سورهء نحل مکي و ١٢٨ آیه است
این سوره دارای آهنگ آرام و طنین معمولی است، ولی لبریز و سرشار است. موضوعهای بنیادین آن فراوان و گوناگون است. چهارچوبی که در آن عرضه میشود فراخ و فراگیر است. تارهائی که بر آن نواخته میشوند متعدد و موثر هستند. سایهروشنهائیکه این سوره را رنگآمیزی میکنند و میآرایند، خط و خطوط درازآهنگ و ژرف میباشند.
این سوره بسان سائر سورههای مکی دیگر به موضوعهای بزرگ عقیده میپردازد: الوهیّت، و وحي، و رستاخیز و زندگی دوباره. امّا به موضوعهای جانبی دیگری نیز میپردازد، موضوعهائی که بدان موضوعهای بنیادین مربوط بوده و آویزه آنها هستند. این سوره به حقیقت بزرگ وحدانیتی میپردازدکه دین ابراهیم عليه السلام را با دین محمّد صلي الله عليه و سلم پیوند میدهد. به حقیقت اراده الهی و اراده بشری میپردازد، در آن چیزیکه به ایمان وکفر و هدایت و ضلالت اختصاص پیدا میکند. به وظیفه پیغمبران، و به سنت و قانون خدا درباره تکذیبکنندگان ایشان میپردازد. به موضوع حلالکردن و حرام نمودن، و به اوهام و انگارههای بتپرستانه پیرامون این موضوع میپردازد. به مهاجرت در راه خدا، اذیت و آزار مسلمانان، برگرداندن ایشان از آئینشان،کفر بعد از ایمان، و به جزا و سزای همه اینها در پیشگاه خدا میپردازد ... آنگاه به موضوعهای عقیده، و موضوعهای معامله: عدالت و احسان و انفاق و وفای به عهد، و چیزهائی جز اینها از موضوعهای رفتار استوار بر عقیده میپردازد ... بدین منوال این سوره لبریز و سرشار از موضوعهائی است که به چارهجوئی آنها میپردازد.
و امّا چهارچوبی که این موضوعها در آن عرضه میگردد، و جولانگاهیکه رخدادها در آن رخ میدهند، چهارچوب فراخ و فراگیری است ... آسمانها و زمین، آب بارنده و ریزنده، درختان روئیده و بالنده، شب و روز، خورشید و ماه، ستارگان و سیارگان، دریاها و کوهها، نشانهها و علامتها و راهها و رودها،که دنیا است با همه واقعهها و حادثهها و فرجامها و سرنوشتهای آن، و اخرت است با قضا و قدرها و صحنههای آنکه جهان غیب است با انواع آن و با ژرفاهای آن در انفس و آفاق، یا درونهای مردمان و اقطار و نواحي کیهان.
در این جولانگاه فراخ، روند سوره پدیدار میگردد. انگار یورش بزرگی برای رهنمود کردن و تاثیر بخشیدن و به جوش و خروش انداختن خرد و دل است. یورشی با آهنگ آرام است. ولی تارهای متعددی آن را ساز میکنند و مینوازند. امّا غرش سورههای انعام و رعد را ندارد، ولیکن در سایه آرام خود هریک از حواس و اعضاء وجود بشری را مخاطب میسازد، و متوجه خرد آگاه و هوشیار میگردد، همانگونه که متوجه وجدان حساس و بیدار میشود. این سوره مخاطب قرار میدهد چشم را تا ببیند، گوش را تا بشنود، حس لامسه را تا احساس کند، وجدان را تا متاثرگردد، و خرد را تا بیندیشد و بررسی نماید. جهان را سراسر گرد میآورد: آسمان و زمین، خورشید و ماه، شب و روز، کوهها، دریاها، درهها، رودبارها، سایهها، نهانگاهها، گیاهان، درختان، میوهها، حیوانات، و پرندگان آن را ... همچنین گرد میآورد دنیا و آخرت و رازها و رمزهای هستی را ... اینها همه ابزارهائی هستندکه با آنها بر تارهای حواس و اعضاء و خردها و دلها نواخته میشود، و آهنگهای گوناگونی را سر میدهند که نمیتواند در برابر آنها بایستد و تاب مقاومت بیاورد، مگر خردیکه بسته شده باشد، یا دلیکه مرده باشد، و یا حس و شعوری که نابینا باشد.
این آهنگها و نواها انسانها را به سوی آیهها و نشانههای خدا در هستی، و به سوی نعمتها و عطاهای یزدان به مردمان رهنمود میکنند، و صحنههای قیامت را به تصویر میکشند، و تصویرهای واپسین لحظات دم مرگ را پیش چشم میدارند، و جایگاههای نابودی گذشتگان را نشان میدهند، همراه با پسودههائی که به اسرار درونها سرک میکشند، و احوال و اوضاع انسانها را وارسی مینمایند، بدان هنگام که انسانها هنوز جنینهائی در شکمها هستند، و در ان زمانکه به جوانی و پیری و فرسودگی گام مینهند، و در ان ایام که به ضعف و قدرت، و نعمت و نقمت میرسند. همچنین این آهنگها و نواها، مثلها و صحنهها وگفتگوها و داستانهای کوتاه را برای عرضهکردن و توضیح دادن به كار میگيرند.
و امّا سایهروشنهائی که سراسر فضای سوره را میآرایند، آیهها و نشانههائی هستند که عظمت آفرینش و عظمت نعمت علم و تدبیر، در آنها تودر تو و تنیده و درهم، جلوهگر میاید ... چه این آفریدههای بزرگ و سترگیکه با دانش و بینش و تدبیر و تقدیر اداره میگردند و چرخانده میشوند، در آنها نعمت انسان از طرف یزدان مورد نظر بوده است، نعمتی که نهتنها پاسخگوی ضرورتها و نیازمندیهای مردمان، بلکه پاسخگوی علاقهمندیها و آرزوهای ایشان نیز میباشد و خواستهای آنان را براورده میکند. این نعمت برای زینت بکار میرود که هم بدنهایشان بدان میآساید، و هم جانهایشان بدان ارامش مییابد و در ان ميغنود، تا سپاسگزاریکنند و پاس نعمت را بدارند .
بدین خاطر است در این سوره سایهروشنهای نعمت، و سایهروشنهای شکر، و رهنمودهای بدان، دیده میشود. در بندهای سوره نیز پیروهائی بر رهنمودها میآید، و مثلهائی برای آنها آورده میشود، و نمونههائی از آنها ذکر میگردد. روشنترین نمونه ابراهیم است:
(شَاكِرًا لأنْعُمِهِ اجْتَبَاهُ وَهَدَاهُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ ).
او سپاسگزار نعمتهای خدا بود، (و به خاطر این خصال حمیده، خدا برای حمل رسالت) او را برگزید و به راه راست (منتهی به بهشت جاویدان و نعمت سرمدی یزدان) رهنمودش گردانید. (نحل/121)
در همه اینها هماهنگی چشمگیری میان تصویرها و سایهروشنها وعبارتها و آهنگها و مسالهها و موضوعها در نظرگرفته شده است. امیدواریم بر نمونههائی ازآنها در لابلای عرضه روند قرآنی آگاهي پیدا کنیم.
