|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>اشخاص>ذى الجوشن ضبابى رضی الله عنه > پیامبر صلی الله علیه و سلم و دعوت نمودن ذى الجوشن ضبابى رضی الله عنه
شماره مقاله : 9081 تعداد مشاهده : 573 تاریخ افزودن مقاله : 2/1/1390
|
دعوته صلى الله عليه وسلّم لذي الجَوْشَن الضبابي رضي الله عنه أخرج الطبراني عن ذي الجَوْشَن الضبابي قال: أتيت النبي صلى الله عليه وسلّم بعد أن فرغ من أهل بدر بابن فرس لي يقال لها «القَرْحاء»، فقلت: يا محمد، قد جئتك بابن القرحاء لتتخذه، قال: «لا حاجة لي فيه وإن أردتَ أقيضك بها المختار من دروع بدر فعلتُ». فقلت: ما كنت لأقيضه اليوم بغُرة، قال: «لا حاجة لي فيه» ثم قال: «يا ذا الجوشن، ألا تسلم فتكون من أول أهل هذا الأمر؟» فقالت: لا، قال: «لم؟» قال: قلتُ رأيتُ قومك قد وَلِعوا بك. قال: «فكيف بلغك عن مصارعهم ببدر؟» قلت: قد بلغني، قال: «فإنا نُهدي لك»، قلت: إِن تغلب على الكعبة وتقطنها، قال: «لعلك إن عشت ترى ذلك، ثم قال: «يا بلال، خذ حقيبة الرجل فزوده من العجوة»، فلما أدبرت قال: «أما إِنَّه من خير فرسان بني عامر». قال: فوالله إنِّي بأهلي بالغور إذ أقبل راكب، فقلت: ما فعل الناس؟ قال: والله قد غلب محمد على الكعبة وقطنها، فقلت: هَبِلَتْني أمي ولو أسلمت يومئذٍ ثم أسأله الحير لأقطعنيها. وفي رواية: فقال له النبي صلى الله عليه وسلّم «ما يمنعك من ذلك؟» قال: رأيت قومك قد كذَّبوك وأخرجوك وقاتلوك فانظر ماذا تصنع؟ فإن ظهرتَ عليهم آمنت بك واتبعتك، وإن ظهروا عليك لم أتبعك. قال الهيثمي : رواه عبد الله بن أحمد وأبوه ـ ولم يسق المتن ـ والطبراني، ورجالهما رجال الصحيح، وروى أبو داود بعضه. انتهى.
پیامبر صلی الله علیه و سلم و دعوت نمودن ذى الجوشن ضبابى رضی الله عنه طبرانى از ذى الجوشن ضبابى روایت نموده، كه گفت: بعد از این كه پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم از اهل بدر فارغ گردید، با یك كُرَّه اسبى كه داشتم و به مادرش (قَرْحَاء) گفته مىشد، نزد پیامبر صلی الله علیه و سلم آمدم، به وى گفتم: اى محمد، بچه قرحاء را با خود برایت آوردم تا آن را بگیرى. پیامبر صلی الله علیه و سلم پاسخ داد: «من به آن نیازى ندارم، اگر خواسته باشى در بدل آن از بهترین زرههاى[1] بدر را به تو مىدهم، و آن را قبول مىكنم». گفتم: امروز من آن را در بدل بهترین اسب هم عوض نخواهم كرد، پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت: «من به آن احتیاجى ندارم»، بعد از آن فرمود: «اى ذى الجوشن، آیا اسلام نمىآورى كه از جمله اوّلین كسان این دین باشى؟»، پاسخ دادم: نه، وى پرسید: «چرا»؟، ذى الجوشن مىگوید: گفتم: چون قومت را دیدم كه تو را تكذیب (و تضعیف) نمودهاند. پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: «چگونه از شكست آنها در بدر به تو خبر رسید؟» گفتم: آن خبر به من رسید، افزود: «ما برایت بیان مىكنیم». گفتم: اگر بر كعبه غالب شده و در آنجا سكونت گزیدى (به تو ایمان مىآورم)، پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: «اگر زنده بودى آن را خواهى دید»، بعد از آن گفت: «اى بلال، توشه دان این مرد را بگیر و برایش از خرماهاى عجوه[2] توشه را آماده كن» ذى الجوشن مىافزاید: چون برگشتم پیامبر صلی الله علیه و سلم گفت: «امّا وى از بهترین سواركاران بنى عامر است» گوید: من در فامیلم در غَوْر بودم كه سوار كارى آمد، از وى پرسیدم: مردم چه كارى كردند؟ گفت: به خدا قسم، محمّد بر كعبه غلبه نموده و در آن سكنى گزیده است، آن گاه گفتم: مادرم مرا گم مىكرد، اگر آن روز اسلام مىآوردم، و بعد از آن حیره (اسم جایى است) را از وى مىخواستم او آن را حتماً برایم واگذار مىنمود!!.[3] و در روایتى آمده است كه: پیامبر صلی الله علیه و سلم به او گفت: «تو را چه عاملى از آن باز مىدارد؟» وى پاسخ داد: چون قومت را دیدم كه تو را تكذیب نموده، اخراجت كردند و همراهت دست به جنگ و قتال زدند، من منتظرم ببینم كه چه مىكنى؟ اگر بر آنها غالب شدى به تو ایمان آورده و از تو پیروى مىكنم، ولى اگر آنها به تو غالب آمدند، تو را پیروى نمىنمایم.[4] هیثمى (162/2) گفته است: این را عبداللَّه بن احمد و پدرش - كه متن را به طور كامل ذكر ننموده - و همچنان طبرانى روایت كردهاند و رجال آنها رجال صحیحاند، و ابوداود بعض آن را روایت نموده است.
[1] هدف از زرههاى بدر در اينجا زره هايى است كه در غزوه بدر به دست مسلمان افتاده بود. م. [2] عجوه: نوعى از خرماهاى مدينه است. [3] صحیح. احمد (3/484) ، (15907) ، ابوداود (21/27) در کتاب جهاد، باب «حمل السلاح إلی أرض العدو». [4] صحیح. احمد (4/68) (16586) ، (16587) ، (16588).
از کتاب: حیات صحابه، مؤلّف علّامه شیخ محمّد یوسف كاندهلوى، مترجم: مجیب الرّحمن (رحیمى)، جلد اول، به همراه تحقیق احادیث کتاب توسط:محمد احمد عیسی (به همراه حکم بر احادیث بر اساس تخریجات علامه آلبانی) مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی IslamWebPedia.Com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|