|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>اشخاص>امام حسین رضی الله عنه > حسین رضی الله عنه را چه كسی به شهادت رساند؟
شماره مقاله : 8172 تعداد مشاهده : 341 تاریخ افزودن مقاله : 15/9/1389
|
حسین رضی الله عنه را چه كسی به شهادت رساند؟ محمد بن علی بن ابی طالب معروف به ابن الحنفیه، برادرش حسین رضی الله عنه را قبل از حركت به سوی كوفه نصیحت كرد و گفت: «برادر! تو میدانی كه كوفیان به پدر و برادرت خیانت كردند، و اكنون بیم دارم كه حال تو نیز مانند آنانی باشد كه پیش از تو بودند([1]). فرزدق شاعر معروف در ملاقاتی كه با ابوعبدالله داشت، در پاسخ امام كه از او پرسیده بود، حال شیعیان ما چگونه است؟-این در حالی بود كه امام قصد رفتن به آنجا را داشت- در پاسخ گفت: قلبهایشان با تو است و شمشیرهایشان علیه تو و قضا و قدر به دست خداست و هر چه خداوند بخواهد، همان خواهد شد([2]). حسین؛ گفت: راست گفتی، آینده به دست خداوند و هر روز او را كاری است، اگر تقدیر بر آن رفته باشد كه ما دوست داریم و بدان خشنودیم كه خداوند را بر نعمتهایش سپاس میگوییم و او بر ادای شكر یاری دهنده است، و اگر تقدیر بر خلاف ما باشد، باز هم هر كس نیتش بر حق و با تقوا باشد، نجات خواهد یافت([3]). آنگاه كه امام حسین رضی الله عنه خطاب به آنها سخنرانی و به سابقهیشان اشاره كرد و آنچه با پدر و برادرش كرده بودند، به آنها تذكر داد و گفت: «... اما اگر پیمان خود را بشكنید و دست از یاری من بردارید، به جانم سوگند كه این از شما شگفتانگیز نیست، كه این برایتان منكر محسوب نمیشود، شما چون پیش از این، این كار را با پدر، برادر و پسر عمویم مسلم كردید و فریب خورده كسی است كه فریب شما را بخورد و به شما دل ببندد»([4]). و امام حسین علیه السلام قبلاً گفته بود كه من از نامههایشان مشكوكم و گفته بود: «اینها مرا میترسانند و این نامههای كوفیان است و خودشان هم مرا میكشند»([5]). در مناسبتی دیگر فرمود: «پروردگارا! بین ما و بین این قوم داوری كن كه ما را دعوت كردند و وعدة یاری دادند، اما حالا خودشان با ما میجنگند و ...»([6]). آری! مدعیان طرفداری حسین؛ ، او را دعوت كردند كه یاری دهند، اما با او جنگیدند و او را كشتند.!!! حسین كورانی گوید: «اهل كوفه به تنها گذاشتن حسین بسنده نكردند بلكه نتیجهی چندرنگیهایشان، اختیار موضع ثالثی بود و همانهایی بودند كه با شتاب به كربلا رفتند، تا با امام حسین علیه السلام بجنگند و در كربلا برای به ثبت رساندن اعمالی كه شیطان را خوشنود و خداوند رحمان را ناراحت میكرد، از یكدیگر سبقت گرفتند، به عنوان مثال: میبینیم عمر بن حجاج كه دیروز در كوفه همچون پروانهای در اطراف اهل بیت و به دفاع از آنها قیام كرده بود و سپاهی را فرماندهی میكرد كه آن شخصیت بزرگ یعنی: هانی بن عروه را نجات دهد، امروز به كلی موضعگیری ظاهریش عوض شده، به همین دلیل امام حسین؛ را به خروج از دین متهم كردند، شایسته است در عبارت زیر تأملی داشته باشیم، عمرو بن حجاج به یارانش میگفت: «با آنانی كه از دین خارج و از جماعت مسلمانان جدا شدهاند، بجنگید...»([7]). و نیز كورانی میگوید: «در موضعگیری دیگری مشاهده میكنیم كه بر نفاق كوفیان دلالت دارد، آن اینكه عبدالله بن حوزه تمیمیدر برابر امام حسین میایستد و فریاد میزند، آیا حسین علیه السلام در میان شماست؟ این فرد از اهل كوفه و از شیعیان دیروز علی علیه السلام است و حتی ممكن است از گروه شبث كسانی باشد كه به امام حسین نامه نوشتند.... سپس میگوید: ای حسین علیه السلام تو را آتش مژده باد ....([8]). و مرتضی مطهری درطرح سؤالی میگوید، چگونه كوفیان از عهد و پیمان امام بیرون شدند؟ سپس در پاسخ میگوید: جواب این است كه رعب و وحشتی كه بر اهل كوفه از زمان زیاد و معاویه چیره شده بود و با آمدن عبید الله كه فورا اقدام به كشتن میثم تمار، رشید، مسلم و هانی كرد، بر این وحشت افزود و علاوه بر این عامل تطمیع و حرص بر مال و ثروت و مقام های دنیوی، آن طور كه بر عمر بن سعد چیره شده بود موجب گردید كه دوستان و محبان امام به جنگ او بیایند، اما سران و بزرگان كوفه را ابن زیاد، در همان روز اول ورودش، ترسانده و با مال فریبشان داده بود، آنگاه كه همه را جمع كرد و گفت هر كس از شما با مخالفان باشد من بخشهای بیت المال را از قطع میكنم، آری این عامر بن مجمع عبیدی یا مجمع بن عامر است كه میگوید، به رؤسایشان رشوه های بزرگی داده شد و غریزه هایشان را اشباع نمود([9]). كاظم احسائی نجفی میگوید: «سپاهی كه به جنگ امام حسین آمده بودند 300 هزار نفر بودند كه همه از اهل كوفه بودند كه در میانشان شامی، حجازی، هندی، پاكستانی، سودانی، مصری و آفریقایی نبود، بلكه همه یشان از اهل كوفه بودند كه از قبایل مختلف گرد آمده بودند»([10]). حسین بن احمد براقی نجفی كه یكی از مؤرخان شیعه است. مینویسد: قزوینی گوید: از آنچه میتوانیم درباره اهل كوفه بگوییم این است كه آنان پس از اینكه از امام حسین خواسته بودند بیاید، او را مورد طعنه قرار داده و سر انجام كشتند([11]). مرجع تقلید شیعیان، آیت الله عظمیمحسن امین، میگوید: «سپس 20 هزار نفر از عراقیها با امام حسین بیعت نمودند و در حالی به جنگ او آمدند كه بیعتش در گردنشان بود و او را كشتند»([12]). جواد محدثی میگوید: همة اسباب و شرایط مذكور موجب شد كه امام آن حوادث تلخ را از آنان تجربه كند و با خیانتشان روبرو شود و اهل كوفه مسلم را مظلومانه كشتند و حسین علیه السلام در نزدیكیهای كوفه تشنه لب بدست سپاه كوفه به شهادت برسد([13]). از بزرگان و شیوخ شیعه مانند: ابو منصور طبرسی، ابن طاووس، امین و دیگران از علی بن حسین بن علی ابن ابی طالب معروف به زین العابدین نقل میكنند كه ایشان از پدرانش در توبیخ و سرزنش شیعیانشان كه پدرش را تنها گذاشته و او را كشتند، میگوید: ای مردم! شما را به خدا قسم میدهم، آیا بیاد دارید كه به پدرم نامه نوشتید و سپس فریبش دادید و با او عهد و پیمان بستید، بیعت كردید و سپس با او جنگیدید و خوار و ذلیلش نمودید، وای بر شما و آنچه برای خود پیش فرستادید، وای بر شما و رأی و نظر بدتان، با چه چشمیبه رسول الله صلی الله علیه و سلم نگاه میكنید؟ آنگاه كه بگوید: اهل بیتم را كشتید، پردهی حرمتم را دریدید؛ لذا از امت من نیستید. در ادامه میگوید كه در این جا فریاد، گریه و شیون زنان از هر طرف بلند شد و به یكدیگر گفتند: با آنچه از اعمالتان بیاد دارید، هلاك شوید. امام ادامه داد كه خداوند به آن كس كه به نصیحتم گوش دهد و سفارشم را در اطاعت از الله، رسول واهل بیتش حفظ كند، رحم نماید. و بدانید كه رسول الله صلی الله علیه و سلم الگوی نیكوی ماست همه گفتند: سخنانت را شنیدیم و اطاعت میكنیم و حقوق تو را رعایت