|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
الهیات و ادیان>فرقه ها و مذاهب>کتاب الکافی اثر کلینی
شماره مقاله : 8032 تعداد مشاهده : 761 تاریخ افزودن مقاله : 25/8/1389
|
معتبرترین منابع روائی امامیه ـ الکافی، اثر کلینی است
بنگر که امامیه دربارهي معتبرترین منبع روایت اهل بیت که کتاب کافی کلینی است چه میگویند! میگویند: در کتاب کافی 9 هزار روایت ضعیف و دروغ وجود دارد![1] با آگاهی به اينكه مجموع روایات کتاب با 8 جلدش 16 هزار حدیث است. پس ارزش کتابی که بیشتر از (یک سوم) آن دروغ یا ضعیف و بدون اعتماد است، چیست؟ عدم تمییز ضعیف از صحیح اگر تعیین روایات ضعیف و تفکیک آنها از صحیح به جریان افتد، اقدامی بیارزش و کممایه را انجام دادهاند؛ چون ممکن است گفته شود: به روایات صحیح متمسک شوید و ضعیف را رها کنید. اما در نتیجه آنان بر قسمت هنگفتی از روایات حکم ضعیف بودن را اطلاق مینمایند، بدون اینکه روایات متفق علیه را تعیین نموده باشند، لذا مثل این است که کاری انجام نداده باشند. زیرا ممکن نیست برای کسی که از این حکم استفادهي عملی میکند مادامی که اتفاق بر تمییز صحیح و ضعیف وجود نداشته باشد، در غیر این صورت احتمال ورود ضعف بر هر روایتی از روایات کتاب، پابرجا میباشد؛ اما تنها نتیجهای که عاقل میتواند از ورای اینها استنباط کند، وجوب ترک همهي این روایات است به خاطر حذر از واقع شدن در باطل خصوصاً در اصول و مسایل خلافی بزرگ، زیرا احتمال دارد که هر روایتي بدین شیوه باشد. آیا عقل قبول میکند که داروساز در داروخانهاش 16 هزار بطری دارو جمع کند که 9 هزار تای آنها محتوی سموم هستند بدون اينكه داراي علامت تشخیص از بقیهي داروها باشند. سپس اين داروساز بر بیماران فرض کند که از غیر داروخانهي او دارو تهیه نکنند؟! براستي كه هر كدام از این بطریها احتمال وجود سم در آن میرود. پس تنها راه حل برای نجات از هلاکت، دوری کردن از همهي این داروهاست در غیر این صورت مریض خودش را در معرض مرگ قرار داده است. آیا ممکن است از کتابی که 16 هزار مسأله دارد و 9 هزار مسأله آن کاملاً اشتباه هستند، استفاده کنی؟ جز اينكه این روایات اشتباه در کتاب شایع هستند بدون تمییز بین آنها و بین مسایل صحیح؟ آیا به هر جهت علمی اعتماد به این کتاب به عنوان منهجی براي تحقيق و بررسی که طلاب بر پایهي آن آزموده میشوند، وجود دارد؟ و کتاب بر آنها تحمیل میشود؟ چگونه ممکن است از این امتحان سربلند بیرون آیند در حالی که خطا را از اشتباه نمیشناسند؟! این عین همان چیزی است که امامیه آنرا انجام میدهند، هنگامی که پیروانشان را ملزم به آن روایات میکنند و این به دلیل کثرت روایات ضعیف و شایعی است که بدون مشخصه در مصادرشان آمده است. این به لحاظ مروی بود، اما به لحاظ راوی که این نوع و تعداد از روایات را روایت كرده و ادعای صحت آنها را میکند، به مانند پزشکی است که کتابهایی را در این زمینه تألیف کند، سپس دانشجویان را ملزم به خواندن آن نماید، بعد معلوم شود که (سه چهارم) آن مخالف با قواعد و اکتشافات معتبر علمی است و بسیاری از معلومات آن منجر به بیماری و هلاکت و نابودی میشود. آیا درست است امثال این احمق، پزشک نامیده شوند؟! آیا معقول است که این کتاب به عنوان مرجعی در علم طب، مورد استفاه قرار گیرد؟! اما حد فاصل بزرگ و مصيبت و بلاي بزرگتر اينكه دانشجویان ملزم به پاسخگویی بر اساس آموختههایشان هستند و تصحیح جوابها بر اساس معلومات معتبر جدید باشد! و بر اساس مضمون و محتوای آن کتاب عجیب نباشد، پس چگونه و چه وقت