|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>اشخاص>بشیر بن خصاصیه رضي الله عنه > پیامبر صلی الله علیه و سلم و دعوت نمودن وی
شماره مقاله : 9082 تعداد مشاهده : 363 تاریخ افزودن مقاله : 2/1/1390
|
دعوته صلى الله عليه وسلّم لبشير بن الخَصَاصِيَة رضي الله عنه
أخرج ابن عساكر عن بشير بن الخَصاصِيَة قال: أتيت رسول الله صلى الله عليه وسلّم فدعاني إلى الإسلام، ثم قال لي: «ما اسمك؟» قلت: نذير، قال: «بل أنت بشير» فأنزلني بالصُّفَّة، فكان إذا أتته هديّة أشركنا فيها وإذا أتته صدقة صرفها إلينا، فخرج ذات ليلة فتبعته فأتى البقيع فقال: «السلام عليكم دار قوم مؤمنين، وإنَّا بكم لاحقون، وإنَّا لله وإِنَّا إِليه راجعون. لقد أصبتم خيراً بجيلاً، وسبقتم شرّاً طويلاً». ثم التفت إليَّ فقال: «من هذا؟» فقلت: بشير، فقال: «أما ترضَى أن أخذ الله سمعَك وقلبَك وبصرك إِلى الإِسلام من بين ربيعة الفَرَس الذين يقولون: أن لولاهم لائتفكت الأرض بأهلها»، قلت: بلى، يا رسول الله، قال: «ما جاء بك؟» قلت: خفتُ أن تُنكب أو تصيبك هامةٌ من هوامِّ الأرض. وعنده أيضاً والطبراني والبيهقي: «يا بشير، ألا تحمد الله الذي أخذ بناصيتك إلى الإِسلام من بين ربيعة؛ قوم يرَون أن لولاهم لائتفكتِ الأرضُ بمن عليها». كذا في المنتخب .
پیامبر صلی الله علیه و سلم و دعوت نمودن بشیر بن خَصَاصِیه رضی الله عنه ابن عساكر از بشیربن خصاصیه روایت نموده، كه گفت: نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم آمدم و او مرا به سوى اسلام دعوت نمود، بعد از آن به من فرمود: «نام تو چیست؟» گفتم: نذیر (بیم دهنده)، پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت: «بلكه تو بشیر هستى» و مرا در صُفَّه[1] نشاند، چون هدیهاى برایش مىآمد ما را در آن سهیم، و اگر صدقهاى[2] برایش مىآمد، آن را براى ما مىفرستاد. پیامبر صلی الله علیه و سلم شبى بیرون رفت، و من او را تعقیب نمودم، تا این كه به بقیع - قبرستان اهل مدینه - آمده و فرمود: (اَلسَّلامُ عَلَیكُمْ دارَ قَوْمٍ مُؤمِنِین وَ اِنَّا بِكُمْ لَا حِقُوْن، اِنَّالِلَّهِ وَ اِنَّا اِلَیهِ رَاجِعُوْن، لَقَدْ أَصَبْتُمْ خَیراً بَجِیلاً، وَ سَبَقْتُمْ شَّراً طَوِیلاً). «سلامتى باد بر شما اى منزل و جایگاه قوم مومنین، ما نیز به شما پیوستنى هستیم، و ما براى خداییم، و به طرف وى باز مىگردیم، شما نیكویى بزرگ و وسیعى را نصیب شدهاید، و از شر طولانى و درازى سبقت جستهاید». بعد از آن متوجّه من شد، پرسید: «این كیست؟»، در جواب عرض نمودم: بشیر، گفت: «آیا راضى نمىشوى كه خداوند شنوایى، قلب و بیناییت را از میان ربیعه الفرس - آنانى كه مىگویند: اگر آنها نباشند زمین با تمام اهلش دگرگون و منقلب مىشود - به طرف اسلام آورده است». گفتم: چرا نه، اى پیامبر خدا، گفت: «اینجا چرا آمدى؟»، جواب دادم: ترسیدم كه تو را اذیت و آزارى برسد و یا حشرات مؤذى زمین تو را بگزند.[3] و همچنین در نزد وى و طبرانى و بیهقى آمده: «اى بشیر، آیا خداوندى را ستایش نمىكنى، كه تو را از پیشانیت از میان ربیعه - قومى كه مىپندارند، اگر آنها نباشند زمین توأم با همه كسانى كه در روى آن هستند واژگون مىگردد - گرفته و به اسلام آورد».[4] این چنین در المنتخب (146/5) آمده است.
[1] صفّه اسم جايى است كه در مسجد نبوى در مدينه قرار داشت، و فقراى مهاجرين كه منزل و جايى براى سكونت نداشتند، و قومى هم از ايشان در آنجا نبود در آن محل زندگى مىكردند، اهل صفّه قرآن مىآموختند، و در هر غزوه با پيامبر ص بيرون مىرفتند، رسول خدا ص آنها را در وقت طعام شب بر ياران خود تقسيم مىنمودو گروهى از ايشان با خود پيامبر خدا ص نان شب را صرف مىكردند، تا اين كه خداوند (جل جلاله) غنا و ثروتمندى را نصيب مسلمانان نمود. صحابى مشهور حضرت ابوهريره t نيز از جمله همين اصحاب صفّه مىباشد. [2] چون رسول خدا ص صدقه را نمىخورد. م. [3] صحیح. ابونعیم در «الحلیة» (2/26) ، و ابن عساکر در «تاریخ دمشق» (3058). [4] صحیح. طبرانی در «الکبیر» (1236)، و در «الأوسط» (116- مجمع البحرین) ، و ابن عساکر (10/310) ، هیثمی در «المجمع» میگوید: «رجال آن همه ثقه (قابل اعتماد) هستند».
از کتاب: حیات صحابه، مؤلّف علّامه شیخ محمّد یوسف كاندهلوى، مترجم: مجیب الرّحمن (رحیمى)، جلد اول، به همراه تحقیق احادیث کتاب توسط:محمد احمد عیسی (به همراه حکم بر احادیث بر اساس تخریجات علامه آلبانی) مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی IslamWebPedia.Com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|