|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>اشخاص>معاویه بن حیده رضی الله عنه > پیامبر صلی الله علیه و سلم و دعوت نمودن مُعَاویه بن حَیدَه رضی الله عنه
شماره مقاله : 9079 تعداد مشاهده : 445 تاریخ افزودن مقاله : 2/1/1390
|
دعوته صلى الله عليه وسلّم لمعاوية بن حَيْدة رضي الله عنه أخرج ابن عبد البَرّ في الإستيعاب ـ وصحّه ـ عن معاوية بن حَيْدة القُشَيري قال: أتيت رسول الله صلى الله عليه وسلّم فقلت: يا رسول الله، ما أتيتك حتى حلفت أكثر من عدد الأنامل ـ وطبَّق بين كفَّيه إحداهما على الأخرى ـ أن لا آتيك ولا آتي دينك فقد أتيتك أمرأً لا أعقل شيئاً إلا ما علمني الله، وإنِّي أسألك بوجه الله العظيم بِم بعثك ربُّنا إلينا؟ قال: «بدين الإِسلام»، قال: وما دين الإِسلام؟ قال: «أن تقول: أسلمت وجهي لله وتخلَّيت، وتقيم الصلاة، وتؤتي الزكاة، وكلُّ مسلم على كلِّ مسلم محرّم، أخوان نصيران، لا يقبل الله ممَّن أشرك بعد ما أسلم عملاً حتى يفارق المشركين. ما لي أمسك بحُجَزِكم عن النَّار؟ ألا وإِنَّ ربي داعيّ وإِنَّه سائلي هل بلَّغت عبادي؟ فأقول: ربِّ قد بلَّغت. ألا فليبلِّغْ شاهُدكم غائِبَكم. ألا ثم إنَّكم تُدعَون مُفْدَمةً أفواهُكم بالفِدام، ثم إنَّ أول شيء ينبىء عن أحدكم لَفَخِذُه وكفُّه». قال: قلت: يا رسول الله، هذا ديننا؟ قال: «هذا دينك وأينا تُحْسنْ يَكْفِك» ـ وذكر تمام الحديث. فهذا هو الحديث الصحيح بالإِسناد الثابت المعروف، وإنما هو لمعاوية بن حيدة لا لحكيم أبي معاوية، وقد أخرج قبله حديث حكيم هذا أنه قال: يا رسول الله؟ ربنا بِمَ أرسلك؟ قال: «تعبد الله ولا تشرك به شيئاً، وتقيم الصلاة، وتؤتي الزكاة، وكلُّ مسلم على كلِّ مسلم محرَّم، هذا دينك وأينما تكن يكفك»، هكذا ذكره ابن أبي خيثمة، وعلى هذا الإِسناد عوَّل فيه وهو إسناد ضعيف، كذا في الإستيعاب . وقال الحافظ في الإِصابة : ولكن يحتمل أن يكون هذا آخر ولا بُعد في أن يتوارد إثنان على سؤال واحد، ولا سيما مع تباين المخرِّج، وقد ذكره ابن أبي عاصم في الوحدان، وأخرج الحديث عن عبد الوهاب بن نجدة وهو الحوطي شيخ ابن أبي خيثة فيه. انتهى.
پیامبر صلی الله علیه و سلم و دعوت نمودن مُعَاویه بن حَیدَه رضی الله عنه ابن عبدالبر در الاستیعاب از معاویه بن حَیده قُشَیرى روایت نموده، و آن را صحیح دانسته، كه وى مىگوید: نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم آمده به او گفتم: اى پیامبر خدا، تا این كه زیاده از عدد انگشتانم سوگند یاد نكردم - و كفهاى دست خود را روى هم گذاشت - تا نزدت نیایم، و به دینت هم داخل نشوم به اینجا نیامدم!! امّا در حالى نزدت آمدهام كه چیزى جز آنچه خداوند (جل جلاله) به من آموخته است، نمىدانم. من تو را به خداوند بزرگ سوگند داده مىپرسم كه پروردگار ما تو را به چه چیزى نزد ما فرستاده است؟ پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم گفت: «به دین اسلام» معاویه بن حیده پرسید: دین اسلام چیست؟ فرمود: «این كه بگویى: من خود را براى خداوند تسلیم نموده و (از بت پرستى و شرك) كناره گرفتم. نماز را برپا دارى، و زكات را بپردازى، و هر چیز مسلمان بر مسلمان دیگر حرام است. آنها برادر و ناصر یكدیگرند، و خداوند از كسى كه بعد از اسلام آوردن خود، مرتكب شرك شود هیچ عملى را تا آن وقت قبول نمىكند، كه خود را از مشركین دور ننموده و آنها را ترك نگوید. مىدانید كه من چرا از كمرتان گرفته و شما را از آتش باز مىدارم؟! آرى، آگاه باشید، كه پروردگارم مرا خواسته و از من مىپرسد كه آیا به بندگانم رسانیدى و ابلاغ نمودى؟ به او پاسخ مىدهم: آرى اى پروردگارم، من ابلاغ نمودم. شما آگاه باشید، باید حاضرتان این را به غایبتان برساند. آگاه باشید بعد از آن شما در حالى فراخوانده مىشوید، كه دهن هایتان با پوزبند بسته مىباشد. اوّلین چیزى كه درباره یكى شما خبر میدهد همانا، ران و كف دستش مىباشد» وى مىگوید: پرسیدم: اى پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم همین دین ماست؟ گفت: «این دین توست و هر جاى كه نیكى كنى همان برایت كفایت مىكند»[1].... و تمام حدیث را متذكّر شده است. حدیث فوق، صحیح الاسناد و ثابت شناخته شده است، مربوط به مُعَاویه بن حَیده مىباشد، نه به حكیم بن ابى معاویه وحدیث حكیم قبل ازین حدیث روایت شده، و در آن آمده كه گفت: اى پیامبر خدا، پروردگارمان تو را براى چه فرستاده است؟ پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: «براى این كه خداوند را عبادت كنى و به آن چیزى را شریك نیاورى، و نماز را برپا نموده و زكات را بپردازى، و همه چیز یك مسلمان براى مسلمان دیگر حرام كرده شده، و این دین توست و در هر جا كه باشى برایت كفایت مىكند»، این چنین این را ابن ابى خَیثَمَه به این صورت ذكر كرده است، و بر همین اسناد درین واقعه اعتماد نموده در حالى كه آن یك اسناد ضعیف مىباشد، این چنین در الاستیعاب (323/1) آمده حافظ در الاصابه (350/1) گفته است: این احتمال وجود دارد، كه این واقعه دیگرى باشد، و این دور نیست كه دو شخص از یك چیز سئوال نموده باشند و سئوالهاى شان با هم موافق شده باشد، به ویژه با تباین روایت كننده. این روایت را ابن ابى عاصم در الوُحْدان ذكر نموده و حدیث را از عبدالوهاب بن نجده روایت كرده وى همان حَوْطِى شیخ ابن ابى خَیثَمَه در روایت حدیث است.
[1] ضعیف. ابن عبدالبر در «الإستیعاب» (1/323).
از کتاب: حیات صحابه، مؤلّف علّامه شیخ محمّد یوسف كاندهلوى، مترجم: مجیب الرّحمن (رحیمى)، جلد اول، به همراه تحقیق احادیث کتاب توسط:محمد احمد عیسی (به همراه حکم بر احادیث بر اساس تخریجات علامه آلبانی) مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی IslamWebPedia.Com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|