مرحله نخستین را میآغازیم. موضوع آن یکتاپرستی است. ابزارهای آن هم آیهها و نشانههای خدا در آفریدهها، و قدرتها و توانمندیهای آفریدگار در نعمت، و آگاهی و دانش فراگیر دادار در پنهان و آشکار، و در دنیا و آخرت است. پس بهتر است به شرح و بسط سخن بنشینیم:
*
(أَتَى أَمْرُ اللَّهِ فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ يُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ أَنْ أَنْذِرُوا أَنَّهُ لا إِلَهَ إِلا أَنَا فَاتَّقُونِ) .
(ای مشركان! آنچه خدا به شما در روز قیامت وعده داده است، چون حتمی و قریبالوقوع است، انگار هم اینک برای وقوع آن) فرمان خدا در رسیده است، پس (مسخرهکنان نگوئید که اگر راست میگوئید که قیامتی هست از خدا بخواهید هرچه زودتر عذاب آن را بنمایاند! استهزاءکنان) آن را به شتاب مخواهید. (خداوند جهان) منزه (از اوصافی است که مشرکان درباره او بر زبان میرانند، و دور) و برتر از چیرهائی است که (آنان) انباز (خداوند تبارک و تعالی) میسازند. خداوند به دستور خود، فرشتگان را همراه با وحی (آسمانی كه حیاتبخش انسانها است) بر هرکس از بندگانش (به نام انبیاء) که خود بخواهد نازل میکند (تا به مردم بیاموزند) که جز من (که آفریینده جهان و جهانیانم) خدائی نیست؛ پس (با انجام حسنات و دوری از سيئات)، از (غضب و عذاب) من بپرهیزید.
مشرکان مکه با شتاب از پیغمبر (ص)درخواست میکردندکه هرچه زودتر عذاب دنیا یا عذاب آخرت را بدنشان برساند. هر وقتکه زمان میگذشت و عمرشان به طول میانجامید و عذابیگریبانگیرشان نمیگردید بر شتاب و عجله خود میافزودند، و تمسخر خویش را اضافه میکردند، و بیشرمی خویشتن را افزایش میدادند، وگمان میبردندکه محمّد صلي الله عليه و آله و سلم آنان را از چیزی بيم میدهد و میترساندکه نه وجود و نه حقیقت دارد، تا بدین وسيله ایشان بدو ایمان بیاورند و تسلیم او شوند. دیگر حکمت خدا را در مهلت دادن بدیشان، و رحمت او را در ادامه زندگانیشان نمیدانستند، و تلاش نمیکردندکه درباره نشانههای خدا در جهان بیندیشند، و به آیههای خدا در قرآن بنگرند. این نشانههای جهانی و این آیههای قرآنیکه خردها و دلها را مخاطب میسازند و با خردها و دلها سخن میگویند، بهتر از آن هستندکه خردها و دلها را با عذاب مخاطب قرار دهند و با آنها به زبان عقاب سخن بگویند! این نشانههای جهانی و این آیههای قرآنی سزاوار انسانی استکه خدا او را با عقل و شعور، و با آزادی اراده و تفكر، مکرّم و معزّز داشته است.
سرآغاز سوره قاطعانه این چنین آمده است:
«أَتَى أَمْرُ اللَّهِ » .
فرمان یزدان دررسیده است.
این سرآغاز، اشاره به صدور فرمان و توجه اراده دارد. این هم برای وقوع آن در موعد مقرّریکه خدا مقدّر فرموده است، بسنده است:
« فَلا تَسْتَعْجِلُوهُ ».
پس آ ن را با شتاب مخواهید.
چه سنت و قانون خدا برابر مشیت و اراده او جاری و ساری میگردد، و شتاب و عجله ان را به جلو نمیاندازد، و امید و آرزو آن را به عقب نمیافکند. زیرا فرمانی که خدا به وقوع عذاب یا فرارسیدن قیامت داده است صادرگردیده است وكار ازکارگذشته است و جائی برای خواست و امیدی برجای نگذاشته است. وقوع عذاب و اجرای عقاب در وقت مقدّر و مقرّر خود فرامیرسد. نه مدتی جلو میافتد و نه مدتی عقب میافتد.
اين ساختار قاطعانه، گذشته از مطابقت با حقیقت واقعیّت، دارای تاثیر ویژه خود در نفس آدمی است، هرچند که نفس آدمی خویشتندار و سنگین و باوقار باشد. چه فرمان خدا بایدکه رخ دهد، و همینکه مقرّر و مقدّر شود در حکم تنفیذ و اجراء است و با همان مقرر و مقدر شدن تحقق حاصل کرده است و پیاده گردیده است. دیگر مبالغهای و دوری از حقیقتی در این ساختار واژگانی در میان نیست، بدانگاه که معنی خود را میبخشدکه تاثیر ژرف در احساس و شعور است. و امّا شرکی که برای یزدان یگانه میورزند، و جهانبینیهائیکه از این شرک سرچشمه میگیرد و برمیتراود، خدا از آن پاک است و بسي فراتر از آن ا ست .
(سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ).
(خداوند جهان) منزه (از اوصافی است که مشركان درباره او بر زبان میرانند، و دور) و برتر از چیزهائی است که (آنان) انباز (خداوند تبارک و تعالی) میسازند.
خداوند فراتر و برتر از هر آن چیزی استکه به هر شکلی از اشکال و به هر نحوی از انحاء، شریک و انباز یزدان مینمایند، اشکال و انحائی که از سقوط جهانبینی و پستی اندیشه ایشان سرچشمه میگیرد.
فرمان یزدان منزّه از شرک، و فراتر و برتر از چیزهائی که انباز او میکنند دررسیده است و صادر گردیده است. یزدانیکه مردمان را به گمراهی خودشان و به اوهام و انگارههای خودشان تسلیم نمینماید. بلکه از آسمان چیزی را برای ایشان نازل میگرداندکه آنان را زنده و رستگار میگرداند:
«يُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى مَنْ يَشَاءُ مِنْ ».
خداوند به دستور خود، فرشتگان را همراه با وحی (آسمانی که حیاتبخش انسانها است) بر هرکس از بندگانش (به نام انبیاء) که خود بخواهد نازل میکند.
