Untitled Document
 
 
 
  2024 Nov 21

----

19/05/1446

----

1 آذر 1403

 

تبلیغات

حدیث

 

عَنِ النَّبِيّ صلی الله علیه و سلم قَالَ: إِنَّ أَدْنَى الرِّيَاءِ الشِّرْكُ. (متفق عليه). «رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمودند: همانا كمترين و نازلترين درجه ريا و ظاهر، شرك به خداوند است». 

 معرفی سایت

نوار اسلام
اسلام- پرسش و پاسخ
«مهتدين» (هدايت يافتگان)
اخبار جهان اسلام
تاریخ اسلام
کتابخانه آنلاین عقیده
سایت اسلام تکس - پاسخ به شبهات دینی
خانواده خوشبخت
شبکه جهانی نور
سایت خبری تحلیلی اهل سنت
بیداری اسلامی
صدای اسلام

 

 

 

  سخن سایت

قال ابن الجوزي ( تلبيس إبليس: 447) ‏عن يحيى بن معاذ يقول: «اجتنب صحبة ثلاثة أصناف من الناس العلماء الغافلين والفقراء المداهنين والمتصوفة الجاهلين».
امام ابن جوزی در کتاب "تلبیس ابلیس" آورده: از يحيي بن معاذ نقل است كه فرمود: «از صحبت سه گروه بپرهيزيد: عالمان غافل، فقيران تملق گو و صوفیان جاهل».

لیست الفبایی     
               
چ ج ث ت پ ب ا آ
س ژ ز ر ذ د خ ح
ف غ ع ظ ط ض ص ش
ه و ن م ل گ ک ق
ی
   نمایش مقالات

قرآن و حدیث>علوم قرآن>سوره یونس > تفسیر سوره یونس از تفسیر فی ظلال القرآن ترجمه مصطفی خرم دل

شماره مقاله : 753              تعداد مشاهده : 452             تاریخ افزودن مقاله : 2/7/1388

سوره يونس  
مکّی و 109 آيه است‌.  
بار دیگر به زندگی مکّی برمی‌گردیم‌، و در فضای ویژۀ آن بسر می‏بریم، و در زیر سایه‌های آن ‌گوش به نواها و آهنگها و الهامها و پیامهایش فرا می‌داریم‌. پس از آن که مدّتی در زیــر ایـن سـایه‌ها نشسـته بـوديم و بـا سوره‌های انفال و توبۀ قرآن مدنی زیسته بودیم‌.
قرآن مکّی هر چند قرآن است و از زمرۀ قرآن است و با سائر بخشهای قرآن در ویژگيهای هـمگانی قرآنـی مشترک است‌، و همچون تمام سوره‌های قرآن هم در موضوع و هم در شیوۀ بیان‌، جدا و ممتاز از هر سخنی است که نشان انحصاری شگفت یزدانی را ندارد،[1] با وجود همۀ اینها این سوره دارای فضای ویژۀ خود، و طعم و مزۀ معیّن خویش است‌ که موضوع بنیادین‌ خاص آن چنین طعم و مزه‌ای را بدان ارمغان مـی‌دارد‌. ایـن موضوع اساسی چکیده‌وار چنین است‌:

حقیقت الوهیّت‌، و حقیقت عبودیّت‌، و حـقیقت ر‌وابـط میان آن دو، و آشنا کردن مـردمان بـا پـروردگارشان‌، پروردگار حقّی‌ که سزاوار است در بر ابر او کرنش برند و وی را پــرستش‌ کـنند و از فـرمانش اطـاعت و از شریعتش پیروی نمایند، و به دور انـداختن و زدودن تاریکیها و نادرستیها و کجرویها و ناروائیهائی که بـه درون عقیدۀ صحیح فطری خزیده‌اند و داخل گردیده‌اند، و برگرداندن مردمان به سـوی یـزدان راسـتینشان کـه می‌سزد در برابر ربوبیّت او کرنش برند...

شیوۀ عرضۀ این موضوع نیز قرآن مکّـی را مشخّص می‌سازد، شـیوه‌ای کـه الهـام‌بخش‌، و دارای نـواها و آهنگهای ژرف‌، و تأثیرات فـراوان است‌. چـرا کـه در ادای این هدف همۀ ویژگیهای تـعبیر و تـبیین شـرکت می‌ورزد، از قـبیل سـاختارهای واژگـانی و لفـظی‌، و تأثیرات موضوعی‌، بدان گونه‌ که قبلاً در سورۀ انعام [2]‌شرح دادیم‌، و ان‌شاء‌الله در ایـنجا نـیز بـدان خـواهـیم پرداخت.

آخرین باری ‌که در این فی ظلال القرآن با قرآن مکّی بودیم در سوره‌های انعام و اعراف بود کـه از لحـاظ ترتیب سوره‌های قرآن‌، به دنبال یکدیگر قـرار دارنـد. پس از آنها سوره‌های انفال و توبه بود که دارای فضای ویژه و سرشت و موضوعات مدنی ویـژه بودند. هم اینک ‌که به قرآن مکّی برمی‌گردیم سوره‌های یونس و هود را پیاپی می‌یابیم‌ که ایـنها نـیز از لحـاظ تـرتیب سوره‌ها در قرآن‌، به د‌نبال یکدیگر قـرار گـرفته‌انـد... شگفت ایـن ‌که مـیان ایـن دو سوره و حتّی مـیان موضوعی که دربردارند و شیوۀ عـرضۀ آن مشابهت زیادی است‌! چه سورۀ انعام‌، خـود حـقیقت عـقیده را توضیح و بیان می‌دارد، و با حقیقت عقیده به مـبارزۀ جاهلیّت می‌نشیند، و با باور و احسـاس و پـرستش و رفتار جاهلیّت می‌رزمد و آنها را از میان برمی‌دارد. در عین حال سورۀ اعراف حرکت این عـقیده در زمـین را پیگیری مـی‌کند و داسـتان آن را در طول تـاریخ در رویاروئی با جاهلیّت دنبال می‌نماید. مـا در ایـنجا در سوره‌های یونس و هود نـیز هـمین چـیزها را هـم در موضوع و هم در شیوۀ عرضه خواهیم یافت‌! جز این ‌که سورۀ انعام از سورۀ یونس جـدا مـی‌گردد در بـلندا و ستبرای نواها و آ‌هنگها، و در سرعت و قوّت تکانها، و در درخشش شدیدی ‌که در تصویر و حرکت آن موجود است‌... در صورتی‌ که سورۀ یونس با نواهـای نـرم و آهنگهای زیر، و با تکانهای آرا‌م‌، و با شیوائی و روانی دلچسب و خوشایند، به پیش می‌رود! سورۀ هـود هـم مشابهت زیادی با سورۀ اعراف در مــوضوع و نـحوۀ عرضه و نواها و آهنگها و تکانها دارد... با وجود همۀ این مشابهتها و اختلافها، هر سوره‌ای شـخصیّت ویـژۀ خود را و سیماها و چشم‌اندازهای خـاصّ خـویش را دارد!

*  

موضوع اصـلی سـورۀ یـونس‌، خود هـمان مـوضوع همگانی قرآن مکّی است ‌که در بخش پیشین تــوضیح آن گذشت‌... سورۀ یونس برابر شیوۀ خـاصّ خود کـه شخصیّت و سیماهای آن را معیّن می‌دارد به مضامین و اهداف خویش می‌پردازد... ما در این دیباچه جـز ایـن نمی‌توانیم که چکیدۀ این مضامین و اهـداف را یکـان یکان بیان داریم و کمال اختصار را مراعات نمائیم‌، تـا آن زمان‌ که در لابلای عرضۀ نصوص قرآنی به تفصیل ا‌ز آنها سخن خواهد رفت‌:

١ - این سوره پيش از هر چیز با موضعگیری مشرکان در مکّه روبرو می‌شود، موضعگیری ايشان در برابر حقیقت وحی و پیامی‌ که به پیغمبر خدا صلّی الله عليه وآله وسلّم می‌شود، و موضعگیری آنان به پیروی از آن در برابر خود این قرآن‌. برای ایشان بیان می‌دارد که در مسألۀ وحی هیچ گونه جای شگفتی نیست‌، و این قرآن چیزی نیست ‌که بتوان از زبان خدا آ‌ن را ساخت و بهم بافت‌:

(الر تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْحَكِيمِ (١) أَكَانَ لِلنَّاسِ عَجَبًا أَنْ أَوْحَيْنَا إِلَى رَجُلٍ مِنْهُمْ أَنْ أَنْذِرِ النَّاسَ وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ قَالَ الْكَافِرُونَ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ مُبِينٌ) (٢)

الف‌. لام‌. را. این آیه‌های کتاب اسـتواری است (‌كه هـر چند از همین نوع حرفها فراهم آمده است‌، نـمی‌توانـید هـمانند آن را بســازید. از اسـتحکام و نـظم و نـظام برخوردار است و باطل و خرافه و هزل بدان راه ندارد، و پـر است از سـخنان حکمت‌آمیزی کـه سـود دنـیا و آخرت مردم را در بر دارد)‌. آیا این برای مردم شگفتی دارد که ما مردی از خودشان را (‌پیغمبر کردیم و بدو) پیغام دادیم کـه مـردمان را (‌از عـذاب خدا) بـترسان و مؤمنان را مژده بـده که آنان در نـزد پـروردگارشان دارای مقام و منزلت عـالی هسـتند (‌و از سـابقۀ نـیک برخوردار و بـر دیگران بـرتری دارنـد. امّـا بـا وجود صدق رسول و اعجاز قرآن‌) کافران می‌گویند كه‌: ایـن مرد، (‌محمّد نام‌) واقعاً جادوگر آشکاری است‌. (يونس/1و2)

(وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هَذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلا مَا يُوحَى إِلَيَّ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ (١٥) قُلْ لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا تَلَوْتُهُ عَلَيْكُمْ وَلا أَدْرَاكُمْ بِهِ فَقَدْ لَبِثْتُ فِيكُمْ عُمُرًا مِنْ قَبْلِهِ أَفَلا تَعْقِلُونَ (١٦) فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الْمُجْرِمُونَ) (١٧)

هنگامی که آیه‌های روشن ما بر آنان خوانده می‌شود، کسـانی کـه بـه ملاقات مـا (‌در روز رسـتاخیز) ایـمان ندارند می‌گویند: قرآنـی جز ایـن را بـرای مـا بـیاور (‌و کتابی جز قرآن را ارائه بده‌) یا این که آن را تغییر بده (‌و آیه‌های مربوط به قیامت و آیه‌های راجع به بتان ما را حذف و دگرگون کن‌)‌. بگو: مرا نرسد که خودسرانـه و به میل خود آن را تغییر دهم‌. من جز بـه دنـبال چیزی نمی‌روم و جز چیزی را نمیگویم که بر من وحی گردد. اگر از فرمان پـروردگارم تخطّی کنم‌، از عذاب روز بزرگ می‌ترسم (‌که دامنگیرم شـود و تـغییر و تـبدیل قــرآن مـایۀ عقاب و عذابـم گردد)‌. بگـو: اگر خدای می‌خواست (‌قرآنی بر من نازل نمی‌کرد و من‌) آن را بر شما نمی‌خواندم (‌و آن را به کسی از شما نمی‌رساندم‌، و خدا توسّط من‌) شما را از آن آگاه نـمی‌کرد. (‌بــه هـر حال من تنها مبلّغ قرآنـم نـه مؤلف آن‌، و در ایـن بـاره اختیاری از خود نـدارم‌. سـالهائی در میان شـما بسر برده‌ام و از این نوع سخنان چیزی نگفته‌ام و) عمری پیش از این با شما بوده‌ام (‌و صدق و امـانت خود را نشان داده‌ام‌. از بررسی گذشته و حال می‌توانید بفهمید که آنچه برای شما می‌خوانم وحی آسمانی است‌)‌. آیـا (‌مـطلبی بــه ایـن روشنی را) نمی‌فهمید؟ چه کسـی ستمکارتر از کسی است که دروغی را بـه خـدا نسـبت دهد، یا آیه‌های او را تکذیب کند؟ (‌دروغ بستن به خدا و تکذیب آیات او، کفر بشمار است و جرم بزرگی در بـر دارد و) هرگز مجرمان (‌کفرپیشه‌) رستگار نمی‌گردند (‌و قطعاً از عذاب خدا رهائی نمی‌یابند)‌. (‌یونس / ١5-١٧) 

(وَمَا كَانَ هَذَا الْقُرْآنُ أَنْ يُفْتَرَى مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَكِنْ تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَتَفْصِيلَ الْكِتَابِ لا رَيْبَ فِيهِ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ (٣٧) أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ) (٣٨)

این قرآن از سوی غیرخدا، (‌چه مـحمّد و چـه احبار و کُهّان و چه دیگر مردمان‌) ساخته و پرداخته نشده است و بــلکه (‌وحـی خدا است و) تـصدیق کنندۀ كتابهای آســمانی پـیشین (‌هـمچون تـورات و انجیل‌) است‌، و بیانگر (‌شـرائــع و عقائد و احکام‌) کتابهای گذشته مـی‌باشد. شکّ و تـردیدی در آن نـیست‌، و از سـوی پروردگار جـهانیان فرستاده شـده است‌. بلکه آنـان می‌گویند که (‌محمّد قرآن را خود ســاخته و پرداخته است و) او آن را به دروغ به خدا نسبت داده است‌. بگو: (‌اگر چنین است و قرآن سـاختۀ بشـر است‌) شما یک سورۀ همانند آن را بسازید و ارائه دهید و در ایـن کـار هر کسی را که می‌خواهید بجز خـدا فـرا خوانید و بـه کـمک بـطلبید، اگر راست میگوئید (‌کـه قـرآن را مـن ساخته و پرداخته‌ام )‌.  

2- این سوره با درخواست مـعجزۀ مـادی ايشان - جدای از قرآن - رویاروی می‌گردد، و شتاب نـمودن ایشان را در فرا رسیدن ‌کیفر و شکنجه می‌نمایاند، ‌کیفر و شکنجه‌ای که بدان تهدید می‌گردند و سخنان راجع بدان می‌شنوند. این سوره بدیشان می‌گوید که معجزۀ این آئین قرآن است‌. قرآن دلیل و برهان صدق خود را با خود برمی‌دارد، و برای نشان دادن منحصر به فـرد بودن و معجزه بودن خـویش ایشـان را بـه مـبارزه می‌طلبد. بدیشان می‌گوید: آیات د‌ر دست خدا و تحت مشیّت او است‌. و موعد کیفرشان منوط و مربوط به مدّتی است ‌که یزدان آن را مقدّر و مقرّر می‌فرماید، و پیغمبر صلّی الله عليه وآله وسلّم ‌کاری از دستش برنمی‌آید، چه او بنده‌ای از بندگان یزدان است‌... در این کار گـوشه‌ای از آشـنا کردن ایشان به خدای راستینشان و به حقیقت الوهیّت و به حقیقت عبودیّت است‌:

(وَلَقَدْ أَهْلَكْنَا الْقُرُونَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَجَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ وَمَا كَانُوا لِيُؤْمِنُوا كَذَلِكَ نَجْزِي الْقَوْمَ الْمُجْرِمِينَ (١٣) ثُمَّ جَعَلْنَاكُمْ خَلائِفَ فِي الأرْضِ مِنْ بَعْدِهِمْ لِنَنْظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ) (١٤)

ما گروهها (‌و نسلهای زیادی‌) را هلاک کرده‌ایم که پيش از شما بوده‌اند، بدان گاه که ستـم کرده‌انـد (‌و راه گناه سپرده‌اند) و پیغمبرانشان برای آنـان دلائـل روشـن و معجزات آشکاری آورده‌ند و ارائه نموده‌اند. ولی آنـان جزو کسانی نـبوده‌اند کـه ایمان بـیاورند (‌و سـخنان پیغمبران را بشنوند و به دنـبال ایشـان رونـد. آری در گذ‌شته و حال و آینده‌) این چنین گروه بزهکاران را سزا می‌دهیم‌. (‌پس خویشتن را بپائید و نـافرمانی نـنمائید)‌. سپس به دنبال آنان شما را در زمین جانشینان (‌ایشان و سرنشینان زمین‌) کرده‌ایم تا بنگریم شما چگونه عمل می‌کنید.  

(وَلِكُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ فَإِذَا جَاءَ رَسُولُهُمْ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَهُمْ لا يُظْلَمُونَ (٤٧) وَيَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ (٤٨) قُلْ لا أَمْلِكُ لِنَفْسِي ضَرًّا وَلا نَفْعًا إِلا مَا شَاءَ اللَّهُ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ إِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ فَلا يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلا يَسْتَقْدِمُونَ (٤٩) قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَتَاكُمْ عَذَابُهُ بَيَاتًا أَوْ نَهَارًا مَاذَا يَسْتَعْجِلُ مِنْهُ الْمُجْرِمُونَ (٥٠) أَثُمَّ إِذَا مَا وَقَعَ آمَنْتُمْ بِهِ آلآنَ وَقَدْ كُنْتُمْ بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ) (٥١)

هـر مـلّتی دارای پـیغمبری است (‌کـه در روز قیامت خویشتن را بدو نسبت می‌دهند)‌. هرگاه پیغمبرشان (‌به صحرای محشر که صحنۀ دادگاه الهـی است‌) آمـد (‌در حضور او) دادگرانه میانشان داوری می‏‎گردد (‌و او بر کردار و رفتار مـلّت خود گواهی مـی‌دهد) و سـتمی بدیشان نـمی‌شود. مـی‌گویند: ایـن وعدۀ (‌عذاب‌) اگر راست میگوئید (‌که عذابـی در مـیان است‌) کی عـملی می‌شود (‌و موقع و موعد آن کی خواهد بود؟‌)‌، بگو: من (‌تنها پیغمبر و رسانندۀ اوامر و نـواهـی الهـی هسـتم و اختیار) هیچ سود و زیانی برای خود (‌یا برای مـردمان در دست‌) ندارم مگر آن چیزی را که خدا بخواهد (‌و مرا از طریق وحی از آن بیاگاهاند) و بر انجام یـا دوری از آن توانایم گرداند. پس چگونه می‌توانـم عذاب خدا را زودتر از موقع خـود به شما برسانم یا قیامت را هـویدا گردانم‌)‌. هر ملّتی دارای مدّت زمان محدودی است‌. هر وقت زمان آنان بسر رسید، نه لحظه‌ای تأ‌خیر می‌کنند و نه لحظه‌ای پیشی می‏‎گیرند. بگو: به من بگوئید اگر عذاب خدا شب هنگام یا روزی به شـما رسـد، (‌چـه فـائده‌ای بـرای شـما گناهکاران دارد؟‌) بــه خـاطر چـه چیز گناهکاران برای فرا رسیدن آن شتاب دارنـد؟ (‌مگـر نـه این است که هر وقت در رسد، مایۀ بدبختی آنان است‌. پس شتاب چرا؟‌!)‌. آیا بعدها، پس از آن که واقع شد بدان ایـمان مـی‌آورید؟ (‌آن وقت کــه بـه شما مـی‌گویند:‌) اکنون‌؟‌! (‌تازه چه فائده‌! ایمان کنونی سودی ندارد) در حالی که (‌قبلاً در دنیا آن را به بازی می‌گرفتید و دائماً‌) برای فرا رسیدن آن شتاب می‌ورزیدید.(‌یونس / 4٧-‌5١)  

(وَيَقُولُونَ لَوْلا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ) (٢٠)

کافران می‌گویند: کاش معجزه‌ای (‌جز قرآن‌، هـمچون معجزۀ سائر پیغمبران‌) بر او (‌که محمّد است‌) از سوی پروردگارش فرو فرستاده مـی‌شد (‌و مـا را بـه صـدق رسالتش قانع می‌کرد! بدیشان‌) بگو: (‌نزول معجزات از عالم عیب است و) تنها خدا است که بر غیب آگاه است‌. (‌اگر قرآن شما را قانع نمی‌سازد) پس مـنتظر بـاشید و من هم با شما منتظر می‌مانم (‌تـا بـبینیم عـاقبت کار و فرمان پروردگار چه خواهد بود)‌. (‌يونس / 20 ) 

 ٣ - این سوره با جهان‌بینی آشفتۀ ایشان در بارۀ حقیقت الوهیّت و حقیقت عبودیّت رویاروی می‌شود و بـا آن مبارزه می کند. این هم همان چـیزی است‌ کـه پـیغمبر خدا صلّی الله عليه وآله وسلّم با ایشان دربارۀ آن صحبت می‌کرد و آنان وحی را تکذیب می‌نمودند، و راجع بدان شکّ و تردید مــی‌ورزیدند، و قــرآن دیگــری جـز ایـن قـرآن را می‌طلبیدند، و از او معجزۀ محسوس مادی درخواست می‌کردند، معجزه‌ای ‌که راستی نبوّت او را برای ایشان اثبات ‌کند. در حالی که خودشان به پرستش چیزهائی می‌پرداختند که نه بدیشان زیـانی می‌رسانیدند و نه بدیشان سودی مـی‌بخشیدند. چـیزهائی را انـباز خـدا می‌دانستند که معتقد بودند که آن انبازها در پیشگاه خدا برایشان شفاعت می‌کنند و میانجی می‌شوند. هـمچنین گمان می‌بردند که خدا دارای فرزند است‌، بدون این‌ که از این مسأله اطّلاعی داشته باشند و دلیـل و بـرهانی ارائه دهند... این سوره صفات خدای راستین را و آثار قدرت او را در هستی پیرامونشان‌، و در هستی وجودی خـودشان‌، و در پـدیده‌هائی از جـهان که ایشـان را دربرمی‌گیرد، و در احوال و اوضاعی که ایشـان را در خود غوطه‌ور می‌سازند، و در ندای فطرتشان و صدای وجدانشان که ایشان را فریاد می‌دارد به هنگام روبرو شدن با خطری ‌که جز خدا کسی نمی‌توا‌ند آن را دفــع نماید و بزداید، و بالأخره در همۀ چیزی ‌که با آن تماس پیدا می‌کنند، بیان می‌دارد... این هـم مسألۀ بزرگ و قضیّۀ سترگی است‌ که بندها و بخشهای ‌گوناگـونی از سوره را فرا می‌گیرد، و سائر مطالب و مضامین دیگر سوره از آن سرچشمه می‌گیرد:

(إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يُدَبِّرُ الأمْرَ مَا مِنْ شَفِيعٍ إِلا مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ أَفَلا تَذَكَّرُونَ (٣) إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا إِنَّهُ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ لِيَجْزِيَ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ بِالْقِسْطِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا لَهُمْ شَرَابٌ مِنْ حَمِيمٍ وَعَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْفُرُونَ (٤) هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِيَاءً وَالْقَمَرَ نُورًا وَقَدَّرَهُ مَنَازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِينَ وَالْحِسَابَ مَا خَلَقَ اللَّهُ ذَلِكَ إِلا بِالْحَقِّ يُفَصِّلُ الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ (٥) إِنَّ فِي اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَمَا خَلَقَ اللَّهُ فِي السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ لآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَّقُونَ) (٦)

پروردگار شما خداوندی است که آسـمانها و زمـین را در شش دوره بیافرید. سـپس بـه ادارۀ جهان هسـتی پرداخت‌. زمام ادارۀ جهان هستی بـه دست او است (‌و چرخش امور آن به فرمان او)‌. کسی میانجی نمی‌تواند بشود مگر پس از اجازۀ او. این خدا است که صاحب و پروردگار شما است‌. پس او را پرستش کنید (‌نه دیگری را)‌. آیا گوشزد نمی‌شوید؟ (‌و پند و عبرت نمی‌گیرید؟‌)‌. بازگشت همۀ شما به سوی او است‌. این وعدۀ راستین خداوند است (‌و خداوند خـلاف وعده نمی‌کند)‌. خدا است که از آغاز، موجودات را می‌آفریند (‌و جامۀ هستی به تن کائنات‌، از جملۀ انسانها می‌کند) و هم او است که آنها را دیگر بار پس از تخریب جهان‌، هستی می‌بخشد و به سوی خدا) برمی‌گرداند. و امّا کسانی که ر‌اه کـفر پوئیده‌اند، (‌بی‌سزا نمی‌مانند، و بلکه‌) نـوشیدنی از آب داغ و سـوزانــی دارنـد و دارای عذاب بس دردنـاکـی هستند، به سبب کـفری کـه ورزيده‌انـد. خدا است کـه خورشید را درخشان و ماه را تابان گردانده است‌، و برای ماه منازلی معیّن کرده است تـا شـمارۀ سالها و حساب (‌کارها) را بدانید. خداونـد (‌آن هـمه عجائب و غـرائب آفـرینش و چـرخش و گـردش مـهر و مـاه را سرسری و از بهر بازیگری پدید نیاورده است و بلکه‌) آن را جز به حکمت نیافریده است‌. خداوند آیات‌ (‌قرآن و نشانه‌های جهان‌) را برای آنان که مـی‌فهمند و درک می‏‎کنند شرح و بسط می‌دهد. بیگمان در آمد و شد شب و روز (‌و تفاوت کیفی و کمی آنها) و در چیزها‌ئی که خداوند در آسمانها و زمین آفریده است‌، نشانه‌هائی (‌بر وجود آفریدگار و دلائلی بر عظمت پروردگار) برای کسانی است که پرهیزگارند (‌و هراس از عقاب و عذاب خدا را در مدّ نظر دارند)‌.(‌یونس / ٣-6) 

(وَيَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لا يَضُرُّهُمْ وَلا يَنْفَعُهُمْ وَيَقُولُونَ هَؤُلاءِ شُفَعَاؤُنَا عِنْدَ اللَّهِ قُلْ أَتُنَبِّئُونَ اللَّهَ بِمَا لا يَعْلَمُ فِي السَّمَاوَاتِ وَلا فِي الأرْضِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ) (١٨)

اینان غیر از خدا، چیزهائی را می‌پرستند که نه بدیشان زیان می‌رسانند و نـه سـودی عائدشان مـی‌سازند، و می‌گویند: ایـنها مـیانجیهای مـا در نـزد خدایـند (‌و در آخرت رستگارمان می‌نمایند) بگو: آیا خدا را از وجود چـیزهائی (‌بـه نــام بـتان و انـبازهای یـزدان‌) بـاخبر می‌سازید که خداوند در آسمانها و زمین سـراغـی از آنها ندارد؟ (‌مگر شما بتها را نمایندۀ خدا نمی‌دانید؟ آیا ممکن است خدا اگر نـماینده‌ای مـی‌داشت از بـودن آن بی‌خبر می‌گشت‌، ولی شما بـاخبر از آن مـی‌شدید؟‌!)‌. خـداونــد مـنزّه (‌از هرگونه انبازی‌) و فراتـر از آن چیزهائی است که مشرکان انبازشان می‌دانند.(يونس/18)

(هُوَ الَّذِي يُسَيِّرُكُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ حَتَّى إِذَا كُنْتُمْ فِي الْفُلْكِ وَجَرَيْنَ بِهِمْ بِرِيحٍ طَيِّبَةٍ وَفَرِحُوا بِهَا جَاءَتْهَا رِيحٌ عَاصِفٌ وَجَاءَهُمُ الْمَوْجُ مِنْ كُلِّ مَكَانٍ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ أُحِيطَ بِهِمْ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ لَئِنْ أَنْجَيْتَنَا مِنْ هَذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ (٢٢) فَلَمَّا أَنْجَاهُمْ إِذَا هُمْ يَبْغُونَ فِي الأرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا بَغْيُكُمْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ مَتَاعَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ثُمَّ إِلَيْنَا مَرْجِعُكُمْ فَنُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ) (٢٣)

او است کــه شـما را در خشکـی و دریـا راه مـی‌برد (‌و امکان سیر و حرکت در قـاره‌ها و آبها را بـرای شـما میسّر می‌کند)‌. چـه بسـا هنگامی کـه در کشـتیها قـرار می‏گیرید و کشتیها با بـاد مـوافق سـرنشینان را (‌آرام آرام به سوی مقصد) حـرکت مـی‌دهند، و سـرنشینان بدان شادمان می‌گردند، به ناگاه بـاد سختی وزیـدن می‏‎گیرد و از هـر سـو مـوج بـه سـویشان می‌دود و می‌پندارند که (‌توسّط مرگ از هر سو) احاطه شده‌اند (‌و راه گریزی نـیست‌. در ایــن وقت‌) خـدا را بـه فریاد می‌خوانند و طاعت و عبادت و فرمانبرداری و دیـن را تنها از آن او می‌دانند (‌چرا که هـمه کس و هـمه چیز را بسی ضعیف‌تر و ناتوانتر از آن مـی‌بـینند که کاری از دست آنان برآید و از ایـن ورطـه رستگارشان نماید. بدین هنگام عـهد مـی‌کنند که‌) اگر مـا را از ایـن حـال برهانی‌، از زمرۀ سپاسگزاران خواهیم بود (‌و دیگر بـه کسی و چیزی جز تو روی نمی‌آوریـم و هرگز این و آن را به فریاد نمی‌خوانیم و نمی‌پرستیم‌)‌. امّا هنگامی کـه خدا آنان را نجات می‌دهد، ناگهان بـه نـاحقّ در زمـین شـروع به ظلم و فسـاد مـی‌کنند (‌و عـهد و پیمان را فراموش می‌نمایند)‌. ای مردم‌! ظلم و ستمی که مـرتکب می‌شوید، وبال و زیان آن متوجّه خود شـما مـی‌شود. چند روزی از متاع و لذّت دنیا بهره‌مند می‌شوید، پس از آن بازگشت شما به سوی خدا است و آن گاه ما شما را از آنچه انجام مـی‌داده‌ایـد آگاه مـی‌سازیم (‌و سـزای اعمالتان را می‌دهیم‌)‌.(يونس/22و23)  

(قُلْ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَالأرْضِ أَمْ مَنْ يَمْلِكُ السَّمْعَ وَالأبْصَارَ وَمَنْ يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَيُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَمَنْ يُدَبِّرُ الأمْرَ فَسَيَقُولُونَ اللَّهُ فَقُلْ أَفَلا تَتَّقُونَ (٣١) فَذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلا الضَّلالُ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ) (٣٢)

 بگو: چه کسی از آسمان (‌به وسیلۀ اشعه و باران‌) و از زمین (‌به وسیلۀ فعل و انفعالات خاک و رویش گیاهان و درختان و میوۀ آنها) به شما روزی می‌رساند؟ یا چه کسی بر گوش و چشمها توانا است (‌و آنها را می‌آفریند و بدانها نیروی شنوا‌ئی و بینائی می‌دهد؟‌) یا چه کسی زنده را از مرده‌، و مرده را از زنده بـیرون مـی‌آورد (‌و حیات و ممات در دست او است‌؟‌) یـا چـه کسـی امـور (‌جهان و جهانیان‌) را می‏‎گرداند (‌و کـارساز و کاردان است‌؟ پاسخ خواهند داد و) خواهند گفت‌: آن خدا است‌! (‌چرا که آفریدگار جهان و روزی رسان مردمان و مدبّر کار و بار هستی‌، به اقرار وجدان بیدار، خداونـد دادار است‌)‌. پس بگو: آیا نمی‌ترسید و پرهیزگار نمی‌شوید؟ آن‌، خدا است که پروردگار بر حقّ شما است (‌و او چنین کارهائی را می‌کند و ربوبیّت و وحدانیّت او با براهین و دلائل قاطعانه ثابت می‌باشد. به همین سبب پرستش او حقّ است و پرستش جز او باطل‌)‌. آیا سـوای حقّ جز گمراهی است‌؟ پس چگونه باید از راه بدر برده شوید؟‌. (‌یونس / ٣١ و 32) 

(قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ قُلِ اللَّهُ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ فَأَنَّى تُؤْفَكُونَ (٣٤) قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمْ مَنْ لا يَهِدِّي إِلا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ (٣٥) وَمَا يَتَّبِعُ أَكْثَرُهُمْ إِلا ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ) (٣٦)

بگو: آیا از این انبازان (‌خیالی‌) شما کسی هست کـه بـه سوی حقّ راه نماید (‌و راه راستین را بنماید؟‌)‌. بگو: خدا راه حقّ را می‌نماید. آیا آن کس که راه راست را نشـان می‌دهد سزاوارتر است که پیروی شـود (‌و انسـان بـه فرمان او رود) یا کسی که راهی نمی‌نماید و بـلکه بـاید خودش راهنمائی گردد (‌و راه برده شود؟‌!)‌. شما را چه می‌شود (‌که چراغ عقل از کفتان بدر می‌رود؟ به دنـبال چه چیز می‌روید؟‌)‌. این چه حکمی است کـه مـی‌کنید؟ بیشتر مشرکان (‌در معتقدات خود) جز از شکّ و گمان پیروی نـمی‌کنند (‌و جز بـه دنـبال اوهـام و خرافـات نمی‌روند)‌. شکّ و گمان هـم اصلاً انسـان را از حقّ و حقیقت بی‌نیاز نمی‌سازد (‌و ظنّ جای یقین را پر نمی‌کند و سودمند نمی‌افتد)‌. بیگمان خداوند آگاه از چیزهائی است که انجام می‌دهـد. (‌یونس / 34-36)

(أَلا إِنَّ لِلَّهِ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِي الأرْضِ وَمَا يَتَّبِعُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ شُرَكَاءَ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلا يَخْرُصُونَ (٦٦) هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِتَسْكُنُوا فِيهِ وَالنَّهَارَ مُبْصِرًا إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَسْمَعُونَ) (٦٧)

آگاه باشید، هر کس (‌و هر چیز) که در آسمانها و زمین است از آن خـدا است (‌و هـمه را او آفریده است و او سرپرستی و رهبری می‌کند و کارهایشان را می‌پاید و بـر جـملگی نـظارت مـی‌نماید)‌. کسـانی کـه جز خـدا انبازهائی را می‌پرستند، (‌از چیزهائی جز گمان‌) پیروی نمی‏‎کنند (‌و در حقیقت انبازی وجود ندارد تا آنان آن را عبادت کنند و بـپرستند)‌. ایشـان جز بـه دنبا‌ل گمان نـمی‌روند و کارشان جز تـخمین زدن و در‌وغ گفتن نیست‌. او (‌که آنچه در آسمانها و زمین است متعلّق بدو است‌، هـمان‌) کســی است که شب را بـرای شما پـدید آورده است تا در آن بیارامید و روز را روشن گردانیده است (‌تا در آن به تلاش در پی معاش بپردازید)‌. بیگمان در این کار نشـانه‌هائی است برای کسانی كه گـوش شنوا داشته باشند. (‌یونس / 66و67‌)

(قَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ هُوَ الْغَنِيُّ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأرْضِ إِنْ عِنْدَكُمْ مِنْ سُلْطَانٍ بِهَذَا أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لا تَعْلَمُونَ (٦٨) قُلْ إِنَّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ لا يُفْلِحُونَ (٦٩)مَتَاعٌ فِي الدُّنْيَا ثُمَّ إِلَيْنَا مَرْجِعُهُمْ ثُمَّ نُذِيقُهُمُ الْعَذَابَ الشَّدِيدَ بِمَا كَانُوا يَكْفُرُونَ) (٧٠)

 (‌مشـرکان‌) مـی‌گویند: خداوند فرزندی برای خود برگزیده است (‌که فرشتگانند! عجب بدبختی‌! این انسان است که برای بقای نام و نشان نیاز به فرزند دارد. خدا كه جاودانه و سرمدی است کی نیاز به فرزند دارد؟‌!)‌. او منزّه (‌از این عیبها و نـقصها) است‌. او بـی‌نیاز است‌. چرا که آنچه در آسـمانها و زمـین است از آن او است‌. شما (‌ای مشرکان‌!) هیچ گونه دلیـل و بـرهان‌ بـر ایـن (‌ادّعـای خود) نـداریـد. آیـا چیزی را بـه ‌خد‌ا نسـبت می‌دهید که از آن آگاهی ندارید؟‌! بگو: قطعاً كسـانی که بــه دروغ چـیزی را بـه خدا نسبت مـی‌دهند رستگار نمی‌شوند (‌و از عذاب آخرت رهـائی نـمی‌یابد. بـا ایـن حرفها چند روزی مردم را غافل کردن و چند صباحی به مال و منال دنیا رسیدن‌) بـهره گرفتنی از ایـن دنـیا است‌. سپس به سوی ما برمی‌گردند و آن گاه ما عذاب شدید (‌دوزخ‌) را به سبب کفری کـه ورزیـده‌اند بـدانـان می‌چشانیم‌.(‌یونس /68-70) 

(أَلا إِنَّ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ أَلا إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُونَ (٥٥) هُوَ يُحْيِي وَيُمِيتُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ) (٥٦)

آگاه باشید کـه هر چه در آسـمانها و زمـین است از آن خدا است‌. (‌آگاه باشید که وعدۀ خدا (‌به عذاب و عقاب کافران‌) راست است‌، و لیکن بیشتر مـردمان (‌بـه سـبب بی‌خردی و یا غلبۀ غفلت بر آنان‌، کار و بـار آخرت را فراموش كرده‌اند و معنی تهدید خدا را) نمی‌دانـند. خدا است که می‌میراند و زنـده می‏‎گرداند، و (‌پس از زنده گرداندن برای حسـاب و کتاب‌) به سوی او برگردانده می شويد.(‌یونس/ 55 و 56)  

