|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>شبهات>شبهات > نقدی بر ادعای تیجانی دایر بر اینكه ابوبكر علیه خود گمراهی می دهد
شماره مقاله : 8638 تعداد مشاهده : 336 تاریخ افزودن مقاله : 20/11/1389
|
نقدی بر ادعای تیجانی دایر بر اینكه ابوبكر علیه خود گمراهی می دهد
تیجانی در این زمینه می گوید همان گونه كه در تاریخ درباره ی ابوبكر چنین به ثبت رسیده است: وقتی ابوبكر بسوی پرنده ای كه روی درختی نشسته بود، نگاه كرد، گفت: خوشا به حال تو، ای پرنده، میوه می خوری و روی درخت می نشینی و هیچ حساب و كتابی نداری. بسیار مایل هستم كه درختی از درختان كنار جاده می بودم و شتری بر من می گذشت و مرا می خورد و به صورت سرگین بیرون می كرد و كاش انسانی نمی بودم. و باری دیگر گفته بود: كاش مادر مرا نمی زایید، كاش مانند كاهی در آجر و خشت خام می بودم. تیجانی می گوید: اینها نصوص معدودی هستند كه به عنوان مثال ذكر شدند نه به عنوان حصر.[1]
عرض می شود: 1- روایت اول را كه آقای تیجانی به طبری، ریاض النضیر، كنز العمال، منهاج السنه ابن تیمیه نسبت داده است، آن را در منهاج السنه، طبری و ریاض النضیر پیدا نكردم، فقط در كنز العمال ذكر شده است. آری، این است دلیل صداقت و راستگویی تیجانی به گمان خودش هدایت شده و روایت دوم كه تیجانی آن را نیز به منابع مذكور منسوب كرده است، جز در منهاج السنه جایی دیگر دیده نشده است. تبریك به این صداقت! 2- تیجانی با نسبت دادن سخنان حضرت ابوبكر رضی الله عنه به منابع مذكور می خواهد نشان بدهد كه این سخن را آنان نقل كرده اند و آنان با گفته های او تیجانی اتفاق نظر دارند ولی چنین چیزی بسیار بعید است. منهاج السنه نوشته ی امام ابن تیمیه، نام كاملش چنین است منهاج السنه النبویه فی نقض كلام الشیعه القدریه این كتاب در رد كتاب منهاج الكرمه فی إثبات الإمامه به نگارش در آمده است. منهاج الكرمه نوشته ی ابن المطهر حلی است. جناب حلی از همان شیعه اثنا عشری است كه آقای تیجانی بدان هدایت شده است. روایت منقول در این كتاب از جمله ادعاهای دروغین او است. كتاب ریاض النضره كه آقای تیجانی گاهی چرندهایش را بدان نسبت می دهد، اسم كامل آن چنین است: الریاض النضره فی مناقب العشره، یعنی در فضایل ده نفری كه بشارت بهشت به آنان داده شده است و آن ده نفر عبارت اند از: حضرت ابوبكر رضی الله عنه ، حضرت عمر، حضرت عثمان، حضرت علی حضرت طلحه، حضرت زبیر رضی الله عنه ، حضرت سعد بن ابی وقاص، حضرت سعید بن زید، عبدالرحمن بن عوف و حضرت ابوعبیده. نویسنده در این كتاب به آن حدیث معروف اشاره می كند كه رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم آن ده نفر را در حالی كه آنان بالای كوه احد بودند، بشارت به بهشت داد.[2] روافض این حدیث را قبول ندارند، آنگاه چگونه از این كتاب استدلال می كنند؟ علاوه بر این، آن دو جمله حضرت ابوبكر را كه تیجانی نقل كرده و آن را ملاك طعن قرار داده است، من آنها را در این كتاب ندیده ام. نویسنده كتاب در كتابش پیرامون استحقاق حضرت ابوبكر رضی الله عنه برای خلافت بعد از رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم ثابت نموده و حدس و گمانهای روافض را پاسخ می دهد بلكه در یك بخش بزرگ، حدود یك چهارم كتاب را به بحث پیرامون فضایل حضرت ابوبكر رضی الله عنه اختصاص داده است. اما این بدخواه، بعد از همه ی این فضایل و كرامت كه برای حضرت ابوبكر رضی الله عنه ذكر شده است، به زعم باطل خود انگشت روی مسایلی می گذارد كه فكر می كند موجب نقص و عیب آن حضرت هستند ولی خوشبختانه حق همواره ظاهر و پیروز است و باطل معیوب و مكتوم. 