این مقدمترین و بزرگترین نعمتها است. خدا تنها اب را از آسمان نازل نمیکند، آبی که زمین را زنده میگرداند و بدنها را حیات میبخشد - همانگونهکه خواهد آمد -بلکه فرشتگان را نیز برابر دستور خود همراه با وحی از آسمان نازل میگرداند. تعبیر از وحی با واژه روح دارای سایهروشن و معنی خود است. وحي زندگی و سرچشمه زندگی است: زندگی جانها و دلها و درونها و خردها و شعورها است. زندگی جامعه است. چه جامعه را از تباهی و فروپاشی و سقوط حفظ میکند. وی نخستین چیزی استکه یزدان آن را از اسمان برای انسان نازل میفرماید، و نخستین و بهترین نعمت از نعمتهائی استکه خدا با آنها بر بندگان تفضل و بزرگواری مینماید. فرشتگان که پاکترین آفریدگان یزدان هستند آن را برگزیدگان مردمان - یعنی پیغمبران - نازل میکنند. چکیده و محتوای وحي این است .
(أَنْ أَنْذِرُوا أَنَّهُ لا إِلَهَ إِلا أَنَا فَاتَّقُونِ) .
(تا به مردم بیاموزند) که جز من (که آفریینده جهان و جهانیانم) خدائی نیست؛ پس (با انجام حسنات و دوری از سیئات)، از (غصب و عذاب) من بپرهیزید.
خدا یگانه است، یگانه در الوهیت که روح عقیده، و حیات نفس، و دو راهه جدائی رویکردیکه آباد و زنده میگرداند، و رویکردی که ویران و نابود مینماید. چه نفسی که معبود را یکی نمیداند، سرگردان و نابود است و راهها او را به سوی خود میکشند، و خیالات او را به گمان میافکنند، و جهانبینیها و اندیشههای متناقض و ناهمگون او را پارهپاره مینمایند، و وسوسهها لاشه او را تكهتكه میکنند و میخورند، و هرگز با فکر اسوده و خاطر جمع به سوی هدفی از اهداف حرکت نميکند!
تعبیر با روح، شامل همه این معانی و مفاهیم میگردد، و بدانها اشاره میکند در سرآغاز سورهایکه مشتمل بر نعمتهایگوناگون است. نعمتهای خود را حمل با ان می آغازد، چون روحیه وحی است نعمت بزرگ و سترگ استکه نعمتهای دیگر بدون بودن ان ارم و ارزشی ندارند، و نفس انسان از همگی نعمتهای زمین چنان که باید نمیتواند استفاده کند اگر بدو عقیدهای بخشیده نشده باشدکه او را زنده میکند.
تعبیر قرانی در اينجا فقط بیم دادن و ترساندن را ذکر میکند، و آن را محتوای وحی و رسالت میگرداند، زیرا بیشترین قسمتهای روند سوره پیرامون تکذیبکنندگان، مشرکان، منکران نعمت یزدان، حرامکنندگان چیزهائی که خدا حلال فرموده است، پیمانشکنان عهد و پیمان يردان، و برگردندگان از ایمان، دور میزند. بدین جهت استکه اظهار بیم دادن و ترساندن در این روند قرانی سزاوارتر از هر چیز دیگری است، و دعوت به پرهیزکاری و برحذر بودن و هراسیدن در این مقام، بهتر و پسندیدهتر مینماید.
آنگاه روند قرآنی به عرضه نشانهها و آیههای جهان میپردازد، و نشانهها و آیههائی را برمیشمارد و عرضه میدارد که در آفرینش است و دال بر یکتايی آفریدگار است، و نشانهها و آیههائی را برمیشمارد و عرضه میداردکه در نعمتها است و دال بر یکتائیدهنده نعمتها است، و آنها را دسته دسته وگروهگروه عرضه میدارد، و نشان دادن آنها را با آفرینش آسمان و زمین و انسان مي آغازد:
(خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضَ بِالْحَقِّ تَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ خَلَقَ الإنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِيمٌ مُبِينٌ).
آسمانها و زمین را به مقتضای حق (و حکمت) آفریده است (نه بیهوده و به گزاف خداوند) بالاتر از چیزهائی است که (آنان در تصرف امور یا پرستش) انباز (خدا) میسازند. انسان را (که یکی از مظاهر قدرت خدا است و عالم صغیر نام دارد) از نطفهای (ناچیز و ضعیف به نام منی) آفریده است، و او (پس از پا به رشد گذاشتن) به ناگاه دشمن آشکاری میگردد (و در برابر پروردگار خود علم طغیان برمیافرازد و رستاخیز و زندگی دوباره را انکار میکند، و فراموش مینماید که آن که او را قبلاً زندگی بخشیده است بعدا نیز میتواند زندگی ببخشد و به حال اوليه برگشت دهد).
«اسمانها و زمین را به مقتضای حق و حکمت آفریده است« ... حق محور آفرینش آسمانها و زمین است. حق محور ادارهکردن و چرخاندن آسمانها و زمين است. حق عنصر اصلی در ادارهکردن و چرخاندن آسمانها و زمین و هرچه در آسمانها و زمين است. از همه چیز آسمانها و زمین و آنچه ميان آنها است چیزی یافته نمیشودکه بیهوده و ناسنجیده و سرسری باشد. بلکه هر چیزی بر حق استوار است و آمیزه به حق و همراه با حق است و درنهایت به حق منتهی میشود و به سوی حق برمیگردد.
( تَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ).
(خداوند جهان) منزه (از اوصافی است که مشرکان درباره او بر زبان میرانند، و دور) و برتر از چیزهائی است که (آنان) انباز (خداوند تبارک و تعالی) میسازند.
خدا دور از شرک ایشان است، و برتر از چیزهائی است که انباز او میسازند از میان آفریدگان خدائی که آسمانها و زمین را آفریده است، و آنکه را و آنچه را که در آسمانها و زمین است آفریده است. هیچکسی و هیچ چیزی انباز یزدان نمیباشد. یزدان افریدگار یگانه بیانباز و شریکی است.
(خَلَقَ الإنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِيمٌ مُبِينٌ).
انسان را (که یکی از مظاهر قدرت خدا است و عالم صغیرنام دارد) از نطفهای (ناچیز و ضعیف به نام منی) آفریده است، و او (پس از پا به رشد گذاشتن) به ناگاه دشمن آشکاری میگردد (و در برابر پروردگار خود علم طغیان برمیافرازد و رستاخیر و زندگی دوباره را انکار میکند، و فراموش مینماید که آن که او را قبلا زندگی بخشیده است بعدا نیز میتواند رندگی ببخشد و به حال اولیه برگشت دهد).
وای چه کوچ دور و درازی میان آغاز و انجام، و میان نطفه سادهای و انسان رزمنده و ستیزهگری است که با آفریدگار خود میرزمد و ستیزهگری مینماید و درباره بودن خدایا درباره یگانگی او به جدال میپردازد. میان آغاز زندگی انسان و نطفه بودن او، و میان به جدال و دشمنانگی پرداختن او، فاصله و مهلتی نیست. تعبیر قرآنی انسان را به تصویر میکشد، و مسافت میان آغاز و انجام راکوتاه و مختصر میکند، تا فرقکامل به نظر آید، وکوچ دور و دراز جلوهگر شود، و انسان میان هر دو صحنه و هر دو روزگار رو در رو بایستد و بنگرد: صحنه نطفه ناچیز سادهای، و صحنه انسان ستیزنده و ستیزهگر آشکاری ... این هم اختصاری است که درکار تصویرگری، مراد و مقصود است.