٤ - این سوره برای مردمان حضور یزدان سبحان را و آماده بودن ایزد منّان را بر هر چیزی ‌که ایشان قصد آن می‌کنند یا آن را انجام می‌دهند، به تصویر می‌کشد، به گونه‌ای ‌که حسّ و شعور انسانها را پر از ترس و هراس می‌سازد، و سراپای آنان را از هوشیاری و بیداری پر می‌گرداند... این امر در آیه‌هائی همچون ایـن فـرمودۀ یزدان در خود این سوره است‌:

(وَمَا تَكُونُ فِي شَأْنٍ وَمَا تَتْلُو مِنْهُ مِنْ قُرْآنٍ وَلا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلا كُنَّا عَلَيْكُمْ شُهُودًا إِذْ تُفِيضُونَ فِيهِ وَمَا يَعْزُبُ عَنْ رَبِّكَ مِنْ مِثْقَالِ ذَرَّةٍ فِي الأرْضِ وَلا فِي السَّمَاءِ وَلا أَصْغَرَ مِنْ ذَلِكَ وَلا أَكْبَرَ إِلا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ) (٦١)

 (‌ای پیغمبر!) تو به هیچ کاری نـمی‌پردازی و چـیزی از قـرآن نـمی‌خوانـی‌، و (‌شـما ای مؤمنان‌) هـیچ کاری نمی‌کنید، مگر این که ما ناظر بر شما هستیم‌، در همان حال که شما بدان دست می‌یازید و سرگرم انـجام آن مــی‌باشید. و هـیچ چـیز در زمـین و در آسـمان از پروردگار تو پنهان نـمی‌ماند، چـه ذرّه‌ای بــاشد و چـه کوچکتر و چه بزرگتر از آن‌. (‌همۀ اینها) در کتاب واضح و روشنی (‌در نزد پروردگارتان‌، به نـام لوح مـحفوظ‌) ثبت و ضبط می‏‎گردد. (‌یونس / 61)  

 5-همچنین این سوره دلها و درونهای مـردمان را از نگرانی و چشم براه یورش و تاخت خدا در هر لحـظه لبریز می‌گرداند، تا از غفلتی بیرون بیایند که چـه بسـا رفــاه و نـعمت آن را پـدید آورنـد، و از شکوفائی زندگانی پیرامونشان‌ گول نخورند و از یورش و تاخت یزدا‌ن بی‏خبر نمانند، یورش و تاختی‌ که ناگـهانی سـر می رسد:

(إِنَّمَا مَثَلُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَاءٍ أَنْزَلْنَاهُ مِنَ السَّمَاءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الأرْضِ مِمَّا يَأْكُلُ النَّاسُ وَالأنْعَامُ حَتَّى إِذَا أَخَذَتِ الأرْضُ زُخْرُفَهَا وَازَّيَّنَتْ وَظَنَّ أَهْلُهَا أَنَّهُمْ قَادِرُونَ عَلَيْهَا أَتَاهَا أَمْرُنَا لَيْلا أَوْ نَهَارًا فَجَعَلْنَاهَا حَصِيدًا كَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالأمْسِ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ) (٢٤)

حال دنیا (‌از حیث زوال و فنا و از میان رفتن نعمت آن‌) همانند آبی است که از آسمان می‌بارانـیم و بـر اثـر آن گیاهان زمین که انسانها و حیوانها از آنها می‌خورند (‌و استفاده می‏‎کنند، می‌رویند و) به هم می‌آمیزند تا بدانجا که زمین (‌در پرتو آن‌) کاملاً آرایش و زیبائی می‏‎گیرد و آراسـته و پـیراسـته می‏‎گردد و اهـل زمـین یـقین پـیدا می‌کنند که بر زمین تسلّط دارند (‌و حتماً مـی‌توانند از ثمرات و غـلّات و مـحصولات آن بـهره‌مند شـوند. در بحبوحۀ این شادی و در گـیراگيـر ایـن سـرسبزی و آراستگی‌) فرمان ما (‌مبنی بر در هـم کوبیدن و ویـران کـردن آن‌) در شب یـا روز درمـی‌رسد (‌و بـا بـلاهای گوناگون، از قبیل‌: سرمای سخت‌، تگرگ شدید، سیل‌، و غیره‌، آن را نابود مـی‌سازیم‌) و گیاهانش را از ریشه برآورده و دروده و نابودش می‌کنیم‌. انگار دیـروز در ایـنجا نـبوده است (‌و هرگز وجود نـداشته است‌، و انسانهائی در آن سـرزمین نـزیسته‌انـد)‌. مـا (‌بـدین وضوح‌) آیه‌های خویش را برای قومی تشریح و تبیین می‌کنیم که می‌اندیشند (‌و می‌فهمند)‌.(يونس/24)  

(قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَتَاكُمْ عَذَابُهُ بَيَاتًا أَوْ نَهَارًا مَاذَا يَسْتَعْجِلُ مِنْهُ الْمُجْرِمُونَ (٥٠) أَثُمَّ إِذَا مَا وَقَعَ آمَنْتُمْ بِهِ آلآنَ وَقَدْ كُنْتُمْ بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ) (٥١)

بگو: به من بگوئید اگر عذاب خدا شب هنگام یا روزی به شما رسد، (‌چه فائده‌ای برای شما گناهکاران دارد؟‌) به خاطر چه حیز گناهکاران برای فرا رسـیدن آن شـتاب دارند؟ (‌مگر نـه ایـن است که هـر وقت در رسد، مـایۀ بدبختی آنان است‌، پس شتاب چرا؟‌!)‌. آیا بعدها، پس از آن که واقع شد بدان ایمان می‌آورند؟ (‌آن وقت کـه بـه شما می‌گویند:‌) اکنون‌؟‌! (‌تازه چه فـائده‌! ایـمان کنونی سودی ندارد) در حالی که (‌قبلاً در دنیا آن را به بازی مــی‌گرفتید و دائـماً‌) بــرای فـرا رسـیدن آن شـتاب می‌ورزیدید.(‌یونس /50و51)  

 6- این سوره با اطمینان پیداکردنشان به زندگی دنیا و پسند کردن آن بجای آخرت‌، و ملاقات خـدا را دروغ نامیدنشان‌، رویاروئی و مبارزه می‌کند. ا‌یشان را ا‌ز این اطمینان یافتن گول زننده می‌ترساند، و از زیان معاملۀ پستی‌ که می‌پسندند و از آن خشـنودند برحذر می‌دارد. آنان را اطّلاع می‌دهد که زندگی ایـن دنـیا امـتحان و آزمون است‌، و پاداش و پادافره در آن جهان است‌... آن گاه ایشان را رویاروی می‌کند با عـرضۀ صـحنه‌های گوناگونی از صحنه‌های قیامت‌، بویژه صحنه‌هائی کـه مربوط به بیزاری جستن انبازها از پـرستش‌کـنندگان خـود، و اظــهار بیخبری و نـاآشنائی انـبازها از پرستشگران خویش در پـیشگاه یـزدان‌، و نـاممکن و ناشدنی بودن بازخريد خویش با پـرد‌اخت فدیه‌، هر اندازه هم فدیه فراوان و بیشمار باشد:

(إِنَّ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا وَرَضُوا بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاطْمَأَنُّوا بِهَا وَالَّذِينَ هُمْ عَنْ آيَاتِنَا غَافِلُونَ (٧) أُولَئِكَ مَأْوَاهُمُ النَّارُ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ (٨) إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ يَهْدِيهِمْ رَبُّهُمْ بِإِيمَانِهِمْ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهِمُ الأنْهَارُ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ (٩) دَعْوَاهُمْ فِيهَا سُبْحَانَكَ اللَّهُمَّ وَتَحِيَّتُهُمْ فِيهَا سَلامٌ وَآخِرُ دَعْوَاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ) (١٠)

مسلّما کسانی كه (‌بـه روز رستـاخیز و زندگی دوبــاره ایمـان نـدارند و) دیـدار مـا را انتظار نمی‌کشند، و به زندگی دنیوی بسنده می‏‎کنند (‌و گمان می‌برند که جهان دیگری پس از این جهان وجود ندارد) و به ایـن جهان دل می‌بندند (‌و برای جهان دیگر، تلاش نمی‌نمایند)‌، و از آیات (‌قرآنی و نشانه‌های جهانی‌) ما غـافل و بـی‌توجّه می‌مانـد، چنین کسانی جایگاهشان دوزخ است به سبب کارهائی كه می‌کنند. بیگمان کسانی که ایمان می‌آورند و کارهای شایسته می‌کنند، پروردگارشان آنـان را بـه سبب ایمان (‌راستین و کارهای خداپسند) رهنمودشان می‌نماید (‌و در دنیا بر ایمان‌، استوار و ثـابت‌ قـدمشان می‌دارد، و در آخرت به بهشت نائلشان می فرماید که‌) جویبارها در زیر (‌کاخهای‌) ایشان در بهشت خوش و پر ناز و نعمت روان است‌. در بـهشت دعـای مؤمنان‌: پروردگارا! تو منزّهی (‌از آنچه کافران در دنيا می‌گفتند) و سلام آنان در آن (‌خطاب به هـمدیگر) درودتـان باد (‌ای فـرمانبرداران یـزدان سـبحان‌!) و ختم دعـا و گفتارشان‌: شکر و سپاس پروردگار جهانيان را سزا است‌، (‌که ایمان را نصیب ما کرد و از ما خشنود گردید) می‌باشد.(‌يونس/ 7-10)

(وَلَقَدْ أَهْلَكْنَا الْقُرُونَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَجَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ وَمَا كَانُوا لِيُؤْمِنُوا كَذَلِكَ نَجْزِي الْقَوْمَ الْمُجْرِمِينَ(١٣)ثُمَّ جَعَلْنَاكُمْ خَلائِفَ فِي الأرْضِ مِنْ بَعْدِهِمْ لِنَنْظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ) (١٤)

ما گروهها (‌و نسلهای زیادی‌) را هلاک کرده‌ایم که پیش از شما بوده‌اند، بدان گاه که ستم کرده‌اند (‌و راه گناه سپرده‌اند) و پیعمبرانشان برای آنـان دلائل‌ روشـن و معجزات آشکاری آورده‌اند و ارائه نموده‌اند. ولی آنان جزو کسانی نـبوده‌انـد کــه ایـمان بیاورند (‌و سـخنان پیغمبران را بشنوند و به دنبال ایشـان روند. آری در گذشته و حال و آینده‌) این چنین گروه بزهكاران را سزا مـــی‌دهیم‌. (‌پس خـــویشتن را بـــپائید و. نــافرمانی ننمائید)‌.. (‌یونس/ 13و14) 

(وَاللَّهُ يَدْعُو إِلَى دَارِ السَّلامِ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ (٢٥) لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا الْحُسْنَى وَزِيَادَةٌ وَلا يَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَرٌ وَلا ذِلَّةٌ أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ (٢٦) وَالَّذِينَ كَسَبُوا السَّيِّئَاتِ جَزَاءُ سَيِّئَةٍ بِمِثْلِهَا وَتَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ مَا لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ عَاصِمٍ كَأَنَّمَا أُغْشِيَتْ وُجُوهُهُمْ قِطَعًا مِنَ اللَّيْلِ مُظْلِمًا أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ) (٢٧)

  خداوند (‌انسان را بـه بهشت‌، یعنی‌) به سرای امن و امان و آرامش و اطمینان دعوت می‏‎کند، و هر کس را بخواهد به راه راست (‌کـه مـنتهی بـه ایـن مـرکز امـن و امـان و آرامش و اطمینان می‌گردد) هدایت می‌نماید. کسانی که  

کارهای نیکو می‌کنند، منزلت نیکو (‌یعنی بهشت‌) از آن ایشان است و افزون (‌بر آن هم كه مـغفرت و رضـوان است‌) دارند، و غبار غـم و اندوه بر پـیشانی ایشـان نمی‌نشیند و خواری و رسـوائـی نـمی‌بینند. آنـان اهـل بهشتند و جاودانه در آن می‌مانند. کسانی که کـارهای زشت می‌کنند، کیفر هر کار زشتی به اندازۀ آن خواهد بود (‌نه بیشتر)‌. و خواری و حقارت آنان را فرا می‌گیرد. هــیچ کس و هـیچ چیزی نـمی‌تواند آنان را از (‌دست عذاب‌) خدا رهائی بخشد (‌و در پناه خود دارد. آن اندازه روسياه و گرفتار غم و اندوهند) انگار با پاره های تاريكی از شب چهره هايشان پوشانده شده است. آنان دوزخیانند و جاودانه در آن می‌مانند.(‌يو‌نس / ٢5-‌2٧) 

(وَيَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِيعًا ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِينَ أَشْرَكُوا مَكَانَكُمْ أَنْتُمْ وَشُرَكَاؤُكُمْ فَزَيَّلْنَا بَيْنَهُمْ وَقَالَ شُرَكَاؤُهُمْ مَا كُنْتُمْ إِيَّانَا تَعْبُدُونَ (٢٨) فَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ إِنْ كُنَّا عَنْ عِبَادَتِكُمْ لَغَافِلِينَ (٢٩) هُنَالِكَ تَبْلُو كُلُّ نَفْسٍ مَا أَسْلَفَتْ وَرُدُّوا إِلَى اللَّهِ مَوْلاهُمُ الْحَقِّ وَضَلَّ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَفْتَرُونَ) (٣٠)

 روزی (‌برای رسیدگی به حساب و کتاب مردم‌) جملگی (‌کافران و مؤمنان‌) را گرد می‌آوریـم و سپس به کافران می‌گوئیـم‌: شما و معبودهایتان در جای خود بایستید بعد آنـها را از هـم جدا مـی‌سازیم (‌و ایشـان را مـقابل معبودهایشان نگاه مـی‌داریـم و در مـیان طـرفین بـه داوری می‌پردازیم‌) و معبودهایشان می‌گویند: شما ما را نپرستیده‌اید (‌بلکه به وسوسۀ اهریمن و به سخن دل گوش فرا داده‌اید و مجسّمۀ ما را به خاطر مـنافع خود پرستش نموده‌اید. معبود حقّ ذات پروردگار است و بس‌)‌. همین بس که خدا میان ما و شما گواه است که ما بدون شکّ از عبادت شما بی‌خبر بوده‌ایم‌. در آنجا (‌که مـیدان مـحشر و پــهنۀ گردهمائی است‌) هـر کسـی کارهائی را که قبلاً (‌در دنـیا) کـرده است مـی‌آزماید. و جملگی مردم به سـوی آقـا و مـولای حقیقی خـویش برگردانده می‌شوند، و چیزهائی را که به دروغ ساخته و به هم بافته بودند از میان برمی‌خیزند.(‌یونس /28-30) 

(وَيَوْمَ يَحْشُرُهُمْ كَأَنْ لَمْ يَلْبَثُوا إِلا سَاعَةً مِنَ النَّهَارِ يَتَعَارَفُونَ بَيْنَهُمْ قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِلِقَاءِ اللَّهِ وَمَا كَانُوا مُهْتَدِينَ) (٤٥)

 (‌ای پیغمبر! ایشان را بترسان از) روزی که آنان را (‌خدا برای حساب و کـتاب‌) گرد مـی‌آورد (‌و ایشـان در آن روز به یاد زندگی دنیا می‌افتند و از هـراس رسـتاخیر فکـر مـی‌کنند کـه‌) انگار جز سـاعتی از روز (‌در دنیا نبوده‌اند و) نمانده‌اند (‌تنها بدان اندازه‌) که بـا همدیگر آشنا شوند (‌و آن گاه از یکدیگر خداحافظی کنند و بـه سرای دیگر روند! در روز قیامت‌) بـه راسـتی کسـانی زیانبارند کـه رویـاروئی بـا خـدا را تكذیب کرده‌اند و راهیاب نبوده‌اند. (‌یونس /45‌)  

(وَلَوْ أَنَّ لِكُلِّ نَفْسٍ ظَلَمَتْ مَا فِي الأرْضِ لافْتَدَتْ بِهِ وَأَسَرُّوا النَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذَابَ وَقُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَهُمْ لا يُظْلَمُونَ) (٥٤)

اگر آنچه در زمین است‌، متعلّق به کسی باشد که (‌با کفر و شرک‌، بـه خود و بـه دیگران‌) ستم کرده است‌، و آن را برای بـازخرید (‌و نـجات خویشتن از عذاب دوزخ‌) بپردازد، (‌از او پذیرفته نمی‏گردد. او و دیگر کافران از رویاروئی با عذاب دوزخ سخت به هـراس مـی‌افتند و بغض می‌کنند) و آهسته (‌نـاله سـر می‌دهند و) اظـهار پشـیمانی مـی‌نمایند. در مـیانشان دادگرانـه داوری می‏‎گردد و بدیشان ستمی نمی‌رود.(‌یونس / 54)  

7- آن‌ گاه سوره رویاروی می‌شود با چیزی ‌که پیآمد پریشانی جهان‌بینی ایشان راجـع بـه الوهیّت است‌، و چیزی‌ که پیآمد تکـذیب رسـتاخیز و آخـرت است‌، و چیزی ‌که مترتّب بر تکذیب وحی و تکذیب چـیزهائی است ‌کـه از آنــها بیم داده می‌شوند، از قبیل‌: در قانونگذاری بـرای زنـدگی عـملی خویش آزادانـه و خودسرا‌نه ویژگیهای ربوبیّت را بر دست‌ گرفتن‌، و به تحلیل و تحریم ارزاق و مـعاملات دست يازیدن، و برابر آنچه بت‌پرستی و بـاورشان به بتها و انبازها بدیشان تلقین و دیکـته مـی‌کند چـیزهائی را حـلال و چیزهائی را حرام نمودن‌.. مثلاً آنان سهمی از چیزهائی را که خدا بدیشان داده بود به بتها و انبا‌زها اختصاص می‌دادند‌. پـرده‌داران و کـاهنان‌، آن سـهم را دریـافت می‌کردند تا هر چه را که می‌خواهند برایشان حلال یـا حرام‌ کنند... این هم مسألۀ بزرگ و قضیّۀ سترگی است که پس از مسأله و قـضیّۀ اعـتقاد قـرار دارد و از آن برمی‌جوشد:

(قُلْ أَرَأَيْتُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ لَكُمْ مِنْ رِزْقٍ فَجَعَلْتُمْ مِنْهُ حَرَامًا وَحَلالا قُلْ آللَّهُ أَذِنَ لَكُمْ أَمْ عَلَى اللَّهِ تَفْتَرُونَ (٥٩) وَمَا ظَنُّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لا يَشْكُرُونَ) (٦٠)

بگو: به من بگوئيد: آیا چیزهائی را که خدا بـرای شـما آفریده و روزی شما کرده است و (‌خودسرانه‌) بخشی از آنها را حرام و بخشی از آنها را حلال نموده‌ایـد، آیـا خدا به شما اجازه داده است (‌کـه از پـیش خود چنین کنید) یا این كه بر خدا دروغ مـی‌بندید (‌و از زبـان خدا چیزهائی میگوئید و می‌کنید که خدا بـدانـها دسـتور نـداده است‌؟‌)‌. آیــا گـمان کسـانی کـه بـر خدا دروغ مـی‌بندند، در بـارۀ (‌چیزهائی که‌) در روز قیامت رخ می‌دهد چیست‌؟ (‌آیا گمان می‌برند که بازخواسـتی در میان نیست‌؟ یا این که کیفر داده نمی‌شوند؟ و یا این که اندکی عذاب می‌بینند؟‌)‌. خداوند دارای لطف و مرحمت (‌فراوان‌) نسبت بـه مـردمان است و لیکـن بـیشتر آنـان سپاسگزاری نمی‌کنند (‌و بلکه نـاسپاسی مـی‌کنند و بـر خدا دروغ می‌بندند)‌.  

