|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>سیره نبوی>پیامبر اکرم صلي الله عليه و سلم > اصرار پیامبر صلی الله علیه و سلم بر جهاد در راه دعوت به سوى خدا
شماره مقاله : 8831 تعداد مشاهده : 595 تاریخ افزودن مقاله : 20/12/1389
|
اصرار پیامبر صلی الله علیه و سلم بر جهاد در راه دعوت به سوى خدا (جل جلاله)
بخارى از مِسْوَر بن مَخْرَمَه و مروان روایت نموده كه آن دو گفتند: پیامبر صلی الله علیه و سلم در زمان حدیبیه بیرون شد... و حدیث را به طول آن، چنان كه در باب اخلاق مؤدى به هدایت مردم، خواهد آمد ذكر نموده، و در آن آمده است: در حالى كه آنها این طور بودند، بُدَیل بن ورقاء خُزَاعى درگروهى از قومش خزاعىها آمد - و آنها یاران صمیمى پیامبر صلی الله علیه و سلم در اعطاى مشورت درست و حفظ اسرار وى از اهل تِهَامه به حساب مىآمدند - بدیل گفت: من قبیلههاى كعب بن لؤى و عامر بن لؤى را در حالى پشت سر گذاشتم كه همه به یكبارگى كوچك و بزرگ نزد آبهاى دائمى حدیبیه پایین آمدهاند، و آنها باتو مىجنگند و تو را از رفتن به خانه كعبه بازمى دارند، پیامبر صلی الله علیه و سلم فرمود: «ما براى جنگ و قتال هیچ كسى نیامدهایم، بلكه به خاطر اداى عمره آمدهایم. اگر جنگ، آنها را به ستوه آورده است، و براى شان ضررهایى وارد نموده، اگر خواسته باشند، تا مدتى همراهشان آتش بس و متاركه مىنمایم، كه در آن مدّت مرا با بقیه مردم واگذارند. اگر غالب شدم و آنها خواستند كه در آنچه مردم داخل شده است، داخل شوند، داخل شوند، و در غیر آن (یعنى در صورت شكستم در مقابل بقیه مردم) آنان از من راحت خواهند شد. ولى اگر آنان ازین هم ابا ورزیدند، سوگند به ذاتى كه جانم در دست اوست، من حتماً با ایشان به خاطر این مأموریتم تا آن وقت مىجنگم كه گردنم قطع شود و امر خداوند نافذ گردد».[1] و نزد طبرانى از مِسْوَر و مروان به شكل مرفوع روایت است: «اى واى بر قریش! جنگ آنها را خورده است، آنها را چه مىشود اگر مرا با سایر عربها واگذارند. اگر آنها بر من غالب شدند، این همان هدفى است كه خواهان آن هستند، و اگر خداوند مرا برایشان غالب نمود، در آن صورت همه وارد اسلام گردند، و اگر این را قبول ننمودند، بجنگند در حالى كه قوّت شان باقى است. قریش چه گمان مىكند؟! به خدا سوگند، تا آن وقت در راه آنچه كه خداوند مرا به آن مبعوث نموده است با ایشان خواهم جنگید كه خداوند مرا كامیاب و غالب گرداند و یا این گردن جدا گردد».[2] این چنین در كنز العمال (287/2) آمده، و این را ابن اسحاق نیز از طریق زُهْرِى روایت نموده و در حدیث وى آمده: «قریش چه گمان مىكند؟! به خدا سوگند من با ایشان بر این چیزى كه خداوند مرا به آن مبعوث نموده است تا آن وقت جهاد و مبارزه خواهم نمود، كه خداوند (جل جلاله) آن را نصرت و غلبه دهد، و یا این گردن جدا گردد». این چنین در البدایه (165/4) آمده است.
[1] بخاری (2731) ، (2732). [2] طبرانی در «الکبیر» (20/16).
از کتاب: حیات صحابه، مؤلّف علّامه شیخ محمّد یوسف كاندهلوى، مترجم: مجیب الرّحمن (رحیمى)، جلد اول، به همراه تحقیق احادیث کتاب توسط:محمد احمد عیسی (به همراه حکم بر احادیث بر اساس تخریجات علامه آلبانی) مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی IslamWebPedia.Com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|