در این جولانگاه فراخ - جولانگاه هستی: آسمانها و زمین -که انسان در آن میایستد، روند قرآنی به نشان دادن آفریدگان خدا میپردازد، آفریدگانیکه یزدان آنها را مسخر انسان کرده است. در این راستا از چهارپایان میآغازد:
(وَالأنْعَامَ خَلَقَهَا لَكُمْ فِيهَا دِفْءٌ وَمَنَافِعُ وَمِنْهَا تَأْكُلُونَ وَلَكُمْ فِيهَا جَمَالٌ حِينَ تُرِيحُونَ وَحِينَ تَسْرَحُونَ وَتَحْمِلُ أَثْقَالَكُمْ إِلَى بَلَدٍ لَمْ تَكُونُوا بَالِغِيهِ إِلا بِشِقِّ الأنْفُسِ إِنَّ رَبَّكُمْ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ وَالْخَيْلَ وَالْبِغَالَ وَالْحَمِيرَ لِتَرْكَبُوهَا وَزِينَةً وَيَخْلُقُ مَا لا تَعْلَمُونَ).
و چهارپایان (چون گاو و شتر و بز و گوسفند) را آفریده است که در آنها برای شما، وسیله گرما (در برابر سرما، از قبیل پوشیدنی و گستردنی ساخته از پشم و مویشان) و سودهائی (حاصل از نسل و شیر و سواری و غیره) موجود است و از (گوشت) آنها میخورید (و در حفظ حیات خود میکوشید). و برایتان در آنها زیبائی است بدانگاه که آنها را (شامگاهان از چرا) بازمیآورید و آنگاه که آنها را (بامدادان به چرا) سر میدهید. آنها بارهای سنگین شما را به سرزمین و دیاری حمل میکنند که جز با رنج دادن فراوان خود بدان نمیرسیدید. بیگمان پروردگارتان (که اینها را برای آسایشتان آفریده است) دارای رافت و رحمت زیادی (در حق شما) است. و (خدا) اسبها و استرها و الاغها را (افریده است) تا بر آنها سوار شوید و زینتی باشند (که به دلهاییان شادی بخشد، و خداوند) چیزهائی را (برای حمل و نقل و طی مسافات) میآفریند که (شما هم اینک چیزی از آنها) نمی دانید .
در محیطی همچون محیطی که قرآن در آن برای نخستین بار نازل میگردیده است، و امثال این محیط فراوان است، و در هر محيطی که کشاورزی باشد - محیطهایکشاورزی هم حتی امروزه نیز بیشتر از محیطهای غیرکشاورزی است - در همچون محیطی نعمت چهارپایان برجسته و چشمگیر است، نعمتیکه زندگی بدون آن برای آدمیزادگان ناممکن است. چهارپایانی که در جزیرةالعرب شناخته شده بودند عبارت بودند از: شتر وگاو وگوسفند و بز ... اسبها و استرها و الاغها برای سواری و زینت بوده و گوشت آنها خورده نمیشود. قرآن وقتیکه این نعمتها را در اینجا عرضه میدارد، به چیزی توجه میدهدکه پاسخگوئی به نیازمندیهای انسان، و نیز پاسخگوئی به علائق ایشان است: چه در چهارپایان وسیله گرم کردن استکه از جمله پوستها و پشمها وکرکها و موها است.
و سودهائی در اینها و در شیر وگوشت و چیزهائی از این قبیل است. ازگوشت و شیر وکره آنها میخورید. و در برداشتن سنگینیها به شهرها و مناطق دوردستیکه بدانجا نمیرسید مگر با خسته و فرسودهکردن خود نیز از آنها استفاده کنید. در چهارپایان زیبائی است، بدان هنگام که شامگاهان آنها را برميگردانید، و بامدادان آنها را به دشت و صحرا میبرید. از منظره دلربا و دلانگيز و سالم و چاق آنها استفاده میکنید. روستانشینان بیش از شهرنشینان این زیبائی و دلانگیزی را میبینند، و با تمام وجود و از ژرفای دلهایشان بدان پی میبرند.
در اسبها و استرها و الاغها پاسخ به نیاز سواری است، و پاسخ به احساس علاقه زیبائی در زینت است:
( لِتَرْكَبُوهَا وَزِينَةً) ٠
تا بر آنها سوار شوید و زینتی باشند (که به دلهایتان شادی بخشد).
این نگرش از دیدگاه قرآن و از دیدگاه اسلام برای زندگی دارای ارج و ارزش خود است. چه جمال و زیبائی عنصر اصیلی در این دیدگاه است. و نعمت تنها پاسخگوئی به نیازهائی از قبيل خوردن و نوشیدن و سوار شدن نیست. بلکه پاسخگوئی به علائق و دلبستگیها نیز نعمت است و افزون برنیازها است. پاسخگوئی به حس زیبادوستی و احساس شادی و آگاهي بشری چیزی استکه در حیوان نیست و ویژه انسان است.
( إِنَّ رَبَّكُمْ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ) .
بیگمان پروردگارتان (که اینها را برای آسایش تان آفریده است) دار!ی رافت و رحمت زیادی (در حق شما) است.
این بند از آیه، پیروی است بر حمل سنگینیها به سوی شهر و ناحیهایکه بدان نمیرسند مگر با زحمت دادن و به مشقت انداختن خود. این پیرو بدان خاطر استکه اشارهای رود به نعمتیکه در آفرینش چهارپایان نهفته است، و رحمتیکه در این نعمت قرار دارد.
(يَخْلُقُ مَا لا تَعْلَمُونَ).
و چیزهايی را (برای حمل و نقل و طی مسافات) میآفریند که (شما هم اینک چیزی از انها) نمیدانید.
با این بند از آیه نيز پیرو زده میشود بر آفرینش چهارپایان برای تغدیه از آنها و بارکشیدن از آنها و برخوردار شدن از جمال و زینتی آنها. و پیرو زده میشود بر آفرینش اسبها و استرها و الاغها برای سواری و زینت ... بدان جهت كه جولانگاه اندیشه و جهانبینی انسان باز و فراخ گردد و پذیرش انواع تازهای از ادوات و وسائل حمل و نقل و سواری و زینت را داشته باشد. همچنش اندیشه و جهانبینی مردمان بر روی جهان بیرون از محیط خودشان، و بر روی جهان خارج از حدود و ثغور زمان خودشان، بسته نگردد. چه در فراسوی چیزهای موجود در هر مكانی و زمانی انواع و روشهای دیگری است و خدا از مردمان ميخواهدکه انها را بطلبند و پیجوئی کنند تا اندیشه و جهانبینی ایشان و فهم و درک انان وسعت پذیرد و فراخی گیرد. همچنین خدا از انان میخواهد وقتی كه همچون چیزهای نوینی یافته شوند یا كشف گردند با آنها دشمني نورزند و خویشتن را از استفاده از آنها و سود بردن از آنها محروم ننمایند. بلكه آنها را به كار گیرند، و نگویند: پدران و نیاكان ما از چهارپایان و اسبها و استرها و الاغها استفاده میکردند و آنها را به كار میگرفتند، پس ما نیز جز چنین نكنیم! و قرآن این انواع و اجناس را با نصّ ذکر کرده است و ما جز از اینها بهره نمیبریم و سود نمیجويیم!
