|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>شبهات>ابوبکر صدیق رضی الله عنه > لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا
شماره مقاله : 8772 تعداد مشاهده : 340 تاریخ افزودن مقاله : 16/12/1389
|
لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا
آن هنگام که رسول الله صلی الله علیه وسلم با یار غارش ابوبکر صدیق (رضی الله عنه) در غار ثور به سر می بردند، و ابوبکر از اینکه مبادا کفار آنها را بیابند، و درخت اسلام به ثمره نرسد، ناراحت و محزون بود، اینجا بود که نبی اکرم صلی الله علیه و سلم به ایشان گفت: لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا، «اندوهگين نباش كه خدا با ماست»، اما آیا تا به حال در این آیه اندیشیده اید، که چرا پیامبر صلی الله علیه وسلم به ابوبکر (رضی الله عنه) گفت: لا تحزن إن الله معنا، چرا نگفت: لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَي، (توبه:40)« اندوهگين نباش كه خدا با من است»! اما می بینیم که بنی اسرائیل وقتی فرعون و لشکریانش را می بینند، که پشت سرشان در حال حرکت است، خطاب به موسی گفتند:" إِنَّا لَمُدْرَكُونَ" (شعراء: 41)، « بيگمان ما گير افتاديم»، موسی علیه السلام نیز که از حقیقت ترس و دلهرۀ آنها با خبر بود، به ایشان گفت: "قَالَ كَلَّا إِنَّ مَعِيَ رَبِّي سَيَهْدِينِ" (شعراء: 42)«گفت: هرگز چنین نیست، قطعا پروردگارم با من است، و به زودی مرا راهنمایی خواهد کرد». به نظر شما چرا محمد صلی الله علیه وسلم به ابوبکر گفت: " إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا" يعني: «همانا خدا با ماست»"، اما موسی به یارانش گفت: " إِنَّ مَعِيَ رَبِّي" يعني: «پروردگارم با من است»!! چرا موسی به یارانش نگفت: همانا خداوند با ماست، بلکه گفت: پروردگارم با من است! به نظر شما چرا رسول الله صلی الله علیه وسلم از لفظ الله استفاده کرد، و فرمود: " إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا"، اما در كلام موسی علیه السلام از لفظ رب استفاده شده، و فرمود: " إِنَّ مَعِيَ رَبِّي"!! پس اگر می خواهید به سرّ این بلاغت هاي قرآني پی ببرید، این مقاله را با دقت بخوانید. خداوند در آیۀ 40 سورۀ توبه، هجرت رسول الله صلی الله علیه وسلم با یار غارش ابوبکر صدیق رضی الله عنه را به تصویر می کشاند، آن هنگام که کفار مکه برای قتل وی دست به دست هم دادند، خداوند به نبی اکرم (صلی الله علیه وسلم) دستور داد، تا شهر مکه را به همراه رفیقش ابوبکر صدیق ترک گوید، آن دو نفر برای اینکه کفار قریش آنها را نیابند به جهت خلاف مدینه، و به طرف غار ثور حرکت کرده، و سه شبانه روز را در آنجا گذراندند، بخاري از اَنَس از ابوبکر روايت ميکند که گفت: من با پيامبر در غار بودم. سرم را بلند کردم؛ پاهاي آنان (کفار) را کنار در غار مشاهده کردم. گفتم: اي پيامبرخدا، اگر يکي از اينان چشمش را به اين سوي و آن سوي بيندازد، ما را ميبيند! فرمودند: (ما ظنک يا أبابکر باثنين، الله ثالثهما؟). «گمان تو راجع به دو تن که سومي آن دو خداوند باشد، چيست؟!»؛ و آیۀ 40 سورۀ توبه نیز تأیید کننده حدیث می باشد، كه پیامبر به رفيقش ابوبکر می گوید" لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا" «اندوهگين نباش كه خدا با ماست»، و نگفت: " إِنَّ اللَّهَ مَعَي"، «خدا با من است». در داستان خروج موسی با بنی اسرائیل از مصر، و داستان هجرت نبی اکرم صلی الله و علیه و سلم با و ابوبکر صدیق از مکه، شباهتها و تفاوتهایی وجود دارد، از جمله ی این شباهتها این است که: *هر دوی آنها شبانه هجرت کردند.