روی می آورند که هیچ کس نمی تواند آن را بداند و دریابد، و از آنان نیز خواسته نشده است که آن را بدانند.
« قُل لاَّ أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلاَ ضَرًّا» بگو: من مالک سود و زیانی برای خود نیستم، بلکه فقیر و نیازمند و تحت تدبیر خدا هستم، هیچ خوبی و خیری به من نمی رسد مگر از جانب خدا، و شرّرا جز او از من دور نمی کند و من هیچ علم و آگاهی  ندارم جز آنچه خدا به من آموخته است. « وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ» واگر غیب می دانستم اسبابی را فراهم می آوردم که برای من منافع و مصالحی فراوان به بار آورد، و از هر آنچه که به بدی و ناگواری منجر می شود پرهیز می کردم، چون در آن حالت به عواقب و سرانجام امور آگاه می کشتم، ولی چون اطلاعی از غیب ندارم، بدی و بلا به من می رسد، و بسیاری از منافع دنیا را از دست می دهم. پس این بیانگر آن است که من غیب نمی دانم.
« إِنْ أَنَاْ إِلاَّ نَذِيرٌ» من  فقط بیم دهنده ای هستم که مردم را از عقوبت های دینی و دنیوی و اخروی می ترسانم، و کارهایی را که منجر به عقوبت های دنیوی واخروی می شود بیان می کنم و مردم را از آن برحذر می دارم. « وَبَشِيرُ» و  فقط مژده دهنده به پاداش دنیا و قیامت هستم، و آن با بیان کارهایی است که انسان را به پاداش دنیا و آخرت می رساند، نیز با ترغیب و تشویق مردمان به انجام آن کارها. اما همه مردم این هشدار و مژده رسانی را نمی پذیرند، بلکه تنها مومنان از آن استفاده می برند، و آن را می پذیرند.
و این آیات جهالت کسانی را بیان می کند که به منظور به دست آوردن نفع و سود یا دفع ضرر و زیان، پیامبر(ص) را به فریاد می خوانند.البته که کاری از دست پیامبر ساخته نیست و او نمی تواند به کسی فایده برساند که خداوند به او فایده ای نرسانده است. و نمی تواند ضرر و زیان را از کسی دور کند که خداوند ضرر و زیان را از کسی دور کند که خداوند ضرر و زیان را از او دور نکرده است.
او علم و دانشی جز آنچه که خدا به وی آموخته است ندارد. و کسی منتفع می شودکه هشدارها و بشارت های او را بپذیرد و به آن عمل کند. بنابراین پیامبر (ص) به چنین کسی فایده ای را رسانده است که حتی پدران و مادران و دوستان و برادرانشان نمی توانند چنین سودی را به وی برسانند. چراکه بندگان را بر انجام هر خوبی و خیری تحریک کرده و آنان را از هر بدی و شری برحذر داشته، و آنچه او آورده است در غایت روشنی و وضوح قرار دارد.
آیه ی 193-189:
هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا لِيَسْكُنَ إِلَيْهَا فَلَمَّا تَغَشَّاهَا حَمَلَتْ حَمْلاً خَفِيفًا فَمَرَّتْ بِهِ فَلَمَّا أَثْقَلَت دَّعَوَا اللّهَ رَبَّهُمَا لَئِنْ آتَيْتَنَا صَالِحاً لَّنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ ؛ اوست  که  همه  شما را از يک  تن  بيافريد  و از آن  يک  تن  زنش  را نيز، بيافريد تا به  او آرامش  يابد  چون  با او در آميخت  ، به  باری  سبک   بارورشد و مدتی  با آن  سر کرد  و چون  بار سنگين  گرديد ، آن  دو ، الله   پروردگارخويش  را بخواندند که  اگر ما را فرزندی  صالح  دهی  از سپاسگزاران   خواهيم  بود.
فَلَمَّا آتَاهُمَا صَالِحاً جَعَلاَ لَهُ شُرَكَاء فِيمَا آتَاهُمَا فَتَعَالَى اللّهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ؛ چون  خدا آن  دو را فرزندی  صالح  داد ، برای  او در آنچه  به  آنها عطا کرده   بود شريکانی  انگاشتند ، حال  آنکه  خدا از هر چه  با او شريک  می  سازند  برتراست.
أَيُشْرِكُونَ مَا لاَ يَخْلُقُ شَيْئاً وَهُمْ يُخْلَقُونَ؛ آيا شريک  خدا می  سازند چيزهايی  را که  نمی  توانند هيچ  چيز بيافرينند و خود مخلوق  ديگری  هستند ?