*  

در رساندن این حقائقی ‌که سوره دربرمیگیرد، و برای استوار داشتن و ژرفا بخشیدن آنها، و جهت به جوش و خروش انداختن دلها و خردها برای آنها، این سوره از انگیزه‌های الهام بخشی موج می‌زند، انگیزه‌های الهام بخشی‌ که شیوۀ ادای نادر قرآنی در موضوع و در تعبیر از آن‌، یکسان بدانها توجّه دارد. این انگیزه ها‌ی الهام بخش‌،‌ گذشته از ژرفائی و سر زندگی و پویائی خود، با شخصیّت سوره و سرشت آن تناسب دارند، سرشتی ‌که در بخش پیشین از آن سخن ‌گفتیم‌... اینها نمونه‌هائی از آنها هستند، به اختصار بدانها می‌پردازیم‌، تا آن زمان که در روند قرآنی بطور مفصّل از آنها سخن خواهـیم گفت‌:

١ - این سوره لبریز از صحنه‌های هستی و پدیده‌های آن است‌، صحنه‌هائی که حقیقت الوهیّت را به فـطرت بشری الهام مـی‌کنند، و دالّ بر اداره کردن حکیمانۀ جهان‌، و بیانگر نقشه و طرح مشخّص در ساختار ایـن هســتی و در چـرخش و گـردش آن‌، و هـدفداری در هماهنگیها و همآوائیهای پراکنده در جهان برای پیدایش زندگی و زندگان‌، و برای پـیدایش پـدیدۀ انسـانی و پاسخ به نیازمندیهای او در زنـدگانی هستند‌.... قـرآن مسألۀ الوهیّت را بدین شکل و شیوۀ زنده و واقـعی و الهام بخش مطرح و بیان می‌کند. قرآن قضیّۀ الوهیّت را به شکل و شیوۀ جدل فلسفی ذهنی عـرضه نمی‌دارد. خدای سبحان که آفریدگار این جهان و آفررگار ایـن انسان است می‌داند که میان سرشت این انسان و میان صحنه‌های این جهان و اسرار و رموز آن‌، زبان مشترک مفهومی است‌! و پاسخگوئی و همزبانی ميان انسان و جهان است‌، آن پاسخگوئی و همزبانی‌ای ‌که ژ‌رف‌تر از منطق سرد و خشک ذهن است‌. یزدان سبحان می‌داند که کافی است این سرشت انسانی به صـحنه‌های ایـن هستی و اسرار و رموز آن بنگرد و دیـده‌ور شـود، و فطرت او به جوش و خـروش درآیـد تـا دستگاه‌های گیرنده و دریافت‌کننده بکار افتند. هـر وقت هـم ایـن دستگاه‌ها بکار افتند، فطرت به تکان درمی‌آید و بساز مــی‌شود و دریـافت مـی‌دارد و بــه پا‌سخگوئی می‌پردازد... از اینجا است که یـزد‌ان در قـرآن بسـیار فطرت بشری را مخاطب قرار می‌دهد و با اين زبـان مشترک مفهوم‌، با آن سخن مـی‌گوید... هم ایـنک نـمونه‌هائی از ایـن خـطاب ژرف الهـام بخش بیان می‌شود:

(إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالأرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يُدَبِّرُ الأمْرَ مَا مِنْ شَفِيعٍ إِلا مِنْ بَعْدِ إِذْنِهِ ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ أَفَلا تَذَكَّرُونَ) (٣)

پروردگار شما خداوندی است که آسـمانها و زمـین را در شش دوره بیافرید، سـپس بـه ادارۀ جـهان هسـتی پرداخت‌. زمام ادارۀ جهان هستی بـه دست او است (‌و چرخش امور آن به فرمان او)‌. کسی میانجی نمی‌تواند بشود مگر پس از اجازۀ او. این خدا است که صاحب و پروردگار شما است‌. پس او را پرستش کنید (‌نه دیگری را)‌. آیا گوشزد نمی‌شوید (‌و پند و عبرت نمی‌گیرید؟‌)‌. (يونس/3)

(هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِيَاءً وَالْقَمَرَ نُورًا وَقَدَّرَهُ مَنَازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِينَ وَالْحِسَابَ مَا خَلَقَ اللَّهُ ذَلِكَ إِلا بِالْحَقِّ يُفَصِّلُ الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ (٥) إِنَّ فِي اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ وَمَا خَلَقَ اللَّهُ فِي السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ لآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَّقُونَ) (٦)

خـدا است کــه خورشید را درخشـان و مــاه را تـابان گردانده است‌، و برای ماه منازلی مـعیّن کـرده است تـا شمارۀ سالها و حساب (‌کارها) را بدانید. خـداونـد (‌آن همه عجائب و غرائب آفرینش و گردش مـهر و مـاه را سرسری و از بهر بازیگری پدید نیاورده است و بلکه‌) آن را جز به حکمت نیافریده است‌. خداوند آیات (‌قـرآن و نشانه‌های جهان‌) را برای آنان که مـی‌فهمند و درک می‌کنند شرح و بسط می‌دهد.(‌یو‌نس / 5و6)

(قُلْ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَالأرْضِ أَمْ مَنْ يَمْلِكُ السَّمْعَ وَالأبْصَارَ وَمَنْ يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَيُخْرِجُ الْمَيِّتَ مِنَ الْحَيِّ وَمَنْ يُدَبِّرُ الأمْرَ فَسَيَقُولُونَ اللَّهُ فَقُلْ أَفَلا تَتَّقُونَ (٣١) فَذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمُ الْحَقُّ فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلا الضَّلالُ فَأَنَّى تُصْرَفُونَ) (٣٢)

بگو: چه کسی از آسمان (‌به وسیلۀ اشعه و باران‌) و از زمین (‌به وسیلۀ فعل و انفعالات خاک و رویش گیاهان و درختان و میوۀ آنها) به شما روزی می‌رساند؟ یا چه کسی بر گوش و چشمها توانا است (‌و آنها را می‌آفریند و بدانها نیروی شنوائی و بینائی می‌دهد؟‌)‌. یا چه کسی زنده را از مرده‌، و مرده را از زنده بـیرون مـی‌آورد (‌و حیات و ممات در دست او است‌؟‌)‌. یـا چـه کسـی امـور (‌جهان و جهانیان‌) را می‏‎گرداند (‌و کارساز و کـاردان است‌؟ پاسخ خواهند داد و) خواهند گفت‌: آن خدا است‌. (‌چرا که آفریدگار جهان و روزی رسان مردمان و مدبّر کار و بار هستی‌، به اقرار وجدان بیدار، خداونـد دادار است‌)‌. پس بگو: آیا نمی‌ترسید و پرهیزگار نمی‌شوید؟ آن‌، خدا است که پروردگار بر حقّ شما است (‌و او چنین کارهائی را می‌کند و ربوبیّت و وحدانیّت او با براهین و دلائل قاطعانه ثابت می‌باشد. به همین سبب پرستش او حقّ است و پرستش جز او باطل‌)‌. آیا سـوای حقّ جز گمراهی است‌؟ پس چگونه باید از راه بدر برده شوید؟‌. (يونس/31و32) 

(هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِتَسْكُنُوا فِيهِ وَالنَّهَارَ مُبْصِرًا إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَسْمَعُونَ) (٦٧)

او (‌که آنچه در آسمانها و زمین است متعلّق بدو است‌، همان‌) کســی است که شب را بـرای شما پـدید آورده است تا در آن بیارامید و روز را روشن گردانیده است (‌تا در آن به تلاش در پی معاش بپردازید)‌. بـیگمان در این کار نشانه‌هائی است برای کسانی که گوش شـنوا داشته باشند. (يونس/67)  

(قُلِ انْظُرُوا مَاذَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَمَا تُغْنِي الآيَاتُ وَالنُّذُرُ عَنْ قَوْمٍ لا يُؤْمِنُونَ) (١٠١)

بگو: بنگرید (‌و چشم برون و درون را باز کنید و ببینید) در آســمانها و زمـین چـه چـیزهـائی است‌؟‌! آیـات (‌خواندنی کتابهای آسـمانی‌، از جمله قرآن‌، و دیـدنی جهان هستی‌) و بیـم دهندگان پیغمبر نـام‌، و انـدرزها و انذارها هیچ کدام‌) به حال کسانی سودمند نمی‌افتد کـه نمی‌خواهند ایمان بیاورند. (‌یونس /101 )

  ٢ - این سـوره لبـریز است از صحنه‌های حـوادث و تجاربی‌ که با چشمان خود آنها را می‌بینند و خودشان با آنها می‌زیند. ولی ایشان غافل و بی‌خبر از دلالت آنها بـر تـدبیر و تـقدیر و اداره و سـنجش و گـردانـدن و چرخـاندن از کـنار آنـها مـی‌گذرند... رونـد قـرآنـی صحنه‌هائی از واقعیّت ایشان را در کار پذیره رفـتن و رویاروی شدن آنان بـا هـمچون حـوادث و تـجاربی عرضه می‌دارد و بدان ‌گونه ایشان را در این وقت به خودشان نشان می دهد که گوئی آئینۀ سـیمای شـخص غافل را برابر خودش فرامی‌دارد و او خـود را چـنانکه هست می‌بیند!.. این هم نمونه‌هائی است از آن برنامۀ نادر قرآنی‌:

(وَإِذَا مَسَّ الإنْسَانَ الضُّرُّ دَعَانَا لِجَنْبِهِ أَوْ قَاعِدًا أَوْ قَائِمًا فَلَمَّا كَشَفْنَا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَنْ لَمْ يَدْعُنَا إِلَى ضُرٍّ مَسَّهُ كَذَلِكَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفِينَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ) (١٢)

  هنگامی که به انسان نـاراحتی و بلائی مــی‌رسد (‌کــه نـه خود و نه دیگران نمی‌توانند آن را دفع و چاره کنند)‌، چه بر پهلو خوابیده‌، و چه نشسـته‌، و چـه ایسـتاده بـاشد (‌برای رفع مشکل‌) ما را به کمک می‌خواند. امـا هنگامی که ناراحتی و بلائی را (‌که در مقابل آن درمانده بود) از او بدور داشتیم‌، آن چنان راه (‌سابق‌) خود را در پـیش می‏‎گیرد (‌و خدای را باز هم فراموش می‌کند) که انگار ما را بـرای دفـع مـحنتی کـه بـدو رسیده است بــه فریاد نخوانده است (‌و اصلاً ضرر و زیانی متوجّه او نبوده و بلائی بدو دست نداده است‌. آری‌! هـمیشه‌) ایـن چنین اعمال اسرافگـران در نـظرشان آراسـته شده است (‌و تکرار گناه از قباحت آن کاسته است‌، و اهریمن نابکار باطل را برای آنان حقّ جلوه داده است‌)‌.(‌يو‌نس / ١٢)

(وَإِذَا أَذَقْنَا النَّاسَ رَحْمَةً مِنْ بَعْدِ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُمْ إِذَا لَهُمْ مَكْرٌ فِي آيَاتِنَا قُلِ اللَّهُ أَسْرَعُ مَكْرًا إِنَّ رُسُلَنَا يَكْتُبُونَ مَا تَمْكُرُونَ (٢١) هُوَ الَّذِي يُسَيِّرُكُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ حَتَّى إِذَا كُنْتُمْ فِي الْفُلْكِ وَجَرَيْنَ بِهِمْ بِرِيحٍ طَيِّبَةٍ وَفَرِحُوا بِهَا جَاءَتْهَا رِيحٌ عَاصِفٌ وَجَاءَهُمُ الْمَوْجُ مِنْ كُلِّ مَكَانٍ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ أُحِيطَ بِهِمْ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ لَئِنْ أَنْجَيْتَنَا مِنْ هَذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ (٢٢) فَلَمَّا أَنْجَاهُمْ إِذَا هُمْ يَبْغُونَ فِي الأرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا بَغْيُكُمْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ مَتَاعَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ثُمَّ إِلَيْنَا مَرْجِعُكُمْ فَنُنَبِّئُكُمْ بِمَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ) (٢٣)

هنگامی کـه پس از شـرّ و بـلائی کـه (‌بـرای بيداری و آگاهی‌) به مردم رسـیده است‌، مـزۀ خیر و نعمتی بـه انسانها می‌چشانیم (‌و ایشـان را بـه قدرت و ثر‌وت و شادی هـم می‌آزمائیم‌)‌، و ناگاه دربـارۀ آیـه‌های مـا بـه چاره‌سازی می‌نشـیند (‌و به تکذیب آنها می‌پردازند و با توجیهات نادرست در مـقام انکـار آیـه‌ها بـرمی‌آیند، و پیغمبر ما را شـاعر و سـاحر و دیـوانـه مـی‌خوانند، و مشکلات و سختیها را ناشی از اسباب و علل و ‌تصادف و قهر طبیعت می‌دانند، و نعمتها و خوشیها را حمل بـر زرنگی و شایستگی خود و شفقت روزگار می‌نمایند!)‌. بگو: خداوند در چـاره سـازی (‌حیله‌گریهای شما) از سرعت بیشتری برخوردار است (‌و می‌تواند شما را در اسرع وقت نابود نـماید و سـریعاً تـازیانۀ عذاب را بـه تنتان آشنا کند و فوراً در برابر اعمال زشتتان سزایتان دهد. امّا تا آن زمان که خود می‌داند، مهلتتان می‌دهد و بــه حال خودتان وامـی‌گذارد)‌. بیگمان فـرستادگان (‌مأمور ثبت و ضبط کردار و گفتار و پندار شما یـعنی فــرشتگان‌) مـا حـیله‌گریها و چـاره‌سازیهای شـما را می‌نویسند (‌و در قیامت کیفر آنـها را بـه کف دستتان می‌گذاریـم‌)‌. او است که شـما را در خشکـی و دریـا راه می‌برد (‌و امکان سیر و حرکت در قاره‌ها و آبها را برای شما میسّر می‌کند)‌. حه بسا هنگامی که در کشتیها قرار می‏گیرید و کشتیها با بـاد مـوافق سـرنشینان را (‌آرام آرام به سوی مـقصد) حرکت مـی‌دهند، و سـرنشینان بدان شادمان می‌گردند، به ناگاه بـاد سخـتی وزیـدن می‏‎گیرد و از هـر سـو مـوج بـه سـویشان می دود و می‌پندارند که (‌توسّط مرگ از هر سو) احاطه شده‌اند (‌و راه گریزی نـیست‌. در ایـن وقت‌) خـدا را بــا، فریاد می‌خوانند و طاعت و عبادت و فرمانبرداری و دین را از آن او می‌دانند (‌چرا که همه کس و همه چیز را بسـی ضعیف‌تر و ناتوان‌تر از آن می‌بینند که کـاری از دست آنان برآید و از ایـن ورطـه رسـتگارشان نـمایی. بـدین هنگام عهد می‌کنند که‌) اگر ما را از این حال بـرهانی‌، از زمرۀ سپاسگزاران خواهـیم بـود (‌و دیگر بـه کسـی و چیزی جز تو روی نمی‌آوریم و هرگز ایـن و آن را بـه فریاد نمی‌خوانیم و نمی‌پرستیم‌)‌. امّا هنگامی کـه خدا آنان را نجات می‌دهد، ناگهان به ناحقّ در زمین شروع به ظلم و فسـاد می‌کنند (‌و عـهد و پـیمان را فرامـوش می‌نمایند)‌. ای مردم‌! ظلم و ستمی که مرتکب می‌شوید، وبال و زیان آن متوجّه خود شما می‌شود. چند روزی از مــتاع و لذّت دنـیا بــهره‌مند مـی‌شوید. پس از آن بازگشت شما به سوی خدا است و آن گاه ما شما را از آنـچه انــجام مــی‌داده‌ایـد آگاه مـی‌سازیم (‌و سـزای اعمالتان را می‌دهیم‌)‌.(‌يونس / ٢١-‌23)

  ٣ - این سوره پر است از نقش زمین شـدنها و نـابود گشتنهای تکذیب‌کنندگان پیشین‌، گاهی به صورت خبر از آنان‌، و گاهی به شکل داستان بعضی از انبیاء‌. هـمۀ اینها هم در نمایش صحنه‌های خـانه خـرابـی تکـذیب کنندگان‌، و تهدید ایشـان به هـمچون سـرنوشتی‌ کـه کسانی پیش از آنان بدان‌ گرفتار آمده‌اند، تا زندگی دنیا ایشان را نفریبد. چه دنیا جز مدّت کوتاهی نیست‌، آن هم برای امتحان است‌، یا جز ساعتی از یک روز نیست که مردمان در آن ساعت با یکدیگر آشـنا مـی‌شوند، ســپس بــه سـرای اقـامت در عـذاب یـا در نـعمت برمی‌گردند!