(موسی با بنی اسرائیل، و محمد با ابوبکر صدیق) *هر دو پیامبر برای رهایی از شرک تلاش می نمودند. * فرعون و لشکریانش در تعقیب موسی علیه السلام، و کفار مکه در تعقیب محمد (صلی الله علیه وسلم) و یارش ابوبکر صدیق (رضی الله عنه) به راه افتادند. اما تفاوتها: هنگامی که فرعون و لشکریانش به تعقیب موسی رفتند، «و چون دو گروه در معرض ديد همديگر قرار گرفتند، بهگونهاي كه اين گروه، گروه ديگر را ميديد، در این لحظه ياران موسي گفتند، بيگمان ما گير افتاديم و به زودي سپاه فرعون به ما ميرسند و ما تابوتوان رويارويي با آنها را نداريم، آنها پشت سر ما هستند و دريا هم پيش روي ما، و خداوند در این مورد می فرماید: "فَلَمَّا تَرَاءَى الْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَابُ مُوسَى إِنَّا لَمُدْرَكُونَ" (شعراء:61)، یعنی: «و چون دو گروه همديگر را ديدند، ياران موسي گفتند، بيگمان ما گير افتاديم«، اینجا بود، که موسی علیه السلام به آنها گفت: ( قَالَ كَلَّا إِنَّ مَعِيَ رَبِّي سَيَهْدِينِ) [شعراء:62]، «گفت: هرگز چنین نیست، زیرا پروردگارم با من است، و به زودی مرا راهنمایی خواهد کرد». حال جای سؤال است، چرا موسی علیه السلام آن را جمع ذکر نکرد، و گفت: «پروردگارم با من است»، و نگفت: پروردگارمان با ماست، در حالی که نبی اکرم (صلی الله علیه وسلم) به یار غارش می گوید: لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا، «اندوهگين نباش كه خدا با ماست»؟ موسی علیه السلام همراهی و معیت خداوند را فرد ذکر می کند، و نمی گوید: معنا، زیرا می دانست هنوز بنی اسرائیل در قلبشان ایمان واقعی نفوذ نکرده، و آنها از روی ترس گفتند: (إِنَّا لَمُدْرَكُونَ) «قطعا ما گیر افتادیم»، به همین جهت موسی علیه السلام که به ضعف ایمان آنها واقف بود، به ایشان گفت: نترسید که پروردگارم با من است، و معیت خداوند را با خودش دانست، و به جمع نسبت نداد، چون اگر واقعا بنی اسرائیل به همراهی و معیت خداوند ایمان واقعی داشتند، نمی گفتند: ما قطعا و یقینا گیر افتادیم (إِنَّا لَمُدْرَكُونَ)، بلکه به خداوند پناه می بردند، و تسلیم امر او می شدند. اما در غار ثور وقتی کفار قریش به غار نزدیک می شوند، ابوبکر صدیق خطاب به رسول الله (صلی الله علیه وسلم) گفت: اگر يکي از اينان چشمش را به اين سوي و آن سوي بيندازد، ما را ميبيند. این سخنان ابوبکر از روی ترس از مرگ نبود، بلکه وی ناراحت از این بود، که مبادا کفار آنها را بیابند، و درخت اسلام به ثمر ننشیند، اینجا بود، که رسول الله (صلی الله علیه وسلم) فرمود: (لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا) «اندوهگين نباش كه خدا با ماست»، و نفرمود: لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعي، اندوهگین نباش خدا با من است، چرا! چون نبی اکرم (صلی الله علیه وسلم) به ایمان بالای ابوبکر صدیق آگاه بود، و می دانست که ناراحتی وحزن وی به خاطر اسلام است نه به خاطر ترس از مرگ! اگر چنین بود که کوردلان می گویند: ( لا تحزن ) دلالت بر ترس ابوبکر از مرگ می دهد، در دنبالۀ آیه می بایستی همراهی و معیت خداوند با خود پیامبر باشد نه با هر دو نفر، همان طور که موسی همراهی پروردگار را با خود دانست نه با یارانش، و فرمود: (إِنَّ مَعِيَ رَبِّي). پس در آیۀ (لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا) همراهی و معیت خداوند با رسول الله (صلی الله علیه وسلم) و ابوبکر صدیق (رضي الله عنه) است، در حالی که در قصۀ بنی اسرائیل معیت خداوند فقط با موسی است. همچنین استعمال کلمۀ ربوبیت در آیه ( قَالَ كَلَّا إِنَّ مَعِيَ رَبِّي سَيَهْدِينِ) [شعراء:62]، و تقدیم لفظ "معی" بر "ربی" در آیه دال بر این است که موسی علیه السلام قومی مادیون را مورد خطاب قرار می دهد، که با تقدیم لفظ "معي" می خواهد آنها را بر نفسشان مطمئن سازد. در مقابل تقدیم لفظ الله بر "معنا" در آیۀ (لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا) دلالت بر ایمان عظیم ابوبکر صدیق می دهد، که به مجرد اینکه ابوبكر کلمه الله را بشنود، نفسش آرامش یافته، و رهنمود شود.
نویسنده: أبو أنس مراجع: *التحریر والتنویر، لابن عاشور. *تفسیر القرطبی.
سايت نوار اسلام IslamTape.Com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|