نمره قبولی را کسب می کنند؟!! امامیه همهي دینشان را بر این کتاب و امثال آن بنا نهادهاند و مردم را ملزم به پیروی از آن میکنند در حالی که میگویند سه چهارم آن اشتباه است. اما حساب (اصلاح جوابها) نزد خداوند متعال مطابق کتاب و سنت و دین معتبری که خداوند آنرا فرستاده، خواهد بود نه مطابق با آنچه که در کتاب کافی آمده که خود پیروانش اقرار میکنند به اينكه بیشتر آن اشتباه است. پیروان چنین کتابی چگونه نزد خداوند نجات مییابند؟! همانا اعترافشان به اينكه بیشتر آنچه در معتبرترین منابعشان آمده، ضعیف و دروغ است، ادعایشان را در رابطه با تمسک به اهل بیت از بیخ و بن نابود میکند؛ زیرا آنها صدق آنچه روایت شده را از کذب آن، تشخیص نمیدهند! روایات کفرآمیز مستلزم کفر راویانشان است اگر به دنیای واقعیت بیایی و به ورق زدن کتاب کافی بپردازی غیرمستقیم روایاتی را میبینی که صراحتاً به قرآن طعنه زده است و طعنه زدن به قرآن به اتفاق همهي مسلمانان کفر است، یا همچنین روایاتی که به ائمه صفات خدا مانند علم غیب را نسبت میدهد و نیز روایاتی که تماماً میتوان بر استهزاء به دین و مقام رسول رب العالمین حمل کرد و روایتهای دیگری که از خرافات و اساطیر بیشتر نیستند. ظاهراً کلینی به صحت همهي اینها اعتقاد دارد، زیرا در مقدمهي کتابش آورده که تنها روایاتی که به نظر او صحیح بودهاند را روایت کرده است. پس چگونه به روایتی که راویاش چنین عقیدهای دارد، اطمینان میشود! و بر همین شیوه قیاس کن. اگر کسی بر آنچه که میگویم، دلیل میخواهد باید به این منابع رجوع کند تا با چشم خودش ببیند آنچه را که بدانها اشاره نمودم. در این مورد کتابی نوشتم (هذا هو الکافی) که تنها صرف چند نمونه برگزیده از کتاب (کافی) و مثالی برای بقیهي کتب روائی امامیه میباشد. اینک نمونههایی را برای شاهد بر آنچه که گفتم، آورده میشود: تحریف نصوص قرآن 1) کلینی از ابوعبدالله علیه السلام روایت میکند که گفت: قرآنی که جبرئیل آنرا برای محمد صلی الله علیه و سلم آورده هفده هزار آیه است. [2] با وجود اينكه قران به هفت هزار آیه نمیرسد! 2) در ذیل عنوان (جز ائمه کسی تمام قرآن را جمع نکرده) کلینی از ابوجعفر روایت میکند که گفت: هر کس ادعا نماید که قرآن را طبق آنچه خداوند عزوجل نازل کرده، جمعآوری نموده، دروغ گفته است، و جز علی بن ابیطالب و ائمه بعد از ايشان کسی آنرا جمع و حفظ نکرده به شیوهای که خداوند آنرا نازل فرموده است. [3] قرآنی که در اختیار ماست، علی آنرا جمع نکرده بلکه ابوبکر آنرا گردآوری کرده است، ولی علی یکی از افراد هیأتی بود که ابوبکر جهت جمع آوری قرآن تشکیل داده بود. اما ائمه ارتباطی با جمع قرآن نداشتهاند و این طعنهای است واضح بر قرآن کریم که کفر است. کلینی روایت صریحی را در تحریف قرآن ذکر می کند، از جمله: 3) از ابوعبدالله علیه السلام که گفت: {وَلاَ تَكُونُواْ كَالَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَهَا مِن بَعْدِ قُوَّةٍ أَنكَاثاً تَتَّخِذُونَ أَيْمَانَكُمْ دَخَلاً بَيْنَكُمْ أَن تَكُونَ ائمة هی أزکی من أئمتکم } گفتم: فدایت شوم ائمه بخوانیم. گفت: آری، قسم به خدا ائمه بخوانید. گفتم: «ما أزکی» را «ما أربی» میخوانیم گفت: أربی چیست؟! با دستش اشاره کرد و آنرا دور انداخت. [4] در حالی که آیه در قرآن اینگونه است: {...