بطور عموم احكام و شرايط زكات بدين صورت است:
بر هر مسلمان آزادي که دارائيش به حد نصاب برسد و يک سال بر آن بگذرد زکات فرض ميشود. بجز زراعات که (گذشت يک سال بر آن واجب نيست) و زکات آن در روز برداشت محصول به شرطي که به حد نصاب برسد، واجب ميگردد. خداوند متعال ميفرمايد :
{ وَآتُوا حَقَّهُ يومَ حَصَادِهِ } (أنعام : 141)
«و به هنگام رسيدن و چيدن و درو کردنشان زکات آنها را بدهيد».
زکات در اموال زير واجب است :
طلا و نقره، زراعات، ميوهجات، حيوانات و معادن.
اول: زکات طلا و نقره
حد نصاب و مقدار واجب آن:
حد نصاب طلا بيست دينار(يا 85 گرم) و حد نصاب نقره دويست درهم (يا 595 گرم) است و مقدار واجب هر کدام از آنها يک چهلم است : از علي بن ابي طالب روايت است که پيامبر صلى الله عليه و سلم فرمود: (إذا کانت لک مائتا درهم و حال عليها الحول ففيها خمسة دراهم، و ليس عليک شيي – يعني في الذهب حتي يکون لک عشرون دينارا، فإن کانت لک عشرون دينارا و حال عليها الحول ففيها نصف دينار) «اگر دويست درهم داشتي و يک سال بر آن گذشت، زکات آن پنج درهم است و طلا تا به بيست دينار نرسد زکات در آن واجب نيست ولي اگر به بيست دينار رسيد و يک سال بر آن گذشت نيم دينار زکات در آن واجب ميگردد».
زکات زيورآلات به دليل عموم آيه و احاديث (مربوط به وجوب زکات در طلا و نقره واجب است و کسي که از اين عموم چيزي را خارج کرده دليلي ندارد. با وجود اين دلايل خاصي نيز در اين باره وجود دارد از آن جمله :
از ام سلمه روايت است : (کنت ألبس أوضاحا من ذهب، فقلت يا رسول الله أکنز هو؟ فقال : ما بلغ أن تؤدي زکاته فزکي فليس بکنز) «مقداري زيورآلات طلا بر تن داشتم. گفتم أي رسول خدا! آيا اين زيورآلات کنز (مال اندوخته) محسوب ميشوند؟ پيامبر صلى الله عليه و سلم فرمود : اگر چيزي به حد نصاب رسيد، زکاتش را پرداخت کن، در اين صورت کنز به حساب نميآيد».
از عايشه رضي الله عنها روايت است : (دخل علي رسول الله صلى الله عليه و سلم فرأي في يدي فتخات من ورق، فقال : ما هذا يا عائشة؟ فقلت : صنعتهن أتزين لک يا رسول الله، قال : أتؤدين زکاتهن؟ قلت لا، أو ما شاء الله، قال هو حسبک من النار) «پيامبر صلى الله عليه و سلم به خانهام وارد شد، و چند انگشتر نقره را در دست من ديد، فرمود : عايشه اين چيست؟ گفتم آنها را در دست کردهام تا خود را براي شما بيارايم أي رسول خدا، فرمود آيا زکات آنها را ميدهي، گفتم خير، يا گفتم : هرچه خدا بخواهد، فرمود : اين براي گرفتار شدن تو به آتش دوزخ کافي است».
دوم : زکات کشتزار و ميوهجات
محصولاتي که زکات در آنها واجب است:
زکات، تنها در چهار محصول مذکور در حديث زير واجب است :
از ابوبرده از ابوموسي و معاذ روايت است : (أن رسول الله صلى الله عليه و سلم بعثهما إلي اليمن يعلمان الناس أمر دينهم، فأمرهم أن لا يأخذوا الصدقة إلا من هذه الأربعة :الحنطة، والشعير و التمر والزبيب) «پيامبر صلى الله عليه و سلم آن دو را به يمن فرستاد تا به مردم احکام دينشان را آموزش دهند، و دستورداد تا زکات را تنها از اين چهار محصول بگيرند : گندم، جو، خرما و مويز».
