|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
ادبیات>شرح واژه>اذن
شماره مقاله : 8817 تعداد مشاهده : 340 تاریخ افزودن مقاله : 17/12/1389
|
اذن . [ اِ ] (ع مص ، اِمص ) دستوری . (منتهی الارب ). دستوری دادن . (زوزنی ). بار. اجازه . اجازت . رخصت || امر. فرمان . (غیاث اللغات ). || دانست : فعله باذنی ؛ کرد آنرا بدانست من . (منتهی الارب ). || دانستن . بدانستن . (زوزنی ). || گوش داشتن . (زوزنی ). گوش فرا داشتن . || اِباحه . در لغت بمعنی اعلام است ودر شرع برداشتن و رفع کردن مانع از تصرف است و رها کردن و اجازه دادن در تصرف است برای کسی که شرعاً ممنوع از تصرف بوده است . (تعریفات جرجانی ). بکسر و سکون ذال معجمه ؛ در لغت اعلام به اجازه ٔ آزادی عمل در چیزیست . و در شرع موقوف داشتن و رفع محرومیت است خواه محرومیتی که برای غلام و کنیز پیش آید و خواه محرومیتی که برای اطفال نابالغ متصور است باشد. و آنکس که محرومیت از او برداشته شده بلسان شریعت ، مسمی به مأذون است . هکذا یستفاد من جامعالرموز. (کشاف اصطلاحات الفنون ).
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|