أَن تَكُونَ أُمَّةٌ هِيَ أَرْبَى مِنْ أُمَّةٍ{(نحل / 92) کلینی بر زبان ابوعبدالله علیه السلام ـ که او راوی است ـ این آیه را تحریف کرده و «ائمه» را به جای «أمة» و «أزکی» را به جای «أربی» قرار داده است! 1) کلینی به ابوعبدالله علیه السلام نسبت میدهد که این قول خدا را: { وَإِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ (٨)بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ (٩)}(تکویر /9- 8) « و هنگامي كه از دختر زندهبگور پرسيده ميشود. به سبب كدامين گناه كشته شده است؟». اينگونه تغییر داد: «و إذا المودّة سئلت » گفت: خداوند از شما دربارهي مودتی که فضیلت آنان بر شما به مانند مودت قربی میباشد، سؤال میکند که به کدامین گناه آنها را کشتید؟ [5] دوباره به او نسبت میدهد که آیهي 71 سورهي احزاب را بدین گونه تحریف نمود: {وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فی ولایة علی و ولایة الائمة من بعده فَقَدْ فَازَ فَوْزًا عَظِيمًا } گفت: این چنین نازل شده است. [6] 1- کلینی این اتهام را به ابوعبدالله علیه السلام نسبت داده که گفت: { سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ (١)لِلْكَافِرينَ بولایة علی لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ (٢) } و قسم به خدا این چنین بر محمد صلی الله علیه و سلم نازل شده است. [7] و همچنین دهها روایات یافت میشود که کلینی راجع به تحریف قرآن روایت کرده است. بدون شک وقوع در این مسایل، کفر اکبر و خارج شدن از امت اسلامی میباشد. پس چه تمسکی به اهل بیتی که در نزد این راویان این چنین هستند، میماند؟! تحریف معنا آنچه گذشت تحریف الفاظ و مبانی بود، اما دربارهي تحریف مقاصد و معانی، همان منابع آکنده از آنها است. ـ كه گاهاً از برخی چشمپوشی میشود ـ و اینك نمونههایی از روایات این تحریف: 7) از ابوعبدالله صلی الله علیه و سلم روایت شده که دربارهي این آیه گفت:{ بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا } یعنی ولایت ابوبکر و عمر و عثمان؛{ وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَى } یعنی ولایت امیرالمؤمنین. [8] 8) دوباره از او روایت میکند که منظور از موازین در آیهي:{ وَنَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيَامَةِ } انبیا و وصیت شدگانند. [9] 9) از او روایت میکند که دربارهي این آیه گفت:{ مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ، قَالُوا لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّينَ } یعنی؛ لم نک من اتباع الائمة: [10]«از پیروان ائمه نبودیم.» 10) از ابو جعفر علیه السلام روایت میکند که دربارهي آیه: { قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ }(سبأ / 46) « بگو: من شما را تنها يك نصيحت ميكنم.» گفت: منظور از واحده ولایت علی است. [11] 11) از او روایت میکند که دربارهي آیهي: { فَأَخْرَجْنَا مَنْ كَانَ فِيهَا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ (٣٥)فَمَا وَجَدْنَا فِيهَا غَيْرَ بَيْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ (٣٦)}(ذاریات / 35-36) گفت: منظور از «بيت»، آل بیت پیامبر صلی الله علیه و سلم است که غیر آنها باقی نمیمانند. [12] 12) از ابو عبدالله علیه السلام دربارهي این آیه روایت شده:{ حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمَانَ وَزَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ} که گفت: منظور علی است و در ادامه{ وَكَرَّهَ إِلَيْكُمُ الْكُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْيَانَ} منظور ابوبکر و عمر و عثمان است.