(وَلَقَدْ أَهْلَكْنَا الْقُرُونَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَمَّا ظَلَمُوا [3] وَجَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ وَمَا كَانُوا لِيُؤْمِنُوا كَذَلِكَ نَجْزِي الْقَوْمَ الْمُجْرِمِينَ(١٣)ثُمَّ جَعَلْنَاكُمْ خَلائِفَ فِي الأرْضِ مِنْ بَعْدِهِمْ لِنَنْظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ) (١٤)

 ما گروهها (‌و نسلهای زیادی‌) را هلاک کرده‌ایم که پیش از شما بوده‌اند، بدان گاه که ستـم کرده‌انـد (‌و راه گناه سپرده‌اند) و پیغمبرانشان برای آنـان دلائـل روشـن و معجزات آشکاری آورده‌اند و ارائه نموده‌اند. ولی آنان جزو کسانی نبوده‌اند که ایمان بیاورند (‌و سخنان پیغمبران را بشنوند و به دنـبال ایشـان روند. آری در گذشته و حال و آینده‌) این چنین گروه بزهکاران را سزا می‌دهیم‌. (‌پس خویشتن را بپائید و نـافرمانی نـنمائيد)‌. سپس به دنبال آنان شما را در زمین جانشینان (‌ایشان و سرنشینان زمین‌) کرده‌ایم تا بنگریم شما چگونه عمل می‌کنید. (‌یونس/13و14)

(وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنْ كَانَ كَبُرَ عَلَيْكُمْ مَقَامِي وَتَذْكِيرِي بِآيَاتِ اللَّهِ فَعَلَى اللَّهِ تَوَكَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَكُمْ وَشُرَكَاءَكُمْ ثُمَّ لا يَكُنْ أَمْرُكُمْ عَلَيْكُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَيَّ وَلا تُنْظِرُونِ (٧١) فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَمَا سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلا عَلَى اللَّهِ وَأُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ (٧٢) فَكَذَّبُوهُ فَنَجَّيْنَاهُ وَمَنْ مَعَهُ فِي الْفُلْكِ وَجَعَلْنَاهُمْ خَلائِفَ وَأَغْرَقْنَا الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُنْذَرِينَ) (٧٣)

 (‌ای پیغمبر! برای دلداری مؤمنان و بیداری مشـرکان‌، سرگذشت بـرخـی از پـیغمبران و پـیشینیان‌، از جمله‌) سرگذشت نوح را (‌از قرآن‌) برای آنان بخوان‌. وقتی (‌از اوقات‌) نوح به قوم خود گفت‌: ای قوم مـن‌! اگر مـاندنم (‌در میانتان‌) و پند دادنم (‌به شما) با آیات خدا (‌و دلائل الهی‌) برایتان سخت و غیر قابل تحمّل است‌، من (‌بر این کار پایدار و ماندگارم و) بر خدا تکیه دارم‌. پس همراه با معبودهایتان قاطعانه تصمیم خود را بگیرید (‌و هر چه از دستتان بر می‌آید دربارۀ من انـجام دهید و هـيچ کوتاهی مکـنید. این کار را از روی مشورت کامل و تصمیم قاطع انجام دهید تا) بعداً منظورتان از خودتان نهان نماند و مایۀ اندوهتان نشود. پس از آن نسبت بـه من هر چه می‌خواهید بکنید و مرا مهلت ندهید. اگر (‌از دعوت من‌) روی گردانيدید (‌به من زیانی نمی‌رسانید) چرا که من کمترین مزد و پاداشی از شما نمی‌خواهـم‌، مزد و پاداش من جز بر خدا نـیست‌، و بـه من دسـتور داده شده است که (‌همۀ کار و بار خود را بدو حواله دارم و) از زمرۀ تسلیم کنندگان (‌امور زندگی به خدا و فرمانبرداران اوامر الله‌) باشم‌. آنان او را تکذیب کردند (‌و دروغگویش نامیدند) و ما او و کسانی را که با او در کشتی نشستند نجات دادیم‌، و کسانی را که (‌آیات ما را تکذیب کردند غرق نمودیم‌، و آن مؤمنان را جایگزین (‌ایشان در زمین‌) گرداندیـم‌. بنگر كه سراتجام بـیم داده شدگان (‌نافرمان و بی‌ایمان‌) چگونه گردید؟‌.(‌یونس / 71-73)

(ثُمَّ بَعَثْنَا مِنْ بَعْدِهِمْ مُوسَى وَهَارُونَ إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ بِآيَاتِنَا فَاسْتَكْبَرُوا وَكَانُوا قَوْمًا مُجْرِمِينَ (٧٥) فَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِنَا قَالُوا إِنَّ هَذَا لَسِحْرٌ مُبِينٌ (٧٦) قَالَ مُوسَى أَتَقُولُونَ لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءَكُمْ أَسِحْرٌ هَذَا وَلا يُفْلِحُ السَّاحِرُونَ) (٧٧)

سپس بعد از آنان‌، موسی و هارون را برانگیختیم و هــمراه بـا آیـات و مـعجزات خود بـه پـیش فرعون و دربــاریانش فـرستادیم‌. ولی تکبّر کردند (‌و خـود را بالاتر از آن دیدند که از موسی و هارون پیروی کنند و آئین خدا را بپذیرند) و قوم گناهکاری شدند. هنگامی که حقّ از سوی ما (‌بر دست موسی‌) برای آنان روشـن و جلوه‌گر شد، گفتند: واقعاً این جـادوی آشکـاری است‌. موسی گفت‌: آیا به حقّ که بـه سـوی شـما آمـده است‌، سحر میگوئید؟ آیا ایـن (‌مـعجزات‌) جادو است‌؟ (‌اگر جادو است‌، من شـما را بـه مـبارزه مـی‌طلبم و از شـما می‌خواهم که جادوگران را گرد آورید تا ثابت کنند که ایـن جـادو است‌)‌. بـه هـر حــال جادوگران پیروز نمی شوند. (‌یونس / 75-77)  

تا می‌رسد به این فرمودۀ خدا در پایان داستان‌:

(وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَجُنُودُهُ بَغْيًا وَعَدْوًا حَتَّى إِذَا أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قَالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلَهَ إِلا الَّذِي آمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِيلَ وَأَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ (٩٠) آلآنَ وَقَدْ عَصَيْتَ قَبْلُ وَكُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ (٩١) فَالْيَوْمَ نُنَجِّيكَ بِبَدَنِكَ لِتَكُونَ لِمَنْ خَلْفَكَ آيَةً وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ النَّاسِ عَنْ آيَاتِنَا لَغَافِلُونَ) (٩٢)

بـنی‌اسـرائـیل را از دریــا عـبور دادیــم‌. فـرعون و لشکریانش‌، برای ظلم و تعدّی‌، آنان را دنـبال کردند و در پی ایشان راه افتادند، تا بدانجا که (‌گذرگاه دریا بهم آمد و آب از هر سـو ایشـان را در برگرفت و) غرقاب فرعون را در خود پیچید (‌در این هنگام بود که‌) گفت‌: ایمان دارم که خدائی وجود ندارد مگر آن خدائـی کـه بـنی‌اسـرائـیل بـدو ایـمان آورده‌انـد و مـن از زمـرۀ فـرمانبرداران (‌و مـطیعان فرمان یـزدان‌) هستتم‌. آیـا اکنون (‌که مرگت فرا رسـیده است و تـوبه پذیرفتنی نـیست‌، از کـردۀ خـود پشـیمانی و روی به خدای می‌داری‌؟‌) و حال آن که قبلاً سـرکشی مـی‌کردی و از زمرۀ تباهکاران بودی‌. ما امروز لاشۀ تـو را (‌از امـواج دریا و یـورش مـاهیها) مـی‌رهانیـم (‌و آن را بـا سـاحل می‌رسانیم و به پیش کسانی گسیل می‌داریم که تـو را خدا می‌دانستند) تا برا‌ی کسانی که اینجا نیستند و برای آیندگان درس عبرتی بــاشی‌. بیگمان بسیاری از مردمان از آیات (‌خواندنی و دیدنی جهان‌) مـا غافل و بی‌خبرند (‌و بدانها چنانکه شاید و باید نمی‌نگرند‌).(يونس/90-92)

(فَهَلْ يَنْتَظِرُونَ إِلا مِثْلَ أَيَّامِ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِهِمْ قُلْ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ (١٠٢) ثُمَّ نُنَجِّي رُسُلَنَا وَالَّذِينَ آمَنُوا كَذَلِكَ حَقًّا عَلَيْنَا نُنْجِ الْمُؤْمِنِينَ) (١٠٣)

آیا آنان چشم آن دارند که روزگاری (‌پـر از ‌بلاها و عذابهائی‌) جز روزگار کسانی داشته باشند که پیش از ایشان بوده‌اند؟ (‌نه‌؛ انتظار جز این را نداشته باشند، که خــدا در دنــیا و آخــرت بــه مــصیبتها و بدبختیـها گرفتارشان سازد)‌. بگو منتظر (‌فرمان خدا) باشد و من هم با شما چشم به راه می‌مانم‌، (‌ولی می‌دانم پيروزی دنیا و سعادت عقبی از آن ما مؤمنان‌، و شکست دنیا و بدبختی عقبی از آن شما کــافران مـی‌گردد)‌. پس از آن (‌که بلا و عذاب گریبانگیر کافران گردید) پیغمبران خود و مؤمنان را می‌رهانیم (‌ایـن هـم اخـتصاص بـه اقـوام گذشتـه و پیغمبران و مؤمنان پیشین ندارد، بلكه ) همین طور ایمان آورندگان (‌به تو) را (‌نیز) نجات خواهیم داد و این حقّی است بر ما (‌حقّی مسلّم و تخلّف ناپذیر)‌. (‌یونس/102و103)  

3- این سوره پر از صحنه‌های قـیامت است‌. فـرجـام تکذیب‌کنندگان و فرجام مؤمنان را زنده و پویا و مؤثّر عــرضه مـی‌دارد، و تأثـیر آن را بـه ژرفـاهای د‌لهـا می‌رساند. همراه با صحنه‌های مهلکه‌ها در زندگی دنیا، و توأم با صحنه‌های نابودی گـناهکاران و رسـتگاری مؤمنان‌، دو صفحۀ زندگی در دو سرا، و آغاز و پایان گشت و گذار ورق می‌خورد، پایان گشت و گذار این چند روزۀ حیات‌ که گریزی و گزيری از آن نیست‌:

(لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا الْحُسْنَى وَزِيَادَةٌ وَلا يَرْهَقُ وُجُوهَهُمْ قَتَرٌ وَلا ذِلَّةٌ أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ (٢٦) وَالَّذِينَ كَسَبُوا السَّيِّئَاتِ جَزَاءُ سَيِّئَةٍ بِمِثْلِهَا وَتَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ مَا لَهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ عَاصِمٍ كَأَنَّمَا أُغْشِيَتْ وُجُوهُهُمْ قِطَعًا مِنَ اللَّيْلِ مُظْلِمًا أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ) (٢٧)

کسانی که کارهای نـیکو می‏‎کنند، منزلت نـیکو (‌یعنی بهشت‌) از آن ایشان است و افزون (‌بر آن هم كه مغفرت و رضوان است‌) دارند، و غبار غم و اندوه بـر پـیشانی ایشان نمی‌نشیند و خواری و رسوائی نمی‌بينند‌. آنــان اهل بهشتند و جاودانه در آن مـی‌مانند. و کسـانی که کارهای زشت می‌کنند، کیفر هر کار زشتی به اندازۀ آن خواهد بود (‌نـه بیشتر)‌، و خواری و حقارت آنــان را فرامی‌گیرد. هیچ کس و هیچ چیزی نمی‌تواند آنان را از (‌دست عذاب‌) خدا رهائی بخشد (‌و در پـناه خـود دارد آن اندازه روسـیاه و گرفتار غـم و اندوهند) انگار بـا پاره‌های تاریکی از شب چهره‌هایشان پوشانده شـده است‌. آنان دورخیانند و جاودانه در آن می‌مانند.(يونس/26و27)

(وَيَوْمَ نَحْشُرُهُمْ جَمِيعًا ثُمَّ نَقُولُ لِلَّذِينَ أَشْرَكُوا مَكَانَكُمْ أَنْتُمْ وَشُرَكَاؤُكُمْ فَزَيَّلْنَا بَيْنَهُمْ وَقَالَ شُرَكَاؤُهُمْ مَا كُنْتُمْ إِيَّانَا تَعْبُدُونَ (٢٨) فَكَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ إِنْ كُنَّا عَنْ عِبَادَتِكُمْ لَغَافِلِينَ (٢٩) هُنَالِكَ تَبْلُو كُلُّ نَفْسٍ مَا أَسْلَفَتْ وَرُدُّوا إِلَى اللَّهِ مَوْلاهُمُ الْحَقِّ وَضَلَّ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَفْتَرُونَ) (٣٠)

روزی (‌برای رسیدگی به حساب و کتاب مردم‌) جملگی (‌کافران و مؤمنان‌) را گرد می‌آوریم و سپس به کافران می‌گوئیم‌: شما و معبودهایتان در جای خود بـایستید. بعد آنـها را از هـم جدا مـی‌سازیم (‌و ایشـان را مـقابل مـعبودهایشان نگاه مـی‌داریـم و در مـیان طرفین بـه داوری می‌پردازیم‌) و معبودهایشان می‌گویند: شما ما را نپرستیده‌اید (‌بلکه به وسوسۀ اهریمن و به سخن دل گوش فرا داده‌اید و مجسّمۀ ما را به خاطر مـنافع خـود پرستش نموده‌اید. معبود حقّ ذات پروردگار است و بس‌)‌. همین بس که خدا میان ما و شما گواه است که ما بدون شکّ از عبادت شما بی‌خبر بوده‌ایم‌. در آنجا (‌که مـیدان مــحشر و پــهنۀ گردهمائی است‌) هـر کسـی کارهائی را که قبلاً (‌در دنـیا) کـرده است مـی‌آزماید، و جملگی مردم بـه سـوی آقـا و مـولای حقیقی خویش برگردانده می‌شوند، و چیزهائی را که به دروغ ساخته و به هم بافته بودند از میان برمی‌خیزند. (‌يونس / ٢٨-‌٣٠)  

(وَلَوْ أَنَّ لِكُلِّ نَفْسٍ ظَلَمَتْ مَا فِي الأرْضِ لافْتَدَتْ بِهِ وَأَسَرُّوا النَّدَامَةَ لَمَّا رَأَوُا الْعَذَابَ وَقُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَهُمْ لا يُظْلَمُونَ) (٥٤)

اگر آنچه در زمین است متعلّق به کسی باشد که (‌با کفر و شرک‌، به خود و دیگـران‌) سـتم کرده است و آن را بـرای بـازخرید (‌و نـجات خویشتن از عداب دوزخ‌) بپردازد، (‌از او پذیرفته نمی‏گردد. او و دیگر کافران از روپاروئی با عذاب دوزخ سخت به هـراس مـی‌افتند و بغض می‌کنند) و آهسـته (‌نـاله سـر مـی‌دهند و) اظـهار پشــیمانی مــی‌نمایند. در مـیانشان دادگـرانـه داوری می‌گردد و بدیشان ستمی نمی‌رود. (‌یونس/54) 

 از چیزهای مؤثّری ‌که این ‌سوره لبریز از آنها است به مبارزه طلبیدن و به میدان خواستن مشـرکان تکـذیب کـنندۀ وحـی است‌. از ایشـان خواسـته مـی‌شود کـه سوره‌ای‌[4] همچون ا‌ین قـرآن را بسـازند و بـیاورند. سپس پیغمبر صلّی الله عليه وآله وسلّم رهنمود می‌گردد که پس از دعوت ایشان و به مبارزه طلبیدنشان‌، آنان را رها کـند و به سرنوشت خود واگذارد - سرنوشت تکـذیب کـنندگان ستمگری که قبل از آنان بوده‌اند - و راه راست خویش را در پیش‌ گیرد و بدیشان و به‌ کار و بارشان توجّهی نکند و اهمیّتی ندهد... به مبارزه طلبیدن و بـه مـیدان خواستن ایشان و پایان گرفتن کار و برتری یافتن بدین شکل و شیوه‌، چیزی است ‌که به دلهایشان می‌افکند که این پیغمبر از حقّ و حقیقتی ‌کـه بـا خـود آورده است مطمئن است‌، و به خدائی‌ که او را سرپرستی می‌نماید و وی را می‌پاید یقین کامل دارد. این هم در جای خود چیزی است ‌که دلها را به تکـان مـی‌انـدازد و عـناد و سرکشی را متزلزل می‌سازد:

(وَمَا كَانَ هَذَا الْقُرْآنُ أَنْ يُفْتَرَى مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَكِنْ تَصْدِيقَ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَتَفْصِيلَ الْكِتَابِ لا رَيْبَ فِيهِ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ (٣٧) أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَاهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ (٣٨) بَلْ كَذَّبُوا بِمَا لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ وَلَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ كَذَلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الظَّالِمِينَ) (٣٩)

این قرآن از سوی غیرخدا، (‌چـه مـحمّد و چـه احبار و کُهّان و چه دیگر مردمان‌) ساخته و پرداخته نشده است و بـلکه (‌وحـی خدا است و) تـصدیق کنندۀ کتابهای آسـمانی پـیشین (‌هـمچون تـورات و انجیل‌) است‌، و بیانگر (‌شـرائـع و عقائد و احکـام‌) کتابهای گذشته مــی‌باشد. شکّ و تــردیدی در آن نـیست‌، و از سـوی پروردگار جهانیان فرستاده شـده است‌. بـلکه آنـان می‏‎گویند که (‌محمّد قرآن را خود سـاخته و پـرداخته است و) او آن را به دروغ به خدا نسـت داده است‌. بگو: (‌اگر چنین است و قرآن سـاختۀ بشـر است‌) شـما یک سورۀ همانند آن را بسازید و ارائه دهید و در ایـن کار هر کسی را که می‌خواهید بجز خدا فـرا خوانـید و بـه کـمک بـطلبید، اگر راست میگوئید (‌که قرآن را مـن ساخته و پرداخته‌ام‌)‌. بلکه آنان چیزی را تـكذیب می‌كنند که اصلاً آگاهی از آن ندارند و واقعیّت آن برای ایشـان روشن نشده است‌. (‌مگر این صـحیح است کـه انسـان چیزی را تکذیب کند که دربـارۀ آن نـیندیشیده و آن را مـورد مـطالعۀ دقیق قرار نـداده و مـوضوعات آن را نفهمیده است‌!)‌. به همین منوال پیشینیان هم (‌پیغمبران و کتابهای آسمانی را خودسرانه و نـاآگاهانه‌) تكـذیب می‌کردند. (‌ای انسان‌!) بنگر که سرانجام ستمکار‌ان بـه کجا کشید (‌و چگونه نابود گشتند. ایـن درس عبرتی برای شما و آیندگان بـعد از شـما است و سرنوشت ستمکاران جز همین نیست‌)‌. (يونس/37-39)

(قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنْ كُنْتُمْ فِي شَكٍّ مِنْ دِينِي فَلا أَعْبُدُ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَكِنْ أَعْبُدُ اللَّهَ الَّذِي يَتَوَفَّاكُمْ وَأُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ (١٠٤) وَأَنْ أَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا وَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ (١٠٥) وَلا تَدْعُ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لا يَنْفَعُكَ وَلا يَضُرُّكَ فَإِنْ فَعَلْتَ فَإِنَّكَ إِذًا مِنَ الظَّالِمِينَ (١٠٦) وَإِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا كَاشِفَ لَهُ إِلا هُوَ وَإِنْ يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ يُصِيبُ بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ (١٠٧) قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ (١٠٨) وَاتَّبِعْ مَا يُوحَى إِلَيْكَ وَاصْبِرْ حَتَّى يَحْكُمَ اللَّهُ وَهُوَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ) (١٠٩)

