|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
الهیات و ادیان>فرقه ها و مذاهب>شیعه > اعتقادات شیعه درباره امامانشان
شماره مقاله : 8110 تعداد مشاهده : 303 تاریخ افزودن مقاله : 2/9/1389
|
اعتقادات شیعه درباره امامانشان
یکی دیگر از باورهای ساخته و پرداختهی یهودیان این است که شیعه امامان خود را مافوق بشر حتی بالاتر از پیامبران و فرستادگان خدا می دانند. فراتر از این، اعتقاد دارند که امامان «خدا» هستند و عمر و زمان مرگ مردم را میدانند. هیچ چیز از آنان پنهان نیست، مالک تمام دنیا هستند و بر همهی مخلوقات غالب هستند. هستی از شدت هیبت و قدرت آنان میلرزد و کسی شبیه آنان نیست. اکنون برخی از نصوص و عبارتها را میآوریم تا خواننده دربارهی اعتقاد شیعه شناخت پیدا کند. این نصوص هم، از کتب خود شیعه است. امامان علم غیب میدانند کلینی، محدث بزرگ شیعه، در کتاب خود «الکافی» تحت عنوان «امامان هرگاه بخواهند که بدانند، میتوانند بدانند.» از جعفر میگوید: «براستی امام هرگاه تمایل به دانستن چیزی داشته باشد، میداند»![1] زیر عنوان «امامان میدانند که چه وقت میمیرند و بدون اختیار خود نمیمیرند» از ابوبصیر از ابوجعفر پسر باقر روایتی نقل کرده که گفت: «هر امامی علم غیب نداشته باشد[2] و تغییر و تحولها را نداند، حجت خدا بر خلق نیست».[3] اغراق و غلو دربارهی ائمه شیعه، امامان خود را از پیامبران هم بالاتر میشمارند. آنان را مانند سید پیامبران و سرور رسولان صلی الله علیه و آله و سلم میپندارند و حتی بر او هم برتری میدهند. و این روایت دروغین را از علی رضی الله عنه نقل کردهاند که گویا علی رضی الله عنه گفته است: «من شریک خدا بین بهشت و جهنم هستم و همهی فرشتگان و جبرئيل و پیامبران به آنچه برای حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم اقرار کردهاند، برای من نیز، اقرار کردهاند و باری که بر دوش حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم گذاشته شده، بر دوش من هم، گذاشته شده است. این بار، همان بار پروردگار است. حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم خوانده میشود و پوشیده میشود. سپس من خوانده میشوم و پوشیده میشوم. به راستی خصلت هایی به من داده شده که به هیچ کس پیش از من داده نشده است. آرزوها، مرگها، بلاها، انساب، و سخن و حق قضاوت درست را تنها من میدانم. آنچه قبل از من بوده، از دستم نرفته و چیزی از من پنهان نیست و به اذن خدا از حوزهی قدرتم خارج نشده است. مژدگانی میدهم و از طرف او کارهایی انجام میدهم».[4] و این خصلت ها و ویژگی ها را تنها به حضرت علی رضی الله عنه اختصاص نمیدهند، بلکه گمان میبرند که تمام دوازده امام به این خصوصیات متصف اند. کلینی از عبدالله بن جندب روایت میکند که: علی بن موسی (امام هشتم شیعیان) به او نوشته است: « ... ما امنای خدا در سرزمین خدا هستیم. علم مرگ ها، آرزوها، بلاها، نسبتهای عرب و محل تولد اسلام نزد ماست و آدمی را با اولین نگاه میشناسیم که آیا مؤمن است یا منافق. شیعیان ما با نام و نام پدرانشان ثبت شدهاند. خدا برای ما و آنان پیمان گرفته است».[5] افزون بر این، از زبان محمدباقر نقل کردهاند که گفته است: حضرت علی رضی الله عنه فرمود: «[علم] شش چیز به من داده شده است: مرگ ها، بلاها، وصیّت ها، علم قضاوت، و من صاحب «کرات» و صاحب دولت دولتها هستم.[6] و من صاحب عصا و آهن داغ هستم و صاحب جاندار روندهای هستم که با مردم صحبت میکند».