وَلاَ يَسْتَطِيعُونَ لَهُمْ نَصْرًا وَلاَ أَنفُسَهُمْ يَنصُرُونَ؛ نه  می  توانند ياريشان  کنند و نه  می  توانند به  ياری  خود برخيزند.
وَإِن تَدْعُوهُمْ إِلَى الْهُدَى لاَ يَتَّبِعُوكُمْ سَوَاء عَلَيْكُمْ أَدَعَوْتُمُوهُمْ أَمْ أَنتُمْ صَامِتُونَ؛ اگر آنها را به  راه  هدايت  بخوانی  ، از شما پيروی  نخواهند کرد، برايتان يکسان  است  چه  دعوتشان  کنيد و چه  خاموشی  پيشه  سازيد.
« هُوَ الَّذِي خَلَقَكُم» خداوند ذاتی است که شما مردان و زنان را که در زمین منتشر هستید و زیاد و پراکنده اید، آفریده است.« مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ» از یک شخص و آن پدرتان آدم ابوالبشر علیه السلام است. « وَجَعَلَ مِنْهَا زَوْجَهَا» و از آدم، همسرش حوا را آفریده است. « لِيَسْكُنَ إِلَيْهَا» تا در کنار وی آرام بگیرد، چون وقتی که همسرش از جنس خودش باشد با یکدیگر به توافق و تفاهم می رسند و این اقتضا می کند تا هریک در کنار دیگری آرامش یابد، و شهوت و غریزه یکدیگر را ارضا  کنند.
« فَلَمَّا تَغَشَّاهَا» پس وقتی که شوهر با همسرش آمیزش کند، خداوند متعال مقدر نموده است تا از این اشباع غریزه، و از این آمیزش، نسل و دودمان پدید بیاید، و در این هنگام، « حَمَلَتْ حَمْلاً خَفِيفًا» همسر بار سبکی بر می دارد، و این در آغاز حاملگی است که زن آن را احساس نکرده و احساس سنگینی نمی نماید. « فَلَمَّا أَثْقَلَت» و هنگامی که این وضعیت ادامه یابد و بارش سنگین شود و جنین در شکمش بزرگ می گردد، پس در این هنگام زوجین دلشان به حال فرزند سوخته و عاطفه آنان نسبت به حال فرزند سوخته و عاطفه آنان نسبت به وی تحریک می شود، و از خداوند می خواهند که فرزند زنده و سالمی به آنان عطا فرماید. بنابراین « دَّعَوَا اللّهَ رَبَّهُمَا لَئِنْ آتَيْتَنَا صَالِحاً» پروردگارشان را به فریاد می خوانند که اگر فرزندی صالح و سالم به ما بدهی. یعنی فرزندی که اندامش کامل بوده و دارای نقص عضو نباشد. « لَّنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ» قطعا از سپاسگزاران خواهیم بود« فَلَمَّا آتَاهُمَا صَالِحاً» و هنگامی که طبق آنچه خواسته بودند خداوند به آنان فرزند سالمی داد و نعمت را بر آنان کامل گردانید، « جَعَلاَ لَهُ شُرَكَاء فِيمَا آتَاهُمَا» به پاس اینکه خدا آن کودک را به تنهایی به وجود آورده، و به عنوان نعمتی ارزانی داشته است، و بدین وسیله چشم پدر و مادر را روشن گردانده است خداوند را عبادت کنند، شریکانی را برای وی قرار داده، و کودک را بنده غیر خدا می سازند. به این صورت که یا در نامگذاری او ، واژه ی « عبدالعزّی»، و « عبدالکعبه» و غیره و یا پس از آنکه خداوند نعمت های بی شماری را به آنان ارزانی نمود، در عبادت برای خدا شریک قرار می دهند.
و این از باب انتقال از نوع به جنس  است، زیرا ابتدا سخن در مورد آدم و حوا است، سپس موضوع را به جنس منتقل می کند. و شکی نیست که این قضیه در میان فرزندان آدم زیاد است، بنابراین خداوند آنها را واداشت تا به باطل بودن شرک اقرار  کنند و اینکه آنان به سبب شرک ورزیدنشان در گفتار و افعال به شدت به خویشتن ستم کرده اند. زیرا خداوند آنها را از یک شخص آفرید و همسرش را نیز از وی آفرید، و از خود آنان همسرانی را برایشان آفرید، سپس میان آنها محبت و دوستی و مودت قرار داد تا برخی در کنار برخی دیگر احساس آرامش  کنند، و یکدیگر را دوست بدارند، و از همدیگر لذت ببرند.