[13] و امثال این یاوهگوییها در این منابع بسیار است!! چه کسی از عقلاء نسبت اینها را به ائمهي اهل بیت، تصدیق میکند؟! این روایتی که کلینی امام صادق را در آن متهم کرده، را بخوان، سپس آنرا بر عقلت عرضه دار اگر آنرا تصدیق کردی، به راستی كه بیعقلی... 13) { حم (١)وَالْكِتَابِ الْمُبِينِ (٢)إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُبَارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنْذِرِينَ (٣)فِيهَا يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ (٤)}(دخان / 1-4) گفت: «حم» محمد است و اين در کتاب هود ميباشد که بر او نازل شده و منقوص الحروف است... اما (الکتاب المبین) امیرالمؤمنین علیه السلام میباشد و اما (اللیلة) فاطمه است.{ فِيهَا يُفْرَقُ كُلُّ أَمْرٍ حَكِيمٍ} یعنی از او خارج میشود خیر فراوانی، به مانند مرد حکیم و مرد حکیم و مرد حکیم (!!)[14] کلینی به زنان انبیاء فاحشه را نسبت میدهد! لذا این روایت را به ابو جعفر نسبت داده که: 14) گفت: در این گفته خداوند «فخانتاهما» چیزی جز فاحشه را براي خیانت نمیبینم. (!!)[15] کلینی به این جرأت میرسد که این عمل پست را به محمد صلی الله علیه و سلم نسبت میدهد. که این نظر جز از بی اخلاقترین مردمان صادر نمیشود. 15) از برخی اصحاب ما رسیده است که گفت: (پیامبر هرگاه میخواست زنی را نکاح کند کسی را برای نگاه کردن به آن انتخاب مینمود و به او میگفت: به قوزک پایش نگاه کن اگر کعبش زیبا بود، فرجش بزرگ است)!!!؟!... [16] این جایگاه نبی نزد بزرگترین راویان امامیه است؛ پیامبری که خداوند قسم میخورد به اينكه { وَإِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ(4)}(قلم/4) (به راستی که تو دارای اخلاق ستوده هستی) بدون شک این کفر صریح و بی حرمتی به مقام نبوت است! جایگاه ائمه اما منزلت ائمه نزد کلینی از آنچه بدانها نسبت میدهد، مشخص میشود مانند: 16) از یحیی قشیری روايت شده که گفت: ابو محمد (حسن عسکری) وکیلی داشت که در خانه امام اتاقي را گرفته بود و خادمي سفید رنگ به همراه داشت؛ وکیل، خادم را براي (همجنس بازی) پيش خود فرا خواند، اما خادم امتناع ورزید تا اينكه شراب آورد و با شراب او را گول زد.[17] از زراره از ابو عبدالله علیه السلام در مورد تزویج ام کلثوم (با عمر بن خطاب) روايت كرده كه عمر گفت: این فرجی است که آنرا غصب کردیم.[18] چه نامی شايستهي کسی است که راضی میشود یا ساکت ميماند در حالی که نظارهگر غصب فرج دخترش است؟! این است منزلت علی علیه السلام نزد کلینی!! 18) از ابو عبدالله علیه السلام روايت شده که گفت: خوردن هویج کلیهها را گرم میکند و آلت را راست میگرداند. 19) از ابو جعفر علیه السلام روایت است که گفت:..... و آلت را بلند و سفت میکند. [19] 20) کلینی امام باقر را متهم میکند که او بدون لباس و برهنه به حمام میرفت و صابون را بر جسمش میمالید و مردم عورت او را میدیدند!! [20] نسبت علم غیب به ائمه کلینی باب دیگری را تحت عنوان «ائمه علم غیب میدانند و همچنین آنچه واقع میافتد را میدانند و چیزی بر آنها پوشیده نیست» باز میکند و در ذیل مطلب روایات افراطی بسیاری را روایت میکند از جمله: 21) از ابو عبدالله علیه السلام روایت است که گفت: (من آنچه را در آسمانها و زمین است میدانم و نیز آنچه را که در بهشت و جهنم و آنچه را که در گذشته بوده و در آینده اتفاق میافتد، میدانم.) [21] 22) دوباره از او روایت میکند که: به واسطهي روح القدس، ائمه مخفیات زیر زمین تا آسمانها را میدانند. [22] و بلکه کلینی روایاتی را نقل میکند که بيانگر آگاهي امام به رازهاي سینههاست! از جمله: 23) آنچه که از