3- اگر صحت ثبوت سخنان مذكور را از حضرت ابوبكر رضی الله عنه بپذیریم با ادعا می توان گفت كه این سخنان دال بر قدرت ایمان و خوف او از خداوند سبحان است و هیچ گونه نقصی را در ایمان او وارد نمی كند. زیرا در صحیحین بخاری 7067 و مسلم 2756 آمده است. فردی كه به خانواده اش امر كرد كه بعد از مردن، او را سوزانده، نصف خاكسترش را در دریا و نصف دیگر را در فضا متلاشی كنند. حال آنكه او هرگز كار خیری را انجام نداده بود و فكر می كرد اگر خداوند دوباره مرا زنده كند، چنان عذابی به من می دهد كه به هیچ كس هرگز نداده است خداوند به دریا و خشكی امر كرد تا اجزاء جسدش را جمع كنند. آنگاه خداوند از وی سوال كرد، چه چیزی موجب شد تا دست به چنین عملی بزنی، گفت: ترس و بیم از تو، ای پروردگار. سپس آن شخص مورد مغفرت خداوند قرار گرفت.[3] آری این شخص كه درباره قدرت خداوند برای دوباره زنده كردنش شك داشت ولی وقتی به جهت ترس و خوف از خداوند بخشوده شد، چنین بر می اید كه ترس و بیم از عذاب الهی از موثرترین عوامل و عناصر عفو و مغفرت است، اگر گناهی واقعی وجود داشته باشد.[4] و چنین چیزی از بسیاری صحابه رضی الله عنه نقل شده است. از جمله آنان حضرت عبدالله بن مسعود رضی الله عنه می باشد. امام احمد بن حنبل از مسروق چنین روایت می كند: شخصی نزد عبدالله بن مسعود رضی الله عنه گفت: دوست ندارم كه از اصحاب یمین باشم، دوست دارم كه از مقربان درگاه الهی باشم. حضرت عبدالله بن مسعود گفت: من كسی را سراغ دارم كه دوست دارد كه بعد از مردنش زنده نشود.[5] منظور خودش بود ترمذی و ابن ماجه از حضرت ابوذر رضی الله عنه چنین روایت كرده اند: ابوذر می گوید: رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: من می بینیم آنچه را كه شما نمی بینید، و می شنوم آنچه را كه شما نمی شنوید. آسمان به آه و فغان در آمد و باید آه و فغان كند. به اندازه چهار انگشت در آن جای پیدا نمی شود مگر اینكه فرشتگان در آنجا مشغول سجده هستند. به خدا سوگند اگر شما می دانستید، آنچه را كه من می دانم، بیشتر گریه و كمتر خنده می كردید و هرگز از زنان لذت جماع را محسوس نمی كردید و به میدانها می رفتید و بسوی خداوند با صدای بلند آه و فغان می كردید. بسیار دوست دارم كه درخت خارداری می بودم.[6] امام ترمذی می گوید: این حدیث به عبارت و تعبیری دیگر نیز وارد شده است. قال ابوذر قال: لوددت أنی كنت شجره تعضد یعنی رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: دوست دارم درختی می بودم كه جانوران می جویدند.[7] آری اكنون از آقای تیجانی هدایت شده سوال می شود: از روایات صحیحه ثابت كردیم كه رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم نیز درباره خود فرمود: لوددت انی كنت شجره تعضد ای كاش من درختی بودم كه به وسیله جانوران جویده می شدم آقای تیجانی پاسخ بده، این حدیث نیز، گواهی حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم علیه خودش محسوب می گردد؟ ایا آنچه كه درباره خلیفه ی اول، حضرت ابوبكر گفته بودی. اینجا نیز تطبیق می خورد و صدق پیدا می كند؟ بالفرض، اگر بپذیریم كه جمله مذكور از خود ابوذر است، نه از حضرت رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم . ابوذر رضی الله عنه از جمله كسانی است كه شیعه و تیجانی هدایت یافته او را از اخیار و منتجبین می دانند. ایا او با گفتن این كلمات علیه خود گواهی می دهد؟ اگر چنین نیست، پس ای خردمندان بفرمایید چه تفاوتی میان این كلمه ها و میان گفته حضرت ابوبكر رضی الله عنه وجود دارد؟! حتی امام شیعه اثناعشریه باقر مجلسی در معتبرترین كتابش بحار الانوار از حضرت علی بن ابی طالب رضی الله عنه چنین نقل می كند: ان علی بن ابی طالب قال: یا لیت السباع مزقت لحمی ولیت امی لم تلدنی ولم اسمع بذكر النار ای كاش درندگان گوشت مرا تكه تكه می كردند، ای كاش مادر مرا نمی زایید تا من یاد آتش را نمی شنیدم.[8] ایا گفته ی حضرت علی رضی الله عنه كه دال بر ترس و بیم از خداوند است دلیل بر قدرت و قوت ایمان وی بر خداوند نیست؟ جواب بده ای تیجانی؟ 4- درباره تاریخ طبری عرض می شود كه با وجود تلاش بسیار هیچ گونه اثری از این دو روایت در آن دیده نشده است. اگر كسی در صدد حق و تثبیت حقیقت است، مباحث حوادث سال یازدهم تا آخر سال سیزده هجری را مطالعه كند و كتاب كنز العمال، تالیف علاء الدین هندی، روایاتش حجت نیستند زیرا به صحت روایات در آن توجه نشده است بلكه هدف از جمع آوری آن، فقط و فقط جمع كردن اقوال، افعال منسوب به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و صحابه رضی الله عنه بوده است. بسیار شگفت آور است اینكه صاحب كتاب كنزل العمال آن بخش از احادیث را كه پیرامون نقد بر شیعه اثنا عشریه هستند بطور مستقل و جداگانه ذكر نموده است. با علم به اینكه هیچ حدیث صحیحی كه نزد علمای اهل سنت، صحیح باشد در آن یافته نمی شود و آقای تیجانی مدعی است كه آنان اهل سنت احادیث وارده در فضیلت اهل بیت را ضعیف قرار می دهند و در باب فضیلت صحابه حدیث می تراشند. اگر سخنان او حق و راست می بود، علمای جرح و تعدیل از اهل سنت، احادیثی را كه درباره ی طعن شیعه هستند، صحیح قرار می دادند اما چنین نكردند. زیرا تصحیح احادیث تابع قواعد و ضوابطی است ثابت و متفق علیه نزد علمای حدیث هم به لحاظ متن و هم به لحاظ سند، فقط بخاطر خواسته های بی ارزش و بی اساس كه خاصه روافض است، نیست. علاوه بر این، صاحب كنز العمال باب مستقلی و مخصوص را درباره فضایل صحابه در سه3 فصل عنوان كرده است و از خلفای اربعه كه اولین آنها حضرت ابوبكر رضی الله عنه می باشد، بحث را آغاز نموده است. بعد به ترتیب به ذكر فضیلت حضرت عمر، حضرت عثمان و حضرت علی رضی الله عنه پرداخته است. رعایت این ترتیب در ذكر فضایل، اشاره ای به فضیلت به ترتیب خلافت و سابقیت در اسلام است.