سپس خداوند آنان را به آنچه که موجب شهوت و لذت و پدید آمدن فرزند و نسل است رهنمود کرد. سپس فرزند را تا مدت معینی در شکم مادر قرار داد و آنان را چشم به راه و مشتاق دیدار وی کرد، به  گونه ای که از خداوند می خواهند فرزند سالم به آنان عطا کند، و خدا نیز نعمت خویش را بر آنان کامل گردانید و آنان را به خواسته هایشان رسانید.
آیا خداوند سزاوار آن نیست که او را عبادت کنند و هیچ کسی را در  عبادتش با وی شریک نسازند، و دین و  عبادت را خالصانه برای او انجام دهند؟! اما آنها برعکس به خدا شرک ورزیده و چیزهایی را شریک وی ساختند که ، « لاَ يَخْلُقُ شَيْئاً وَهُمْ يُخْلَقُونَ  وَلاَ يَسْتَطِيعُونَ لَهُمْ نَصْرًا وَلاَ أَنفُسَهُمْ يَنصُرُونَ » چیزی را نمی آفرینند، بلکه خودشان آفریده هستند، و نمی توانند عبادت کنندگان خود را یاری کنند، و نمی توانند خودشان را نیز یاری دهند.
پس وقتی که نمی توانند حتی به اندازه ذره ای چیزی را بیافرینند، بلکه خود مخلوق و آفریده هستند، و نمی توانند هیچ امر ناگوار و ناخوشایندی را از آنها دور نمایند، و نمی توانند چیزی را از خودشان دور کنند، پس چگونه چنین چیزهایی را همراه با خدا معبود قرار داده، و به خدایی می گیرند؟!
همانا این بزرگترین ستم و بی خردی است. « وَإِن تَدْعُوهُمْ» و ای بت پرستان! اگر بتهایی راکه به جای خدا عبادت می کنید، فرا بخوانید، « إِلَى الْهُدَى لاَ يَتَّبِعُوكُمْ سَوَاء عَلَيْكُمْ أَدَعَوْتُمُوهُمْ أَمْ أَنتُمْ صَامِتُونَ» تا شما را هدایت کنند، به شما پاسخ نمی دهند، برای شما برابر است و فرقی به حال شما نمی کند خواه آنان را به فریاد بخوانید، یا خاموش باشید. پس انسان حالتی بهتر از آنان خواهد داشت، چرا که آنان نمی شنوند و نمی بینند، نه هدایت می کنند و نه  خود هدایت می شوند. پس اگر عاقلانه تامل کنید به باطل بودن خدایی این بتها و بی خردی کسانی که آنها را عبادت می کنند یقین حاصل می نمایید.
آیه ی 196-194:
إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُكُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْيَسْتَجِيبُواْ لَكُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ؛ آنهايی  که  جز الله  به  خدايی  می  خوانيد ، بندگانی  چون  شمايند  اگر  راست می  گوييد ، آنها را بخوانيد تا شما را اجابت  کنند.
أَلَهُمْ أَرْجُلٌ يَمْشُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ أَيْدٍ يَبْطِشُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ أَعْيُنٌ يُبْصِرُونَ بِهَا أَمْ لَهُمْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا قُلِ ادْعُواْ شُرَكَاءكُمْ ثُمَّ كِيدُونِ فَلاَ تُنظِرُونِ ؛ آيا آنها را پاهايی  هست  که  با آن  راه  بروند يا آنها را دستهايی  هست   که با آن  حمله  کنند يا چشمهايی  هست  که  با آن  ببينند يا گوشهايی  هست  که   باآن  بشنوند ? بگو : شريکانتان  را بخوانيد و بر ضد من  تدبير کنيد و مرا  مهلت  مدهيد.
إِنَّ وَلِيِّـيَ اللّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتَابَ وَهُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ؛ ياور من  الله  است  که  اين  کتاب  را نازل  کرده  و او دوست  شايستگان  است .
این به مبارزه طلبیدن  مشرکانی است که بت ها را عبادت می  کنند. خداوند متعال می فرماید:« إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ عِبَادٌ أَمْثَالُكُمْ» همانا کسانی را که غیر از خدا می خوانید بندگانی مانند شما هستند. یعنی شما و آنها فرقی ندارید، همه تان بندگان خدای و مملوک او هستید، پساگر آن طور که گمان می برید آنها شایسته عبادت هستند، « فَادْعُوهُمْ فَلْيَسْتَجِيبُواْ لَكُمْ» آنان را بخوانید، و باید شما را  اجابت کنند، پس اگر شما را اجابت کردند و خواسته و هدفتان را برآورده ساختند راست گفته اید، وگرنه در این ادعا دروغگو هستید، و بزرگترین دروغ را به خدا نسبت می دهید.