بگو: ای مردمان‌! اگر دربارۀ آئین من در شکّ و تردید هستید (‌بدانید كه‌) من کسانی را که بجز خدا می‌پر‌ستید نمی‌پرستم‌، و لیکن خداوندی را مـی‌پرستم کـه شما را می‌میراند (‌و بعد از مرگ شمـا را زنده مـی‌گرداند و بـه سزای خود می‌رساند) و به من دستور داده شده است که از زمرۀ مؤمنان باشم (‌آنان که خداوند ایشـا‌ن را از عذاب دوزخ می‌رهاند و به بهشت نائل می‌گرداند). و (‌به من دستور داده شده است‌) این که به آئینی رو كن که خالی از هر گونه شرک و انحرافی است (‌و کاملاً موافق با فطرت است‌) و از زمرۀ مشرکان مـباش‌. و به جـای خدا کسی و چیزی را پرستش مکن و به فریاد مخوان که به تو نه سودی می‌رساند و نه زیانی‌. اگر چنین کنی (‌و دعـا و عـبادت خود را بـه جـای آفریدگار مـتوجّه آفریدگان سازی‌) از ستمکاران خواهی شد. اگر خداوند زیانی به تو برساند، هیچ کس جز او نـمی‌توانـد آن را برطرف گرداند، و اگر بخواهد خیری بـه تـو بـرساند، هیچ کس نمی‌تواند فضل و لطف او را از تو برگرداند. خداوند فضل و لطف خود را شامل هر کس از بندگانش که بخواهد می‌کند (‌و کسی نمی‌تواند مانع آن گردد) و او دارای مـغفرت و مــهر فـراوان است‌. بگـو: ای مـردمان (‌سراسر جهان‌، اعم از همعصران و آیندگان‌) از سـوی پـروردگارتان‌، حـقّ (‌کـه کـتاب راسـتین قرآن است‌، توسّط پیغمبر صادق آخر الزمـان‌) بـه سـویتان آمـده است‌. هر کس کـه (‌بـا ایـمان آوردن بـه شـریعت خدا) راهیاب گردد، بیگمان به سود خود راهیاب می‌شود (‌و نفع ایمان عائد خودش می‌گردد) و هر کس که (‌با گردن نهادن به کفر و پیروی از وسوسه‌های شیطان‌) گمراه و سرگشته شود، به زیان خود گمراه مـی‌شود (‌و زیان کفر و بی‌دینی گریبانگیر خودش می‏‎گردد. کار من تنها تبلیغ فرموده‌های خدا است‌) و من مأمور (‌مـراقبت از اعمال‌، و مسؤول نـظارت‌) بـر (‌افـعال‌) شـما نـیستم (‌و قـدرت آن را نـدارم کـه شـما را از کفر بـاز دارم و بـه پذیرش ایمان وادارم‌)‌. از آنچه بـر تـو وحـی مـی‌شود، پيروی کن و شکیبا باش (‌و در برابر اذیّت و آزاری کـه در راه تبلیغ رسالت آسمانی به تو مـی‌رسد، اسـتقامت کن‌) تا خداوند (‌مـیان تـو و دیگـران‌) داوری می‏‎كند (‌و فـرمان خود را صـادر مـی‌نماید) و او بـهترین داوران است‌.(‌یونس /104-109) 

 بـا ایـن داوری و فـیصله بخشی، ایـن سـوره پـایان می‌پذیرد، و این همه انگیزه‌ها و تأثیرگذارهائی پـایان می‌پذیرد که نمونه‌هائی از آنها را ذکر کردیم‌، ولی این نمونه‌ها نمی‌توانند همچون انگیزه‌ها و تأثیر گذارهائی را بر شمارد و به پایان آرد که در این سوره موجودند و این برنامۀ بی‌نظیر قرآنی آنها را در گفتگوی با دلها و خردها بکار می‌گیرد.

 

*  

این سوره پس از سورۀ اسراء نازل شده است‌، بدان گاه که بازار جدل و ستیز مشرکان‌، پیرامون صداقت وحی، و پیرامون این قرآن‌،‌ گرم و شدید بود. قرآن بـر آنـان می‌تازد و عقائدشان را سبک و نابخردانه می‌شمارد، و بر جاهلیّتشان تاخت می‌برد و مـورد تـهدیدش قـرار می‌دهد، و تناقض واضحی را می‌نمایاند که در سرشت جاهلیّت است‌، تناقضی که میان اعـتقادشان بـه یـزدان ســبحان بـا صفت آفـریدگار جهان‌، رازق همگان‌، زندگی‌بخش و می‌راننده‌، گردانندۀ امور جهان‌، متصرّف در همه چیز، و توانا بر همه چیز،‌ که ریشه‌های بر جای ماندۀ آئین حقّگرای ابراهیم و اسـماعیل عليه السّلام است‌، و میان اعتقادشان به فرزند داشتن یزدان سبحان است‌. چه آنان ادّعاء می‌کردند که فرشتگان دخـتران یزدانـند، و ایشان آن دختران را میانجیگران خویشتن در پـیشگاه خدا می‌کنند! این است‌ که مشرکان مجسّمه‌های سنگی آن دختران را می‌پرستند! این پریشانی عقیدتی آثار و تأثیراتی در زنـدگانی ایشـان داشت و پـیآمدهائی به دنبال خود می‌آورد. در سرآغـاز آن آثـار و تأثــیرات کاری بود که غیبگویان و سـردستگان آن را بر دست می‌گرفتند، و میوه‌ها و چهارپایانی را برایشان حرام یـا حلال می‌کردند، و بخشی از آن میوه‌ها و چهارپایان را بهرۀ خدا می‌شمردند، و بخشی از آنها را بهرۀ خدایان ادّعائی خود به حساب می‌آوردند!

بدان هنگام‌ که قرآن بر عقائد سخیف و سبکشان‌، و بر جـاهلیّت مـتناقض و نـاهمگونشان مـی‌تازد، تصمیم می‌گیرند که نبوّت پیغمبر صلّی الله عليه وآله وسلّم را و وحی خدا بدو را دروغ بنامند. گمان می‌بردند که او جادوگر است‌! از او می‌طلبیدند که خارق‌العاده ای را ارائه دهد که برساند که خدا بدو وحی مـی‌کند. در طـلبیدن هـمچون خـوارق عاداتـی شـیوه‌ها و روالهـای ‌گوناگـونی را در پـیش می‌گرفتند، همان گونه که در سورۀ اسراء برخی از این درخواستها حکایت گردیده است و قرآن مجید بدانـها پرد‌اخته است‌. همچون این فرمودۀ یزدان بزرگوار:

(ولقد صرفنا للناس في هذا القرآن من كل مثل , فأبى أكثر الناس إلا كفورا . وقالوا:لن نؤمن لك حتى تفجر لنا من الأرض ينبوعا , أو تكون لك جنة من نخيل وعنب فتفجر الأنهار خلالها تفجيرا , أو تسقط السماء كما زعمت علينا كسفا , أو تأتي بالله والملائكة قبيلا , أو يكون لك بيت من زخرف , أو ترقى في السماء , ولن نؤمن لرقيك حتى تنزل علينا كتابا نقرؤه ! قل:سبحان ربي ! هل كنت إلا بشرا رسولا ? وما منع الناس أن يؤمنوا إذ جاءهم الهدى إلا أن قالوا:أبعث الله بشرا رسولا ?).

مـا در ایـن قــرآن‌، هـر نـوع مـثلی را برای مردم‌، بـه شیوه‌های گوناگون بارها بیان داشته‌ایـم‌، ولی بیشتر مردم جز انکار (‌حق‌ّ، و نادیده گرفتن دلائـل هـدایت‌، و تکذیب خـدا و رسـول‌، چــیزی قـبول نـمی‌کنند و) نمی‌پذیرند. و (‌هنگامی که کافران مکّه در برابـر اعـجاز قرآن و دلائل روشن آن درمانده و مبهوت شدند) گفتند: ما هرگز به تو ایمان نمی‌آوریم‌، مگر ایـن کـه از زمـین (‌خشک و سـوزان مکّـه‌) چشـمه‌ای برای مـا بـیرون جوشانی (‌که آب آن دائم و روان باشد)‌. یا این که باغی از درخـتان خرما و انگور (‌در مکّـه‌) داشـته باشی و رودبارها و جویبارهای فراوان در آن روان گردانی. یا آسمان را تکه‌تکه بر سرما فرود آری هـمان گونه کـه می‌پنداری (‌و می‏گوئی که خدا ما را بیم داده است‌) و یا این که خدا و فرشتگان را بـیاوری و بـا مـا رویـاروی گردانی. یا این که سرای بزرگ زرنگاری داشته باشی‌، و یا این که به سوی آسـمان بـالا روی‌. و تـنها بــه بـالا رفتنت از آسمان هم ایمان نمی‌آوریم مگر این که کتابی همراه خود برایمان بیاوری که آن را بخوانیـم (‌و ببینیم که از جانب خدا در آن نوشته شده است که تو فرستادۀ پروردگار می‌باشی‌)‌. بگو: پروردگار من منزّه است (‌از آن که کسی بدو فرمان دهد، یـا این که در قدرت او شریک گردد)‌. مگر من جز انسان فرستاده‌ای (‌از سوی یزدان برای رهنمود مردمان‌) هستم‌؟ (‌معجزه در دست خدا است‌؛ نه من‌)‌. تنها چیزی که مـانع ایـمان آوردن مــردمان بـعد از نـزول هدایت (‌وحی آسـمان ) بـرای ایشان شد، این است که می‌گویند: آیا خداوند انسانی را به عنوان پيغمبر فرستاده است‌؟‌! (‌فرشتگان افلاکـی سزاوار این مقام بزرگ رسالتند؛ نه انسانهای خاکی‌)‌. (‌اسراء / 89-94‌)  

یا این فرمودۀ یزدان در خود همین سوره‌:

(وَيَقُولُونَ لَوْلا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ) (٢٠)

 کافران می‌گویند: کاش‌! معجزه‌ای (‌جز قرآن‌، همچون معجزۀ سایر پیغمبران‌) بر او (‌که محمّد است‌) از سوی پروردگارش فرو فرستاده مـی‌شد (‌و مـا را بـه صـدق رسالتش قانع می‌کرد! بدیشان‌) بگو: (‌نزول معجزات از عالم غیب است و) تنها خدا است که بر غیب آگاه است‌. (‌اگر قرآن شما را قانع نمی‌سازد) پس مـنتظر بـاشید و من هم با شما منتظر می‌مانم (‌تـا بـبینم عـاقبت کـار و فرمان پروردگار چه خواهد بود)‌.(يونس/20)  

همچنين از پیغمبر خدا صلّی الله عليه وآله وسلّم می‌خوا‌ستند که قرآنی را بیاورد که جز این قرآن باشد و در آن به خدایان ایشان و عقائد و جاهلیّت آنان‌ کاری نداشته باشد تا بدو پاسخ دهند و بدو ایمان بیاورند! همان گونه که در این سوره راجع بدیشان می‌فرماید:

(وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ لا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هَذَا أَوْ بَدِّلْهُ ).

هنگامی که آیه‌های روشن ما بر آنان خوانده می‌شود، کسـانی کـه بـه مـلاقات مـا (‌در روز رسـتاخیز) ایمان ندارند می‌گویند: قرآنـی جز ایـن را برای مـا بیاو‌ر (‌و کتابی جز قرآن را ارائه بده‌) یا این که آن را تغییر بده (‌و آیه‌های مربوط به قیامت و آیه‌های راجع به بتان مـا را حذف و دگرگون کن‌)‌.(‌يونس / ١5)  

پاسخ بدین انحراف ساده لوحانه چنین است‌:  

(قُلْ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلا مَا يُوحَى إِلَيَّ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ (١٥) قُلْ لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا تَلَوْتُهُ عَلَيْكُمْ وَلا أَدْرَاكُمْ بِهِ فَقَدْ لَبِثْتُ فِيكُمْ عُمُرًا مِنْ قَبْلِهِ أَفَلا تَعْقِلُونَ (١٦) فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الْمُجْرِمُونَ) (١٧)

بگو: مرا نرسد كه خودسرانه و به میل خود آن را تغییر دهم‌. من جز به دنبال چیزی نـمی‌روم و جـز چیزی را نمیگویم کـه بـر مــن وحـی گردد. اگر از فـرمان پروردگارم تخطّی کنم‌، از عذاب روز بزرگ مـی‌ترسم (‌که دامنگیرم شود و تغیير و تبدیل قرآن مـایۀ عقاب و عذابم گردد)‌. بگو: اگر خدای می‌خواست (‌قرآنی بر من نازل نمی‌کرد و من‌) آن را بر شما نمی‌خواندم (‌و آن را به کسی از شما نمی‌رساندم‌، و خدا توسّط من‌) شما را از آن آگاه نمی‌کرد. (‌به هر حال من تنها مبلّغ قرآنـم نـه مؤلف آن‌، و در ایــن بــاره اختیاری از خود نـدارم‌. سالهائی در میان شما بسر برده‌ام و از این نوع سخنـان چیزی نگفته‌ام و) عمری پیش از این با شما بـوده‌ام (‌و صدق و امانت خود را نشان داده‌ام‌. از بررسی گذشته و حال می‌توانید بفهمید که آنچه برای شـما مـی‌خوانـم وحی آسـمانی است‌)‌. آیـا (‌مـطلبی بـه ایـن روشنی را) نـمی‌فهمید؟ چـه کسـی سـتمکارتر از کسـی است کـه دروغی را به خدا نسبت دهـد، یا آیـه‌های او را تکذیب کند؟ (‌دروغ بستن به خدا و تکذیب آیات او، کفر بشمار است و جـرم بزرگی در بـر دارد و) هرگز مـجرمان (‌کفرپیشه‌) رستگار نـمی‌گردند (‌و قطعاً از عذاب خدا رهائی نمی‌یابند )‌.(‌یونس/15-17 )

  این سوره در همچون فضائی نـازل گـردیده است‌. ا‌ز روند آن پیدا است ‌که سراسر سوره دارای تار و پود هـماوا و هـمبسته‌ای است و بـا واقـعیّت پـیوسته‌ای رویاروی می‌گردد. تا آنجا که تقسیم آن به تکـّه‌ها و بخشهای جـدای از هـمدیگر دشوار است‌. ایـن امـر روایتی را نفی می‌کند که ناظران قـرآن اميری به آن متوسّل شده‌اند و بر آن رفته‌اند و گفته‌اند: آیه‌های4٠ و ٩5 و ٩6 مدنی است‌... چه این آیه‌ها با خود رونـد سوره درهم تنیده است‌، و برخی از آنها رونـد سـخن بدون آن اصلاً هماهنگ نمی‌گردد و بلکه ‌گسـیخته می‌شود!

همبستگی موجود در روند سوره سرآغاز و سرانجام سوره را وحدت و یکپارچگی می‏بخشد. در سرآغاز سوره این فرمودۀ یزدان سبحان آمده است‌:

(الر تِلْكَ آيَاتُ الْكِتَابِ الْحَكِيمِ (١) أَكَانَ لِلنَّاسِ عَجَبًا أَنْ أَوْحَيْنَا إِلَى رَجُلٍ مِنْهُمْ أَنْ أَنْذِرِ النَّاسَ وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَ رَبِّهِمْ قَالَ الْكَافِرُونَ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ مُبِينٌ) (٢)

الف‌. لام‌. را... این آیه‌های کتاب استواری است (‌که هـر چند از همین نوع حرفها فراهم آمـده است‌، نـمی‌توانـید هـمانند آن را بسـازید. از اسـتحکام و نـظم و نـظام برخوردار است و باطل و خرافه و هزل بدان راه ندارد، و پر است از سخنان حکـمت آمـیزی کـه سـود دنـیا و آخرت مردم را در بر دارد)‌. آیا این برای مردم شگـفتی دارد که ما مردی از خودشان را (‌پیغمبر کردیم و بدو) پيغام دادیم که مـردمان را (‌از عذاب خدا) بـترسان و مؤمنان را مژده بـده کـه آنـان در نـزد پـروردگارشان دارای مـقام و مـنزلت عالی هستند (‌و از سـابقۀ نیک برخوردار و بـر دیگران بـرتری دارنـد. امّـا با وجود صدق رسول و اعجاز قرآن‌) کافران می‏‎گویند کـه‌: ایـن مرد (‌محمّد نام‌) واقعاً جادوگر آشکاری است‌.(‌یونس/1و2)  

و در سرانجام آن آمده است‌:

(وَاتَّبِعْ مَا يُوحَى إِلَيْكَ وَاصْبِرْ حَتَّى يَحْكُمَ اللَّهُ وَهُوَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ) (١٠٩)

از آنچه بر تو وحی می‌شود، پیروی کن و شکیبا بـاش (‌و در بـرابـر اذیّت و آزاری کـه در راه تـبلیغ رسـالت آسمانی به تو می‌رسد، استقامت کن‌) تا خداوند (‌مـیان تو و دیگران‌) داوری می‌کند (‌و فرمان خود را صـادر می‌نماید) و او بهترین داوران است‌. (‌يو‌نس/ 109)  

سخن‌ گفتن از مسألۀ وحی، سرآغاز و سرانـجام است‌. همان ‌گونه‌ که وحی موضوع پـیوستۀ جوش خوردۀ موجود در میان مطلع و مقطع‌، یعنی آغاز و انجام سوره است‌.

همچنین پیوستگی و هـمبستگی در مـیان انگـیزه‌های گوناگون سوره است‌. مثالی را راجع به بند و بخش پاسخ به شتاب ايشان در فرا رسیدن عذابی‌ که از آن ترسانده می‌شوند، و تهدید کردنشان به این که قیامت ناگهانی رخ می‌دهد، و آن وقت ایمان آوردن و تـوبه کردن‌، بدیشان سودی نمی‌رساند، ذکر می‌کنیم‌... پس از این بند و بخش در سوره داسـتانهائی بـیان مـی‌شود، داستانهائی‌ که همچون صحنه‌ای را به تصویر می‌کشد و جایگاه‌های نابودی پیشینیان را چنان ‌که بوده است پیش چشم می‌دارد.

