|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
قرآن و حدیث>مسائل قرآنی و حدیث>حدیث > سیر و سفر برای استماع و روایت حدیث
شماره مقاله : 8611 تعداد مشاهده : 374 تاریخ افزودن مقاله : 18/11/1389
|
سیر و سفر برای استماع و روایت حدیث
... «سیر و سفر برا استماع و روایت حدیث» مدتها قبل از تدوین کتب احادیث آغاز گشته، و در تمام مراحل سیر تکاملی تدوین حدیث ادامه یافته است، و به ویژه در آن سالهایی که تدوین کتب حدیث به شیوههای گوناگون سیلآسا جریان یافته بود، سیر و سفر نیز از دیار دور و نزدیک به مدینه «دارالسنه»[1] و به بصره و کوفه و بغداد و غیره آغاز گردید، البته این سیر و سفر قبلاً و در قرن اول هجری آغاز شده بود و صحابی بزرگوار، ابوالدرداء (م ـ 22) میگفت اگر فهم آیهای از آیههای خدا برای من مشکل و خستهکننده شود و برای حل آن جز مردی که در برک الغماد[2] (پنج روز راه دور از مدینه) منزل کرده کس دیگری را پیدا نکنم شخصاً به نزد آن مرد سفر میکنم، و همچنین صحابی بزرگوار و بسیار با علم جابر بن عبدالله (م ـ 78) شتری را خرید و او را از وسایل سفر بار کرد و سوار بر آن شتر یک ماه راه رفت و به شام رسید، تا در مورد حدیث[3] قصاص از عبدالله بن (اُنیس) سؤال کند، و سیر و سفر به مناطق بسیار دور برای استماع یک حدیث بسیار متداول بود و سعیدبن مسیب[4] (م ـ 150) گفته است: من برای استماع و روایت حدیثی از کسی گاهی شبها و روزها راه رفتهام و ابوقلابه (م ـ 104) گفته است، سه روز در مدینه ماندم و کاری نداشتم جز اینکه حدیثی که در نزد مردی بود که سفر رفته بود آن حدیث را از او استماع و روایت کنم. هر چه روزگار بیشتر سپری میگردید، میل مردم نسبت به سیر و سفر برای گردآوری احادیث بیشتر میشد، مکحول (م 112) میگوید: من در مصر بردة یک زن هذیلی بودم وقتی مرا آزاد کرد از مصر خارج نشدم تا تمام احادیثی که در آنجا بود حفظ کردم، سپس به عراق آمدم و تمام احادیث آنجا را هم حفظ کردم، آنگاه به شام آمدم و تمام احادیث آنجا را هم حفظ کردم و احادیث آنجا را غربال میکردم و همهاش از (نَفَل) سؤال میکردم و کسی را ندیدم که درباره آن چیزی به من بگوید تا به پیرمردی رسیدم که او را (زیادهبن جاریه تیمیمی) میگفتند و به او گفتم آیا درباره نَفَل چیزی شنیدهای؟ گفت بلی از حبیببن مسلمة (فهری) شنیدم میگفت من خود حضور داشتم که پیامبر صلی الله علیه و سلم «نَفَل الرّبع فی البدءة[5] و الثلث فی الرّجعة» یعنی: به ستونی از سپاه که همراه سپاه و در آغاز کار به دشمن حمله کرده بود یک چهارم و به ستونی از سپاه که بعد از برگشتن سپاه به دشمن حمله کرده بود یک سوم جایزه اعطا فرمود[6] و همین تشنگی مفرط نسبت به استماع و گردآوری احادیث موجب گردید که احمدبن حنبل از بغداد به مکه و مدینه و بصره و کوفه[7] و یمن سفر کرد و با استماع و اخذ احادیث از سفیان بن عیینه و اسحاقبن راهویه و ابوداود طیالسی و امام شافعی[8] و علی بن مدینی و ... و به گفته ابوزرحة رازی[9] روایات خود را به یک ملیون[10] رسانید و همچنین بخاری در سال 210 در سن[11] شانزده سالگی به خراسان و عراق و حجاز و شام و مصر و نیشابور برای استماع و روایت احادیث سفر کرد[12] و در نتیجه، روایتهایی خود را به ششصد هزار[13] حدیث رسانید و مسلم محدث نیز در حوالی سالهای 224 برای استماع و روایت احادیث از نیشابور راهی عراق و حجاز و شام و مصر و ... گردید[14] و در نتیجه روایتهای خود را به سیصد هزار حدیث رساند، و همچنین عبدان[15] یعنی احمدبن موسی جوالیقی (م ـ 306) هجده مرتبه به بصره مسافرت کرد تا آنچه اهل این شهر از سنن که فقط ابوایوب سجستانی آنها را جمعآوری کرده است گردآوری نماید. هر ماه و هر سال سیر و سفر راویان احادیث به کشورها و به شهرهای اسلامی بیشتر