و این نیازی به روشنگری و تحقیق ندارد، زیرا وقتی که بنگرید صورت و چهره بت ها را می بینید که پا ندارند تا با آن راه بروند و دست ندارند که با آن کاری را انجام دهند، و چشم ندارند که با آن ببینند، و گوش ندارند که با آن بشنوند، پس این بتان فاقد همه قدرتهایی هستند که انسان دارد، پس وقتی نمی توانند شما را پاسخ دهند، هنگامی که آنها را می خوانید و بندگانی مانند شما هستند، و بلکه شما از آنها کامل تر هستید، و در بسیاری از موارد توانایی بیشتری از آنان دارید، پس برای چه آنها را عبادت می کنید؟! « قُلِ ادْعُواْ شُرَكَاءكُمْ ثُمَّ كِيدُونِ فَلاَ تُنظِرُونِ» بگو: شما و آنچه که با خدا شریک می سازید، به منظور وارد کردن بدی و ضرر به من جمع شوید، و مرا مهلت ندهید، اما خواهید دانست که نمی توانید چیز ناخوشایندی به من برسانید. زیرا سر پرست و یاور من خدا است که مرا سرپرستی می نماید، و منافع مرا برآورده می سازد، و زیان ها را از من دور می کند. « الَّذِي نَزَّلَ الْكِتَابَ» آن خداوندی که کتاب را نازل کرده است، کتابی که در آن هدایت و شفا و نور است. فرستادن این کتاب از جمله سرپرستی و تربیت خاص دینی او برای بندگانش است. « وَهُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ» و او صالحان را یاوری می نماید؛ کسانی که نیت و اعمال و گفته هایشان شایسته و صالح است. همان طور که خداوند متعال می فرماید:« اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ ءَامَنُوا یُخرِجُهُم مِّنَ الظُّلَمِت إِلَی النُّورِ » خداوند یاور مومنان است؛ آنان را از تاریکی ها به سوی نور بیرون می آورد. پس خداوند، مومنان صالح را که به پروردگارشان ایمان آورده، و پرهیزگاری را پیشه خود کرده، و کسی دگیر غیر از او را که نفع و ضرری را نمی رساند یاور و دوست خود قرار نداده  اند، به دوستی می گیرد، و به آنان مهربانی می ورزد، و آنان را بر انجام کارهایی که خیر و مصلحت دین و دنیایشان در آن است یاری می نماید، و به سبب ایمانشان هر چیز ناخوشایندی را از آنان دور می نماید. همانطور که  فرموده است:« إِنَّ اللَّهَ یُدَفِعُ عَنِ الَّذِینَ ءَامَنُوا» بی گمان خداوند از مومنان دفاع می کند.
آیه ی 198-197:
وَالَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِهِ لاَ يَسْتَطِيعُونَ نَصْرَكُمْ وَلآ أَنفُسَهُمْ يَنْصُرُونَ؛ آنان  را که  به  جای  الله  به  خدايی  می  خوانيد ، نه  شما را می  توانند ياری کنند و نه  خود را.
وَإِن تَدْعُوهُمْ إِلَى الْهُدَى لاَ يَسْمَعُواْ وَتَرَاهُمْ يَنظُرُونَ إِلَيْكَ وَهُمْ لاَ يُبْصِرُونَ؛ و اگر آنها را به  راه  هدايت  بخوانی  نمی  شنوند و می  بينی  که  به  تو می   نگرند ولی  گويی  که  نمی  بينند.
این آیه بیانگر آن است بت هایی که آنان می پرستند شایسته عبادت و پرستش نیستند، چون توانایی آن را ندارند که آنها را عبادت کنند یا به یاری کسانی بشتابند که آنها را عبادت می  کنند، و قوه عقل و پاسخ دادن را ندارند. پس اگر این بتان را به سوی هدایت فرا بخوانی هدایت نمی شوند، و اینها اجسامی مرده و بی روح  هستند. پس آنها را می بینی که به سوی تو نگاه می کنند ولی در حقیقت نمی بینند، چون آنها این بتان را به صورت انسان و دیگر چیزها در آورده و برای آنها چشم و اعضا درست کرده اند.
