|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
الهیات و ادیان>فرقه ها و مذاهب>تصوف > آيا ذکر خداوند به شيوه صوفی ها با صدای بلند بدعت است؟
شماره مقاله : 8186 تعداد مشاهده : 419 تاریخ افزودن مقاله : 15/9/1389
|
آيا ذکر خداوند به شيوه صوفی ها با صدای بلند بدعت است؟ شماره فتوى 4434
اينچنين ذکر خواندن [بصورت جهري و دسته جمعي] بدعت مي باشد و اصلي در دين ندارد و ثابت نشده است که پيامبر صلي الله عليه وسلم و خلفاي راشدين و ديگر اصحاب و تابعين با چنين روشي ذکر کرده باشند، پس اين نوع ذکر گفتن بدعت در دين و از منکرات است. اما گفتن اذکار بصورت جهري و دسته جمعي در سنت وارد نشده است.
از يکي از اصحاب چنين روايت شده است: «ما قبل از نماز صبح بر در عبداﷲ بن مسعود نشستيم، وقتي که بيرون مي آمد، با او به مسجد مي رفتيم. ابو موسي اشعري پيش ما آمد و گفت : آيا هنوز ابو عبدالرحمن (عبداﷲ بن مسعود) بيرون نيامده است؟ گفتيم:نه. پس با ما نشست تا اينکه (عبداﷲ بن مسعود)بيرون آمد. وقتي که بيرون آمد، همه ما برخواستيم و با او رفتيم. ابو موسي اشعري گفت: اي ابو عبدالرحمن! چند لحظه ي پيش چيزي را در مسجد ديدم که آن را نپسنديدم ولي به حمد و سپاس خدا چيزي جز خير و نيکي نديدم. ابو عبدالرحمن گفت: آن چه بود؟ گفت: اگر زنده بماني خواهيد ديد. گفت: مردم را در مسجد ديدم که حلقه هاي را تشکيل داده بودند و منتظر نماز بودند. در هر حلقه مردي وجود داشت که سنگريزه هاي در دست داشت و مي گفت: صد بار تکبير بگوييد، و مردم صد بار تکبير مي گفتند. (آن مرد) مي گفت صد بار تهليل بگوييد و مردم صد بار تهليل مي گفتند . مي گفت صد بار تسبيح بگوييد، و مردم صد بار تسبيح مي گفتند. (ابو عبد الرحمن) گفت: به آنها چه گفتي ؟ (ابو موسي اشعري) گفت:به آنها چيزي نگفتم و منتظر نظر و دستور شما بودم. (ابو عبدالرحمن)گفت: چرا به آنان دستور ندادي که گناهانشان را بشمارند و چرا برايشان تضمين نکردي که حسناتشان ضايع نمي شود؟ سپس (ابو عبد الرحمن) به راه افتاد و ما هم با او به راه افتاديم تا اينکه به يکي از اين حلقه ها رسيد و توقف کرد و گفت: اين چه چيزي است که من مي بينم شما انجام مي دهيد؟ گفتند:اي ابو عبد الرحمان! اين ها سنگريزه هایي هستند که با آنها تکبير و تهليل و تسبيحهايمان را مي شماريم. (ابو عبد الرحمن) گفت: گناهانتان را بشماريد که من برايتان تضمين مي کنم که هيچ يک از حسناتتان ضايع نمي شود. واي بر شما اي امت محمد! هلاک و نابودي شما چقدر سريع است. هنوز اصحاب پيامبر (صلي الله عليه وسلم) در ميان شما وجود دارند و لباسهاي پيامبر فرسوده نشده و ظرف هايشان شکسته نشده اند (که شما دست به چنين کارهاي مي زنيد). قسم به ذاتي که جان من در دست او است يا شما آييني را بهتر از آيين محمد برگزيده ايد و يا اين که دري را براي گمراهي باز کرده ايد . گفتند: اي ابو عبد الرحمن! به خدا قسم بجز خير و نيکي قصد ديگري نداشتيم. (ابو عبد الرحمن) گفت:چه بسيارند کساني که قصد خير و نيکي مي کنند ولي بدان نمي رسند، رسول خدا (صلي الله عليه وسلم ) به ما گفته است: «أن قوماً يقروون القرآن لايجاوز تراقيهم» «مردماني هستند که قرآن را مي خوانند ولي از ترقوه شان تجاوز نمي کند». به خدا قسم مي خورم که شايد بيشتر شما جزو آنان باشيد. سپس (ابو عبدالرحمن) از آنان روي گردانيد و رفت. عمرو بن سلمه گفته است:اکثر اهل اين حلقه ها را ديدم که در جنگ نهروان به همراه خوارج بر عليه ما مي جنگيدند». (دارمي و ابو نعيم با سند آنرا روايت کرده اند) اين روايت در بر گيرنده ي اصول و قواعد بزرگي به شرح زير است که تنها کساني که از سنت پيامبر (صلي الله عليه وسلم ) پيروي کرده و از دستورات خدا و رسولش سرپيچي نمي کنند از آن آگاهي مي يابند: 1-کسي که غايت و هدف را تشريع کرده، وسيله را فراموش نکرده است : مثلاً وقتي که خدا «ذکر»را تشريع کرده وسيله آن را فراموش نکرده است. پيامبر(صلي الله عليه وسلم ) با (بندهاي)دست راست خود تسبيحات را حساب مي کرد و مي گفت: اين (بند)ها در روز قيامت گواهي مي دهند. 2-بدعت اضافي، گمراهي است. و آن بدعتي است که اصل آن مستند به دليلي است ولي کيفيت و روش آن غير مستند است. اين نوع بدعت را بدعت اضافي ناميده اند؛ چون نه بطور کامل مخالف سنت است و نه بطور کامل با آن موافقت دارد. 3-خداوند متعال تنها با روشهايي پرستش مي شود که خود آنها را تشريع کرده است و نه از روي هوا و عادتها و بدعتها. 