حد نصاب زکات در محصولات زراعي و ميوهجات:
در محصولات زراعي و ميوهجات زکات فرض است مشروط به اينکه به حد نصابي که در حديث زير ذکر شده برسند :
از ابوسعيد خدري روايت است که پيامبر صلى الله عليه و سلم فرمود : (ليس فيما دون خمس ذود صدقة من الإبل، و ليس فيما دون خمس أواق صدقة و ليس فيما دون خمسة أوسق صدقة) «در کمتر از پنج شتر وکمتر از پنج أوقيه و کمتر از پنج وسق زکات واجب نيست».
مقدار واجب زکات محصولات زراعي و ميوهجات:
از جابر روايت است که پيامبر صلى الله عليه و سلم فرمود : (فيما سقت الأنهار و الغيم العشور، و فيما سقي بالسانية نصف العشور) «زکات محصولاتي که با جويبارها و باران آبياري ميشود يک دهم و آنچه با شتر (يا ماشينآلات کشاورزي) آبياري ميشود يک بيستم است.
از ابن عمر روايت است که پيامبر صلى الله عليه و سلم فرمود : (فيما سقت السماء و العيون أوکان عثريا العشر، و فيما سقي بالنضح نصف الشعر) «زکات محصولاتي که با آب باران يا چشمهها آبياري ميشود و همچنين محصولاتي که نيازي به آبياري ندارند، يک دهم و آنچه با آب کشيدن آبياري ميشود يک بيستم است».
تخمين زدن مقدار محصول درختان خرما و انگور:
از ابوحميد ساعدي روايت است : (غزونا مع رسول اللهr غزوة تبوک، فلما جاء وادي القري إذا امرأة في حديقة لها، فقال النبي صلى الله عليه و سلم لإصحابه : اخرصوا و خرص رسول الله صلى الله عليه و سلم عشرة أوسق، فقال لها : أحصي ما يخرج منها فلما أتي وادي القري قال للمرأة : کم جاء حديقتک؟ قال : عشرة أو سق خرص رسول الله صلى الله عليه و سلم) «در غزوه تبوک با پيامبر صلى الله عليه و سلم بوديم. وقتي به وادي القري (شهري قديم بين مدينه و شام) رسيديم، پيامبر صلى الله عليه و سلم زني را در باغش ديد، به اصحابش فرمود مقدار محصول اين باغ را تخمين بزنيد. پيامبر صلى الله عليه و سلم آن را ده وسق تخمين زد و به آن زن فرمود : مقدار محصول باغت را به ياد داشته باش، پيامبر وقتي که (مدتي بعد) به آن شهر برگشت به آن زن فرمود : محصول باغت چقدر شد؟ گفت : ده وسق، همان تخمين رسول اللهr».
از عايشه روايت است : (کان رسول الله صلى الله عليه و سلم يبعث عبدالله بن رواحة فيخرص النخل حين يطيب قبل أن يؤکل منه، ثم يخير يهود يأخذونه بذلک الخرص أو يدفعونه إليهم بذلک الخرص، لکي يحصي الزکاة قبل أن تؤکل الثمار و تفرق) «پيامبر صلى الله عليه و سلم عبدالله بن رواحه را ميفرستاد تا محصول درختان خرما را هنگام رسيدن و قبل از آنکه از آنها خورده شود تخمين بزند و سپس يهود را مخير گرداند در اينکه باغ خرما را با همان تخمين نزد خود نگه دارند يا آن را با همان تخمين در اختيار مسلمانان قرار دهند تا زکات آن قبل از خوردن و پراکنده شدن حساب شود».
سوم – زکات حيوانات
حيواناتي که زکات در آنها واجب است سه دستهاند : شتر، گاو، گوسفند و بز
زکات شتر:
نصاب شتر:
از ابوسعيد خدري روايت است که پيامبر صلى الله عليه و سلم فرمود : (ليس فيما دون خمس ذود من الإبل صدقة) «در کمتر از پنج شتر، زکات واجب نيست».
