|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>اشخاص>علی بن ابی طالب رضی الله عنه > اسلام آوردن على بن ابى طالب رضی الله عنه
شماره مقاله : 8845 تعداد مشاهده : 364 تاریخ افزودن مقاله : 21/12/1389
|
پیامبر صلی الله علیه و سلم و دعوت نمودن على بن ابى طالب رضی الله عنه ابن اسحاق متذكّر شده كه علىّ بن ابى طالب رضی الله عنه در حالى آمد كه آنها - یعنى پیامبر صلی الله علیه و سلم و خدیجه (رضىاللَّه عنها) - نماز مىخواندند، حضرت على رضی الله عنه پرسید: اى محمد، این چیست؟ پیامبر صلی الله علیه و سلم به وى پاسخ داد: «دین خداوند دینى كه آن را براى خود برگزیده و پیامبرانش را به آن مبعوث نموده است، بنابراین من تو را به سوى خداوند واحد و بى شریك، و به عبادت وى و به انكار نمودن لات و عزى دعوت مىكنم»، حضرت على رضی الله عنه اظهار داشت: این چیزى است كه من آن را قبل از امروز نشنیده بودم، و من در كارى تا آن وقت تصمیم قاطع نمىگیرم كه ابوطالب را از آن آگاه نساخته باشم (و همراهش صحبت نكنم)، اینجا بود كه پیامبر صلی الله علیه و سلم نپسندید كه قبل از علنى نمودن دعوتش راز وى افشا گردد، لذا به على رضی الله عنه فرمود: «اى على، اگر اسلام نمىآورى این راز را پوشیده دار». حضرت على آن شب توقف نمود، بعد از آن، خداوند (جل جلاله) اسلام را در قلبش انداخت و صبحگاه همان شب به طرف پیامبر صلی الله علیه و سلم آمد تا این كه نزد رسول خدا صلی الله علیه و سلم رسید و گفت: اى محمّد چه چیز را براى من عرضه نمودى؟ پیامبر صلی الله علیه و سلم به او گفت: «گواهى بده كه معبودى جز یك خدا نیست، و او واحد و بى شریك است، و لات و عزى را انكار كن و از شریكها و ضدهاى خداوند برائت حاصل نما»، حضرت على رضی الله عنه این عمل را انجام داده و اسلام آورد. وى به صورت مخفى از پدرش، ارتباط خود را با پیامبر صلی الله علیه و سلم ادامه داد، و اسلام خود را آشكار ننموده آن را پنهان نگه داشت.[1] این چنین در البدایه (24/3) آمده است. و نزد احمد و غیر وى از حَبَّه عُرَنى روایت است كه گفت: حضرت على رضی الله عنه را دیدم كه بر منبر مىخندید، و او را قبل ازین ندیده بودم كه از آن زیادتر خندیده باشد، حتّى كه داندانهاى پسینش در آن خنده نمایان گردید. بعد از آن فرمود: قول ابوطالب را به یاد آوردم، ابوطالب در حالى بر ما ظاهر گردید، كه من با پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم هر دوى ما در بطن نخله[2] نماز مىخواندیم. پرسید: اى برادر زادهام چه مىكنید؟ پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم او را به سوى اسلام دعوت نمود، امّا ابوطالب پاسخ داد: این عملى را كه شما انجام مىدهید در آن هیچ اشكالى وجود ندارد ولیكن هرگز مرا به بلند كردن مقعدم وادار نكنید.[3] حضرت على رضی الله عنه با تعجّب به این قول پدرش خندید، و سپس فرمود: بار خدایا، من هیچ بندهاى از این امت را نمىشناسم كه تو را قبل از من غیر از پیامبر تو عبادت نموده باشد - این گفته خود را سه مرتبه تكرار نمود - و من هفت روز[4] قبل از این كه مردم نماز بخوانند، نماز خواندم. هیثمى (102/9) مىگوید: این را احمد و ابویعلى به اختصار روایت كردهاند، و بزار و طبرانى آن را در الاوسط روایت نمودهاند و اسناد آن حسن مىباشد.
[1] ضعیف. ابن اسحاق آن را بدون سند آورده است. بیهقی آن را با سند خود در «الدلائل» (2/161) روایت کرده است. ابن هشام این روایت را نه در داستان اسلام خدیجه و نه در داستان اسلام علی ذکر نکرده است. نگا: السیرة النبویة (1/157-159). [2] نام جايى است در مكه. [3] منظورش سجده است گويى كه اين را عيب پنداشت، زيرا در حالت سجده نمودن مقعد بلند مىگردد. [4] در حديث سبعاً «هفت» به صورت مطلق ذكر شده، و هدف از آن دقيقاً معلوم نمىباشد، كه هفت روز است، هفت مرتبه است، و يا چيزى ديگرى، به هر صورت ما با مراجعه به علماء هفت روز را انتخاب نموديم. م. واللَّه اعلم.
از کتاب: حیات صحابه، مؤلّف علّامه شیخ محمّد یوسف كاندهلوى، مترجم: مجیب الرّحمن (رحیمى)، جلد اول، به همراه تحقیق احادیث کتاب توسط:محمد احمد عیسی (به همراه حکم بر احادیث بر اساس تخریجات علامه آلبانی) مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی IslamWebPedia.Com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|