[7] این در حالی است که خداوند در کتاب محکم خود میفرمایند: { قُلْ لا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ الْغَيْبَ إِلا اللَّهُ }( النمل: ٦٥( «بگو از هر چه و هر کس در آسمانها و زمین است جز خدا غیب نمیداند». در جای دیگری می فرماید:{وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُهَا إِلا هُوَ}(الأنعام:٥٩ )«کلیدهای غیب تنها نزد اوست و کسی جز او آنها را نمیداند.» به پیامبرش هم دستور داده که اقرار و اعلان کند که غیب نمیداند و میفرمایند: {قُلْ لا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ }( الأنعام: ٥٠( «بگو به شما نمیگویم که خزائن خدا نزد من است و غیب نمیدانم و به شما نمیگویم که من فرشته هستم». در جای دیگری میفرماید: { قُلْ لا أَمْلِكُ لِنَفْسِي نَفْعًا وَلا ضَرًّا إِلا مَا شَاءَ اللَّهُ وَلَوْ كُنْتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ إِنْ أَنَا إِلا نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ (١٨٨)}( الأعراف: ١٨٨ ( «بگو من مالک نفع و زیان خودم نیستم، جز آنچه که خدا بخواهد و اگر غیب میدانستم از خیر فراوان خود را بهرهمند میکردم و هیچ مشکلی برایم پیش نمیآمد. من تنها ترساننده و مژدهدهنده هستم به کسانی که ایمان دارند». همچنین میفرماید: { إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الأرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ (٣٤)}(لقمان: ٣٤ ) «علم قیامت تنها نزد خداست، او باران میباراند و میداند در هستهی دانهها چیست و هیچ کس نمیداند فردا چه کار میکند و هیچ کس نمیداند کجا میمیرد؛ بیگمان خداوند دانای آگاه است». خدا خطاب به پیامبر خود دربارهی منافقان میفرماید: { وَمِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الأعْرَابِ مُنَافِقُونَ وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلَى عَذَابٍ عَظِيمٍ (١٠١)}(التوبة: ١٠١( «برخی از اعراب، منافق هستند و از اهل مدینه [نیز،عده ای] به نفاق خو گرفتهاند. تو آنها را نمیشناسی، ما آنها را میشناسیم. در آینده دوباره عذابشان میدهیم. سپس به عذابی عظیم باز گردانده میشوند». به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دربارهی منافقانی که از او اجازهی شرکت نکردن در جنگ تبوک را گرفته بودند و به جنگ نرفتند، میفرماید: {عَفَا اللَّهُ عَنْكَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَتَعْلَمَ الْكَاذِبِينَ (٤٣)}(التوبة: ٤٣( «خدا تو را ببخشاید! چرا به آنها اجازه دادی. نباید اجازه میدادی تا برایت روشن شود چه کسی صادق و چه کسی دروغگو است». این فرمایش خداست، اما علم غیب، ساختهی دست یهود است که آن را ترویج کردهاند. خداوند در قرآن به صراحت میفرماید که هیچ کس حتی پیامبران و سرور فرستادگان خدا، حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم غیب نمیدانند ولی شیعه میگویند که از امامان هیچ چیز پنهان نیست. خداوند این موضوع را نفی میکند که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مالک نفع و ضرر خود باشد، مگر آنچه خدا بخواهد ولی شیعه، علی رضی الله عنه را سهامدار بهشت و جهنم میداند و همچنین علی را به حدی بالا می برند که خدا از پیامبران برایش پیمان می گیرد. خداوند متعال علم قیامت، باریدن باران، وقت مرگ و محل مرگ را به خودش اختصاص داده است، اما شیعه این ویژگی ها را به ائمهی خود بخشیدهاند. خداوند از فرستادهی خود دربارهی منافقان و مؤمنان نفی علم میکند، اما شیعه میگویند امامان، منافق و مؤمن را از یکدیگر باز میشناسند. به دینی بنگر که خداوند بر پیامبرش نازل کرده است و باز به دینی بنگر که شیعه براساس آنچه یهود و مجوس به آنان الهام کردهاند و ایمان آوردهاند، و ببین تا چه اندازه از یکدیگر دورند و از کجا تا به کجا تفاوت دارند. شیعه به این اندازه اکتفا نکردهاند، بلکه صراحتاً به پیامبران و فرستادگان خداوند توهین و