اسلام عقیده بازی است و از نرمش و سازش برخوردار است. پذیرای همه نیروهای زندگی میرود، و هه توانهای زندگی را به كار میگیرد. بدین خاطر است به قران ذهنها و دلها را آماده ميكند برای استقبال از هرآنچه قدرت آنها را پیدا و پدیدار میسازد، و دانش از آنها پرده برميافكند ، و آینده آنها را با خود میآورد. اسلام پذیره همه چیز نو ينی میگردد كه در شگفتیهای آفرینش و دانش و زندگی است، با وجدان دیني ، بازی كه آمادگي دریافت تازهها را دارد. وسائل حمل ونقل و سواري و زينتي پديدار گرديده است که اهالي آن زمان اطلاعي از انها نداشتهاند. وسائل دیگری نیز پدیدار میگردد كه اهالی این زمان بي خبر از انها هستند. قران دلها و ذهنها را برای پذیرش انها بدون هرگونه قید و بند و جمود و ركودی آماده ميسازد .
(وَيَخْلُقُ مَا لا تَعْلَمُونَ).
(خداوند)چيزهايي را (براي حمل و نقل و طي مسافات) آفرید که (شما هم اینک چیزی از آنها) نمیدانید.
روند قراني در وقت عرصه حملونقل و سواری و سیر و سیاحت برای رسیدن به هدفهای محسوسی در جهان زمين،به راههای معنوی میپردازد. چه افزون بر راههای محسوس آنجا راه ديگري درميان است و از هدف دور و منحرف نمیشود. و سخن بگوید با ایهها و نشانههای موجود درجهان،و با فرستادن پيغمبران به سوي مردم :
(وَعَلَى اللَّهِ قَصْدُ السَّبِيلِ وَمِنْهَا جَائِرٌ وَلَوْ شَاءَ لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ).
هدايت مردمان به) راه راست بر خداست،(راهي كه منتهي به خير و حق ميگردد) وبرخي از راهها منحرف و بيراهه است (و منتهي به خير وحق نميگردد). و اگر خدا میخواست همه شما را (به اجبار به راه راست) هدایت میکرد (و نعمت اختیار و آزادی اراده و انتخاب را به شما انسانها نمیداد، و لذا همچون حیوانات راهی را بیشتر نمیپيمودید و ترقی و تکاملی پیدا نمیکردید).
راه راست و درست، راه مستقیمی است که کج نمیشود. انگار هدفدار است و به سوی هدف خود میرود، و از آن هدفکنارهگیری نمیکند و دور نمیشود. راهکج و كژ هم راهی استکه از هدف منحرف میشود و از آن درمیگذرد و رهسپار را به مقصد نمیرساند و به هدف رهنمود نمیگرداند.
(وَلَوْ شَاءَ لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ).
و اگر خدا میخواست همه شما را (به اجبار به راه راست) هدایت میکرد (و نعمت اختیار و آزادی اراده و انتخاب را به شما انسانها نمیداد، و لذا همچون حیوانات راهی را بیشتر نمیپيمودید و ترقی و تکاملی پیدا نمیکردید ).
ولی خدا خواستکه انسان را مستعد هدایت و ضلالت بیافریند، و به اراده انسان واگذارد که راه هدایت را برگزیند یا راه ضلالت را انتخابکند. این استکه در میان انسانها کسانی پیدا میشوند که راه راست و درست را درپیش میگیرند، و در میان آنانکسانی هم یافته میشوند که راه کج و نادرست را میپیمایند. هر دو دسته نیز بر مشیت و اراده خدا نمیشورند و از آن بیرون نمیروند. مشیت و ارادهای که چنین تعیین کرده است و داوری نموده است که آزادی اختیار و حرّیّت انتخاب را به انسان واگذارد.
دسته دوم از آیهها و نشانههای آفرینش و نعمت، عبارتند از:
(هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لَكُمْ مِنْهُ شَرَابٌ وَمِنْهُ شَجَرٌ فِيهِ تُسِيمُونَ يُنْبِتُ لَكُمْ بِهِ الزَّرْعَ وَالزَّيْتُونَ وَالنَّخِيلَ وَالأعْنَابَ وَمِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ).
او کسی است که از آسمان آبی فروفرستاده است (که مایه حیات است) و شما از آ ن مینوشید (و زلال و گوارايش مییابید) و به سبب آن گیاهان و درختان میرویند و شما حیوانات حود را در میان آنها میچرانید. خداوند به وسیله آن (آب) زراعت و (درختان) زیتون و خرما و انگور و همه ميوهها را برای شما میرویاند. بیگمان در این (کار آفرینش میوههای رنگارنگ و محصولات کشاورزی گوناگون) نشانه روشنی است (از خدا) برای کسانی که (درباره نیروی آفریینده آنها) بیندیشند (و با چشم بینش و خرد به جهان گیاهان بنگرند).
آبی که برابر قوانینی از آسمان نازل میگردد، قوانینی که خدا آنها را در این هستی پدید آورده است، و این قوانین حرکات هستی را ایجاد وکنترل مینماید، و نتائج آنها را برابر خواست خدا و تدبیر و تقدیر او پدیدار و نمودار میسازد، و با هر قضا و قدر ویژهای از قضاها و قدرهای خدا حرکتی و نتیجهای را پیدا و هویدا میگرداند. این آبی که در اینجا ذکر میشود نعمتی از نعمتهای خدا است:
« لَكُمْ مِنْهُ شَرَابٌ ».
شما از ان مینوشید.
این ویژگی نوشیدن است، ویژگیای که در این جولانگاه پیدا و هویدا میگردد. پس از آن ويژگی چراگاه است:
(و منهشجر فیه تسیمون ).
و به سبب ان گیاهان و درختان میرویید و شما حیوانات خود را در میان انها میچرانید.
چراگاهائی استکه شما حیوانات را در ميان آنها سرمیدهید و پرورده میکنید. ذکر این بخش به مناسبت یادی از چهارپایان در بخش ییشین است، و هماهنگ با فضای عامی است که چراگاهها و چهارپایان را فرامیگیرد. آنگاه ازکشتزارهائی سخن میرودکه انسانها از آنها تغذيه میکنند، و پس از آن از زیتون و درختان خرما و درختان انگور و از درختان میوهدار دیگر صحبت میشود.
(إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ).
بیگمان در این (کار آفرینش میوههای رنگارنگ و محصولات کشاورزی گوناگون) نشانه روشنی است (از خدا) برای کسانی که (درباره نیروی آفریننده آنها) بیندیشند (و با چشم بینش و خرد به جهان گیاهان بنگرند.