مقدار واجب زکات شتر:
از انس روايت است که وقتي ابوبکر او را به بحرين فرستاد، مطالب زير را براي او نوشت :
(بسم الله الرحمن الرحيم، هذه فريضة الصدقة التي فرض رسول اللهr علي المسلمين، و التي أمر الله بها رسوله، فمن سئلها من المسلمين علي وجهها فليعطها، و من سئل فوقها فلايعط : في أربع و عشرين من الإبل فما دونها من التغنم من کل خمس شاة، فإذا بلغت خمسا و عشرين إلي أربع و عشرين من الإبل فما دونها من الغنم من کل خمس شاة، فإذا بلغت خمسا و عشرين إلي خمس و ثلاثين ففيها بنت مخاض أنثي، فإذا بلغت ستا و ثلاثين إلي خمس و أربعين ففيها بنت لبون أنثي، فإذا بلغت ستا و أربعين إلي ستين ففيها حقة طروقة الجمل، فإذا بلغت واحدة و ستين إلي خمس و سبعين ففيها جذعة فإذا بلغت – يعني ستا و سبعين – إلي تسعين ففيها بنتالبون، فإذا بلغت إحدي و تسعين إلي عشرين و مائة ففيها حقتان طروقتا الجمل، فإذا زادت علي عشرين و مائة ففي کل أربعين بنت لبون، و في کل خمسين حقة، و من لم يکن معه إلا أربع من الإبل فليس فيها صدقة ذلا أن يشاء ربها فإذا بلغت خمسا من الإبل ففيها شاة) «بسم الله الرحمن الرحيم، اين شر مقدار صدقهاي است که پيامبر صلى الله عليه و سلم آن را بر مسلمانان واجب کرده و خداوند آن را به پيامبرش دستور داده است، لذا ازهر مسلماني خواسته شد که مطابق آن (که خواهد آمد) زکات بدهد، بايد آن را بپردازد ولي اگر بيش از آن اندازه از او خواسته شد، نبايد بپردازد : زکات هر بيست و چهار شتر و کمتر از آن (تا پنج شتر) گوسفند يا بزد داده شود(أ)، از هر پنج شتر يک گوسفند. هر گاه تعداد شتران به بيست و پنج تا سي و پنج رأس رسيديک «بنت مخاص(ب)» و اگر به سي و شش تا چهل و پنج شتر رسيد يک «بنت لبون(ج)» و هرگاه به چهل و شش تا شصت شتر رسيد «حقه(د)» آبستن شدن را داشته باشد زکات داده شود. از شصت و يک تا هفتاد و پنج شتر يک «جذعه»(ه)، و ازهفتاد و شش تا نود شتر دو «بنت لبون»، و از نود و يک تا صد و بيست شتر «دو حقه» که آمادگي آبستن شدن را داشته باشند واجب ميگردد. و هرگاه از صد و بيست شتر بيشتر شد در هر چهل شتر يک «بنت لبون» و در هر پنجاه شتر يک «حقه» زکات داده شود. کسي که بيش از چهار شتر نداشته باشد زکات بر او واجب نيست مگر اينکه خودش بپردازد. و اگر به پنج شتر رسيد يک گوسفند يا بز واجب ميشود».
هرگاه نوعي از شتر بر شخص واجب شودکه آن را ندارد:
از انس روايت است : ابوبکر در مورد صدقه واجبي که خداوند و پيامبرش صلى الله عليه و سلم به آن دستور دادهاند، برايم نوشت : (من بلغت عنده من الإبل صدقة الجذعة وليست عنده جذعة و عنده حقة فإنها تقبل منه الحقة و يجعل معها شاتين إن استيسرتا له أو عشرين درهما، و من بلغت عنده صدقة الحقة و ليست عنده الحقة و عنده الجذعة فإنها تقبل منه الجذعة و يعطيه المصدق عشرين درهما أو شاتين، و من بلغت عنده صدقة الحقة و ليست عنده إلا بنت لبون فإنها تقبل من بنت لبون و يعطي شاتين أو عشرين درهما، ومن بلغت صدقته بنت لبون و عنده حقة فإنها تقبل منه الحقة و يعطيه المصدق عشرين درهما أو شاتين، و من بلغت صدقته بنت لبون و ليست عنده و عنده بنت مخاض فإنها تقبل منه بنت مخاض و يعطي معها عشرين درهما أو شاتين) «اگر تعداد شتران کسي به حد (61 الي 75) رسيد که يک جذعه بر او واجب شد ولي جذعه نداشت و حقه داشت، حقه از او پذيرفته شود و بايد دو گوسفند در صورت امکان يا بيست درهم را نيز پرداخت کند. و کسي که از زکات شتر، يک حقه بر او واجب شد ولي حقه نداشت و جذعه داشت، جذعه از او قبول شود و زکات گيرنده بايد بيست درهم يا دو گوسفند را به او بدهد. کسي که از زکات شتر، يک حقه بر او واجب شد و نزد او فقط يک بنت لبون بود، بنت لبون از او قبول شود و بايد علاوه بر آن دو گوسفند يا بيست درهم را نيز بدهد. کسي که از زکات شتر، يک بنت لبون بر او واجب شد و بجاي آن حقه داشت، حقه از او قبول شود و زکات گيرنده بايد بيست درهم يا دو گوسفند را به او بدهد. کسي که زکات بنت لبون بر او واجب شد ولي بنت لبون نداشت و بنت مخاض داشت، بنت مخاض از او قبول شود ولي بايد علاوه بر آن بيست درهم يا دو گوسفند را نيز پرداخت کند».
