|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
الهیات و ادیان>شبهات>شبهات > داستان غرانیق
شماره مقاله : 7930 تعداد مشاهده : 399 تاریخ افزودن مقاله : 22/8/1389
|
داستان غرانیق
در برخي از كتابهاي تفسيري آمده كه روزي پيامبر ـ صلي الله عليه و آله ـ سورهي نجم را ميخواند وقتي آيات «اَفَرَءَيْتُمُ اللّات و العزّي و منوة الثالثة الاخري[1]رسيد»؛ شيطان به آن حضرت القاء كرد كه اين جملات را نيز بخواند، «فانهنّ الغرانيق العُلي و انّ شفاعتهنّ لترجي؛ يعني سه بت مشركان كه لات، عزّي و منات نام داشتند، همانا پرندگان زيبا يا جوانان خوش اندام هستند كه سزاوار است به شفاعت آنها اميد داشته باشيم!! مشركان قريش خوشحال شدند كه پيامبر، خدايان آنها را قبول كرده و از آنها تعريف نموده، جبرئيل نازل شده و به پيامبر گوشزد نمود كه اين جملات وحي الهي نبوده، بلكه شيطان به تو القاء كرده است و پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ خيلي ناراحت شدند تا اينكه اين آيه براي تسلي آن حضرت نازل شد: «هيچ پيامبري را پيش از تو نفرستاديم، مگر اين كه هرگاه آرزويي ميكرد، شيطان القائاتي در آن ميكرد، ولي خداوند القائات شيطان را از ميان ميبرد، سپس آيات خود را استحكام ميبخشد و خداوند عليم و حكيم است.»[2] نويسنده كتاب آيات شيطاني اين افسانه را نقل كرده و ميگويد: در قرآنهاي امروزي جمله « فانهن الغرانيق العلي و ان شفاعتهن لترتجي » حذف گرديده است. علماي اهل سنت داستان غرانيق را افسانه و كار منافقان براي تضعيف مسلمانان دانسته و دلايلي عقلي و نقلي براي بطلان آن ذكر كردهاند كه به چند نمونه اشاره ميكنيم:
دلايل اهل سنت بر بطلان افسانه غرانيق: فخر رازي در كتاب عصمة الانبياء آورده است: اين داستان را بي دينان جعل كردهاند و در هيچ يك از كتابهاي صحيح ما نقل نشده و آيات از قرآن دليل بر جعلي بودن اين داستان ميباشد مانند: 1. خداوند ميفرمايد: «اگر پيامبري سخني دروغ بر ما ميبست ما او را با قدرت ميگرفتيم، سپس رگ قلبش را قطع ميكرديم و هيچ كس از شما نميتوانست مانع شود.»[4] 2. در جاي ديگر ميفرمايد: «ما بزودي قرآن را بر تو ميخوانيم و هرگز فراموش نخواهي كرد.»[5] در ادامه مينويسد: آن چه در تاريخ آمده اين است كه پيامبر اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ وقتي آيات سوره نجم را ميخواند. يكي از كفار جملات فوق را گفت و چون قريش هنگام قرآن خواندن پيامبر صلي الله عليه وسلم، سر و صدا مي كردند تا ديگران نشنوند، عدهاي خيال كردند كه اين جملات را رسول گرامي اسلام ـ صلي الله عليه و آله ـ گفته است در حالي كه اين جملات از القائات شيطان به آن شخص كافر بود. براي همين جبرئيل با آوردن آيه 52 حج، اين توهم را پاك كرد و ثابت نمود كه پيامبر چنين جملهاي نگفته است.[6] قاضي عياض از علماي اهل سنت ميگويند: شكي نيست كه برخي اين داستان را جعل كردهاند تا امر بر ضعفاي مسلمين مشتبه شود و اسناد اين روايت همه است و قابل قبول نيست.[7] ابن عربي يكي ديگر از علماي اهل سنت نيز ميگويد: اين حديث جعلي است و سند صحيحي ندارد.[8]
[1]. نجم/ 20 ـ 19. [2] . حج/ 52. [4] . حاقه/ 47، 44. [5] . اعلي/ 6. [6] . فخر رازي، عصمة الانبياء، ص 93. [7] . حافظ قاضي عياض، الشفاء بتعريف حقوق المصطفي ، ج2، ص 118. [8] . قاضي ابن العربي المالكي، فتح الباري بشرح النجاري، ج 8، ص 355.
و الله اعلم وصلي الله وسلم علي محمد و علي آله و اتباعه الي يوم الدين سايت جامع فتاواي اهل سنت و جماعت IslamPP.Com
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|