|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>اشخاص>عمر بن خطاب رضی الله عنه > اسلام آوردن عمر بن خطاب رضی الله عنه
شماره مقاله : 8843 تعداد مشاهده : 393 تاریخ افزودن مقاله : 21/12/1389
|
پیامبر صلی الله علیه و سلم و دعوت نمودن عمر بن الخطاب رضی الله عنه
طبرانى از عبداللَّه بن مسعود رضی الله عنه روایت نموده، كه گفت: پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم فرمود: «بار خدایا اسلام را به عمربن الخطاب و یا به ابوجهل بن هِشام عزّت بخش» خداوند (جل جلاله) دعاى پیامبرش را در ارتباط با عمر بن الخطاب رضی الله عنه مورد اجابت قرار داد، و اسلام با ایمان آوردن وى تقویت یافت و بتها توسط وى منهدم گردیدند. هیثمى (61/9) مىگوید: رجال وى رجال صحیح اند غیر مجالد بن سعید كه، ثقه دانسته شده است. و نزد طبرانى از حدیث ثوبان... حدیث را چنان كه در باب صحابه و تحمّل سختىها درباره سعید بن زید و همسرش فاطمه خواهر عمر رضی الله عنه خواهد آمد، ذكر نموده، و در آن آمده: پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم از بازوهاى عمر گرفته و او را تكان داده گفت: «چه مىخواهى؟ و براى چه آمدهاى؟» عمر رضی الله عنه به وى عرض نمود: آنچه را كه به سوى آن دعوت مىكنى، برایم عرضه كن، پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: «گواهى بده كه خداى جز یك معبود نیست، و او واحد و بى شریك است، و محمّد بنده و پیامبر اوست» عمر رضی الله عنه در همانجا به اسلام مشرّف گردیده گفت: بیرون[1] مىروم.[2] و نزد نُعَیم در الحلیه (41/1) از اسلم روایت است كه: عمر رضی الله عنه به ما گفت: آیا دوست دارید تا داستان اسلام آوردنم را برایتان بازگو كنم؟ گفتیم: بلى، وى فرمود: من از جمله شدیدترین و سرسختترین دشمنان پیامبر صلی الله علیه و سلم بودم، وى افزود: در خانه نزدیك صفا نزد وى آمده، و در پیش رویش نشستم. او گریبانم را گرفته گفت: «اى فرزند خطاب مسلمان شو، بارخدایا وى را هدایت فرما»، مىگوید: من گفتم: گواهى مىدهم كه معبود بر حقى جز یك خدا نیست، و گواهى مىدهم كه تو فرستاده خدا هستى. عمر افزود: مسمانان به یكبارگى همه تكبیر گفتند، كه صداى تكبیر آنها در كوچهها و راههاى مكّه شنیده شد... و حدیث را متذكّر شده. بزار این را نیز به سیاق دیگرى چنان كه خواهد آمد روایت كرده است.
[1] منظور آنست كه به سوى مردم بيرون مىروم و آنان را به خداى واحد دعوت مىكنم. [2] داستان اسلام عمر و خواهر و شوهر خواهرش از تمام طرق آن ضعیف است. این داستان از ثوبان و انس و اسلم مولای عمر از عمر و همچنین ابن عباس از عمر روایت شده و هیچکدام از طرق آن خالی از راویان متروک یا ضعیف نیست. ذهبی در «المیزان» (3/375) حکم به منکر بودن آن داده است. نگا: سیرهی ابن هشام (1/214) چاپ دار ابن رجب.
از کتاب: حیات صحابه، مؤلّف علّامه شیخ محمّد یوسف كاندهلوى، مترجم: مجیب الرّحمن (رحیمى)، جلد اول، به همراه تحقیق احادیث کتاب توسط:محمد احمد عیسی (به همراه حکم بر احادیث بر اساس تخریجات علامه آلبانی) مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی IslamWebPedia.Com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|