زکات گاو:
نصاب گاو و مقدار زکات آن:
از معاذ بن جبل روايت است : (بعثني رسول الله صلى الله عليه و سلم إلي اليمن، و أمرني أن آخذ من البقر من کل أربعين مسنة، و من کل ثلاثين تبيعا أوتبيعة) «پيامبر صلى الله عليه و سلم مرا به يمن فرستاد و به من دستور داد تا از هر چهل گاو يک گاو مسنه و از هر سي گاو يک تبيع (ب) را بعنوان زکات بگيرم».
زکات گوسفند (و بز):
نصاب گوسفند (و بز) و مقدار زکات آن:
از انس روايت است : ابوبکر رضی الله عنه در مورد صدقة واجبي که خداوند به پيامبرش صلى الله عليه و سلم دستور داده است برايم نوشت : (و في صدقة الغنم في سائمتها إذا کانت أربعين إلي عشرين و مائة شاة، فإذا کانت سائمة الرجل ناقصة من أربعين شاة واحدة فليس فيها صدقة إلا أن يشاء ربها) «زکات گوسفند و بز سائمه (چرنده) از چهل تا صد و بيست رأس،يک گوسفند (يا يک بز)(ج) و از صد و بيست و يک تا دويست رأس، دو گوسفند (يا دو بز) و از دويست و يک تا سيصد رأس، سه گوسفند (يا سه بز) است. اگر تعداد آنها بيشتر از سيصد گوسفند (يا بز) باشد، در هر صد گوسفند (يا بز) يک رأس واجب ميشود. اگر تعداد گوسفندان (يا بزهاي) چرنده کمتر از چهل رأس باشد زکات در آن واجب نيست مگر اينکه صاحبش بخواهد».
شروط وجوب زکات در حيوانات:
1- نصاب: که مقدار آن در احاديث سابق توضيح داده شد.
2- گذشت يک سال کامل: به دليل فرموده پيامبر صلى الله عليه و سلم : (لازکاة في مال حتي يحول عليه الحول) «تا يک سال بر مالي نگذرد، زکات در آن واجب نميشود».
3- سائمه (چرنده) باشد يعني بيشتر سال در صحرا بچرد : به دليل فرموده پيامبر صلى الله عليه و سلم : (في صدقة الغنم في سائمتها إذا کانت أربعين إلي عشرين و مائة شاة) «زکات گوسفند (يا بز) سائمه (چرنده) از چهل تا صد و بيست رأس، يک گوسفند (يا يک بز) است».
در حديثي ديگر ميفرمايد : (و في کل إبل سائمة في کل أربعين ابنة لبون) «در هر چهل شتر چرنده يک بنت لبون زکات واجب است».
دوم : زکات کشتزار و ميوهجات
آنچه نبايد به عنوان زکات گرفته شود:
از ابن عباس روايت است : وقتي که پيامبر صلى الله عليه و سلم معاذ را به يمن فرستاد به او فرمود : (و إيا و کرائم أموالهم...) «از اموال نفيس آنان پرهيز کن (آن را به عنوان زکات نگير)».
از انس روايت است که ابوبکر در مورد صدقة واجبي که خداوند به پيامبرش صلى الله عليه و سلم دستور داده است برايم نوشت :
(لايخرج في الصدقة هرمة و لا ذات عوار و لا تيس، و إلا ماشاء المصدق) «حيوان پيرو ناتوان و عيبدار کور به عنوان زکات داده نشود و نيز (مأموران جمعآوري زکات) گوسفند و بز مخصوص جفتگيري را بعنوان زکات نگيرند مگر اينکه صاحبش بخواهد».
