|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>اشخاص>عمر بن خطاب رضی الله عنه > حرص حضرت عمر رضی الله عنه بر دعوت و برگشتن مرتدین به دین اسلام
شماره مقاله : 8840 تعداد مشاهده : 373 تاریخ افزودن مقاله : 21/12/1389
|
حرص حضرت عمر رضی الله عنه بر دعوت و برگشتن مرتدین به دین اسلام
عبدالرزاق از انس رضی الله عنه روایت نموده، كه گفت: ابوموسى مرا به خاطر رسانیدن خبر فتح شوشتر - بزرگترین شهر خوزستان - نزد حضرت عمر رضی الله عنه فرستاد. عمر رضی الله عنه از من پرسید - آن وقت شش تن از اهل بَكر بن وائل از اسلام برگشته و با مرتد شدن به مشركین پیوسته بودند - و گفت: آن افراد مربوط به بكر بن وائل چه شدند؟ پاسخ دادم: اى امیرالمؤمنین! آنها مردمانى اند كه از اسلام مرتد شده و به مشركین پیوستهاند، و راهى جز كشته شدن در پیش نداشتند. آن گاه عمر رضی الله عنه فرمود: اگر آنها را به سلامت مىگرفتم برایم از طلوع آفتاب بر هر زرد و سفید[1] بهتر و محبوبتر بود. پرسیدم: اى امیرالمؤمنین، اگر آنها را سلامت گرفتار مىنمودى با ایشان چه برخوردى مىكردى؟ به من گفت: همان دروازهاى را كه از آن بیرون رفته بودند، براىشان عرضه مىنمودم تا در آن وارد شوند. اگر این كار را انجام مىدادند، از آنها مىپذیرفتم، و الّا آنها را روانه زندان مىساختم. این چنین در الكنز (79/1) آمده، و بیهقى (207/8) نیز آن را بالمعنى روایت كرده است. و نزد مالك و شافعى و عبدالرزاق و ابوعُبَید در الغریب و بیهقى (ص 207) از عبدالرحمن قارى روایت است كه گفت: مردى از طرف ابوموسى نزد حضرت عمر رضی الله عنه آمد، عمر رضی الله عنه وى را ازاحوال مردم پرسید و او خبر آنها را به حضرت عمر رضی الله عنه رسانید، بعد از آن حضرت عمر رضی الله عنه پرسید: آیا خبر جدیدى را از شهرهاى دور در دست دارید؟ پاسخ داد: بلى، مردى پس از اسلام آوردنش كافر گردید، عمر رضی الله عنه گفت: با وى چه كار كردید؟ آن مرد پاسخ داد: ما او را گرفتار نموده و گردنش را قطع كردیم، عمر رضی الله عنه گفت: چرا وى را سه روز حبس ننمودید و هر روز یك نان به او مىدادید، از وى طلب توبه مىكردید، شاید او توبه مىنمود، و به امر خداوند (جل جلاله) بر مىگشت؟! بار خدایا، من در آنجا حاضر نبودم، و به این كار دستور ندادهام و از آن وقتى كه خبرش به من رسید اظهار رضایت مندى ننمودهام! و نزد مُسَدَّد و ابن عبدالحكم از عمرو بن شعیب از پدرش از پدر بزرگش روایت است كه گفت: عمرو بن العاص رضی الله عنه با نوشتن نامهاى براى حضرت عمر رضی الله عنه از وى در قبال مردى طالب هدایت شد كه اسلام آورده بود، و بعد كافر شده، بعد از آن اسلام آورده و باز كافر شده بود، حتى این عمل را چندین مرتبه تكرار نموده بود. آیا اسلام وى را قبول كند و یا خیر؟ عمر رضی الله عنه به او نوشت، كه اسلام وى را تا آن وقت كه خداوند (جل جلاله) از ایشان قبول مىكند بپذیر، اسلام را به وى عرضه كن اگر آن را پذیرفت او را رها كن. وگرنه سرش را قطع نما. این چنین در الكنز (79/1) آمده است.
[1] هدف از زرد طلا و از سفيد نقره است، يعنى به سلامت گرفتن و در صورت ممكن داخل شدن دوباره آنها به اسلام از تعلق گرفتن همه طلاها و نقره هاى دنيا برايم بهتر بود. م.
از کتاب: حیات صحابه، مؤلّف علّامه شیخ محمّد یوسف كاندهلوى، مترجم: مجیب الرّحمن (رحیمى)، جلد اول، به همراه تحقیق احادیث کتاب توسط:محمد احمد عیسی (به همراه حکم بر احادیث بر اساس تخریجات علامه آلبانی) مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی IslamWebPedia.Com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|