پس وقتی این بتان را ببینی فکر می کنی که زنده هستند، اما اگر دقت کنی خواهی دانست که اینها جماد و بی جان هستند، و حرکت نمی کنند، و زندگی و حیات ندارند، پس مشرکین بر چه اساسی این بتان را معبودانی در کنار خدا قرار داده اند؟! و روی چه مصلحت و سودی به عبادت این بتان پرداخته، و با انجام انواع عبادت به آنان نزدیکی می جویند؟ پس بدانید اگر مشرکین و خدایانشان جمع بشوند، و بخواهند علیه کسی که آفریننده آسمانها و زمین او را به دوستی گرفته است، و بندگان صالح  خویش را یاور و سرپرست است، نقشه بکشند، و به او زیانی برسانند، نخواهند توانست به اندازه ذره ای به او بدی و زیان برسانند، چون آنها و بتانشان کاملا ناتوان و درمانده اند، و خداوند کاملا قادر و  توانمند است. و کسی نیز که به خداوند پناه ببرد، و بر  او توکل نماید، قدرتمند است . و گفته شده که در فرموده خداوند:« وَتَرَاهُمْ يَنظُرُونَ إِلَيْكَ وَهُمْ لاَ يُبْصِرُونَ» ضمیر به مشرکانی بر می گردد که پیامبر (ص) را تکذیب می کردند. بنابراین معنی آیه چنین خواهد بود: تو ای رسول خدا! آنها را می پنداری که به سویت نگاه می کنند، نگاهی عبرت آموز که صادق و کاذب به وسیله آن مشخص می شود، اما آنها حقیقت تو را نمی بینند، و آنچه را از زیبایی و کمال و صداقت که در وجود تو می باشد، مشاهده نمی کنند.
آیه ی 199:
خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ؛ عفو را پيشه  کن  و به  نيکی  فرمان  ده  و از جاهلان  اعراض  کن.
این آیه اخلاق و رفتار خوب و آنچه که شایسته است طبق آن با مردم رفتار شود،را در برگرفته است.پس شایسته است که مسلمان با مردم آسان گیری کند، یعنی اخلاق و اعمالی را از آنان بپذیرد که انجام دادن آن نزدشان سهل و آسان است. و در تعامل با آنان روشی ساده و آسان در پیش بگیرد. پس مردم را  به آنچه که طبیعتشان با آن سازگار نیست مکلف نکند، بلکه در مقابل هر رفتار و گفتار خوبی آنان را سپاس گوید. و هنگامی که کوتاهی و تقصیری از آنان سر زد، از کوتاهی و تقصیر  آنها چشم پوشی نماید، و بر کودکان به خاطر سن و سال کمشان تکبر نورزد، و در مقابل کسی که فقیر و یا عقلش ناقص است، به خاطر همه به مهربانی رفتار نماید، و با همه به مقتضای حالشان برخورد کند، آنگاه آغوش مردم برای او باز می شود. « وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ» و به سخن خوب و کار زیبا و اخلاق و رفتار نیک به دور و نزدیک فرمان بده. پس آنچه از تو به مردم می رسد یا باید تعلیم علم باشد، یا تحریک و تشویق کردن بر انجام کار خوب از قبیل برقرار ساختن پیوند خویشاوندی، نیکی به پدر و مادر ، اصلاح بین مردم و نصیحت مفید نظر درست، همکاری بر کار نیک و پرهیزگاری، بازداشتن از کار زشت، و راهنمایی کردن به تحصیل منافع دینی و دنیوی.
و از آنجا که حتما جاهلان به اذیت و آزار شما اقدام می کنند خداوند دستور داده است که با چشم پوشی و روی گردانی با آنان برخورد شود، و با کسی که از شما روی گردانده است، به سبب جهالتش با وی برخورد جاهلانه نکنید.
پس هرکس با سخن و کارش تو را مورد ا ذیت قرار داد، تو به او اذیت و آزار مرسان، و هرکس تو را محروم کرد،  او را محروم مگردانف و پیوند و رابطه خویشاوندی را با وی برقرار بدار، و هرکس بر تو ستم کرد، تو در مورد او عدالت را رعایت کن. و روشی که شایسته است  انسان مسلمان با شیاطین انس و جن در پیش گیرد این است که خداوند متعال می فرماید:
آیه ی 202-200:
وَإِمَّا يَنزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ؛ و اگر از جانب شیطان وسوسه ای به تو رسد، پس به خدا پناه ببرد، همان او شنوای داناست.
إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَواْ إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ؛ کسانی  که  پرهيزگاری  می  کنند چون  از شيطان  وسوسه  ای  به  آنها برسد ، خدا  را ياد می  کنند ، زيرا مردمی  صاحب  بصيرتند.
وَإِخْوَانُهُمْ يَمُدُّونَهُمْ فِي الْغَيِّ ثُمَّ لاَ يُقْصِرُونَ؛ و برادرانشان  ايشان  را به  ضلالت  می  کشند و از عمل  خويش  باز نمی  ايستند.
هر وقت و در هر حالی که شیطان تو را وسوسه کرد، « يَنزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ» و احساس کردی که شیطان در دل تو وسوسه کرده، و تو را از کار خیر باز می دارد، یا بر انجام کار بد تحریک می کند، و ترا به آن کمک می نماید، « فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ» پس به خدا پناه ببر، و به ریسمان خدا چنگ بزن و خون را در حمایت او قرار بده، « إِنَّهُ سَمِيعٌ» چرا که او آنچه را می گویی، می شنود، « عَلِیمُ» و به نیت و ناتوانی و پناه بردن تو به او آگاه و داناست، و تو را از فتنه شیطان حمایت خواهد کرد، و تو را از وسوسه او محافظت می نماید. همان طور که خداوند متعال فرموده است:« قُل أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ» تا آخر سوره. و از آنجا که به ناچار انسان دچار غفلت می شود، و شیطان همواره مراقب اوست، و منتظر غفلت وی می باشد تا به او ضربه بزند،خداوند پرهیزگاران را از گمراهان جدا کرده و می فرماید: پرهیزگار هرگاه احساس گناه کند، و وسوسه ای از شیطان به او برسد، و مرتکب کار حرامی شود، و یا کار واجبی را ترک نماید، به یاد می آورد که از چه راهی به اینجا کشانده شده و شیطان از چه راهی بر او وارد شده است. و آنچه را که خداوند بر او واجب نموده و آنچه را که لوازم ایمان است به یاد می آرود، پس بصیرت خویش را به دست آورده و از خداوند متعال طلب آمرزش می نماید، و آنچه را که از دست داده است با  توبه قطعی و نیکی های زیاد جبران می کند. پس چنین کسی شیطان را ناکام و حسرت زده بر می گرداند، در حالی که تمامی آنچه را که شیطان در دل او وجود آورده و به آن دست یافته بود به هم زده و خراب می کند.
اما برادران شیطان و دوستانش وقتی که مرتکب گناه شوند، همواره شیطان آنها را در گناه پیش می برد، به گونه ای که پس از ارتکاب یک گناه مرتکب گناه دیگری می شوند، و از انجام گناه باز نمی آیند. پس شیطان فقط به گمراه کردن آنان اکتفا نمی کند، چون وقتی که آنها را مطیع خود می بیند ، به آنها امید و طمع بیشتری می بندد، و آنها از انجام کار بد باز نمی آیند.
آیه ی 203:
وَإِذَا لَمْ تَأْتِهِم بِآيَةٍ قَالُواْ لَوْلاَ اجْتَبَيْتَهَا قُلْ إِنَّمَا أَتَّبِعُ مَا يِوحَى إِلَيَّ مِن رَّبِّي هَـذَا بَصَآئِرُ مِن رَّبِّكُمْ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ ؛ چون  آيه  ای  برايشان  نياوری  ، گويند : چرا از خود چيزی  نمی  گويی  ? بگو، : من  پيرو چيزی  هستم  که  از پروردگارم  به  من  وحی  می  شود  و اين  حجتهايی   است  از جانب  پروردگارتان  و رهنمود و رحمت  است  برای  مردمی  که  ايمان   می  آورند.
کسانی که تو را تکذیب می کنند همواره در سرسختی و کینه توزی به سر می برند ، گرچه آیات و نشانه هایی پیش آنان بیاید که بر هدایت دلالت می نمایند. پس هرچند که نشانه ها و معجزاتی را پیش آنها بیاوری که بر راستگویی تو دلالت می نماید، از تو اطاعت نمی کنند. « وَإِذَا لَمْ تَأْتِهِم بِآيَةٍ» و اگر معجزات و  دلایلی را که پیشنهاد می کنند برایشان نیاوری، « قَالُواْ لَوْلاَ اجْتَبَيْتَهَا» می گویند: چرا آن را با خود بر نگزیدی و از طرف خود نساختی. چرا فلان آیه و فلان معجزه را نمی آوری؟ انگار تو آیه ها و معجزات را فرو می فرستی و به تدبیر امور مخلوقات می پردازی، و آنها نمی دانند که هیچ کاری در دست تو نیست. یا  معنی آن چنین است: کاش آن را از نزد خودت اختراع می کردی!
