Untitled Document
 
 
 
  2024 Nov 21

----

19/05/1446

----

1 آذر 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: (ما الدنیا فی الآخرۀ إلا مثل ما یجعل أحدکم أصبعه فی الیم فلینظر بم یرجع) یعنی: «دنیا در مقایسه با آخرت، تنها بدین می‌ماند که یکی از شما انگشتانش را در آب دریا فرو برد، آن‌گاه بنگرد که با چه مقدار باز می‌گردد». [مسلم، شماره‌ي 2858.]

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

الهیات و ادیان>مسائل و عقايد اسلامي>خرافات > فرق بین خرافات و معجزه

شماره مقاله : 8029              تعداد مشاهده : 444             تاریخ افزودن مقاله : 25/8/1389

فرق بین خرافات و معجزه


خرافات و معجزه از این جهت با هم مشترك هستند که هر دو خارج از عادت و سنت هستی یا سنت طبیعی خداوند در آفریده‌هایش مي‌باشند که مبتنی بر اسباب ممکن است و هر دو در توان خداوند متعال مي‌باشند، زیرا خداوند سبحان از هیچ چیزی عاجز و ناتوان نیست.
 پس آن‌ها چه تفاوتي با هم دارند؟ یا چگونه خرافات و معجزاتی را که در دین ما ثابت هستند، از هم جدا کنیم؟ و فرق میان انسان خرافی‌ای که به وقوع حوادث اسطوره‌ای مانند قصه‌ي عوج بن عنق اعتقاد دارد و انسان مؤمنی که به حاصل شدن معجزات و کرامت‌هایی مانند انتقال تخت بلقیس از یمن به فلسطین در کمتر از یک چشم به هم زدن، معتقد است، چیست؟
تفاوت در آوردن دلیل کافی بر اثبات وقوع یا عدم وقوع امری خارج از عادت است. بنابراین هر کاری بیشتر از عادت و عادی بودن خارج شود نیازمند دلیل قوی‌تري نیز می‌باشد. همچنین است هر گاه بر امری کفر یا ایمان بنا شود؛ پس امر خارق العاده هر گاه اعتقاد بدان خواسته شود به گونه‌ای که انکار آن، موجب کفر و اعتقاد به آن، موجب ایمان باشد، در این صورت جهت اثباتشان نیاز به دلیلی قطعی هم از لحاظ ثبوت و هم از لحاظ دلالتش دارد و زمانی که مسئله‌ي فرعی و یا جزئی باشد، حالت هم فرق می‌کند.
بنابراین، دلیل همان فرق است و لازم است که دلیل، به اندازه‌ي کافی قوی و دارای ارتباط باشد و به اندازه‌ای باشد که اگر مسئله‌ای دنیایی باشد آن‌را از عادت و عادی بودن خارج کند و از جنبه‌ي دیگر اگر مسئله‌ای دینی است دارای درجه‌ای ایمانی باشد. پس زمانی که گفته می‌شود: (زنی پنج بچه را زائید) ممکن است راست بگوید تنها به دليل اين‌كه‌ اصل خبر از فردی مورد قبول و موثق باشد. مثلاً گوینده‌ي این خبر خدمتکار بیمارستانی باشد که عمل زایمان در آنجا تمام شده باشد و به راستگویی معروف باشد. اما اگر بگوید: (تعداد بچه‌ها بیست تاست) در اینجا به هیچ گونه‌ای امکان راست گفتنش وجود ندارد و گرنه عقل به اسفنجی مي‌ماند كه هر چه را که به آن برسد، مي‌مكد و این همان عقل خرافی است.
و زمانی که گفته‌ می‌شود: (مردی جان داد اما قبل از اين‌كه‌ دفنش کنند، زنده‌ شد) و کسی این خبر را به من بدهد که به او اطمینان دارم و او خود شاهد این کار بوده است؛ پس من آن‌را باور مي‌كنم. اما اگر همان شخص از مرگ مردی که مرده و دفن شده سپس به سوی خانواده‌اش برگشته، به من خبر دهد، تصدیقش نمی‌کنم مگر اين‌كه‌ دارای عقلی اسفنجی و خرافی باشم.
پس اگر این منبع مرا ملزم به تصديق آن شخص و آنچه برایش رخ داده، کند و گرنه کافر و حلال‌الدم می‌باشم؛ پس این مصیبتي عقلی و در عين حال دینی هم است، زیرا این خبر داراي دلایل درستی نمي‌باشد که معمولا ایمان و کفر بر آن مبتنی مي‌باشند، و هرگز دین چنین بنیادی را نمی‌پذیرد، زیرا دین بر پایه‌ی دلایلی قطعی بنیان می‌شود
این همان چیزی است که دقیقاً امامیه‌ي اثنی عشری آن‌را از مردم می‌خواهد، وگرنه آنان کافرانی هستند که هیچ حرمتی برای وجودشان و احترامی برای عقل‌هایشان وجود ندارد.
پس چه تفاوتی میان مثال فوق و تصدیق شخصی وجود دارد که مخفیانه متولد شده و یک نفر هم او را ندیده و همه‌ي دلایل و از جمله تقسيم میراث بر عدم وجودش استوار است. این بچه را از ترس مخفی كردند، سپس مختفی و پنهان گردید و مدت اختفایش (غیبتش) طول کشید در حالی که دهها نسل از بین رفتند! به گونه‌ای که هزار و دویست سال از پنهان شدنش گذشته و هیچ اثری از او نیست! [1]
این را نیز اضافه‌ کنم که‌ در قرآن و یا سنت پاک نبوی یادی از این شخص نشده است؛ نه به صورت آشکار و قطعی و نه به صورت شک و احتمال. پس چگونه به چنين شخصي ایمان بیاورم؟! و چگونه ایمان به همچون شخصي را بخواهم؟! حقا که این خرافه است!!
گفتنی است که‌ امامیه اثنی عشری در عين حال عقاید مشابهی را مسخره می‌کردند، بلکه تحقیر می‌کردند، به محض خارج شدن از عادت، می‌گفتند كه این خرافه است. مثلاً اعتقاد به پیامبرخدا (خضر) علیه السلام  که پیوسته زنده است، با وجود اين‌كه‌ در تولد حضرت خضر و وجودش در این زمین، اتفاق و اتحاد آراء وجود دارد، زیرا داستانش در سوره‌ي کهف همراه با پیامبر خدا موسی علیه السلام  آمده، غير از اين‌كه نامش با صراحت نیامده، و در استمرار حیاتش تا امروز اختلاف وجود دارد.
پس چرا اثنی عشری استمرار حیات شخصی مزعوم را تصديق مي‌نمايد که ولادتش ثابت نشده و بر وجودش اتفاق نظری وجود ندارد، و در عين حال استمرار زندگی و حیات شخص دیگری را که وجودش در تاریخ اثبات شده، دروغ می‌دانند فقط به خاطر اين‌كه‌ حیاتش از عادت مألوف خارج شده است.
و اگر به آن‌ها بگوییم چگونه استمرار حیات انسان‌ را تا این مدت تصدیق می‌کنید؟ جواب می‌دهند: خداوند بر هر چیزی قادر و توانا است. كه این، انحراف از جواب است. سؤال از قدرت و توانایی خداوند یا خارج شدن کاری از قدرت خداوندی نیست وگرنه هر خرافه‌ای برای خداوند مقدور است، پس چرا با این دلیل که خداوند بر هر چیزی توانا است، هر چيزي را تصدیق نمی‌کنیم. آيا هنگامی که قصه‌ي خضر را تصدیق نمی‌کنید، خداوند بر چیزی قادر و توانا نیست؟! یا قدرت خداوند تنها مختص آن چیزی است که به آنان مربوط است؟!
خارق‌العاده اگر با دلیل کافی اثبات شود کرامت یا معجزه است و گرنه خرافه‌ای ناچیز و پست است و هیچ سببی برای چسباندن این موضوع به قدرت خداوند در این ادعاها و سستی‌ها وجود ندارد، وگرنه دین خدا تماشاخانه‌ای برای مسایل باطل و خرافی می‌شد. بدین ترتیب کار امامیه اثنی عشری برای خودشان است!!
و بدین سان عمل می‌کند هر کسی که کتاب خداوند متعال و راه واضح و آشکارش را ترک کند و از آیات آشکار و دلایل قاطع و واضحش روی‌گردان شود، تا در آن وادی‌های مهلک و تاریک نابود ‌شود و خداوند هیچ اعتنایی نمی‌کند که در کدام وادی‌ای هلاک می‌شود!!!