نشانه روشنی در اینکار است برایکسانیکه درباره گرداندن و چرخاندن و اداره کردن این جهان میاندیشند، و قوانین همساز با زندگی بشر را پيش چشم خرد میدارند، و بدین مساله پی میبرندکه اگر قوانین جهان سازگار با زندگی انسان، و هماهنگ با فطرت او نبود، و به نیازمندیهایش پاسخ نمیداد و احتیاجات وی را برآورده نمیکرد، انسانکه نمیتوانست بر اینکره زندگیکند. آفرینش انسان بر رویکره زمین، و نسبتهای معین و فاصلههای مشخص میان اینکره و سائر ستارگان و سیارگان دیگر، و پدیدههای جوی، وگشت وگذارهای فلكي بدین شکلیکه هست و زندگی را برای انسان ممکن میسازند، و بدینگونه و به صورتیکه میبینیم پاسخگوی نیازمندیهای انسان هستند، با تصادف گذرائی تهیه و تدارک دیده نمیشوند.
کسانیکه میاندیشند، حکمت و فلسفه گرداندن و چرخاندن و اداره کردن جهان را میفهمند، و میان پدیدهای همچون بارش و میان چیزهائیکه باران آنها را در زمین پدیدار و نمایان میسازد همچون زندگی و درختان وگیاهان وکشتزارها و میوهها، و میان قوانين والای هستی، و دلالت آنها بر آفریدگار و بر یکتائی ذات و وحدانیت اراده و یگانگی تدبیر و تقدیر خدا، ارتباط برقرار میسازند. و امّا کسانی که غافلند بامدادان و شامگاهان ازکنار همچون نشانههای هویدا و پیدای قدرت میگذرند، و در تابستان و زمستان و همه فصلهای دیگر نشانههای عظمت را در آفاق و انفس میبینند، ولی ایشان را بیدار و هوشیار نمیگرداند، و نگرش و بینش آنان را برنمیانگیزد، و جنبش و تکانی به دلها ودرونهایشان نمیدهد!، و ایشان را به بررسی و پژوهش درباره صاحب این نظم و نظام یگانه و شگفت و شگرف نمیکشاند!
دسته سوم از نشانهها و آیههای متعدد عبارتند از:
(وَسَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومُ مُسَخَّرَاتٌ بِأَمْرِهِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ).
و خدا شب و روز و خورشید و ماه را برای (مصالح و منافع) شما مسخّر کرد، و ستارگان به فرمان او مسخّر (و برای راهیابی شما در دل تاریکیها، در چرخش و گردش) هستند. مسلمّاً در این کار (کار آفریدن و مسخّر کردن) دلائل روشن و نشانههای بزرگی (بر قدرت و عظمت خدا) است برای کسانی که تعقل میورزند (و در پرتو خرد به کارها مینگرند).
از پدیدههای تدبیر و تقدیر در کار آفرینش و آفریدگان، و از پدیدههای نعمت بر انسان در یک آن: شب و روز و خورشید و ماه و ستارگان اسب. چه همه اینها نیازهای انسانها را در زمین پاسخ میگویند و براورده میکنند. اینها برای انسانها افریده نشدهاند، بلکه به سود انسانها مسخرگردیدهاند. پدیده شب و روز دارای تاثیر قاطعانهای در زندگی این آفریده بشری است. کسیکه میخواهد بدین امر پی ببرد روزی را بدون شب، یا شبی را بدون روز تصورکند. آنگاه بیندیشدکه با این وضع، زندگی انسان و حيوان و گیاه در این زمین چگونه خواهد بود!
همچنین درباره خورشید و ماه، و رابطه آن دو با زندگی بر روی کره زمین، و پیوند زندگی بدان دو دراصل حیات و در رشد و نمو آن بیندیشد.
« وَالنُّجُومُ مُسَخَّرَاتٌ بِأَمْرِهِ » .
و ستارگان به فرمان او مسخر (و برای راهیابی شما در دل تاریکیها، در چرخش و گردش) هستند.
ستارگان به فرمان یزدان مسخر انسان و غیرانسان هستند، چیزهائیکه خدا از آنها مطلع است و بس. همه اینها گوشهای از حکمت گرداندن و چرخاندن و ادارهکردن هستند، و بخشی از هماهنگی قوانین در این جهان پهناورند. تنها خردمندان با خردهای اندیشمند خود این را درک و فهم میکنند، خردمندانیکه به تفكر وتدبّر میپردازند و به قوانین و قواعد فراسوی ظواهر پی میبرند:
( إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ).
مسلماً در این کار (کار آفریدن و مسخر کردن) دلائل روشن و نشانههای بزرگی (بر قدرت و عظمت خدا) است برای کسانی که تعقل میورزند (و در پرتو خرد به کارها مینگرند).
دسته چهارم از نشانهها و آیههای فراوان نعمت در چیزهائی است که یزدان آنها را برای انسان آفریده است:
« وَمَا ذَرَأَ لَكُمْ فِي الأرْضِ مُخْتَلِفًا أَلْوَانُهُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لِقَوْمٍ يَذَّكَّرُونَ »
و چیزهائی را مسخر شما گردانیده است که در زمین برای شما به رنگهای مختلف و در انواع گوناگون آفریده است. مسلما در این (کار تسخیر و آفرینش) دلیل واضح و نشانه روشنی (بر قدرت و عظمت خدا) است برای مردمی که عبرت میگیرند (و از دیدن این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود میاندیشند و به سجود میافتند).
چیزهائی که خداوند در زمین آفریده است، و چیزهائی که او برای انسانها در زمین به ودیعت نهاده است، از قبیل فلزات و معادنیکه زندگی آنان از بی جهات و در برخی از اوقات بر آنها استوار و پایدار است، نشانههائی از قدرت یزدان برای مردمان هستند. نگاهی بدین ذخائر و اندوختههای نهان در زمین که برای انسانها به ودیعت نهاده شده است، تا وقتیکه روز به روز به رشد فکری و ترقی و تعالی علمی میرسند، و گنجهای خود را در زمان خود و در روزگار نیاز خود استخراج میکنند، نشانههائی بر قدرت یزدان برای مردمانند. هر زمان کهگفته میشود:گنجی و معدنی از گنجها و معدنها پایان پذیرفته است،گنج و معدن ارزشمندتر و گرانمایهتری پیدا گردیده است، و غنیتر از رزق و روزی اندوخته یزدان برای بندگان بوده است.
« إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَةً لِقَوْمٍ يَذَّكَّرُونَ ».
مسلماً در این (کار تسخیر و آفرینش) دلیل واضح و نشانه روشنی (بر قدرت و عظمت خدا) است برای مردمی که عبرت میگیرند (و از دیدن این همه نقش عجيب بر در و دیوار وجود میاندیشند و به سجود ميافتند).
همچون مردمانی فراموش نمیکنندکه این دست قدرت یزدان استکه اینگنجها و معدنها را برای ایشان در دل زمین نهانکرده است.