« قُلْ إِنَّمَا أَتَّبِعُ مَا يِوحَى إِلَيَّ مِن رَّبِّي» بگو: من  فقط از آنچه که از جانب پروردگارم به من وحی می شود پیروی می کنم، پس من بنده ای پیرو هستم، و تحت تدبیر خدا می باشم، و خداوند نشانه ها و آیات را براساس بزرگواری و حکمت خود نازل می کند. و اگر نشانه و معجزه ای می خواهید که در گذر زمان از بین نرود، و دلیلی می خواهید که در هیچ زمانی باطل نگردد، « هَذَا» این قرآن بزرگ و این پند حکیم، « بَصَآئِرُ مِن رَّبِّكُمْ» بصیرت و بینشی از جانب پروردگارتان است که به وسیله آن به همه مطالب الهی و مقاصد انسانی راهیاب می شوید. پس هرکس در قرآن بیاندیشد، می داند که از جانب خداوند حکیم نازل شده است و باطل به آن راهی ندارد، نه از جلو و نه از پشت سر. و به وسیله این قرآن حجت بر هرکسی که قرآن به وی برسد اقامه می شود، اما بیشتر مردم ایمان نمی آورند، و گرنه ، هرکس که به قرآن ایمان آورد، «هُدَیَ» قرآن برای او هدایتی است که وی را از گمراهی نجات می دهد، « وَرَحمَةُ» و رحمتی است که او را از شقاوت و بدبختی نجات می دهد، پس مومن با قرآن راه می یابد، و از آن پیروی می نماید، و به وسیله قرآن در دنیا و آخرت خوشبخت می گردد. و اما کسی که به آن ایمان نیاورد، او گمراه و در دنیا و آخرت بدبخت است.
آیه ی 204:
وَإِذَا قُرِىءَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُواْ لَهُ وَأَنصِتُواْ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ ؛ چون  قرآن  خوانند به  آن  گوش  فرا دهيد و خاموش  باشيد ، شايد مشمول  رحمت خدا شويد.
این دستور عام است و هرکس را که کتاب خدا را بشنود در بر میگیرد، و به  او دستور داده شده تا به قرآن گوش فرا دهد، و سکوت  اختیار کند.  فرق «انصات» و « استماع» این است که « انصیات» به معنی سکوت ظاهری ا ست، و ان با سخن نگفتن یا مشغول نشدن به آن مشغول می سازد. اما « استماع» یعنی این که آدمی گوش  فرا دهد و حضور قلب داشته باشد، و در آنچه می شنود بیاندیشد. زیرا اگر انسان به هنگامی که کتاب خدا خوانده می شود به این دو چیز پایبند باشد، هم گوش فرا دهد و هم در آن بیاندیشد به خیر زیاد و دانش فراوان و ایمان مستمر و تازه و هدایت افزون و بینش فراوان دست می یازد. بنابراین خداوند حاصل شدن رحمت را به دنبال گوش  فرا دادن و سکوت کردن قرار داده است. پس این دلالت می نماید که هرکس به هنگام قرائت قرآن به آن گوش ندهد و ساکت نشود، از رحمت خدا محروم می گردد، و خیر فراوانی را از دست می دهد. مهمترین چیزی که شنونده قرآن به آن دستور داده شده، این است که در نماز جهری، وقتی که امام قرآن می خواند، باید گوش فرا بدهد و سکوت کند، زیرا او به سکوت کردن دستور داده شده است. حتی بیشتر علما می گویند: سکوت در این حالت از خواند سوره فاتحه و غیره بهتر است.
آیه ی 206-205:
وَاذْكُر رَّبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعاً وَخِيفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالآصَالِ وَلاَ تَكُن مِّنَ الْغَافِلِينَ؛ پروردگارت  را در دل  خود به  تضرع  و ترس  ، بی  آنکه  صدای  خود بلند کنی   ،هر صبح  و شام  ياد کن  و از غافلان  مباش.
إِنَّ الَّذِينَ عِندَ رَبِّكَ لاَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَيُسَبِّحُونَهُ وَلَهُ يَسْجُدُونَ؛ هر آينه  آنان  که  در نزد پروردگار تو هستند از پرستش  او سر نمی  تابند  و تسبيحش  می  گويند و برايش  سجده  می  کنند.