4-بدعت، سنت را از بين مي برد. آن افراد بدعت گذار، روشي را براي ذکر اختراع کرده بودند که از رسول خدا (صلي الله عليه وسلم ) روايت نشده بود و با اين کار سنت پيامبر (صلي الله عليه وسلم ) را از بين بردند. و اين اصلي است که سلف صالح آنرا فهميده و به يقين دريافته اند که بدعت و سنت با هم جمع نمي شوند. تابع گرانقدر، حسا ن بن عطيه (رضي الله عنه ) گفته است: «ما ابتدع قوم بدعة في دينهم، إلا نزع من سنتهم مثلها» «هر ملتي که بدعتي را در دين خود ايجاد کند، سنتي همانند آن از آنان گرفته مي شود».( دارمي با سند صحيح) 5-بدعت باعث نابودي مي شود؛ چرا که بدعت منجر به ترک سنت مي شود و اين گمراهي بزرگي است. صحابي پيامبر (صلي الله عليه وسلم) عبد الله بن مسعود (رضي الله عنه ) گفته است: «ولو ترکتم سنة نبيکم للظللتم» «اگر سنت پيامبرتان را رها کنيد، گمراه مي شويد».( مسلم) و اگر امتي گمراه شده، نابود مي شود. و به همين علت بود که عبد الله بن مسعود به آن حلقه هاي ذکر گفت: «واي بر شما اي امت محمد! هلاک و نابودي شما چقدر سريع است!». 6- بدعت پيک کفر است؛ چرا که شخص بدعت گذار در واقع خود را قانون گذار و نظير خدا قرار داده و خواسته است که احکام احکم الحاکمين را از سر بگيرد و پنداشته است که وي بر آييني بهتر از آيين حضرت محمد (صلي الله عليه وسلم ) است. 7-بدعتها باب اختلاف که باب گمراهي است را باز مي کنند. و هر کس بنيان گذار سنت بدي در اسلام باشد گناه آن و گناه هر کس که بدان عمل کند تا روز قيامت بر عهده ي وي خواهد بود بدون اين که از گناه آنان چيزي کم شود؛ چون کسي که مردم را به شر و بدي راهنمايي مي کند، همانند انجام دهنده آن است. 8- اعمال نيک به نيات نيک بستگي دارد ولي نيت نيک هيچ باطلي را به حق تبديل نمي کند؛ چون نيت به تنهایی براي تصحيح عمل کافي نيست بلکه علاوه بر آن بايد آن عمل مطابق با شريعت هم باشد. (ابن قيم الجوزية، مدارج الساکنين، بيروت، دارالکتاب عربي، ج1، ص85) امام شافعي رحمه الله در مورد تصوف مي فرمايند: [لو انّ رجلاً تصوّف اوّل النهار لايأتي الظهر حتي يكون احمق] "اگر كسي در اول روز صوفي شود هنوز نهار آن روز نرسيده كه او احمق گشته است." شافعي رحمه الله زماني كه داخل مصر شده فرمود: [تركنا بغداد و قد أحدث الزنادقة فيها شيأ يسمونه السماع] "زمانيكه من بغداد را ترك كردم، زنديقها در آن شهر چيزي را اختراع كرده و آن را به نام سماع نامگذاري كرده بودند."( آن افراديكه امام شافعي از آنها به عنوان زنديق نام برده صوفي ها بوده اند. چون سماع، سرود، حركات و كارهاي مخصوص عقيده تصوف است.) امام احمد رحمه الله نيز كه معاصر و شاگرد امام شافعي رحمه الله بوده، نفرت و بيزاري زيادي در گفته هايش از عقيدة تصوف و افراد منتسب به آن ديده مي شود؛ بعنوان مثال فردي از امام احمد رحمه الله در بارة گفته هاي حارث محاسبي كه عالمي صوفي بوده پرسيد، ايشان در جواب فرمودند: [لا اري لك ان تجالسهم] "من راضي نيستم با آنها نشست و برخاست كني" در حاليكه امام احمد رحمه الله از محتواي جلسات آن عالم صوفي آگاه بوده و مي دانست كه در آن جلسات گريه و زاري و توبه مي كردند و از تزكية نفس از آلودگي گناه بحث كرده و آن را بعنوان جلسة محاسبة نفس نامگذاري كرده بودند. اما آنچه که صوفيان استدلال مي کنند به حديث پيامبر صلي الله عليه وسلم که دليل بر انجام بدعتشان نخواهد بود زيرا هر عبادتي (که ذکر نيز نوعي عبادت است) بايد دو شرط زير را داشته باشد: 1- موافق با کتاب الله وسنت نبوي باشد. 2- همراه با اخلاص باشد. پس مادامي که کسي ذکر گويد هر چند که ذکر عبادت است و شخص اخلاص داشته باشد، ولي اگر موافق تعريف شارع نباشد نه تنها ثوابي نمي گيرد بلکه مرتکب بدعت شده است. و اين نوع ذکر خواندن صوفيان موافق با شرع نيست زيرا همانطور که گفته شد چنين روشي در ذکر گفتن از پيامبر صلي الله عليه و سلم و صحابه ايشان ثابت نشده است.
والله اعلم وصلي الله وسلم علي محمد و علي آله و اتباعه الي يوم الدين سايت جامع فتاواي اهل سنت و جماعت IslamPP.Com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|