پنجمین نشانهها و ایههائیکه از زمره نشانهها و آیههای فراوان آفرینش و آفریدگان و چهارپایان میباشند، افریدههائی هستندکه در دریاهای شوری زندگی را سپری میکندکه آب آنها قابل نوشیدن و ابیاریکردن نیست، ولیکن انواع و اقسام نعمتهای یزدان برای انسان را دربر دارد:
(وَهُوَ الَّذِي سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْكُلُوا مِنْهُ لَحْمًا طَرِيًّا وَتَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْيَةً تَلْبَسُونَهَا وَتَرَى الْفُلْكَ مَوَاخِرَ فِيهِ وَلِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ).
و او است که دریا را مسخر (شما) ساخته است تا این که از آن گوشت تازه بخورید واز آن زیوری بیرون بیاورید که بر خود میپوشید (و خویشتن را بدان میارائید و حس زیبائی را اشباع مینمائید) و (تو ای انسان!) کشتیها را میبینی که (سینه) دریا را میشکافند و (امتعه و اقوات را بدینجا و انجا میرسانند. خدا این نعمت را به شما داد) تا شما فضل او را بجوئید (و از دریا در مسیر تجارت استفاده نمائید) و سپاسگزاری كنيد .
نعمت دریا و موحودات زنده آن نیز به نیازمندیها و علائق انسان پاسخ میگویند. از دریاگوشت تازه ماهی و جز ان برای خوردن به دست اورده میشود. درکنار گوشت تازه زیورآلات و زینتآلات از لولو و مرجان به دست میآید، وزيورآلات وزینتآلات ازغیر لولو و مرجان از چیزهای دیگری همچون صدفها نیز به دست آورده میشودکه اقوامی از دیرباز تاکنون پیوسته از صدفها استفادهکرده و میکنند. سخنگفتن از کشتیها نیز اشاره به پاسخگوئی به حسزیبائی است نه فقط اشاره به سوار شدن بر آنها وکوچ و انتقال با آنها باشد:
(وَتَرَى الْفُلْكَ مَوَاخِرَ فِيهِ ).
کشتیها را میبینی که (سینه) دریا را میشکافند.
این هم نگرشی به بهرهمندی از دیدن و از مشاهده جمال و زیبائی است: دیدنکشتیهاکه «مواخر: شکافندهها» هستند و دل آبها را از هم میشکافند و امواج را پاره پاره ميگردانند ... بار دیگر خویشتن را در پیشگاه رهنمود والای قرآنی به حال و زیباثی موجود در پدیدههای هستی مییابیم که درکنار نیازمندیها و ضرورتها از آن سخن رفته است تا جمال و زیبائی را وراندازکنیم و از آن بهره و لذت ببریم، و خویشتن را درون حدود و ثغور ضرورتها ونیازمندیها زندانی نسازیم.
همچنین روند قرآنی - در مقابل صحنه دریا و کشتیهائیکه دل امواج آن را از هم میشکافند - ما را به جستن فضل ولطف خدا و رزق و روزی اورهنمود میکند، و ما را به شکر خدا میخواند بر آنچه از ورای وزینتوجمال درآن آب شوروتلخ مسخر ما فرموده است:
(وَلِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ).
تا شما فضل او را بجوئید (و از دریا در مسیر تجارت استفاده نمائید) و سپاسگزاری کنید.
دسته واپسین از نشانهها و آیهها در این بخش از سوره آمدهاند:
(وَأَلْقَى فِي الأرْضِ رَوَاسِيَ أَنْ تَمِيدَ بِكُمْ وَأَنْهَارًا وَسُبُلا لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ وَعَلامَاتٍ وَبِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ).
و در زمین کوههای استوار و پابرجائی را قرار داد تا این که زمین شما را نلرزانذ (و با حرکت خود شما را مضطرب نگرداند) و رودخانهها و راههائی را پدیدار کرد تا این که (به مقصد خود) راهیاب شوید. و نشانههایی (از قبیل کوهها و درهها و بادها و رودها و رنگ خاکها را پدید آورد که مردمان در روز بدانها راه خود را پیدا میکنند) و (در شب که از این علائم استفاده نمیشود) ایشان به وسیله ستارگان رهنمون میشوند.
دانش جدید علت وجودکوههای محکم و پابرجا را بیان میکند، ولیکنکارکوهها را ذکر نمینماید،کاریکه قرآن آن را در اینجا بیان میفرماید. دانش نوین علت وجود کوهها را با نظریههای فراوان متعارض و مخالف یکدیگر بیان میدارد که مهمترین آنها این است که درون مشتعل و سوزان زمین سرد میشود و فراهم میآید و چروکیده میگردد. درنتیجه قشر سطح زمین جمع میشود و درهم میرود و چین چین میگردد و فراز و نشیب پیدا ميکند وکوهها و بلندیها وگودیها پدیدار میگردند. ولیکن قرآن میفرماید که کوهها توازن زمین را نگاه میدارند. دانش نوین بدین کار کوها نپرداخته است.
روند قرآنی در مقابل کوههای محکم و استوار دیدگان را متوجه رودبارهای جاری، و راههای کشیده میسازد. رودبارها در صحنه پیوند سرشتی با کوهها دارند. چه کوهها اغلب چنین هستندکه سرچشمه رودبارها هستند. چرا که بارانها بیشتر در آنجاها میبارند و جایگاه بارش بارانها هستند. راهها نیز با کوهها و رودبارها رابطه تنگاتنگ دارند. همچنین راهها با فضای چهارپایان و بارها وکوچ و سفر نیز پیوند پیدا میکنند. در کنار اینها نیز نشانههای راههائی که روندگان روی زمین با آنها راهیاب میگردند و در مسافرتهای خود از آنها بهره میبرند، همچون کوهها و بلندیها و درهها، و نشانههائی که در آسمان است همچون ستارگانی که مسافران چه در خشکیها و چه در دریاها از آنها سود میجویند، ذکر میگردد.
*
هنگامیکه عرضه آیهها و نشانههای آفرینش و آفریدگان، و آیهها و نشانههای نعمت، و آیهها و نشانههای چرخاندن و گرداندن و اداره کردن جهان در این مقطع از سوره ذکر میشود، روند قرآنی بر آنها پیروی میزند با چیزی که عرضه کردن این آیهها و نشانهها به خاطر آن است. روند قرآنی این پیرو را میزند بدانگاه که در صدد مساله شناساندن یزدان سبحان و بیان یگانگی او و پاکی و منزهی خدا از چیزهائی است که شریک و انباز او میسازند:
(أَفَمَنْ يَخْلُقُ كَمَنْ لا يَخْلُقُ؟ أَفَلا تَذَكَّرُونَ؟ وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوهَا إِنَّ اللَّهَ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تُسِرُّونَ وَمَا تُعْلِنُونَ وَالَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا يَخْلُقُونَ شَيْئًا وَهُمْ يُخْلَقُونَ أَمْوَاتٌ غَيْرُ أَحْيَاءٍ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ) .