یاد خدا با دل یا زبان انجام می شود. و گاهی با هر دو. ذکر و یادی که با قلب و زبان انجام می شود کاملترین حالات ذکر است، پس خداوند ابتدا بنده و پیامبرش محمد و سپس دیگران را به ذکر و یاد مخلصانه پروردگار در دل و در تنهایی دستور می دهد. « تَضَرُّعَاَ» فروتنانه، انواع ذکرها را با زبانت تکرار کن، « وَخِیفَةَ» و بیمناکانه، به این صورت که در قلب خود از خدا بترسی و با دلی هراسناک و با ترس از اینکه عملت  مورد قبول او واقع نشود به ذکر خدا بپرداز.و علمت ترس این است که برای تکمیل عمل و اصلاح آن در راستای نصیحت دیگران و توصیه آنان به عمل صالح، سعی و تلاش نمایی.
« وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ» یعنی متوسط و میانه رو باش، نه صدایت را در نماز زیاد بلند کن، و نه آن را زیاد آهسته بخوان، بلکه میان این دو راهی برگزین.
« بَالغُذُوّ» صبحگاهان و اول روز، «وَالأَصَالِ» و در آخر روز، و ذکر و یاد خدا در این دو وقت دارای آن چنان مزیت  و فضیلتی است که دیگر اوقات فاقد آنند. « وَلاَ تَكُن مِّنَ الْغَافِلِينَ» و از زمره غافلان مباش، کسانی که خداوند را فراموش کرده، و خداوند خودشان را از یاد خودشان برده است، و از خیر دنیا و آخرت محروم شده اند، چرا که آنان از خدایی که سعادت و رستگاری در بندگی و ذکر اوست اعراض کرده، و به کسی روی آورده اند که شقاوت و ناکامی در مشغول شدن به  اوست.
و این از آدابی است که شایسته است بنده آن را آن گونه که شایسته است رعایت کند، و آن زیاد کردن ذکر خدا در شب و روز است، به خصوص در دو سوی روز؛ اول و آخر آن، و باید مخلصانه و فروتنانه و خاشعانه و آرام، و با قلب و زبان و ادب و متانت به ذکر خدا بپردازد، و با حضور قلب به ذکر و دعا روی آورد. و نباید به هنگام ذکر و دعا غافل باشد، زیرا خداوند دعا را از قلب غافل و بی خبر نمی پذیرد.
سپس خداوند متعال بیان کرد او بندگانی دارد که همواره وی را عبادت  کرده و به خدمتش پایبند هستند، و آنان فرشتگان می باشند، تا بدانید که عبادت شما بر خدایی وی نمی افزاید، و عبادت شما افتخار و عزتی برای او به وجود نمی آورد، چرا که اگر او را عبادت نکنید از مقام و منزلتش کاسته نمی شود، زیرا خداوند که شما را به عبادت خود دستور می دهد، می خواهد خودتان فایده ببرید، و چندین برابر عمل خود سود ببرید. پس خداوند فرمود:« إِنَّ الَّذِينَ عِندَ رَبِّكَ» آنانی که نزد پروردگارت هستند، یعنی فرشتگان مقرب و حاملان عرش و فرشتگان کروبی که نزد پروردگارت هستند، « لاَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ» از عبادت خدا تکبر می ورزند، و خود را از این عمل بالاتر و بزرگتر نمی دانند، بلکه به عبادت او تن می دهند، و از دستورهای پروردگارشان اطاعت می کنند، « وَيُسَبِّحُونَهُ» و شب و روز او را به پاکی می ستایند، و خسته نمی شوند. « وَلَهُ» و برای خدای یگانه که شریکی ندارد، « يَسْجُدُونَ» سجده می کنند. پس بندگان باید به این فرشتگان بزرگوار اقتدا کنند، و بر عبادت و پرستش پادشاه دانا مداومت و مواظبت نمایند.
پایان تفسیر سوره ی أعراف

تفسیر راستین (ترجمه تیسیر الکریم الرحمن)، تألیف:علامه شیخ عبدالرحمن بن ناصر السعدی «رحمه الله» متوفای 1376 هجری قمری (1334هجری شمسی)، ترجمه: محمد گل گمشادزهی
 
مصدر:
دائرة المعارف شبکه اسلامی
islamwebpedia.com



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

حسن بن علی رضی الله عنه  بنا به روایتی، بیست و پنج مرتبه، با پای پیاده حج گزارد، در حالی که بهترین مرکب‌ها را در اختیار داشت.[تاريخ ابن‌عساكر (14/72)

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 9712
دیروز : 5614
بازدید کل: 8799871

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010