امامان خود را تمجید میکنند و معتقدند ائمه از پیامبران بلندمرتبهتر هستند؛ کلینی از «یوسف تمار» نقل میکند که گفت: «عدّهای شیعه در حِجر با ابوعبدالله نشسته بودیم. او گفت: جاسوسی بر ما نظارت میکند. به چپ و راست خود نگاه کردیم. کسی را ندیدیم. گفتیم: کسی نزد ما نیست. گفت: به خدای کعبه قسم، به خدای این ساختمان قسم، هست – سه بار سوگند خورد – اگر نزد موسی و خضر-علیهما السلام- بودم به هر دوی آنها میگفتم که از شما عالمترم و به آنها خبری میدادم که نمیدانستند؛ چون به موسی و خضر علم گذشته داده شده بود؛ نه علم به آنچه در آینده تا قیامت است».[8] همچنین از ابوعبدالله نقل است که گوید: «قطعاً من آنچه در آسمانها و زمین است همه را میدانم. آنچه را که در بهشت و جهنم است و آنچه را که شده و آنچه را که در آینده میشود میدانم».[9] دروغ و توهین صریحی به این بزرگی دیدهاید؟. آنان توهینهای خیلی بزرگتر از اینها میکنند. شیعه روایات دروغ و اغراق آمیز دیگری دربارهی ائمهی خود ساخته اند که آنان را بر پیامبران و فرستادگان خدا برتری داده اند. صاحب بصائر از ابوحمزه نقل میکند که ابوحمزه گفت: از ابوعبدالله شنیدم که میگفت: «برخی از ما سخنانی به گوشش افکنده میشود. برخی دیگر در خواب به پیشش میروند. بعضی از ما صدایی میشنود مثل زنجیری که داخل طشت میافتد و بعضی از ما صورتی بزرگتر از صورت جبرئیل و میکائیل پیش او میآید».[10] از ابورافع دربارهی فتح خیبر روایت کردهاند تا آنجا که میگوید: «علی رفت. من هم با او بودم. وقتی صبح شد شهر را فتح کرد و در میان مردم ایستاد و ایستادن او به درازا کشید. مردم گفتند: علی با خدایش مناجات میکند. وقتی یک ساعت مکث کرد، دستور غارت شهر فتح شده را داد. ابورافع گفت که نزد پیامبر رفتم و گفتم: علی میان مردم چنان که دستور داده بودی، ایستاد. بعضی از مردم گفتند: پروردگار با علی مناجات کرد. آن حضرت فرمودند: بله، ای ابورافع! پروردگار در روز طائف و روز خیبر و روز حنین با علی مناجات کرد».[11] باز هم از ابوعبدالله نقل شده که گفت: «پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به مردم طائف گفت: مردی مانند خودم را به سوی شما میفرستم، خدا توسط او خیبر را فتح می کند. شمشیرش، شلاق او است. مردم گرد آمدند و این طرف و آن طرف نگاه کردند تا ببینند آن مرد کیست. وقتی صبح شد، علی را صدا زد و گفت: برو به طائف. سپس خدا به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دستور داد که پس از رفتن علی به خیبر، او هم به خیبر برود. وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به خیبر رفت علی بر قله کوه بود. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به علی گفت: همانجا بمان. صدایی مانند صدای کاروان شنیدیم. گفته شد: ای رسول خدا، این چیست؟ فرمود: خداوند با علی مناجات میکند».[12] شگفتا از شیعه که در گمراهی افتادند و سرانجام به انکار ختم نبوت حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم با انقطاع وحی الهی از زمین رسیدند و نزول فرشتگان بزرگتر از جبرئیل و میکائیل را بر امامان خود اثبات میکنند و به همین خاطر صراحتاً امامان خود را بر انبیاء برتری دادند. نعمتالله جزائری در کتاب خود میگوید: بدان که میان اصحاب ما، در این که حضرت محمد به دلیل اخبار متواتر، اشرف انبیاء است اختلافی وجود ندارد، بلکه تنها اختلافی که در این زمینه هست، این است که امیرمؤمنان، حضرت علی و بقیهی امامان، بر پیامبران به استثنای حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم افضل هستند؛ یعنی، در اینکه پیامبران بزرگتر و افضل هستند یا ائمهی اطهار، میان شیعه اختلاف وجود دارد. بعضی گفتهاند ائمه از تمام پیامبران جز پیامبران اولوالعزم، برترند. پس تنها پیامبران الوالعزم، از امامان برترند. برخی دیگر معتقدند امامان و پیامبران مساویند. اما اکثر متأخرین شیعه بر این باورند که امامان از همهی پیامبران برترند و رأی درست هم همین است.