[1]- ممکن است این شخص که‌ از همان سنین کودکی با تلقینات ترس و واهمه‌ رشد نموده‌، چنان ترس او را فرا گرفته‌ که‌ هرگز شجاعت و مبارزه‌ با ظلم و ستیز به‌ ذهنش خطور نکند چه‌ رسد به‌ این‌که‌ برای مبارزه‌ ظهور نماید و ظالمان را به‌ فنا بکشاند، از این‌رو به‌ عنوان پیشنهادی برای اهل تشیع می‌خواهم بگویم که‌ بهتر این است آن‌ شخص را به‌ ترس و یا ترسو نام نهند نه‌ به‌ مهدی که‌ این بهتر درخور حال او می‌باشد. (ویراستار)

از کتاب:
استدلال های باطل شیعه  از قرآن و بیان بطلان آن،  مؤلف: دکتر طه حامد دلیمی
 
مصدر:
دائرة المعارف شبکه اسلامی
IslamWebPedia.Com



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

نصایح عمربن خطاب رضی الله عنه: «من عرض نفسه للتهمة فلا يلومن من أساء به الظن». «هر کس خود را در معرض تهمت و سوء ظن قرار دهد، کسی جز خویشتن را سرزنش نکند». ‏منبع: "تاریخ دمشق" (44/359) و "التاریخ الاسلامی" (20/270)‏.

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 10399
دیروز : 5614
بازدید کل: 8800558

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010