سوم – زکات حيوانات
حکم زکات حيوانات شراکتي:
هرگاه دونفر يا بيشتر، حيوانات خود را با هم يکجا کنند بطوريکه قابل تفکيک نباشند، در اين صورت اگر زکات بر آنها واجب شود هر دو بعنوان يک نفر، آن را پرداخت کنند :
از انس روايت است : ابوبکر در مورد صدقة واجبي که خداوند به پيامبرشr دستور داده است برايم نوشت : (ولايجمع بين متفرق ولا يفرق بين مجتمع خشية الصدقة، و ما کان من خليطين فإنهما يتراجعان بالسوية) «و از ترس واجب شدن زکات نبايد اموال متفرق را جمع(أ) و اموال جمع شده(ب) را متفرق کنند. اگر دو نفر با هم شريک باشند، بايد هر دو به طور مساوي زکات را بدهند».(ج)
چهارم – زکات رکاز
رکاز به اشيائي گفته ميشود که در زمان جاهليت دفن شده، و بدون هزينه کردن مال و تحمل سختي و کار زياد بدست آيند.
در رکاز، زکات بصورت فوري واجب ميگردد بدون اينکه يک سال بر آن بگذرد و يا نصاب معيني داشته باشد : به دليل عموم فرموده پيامبر صلى الله عليه و سلم : (وفي الرکاز الخمس) «و در رکاز خمس واجب است».
مصارف زکات
خداوند متعال ميفرمايد :
{ إنَّما الصَّدَقَاتُ لِلفُقَرَاءِ وَالمَسَاکِينَ وَ العَامِلِينَ عَلَيهَا وَ المُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُم، وَ فِي الرِّقَابِ وَ الغَارِمِينَ وَ فِي سَبِيلِ اللهِ وَ ابنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِن اللهِ و اللهُ عَلِيمٌ حَکِيمٌ } (توبه : 60)
«زکات مخصوص فقراء، مساکين، کارگزاران آن، کساني که جلب محبتشان (براي اسلام) ميشود، (آزاد کردن) بندگان، (پرداخت بدهي) بدهکاران)، (صرف) در راه خدا و واماندگان در راه ميباشد. اين يک فريضه مهم الهي است و خدا دانا و حکيم است».
أ) فقير: به کسي گفته ميشود که هيچ مالي ندارد.
ب) مسکين: به کسي گفته ميشود که مالش کفايت زندگيش را نميکند.
ج) کارگزاران: کساني هستند که حکومت آنها را مسئول جمعآوري زکات کرده است.
د) المُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُم: کساني که جلب محبتشان (براي اسلام) ميشود
ه) بندگان: بردهاي که با سيدش قرارداد کرده که در ازاي پرداخت مبلغي آزاد شود.
و) بدهکاران: کساني که بدهکار شدهاند و توانايي پرداخت بدهيشان را ندارند.
ز) در راه خدا: مجاهدان اسلام.
ع) واماندگان: مسافري که ميخواهد به شهر يا کشورش برگردد ولي مالي براي برگشت ندارد
ابن کثير رحمه الله در تفسير اين آيه (364/2) ميگويد :
«پس از آن که خداوند اعتراض و عيبجويي منافقين جاهل از پيامبر صلى الله عليه و سلم را درباره تقسيم زکات ذکر نمود، روشن کرد که تنها اوست که صدقات را تقسيم کرده و حکم آن را روشن نموده، تقسيم و سرپرستي آن را برعهده گرفته و آن را بر اصناف مذکور تقسيم کرده است».
ابن کثير ميگويد: در اينکه زکات بايد به تمام اين اصناف هشتگانه داده شود يا به هر کدام از آنها که داده شد، صيحيح است علما دو نظر دارند :
اول : بر زکاتدهنده واجب است زکاتش را به همه اين اصناف بدهد. اين نظر شافعي و جماعتي از علماء است.
دوم : بر زکاتدهنده واجب نيست زکاتش را به تمام اين اصناف بدهد بلکه جايز است تمام زکاتش را با وجود بقيه اصناف به يکي از آنها بدهد، و اين نظر مالک و جماعتي از سلف و خلف از جملع عمر و حذيفه و ابن عباس و ابوالعاليه و سعيد بن جبير و ميمون بن مهران است. ابن جرير گويد : اين نظر اکثر اهل علم است؛ لذا، اين اصناف هشتگانه به منظور روشن شدن مستحقين زکات ذکر شدهاند، نه براي بيان وجوب پرداخت زکات به تمام آنها.
وصلی الله وسلم علی محمد و علی آله و اتباعه الی یوم الدین
سایت جامع فتاوای اهل سنت و جماعت
IslamPP.Com