|
|
قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين». امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل». |
|
تاریخ اسلام>سیره نبوی>هندوستان > هندوستان پیش از ظهور اسلام
شماره مقاله : 76 تعداد مشاهده : 336 تاریخ افزودن مقاله : 11/5/1388
|
عقیدة مورخان بر این است که تاریکترین دوران هندوستان از نظر مذهبی، سیاسی، اخلاقی و اجتماعی از اوائل قرن ششم شروع شد. از آنجا که مذهب به بیبندوباری رنگ تقدس داده بود، بنابراین در همه جا حتی در معابد نیز رواج یافت. زن هیچ ارزشی نداشت و مرسوم بود که زن، بعد از درگذشت شوهرش خود را زنده میسوخت. هند از تمام کشورهای جهان برای داشتن فاصله طبقاتی و تبعیض نژادی، معروفتر بود. نبود مساوات و وجود تبعیض، جزئی از قانون مدنی، سیاسی و مذهبی بود که مقامات مذهبی هندی آن را وضع کرده بودند و بخشی از قانون کلی جامعه و آیین زندگیشان گردیده بود. بدین جهت، هند دچار هرج و مرج و از هم گسیختگی گردید و حکومتهای زیادی تشکیل گردید که همیشه با یکدیگر در جنگ و ستیز بودند. در چنین دورانی هند، کاملاً در انزوا به سر میبرد و جمود فکری و قشریگری و افراط و تفریط در عادات و رسوم مردم حاکم بود و فاصله طبقاتی و تعصب فامیلی مشهود و بارز بود. یکی از مورخان هندی که استاد تاریخ یکی از دانشگاههای هند است، در مورد هند پیش از اسلام میگوید: مردم هند از جهان، منزوی و فقط به خود مشغول بودند؛ از اوضاع جهان آگاهی نداشتند و این جهالت و بیخبری، موقعیت آنان را بسیار ضعیف کرده بود. جمود، در میان آنها پایدار شد و نشانههای انحطاط و پستی در آنان کاملاً هویدا گردید. ادبیات، در این زمان بیروح شده بود؛ فن معماری و نقاشی و هنرهای زیبای دیگر نیز مطلوب نبود.[1] رکود و جمود، جامعه هندی را فرا گرفته بود و بر اثر آن فاصله و تبعیض بزرگی بین طبقات و خانوادهها وجود داشت. به زنان بیوه اجازة ازدواج نمیدادند و در مورد خوردنیها و نوشیدنیها بر خود سختگیری میکردند و گروهی به نام نجسها (پایینترین طبقه مردم) مجبور بودند بیرون از شهر و آبادی زندگی کنند.[2] مردم هندوستان به چهار طبقه تقسیم شده بودند: 1- طبقه رجال دین و کاهنان که به آنها «براهمه» میگفتند. 2- مردان جنگی و سربازان که «شتری» نامیده میشدند. 3- کشاورزان و پیشهوران که به «ویش» موسوم بودند. 4- خدمتگزاران و بردگان. طبقه چهارم، پایینترین طبقة اجتماعی محسوب میگردید و بر این عقیده بودند که آفریدگار جهان، ایشان را از پای خود آفریده است که کارشان فقط خدمتگزاری طبقات سهگانه و تأمین آسایش آنها بود. این قانون، به براهمه جایگاه و ارزش خاصی داده بود که هیچ کس با آنها برابری نمیکرد و اگر مرتکب بزرگترین گناه میگردیدند، باز هم معصوم و بیگناه به حساب میآمدند و از دیگر امتیازات آنها این بود که از آنها مالیات نمیگرفتند و در هیچ حال، محکوم به قتل نمیشدند، اما طبقة نجسها، جمعآوری مال و ثروت و نیز حق مجالست با برهمنها را نداشتند و همچنین فراگرفتن مطالب کتب مقدس برای آنها ممنوع بود.[3]
به نقل از: الگوی هدایت (تحلیل وقایع زندگی پیامبر اکرم)، جلد اول، مؤلف : علی محمّد صلّابی، مترجم : هیئت علمی انتشارات حرمین.
زيرنويسها: [1]- همان، ص 38. [2]- همان، ص 39. [3]- قانون مدنی اجتماعی، با بهای 1، 2، 8، 9 و 10، به نقل از السیرة النبویه، ص 38.
|
بازگشت به ابتدای
صفحه
بازگشت به نتایج قبل
چاپ
این مقاله
ارسال مقاله به دوستان |
|
|
|
|
|