خواهیم نمود و تنهایت نمیگذاریم وبه تو پشت نمیكنیم، خداوند تو را مورد لطف و رحمتش قرار دهد، به هر چه میخواهی، دستور بده! با هركس بجنگی، میجنگیم و با هر كس صلح كنی، صلح میكنیم و قطعا یزید را خواهیم گرفت و از كسانی كه به تو و ما ظلم كنند، اعلام بیزاری میكنیم. در این جا بود كه امام زین العابدین گفت: هیهات ! هیهات ! ای خیانتكاران مكار، آیا بین شما و شهوتتان مانعی وجود دارد؛ آیا میخواهید با من همانطور رفتار كنید كه پیش از این با پدرانم كردید؟ هرگز! قسم به پروردگار شهیدان كه این زخم خوب نخواهد شد و التیام نمییابد، دیروز پدرم و خانواده ام به همراهش كشته شدند و دست و پا زدن پدرم در جلوی رویم و تلخی عزایش در حنجره و حلقم و غصه اش در اعماق قلب و سینه ام را نمیتوانم فراموش كنم ...»([14]). وآنگاه كه امام زین العابدین از كنار كوفیان عبور میكرد و دید كه نوحه و گریه میكنند؛ آنان را توبیخ كرد و گفت: «آیا برای ما نوحه و گریه میكنید؟!، پس چه كسی ما را كشته است؟!([15]). و در روایتی دیگر از او كه با صدای ضعیف كه بر اثر بیماری ضعیف شده بود، گفت: «اینها برای ما گریه میكنند؟! پس چه كسی ما را كشته است؟([16]). ام كلثوم، دختر علی، رضی الله عنهما، میگوید: «ای اهل كوفه! وای بر شما! شما را چه شد كه حسین را خوار و ذلیل كردید و كشتید و اموالش را غارت و تقسیم كردید و زنان تحت تكلفش را اسیر نمودید و دست از بیعت و حمایت او كشیدید، وای بر شما ! وای بر شما ! چه خیانتی بود كه مرتكب شدید؟ و چه گناه بزرگی بدوش كشیدید؟ وچه خونهایی كه ریختید؟ و چه كرامت و شرافتی بود كه نابود كردید؟ و چه حقی بود كه زیر پا كردید؟ و چه اموالی بود كه غارت كردید و بهترین مردان پس از پیامبر را كشتید و رحم و رحمت از دلهایتان رخت بر بسته است»([17]). و طبرسی، قمی، مقرم، كورانی، و احمد راسم از زبان ام كلثوم رضی الله عنها برای ما نقل میكنند كه او در حالی كه خطاب به خیانتكاران، پیمان شكنان و رسوا كنندگان سخنرانی میكرد.گفت: «اما بعد، ای اهل كوفه، ای خیانتكاران پیمان شكنان، رسوا كنندگان و مكاران، بدانید كه عبرت بودن كارتان همیشه خواهد ماند و تنفر و بیزاری از شما ادامه خواهد یافت، شما همانند آن زنی هستید كه نخهایش را پس از ریسیدن پنبه كرد، قسمهایتان را وسیلهای برای نیرنگ و خیانت قرار میدهید، كسی جز خود ستان و خود پسند، درغگو، دل بسته با زنان و آغوش گیرندهی دشمنان در میان شما نیست؟ شما مانند چراگاه گندیده و نقرهای در قبرستانید. بدانید كه آنچه برای خودتان پیش فرستادید، بد چیزی بوده، و آن این است كه: خداوند متعال بر شما خشم خواهد گرفت و عذابی است كه همیشه در آن میمانید، آیا برای برادر من گریه میكنید؟! آری بخدا! پس بسیار گریه كنید و كم بخندید كه به عار و ننگش مبتلا شدید و هرگز از َآن نجات نخواهید یافت؛ چگونه نجات مییابید در حالی كه نسل خاتم پیامبران، معدن رسالت، سردار جوانان بهشت، محل استقرار صلح و پناه دهنده و مرجع حل اختلافات و حجت تان را كشتید، بدانید كه آنچه برای خود پیش فرستادید، بسیار زشت است و آنچه هنگام برانگیخته شدن بدوش میكشید، بسیار بد است؛ پس هلاكت بر شما، هلاك شوید، به پشت پاهایتان برگشتید بیگمان كه تلاشتان در خسران و زیان است و دستهایتان خاك آلود باد، در بیعت تان زیان كردید و به خشم خداوند بازگشتید و مهر ذلت و خواری بر شما زده شد، وای بر شما! آیا میدانید چه جگر گوشهای از محمد را نابود كردید؟ و چه پیمانی را شكستید؟ و چه شرافت و احترامیرا نابود كردید؟ و چه خونی را ریختید؟ یقیناً كار منكری میكردید كه نزدیك است آسمانها از شدت منكر بودنش تكه تكه و پاره پاره شود و كوهها تكه و پاره شده و از بین برود. آبرو ریزی و پیمان شكنی كردید كه همسان با بزرگی زمین و آسمان است»([18]). اسد حیدر نویسنده شیعی از زینب، دختر علی، رضی الله عنه نقل میكند كه خطاب به آنانی كه با شیون و گریه به استقبالش آمده بودند، در حالی که آنان را سرزنش میكرد، گفت: «آیا برای ما گریه میكنید و اظهار محبت مینمایید؟ آری بخدا! باید بسیار گریه كنید و كم بخندید كه عار و ننگش با شماست و هرگز نمیتوانید آن را از خود دور كنید، چگونه این ممكن است، در حالی كه نسل خاتم پیامبران را كشتید...»([19]). و در روایتی دیگر آمده كه زینبل، سرش را از كجاوه بیرون كرد و به اهل كوفه گفت: «ای كوفیان! خفه شوید مردانتان ما را میكشند و زنانتان برای ما گریه میكنند، خداوند در میان ما وشما در روز قیامت داور است و قضاوت خواهد نمود»([20]).
عبارت را احمد راسم نقل كرده و اصل اين سخنراني را علي بن موسي بن طاووس روايت كرده است و عبدالرزاق مقرم و فاضل عباس حياوي و هادي نجفي و حسن صفار و محسن امين از او نقل كردهاند ([1]) - اللهوف ابن طاووس/39، عاشوراء احسائي /115، المجالس الفاخرة عبدالحسين 75، منتهي الامال1/454 و علي خطي الحسين/96. ([2]) - الفتوح 2/874 ([3]) - المجالس الفاخره/79، علي خطي الحسين/100 و لواعج الاشجان امين/60 و معالم المدرسين3/72 ([4]) - معالم المدرسين 3/71-72، معالي السبطين1/275، بحرالعلوم194، نفس المهموم172، خيرالاصحاب39، تظلم الزهراء170. ([5]) - مقتل الحسين مقرم/175 ([6]) - منتهي الامال 1/535 ([7]) - في رحاب كربلا60-61 ([8]) في رحاب كربلا/61 ([9]) - الملحمه الحسينيه 3/ 47-48 ([10])- عاشوراء/89 ([11]) - تاريخ الكوفه/113 ([12]) - اعيان الشيعه 1/26 ([13]) - موسوعة عاشوراء59 ([14]) ـ طبرسي اين خطبه را در الاحتجاج 2/32 و ابن طاووس در الملهوف 92 و امين در لواعج الاشجان 158 و عباس قميدرمنتهي الآمال 1/572 و حسين كوراني در في رحاب كربلاء 183 و عبد الرزاق مقرم در مقتل الحسين317 و مرتضي عياد در مقتل الحسين 87 و قزويني در تظلم الزهراء262 ذكر كرده اند . ([15]) ـ الملهوف 86 و نفس المهموم 357 و مقتل الحسين مرتضي عياد 83 چاپ سال 1996 و تظلم الزهراء 257 ([16]) ـ منتهي الامال 1/570 و الاحتجاج 2/29 ([17]) اللهوف ص 91 نفس المهموم 363 مقتل الحسين للمقرم ص 316 لواعج الاشجان 157 مقتل الحسين ص86 تظلم الزهراءص 261 ([18]) ـ الاحتجاج 2/29 منتهد الامال 1/570 مقتل المقرم ص 311 وما بعد آن، في رحاب كربلاء ص146 وما بعد آن، على خطى الحسين ص 138 تظلم الزهراء ص 258. (1) مع الحسين في نهضته 295 و بعد از آن. ([20]) ـ عباس قميدرنفس المهموم 365 و شيخ رضي بن نبي قزويني در تظلم الزهراء 264
از کتاب: استشهاد حسین رضی الله عنه، (ترجمهی كتاب: من قتل الحسین؟)، تألیف: عبدالله بن عبدالعزیز، ترجمه: اسحاق دبیری (رحمه الله)، چاپ اول 1388/1430هـ، انتشارات حقیقت. مصدر: سایت دائرة المعارف شبکه اسلامی IslamWebPedia.Com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|