در پاسخ بدیشان و عدم پـذیرش درخـواست ایشـان‌، یزدان سبحان می‌فرماید:

(وَيَقُولُونَ مَتَى هَذَا الْوَعْدُ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ (٤٨) قُلْ لا أَمْلِكُ لِنَفْسِي ضَرًّا وَلا نَفْعًا إِلا مَا شَاءَ اللَّهُ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ إِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ فَلا يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلا يَسْتَقْدِمُونَ (٤٩) قُلْ أَرَأَيْتُمْ إِنْ أَتَاكُمْ عَذَابُهُ بَيَاتًا أَوْ نَهَارًا مَاذَا يَسْتَعْجِلُ مِنْهُ الْمُجْرِمُونَ (٥٠) أَثُمَّ إِذَا مَا وَقَعَ آمَنْتُمْ بِهِ آلآنَ وَقَدْ كُنْتُمْ بِهِ تَسْتَعْجِلُونَ (٥١) ثُمَّ قِيلَ لِلَّذِينَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذَابَ الْخُلْدِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلا بِمَا كُنْتُمْ تَكْسِبُونَ) (٥٢)

می‌گویند: این وعدۀ (‌عذاب‌) اگر راست میگوئید (‌که عذابی در مـیان است‌) کی عملی مـی‌شود (‌و مـوقع و موعد آن کی خواهـد بـود؟‌)‌. بگو: مـن (‌تنها پـیغمبر و رسانندۀ اوامر و نواهی الهی هستم و اختیار) هیچ سود و زیانی برای خود (‌یا برای مـردمان در دست‌) نـدارم مگر آن چیزی را که خدا بخواهد (‌و مرا از طریق وحـی از آن بـیاگاهاند و بـر انـجام یـا دوری از آن تـوانـایم گرداند. پس چگونه مـی‌توانـم عذاب خدا را زودتـر از موقع خود به شما برسانم یا قیامت را هویدا گردانـم‌)‌. هر ملّتی دارای مدّت زمـان مـحدودی است‌. هـر وقت زمان آنان بسر رسید، نه لحظه‌ای تأخیر می‌کنند و نـه لحظه‌ای پیشی می‏‎گیرند. بگو: به من بگوئید اگر عـذاب خدا شب هنگام یا روزی به شـما رسـد، (‌چـه فـائده‌ای بـرای شـما گناهکاران دارد؟‌) بــه خـاطر چـه چیز گناهکاران برای فرا رسیدن آن شتاب دارنـد؟ (‌مگـر نـه این است که هر وقت در رسد، مایۀ بدبختی آنان است‌، پس شتاب چرا؟‌!)‌. آیا بعدها، پس از آن كه واقع شد بدان ایمان می‌آورند (‌آن وقت که به شما می‌گویند:‌) اکنون‌؟‌! (‌تازه چه فائده‌! ایمان کنونی سودی ندارد) در حالی که (‌قبلاً در دنیا آن را به بازی می‌گرفتید و دائماً) برای فرا رسیدن آن شـتاب مـی‌ورزیدید. سـپس بـه ستمکاران می‌گویند: عذاب جاوید و همیشگی را بچشید. آیا جز در برابر چیزهائی که کرده‌اید کیفر داده می‌شوید؟‌.(‌یو‌نس/48-52)  

در پایان داسـتان مـوسی عليه السّلام در سـوره‌، ایـن صـحنه می‌آید، صحنه‌ای‌ که انگار صورت واقعی آن ‌چنان بیم دادنی است‌:

(وَجَاوَزْنَا بِبَنِي إِسْرَائِيلَ الْبَحْرَ فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَجُنُودُهُ بَغْيًا وَعَدْوًا حَتَّى إِذَا أَدْرَكَهُ الْغَرَقُ قَالَ آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلَهَ إِلا الَّذِي آمَنَتْ بِهِ بَنُو إِسْرَائِيلَ وَأَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ (٩٠) آلآنَ وَقَدْ عَصَيْتَ قَبْلُ وَكُنْتَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ (٩١) فَالْيَوْمَ نُنَجِّيكَ بِبَدَنِكَ لِتَكُونَ لِمَنْ خَلْفَكَ آيَةً وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ النَّاسِ عَنْ آيَاتِنَا لَغَافِلُونَ) (٩٢)

بـنی‌اسـرائـیل را از دریــا عـبور دادیـــم‌. فرعون و لشکریانش‌، برای ظلم و تعدّی‌، آنان را دنـبال کردند و در پی ایشان راه افتادند، تا بدانجا که (‌گذرگاه دریا بهم آمد و آب از هر سـو ایشـان را در برگرفت و) غرقاب فرعون را در خود پیچید (‌در این هنگام بود که‌) گفت‌: ایمان دارم که خدائی وجود ندارد مگـر آن خدائـی که بـنی‌اســرائـیل بـدو ایـمان آورده‌انـد و مــن از زمــرۀ فــرمانبرداران (‌و مطيعان فرمان یـزدان‌) هستم‌. آیـا اکنون (‌کـه مرگت فرا رسـیده است و توبه پذ‌یرفتنی نـیست‌، از کـردۀ خـود پشــیمانی و روی به خدای می‌داری‌؟‌) و حال آن که قبلاً سـرکشی مـی‌کر‌دی و از زمرۀ تباهکاران بودی‌. ما امروز لاشۀ تـو را از امواج دریا و یـورش مـاهیها) مـی‌رهانیم (‌و آن را به سـاحل می‌رسانیم و به پپش کسانی گسیل می‌داریم كه تو را خدا می‌دانستند) تا برای کسانی که اینجا نیستند و برای آیندگان درس عـبرتی بـاشی‌. بی‏مان بسـیاری از مردمان از آیات (‌خواندنی و دیدنی جهان‌) مـا غـافل و بی‌خبرند (‌و بدانها چنانکه شاید و باید نمی‌نگرند)‌. (‌یونس/90- ٩٢)

  سپس در لابلای سوره میان آن پاسخ و ایـن داسـتان‌، صحنه‌هائی همآوا و همآهنگ می‌گردد که در آنها تاخت ناگهانی یزدان بر تکذیب کـنندگان و گـرفتار سـاختن ایشان نبوده می‌شود، به‌ گونه ای‌ که انتظار نداشته‌اند و از جائی که ندانسته‌اند. این صحنه‌ها فضائی را تـرسیم می‌کنند کـه یکـپارچگی و هـمآهنگ است‌، و بـطور یکسان میان صحنه‌ها و موضوعها و نحوۀ اداء پیوند و همبستگی است‌.

همچنين در نقل قـول ‌گـفتار مشـرکان دربـارۀ پـیغمبر خدا صلّی اله عليه وآله وسلّم در سرآغاز سوره آمده است‌:

(قَالَ الْكَافِرُونَ إِنَّ هَذَا لَسَاحِرٌ مُبِينٌ) (٢)

کافران می‏‎گویند که‌: این مرد، (‌محمّد نام‌) واقعاً جادوگر آشکاری است‌. (يونس/2)  

 سپس در نقل قول گفتار فرعون و درباریانش دربـارۀ موسی عليه السّلام می آید:

(فَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِنَا قَالُوا إِنَّ هَذَا لَسِحْرٌ مُبِينٌ) (٧٦)

هنگامی که حقّ از سوی ما (‌بر دست موسی‌) برای آنان روشـن و جلوه‌گر شد، گفتند: واقـعاً ایـن جـادوی آشکاری است‌. (‌يونس /76) 

این سوره‌، سورۀ یونس نامیده شده است‌. در صورتی که داستان یونس در این سوره از اشارۀ گذرائی تجاوز نمی‌کند. بدین گونه‌:

(فَلَوْلا كَانَتْ قَرْيَةٌ آمَنَتْ فَنَفَعَهَا إِيمَانُهَا إِلا قَوْمَ يُونُسَ لَمَّا آمَنُوا كَشَفْنَا عَنْهُمْ عَذَابَ الْخِزْيِ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَتَّعْنَاهُمْ إِلَى حِينٍ) (٩٨)

هیچ قومی و مـلّتی (‌کـه در شـهرها در گذشته زندگی می‌کرده‌اند بطور دسته جمعی در برابر پیغمبران الهـی بـه مـوقع‌) ایـمان نـیاورده‌انـد تـا ایـمانشان بـرایشـان سودمند باشد، مگر قوم یونس که چون ایمان آوردند، عذاب خوار کـننده را در دنـیا از آنـان بـدور داشتیم و ایشان را تا مـدّت زمـانی (‌کـه خواسـته‌ایـم بـمانند، از زندگی‌) برخوردار کردیم‌. (‌يونس / 98) 

 امّا با وجود اين‌، داستان یونس مـثال یگانۀ برجسته مردمانی است‌ که خویشتن را درمی‌یابند پیش از ایـن که ناگهانی عذاب بر سرشان تازد. آنان توبه می‌کنند و به سوی خدایشان بر می‌گردند هنگامی‌ که هنوز فرصت برگشت باقی است‌. ایشـان یگـانه کسـانی در تـاریخ دعوتهای پیامبران آسمانی هستند کـه هـمگی پس از تکذیب حقائق‌، ایمان آورده‌اند، و در نتیجه عذابی از ایشان برگردانده شده است و باز داشته شده است کـه پیغمبرشان پیش از وقوع عذاب ایشان را از آن بیم داده است‌، همان گـونه که قـانون یـزدان دربـارۀ تکـذیب کنندگان مصرّ است‌.

*  

از این‌ گلچینهائی که از نصوص قرآنی سـوره در ایـن دیباچه‌، روشن می‌گردد که مسألۀ بنیادینی که سـراسـر روند سوره بر آن تکیه دارد، مسألۀ الوهیّت و عبودیّت‌، و جلوه‌گر ساختن و آشکار نمودن حقیقت آن دو، و بیان مقتضیات این حقیقت در زندگی مردمان است‌. امّا سائر مسائل دیگری که سوره بدانها پرداخته است‌، هـمچون مسألۀ وحـی‌، و مسألۀ آخـرت‌، و مسألۀ پـیغمبریها و رسالتهای پیشین‌، همه و همه برای روشنگری همچون مسألۀ بزرگی، ژرفا بخشیدن‌، توسعۀ مفهوم و مقصود، و بیان مقتضیات آن در زندگی انسانها و در اعـتقاد و عبادت و عمل آنان است‌.

در واقع این مسألۀ بزرگ، مسألۀ ‌کلّ قرآن‌، به ویژه مسألۀ قرآن مکّی است‌. چه شناساندن الوهیّت راستین‌، و بیان ویژگیهای ربوبیّت و سرپرستی و فرمانروائی‌، و شناساندن عبودیّت و حدود و ثغوری‌ که از آن تعدّی و تجاوز نکنند، و در پرتو همۀ اینها وصول به ایــن ‌که مردمان را بندۀ خدای واقعی خودشان نمودن‌، تا بدانجا که آنـان تـنها وتنها به ربوبیّت و سرپرستی و فرمانروائی او اعتراف و اقرار کنند، اینها موضوع اصلی کلّ قرآن است‌... چیزهای دیگر جز بیان مقتضیات این حقیقت بزرگ در زندگی انسانها نیست با تمام جوانب و زوایائی که زندگی انسانها دارد.

این حقیقت بزرگ - ‌اگر ژرف بیندیشیم و ژرف بنگریم -‌ شایان همچون بـیانی است کـه مـوضوع ایـن قــرآن است‌... سزاوار این است که یزدان سبحان به خاطر آن همۀ پیغمبران را گسیل دارد، و کتابهای خود را جملگی همراه با آن نازل فرماید:

(وما أرسلنا من قبلك من رسول إلا نوحي إليه أنه لا إله إلا أنا فاعبدون).

ما پیش از تو هیچ پپغمبری را نفرستاده‌ایم‌، مگر این که به او وحی کرده‌ایم که‌: معبودی جز من نیست‌، پس فقط مرا پرستش کنید.(‌انبياء / ٢5)  

قطعاً زندگی انسانها در زمین استوار و پابرجا نمی‌گردد مگر این که این حقیقت در اعتقادشان و در جـهان بینی ایشان‌، و همچنین در زندگی آنان و در واقعیّت عملی ایشان‌، استوار و پابرجا گردد.

زندگی انسـانها پـیش از هـر چـیز اسـتوار و پـابرجـا نمی‌گردد در برابر جهانی‌ که در آ‌ن می‌زیند، و با چیزها و زنده‌های آن که با آنها در کار و در گشت و گذار و بده و بستان هستند... مـردمان زمـانی که جهان‌بینی ایشـان دربارۀ حقیقت الوهـیّت و حـقیقت عـبودیّت‌، پــریشان و نابسامان مـی‌شود، چـیزهای بی‏جان و آفریده‌های جاندار را خـدا مـی‌کنند - بـلکه شـبحها و گمانها را خدا می‌سازند! - و به شکلهای خـنده‌آور، و بلکه به صورتهای بسیار پست و ناجوری، خویشتن را بــندگان آنـــها مــی‌کنند، و با سـخنان غـیبگویان و سودجویانی‌ که د‌ر هر زمانی و در هر مکانی از خيال پردازیــها و خـیالبافیهای عوام اسـتفاده مـی‌کنند، بـه همچون خدایانی حکیدۀ رنج و فراهم آوردۀ ارزاقی را تقدیم می‌دارند که یزدان جـهان بـهرۀ ایشـان فـرموده است‌، بلکه بالاتر از این جگر گـوشه‌های خویشتن را پـیشکش ایشان مـی‌کنند، و گـاهی ارواح خـو‌یش را فدایشان می‌نمایند... خدایانی کـه چـیزهای بی جان و آفریدگان جانداری بیش نیستند و هیچ گونه قدرت و توانی ندارند و برایشان نه مالک زیانی و نـه مـالک سودی هسـتند... زنـدگی هـمچون انسـانی بطور کلّی پریشان و نابسامان می‌شود، و در ترس و هراس میان ایــن چـنین چـیزهای بـی‌جان و آن چنان آفریدگان جانداری زندگی مـی‌کنند، و در اندیشۀ نـزدیکی به آفریدگان همچون خود روزگار را بسر مـی‌برند، و بـه بندگی آنان همسان بندگی یـزدان مـی‌پردازنـد... ایـن بسان همان چیزی است که خداونـد بـزرگوار دربــارۀ ایشان فرموده است‌:

(وجعلوا لله مما ذرأ من الحرث والأنعام نصيبا . فقالوا:هذا لله - بزعمهم - وهذا لشركائنا ! فما كان لشركائهم فلا يصل إلى الله , وما كان لله فهو يصل إلى شركائهم ! ساء ما يحكمون ! وكذلك زين لكثير من المشركين قتل أولادهم شركاؤهم ليردوهم وليلبسوا عليهم دينهم - ولو شاء الله ما فعلوه فذرهم وما يفترون - وقالوا:هذه أنعام وحرث حجر لا يطعمها إلا من نشاء - بزعمهم - وأنعام حرمت ظهورها , وأنعام لا يذكرون اسم الله عليها افتراء عليه ! - سيجزيهم بما كانوا يفترون - وقالوا:ما في بطون هذه الأنعام خالصة لذكورنا ومحرم على أزواجنا , وإن يكن ميتة فهم فيه شركاء ! سيجزيهم وصفهم إنه حكيم عليم - قد خسر الذين قتلوا أولادهم سفها بغير علم , وحرموا ما رزقهم الله افتراء على الله , قد ضلوا وما كانوا مهتدين).[5] 

(‌بت‌پرستان همیشه دچار اوهـام خرافـاتند. مثلاً ایـن گونه‌) مشرکان سـهمی از زراعت و چهارپایانی را کـه خدا آنها را آفریده است برای خدا قرار مـی‌دهند و بـه گمان خود می‌گویند: این برای خدا است (‌و با این سهم به خدا تقرّب می‌جوئیم و بدین منظور آن را به مهمانان و ناتوانان می‌دهیـم‌) و این برای شرکاء (‌و مـعبودهای‌) او است (‌و بـا ایـن سـهم نیز بـه بتها و اصنام تـقرّب مــی‌جوئیم و بـدین مـنظور آنـها را صـرف رؤسـاء و پرده‌داران و خادمان بتکده‌ها و مـعابد مـی‌نمائیم‌)‌. امّـا آنچه به شرکاء (‌و معبودهای‌) ایشان تعلّق می‏‎گیرد به خـدا نـمی‌رسد (‌و صـرف آن در راه او مـمنوع است‌) و آنـچه مـتعلّق بـه خدا است بـه شرکاء (‌و مـعبودهای‌) ایشان می‌رسد (‌و مـی‌توانـد صـرف آنـها گـردد و بـه سرپرستان و خدمتگذاران اصـنام ایشـان داده شـود) چـه بـد داوری مـی‌کنند! هـمان گونه (‌کـه اوهـام و خـیالبافیهایشان تــقسیم‌بندی سـتمگرانۀ فـوق را در نظرشان آراسته بود، گمانهای نادرستی که دربـارۀ بــتهایشان داشـتند کار را بدانجا کشـانده بـود کـه‌) بتهایشان کشـتن فرزندانشـان را در نـظر بسـیاری از مشركان زیبا جلوه دآده بود (‌و دسته‌ای فرزندانشان را قربانی بتان می‌کردند و دسته‌ای دخترانشـان را زنده بگور می‌نمودند) تا سرانجام آنان را هـلاک گردانند و آئین ایشان را بر آنان مشتبه کنند (‌و یگانه پرستی را با خرافـه‌پرستی بـیامیزند و راه را از چـاه بـازنشناسند) اگر خدا می‌خواست آنان چنین نـمی‌کردند. (‌حال کـه مشیّت خدا چنین می‌خواهد) پس بگذار آنان (‌بر خدا و رسول او) دروغ بندند (‌چرا که عقاب و عذاب در انتظار ایشان است‌)‌. و (‌از جملۀ خرافات ایشان ایـن است که‌) مـی‌گویند: ایـن (‌قسـمت از) چـهارپایان و كشت و زرع ممنوع است (‌و مخصوص بتها می‌باشد) و جز کسانی (‌از خدمتگذاران اصـنامی‌) کــه مــا بــخواهـیم از آن نمی‌خورند، و این (‌قاعدۀ ناروا ساختۀ آنان و ناشی از) گمان ایشان است (‌نه ناشی از فرمان یزدان‌، و همچنین می‌گفتند: اینها) حیواناتی هستند که سوار شدن بر آنها حرام است و (‌کسـی نباید سـوار آنـها شـود. و ایـنها) حیواناتی هستند که به هنگام ذبح نـام خدا را بـر آنـها نمی‌رانند (بلكه نام بتان را بر آنها می‌رانند و اين را دستور خدا می‌دانند و) بر خدا دروغ می‌بندند. هـر چـه زودتر کیفر افتراهای آنان را خواهیم داد. و (‌یکی دیگر از انواع قبائح و احکام خرافی ایشـان ایـن است کـه در مورد گوشت حیواناتی که ذبح کردن و سوار شـدن و بار کشیدن از آنـها را قدغن و حرام اعلام کرده‌انـد) می‌گویند: جنینی که در شکم این حیوانـات است ویـژۀ مردان ما است و بر زنان ما حرام است (‌پس اگر زنده متولّد شود، تنها باید مـردان از گوشت آن بخورند و زنان از آن محرومند) و اگر جنین مرده مـتولّد بشـود، همه در آن شریک هستند (‌و مردان و زنان می‌توانند از گوشت آن استفاده کنند)‌. هر چه زودتر خداونـد کـیفر این توصیف (‌افعال و احکام دروغین‌) ایشان را خواهد داد. چه او حکیم (‌است و کارهایش به مقتضی حکمت انجام می‏‎گیرد و) آگاه است (‌و از هر چیز باخبر است‌)‌. مسلّماً زیان مـی‌بینند کسـانی کـه فرزندان خود را از روی سفاهت و نادانـی مـی‌کشند و چیزی را که خدا بدیشان می‌دهد با دروغ گفتن از زبان خدا بر خویشتن حرام می‏کنند. (‌به سبب چنین دروغ و افترائی و تحریم نـاروا و نـابجائی‌) بی‏گمان گمراه مـی‌شوند و راهیاب نمی‌گردند.(‌انعام / 136-140) 

 این نـمونه‌هائی از تکـالیف و وظـائف و مشکلات و مشقّات بندگی برای غیر خـدا در امـوال و اولاد بـود، بندگی‌ای که برای بندگانی از آفریده‌های یزدان انـجام می‌گیرد، اعم از اشیاء بی‌جان یا جاندار، بندگی‌ای کـه خداوند دلیل و برهانی بـر صـحّت آن نازل نـفرموده است‌.