[9] آقای تیجانی در ادامه ی سخنان خود می گوید: قرآن، كتاب خداوند مومنان را چنین بشارت می دهد: أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلا هُمْ یحْزَنُونَ دوستان خداوند هرگز دچار خوف و هراس نمی شوند الَّذِینَ آمَنُوا وَكَانُوا یتَّقُونَ لَهُمُ الْبُشْرَى فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَفِی الْآخِرَةِ لا تَبْدِیلَ لِكَلِمَاتِ اللَّهِ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ آنانی كه مومن و با تقوی هستند برای آنان بشارت است در دنیا و در آخرت، سخنان الله عوض نمی شوند، این است پیروزی بزرگ در جایی دیگر آمده است: إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی كُنْتُمْ تُوعَدُونَ * نَحْنُ أَوْلِیاؤُكُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَفِی الْآخِرَةِ وَلَكُمْ فِیهَا مَا تَشْتَهِی أَنْفُسُكُمْ وَلَكُمْ فِیهَا مَا تَدَّعُونَ نُزُلاً مِنْ غَفُورٍ رَحِیمٍ ترجمه: آنانی كه ایمان آورده و استقامت نشان دادند، فرشتگان رحمت بر آنان نازل شده، به آنان می گویند، هیچ غم و اندوهی نداشته باشید و خوشحال شوید با رفتن به بهشتی كه به شما وعده داده شده است. ما در زندگی دنیا و آخرت دوست شما هستیم و در بهشت برای شما هست هر آنچه كه میل داشته باشید یا بخواهید، این عنایات، مهمانی از طرف خداوند بخشنده و مهربان برای شما خواهد بود. آقای تیجانی با توجه به معنی دو آیه مذكور، از راه تعجب می گوید: چگونه شیخین، ابوبكر و عمر بشر نبودن خود را آرزو می كردند. حال آنكه خداوند بشر را بر همه ی مخلوقاتش برتری داده است.[10]
در جواب عرض می شود: 1- آیه های مذكور منافاتی با بیم و هراس بندگان از پروردگارشان ندارند و در بیانات گذشته بیم و خوف رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم را از خداوند، ثابت كردیم. 2- علامه ابن كثیر درباره آیه سوره یونس: أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلا هُمْ یحْزَنُونَ می گوید: خداوند در این آیه خبر می دهد كه دوستان و اولیا او كسانی هستند كه ایمان آورده اند و تقوی را پیشه كردند. همان طور كه خداوند خودش در ضمن آیه های دیگر، این آیه را تفسیر نموده است. بنابراین هر كس كه متقی و پرهیزگار باشد او اولی خداوند است. آنان درباره اینده خود هیچ ترسی از احوال قیامت در آنجا نخواهند داشت و در دنیا نیز با هیچ اندوهی مواجه نمی شوند.[11] آری، خوفی كه از اولیاء خداوند در آیه مذكور نفی شده است، خوف در آخرت است و صحابه رضی الله عنه همه در دنیا از خداوند خوف داشتند و از معصیت او پرهیز می كردند، خوف آنان، خوف در آخرت نبود. وَلا هُمْ یحْزَنُونَ ای علی ما وراهم فی الدنیا ـ یعنی اولیا خداوند به خاطر آنچه از دنیا آن را از دست می دهند، غمگین نمی شوند. و هیچ گونه جای شك و تردید، در این نیست كه خوف حضرت ابوبكر رضی الله عنه و سایر صحابه رضی الله عنه دال بر این مطلب نبود كه آنان از دست دادن چیزی از دنیا غمگین می شدند، و در باره این مطلب إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا . . . الخ علامه ابن جریر طبری در تفسیر آن می گوید: إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ یعنی تنها خدا را پروردگار خود می دانند و شریكی برای او قایل نباشند و از بقیه معبودان باطل بری بوده و او را بی همتا بدانند. ثُمَّ اسْتَقَامُو یعنی بر یگانگی خدا اعتقاد راسخ داشته، توحید و یگانگی او را با شریك قرار دادن دیگران آمیخته نكنند و در امر و نهی، تنها او را اطاعت كنند.