|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>سیره نبوی>فاطمه زهرا رضی الله عنها > گریه نمودن فاطمه (رض) بر تغییر رنگ پیامبر (ص) در راه جهاد
شماره مقاله : 8835 تعداد مشاهده : 668 تاریخ افزودن مقاله : 21/12/1389
|
گریه نمودن فاطمه (رضى اللَّه عنها) بر تغییر رنگ پیامبر صلی الله علیه و سلم در راه جهاد به خاطر اسلام
طَبَرَانى و ابونُعَیم در الحِلْیه و حاكم از ابوثَعْلَبَه خُشَنِى روایت نمودهاند كه گفت: پیامبر صلی الله علیه و سلم از غزوهاى بازمیگشت، داخل مسجد شده در آن دو ركعت نماز به جاى آورد، - و او این را مىپسندید كه چون از سفر برگردد داخل مسجد گردیده در آن دو ركعت نماز به جاى آورد، و سپس احوال فاطمه رضى اللَّه عنها را جویا شده، بعد راهى احوال پرسى همسران خود شود - یك مرتبه وى از سفر خود برمىگشت، نزد حضرت فاطمه رضى اللَّه عنها آمد، وقبل از این كه به خانههاى همسران خود سرى بزند از وى شروع نمود، حضرت فاطمه از وى در آستانه خانه استقبال نموده، و شروع به بوسیدن روى مبارك - و در لفظى آمده دهنش - و چشم هایش نمود، و درین حالت گریه مىنمود، پیامبر صلی الله علیه و سلم به او گفت: «چه چیز تو را به گریه وا داشته است؟» گفت: اى پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم تو را مىبینم كه رنگت دگرگون شده، و لباس هایت كهنه و فرسوده گردیده است. پیامبر خدا صلی الله علیه و سلم به وى گفت: «اى فاطمه گریه مكن، چون خداوند (جل جلاله) پدرت را به چنان كارى مبعوث نموده است كه در روى زمین خانهاى از گل، پشم و موى[1] باقى نخواهد ماند مگر این كه خداوند (جل جلاله) به واسطه اسلام در آن یا عزّت را وارد مىكند و یا ذلّت را، حتّى (این دین) به جایى خواهد رسید كه شب به آنجا مى رسد».[2] این چنین در كنز العمال (77/1) آمده است. و هیثمى (262/8) مىگوید: این را طبرانى روایت نموده و در آن یزید بن سِنَان ابوفَرْوَه آمده كه وى با ضعف زیادى مقارب الحدیث مى باشد. و حاكم (155/3) گفته: این حدیث از اسناد صحیح بر خوردار است، ولى بخارى و مسلم آن را روایت ننموده اند. ذهبى این قول وى را تردید نموده مى گوید: یزید بن سنان، همان رُهاوِى اى است، كه وى را احمد و غیر وى ضعیف دانسته اند، و عُقْبَه (شیخ وى) شناخته نشده و غیر معروف است. عقبه در اللسان ذكر شده، و مولّف اللسان گفته: بخارى مى گوید: در صحت وى نظر است، ولى ابن حبان وى را از جمله ثقه ها ذكر كرده است.
زیرنویس: [1] در حديث بيت مَدَر وَالاوَبَر استعمال شده، بيت مدر: خانه ايست كه از خاك و خشت ساخته شده باشد، و اين لفظ بر شهرها و قريهها نيز اطلاق مىگردد، چون بنيان آنها غالباً از خاك و خشت مىباشد، و اهل المدر، عبارت است از اهل شهرها. امّا اهل الوبر، عبارت است از باديه نشينان و كوچىها، به اين صورت اين كلمات حديث شامل اهل شهرها و قريهها و اطراف به صورت مجموعى مىگردد. [2] صحیح لغیره. حاکم (1/489)، (3.155)، در سند آن یزید بن سنان است که ضعیف است اما حدیث مقداد بن الاسود نزد امام احمد (6/4) شاهد آن است. همچنین طبرانی (601) ، حاکم (4/430) ، و بیهقی (9/181) ، و ابن منده (1084) و اسناد آن صحیح است.
از کتاب: حیات صحابه، مؤلّف علّامه شیخ محمّد یوسف كاندهلوى، مترجم: مجیب الرّحمن (رحیمى)، جلد اول، به همراه تحقیق احادیث کتاب توسط:محمد احمد عیسی (به همراه حکم بر احادیث بر اساس تخریجات علامه آلبانی) مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی IslamWebPedia.Com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|