پس (ای وجدانهای بیدار! از نظر عقل) کسی که (این همه چیزهای عجیب و غریب و نعمتهای بزرگ و سترگ را) میآفریند، همچون کسی است که (چیزی) نمیآفریند؟ (آیا باید بت حقیر و انسان حقیر را شریک خدای جلیل کرد؟) آیا یادآور نمیشوید؟ (تا به اشتباه خود پی ببرید و از پرستش بتها و انسانها دست بردارید و تنها و تنها خدای یگانه را بپرستید و سپاسگزاری کنید. خداوند جز اینها دارای نعمتهای فراوان دیگری است) و اگر بخواهید نعمتهای خدا را برشمارید، نمیتوانید آنها را سرشماری کنید. بیگمان خداوند دارای مغفرت و مرحمت فراوان است (و اگر از پرستش بتهای بیجان و انسانهای ناتوان دست بردارید و به پرستش خدای رحمان برگردید، مشمول گذشت و مهر یزدان میگردید). خداوند آگاه است از آنچه پنهان میدارید و از آنچه آشکار میسازید. آن کسانی را که بجز خدا به فریاد میخوانند و پرستش مینمایند، آنان نمیتوانند چیزی را بیافرینند و بلکه خودشان آفریده میگردند! (پس باید مخلوقات ضعیف را پرستید و به کمک طلبید، یا خالق کائنات را؟! بتهائی که میپرستند) جمادند و بیجان، و نمیدانند که (پرستش کنندگانشان) چه وقت زنده و برانگیخته میگردند. (پس چرا باید عاقل چیزهائی را بپرستد که از فرارسیدن قیامت پیخبرند و سودی و زیانی نمیرسانند).
این پیروی است که در زمان خود میآید، بدانگاهکه نفس آماده اعتراف کردن به مضمون و محتوای آن است:
(أَفَمَنْ يَخْلُقُ كَمَنْ لا يَخْلُقُ؟ ).
آیا کسی که میآفریند، همچون کسی است که نمیآفریند؟.
آیا جز پاسخی در میان استکه نه! و هرگزا هرگز! است؟ آیا درست است انسانی که دارای احساس درست است و میتواند چیزها را ارزیابیکند، میان کسیکه این همه پدیدهها را میآفریند، و میانکسیکه نه چیزکوچکی ونه چیز بزرگی را نمیآفریند، فرق نگذارد، و هر دوکس را یکسان انگارد؟ا
(أَفَلا تَذَكَّرُونَ؟) ٠
آیا یادآور نمیشوید؟.
این کار به بیش از یادآوری نیازی ندارد. همین که انسان یادآور شد کار روشن میگردد، و یقین جلوه گر
می آید.
روند قرآنی انواع و اقسامی از نعمتها را عرضه میدارد. آنگاه همچون پیروی بر آن میزند:
( وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوهَا ).
و اگر بخواهید نعمتهای خدا را برشمارید، نمیتوانید آنها را سرشماری کنید.
نعمتهای خدا را نمیتوانید سرشماریکنید چه رسد به اینکه شکر آن نعمتها را بجای آورید! انسان از بیشتر نعمتها آگاهی ندارد، و چون بدانها الفتگرفته است از آنها غافل و بیخبر میگردد مگر زمانیکه آنها را از دست میدهد ... برای مثال ساختار بدن را پیش چشم دارید و وظیفه اندامها را در مد نظر بیاورید و عملکرد هریک را وراندازکنید. راستی کی انسان میفهمد که چه لطفی و نعمتی در یکایک آنها نهفته است و بدو شده است؟ مگر وقتیکه بیماریگریبانگر وی میگردد و متوجه نارسائی و نادرستی اندامی از اندامهای بدن میشود. مغفرت و مرحمت یزدان شامل انسان ضعیف و ناتوان میگردد و ازکوتاهی و لغزش او صرف نظر میفرماید.
( إِنَّ اللَّهَ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ ).
بیگمان خداوند دارای مغفرت و مرحمت فراوان است..
آفریدگار جهان میداند چه چیزهائی را آفریده است، و پنهان و نهان و پدیدار و آشکار را میداند:
(وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا تُسِرُّونَ وَمَا تُعْلِنُونَ).
خداوند آگاه است از آنچه پنهان میدارید و از آنچه آشکار میسازید.
پس چگونه آنان در احساس و ارزیابی خود خدا را با این خداگونههای ادعائی برابر مینهند؟ خداگونههائی که چیزی را نمیآفرینند و چیزی را نمیدانند. بلکه آنها مردگانی بیش نیستند، مردگانیکه دیگر هرگز جان به پیکر آنها نمیخزد و اصلاً زنده نمیگردند. بدین خاطر آنان فهم و شعور ندارند و نمیفهمند:
(وَالَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لا يَخْلُقُونَ شَيْئًا وَهُمْ يُخْلَقُونَ أَمْوَاتٌ غَيْرُ أَحْيَاءٍ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ) .
آن کسانی را كه بجز خدا به فریاد میخوانند و پرستش مینمایند، آنان نمیتوانند چیزی را بیافرینند و بلکه خودشان آفریده میگردند! (پس باید مخلوقات ضعیف را پرستید و به کمک طلبید، یا خالق کائنات را؟! بتهائی که میپرستند) جمادند و بیجان، و نمیدانند که (پرستش کنندگانشان) چه وقت زنده و برانگیخته میگردند. (پس چرا باید عاقل چیزهائی را بپرستد که از فرارسیدن قیامت بیخبرند و سودی و زیانی نمیرسانند).
در اینجا اشارهکردن به زنده شدن دوباره قیامت و موعد آن بيانگر این واقعیت استکه آفریدگار باید از رستاخیز مردگان و زمان فرارسیدن آن مطلع باشد. چه زنده شدن دوباره آخرت مکمّل آفریدن و آفرینش است، و در موعد آن استکه زندگان سزا و جزای چیزهائی را که قبلاً انجام دادهاند و پیشاپیش بدان سرای فرستادهاند، به تمام وکمال میبینند. آخر خداگونههائی که نمیدانند بندگانشان چه وقت زنده میگردند خداگونههائی هستندکه سزاوار خدائی نیستند و شایان پرستش نمیباشند. بلکه وجودشان سراپا مسخره است، و تمسخرکنندگان آنها را به تمسخر میگیرند. چه آفریدگار آفریدگان خود را دوباره زنده میکند و کاملاً و دقیقاً میداند چه وقت آنها را زنده میگرداند.
درباره گوشت اسبها اخـتلافات فـقهی وجود دارد. ابـوحنیفه گـوشت اسبها را حرام میداند با استناد بدین نصیکه اسبها را به سواری و زیـنت اختصاص میداد، و با استناد به برخی از احادیث. ولی جمهورگوشت اسبـها را حلال میدانند با استناد به احادیث صحیح و با استناد به سنت عـملی پیغمبر صلي الله عليه و سلم