[12] سپس امام طبری در تفسیر استقامت چند حدیث از حضرت ابوبكر صدیق رضی الله عنه ذكر كرده است كه از جمله آنها یكی چنین است: سعید بن عمران می گوید: آیه إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُو را در محضر حضرت ابوبكر رضی الله عنه تلاوت كردم او فرمود: مصداق آیه الذین لا یشركون بالله شیئ كسانی هستند كه با خداوند چیزی را شریك نگرفتند.[13] آری از اینجا معلوم می شود كه آیه مستدل آقای تیجانی هیچ گونه تطبیقی با خلیفه اول حضرت ابوبكر رضی الله عنه ندارد. كسی كه از اندك عقل و خرد بهره باشد. نمی تواند حضرت ابوبكر رضی الله عنه را كه با مشركان قتال كرده، فتنه ی بزرگ مرتدان را سركوب نموده و بزرگترین جهاد را در راستای سربلندی توحید انجام داده است و خداوند توسط او كیان و هویت اسلام را حفظ كرده است، مشرك بداند، اگر كسی چنین پندارد، بی گمان مبتلا به جهلی عظیم است. آقای تیجانی به یاوه گویی های خود ادامه داده می گوید: وقتی یك مسلمان عادی و معمولی كه در زندگی اش استقامت نشان داده است، فرشتگان بر وی نازل می شوند و او را درباره ی جای و جایگاهش، در بهشت بشارت می دهند كه از عذاب خداوند نترسد و در باره ی آنچه كه از وی فوت شده است در دنیا نگران نباشد و قبل از رسیدن به قیامت برای او بشارت است، پس چرا بزرگان صحابه، آنانی كه بعد از رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بهترین بشر بودند همانطور كه به ما یاد داده شده بود آرزو می كردند كه سرگین حیوانات، دانه ی جو یا كاه جو، می بودند؟ اگر فرشتگان آنان را بشارت به بهشت می دادند، هرگز این آرزو را نمی كردند كه اگر به اندازه ی ثروت تمام جهان طلا می داشتند، آن را در برابر عذاب خدا فدیه می كردند. خداوند می فرماید: وَلَوْ أَنَّ لِكُلِّ نَفْسٍ ظَلَمَتْ مَا فِی الْأَرْضِ لافْتَدَتْ بِهِ . . . و اگر هر كس كه ستم كرده باشد، همه ی آنچه در زمین است از آن او باشد و همه را فدا كند تا مگر از عذاب رها شود، و چون عذاب الهی را ببیند، پشیمانی خود را پنهان نمایند و همانا در حق آنها با انصاف، قضاوت شود و هرگز ستم به آنها نشود. وَلَوْ أَنَّ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا مَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً وَمِثْلَهُ مَعَهُ لافْتَدَوْا بِهِ مِنْ سُوءِ الْعَذَابِ یوْمَ الْقِیامَةِ وَبَدَا لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مَا لَمْ یكُونُوا یحْتَسِبُونَ وَبَدَا لَهُمْ سَیئَاتُ مَا كَسَبُوا وَحَاقَ بِهِمْ مَا كَانُوا بِهِ یسْتَهْزِئُونَ و اگر آنان كه ستم كرده اند، تمام اموال دنیا را داشته باشند و نظیر آن را نیز بیاورند و همه را برای رهایی از شدت عذاب روز قیامت، فدیه دهند ـ فایده ای برایشان ندارد ـ و از خدا چیزهایی را ببینند كه هرگز حسابش هم نمی كردند و برای آنها ظاهر شود نتیجه ی كارهای بدی كه انجام می دادند و عذابی كه آن را به مسخره گرفته بودند، برایشان نازل گردد. آقای تیجانی بعد از نقل این دو آیه، می گوید: من از ریشه قلبم این آرزو را دارم كه آیه مذكور شامل حال صحابه بزرگ مانند ابوبكر صدیق و عمر فاروق نگردد.[14] در جواب عرض می شود: ای جاهل و نادان كه بر جهل خود می بالی، چرا جهالت خودت را برای خوانندگان محترم بر ملا می سازی؟ دو آیه مذكور را كه تو به آن دو تمسك كردی، به اتفاق همه ی مفسرین، خداوند متعال در این دو آیه از عذاب روز قیامت خبر می دهد كه روز قیامت ندامت و توبه سودی نخواهد داشت ایات مذكور متعلق به دنیا نیستند، هر انسان عاقل تفاوت میان خوف انسان از پروردگارش در روز قیامت و خوف او از پروردگارش در دنیا را می داند. ابونعیم در حلیه از شداد بن اوس و ابن المبارك در الزهد از حضرت حسن روایت كرده اند كه رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است: قال الله عزوجل: وعزتی لا أجمع لعبدی أمنین ولا خوفین، إن هو أمننی فی الدنیا أخفته یوم أجمع فیه عبادی وإن هو خافنی فی الدنیا أمنته یوم أجمع فیه عبادی.[15] ترجمه: سوگند به عزت و جلال خودم دو خوف و دو امن را برای بنده ی خودم جمع نمی كنم. اگر او در دنیا از عذاب من خود را در امان بداند، روزی كه بندگانم را در آن جمع می كنم روز قیامت او را در خوف و بیم خواهم انداخت. اگر او در دنیا از نافرمانی من بترسد، روز قیامت او را در امان نگاه داشته و او در آن روز در امان خواهد بود. چنین حدیثی را نیز امام اثنی عشریه، صدوق ابن بابویه قمی در كتابش الخصال نقل كرده است: عن الحسن قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم : قال الله تبارك و تعالی: وعزتی وجلالی لا أجمع علی عبدی خوفین، ولا أجمع له أمنین، فإذا أمننی فی الدنیا أخفیه یوم القیامه وإذا خافنی فی الدنیا أمنته یوم القیامه.[16] خداوند می فرماید دو خوف یا دو امن را برای بندگانم، جمع نمی كنم. اگر بنده ی من در دنیا از من بترسد، روز قیامت در امان خواهد بود و اگر در دنیا خود را در امان بداند، روز قیامت دچار بیم و وحشت خواهد شد. آری، كسی كه اندك درك و فهم دارد، این واقعیت را می داند، كه هر كس در دنیا از معصیت خدا بترسد و از آن دوری كند، روز قیامت در امان خواهد بود. زیرا كه خوف بنده از پروردگارش در دنیا موجب اجر و پاداش است. بنابراین، هر كس كه خوف مومن در دنیا را مانند خوف كافر در آخرت بداند، او مانند كسی است كه تاریكی را مساوی با نور، آفتاب را برابر با سآیه و زندگان را بسان مردگان می داند.[17] وإنی أتمنی من كل قلبی أن لایشمل الجهل دكتوراً كبیراً مثل محمد التیجانی المساوی !!؟ من از ریشه ی قلبم آرزو دارم كه این جهالت شامل حال دكتری بزرگ مانند آقای تیجانی نشود!!!
1. ثم اهتدیت ص 113-111 و آنگاه . . . هدایت شدم ص 182-181. 1. سنن ترمذی 3747 و مشكاه كتاب المناقب باب مناقب العشره 6118 و صحیح ترمذی 2946. 2. منهاج السنه ج 5 ص 484. 3. منهاج السنه ص 484. 4. منهاج السنه ج 5 ص 483. 1. سنن ترمذی كتاب الزهد 2312 ابن ماجه كتاب الزهد باب الحزن و البكاء 4190 و صحیح ترمذی 3378. 2. سنن ترمذی ج 4 ص 556 كتاب الزهد. 3. بحار الانوار ج 43 ص 89 چاپ موسسه وفا بیروت. 1. كنز العمال ص 525 موسسه الرساله. 2. ثم اهتدیت ص 112 و آنگاه . . . هدایت شدم ص 183-182. 1. تفسیر القرآن العظیم ـ ابن كثیر ج 2 ص 438. 2. تفسیر الطبری ج11 ص 106. 3. تفسیر الطبری ج 11 ص 106. 1. ثم اهتدیت ص 113-112 و آنگاه . . . هدایت شدم ص 184-183. 2. الحلیه ج 6 ص 98 والزهد ص 157 و سلسله احادیث صحیحه ج 2 شماره 742. 1. كتاب الخصال للقمی باب الاثنین ج1 ص79. 2. منهاج السنه النبویه ج6 ص 16.
به نقل از کتاب: بلکه گمراه شدی، نوشته: خالدعسقلانی، ترجمه فارسی کتاب: بل ضللت، ترجمه: اسد الله موسوی نوشته: خالدعسقلانی ترجمه: اسد الله موسوی
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|