محمدبن قاسم روایت کرده است که گفت: بر ابو محمد علیه السلام داخل شدم، هنگامی که نزد او بودم تشنه شدم، پس با احترام از او اجازه گرفتم که برای آوردن آب فراخوانم. لذا گفت: ای غلام! او را آب بده. پس هرگاه میخواستم بلند شوم در این گفته فکر ميکردم که میگفت: ای غلام! حيوان او را فراموش نكن. [23] ائمه از نور ذات خداوند هستند کلینی بابی را تحت عنوان (ائمه نور خدا هستند) را ذکر میکند که در آن تعدادی روایات است از جمله: 24) از ابو جعفر علیه السلام دربارهي این آیه که: {يَسْعَى نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَبِأَيْمَانِهِمْ }(حدید / 12) گفته كه «منظور ائمهي مؤمنین است که در روز قیامت در میان مؤمنان و ایمانشان میگردند تا آنها را به منازل بهشتی وارد سازند.»[24] حتی در جایی دیگری روایت کفرانگیز و عجیبی را روایت میکند و در آن تصریح میکند به اينكه ائمه از نور ذات خداوندی خلق شدهاند!؟... 25) از ابو عبدالله علیه السلام روایت میکند که گفت: (خداوند ما را از نور عظمتش آفرید، سپس ما را از خاک پوشیدهي عرش تصویر کرد و این نور را در آن جای داد. پس ما را به عنوان مخلوق و انسانهایی نورانی خلق کرد که مانند این خلق ما نصیبی برای هیچ کس قرار نداده است و ارواح شیعیان ما را از سرشت ما آفرید و بدنهایشان را از گل پوشیده پایینتر از این گل قرار داد و خداوند کسی را به مانند خلقت آنها قرار نداده است مگر انبیاء. برای همین ما و آنها مردم شدیم و تودهي دیگر مردمان برای آتش و به سوی آتش تبديل شدند.[25] در روایت شیوههای مختلفی از کفر دیده میشود، زیرا ائمه را مخلوقي از نور خدا دانسته در حالی که نور خدا غیر مخلوق است! و سرشت ائمه را پاکتر و گرامیتر از سرشت انبیاء قرار داده است: ارواح ائمه... تا آخر روایتی که گذشت. عفیر، این خر دروغگو کلینی در صحبتش روایت میکند که رسول خدا صلی الله علیه و سلم خری به نام عفیر داشت و رویات زیر را در مورد آن (خر) نقل میکند: 26) از امیرالمؤمنین علیه السلام روايت شده که گفت: این خر با پیامبر صلی الله علیه و سلم صحبت میکرد و گفت: پدر و مادرم فدای تو باد پدرم از پدرش و او از جدش و او از پدرش روایت کرده است که او با نوح در کشتی بوده است. نوح به سوی او رفت و قسمت دم او را مسح کرد و گفت: از پشت این خر، خری خارج میشود که سید انبیاء و خاتم آنها بر آن سوار میشود. پس سپاس برای خدا که مرا این خر قرار داد. [26] تعلیق و حاشیه بر این روایت عفیریه را ـ در سند و متن ـ به خواننده وا میگذارم!! این منبع (الکافی) آکنده از خرافات است 27) از حسن علیه السلام روایت است که گفت: همانا خداوند دو مدینه است: یکی در مشرق و دیگری در مغرب که بر آن دو دیواری از آهن است و بر هر کدام از آنها هزار هزار لنگه و در آنها هفتاد هزار هزار لغت است که هر لغتی به خلاف لغت دیگری تکلم میکند و من همهي لغات را میدانم، آنچه در آن دو و در بین آنهاست حجت غیرِ من و غیرِ برادرم حسین بر آن است. [27] اگر فرض کنیم که هر لغتی که بدان تکلم میشود فقط هزار انسان بدان صحبت میکند. تعداد ساکنان هر شهری از این دو شهر به 70 میلیارد انسان میرسد! یعنی 60 برابر تعداد ساکنین چین و 10 برابر تعداد ساکنان جهان امروز. وقتم را صرف حاشیه بر آن نمیکنم!!! 28) از ابو الحسن علیه السلام روایت است که گفت: هنگامی که رسول الله صلی الله علیه و سلم نشسته بود، فرشتهای بر او داخل شد که بیست و چهار چهره داشت. رسول الله صلی الله علیه و سلم گفت: محبوبم، جبرئیل! تو را در این چهره ندیده بودم. فرشته جواب داد: جبرئیل نیستم. ای محمد صلی الله علیه و سلم ! خداوند مرا مبعوث کرده است تا نوري را به ازدواج نوري در آورم. گفت: کیستند؟ پاسخ داد: فاطمه و علی. وقتی که فرشته پشت کرد در بین کتفش نوشته شده بود: محمد صلی الله علیه و سلم پیامبر خداست و علی وصی اوست، پیامبر صلی الله علیه و سلم پرسید از چه هنگامی این در بین دو کتف تو نوشته شده است؟ گفت: بیست و دو هزار سال قبل از اينكه آدم خلق شود. [28] درباره تولد امام، کلینی برایمان از اسحاق بن جعفر روایت میکند که گفت: 29) از پدرم شنیدم که میگفت: (هنگامی که امام متولد میشود به صورت نشسته به دنیا میآید، جلوی مادرش برای او باز میشود تا اينكه چهارزانو متولد شود سپس بعد از افتادنش به زمین گرد میشود و با چهرهاش رو به قبله مينمايد و سه بار عطسه میکند و با انگشتش به حمد اشاره مینمايد و شاد و ختنه شده متولد میشود. دو دست و پایش از بالا و پایین او را میخندانند و دو پایش در میان دستانش مانند شمش طلا هستند و شب و روزش را میگذراند در حالی که از میان دستانش طلا خارج میشود.)[29] 30) از ابو جعفر علیه السلام روایت است که گفت: امام ده علامت دارد... و بوي مدفوعش مانند بوی مشک است و زمین عهدهدار پوشیدن و خوردن آن است.[30] 31) از ابو عبدالله علیه السلام روایت است که گفت: رسول الله صلی الله علیه و سلم هنگامی که متولد شد، چند روزي از پستان ابو طالب شیر خورد.[31] 32) دوباره از او روایت است که گفت: صاحب عطسه تا هفت روز از مرگ در امان است. [32] طعنه به نژاد کردها، سیاهپوستان و آنان که چند رنگی هستند 33) از ابو عبدالله علیه السلام روایت است که گفت: کسی را از کردها نکاح مکنید، زیرا آنها از جنس جن هستند که پرده از آنها برداشته شده است. [33] 34) از امیرالمؤمنین علی علیه السلام روایت است که گفت: از نکاح با سیاهپوست بپرهیزید، زیرا آنها مسخ شدهاند.[34] آیا انسان این را قبول میکند یا مسلمانی که این فرموده را میخواند بدان اعتقاد دارد: { يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ }(نساء / 1) «اي مردمان! از (خشم) پروردگارتان بپرهيزيد. پروردگاري كه شما را از يك انسان بيافريد.» چرا خود أکراد؟ یا سیاه پوستان؟ آیا خداوند دین را مخصوص آنها فرستاده است؟ یا خاص رنگ آنها نه رنگ دیگر. اما این جداییهای نژادی عجیبتر از کسی نیست که روایت میکند که شیعه از سرشتی غیر سرشت بشری ساخته شده است. با وجود اينكه اعتقاد اهل تشیع رابطهای به اصل خلقت او ندارد زیرا گاهاً یهودی، شیعه میشود یا اعتقاد شیعی به سنی تغییر مییابد. با این توصیف اصل یکی است. تغییر دین اما تغییر دین و تفسیر توحید، شرک، ایمان، کفر، نبوت و دیگر مفاهیم بزرگ با وسایلی که نه در قرآن شناخته شدهاند و نه در سنت و نه در لغت عرب ياغت ميشوند، بلکه صرفاً نسخ کاملي براي دین حق است. از اينرو راجع به آنچه در کتاب ایشان آمده، هرآنچه میتوانی سخن بران که مشکلی متوجه شما نمیگردد. 35) از ابو عبدالله علیه السلام روایت است که گفت: خداوند تبارک و تعالی قبل از اينكه ابراهیم را پیامبر قرار دهد او را بندهي خود قرار داد و نیز قبل از اينكه او را رسول کند، او را نبی قرار داد و قبل از اينكه او را خلیل گرداند او را رسول قرار داد و قبل از اينكه او را امام قرار دهد، او را خلیل گردانید. پس وقتی که همهي آنها در او جمع شد، خداوند فرمود: {قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَاماً} و آن را در چشم ابراهیم بزرگ نشان داد: {قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}[35] 