|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>سیره نبوی>عبدالله بن عبدالمطلب
شماره مقاله : 92 تعداد مشاهده : 385 تاریخ افزودن مقاله : 12/5/1388
|
عبدالمطلب از میان فرزندانش، عبدالله را بیشتر از همه دوست میداشت و بعد از اینکه عبدالمطلب صد شتر به علّت نجات یافتن عبدالله، فدیه داد، آمنه بنت وهب ابن عبد مناف بن زهره بن کلاب که از شریفترین زنان مکه از نظر نسب بود را به ازدواج عبدالله در آورد.[1] هنوز محمد متولد نشده بود که عبدالله در گذشت و در مدینه نیز داییهایش (بنو عبد بن نجار) به خاک سپرده شد. او برای تجارت به شام رفته بود و در بازگشت، به مدینه رفت و شاید تقدیر به او میگفت: وظیفه تو در راستای تربیت فرزندت تمام شد و تربیت این جنین پاک برای رهبری بشر از تاریکیها به سوی نور، به عهدة خدای با حکمت و مهربان خواهد بود. ازدواج عبدالله با آمنه، تنها عامل اصلی تولد رسول الله صلي الله عليه و سلم نبود؛ بلکه دعا و مژدة پیامبرانی همانند ابراهیم و عیسی علیهما السلام نیز چنین بود؛ چنانکه رسول الله فرمود: من نتیجة دعای پدرم ابراهیم و مژده عیسی هستم، مادرم دیده بود که نوری از او بیرون میآید که از آن قصرهای شام روشن میشوند.[2] دعای ابراهیم عليه السلام ، در قرآن بدین صورت است: (رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ (١٢٩)) (بقره، 129) «پروردگارا، از میان آنان پیامبری برگزین که آیات تو را بر آنان تلاوت نماید و به آنان کتاب و حکمت بیاموزد و آنان را تزکیه بکند. همانا تو غالب و با حکمتی.» ابن رجب در مورد سخن پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم فرمود: «مادرم دیده بود که نوری از او بیرون میآید که از آن، قصرهای شام روشن میشوند.» میگوید: بیرون آمدن این نور به هنگام تولد ایشان، اشاره به نور هدایتی است که اهل زمین به وسیلة آن هدایت میشوند و ظلمت شرک از بین میرود. همان طور که خداوند فرموده است: (يَا أَهْلَ الْكِتَابِ قَدْ جَاءَكُمْ رَسُولُنَا يُبَيِّنُ لَكُمْ كَثِيرًا مِمَّا كُنْتُمْ تُخْفُونَ مِنَ الْكِتَابِ وَيَعْفُو عَنْ كَثِيرٍ قَدْ جَاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُبِينٌ (١٥)يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلامِ وَيُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَيَهْدِيهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ (١٦)) (مائده، 15 - 16) «ای اهل کتاب، رسول ما (محمد) نزد شما آمده تا برای شما بسیاری از چیزهایی را که از کتاب (تورات و انجیل) پنهان میکردید، بیان کند و از بسیاری (از مسائل که نیازی بدانها نیست) میگذرد. از جانب خدا نزد شما نور و کتاب روشنگری آمده است. خداوند با آن، کسی را به راههای امن و امان هدایت میکند که در پی کسب خشنودی وی باشند و با خواست و فرمان خود، آنان را از تاریکیها بیرون میآورد و به سوی نور میبرد و به راه راست رهنمود میشود.» ابن کثیر میگوید: «اختصاص یافتن شام به پرتو نور رسالت اشاره به استقرار و پا بر جا شدن دین در سرزمین شام دارد. چنانکه شام در آخر الزمان، پایگاهی برای اسلام و مسلمانان میگردد و عیسی بن مریم در دمشق در مناره شرقی بیضاء نزول مینماید» و در صحیحین آمده است: «همواره گروهی از امت من بر حق خواهند ماند. هر کس آنان را خوار و یا با آنان مخالفت نماید، نمیتواند به آنان زیانی برساند و تا قیام قیامت آنان در مسیر حق باقی خواهند ماند.» و در صحیح بخاری آمده است که آنها در شام خواهند بود.[3] تولد پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم مورخان بر این عقیدهاند که پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم روز دوشنبه به دنیا آمده است. همچنین اکثر آنان، تولد پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم را در دوازدهم ربیع الاول درست میدانند.[4] همچنین اجماع کردهاند که ایشان در عامالفیل[5] به دنیا آمده است. مادرش به هنگام تولد او در خانه ابوطالب در شعب بنیهاشم بود.[6] احمد شوقی در مورد میلاد پیامبر گفته است: ولد الهدی فالکائنات ضیاء