[13] اما این سخن تکلف محض است. چون شیعه، امامان خود را از شخص پیامبر نیز، بزرگتر میشمارند؛ چنان که از کتابهایشان نقل کردیم. ملا باقر مجلسی در کتاب خود «بحارالأنوار» دروغی را از زبان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آورده که گویا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به علی گفتند: «ای علی! چیزی که تو داری، من ندارم. فاطمه همسر توست و من همسری مثل فاطمه ندارم. تو از فاطمه دو پسر داری و من مانند آنان ندارم و خدیجه مادر زن توست و مادر زن مهربانی همچون او ندارم و جعفر برادر نسبی توست و من برادری مثل جعفر ندارم و فاطمه، هاشمی نسب و مهاجر، مادر توست و من مادری مانند او ندارم».[14] شیخ مفید شیعی[15]روایت کرده است که گویا حذیفه گفته که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: «آیا شخصی را که برای من پدیدار گشت، ندیدی؟ گفتم: بله، ای رسول خدا. فرمودند: آن یک فرشته است. او تاکنون به زمین نیامده است، اما اکنون از خداوند اجازه خواست که به علی سلام کند و خدا هم به او اجازه داد و علی را سلام گفت».[16] شیخ مفید، روایت دروغی از ابواسحاق نقل کرده که پدرش گفت: «پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میان جمعی از یاران خود نشسته بود، ناگهان علی به جانب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: هر کس میخواهد به صورت و سیرت آدم و به حکمت نوح و به حوصله و بردباری ابراهیم نگاه کند، به علی بن ابي طالب بنگرد».[17] مادامی که علی و فرزندانش این همه بلندمرتبه هستند -همچنان که شیطان به شیعه وحی کرده است- چرا آنها را صاحب زمین و زمان و دنیا و آخرت قرار ندهند. آنان عملاً هم، چنین کردهاند. کلینی در صحیح خود در باب «همهی زمین ملک امام است» از ابوعبدالله روایت میکند که گفته است: «بیشک دنیا و آخرت مال امام است. هر جا که بخواهد میگذارد و به هر کس که بخواهد میدهد».[18] باز هم از عبدالرحمن بن کثیر از جعفر پسر باقر، روایت شده که وی گوید: «ما متولیان امر خدا وخزانهدار علم خدا و گنجینهی وحی او هستیم».[19] از باقر روایت شده که گوید: «ما خزانهدار علم خدا، مفسّر وحی خدا و حجت بالغه بر هر کس که زیر آسمان و روی زمین است، هستیم».[20] از آنجا که امامان، مافوق بشر هستند، شیعه دربارهی آنان، روایات باطل و قصههای دروغین و افسانههای خندهآور ساختهاند تا میان آنان و الوهیت، هیچ فرقی باقی نماند. از جمله جزائری از «برسی» روایت کرده است که «برسی در کتاب خود هنگام وصف واقعهی خیبر، میگوید: خیبر به دست علی فتح شد و جبرئیل با خوشحالی نزد پیامبر آمد. پیامبر علت خوشحالی اش را پس از قتل مرحب، از او پرسید؛ جبرئیل گفت: ای فرستادهی خدا! وقتی که علی شمشیرش را بلند کرد تا گردن مرحب را بزند، خداوند سبحان، به اسرافیل و میکائیل دستور داد تا بازوی علی را در هوا بفشارند تا با همهی زوری که دارد، نزند! با این حال مرحب را دوشقه کرد و شمشیر به اعماق زمین هم فرو رفت. خداوند به من فرمود: ای جبرئیل، با عجله به زیر زمین برو و از اصابت شمشیر به گاوی که زمین را بر شاخهایش حمل می کند جلوگیری کن تا زمین زیر و رو نگردد. رفتم و شمشیر علی را مهار کردم. شمشیر علی بر بالهای من از شهرهای قوم لوط سنگینتر بود. شهرهای قوم لوط هفت تا بودند. از طبقهی هفتم زمین آنها را برکندم و بر یک پر از بالم آن را بلند کردم و به نزدیک آسمان بردم و تا وقت سحر منتظر دستور ماندم تا اینکه خداوند دستور برگرداندن آن را دادند. آن شهرها بر بالم به اندازهی شمشیر علی وزن نداشتند. باز در همان روز وقتی قلعه را فتح کرد و زنانشان را اسیر کردند، صفیه، دختر پادشاه قلعه، در میان آنان بود. او نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمد و در رخسارش اثر زدگی وجود داشت. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از او دربارهی علی پرسید، گفت: وقتی علی به قلعه آمد و تسخیر قلعه بر علی سخت آمد، به طرف برجی از برجهایش رفت. برج را تکان داد، همهی قلعه لرزید و هر کس و هر چیزی که در جای بلندی بود، افتاد. من هم بر تختم نشسته بودم که از آن افتادم و تخت به من اصابت کرد. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به صفیه گفت: ای صفیه، وقتی که علی خشمگین شد و قلعه را لرزاند، خدا هم با خشم علی خشمگین شد و همهی آسمان ها لرزیدند تا جایی که فرشتگان ترسیدند و بر چهره فرو افتادند. این برای علی بس است که شجاعت ربانی دارد. دروازهی قلعه چنان سنگین بود که چهل نفر آن را شبانه با کمک یکدیگر میبستند. وقتی که علی داخل قلعه شد، سپرش بر اثر ضربههای بسیار، پینه بسته بود. علی دروازه را از جای کند و به جای سپر از آن استفاده کرد و همچنان جنگ میکرد و دروازه در دست وی بود تا خداوند به وسیلهی او قلعه را فتح کرد».[21] ای کسی که میتوانی بفهمی، آیا پس از این سخنان، علی چیزی از الوهیت کم دارد؟ این شیعه است و این هم باورهایشان. خداوندا، ما را از شیعه و اعتقاداتشان پناه بده! خداوند عزّ وجلّ راست فرموده است: {يُضَاهِئُونَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ }( التوبة: ٣٠ ) «به گفتار کسانی که پیش از این کافر شده اند، شباهت دارد؛ خدا آنها را بکشد! چگونه منحرف میگردند!».
(2) الکافی فی الأصول (الحجة)، ایران، ج1، ص 285. ([2]) آقای صافی! آیا پس از این هم میگوئی: خطیب بر شیعه افتراء زده که گفته است شیعه علم غیب را برای امامان خود اثبات می کنند. افتراء کننده کیست؟ تو یا خطیب؟ انصاف و عدالت داشته باش. آیا خطیب دروغ گفته که اظهار داشته شیعه چیزهایی را برای امامان خود اثبات میکنند که ائمه آن چیزها را برای خود ادعا نکردهاند؟ از قبیل علم غیب و این که مافوق بشر هستند! علاوه بر این: کلمات و اوصافی را برای ائمه اثبات کرده اند که آنان را از مقام بشر بالاتر برده و به مرتبهی خدایان یونان در قرون بتپرستی رسانده است. نگا: (الخطوط العریضة، ج6، ص 15). ([3]) الکافی فی الأصول (الحجة)، ایران، ج1، ص 285. ([4]) همان، ص 196-197. ([5]) الکافی فی الأصول (الحجة)، ایران، ج1، ص 223 . ([6]) یعنی بازگشت به دنیا طبق تفسیر علی اکبر غفاری، حاشیه نویس کافی شیعه مذهب. ([7]) الکافی فی الأصول، ج1، ص 198. ([8]) الکافی فی الأصول، ایران، ج1، ص 261 . ([9]) الکافی فی الأصول (باب إن الأئمة یعلمون علم ما کان وأنه لایخفی علیهم شیء)، ایران، ج1، ص 261 . ([10]) بصائر الدرجات، ایران، ج8، باب 7. ([11]) بصائر الدرجات، ایران، ج 8، باب 16. ([12]) بصائر الدرجات، ایران، ج8، باب 16. ([13]) نعمتالله جزائری، الأنوار النعمانیة. ([14]) بحار الأنوار، مبحث «الشهادة»، ایران، ج5، ص 11 . ([15]) محمد بن محمد نعمان بن عبدالسلام بغدادی ملقب به مفید از بزرگان شیعه در قرن پنجم هجری. ([16]) مفید، الأمالی، چ3، نجف، حیدریه، چاپ سوم، ص 21 . ([17]) مفید، الأمالی. ([18]) الکافی فی الأصول، ایران، ج1، ص 409. ([19]) همان، ص 192. ([20]) همان. ([21]) نعمت الله جزائری، الأنوار النعمانیة.
به نقل از: شيعه و سنت، تأليف: إحسان إلهي ظهير
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|