36) از امام رضا روایت است که گفت: سخت است بر مشرکان (کسانی که به ولایت علی شرک ورزيدهاند.) آنچه را که خداوند عزوجل از آنان خواسته است. (از ولایت علی)[36] 37) از ابو جعفر روایت است که گفت: خداوند متعال علی را به عنوان پرچمی بین خود و مردم برافراشت. کسی که او را شناخت مؤمن است و کسی که او را انکار کند، کافر است و کسی که از او اطلاع نداشته باشد، گمراه است، کسی که همراه او چیز دیگری قرار دهد، مشرک است و کسی که به ولایت او اقرار کند، داخل بهشت میشود. [37] 38) از او درباره این آیه روایت میکند:{ فَمِنكُمْ كَافِرٌ وَمِنكُم مُّؤْمِنٌ {گفت: خداوند به وسیلهي ولایت، ایمان ما و کفر آنها را شناسايي كرده است. روزی که آنها از پشت آدم میثاق گرفتند در حالی که هنوز ذریه بودند. [38] 39) از ابو عبدالله علیه السلام روایت است که گفت: تحقیق در مورد حکمی از احکام صادر شده از علی علیه السلام همچون تحقیق در مورد حکم خدا و رسولش میباشد و نپذیرفتن و رد احکام صغیره و کبیره ایشان در حد شرک به خداست. [39] 40) دوباره از او روایت میکند درباهي این گفته خدا: { وَلَقَدْ أُوحِيَ إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِكَ لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ }(زمر / 65) یعنی «اگر در ولایت کسی را شریک او گردانی.»[40] آیا مراد از تمسک به اهل بیت این است که بدین کفر صریح متمسک شویم و عقلهایمان را برای گردآوری این خرافات، خوار گردانیم؟! کتاب کافی با هشت جلدش به طور غیر مستقیم به هزاران روایات این چنینی اشاره میکند. بقیه منابع نیز همین طورند که امامیه براي شناخت اصول و فروع دینشان آنها را به عنوان پايهاي براي مراجعه قرار دادهاند. نقش قرآن حتی در معرفت اصول نيز ملغی شده است، زیرا قرآن مطابق این روایات فهمیده میشود، روایاتی که این 40 نمونهي عرضه شده نميتوانند به عنوان بدترين آنان شناسايي شوند.
[1]- «مرآة العقول» اثر مجلسی، «لؤلؤة البحرین» اثر یوسف بحرانی صص: 195-194 به تحقیق محمد صادق بحرالعلوم، «الموضوعات فی الآثار و الاخبار» اثر هاشم معروف حسینی ص 44. بنگر به «مدخل الی فهم الاسلام» اثر یحیی محمد ص 394. [2]- اصول کافی / 2 / 634. [3]- اصول /1/ 228. [4]- اصول/ 1 / 292. [5]- اصول/ 1 / 295. [6]- اصول/ 1 / 414. [7]- اصول/ 1 / 422. [8]- اصول/ ج 1 / ص 418. [9]- همان- ص 419. [10]- همان- ص 419. [11]- همان- ص 420. [12]- همان منبع قبلی- ص 420. [13]- اصول / ج1/ ص 426. [14]- اصول کافی/ ج 1/ ص 479. [15]- همان/ ج 2/ ص 402. [16]- فروع کافی/ ج 5/ ص 335. [17]- اصول کافی 1/ 511. [18]- فروع 5/346. [19]- فروع 6/372. [20]- الفروع/ ج 6/ ص 503-597. [21]- اصول کافی/ ج 1/ ص 261. [22]- همان منبع/ ج 1/ ص 272. [23]- اصول/ ج 1/ ص 512. [24]- همان منبع/ ج 1/ ص 195. [25]- همان- ص 389. [26]- اصول/ ج 1/ ص 237. [27]- اصول/ ج 1/ ص 642. [28]- اصول کافی/ ج 1/ ص 460. [29]- اصول کافی/ ج 1/ ص 338. [30]- همان- ص 388. [31]- همان- ص 488. [32]- همان/ ج 2/ ص 657. [33]- فروع/ ج 5/ ص 352. [34]- فروع/ 5 / 352. [35]- اصول کافی/ ج 1/ 175. [36]- همان- 224. [37]- اصول الکافی/ ج 1/ ص 437. [38]- همان- 413. [39]- الصول الکافی/ ج 1/ ص 196. [40]- اصول کافی/ ج 1/ 175.
از کتاب: استدلال های باطل شیعه از قرآن و بیان بطلان آن، مؤلف: دکتر طه حامد دلیمی مصدر: دائرة المعارف شبکه اسلامی IslamWebPedia.Com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|