|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>اشخاص>ابوبکر صدیق رضی الله عنه > اسلام آوردن ابوبكر صدّیق رضی الله عنه
شماره مقاله : 8842 تعداد مشاهده : 356 تاریخ افزودن مقاله : 21/12/1389
|
دعوت نمودن افراد و اشخاص، و دعوت نمودن پیامبر صلی الله علیه و سلم ابوبكر صدّیق رضی الله عنه را
حافظ ابوالحسن طرابلسى از عائشه (رضىاللَّه عنها) روایت نموده، كه گفت: ابوبكر رضی الله عنه در جستجوى پیامبر صلی الله علیه و سلم بیرون رفت - وى در زمان جاهلیت رفیق پیامبر صلی الله علیه و سلم بود - و با وى ملاقات نموده به وى گفت: اى ابوالقاسم، در مجالس قومت حاضر نمىشوى: و آنها تو را به عیبگیرى پدران و مادران خود متهم نمودهاند. رسول خدا صلی الله علیه و سلم فرمود: «من پیامبر خدا هستم، و تو را به سوى خداوند فرا مىخوانم، چون از كلام خود فارغ شد ابوبكر رضی الله عنه اسلام آورد، پیامبر صلی الله علیه و سلم در حالى از نزد وى جدا گردید و به راه افتاد كه هیچ كسى میان كوههاى اَخْشَبَین[1] خوشتر از پیامبر صلی الله علیه و سلم به اسلام آوردن ابوبكر رضی الله عنه وجود نداشت. ابوبكر رضی الله عنه نیز حركت نموده، نزد عثمان بن عفان، طلحه بن عبیداللَّه، زبیر بن عوام و سعدبن ابى وقاص رضی الله عنهم رفت، آنها همه به دین اسلام مشرّف شدند. بعد از آن فردا نزد عثمان بن مظعون و ابو عبید بن جراح و عبدالرحمن بن عوف و ابوسلمه بن عبدالاسد و ارقم بن ابى الارقم رضی الله عنهم آمد، و آنها هم درمجموع بر اثر دعوت وى به اسلام مشّرف گردیدند. این چنین در البدایه (29/3) آمده است. ابن اسحاق متذكّر شده، كه ابوبكر صدّیق رضی الله عنه با پیامبر صلی الله علیه و سلم ملاقات نموده گفت :اى محمد، آیا چیزى كه قریش مىگویند، راست است، و توخدایان ما را ترك و عقلهاى ما را زایل و پدرانمان را تكفیر نمودهاى؟ پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم فرمود: «بلى، من پیامبر خدا و نبى وى هستم، مرا مبعوث نموده است تا رسالت وى را ابلاغ نمایم، تو را به حق به سوى خداوند دعوت مىكنم و به خدا سوگند آن حق است. اى ابوبكر تو را بسوى خداوند واحد و لاشریك فرا مىخوانم، و غیر از وى كسى را عبادت نكن، و بر طاعت وى ملازمت نما.) و قرآن را بر وى تلاوت نمود، امّا ابوبكر رضی الله عنه نه اقرار نمود و نه انكار. بعد از آن، وى اسلام آورد، و كفر خود را به بتها اعلان داشت، و همه ضدها و شریكهاى خداوند (جل جلاله) را كنار گذاشت، و به راست و درستى اسلام اقرار نمود، و ابوبكر رضی الله عنه در حالى برگشت كه مؤمنى صادق و راستكار بود. ابن اسحاق مىگوید: محمّد بن عبد الرحمن بن عبداللَّه بن حصین تمیمى برایم حدیث بیان داشت كه پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم گفت: هیچ كس را به اسلام دعوت ننمودم، مگر اینكه نزد وى تردد و توقف و نظرى وجود داشت، به جز ابوبكر رضی الله عنه كه وقتى اسلام را به وى یادآور شدم دیگر انتظار و تردیدى در (پذیرش) آن از خود نشان نداد».[2] و این قول را كه ابن اسحاق ذكر نموده (فَلَمْ یقِرَّ وَ لَمْ ینْكَر) «نه اقرار نمود ونه انكار»، یك قول منكر است و قابل قبول نیست، چون خود ابن اسحاق و غیر وى متذكّر شدهاند، كه وى رفیق و همراه پیامبر صلی الله علیه و سلم قبل از بعثت بود، و صدق و امانت، حسن صفات و كرم و اخلاق پیامبر صلی الله علیه و سلم را به درستى مىدانست. همه صفت هایى كه پیامبر صلی الله علیه و سلم را حتّى از دروغ گفتن در مقابل خلق باز مىداشت، پس وى چگونه بر خداوند (جل جلاله) دروغ مىگفت؟ و به همین سبب است به محض این كه پیامبر صلی الله علیه و سلم متذكّر مىشود، كه خداوند (جل جلاله) وى را فرستاده است، بدون درنگ و انتظار به تصدیق نمودن وى مبادرت مىورزد، و در صحیح بخارى از ابودرداء رضی الله عنه درحدیثى كه میان ابوبكر و عمر (رضىاللَّه عنهما) خصومتى وجود داشت، ثابت شده (كه این قضیه صحّت ندارد) و در آن حدیث آمده: پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم فرموده: «خداوند (جل جلاله) مرا به طرف شما فرستاد، گفتید: دروغ گفتى، ولى ابوبكر گفت: راست گفته است. و با جان ومالش بامن همكارى و مواسات نمود. آیا اكنون هم شما رفیقم را مىگذارید (با وى مقاطعه مىكنید)؟». این را دو مرتبه تكرار نمود، و بعد از آن ابوبكر رضی الله عنه دیگر اذیت و آزار داده نشد. و این مانند یك نص و دال بر این است كه وى اوّلین كسى مىباشد كه اسلام آورده است. این چنین در البدایه (27 -26/3) آمده.
[1] دو كوهيست محيط بر مكه. [2] ضعیف معضل. بیهقی در «الدلائل» (1/164) ، و ابن الاثیر در «أسد الغابة» (3/206) : هر دو روایت از طریق ابن اسحاق. میگوید: محمدبن عبدالرحمن بن عبدالله بن الحصین التمیمی به من حدیث گفت که رسول الله صلی الله علیه وسلم فرمود... و حدیث فوق را ذکر کرد. محمد بن عبدالرحمن را ابن حبان موثق (ثقه) دانسته و بخاری وی را در «التاریخ» معرفی کرده اما دربارهی وی نه جرح و نه تعدیلی ذکر نکرده. این محمد از صحابه روایت نکرده است و بلکه از عوف بن الحارث از ام سلمة روایت میکند. نگا: سیرهی ابن هشام (1/160) چاپ دارابن رجب.
از کتاب: حیات صحابه، مؤلّف علّامه شیخ محمّد یوسف كاندهلوى، مترجم: مجیب الرّحمن (رحیمى)، جلد اول، به همراه تحقیق احادیث کتاب توسط:محمد احمد عیسی (به همراه حکم بر احادیث بر اساس تخریجات علامه آلبانی) مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی IslamWebPedia.Com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|