و فم الزمان تبسم و ثناء
«هدایت به دنیا آمد؛ پس جهان روشن شد و تبسم و ستایش بر لبان زمان نشست.» الروح، و الملأ، الملائک حوله
للدین و الدنیا به بشراء
«جبرئیل و سایر فرشتگان اطراف او، مژدة دین و دنیا دادند.» و العرش یزهو الحظیره تزدهی
و المنتهی السدره العصماء
«عرش میدرخشید و زمین و سدره درخشان به خود میبالیدند.» بک بشر الله السماء فزینت
و تضوعت مسکاً بک الغبراء
«آسمان را خداوند به تو مژده داد، پس آراسته شد و زمین با قدومت عطر افشانی گردید.» یوم یتیه علی الزمان صباحه
و مساءه بمحمد و ضاء
«روزی که صبح و شام در حیرت و سرگردانی به سر میبرد با محمد روشن شد.» ذعرت عروش الظالمین فزلزلت
و علت علی تیجانهم اصداء
«تختهای ستمکاران را ناگهان به هراس انداخت، پس متزلزل شدند و تاجهایشان زنگ گرفتند.» و النار خاویه الجوانب حولهم
جمعت ذوائبها و غاض الماء
«و آتش برافروخته آنها از بین رفت و گیسوهایش را جمع کرد و آب کاهش یافت.» والآی تتری و الخوارق جمه
جبریل رواح بها غدّاء
«نعمتها و معجزات، فراوان گردید و جبرئیل صبح و شام بر پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم نازل میگشت.» دوران شیرخوارگی و دایگان آن حضرت ام ایمن کنیز عبدالله او را پرورش داد و اولین کسی که به محمد شیر داد ثویبه؛ کنیز ابولهب بود[7]. در حدیث زینب دختر ابی سلمه آمده است که ام حبیبه به پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم گفت: با خواهرم؛ دختر ابوسفیان ازدواج کن. رسول الله گفت: دوست داری چنین بکنم؟ گفت: بلی. البته دوست ندارم نزد کسی دیگر بروی ولی اگر قرار باشد کسی در این خیر شریک بشود، ترجیح میدهم خواهر من باشد. رسول الله گفت: این برای من جایز نیست. گفت ما شنیدیم میخواهی با دختر همسرت، ام سلمه، ازدواج بکنی؟ رسول الله گفت: او اگر دختر همسرم نبود و در دامان من زندگی نمیکرد باز هم به خاطر اینکه پدرش، ابوسلمه، با من از ثویبه شیر خورده است، برایم جایز نبود و افزود که دختران و خواهرانتان را برای ازدواج به من پیشنهاد نکنید[8]. ام ایمن، مادر اسامه بن زید و کنیز عبدالله بن عبدالمطلب، اهل حبشه بود. بعد از تولد پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم ، پرورش و تربیت او را ام ایمن برعهده گرفت و بعد از گذشت دوران کودکی، پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم او را آزاد کرد، سپس زید بن حارثه با او ازدواج کرد و پنج ماه بعد از وفات پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم ام ایمن نیز چشم از جهان فرو بست.[9] پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم بعد از وفات مادرش، تحت کفالت جد وعموی بزرگوارش قرار میگیرد محمد، شش سال سن داشت که مادرش در منطقه «ابوا» واقع بین مکه و مدینه درگذشت. او برای دیدار داییهایش، بنی عدی ابن نجار، رفته بود و هنگام بازگشت به سوی مکه زندگی را بدرود گفت[10] و در همانجا به خاک سپرده شد. بعد از مرگ مادر، پدر بزرگش یعنی عبدالمطلب سرپرستی او را به عهده گرفت. پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم تحت کفالت و سرپرستی او زندگی مینمود. عبدالمطلب او را بر فرزندان خود یعنی عموهای پیامبر ترجیح میداد. اومرد با هیبتی بود که هیچ کدام از فرزندانش بر زیرانداز او نمینشستند. ولی محمد روی زیرانداز جدش مینشست. عموهایش تلاش میکردند تا او را از نشستن روی زیرانداز پدرشان منع بکنند، اما پدر بزرگ میگفت: با او کاری نداشته باشید. عبدالمطلب نشانههای خیر را در سیمای محمد مشاهده میکرد و میدانست که به زودی جایگاه بزرگی خواهد داشت[11]. پدر بزرگ، او را خیلی دوست میداشت و هر کاری به او محول مینمود، آثار خیر و برکت را مشاهده مینمود. روزی او را به دنبال شتری فرستاد مدتی گذشت و از محمد خبری نشد، آن گاه عبدالمطلب در حالی که کعبه را طواف مینمود چنین میگفت: [12] رب رد راکبی محمدا