میگردید، و آمد و شد آنان شهرها و روستاهای جامعة بزرگ اسلامی را چنان به یکدیگر متصل کرده بود، که کلاً به صورت یک دهکدة بزرگ درآمده بود، و اکثریت قاطع کسانی که به این سیر و سفرها علاقه داشتند و برای استماع احادیث به جاهای بسیار دوری سفر می کردد جز هدف فرهنگی و گسترش بیشتر دایرة معارف اسلامی هدف دیگری را نداشتند و اقلیتی نیز هدفهای اقتصادی و مالی را منظور مینمودند از جمله یعقوب بن ابراهیم که این حدیث ابوهریره را «مبنی بر نهی غسل کردن در آب راکد در صورتی که نجسی در آن افتاده باشد»، در حفظ داشت این حدیث را تنها در برابر یک دینار (یک مثقال طلا) همراه سلسله و سند[16] برای کسی روایت میکرد، و روی ابونعیم فضلبن دکین از این هم عجیبتر بود، وی در حالی که امام محدث و مقام والای حافظ را داشت، یکی از شاگردانش علیبن جعفر دربارة اجره گرفتن او در مقابل روایت احادیث چنین میگوید: «حدیثی[17] را که او در حفظ داشت هر گاه او روایت میکرد و ما مینوشتیم درهمهای سالم و بدون عیب را از ما میگرفت و اگر درهم شکسته میدادیم، کسری آنها را علیحده از ما میگرفت[18]، اما بعد از مشاهدة چند نمونه و دو سه اتفاق از این قبیل، دانشمندان آگاه و فقها و محدثین بصیر و پرهیزگار آن اندازه این اجره گرفتن در استماع احادیث را مذمت کردند و آن را ارتشاء در تعلیم خواندند، که آن اقلیت طمعکار را نیز از این اجره گرفتن مذموم منصرف نمودند، و کار به جایی رسید که اگر کسی به طیب خاطر هم میخواست در مقابل روایت حدیثی، چیزی را به کسی بدهد حافظ حدیث به شدت با او برخورد میکرد و میگفت، مادامی که از این پیشنهاد دست برنداری من حدیث را برای تو روایت نمیکنم همانگونه که محمدبن عجاج[19] گفته: «مردی که میخواست حدیثی را از صمادبن سلمه (م ـ 167) استماع کند سوار بر کشتی در دریای چین به سوی او شتافت و یک ارمغانی برای او برده بود، حماد گفت تو در بین دو چیز مختار هستی میخواهی این ارمغان را میگیرم ولی حدیث را رایت روایت نمیکنم و اگر استماع حدیثم را میخواهی ارمغانت را به هیچوجه نمیپذیرم، آن مرد گفت ارمغانم را قبول مکن و حدیث را[20] برایم روایت کن.
زیرنویسها: [1]- تاریخ طبری، ص 1820، به نقل صبحی، ص 42. [2]- معجم البلدان، یاقوت حموی، ج 1، ص 590 و 589. [3]- الجامع لاخلاق الراوی، ج 9، ص 168 و تذکرة الحفاظ، ج 1، ص 43 (جابربن عبدالله). [4]- الجامع لاخلاق الراوی، ج 9، ص 169 و تذکرة الحفاظ، ذهبی، ج 1، ص 45، به نقل از صبحی صالح، (علوم الحدیث)، ص 47. [5]- در نهایه ابن اثیر، ج 1 ب و د و ج 5 ن و ف در شرح آن حدیث آمده است : «نَفَل» با فتحه به معنی غنیمت و با سکون به معنی زیاده و در حدیث آمده: «انّه نقّل فی البدءة الرّبع و فی الرجعة الثلث» که مقصود از «بدءة» ابتدای جنگ و مقصود از رجعت برگشتن از جنگ است، خلاصه هر گاه ستونی همراه سپاه به دشمن حمله کرد جایزه او یک چهارم و هر گاه بعد از برگشتن سپاه حمله کرد چون مشقت بیشتر و خطر زیادتر است جایزه آنها یک سوم است. [6]- صبحی صالح، علوم الحدیث، ص 47. [7]- البدایه و النهایه، ج 10، ص 34. [8]- همان. [9]- تذکرة الحفاظ، ذهبی، ج 2، ص 431. [10]- همان. [11]- ارشاد الساری، قسطلانی، ج 1، ص 32، به نقل از ابن حجر عسقلانی. [12]- همان. [13]- الحدیث و المحدثون، ص 378. [14]- همان. [15]- معجم البلدان، ج 1، ص 414. [16]- کفایه، خطیب، ص 156 و شرح سیوطی بر سنن نسائی، ج 1، ص 49. [17]- الباعث الحثیث، ص 116 و الکفایه، ص 156، به نقل صبحی، ص 57. [18]- همان. [19]- صبحی صالح، علوم الحدیث، ص 59، به نقل از کفایه، خطیب، ص 153. [20]- همان.
به نقل از: تاریخ حدیث و ضبط و ثبت احادیث، تألیف : استاد فاضل حاج ملاعبدالله احمدیان
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|