|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
قرآن و حدیث>اشخاص>ثوری، سفيان بن سعيد بن مسروق
شماره مقاله : 824 تعداد مشاهده : 835 تاریخ افزودن مقاله : 10/7/1388
|
سفيان بن سعيد بن مسروق ثوري، از بني ثور بن عبد مناة، از مُضَر، أبو عبد الله أمير المؤمنين در حديث. سيد أهل زمانش در علوم دين و تقوى بود. در كوفه تولد یافت و در آنجا بزرگ شد، منصور عباسي او را منصب قضاوت پیشنهاد کرد، اما او قبول نکرد و از كوفه خارج شد (سنة 144هـ) و در مكه و مدينه سکونت کرد. سپس او را مهدي خواست و او متوارى شد و به بصره رفت و در حالی که در آنجا مخفی بود وفات یافت. از کتابهای اوست: "الجامع الكبير" و "الجامع الصغير" در حديث، و كتابی در "الفرائض"... . ابن جوزي كتابی در مناقب او دارد. (ترجمه از المرجع الاکبر للتراث الاسلامی)
دهخدا آرد:
و صاحب تلخیص الاَّثار نسبت او را به ثور اطحل نام کوهی بمدینه کند. و این همان کوه است که ثوربن عبد منات نیز بدان منسوب است . و در هر حال مولد ومنشاء او چنانکه ابن خلکان و دیگران آورده اند به سال 95 یا 96 یا 97 هَ . ق . بکوفه و وفات او آنگاه که متواری و مختفی میزیست در سال 161 یا 162 هَ . ق . به بصره بود. و او را به شب دفن کرده اند. و علت تواری و اختفاء وی چنانکه مسعودی در مروج الذهب از قعقاع بن حکیم روایت کرده این است : قعقاع گوید نزد مهدی خلیفه بودم ، سفیان ثوری را درآوردند و چون داخل شد سلام گفت ، سلام عادی و معمول نه تسلیم به خلافت چنانکه رسم سلام بر خلفا بود و ربیع در پشت سر خلیفه ایستاده بود بر شمشیر خویش تکیه کرده و چشم بر فرمان دوخته . مهدی با روئی گشاده متوجه سفیان شد و گفت از ما گریزی و بدینجا و بدآنجا پنهان شوی و گمان بری که اگر ما را نسبت بتو سؤقصد باشد بر تو دست نیابیم . اینک بنگر که بر تو دست یافتیم . آیا نترسی که در باره ٔ تو بهوای خویش حکم رانیم . سفیان گفت اگر برمن حکم توانی راندن آن پادشاه قادر نیز که حق و باطل را از هم جدا کند حکم خویش تواند راند. ربیع گفت یا امیرالمؤمنین آیارسد این نادان را با تو چنین سخن گفتن دستوری ده تاگردن وی بزنم مهدی گفت خاموش که امثال این مرد خواهند که ما آنانرا کشیم تا ما در سلک اشقیا و آنان در زمره ٔ سعدا درآیند او را فرمان قضای کوفه نویسید و هیچکس را بر وی حق تعرض نباشد. عهد بنوشتند و با سفیان دادند و او بیرون شد و فرمان در دجله افکند و خود بگریخت و متواری گشت چنانچه هرگز ویرا نیافتند. سفیان بن عیینه گفت هیچکس را به حلال و حرام داناتر از سفیان ندیدم و عبداﷲبن مبارک می گفت بر روی زمین اعلم ازسفیان ثوری نشناسم . و گفته اند که عمربن خطاب به روزگار خویش سر و پیشوای خلق بود و پس از وی عبداﷲبن عباس در زمان خویش این مقام داشت و بعد ازو شعبی در عهد خود دارای این رتبت بود و بدنبال او سفیان در عصر خود این مکانت یافت . و باز ابن خلکان گوید: او یکی ازائمه ٔ مجتهدین است و ابوالقاسم جنید بروایتی (در فقه ) برمذهب او میرفت و سفیان از ابی اسحاق سبیعی و اعمش و کسان این طبقه حدیث شنید و اوزاعی و ابن جریح ومحمدبن اسحاق و مالک و طبقه ٔ آنان از سفیان حدیث شنیدند. و ابوصالح شعیب بن حرب مداینی ، یکی از بزرگان ائمه ٔ کبار در حفظ و دین ، می گفت گمان برم که برستاخیزسفیان ثوری را چون حجتی از خدا در مقابل خلق دارند و گویند راست است که کس از شمایان درک زمان رسول صلوات اﷲ علیه نکرد لکن سفیان ثوری را همگی دیدید چرا از اقتدا کردن به وی تن زدید. و باز آورده اند که آنگاه که وی حکم قضای کوفه به دجله غرق کرد قضای کوفه شریک بن عبداﷲ نخعی را دادند ...
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|