همچنین زندگی انسانها نسـبت به هـمدیگر راست و درست نمی‌گردد بدون این ‌که حقيقت الوهیّت و حقیقت عبودیّت در اعتقاد و جهان‌بینی و در زندگانی و واقعیّت ایشان‌، راست و درست و روبراه گردد... انسانیّت انسان و کرامت و حرّیّت حقیقی ‌کامل او ممکن نیست تـحقّق پذیرد در سایۀ اعتقادی یا نظامی که ربوبیّت و قیمومت و حاكميّت را منحصر به يزدان سبحان نمي‌كند، و حقّ نظارت بر زندگی مردمان را در دنـیا و آخرت و در پنهان و آشکار ویژۀ آفریدگار جهان نمی‌داند، و در همۀ جوانب و زوایای حیات انسانیّت به خدای یگانه حـقّ قانونگذاری و فرمانروایی و حاکمیّت نمی‌دهد!

واقعيّت زندگی انسانها در طول تاریخ این حقیقت را ثابت می‌کند و تصدیق می‌نماید که هر زمان انسانها از لحاظ اعتقاد و نظلام ا‌ز پـرستش یـزدا‌ن یگـانۀ جهان منحرف شده‌اند، و در برابر بندگان نه یزدان جهان به کرنش افتاده‌اند و به پرستش آفریدگان پرداخته‌اند - این کرنش و پرستش چه به صورت اعتقاد و شـعائر بوده باشد و چه به شکل پیروی از احكام و قوانین و شرائع - قطعاً سرانجام‌ کار انسانیّت و کرامت و حرّیّت خود را از دست داده‌اند!

تـفسیر اســلامی دربـارۀ تـاریخ‌، خواری و پسـتی فرمانبرداران طاغوتها، و سیطره و غلبۀ طـاغوتها بــر فرمانبرداران را به یک عامل اساسی برمی‌گردانـد که بیرون رفتن فرمانبرداران از آئین یزدان است‌. آن آئینی که الوهیّت را منحصر به یزدان سبحان می‌دانـد، و به همین خاطر است ‌که ربوبیّت و فرمانروائی و قیمومت و حاکمیّت را نیز ویژۀ آفریدگـار جهان مـی‌دانــد و بس. یزدان سبحان دربارۀ فرعون و قوم او می‌فرماید:

 (ونادى فرعون في قومه قال:يا قوم أليس لي ملك مصر وهذه الأنهار تجري من تحتي ? أفلا تبصرون ? أم أنا خير من هذا الذي هو مهين ولا يكاد يبين ? فلولا ألقي عليه أسورة من ذهب , أو جاء معه الملائكة مقترنين ! فاستخف قومه فأطاعوه إنهم كانوا قوما فاسقين).

فرعون در میان قوم خود ندا در داد و گفت‌: ای قوم من‌! - آیا حکومت و مملکت مصر، و این رودبـارهائی کـه در زیر (‌کاخها و قصرهای‌) من روانند، از آن مـن نـیست‌، مگر (‌ضعف موسی و شکوه مرا) نمی‌بینید؟ اصـلاً مـن برترم از این مردی که حقیر و ضـعیف (‌و از خـانوادۀ پائین و از طبقۀ پستی‌) است و هرگز نـمی‌توانـد گویا سخن بگوید و مراد خویش را روشن بـیان دارد. اگر راست می‏‎گوید كه پیغمبر خدا و دارای مـقام والا است پس چرا دستبندهای زرّیـن بـدو داده نشده است (‌تـا دستبندها نشانۀ عظمت و ریاست او باشد؟‌) و یـا چرا فرشتگان همراه او نیامده‌اند (‌تا صداقت گفتار و ادّعای رسالت او را تأیید کنند و بـرای پیروزی او بکوشند و بجنگند؟‌)‌. فرعون (‌برای ادامۀ خودکامگی خویش‌) قوم خویشتن را فرومایه و ناآگاه بـار آورد (‌و آنـان را در سطح پـائینی از فرهنگ و رشـد فکری نگـاه داشت‌) و ایشان هـم از او فرمانبرداری و پـیروی كردند. آنـان قومی فاسق (‌و خارج از اطاعت فرمان خدا و حکم عقل‌) بودند.(زخرف/51-54) 

خداوند متعال خواری و مذلّتی را که فرعون گریبانگیر قوم خود می‌کرد به این امر برمی‌گرداند که آنان از آئین خدا بیرون رفته بودند. چه فرمانروای طاغی و یاغی قوم خود را نمی‌تواند خوار و پست بدارد وقتی ‌که آنان به خدا ایمان داشته و یکتاپرست باشند، و ربوبیّت را تنها از آن خدا بدانند، ربوبیّتی‌ که قیمومت و حاکمیّت را به دست می‌گیرد.

این چنین بوده است ‌کسانی ‌که از کرنش بردن و پرستش کردن یزدان یگانه سر باز زده‌اند، و گروهی از خودشان را فرمانروای خویش نموده‌اند، و پـذیرفته‌اند کـه آن گروه با شریعتی جز شریعت خدا بر ایشان فرمانروائی کنند، همچون‌ کسانی سرانجام به بدبختی بندگی جز خدا گرفتار آمده‌انـد، بـندگی‌ای کـه انسـانیّت و حـرّیّت و کرامت ایشان را از میان برده است‌، هر چند هم شکلهای همچون نظامهائی که بر آنـان فـرمانروائـی کـرده‌انـد دگرگون و جوراجور بوده است‌، و امیدوار نشده‌اند کـه برخی از آنها انسانیّت و حرّیّت و کرامت ا‌یشان را بپاید و تضمین نماید.

اروپا از خداپرستی گریخت‌، بدان گاه کـه از کـلیسای طاغی ستمگر گریخت‌، كليسای یاغی ستم پیشه‌ای‌که با آئین نادرستی بر مردمان فرمان می‌راند.[6] اروپـا بـر خدا شورید، در آن هنگام ‌که بر کلیسائی شورید که همۀ ارزشـهای انسـانی را در سرآغـاز قـدرت و سلطۀ ستمگرانۀ خود پایمال و نابود کرد! آن ‌گاه مردمان اروپا گمان بردند که ا‌نسانیّت و حرّ‌یّت و کرامت خویش را و همچنین مصالح خویش را می‌توانند در سایۀ نظامها و سیستمهای فردی‌، یعنی «‌دموکراسی‌« به دست آورند. همۀ آرزوهای خـود را آویـزۀ آزادیـها و تضمینهائی کردند که قوانین سـاختار مـردمان‌، اوضـاع و احـوال نمایندگی مـجلس‌، آزادیـهای مجلّه‌ها و روزنـامه‌ها، تـــضمینهای قـضائی و قـانونگذاری‌، و حکـومت برگزیدگان مـلّت‌... و دیگـر چـیزهائی کـه هـمچون نظامهائی را در هاله‌هائی از تقدس می‌پیچند، و مردمان آنجا خیال می‌کنند همچون چیزهائی آرزوهای ایشان را برآورده می‌کنند... آیا عاقبت چه شد؟ عاقبت طغیان و سرکشی «‌سـرمایه‌داری‌« پـدیدار آمـد. آن طـغیان و سرکشی‌ای که هـمۀ ایـن تـضمینها و همۀ ایـن دم و دسـتگاه‌ها و تشکــیلات و سـازمانها را به تـابلوها و نوارهای بسته‌بندیها و خیالها و گمانها تبدیل‌ کرد! بدین هنـگام اکثریّت مردم‌ که له و لورده و خـرد و خمیر و لگدمال نظامها و رژیمها شده بودند به بندگی بسـیار پست اقلیّت طاغی و یاغی‌ای در افتادند که سرمایه را در اختیار داشتند و سرمایه‌دار بودند، و در سایۀ سرمایه اکثریّت پارلمان را به زیر چـنگ و تـحت نـفوذ خود درآوردند! و قوانـین سـاختار بشـری را، و آزادیـهای مطبوعات و مجلّات و روزنامه‌ها را، و سائر ضمانتهای ا‌جتماعی را به زیر فرمان خود کشیدند که مردمان گمان می‏بردند در اروپا ضامن انسانیّت و حرّیّت و کـرامت ایشان خواهند گردید اگر از یزدان سبحان دوری‌ گزینند و او را در میان خود نبينند!!!

پس از آ‌ن‌، دسته‌ای از مردمان اروپا از دست نظامهای فردی و سازمانهائی گریختند که در آنها «ســرمایه» و «‌چین و طبقه‌» طغيان و سرکشی می‌کرد. آنان به سوی نظامهای ا‌جـتماعی و سـیستمهای گـروهی گـريختند! خوب چه‌ کار کردند؟ آنان‌ کرنش و پرستش طبقه و چین «‌سرمایه داران‌« را با کرنش و پرستش «‌زحـمتکشان‌« عوض کردند! یا به عبارت دیگر، آنان‌ کرنش و پرستس سرمایه‌داران و شرکتها را به کرنش و پرستش دولت و حکو‌متی تبدیل کردند که هم ثروت را در اختیار داشت و هم قدرت و سلطه را! این چنین دولت و حکومتی از طبقه و چین سرمایه‌داران بسی خطرناک‌تر گردید!

در هر حالی و در هر وضعی و در هر نظامی ‌که انسانها برای انسانها کرنش ببرند و ایشـان را پـرستش‌ کـنند، مالیات سنگین و کمرشکنی را در اموال و ارواح خود باید به اربابان گوناگون بپردازند!

بندگی و پرستش باید باشد! اگر بندگی و پرستش یزدان یگانۀ جهان نباشد، بندگی و پرستش برای غیر او خواهد شد... تنها بندگی و پرستش یزدان است‌ که مـردمان را آزاد و بزرگوار و والا می‌گرداند... بندگی و پـرستش غير خدا انسانیّت انسانها و آزادیها و فضیلتهای ایشان را نابود می‌کند، و گـذشته از آن در نـهایت اموال و مصالح مادی آنان را نیز تباه و ویران می‌کند!

به همین خاطر است ‌که مسألۀ الوهیّت و عبودیّت، در رسالتهای یزدان سبحان و در کتابهای ا‌و این همه عنایت و توجّه بدان می‌شود... این سـوره نـمونه‌ای ا‌ز این عنایت و توجّه است‌... چه این مسأله تنها مربوط به بندگان و پرستشگران بتها و خداگونه‌های سادۀ ‌کـهن نیست‌. بلکه این مسأله‌، متعلّق به جملگی انسانها در هر زمانی و در هر مکانی است‌، و مربوط به همۀ جاهلیّتها است‌... جاهلیّتهای ما قبل تاریخ‌، و جاهلیّتهای سراسر تاریخ‌، و جاهلیّت قرن بیستم‌، و متعلّق به هر جـاهليّتی است ‌که بر اساس بندگی و پرستش بندگان برای بندگان استوار و پابرجا می‌گردد.[7] 

با توجّه بدین امر است‌ که اصل و جوهرۀ رسـالتها و کتاب‌های آسمانی‌، بیان الوهیّت و ربو‌بیّت یزدان یگــانۀ جهان برای بندگان است‌:

(وما أرسلنا من قبلك من رسول إلا نوحي إليه أنه لا إله إلا أنا فاعبدون).

 ما پیش از تو هیچ پیغمبری را نفرستاده‌ایم‌، مگر این كه به او وحی کرده‌ایم که‌: معبودی جز من نیست‌، پس فقط مرا پرستش کنید. (‌انبياء / 25)  

پایان این سوره‌ای ‌که با آن روبرو هستیم‌، چنین است‌: 

(قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنْ كُنْتُمْ فِي شَكٍّ مِنْ دِينِي فَلا أَعْبُدُ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَكِنْ أَعْبُدُ اللَّهَ الَّذِي يَتَوَفَّاكُمْ وَأُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ (١٠٤) وَأَنْ أَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا وَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ (١٠٥) وَلا تَدْعُ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لا يَنْفَعُكَ وَلا يَضُرُّكَ فَإِنْ فَعَلْتَ فَإِنَّكَ إِذًا مِنَ الظَّالِمِينَ (١٠٦) وَإِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا كَاشِفَ لَهُ إِلا هُوَ وَإِنْ يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ يُصِيبُ بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ (١٠٧) قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ (١٠٨) وَاتَّبِعْ مَا يُوحَى إِلَيْكَ وَاصْبِرْ حَتَّى يَحْكُمَ اللَّهُ وَهُوَ خَيْرُ الْحَاكِمِينَ) (١٠٩)

بگو: ای مردمان‌! اگر دربارۀ آئین من در شکّ و تـردید هستید (‌بدانید که‌) من کسانی را که بجز خدا می‌پرستید نمی‌پرستم‌، و لیکن خداوندی را مـی‌پرستم کـه شما را می‌میراند (‌و بعد از مرگ شما را زنده می‏‎گرداند و بـه سزای خود می‌رساند) و به من دستور داده شده است که از زمرۀ مؤمنان باشم (‌آنان كه خداوند ایشـان را از عذاب دوزخ می‌رهاند و به بهشت نائل می‌گرداند)‌. و (‌به من دستور داده شده است‌) این که به آئینی رو كن که خالی از هر گونه شرک و انحرافی است (‌و کاملاً موافق با فطرت است‌) و از زمرۀ مشرکان مباش‌. و بـه جای خدا کسی و چیزی را پرستش مکن و به فریاد مـخوان كه به تو نه سودی می‌رساند و نه زیانی‌. اگر چنین كنی (‌و دعا و عبادت خود را بـه جای آفریدگار مـتوجّه آفریدگان سازی‌) از ستمکاران خواهی شد. اگر خداوند زیانی به تو برساند، هـیچ کس جـز او نـمی‌توانـد آن را برطرف گرداند، و اگر بخواهد خیری بـه تو بـرساند، هیچ کس نمی‌تواند فضل و لطف او را از تو برگردانـد خداوند فضل و لطف خود را شامل هر کس از بندگانش كه بخواهد می‌کند (‌و کسی نمی‌تواند مانع آن گردد) و او دارای مـغفرت و مـهر فـراوان است‌. بگـو: ای مـردمان (‌سراسر جهان‌، اعم از همعصران و آیندگان‌) از سـوی پــروردگارتان‌ حـقّ (‌که کـتاب راسـتین قرآن است‌، توسّط پیغمبر صادق آخر الزمــان‌) بـه سـویتان آمـده است‌. هر کس کـه (‌بـا ایمان آوردن به شـریعت خـدا) راهیاب گردد، بیگمان به سود خود راهیاب می‌شود (‌و نفع ایمان عائد خودشان مـی‌گردد) و هـر كس کـه (‌بـا گردن نهادن به کفر و پیروی از وسوسه‌های شـیطان‌) گمراه و سرگشته شود، به زیان خود گمراه می‌شود (‌و زیان کفر و بی‌دینی گریبانگیر خودش می‌‌گردد. كار من تنـها تبليغ فرموده‌های خدا است‌) و من مـأمو‌ر (‌مراقبت از اعمال‌، و مسؤول نظارت‌) بر (‌افعال‌) شما نـیستم (‌و قــدرت آن را نـدارم که شما را از کفر باز دارم و بـه پذیرش ایمان وادارم‌)‌. از آنچه بـر تو وحی مـی‌شود، پیروی کن و شکیبا باش (‌و در برابر اذیّت و آزاری که در راه تبلیغ رسالت آسمانی به تو می‌رسد، اسـتقامت کن‌) تا خداوند (‌مـیان تـو و دیگران‌) داوری‌) مـی‌کند (‌و فرمان خود را صـادر مـی‌نماید) و او بهترین داوران است‌. (‌یـونس / 104-109) 

 


--------------------------------------------------------------------------------

[1] مراجعه شود بـه تـفسیر فـی ظـلال القـرآن‌، جـرء اول‌، مـقدمۀ مـؤلف‌. همچنين مراجعه گردد به جزء سوم مقدّمۀ سورۀ آل عمران‌.

[2] مراجعه شود به مقدّمۀ سوره انعام در جزء هفتم‌، و مقدّمۀ سورۀ اعـراف در جزء هشتم‌. 

[3] «‌ظــلموا» بـه مــعنی‌: شـرک ورزیــدند... هــمان گـونه‌ کـه پـیغمبر خدا صلّی الله عليه وآله وسلّم برای تصدیق این فرمودۀ خداوند بزرگوار: «‌ ان الشركَ لظلم عـظیـم »‌. گـفته است‌: (‌الشـرک اقـبح الظلم‌)‌. شـرک زشت‌تـرین ظـلم است‌. 

[4] مؤلف محترم فی‌ ظلال القرآن (‌آیه‌ای‌) نوشته است‌. (‌مترجم‌)  

[5] برای تفسیر این آیات مراجعه شود به جزء هشتم‌، سورۀ انعام‌، صفحات 768-‌ 821  

[6] مراجعه شود به کتاب‌: «‌المستقبل لهذا الدین‌» فصل‌. «‌الفصام النکد»‌.  

[7] مراجعه شود به کتاب‌:«‌الاسلام و الجاهلیه‌» تألیف سـلمان بزرگوار آ‌قای ابوالاعلی مودودی‌، امیر الجماعه الاسلامیه در پـاکسـتان‌، و کـتاب‌: «‌جاهليّه القرن العشرین‌» تألیف محمّد قطب‌.



 
برگرفته از: ترجمه تفسیر فی ظلال القرآن سیدقطب، ترجمه مصطفی خرمدل  



 
بازگشت به ابتدای صفحه     بازگشت به نتایج قبل                       چاپ این مقاله      ارسال مقاله به دوستان

اقوال بزرگان     

امام احمد حنبل رحمه الله: "غنا نفاق را در قلب می رویاند، و من آن را خوش نمی دارم" .

تبلیغات

 

منوی اصلی

  صفحه ی اصلی  
 جستجو  
  روز شمار وقايع
  عضویت در خبرنامه  
پیشنهادات وانتقادات  
همكارى با سايت  
ارتباط با ما  
 درباره ی ما  
 

تبیلغات

آمار

خلاصه آمار بازدیدها

امروز : 10042
دیروز : 5614
بازدید کل: 8800201

تعداد کل اعضا : 608

تعداد کل مقالات : 11123

ساعت

نظر سنجی

كداميك از كانال‌هاى اهل سنت فارسى را بيشتر مي‌پسنديد؟

كانال فارسى نور

كانال فارسى كلمه

كانال فارسى وصال

نمایش نتــایج
نتــایج قبل
 
.محفوظ است islamwebpedia.com تمامی حقوق برای سایت
All Rights Reserved © 2009-2010