رده لی و اصنع عندی یدا
«پروردگارا! سوارم، محمد، را به من برگردان و در حق من لطف کن.» هنگامی که پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم برگشت و شتر را آورد، عبدالمطلب گفت: فرزندم! من همانند زنان برایت نگران شدم.[13] در سن هشت سالگی پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم عبدالمطلب درگذشت و فرزندش، ابوطالب، را در مورد او سفارش نمود. از آن پس ابوطالب سرپرستی او را به عهده گرفت و با او مهربانی مینمود.[14] اقتضای حکمت الهی چنین بود که پیامبر یتیم باشد و تنها مورد عنایت و توجه خداوند، قرار بگیرد، به دور از دستانی که برای راهنمایی او تلاش نمایند و مالی که به رفاه او کمک کند، رشد نماید و شیفتة مال و مقام نگردد و از ریاست و رهبری متأثر نشود تا تقدس نبوت برای مردم با مقامهای دنیوی مشتبه نگردد و اینکه مردم چنین نپندارند که هدف وی از ادعای نبوت، رسیدن به مال و مقام است[15][16]. مصیبتهایی که پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم از دوران کودکی با آن مواجه گردید مانند وفات پدر و محروم شدن از مهر مادری و وفات پدر بزرگش باعث شد که بارها طعم غم را بچشد و این مصیبتها او را مهربان و دارای درکی عظیم نموده بود؛ زیرا غم و اندوه، آلایشها و چرکهای سنگدلی و تکبر و غرور را از قلب و وجود انسان میزداید و او را مهربانتر مینماید. در گذشت پدر ومادرش در دهه بیست بهار زندگی آنان، بر اثر لاغری و ناتوانی جسمی و یا ناشی از بیماری خاصی نبود؛ بلکه خداوند آنها را پس از اینکه وظیفه خود را انجام دادند از جهان برد تا هر کسی که پدر و مادرش یا یکی از آنها را از دست میدهد و یتیم میشود، محمد را الگوی خود قرار بدهد و برای اینکه ادب و اخلاق پیامبر با وجود اینکه یتیم بود دلیلی بر این باشد که خداوند تربیت و پرورش او را به عهده گرفته است. خداوند او را یتیم گرداند تا با ارادهای قوی و مصمم و بدون اینکه در کارهایش به کسی تکیه نماید، رشد کند و نیز تا پدر و مادرش هیچ اثری در دعوت او نداشته باشند[17] و تا دست انسانی در تربیت و توجیه او دخالتی نداشته باشد و تنها خداوند مربی او باشد و تا اینکه از مفاهیم و سنتهای جاهلیت چیزی را فرا نگیرد و چیزی به او تلقین نشود؛ بلکه تنها از خداوند فرزانه و آگاه آموزش ببیند و خداوند پدر بزرگ و عمویش را برای تهیه و تدارک امور مادی زندگیاش برگماشت در حالی که تربیت روانی و اخلاقی و فکری او بر اثر عنایت الهی انجام میگرفت.[18]
به نقل از: الگوی هدایت (تحلیل وقایع زندگی پیامبر اکرم)، جلد اول، مؤلف : علی محمّد صلّابی، مترجم : هیئت علمی انتشارات حرمین.
زيرنويسها:
[1]- وقفات تربویه مع السیره، احمد فرید، ص 46. [2]- احمد، ج 5، ص 262 – الحاکم، ج 2، ص 600 – مجمع الزوائد، ج 8، ص 222 و اسناد احمد حسن وله شواهد تقویه و قال الحاکم صحیح الاسناد و لم یخرجاه و وافقه الذهبی. [3]- تفسیر ابن کثیر، ج 1، ص 184 – البخاری، کتاب الاعتصام بالکتاب و السنه، ج 8، ص 189، شمارة 7311. [4]- صحیح السیرة النبوی، ابراهیم العلی، ص 41. [5]- السیرة النبویه، ابن کثیر، ج 1، ص 203. [6]- وقفات تربویة مع السیره النبویه، ص 47. [7]- وقفات تربویة مع السیرة النبویه، ص 48. [8]- البخاری، کتاب النکاح، باب (و امهاتکم اللائی ارضعنکم)، شماره 5101. [9]- مسلم، کتاب الجهاد، باب رد المهاجرین الی الانصار، شمارة 1771. [10]- السیره ابن هشام، ج 1، ص 168. [11]- السیرة النبویه، ابو فارس، ص 101. [12]- صحیح السیرة النبویه، علی، ص 56. [13]- اخرجه الطبرانی فی الکبیر : 5524 و صححه ابراهیم العلی فی صحیح السیرة النبویه، ص 56. [14]- السیرة النبویه، ابی فارس، ص 101. [15]- مدخل لفهم السیره، الیحیی، ص 191. [16]- فقه السیره، بوطی، ص 46. [17]- رسائل الانبیاء، عمر احمد، ج 3، ص 20. [18]- فقه السیرة النبویه، غضبان، ص 84، 85.
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|